اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

نوع پنجم: تاثیر ایشان بر درختان

نوع پنجم: تاثیر ایشان ج بر درختان

دلداری دادن به تنه‌ی درخت

در گذشته مردم برای ساختن خانه‌های خود از تنه‌های درخت خرما و سنگ و گل استفاده می‌کردند. مسجد پیامبر ج نیز عبارت بود از تنه‌های درخت خرما به عنوان ستون، و سقفی از برگ درختان خرما.

پیامبر خدا ج روزهای جمعه ایستاده برای مردم خطبه می‌گفت و هرگاه خسته می‌شد به تنه‌ی درخت خرمایی که در مسجد گذاشته شده بود تکیه می‌داد.

روزی زنی از انصاریان گفت: ای پیامبر خدا... پسر من نجار است، آیا به او دستور دهم برای شما منبری بسازد؟

فرمود: «اگر می‌خواهی».

آن زن به پسر خود دستور داد تا برای پیامبر منبری بسازد، سپس آن را در مسجد گذاشت.

روز جمعه‌ی بعد پیامبر خدا ج به سوی منبر رفت و به آن بالا رفت و بر مردم سلام گفت و بر آن نشست. سپس بلال شروع به اذان کرد. در همین اثنا، صحابه صدای گریه و ناله‌ای شنیدند. سپس صدایی مانند فریاد گاوان شنیده شد. متوجه شدند صدا از همان تنه‌ی نخل است. تنه‌ی نخل چنان فریاد می‌کشید که نزدیک بود از هم باز شود و مسجد از شدت آن به لرزه آمد.

پیامبر ج از منبر خود پایین آمد و به سوی تنه‌ی خرما رفت و آن را در آغوش گرفت. کم کم صدای ناله‌ی تنه‌ی خرما آرام گرفت... مانند بچه‌ه‌ای که کم کم گریه‌اش بند می‌آید.

سپس رو به یاران خود کرد و فرمود: «به سبب آنکه شنیدن ذکر [الله] را از دست داده بود گریست. قسم به آنکه جان محمد به دست اوست، اگر آن را به آغوش نگرفته بودم تا روز قیامت به همین صورت باقی می‌ماند»[1].

نخل‌ها گوش به فرمان اویند

جابرس می‌گوید: همراه با رسول خدا ج رفتیم تا به دره‌ای وسیع رسیدیم. سپس رسول خدا ج برای قضای حاجتش رفت، من نیز با ظرفی آب در پی ایشان رفتم.

رسول خدا ج دور و بر خود را نگاه کرد و چیزی ندید که خود را پشت آن پنهان کند، جز دو درخت که در دو سوی دره بودند. پیامبر ج به سوی یکی از آن دو درخت رفت و دو شاخه از شاخه‌های آن را گرفت و فرمود: «به اذن الله به فرمان من در آی». ناگهان آن درخت مانند شتری گوش به فرمان، خود را در اختیار ایشان قرار داد و همراه ایشان آمد.

سپس به نزد درخت بعدی رفت و چند برگ از آن را گرفت و فرمود: «به اذن الله به فرمان من در آی». آن درخت نیز همانند شتری که گوش به فرمان صاحبش باشد مطیع رسول خدا ج شد تا آنکه به نزدیکی درخت اول در میانه‌ی راه رسید... سپس آن دو را به یکدیگر نزدیک کرد و فرمود: «به اذن الله مرا در بر بگیرید». و ایشان را در بر گرفتند.

جابر می‌گوید: از ترس آنکه رسول خدا ج نزدیک بودن مرا احساس کند و دوباره دور شود، به سرعت از آنجا دور شدم...

نشستم و به فکر فرو رفتم... دوباره گوشه چشمم به آن سو افتاد و دیدم رسول خدا ج در حال آمدن است و آن دو درخت از هم جدا شده‌اند و هر کدام [سر جای خود] ایستاده‌اند[2].

نخل به‌سوی او می‌آید...

رسول خدا ج همراه با یاران خود در سفری بودند. در راه عربی بادیه‌نشین را دیدند. همین که وی به پیامبر خدا ج و یارانش نزدیک شد، پیامبر که در هر زمان و مکانی بر دعوت مردم حریص بود متوجه او شد و خطاب به وی فرمود: «کجا می‌روی؟».

گفت: به نزد خانواده‌ام می‌روم.

فرمود: «نمی‌خواهی خیری را به دست بیاوری؟».

گفت: چیست؟

فرمود: «گواهی می‌دهی که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است، و این‌که محمد بنده و فرستاده‌ی اوست».

اعرابی گفت: چه کسی بر صدق گفته‌ی تو شهادت می‌دهد؟

پیامبر ج نگاهی به آن سوی دره انداخت و فرمود: «این نخل!» سپس نگاهی به آن نخل انداخت و آن را صدا زد...

ناگهان نخل در حالی که زمین را می‌شکافت به سوی وی آمد و در برابر ایشان ایستاد. سپس سه بار از وی خواست شهادت دهد که او پیامبر است...

نخل نیز سه بار همانگونه که خواسته بود، شهادت داد، سپس به جای خود بازگشت. سپس پیامبر خدا ج منتظر ماند که تصمیم آن اعرابی چه می‌شود؟ آیا وارد اسلام می‌شود یا نه؟

آن اعرابی به حق اعتراف نمود و با شور و حرارت بسیار در حالی که می‌خواست به نزد قوم خود بازگردد گفت: اگر از من پیروی کردند با آنان به نزد شما خواهم آمد، و گرنه خودم برمی‌گردم و با شما خواهم بود[3].

* * *





[1]- به روایت مسلم و احمد.

[2]- به روایت مسلم.

[3] - به روایت بیهقی و احمد با سند صحیح.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد