ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همچنان سخن دربارهی اذکار متعلق به نماز ادامه دارد، بیتردید پیامبر r انواعی از اذکار را برای فرد مسلمان تشریع کرده که به هنگام بلند شدن از رکوع آن را بگوید، این اذکار در مجموع عبارتند از حمد و سپاس و ستایش و تمجید از خداوند سبحان.
در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «وقتی امام گفت: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه»، شما بگویید: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ»؛ چون کسی که گفتهاش با گفته فرشتهها موافق افتد، گناهان پیشین او بخشوده میشود»[1]. و در لفظی دیگر در صحیحین: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا وَ لَک الْحَمْدُ» آمده است [یعنی] واو اضافه آمده است ابن قیم/ میگوید: «و درگفتن این «واو» در «رَبنا ولک الحمد» سستی نکند چرا که در صحیحین بدان امر شده است. البته امری که دلالت بر استجاب دارد. چرا که این «واو» نشان دهندهی آن است که هر یک از دو جمله از دیگری جدا بوده و معنای جدایی دارد به گونهای که جملهی «ربنا» در معنا متضمن آن است که: تو پروردگار و پادشاهی قیوم هستی که زمام امور بدست اوست و مرجع امور به سوی او باز میگردد. و بر این معنا مفهومی از قول «ربنا» یعنی «ولک الحمد» عطف شده که آن متضمن این معنا میباشد که: برای اوست پادشاهی و حمد»[2].
در صحیح مسلم از علی بن ابیطالب t روایت شده که: «پیامبرr هنگام بلند شدن از رکوع میفرمود: اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَوَاتِ، وَمِلْءَالأَرْضِ، وَ مِلْءَ مَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِن شَیءٍ بَعْدُ»[3].
این که میگوید: «ملء السموات و...» یعنی: حمد و ستایشی به اندازهی پری عالم علوی و سفلی و فضایی که بین آنها را احاطه کرده است، لذا این حمد و ستایش با این صفت تمامی خلایق موجود را پر کرده است. این که میگوید: «وملء ماشئت من شیء بعد» یعنی: حمدی که آنچه را که خداوند متعال بعداز این خلق میکند و آنچه ارادهاش را مینماید را پر میکند.
لذا حمد و ستایش حق جل جلاله هر موجودی را در بر میگیرد و آنچه را که به وجود میآید را پر میگرداند[4].
در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت است که گفت: «هنگامی که پیامبر خدا r سرش را از رکوع بلند میکرد میگفت: «رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مَنْ شَیءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالمَجْدِّ، أَحَقُّ مَا قَالَ الْعَبْدُ -وَکلُّنَا لَک عَبْدٌ- لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدَّ مِنْک الجَدُّ»: پروردگارا! ستایش از آن تو است به اندازه پری آسمانها و زمین وآنچه در آنهاست و به اندازهی پری هرچه تو بخواهی، ای سزاوار ستایش و بزرگی! شایستهترین چیزی که بنده میگوید -وهمهی ما بندهی توییم- این است: آنچه تو بدهی، کسی باز دارندهاش نیست و هرچه را تو دریغ بداری، کسی دهندهی آن نیست. از جانب تو هیچ بینیازی را بینیازی او سودی نمیرساند [جز عمل صالح و ...]»[5].
این که میگوید: «رَبَّنَا لَک الحَمْدُ مِلءَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَاشِئْتَ مِنْ شَیءٍ بَعْدُ» پیشتر معنا و مفهوم آن بیان شد. این که میگوید: «أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ»: یعنی: خداوندا تو به خاطر عظمت و کمال صفات و استمرار و فراوانی نعمتهایت شایسته و سزاوار ستایش و تمجید هستی. این که میگوید: «أَحَقُّ مَا قَالَ العَبْدُ»: یعنی: این ثنا و ستایش شایستهترین چیزی است که بنده بدان سخن میگشاید، این که میگوید: «أَحَقُّ» خبر برای مبتدای محذوف است که تقدیر آن چنین است: «هذا الثناء والتمجید»، بیتردید این جمله به عنوان تاکید و تثبیتی بر سپاس و ستایش و تمجید خداوند، و همچنین به عنوان توضیح اینکه این سخن شایستهترین و فاضلترین مطلبی است که آدمی آن را بر زبان میآورد، بیان شده است. این که میگوید: «وَکلَنا لَک عَبْدٌ» بیانگر اعتراف به عبودیت و بندگی است، و این که همهی مردم تحت این حکماند، همهی آدمیان بنده و تسلیم و مطیع خداوندند، خداوند پروردگار و آفرینندهی آنان است، آدمیان پروردگار و آفرینندهای جز او ندارند.
این که میگوید: «لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ وَ لَا مُعْطِی لَما مَنَعْتَ» بیانگر اعتراف به این مطلب است که بخشیدن و بازداشتن، افزایش و کاهش ]مثلا رزق و روزی[ و بالا بردن و پایین آوردن ]مثلاً مقام و منزلت آدمیان [ فقط به خدا اختصاص داشته و در انحصار اوست، و در چیزی از اینها شریکی ندارد. آنچه از خیر و نعمت، یا بلا و رنج و سختی که خداوند برای بندهاش مقرر میکند کسی نمیتواند آن را پس زده و مانع وقوع آن شود، و آنچه را خداوند از خیر و نعمت و یا بلا و رنج و سختی را که از بندهاش منع و دور میکند راهی برای ابتلای آدمی بدان وجود ندارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ﴾
[یونس: 107].
«و اگر خداوند رنجی به تو برساند، آن را جز او بازدارندهای نیست.و اگرخیری درحق تو بخواهد، فضلش را ]نیز[ بازدارندهای نیست».
و یا میفرماید:
﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢﴾ [فاطر: 2].
«]درِ[ رحمتی را که خداوند برای مردم باز گشاید، برای آن ]رحمت[ هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را باز دارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست. واو پیروزمند فرزانه است».
بخشیدن و باز داشتن مختص خداوند است، هرگاه خداوند عطا کرده و ببخشد کسی توانایی جلوگیری از عطای او را ندارد، واگر باز دارد کسی را یارای بخشیدن آنچه را که او منع کرده، نیست.
این که میگوید: «وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدِّ مِنْک الجَدُّ» یعنی: هیچ چیزی از تلاشهای بنده و بهرههای وی از پادشاهی و ریاست و ثروت و زندگی خوب و غیر اینها، در نزد خداوند فایدهای نمیبخشد و او را از عذاب الهی، نجات نمیدهد ولطف و کرم خدا را شامل حال او نمیگرداند، بلکه آنچه به بنده در نزد خداوند نفع میرساند، تنها تقرب به درگاه حق با فرمان برداری وایثار وفداکاری در راه جلب رضایت او است[6].
در صحیح بخاری از رفاعة بن رافع زرقی t روایت شده که گفته است: «روزی پشت سر پیامبر r نماز میخواندیم وقتی ایشان سراز رکوع بلند کرد فرمود: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، آن گاه مردی که پشت سر ایشان بود گفت: «رَبَّنَا وَلَک الْحَمْدُ حَمْداً کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیهِ»: پروردگارا حمد و ستایش سزاوار توست، حمد و ستایشی فراوان و پاک و خالص و پر برکت. پیامبر r وقتی که نماز را پایان برد، فرمود: چه کسی آن ذکر را گفت؟ مرد گفت: من بودم، پیامبر r فرمود: من سی و اندی فرشته را دیدم که سعی داشتند برای نوشتن آن گفتهی تو از یکدیگر سبقت بگیرند تا آن که کدام یک از آنها، نخست آن را بنویسد»[7].
این که میگوید: «حَمْداً کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیه» یعنی: من تو را سپاس وستایش میگویم، «حمداً» مفعول مطلق مؤکد است، این که میگوید: «کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیه» اینها صفات حمد هستند. یعنی تو را با حمدی میستایم که موصوف به فراوانی و پاکی وپر برکتی است.
از جمله درسهای آموزندهی این حدیث آن است که وقتی امام «سمع الله لمن حمده» را گفت مأموم بلافاصله به دنبالش «ربنا ولک الحمد» را بگوید.
از دیگر نکات این حدیث فراوانی فرشتگان نویسنده، و محبت آنان نسبت به خیر و اهل آن، و رقابت و مسابقهی آنان برای نوشتن خیر برای انجام دهندگان آن است.
این حدیث یکی از ویژگیهای پیامبر r را نشان میدهد که همان دیدن آن فرشتهها است به گونهای که پیامبر r آنان را دیده اما صحابه که پیرامون ایشان بودهاند آنها را ندیدهاند.
آیا این فرشتههایی که برای نوشتن این اذکار میشتابند از فرشتههایی هستند که مسئول ثبت و ضبط اعمال آدمیانند یا فرشتههای دیگری هستند؟ علما در این باره دو نظر دادهاند: نظر صحیحتر -خدا خود بهتر میداند- این است که آنان فرشتههای دیگری جز فرشتههای مسئول ثبت وضبطاند، آنچه این نظریه را تایید میکند حدیثی است که در صحیح بخاری آمده که رسول الله r فرمودند: «خداوند، فرشتگانی دارد که در راهها مشغول گشت زنی هستند و اهل ذکر را میجویند». تا آخر حدیث، و در لفظی دیگر میگوید: «اینان، علاوه بر نویسندگان اعمال آدمیان هستند»[8]. علما با استدلال به این حدیث بیان داشتهاند که برخی از طاعات وعبادات را فرشتههایی غیر از فرشتهی ثبت و ضبط اعمال مینویسند. والله اعلم
[1]- صحیح بخاری شماره [796، 795]، و صحیح مسلم شماره [409].
[2]- کتاب الصلاة [ص: 177] با اندکی تصرف.
[3]- صحیح مسلم شماره [477].
[4]- بنگر به کتاب الصلاة اثر ابن قیم [ص: 177].
[5]- صحیح مسلم شماره [771].
[6]- بنگر به: کتاب الصلاه اثر ابن قیم [ص: 178ـ 177].
[7]- صحیح بخاری شماره [799].
[8]- صحیح بخاری شماره [6408]، و و المسند [2/251].