ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خداوند متعال در دو موضع در سورهی یوسف، دو دعا از پیامبرش یوسفu نقل کرده که هر دعایی دارای جایگاه و مناسبت خود است که شایسته است در آن تأمل و تدبر نمود.
دعای اول: خداوند متعال میفرماید:
﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٣٣ فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ کَیۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٣٤﴾ [یوسف: 33-34].
«[یوسف] گفت: پروردگارا، زندان در نزد من از آنچه مرا به آن میخوانند، خوشتر است و اگر مکر آنان را از من باز نداری، به آنان گرایش یابم و از نادانان گردم. پروردگارش [دعای او را] اجابت کرد و مکر آنان را از او بازداشت . بیگمان او شنوای داناست».
و این مقامی از مقامهای پناه بردن به خداوند برای درخواست مصون ماندن از ارتکاب گناه و محفوظ ماندن از حیله و نیرنگ افراد شرور و بدکردار است، بهخصوص فتنه و نیرنگ زنان [بدکرداری] که فتنهی آنان از شدیدترین فتنهها علیه مردان در این دنیا است. پیامبرr میفرماید: «بعد از خودم، هیچ فتنهای برای مردان، زیانبارتر از فتنهی زنان، به جای نگذاشتم»[1] یوسف u در دوران جوانی و شادابیاش از سوی زنانی که از او میخواستند مرتکب کار زشت گردد در معرض این فتنه بزرگ قرار گرفت اما جز دوری گرفتن از حیله و نیرنگ آنان و پناه بردن به خدا -به خاطر مصون ماندن از اغوا و فریبندگی آنان- شایستهی او نبود. اینکه میگوید:
﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِۖ﴾ [یوسف: 33].
نزد یوسف u افتادن به زندان -با آن همه دشواری و سختیاش- که همسر عزیز تهدیدش کرده بود در صورت عدم پذیرش درخواستش به آن میافتد، آسانتر و راحتتر از افتادن در گناه و ارتکاب معصیت بود. لذا یوسفu رضایت و خشنودی خداوند را انتخاب کرد و به او پناه برد چرا که میدانست که اگر پروردگارش او را از ارتکاب آن مصون نداشته و از درافتادن در آن نجاتش ندهد توانایی دفع آن را از خود ندارد و به همین خاطر گفت:
﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٣٣﴾ [یوسف: 33].
«و اگر مکر آنان را از من باز نداری، به آنان گرایش یابم و از نادانان گردم».
طبری/ میگوید: «یوسفu گفت: پروردگارا اگر نیرنگشان که پیوسته در پی القای آن به من هستند را از من دور نکنی بدانان تمایل یافته و با هوی و هوسشان موافقت مینمایم»[2].
ابن کثیر/ میگوید: «[یوسفu گفت]: خدایا اگر مرا به نفس خودم واگذاری من در برابر نفس خود قدرتی ندارم و مالک هیچ نفع و ضرری برای خود نیستم مگر آنچه را که خدا بخواهد من بندهای ضعیف و ناتوانم مگر آنکه تو با نیرو و توانت من را تقویت کرده و مصون و محفوظ داری»[3].
اینکه میگوید: ﴿وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٣٣﴾ معطوف بر این سخنش است که میگوید: ﴿أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ﴾ با گرایش یافتنم به سمت آنان جزو کسانی میگردم که نسبت به حق تو نادانند و با امر و نهی تو مخالفت میورزند. این خود گواهی است بر آنکه هیچ کس نمیتواند از ارتکاب گناه و تسلیم شدن به گرفتار شدن در آن امتناع ورزد مگر به یاری و توفیق خدا، همچنین این سخن گواهی است بر زشتی جهل و نادانی و ملامت جاهل و نادان، و اینکه هر آن کس که خدا را نافرمانی کند او جاهل و نادان است.
علامه ابن سعدی/ در رسالهای مهم با عنوان «درسهای آموزنده برگرفته از سرگذشت یوسف» میگوید: «از جمله درسهای برگرفته از این سرگذشت آن که شایسته است آدمی به هنگام ترس از گرفتار شدن در فتنهی گناهان و لغزشها به خداوند پناه ببرد و صبر پیشه سازد و بکوشد که از آن گناهان و لغزشها دوری بگیرد همچنان که یوسفu چنان کرد و پروردگارش را به فریاد خوانده و گفت:
﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٣٣﴾ [یوسف: 33].
و آدمی فقط با یاری و قدرت و حمایت خداست که میتواند از گناه دوری گیرد. آدمی موظف است که بدانچه دستور داده شده عمل نموده و از آنچه نهی شده دوری گرفته و بر آنچه بر او مقدر گشته صبر کرده و از فرمانروایی که به فرمانبرداران پاداش میدهد، طلب یاری کند»[4].
خداوند دعای پیامبرش یوسفu را اجابت نمود و به همین خاطر میفرماید:
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ کَیۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٣٤﴾ [یوسف: 34].
خداوند دعای یوسفu را پذیرفت و به او لطف نموده و او را از حیله و نیرنگ زنان و درافتادن در گناه و معصیت حفظ کرد، همچنان که خداوند در آیهای دیگر میفرماید:
﴿کَذَٰلِکَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٢٤﴾ [یوسف: 24].
«چنین کردیم تا بدی و ناشایستی را از او بگردانیم که او از بندگان اخلاص یافته ماست».
یوسف توحید و محبتش را نسبت به خداوند خالص گردانیده بود و خداوند نیز او را از بندگان مخلص خود گردانده بود و او را از فتنهی هلاککننده و درافتادن در شهوات پست و پلید رهانید.
دعای دوم: خداوند به نقل از پیامبرش یوسفu در پایان بیان سرگذشتش میگوید:
﴿۞رَبِّ قَدۡ ءَاتَیۡتَنِی مِنَ ٱلۡمُلۡکِ وَعَلَّمۡتَنِی مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِیِّۦ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِی مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ ١٠١﴾ [یوسف: 101].
«پروردگارا، [بهرهای بسیار] از فرمانروایی به من دادی و مرا از تعبیر خوابها آگاه ساختهای. ای پدیدآرنده آسمانها و زمین، تو سرپرست من در دنیا و آخرت هستی. مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق گردان».
حافظ ابن کثیر/ میگوید: «این دعایی از جانب یوسف صدیقu است او هنگامی این دعا را کرد که خداوند با آوردن پدر و مادرش به نزد او و جمع کردنشان به دور هم، و اعطای نبوت و حکومت به او نعماتش را بر او کامل گردانید، یوسفu از پروردگارش درخواست کرد همچنان که نعماتش را بر او در دنیا کامل گردانیده است در آخرت نیز آنها را بر او مستمر و مستدام گرداند و هنگامی که مُرد او را بر حالت مسلمانی بمیراند -این سخن را ضحاک گفته- و او رابه صالحان ملحق گرداند. منظور، دیگر برادرانش از انبیاء و فرستادگان -درود و سلام خداوند بر همگی آنان باد- است»[5].
این دعای یوسف دعایی عظیم، بابرکت و شامل و فراگیر است. علامه ابن قیم/ میگوید: «این دعا دربرگیرندهی اقرار به توحید، و تسلیم شدن در برابر پروردگار، و اظهار نیازمندی به او، و بیزاری جستن از انتخاب سرپرستی جز او است. اینکه آدمی با اعتقاد به اسلام از دنیا برود والاترین غایت و مقصود هر فردی است و این به دست خداست، نه به دست آدمی. این دعا دربرگیرندهی اعتراف به معاد و درخواست دوستی و همراهی با نیکبختان [در بهشت برین] است»[6].
آنچه از این دعا برداشت میشود این است که آدمی باید پیوسته به پروردگارش پناه ببرد و مدام از او بطلبد که ایمانش را پایدار و مستحکم کند، و ابزارها و اسبابی را به کار گیرد که در راستای این فرآیند است و از خداوند بخواهد که نعمات را بر او کامل گردانیده و او را عاقبت به خیر گرداند و آخرین روزهای عمرش را بهترین روزهای عمرش، و آخرین کارهایش را بهترین کارهایش قرار دهد، همانا خداوند کریم و بخشنده و مهربان است.
در این دعایی که خداوند در این مقام از یوسفu نقل کرده مطلبی وجود ندارد که نشاندهندهی آرزوی مرگ از سوی یوسفu باشد بلکه آنچه ظاهر سخن بر آن دلالت دارد آن است که یوسفu از پروردگارش درخواست کرد که هنگامی که او را میمیراند او را بر اسلام ثبات بخشیده و او را به بندگان صالح خود ملحق گرداند.
از پیامبرr به اثبات رسیده که از آرزوی مرگ نهی نموده است چنان که در صحیح بخاری و مسلم به روایت از انسt آمده است که پیامبرr فرمود: «هیچ یک از شما به خاطر وارد شدن زیان و سختی بر او آرزوی مرگ نکند، اما اگر ناچار به آرزوی مرگ شد، باید بگوید: «اَللَّهُمَّ أَحْیِنِی مَا کَانَتِ الْحَیاة خَیْراً لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الْوَفَاة خَیْراً لِی»: خداوندا، مادامی که زندگی برایم بهتر بود مرا زنده نگه دار و وقتی که مرگ برایم بهتر بود مرا بمیران»[7].