ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
48- باب: پرهیز دادن از اذیت و آزار صالحان، مستضعفان و مستمندان
الله متعال، میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
و میفرماید:
﴿فَأَمَّا ٱلۡیَتِیمَ فَلَا تَقۡهَرۡ ٩ وَأَمَّا ٱلسَّآئِلَ فَلَا تَنۡهَرۡ ١٠﴾ [الضحى: ٩، ١٠]
پس به یتیم ستم مکن. و سؤالکننده را با بانگ و فریاد از خود مران.
احادیث فراوانی در اینباره وجود دارد؛ از جمله:
حدیث ابوهریرهt که در باب پیشین گذشت: «مَنْ عادَى لیَ ولِیًّا، فقدْ آذَنْتُهُ بِالحَرْب».([1]) یعنی: «هرکس با دوستی از دوستانم، دشمنی کند، من با او اعلام جنگ میکنم».
و نیز حدیث سعد بن ابیوقاصt که در باب «مهربانی با یتیمان» ذکر شده و در آن آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یا أَبا بَکْر لَعلَّکَ أَغْضَبتَهُم؟ لَئِنْ کُنْتَ أَغْضَبْتَهُمْ لَقَدْ أَغْضَبتَ رَبَّک».([2]) یعنی: «ای ابوبکر! شاید آنها را خشمگین کرده باشی؛ در این صورت، الله را بهخشم آوردهای».
394- وعن جُنَدَبِ بنِ عبد اللَّهt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ صَلَّى صَلاَةَ الصُّبْح، فَهُوَ فی ذِمَّةِ اللَّه، فَلا یَطْلُبَنَّکُمْ اللَّهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَیء، فَإِنَّهُ مَنْ یَطْلُبْهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَیء، یُدْرِکْه، ثُمَّ یَکُبُّهُ عَلى وَجْهِهِ فی نَارِ جَهَنَّمَ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: جندب بن عبداللهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس، نماز صبح را بخواند، در پناه و حمایتِ الله است؛ پس مواظب باشید که الله، دربارهی عهد و پیمان خویش با چنین بندهای، چیزی از شما مطالبه نکند. زیرا هرکس، در اینباره از سوی الله، مؤاخذه شود، راه فرار ندارد و سپس الله متعال، او را بر چهرهاش در آتش دوزخ میاندازد».
شرح
مؤلف/، این باب را به «پرهیز دادن از اذیت و آزار مسلمانان، مستضعفان و مستمندان» اختصاص داده و سپس این فرمودهی الله عزوجل را ذکر کرده است:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
اذیت و آزار، بدین معناست که انسان، دلِ کسی را به درد آورَد و کسی را رنجیدهخاطر سازد یا درد و رنجی به جسم و پیکر کسی وارد نماید؛ فرقی نمیکند که به دیگران، ناسزا بگوید یا تهمت بزند و یا با ضرب و شتم و حسادت و کینهتوزی و امثال آن، دیگران را بیازارد. همهی کارهایی که باعث اذیت و آزارِ مسلمان میشود، حرام است؛ زیرا الله متعال در آیهی مذکور بیان فرموده است: «کسانی که مردان و زنانِ مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند».
از این آیه چنین برداشت میشود که اگر این اذیت و آزار، بیمورد نباشد، مثلاً بهخاطر اجرای حدود و مجازاتهای شرعی یا برخورد با ستمکار و امثال آن باشد، پس گناهی بر مجری قوانین شرع نخواهد بود؛ زیرا اگرچه باعث اذیت و آزارِ مجرم است، ولی نتیجهی عملکرد خودِ اوست. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿ٱلزَّانِیَةُ وَٱلزَّانِی فَٱجۡلِدُواْ کُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡکُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِی دِینِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ﴾ [النور : ٢]
هر زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، نباید در دین پروردگار نسبت به آندو دچار دلسوزی شوید.
یعنی اگر کسی، خود بر خویشتن ستم و جنایت کرد، ایرادی ندارد که انسان، مطابق قوانین شرع، او را بیازارد و مجازاتش نماید.
سپس مؤلف/ به احادیثی اشاره کرده است که از اذیت و آزار مسلمانان، پرهیز میدهد؛ از جمله حدیث ابوهریرهt که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الله متعال، میفرماید: هرکس با دوستی از دوستان من، دشمنی کند، با او اعلان جنگ میکنم». و بی گمان کسی که به جنگ با الله برخیزد، شکست میخورد.
علما گفتهاند: اذیت و آزار، انواع گوناگونی دارد: مانند اذیت و آزار همسایه، اذیت و آزار دوست و رفیق، و اذیت و آزار همکار و شریک، گرچه با هم دوست نباشند؛ اذیت و آزار مسلمان، به هر گونهای که باشد، حرام است و مسلمان باید از اذیت و آزار همکیشان خود بپرهیزد.
***
([1]) ر.ک: حدیث شمارهی 391 همین کتاب.
([2]) ر.ک: حدیث شمارهی266 همین کتاب.
([3]) صحیح مسلم، ش: 657؛ پیشتر بهشمارهی237 گذشت.