19- باب: دربارهی کسی که روش نیک یا بدی، پایهگذاری میکند
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا ٧٤﴾ [الفرقان: ٧٤]
و آنان که مىگویند: پروردگارا! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار بده.
و میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾ [الأنبیاء: ٧٣]
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی میکردند.
شرح
مؤلف/، این باب را برای برحذر داشتن از بدعت و نوآوری در دین گشوده تا به بیان این نکته بپردازد که اگر انسان، آغازکنندهی عملی باشد که دارای اصلی شرعیست، مانند کسی خواهد بود که آن را پایهگذاری کرده و تا روز قیامت، اجر این عمل و نیز پاداش کسی که به آن عمل کند، به او میرسد. پیشتر به بیان این نکته پرداختیم که دین اسلام، دین کاملیست و نیازی به تکمیل یا نوآوری ندارد؛ زیرا الله متعال فرموده است:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائدة: ٣]
امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.
سپس مؤلف به دو آیه از قرآن کریم استناد کرده است؛ نخستین آیه، اینکه الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا ٧٤﴾ [الفرقان: ٧٤]
و آنان که مىگویند: پروردگارا! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار بده.
این، یکی از دعاهای بندگان پروردگار رحمان میباشد که الله متعال، ویژگیهای آنان را در پایان سورهی «فرقان» ذکر کرده است:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا﴾ [الفرقان: ٦٣]
و بندگان پروردگار رحمان، کسانى هستند که روى زمین با آرامش و فروتنى راه مىروند.
تا آنجا که میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا ٧٤﴾ [الفرقان: ٧٤]
و آنان که مىگویند: ای پروردگارمان! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار بده.
ازواج، جمع زوج و به معنای همسر است که هم به مرد، اطلاق میشود و هم به مرد. در زبان عربی فصیح، به زوجه (خانم)، زوج میگویند؛ چنانکه در روایتها می آید: «عَن عائشة، زوجِ النَّبیِّr...». گفتنیست: علما و کارشناسان علم میراث، برای مرد، واژهی «زوج» را بهکار بردهاند و برای زن، واژهی «زوجه» را تا تفاوت آنها در تقسیم میراث، مشخص شود؛ ولی در زبان عربی، واژهی «زوج» هم برای مرد، درست است و هم برای زن. لذا ازواج (همسران) که در دعای مذکور آمده، هم شامل زنان میشود و هم شامل مردان.
زن، در صورتی روشنیِ چشم شوهر خویش است که وقتی شوهرش به او نگاه میکند، شادمان شود و احساس خرسندی کند و در غیاب شوهرش، حافظ مال و فرزندان وی باشد و چون شوهرش در پی او برود، او را فرمانبردار اللهU بیابد؛ همانطور که الله متعال فرموده است:
﴿فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَیۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ﴾ [النساء : ٣٤]
زنانِ شایسته، فرمانبردارند و به پاس حقوقی که الله برایشان حفظ کرده، در غیبت شوهرانشان خویشتن و اموال آنان را پاس میدارند.
فرزند انسان نیز زمانی که به خواست اللهU، روشنی چشم وی قرار گیرد، از او اطاعت میکند و از آنچه که او را منع نماید، باز میآید و در شرایط مختلف، باعث خرسندی والدینش میشود. جملهی پایانی ﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا﴾، با عنوان این باب مناسبت دارد و بدین معناست که ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان تا پرهیزگاران به کردار و گفتار ما اقتدا کنند و در انجام یا ترک اعمال، از ما سرمشق بگیرند. مؤمنان و بهویژه علما، از این ویژگی برخوردارند و مردم، از اقوال و افعال آنها الگوبرداری میکنند؛ از اینرو وقتی عموم مردم را به کاری فرا میخوانیم، میگویند: فلانی، بدین شکل عمل میکند؛ و کسی را نام میبرند که او را الگوی خویش قرار دادهاند.
واژهی امام یا پیشوا، مفهومی عام و فراگیر دارد و همهی الگوهای دینی، دعوتی، آموزشی، و نیز الگوهای فعال در بخش امر به معروف و نهی از منکر و دیگر زمینهها و فعالیتهای دینی را دربرمیگیرد. لذا از الله متعال درخواست میکنیم که ما را در هر زمینهای، نمونه بگرداند.
دومین آیهای که مؤلف/ در این باب ذکر کرده، این است که الله متعال میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾ [السجدة : ٢٤]
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی میکردند.
یعنی مردم را به فرمان اللهU به سوی دینش فرامیخواندند. اما ای کاش مؤلف/، آیهی 24 سورهی «سجده» را ذکر میکرد؛ زیرا الله متعال در این آیه، بیان فرموده که چرا آنها را امام و پیشوا قرار داده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ ٢٤﴾
[السجدة : ٢٤]
و برخی از بنیاسرائیل را که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند، پیشوایان (و پیشگامان خیر) گرداندیم.
یعنی کسانی که بر اطاعت و بندگی الله شکیبایی ورزیدند و از معصیت و نافرمانی او خودداری کردند و بر سختیهای راه دعوت و امر به معروف و نهی از منکر صبر نمودند، پیشوایان و پیشگامان خیر بودند؛ کسی که مسیر دعوت و امر به معروف و نهی از منکر را انتخاب میکند، بهطور قطع با سختیهای فراوانی روبهرو میگردد؛ زیرا کسانی که حق و حقیقت برای آنها ناگوار است، دشمن او میشوند و از اینرو باید صبر و شکیبایی پیشه سازد. همچنین در برابر سختیهایی که از سوی الله برای او رقم میخورد و ربطی به دعوتش ندارد، شکیبایی میورزد.
﴿لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بَِٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ ٢٤﴾ [السجدة : ٢٤]
آنگاه که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند.
به آنچه که الله خبر داده است، یقین داشتند؛ به پاداشی که برای عمل کردن به دستورها و دوری از گناهان، وعده داده شده بودند، یقین داشتند؛ به پاداش دعوت به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر یقین داشتند. یعنی در حالی به انجام کارهای نیک میپرداختند که به پاداش آن یقین داشتند. و این، نکتهایست که باید به آن توجه کنیم؛ یعنی هر عملی را با یقین به پاداش آن انجام دهیم. بسیاری از مردم، کارهای نیک انجام میدهند، نماز میخواند، روزه میگیرند، صدقه و زکات میدهند؛ چون هر یک از اینها، فرمان الله متعال میباشد. این، خیلی خوب است؛ اما باید همهی اینها، به امید پاداش و ترس از مجازات باشد که بارزترین مصداق یقین به آخرت است.
علامه ابوالعباس حرانی/ از این آیه، عبارت زیبایی برگرفته و گفته است: با صبر و یقین، میتوان به امامت و پیشوایی در دین دست یافت. از الله متعال، درخواست میکنم که همهی ما را پیشوایان و پیشگامان خیر و نیکی بگرداند و ما را هدایتیافتگانی قرار دهد که مایهی هدایت بندگانش میشویم. بهیقین او، بخشنده و بزرگوار است.
***
176- عَنْ أَبَی عَمروٍ جَریر بنِ عبدِ اللهt قال: کُنَّا فی صَدْر النَّهارِ عِنْد رسولِ اللهr فَجاءَهُ قوْمٌ عُرَاةٌ مُجْتابی النِّمار أَو الْعَباء مُتَقلِّدی السُّیوفِ عامَّتُهم، بل کُلُّهم مِنْ مُضَرَ، فَتمعَّر وجهُ رسولِ اللهr لِما رَأَى بِهِمْ مِنْ الْفَاقة، فدخلَ ثُمَّ خرج، فَأَمر بلالاً فَأَذَّن وأَقَام، فَصلَّى ثُمَّ خَطب، فَقال: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ﴾ إِلَى آخِرِ الآیة: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا﴾ وَالآیةُ الأُخْرَى الَّتِی فی آخر الْحشْر: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖ( تَصدَّق رَجُلٌ مِنْ دِینَارِهِ مِنْ دِرْهَمهِ مِنْ ثَوْبِهِ مِنْ صَاع بُرِّه مِنْ صَاعِ تَمرِه حَتَّى قال: «وَلوْ بِشقِّ تَمْرةٍ» فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ الأَنْصَارِ بِصُرَّةٍ کادتْ کَفُّهُ تَعجزُ عَنْهَا، بَلْ قَدْ عَجزت، ثُمَّ تَتابَعَ النَّاسُ حَتَّى رَأَیْتُ کَوْمیْنِ مِنْ طَعامٍ وَثیاب، حتَّى رَأَیْتُ وجْهَ رسولِ اللهr یَتهلَّلُ کَأَنَّهُ مُذْهَبَةٌ، فقال رسولُ اللهr: «مَنْ سَنَّ فی الإِسْلام سُنةً حَسنةً فَلَهُ أَجْرُهَا، وأَجْرُ منْ عَملَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ ینْقُصَ مِنْ أُجُورهِمْ شَیء، ومَنْ سَنَّ فی الإِسْلامِ سُنَّةً سیَّئةً کَانَ عَلیه وِزْرها وَوِزرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بعْده مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارهمْ شَیْءٌ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوعمرو، جریر بن عبداللهt میگوید: ما، در اولِ روز نزد رسولاللهr نشسته بودیم؛ گروهی پابرهنه و نیمهعریان که پارچههای پشمین را از وسط سوراخ کرده و پوشیده بودند و شمشیرهایشان را به گردن، آویخته و بیشتر آنها، بلکه همگی از قبیلهی «مُضَر» بودند، نزد پیامبرr آمدند. و چون رسولاللهr شدت فقر و تنگدستی آنها را دید، چهرهاش دگرگون شد؛ به منزل رفت و سپس بازگشت و به بلال(t) دستور داد که اذان و اقامه بگوید. سپس نماز خواند و آنگاه سخنرانی کرد و این آیه را تا پایان آن خواند که (الله متعال فرموده است):
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا ١﴾ [النساء : ١]
ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه نمایید؛ آن ذاتی که شما را از یک تَن آفرید و همسرش را از او خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و تقوای الله را در پیش بگیرید که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید و از گسستن رابطهی خویشاوندی پروا نمایید. بهیقین الله، مراقب و ناظر بر اعمال شماست.
سپس آیهی دیگری را که در پایان سورهی «حشر» است، قرائت نمود:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖ﴾ [الحشر: ١٨]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و هر کس بنگرد که برای فردا(ی خویش) چه پیش فرستاده است.
آنگاه فرمود: «هرکس از درهم، دینار، لباس، و از پیمانهی گندم و خرمایش صدقه دهد». تا آنجا که فرمود: «(صدقه دهید؛) اگرچه نصف خرمایی باشد». صحابهy که اشتیاق وافری به انجام کارهای نیک داشتند، با شتاب به خانههایشان رفتند و صدقات خود را به مسجد آوردند. مردی از انصار(y) کیسهای آورد که نزدیک بود دستش از حمل آن عاجز شود، بلکه عاجز شده بود و نمیتوانست آن را بردارد؛ چون سنگین بود. سپس آن را نزد رسولاللهr گذاشت و مردم نیز پس از او همین کار را کردند. راوی (جریرt) میگوید: دیدم دو خرمن غذا و لباس در مسجد جمع شد. همچنین چهرهی رسولاللهr را دیدم که از فرط شادی، مانند طلا میدرخشید. فرمود: «هرکس در اسلام، آغازکنندهی روش نیکویی باشد، پاداش آن و پاداش کسانی که پس از او به آن عمل کنند، به او میرسد؛ بیآنکه چیزی از اجر و پاداش آنها کم گردد. و هرکس روش بدی در اسلام پایهگذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او میرسد و ذرهای از گناهان آنها کاسته نمیشود».
شرح
مؤلف/ در این باب، روایتی از جریر بن عبدالله بجلیt نقل کرده است؛ این حدیث، حدیث بزرگیست که از آن، به میزان خیرخواهی و دلسوزی پیامبرr نسبت به امتش پی میبریم. تعدادی از یاران پیامبرr در اول روز با ایشان نشسته بودند؛ گروهی دیگر که بیشتر و بلکه همهی آنها از قبیلهی «مضر» بودند، نزدشان آمدند. آنها لباسی نداشتند که بپوشند؛ پارچههای پشمین را از وسط سوراخ کرده و در سر کشیده بودند تا بدین وسیله خود را بپوشانند. آنها با خود شمشیر داشتند تا برای جهاد در راه الله آماده باشند. هنگامی که رسولاللهr شدت فقر و تنگدستی آنان را مشاهده کرد، چهرهاش دگرگون شد. آنها از قبیلهی «مضر» بودند! قبیلهی مُضَر یکی از بزرگترین و برترین قبایل عرب بود؛ اما شدت فقر، آنها را به این وضعیت رسانده بود. رسولاللهr به منزل رفت و سپس بیرون آمد و به بلالt دستور داد که اذان و اقامه بگوید. آنگاه نماز خواند و پس از نماز برای مردم سخنرانی کرد. ابتدا مطابق عادتش، حمد و ثنای الله را گفت و سپس این آیه را خواند که الله متعال فرموده است:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا ١﴾ [النساء : ١]
ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه نمایید؛ آن ذاتی که شما را از یک تَن آفرید و همسرش را از او خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و تقوای الله را در پیش بگیرید که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید و از گسستن رابطهی خویشاوندی پروا نمایید. بهیقین الله، مراقب و ناظر بر اعمال شماست.
سپس آیهی دیگری را که در پایان سورهی «حشر» است، قرائت نمود:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ [الحشر: ١٨]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و هر کس بنگرد که برای فردا(ی خویش) چه پیش فرستاده است.
آنگاه فرمود: «هرکس از درهم، دینار، لباس، و از پیمانهی گندم و خرمایش صدقه دهد». تا آنجا که فرمود: «(صدقه دهید؛) اگرچه نصف خرمایی باشد». آنگاه مردی از انصار(y) کیسهای آورد که نزدیک بود دستش از حمل آن عاجز شود، بلکه عاجز شده بود و نمیتوانست آن را بردارد. مردم پس از او پیاپی صدقات خود را آوردند تا اینکه دیدم دو خرمن غذا و لباس، جمع شد. چهرهی رسولاللهr را دیدم که از فرط شادی، مانند طلا میدرخشید. فرمود: «مَنْ سَنَّ فی الإِسْلام سُنةً حَسنةً فَلَهُ أَجْرُهَا، وأَجْرُ منْ عَملَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ ینْقُصَ مِنْ أُجُورهِمْ شَیء، ومَنْ سَنَّ فی الإِسْلامِ سُنَّةً سیَّئةً کَانَ عَلیه وِزْرها وَوِزرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بعْده مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارهمْ شَیْءٌ»؛ یعنی: «هرکس در اسلام آغازکنندهی روش نیکویی باشد، پاداش آن و پاداش کسانی که پس از او به آن عمل کنند، به او میرسد؛ بیآنکه چیزی از اجر و پاداش آنها کم گردد. و هرکس روش بدی در اسلام پایهگذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او میرسد و ذرهای از گناهان آنها کاسته نمیشود».
«مَنْ سَنَّ فی الإِسْلام سُنةً حَسنةً»، بدین معناست که هرکس در اسلام آغازکنندهی روش نیکویی باشد؛ نه اینکه روش نیکویی ایجاد کند یا روشی جدید احداث نماید؛ زیرا هرکس چیزی در اسلام ایجاد کند که جزو اسلام نیست، عملش باطل است و کار نیکی نیست. لذا معنای این عبارت، این است که نخستین کسی باشد که به آن، عمل میکند؛ مانند همین مرد انصاریt که کیسهی صدقهاش را آورد و باعث تشویق دیگران شد؛ از اینرو این عبارت، دارای دو جنبه است: یکی همان مفهومی که ذکر شد؛ یعنی انسان، آغازکنندهی روشی نیکو باشد که اسلام، پایهگذاری کرده است و دوم اینکه، سنت مردهای را زنده کند؛ زیرا سنت در اسلام بر سه گونه است:
اول: سنت یا روش بد که همان بدعت است؛ اگرچه پایهگذارش، آن را نیک قلمداد کند؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «کلّ بدعةٍ ضلالةٌ»؛([2]) یعنی: «هر بدعتی، گمراهیست».
دوم: سنت حسنه یا روش نیک که خود، بر دو نوع است:
نوع اول: این است که سنتی مشروع یا روشی که اصل و ریشهای دینی دارد، ترک شود و سپس کسی، آن را احیا کند. مانند قیام رمضان یا تروایح به صورت جماعت؛ زیرا رسولاللهr سه یا چهار شب رمضان، این نماز را با یارانش به صورت جماعت ادا کرد. سپس قیام رمضان به صورت جماعت را ترک نمود و فرمود: «ترسیدم که این نماز، بر شما فرض شود».([3]) لذا ادای نماز تراویح یا قیام رمضان، پشت سرِ یک امام، سنتیست که پیامبرr بنا نهاد و فقط از ترس اینکه بر ما فرض شود، آن را ترک کرد؛ از اینرو در پایان زندگانی پیامبرr و در زمان خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر$، هر دو یا سه نفر و عدهای نیز بهتنهایی، نماز تراویح میخواندند؛ سپس عمرt آنها را پشت سرِ یک امام جمع کرد. عمرt در واقع، سنتی را که ترک شده بود، زنده کرد.
نوع دوم: این است که انسان، نخستین کسی باشد که به سنت حسنهای عمل میکند؛ مانند همین مرد انصاری که پیش از همه، صدقهاش را آورد و مردم، از او الگو گرفتند و صدقات خود را آوردند.
برخی از بدعتگذارانی که در دین نوآوری میکنند، این حدیث را دستآویزی قرار داده، اذکار و درودها و حتی نمازهایی پدید میآورند که الله متعال هیچ دلیلی بر مشروعیت و درست بودن آن نازل نکرده است؛ تازه آن را «سنت حسنه» مینامند! ما، این را قبول نداریم و معتقدیم که هر بدعتی، گمراهیست و هیچ بدعتی، حسنه نیست. لذا به مفاهیم دوگانهی حدیث جریرt خوب دقت کنید.
این حدیث، تشویقی بر این است که انسان، سنتهای ترکشده را زنده کند و بیانگر این است که هرکس، سنت مردهای را احیا نماید، پاداش آن و پاداش کسانی که به آن عمل کنند، به او میرسد. همچنین از پایهگذاری و احیای سنتهای بد، برحذر میدارد و این نکته را بیان میکند که هرکس روش بدی، پایهگذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او میرسد. حتی ممکن است این بدعت یا روش بد، در ابتدا خیلی ساده بهنظر برسد، اما بعدها گسترش یابد. در این حالت نیز گناه همهی کسانی که به این روش عمل کنند، به پایهگذار آن میرسد. به عنوان مثال: اگر کسی به جواز کار مباحی فتوا دهد که وسیله یا مقدمهای برای انجام کارهای ناجایز و حرام میگردد، باید بدین نکته توجه کند که اگر فتوایش زمینهای برای عملی حرام باشد، گناه آن و گناه همهی کسانی که در نتیجهی فتوایش مرتکب چنین عملی میشوند، به او میرسد. البته اگر عملی مباح باشد و بیم آن نرود که به گناه و معصیت بینجامد، اشکالی ندارد که انسان آن را برای مردم بیان کند؛ بهویژه زمانی که مردم چیزی را حرام میپندارند، حال آنکه حرام نیست. در چنین مواردی باید، صورت درست مسأله را برای مردم بیان کنیم؛ اما اگر بیم آن وجود داشته باشد که چنین فتوایی، مردم را به گناه و معصیت میکشاند، باید از آن دوری کرد.
***
177- وعن ابن مسعودٍt أَنَّ النَّبِیَّr قال: «لیس مِنْ نفْسٍ تُقْتَلُ ظُلمًا إِلاَّ کَانَ عَلَى ابنِ آدمَ الأوَّلِ کِفْلٌ مِنْ دمِهَا لأَنَّهُ کَان أَوَّل مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ».([4]) [متفقٌ علیه]
ترجمه: عبدالله بن مسعودt میگوید: پیامبرr فرمود: «هر انسانی که بهناحق و مظلومانه کشته شود، نخستین فرزند آدم، در گناه قتلش شریک است؛ زیرا او نخستین کسی بود که قتل و خونریزی را بنا نهاد».
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 1017.
([2]) صحیح مسلم، ش: 867 بهنقل از جابرt.
([3]) نک: صحیح بخاری، ش: 924، 1129) و مسلم، ش: 761 بهنقل از امالمؤمنین عایشه&.
([4]) صحیح بخاری در چندین مورد؛ از جمله: (3335، 7321)، و صحیح مسلم، ش: 1677.