ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از جمله دعاهای انبیاء در قرآن، دعای پیامبرخدا سلیمانu است که خداوند به او نبوت و پادشاهی را ارزانی داشته و زبان پرندگان را به او آموخت.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ ١٦﴾ [النمل: 16].
«و سلیمان میراثبرِ داود شد و گفت: ای مردم، به ما زبانِ مرغان آموختهاند. و از همه نعمتها به ما ارزانی داشتهاند. بیگمان این فضل پیدا [ی خداوند بر ما] است».
سلیمان u شکرگزار نعمتهایی بود که خدا به او ارزانی داشته بود، به درگاه خدا استغاثه و دعا میکرد که شکر این فضل آشکار را به او الهام کند و با کمک آن به کار نیکی بپردازد که رحمت و خشنودی خداوند متعال را با آن کسب کند و به همراه دیگر بندگان خدا وارد بهشت گردد، همچنان که خداوند این مطلب را در این سخنانش آورده و میفرماید:
﴿وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ١٧ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ١٨ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩﴾ [النمل: 17-19].
«و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند. آنگاه آنان بازداشته شدند (۱۷) [تا دیگران به آنان بپیوندند] تا هنگامی که به میدانِ موران رسیدند، موری گفت: ای مورچگان به خانههای خود درآیید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را درهم نشکنند (۱۷) پس [سلیمان] خندان از گفته آن [مورچه] تبسمی کرد و گفت: پروردگارا، به من الهام کن این نعمتی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای، سپاسگزارم و آنکه کردار شایسته [ای] انجام دهم که به آن خشنود گردی و مرا به رحمت خود در [زمره] بندگان شایستهات درآور».
خداوند در این آیات به بیان بخشی از پادشاهی سلیمانu پرداخته، و دعایی را که به درگاه الهی کرده بیان داشته، او گفت: «پروردگارا، به من الهام کن این نعمتی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای، سپاسگزارم و آنکه کردار شایسته [ای] انجام دهم که به آن خشنود گردی و مرا به رحمت خود در [زمرهی] بندگان شایستهات درآور».
این دعا از جامعترین دعاها و مناسبترینشان نسبت به حال سلیمانu، و قدرت عظیم و لطف آشکاری است که خداوند به او ارزانی داشته است.
اینکه میگوید: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ﴾ از خداوند میطلبد که زمینه شکرگزاری در برابر نعماتی را که به او داده و نعماتی را که مختص او گردانیده و با آن او را بر دیگران برتری داده از جمله اینکه به او زبان پرندگان و شنیدن سخن مورچه را یاد داده، مقدر فرماید.
اینکه میگوید: ﴿وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ﴾ بیانگر آن است که اعطای نعمت به والدین همچون اعطای آن به فرزند است [و فرزند از آن بهرهمند میگردد] و به همین خاطر از پروردگارش درخواست توفیق جهت شکرگزاری در برابر نعمتهای دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش ارزانی داشته را نمود. منظور از والدین سلیمانu پدرش داودu و مادرش است که از زنان عابد و نیکوکار بود[1].
اینکه میگوید: ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾ یعنی: مرا توفیق ده که کردار شایستهای انجام دهم که به آن خشنود گردی بدین شکل که مطابق دستورات تو، و فقط به خاطر تو آن را انجام داده و عاری از اسبابی باشد که آن را به تباهی کشانده یا از ارزش آن بکاهد.
شایسته است در این سخنش که میگوید: ﴿صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ﴾ اندیشید. این سخن به این مطلب اشاره دارد که کار و عمل گاه در نظر انجامدهنده آن نیکو است اما خداوند از آن خشنود نیست زیرا مطابق دستور خدا انجام نشده است یا فقط به خاطر خدا انجام نگرفته است چرا که خداوند فقط کارهایی را میپذیرد و از آن خشنود میگردد که مطابق شریعت او و فقط به خاطر او صورت پذیرفته باشد. اینکه میگوید: ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩﴾ یعنی: وقتی مرا میراندی، مرا در زمرهی بندگان نیکوکار و دوستان نیکو از اولیاءت قرار بده و مرا در آنان وارد گردان و نامم را در زمرهی آنان به ثبت برسان و مرا در زمرهی آنان محشور گردان. ابن عباس ب میگوید: «منظورش همراه بودن با ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و دیگر پیامبران پس از آنان است»[2].
از جمله دعاهای پیامبرخدا سلیمانu دعایی است که خداوند در این سخنش از او نقل کرده که:
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ ٣٤ قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥﴾ [ص: 34-35].
«و به راستی سلیمان را آزمودیم و بر تخت او کالبدی افکندیم، آنگاه رو به سوی [خدا] آورد (۳۴) گفت: پروردگارا، مرا بیامرز و به من فرمانرواییای ببخش که جز من کسی را نسزد. بیگمان تویی که بخشایندهای».
خداوند خبر داده که بنده و پیامبرش سلیمانu را با افکندن کالبدی بر روی تختش آزموده است شاید منظور از آن، مطلبی باشد که در صحیحین[3] در حدیثی به نقل از ابوهریرهt آمده که رسول اللهr فرمودند: «سلیمان بن داود علیهما السلام گفت: امشب با صد و یا نود و نه زن همبستر میشوم که هر یک از آنان سوارکاری (سلحشوری) بزاید که در راه خداوند جهاد کند. مصاحب او گفت: بگو ان شاءالله! سلیمان، إن شاء الله نگفت. هیچ یک از آن زنان باردار نشد، جز یک زن که مولود نیمه مردهای زایید. قسم به ذاتی که نفس محمد در دست اوست! اگر سلیمان إنشاءالله میگفت، آن وقت پسران سلحشوری داشت که همه در راه خداوند جهاد میکردند» خداوند او را با نیمه انسانی آزمود، همچنین گفته شده: آن جسدی که بر تخت پادشاهی او افکنده شد جنی بود به اسم صخر، جنی که چهل روز بر پادشاهی و سلطنت سلیمانu دست یافته و میان مردم حکم میراند این مطلب در داستان طولانی در اخبار بنیاسرائیل آمده و قابل اعتماد نیست.
اینکه میگوید: ﴿ثُمَّ أَنَابَ ٣٤﴾ یعنی: به سوی پروردگارش توبه کرده و بازگشت، و پس از آن گفت: ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥﴾.
از خداوند درخواست بخشش گناهانش را نمود و با اسم وهاب: بسیار بخشنده [که نامی از نامهای نیکوی خداوند است] به او توسل جست که حکومت و فرمانرواییای به او ارزانی دارد که بعد از او دیگر کسی را نسزد صاحب چنان حکومتی شود.
خداوند دعایش را پذیرفت و او را بخشید و حکومتی به او داد که کسی پس از او چنان حکومتی به دست نیاورد. خداوند میفرماید:
﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ ٣٦ وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ ٣٧ وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٣٨ هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٣٩ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ ٤٠﴾ [ص: 36-40].
«پس باد را برایش مسخر کردیم که به آسانی به فرمان او هر جا که میخواست سیر میکرد (۳۶) و از دیوان [نیز] هر بنا و غواصی [را برایش مسخر کردیم] (۳۷) و دیگرانی [را هم با دست و پاهای] به هم بسته دربندها [مسخر کردیم] (۳۸) این بخشش ماست، پس بیهیچ حسابی ببخش یا نگاهدار (۳۹) و بیگمان او در نزد ما قربت و نیکسرانجامی دارد».
خداوند علاوه بر بخشش دو مطلب دیگر را بر آن افزود:
1- مقامی ارجمند که همان نزدیکی به اوست.
2- سرانجامی نیکو و جایی خوش نزد خداوند[4].
در سنن نسائی و ابن ماجه[5] از عبدالله بن عمروبن عاص ب روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «وقتی که سلیمان بن داود علیهما السلام بیتالمقدس را ساخت سه چیز از خدا طلب کرد:
1- به همراه پادشاهیش حکمت را نیز به او عطا کند. خداوند با درخواستش موافقت کرد.
2- حکومت و سلطنتی به او ارزانی دارد که بعد از او دیگر کسی را نسزد صاحب چنان حکومتی شود. خداوند با درخواستش موافقت کرد.
3- وقتی از ساختن مسجد فارغ گشت از خدا خواست که هرکس نماز خواندن، او را به سوی این مسجد سوق دهد وقتی از آن خارج میشود گناهانش مانند روزی که از مادر زاده است و هیچ گناهی نداشته آمرزیده شود».
از خداوند میطلبیم که همهی بیتالمقدس را از دستان یهود رها سازد و گره از اسارتش بگشاید و آن را به مسلمانان بازگرداند و چشمانشان را به خواندن نماز در آن در حالی که از لوث یهودیان پاک گشته روشن گرداند. بیشک خداوند بهترین کسی است که از او طلب و درخواست میشود و بهترین کسی است که انتظارات را برآورده میکند، او ما را کافی است و بهترین حامی و کارساز است.
[1]- بنگر به: البدایة والنهایة اثر ابنکثیر (2/327)
[2]- این سخن را بغوی در تفسیرش (3/411) نقل کرده است.
[3]- بخاری شماره (2819)، و مسلم شماره (1654)
[4]- بنگر به: طریق الهجرتین اثر ابنقیم (ص: 217)
[5]- النسائی (692)، و ابنماجه (1408). و آلبانی/ در «صحیح سنن النسائی» (1/229) آن را صحیح دانسته است.