ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در سنت احادیث بسیاری از پیامبر r دربارهی علاج سختی و گرفتاری که آدمی بدان مبتلا گشته به اثبات رسیده است. درد و رنجهایی که بر اثر مصیبتها و فاجعهها در درون آدمی پدید میآیند و غم و اندوه و بیخوابی را به جانش میاندازند.
از جمله احادیث وارده در علاج این گرفتاریها، حدیثی است که امام بخاری و امام مسلم از عبدالله بن عباس ب روایت کردهاند که: «پیامبر خدا r در هنگام سختی و گرفتاری میفرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ العَظیمُ الحَلیمُ، لَا إِلَّهَ إِلَّا اللهُ رَبُّ العَرْشِ العَظیمِ، لَا إِلَهَ إِلَا اللهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ وَرَبُّ العَرْشِ الکریم: هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که با عظمت و بردبار است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار عرش عظیم است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار بزرگوار عرش است»[1].
ابوداود وابن ماجه و دیگران از أسماء بنت عمیس ل روایت کردهاند که گفته است: رسول الله r به من فرمودند: «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در وقت ناراحتی و سختی آنها را بگویی؟ [ آن کلمات عبارتند از]: «اَللهُ اَللهُ رَبِّی، لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً»: الله الله پروردگار من است و من چیزی را شریک او نمیسازم»[2]. در سنن ابوداود از أبی بکره t روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار میگیرد این است که بگوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو، فَلَاَ تکلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ وَأَصْلِحْ لِی شَأنی کلَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»: خداوندا من تنها به رحمت تو امید دارم، پس مرا به اندازهی یک چشم بر هم زدن به خودم وامگذار و همهی کارهایم را اصلاح و درست فرما، هیچ معبود راستینی جز تو وجود ندارد»[3]. ترمذی از سعد بن أبی وقاص t روایت کرده که گفت: پیامبر خدا r فرمود: «دعایی که یونس u در شکم ماهی به درگاه خداوند کرد [این بود]:
﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧﴾ [الأنبیاء: 87].
«[خداوندا] پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزهی، همانا من از جملهی ستمکاران بودهام».
هرگز هیچ شخص مسلمانی در رنج و مشکل این دعا را نگفته است مگر این که دعایش اجابت شده است»[4].
تمامی این کلمات نقل شده در این احادیث کلمات ایمان و توحید و اخلاص برای خداوند، و دوری از تمامی انواع شرک است اعم از کوچک و بزرگ. این مطلب روشنترین گواه بر این است که بزرگترین درمان سختی و گرفتاری همان تجدید ایمان و تکرار کلمهی توحید لااله الا الله است، هیچ چیز مانند توحید الله متعال و پرستش خالصانهی خداوند، و عملی نمودن عبادتی که آدمی برای آن آفرید شده است فشار و سختی را از آدمی دور نکرده و غم و غصه را از او نمیزداید، وقتی که قلب با توحید و اخلاص آباد شود و به این موضوع بزرگ که به طور مطلق بزرگترین و شریفترین موضوع است مشغول شود سختیهایش رو به زوال نهاده وغم و غصه و رنجها از او دور شده و به اوج سعادت و خوش بختی میرسد.
ابن قیم/ میگوید: «توحید پناهگاه و مأوای دوستان و دشمنانش است، توحید دشمنانش را از سختیها و گرفتاریهای دنیا نجات میدهد:
﴿فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ یُشۡرِکُونَ ٦٥﴾ [العنکبوت: 65].
«هنگامی که [مشرکان] سوار کشتی میشوند [و ترس و نگرانی بدیشان دست میدهد] خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد میخوانند سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک میورزند».
توحید دوستانش را از سختیها و گرفتاریهای دنیا و آخرت نجات میدهد به همین خاطر یونسu بدان پناه برد و خداوند نیز او را از آن تاریکیها نجات داد، پیروان رسولان هم به توحید پناه بردند لذا به واسطهی آن از آنچه مشرکان در دنیا با آن عذاب میشوند و از آنچه در آخرت برایشان تدارک دیده شده نجات یافتند، وقتی که فرعون به هنگام مشاهدهی هلاک و نابودی و درک این که غرق میشود بدان پناه برد توحید بدو سودی نرساند چرا که ایمان به هنگام مشاهده آثار هلاکت پذیرفته نمیشود این سنت خداوند در میان بندگانش است، و چیزی چون توحید سختیهای دنیا را از بین نمیبرد، به همین خاطر دعای رهایی از گرفتاری با توسل به کلمهی توحید صورت میگیرد، دعای یونسu که هر گرفتاری با آن دعا نماید حتماً مشکلش بر طرف میشود، عبارتست از توسل به توحید، و چیزی جز شرک آدمی را در اندوههای بزرگ نمیاندازد، و چیزی جز توحید آدمی را از آن نجات نمیدهد، توحید پناهگاه نوع بشر و مأوی و مأمن و مقصود اوست»[5].
پیشتر احادیثی که گواه بر این معنا و مفهوم است را بیان داشتیم، اولین حدیث: حدیث ابن عباسب است که همهاش توحید و تمجید خداوند متعال و تکرار کلمهی توحید لا اله الا الله است، توحیدی که در پیوند با مطلبی است که نشان دهندهی عظمت و جلال و کمال خداوند، و ربوبیت او بر آسمانها و زمین و عرش عظیم است، این کلمات انواع سهگانهی توحید را شامل میشوند: توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسماء و صفات، وقتی که فرد مسلمان این دعا را بگوید در حالی که در معانی آن میاندیشد و در دلالتهای آن تفکر مینماید قلبش آرام گرفته و درونش آسوده میگردد و دشواری و گرفتاری از او دفع شده و به راه راست هدایت میگردد.
حدیث دوم: حدیث اسماء بنت عمیس ل است زمانی که پیامبر r او را راهنمایی فرمود که به هنگام گرفتاری به توحید توسل جوید توحیدی که هیچ چیز مانند آن سختیها و گرفتاریها و مصیبتها را از آدمی دفع و رفع نمیکند، پیامبر r توجه او را به این موضوع معطوف نموده و او را به شناخت دربارهی آن تشویق کرده و روح و روانش را برای درک و دریافت آن آماده نموده، به این صورت که پرسشی تشویقی را برایش مطرح کرده است «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در هنگام ناراحتی و سختی آنها را بگویی؟» بیشک این نحوهی بیان جان و روح این زن را تشنهی شناخت این کلمات نمود، سپس او را راهنمایی کرد که بگوید: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَاأُشْرِک بِهِ شَیئاً» این کلمهی اخلاص و توحید است.
این که میگوید: «اللهُ اللهُ» هر دو با حالت رفع بیان شدهاند، بر این اساس این گونه بیان شده که اولی مبتدا و دومی تاکید لفظی آن است و به بزرگی مقام [خداوند] و اهمیت این موضوع اشاره دارد، و خبر مبتدا، این سخنش است که میگوید: «ربی» و مفهوم آن این است که خداوندی را که میپرستم و تمامی انواع عبادتها از جمله ترس و امید و فروتنی و خضوع و خشوع و دلشکستگی و... را به او اختصاص دادهام همان پروردگاری است که مرا از نیستی به هستی آورده و با نعماتش پرورش داده و با انواع بخششها و نعمتها بر من لطف و احسان نموده است.
این که میگوید: «لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً» یعنی شریکی در عبادت برای او قائل نمیشوم، حال هر که باشد، این که میگوید: «شیئا» نکرده در سیاق نفی معنای عموم و شمولیت میدهد [یعنی هیچ کس و هیچ چیز را شریک او نمیگردانم[.
در هر صورت این کلمهی عظیم مشتمل بر تحقق بخشیدن به توحید از جنبهی هر دو رکن نفی واثبات است، نفی عبودیت از هر که و هر چه جز خدا، و اثبات آن فقط برای خداوند، این حدیث گواهی است بر آن که همانا توحید تنها پناهگاه گرفتاریها و بزرگترین وسیلهی دفع دلشوره و تشویش و از میان بردن غم و غصه است.
حدیث سوم: حدیث ابیبکره t به نقل از پیامبر r است که فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار میگیرد این است که بگوید: اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو، فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لیشَأْنی کلَّهُ، لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ» این دعا همهاش توحید خداوند و پناه بردن و متوسل شدن به او است.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو» این که فعل در ابتدا نیامده گواه بر اختصاص دارد یعنی: ما امید رحمت فقط از سوی تو داریم و از کسی جز تو چنین امیدی نداریم.
این که میگوید: «فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لیشَأْنی کلَّهُ» بیانگر اوج نیاز آدمی به خداوند است و این که آدمی حتی در یک چشم بر هم زدن نیز در هر کاری از کارهایش از پروردگار و مولایش بینیاز نیست و به همین خاطر فرمود: «وَأَصْلِحْ لیشَأْنی کلَّهُ» یعنی: در هر مطلب جزئی از جزئیات کار و در هر جنبهای از جنبههای کار به تو نیازمندم سپس این دعای مبارک را با کلمهی توحید لااله الا الله به پایان رساند.
حدیث چهارم: حدیث سعد بن ابی و قاص t است که در آن دعای یونس u در حالی که در شکم ماهی بود بیان شده است: ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧﴾ ابن قیم/ دربارهی این دعا میگوید: «در این دعا کمال توحید و منزه دانستن پروردگار، و اعتراف آدمی به ستم و گناهش وجود دارد اینها مؤثرترین علاج و درمان گرفتاری و غم و غصهاند، هم چنین مؤثرترین اسباب در برآوردن نیازها هستند، بیشک توحید و تنزیه پروردگار در بردارنده اثبات همهی کمالها برای خداوند، و نفی همهی نقصها و عیبها و تشبیهها از اوست. اعتراف به ظلم و ستم در بر دارنده ایمان آدمی به قانون الهی و ثواب و عقاب بوده، و موجب تواضع و فروتنی و باز گشتش به سوی خداوند و آمرزیده شدن لغزشهایش، و اعتراف به عبودیت او و نیازش به پروردگارش میشود، در این جا چهار چیز وجود دارد که توسل جستن به آنها رخ داده است: توحید و تنزیه و عبودیت و اعتراف»[6].
[1]- صحیح بخاری شماره [6346] و صحیح مسلم شماره [2703].
[2]- سنن أبوداود شماره [1525] و سنن ابن ماجه شماره [3882] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1824] آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابوداود شماره [5090] و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [3388] آن را حسن دانسته است.
[4]- سنن ترمذی شماره [3505] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [3383] آن را صحیح دانسته است.
[5]- الفوائد [ص/ 96 ـ 95].
[6]- زاد المعاد [2/208].