ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امام مسلم در صحیحاش از ابووائل شقیق بن سلمه أسدی روایت کرده است که گفت: روزی پس از این که نماز صبح را خواندیم، نزد عبدالله بن مسعود رفتیم. جلوی در سلام گفتیم. به ما اجازه [ی ورود] داد. امّا ما مدت کوتاهی جلو در ایستادیم. کنیزک [از خانه] بیرون شد و گفت: چرا داخل نمیشوید؟ داخل شدیم. بناگاه ابن مسعود را دیدیم که نشسته و تسبیح میگوید. ابن مسعود [رو به ما کرد و] گفت: چرا هنگامی که به شما اجازه [ی ورود] داده شده بود، داخل نشدید؟ گفتیم: ما گمان بردیم که برخی از اهل خانه خوابند. ابن مسعود گفت: گمان بردید که خانوادهی ابن امعبد[1] در غفلت به سر میبرند؟ ابووائل میگوید: پس از آن ابن مسعود به تسبیح گفتن مشغول شد. هنگامی که پنداشت خورشید طلوع کرده است [رو به کنیز کرد و] گفت: ای جاریه، بنگر آیا خورشید طلوع کرده است؟ او نگاه کرد و دید که خورشید طلوع نکرده است. ابن مسعود باز به تسبیح گفتن مشغول شد. هنگامی که گمان برد خورشید طلوع کرده است، گفت: بنگر خورشید طلوع کرده است؟ نگاه کرد، خورشید طلوع کرده بود. ابن مسعود گفت: «الحمد لله الَّذِی أَقَالَنَا یَوْمَنَا هَذَا، وَلَمْ یُهْلِکْنَا بِذُنُوبِنَا» خدایی را سپاس میگویم که امروز از ما گذشت نمود و ما را به خاطر گناهانمان هلاک نکرد[2].
این اثر تصویری واضح و مفهومی آشکار از زندگی جدّی و همّت عالی و بهرهبرداری از وقت از سوی سلف صالح رحمهم الله، و بهخصوص صحابه رضی الله عنهم اجمعین به شخص اندیشمند ارائه میدهد. همچنین بیانگر درک و تصور آنان از وقت و شناختشان از ارزش آن و دریافت لحظات ناب آن است و اینکه حقِ هر صاحب حقی را بدهند.
این زمانی که ابووائل و همراهانش نزد عبدالله بن مسعود رفتهاند زمانی با برکت و بسیار ارزشمند بوده است، این زمان، زمان ذکر خداوند و جدّیت و فعالیت و تحرک در انجام [کار] خیر است، با این همه بسیاری از مردم بدان بیاعتنایی کرده و از آن چشم پوشیده و جایگاه و منزلتش را درک نکردهاند، این زمان با طی شدن در خواب، یا کسالت و تنبلی، یا پرداختن به امور بیارزش و کممایه ضایع میگردد، هر چند ابتدای روز به مثابه جوانیاش و آخر آن به منزله پیریاش است[3]، کسی که بر پایه [خصلت و حالتی] رشد کند با آن بزرگ میشود به همین خاطر اگر آدمی در بامداد و ابتدای روز بر هر حالتی باشد آن حالت به بقیه روزش تسری مییابد، اگر صبح زود بانشاط باشد بقیه روز پرانرژی است، و اگر کسل باشد روز را با کسالت طی میکند، کسی که زمام روز را که همان ابتدای آن است در دست گیرد به یاری خدا روزش به تمامی تسلیم او خواهد بود و در آن بر انجام خیر یاری میشود و برکت نصیبش میگردد، گفته شده: «روزت همچون شترت است اگر ابتدایش را مهار کنی انتهایش به دنبالت میآید». میتوان از اثر پیشین ابن مسعود به این مفهوم پی بُرد، وقتی که او ابتدای روزش را با ذکر خداوند حفظ کرد گفت: «خدایی را سپاس میگویم که امروز از ما گذشت نمود و ما را به خاطر گناهانمان هلاک نکرد».
مداومت و مراقبت از ذکر در این زمان به ذکرکننده در تمامی طول روزش نشاط و انرژی و تحرک میبخشد، ابن قیم/ میگوید: یک بار به هنگام نماز صبح نزد شیخ الاسلام ابن تیمیه حاضر شدم ایشان بعد از نماز نشسته و تا نزدیکیهای نیمه روز به ذکر خداوند پرداخت، سپس به من روی کرد و گفت: «این صبحانهی من است و اگر این غذا را نمیخوردم قدرت و توانم را از دست میدادم» یا چیزی شبیه این را گفت[4].
در سنّت به اثبات رسیده که پیامبرr از خداوند درخواست نمود که در این زمان بر امتش برکت ارزانی دارد، ابوداود و ترمذی و دارمی و دیگران از صخربن وداعه غامدی روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «پروردگارا به بامدادان امتم برکت ارزانی دار». و وقتی که سپاهیان و لشکریانی را اعزام مینمود در ابتدای روز این کار را میکرد. صخر -راوی این حدیث- ـ تاجر بود او کاروان تجاریش را در ابتدای روز اعزام میکرد پس از چندی در کارش ماهر شد و مالش فزونی یافت[5].
این حدیث را جمعی از صحابه روایت کردهاند از جمله: علی بن ابیطالب، ابن عباس، ابن مسعود، ابن عمر، ابوهریره، انس بن مالک، عبدالله بن سلام، نوّاس بن سمعان، عمران بن حصین و جابر بن عبدالله به اضافهی جمعی دیگر[6]. این حدیثی است که روایت آن از سوی پیامبرr به اثبات رسیده است.
با توجه به اهمیت این زمان و برکت عظیم آن و خیر بسیاری که در آن است، گذشتگان رحمهم الله از خوابیدن در این زمان و هدر دادنش با کسالت و تنبلی بیزار بودند. ابن قیم/ -علاّمه مربی- در کتابش مدارجالسالکین میگوید: «خواب میان نماز صبح تا طلوع خورشید نزد سلف رحمهم الله کاری مکروه و ناپسند بوده است، زیرا این زمان فرصتی است برای ذکر و تلاوت قرآن، این زمان از نظر سالکان دارای مزیت عظیمی است و حتی اگر تمامی شب را بیدار مانده باشند، اجازه نمیدهند سیر و سلوک خود را در آن فاصله زمانی تا طلوع آفتاب متوقف کنند. زیرا طلوع فجر آغاز روز و زمان نزول ارزاق و تحصیل سهم و حلول برکت است، و روز از آن زمان ظهور خود را آغاز میکند، و بهرهبرداری از آن زمان به معنای برخورداری از آن خیر و برکت است، و جز در موارد ضروری نباید آن را به خواب اختصاص داد»[7].
از جمله آثار نقل شده از سلف -رحمهم الله- در این مفهوم، اثری است که از عبدالله بن عباسب نقل شده که او پسرش را دید که صبح اول وقت خوابیده است، عبدالله به او گفت: «برخیز، آیا در ساعتی میخوابی که روزی در آن تقسیم میشود»[8].
از عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت شده که گفت: «خواب به سه شکل است، خوابی که نشانهی کند ذهنی است، و خوابی بر اساس خوی و سرشت آدمی، و خوابی که نشانهی نادانی است؛
1- خوابی که نشانه کندذهنی است خواب چاشتگاه است زمانی که مردم به دنبال برآوردن و رفع نیازهایشان هستند، اما این شخص خوابیده است.
2- خوابی که بر اساس خوی و سرشت است خواب قیلوله و به هنگام نیمروز و ظهر است.
3- خوابی که نشانهی نادانی شخص است خوابیدن به هنگام فرا رسیدن وقت نماز است»[9].
علامه ابن قیم در کتابش زادالمعاد میگوید: «خواب صبحگاهی مانع دستیابی به رزق است چرا که این زمان، زمانی است که آفریدهها روزیشان را میطلبند و زمان تقسیم ارزاق است، خوابیدن آدمی در این زمان موجب حرمان او میشود مگر به خاطر عارضهای یا ضرورتی. این خواب به طور قطع برای بدن مضّر است، چرا که آن را سست و بیحال میکند و فضولات بدن را فاسد میکند. فضولاتی که باید با تحرک و ورزش آن را به تحلیل برد، و موجب ضعف و ناتوانی و درهم شکستگی شخص میشود، اگر خواب پیش از دفع و حرکت و ورزش بوده و معده با چیزی پر گردد این خود درد بیدرمان بوده که پدیدآورندهی انواعی از بیماریهاست»[10]. علامه ابن مفلح/ در کتابش آداب الشرعیه چیزی شبیه این مطلب را بیان داشته است[11].
با این توضیح ارزش این زمان مبارک و فایدهی فراوان آن آشکار میگردد، این زمان، زمانِ انرژی و تحرک و نشاط، و ذکر و یاد خدا، و زمان نزول ارزاق، و دستیابی به سهم، و حلول برکت است. این زمان نزد گذشتگان رحمهم الله از جایگاه والایی برخوردار بوده چرا که ارزش و اهمیت آن را درک کرده بودند اما دیگران به گونهای دیگر با آن برخورد میکنند [و فرصتسوزی میکنند].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که رشد و هدایتمان را به ما الهام کند و همهی ما را در راه انجام هر خیری توفیق دهد و پیروی از شیوه گذشتگان نیکوکار و پیمودن راهشان را روزیمان گرداند.
[1]- کنیه ابنمسعود، چرا که امعبدٍ هذلیه مادر ابنمسعود و جزو زنان صحابی بود. خداوند از هردوی آنان راضی باد. (م)
[2]- صحیح مسلم [1/564].
[3]- مفتاحدار السعاده اثر ابنقیم [2/216].
[4]- الوابل الصیب [ص: 86-85].
[5]- سنن ابوداود شماره [2606]، و سنن ترمذی شماره [1212].
[6]- بنگر به:صحیح ترغیب و ترهیب [2/308].
[7]- مدارجالسالکین [1/459].
[8]- این مطلب را ابنقیم در زادالمعاد [4/241] نقل کرده است.
[9]- بیهقی در الشعب [4/182] آن را روایت کرده و ابن مفلح در آداب الشرعیه [3/162] آن را نقل کرده است.
[10]- زادالمعاد [4/242].
[11]- [3/162].