ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این آفتاب نبوت و خورشید رسالت است، آفتاب هدایت و معرفت، آن نور تابان و نور درخشان و چراغ روشنی است که خدا بدبختی زندگی را به واسطۀ او برطرف کرده و مردم را از تاریکیها به نور وارد نموده، آن حقیقت محمدیه و ذات پیامبر گرامی است که بر او بهترین صلوات و سلام نثار است. خدایتعالی راست فرموده که در سورۀ صف آیۀ 8 و 9 فرموده: «میخواهند نور خدا را با دهانهاشان خاموش کنند ولی خدا نور خود را به کمال میرساند و اگرچه کافران کراهت دارند، او خدائی است که رسول خود را باهدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ ادیان ظاهر و آشکار گرداند و اگرچه مشرکان خوش ندارند» این همان خورشید زمین است که گفتگوی ما در این اوقات از اوست، آن خورشیدی که قرآنکریم به همین اوصاف در سورۀ احزاب آیۀ 45 و 46 او را ستوده و فرموده: «ای رسول ما، به یقین ما نورا به عنوان گواه و بشارتدهنده و بیمدهنده و خوانندۀ به سوی خدا باذن او و چراغ نوردهنده فرستادیم» و آن چراغ نبود مگر نور نبوت که با روشنی تابید و با نور خود بر هستی مشرف شد، و صاحبان بصیرت دیدند، و کور و عورها انکار کردند، و چه خوب گفته آن که خدا جزای خیرش دهد که گوید:
شمس ما درسما درخشان است |
|
لیک مخفی ز چشم کوران است |
به تحقیق دشمنان اسلام از زمانهای قدیم برای تشکیک در نبوت او و طعن در رسالت و بزرگواری او دروغها و باطلها نوشته و بستهاند تا مؤمنین را در دین خود به شک اندازند و از ایمان به رسالت او دور سازند و چنین دروغها و بهتان و افترها در حق انبیاء و مرسلین چیز تازهای نبوده است که:
حق سنت و فرمانش |
|
اندر همه دورانش |
در خلق همین بوده |
|
تا بوده چنین بوده |
در سنت خدا تبدیل و تغیر نیابی. و خدای عزوجل راست فرموده آنجا که در سورۀ فرقان آیۀ 31 فرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا ٣١﴾.
«و بدینگونه قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران و پروردگار تو برای هدایت و یارینمودن کافی است».
و ما، قبل از آن که از «أمهات المؤمنین» و زوجات طاهرات خاتم النبیین گفتگو کنیم و حکمت و مصلحت ازدواج هریک را بیان کنیم، دوست داریم شبهۀ فاسدهای را که مدتهای بسیاری از دشمنان چه صلبیین کینهتوز و چه غربیین متعب برای فاسدنمودن عقائد مکرر میکنند برای اینکه حقایق را بپوشانند و برای رسالت عظمای حضرت محمد عیبجویی کنند، بیان کنیم. میگویند: حضرت محمد مردی شهوتران و به دنبال شهوات و لذات خود بوده و اکتفا به یک زن و یا چهار زن چنانچه بر پیروان خود واجب نموده اکتفا نکرده، بلکه زوجات او به ده و یا زیادتر رسیده، در راه شهوات به هوی و هوس مایل بوده. چنانکه میگویند: فرق بسیاری است بین عیسی و محمد. آن که بر هوای بنفس غالب شده و با نفس خود جهاد کرده مانند عیسی بن مریمu و میان آنکه با هوای نفس سیر کرده و به دنبال شهوات خود بوده مانند محمد فرقی است ﴿کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا ٥﴾ [الکهف: 5].
«چه جسارت بزرگی که از دهانشان بیرون میآید، نمیگویند مگر دروغ و افتراء».
حقا که ایشان کینهتوز و دروغگویند. محمد ج نه مرد شهوترانی بوده، همانا رسول انسانی بوده تزویج نموده چنانکه بشر تزویج میکند برای آن که مقتدای بشر در راه راست باشد و او نه خدا و نه فرزند خداست چنانکه نصاری در حق پیامبرشان معتقدند. همانا او بشری است مانند دیگران، خدا او را به وحی و رسالت برتری داده و به او فرموده: بگو، من بشری مانند شمایم که به سویم وحی میشود.
و او پیامبر تازه درآمدی نبوده تا با سنت انبیاء مخالفت کند و یا راه ایشان را ترک نماید، رسولان گرامی که قرآن از ایشان حکایت کرده و در سورۀ رعد آیۀ 38 خدای عزوجل فرموده: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗۚ﴾.
«به تحقیق ما رسولانی قبل از تو فرستادیم و برای ایشان زنان و ذریه قرار دادیم».
پس برچه مبنا در اینجا غوغا و جنجال را در حق خاتم النبیین برافروخته و به راه انداختهاند. و لیکن شاعر گوید:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند |
|
هرکسی بر طنیت خود میتند |
چه بسا چشم بیماری پرتو خورشید را انکار کند، و طعم آب را دهان مریض درک نکند.
و خدایتعالی راست فرموده آنجا که میگوید: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ ٤٦﴾ [الحج: 46].
«حقا که دیدهها کور نیست، و لیکن دلهائی که در سینهها میباشد کور است».
اینجا دو نقطه و دو نکتۀ بزرگی است که این شبهه را از پیامبر گرامی دور میسازد، و سنگی به دهان هر تهمتزن گناهکاری که میخواهد از صاحب رسالت محمد بن عبدالله عیبجویی کند میافکند. لازم است هنگامی که از أمهات مؤمنین و از حکمت تعدد زوجات طاهرات رضوان الله علیهم أجمعین سخن میگوئیم، از آن دو نکته غافل نشویم و آنها را جلو چشم بگذاریم:
اولاً: رسول گرامی ج زوجات خود را متعدد نکرد مگر پس از رسیدن به سن پیری، یعنی پس از آن که عمر او از پنجاه گذشته بود.
ثانیاً: تمام همسران پاک او بیوه بودند چیز سیده عایشهل. از این دو نکته به سادگی می فهمیم که این شبهه بیپا و این ادعا باطل است که مستشرقین کینهتوز ساخته و بستهاند. پس اگر مقصود از جریان ازدواج شهوت و یا هوی و هوس بود و یا صرف بهرهبردن از زنان بود، باید در سنّ جوانی این کار انجام گیرد نه در سنّ پیری. و باید با کرههای جوان را تزویج کند نه بیوههای مسن را، در حالی که او به جابر بن عبدالله هنگامی که خدمتش آمد و بر صورت او اثری از بوی خوش و نعمت بود، فرمود: آیا تزویج کردهای؟ گفت: آری، فرمود: بکر یا بیوه؟ گفت: بلکه بیوه، حضرت صلوات الله علیه به او فرمود: پس چرا بکری که با او بازی کنی و او با تو بازی کند و تو او را بخندانی و او تو را بخنداند انتخاب نکردی؟ در اینجا رسول گرامی اشاره کرد به ازدواج بکر و راه بهرهبردن و شهوترانی را میدانست. پس آیا معقول است که خود بیوهها را تزویج کند و ابکار را رها کند و در سن پیری ازدواج نماید و در جوانی ترک کند اگر هدف او لذت و شهوت بود. در حالی که اصحاب او رضوان الله علیهم جان خود را فدای او میکردند و از فداشدن برای او دریغ نداشتند. و اگر خواستار تزویج دختران بکر رعنای زیبای ایشان میشد به سرعت استقبال میکردند پس چه شد که در اوائل جوانی و تازگی شباب زوجات متعدد نگرفت و ازدواج با ابکار را ترک و بیوههائی که یتیمان متعدد داشتند ویا شوهرانشان شهید و بیسرپرست و بینفقه بودند تزویج نمود.
این نکته بدون شک هر تهمت و افترائی را دفع میکند و هر بهتانی را پامال مینماید و آن بدگوی گنهپیشهای را که میخواهد قدسیت رسول خدا را آلوده کند و یا طهارت او را مشوه سازد، رد میکند.
پس ازدواج این رسول به قصد هوی و شهوت نبود، و همانا برای حکمتهای بزرگ و اهداف نیک و نتیجههای بلندی بود که به زودی بیان آن دشمنان را به اقرار میآورد اگر تعصب و کوری را رها سازند و منطق عقل و وجدان را حاکم نمایند.
و به زودی خواهند یافت که در این ازدواجها صفات اعلای انسانیت است در انسانی با فضیلت و گرامی و پیغمبر رحمتی که راحتی خود را فدا کرده در راه مصالح غیر خود و در راه مصلحت دعوت و اسلامیت.