زکات در لغت به معنای رشد است؛ برخی گفتهاند به معنای رشد و پاکسازی است، زیرا باعث رشد مال و پاکی زکات دهنده میشود.
در شرع: حقی است واجب در مالی مخصوص برای گروهی مخصوص در وقت مخصوص برای به دست آوردن رضایت الله متعال و پاکسازی نفس و مال و جامعه.([1])
دوم: اهمیت و حکمت از تشریع زکات
1- پاکسازی نفس بشری از اخلاق رذیلۀ بخل و حرص و طمع.
2- همدردی با فقیران و رفع نیاز بینوایان و محرومان.
3- بر پا داشتن منافع عمومی که زندگی و سعادت امت به آن وابسته است.
4- جلوگیری از تورم اموال نزد ثروتمندان و بازرگانان و کاسبان حرفهای تا اموال تنها نزد یک گروه محدود دست به دست نگردد.
5- زکات باعث میشود جامعۀ مسلمان همانند یک خانوادۀ واحد شود که در آن انسانهای توانا بر ناتوانان مهربانی ورزند و ثروتمندان به فکر ضعیفان باشند.
6- زکات باعث خاموش شدن آتشفشان خشم فقیران و از بین رفتن کینۀ آنها علیه ثروتمندان میشود.
7- باعث جلوگیری از جرایم مالی مانند دزدی و زورگیری میشود.
8- باعث رشد و نمو اموال میشود.
9- زکات سبب نزول خیرات است.([2])
سوم: ادلۀ وجوب زکات
نصوص قرآن و سنت به طور روشن دال بر وجوب زکات است. رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ زکات را یکی از ارکان اسلام معرفی نموده که دین بر آن بنا شده. زکات، رکن سومِ اسلام است.
برخی از دلایل وجوب زکات:
از قرآن: این سخن خداوند متعال که میفرماید:
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ ٤٣﴾ [البقرة: 43].
(و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و همراه با نمازگزاران نماز بگزارید).
و میفرماید:
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ١١٠﴾ [البقرة: 110].
(و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و هر خیری که برای خود از پیش فرستید آن را نزد الله خواهید یافت و الله به آنچه میکنید بیناست).
و این سخن خداوند متعال که:
﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ کُلَّ مَرۡصَدٖۚ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٥﴾ [التوبة: 5].
(پس چون ماههای حرام سپری شد مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره در آورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند راهشان را بگشایید، زیرا الله آمرزندۀ مهربان است).
از سنت:
1- حدیث مشهور جبرئیل که در آن آمده است: «اسلام این
است که گواهی دهی معبودی به حق نیست جز الله و اینکه محمد فرستادۀ الله است و نماز
را برپا داری
و زکات بدهی و حج خانه را در صورت توانایی انجام دهی».([3])
2- از ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ روایت است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «اسلام بر پنج [اساس] بنا شده است: شهادت دادن به اینکه معبودی به حق نیست جز الله، و اینکه محمد فرستادۀ الله است، و برپا داشتن نماز و دادن زکات و روزۀ رمضان و حج خانۀ کعبه برای کسی که توانایی آن را دارد».([4])
این برخی از نصوص قرآن و سنت بود که به طور آشکار دلالت بر این دارند که زکات یکی از ارکان اسلام و از مبانی بزرگ آن است؛ رکنی که اسلام جز با آن کامل نمیشود.([5]) بر اساس این نصوص و دیگر ادله، مسلمانان بر وجوب و لزوم زکات، اجماع دارند.
چهارم: تفاوت میان زکات و مالیات([6])
1- زکات به نیت تقرب به خداوند متعال پرداخت میشود، در حالی که این معنی در مورد مالیات صدق نمیکند، زیرا مالیات نوعی الزام و التزام شهروندی محض است.
2- زکات حقی است که شارع متعال آن را تعیین کرده، بر عکس مالیات که از سوی ولی امر تعیین میشود و آن را هر طور که مصلحت بداند کم یا زیاد میکند.
3- زکات تنها در مصارف شرعی که توسط الله متعال تعیین شده است مصرف میشود، اما مالیات در صندوق دولت جمعآوری شده و در مصارف مختلفی که دولت تعیین نموده خرج میشود.
4- زکات فریضهای همیشگی است و تا وقتی که اسلام و مسلمانان بر روی زمین هستند این فریضه نیز وجود خواهد داشت، اما مالیات از صفت ثبات و دوام برخوردار نیست.([7])
پنجم: آیا مالیات میتواند جایگزین زکات شود؟
بر اساس تفاوتهایی که پیش از این ذکر شد برای ما آشکار میشود و که مالیات به هیچ عنوان نمیتواند به عنوان جایگزین زکات مطرح شود، زیرا اگر چنین اجازهای بدهیم حکم به از بین بردن این رکن اسلام ـ یعنی رکن زکات ـ دادهایم. بنابراین هرگز جایز نیست که مالیات را جایگزین زکات کنیم، زیرا زکات مصارف خاصی دارد که نباید از آن خارج شود و همچنین شرایط و ضوابط خاصی برای جمعآوری و مقدار و روش مصرف آن وجود دارد که باید رعایت شود.
خلاصه اینکه: جایز نیست مالیات را جایگزین زکات نمود، و این رأی اهل علم است([8])، زیرا زکات تشریع و قانونی است از سوی خداوند و مالیات از سوی انسانها وضع شده است.
شروط مربوط به زکات دهنده:
1- مسلمان باشد. زکات بر غیر مسلمان واجب نیست زیرا رکنی از ارکان اسلام است که پس از شهادتین لازم میشود.
2- آزادی. زکات بر برده واجب نیست چون خودش مالک چیزی نیست.
3- نیت. یعنی قصد زکات دهنده این باشد که مالی که به مستحقان میدهد همان زکات فرض است.
شروط مربوط به مال زکات:
1- مالکیت تام. یعنی مالی که قرار است از آن زکات داده شود به طول کامل در ملکیت شخص باشد و حق کسانی دیگری در آن نباشد و بتواند به اختیار خود در آن تصرف کند.
2- مال قابل رشد باشد. یعنی مال زکاتی برای صاحب خود سود و فایده و در آمد داشته باشد.
3- مال به حد نصاب رسیده باشد. حد نصاب یعنی مقدار مشخصی که از نظر شرع کمتر از آن زکات نداشته باشد، چنانکه به آن خواهیم پرداخت.
4- گذشت یک سال. یعنی از رسیدن مال به حد نصاب دوازده ماه قمری گذشته باشد.
5- مال زکات باید اضافه از نیازهای اصلی مانند خرج خانه و اجاره و وسایل جنگ [در صورت ضرورت] و پوشاک و دیگر نیازهای ضروری باشد.([9])
کسی که از دادن زکات خودداری میکند از دو حالت خارج نیست: یا اینکه وجوب آن را انکار میکند که دو حالت دارد:
حالت نخست: اینکه تازه مسلمان باشد یا در مکانی دوردست [به دور از دیگر مسلمانان] زندگی کرده که در این صورت به کفر وی حکم نمیشود مگر پس از اقامۀ حجت، و وجوب زکات به وی فهمانده میشود، سپس [در صورت امتناع] زکات به اجبار از وی گرفته میشود، و اگر مقاومت کرد حکم به کفر وی شده و با وی جنگیده میشود تا آنکه زکات از وی گرفته شود.
حالت دوم: از کسانی باشد که وجوب زکات بر وی پوشیده نیست، مثلا در یک سرزمین اسلامی زندگی کرده که در این صورت حکم به کفر وی شده و برای گرفتن زکات با وی جنگیده میشود.
اما در صورتی که به وجوب زکات اعتراف دارد اما از روی بخل از دادن زکات خودداری میکند، مال زکات به اجبار از وی گرفته شده و بر حسب نظر حاکم مجازات میشود. این در صورتی است که حاکم عادل باشد و زکات را در مصارف شرعی آن مصرف میکند، اما اگر حاکم ظالم باشد، حکم به مجازات وی نمیشود، بلکه مال زکات از وی گرفته میشود.([10])
هشتم: اموالی که زکات بر آن واجب است
زکات بر چهار چیز واجب است:
شرط زکات در طلا این است که به حد نصاب برسد یعنی بیست دینار و یک سال کامل نزد صاحبش باقی بماند. مقدار زکات واجبِ این مقدار طلا دو و نیم درصد یعنی ۱/ ۷۵ (یک ممیز هفتاد و پنج) گرم است.
شرط واجب شدن زکات بر نقره این است که یک سال نزد صاحبش باشد و به حد نصاب برسد. حد نصاب زکات نقره پنج اوقیه است. هر اوقیه چهل درهم نقره است که در این صورت حد نصاب زکات نقره دویست درهم خواهد بود و واجب است دو و نیم درصد آن به عنوان زکات پرداخت شود. مثلا در دویست درهم پنج درهم زکات واجب است و هر چه بیشتر باشد زکات آن به همان اندازه محاسبه میشود.
آنطور که برای من ثابت شده حد نصاب زکات نقره برابر با ۴۶۰ گرم است که پرداخت دو و نیم درصد آن برابر با ۱۱ و نیم گرم واجب است.
پرداخت زکات طلا و نقره بر اساس پولهای رایج
اگر شخص مسلمان مقداری طلا یا نقره داشت که به حد نصاب رسیده و خواست زکات آن را بر اساس پول رایج بپردازد باید بر این اساس عمل کند:
1- در همان زمان وجوب زکات قیمت یک گرم طلا یا نقره را بپرسد.
2- دو و نیم درصد حاصل ضرب قیمت گرم در نصاب طلا یا نقرهای که در اختیار دارد را به عنوان زکات پرداخت نماید.
شاید کسی گمان کند چون طلا یا نقره ندارد زکات بر وی واجب نیست زیرا نصوص شرعی دربارۀ زکات و نقره وارد شده است. میگوییم: این گمانی اشتباه است، بلکه هر کس مبلغی به اندازۀ قیمت هفتاد طلا یا ۴۶۰ گرم نقره در اختیار دارد زکات بر وی واجب است و باید مقدار دو و نیم درصد از پول نقدی که در اختیار دارد را به عنوان زکات بدهد.
تعریف آن: هر کالایی که برای خرید و فروش به هدف سود فراهم شده باشد.
شرط واجب شدن زکات در کالاهای تجاری:
1- ملکیت کامل کالا توسط فرد.
2- رسیدن قیمت کالا به حد نصاب از طریق قیمت گذاری آن بر اساس طلا یا نقره.
3- گذشت یک سال از ملکیت کالاهای تجاری.([11])
مقدار واجبی که باید از کالاهای تجاری ـ هر کالایی که باشد ـ به عنوان زکات پرداخت کرد دو و نیم درصد است.([12])
انواع کالاهای تجاری:
کالاهای تجاری بر دو نوعند:
نوعی که به فروش میرسد بدون آنکه فروشنده در انتظار بالا رفتن قیمتها باشد.
و نوعی که به احتکار گذاشته شده تا قیمت آن بالا رود.
اگر بدون انتظار بالا رفتن قیمت به فروش میرسد حکم آن چنان است که پیشتر بیان شد، اما اگر احتکاری باشد در روز فروش، زکاتِ یک سال آن پرداخت میشود حتی اگر سالها به انتظار بالا رفتن قیمتش انبار شده باشد.
منظور از چارپایان شتر و گاو و گوسفند است.
شروط زکات چارپایان:
1- اینکه به حد نصاب برسد. حد نصاب شتر پنج شتر است و حد نصاب گوسفند چهل گوسفند است و حد نصاب گاو سی گاو است و کمتر از آن زکات ندارد.
2- اینکه چارپایان یک سال نزد صاحب خود بمانند.
3- اینکه چارپایان «سائمه» باشند، یعنی بیشتر سال چرا کنند [به این معنا که علوفهشان در بیشتر سال توسط مالکشان تامین نشود].
4- اینکه چارپایان برای کار نباشند، یعنی حیوانی که برای حمل و نقل و درو و دیگر کارها استفاده میشود زکات ندارد.([13])
جدول حد نصاب و میزان زکات چارپایان
از |
تا |
میزان زکات واجب |
۵ ۱۰ ۱۵ ۲۰ ۲۵ ۳۶ ۴۶ ۶۱ ۷۶ ۹۱ |
۹ ۱۴ ۱۹ ۲۴ ۳۵ ۴۵ ۶۰ ۷۵ ۹۰ ۱۲۱ |
یک رأس گوسفند دو رأس گوسفند سه رأس گوسفند چهار رأس گوسفند یک بنت مخاض (شتری که یک سالش کامل شده وارد دو سالگی شده) یک ابن لبون (شتر دو سالهای که وارد سه سالگی شده) یک حقه (شتری که سه سالش تمام شده وارد چهار سالگی شده) یک جذعه (شتری که چهار سالش کامل شده وارد پنج سالگی شده است) دو بنت لبون دو حقه |
از |
تا |
میزان زکات واجب |
۳۰ ۴۰ ۶۰ ۷۰ |
۳۹ ۵۹ ۶۹ ۷۹ |
یک گوسالۀ یک ساله یک گاو دو ساله دو گوسالۀ یک ساله یک گوساله یک ساله به اضافۀ یک گاو دو ساله |
از |
تا |
میزان زکات واجب |
۴۰ ۱۲۱ ۲۰۱ ۴۰۰ ۵۰۰ |
۱۲۰ ۲۰۰ ۳۹۹ ۴۹۹ ۵۹۹ |
یک گوسفند دو گوسفند سه گوسفند چهار گوسفند پنج گوسفند |
الف ـ محصولاتی که زکات بر آنان واجب است
زکات محصولات بر گندم و جو و کشمش و خرما واجب است. دربارۀ وجوب زکات بر دیگر محصولات اختلاف است؛ جمهور اهل علم معتقدند زکات بر دیگر محصولات نیز واجب است و نظر ما این است که هر محصولی که قابل اندازهگیری با پیمانه باشد و به عنوان غذای اصلی استفاده و انبار شود([14]) در آن زکات واجب است، اما در دیگر محصولات واجب نیست.([15])
ب ـ حد نصاب زکات محصولات و میوهها
حد نصاب وجوب زکات در محصولات و میوهها پنج «وسق» یا بیشتر است. بنابراین کمتر از پنج وسق زکات ندارد، زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «در کمتر از پنج وسق از خرما زکات نیست».([16]) پنج وسق معادل ۶۷۵ کیلوگرم است.
ج ـ مواردی دربارۀ زکات محصولات
1- برای حبوبات و میوه شرط است که رسیده باشد ـ زرد یا قرمز ـ و حبوبات باید از پوست جدا شود و انگور و زیتون باید شیرین (رسیده) باشد.
2- اگر محصول و میوه بدون هزینه آبیاری میشود (یعنی از آب زمین، بدونِ آبرسانی توسط کشاورز) یا از آب چشمه و رودخانه آبیاری میشود، واجب است که یک دهم آن زکات داده شود. اما اگر آب رسانیِ آن توسط دلو یا وسایل دیگر صورت میگیرد یک بیستم آن به عنوان زکات داده میشود، زیرا رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «در آنچه از آسمان یا چشمهها آبیاری شده یا دیمی است، یک دهم است، و در آنچه آبرسانی شده نصف یک دهم [زکات] است».([17])
3- کشاورزی که محصول خود را گاهی خود آبیاری میکند و گاهی نمیکند باید سه چهارم یک دهم را زکات دهد.([18])
مسالۀ نخست: کسی که به شخص توانایی([19]) پولی قرض داده، پس از دریافتِ آن، زکاتِ مدتی که آن پول در اختیار بدهکار بوده را پرداخت میکند. البته بهتر است قبل از دریافت پول زکات آن را بدهد. اما اگر پولش را به کسی قرض داده که توانایی پرداخت ندارد، پس از دریافتِ طلبش اگر بیش از یک سال از آن گذشته باشد [حتی دو یا سه سال یا بیشتر] به اندازۀ زکات یک سال آن را پرداخت میکند.([20])
مسالۀ دوم: اوقاف جهات خیریۀ عمومی مانند مساجد و مدارس زکات ندارد.
مسالۀ سوم: خانه و ساختمان و اتوموبیلی که برای تجارت خریده شده، پس از گذشت یک سال به اندازۀ دو و نیم درصد قیمت آن زکات دارد، اما اگر برای اجاره تهیه شده زکات بر اجارۀ آن تعلق میگیرد.([21])
مسالۀ چهارم: مقروض بودن مانع از وجوب زکات در اموالِ آشکار نمیشود.([22])
مسالۀ پنجم: کسی که پیش از پرداخت زکات از دنیا رفته بر وارثانش لازم است پیش از تقسیم ارث، زکاتش را پرداخت کنند.([23])
مسالۀ ششم: کسی که مقداری طلا دارد اما به حد نصاب زکات نمیرسد و مقداری هم نقره دارد که به حد نصاب نمیرسد آنها را با هم یکجا میکند، اگر روی هم به حد زکات برسند زکات هر دو را به حساب خودشان محاسبه میکند. همینطور خارج کردن زکات هر یک از نقدین به جای یکدیگر جایز است. برخی از علما یکجا کردن طلا و نقره را لازم نمیدانند و این رای شیخ محمد صالح العثیمین ـ رحمه الله ـ است.([24])
مسالۀ هفتم: رکاز (گنجینه). منظور از گنجینه، مالی است مدفون که مربوط به دورۀ قبل از اسلام باشد. کسی که در خانۀ خود مالی مدفون از اموال دوران جاهلیت را بیابد بر وی واجب است که خُمس یعنی یک پنجم آن را به فقرا و مساکین([25]) بدهد، زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «در گنجینه [پرداخت] یک پنجم [واجب] است».([26])
مسالۀ هشتم: آیا برای گنج نیز رسیدن به حد نصاب و گذشت یک سال لازم است؟ قول صحیح که دارای دلیل است این است که برای گنج نیز مانند دیگر اموال زکات حد نصاب لازم است، اما گذشت یک سال برای آن لازم نیست زیرا گنج یک باره به دست میآید و در این مورد (عدم اشتراط گذشت یک سال) شبیه محصولات و میوهها است.([27])
مسالۀ نهم: زکات سهام و اوراق قرضه
نخست: تعریف سهام و اوراق قرضه
سهم: حقی است مالی که افراد در شرکتها یا موسسات از آن برخوردار میشوند و سود آن را بر حسب نظام آن موسسه یا شرکت دریافت میدارند.
اوراق قرضه: تعهدی است مکتوب از سوی طرفی مشخص برای پرداخت مبلغی مشخص به عنوان بهرۀ قرض در زمانهای تعیین شده. این نوع تعهد به سبب وارد شدن ربا در آن حرام است.
دوم: زکات سهام و اوراق قرضه چگونه پرداخت میشود؟
۱- زکات سهام: صاحب سهام میان این دو روش حق انتخاب دارد:
روش اول: اینکه هر سال زکات سرمایۀ خود را بدهد، و هنگام دریافت سود، زکات سالهای گذشته ـ یا یک سال بر حسب اختلاف اهل علم ـ را پرداخت نماید.
روش دوم: اینکه سرِ سال قیمت سهام خود را بپرسد و سپس بر حسب آنچه مسئولان شرکتی که در آن سهام خریده یا کارشناسان میگویند ـ چه سود برده یا زیان دیده ـ زکات آن را بدهد. زکات سهام مانند زکات طلا و نقره است که در صورت رسیدن به حد نصاب دو و نیم درصدِ آن را به عنوان زکات پرداخت میکند.([28])
۲- زکات اوراق قرضه
گفتیم که اوراق قرضه در واقع نوعی قرض مدتدار است؛ بنابراین زکات آن همانند زکات مالی است که به قرض داده شده، به این معنی که اگر این قرض در اختیار کسانی گذاشته شده که توانایی پس دادنش را دارند پس از گذشت یک سال، زکات آن را همانند اموال موجود خود پرداخت میکند، اما اگر در اختیار کسی گذاشته شده که توانایی پس دادن آن را ندارد در هنگام پس گرفتنش زکات مدت گذشته را پرداخت میکند.
مسالۀ دهم: مال به دست آمده
منظور سودی است که از تجارت یا از حیوانی به دست میآید که زکاتِ آن با زکات اصلِ آن [یعنی سرمایۀ اصلی و یا خودِ حیوان] پرداخت میشود، و گذشت یک سال بر آن تفاوتی ایجاد نمیکند. اما اگر مالی که به دست آمده از غیر سود تجارت یا محصول حیوان باشد، در صورتی که به حد نصاب رسیده باشد پس از گذشت یک سال زکات آن را میدهد. به این معنی که اگر مالی به کسی هدیه داده شود یا ارثی به وی برسد زکات آن را نمیدهد مگر آنکه یک سال بر آن مال بگذرد.
مسالۀ یازدهم: آیا زکات را باید فورا پرداخت کرد؟
رای درستتر این است که زکات اموال فورا پرداخت شود، یعنی هر گاه اموال به حد نصاب برسد و یک دوره بر آن بگذرد باید فورا زکاتِ آن را پرداخت نمود، زیرا اصل در دستورات شرعی، انجام فوری آن است.
اما اینجا مسالهای وجود دارد و آن این است که جایز است پرداخت زکات را بر اساس مصلحت مستحق به تاخیر انداخت. مثلا بسیاری از مردم زکات خود را در رمضان پرداخت میکنند و همۀ فقرا یا اکثرشان بینیاز میشوند، اما در روزهای سرد زمستانهایی که در رمضان واقع نمیشود نیاز فقیران بیشتر است و کسانی که زکات خود را پرداخت میکنند کمتر هستند؛ بنابراین جایز است که به سبب مصلحت نیازمندان پرداخت زکات را تا آن وقت به تاخیر انداخت، اما به دو شرط:
1- اینکه اموال زکات را از اموالِ خود جدا سازد.
2- سندی مبنی بر آن از خود به جای بگذارد.
همچنین از دیگر عواملی که جایز است به سبب آن پرداخت زکات را به تاخیر انداخت شناسایی مستحقان واقعی آن است، به ویژه در شرایط کنونی که امانتداری به شدت ضعیف شده است.([29])
منظور از مصارف زکات، بیانِ کسانی است که زکات برای آنان مصرف میشود، یا به بیانی دیگر، مستحقین زکات. خداوند متعال مستحقان زکات را تعیین نموده و آنان را هشت گروه اعلام کرده است:
1- فقرا.
2- مساکین.
3- کارکنان جمعآوری زکات.
4- تازه مسلمانان یا کسانی که امید مسلمانیشان هست برای به دست آوردن دل آنها.
5- بردگان.
6- بدهکاران.
7- جهاد در راه خدا.
8- در راه ماندگان.
فقیر کسی است که هیچ مال و منالی ندارد. برخی نیز گفتهاند: کسی که چیز اندکی دارد اما برای زندگیاش کافی نیست. برای اینکه شخصی فقیر به شمار آید، تنها نیازهای شخص وی مطرح نیست، بلکه نیازهای وی و کسانی که تحت سرپرستی او قرار دارند نیز در نظر گرفته میشود. همچنین تنها هزینۀ خوردن و نوشیدن و مسکن و پوشاک در نظر گرفته نمیشود، بلکه حتی هزینۀ ازدواج و تأمین عفت وی نیز مد نظر است. یعنی اگر فرض کنیم انسانی نیازمند ازدواج است و هزینۀ آب و غذا و پوشاک و مسکن خود را دارد اما در پرداخت مهریه ناتوان است به اندازهای که برای مهریهاش کفایت کند از اموال زکات به وی پرداخت میشود حتی اگر بسیار باشد.([30])
مسالهای در مورد فقیر:
اگر شخصی قادر به کار کردن باشد، اما میخواهد به تحصیل علم بپردازد و مالی در اختیار ندارد، آیا از اموال زکات به وی داده میشود؟
پاسخ: بله جایز است، زیرا کسب علم یکی از انواع جهاد در راه خدا است.([31])
مسکین کسی است که وضعش از فقیر بهتر است اما درآمدش به اندازۀ رفع نیاز وی نیست. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «مسکین کسی نیست که بر [در خانههای] مردم میچرخد و یک لقمه و دو لقمه و یک دانه و دو دانه خرما او را برمیگرداند؛ مسکین آن است که ثروتمندی را نمییابد تا وی را بینیاز کند و کسی نیز از وضع وی آگاه نمیشود تا به وی صدقه دهد، و از مردم گدایی نمیکند».([32]) حکم مسکین نیز مانند فقیر است.
کسانی هستند که حاکم آنان را برای جمعآوری اموال زکات میفرستد که حکومت به اندازۀ هزینۀ رفت و برگشت آنان را از اموال زکات پرداخت میکند، بنابر این به این افراد حقوق کارشان داده میشود حتی اگر در اصل ثروتمند و بینیاز باشند.
کسانی که در میان قوم خود سرور و مورد اطاعت هستند و برای به دست آوردن دلشان به سه هدف اموال زکات به آنان داده میشود:
1- امید به اسلام آوردن آنان در صورتی که کافر باشند. اما اگر امید مسلمان شدن آنان نمیرود زکات به آنان تعلق نمیگیرد. از قرائن مختلفی میتوان به این مسأله پی برد، از جمله تمایل وی به مسلمانان یا اینکه مثلا برای مطالعه دربارۀ اسلام درخواست کتاب کند...
2- اینکه بخواهیم شر کسی را از سر مسلمانان کم کنیم، به این معنی که وی علیه مسلمانان و اموال و نوامیس آنان قصد بد داشته باشد و بدینوسیله مسلمانان را در امان بداریم.
3- اینکه شخصی مسلمان باشد اما ایمانش ضعیف باشد و در مورد برخی واجبات سهل انگاری کند، و با دادن زکات به وی باعث تقویت ایمان او شویم.
پنجم: بردگان؛ که بر چند دسته هستند
1- مُکاتَبان: کسانی هستند که خود را از صاحبان خود بازخرید کردهاند. بخشی از اموال زکات به اینان داده میشود تا آزادی خود را به دست آورند.
2- مسلمانی که به دست دشمنان اسیر شده و برای آزدیاش از اموال زکات هزینه شود.
3- اینکه برده باشد و برای آزادیاش از اموال زکات داده شود.
کسی است که در غیر گناه مبلغی از مال را بدهکار شده است و قادر به باز پس دادن آن نیست و به اندازهای که قرضش را پس دهد از اموال زکات به وی داده میشود.
بدهکاران دو دسته هستند:
نخست: کسانی که برای اصلاح رابطۀ میان دو گروه بدهکار شدهاند. مثلا میان دو دسته از مردم بر سر قضیهای اختلاف و فتنهای رخ داده و او میانشان واسطه شده اما این اختلاف جز با بذل مال حل نمیشود. او نیز مبلغی از مال را برای هر دو طرف بر عهده گرفته و آنان پذیرفتهاند. به چنین شخصی مال زکات تعلق میگیرد تا از عهدۀ پرداخت این تعهد برآید حتی اگر در اصل غنی و بینیاز باشد.
دوم: کسی که به سبب فقر بدهکار شده. یعنی به سبب نیازی که داشته بدهکار شده و نتوانسته از پس بدهی خود برآید، حتی اگر به اندازۀ نیاز خود و خانوادهاش داشته باشد.
مسأله: بخشیدن بدهکار به نیت زکات:
به این ترتیب که شخصی بدهکارِ فقیری دارد و مبلغی از وی طلبکار است. از سوی دیگر زکات وی نیز به اندازۀ مبلغ طلبِ اوست. آیا وی اجازه دارد این مبلغ را ببخشد و آن را به عنوان زکات حساب کند؟
پاسخ: صحیح این است که چنین کار جایز نیست و زکات به حساب نمیآید، زیرا زکات یک نوع دادن و گرفتن است و این کار به منزلۀ دادن مال بیارزش [و زنده کردن پول مرده] است.
یعنی برای مجاهدان و هزینۀ سلاح و هر چیزی که آنان را برای جهاد در راه خداوند یاری دهد. بنابراین دادن زکات به آنان جایز است. برخی از اهل علم اعمال خیریه را نیز جزو این مورد دانستهاند، اما در صحت این قول تردید است، زیرا اگر چنین چیزی صحیح بود بیشک قرآن کریم و سنت نبوی آن را بیان میداشت، بنابراین صحیح این است که این مورد را تنها به مجاهدان و آنچه به کمک آنان میآید، محدود بدانیم.
در راه مانده، مسافری است که به سببی از ادامه راهش باز مانده است و نمیتواند به سرزمین خود برگردد. به چنین کسی به اندازهای که بتواند به سرزمین خود برگردد از اموال زکات داده میشود، حتی اگر در سرزمین خود ثروتمند و بینیاز باشد، چرا که در سفر دچار نوعی فقر شده است، البته به شرط آنکه سفرش در راه گناه نباشد زیرا [کمک کردن وی] برای سفرِ به قصد گناه، یاری دادن وی در گناه است.
دادن زکات به چه کسانی جایز نیست؟
1- ثروتمندان.
2- کافران؛ زیرا مصرف زکات برای کافران نوعی کمک به آنان بر کفرشان و اعتراف به آن است.
3- دادن زکات به کسانی که خرجی آنان بر عهدۀ شخص است مانند پدران و مادران و پدربزرگّها و مادربزرگها و فرزندان و فرزندانِ آنان الی آخر، جایز نیست.
4- اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ یعنی بنی هاشم و بنی عبدالمطلب، و گفته شده تنها بنیهاشم.
زکات فطر بر هر مسلمانی واجب است، زیرا ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ میگوید: رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ زکات فطر را در رمضان بر برده و آزاد و مرد و زن و کوچک و بزرگ فرض نمود: یک صاع از خرما یا یک صاع از جو».([33])
1- صدقۀ فطر نوعی نیکی در حق فقرا است و باعث میشود در ایام عید از درخواستِ دیگران بینیاز شوند و با ثروتمندان در شادی عید شریک باشند.
2- باعث پاکی روزۀ روزهداران از عواملی است که باعث نقصان روزۀ آنان میشود. عواملی مانند لغو و سخنان زشت و...
واجب است که زکات فطر با فرا رسیدن شب عید پرداخت شود. پرداخت زکات فطر دو وقت دارد: وقت جواز و وقت فضیلت.
وقت جواز، یک روز یا دو روز پیش از عید است، اما وقت فضیلت، پرداخت زکات فطر پس از نماز صبح روزِ عید تا پیش از نماز عید است.
زکات فطر به فقرا و مساکین پرداخت میشود، اما آیا این مخصوص همان سرزمینی است که شخص زکات دهنده ساکن آن است؟ رای صحیح این است که انتقال آن به دیگر سرزمینهای مسلمان برای مصلحت، جایز است.
آیا پرداخت قیمت در زکات فطر جایز است؟
قول صحیح آن است که پرداخت قیمتِ زکات فطر جایز نیست، زیرا زکات فطر عبادتی است که بر انواع مشخصی [از غذاها] فرض شده و پرداخت آن از غیرِ این نوع معین جایز نیست.([34])
[1]- کتاب زکات، اثر مؤلف (۱۱).
[2]- الشرح الممتع علی زاد المستقنع (۶/ ۱۲-۱۴) و منهاج المسلم (۳۶۷).
[3]- به روایت بخاری در کتاب الإیمان، باب «دعاؤکم إیمانکم» (۸) و مسلم در کتاب الإیمان، باب «قول النبی صلی الله علیه وسلم بنی الإسلام علی خمس» (۱۲۰).
[4]- به روایت بخاری در کتاب الإیمان، باب «الإسلام والإیمان والإحسان» (۸) و مسلم در کتاب الإیمان، باب «أرکان الإسلام» (۱۶).
[5]- نگا: کتاب زکات، اثر مولف (۳۴-۳۵).
[6]- نگا: کتاب زکات، اثر مولف (۵۷).
[7]- نگا: کتاب زکات، اثر مولف (۵۷).
[8]- فتاوی ابن تیمیة (۲۵/ ۹۳). محمد المحیسنی، موجز من فقه العبادات (۶۵). یوسف القرضاوی، فقه الزکاة (۲/ ۱۱۱۹).
[9]- کتاب «زکات» اثر مولف (۶۳).
[10]- کتاب زکات، اثر مولف (۹۶).
[11]- منبع پیشین (۹۶).
[12]= پیشین (۹۷).
[13]- کتاب زکات، اثر مؤلف (۸۱).
[14]- منظور فقها از «غذای اصلی و قابل انبار شدن» غذایی است که مردم در حال عادی و به اختیار خودشان نه از روی ضرورت به عنوان غذای اصلی استفاده میکنند، مانند گندم [برای نان] و برنج و ذرت و ... بنابراین دانههایی مثل بادام و پسته که به عناون غذای اصلی استفاده نمیشود زکات ندارد. همینطور سیب و هلو و میوههایی مانند آن زکات ندارد زیرا قابل انبار شدن نیست. منظور از انبار شدن یعنی بدون فاسد شدن بتوان به مدت طولانی آن را انبار کرد؛ برای مثال خرما را میتوان یک سال بدون تغییر انبار کرد و همینطور کشمش را میتوان انبار کرد و پیمانه کرد. همینطور جو و ارزن و ذرت و برنج و حبوباتی مانند آن که قابل اندازهگیری با پیمانه است و میتوان آن را انبار کرد.
[15]- کتاب زکات، اثر مؤلف (۹۷).
[16]- به روایت بخاری در کتاب زکات، باب «لیس فیما دون خمس ذود صدقة (۱۴۵۹).
[17]- به روایت بخاری در کتاب زکات، باب «العشر فیما یسقی...» (۱۴۸۳) از ابن عمر رضی الله عنهما.
[18]- المغنی (۲/ ۵۵۹).
[19]- منظور از بدهکارِ توانا کسی است که میتواند بدهی خود را پرداخت کند (مترجم).
[20]- مختصر الفقه الإسلامی (۷۹).
[21]- پیشین (۷۹).
[22]- منبع پیشین. منظور از اول آشکار، چارپایان و محصولات است. منظور از اموال غیر آشکار اموال نقد و کالاهای تجاری است.
[23]- المغنی (۲/ ۴۶۶).
[24]- المغنی (۲/ ۶۰۳-۶۰۴). الممتع فی شرح زاد المستقنع (۶/ ۱۰۷-۱۰۸).
[25]- المغنی (۲/ ۵۸۵).
[26]- به روایت بخاری در کتاب زکات، باب «فی الرکاز الخمس» (۱۴۴۹).
[27]- المغنی (۲/ ۶۰۴). زیرا در میوه و محصول، وقتِ ادای زکات همان وقتِ برداشت است، حتی اگر کمتر یا بیشتر از یک سال باشد (مترجم).
[28]- کتاب زکات، اثر مؤلف (۱۰۶).
[29]- الممتع فی شرح زاد المستقنع (۶/ ۱۸۹-۱۹۰).
[30]- الممتع (۶/ ۲۲۰).
[31]- الروض المربع مع حاشیة ابن قاسم (۳/ ۳۱۰)، الاختیارات لابن تیمیة (۱۰۵).
[32]- بخاری در کتاب زکات، باب «لا یسألون الناس إلحافا» (۱۴۷۹) و مسلم در کتاب زکات، باب «المسکین الذی لا یجد غنی» (۲۴۴۰).
[33]- به روایت بخاری در کتاب زکات، باب «فرض صدقة الفطر» (۱۵۰۳) و مسلم در کتاب زکات، باب «زکاة الفطر علی المسلمین» (۹۸۴).
[34]- نگا: شیخ محمد بن صالح العثیمین، مجالس شهر رمضان (۲۲۸).