21- باب: همکاری و تعاون در زمینهی نیکی و پرهیزگاری
الله متعال میفرماید:
﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ﴾ [المائدة: ٢]
و با یکدیگر بر نیکی و پرهیزکاری همکاری نمایید.
همچنین میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾
سوگند به روزگار که بیگمان انسانها در زیان هستند؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
امام شافعی/ سخنی بدین مضمون گفته است که: همهی مردم یا بیشتر آنها، از تدبر و اندیشیدن در این سوره غافلند.
شرح
مؤلف/ میگوید: «باب تعاون در زمینهی نیکی و پرهیزگاری». تعاون، یعنی همکاری با یکدیگر؛ و از نام این باب، چنین برداشت میشود که مردم باید در انجام کارهای نیک و دوری از کارهای بد با یکدیگر همکاری کنند؛ زیرا اعمال مردم از دو حالت خارج نیست: یا نیک است و یا بد. تعاون در کارهای نیک، بدین معناست که به دوستانت در زمینهی کارهای نیک کمک کنی و زمینه یا شرایط لازم را برای آنها فراهم سازی؛ اما تعاون و همکاری در زمینهی تقوا، بدین معناست که دوستانت را از کارهای زشت و ناپسند بازداری و بدکاران را به ترک کارهای زشت فرابخوانی. به عبارت دیگر، مفهوم همکاری بر سرِ تقوا، این است که مردم را از انجام کارهای بد بازداریم تا همه، امتی یکپارچه نیک و درستکار شوند.
﴿وَتَعَاوَنُواْ﴾ یعنی: «با یکدیگر همکاری کنید». این دستور، دربارهی واجبات، امر وجوبیست و دربارهی اعمال مستحب، استحبابی. همچنین دربارهی نهی از کارهای بد، وجوبیست و دربارهی کارهای مکروه، استحبابی.
دومین دلیلی که مؤلف/ دربارهی تعاون و همکاری بر سرِ تقوا و پرهیزکاری ذکر کرده، سورهی «عصر» است که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾
سوگند به روزگار که بیگمان انسانها در زیان هستند؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
الله متعال در این سوره، به زمانه یا روزگار سوگند یاد کرده است؛ زیرا روزگار، ظرفِ اعمال انسانهاست. برخی از مردم، این ظرف را سرشار از خیر و نیکی میکنند و برخی هم آن را پُر از بدی مینمایند؛ لذا تناسب جالبی میان این سوگند و موضوع آن وجود دارد. میبینیم که الله متعال در این سوره، دربارهی اعمال بندگانش به روزگار سوگند یاد کرده و فرموده است:
﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ ٢﴾
بیگمان انسانها در زیان هستند.
یعنی همهی انسانها، اعم از کافر و مسلمان، نیکوکار و بدکار، و زن و مرد، همه زیانکارند و کار و تلاش آنها در دنیا و آخرت، بیفایده است؛ مگر کسانی که چهار ویژگی داشته باشند: دو ویژگی دربارهی خودشان و دو ویژگی دربارهی دیگران؛ خودشان را با ایمان و عمل نیک و شایسته اصلاح کنند، و دیگران را با سفارش به حقیقت و توحید، و نیز سفارش به صبر و شکیبایی. همانطور که اللهU میفرماید:
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾
مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
ایمان بدین معناست که انسان به آنچه که باید، و بر او واجب است، باور داشته باشد و آنچه را که الله و رسولش بیان کردهاند، بپذیرد؛ رسولاللهr شش رکن ایمان را چنین برشمرده است: «أَنْ تُؤْمِن بِاللَّهِ وملائِکَتِه وکُتُبِهِ ورُسُلِه والْیومِ الآخِر، وتُؤمِنَ بالْقَدَرِ خَیْرِهِ وشَرِّه»؛([1]) یعنی: «ایمان، این است که به الله و فرشتگانش، و کتابهایش، و پیامبرانش و روز قیامت (آخرت) و نیز به تقدیر خیر و شر از سوی الله، ایمان و باور داشته باشی». اما عمل صالح، به هر کار نیکی گفته میشود که انسان را به اللهU نزدیک کند و دو شرط دارد: اخلاص برای اللهU، و پیروی از پیامبرr.
اخلاص، بدین معناست که قصد انسان از انجام کار نیک، خودنمایی نباشد و فقط رضایت الله و در نتیجه سعادت آخرت را در نظر بگیرد؛ اما پیروی از پیامبرr این است که به روش ایشان عمل کند و از بدعت و نوآوری بپرهیزد؛ زیرا انسان، حتی اگر در بدعتش اخلاص داشته باشد، باز هم عملش مردود و باطل است: «مَن عَمِلَ عَمَلاً لَیسَ عَلَیهِ أمرُنا فَهُوُ رَدٌّ»؛([2]) یعنی: «هرکس عملی انجام دهد که امر (دین) ما بر آن نیست، عملش مردود است». همچنین عبادتی که مطابق سنت است، اما در آن اخلاص نیست، باطل میباشد؛ زیرا در حدیث قدسی آمده است که اللهU میفرماید: «أنا أغنی الشُّرَکاء عَنِ الشِّرکِ، مَن عَمِلَ عَمَلاً أَشرَکَ فِیهَ مَعِیَ غَیرِیْ تَرَکتُه وَشِرکَهُ»؛([3]) یعنی: «الله فرموده است: من، بر خلاف شریکان، بهطور مطلق از شرک بینیازم؛ هرکس عملی انجام دهد و جز من را در آن عمل شریکم سازد، او را با شرکش (عمل شرکآمیزش) وامیگذارم».
الله متعال در سورهی «عصر» میفرماید: ﴿وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾
یعنی: «یکدیگر را به حق و شکیبایی سفارش میکنند». حقیقت، شامل همهی چیزهایی میشود که پیامبران الاهی آوردهاند که در رأس آنها «توحید» قرار دارد.
همچنین یکدیگر را به صبر و شکیبایی سفارش میکنند؛ زیرا نفس انسان برای انجام واجبات و ترک کارهای ممنوع و حرام، به صبر و شکیبایی نیاز دارد.
امام شافعی/ گفته است: اگر الله متعال، همین یک سوره را بر بندگانش نازل میکرد، کافی بود؛ زیرا این سوره، سورهی جامعیست که اساسیترین رهنمودها را در خود دارد. از الله متعال درخواست میکنم که همهی ما را جزو مؤمنان نیکوکاری بگرداند که یکدیگر را به حق و شکیبایی، سفارش میکنند.
***
182- عن أَبی عبدِالرحمن زیدِ بن خالدٍ الْجُهَنیِّt قال: قَالَ رَسُولُ اللهr: «مَنْ جهَّزَ غَازِیاً فی سَبِیلِ الله فَقَدْ غَزَا وَمَنْ خَلَفَ غَازِیاً فی أَهْلِهِ بِخَیْرٍ فَقَدْ غَزَا». [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: ابوعبدالرحمن، زید بن خالد جُهَنیt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس ساز و برگ جنگیِ مجاهدِ راه الله را تأمین کند، (گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه الله، خانوادهاش را بهنیکی سرپرستی نماید، گویا خود جهاد نموده است».
183- وعن أَبِی سعیدٍ الخُدْرِیِّt أَنَّ رسولَ اللهr بَعَثَ بَعْثاً إِلى بَنی لِحیانَ مِنْ هُذَیْلٍ فقال: «لِیَنْبعِثْ مِنْ کُلِّ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا وَالأَجْرُ بَیْنَهُمَا». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: رسولاللهr عدهای را به جنگ با «بنیلحیان» از قبیلهی «هُذَیل» فرستاد و فرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر به جنگ آنها برود و هر دو- یعنی رزمنده و کسی که در نبودِ او خانوادهاش را سرپرستی میکند-، در پاداش جهاد، سهیمند».
شرح
مؤلف/ در باب تعاون و همکاری با یکدیگر در زمینهی کارهای نیک و پرهیزگاری، حدیثی نقل کرده که پیامبرr فرموده است: «هرکس ساز و برگ جنگیِ مجاهدِ راه الله را تأمین کند، (گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه الله، خانوادهاش را بهنیکی سرپرستی نماید، گویا خود جهاد نموده است». این، نمونهای از تعاون و همکاری با یکدیگر در زمینهی کارهای نیک است؛ یعنی اگر کسی بار سفر، مرکب و سلاح رزمندهای را تدارک ببیند، پاداش جهاد به او میرسد؛ چون به رزمنده کمک کرده است. همچنین از خانوادهی مجاهدی، بهنیکی مواظبت کند، در پاداش آن مجاهد سهیم خواهد بود. بنابراین، کمک کردن به مجاهد یا رزمنده، دو وجه دارد: اول: تأمین هزینهها، سواری و سلاح مجاهد؛ و دوم مواظبت از خانوادهاش در غیاب او. و این، کمک بزرگی به مجاهدِ راه الله، محسوب میشود؛ زیرا رفع مشکلات و نیازهای خانوادهی مجاهدِ راه الله، کار بسیار بزرگ و ارزشمندیست و خانوادهی مجاهد نیز، نیازها و مشکلاتی دارند که این امر، خود مانعی بر سرِ راه مجاهد بهشمار میرود. لذا اگر کسی این نیازها را برطرف کند، در پاداش جهاد، با مجاهد سهیم خواهد بود؛ البته چیزی از اجر رزمنده کم نمیشود.
میتوانیم در اینباره به ماجرایی اشاره کنیم که دربارهی علی بن ابیطالبt پیش آمد؛ زمانی که رسولاللهr رهسپار غزوهی «تبوک» شد، علیt را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت تا به نیازهای خانوادهی ایشان، رسیدگی کند. علیt عرض کرد: ای رسولخدا! آیا مرا در میان بچهها و زنها میگذاری؟! رسولاللهr فرمود: «أَمَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لَیْسَ نَبِیٌّ بَعْدِی»؛([6]) یعنی: «آیا دوست نداری که برای من، به منزلهی هارون برای موسی باشی؟ البته پس از من، پیامبری نخواهد آمد». به عبارت دیگر: من، تو را به عنوان جانشین خود در میان خانوادهام میگمارم تا به کارهایشان رسیدگی نمایی؛ همانطور که موسیu وقتی به میقات پروردگارش رفت، برادرش هارونu را به عنوان جانشین خود در میان قومش تعیین کرد.
لذا چنین برداشت میشود که هرکس به شخصی دیگری در زمینهی اطاعت از اللهU کمک کند، در پاداش آن شخص سهیم خواهد بود؛ یعنی اگر به دانشجو یا طلبهای برای تأمین کتابهای مورد نیازش یا برای تأمین مسکن و نیز هزینههای تحصیلش کمک کنید، در پاداش دانشاندوزی او سهیم خواهید بود؛ بیآنکه چیزی از پاداش دانشجو یا طالب علم کم شود. همچنین اگر به نمازگزاری برای وضو گرفتن یا پاک کردن لباس و جای نمازش کمک نمایید، در پاداش نماز، با او شریک هستید. و این، یک قاعدهی کلیست که هرکس به دیگران در زمینهی اطاعت و فرمانبرداری از الله کمک کند، پاداشی همانند پاداش آنها خواهد یافت و چیزی از پاداش آنها کاسته نمیشود.
***
184- وعن ابنِ عباسٍ$ أَنَّ رسُولَ اللهr لَقِیَ رکْبًا بالرَّوْحَاءِ فقال: «مَنِ الْقوْم؟» قالُوا: المُسْلِمُون، فَقَالُوا: مَنْ أَنْت؟ قال: «رسولُ الله». فَرَفَعَتْ إِلَیْهِ امْرَأَةٌ صَبِیًّا فَقَالَت: أَلِهَذَا حَجٌّ؟ قال: «نَعمْ وَلَکِ أَجْرٌ». [روایت مسلم]([7])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: رسولاللهr کاروانی در "روحاء" دید و پرسید: «کیستید؟» گفتند: مسلمانیم. و پرسیدند: تو، کیستی؟ فرمود: «رسولخدا هستم». آنگاه زنی، کودکی را بلند کرد و پرسید: آیا این بچه هم، حجی دارد؟ پیامبرr فرمود: «بله؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
شرح
مؤلف/، از عبدالله بن عباس$ نقل کرده که پیامبرr کاروانی در «روحاء» دید؛ روحاء، نام مکانی در میان مکه و مدینه است. این ماجرا در «حج وداع» بود. رسولاللهr از آنها پرسید: «کیستید؟» گفتند: مسلمانیم و سپس پرسیدند: تو کیستی؟ فرمود: «من، رسولخدا هستم». آنگاه یک زن، پسربچهای را بالا گرفت و پرسید: آیا این بچه هم حجی دارد؟ پیامبرr فرمود: «بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
مؤلف/ از آن جهت، این حدیث را در این باب ذکر کرده که نشان میدهد هرکس، به دیگری در زمینهی اطاعت از اللهU کمک کند، اجر و پاداش آن عمل به او نیز میرسد؛ زیرا این زن، از کودکش که احرام بسته بود، نگهداری میکرد و هنگام طواف، و در سعی «صفا» و «مروه»، و در «وقوف» و دیگر اعمال حج مراقبش بود؛ از اینرو رسولاللهr به او فرمود: حج این بچه درست است و پاداش آن به مادرش نیز میرسد.
از این حدیث چنین برداشت میشود که انسان باید به وقت ضرورت، چیزی را که نمیداند، سؤال کند. چنانکه رسولاللهr از گروهی که در میان مکه و مدینه دید، پرسید: کیستید؟ زیرا بیم آن میرفت که از دشمنان مسلمانان باشند و خیانت کنند یا آسیبی به مسلمانان برسانند. البته اگر ضرورتی نباشد، نباید از طرف مقابل، بپرسیم که کیستی؟ زیرا پرسشِ بیمورد، کارِ بیمعناییست و یکی از ویژگیهای خوبِ یک مسلمان، این است که از کارهای بیفایده، دوری میکند.
از این حدیث چنین درمییابیم که انسان میتواند برای معرفی خود، ویژگیهای پسندیدهاش را بیان کند؛ البته به شرطی که قصدش فخرفروشی و خودستایی نباشد؛ زیرا وقتی از این دسته از صحابهy پرسیدند: کیستید، گفتند: مسلمانیم. روشن است که مسلمان بودن، صفت نیک و پسندیدهایست؛ لذا اگر کسی بگوید: من، مسلمان یا مؤمن هستم، اشکالی ندارد؛ به شرطی که هدفش، فخرفروشی نباشد. همچنین اگر هدفش، بیان فضل و لطف پروردگار باشد، باز هم اشکالی ندارد؛ مثلاً اشکالی ندارد که بگوید: خدا را شکر که مرا جزو مسلمانان قرار داد؛ بلکه گفتن چنین عبارتهایی با رعایت شرایط مذکور، نیک و پسندیده است.
نکتهی دیگری که از این حدیث برداشت میکنیم، این است که اگر کسی ویژگیهای نیک و پسندیدهی خود را بدون فخرفروشی و با رعایت شرایط یاد شده بیان کند، این کار، خودستایی نیست؛ زیرا خودستایی، عمل ناپسندیست که الله متعال از آن منع کرده و فرموده است:
﴿فَلَا تُزَکُّوٓاْ أَنفُسَکُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ ٣٢﴾ [النجم : ٣٢]
پس خودستایی نکنید. او، به کسی که تقوا پیشه کرده، کاملاً آگاهی دارد.
این حدیث، بیانگر این است که انسان باید وجودِ هر عالمی را غنیمت بداند و همینکه در خدمت عالمی قرار گرفت، از فرصتِ پیشآمده، بیشترین استفاده را ببرد. همانطور که این قوم، همینکه پیامبرr را شناختند، پرسشهای خود را نزد او مطرح کردند.
این نکته نیز از حدیث مذکور، برداشت میشود که اگر ولی یا سرپرست بچهای، او را با خود به حج ببرد، حج آن بچه برای خود او منظور خواهد شد، نه برای سرپرستش. نزد عوام چنین مشهور شده که حج بچه، از آنِ پدر و مادر اوست. این پندار، هیچ پایهای ندارد؛ بلکه حج کودک، برای خود او منظور میشود. در این حدیث آمده است که آن زن، از پیامبرr پرسید: آیا این بچه هم حجی دارد؟ رسولاللهr فرمود: «بله؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد». لذا ناگفته نماند که بچه و هر کودکی که بالغ نشده است، پاداش اعمالش به او میرسد؛ اما هیچ گناهی برای او منظور نمیشود.
برخی از علما، از این حدیث چنین استنباط کردهاند که هرگاه کودکی برای حج، «احرام» ببندد، باید همهی شرایط حج را رعایت کند؛ طواف، سعی، وقوف عرفه، گذراندن شب در مزدلفه و منا، و رمی حجرات و.... هر عملی را که میتوانست، خود انجام دهد و هر عملی که نمیتوانست، از طرف او انجام دهند؛ جز طواف و سعی صفا و مروه که خودِ کودک باید انجام دهد.
اما عدهای از علما گفتهاند: کودکی که احرام بسته است، میتواند بدون هیچ سببی، از احرام بیرون بیاید؛ زیرا کودک، مکلّف نیست؛ از اینرو نمیتوان گفت که چون حج نفل، مانند حج فرض است و بیرون آمدن از آن، جایز نیست و از آنجا که حج کودک، نفل محسوب میشود، لذا خروج او از حج، درست نیست. دلیلش روشن است؛ چون کودک، مکلّف نیست و این، دیدگاه امام ابوحنیفه/ میباشد. یعنی کودک ملزَم به تمام کردن اعمال و انجام واجبات آن، یا دوری از کارهای ممنوع در زمانِ حج نیست. بنابراین، هر یک از اعمال حج را که انجام دهد، از او پذیرفته میشود و دربارهی اعمالی که ترک کند، بازخواست نخواهد شد. چنانکه در حال حاضر، بیشترِ مردم ابتدا کودکانشان را مجبور میکنند که احرام ببندند، اما کودک خسته میشود و ناگزیر از احرام بیرون میآید. دیدگاه جمهور علما در اینباره این است که سرپرستش باید او را به کامل کردن اعمال حج مجبور سازد؛ ولی امام ابوحنیفه و نیز صاحب «الفروع»([8]) که از پیروان امام احمد و از شاگردان امام ابوالعباس حرانی بوده است، بر این باورند که کودک، به کامل کردن اعمال حج، ملزَم نمیشود؛ زیرا مکلّف نیست.
خوبست حال که سخن از حج به میان آمد، به بیان این موضوع بپردازیم که آیا کسی که احرام میبندد و واردِ حج میشود، باید برای طواف، سعی و نیز رمی، جداگانه نیت کند یا نه؟
علما رحمهمالله در اینباره اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنها گفتهاند: وقتی انسان برای حج، احرام ببندد و طواف و سعی خود را با همان نیت اول انجام دهد، یعنی برای طواف و سعی، تجدید نیت نکند، حجش درست است؛ زیرا طواف، سعی، وقوف، رمی و گذراندن شب در مزدلفه و منا، همه اعمال یا اجزای یک عبادت هستند و از اینرو همان نیت اول، یعنی نیت حج کافیست. همانطور که نمازگزار نیت خواندن نماز میکند و چون نمازش را شروع کرد، بر او واجب نیست که برای رکوع، سجده، قیام و نشستن، جداگانه نیت نماید؛ زیرا هر یک از این اعمال، جزو نماز میباشد؛ حج نیز همینگونه است.
لذا در اینباره باید موقعیت سؤالکننده را در نظر بگیریم. اگر کسی نزدت آمد و گفت: نیت حج کرده بودم و وقتی وارد مسجدالحرام شدم، بدون نیت طواف، طواف نمودم. به این شخص، بگویید: اشکالی ندارد و طواف تو، درست است؛ اما اگر هنوز طواف نکرده است یا میخواهد طوافش را آغاز کند، به او بگویید: بهتر است نیت طواف نماید؛ زیرا گاه از ذهن انسان میرود که طوافش، طواف رکن است یا طواف نفل.
***
185- وَعَنْ أَبِی موسى الأَشْعَرِیِّt عَنِ النَّبیِّr أَنَّهُ قال: «الخَازِنُ المُسْلِمُ الأَمِینُ الَّذی یُنَفِّذُ ما أُمِرَ بِه، فَیُعْطِیهِ کَامِلاً مَوفَّرا، طَیِّبَةً بِهِ نَفْسُهُ فَیَدْفَعُهُ إِلى الَّذی أُمِرَ لَهُ بِهِ أَحَدُ المُتَصَدِّقَیْنِ». [متفقٌ علیه]([9])
ترجمه: ابوموسی اشعریt میگوید: پیامبرr فرمود: «انباردار مسلمان و امینی که مأموریت خود را بهدرستی انجام میدهد و صدقه را با رضایت خاطر و بهطور کامل، به کسی میرساند که فرمان یافته است، خود، یکی از صدقهدهندگان بهشمار میرود».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون از ابوموسی اشعریt نقل کرده که پیامبرr فرموده است: «انباردار امین و مسلمانی که مأموریت خود را بهدرستی انجام میدهد و صدقه را با رضایت خاطر و بهطور کامل، به کسی میرساند که فرمان یافته است، خود، یکی از صدقهدهندگان بهشمار میرود».
واژهی «انباردار»، نهاد این جمله است و «یکی از صدقهدهندگان بهشمار میرود»، گزارهی آن؛ یعنی انبارداری که داراری این چهار ویژگی باشد، خود، یکی از صدقهدهندگان محسوب میشود: مسلمان و امانتدار باشد؛ مأموریتش را بهدرستی انجام دهد و صدقات را با خرسندی و طیب خاطر به مراجعهکنندگان یا نیازمندان، تحویل دهد. لذا اگر خزانهدار، صندوقدار و یا انبارداری، کارش را بهدرستی انجام دهد، اما مسلمان نباشد، هیچ اجر و ثوابی به او نمیرسد؛ زیرا کافران در آخرت، از اجر و پاداش اعمال نیک خود محروم و بیبهرهاند؛ همانطور که الله متعال میفرماید:
﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾ [الفرقان: ٢٣]
و به (بررسى) اعمالشان مىپردازیم، پس آن را غبارى پراکنده مىگردانیم.
و میفرماید:
﴿وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢١٧﴾ [البقرة: ٢١٧]
و اعمالِ آن دسته از شما که از دینشان برگردند و در حال کفر بمیرند، در دنیا و آخرت برباد میشود؛ و چنین افرادی، دوزخیاند و برای همیشه در دوزخ میمانند.
دومین ویژگی، امانتداریست؛ یعنی کسی که امانتی به او سپرده میشود، از آن بهخوبی مراقبت مینماید و خرابش نمیکند.
ویژگی سوم، این است که وظیفهاش را بهدرستی انجام میدهدإ زیرا برخی از مردم با اینکه امانتدارند، اما تنبلند. لذا در حدیث بدین نکته تصریح شده که امانتدار است و کارش را بهخوبی انجام میدهد؛ یعنی هم تواناست و هم متعهد و امانتدار.
چهارمین ویژگی، این است که مأموریتش را با خرسندی و رضایت خاطر به انجام برساند؛ یعنی بهخاطر صدقهای که مطابق مأموریت یا وظیفهاش، به نیازمند یا مراجعهکنندهای تحویل میدهد، بر آنها منت نمیگذارد؛ مثلاً اگر صاحب صندوق یا رییس بنگاه خیریه، به او میگوید: دو میلیون تومان به فلانفقیر بده، و او، این کار را با خرسندی و طیب خاطر انجام میدهد و این مبلغ را به آن فقیر میرساند، مثل این است که خود، دو میلیون تومان صدقه داده است؛ بیآنکه از اجر و پاداش صدقهدهنده یا کسی که پول از آنِ او بوده است، کم شود. و این، لطف اللهU میباشد.
این حدیث، بیانگر اهمیت امانت و امانتداریست و اینکه انسان، باید وظیفهاش یا کاری را که به او سپرده شده، بهدرستی انجام دهد و در انجام آن، کوتاهی نکند. همچنین نشان میدهد که هر کس در زمینهی کار نیکی، همکاری کند، پاداشی مانند پاداش عامل آن مییابد و این لطف و فضل الله متعال است و به هرکس که بخواهد، عطا میکند.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 8.
([2]) صحیح مسلم، ش2985.
([3]) صحیح مسلم، ش:5300.
([4]) صحیح بخاری، ش: 2843؛ و صحیح مسلم، ش: 1895.
([5]) صحیح مسلم، ش:1896.
([6]) صحیح بخاری، ش: (3706، 4416)؛ و صحیح مسلم، ش: 2404 بهنقل از سعد بن ابیوقاصt.
([7]) صحیح مسلم، ش: 1336.
([8]) صاحب کتابِ «الفروع»، ابوعبدالله، محمد بن مفلح مقدسی است که در سال 717 هجری زاده شد و در سال 762 هجری قمری وفات یافت. دیدگاههای فقهی وی به عنوان یکی از شاگردان ابوالعباس حرانی/، بیشتر با مذهب امام احمد/، همسو و موافق بود. و میتوان «الفروع» را یکی از کتابهای مذهب حنبلی برشمرد.. [مترجم]
([9]) صحیح بخاری، ش: 1438؛ و صحیح مسلم، ش: 1023.