ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به راستی دعای خیر و مغفرت برای عموم مسلمانان جایگاهی عظیم و والا داشته، و پاداشهای بسیار و مواهب گوناگونی در دنیا و آخرت از آن حاصل میگردد، این کار از مقتضیات برادری ایمانی است که آنان را گردهم آورده و به هم پیوند میدهد، پیشتر برخی از ادلهی این مطلب بیان شد، اما سخن در اینجا علیالخصوص دربارهی دعا برای حاکمان مسلمانان است، کسانی که به واسطه آنها ـ به توفیق الهی ـ کار و بار مسلمانان را به نظم درآورده، و آنان را همرأی و نظر کرده، و به راههایشان امنیت بخشیده، و نمازهایشان را برپا داشته، و با دشمنانشان میجنگند. بدون این حکام، احکام اسلامی تعطیل شده، هرج و مرج و آشوب گسترش یافته، و امنیت از بین رفته، و دزدی و چپاول و انواع تعرضها و تجاوزها گسترش پیدا کرده، و بنا و کاخ اسلام بیحرمت و بدنام میشود، و مردم نسبت به خون و مال و آبرویشان احساس امنیت نمیکنند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «واجب است این مطلب دانسته شود که سرپرستی امور مردم از بزرگترین واجبات دین است، بلکه حتی نمیتوان دین را برپا داشت مگر به واسطهی آن، بیتردید فقط زمانی کار و بار آدمیان صورت میپذیرد و انجام میشود که با هم باشند چرا که به یکدیگر نیازمندند و وقتی هم که با هم باشند ناگزیر باید کسی در رأس قرار گیرد...» تا آنجا که میگوید: «حقا که خداوند فریضهی امر به معروف و نهی از منکر را واجب ساخته است و این کار فقط با کمک قدرت و امارت و خلافت صورت میپذیرد، و همچنین سایر اموری را که خداوند واجب کرده است از جمله: جهاد و اجرای عدل و اقامهی حج و برپایی نمازهای جمعه و اعیاد و یاری ستمدیده و بر پایهیی حدود فقط به کمک قدرت و امارت انجام میگیرد...» سپس میگوید: «بنابراین امارت و خلافت را باید طاعت و عبادتی به حساب آورد که به وسیلهی آن به خداوند تقرب جست، به راستی تقرب جستن به خداوند در امر امیری و امارت، آن هم به واسطهی اطاعت از خدا و رسولش از بافضیلتترین اعمال نیکوست»[1]. هم از این روست که بر هر مسلمانی تاکید شده که خیرخواه و دلسوز پیشوایش باشد، در کارهای معروف از او اطاعت کند، پنهانی و سّری مرتکب بدی یا خیانت یا فریب و ضربه زدن به او نشود، چرا که این کار در تضاد با روش و ارشاد اسلام و آن چیزی است که رسول اللهr به سویش فرامیخواند، خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ﴾ [النساء: 59].
«ای مؤمنان، از خداوند اطاعت کنید و از رسول [او] و صاحبان امرتان [هم] اطاعت کنید».
در صحیح مسلم از تمیم بن أوسداریt روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «دین، نصیحت و خیرخواهی است.»، گفتیم: برای چه کسی؟ فرمودند: «برای خدا و کتابش و پیامبرش و پیشوایانِ مسلمانان و عموم آنها برای همدیگر»[2].
همچنین در صحیح مسلم به نقل از ابوهریرهt به اثبات رسیده که رسول اللهr فرمودند: «همانا خداوند در سه چیز از شما خشنود میشود؛ اینکه او را بپرستید و چیزی را شریک او نسازید، همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و دچار تفرقه نشوید، و کسانی را که پیشوایان و کارگزاران شما هستند نصیحت کنید»[3].
و در سنن از ابن مسعود t و زید بن ثابتt روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «خداوند شاد کند کسی را که حدیثی از ما بشنود و آن را به کسی جز خود برساند. چون چه بسا کسی حامل فهمی ژرف از دین باشد برای کسی که ژرفاندیشتر از خود او است. و چه بسا کسی که حامل فهمی ژرف از دین است، ولی خودش ژرفاندیش نیست. سه چیز است که قلب مسلمانی بر انجام آنها بخل نمیورزد: ۱- اخلاص عمل برای خداوند، ۲- خیرخواهی فرمانداران و امرا، و ۳- ملازمت با جماعت [مسلمانان]. چون دعای آنان افراد غیرخودشان را هم دربرمیگیرد»[4].
شکی در این نیست که از جمله خیرخواهی برای کارگزاران و پیشوایان مسلمانان دعا برای توفیق و پایداری در راه حق و شایستگی و تندرستی آنان است، آنان سزاوارترند که چنین دعایی برایشان بشود چرا که راستی و درستی آنان، به نفع امت است، و پایداری در راه حق آنان بهرهاش به آنان و دیگر مسلمانان میرسد، لذا دعا برای آنان از مهمترین دعاها بوده و بیشترین سود و بهره را دارد، به همین خاطر امام فضیل بن عیاض/ میگوید: «اگر فقط یک دعای مستجاب میداشتم آن را فقط در حق زمامدار به کار میبردم؛ زیرا هرگاه زمامدار شایسته و پارسا باشد سرزمین و مردمان در امنیت و آسایش قرار میگیرند»[5].
این سخن فضیل نشاندهنده درک عمیق و فهم نیکوی اوست، و به همین خاطر عبدالله بن مبارک/ در شرحی بر سخن او میگوید: «ای معلم خیر و نیکی چه کسی جز تو جرأت و جسارت بیان چنین سخنی را دارد؟» منظور عبدالله بن مبارک این است که فضیل اگر یک دعای قابل پذیرش هم داشته باشد آن را به خودش اختصاص نداده بلکه میخواهد آن را به کسی اختصاص دهد که اگر شایسته و پارسا باشد -که همان رهبر است- خیر و منفعت او همه را شامل میشود.
همچنین از امام احمد/ شبیه سخن پیشین فضیل نقل شده است، ابوبکر مروزی میگوید: شنیدم ابوعبدالله -یعنی احمد بن حنبل- در حالی که از متوکل نام میبرد گفت: «من برای شایستگی و پارسایی و تندرستی او دعا میکنم»[6]. به همین خاطر نقلقولهای بسیار زیادی از اهل سنت و جماعت در تایید این بیان شده است، و این نقلقولها را در لابهلای بیان روش حق و عقیدهی صحیح و سالمی که بر هر مسلمان لازم است بدان پای بند باشد، نوشتهاند، از جملهی آنها سخن امام ابوجعفر طحاوی/ است: «و ما سرکشی و شورش در برابر رهبران و اولیای امورمان را روان نمیداریم، اگر چه ستم کنند، و ما فرمانروایان و حکّام خود را نفرین نمیکنیم، و از پیرویشان دست برنمیداریم و خارج نمیگردیم، و ما معتقدیم که اطاعت از ایشان بخشی از اطاعت و بندگی خداوند بوده و بر ما واجب است، تا زمانی که برخلاف شریعت فرمان ندهند، و برای آنان دعای خیر و صلاح و سلامتی مینماییم»[7].
شیخ الاسلام ابوعثمان صابونی/ میگوید: «اصحاب حدیث معتقدند که خواندن نماز جمعه و عیدین و دیگر نمازها پشت سر هر امامی، نیکوکار باشد یا بدکار، درست است، و همچنین معتقدند که به همراه فرمانروایان مسلمان باید به جنگ به کفار پرداخت هر چند این فرمانروایان ستمگر و عیاش باشند، و همچنین معتقدند که باید برای فرمانروایان دعا کرد دعا برای اصلاح و موفقیت و شایستگی و پارسایی آنان و نیز توفیقشان در گسترش عدل و داد در میان مردمان»[8].
امام حافظ ابوبکر اسماعیلی میگوید: «اهل سنت معتقدند که برپایی نمازها [ی واجب] و جمعه و دیگر نمازها پشتسر هر امام مسلمانی -چه نیکوکار باشد یا بدکار- درست است... و معتقد به دعا برای آنان جهت دستیابیشان به شایستگی و پارسایی، و متمایل شدن به عدل هستند»[9]. مطالب نقل شده از گذشتگان در همین معنا و مفهوم بسیارند.
بر هر مسلمانی واجب است که به شدت از دشنام دادن به زمامداران و کارگزاران، و غیبت و بدگویی آنان، و دعای خیر نکردن برای آنان، و دعای شرّ کردن علیه آنان بپرهیزند. ابن ابوعاصم در کتاب السنة از أنس بن مالک t نقل کرده که گفت: بزرگان ما، همان یاران پیامبرr ما را از دعای شر علیه والیان برحذر داشتهاند و گفتهاند: رسول اللهr فرمودند: «به امیرانتان دشنام ندهید، و کینهی آنان را به دل نگیرید، و با آنان دشمنی نکنید، و تقوای الهی داشته و صبر پیشه سازید، همانا حادثه [ی قیامت] نزدیک است»[10].
ابن عبدالبر/ در کتابش التمهید میگوید: «اگر این امکان وجود نداشت که زمامدار را پند و اندرز داد باید صبر نمود و دعا کرد، همانا آنان -یعنی صحابه- از دشنام دادن به زمامداران و کارگزاران نهی میکردند»، سپس با سند خودش حدیث پیشین انس را نقل و روایت کرد[11].
گذشتگان -رحهم الله- پرداختن به ناسزاگویی به امراء و فرمانروایان، و دعا [ی بد] نمودن علیه آنان را جزو امور نوپدید و جدید به شمار آوردهاند، در همین رابطه امامحسن بن علی بربهاری/ میگوید: «هرگاه شخصی را دیدی که علیه زمامدار دعا میکند بدان که او دارای هوای نفسانی است، و هرگاه شخصی را دیدی که برای زمامدار دعای شایستگی و پارسایی مینماید بدان که او -انشاءالله تعالی- سنّتگرا و رفیق و همدم سنّت است»[12].
از شیخ عبدالعزیزبن باز/ دربارهی کسی که از دعای خیر کردن برای کارگزاران و متصدیان امور امتناع میورزد سؤال شد او در پاسخ گفت: «این نشانهی جهل و بیبصیرتی اوست، دعا برای زمامدار و حاکم از بزرگترین کارهای نیک و بافضیلتترین عبادات است، و در زمرهی نصیحت و خیرخواهی برای خدا و بندگان اوست...» خداوند او را مورد رحمت و بخشش خود قرار داده و جایگاهش را در بهشت در فردوس اعلی قرار دهد، همچنان که از خداوند سبحان میطلبیم همهی امور ما را اصلاح فرموده و ما را در راه انجام هر خیری که او در دنیا و آخرت دوست دارد موفق گرداند، و متصدیان و امرای ما را اصلاح فرماید، و ما و ایشان را به سوی خود و به راه راست هدایت نماید.
[1]- السیاسة الشرعیة (ص: 162-161).
[2]- صحیح مسلم (شماره: 55).
[3]- صحیح مسلم (شماره: 1715)، و امام احمد (2/360 و 327)، بخاری در ادبالمفرد (شماره: 442)، در صحیح ابنحبان (شماره: 4560).
[4]- سنن ترمذی (شماره: 2658)، و سنن ابنماجه (شماره: 230)، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 6766) آن را صحیح دانسته است.
[5]- این سخن را ابونعیم در الحلیه (8/91)، و لالکائی در شرح اصول اعتقاد (1/197) نقل کردهاند.
[6]- خلال در السنه (شماره: 16) آن را روایت کرده است.
[7]- شرح العقیده الطحاویه (ص: 428).
[8]- عقیدهالسلف (ص: 106).
[9]- اعتقاد اهلالسنه (ص: 56-55).
[10]- السنه (ص: 488)، و آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[11]- التمهید (21/287).
[12]- شرح السنه (ص: 113).