اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

46- باب: فضیلت محبت و دوستی به‌خاطر الله و تشویق به آن، و اظهار محبت به دوست و عبارت‌هایی که برای اظهار محبت گفته می‌شود

46- باب: فضیلت محبت و دوستی بهخاطر الله و تشویق به آن، و اظهار محبت به دوست و عبارتهایی که برای اظهار محبت گفته میشود

الله متعال، می‌فرماید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ    [الفتح: ٢٩]   

محمد، فرستاده‌ی الله است؛ و آنان که با او هستند، در برابر کافران سرسختند و با یک‌دیگر مهربان.

و می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ   [الحشر: ٩]     

 (اموال فیء هم‌چنین از آنِ) کسانی (است) که پیش از مهاجران در سرای هجرت جای گرفتند و راه ایمان را برگزیدند؛ کسانی را که به سویشان هجرت کرده‌اند، دوست دارند.

380- وعن أَنسٍt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ بِهِنَّ حَلاَوَةَ الإِیَمَان: أَنْ یَکُونَ الله وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِواهُما، وأَنْ یُحِبَّ المَرْءَ لا یُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّه، وَأَنْ یَکْرَه أَنْ یَعُودَ فی الکُفْرِ بَعْدَ أَنْ أَنْقَذَهُ اللهُ مِنْهُ، کَمَا یَکْرَهُ أَنْ یُقْذَفَ فی النَّارِ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: انسt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «سه ویژگی وجود دارد که در هرکس باشد، شیرینی ایمان را با آن‌ها می‌چشد: الله و پیامبرش را از همه بیش‌تر دوست بدارد؛ محبتش با هرکس به‌خاطر خشنودی الله باشد؛ پس از این‌که الله، او را از کفر نجات داد، از برگشتن به آن نفرت داشته باشد، همان‌گونه که رفتن در آتش برای او ناگوار است».

381- وعن أبی هریرةt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «سبْعَةٌ یُظِلُّهُم اللهُ فی ظِلِّهِ یَوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّه: إِمامٌ عادِل، وَشَابٌ نَشَأَ فی عِبَادَةِ اللَّهِ عزوجل ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مَعلَّقٌ بِالمَسَاجِدِ ورَجُلان تَحَابَّا فی الله اجْتَمَعَا عَلَیْه، وَتَفَرَّقَا عَلَیْه، ورَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَال، فقال: إِنِّی أَخافُ اللَّه، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لا تَعْلَمَ شِمَالُهُ ما تُنْفِقُ یَمِینُه، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللهَ خَالِیاً فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ». [متفقٌ علیه]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله، در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی او وجود ندارد، هفت گروه را در زیر سایه‌ی خود، جای می‌دهد: فرمانروای عادل. جوانی که در اطاعت و بندگیِ الله، رشد یافته است. کسی که همواره به مسجد دل‌بسته باشد. دو مسلمانی که فقط به‌خاطر خشنودی الله با یکدیگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم می‌آیند یا از یکدیگر جدا می‌شوند. کسی که زنی زیبا و صاحب‌مقام، او را به سوی خود بخواند، ولی او نپذیرد و بگوید: من از الله می‌ترسم. کسی که با دست راستش، به‌گونه‌ای صدقه دهد که دست چپش نداند دست راستش چه صدقه می‌دهد. کسی که در تنهایی، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود».

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «باب: فضیلت محبت و دوستی به‌خاطر الله و تشویق به آن، و اظهار محبت به دوست و عبارت‌هایی که برای اظهار محبت گفته می‌شود». لذا مؤلف/ در این باب، به چهار موضوع و دلایل  آن‌ها می‌پردازد. وی در آغاز، این آیه را ذکر کرده است که الله متعال، می‌فرماید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ     [الفتح: ٢٩]   محمد، فرستاده‌ی الله است؛ ﴿وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ: «و آنان که با او هستند»، یعنی یاران و اصحابش، در برابر کافران، سرسختند و با یکدیگر مهربان. ﴿تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗا یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا یعنی: وقتی به آن‌ها نگاه می‌کنی، آنان را در حال رکوع و سجده می‌بینی که خاضعانه به نماز ایستاده‌اند تا به الله نزدیکی بجویند؛ خواهان هیچ چیزی از دنیا نیستند؛ بلکه فضل و خشنودی الله را می‌جویند. ﴿فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا: «خواهان اجر وپاداش او هستند»؛ ﴿وَرِضۡوَٰنٗا: «و خشنودی او را می‌جویند».

﴿سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ: «نشانه‌(ی درست‌کاری) آنان از اثر سجده در چهره‌هایشان پیداست». این نشانه، همان نوری‌ست که در چهره دارند، نه اثری که از سجده در پیشانی می‌افتد؛ گرچه این اثر، نشان‌گر کثرت سجده است، ولی علامت واقعی، نور چهره می‌باشد.

﴿سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ: «نشانه‌(ی درست‌کاری) آنان از اثر سجده در چهره‌هایشان پیداست؛ این، وصف آنان در تورات است». یعنی الله عزوجل  از این امت و پیامبرش در تورات و انجیل، تعریف و تمجید کرده و ویژگی‌های آنان را بیان فرموده است. همان‌گونه که می‌فرماید:

﴿یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡ [الأعراف: ١٥٧] 

...پیامبر درس‌نخوانده­ای که نامش را در تورات و انجیل می­بینند؛ پیامبری که به سوی نیکی فرا می­خواند و از بدی باز می­دارد و نعمت­های پاک را برایشان حلال می­گرداند و ناپاکی را بر آنان حرام می­نماید و تکالیف سنگین و قید و بندهایی را که بر عهده­ی آنان بود، از آنان رفع می­کند.

الله عزوجل  (در ادامه‌ی آیه‌ی 29 سوره‌ی «فتح») می‌فرماید:

﴿وَمَثَلُهُمۡ فِی ٱلۡإِنجِیلِ کَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ یُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ ٱلۡکُفَّارَ  [الفتح: ٢٩] 

و وصفشان در انجیل مانند زراعتی‌ست که جوانه زده و تنومندش ساخته و ستبر و ضخیم شده و بر ساقه‌هایش ایستاده است و کشاورزان را شگفت‌زده می‌سازد تا به‌وسیله‌ی آنان کافران را به خشم آورد.

و سپس در ادامه‌ی آیه می‌فرماید:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمَۢا ٢٩[الفتح: ٢٩]      

الله به اینها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، نوید آمرزش و پاداش بزرگی می‌دهد.

یعنی به‌پاس اعمال نیکی که انجام داده‌اند، پاداش نیکی به آنان می‌دهد.

الله متعال، می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ    [الحشر: ٩] 

(اموال فیء هم‌چنین از آنِ) کسانی (است) که پیش از مهاجران در سرای هجرت جای گرفتند و راه ایمان را برگزیدند؛ کسانی را که به سویشان هجرت کرده‌اند، دوست دارند و در دل‌هایشان دغدغه و نیازی به آن‌چه به مهاجران داده شده، احساس نمی‌کنند.

این‌ها، انصارy هستند که پیش از مهاجران، در سرای ایمان، یعنی در مدینه جای گرفتند و پیش از آن‌که مهاجران مکه به مدینه هجرت کنند، ایمان آوردند؛ زیرا ایمان، پیش از هجرتِ مهاجران، وارد مدینه شد. ) یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ ( انصار، کسانی را که به سویشان هجرت کردند، دوست داشتند؛ زیرا برادران دینی آن‌ها بودند. از این‌رو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در میانشان پیمان برادری برقرار کرد؛ چنان‌که هر یک از انصار، نیمی از اموالش را به یکی از برادران مهاجرش بخشید. یعنی هیچ حسادتی در دل نسبت به مهاجران نداشتند و با طیب خاطر فضیلت و جایگاهی را که مهاجران به سبب دوستی و نصرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  کسب کرده بودند، پذیرفتند. ) وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ (: «و مهاجران را بر خود ترجیح می‌دهند». ) وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ (: «گرچه خودشان، سخت نیازمند باشند». انصارy گرسنگی را تحمل می‌کردند تا برادران مهاجرشان، سیر باشند. لذا الله متعال، می‌فرماید:

﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩                     [الحشر: ٩]   

و کسانی رستگارند که از بُخل و آزِ نفس خویش مصون بمانند.

یعنی کسی رستگار است که الله متعال، او را از بُخل و آزِ نفس او حفظ کند؛ از این‌رو کسی که بخشنده و دست و دل‌باز باشد و برادرِ مسلمانش را دوست بدارد، رستگار می‌شود.

الله متعال، می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِینَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِیمَٰنِ [الحشر: ١٠]     

(و نیز اموال فیء از آنِ) آیندگان ایشان است که می‌گویند: ای پروردگارمان! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز.

منظور از آیندگان، پیروان مهاجران و انصارy تا روز قیامت هستند؛ یعنی کسانی که پس از ایشان، پا به هستی می‌گذارند و راه و روش آنان را در پیش می‌گیرند و دعایشان اینست که: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز». همان‌گونه که الله عزوجل  می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ           [التوبة: ١٠٠]      

الله، از پیشگامان نخستین (اسلام، یعنی از) مهاجران و انصار و از کسانی که به‌نیکی از آنان پیروی نمودند، راضی‌ست. و آنان نیز از الله خشنودند.

این سه آیه، (آیه‌های 8 -10 سوره‌ی «حشر») نشان‌گر اینست که چه کسانی، مستحق دریافتِ اموال فیء از بیت‌المال هستند؛ یعنی سه دسته‌ای که ذکر شد. از ‌جمله، کسانی که پس از مهاجران و انصار می‌آیند و می‌گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز».

از امام مالک/ پرسیدند: آیا اهل رفض و بدعت، سهمی در اموال فیء دارند؟ فرمود: خیر؛ زیرا آن‌ها این دعا را در حق مهاجران و انصار نمی‌گویند و همه‌ی صحابه جز تعداد انگشت‌شماری را کافر می‌پندارند! حتی به گمان آن‌ها ابوبکر و عمر نیز کافر بوده‌اند، یعنی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  مرتد شده‌ و بر کفر و نفاق از دنیا رفته‌اند. پناه بر الله.

از این‌رو امام مالک/ گفته است: اهل بدعت، مستحقّ اموال فیء نیستند؛ زیرا نه تنها دعاگوی بهترین‌های این امت نیستند؛ بلکه درخواست آمرزش و رحمت را ویژه‌ی چند صحابی انگشت‌شمار می‌دانند که به گمان ایشان، مرتد نشده‌اند؛ یعنی دو یا سه یا ده نفر از اهل بیت.

شاهد موضوع از این آیه، این‌جاست که الله متعال، می‌فرماید: ﴿یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ[الحشر: ٩] یعنی: انصار، مؤمنانی را که به سویشان هجرت کردند، دوست داشتند. و این محبت و دوستی، تنها به‌خاطر الله بود؛ زیرا انصار، از دو قبیله‌ی «اوس» و «خزرج» بودند و هیچ نسبتی با مهاجران نداشتند و جزو «قریش» نبودند؛ اما اخوت ایمانی، آن‌ها را یک‌پارچه گردانید و بدین‌سان برادران یکدیگر شدند. آری! برادری ایمانی، استوارترین ریسمان ایمان است؛ لذا استوارترین ریسمان ایمان، محبت و دوستی به‌خاطر الله، و بغض و دشمنی به‌خاطر اوست.

سپس مؤلف/، حدیث انس بن مالکt را نقل کرده که در آن آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «سه ویژگی وجود دارد که در هرکس باشد، شیرینی ایمان را با آن‌ها می‌چشد: الله و پیامبرش را از همه بیش‌تر دوست بدارد؛ محبتش با هرکس به‌خاطر خشنودی الله باشد؛ پس از این‌که الله، او را از کفر نجات داد،  از برگشتن به آن نفرت داشته باشد، همان‌گونه که رفتن در آتش برای او ناگوار است».

حلاوت و شیرینی ایمان، مانند حلاوت و شیرینی شکر و عسل نیست؛ بلکه بزرگتر از هر حلاوتی‌ست؛ حلاوتی‌ست که انسان، آن را در قلب خود و در اعماق وجودش حس می‌کند و لذتی‌ست که هیچ چیزی هم‌سان آن نیست. بدین‌سان که انسان در سینه‌ی خود، احساس فراخی و گشایش می‌نماید، به کارهای نیک علاقه‌مند است و اهل خیر و نیکوکاران را دوست دارد. کسی، این حس و این حلاوت را درک می‌کند که آن را چشیده و تجربه کرده است.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله و پیامبرش را از همه بیش‌تر دوست بدارد». نگفت: الله، و سپس پیامبرش را از همه بیش‌تر دوست بدارد. زیرا محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در این‌جا، تابع محبت الله عزوجل  و برآمده از محبت الهی‌ست. یعنی محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  متناسب با محبت خداست و انسان، هرچه الله عزوجل  را بیشتر دوست بدارد، محبتش به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نیز بیش‌تر می‌شود؛ ولی متأسفانه برخی از مردم، به‌جای این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را به‌خاطر الله، دوست بدارند، او را با الله دوست می‌دارند. و این دو، با هم فرق می‌کند؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را بیش از الله عزوجل  دوست دارند، و این، نوعی شرک است. ما، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را دوست داریم، چون رسول و فرستاده‌ی خداست. و محبت در اصل، محبت الاهی‌ست؛ یعنی اصلِ محبت، محبت با الله عزوجل  می‌باشد. لذا کسانی که درباره‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  غلو می‌کنند و ایشان را با خدا، نه به‌خاطر خدا، دوست دارند، در حقیقت آن بزرگوار را در محبت، شریکِ الله قرار می‌دهند و حتی بیش از الله دوستش می‌دارند. چنان‌که گاه مشاهده می‌شود برخی‌ها، همین‌که نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را می‌شنوند، به‌خاطر محبت و تعظیم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، مو بر تنشان، راست می‌شود و پوستشان می‌لرزد؛ ولی از ذکر و یاد الله، هیچ متأثر و دگرگون نمی‌شوند و نسبت به الله متعال، بسیار سرد و بی‌احساسند.

آیا چنین محبتی، فایده دارد و نفعی به انسان می‌رساند؟ هرگز، هیچ نفعی برای انسان ندارد؛ بلکه محبتی شرک‌آمیز است. پس، باید الله و رسولش را دوست بداریم و محبتمان به پیامبر، برآمده از محبت الله و تابع محبت الاهی باشد.

و اما شاهد موضوع، این‌جاست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «محبتش با هرکس به‌خاطر خشنودی الله باشد». یعنی هرکه را دوست دارد، تنها به‌خاطر الله دوست بدارد. این، شاهدِ موضوع است؛ اگر کسی را دوست دارید، تنها به‌خاطر الله باشد، نه بدین خاطر که خویشاوند شماست یا مسایل مالی در میان است و یا پست و مقامی دارد؛ یعنی مسایل دنیوی، در این محبت، جایی ندارند و تنها به‌خاطرِ الله دوستش دارید.

البته محبت نزدیکان و خویشاوندان، یک محبت طبیعی‌ست و هرکس، پدر، مادر، فرزند، خواهر، برادر و دیگر نزدیکان خود را دوست دارد؛ چنان‌که حیوانات نیز فرزندان خود را دوست دارند. همان‌گونه که دیده‌ایم بسیاری از حیوانات، از بچه‌های خود مراقبت می‌کنند و تنها زمانی آن‌ها را ترک می‌نمایند که بچه‌هایشان، بزرگ شوند و بتوانند به‌تنهایی به زندگی خویش ادامه دهند. شاید دیده‌اید که چگونه گربه، به بچه‌هایش محبت می‌کند و در روزهای سرد، آن‌ها را با دندان‌های خود می‌گیرد و به مکان‌های گرم، منتقل می‌نماید؛ بدون این‌که آسیبی به آن‌ها برسد؛ زیرا گرچه آن‌ها را با دندان‌هایش می‌گیرد و برمی‌دارد، ولی چون از روی محبت است، هیچ آسیبی به آن‌ها نمی‌رسد. و آن‌گاه که بچه‌هایش نیازی به شیر ‌ندارند و بزرگ و مستقل می‌شوند، رهایشان می‌کند. الله متعال در دل حیوان، مهر و رحمت می‌اندازد تا از بچه‌هایش که به او نیازمندند، مراقبت کند و آن‌گاه مانندِ سایر جانوران به زندگی خود ادامه دهند.

به‌هر حال محبت فرزند و دیگر نزدیکان و خویشاوندان، محبتی طبیعی‌ست؛ لذا اگر یکی از نزدیکان شما، بنده‌ی نیک و شایسته‌ای باشد و به همین سبب بیش از محبت طبیعی، دوستش بدارید، این بدین معناست که او را به‌خاطر الله دوست دارید.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «پس از این‌که الله، او را از کفر نجات داد، از برگشتن به آن نفرت داشته باشد، همان‌گونه که رفتن در آتش برای او ناگوار است». پُرواضح است که این ویژگی، نخست درباره‌ی کسی مصداق می‌یابد که ابتدا کافر بوده و سپس مسلمان شده است؛ ولی مسلمان‌زاده‌ای که از کفر نفرت دارد نیز حلاوت ایمان را می‌چشد؛ یعنی کسی که از ابتدا مسلمان بوده و پس از این‌که الله عزوجل  با نعمت اسلام بر او منت نهاده است، حاضر نیست تحت هیچ شرایطی کافر شود و همان‌گونه که از افتادن در آتش نفرت دارد، از کافر شدن نیز بیزار است؛ چنین مسلمانی نیز، شیرینی ایمان را می‌چشد. و الحمدلله که بسیاری از مسلمانان، این‌گونه هستند و زیر شدیدترین تهدیدها و شکنجه‌ها، دست از اسلام برنمی‌دارند؛ اگر به مسلمانی بگویند: دست از اسلام بردار، و گرنه تو را به آتش می‌کشیم یا از بلندترین کوه به زمین می‌اندازیم، می‌گوید: مرا به آتش بکشید؛ مرا از بلندی، بیندازید؛ هر کاری که می‌خواهید، بکنید، ولی من از اسلام برنمی‌گردم و مرتد نمی‌شوم.

ناگفته نماند که منظور، ارتداد واقعی‌ست که در قلب می‌باشد؛ یعنی اگر کسی تحت اجبار، به‌ظاهر، نه در باطن، کافر شود، ولی قلبش به ایمان، آرام و مطمئن باشد، هیچ زیانی به دین و ایمان او وارد نمی‌شود؛ زیرا الله متعال، فرموده است:

﴿مَن کَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُکۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِیمَٰنِ وَلَٰکِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡکُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَیۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ ١٠٦ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٠٧        [النحل: ١٠٦،  ١٠٧]                                                                                        

هر کس پس از ایمان آوردن کافر شود، (گرفتار عذاب می‌گردد) جز آن‌که به کفر مجبور شود و قلبش به ایمان، آرام و مطمئن باشد؛ ولی کسانی که سینه‌ی خویش را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، خشم و غضب الله بر آنان است و عذاب بزرگی در پیش دارند. این بدان سبب است که آنان زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و بدان سبب که الله مردم کفرپیشه را هدایت نمی‌کند.

وقتی به آن‌ها گفته می‌شود: «دست از اسلام بردارید، وگرنه، شما را می‌کُشیم»، آخرت را به دنیا می‌فروشند و کافر می‌شوند تا زنده بمانند، و بدین‌سان دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند.

سپس مؤلف/، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که ابوهریرهt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله، در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی او وجود ندارد، هفت گروه را در زیر سایه‌ی خود، جای می‌دهد: فرمانروای عادل. جوانی که در اطاعت و بندگیِ الله، رشد یافته است. کسی که همواره به مسجد دل‌بسته باشد. دو مسلمانی  که فقط به‌خاطر خشنودی الله با یکدیگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم می‌آیند یا از یکدیگر جدا می‌شوند. کسی که زنی زیبا و صاحب‌مقام، او را به سوی خود بخواند، ولی او نپذیرد و بگوید: من از الله می‌ترسم. کسی که با دست راستش، به‌گونه‌ای صدقه دهد که دست چپش نداند که دست راستش چه صدقه می‌دهد. کسی که در تنهایی، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود».

آن‌چه در حدیث آمده، به هفت گروهی اشاره دارد که روز قیامت، زیر سایه‌ای که الله می‌آفریند، جای می‌گیرند و منظور، هفت نفر نیست؛ بلکه هفت گروه هستند که در هر گروهی جمعیت فراوانی که فقط الله می‌داند، می‌گنجند.

پیش‌تر درباره‌ی این حدیث، به‌طور مفصل سخن گفته و به شرح آن پرداخته‌ایم؛ اما اینک به نکته‌ای می‌‌پردازم که بسیاری از افراد، درباره‌اش دچار انحراف شده‌اند. در این حدیث آمده است: «الله، در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه‌ی او وجود ندارد، هفت گروه را در زیر سایه‌ی خود، جای می‌دهد ». برخی از روی جهل و ناآگاهی، چنین برداشت کرده‌اند که منظور از این سایه، سایه‌ی ذات الهی‌ست و الله متعال، این هفت گروه را در برابر خورشید، زیرِ سایه‌ی خود قرار می‌دهد! این، برداشت نادرستی‌ست. برخی با این پندار که نباید از ظاهرِ نصوص دور شویم، دچار سوءبرداشت شده‌اند؛ شکی نیست که نباید از ظاهرِ نصوص دور شویم یا به تأویل‌ روی بیاوریم؛ ولی سؤال، اینست که ظاهرِ این نص چیست و آیا به‌راستی از ظاهرِ این حدیث، چنین برداشت می‌شود که الله عزوجل  این هفت گروه را در برابرِ خورشید، زیرِ سایه‌ی ذاتِ خود جای می‌دهد؟

این، بدین معناست که خورشید، بالاتر از الله عزوجل  قرار دارد و چنین پنداری، ناشایست و نادرست است و اهل سنت به هیچ عنوان چنین اعتقادی ندارند؛ ولی این پندار از آن‌جا نشأت می‌گیرد که برخی از مردم، به‌ویژه در این دوران، اگر نکته‌ای دریابند یا متنی دینی ببیند، نحوه‌ی تطبیقش را یاد ندارند و چنان‌چه مسأله‌ای بیاموزند، خود را علامه‌ای می‌پندارند که به تمام مسایل دینی آگاهی دارد. هرکس، باید قدر و اندازه‌ی خود را بداند و خودسرانه درباره‌ی مسایل دینی، به‌ویژه در باب اسماء و صفات، اظهار نظر نکند؛ مگر بر اساس داده‌های کتاب و سنت و سخنان ائمه رحمهم‌الله. یعنی درست نیست که سخن یا باورش از چارچوب داده‌های کتاب و سنت و اقوال ائمه و گذشتگان نیک این امت، خارج باشد.

لذا منظور از سایه‌ی الاهی در روز قیامت، سایه‌ایست که الله عزوجل  آن را روز قیامت می‌آفریند تا کسانی که سزاوارند، زیرِ این سایه، جای بگیرند و بدان سبب در حدیث، از این سایه، به عنوان «سایه‌ی الله» یاد شده که پدیدآوردن چنین سایه‌ای در آن روز، فقط از خدای متعال، ساخته است؛ زیرا در آن روز هیچ پستی و بلندی و ساختمانی وجود ندارد و هیچ سایه‌بانی پیدا نمی‌شود و هیچ چتری نیست که مردم، زیر سایه‌اش بروند. همان‌گونه الله عزوجل  می‌فرماید:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا ١٠٥ فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا ١٠٦ لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا ١٠٧           [طه: ١٠٥،  ١٠٧] 

و از تو درباره‌ی کوه‌ها می‌پرسند؛ بگو: پروردگارم، کوه‌ها را به‌طور کامل متلاشی می‌کند و آن را (چنان) صاف و هموار، وا می‌گذارد که در آن هیچ پستی و بلندی نمی‌بینی.

لذا روز قیامت، هیچ پستی و بلندی و هیچ کوه و درخت و ساختمانی وجود ندارد که مردم، زیرِ سایه‌اش بروند و تنها، همان سایه‌ای وجود دارد که الله عزوجل ، آن را برای برخی از بندگانش می‌آفریند. این، معنای درست این حدیث است که: «روز قیامت، سایه‌ای جز سایه‌ی الله وجود ندارد». یعنی همان سایه‌ای که الله عزوجل  در آن روز می‌آفریند.

شاهد موضوع در این حدیث، اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «دو مسلمانی که فقط به‌خاطر خشنودی الله با یکدیگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم می‌آیند یا از یکدیگر جدا می‌شوند». یعنی دو دوستِ مسلمان که دوستی و محبتشان با یکدیگر، انگیزه‌ای مالی یا دنیوی مانند پست و مقام ندارد؛ بلکه دوستی و محبتشان با یکدیگر فقط به‌خاطر خشنودی خداست و بدین‌خاطر با هم دوستی می‌کنند که یکدیگر را در مسیر اطاعت وبندگی الله عزوجل  می‌بینند و از محرمات و کارهای ممنوع و حرام، می‌پرهیزند. از این‌رو پیوند دوستی‌ استواری در دنیا با یک‌دیگر دارند و تنها چیزی که میان آن‌ها فاصله می‌اندازد، مرگ است. و این، اشاره‌ایست به این‌که اگر دوستی به‌خاطر الله باشد، با مسایل دنیوی از میان نمی‌رود و تنها چیزی که میان چنین دوستانی فاصله می‌اندازد، مرگ است؛ گرچه گاه نسبت به یکدیگر دچار اشتباه شوند یا در حقّ هم کوتاهی کنند؛ اصلاً برای آن‌ها مهم نیست. زیرا یکدیگر را به‌خاطر الله دوست دارند و از اشتباه‌های یکدیگر می‌گذرند. البته در جهت اصلاح یکدیگر می‌کوشند؛ یعنی هر یک از آن‌ها، اشتباه‌های دوستش را به او می‌گوید و راه درست را به او نشان می‌دهد. و این، یعنی خیرخواهی. الله متعال، ما و همه‌ی مسلمانان را جزو کسانی قرار دهد که به‌خاطر الله به هم مهر می‌ورزند و در جهت تقوا و نیکوکاری با یکدیگر همکاری می‌کنند؛ به‌یقین الله، بخشنده‌ی بزرگوار است.

***

382- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إن الله تعالى یقولُ یَوْمَ الْقِیَامةِ: أَیْنَ المُتَحَابُّونَ بِجَلالِی؟ الْیَوْمَ أُظِلُّهُمْ فی ظِلِّی یَومَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلِّی». [روایت مسلم]([3])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله متعال، روز قیامت می‌فرماید: کسانی که به‌خاطر عظمت من (و در جهت اطاعت از من) با یکدیگر دوستی و محبت داشته‌اند، کجا هستند؟ امروز که سایه‌ای جز سایه‌ی من وجود ندارد، آنان را در سایه‌ی خود([4]) جای می‌دهم».

383- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَ لا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بینَکم». [روایت مسلم]([5])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، وارد بهشت نمی‌شوید تا این‌که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید».

384- وعنه عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَنَّ رَجُلاً زَار أَخًا لَهُ فی قَرْیَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَد اللهُ لَهُ عَلَى مَدْرَجتِهِ مَلَکاً» وذکر الحدیث إلى قوله: «إِن اللهَ قَدْ أَحَبَّکَ کَمَا أَحْبَبْتَهُ فِیهِ». [مسلم، این حدیث را که در باب پیشین ذکر شد، روایت کرده است.]([6])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مردی به دیدنِ برادرش در دهی دیگر رفت. الله متعال، فرشته‌ای را بر سرِ راهش قرار داد...». و حدیث را ذکر کرد تا آن‌جا که فرموده است: «الله تو را دوست دارد؛ همان‌گونه که تو آن شخص را به‌خاطر الله دوست داری».

385- وعن البَرَاءِ بْنِ عَازبٍ رضی الله عنهما عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  أَنَّه قال فی الأَنْصَار: «لا یُحِبُّهُمْ إِلاَّ مُؤمِن، وَلا یُبْغِضُهُمْ إِلاَّ مُنَافِق، مَنْ أَحَبَّهُمْ أحبَّه اللَّه، وَمَنْ أَبْغَضَهُمْ أَبْغَضَهُ اللَّه». [متفقٌ علیه]([7])

ترجمه: براء بن عازب$ می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  درباره‌ی انصار فرمود: «تنها، شخصِ مؤمن، انصار را دوست دارد و کسی جز منافق، با آنان دشمنی نمی‌کند؛ هرکس دوستشان بدارد، الله او را دوست می‌دارد و هرکس با انصار، دشمنی کند، الله او را دشمن می‌دارد».

386- وعن مُعَاذٍt قال: سمِعتُ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  یقول: قَالَ اللَّهُ عزوجل : المُتَحَابُّونَ فی جَلالی، لَهُمْ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ یَغْبِطُهُمْ النَّبِیُّونَ وَالشُّهَدَاءُ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیث حسن صحیح است.]([8])

ترجمه: معاذt می‌گوید: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمود: «الله عزوجل  می‌فرماید: کسانی که به‌خاطر عظمت من (در راستای اطاعت و بندگی) با یکدیگر دوستی و محبت می‌کنند، منبرهایی از نور دارند که پیامبران و شهیدان به آنان غبطه می‌خورند».

387- وعن أبی إِدریس الخَولانیِّ رَحِمَهُ الله قال: دَخَلْتُ مَسْجِدَ دِمَشْق، فَإِذَا فَتًى بَرَّاقُ الثَّنَایَا وَإِذَا النَّاسُ مَعه، فَإِذَا اخْتَلَفُوا فی شَیء، أَسْنَدُوهُ إِلَیْه، وَصَدَرُوا عَنْ رَأْیه، فَسَأَلْتُ عَنْه، فَقِیل: هَذَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍt، فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَد، هَجَّرْتُ، فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِی بِالتَّهْجِیر، ووَجَدْتُهُ یُصَلِّی، فَانْتَظَرْتُهُ حَتَّى قَضَى صلاتَه، ثُمَّ جِئْتُهُ مِنْ قِبَلِ وجْهِه، فَسَلَّمْتُ عَلَیْه، ثُمَّ قُلْت: وَاللَّهِ إِنِّی لأَحِبُّکَ للَّه، فَقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فَأَخَذَنی بِحَبْوَةِ رِدَائی، فَجَبذَنی إِلَیْه، فَقال: أَبْشِر، فَإِنِّی سَمِعْتُ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  یقول: «قالَ اللهُ تعالى: وَجَبَتْ مَحبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، والمُتَجالِسِینَ فِیَّ، وَالمُتَزَاوِرِینَ فِیَّ، وَالمُتَباذِلِینَ فِیَّ». [حدیثی صحیح است که مالک با سند صحیح خود در «الموطأ» روایت کرده است.]([9])

ترجمه: ابوادریس خولانی/ می‌گوید: وارد مسجد دمشق شدم و جوانی خوش‌سیما دیدم که مردم، پیرامونش بودند و اگر در مسأله‌ای اختلاف داشتند، آن را به او ارجاع می‌دادند و دیدگاه او را می‌پذیرفتند. پرسیدم: کیست؟ گفتند: معاذ بن جبل است. فردای آن روز، صبح زود برخاستم و (به مسجد رفتم و) دیدم که پیش از من آمده و به نماز ایستاده است. منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند؛ آن‌گاه از روبه‌‌رو نزدش رفتم و سلام کردم و سپس گفتم: به الله سوگند، من تو را به‌خاطرِ الله دوست دارم. گفت: آیا برای الله؟ گفتم: فقط به‌خاطر الله؛ فرمود: آیا برای الله؟ گفتم: فقط به‌خاطر الله. آن‌گاه گوشه‌ی لباسم را گرفت و مرا به سوی خود کشید و گفت: مژده که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که فرمود: «الله متعال، می‌فرماید: محبت من برای کسانی که به‌خاطر من با یکدیگر دوستی و هم‌نشینی می‌کنند و به‌خاطر من، به ملاقات هم می‌روند و به‌خاطر من، به یکدیگر بذل و بخشش می‌نمایند، لازم و ثابت شده است». (یعنی حتماً چنین کسانی را دوست می‌دارم.)

388- عن أبی کَریمةَ المِقْدَادِ بن مَعْدِ یکَربt عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «إِذَا أَحَبَّ الرَّجُلُ أَخَاه، فَلْیُخْبِرْه أَنَّهُ یُحِبُّهُ». [ابوداود و ترمذی، روایت کرده‌اند و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]([10])

ترجمه: ابوکریمه، مقداد بن معد یکربt می‌گوید: «هرگاه کسی، برادرش را دوست داشت، او را آگاه کند که دوستش دارد».

389- وعن مُعَاذٍt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  أَخَذَ بِیَدِهِ وقال: «یَا مُعَاذُ واللَّهِ، إِنِّی لأُحِبُّکَ، ثُمَّ أُوصِیکَ یَا مُعاذُ لا تَدَعَنَّ فی دُبُرِ کُلِّ صلاةٍ تَقُولُ: اللَّهُم أَعِنِّی على ذِکْرِکَ وَشُکْرِکَ، وحُسنِ عِبَادتِک». [حدیث صحیحی‌ست به روایت ابوداود و نسائی با اِسناد صحیح.]([11])

ترجمه: از معاذt روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  دستش را گرفت و به او فرمود: «ای معاذ! به الله سوگند که من، دوستت دارم و به تو سفارش می‌کنم که در پایان هر نماز، این دعا را بخوانی و آن را ترک نکنی: اللَّهُم أَعِنِّی على ذِکْرِکَ وَشُکْرِکَ، وحُسنِ عِبَادتِک».([12])

390- وعن أَنسt أَنَّ رَجُلاً کَانَ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  فَمَرَّ رَجُلٌ بِه، فَقال: یا رسول الله إِنِّی لأُحِبُّ هَذا، فقال لَهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَأَعْلمتَه؟» قال: لا، قال: «أَعْلِمْهُ» فَلَحِقَه، فَقال: إِنِّی أُحِبُّکَ فی اللَّه، فقال: أَحَبَّکَ الَّذِی أَحْببْتَنِی لَه. [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([13])

ترجمه: انسt می‌گوید: مردی نزدِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بود؛ شخصی دیگر، از آن‌جا گذشت. آن مرد، گفت: ای رسول‌خدا! من، این شخص را دوست دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آیا او را از این محبت، آگاه کرده‌ای؟» گفت: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آگاهش کن».([14]) این مرد، نزد آن شخص رفت و به او گفت: من، تو را به‌خاطر الله دوست دارم. و آن شخص پاسخ داد: ذاتی که مرا به‌خاطر او دوست داری، تو را دوست بدارد.

شرح

همه‌ی این احادیث، درباره‌ی محبت و دوستی‌ست و نشان‌ می‌دهد که انسان باید دوستی و محبتش به‌خاطر الله و برای کسب رضایتش باشد. چنان‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، وارد بهشت نمی‌شوید تا این‌که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید».

این حدیث، نشان‌گر اینست که محبت و دوستی، جزو کمالِ ایمان است و ایمان انسان، زمانی کامل می‌شود که برادرِ مسلمانش را دوست بدارد؛ هم‌چنین یکی از اسباب و زمینه‌های پیدایش و گسترش این محبت، اینست که مسلمانان، سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهند؛ یعنی آشکارا به یکدیگر سلام بگویند، چه همدیگر را بشناسند و چه نشناسند. به همین‌خاطر دو مسلمانی که به هم سلام می‌کنند، به همدیگر احساس نزدیکی و محبت می‌نمایند و وقتی دو نفر از کنار هم می‌گذرند و به هم سلام نمی‌کنند، نه تنها احساس خوبی نسبت به هم ندارند، بلکه چه بسا از یکدیگر متنفرند، گرچه با هم نسبت خویشاوندی داشته باشند.

لذا هر مسلمانی باید بکوشد که زمینه‌های دوستی و محبت مسلمانان با یکدیگر را فراهم کند تا این صفت پسندیده در میان مسلمانان،  افزایش یابد؛ زیرا نه معقول است و نه عادی و طبیعی که انسان، با کسی همکاری کند که دوستش ندارد؛ به عبارت دیگر این محبت و دوستی‌ست که مسلمانان را بر آن می‌دارد که در زمینه‌ی تقوا و پرهیزگاری به کمک یکدیگر بشتابند. از این‌رو محبت و دوستی به‌خاطر الله، یکی از نشانه‌های کمالِ ایمان است.

در حدیث معاذt آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به او خبر داد که دوستش دارد. چنان‌که به روایت انسt مردی نزدِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بود؛ شخصی دیگر، از آن‌جا گذشت. آن مرد، گفت: ای رسول‌خدا! من، این شخص را دوست دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آیا او را از این محبت، آگاه کرده‌ای» و به خودش گفته‌ای که دوستش داری؟ گفت: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آگاهش کن». لذا سنت است که وقتی کسی را دوست دارید، به خودش بگویید و به او اظهار محبت کنید. زیرا وقتی به کسی می‌گویی: «دوستت دارم»، این سخن بر اعماق دلَش می‌نشیند و دوستی و محبت، سراسرِ وجودش را می‌گیرد و بدین‌سان محبتش به تو افزایش می‌یابد. البته دل به دل راه دارد، گرچه بر زبان نیاید؛ همان‌گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «الأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجنَّدَةٌ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ، وَمَا تَنَاکَرَ مِنْهَا، اخْتَلَفَ».([15]) یعنی: «ارواح، مانند سپاهیان و دسته‌های گوناگون یک سپاه هستند؛ آن‌ها که یکدیگر را بشناسند (و ویژگی‌های یکسانی داشته باشند)، با هم الفت می‌گیرند و آن‌ها که یکدیگر را نشناسند، از هم دور می‌شوند و با هم اُنس نمی‌گیرند». ولی اگر انسان، محبتش را بر زبان بیاورد و به دوستش اظهار محبت کند، این امر بر محبت آن‌ها می‌افزاید. لذا وقتی می‌خواهید به کسی اظهار محبت کنید، بگویید: «من، تو را به‌خاطر الله دوست دارم».

در این حدیث معاذt هم‌چنین آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به او فرمود: «و به تو سفارش می‌کنم که در پایان هر نماز، این دعا را بخوانی و آن را ترک نکنی: اللَّهُم أَعِنِّی على ذِکْرِکَ وَشُکْرِکَ، وحُسنِ عِبَادتِک».([16]) الفاظ این حدیث واضح است و نشان می‌دهد که این دعا، در پایان نماز و پیش از سلام، گفته می‌شود.

***

 




([1]) صحیح بخاری، ش: 16؛ و صحیح مسلم، ش: 43.

([2]) صحیح بخاری، ش:660؛ و صحیح مسلم، ش:1031.

([3]) صحیح مسلم، ش:2566.

([4]) مفهوم سایه‌ی الاهی در شرح حدیث پیشین، بیان شده است. [مترجم]

([5]) صحیح مسلم، ش:54.

([6]) صحیح مسلم، ش:2567. پیش‌تر به‌شماره‌ی 365 گذشت.

([7]) صحیح بخاری، ش:3783؛ و صحیح مسلم، ش:75.

([8]) صحیح الجامع، آلبانی/، ش: 4312.

([9]) صحیح الجامع، ش: 4331؛ و مشکاة المصابیح، ش:5011 به‌تصحیح آلبانی/.

([10]) السلسلة الصحیحة، ش: 417؛ صحیح الأدب المفرد، ش: 421؛ آلبانی/ در مشکاة المصابیح، ش: 5061 این حدیث را صحیح دانسته است.

([11]) صحیح الجامع، ش: 7969؛ شرح الطحاویۀ، ش: 335؛ صحیح أبی‌داود، ش: 1362؛ و صحیح النسائی، آلبانی/، ش: 1236.

([12]) یعنی: یا الله! یاری‌ام کن تا تو را ذکر کنم، سپاس بگزارم و عبادت تو را به‌صورتی نیکو به‌جای آورم.

([13]) صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 4274؛ وی، در مشکاة المصابیح، ش: 5017 این حدیث را حسن دانسته است.

([14]) یعنی به او بگو که دوستش داری.

([15]) صحیح مسلم، ش: 2638. و روایت بخاری به صورت «معلّق» از ام‌المؤمنین عایشه&.

([16]) یعنی: یا الله! یاری‌ام کن تا تو را ذکر کنم، سپاس بگزارم و عبادت تو را به‌صورتی نیکو به‌جای آورم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد