اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مبحث هفتم: حج

مبحث هفتم: حج

حج در لغت به معنای «قصد کردن» است.

در شرع: قصد بیت الحرام در زمانی مخصوص به نیت ادای مناسک از جمله طواف و سعی و وقوف در عرفه و دیگر مناسک.([1])

اساس مشروعیت حج

نصوص کتاب و سنت دال بر فرض بودن حج است و امت نیز بر آن اجماع کرده‌اند.

از جمله دلایل آن در قرآن این سخن خداوند متعال است که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩٧ [آل عمران: 97].

(و برای الله حج خانه [ی کعبه] بر عهدۀ مردم است [بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هرکه کفر ورزد یقینا الله از جهانیان بی‌نیاز است).

و از جمله ادلۀ آن در سنت، حدیث عبدالله بن عمر ـ رضی الله عنهما ـ است که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «اسلام بر پنج [اساس] بنا شده است...» و از جملۀ آن حج را نام بردند.([2])

همچنین حدیث ابی‌هریره ـ رضی الله عنه ـ که گفت: رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ برای ما خطبه نمود و فرمود: «ای مردم، همانا الله حج را بر شما فرض نمود، پس حج را به جای آورید». مردی پرسید: آیا هر سال ای پیامبر خدا؟ رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ چیزی نگفت، تا آنکه آن مرد سه بار سؤال خود را تکرار کرد؛ پس فرمود: «اگر می‌گفتم بله، واجب می‌شد نمی‌توانستید».([3])و ادلۀ کتاب و سنت در این باره بسیار است.

اجماع: اجماع امت بر فرض بودن حج را بسیاری از علما نقل کرده‌اند، از جمله کاشانی در بدائع الصنائع([4]) و ابن قدامه در مغنی.([5])

فضائل حج

حج از فضائلی بس بزرگ برخوردار است که نصوص قرآن و سنت به بیان آن پرداخته است. در اینجا برخی از نصوص سنت که دربارۀ فضائل حج وارد شده را یاد خواهیم کرد:

1-    حج باعث از بین رفتن شرک و کفر و دیگر گناهانِ پیش از آن می‌شود. دلیل آن حدیث عمرو بن العاص ـ رضی الله عنه ـ که می‌گوید: همین که خداوند اسلام را در دل من انداخت به نزد رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ رفتم و گفتم: دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم. او دست راستش را باز کرد، اما دستم را کشیدم. فرمود: «تو را چه شده ای عمرو؟» گفتم: می‌خواهم شرط بگذارم. فرمود: «چه شرطی؟» گفتم: اینکه گناهانم آمرزیده شود. فرمود: «آیا ندانسته‌ای که اسلام هر چه پیش از آن است را از بین می‌برد، و هجرت آنچه را که پیش از آن بوده از بین می‌برد، و حج آنچه را که پیش از آن بوده از بین می‌برد؟»([6])

2-    حاجی وقتی از حج خود برمی‌گردد مانند روزی است که از مادرش به دنیا آمده. از ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ روایت است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «هر که به حج این خانه آید و بد دهنی نکند و مرتکب گناه نشود، مانند روزی که از مادرش زاده شده [به سرزمین خود] بر می‌گردد».([7])

3-    حج یکی از انواع جهاد و بلکه بهترینِ آن است. از عائشه ـ رضی الله عنها ـ روایت است که گفت: گفتم ای رسول خدا! می‌بینیم که جهاد بهترین کارها است؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود: «نه، بلکه بهترین جهاد حجِ مبرور است».([8])

4-    حج سببی است برای به دست آوردن بالاترین خواسته یعنی بهشت. از ابی‌هریره ـ رضی الله عنه ـ روایت است که پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «حج مبرور پاداشی جز بهشت ندارد ».([9])

اهداف حج

حج دارای اهداف بسیار بزرگی است؛ اهدافی که حج برای آن مشروع شده، و اگر بخواهیم همۀ این اهداف و مقاصد را در شمار آوریم، نخواهیم توانست، اما به برخی از آنان اشاره خواهیم کرد:

1-    حج گردن نهادن به دستورات خداوند و استجابت ندای اوست. طاعت خالصانه و اسلام حقیقی در این استجابت نمود می‌یابد.

2-    حج نوعی ارتباط با روح وحی است، زیرا سرزمین‌های مقدس، محل نزول وحی است و هر چه مسلمانان ارتباط بیشتری با آن سرزمین پاک داشته باشند به نسل نخست نزدیک‌تر خواهند بود. نسلی که در راه خداوند به جهاد پرداختند و شریعت او را ابلاغ کردند.

3-    حج اعلان عملی مبدأ مساوات میان مردم است، و آن هنگامی است که همۀ مردم در یک جایگاه در صحرای عرفات می‌ایستند به طوری که هیچگونه برتری دنیایی میان آن‌ها وجود ندارد.

4-       حج باعث استحکام مبدأ آشنایی و همکاری است، به طوری که آشنایی میان مسلمانان را قوی می‌سازد و باعث مشورت و تبادل آراء می‌شود که در نهایت به نهضت امت و بالا رفتن جایگاه رهبری آن منجر می‌شود.([10])

 

 

 

وجوب حج پنج شرط دارد

1-    اسلام: حج کافر صحیح نیست.

2-    عقل: حج مجنون صحیح نیست زیرا عقل شرط تکلیف است و مجنون اساساً مکلف نیست بنابراین حج برای وی واجب نیست.

3-    بلوغ: کودک پیش از بلوغ مکلف به حج نیست اما اگر حج را به جای آورد حجش صحیح است هر چند جایگزین حج مسلمانی [به عنوان رکن اسلام] نمی‌شود.

4-    آزادی: بردگی باعث اسقاط وجوب حج می‌شود، اما اگر در حال بردگی حج را به جای آورد به عنوان تطوع از وی پذیرفته می‌شود اما نزد بسیاری از اهل علم جایگزین حج [به عنوان رکن اسلام] نمی‌شود، هرچند برخی از اهل علم آن را به عنوان حج اسلام کافی می‌دانند.([11]) اما این قولی ضعیف است و اجماع ـ چنانکه ابن المنذر می‌گوید ـ بر خلاف آن منعقد شده است.

5-    توانایی: این شرطی از شروط وجوب حج است، زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗا [آل عمران: 97].

(و برای الله حج خانه [ی کعبه] بر عهدۀ مردم است [بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد).

توانایی دو نوع است: در یک نوع آن زنان و مردان مشترکند و نوع دیگر مخصوص زنان است.

نوع اول که میان مردان و زنان مشترک است، چهار مورد می‌باشد:

1-    توانایی تهیۀ وسیله و توشۀ سفر. وسیلۀ نقلیه هر وسیله‌ای است که انسان بر آن سوار شود مانند حیوانات یا خودرو و هواپیما و دیگر وسائل، و منظور از توشه هر چیزی است که انسان در سفر خود به آن نیاز دارد از جمله آب و غذا و دیگر چیزها.

2-    سلامتی بدنی.

3-    امنیت راه.

4-    باز بودن راه.

نوع دوم توانایی ویژۀ بانوان است. همانطور که بیان شد مردان و زنان در نوع اول مشترکند، اما زنان به دو شرط دیگر نیاز دارند:

1-    همراه بودن محرم.

2-    اینکه زن در عدۀ وفات نباشد.([12])

ارکان حج

1-    اِحرام.

2-    ایستادن در عرفه.

3-    طواف اِفاضه.

4-    سعی میان صفا و مروه.

هر کس یکی از این چهار رکن را ترک گوید حجش صحیح نخواهد بود.

واجبات حج

1-    اِحرام از میقات.

2-    ماندن در عرفه تا شب برای کسی که روز به آنجا آمده است.

3-    ماندن در مزدلفه در شبِ نَحر (عید قربان) تا نیمۀ شب برای کسی که پیش از آن به مزدلفه رسیده است.

4-    ماندن در مِنیٰ در شب‌های ایام تشریق([13]).

5-    رمی جمرات به ترتیب.

6-    طواف وداع به جز برای زنانی که در حال عادت ماهیانه و نفاس هستند.

7-    هر که یکی از این واجبات را عمدا ترک کند گناهکار است و باید آن را با قربانی به همراه توبه و استغفار جبران نماید، اما اگر واجبی را از روی نادانی یا فراموشی ترک کرد آن را با قربانی جبران می‌کند.

8-    هَدی (قربانی) تمتع و قِران.

مهم‌ترین سنت‌های حج

1-    غسل برای احرام و خوش بویی و پوشیدن دو تکه پارچه سفید.

2-    طواف قُدوم (رسیدن) برای مُفرِد و قارِن([14]).

3-    «رَمل» در سه دور اول طواف قدوم، و رمل یعنی راه رفتن سریع با گام‌های کوچک.

4-    «اضطباع» در طواف قدوم. اضطباع یعنی اینکه وسط رداء را زیر بغل راست خود رد کند و دو طرف آن را بر کتف چپ خود بیندازد [به طوری که کتف راستش بیرون باشد].

5-    ماندن در منیٰ در شب عرفه.

6-    لبیک گفتن از هنگام احرام تا رمی جمرۀ عقبه.

7-    جمع میان نماز مغرب و عشاء در مزدلفه به صورت جمع تأخیر. (یعنی نماز مغرب و عشاء را در وقت عشاء بخواند).

8-    وقوف در مزدلفه نزد مشعر الحرام از هنگام فجر تا وقت اسفار (آغاز روشنی صبح، پیش از طلوع) در صورت امکان.

کسی که یکی از این سنت‌ها را ـ حتی به عمد ـ از دست بدهد اشکالی بر وی نیست اما بهتر است که شخص برای پیروی از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ این سنت‌ها را انجام دهد.

مواقیت حج

مواقیتی که خداوند برای حج و عمره قرار داده ، دو نوع است:

میقات زمانی که مخصوص حج است ـ نه عمره ـ و از ماه شوال تا دهم ذی الحجه ادامه دارد. الله متعال در این باره می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّ [البقرة: 197].

(حج در ماه‌های معینی است؛ پس هر کس در این [ماه]ها حج را [بر خود] واجب گرداند، [بداند که] در اثنای حج هم‌بستری و گناه و جدال [روا] نیست).

اما عمره توقیت زمانی ندارد و شخص می‌تواند هرگاه که می‌خواهد برای عمره احرام کند.

میقات مکانی که شامل حج و عمره است

منظور از میقات مکانی، محدوده‌ای است که برای حاجی جایز نیست بدون احرام از آن محدوده برای رسیدن به مکه عبور کند، که عبارتند از:

1-    ذوالحُلَیفه، که میقات اهل مدینه است.

2-    جُحفَه، که میقات اهل شام و مصر و مغرب است.

3-    قرن المنازل، که میقات اهل نجد است و هم اکنون آن را سیل الکبیر می‌نامند.

4-    یَلَملَم، که میقات اهل یمن است.

5-    ذات عِرق که میقات اهل عراق و مشرق است.

برخی از مسائل مهم در رابطه با مواقیت

نخست: اهالی سرزمین‌هایی که نام برده شده از مواقیتی که ذکر شد احرام می‌کنند. همینطور دیگرانی که از این مواقیت عبور می‌کنند و قصد حج یا عمره دارند باید از آنجا احرام کنند.

دوم: کسی که منزلش از این مواقیت به مکه نزدیک‌تر است از منزل خود به قصد حج یا عمره احرام می‌کند. همینطور کسانی که اهل مکه هستند و قصد حج دارند از خود مکه احرام می‌کنند و نیازی به خارج شدن به میقات برای احرام ندارند. اما برای عمره باید به سوی نزدیک‌ترین سرزمین خارج حرمین بروند و از آنجا احرام نمایند.

سوم: کسی که با هواپیما مسافرت می‌کند وقتی که به موازات مواقیت رسید از آسمان احرام می‌کند و برای وی جایز نیست که مانند برخی از حجاج، هنگام فرود آمدن در فرودگاه جده احرام کند، زیرا جده میقات نیست و محل احرام نیست و هر که مرتکب چنین کاری شود یکی از واجبات حج را ترک گفته و بر وی واجب است گوسفندی ذبح کند و بر فقرای حرم تقسیم نماید.

چهارم: کسی که بدون احرام از میقات عبور کرده است باید به آن برگردد و احرام نماید، زیرا این واجبی است که می‌توان ترک آن را جبران کرد، بنابراین ترک آن جایز نیست. اما اگر بازنگشت و در منطقه‌ای نزدیک‌تر به مکه احرام نمود فدیه بر وی واجب می‌شود.

مناسک حج

نخست: اِحرام. احرام اولین رکن از ارکان حج است و منظور از آن، نیتِ وارد شدن به نُسُک و اعمال حج است و برای این اِحرام نامیده شده که مسلمان با نیتِ آن چیزهایی را که پیش‌تر برای وی مباح بوده از جمله زناشویی و خوش‌بویی و کوتاه کردن و کندن ناخن و موی سر و دیگر موهای بدن و چیزهایی دیگر، را بر خود حرام می‌کند.

احرام بر سه نوع است:

1-    تمتع: یعنی آنکه شخص در ماه‌های حج نیت عمره کند و سپس به سرزمین خود باز نگردد و پس از پایان عمره از احرام در آید و دوباره برای حج همان سال احرام کند. در این نوع احرام چنین می‌گوید: «لَبَّیک عُمرة مُتَمَتِّعا بِها إلی الحَج» یا آنکه تنها لبیک عمره می‌گوید و پس از آنکه برای حج احرام نمود لبیک حج را به جای می‌آورد.

2-    قِران: یعنی همراه کردن حج با عمره به این صورت که هر دوی آن‌ها را با هم و با یک احرام و یک سفر نیت کند، که در این حال چنین لبیک می‌گوید: «لَبَّیکَ عُمرةً وَحَجّا».

3-    اِفراد: به این صورت که تنها نیت ادای حج کند و بگوید: «لَبَّیکَ حَجّا».

توجه: برای کسی که به صورت تمتع یا قِران حج خود را به جای می‌آورد لازم است هر یک از چارپایان (یک گوسفند یا یک گاو یا یک شتر، یا هفت گاو یا هفت شتر) را به عنوان هَدی قربانی کند، اما برای مفرد قربانی لازم نیست اما مستحب است.

واجبات احرام

احرام دو واجب داد:

1-    احرام از میقات، که امر و فعل رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ بر آن است.

2-    نپوشیدن لباس دوخته شده برای مردان.

باید این را دانست که هرگاه شخص یکی از ممنوعات احرام را انجام دهد باید فدیه دهد که بنابر انتخاب وی یکی از این سه کار است: روزۀ سه روز یا غذا دادن به شش مستمند یا قربانی کردن یک گوسفند و توزیع آن میان فقرای حرم، تا آسیبی که با انجام فعل ممنوع به احرامش وارد شده جبران شود.

سنت‌هاو مستحبات احرام

1-    غسل: برای همۀ کسانی که قصد احرام دارند سنت است که غسل کنند حتی زنانی که در عادت ماهیانه یا نفاس هستند.

2-    کوتاه کردن ناخن و زدودن موهای زائد و کوتاه کردن سبیل، پیش از احرام.

3-    استفاده از عطر بر روی بدن پیش از احرام.

4-    احرام با یک تکه رداء و یک تکه ازار سفید پاک.

5-    لبیک گفتن از هنگام احرام تا آغاز طواف کعبه با مراعات بلند بودن صدا برای مردان؛ اما زن طوری لبیک می‌گوید که خودش بشنود.

ممنوعات احرام

الف: چیزهایی که برای مردان و زنان حرام است

1-    تراشیدن یا کندن مو از سر و دیگر جاهای بدن به هر نحو.

2-    کوتاه کردن ناخن‌ها دست و پا.

3-    استفاده از عطر و خوشبویی پس از احرام بر روی بدن یا لباس یا غیر آن.

4-    هم‌بستری و مقدمات آن مانند عقد نکاح یا نگاه از روی شهوت و مانند آن.

5-    پوشیدن دستکش.

6-    کشتن شکار. منظور از شکار، کشتن حیوانات غیر اهلی است.

ب: آنچه تنها برای مردان حرام است

1-    پوشیدن لباس دوخته شده، یعنی لباسی که به تناسب و اندازۀ ‌ اعضای بدن دوخته شده مانند پیراهن و شلوار و غیر آن.

2-    پوشیدن سر با هر چیزی که به سر متصل باشد مانند عمامه و کلاه و مانند آن.

ج: آنچه تنها برای زنان حرام است

پوشیدن نقابی که به آن بُرقع می‌گویند و پوششی است که زنان با آن صورت خود را می‌پوشانند و چشمان زن از پشت آن پیدا است. زنی که در احرام است اجازۀ پوشیدن برقع ندارد بلکه صورت خود را با چیزهای دیگری از جمله چادر و جلباب می‌پوشاند.

دوم: تلبیه

تلبیه یعنی گفتنِ «لَبَّیکَ اللهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک، إنَّ الحَمدَ والنَّعمَةَ لَکَ والمُلک، لا شَریکَ لَک».

حکم گفتن لبیک

لبیک گفتن پس از احرام سنت است و وقت آن از هنگام احرام تا وقتی است که دست شخص به حجر الاسود می‌رسد[15] و طواف را آغاز می‌کند.

سوم: طواف

هفت بار چرخیدن دور کعبه به نیت عبادت را طواف می‌گویند. طواف از حجر الاسود آغاز می‌شود و به آن پایان می‌یابد به طوری که کعبه سمت چپ شخص قرار گیرد.

حکم طواف

حکم طواف بر اساس نوع آن متفاوت است.

نخست: طواف قُدوم. این طواف برای کسی که به نیت قِران یا اِفراد احرام کرده مستحب است.

دوم: طواف اِفاضه. این طواف یکی از ارکان حج است.

سوم: طواف عمره. این طواف رکن است.

چهارم: طواف وداع. این طواف از واجبات حج است.

شروط طواف

1-    نیت در هنگام آغاز طواف.

2-    برای طواف اِفاضه دخول وقت شرط است. وقت این طواف بر اساس قول صحیح از نیمه شب عید شروع می‌شود، اما جمهور بر این اتفاق دارند که وقت آن پایان ندارد، یعنی اگر مدتی طولانی آن را به تأخیر بیندازد و سپس آن را انجام دهد طوافش صحیح است و حجش کامل می‌باشد.

3-    داشتن وضو و پاکی از نجاسات.

4-    پوشاندن عورت.

5-    طواف باید داخل مسجد الحرام صورت گیرد.

6-    طواف باید کامل باشد، به این معنا که اگر کسی از داخل حِجر طواف کند، طوافش صحیح نخواهد بود.

7-    هنگام طواف، کعبه باید در سمت چپ شخص باشد و اگر سمت راست وی قرار گیرد طوافش صحیح نیست.

8-    طواف باید از حجر الأسود آغاز شود و به آن پایان یابد. اما اگر از رکن دیگری طواف را شروع کرد، آنچه پیش از حجر الاسود بوده جزو طواف به حساب نمی‌آید.

9-    اینکه طواف هفت دور باشد.

10-  موالات ـ یعنی پشت سر هم بودن طواف، مگر در صورت عذر، مانند نماز فرض یا خستگی و دیگر عذرها.

سنت‌های طواف

1-    رَمَل، یعنی راه رفتن سریع با گام‌های کوچک. این کار فقط برای مردان و در سه دور اول طواف قُدوم است.

2-    بوسیدن حجر الأسود.

3-    سخن نگفتن در هنگام طواف مگر برای ضرورت.

4-    دعا و ذکر.

5-    استلام (دست کشیدن) رکن یمانی بدون بوسیدن.

6-    دو رکعت نماز پس از طواف.

چهارم: سعی

سعی میان صفا و مروه یکی از ارکان حج است که حج جز با آن کامل نخواهد بود.

شروط آن

برای درست بودن سعی چند شرط لازم است:

1-    اینکه پس از طوافِ صحیح باشد.

2-    ترتیب: یعنی سعی را از صفا شروع کند و با مروه به پایان برساند.

3-    اینکه سعی هفت دور کامل باشد.

پنجم: وقوف در عرفه

وقوف در عرفه نیز یکی از ارکان حج است که حج انسان مسلمان بدون آن کامل نیست، زیرا رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «حج عرفه است».([16]) منظور از وقوف در عرفه، ماندن در آن است نه وقوف به معنی ایستادن.

شروط وقوف در عرفه

1-    اینکه وقوف در سرزمین عرفات باشد. هم اکنون سرزمین عرفه را با گذاشتن نشانه‌هایی مشخص کرده‌اند تا حجاج متوجه آن باشند و در خارج از عرفه توقف نکنند و حج‌شان از دست نرود. در اینجا لازم است به دو مساله اشاره کنیم:

نخست: توقف در وادی عرنة و مسجدی که آن را مسجد ابراهیم ـ یا مسجد عرنة ـ می‌نامند صحیح نیست.

دوم: نَمرة جزو عرفه و حتی بخشی از حرم نیست، بلکه مستحب است پس از طلوع خورشید و پیش از وارد شدن به عرفه در آن توقف شود. مسجد نمره اما بخش جلوی آن ـ یعنی محل نماز و خطبه ـ در خارج عرفه قرار گرفته و بخش عقب آن در عرفه واقع شده که آن را با علائم خاصی مشخص کرده‌اند.

2-    اینکه توقف در عرفه در وقتِ آن باشد. وقت وقوف از زوال خورشیدِ روز نهم ذی‌الحجه تا طلوع فجر روز عید قربان است. بنابراین هر کس پس از طلوع فجر روز عید به عرفه بیاید حج را از دست داده است. اینجا بیان چند نکته لازم است:

نخست: کسی که حتی یک لحظه ـ ایستاده یا نشسته یا سواره ـ پس از زوال خورشید روز نهم تا طلوع فجر روز دهم ذی الحجه در عرفه باشد، برایش کافی خواهد بود.

دوم: کسی که هنگام روز وارد عرفه شود باید تا غروب خورشید در آن بماند، و خارج شدن پیش از غروب برایش جایز نیست، و در صورت خروج وقوفش صحیح است اما باید قربانی کند.

سوم: کسی که پیش از غروب روز نهم از عرفه خارج شد سپس پیش از طلوع فجر روز دهم به آن برگشت برایش کافی است و نیاز به قربانی ندارد.

چهارم: کسی که تنها شب دهم ذی الحجه (شب عید) در عرفه توقف کرده همین برایش کافی است و نیاز به قربانی ندارد.

حکم کسی که وقوف در عرفه را از دست بدهد

کسی که به وقوف در عرفه نرسید حج خود را به عمره تبدیل می کند و آنچه پس از وقوف لازم است یعنی شب ماندن در مزدلفه و منی و رمی جمره‌ها از وی ساقط می‌شود و طواف و سعی را به جای می‌آورد، سپس سر خود را می‌تراشد یا کوتاه می‌کند و باید قضای حج خود را [سال‌های بعد] به جای آورد. همچنین باید یک گوسفند قربانی کند و در صورت عدم توانایی سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت روزه بگیرد.

مسائلی دربارۀ وقوف در عرفه

نخست: وقوف در عرفه بدون وضو جایز است، و بر این اساس وقوف در عرفه برای زنانی که در عادت ماهیانه یا نفاس هستند نیز جایز است زیرا برای وقوف، باوضو بودن شرط نیست.

دوم: کسی که در حال وقوف در عرفه خواب باشد، وقوفش صحیح است اما فقهاء دربارۀ کسی که در این حالت بیهوش باشد اختلاف کرده‌اند و رأی صحیح‌تر این است که حج وی صحیح است.

سنت‌ها و مستحبات وقوف در عرفه

1-    غسل کردن برای وقوف در عرفه.

2-    حرکتِ صبح هنگام از منی به سوی عرفه، پس از طلوع خورشید روز عرفه.

3-    برای امام سنت است که در عرفه پس از زوال و پیش از نماز ظهر خطبه بخواند.

4-    برای حاجیان سنت است در عرفه نمازهای ظهر و عصر را به صورت جمع تقدیم در وقت ظهر بخوانند.

5-    دعا و ذکر و لبیک گفتن بسیار در روز عرفه.

6-    خارج شدن از عرفه و رفتن به سوی مزدلفه با آرامش و وقار و هرگاه فضای خالی یافت [به طوری که باعث آزار دیگران نشود] به سرعت برود.

7-    در حال خروج از عرفه به سوی مزدله لبیک بگوید و ذکر کند.

آنچه برای حاجیان در روز عرفه مکروه است

1-    روزۀ روز عرفه برای حاجیان مکروه است و مستحب است روزه‌اش را افطار کند و این قول جمهور است.

2-    حرکت سریع برای سواره و پیاده به طوری که باعث آزار دیگران شود.

3-    خواندن نماز مستحب میان نمازهای ظهر و عصر در عرفه مکروه است، زیرا جابر ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «سپس اذان گفت، سپس اقامه کرد و نماز ظهر را به جای آورد، آنگاه برخاست و نماز عصر را خواند و میان این دو نماز، نماز دیگر نخواند».

ششم: شب ماندن در مزدلفه

شب ماندن در مزدلفه یکی از واجبات حج است و کسی که آن را ترک کند باید قربانی بدهد،([17]) زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ [البقرة: 198].

(پس چون از عرفات کوچ نمودید، الله را در مشعرالحرام یاد کنید).

و سخن پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ در حدیث عروة بن مضرس که می‌فرماید: «کسی که در نماز ما حاضر شود و همراه ما [در عرفه] وقوف نماید تا از آنجا خارج شویم، در حالی که پیش از آن ـ شب یا روز ـ در عرفه مانده باشد، حج خود را کامل نموده و آلودگی خود را پاک کرده است».

وقت ماندن در مزدلفه

وقت ماندن در مزدله تا طلوع فجر است. سنت است که تا هنگام روشنی صبح در آنجا بماند، اما کسانی که همراهانی ضعیف دارند می‌توانند پس از نیمه شب از مزدلفه بازگردند.

حکم کسی که شب را در مزدلفه نمانَد

برای کسی که به علت وجود عذر نتوانسته شب را در مزدلفه بماند قربانی نیاز نیست، مانند کسی که نتوانسته در عرفه بایستد مگر در آخر شب، اما کسی که بدون عذر آن را ترک کند باید قربانی کند و این رای جمهور علما است.

آنچه در مزدلفه سنت است

1-    سنت است که حاجیان در مزدلفه نمازهای مغرب و عشاء را در وقت عشاء به صورت جمع تأخیر با یک اذان و دو اقامه به جای آورند.

2-    برای حاجی سنت است پس از گذراندن شب در مزدلفه نماز صبح را در اول وقت آن به جای آورد و سپس به مَشعَر الحرام برود و در آنجا توقف کند و به دعا بپردازد.

هفتم: رَمی جَمرات

جمهور اهل علم، رمی جمار را واجب می‌دانند؛ بنابراین رأی، کسی که رمی جمار ـ یا قسمتی از آن ـ را ترک کند باید قربانی کند.

وقتِ آن

وقت جمرۀ عقبه پس از طلوع خورشید روز عید قربان شروع شده و تا غروب خورشید ادامه می‌یابد. اما ضعیفان می‌توانند پس از خارج شدن از مزدلفه پیش از طلوع خورشید این رمی را به جای آورند.

اما رمی جمرات در روزهای تَشریق (یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی الحجه) پس از زوال آفتاب شروع می‌شود و پیش از آن جایز نیست. رمی جمرات در ایام تشریق تا طلوع فجر ادامه دارد.

 

شروط رمی جمرات

1-    به هر یک از جمرات باید هفت سنگریزه پرتاب شود.

2-    باید در هر زدن، فقط یک سنگ پرتاب شود؛ یعنی اگر همۀ سنگریزه‌ها را یک باره پرتاب کند، یا دو سنگریزه و یا سه عدد را به یک بار پرتاب کند برای وی فقط یک سنگریزه به حساب می‌آید.

3-    اینکه مطمئن شود هر کدام از سنگریزه‌ها در حوض افتاده است.

4-    مُوالات، یعنی اینکه هفت سنگریزه پی در پی انداخته شود و در صورتی که به سبب ازدحام این کار امکان نداشته باشد موالات واجب نخواهد بود زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ [التغابن: 16].

(پس تا جایی که می‌توانید تقوای الله را پیشه سازید).

و می‌فرماید:

﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ [البقرة: 286].

(الله هیچکس را جز به اندازۀ توانایی‌اش تکلیف نمی‌دهد).

5-    ترتیب میان جمرات را رعایت کند؛ یعنی اینکه نخست از جمرۀ صغری شروع کند، سپس وُسطیٰ و در پایان عقبۀ کُبری.

حکم فرستادن نماینده برای رمی جمرات

1-      مستحب است که ولى یا کفیل بچه که از شلوغى وازدحام ترس دارد، در رمى جمرات نایب او باشد، به شرط اینکه این کفیل در حال انجام حج باشد.

2-    کسی که به سبب بیماری یا حاملگی یا مشکل دیگری از رمی جمرات ناتوان است می‌تواند دیگری را به جای خود وکیل کند، به شرط آنکه شخص وکیل خودش در حال انجام حج باشد و رمی خودش را نخست انجام دهد.([18])

 

سنت‌های رمی

1-    در رمی جمرۀ عقبه بهتر است که شخص در وسط وادی بایستد به طوری که مِنیٰ در سمت راست و مکه به سمت چپش باشد، اما اگر نتوانست به بهترین نحو جمره را انجام دهد می‌تواند از هر سمتی رمی جمرات را انجام دهد.

2-    اینکه سنگریزه‌ها نه خیلی بزرگ باشد و نه خیلی کوچک. علما اندازۀ سنگریزۀ جمرات را بین عدس و فندق دانسته‌اند.

3-    اینکه سنگریزۀ پرتاب شده توسط دیگر حجاج را دوباره پرتاب نکند، اما اگر چنین کرد از او پذیرفته می‌شود و این رای جمهور است.

4-    تکبیر گفتن همراه با پرتاب هر سنگریزه.

5-    پایان دادن به لبیک با پرتاب نخستین سنگریزۀ جمرۀ عقبه در روز عید قربان.

6-    دعای طولانی پس از پرتاب هر کدام از جمرات صغری و وُسطیٰ.

هشتم: تراشیدن یا کوتاه کردن مو

تراشیدنِ مو یا کوتاه کردن آن از واجبات حج است و کسی که آن را ترک کند باید قربانی بدهد، چرا که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمۡ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ [الفتح: 27].

(شما بدون شک به خواست الله در حالی که سر تراشیده و موی کوتاه کرده‌اید با خاطری آسوده وارد مسجدالحرام خواهید شد).

وقت تراشیدن: وقت تراشیدن و کوتاه کردن مو از هنگام خروج از مزدلفه آغاز می‌شود و جایز است آن را تا پایان ایام تشریق به تاخیر انداخت.

مواردی دربارۀ تراشیدن و کوتاه کردن مو

نخست: اهل علم بر این اتفاق دارند که تراشیدن بهتر از کوتاه کردن است.

دوم: برای کسی که حج تمتع به جای می‌آورد جایز است که [برای عمره] موی خود را کوتاه کند و تراشیدن را برای حج بگذارد، اما اگر مدت زمان میان عمره و حج زیاد است به طوری که موی سر اندکی بیرون می‌آید بهتر است برای عمره نیز سر خود را بتراشد.

سوم: بهتر است همۀ سر را به یک اندازه کوتاه کرد یا تراشید، زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ همۀ سر خود را به طور کامل تراشیدند.

نهم: ذبح هَدْی

منظور از هَدْی، حیوانی است که حاجیان یا عمره‌گزاران برای نزدیکی به خداوند قربانی می‌کنند که شتر یا گاو یا گوسفند است.

انواع هَدْی

هَدْی بر دو نوع است:

1-    هَدْی شُکران: این هدی برای کسی که حج را به صورت تمتع یا قِران به جای می‌آورد واجب است تا شکری باشد برای الله متعال که وی را برای انجام این شعیرۀ بزرگ توفیق داده است. این نوع هَدْی واجب است.

2-    هَدْی جبران: این قربانی برای جبران اشکالی است که در حج یا عمره رخ داده، یعنی ترک یکی از واجبات یا ارتکاب یکی از ممنوعات، و همینطور برای هدیی که به خاطر اِحصار واجب می‌شود. این نوع هَدْی نیز واجب است.

تفاوت این دو نوع هدی این است که در نوعی اول (هدی شکران) جایز و بلکه مستحب است خود حاجی نیز از آن بخورد، اما خوردن حاجی از هدی جبران جایز نیست بلکه باید آن را به فقرای حرم صدقه دهد.

شروطی که باید در هَدْی رعایت شود

1-    اینکه هدی از چارپایان باشد (شتر و گاو و گوسفند و بز).

2-    اینکه عاری از عیب باشد.

3-    اینکه عمر شتر پنج سال تمام، و عمر گاو دو سال و عمر بز یک سال و عمر گوسفند شش ماه باشد.

4-    هَدْی باید در وقت مشخص آن قربانی شود، یعنی از روز عید (دهم) تا غروب خورشیدِ روز سیزدهم ذی الحجه.

5-    هْدْی باید در مکان معین یعنی سرزمین حَرَم ذبح شود.

دهم: شب ماندن در مِنیٰ

جمهور علما شب ماندن در مِنی را واجب می‌دانند؛ بر این اساس کسی که آن را ترک کند باید فدیه بدهد و فرقی نمی‌کند همۀ شب‌های ماندن در منی را ترک کند یا تنها یک شب را. بر اساس رأی دیگری اگر کسی که شب ماندن در منی را ترک گفته عذری ندارد در صورتی که یک شب را در منی مانده و شب‌های دیگر را ترک کرده باید به انداز‌ۀ توانش صدقه دهد و اگر شب‌های یازدهم و دوازدهم را ترک کرده باید قربانی کند و این روایتی از امام احمد([19]) است که شیخ بن باز([20]) و شیخ ابن عثیمین آن را برگزیده‌اند.([21])

شب ماندن در مِنیٰ بر چه کسانی واجب نیست؟

برای بیمار یا کسی که کارهای مربوط به او را انجام می‌دهد و همینطور کسانی که مسئولیت‌های مربوط به حج را انجام می‌دهند و باید در هر حال آماده به کار باشند شب ماندن در منیٰ ساقط است، و این را علمای معتبر تشخیص می‌‌دهند.

اندازۀ شب ماندن در منی

منظور از شب ماندن در منی این است که حاجی بیشتر شب یازدهم و دوازدهم ـ در صورت تعجیل ـ و سیزدهم را ـ در صورت تاخیر ـ در منی بماند.

اشتباهاتی که برخی از حجاج مرتکب آن می‌شوند:([22])

این‌ها تعدادی از اشتباهات است که ممکن است برخی از حجاج مرتکب آن شوند:

1-    اینکه نیت شخص از انجام حج، دستاوردی دنیایی یا ریا و خودنمایی و فخرفروشی باشد.

2-    سفر زنان بدون محرم.

3-    برخی از حاجیان گمان می‌کنند پوشیدن کفش و ساعت مچی و عینک و دیگر چیزهایی که به آن نیاز دارند، جایز نیست در حالی که صحیح این است که پوشیدن آن ایرادی ندارد.

4-    برخی از حجاج گمان می‌کنند احرام با پوشیدن لباس احرام شروع می‌شود، و پس از پوشیدن لباس احرام دست از ممنوعات احرام می‌کشند، اما صحیح این است که احرام با نیت آن شروع می‌شود نه به مجرد پوشیدن لباسِ احرام.

5-    بیشتر حاجیان به خواندن دعاهای خاص در هنگام طواف ـ به صورت فردی یا دست‌جمعی ـ پایبندی می‌کنند که این کار صحیح نیست و طواف دعای خاصی ندارد.

6-    برخی از حاجیان رکن یمانی را می‌بوسند اما این کار اشتباه است زیرا رکن یمانی تنها استلام می‌شود و اگر دست زدن به آن امکان نداشت به آن اشاره نمی‌شود ، چنانکه برخی از حاجیان انجام می‌دهند.

7-    برخی از حجاج در هنگام طواف در حال ازدحام وارد نیم دایره‌ای که به آن «حجر اسماعیل» می‌گویند می‌شوند؛ این کار باعث می‌شود طواف آنان ناقص شود زیرا این قسمت، بخشی از کعبه است [و برای طواف باید به دور کعبه چرخید نه داخل آن].

8-    برخی از حجاج پس از طواف نیز در حالت اضطباع می‌مانند [یعنی ردا را بر روی کتف راست خود نمی‌اندازند] و در همین حالت دو رکعت نماز طواف را به جای می‌آورند. این کار اشتباه است و باید کتف را بپوشانند.

9-    برخی از حجاج گمان می‌کنند دو رکعت طواف باید حتما در پشت مقام ابراهیم باشد و این صحیح نیست بلکه در هر جایی از مسجدالحرام که این نماز را بخوانند برایشان کافی است و شایسته نیست برای ادای این دو رکعت باعث آزار و اذیت دیگر برادرانشان شوند.

روش حج

-      شخص حاجی در روز هشتم ذی الحجه که آن را روز ترویه([23]) می‌گویند به نیت حج از جایی که ارادۀ حج نموده احرام می‌کند، به این صورت که لباس معمولی خود را از تن به در می‌آورد و همانند غسل جنابت غسل می‌کند و با بهترین عطری که دارد سر و ریش خود را خوشبو می‌کند و اگر در وقت فریضه بود نماز فرض را به جای می‌آورد و در غیر این صورت دو رکعت به نیت سنت وضو می‌خواند. پس از پایان نماز، احرام می‌کند یعنی به نیت اِحرام برای حج لبیک می‌گوید. روش لبیک برای حج چنین است: «لَبَّیکَ حَجّا» و اگر ترس این داشت که مانعی در راه حج وی قرار گیرد و نتواند آن را کامل کند در نیت خود شرط می‌گذارد و می‌گوید: «وإن حَبَسنی حابِسٌ فمَحَلی حیثُ حبَسَتنی»، یعنی اگر مانعی مرا باز داشت، محل من جایی است که مرا باز داشت، اما اگر ترس مانعی ندارد، شرط نمی‌گذارد.

-      سپس به سوی مِنی خارج می‌شود و در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را به صورت قَصر و بدون جمع به جای می‌آورد (یعنی هر نماز را در وقت خود می‌خواند و نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت به جای می‌آورد)، زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ در منی نمازها را قصر می‌کرد اما جمع نمی‌کرد. منظور از قصر، دو رکعت خواندن نمازهای چهار رکعتی است.

-      با طلوع خورشیدِ روز عرفه از منی به سوی عرفه می‌رود و در صورتی که برایش امکان داشت تا زوال آفتاب در نمره توقف می‌کند، اما اگر برایش ممکن نبود اشکال ندارد، زیرا توقف در نمره سنت است.

-      با زوال آفتاب نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر در دو رکعت به جای می‌آورد، سپس همۀ وقت خود را در عرفه به ذکر و دعا و تضرع به درگاه خداوند عزوجل صرف می‌کند و رو به قبله دستان خود را بلند می‌کند و هر دعایی را که می‌خواهد از درگاه خداوند می‌خواهد.

بیشترین دعای پیامبر در آن جایگاه بزرگ چنین بود: «لا إله إلا الله وحدَه لا شریک له، له الملک وله الحمدُ وهوَ علی کلِّ شیء قدیر»، و سعی می‌کند تا آخرین وقتِ روز فرصت دعا را غنیمت بشمارد زیرا بهترین دعا، دعای روز عرفه است.

-      با غروب خورشید به سوی مزدلفه می‌رود و پس از رسیدن به آنجا نماز مغرب و عشاء را یکجا می‌خواند، مگر آنکه پیش از عشاء به مزدلفه برسد که در این صورت مغرب را در وقت آن می‌خواند، سپس منتظر می‌ماند تا وقت عشاء فرا رسد و آن را نیز در وقت خود به جای می‌آورد.

اما اگر به سبب خستگی یا کم بودن آب یا هر مشکل دیگری نیاز به جمع بین دو نماز داشت اشکالی ندارد که نماز مغرب و عشاء را با هم بخواند حتی اگر وقت عشاء وارد نشده باشد، و اگر می‌ترسد تا پیش از نیمه شب به مزدلفه نرسد می‌تواند پیش از رسیدن به مزدلفه نمازهایش را بخواند و به تاخیر انداختن نماز تا پس از نیمه شب جایز نیست.

-      سپس شب را در مزدلفه می‌ماند و با سر رسیدن وقت فجر نماز صبح را در اول وقت آن با یک اذان و یک اقامه به جای می‌آورد و به سوی مشعر الحرام می‌رود و لا اله الا الله و الله اکبر می‌گوید و هر دعایی که دوست دارد می‌کند تا هوا کاملا روشن شود. اما اگر نتوانست به مشعر الحرام برود همان جایی که هست دعا می‌کند به این صورت که رو به قبله دستانش را به آسمان بلند می‌کند.

-      پس از آنکه هوا روشن شد پیش از طلوع خورشید به منی می‌رود و در «وادی محسر» سرعت خود را زیاد می‌کند. پس از آنکه به منی رسید هفت سنگریزۀ پی در پی ـ یکی پس از دیگری ـ را به سوی جمرۀ عقبه پرتاب می‌کند و با انداختن هر سنگریزه تکبیر می‌گوید. سنگریزۀ رمی جمرات باید تقریبا به اندازۀ هستۀ خرما باشد. عقبه آخرین جمرات و نزدیک‌ترین آنان به مکه است.

-      پس از پایان رمی، هَدی خود را قربانی می‌کند، سپس اگر مَرد است سر خود را می‌تراشد و اگر زن است تنها به اندازۀ یک بند انگشت از موی سرش را کوتاه می‌کند.

-      سپس به مکه می‌رود و طواف و سعیِ حج را به جای می‌آورد و به منی برمی‌گردد و شبهای یازدهم و دوازدهم را در آنجا می‌ماند و جمرات سه گانه را پس از زوال آفتاب در دو روز رمی می‌کند. بهتر آن است که پای پیاده برای رمی جمرات برود، اما اگر سواره برود اشکالی ندارد. نخست جمرۀ اول را که دورترین جمره از مکه است و پس از مسجد خیف قرار دارد با هفت سنگریزۀ پی در پی رمی می‌کند و با هر پرتاب تکبیر می‌گوید. سپس کمی جلو می‌رود و دعای طولانی می‌کند ـ در دعایی که دوست دارد ـ اما اگر زیاد ایستادن و دعا کردن برایش سخت است هر قدر که برایش ممکن است دعا می‌کند، اما شایسته نیست ایستادن و دعا را ترک کند زیرا دعا سنت است. سپس جمرۀ عقبه را با هفت سنگریزۀ پی در پی رمی می‌کند و با هر پرتاب تکبیر می‌گوید و پس از آن دعا نمی‌کند.

-      با پایان رمی جمار در روز دوازدهم اگر خواست زودتر از آنجا می‌رود و در منی منزل می‌گیرد، و اگر خواست تأخیر کند، به منی می‌رود و شب سیزدهم را در منی می‌ماند. همانطور که پیش‌تر گفتیم رمی جمره‌های سه گانه پس از زوال آفتاب است، و دیرتر رفتن به منی بهتر است. رمی سوم واجب نمی‌شود مگر پس از غروب خورشید روز دوازدهم در حالی که خودش در منی است. در این صورت باید در منی بماند تا جمرات سه‌گانه را پس از زوال آفتاب رمی کند. اما اگر در روز دوم خورشید غروب کند در حالی که بر خلاف اختیار خود به سببی مانند ازدحام و ترافیک همچنان در منی باشد، ماندن در روز سیزدهم برای وی واجب نیست زیرا این ماندن خلاف اختیار او بوده [و قصد تاخیر نداشته است].

-      وقتی می‌خواهد از مکه به سوی سرزمین خود بیرون رود پیش از رفتن، طواف وداع را به جای می‌آورد زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «کسی از شما [به سرزمین خود] نرود مگر آنکه آخرین دیدارِ وی با خانه [ی کعبه] باشد».([24]) و در روایتی دیگر آمده که: «مردم را امر نمود تا آخرین دیدارشان با خانۀ کعبه باشد، جز آنکه برای زنان حائض تخفیف قائل شد».([25]) زیرا بانوانی که در عادت ماهیانه یا نفاس هستند طواف وداع ندارند.

-      طواف وداع باید آخرین کاری باشد که حاجی پس از ارادۀ رفتن در مکه انجام می‌دهد اما اگر پس از طواف وداع به انتظار همسفران خود نشست یا برای بستن بار خود توقف کرد یا چیزی را که نیاز داشت در راهِ رفتن خریداری نمود اشکالی ندارد و طواف وداع را تکرار نمی‌کند مگر در صورتی که مثلا قصد نمود سفرش را تا آخر روز به تأخیر اندازد که در این صورت باید پیش از رفتن طواف وداع را دوباره تکرار کند تا آخرین کاری باشد که در مکه انجام می‌دهد.

-      اگر شخصی حاجی خواست پیش از حج یا بعد از آن به زیارت مسجد نبوی برود باید نیت زیارت مسجد را داشته باشد نه زیارت قبر، زیرا بستن بار سفر به نیت عبادت برای زیارت قبور جایز نیست و بلکه تنها برای مساجد سه‌گانه یعنی مسجدالحرام و مسجد نبوی و مسجد الاقصی جایز است. پس از آنکه به مسجد نبوی رسید با پای راست وارد می‌شود و می‌گوید: «بسمِ الله، والصلاةُ والسلامُ علی رسولِ الله، اللهمَّ اغفر لی ذنوبی وافتَح لی أبواب رحمتِک، أعوذُ باللهِ العظیم، وبِوجهِهِ الکریم، وبِسلطانِهِ القدیمِ من الشیطانِ الرَّجیم». سپس هر مقدار که خواست نماز می‌خواند.

بهتر آن است که نمازش در روضه باشد. میان منبر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و حجره‌اش که قبر ایشان در آن قرار دارد، را روضه می‌گویند زیرا باغی از باغ‌های بهشت است. سپس هر گاه نماز خواند و خواست قبر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را زیارت نماید، باید با ادب و وقار در برابر آن بایستد و بگوید: «السلامُ علیکَ أیُّها النّبی ورحمة اللهِ وبرکاته، اللهم صل علی محمد، وعلی آلِ محمد کما صلیتَ علی إبراهیم وعلی آلِ إبراهیم، إنک حمید مجید، اللهم بارک علی محمد وعلی آل محمد کما بارکت علی إبراهیم وعلی آل إبراهیم إنک حمید مجید. أشهد أنک رسول الله حقا، وأنک قد بلغت الرسالة، وأدیت الأمانة، ونَصَحت الأمة، وجاهَدتَ فی الله حق جهاده، فجزاک الله عن أمتک أفضل ما جزی نبیّا عن أمته». سپس کمی به راست می‌رود و بر أبی‌بکر صدیق رضی الله عنه سلام می‌گوید و از وی اعلام خشنودی می‌کند، سپس کمی به راست می‌رود و بر عمر بن الخطاب رضی الله عنه سلام می‌کند و برای وی دعای خشنودی می‌کند، و اگر برای وی و ابوبکر صدیق رضی الله عنهما دعای مناسبی کند خوب است.

-       زنان به زیارت قبر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و قبر هیچکس دیگری نمی‌روند زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ زنانی را که به زیارت قبور می‌روند و کسانی را که بر قبرها مسجد می‌سازند و آن را چراغانی می‌کنند نفرین کرده است.([26]) اما [در روضه] نماز می‌گزارد و از همان جایی که هست بر رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ سلام می‌کند. برای مردان شایسته است به زیارت بقیع که قبرستان مدینه است بروند و بگویند: «السلام علیکم أهل الدیارِ من المؤمنین والمسلمین وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، یرحم الله المستَقدِمین منا ومنکم والمستأخرین، نسأل الله لنا ولکم العافیة، اللهمَّ لا تَحرمنا أجرهم، ولا تفتنّا بعدهم، واغفر لنا ولهم».([27])

عمره و احکام آن

تعریف عمره

عبادت الله در حالت احرام، به همراه طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه و تراشیدن یا کوتاه کردن مو.([28])

 

 

حکم عمره

بر اساس رأی صحیح‌ترِ اهل علم، عمره مانند حج برای یک بار در عمر واجب است.([29]) زیرا در حدیث عائشه ـ رضی الله عنها ـ آمده که ایشان پرسیدن: آیا بر زنان جهاد لازم است؟ فرمود: «آری بر آنان جهادی واجب است که جنگی در آن نیست: حج و عمره».([30])

روش عمره

اگر مسلمان قصد احرام برای عمره نمود برای وی لازم است همان کارهایی را که هنگام احرام برای حج انجام می‌دهند، انجام دهد، یعنی غسل و خوش‌بویی و نماز؛ سپس نیت احرام برای عمره کند و اینکه لبیک گوید: «لبیکَ عمرةً».

-      سپس همان لبیک معروف را بگوید: «لَبَّیکَ اللهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک، إنَّ الحَمدَ والنَّعمَةَ لَکَ والمُلک، لا شَریکَ لَک». مردان لبیک را با صدای بلند و زنان آن را طوری می‌گویند که تنها خودشان بشنوند.

-      اگر در هنگام احرام از این می‌ترسد که مانعی در راه وی قرار گیرد باید در لبیک خود شرط بگذارد و بگوید: «فإن حبسنی حابِسٌ فمحلی حیث حَبَستنی».

-      هرگاه به مسجد الحرام رسید، طواف آغاز می‌کند و در صورت امکان حجر الأسود را استلام می‌کند و می‌بوسد و اگر نتوانست به آن دست بزند از دور به آن اشاره می‌کند و بدون آنکه آن را ببوسد می‌گوید: الله اکبر.

-      در اثنای طواف هر دعایی که خواست می‌کند و بسیار ذکر می‌کند.

-      وقتی به رکن یمانی رسید در صورت امکان آن را استلام می‌کند، اما در صورت عدم امکان به سوی آن اشاره نمی‌کند.

-      معتمر هرگاه خواست طواف کعبه را انجام دهد از ابتدا تا انتهای طواف ردای خود را به صورت اضطباع از زیر بغل راست خود رد می‌کند و بر روی کتف چپ می‌اندازد. این کار فقط مخصوص طواف قدوم در عمره و حج است.

-      در اثنای طواف در سه دور اول به صورت رمل حرکت می‌کند به این صورت که سریع قدم می‌زند، اما اگر این کار باعث آزار دیگر حاجیان و معتمران شود آن را ترک می‌کند.

-      پس از پایان طواف به مقام ابراهیم می‌رود و دو رکعت نماز می‌خواند.

-      سپس به مَسعیٰ می‌رود و با نزدیک شدن به صَفا این آیه را می‌خواند:

﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ [البقرة: 158].

(در حقیقت صفا و مروه از شعائر الله است).

سپس بر صفا بالا می‌رود تا جایی که کعبه را ببیند، پس به آن رو می‌کند و دستانش را بلند کرده حمد پروردگار را می‌گوید و دعا می‌کند.

-      پس از آنکه دعایش تمام شد پیاده به سوی مروه می‌رود. پس از آنکه به نشانۀ سبز رسید تا جایی که می‌تواند و باعث آزار دیگران نمی‌شود، می‌دود تا به نشانۀ سبز بعدی برسد. سپس قدم زدن خود را ادامه می‌دهد تا به مروه برسد و همان کاری را که بر روی صفا انجام داد در آنجا انجام می‌دهد.

-      پس از آنکه هفت دورش به پایان رسید سر خود را می‌تراشد یا همۀ آن را کوتاه می‌کند. زنان تنها به اندازۀ یک بند انگشت یعنی تقریبا دو سانتی متر از موی خود را کوتاه می‌کنند.

-      اینگونه عمرۀ مسلمان به پایان می‌رسد.

ارکان عمره

عمره سه رکن دارد:

1-    اِحرام.

2-    طواف کعبه.

3-    سعی بین صفا و مروه.

واجبات عمره

1-    اِحرام از میقات.

2-    تراشیدن یا کوتاه کردن مو.



[1]- نگا: حاشیة ابن عابدین (۲/ ۴۵۴) حاشیة الدسوقی (۲/ ۲) الروض المربع (۳/ ۵۰۰).

[2]- تخریج آن گذشت.

[3]- مسلم در کتاب الحج، باب فرض الحج والعمرة مرة فی العمر (۳۳۲۲).

[4]- بدائع الصنائع (۲/ ۱۱۸).

[5]- المغنی (۵/ ۶).

[6]- به روایت مسلم در کتاب الإیمان، باب «کون الإسلام یهدم ما قبله» (۱۲۱).

[7]- بخاری در کتاب المناسک، باب فضل الحج المبرور (۱۵۲۱) و مسلم در کتاب الحج، باب فضل الحج والعمرة ویوم عرفة (۳۳۵۷).

[8]- بخاری در کتاب الجهاد، باب درجات المجاهدین فی سبیل الله (۲۷۸۴).

[9]- بخاری در کتاب العمرة، باب العمرة (۱۷۷۳) و مسلم در کتاب الحج، باب فضل الحج والعمرة ویوم عرفة (۱۳۴۹).

[10]- کتاب حج، نوشتۀ مولف (۲۷).

[11]- المغنی (۵/ ۴۴) سنن الترمذی (۳/ ۲۶۶).

[12]- برای شرط استطاعت مراجعه نمایید به احکام القرآن ابن العربی (۱/ ۲۸۸) و «الجامع لإحکام القرآن» قرطبی (۴/ ۱۴۸) و «أضواء البیان» شنقیطی (۵/ ۷۴).

[13]- روزهای یازدهم و دوازهم و سیزدهم ذی الحجة را ایام تشریق گویند (مترجم).

[14]- در صفحات آینده به طور مفصل دربارۀ حج تمتع و قِران و اِفرداد توضیح داده خواهد شد (مترجم).

[15] - یا اینکه اگر نتوانست حجر الأسود را لمس کند از دور با دست به سوی آن اشاره می‌کند (بازبین)

[16]- به روایت ابوداود در کتاب المناسک، باب «من لم یدرک عرفة» (۱۹۴۹) و ترمذی در کتاب الحج، باب «ما جاء فی من أدرک الإمام یجمع (۸۸۹). آلبانی آن را در إرواء الغلیل (۱۰۶۴) صحیح می‌داند.

[17]- بدائع الصنائع (۲/ ۱۳۵)، المقنع (۱/ ۴۶۹).

[18]- کتاب حج، نوشتۀ مؤلف (۱۱۷).

[19]- الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف (۴/ ۳۶).

[20]- مجموع فتاوی العلامة بن باز رحمه الله (۱۷/ ۳۸۶).

[21]- مجموع فتاوی و رسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین (۲۳/ ۲۵۷).

[22]- نگا: کتاب حج اثر مولف (۱۵۵).

[23]- روز هشتم ذی الحجه را برای این ترویه نام نهاده‌اند که مردم در این روز از مکه به منی آب می‌بردند به طوری که تا آخرین روز ایام حج برایشان کافی باشد زیرا در آن دوران در منی آب وجود نداشت. برخی گفته‌اند برای این آن را ترویه نام نهاده‌اند که خداوند متعال در آن روز مناسک را به ابراهیم نشان داد (از ریشۀ رؤیه).

[24]- به روایت مسلم در کتاب الحج، باب وجوب طواف الوداع وسقوطه عن الحائض (۱۳۲۷).

[25]- بخاری در کتاب الحج، باب طواف الوداع (۱۷۵۵)، و مسلم در کتاب الحج، باب طواف الوداع (۱۳۲۸).

[26]- به روایت احمد (۴/ ۴۵۸) به شماره (۱۹۲۶) و ابوداود در کتاب الجنائز، باب «فی زیارة النساء للقبور» (۲۸۱۷) و ترمذی در أبواب الصلاة، باب «ما جاء فی کراهیة أن یتخذ علی القبر مسجدا» (۲۹۴) ونسائی در کتب الجنایز، باب «التغلیظ فی اتخاذ السرج علی القبور» (۲۰۱۶). شیخ آلبانی این روایت را در مشکاة به شمار‌ی ۷۴۰ صحیح دانسته است.

[27]- مسلم در کتاب الجنائز، باب ما یقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها (۹۷۴ و ۹۷۵) و ابن ماجه در کتاب ما جاء فی الجنائز، باب ما جاء فیما یقال إذا دخل المقابر (۱۵۴۷).

[28]- شیخ ابن عثیمین رحمه الله، الممتع شرح زاد المستقنع (۷/ ۸).

[29]- المغنی (۵/ ۱۳)، روضة الطالبین (۳/ ۱۷).

[30]- احمد (۶/ ۷۱/ ۱۶۵) و ابن ماجه در کتاب المناسک، باب الحج جهاد النساء (۲۹۰۱). آلبانی آن را در إرواء الغلیل (۹۸۱) صحیح می‌داند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد