اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

51- باب: امید به رحمت پروردگار

51- باب: امید به رحمت پروردگار

الله متعال، می‌فرماید:

﴿قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ    [الزمر: ٥٣]      

بگو: ای بندگان من که با زیاده‌روی در گناهان به خویشتن ستم کرده‌اید! از رحمت الله ناامید نباشید. بی‌گمان الله، همه‌ی گناهان را می‌آمرزد.

و می‌فرماید:

﴿وَهَلۡ نُجَٰزِیٓ إِلَّا ٱلۡکَفُورَ ١٧                                                          [سبأ: ١٧]      

و تنها (افراد) ناسپاس را سزا می‌دهیم.

هم‌چنین می‌فرماید:

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٤٨                           [طه: ٤٨]      

همانا به ما وحی شده که عذاب (الاهی) بر کسی نازل می‌شود که انکار و روی‌گردانی کند.

و نیز می‌فرماید:

﴿وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖۚ                                                    [الأعراف: ١٥٦] 

و رحمتم، همه چیز را در بر گرفته است.

417- وعن عُبادَة بنِ الصامِتt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ شَهِدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَه، وأَنَّ مُحمَّدًا عبْدُهُ وَرَسُولُه، وأَنَّ عِیسى عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُه، وَکَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْه، وأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ وَالنَّارَ حَقٌّ، أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ عَلى ما کانَ مِنَ العمَلِ». [متفقٌ علیه]([1])

وفی روایة لمسلم: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّه، وأَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللَّه، حَرَّمَ اللَّهُ علَیهِ النَّارَ».

ترجمه: عباده بن صامتt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هرکس، گواهی دهد که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، بنده و فرستاده‌ی اوست و شهادت دهد که عیسی، بنده و فرستاده‌ی الله، و کلمه‌ی اوست که به مریم القا کرد و نیز مخلوق او می‌باشد، و گواهی دهد که بهشت و دوزخ، هر دو حق است، هر عملی که داشته باشد، (سرانجام،) الله متعال، او را وارد بهشت می‌کند».

و در روایت مسلم آمده است: «هرکس گواهی دهد که معبود برحقی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده‌ی الله است، الله، آتش (دوزخ) را بر او حرام می‌گرداند».

418- وعن أبی ذَرt قال: قال النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : «یقولُ اللَّهُ عزوجل : مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ، فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِها أَوْ أَزْیَد، ومَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ، فَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا أَوْ أَغْفِر. وَمَنْ تَقَرَّبَ مِنِّی شِبْرًا، تَقَرَّبْتُ مِنْهُ ذِرَاعًا، ومنْ تَقَرَّبَ مِنِّی ذرَاعاً، تَقَرَّبْتُ مِنْهُ باعاً، وَمَنْ أَتانی یمشی، أَتَیْتُهُ هَرْولَةً، وَمَنْ لَقِیَنی بِقُرَابِ الأَرْضِ خَطِیئَةً لاَ یُشْرِکُ بِی شَیْئاً، لَقِیتُهُ بمثْلِها مغْفِرَةً». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: ابوذرt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله عزوجل  می‌فرماید: هرکس، کار نیکی انجام دهد، ده برابرش پاداش می‌یابد و هرکس، کارِ بدی انجام دهد، تنها به‌اندازه‌ی کارِ بدش مجازات می‌شود یا او را می‌آمرزم. هرکس، یک وجب به من نزدیک شود، من یک ذراع([3]) به او نزدیک می‌شوم؛ و هرکس، یک ذراع به من نزدیک گردد، من به اندازه‌ی یک باع (فاصله‌ی باز کردن دو دست) به او نزدیک می‌شوم؛ هرکس، قدم‌زنان به سوی من بیاید، من، دوان‌دوان به سویش می‌روم. هرکس، در حالی با من ملاقات کند که به‌ پُریِ زمین، گناه کرده، ولی هیچ چیز و هیچ‌کس را شریکم نساخته باشد، من با همین اندازه مغفرت و آمرزش با او ملاقات خواهم کرد».

419- وعن جابرt قال: جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلى النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  فقال: یَا رَسُولَ اللهِ، ما المُوجِبَتان؟ فَقال: «مَنْ مَات لاَ یُشرِکُ بِاللَّه شَیْئاً دخَلَ الجَنَّةَ، وَمَنْ ماتَ یُشْرِکُ بِهِ شَیْئا، دَخَلَ النَّارَ». [روایت مُسلم]([4])

ترجمه: جابرt می‌گوید: صحرانشینی، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: ای رسول‌خدا! آن دو کاری که باعث رفتن به بهشت و دوزخ می‌شود، چیست؟ فرمود: «هرکس در حالی بمیرد که هیچ چیز و هیچ کس را با الله شریک نمی‌سازد، وارد بهشت می‌شود و هرکس، در حالی بمیرد که چیزی (کسی) را با الله، شریک می‌سازد، وارد دوزخ می‌گردد».

420- وَعن أَنسt أَنَّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  وَمُعَاذٌ ردِیفُهُ عَلى الرَّحْلِ قال: «یا مُعاذُ!» قال: لَبیَّیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَسَعْدَیْک، قال: «یا مُعَاذُ!» قال: لَبَّیکَ یارَسُول اللَّهِ وَسَعْدیْک. قال: «یَا مُعاذُ!» قال: لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَسَعْدیکَ ثلاثاً، قال: «ما مِن عَبدٍ یَشْهَدُ أَنْ لاَ إِله إِلاَّ اللَّه، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ ورَسُولُهُ صِدْقاً مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللَّهُ على النَّارِ». قال: یَا رَسُولَ اللهِ أَفَلاَ أُخْبِرُ بِها النَّاسَ فَیَسْتَبْشِرُوا؟ قال: «إِذاً یَتَّکلُوا» فَأَخْبرَ بها مُعَاذٌ عِنْد مَوْتِهِ تَأَثُّماً. [متفقٌ علیه]([5])

ترجمه: انسt می‌گوید: معاذt پشت سرِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، سوار شتر بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ای معاذ!» پاسخ داد: بله ای رسول‌خدا! در خدمتم. فرمود: «ای معاذ!» گفت: بله ای رسول‌خدا! بفرمایید، در خدمتم. باز فرمود: «ای معاذ!» جواب داد: بله ای رسول‌خدا! در خدمتم؛ بفرمایید. و چون سه بار این سخن رد و بدل شد، رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هر بنده‌ای از روی صداقت قلب، گواهی دهد که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و شهادت دهد که محمد، بنده و فرستاده‌ی اوست،([6]) الله، او را بر آتش دوزخ حرام می‌گرداند». معاذ عرض کرد: ای رسول‌خدا! آیا این خبر را به مردم برسانم تا خوشحال شوند؟ فرمود: «بیم آن می‌رود که بر این مژده، تکیه کنند و عمل را ترک نمایند». معاذt هنگامِ مرگش از آن جهت آن را به مردم گفت که مبادا به‌خاطر پنهان کردن این حدیث، گنهکار شود.

421- وعنْ أبی هریرة أَوْ أبی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهما- شَک الرَّاوِی، وَلاَ یَضُرُّ الشَّکُّ فی عَینِ الصَّحابی، لأَنهم کُلُّهُمْ عُدُول- قال: لما کان یَوْمُ غَزْوَةِ تَبُوکَ، أَصابَ الناسَ مَجَاعَةٌ، فَقالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ لَوْ أَذِنْتَ لَنا فَنَحَرْنَا نَواضِحَنا، فَأَکلْنَا وَادَّهَنَّا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «افْعَلُوا» فَجَاءَ عُمَرُt فقال: یَا رَسُولَ اللهِ إِنْ فَعَلْتَ قَلَّ الظَّهْر، وَلَکِنْ ادْعُهُمْ بفَضْلِ أَزْوَادِهِم، ثُمَّ ادْعُ اللَّهَ لَهُمْ عَلَیْهَا بِالبَرَکَةِ لَعَلَّ اللَّه أَنْ یَجْعَلَ فی ذلکَ البَرَکَةَ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «نَعَمْ» فَدَعَا بِنِطْعٍ فَبَسَطه، ثُمَّ دَعَا بِفَضْلِ أَزَاوَدِهِم، فَجعلَ الرَّجُلُ یجیءُ بِکَفِّ ذُرَةٍ ویجیءُ الآخَرُ بِکَفِّ تَمْر، ویجیءُ الآخَرُ بِکِسرَةٍ حَتى اجْتَمَعَ عَلى النِّطْعِ مِنْ ذَلِکَ شَیءٌ یَسِیر، فَدَعَا رسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  بِالبَرَکَةِ، ثُمَّ قالَ «خُذُوا فی أَوْعِیَتِکُم، فَأَخَذُوا فی أَوْعِیَتِهِمْ حتى ما ترکُوا فی العَسْکَرِ وِعاء إِلاَّ مَلأوه، وأَکَلُوا حَتَّى شَبعُوا وَفَضَلَ فَضْلَةٌ، فقالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله و سلم : «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه، وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ لاَ یَلْقَى اللَّه بهما عَبْدٌ غَیْرُ شاکٍّ، فَیُحْجَبَ عَنِ الجَنَّةِ». [روایت مسلم]([7])

ترجمه: ابوهریره یا ابوسعید خدری می‌گوید: - راوی،([8]) در اسمِ صحابی شک کرده است و شک در اسم صحابی، ایرادی وارد نمی‌کند؛ زیرا همه‌ی صحابهy عادل بوده‌اند.- حال از ابوهریره یا ابوسعید$ روایت است: هنگامی که مردم در غزوه‌ی «تبوک» دچار گرسنگی شدند، به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  گفتند: ای رسول‌خدا! اگر اجازه دهید شتران خود را نحر می‌کنیم تا از گوشت آن‌ها بخوریم و از پیه و چربی آن‌ها، روغن بگیریم. فرمود: «همین کار را بکنید». عمرt نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و عرض کرد: ای رسول‌خدا! اگر چنین اجازه‌ای بدهی، با کمبود حیوانات بارکش و سواری، مواجه می‌شویم. لذا به مردم بگویید: باقی‌مانده‌ی غذاهایشان را بیاورند و سپس از الله بخواهید که برای آن‌ها در غذا و توشه‌ی آنان، برکت دهد؛ امید است که در آن برکت دهد. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بله؛ (پیشنهاد خوبی‌ست)». رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  سفره‌ای خواست و آن را پهن کرد؛ آن‌گاه دستور داد باقی‌مانده‌ی غذاهایشان را بیاورند. شخصی، یک مشت ذرت آورد و دیگری، یک مشت خرما و یکی، پاره‌ای نان تا این‌که اندکی غذا از باقی‌مانده‌ی غذاهایشان، روی سفره، جمع شد و رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  دعای برکت کرد و سپس فرمود: «(از این غذاها) بردارید و در ظرف‌های خود بریزید». صحابهy از غذاهای روی سفره در ظرف‌های خود ریختند و با این‌که همه‌ی ظرف‌های موجود در لشکر را پُر از غذا کردند و از آن، سیر خوردند، باز هم مقداری غذا باقی ماند. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «گواهی می‌دهم که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و من، فرستاده‌ی او هستم؛ امکان ندارد که بنده‌ای، بدون این‌که شک و تردید داشته باشد، به این دو حقیقت، گواهی دهد، هنگامِ ملاقات با الله، از بهشت، منع شود».

شرح

مؤلف/ پس از باب «خوف و خشیت الهی»، بابی تحت عنوان «امید به رحمت پروردگار» گشوده است. گویا می‌گوید: هرگاه احساس کردید که ترس و هراس، بر شما غالب شده است، دروازه‌ی امید را به روی خود بگشایید.

آن‌گاه مؤلف/، چند آیه و حدیث ذکر کرده است؛ از جمله این آیه که الله متعال، می‌فرماید:

﴿قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ            [الزمر: ٥٣]        

بگو: ای بندگان من که با زیاده‌روی در گناهان به خویشتن ستم کرده‌اید! از رحمت الله ناامید نباشید. بی‌گمان الله، همه‌ی گناهان را می‌آمرزد.

این آیه، درباره‌ی توبه‌کنندگان نازل شده است. هرکس توبه کند، الله متعال، توبه‌اش را می‌پذیرد؛ گرچه گناهش، بسیار بزرگ باشد. همان‌گونه که الله عزوجل  می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا ٦٨ یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا ٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ٧٠                            [الفرقان: ٦٨،  ٧٠]      

و آنان که معبودی جز الله را نمى‏پرستند، و کسى را که الله، خونش را حرام کرده است، جز به‏حق نمى‏کشند و زنا نمى‏کنند؛ و کسى که مرتکب این (اعمال) شود، مجازات سختى خواهد دید. روز قیامت عذابش دو چندان مى‏شود، و با ذلت و خوارى برای همیشه در آن مى‏ماند. مگر آنان که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند که الله، بدى‏هایشان را به نیکی‏ تبدیل مى‏کند. و الله، بسیار آمرزنده و مهرورز است.

لذا هرکس از هر گناهی توبه کند، الله توبه‌اش را می‌پذیرد؛ گرچه گناهش، بسیار بزرگ باشد. ناگفته نماند که اگر گناهش، در رابطه با حقوق مردم و خلق خدا باشد، باید در دنیا و پیش از آخرت، حقّشان را ادا نماید تا توبه‌اش درست و قابل قبول باشد.

الله متعال، درباره‌ی کسانی که توبه نمی‌کنند، فرموده است:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ [النساء : ١١٦]      

همانا الله، این را که به او شرک ورزند، نمی‌آمرزد و جز شرک را برای هر کس که بخواهد می‌بخشد.

اگر گناهِ این افراد، کفر و شرک باشد، بخشیده نمی‌شوند؛ ولی هر گناهی جز کفر و شرک، به خواست و اراده‌ی الله عزوجل  بستگی دارد؛ اگر الله بخواهد، کسانی را که توبه نکرده‌اند، مجازات می‌کند و اگر بخواهد، آنان را می‌بخشد. ناگفته نماند که گناهان صغیره، با پرهیز از گناهان کبیره یا با انجام پاره‌ای از کارهای نیک، بخشیده می‌شود.

سپس مؤلف/ چندین حدیث در این باب ذکر کرده است که همگی، امیدِ انسان به پروردگارش را افزایش می‌دهد؛ یعنی انسان با امید به رحمت پروردگارش به ملاقات او می‌رود و امیدش بیش از ترس اوست.

در این باب احادیث مطلقی ذکر شده که مقیّد به نصوص و احادیث دیگری‌ست؛ به عنوان  مثال در یکی از این احادیث آمده است: «هرکس در حالی بمیرد که هیچ چیز و هیچ کس را با الله شریک نمی‌سازد، وارد بهشت می‌شود و هرکس، در حالی بمیرد که چیزی (کسی) را با الله، شریک می‌سازد، وارد دوزخ می‌گردد». مفهوم شرک در این حدیث، شامل کفر نیز می‌شود؛ مانند کفری که نتیجه‌ی انکار و سرکشی و امثال آن است. یعنی کفر نیز گناهی نابخشودنی‌ست و هرکس کفر بورزد، وارد دوزخ می‌شود. الله متعال، ما را در جرگه‌ی کسانی قرار دهد که به رحمتش امیدوارند و از عذابش می‌ترسند.

***

422- وَعَنْ عِتْبَانَ بنِ مالکt وهو مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرا، قال: کُنْتُ أُصَلِّی لِقَوْمی بَنی سالم، وَکَانَ یَحُولُ بَیْنی وَبینهُم وادٍ إِذَا جاءَتِ الأَمطار، فَیَشُقُّ عَلیَّ اجْتِیَازُهُ قِبَلَ مَسْجِدِهِم، فَجئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  فقلتُ له: إِنِّی أَنْکَرْتُ بَصَرِی، وَإِنَّ الوَادِیَ الَّذِی بیْنی وَبَیْنَ قَوْمی یسِیلُ إِذَا جَاءَت الأَمْطار، فَیَشُقُّ عَلیَّ اجْتِیازُه، فَوَدِدْتُ أَنَّکَ تَأْتی، فَتُصَلیِّ فی بَیْتی مَکاناً أَتَّخِذُهُ مُصَلًّى، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «سأَفْعَلُ» فَغَدا علیَّ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  وَأَبُو بَکْرٍt بَعْدَ ما اشْتَدَّ النَّهَار وَاسْتَأْذَنَ رسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  فَأَذِنْتُ له، فَلَمْ یَجْلِسْ حتى قال: «أَیْنَ تُحِبُّ أَنْ أُصَلِّیَ مِنْ بَیْتِک؟» فَأَشَرْتُ لَهُ إِلى المَکَانِ الَّذِی أُحبُّ أَنْ یُصَلِّیَ فیه، فَقَامَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  فَکَبَّرَ وَصَفَفْنَا وَراءَه، فَصَلَّى رَکْعَتَیْن، ثُمَّ سَلَّمَ وَسَلَّمْنَا حِینَ سَلَّم، فَحَبَسْتُهُ علَى خَزیرة تُصْنَعُ لَه، فَسَمِعَ أَهْلُ الدَّارِ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  فی بَیْتی، فَثَابَ رِجَالٌ منهمْ حتَّى کَثُرَ الرِّجَالُ فی البَیْت، فَقَالَ رَجُل: مَا فَعَلَ مَالِکٌ لا أَرَاه، فَقَالَ رَجُل: ذلک مُنَافِقٌ لاَ یُحِبُّ اللَّه ورَسُولَه، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لاَ تَقُلْ ذَلِکَ أَلاَ تَراهُ قال: لاَ إلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَبْتَغِی بِذَلِکَ وَجْهَ اللَّهِ تَعالى؟». قال: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم، أَمَّا نَحْنُ فَوَاللَّهِ ما نَرَى وُدَّه، وَلاَ حَدیثَهُ إِلاَّ إِلى المُنَافِقین، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «فَإِنَّ اللهَ قَدْ حَرَّمَ على النَّارِ مَنْ قال: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ یَبْتَغِی بِذَلِکَ وَجْهِ اللَّهِ». [متفقٌ علیه]([9])

ترجمه: عتبان بن مالکt که از شرکت‌کنندگان غزوه‌‌ی «بدر» بوده است، می‌گوید: من برای قوم خود «بنی‌سالم» امامت می‌دادم. میانِ من و ایشان، بستر رودخانه (دره‌ای) بود که وقتی باران می‌بارید، برایم عبور از آن برای رفتن به مسجدشان، دشوار بود. لذا نزد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  آمدم و به ایشان گفتم: چشمانم، ضعیف شده است؛ دره‌ای که میانِ من و قبیله‌ام قرار دارد، هنگام بارش باران، سیلاب می‌کند و عبور از آن برای من دشوار است. دوست دارم به خانه‌ام بیایید و در خانه‌ام نماز بخوانید تا محل نماز شما را برای خود، نمازخانه قرار دهم. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «به‌زودی این کار را خواهم کرد». فردای آن روز هنگامی روز بالا آمده بود، رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به همراه ابوبکرt تشریف آورد و اجازه‌ی ورود خواست. گفتم: بفرمایید. پیش از نشستن، فرمود: «دوست داری در کجای خانه‌ات نماز بخوانم؟» و من به مکانی اشاره کردم که دوست داشتم آن‌جا نماز بخواند. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به نماز ایستاد و تکبیر گفت؛ ما نیز پشتِ سَرَش صف بستیم. دو رکعت نماز خواند و سپس سلام داد؛ ما هم با او سلام دادیم. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  را نگه داشتم تا غذایی([10]) که برای ایشان تدارک دیده بودیم آماده شود. اهلِ محل شنیدند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  در خانه‌ی من است. لذا عده‌ی زیادی از اهالی محل، در خانه‌ام جمع شدند. یکی از حاضران گفت: مالک (بن دُخشم) کجاست؟ او را نمی‌بینم. و دیگری، گفت: او، منافق است و الله و پیامبرش را دوست ندارد. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «چنین مگو؛ مگر نمی‌دانی که او لاإله‌إلاالله گفته و از گفتن آن، تنها خشنودی الله متعال را خواسته است؟» آن مرد گفت: الله و پیامبرش داناترند؛ ولی به الله سوگند، تنها چیزی که ما از او می‌بینیم، محبت و توجهی‌ست که به منافقان دارد. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «همانا الله، کسی را که به‌خاطر خشنودی او لاإله‌إلاالله بگوید، بر آتش دوزخ حرام کرده است».

شرح

مؤلف/، روایتی ذکر کرده که در آن آمده است: عتبان بن مالکt برای قومش بنی‌سالم، امامت می‌داد. در میان خانه‌ی عتبانt و مسجدی که برای قومش امامت می‌داد، دره یا سیل‌گاهی وجود داشت که هنگامِ سیلاب، عبور از آن برای عتبانt دشوار می‌شد. عتبانt مشکل دیگری هم داشت؛ زیرا چشمانش ضعیف شده بود. لذا برای رفتن به مسجدِ قومش، دو مشکل داشت: مشکلِ راه، و مشکلِ بینایی. از این‌رو نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و مشکلش را با ایشان در میان نهاد و رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  را به خانه‌اش دعوت کرد تا به خانه‌اش بروند و آن‌جا نماز بخوانند تا محلّ نمازشان را برای خود نمازخانه قرار دهد؛ گرچه حکمِ مسجد را نداشت.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  خواسته‌اش را پذیرفت و فرمود: «چنین خواهم کرد» و پس از بالا آمدن آفتاب به‌همراه ابوبکرt به خانه‌ی عتبانt رفت. ابوبکر، در سفر و حضر رفیق و همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بود و بیش‌ترِ اوقاتش را در کنارِ رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  سپری می‌کرد. از این‌رو بسیار شنیده می‌شد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  می‌فرمود: «من با ابوبکر و عمر آمدم»، «من با ابوبکر و عمر رفتم»، «من با ابوبکر و عمر برگشتم».

ابوبکر و عمر، دوستانِ همیشه‌همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بودند؛ چنان‌که در عالم برزخ در کنار او هستند و روز قیامت نیز با او خواهند بود.؛ این سه نفر، از یک مکان برمی‌خیزند و در پیشگاه پروردگار جهانیان حاضر می‌شوند؛ یعنی از همان خانه‌ای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در آن به خاک سپرده شد و اینک در جوارِ مسجدالنبی‌ست.

حکمت الهی را بنگر؛ الله عزوجل  برای دفن پیامبرش خانه‌ای را برگزید که بعدها در نتیجه‌ی توسعه‌ی مسجدالنبی، در داخل مسجد قرار گرفت تا این سه نفر از میانِ مسجد برانگیخته شوند. لذا انتخابِ خداوند برای پیامبرش را ناپسند ندانید؛ زیرا در آن‌چه که الله برمی‌گزیند، مصلحت بزرگی‌ست که ما و شما، آن را درک نمی‌کنیم. مردم، وجود قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را در مسجد، ناپسند می‌پندارند و می‌گویند: این، همان اشکالی‌ست که قبرپرستان مطرح می‌کنند؛ یعنی همان کسانی که مساجد را بر سرِ قبرها بنا می‌نهند، خرده می‌گیرند که چرا قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در مسجد قرار گرفته است؟

اما هیچ ایرادی بر این مسأله وارد نیست؛ زیرا مسجد، بر سرِ قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بنا نشده است؛ بلکه با وجودِ توسعه‌ی مسجد، باز هم قبر، در خانه‌ای قرار دارد که از مسجد، جدا و مستقل می‌باشد و تنها باطل‌گرایان و کسانی که به دنبال باطل هستند، دلیل‌تراشی می‌کنند و چنین اعتراض‌هایی مطرح می‌نمایند. مانند ابلیس که برای اثبات برتری خود، دلیل‌تراشی می‌کرد و می‌گفت:

﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ ١٢             [الأعراف: ١٢]      

من، از آدم بهترم؛ مرا از آتش آفریده­ای و او را از گل.

خلاصه این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  پس از بالا آمدن خورشید، به خانه‌ی عتبانt رفت و اجازه‌ی ورود خواست و چون وارد خانه شد، پیش از آن‌که بنشیند، پرسید: «دوست داری کجا نماز بخوانم؟» زیرا با همین هدف به خانه‌‌ی عتبانt آمده بود و دوست داشت پیش از هر چیز، همان کاری را انجام دهد که به‌خاطر آن، دعوتِ عتبانt را پذیرفته بود. حکمت نیز همین است که انسان، ابتدا برنامه‌ها و کارهای برنامه‌ریزی‌شده‌ی خود را پیش ببرد و با رعایت اولویت، ابتدا به کارهایی بپردازد که آغاز کرده است تا از وقتش، بیش‌ترین استفاده را ببرد؛ نه این‌که کاری را ناتمام رها کند و به کارِ دیگری مشغول شود. برخی از مردم، بدون رعایت این نکته، وقت خود را هَدَر می‌دهند. مثالی ذکر می‌کنم؛ برای تحقیق درباره‌ی یک موضوع در یک کتاب یا منبع علمی، ابتدا به فهرست کتاب، مراجعه می‌کنید تا صفحه‌ی مربوط به این موضوع را بیابید. در این میان با موضوع دیگری برخورد می‌کنید که برای شما جالب است. تصمیم می‌گیرید موضوع جدید را مطالعه نمایید؛ باز هم موضوع دیگری می‌بینید که جالب است و به همین شکل به موضوع‌ها و مسایل گوناگون مشغول می‌شوید و از اصل موضوعی که کتاب را برای بررسی و مطالعه‌ی آن باز کرده‌اید، باز می‌مانید! لذا پیش از پرداختن به موضوع‌های جانبی، به مسأله‌ی مورد تحقیق خود بپردازید و سپس به مطالعه‌ی موضوع‌های حاشیه‌ای یا جانبی.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آن‌جا نماز خواند و حاضران نیز با ایشان به نماز ایستادند؛ زیرا این جماعت، یک جماعتِ اتفاقی بود، نه همیشگی.

پس از پایان نماز، برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  غذایی ساده و معمولی تدارک دیدند. در این میان، اهالی محل، باخبر شدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در خانه‌ی عتبانt می‌باشد؛ لذا عده‌ی زیادی به خانه‌ی عتبان آمدند تا از رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  استفاده کنند، پای صحبتش بنشینند و از سنتش بهره ببرند. شخصی پرسید: فلانی کجاست؟ دیگری، پاسخ داد: او منافق است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در ردِ این شخص فرمود: «چنین مگو؛ مگر نمی‌دانی که او «لاإله‌إلاالله» گفته و از گفتن آن، تنها خشنودی الله متعال را خواسته است؟» آن مرد گفت: «الله و پیامبرش داناترند». زیرا کسی که به‌خاطر خشنودی الله، این کلمه را بگوید، مؤمن است، نه منافق؛ منافق برای خودنمایی و نام و آوازه‌ی خود، این کلمه را بر زبان می‌آورد و ایمان به توحید، در قلب او، جای ندارد. - پناه بر الله- ولی کسی که به‌خاطر خشنودی الله، این کلمه را می‌گوید، به آن ایمان دارد و تصدیقش می‌کند و این کلمه، در قلبش جای دارد.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «همانا الله، کسی را که به‌خاطر خشنودی او، لاإله‌إلاالله بگوید، بر آتش دوزخ حرام کرده است». زیرا کسی که خالصانه این کلمه را بگوید، به مقتضای آن، عمل می‌کند؛ یعنی دستورها و تکالیف شرعی خود را به انجام می‌رساند و از نواهی و کارهای حرام و ممنوع می‌پرهیزد. و هرکس، چنین روی‌کردی داشته باشد و حلال را حلال بداند و حرام را حرام، جزو بهشتیان است و وارد بهشت خواهد شد و الله متعال، آتش دوزخ را بر او حرام می‌گرداند.

این حدیث، بدین معنا نیست که بی‌نماز، کافر نمی‌باشد؛ زیرا به‌طور قطع و با علم یقین، می‌دانیم و برای ما، همانند خورشید، روشن است که اگر کسی، «لاإله‌إلاالله» را خالصانه بگوید، امکان ندارد نماز نخواند؛ این، محال است. لذا کسی که ادعا می‌کند این کلمه را فقط به‌خاطر خشنودی الله متعال گفته است، ولی نماز نمی‌خواند، سخت دروغ می‌گوید و از بدترین دروغ‌گوهاست. زیرا اگر کلمه‌ی توحید را خالصانه می‌گفت، بزرگ‌ترین رکن اسلام پس از شهادتین، یعنی نماز را ترک نمی‌کرد.

نکات فراوانی از این برداشت می‌شود؛ از جمله این‌که:

اگر وضعیت کسی مانند وضعیت عتبانt باشد، در رابطه با ترک نماز جماعت، معذور است و می‌تواند در خانه‌اش نماز بخواند؛ مانند کسی که مانعی چون رودخانه در میان مسجد و خانه‌اش قرار دارد.

از این حدیث، این نکته هم برمی‌آید که برای انسان، جایز است بدون گفتن «انشاءالله»، بگوید که در آینده، چنین خواهم کرد؛ لذا اگر کسی، انسان را دعوت کند و بگوید: فردا نزد ما خواهید بود و انسان در پاسخ بگوید: «باشد، خواهم آمد»، و «انشاءالله» نگوید، ایرادی ندارد و جایز است. شاید کسی بپرسد: پس مفهوم این آیه چه می‌شود که الله متعال فرموده است:

﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْیۡءٍ إِنِّی فَاعِلٞ ذَٰلِکَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ [الکهف: ٢٣،  ٢٤]     

و درباره‌ی هیچ کاری نگو که من فردا این کار را خواهم کرد، مگر این‌که (بگویی:) اگر الله بخواهد.

﴿لِشَاْیۡءٍ، عام است؛ یعنی هم شامل فعل پروردگار می‌شود و هم شامل کردار بنده.

لذا در پاسخ می‌گوییم: کسی که به شما می‌گوید: فردا نزدت خواهم آمد، دو نیت دارد:

نیت نخست: این‌که این سخن را با قاطعیت بگوید؛ در چنین حالتی گفتن «انشاءالله» ضروری‌ست؛ زیرا خود، نمی‌داند که آیا فردا موفق به آمدن خواهد شد یا خیر و نمی‌داند که آیا فردایی خواهد داشت یا نه؟ و اگر هم فردایی داشته باشد، آیا توانایی آمدن خواهد داشت یا خیر؟ تازه اگر قدرتش را داشته باشد، چه بسا مانعی پیش بیاید و نتواند نزدتان بیاید.

نیت دوم: اگر بگوید: «این کار را خواهم کرد» و منظورش، خبر دادن از عزم و اراده‌ی درونی برای آمدن باشد، نه قصد قطعی، در این صورت، نگفتنِ «انشاءالله» ایرادی ندارد؛ زیرا او در حقیقت، از وضعیت و اراده‌ی فعلی خود سخن می‌گوید. به عنوان مثال: اگر به شما گفته شود: آیا به سفر مکه خواهی رفت؟ و شما به‌قصد خبر دادن از عزم و اراده‌ی درونی خود، بگویید: «بله، خواهم رفت»، در واقع از اراده و تصمیم خود سخن گفته‌اید؛ اما اگر تصمیم جدی و قطعی دارید که این کار را انجام دهید، حتماً «انشاءالله» بگویید.

از این حدیث، هم‌چنین درمی‌یابیم که اگر چیزی مانند گل و لای، و آب و سیلاب یا امثال آن در مسیر مسجد باشد که رفت و آمد را مشکل می‌کند، در این صورت، ترک جماعت عذر محسوب می‌شود. در شب‌های بارانی، شخصی به دستور رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  جار می‌زد که هرکس در خانه‌اش یا در هر محلی که هست، نماز بخواند. علتش، این بود که مردم دچارِ مشکل نشوند. البته اگر آب، گل و لای، شدت و فشار نداشته باشد یا مشکل‌ساز نباشد، در این صورت ترک جماعت، عذر نیست.

از حدیث عتبان بن مالکt چنین برمی‌آید که نمازخانه‌ی خانگی انسان، یعنی محلی که در خانه‌اش برای نماز انتخاب می‌کند، حکمِ مسجد را ندارد؛ فرقی نمی‌کند که محدوده‌‌ی نمازخانه‌اش را جدا کند یا نه. در هر صورت، نمازخانه‌های منازل، حکم مسجد را ندارد؛ لذا برای انسان، جایز است که در حالِ جنابت در آن بنشیند. هم‌چنین هنگام ورود به آن، لازم نیست که «تحیهالمسجد» بخواند. اعتکاف در نمازخانه‌ی منزل، درست نمی‌باشد؛ حتی برای زنی که محل مشخصی از خانه‌اش را به عنوان نمازخانه یا محل نماز، برگزیده است، جایز نیست که در آن، به اعتکاف بنشیند.

دیگر نکته‌ای که از این حدیث برداشت می‌کنیم، اینست که برگزاری جماعت در نمازهای نفل، جایز است؛ البته اگر گاهی اوقات انجام شود، نه به صورت دایم و همیشگی. زیرا وقتی عتبانt محل مورد علاقه‌اش را در خانه‌ی خود به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نشان داد تا در آن نماز بخوانند، رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  جلو رفت و دو رکعت نماز خواند و حاضران، پشت سر ایشان به نماز ایستادند. لذا جایز است که انسان سنت‌های روزانه یا نماز ضحی را برخی از اوقات، به‌جماعت بخواند. ثابت شده است که ابن عباس، ابن‌مسعود و حذیفه نیز، هر کدام نماز شب را با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به‌جماعت خوانده‌اند؛ البته نه به صورت دایم و همیشگی. خلاصه این‌که ادای نمازهای نفل به‌جماعت در صورتی که یک عادت نشود، یعنی هر از چندگاهی، جایز است.

یکی از نکات آموزنده‌ی این حدیث، اینست که بر انسان، واجب می‌باشد که از متهم کردن دیگران به کفر و نفاق، خودداری کند؛ مگر در حالتِ ضرورت یا در چارچوب شرایط شرعی؛ در این حالت نیز باید ادعایش مبتنی بر دلایل واضح و روشن باشد. زیرا همین‌که شخصی، مالکt را به نفاق متهم کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «چنین مگو؛ مگر نمی‌دانی که او «لاإله‌إلاالله» گفته و از گفتن آن، تنها خشنودی الله متعال را خواسته است؟».

می‌بینیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  درباره‌ی شخصی گواهی داد که او، اخلاص دارد. البته ناگفته نماند که این، مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بوده است و پس از وفات ایشان، نمی‌توان کسی را قاطعانه مخلص دانست؛ زیرا ما، فقط ظاهر را می‌بینیم و بر طبق ظاهرِ افراد، قضاوت می‌کنیم؛ هرکس، در ظاهر، نیک باشد، او را نیکوکار می‌دانیم و غیبتش را نمی‌کنیم و به او ناسزا نمی‌گوییم.

این حدیث، نشان‌گر محبت اصحابy به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  و علاقه به هم‌نشینی با ایشان است؛ زیرا همین‌که باخبر شدند رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  در خانه‌ی عتبان بن مالکt می‌باشد، به خانه‌ی عتبان آمدند و آن‌جا اجتماع کردند تا از برکت علم و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  استفاده کنند.

یکی از نکات آموزنده‌ی این حدیث که پیش‌تر نیز به آن اشاره کردیم، اهمیت اولویت‌بندی در کارهاست و این‌که انسان باید قبل از پرداختن به کارهای جانبی، به کارِ اصلیِ خود بپردازد. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  پیش از نشستن و پیش از صرف غذا، نماز خواند؛ یعنی همان کاری که به‌قصد انجامِ آن به خانه‌ی عتبانt رفته بود.

این حدیث، نشان می‌دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بسیار متواضع بوده است؛ زیرا عتبان می‌گوید: پس از پایان نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را نگه داشتم تا غذای «خزیره» که برای پذیرایی از ایشان، تدارک دیده بودیم، آماده شود. «خزیره» غذایی بسیار ساده بود؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  دعوت عتبانt را پذیرفت و منتظر ماند تا این غذای ساده، آماده شود. و این، نشان‌گر تواضع و فروتنی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  است.

مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نکته‌ی این حدیث، اینست که: الله، کسی را که به‌خاطر خشنودی او، لاإله‌إلاالله بگوید، بر آتش دوزخ حرام کرده است». یعنی کسی که از گفتن «لاإله‌إلاالله»، رضایت و خشنودی الله را طلب کند، بر آتش دوزخ، حرام است. ناگفته پیداست که چنین شخصی، به اعمالی می‌پردازد که مایه‌ی نزدیکی او به الله متعال است؛ یعنی اعمالِ فرض و نفل. لذا این حدیث، نمی‌تواند بهانه و دستاویزی برای افراد تنبل و سهل‌انگار باشد؛ همان کسانی که می‌گویند: ما، خالصانه «لاإله‌إلاالله» می‌گوییم. به این‌ها باید گفت: اگر در ادعای خود، صادق بودید، عبادت‌های واجب را ترک نمی‌کردید.

***

423- وعن عمرَ بنِ الخطابt قال: قَدِمَ رسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  بِسَبْیٍ فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ السَّبْی تَسْعَى، إِذْ وَجَدتْ صبیًّا فی السبْی أَخَذَتْهُ فَأَلْزَقَتْهُ بِبَطْنِها، فَأَرْضَعَتْه، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَتُرَوْنَ هَذِهِ المَرْأَةَ طارِحَةً وَلَدَهَا فی النَّار؟ قُلْنَا: لاَ وَاللَّه. فَقال: «للَّهُ أَرْحمُ بِعِبادِهِ مِنْ هَذِهِ بِولَدِهَا». [متفقٌ علیه]([11])

ترجمه: عمر بن خطابt می‌گوید: تعدادی اسیر جنگی نزد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  آوردند. زنی، در میان اسیران به این سو و آن‌سو می‌دوید؛ ناگهان کودکی را در میان اسیران دید (که فرزندش بود)؛ او را در آغوش گرفت و به او شیر داد. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آیا به نظرِ شما این مادر، فرزندش را در آتش می‌اندازد؟» گفتیم: نه، به الله سوگند (امکان ندارد چنین کاری بکند). رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «به‌طور قطع الله بر بندگانش از این مادر نیز نسبت به فرزندش، مهربان‌تر است».

424- وعن أبی هریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الخَلْق، کَتَبَ فی کِتَابٍ فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ العَرْش: إِنَّ رَحْمتی تَغْلِبُ غَضَبِی».

وفی روایةٍ: «غَلَبَتْ غَضَبِی» وفی روایةٍ: «سَبَقَتْ غَضَبِی». [متفقٌ علیه]([12])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هنگامی که الله، آفریده‌هایش را خلق کرد، در کتابی که بالای عرش، نزد اوست، نوشت: رحمت من بر خشم من غالب است».

و در روایتی آمده است: «بر خشمِ من غلبه کرد». و در روایتی دیگر: «بر خشم من سبقت گرفت».

425- وعنه قال: سمِعْتُ رسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  یقول: جَعَلَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ مائَةَ جُزْءٍ، فَأَمْسَکَ عِنْدَهُ تِسْعَةً وتِسْعِین، وَأَنْزَلَ فی الأَرْضِ جُزْءًا واحِدًا، فَمِنْ ذَلِکَ الجُزْءِ یَتَراحمُ الخَلائِقُ حَتَّى تَرْفَعَ الدَّابَّةُ حَافِرَهَا عَنْ ولَدِهَا خَشْیَةَ أَنْ تُصِیبَهُ».

وفی روایةٍ: «إِنَّ للَّهِ تَعَالى مائَةَ رَحْمَةٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَیْنَ الجِنِّ والإِنْسِ وَالبَهَائمِ وَالهَوام، فَبهَا یَتَعاطَفُون، وبها یَتَراحَمُون، وَبها تَعْطِفُ الوَحْشُ عَلى وَلَدهَا، وَأَخَّرَ اللَّهُ تَعالى تِسْعاً وتِسْعِینَ رَحْمَةً یَرْحَمُ بِهَا عِبَادهُ یَوْمَ القِیَامَةِ». [متفقٌ علیه]([13])

ورواهُ مسلم أَیضاً من روایةِ سَلْمَانَ الفَارِسیt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إِنَّ للَّهِ تَعَالَى ماِئَةَ رَحْمَةٍ فَمِنْها رَحْمَةٌ یَتَراحَمُ بها الخَلْقُ بَیْنَهُمْ، وَتِسْع وَتِسْعُونَ لِیَوْم القِیامَةِ».

وفی روایة: «إِنَّ اللهَ تعالى خَلَقَ یَومَ خَلَقَ السَّمَواتِ والأَرْضَ مِائَةَ رَحْمَةٍ کُلُّ رَحْمَةٍ طِبَاقُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلى الأَرْض، فَجَعَلَ مِنها فی الأَرْضِ رَحْمَةً فَبِها تَعْطِفُ الوَالِدَةُ عَلَى وَلَدِهَا وَالْوحْشُ وَالطَّیْرُ بَعْضُها عَلَى بَعْضٍ فَإِذا کانَ یَوْمُ القِیامَةِ، أَکْمَلَها بهِذِهِ الرَّحْمَةِ».

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‌فرمود: «الله، رحمت را به صد قسمت تقسیم کرده است؛ نود و نُه بخش آن را نزد خود نگه داشته یک بخش را به زمین فرستاده است و به‌خاطر همین یک بخش است که مخلوقات با یک‌دیگر مهربان هستند (به هم رحم می‌کنند)؛ به‌گونه‌ای که جانور، سُم خود را بالا می‌گیرد تا مبادا به بچه‌اش آسیبی برسد».

و در روایتی آمده است: «الله متعال، صد رحمت دارد که یک رحمتِ آن را میان انسان‌ها، جن‌ها، جانوران و حشرات، نازل کرده است و با این یک رحمت است که آفریده‌های الهی به یک‌‌دیگر مهربانی و رحم می‌‌کنند و به همین خاطرست که جانوران وحشی به فرزندان خود، رحم می‌نمایند. و الله متعال، نود و نُه بخش دیگر رحمت را نگه داشته است و روز قیامت، با آن بر بندگان خود، رحم می‌فرماید».

مسلم نیز این حدیث را از سلمان فارسیt روایت کرده است؛ سلمانt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله متعال، صد رحمت دارد؛ از آن جمله، رحمتی‌ست که باعث می‌شود مخلوقات، به یک‌دیگر رحم ‌کنند؛ و نود و نه رحمت برای روز قیامت است».

و در روایتی دیگر آمده است: «الله متعال، در روزِ آفرینش آسمان‌ها و زمین، صد رحمت آفرید؛ هر رحمتی، به بزرگیِ فاصله‌ی میان آسمان تا زمین است. یک بخش از این رحمت‌ها را در زمین قرار داده است و همین یک رحمت، باعث می‌شود که مادر به فرزند خود مهر بورزد و جانوران وحشی و پرندگان، به یک‌دیگر رحم کنند و چون روز قیامت فرارسد، با این یک رحمت، سایر بخش‌های رحمت را کامل می‌گرداند».

426- وعنه عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  فِیمَا یَحکِى عَن ربِّه، تَبَارَکَ وَتَعَالى، قال: «أَذنَب عبْدٌ ذَنبًا، فقال: اللَّهُمَّ اغفِرْ لی ذَنبی، فقال اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعالى: أَذَنَبَ عبدِی ذنبًا، فَعلِم أَنَّ لَهُ ربًّا یَغْفِرُ الذَّنْب، وَیأْخُذُ بِالذَّنب، ثُمَّ عَادَ فَأَذَنَبَ، فقال: أَیْ ربِّ اغفِرْ لِی ذنبی، فقال تبارک وتعالى: أَذنبَ عبدِی ذَنبًا، فَعَلمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغفِرُ الذَّنب، وَیَأخُذُ بِالذنْب، ثُمَّ عَادَ فَأَذنَبَ، فقال: أَی رَبِّ اغفِرْ لی ذَنبی، فقال تَبَارَکَ وَتَعَالى: أَذنَبَ عَبدِی ذَنبًا، فعَلِمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا یَغْفِرُ الذَّنب، وَیأْخُذُ بِالذَّنب، قدَ غَفَرْتُ لِعبدی، فَلْیَفعَلْ ما شَاءَ». [متفقٌ علیه]([14])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  ضمن نقل قول از پروردگار بلندمرتبه‌اش فرمود: «یکی از بندگان، گناهی انجام داد و گفت: یا الله! گناهم را بیامرز. و الله متعال فرمود: "بنده‌ام، مرتکب گناه شد و دانست پروردگاری دارد که گناهان را می‌بخشد و در برابر گناهان، مجازات می‌کند." باز هم این بنده، مرتکب گناه می‌شود و می‌گوید: ای پروردگارم! گناهم را بیامرز. و الله متعال، فرمود: "بنده‌ام، مرتکب گناه شد و دانست پروردگاری دارد که گناهان را می‌بخشد و در برابر گناهان، مجازات می‌کند." این بنده، باری دیگر مرتکب گناه می‌شود و می‌گوید: ای پروردگارم! گناهم را بیامرز. و الله متعال، فرمود: «بنده‌ام، مرتکب گناه شد و دانست پروردگاری دارد که گناهان را می‌بخشد و در برابر گناهان، مجازات می‌کند. بنده‌ام را بخشیدم؛ پس هر چه می‌خواهد، انجام دهد»».

«هرچه می‌خواهد، انجام دهد»، یعنی تا زمانی که چنین می‌کند- مرتکب گناه می‌شود و توبه می‌نماید- او را می‌بخشم؛ زیرا توبه، گناهان گذشته را از میان می‌برد.

427- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «وَالَّذِی نَفْسی بِیَدِهِ لَوْ لَمْ تُذنِبُوا، لَذَهَبَ اللَّهُ بِکُم، وَجَاءَ بِقومٍ یُذْنِبُون، فَیَسْتَغْفِرُونَ اللَّه تعالى فیَغْفرُ لَهُمْ». [روایت مسلم]([15])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر گناه نمی‌کردید، الله شما را از میان برمی‌داشت و کسانی را به جای شما می‌آورد که گناه کنند و از الله متعال، آمرزش بخواهند و او نیز آن‌ها را بیامرزد».

428- وعن أبی أَیُّوبَ خَالِدِ بنِ زیدt قال: سمعتُ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  یقول: «لَوْلا أَنَّکُمْ تُذنبُون، لخَلَقَ اللَّهُ خَلقاً یُذنِبون، فَیَسْتَغْفِرُون، فَیَغْفِرُ لَهُمْ». [روایت مسلم]([16])

ترجمه: ابوایوب، خالد بن زیدt می‌گوید: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‌فرمود: «اگر شما گناه نمی‌کردید، الله متعال، مردمان دیگری پدید می‌آورد که گناه کنند و آمرزش بخواهند و او، آن‌ها را بیامرزد».

429- وعن أبی هریرةt قال: کُنَّا قُعوداً مَع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ، مَعَنا أَبُو بکْر وَعُمَر رضی اللهُ عنهما فی نَفَر، فَقَامَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  مِنْ بَیْن أَظْهُرنَا، فَأَبْطَأَ عَلَیْنَا، فَخَشَینا أَنْ یُقْتَطَعَ دُونَنَا، فَفَزَعْنا، فَقُمْنَا، فَکُنْتُ أَوَّلَ مَنْ فَزع، فَخَرجتُ أَبْتَغِی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ، حَتَّى أَتَیتُ حَائِطاً لِلأَنْصَارِ وَذَکَرَ الحدیث بطُوله إِلى قوله: فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «اذْهَبْ فَمَنْ لَقِیتَ وَرَاءَ
هَذَا الحَائِطِ یَشْهَدُ أَنْ لا إِلَه إلاَّ اللَّه، مُسْتَیقِناً بهَا قَلَبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالجَنَّةِ». [روایت مسلم]([17])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: ما به همراه ابوبکر و عمر$ با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نشسته بودیم و چند نفر دیگر نیز با ما بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  از میانِ ما برخاست و رفت و چون تأخیر کرد، ترسیدیم که مبادا در نبودِ ما و در تنهایی، مشکلی برایش پیش آمده باشد؛ طاقت نیاوردیم و برخاستیم (تا ببینیم چه شده است). من، نخستین کسی بودم که نگران شدم؛ لذا بیرون رفتم و در جستجوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بودم تا این‌که باغی از انصار رسیدم.... آن‌گاه ابوهریرهt این حدیث طولانی را ذکر می‌کند تا آن‌جا که می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «برو و هرکس را بیرون این باغ دیدی که گواهی می‌دهد معبود راستینی جز الله نیست و قلبش به آن یقین دارد، به او مژده‌ی بهشت بده».

430- وعن عبد اللَّه بن عَمْرو بن العاص رضی اللهُ عنهما، أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم  تَلا قَوَل اللَّهِ عزوجل  فی إِبراهِیمَ صلی الله علیه و آله و سلم : ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ [ابراهیم: ٣٦]، وَقَوْلَ عیسى صلی الله علیه و آله و سلم : ﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١١٨ [المائ‍دة: ١١٨]، فَرَفَعَ یَدَیْه وقال: «اللَّهُمَّ أُمَّتِی أُمَّتِی» وَبَکَى، فقال اللَّه عزوجل : «یا جبریلُ اذْهَبْ إِلى مُحَمَّدٍ وَرَبُّکَ أَعْلَم،فسلْهُ مَا یُبکِیه؟» فَأَتَاهُ جبرِیلُ فَأَخبَرَهُ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  بِمَا قال: وَهُو أَعْلَم، فقال اللَّهُ تعالى: «یا جِبریلُ اذهَبْ إِلى مُحَمَّدٍ فَقُل: إِنَّا سَنُرضِیکَ فی أُمَّتِکَ وَلا نَسُوؤُکَ». [روایت مسلم]([18])

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده‌ی الله عزوجل  درباره‌ی دعای ابراهیم صلی الله علیه و آله و سلم  را تلاوت کرد: ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ.([19]) و نیز این سخن عیسی صلی الله علیه و آله و سلم  را تلاوت نمود: ﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١١٨([20]) آن‌گاه رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  دستانش را بلند کرد و گفت: «یا الله! امتم، امتم». و گریست. الله عزوجل  فرمود: «ای جبرئیل! نزد محمد برو- در حالی که الله داناتر است- از محمد بپرس که چرا می‌گرید؟ جبرئیل علیه السلام  نزد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و ایشان، علت گریه‌اش را بیان فرمود. - و الله خود داناست.- الله متعال فرمود: «ای جبرئیل! نزد محمد برو و بگو: ما، تو را درباره‌ی امتت خشنود می‌سازیم و تو را اندوهگین و ناراحت نمی‌کنیم».

شرح

احادیثی که مؤلف/ ذکر کرده، درباره‌ی امیدواری به رحمت الهیست. احادیث فراوانی در این‌ باره وجود دارد؛ از جمله این‌که الله متعال بر بندگانش از مادر نیز نسبت به فرزندش، مهربان‌تر است. دلیلش، داستانِ همان زنی‌ست که در میان اسیران جنگی در تلاش و تکاپو بود و ناگهان پسربچه‌ای را دید، به سویش دوید، او را در آغوش گرفت و به او شیر داد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آیا به نظرِ شما این مادر، فرزندش را در آتش می‌اندازد؟» گفتند: خیر. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «به‌طور قطع الله بر بندگانش از این مادر نیز نسبت به فرزندش، مهربان‌تر است». و این، از کمال لطف و رحمت پروردگار نسبت به بندگانش می‌باشد که نشانه‌های فراوانی دارد؛ نعمت‌هایی که پیاپی به ما ارزانی می‌دارد، نشانه‌ی روشنی از مهر خداوندی‌ست که بزرگ‌ترینش نعمت اسلام است. زیرا الله متعال، بسیاری از امت‌ها را از نعمت اسلام، محروم نموده، ولی بندگان مؤمنش را از این نعمت، برخوردار ساخته است.

از دیگر نشانه‌های مهرورزی الله به بندگانش، اینست که پیامبرانی مژده‌رسان و بیم‌دهنده به سوی مردم فرستاده تا پس از ارسال پیامبران، عذر و بهانه‌ای نداشته باشند.

مؤلف/ هم‌چنین احادیثی ذکر کرده که در آن، آمده است: رحمت الهی بر خشم و غضب او غالب است. از این‌رو الله عزوجل  به گنهکاران دستور داده که از پروردگارشان درخواست آمرزش کنند تا آنان را بیامرزد؛ حال آن‌که اگر می‌خواست، هلاکشان می‌کرد و آنان را به توبه و درخواست آمرزش، تشویق و ترغیب نمی‌فرمود.

﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلَىٰ ظَهۡرِهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ   [فاطر: ٤٥]       

و اگر الله، مردم را به سزای کردارشان گرفتار (عذاب) می‌کرد، روی زمین هیچ جنبنده‌ای نمی‌گذاشت، ولی تا زمان مشخصی به آنان مهلت می‌دهد.

لذا در حدیثی که مسلم/ روایت کرده، آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «اگر شما گناه نمی‌کردید، الله متعال، مردمان دیگری پدید می‌آورد که گناه کنند و آمرزش بخواهند و او، آن‌ها را بیامرزد».

این، تشویقی‌ست برای این‌که وقتی انسان، مرتکب گناه می‌شود، از الله متعال، آمرزش بخواهد؛ زیرا اگر با نیتی صادقانه و قلبی سرشار از یقین، طلب آمرزش کند، الله عزوجل  او را می‌بخشد.

﴿قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ٥٣                                                                                          [الزمر: ٥٣]      

بگو: ای بندگان من که با زیاده‌روی در گناهان به خویشتن ستم کرده‌اید! از رحمت الله ناامید نباشید. بی‌گمان الله، همه‌ی گناهان را می‌آمرزد. به‌راستی که او، همان ذات آمرزنده و مهرورز است.

از جمله‌ی احادیثی که در این باب ذکر شده، این روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده‌ی الله عزوجل  درباره‌ی دعای ابراهیم صلی الله علیه و آله و سلم  را تلاوت کرد:

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦        [ابراهیم: ٣٦]   

ای پروردگارم! بت‌ها سبب گمراهی بسیاری از مردم شده‌اند؛ پس هر که از من پیروی کند، بی‌گمان او از من است و هر که از من نافرمانی نماید، به‌طور قطع تو آمرزنده‌ی مهربانی.

و نیز این سخن عیسی صلی الله علیه و آله و سلم  را تلاوت نمود:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١١٨

                                                                      [المائ‍دة: ١١٨]      

اگر عذابشان کنی، بندگان تو هستند؛ و اگر آن‌ها را ببخشی، به راستی که تو، توانای حکیمی.

آن‌گاه رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  دستانش را بلند کرد و گفت: «یا الله! امتم، امتم». و گریست. الله متعال فرمود: «ای جبرئیل! نزد محمد برو و بگو: ما، تو را درباره‌ی امتت خشنود می‌سازیم و تو را اندوهگین و ناراحت نمی‌کنیم».

الله عزوجل  محمد صلی الله علیه و آله و سلم  را درباره‌ی امتش، خشنود ساخت؛ چنان‌که اجر و پاداش این امت را در مقایسه با امت‌های پیشین، چندین برابر قرار داد. در حدیث صحیح آمده است: «مثال این امت و امت‌های گذشته، مانند شخصی‌ست که عده‌ای را از صبح تا ظهر به کار می‌گیرد و یک دینار به آنان مزد می‌دهد؛ آن‌گاه عده‌ی دیگری را از ظهر تا عصر به کار می‌گیرد و به آن‌ها نیز یک دینار مزد می‌دهد. سپس برخی دیگر را از عصر تا مغرب به‌کار می‌گیرد و به آن‌ها دو دینار مزد می‌دهد. دو گروه اول اعتراض می‌کنند و می‌گویند: چرا به ما که بیش‌تر کار کردیم، یک دینار دادی و به این‌ها دو دینار؟ کارفرما می‌گوید: آیا به شما کم ترین ستمی کرده‌ام؟ می‌گویند: خیر».([21]) لذا هیچ سرزنشی بر او نیست. پس فضل و لطف الهی بر این امت، فراوان است.

الله متعال، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم  را درباره‌ی امتش راضی نمود و امتیازات فراوانی به این امت بخشید؛ از جمله این‌که پاداش فراوانی به آنها می‌دهد؛ هم‌چنین با این‌که آخرین امت هستند، ولی نخستین امتی خواهند بود که روز قیامت، به حسابِ اعمالشان رسیدگی می‌شود. این امت، فضایل و امتیازات فراوانی دارد؛ همان‌گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: «أُعْطِیت خَمْسًا لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَد مِنْ الْأَنْبِیَاء قَبْلِی نُصِرْت بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا وَأُحِلَّتْ لِی الْغَنَائِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِی»؛([22]) یعنی: «پنج چیز به من عطا شده است که پیش از من، هیچ پیامبری از آن‌ها برخوردار نشد: از مسافت یک ماه، دشمنانم، دچار ترس و وحشت می‌شوند؛ زمین، برای من مسجد و پاک گردیده است؛ و مال غنیمت برای من حلال شده است، در صورتی که پیش از من برای هیچ‌کس حلال نشد».([23])

این‌ها ویژگی‌هایی‌ست که به رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  و امتش عنایت شده است. در هر حال، احادیثی که مؤلف/ ذکر کرده، درباره‌ی امیدواری به رحمت الهی‌ست و انسان را بر آن می‌دارد که کارهای نیک و شایسته انجام دهد و با انجام آن به آمرزش و پاداش الاهی، امیدوار باشد.

***

431- وعن مُعَاذِ بنِ جَبَلt قال کُنتُ رِدْفَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  عَلَى حِمارٍ فقال: «یَا مُعَاذُ هَل تَدری مَا حَقُّ اللَّه عَلى عِبَادِهِ، ومَا حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللَّه؟» قلت: اللَهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم. قال: «فَإِنَّ حَقَّ اللَّهِ عَلَى العِبَادِ أَن یَعْبُدُوه، وَلا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا، وَحقَّ العِبادِ عَلى اللَّهِ أَنْ لا یُعَدِّبَ مَنْ لا یُشِرکُ بِهِ شَیْئًا». فقلت: یا رسولُ اللَّهِ أَفَلا أُبَشِّرُ النَّاس؟ قال: «لا تُبَشِّرْهُم فَیَتَّکِلُوا». [متفقٌ علیه]([24])

ترجمه: معاذ بن جبلt می‌گوید: پشتِ سرِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بر الاغی سوار بودم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «ای معاذ! آیا می‌دانی حق الله بر بندگان، و حق بندگان بر الله چیست؟» گفتم: الله و پیامبرش داناترند. فرمود: «حقّ الله بر بندگان، اینست که او را عبادت کنند و چیزی را شریکش نسازند؛ و حق بندگان بر الله، اینست که کسی را که چیزی شریکش نمی‌گرداند، عذاب نکند». گفتم: ای رسول‌خدا! آیا این مژده را به مردم برسانم؟ فرمود: «خیر؛ این مژده را مگو. زیرا بیم آن می‌رود که بر این مژده، تکیه کنند و عمل را ترک نمایند».

432- وعن البَرَاءِ بنِ عازب رضی اللهُ عنهما عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «الْمُسْلِمُ إِذَا سُئِلَ فی القَبرِ یَشهَدُ أَن لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّه، وأَنَّ مُحَمَّداً رسولُ اللَّه، فذلک قولهُ تعالى: ﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ[ابراهیم: ٢٧]». [متفقٌ علیه]([25])

ترجمه: براء بن عازبt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مسلمان، هنگامِ سؤال قبر گواهی می‌دهد که معبود برحقی جز الله وجود ندارد و محمد فرستاده‌ی الله است؛ این، مفهوم سخن الله متعال است که می‌فرماید: ﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ[ابراهیم: ٢٧]».([26])

433- وعن أَنسt عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «إِنَّ الکَافِرَ إِذَا عَمِلَ حَسَنَةً، أُطعِمَ بِهَا طُعمَةً مِنَ الدُّنیَا، وَأَمَّا المُؤمِن، فَإِنَّ اللهَ تعالى یَدَّخِرُ لَهُ حَسَنَاتِهِ فی الآخِرَةِ، وَیُعْقِبُهُ رِزْقاً فی الدُّنْیَا عَلى طَاعَتِهِ».

وفی روایةٍ: «إِنَّ اللهَ لا یَظْلِمُ مُؤْمِناً حَسَنَةً یُعْطَى بِهَا فی الدُّنْیَا، وَیُجْزَى بِهَا فی الآخِرَة، وَأَمَّا الْکَافِر، فَیُطْعَمُ بِحَسَنَاتِ مَا عَمِلَ للَّهِ تعالى فی الدُّنْیَا حَتَّى إِذَا أَفْضَى إِلى الآخِرَة لَمْ یَکُنْ لَهُ حَسَنَةٌ یُجْزَى بِهَا». [روایت مسلم]([27])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «وقتی کافری کار نیکی انجام دهد، در برابر آن بهره‌ای از نعمت‌های دنیا به او داده می‌شود؛ اما الله متعال، نیکی‌های مؤمن را برای آخرت او ذخیره می‌کند و روزی‌ای در دنیا به دنبالِ طاعتش به او عطا می‌فرماید».

و در روایتی دیگر آمده است: «به‌یقین الله متعال، در برابر هیچ کار نیکی به هیچ مؤمنی ستم نمی‌کند (و از پاداش او نمی‌کاهد)؛ مؤمن بهره‌ی نیکی‌اش را در دنیا دریافت می‌کند و در آخرت نیز در برابر هر نیکی، پاداش می‌یابد؛ اما کافر، در دنیا از (لذایذ دنیوی و) بهره‌ی نیکی‌هایی که برای الله متعال انجام داده است، برخوردار می‌شود تا پس از انتقال به آخرت نیکی‌ای نداشته باشد که به‌خاطر آن پاداش بگیرد».

434- وعن جابرt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَثَلُ الصَّلَوَاتِ الخَمْسِ کَمَثَلِ نَهَرٍ جَارٍ غَمْرٍ عَلَى بَابِ أَحَدِکُمْ یَغْتَسِلُ مِنْهُ کُلَّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ». [روایت مسلم]([28])

ترجمه: جابرt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مثالِ نمازهای پنج‌گانه مانند رودخانه‌ی پُرآبی‌ست که در مقابل خانه‌ی هر یک از شما، جاری‌ست و او، روزانه پنج بار خود را در آن می‌شوید».

435- وعن ابنِ عباس رضی اللهُ عنهما قال: سمعتُ رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  یقول: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُسلِمٍ یَمُوتُ فَیَقُومُ عَلَى جَنازتِه أَرَبَعُونَ رَجُلاً لا یُشرِکُونَ بِاللَّهِ شَیئاً إِلاَّ شَفَّعَهُمُ اللَّهُ فیه». [روایت مسلم]([29])

ترجمه: ابن عباس$ می‌گوید: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‌فرمود: «هر فردِ مسلمانی بمیرد و چهل مسلمان موحد که هیچ چیز و هیچ‌کس را با الله شریک نساخته‌اند، بر او نماز بخوانند، الله متعال شفاعت آنان را در حقّ او می‌پذیرد».

436- وعن ابنِ مسعودt قال: کُنَّا مَعَ رسولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  فی قُبَّةٍ نَحوًا مِنْ أَرَبعِین، فقال: «أَتَرضَونَ أَنْ تَکُونُوا رُبُعَ أَهْلِ الجَنَّة؟» قُلْنَا: نَعَم، قال: «أَتَرضَونَ أَن تَکُونُوا ثُلُثَ أَهْلِ الجَنَّة؟» قُلْنَا: نَعَم، قال: «وَالَّذِی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنِّی لأَرجُو أَنْ تَکُونُوا نِصفَ أَهْلِ الجَنَّة، وَذَلِک أَنَّ الجَنَّةَ لا یَدخُلُهَا إِلاَّ نَفسٌ مُسلِمَةٌ، وَمَا أَنتُمْ فی أَهْلِ الشِّرکِ إِلاَّ کََالشَّعرَةِ البَیَضَاءِ فی جلدِ الثَّورِ الأَسود، أَوْ کَالشَّعَرَةِ السَّودَاءِ فی جلدِ الثَّورِ الأَحْمَرِ». [متفقٌ علیه]([30])

ترجمه: ابن مسعودt می‌گوید: ما حدود چهل نفر با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در خیمه‌ای بودیم؛ فرمود: «آیا راضی می‌شوید که شما مسلمانان، یک‌چهارم بهشتیان باشید؟» گفتیم: بله. فرمود: «آیا راضی می‌شوید که شما، یک‌سوم بهشتیان باشید؟» گفتیم: بله. فرمود: «سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، من امیدوارم که شما نصف بهشتیان باشید؛ زیرا کسی جز مسلمان، وارد بهشت نمی‌شود. شما نسبت به مشرکان، مانند موی سفیدی در پوست گاوی سیاه هستید؛ یا مانندِ مویی سیاه در پوست گاوی سرخ‌موی».

437- وعن أبی موسى الأَشعریt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ دَفَعَ اللَّهُ إِلى کُلِّ مُسْلِمٍ یَهُودیًّا أو نَصْرَانِیًّا فَیَقُول: هَذَا فِکَاکُکَ مِنَ النَّارِ».

وفی روایة عنهُ عن النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیامَةِ نَاسٌ مِنَ المُسْلِمِین بِذُنُوبٍ أَمْثَالِ الجبَالِ یَغفِرُهَا اللَّهُ لهمُ». [روایت مسلم]([31])

ترجمه: ابوموسی اشعریt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «وقتی روز قیامت فرامی‌رسد، الله متعال، به هر مسلمانی، یک یهودی یا نصرانی می‌دهد و می‌فرماید: این، عوض و بلاگردان تو از آتش دوزخ است».

و در روایتی دیگر از ابوموسیt آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «روز قیامت گروهی از مسلمانان با گناهانی مانند کوه‌ها، (به میدان حشر) می‌آیند، اما الله همه‌ی آن‌ها را می‌آمرزد».

[نووی گوید: معنای سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  که فرمود: «الله متعال، به هر مسلمانی یک یهودی یا نصرانی می‌دهد...»، در حدیثی که ابوهریرهt روایت کرده، آمده است: «هرکس، جایگاهی در دوزخ و جایگاهی در بهشت دارد؛ هنگامی که مؤمن وارد بهشت می‌شود، کافری، جای او را در دوزخ می‌گیرد». زیرا او، به‌خاطر کفرش سزاوار دوزخ است. و معنای عوض و بلاگردان که در حدیث ابوموسیt آمده، همین است که وقتی مسلمان در آستانه‌ی ورود به دوزخ قرار می‌گیرد، کافری، جای او را در دوزخ پُر می‌کند و باعث رهایی او از آتش دوزخ می‌شود. زیرا الله متعال، تعدادی را برای دوزخ مقرر فرموده است که آن را پُر می‌کنند. به عبارت دیگر، کافران به سبب گناهان و کفرشان، به جای مسلمانان وارد دوزخ می‌شوند و در حقیقت، بلاگردان آنان قرار می‌گیرند. و الله داناتر است.

438- وعن ابن عمَر رضی اللهُ عنهما قال: سمِعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  یقول: «یُدْنَى المُؤْمِنُ یَومَ القِیَامَةِ مِنُ رَبِّهِ حتَّى یَضَعَ کَنَفَهُ عَلَیه فَیُقَرِّرَهُ بِذُنُوبِه، فیقولُ: أَتَعرفُ ذنبَ کَذا؟ أَتَعرفُ ذَنبَ کَذَا؟ فیقول: رَبِّ أَعْرِف، قال: فَإِنِّی قَد سَتَرتُهَا عَلَیکَ فی الدُّنیَا، وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَکَ الیَوم، فَیُعطَى صَحِیفَةَ حسَنَاته». [متفقٌ علیه]([32])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم که می‌فرمود: «مؤمن روز قیامت به پروردگارش نزدیک می‌شود تا آن‌جا که الله، پرده‌ی رحمت و پوشش خود را بر روی او می‌نهد و از او درباره‌ی گناهانش اعتراف می‌گیرد و می‌فرماید: آیا فلان‌گناه را به‌خاطر داری؟ آیا فلان‌گناه را به‌یاد داری؟ و بنده، پاسخ می‌دهد: بله ای پروردگار من! و الله می‌فرماید: من، در دنیا گناهانت را پوشاندم و امروز نیز (آن‌ها را می‌پوشانم و) تو را می‌آمرزم. سپس بنده کارنامه‌ی نیکی‌هایش را دریافت می‌کند».

 

شرح

همه‌ی این احادیث، درباره‌ی امیدواری به رحمت الهی‌ست؛ البته امید به رحمت باید مبتنی بر کارهای نیک و شایسته باشد و امید بدون عمل، آرزوی بی‌پایه‌ایست که هیچ سودی برای بنده ندارد. از این‌رو در حدیث آمده است: «الکَیِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَه، وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْموْت، وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَه هَواهَا، وتمَنَّى عَلَى اللَّهِ الأمانی».([33]) یعنی: «زیرک، کسی‌ست که خویشتن را محاسبه کند و برای پس از مرگ (برای آخرت)، کار نماید؛ و ناتوان، کسی‌ست که از خواسته‌ها و آرزوهای نفسانی خویش، پیروی کند و امید و آرزوی بی‌اساس و نابجا به خداوند داشته باشد». لذا عمل و کار و کوشش، گریزناپذیر و ضروری‌ست تا امید انسان تحقق یابد و پایه و اساس درستی داشته باشد.

مؤلف/ حدیث معاذ بن جبلt را نقل کرده است: معاذt پشت سرِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  سوار الاغ بود؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به معاذt فرمود: «ای معاذ! آیا می‌دانی حق الله بر بندگان، و حق بندگان بر الله چیست؟» گفتم: الله و پیامبرش داناترند. فرمود: «حقّ الله بر بندگان، اینست که او را عبادت کنند و چیزی را شریکش نسازند؛ و حق بندگان بر الله، اینست که کسی را که چیزی شریکش نمی‌گرداند، عذاب نکند». گفتم: ای رسول‌خدا! آیا این مژده را به مردم برسانم؟ فرمود: «خیر؛ این مژده را مگو. زیرا بیم آن می‌رود که بر این مژده، تکیه کنند و عمل را ترک نمایند». یعنی به واجبات بسنده کنند و دیگر، به اعمال نفل نپردازند. البته معاذt در پایان عمرش، از ترس این‌که مبادا به‌خاطر کتمان این حدیث، گنهکار شود، آن را به مردم گفت. در هر حال، این فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  هشداری جدی در این‌باره است که انسان نباید با تکیه بر این مژده به واجبات بسنده کند؛ بلکه باید بداند که عبادت و بندگی الله عزوجل  برای رستگار شدن، گریزناپذیر است.

از دیگر احادیثی که مؤلف/ درباره‌ی امیدواری به رحمت الله، نقل کرده، روایتیست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرموده است: در قبر از مؤمن سؤال می‌کنند و او گواهی می‌دهد که معبود برحقی جز الله نیست و محمد، فرستاده‌ی اوست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: این، همان سخن استواری‌ست که الله متعال، درباره‌اش می‌فرماید:

﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ [ابراهیم: ٢٧]

الله، مومنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار می‌گرداند.

در قبر از هر مرده‌ای سه سؤال می‌پرسند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ و مؤمن پاسخ می‌دهد: پروردگار من، الله متعال است و دینم، اسلام و پیامبرم، محمد صلی الله علیه و آله و سلم .

مؤلف/ هم‌چنین روایتی درباره‌ی نحوه‌ی حساب‌رسی به مؤمن ذکر کرده است: الله عزوجل  روز قیامت بنده‌اش را دور از انظار مردم، نزد خود می‌خواند و او را زیر کَنَف خود، یعنی زیرِ پوشش خود قرار می‌دهد و می‌فرماید: فلان‌کار و فلان‌کار را انجام دادی، و درباره‌ی گناهانش از او اعتراف می‌گیرد. و چون بنده، به گناهان خود اعتراف می‌کند، الله عزوجل  می‌فرماید: «من، در دنیا گناهانت را پوشاندم و امروز نیز (آن‌ها را می‌پوشانم و) تو را می‌آمرزم. سپس بنده کارنامه‌ی نیکی‌هایش را دریافت می‌کند».

همان‌گونه که در یکی از این احادیث اشاره شد، روز قیامت به هر مسلمانی، یک یهودی یا نصرانی می‌دهند و به او می‌گویند: این، عوض و بلاگردان تو از آتش دوزخ است؛ لذا تو، نجات می‌یابی.

البته این، بدین معنا نیست که تعداد مسلمانان و غیرمسلمانان، یکسان است؛ بلکه شمار کافران اعم از یهود و نصارا، و سایر مشرکان، بیش‌ از تعداد مسلمانان است؛ زیرا از هر هزار نفر، نهصد و نود و نه نفر به دوزخ می‌روند و یک نفر وارد بهشت می‌شود.

مؤلف/ حدیثی ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به اصحابش فرمود: «آیا راضی می‌شوید که شما مسلمانان، یک‌چهارم بهشتیان باشید؟» گفتند: بله. فرمود: «آیا راضی می‌شوید که شما، یک‌سوم بهشتیان باشید؟» گفتند: بله. فرمود: «من امیدوارم که شما نصف بهشتیان باشید»؛ یعنی نصف بهشتیان، از این امت هستند و نصف دیگر از سایر امت‌ها. این، نشان‌گر فراوانی امت اسلامی‌ست؛ زیرا آخرین امت می‌باشد و افراد این امت تا روز قیامت، پا به عرصه‌ی هستی می‌گذارند. در «سنن» و «مسند» آمده است: صف‌های بهشتیان، یک‌صد و بیست صف است که هشتاد صف، از آنِ این امت می‌باشد.([34]) لذا این امت، دوسوم بهشتیان خواهند بود و این از رحمت الله متعال و از امتیازهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  از اجر و پاداش کسانی که به سنت و روش او عمل می‌کنند، برخوردار می‌شود.

***

439- وعن ابنِ مسعودٍt أَنَّ رَجُلاً أَصَابَ مِنَ امْرَأَةٍ قُبْلَة فَأَتَى النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم  فأَخبَرَهُ، فأَنزل اللَّهُ تعالى: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ﴾ [هود: ١١٤] فقال الرجل: أَلی هذا یَا رَسُولَ اللهِ؟ قال: «لِجَمیعِ أُمَّتی کُلهِمْ». [متفقٌ علیه]([35])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: مردی، زنی را بوسید و سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و ماجرا را گفت (و اظهار ندامت کرد). الله متعال، این آیه را نازل فرمود: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ.([36]) آن مرد گفت: ای رسول‌خدا! آیا این حکم، ویژه‌ی من است؟ فرمود: «(خیر؛) شامل حالِ همه‌ی امت من می‌شود».

440- وعن أَنسt قال: جَاءَ رَجُلٌ إِلى النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  فقال: یَا رَسُولَ اللهِ أَصَبْتُ حَدًّا، فَأَقِمْهُ عَلَیَّ، وَحَضَرتِ الصَّلاةُ فَصَلَّى مَعَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  فَلَمَّا قَضَى الصَّلاة قال: یا رسول اللَّهِ إِنِّی أَصَبْتُ حدًّا، فأَقِمْ فیَّ کتَابَ اللَّه، قال: «هَلْ حَضَرْتَ مَعَنَا الصَّلاَة؟» قال: نَعم: قال: «قد غُفِرَ لَکَ». [متفقٌ علیه]([37])

ترجمه: انسt می‌گوید: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و گفت: گناهی انجام داده‌ و سزاوار حد (مجازات) شده‌ام؛ آن را بر من اجرا کن. در این میان، وفت نماز فرارسید و او با رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  نماز خواند. پس از پایان نماز، عرض کرد: ای رسول‌خدا! گناهی انجام داده و سزاوار مجازات شده‌ام؛ حکم الله را درباره‌ی من اجرا کن. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «آیا با ما نماز خواندی؟» گفت: بله. فرمود: «آمرزیده شده‌ای».

[منظور از حد شرعی یا مجازاتی که در این روایت آمده، گناهی‌ست که موجب تعزیر می‌باشد؛ و منظور، حد یا مجازاتی اصلی مانند حدّ زنا یا شراب و امثال آن نیست؛ زیرا حدود و مجازات‌های اصلی، با نماز ساقط نمی‌شوند و ترک آن‌ها برای قاضی و حاکم، جایز نیست.]

441- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إِنَّ اللهَ لَیَرضی عَنِ الْعَبْدِ أَنْ یَأْکُلَ الأَکلَةَ، فَیحْمَدُهُ علیها، أَوْ یَشْربَ الشَّرْبَةَ ، فَیَحْمدُهُ عَلیها». [روایت مسلم]([38])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «الله متعال از بنده‌ای که غذایی می‌خورد و او را حمد و سپاس می‌گوید یا هنگامی که جرعه‌ای آب می‌نوشد و الله را حمد و ستایش می‌کند، راضی و خشنود می‌شود».

442- وعن أَبی موسىt عَنِ النَّبِیّ صلی الله علیه و آله و سلم  قَالَ: «إنَّ الله تَعَالَى یَبْسُطُ یَدَهُ باللَّیلِ لیَتُوبَ مُسِیءُ النَّهَارِ، وَیَبْسُطُ یَدَهُ بالنَّهَارِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ اللَّیلِ، حَتَّى تَطلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا».[روایت مسلم]([39])

ترجمه: ابوموسیt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «همانا الله متعال دستش را در شب می‌گشاید تا گنهکارِ روز توبه کند و دستش را در روز می‌گشاید تا گنهکارِ شب توبه نماید (و الله توبه‌ی بنده‌اش را می‌پذیرد) تا آن‌که خورشید از مغرب طلوع کند».

443- وعن أبی نجیحٍ عَمرو بن عَبْسَةَ- بفتح العین والباءِ- السُّلَمِیt قال: کنتُ وَأَنَا فی الجَاهِلِیَّةِ أَظُنُّ أَنَّ النَّاسَ عَلى ضَلالَةٍ، وَأَنَّهُمْ لَیْسُوا على شیءٍ، وَهُمْ یَعْبُدُونَ الأَوْثَان، فَسَمِعْتُ بِرَجُلٍ بِمکَّةَ یُخْبِرُ أَخْبَارًا، فَقَعَدْتُ عَلى رَاحِلَتی، فَقَدِمْتُ عَلَیْهِ، فَإِذَا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  مُسْتَخْفِیاً جُرَءَاءُ علیهِ قَوْمُه، فَتَلَطَّفْتُ حَتَّى دَخلْتُ عَلَیهِ بِمَکَّة، فَقُلْتُ له: ما أَنَت؟ قال: «أَنا نَبی». قلت: وما نبی؟ قال: «أَرْسَلِنی اللَّه». قلت: وبِأَیِّ شَیْءٍ أَرْسلَک؟ قال: «أَرْسَلنی بِصِلَةِ الأَرْحام، وکسرِ الأَوْثان، وَأَنْ یُوَحَّدَ اللَّه لایُشْرَکُ بِهِ شَیْء». قلت: فَمنْ مَعَکَ عَلى هَذا؟ قال: «حُر وَعَبْدٌ» ومعهُ یوْمَئِذٍ أَبو بکر وبلالٌ$. قلت: إِنِّی مُتَّبعُک، قال إِنَّکَ لَنْ تَستطِیعَ ذلکَ یَوْمَکَ هَذا. أَلا تَرى حَالی وحالَ النَّاس؟ وَلَکِنِ ارْجعْ إِلى أَهْلِکَ فَإِذا سمعْتَ بِی قد ظَهَرْتُ فَأْتِنی». قال فَذهبْتُ إِلى أَهْلی، وَقَدِمَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  المَدینَةَ وکنتُ فی أَهْلی. فَجَعَلْتُ أَتَخَبَّرُ الأَخْبَار، وَأَسْأَلُ النَّاسَ حینَ قَدِمَ المدینة حَتَّى قَدِمَ نَفرٌ مِنْ أَهْلی المدینةَ، فقلت: ما فَعَلَ هذا الرَّجُلُ الَّذی قدِم المدینة؟ فقالوا: النَّاسُ إِلیهِ سِراعٌ وَقَدْ أَرَادَ قَوْمُه قَتْلَه، فَلَمْ یَستْطَیِعُوا ذلِک، فَقَدِمتُ المدینَةَ فَدَخَلتُ علیه، فقلت: یَا رَسُولَ اللهِ أَتَعرِفُنی؟ قال: «نَعم أَنتَ الَّذی لَقیتنَی بمکةَ». قال: فقلت: یا رسول اللَّه أَخْبرنی عمَّا عَلَّمکَ اللَّه وَأَجْهَلُهُ، أَخبِرنْی عَنِ الصَّلاَةِ؟ قال: «صَلِّ صَلاَةَ الصُّبح، ثُمَّ اقْصُرْ عَنِ الصَّلاةِ حَتَّى تَرتفَعِ الشَّمْسُ قِیدَ رُمْح، فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حین تطلع بَیْنَ قَرْنَی شَیْطَان، وَحِینئِذٍ یَسْجُدُ لَهَا الکفَّار، ثُمَّ صَلِّ، فَإِنَّ الصَّلاَةَ مشهودة محضورة حَتَّى یستقِلَّ الظِّلُّ بالرُّمح، ثُمَّ اقْصُر عن الصَّلاةِ، فإِنَّهُ حینئذٍ تُسجَرُ جَهَنَّمُ، فإِذا أَقبلَ الفَیءُ فصَلِّ، فإِنَّ الصَّلاةَ مَشهودةٌ محضورة حتى تُصَلِّیَ العصرَ ثم اقْصُر عَنِ الصلاةِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمسُ، فإِنَّهَا تُغرُبُ بین قَرنیْ شیطان، وحینئذٍ یَسْجُدُ لها الکُفَّارُ».

قَال: فقلت: یا نَبِیَّ اللَّه، فالوضوءُ حدّثنی عنه؟ فقال: «ما مِنْکُمْ رجُلٌ یُقَرِّبُ وَضُوءَه، فَیَتَمَضْمَضُ ویستنْشِقُ فَیَنْتَثِر، إِلاَّ خَرَّتْ خطایَا وَجهِهِ وفیهِ وخیاشِیمِه. ثُمَّ إِذا غَسَلَ وجهَهُ کما أَمَرَهُ اللَّه إِلاَّ خرّت خطایا وجهِهِ مِنْ أَطرافِ لحْیَتِهِ مع الماء. ثم یغسِل یَدَیْهِ إِلى الْمِرفَقَینِ إِلاَّ خرّت خطایا یَدَیْهِ مِنْ أَنامِلِهِ مَعَ الْمَاءِ، ثُمَّ یَمْسحُ رَأْسَه، إِلاَّ خَرَّتْ خَطَایَا رَأْسِهِ من أَطرافِ شَعْرهِ مع الماء، ثم یَغْسِل قَدَمَیهِ إِلى الکَعْبَیْن، إلاَّ خَرّت خطایا رِجْلَیه من أَنَامِلِهِ مَع الماء، فإِنْ هو قامَ فصلَّى، فحمِدَ اللَّه تعالى وأَثْنَى علیهِ وَمجَّدَهُ بالَّذِی هُوَ لَهُ أَهل، وَفَرَّغَ قَلْبَهُ للَّه تعالى، إِلا انصَرَفَ من خطیئَتِهِ کَهَیْئَتِهِ یومَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».

فحدّثَ عَمرو بنُ عَبسةَ بهذا الحدیثَ أَبَا أُمَامَة صاحِبِ رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ، فقال له أبو أمامة: یا عَمْروُ بن عَبْسَةَ، انظر ما تقول. فی مقامٍ واحِدٍ یُعطى هذا الرَّجُل؟ فقال عَمْرو:یا أَبَا أُمامةَ، فقد کِبرَتْ سِنِّی، ورَقَّ عَظمِی، وَاقْتَرَبَ أَجَلی، وما بِی حَاجة أَنْ أَکذِبَ على اللَّهِ تعالى ولا على رسول اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  لو لَمْ أَسْمَعْهُ من رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  إِلاَّ مَرَّةً أَوْ مَرْتَیْن أو ثَلاثاً، حَتَّى عَدَّ سبعَ مَرات، ما حَدَّثتُ أَبداً بِه، ولکنِّی سمِعتُهُ أَکثَرَ من ذلک. [روایت مسلم]([40])

ترجمه: ابونجیح، عمرو بن عَبَسه‌ی سُلّمیt می‌گوید: من در دوران جاهلیت، بر این باور بودم که مردم در گمراهی هستند و در مسیر هدایت قرار ندارند که بت‌ها را عبادت می‌کنند تا آن‌که باخبر شدم مردی در مکه، خبرهایی می‌دهد (و سخنانِ تازه‌ای می‌گوید.) سوارِ شترم شدم تا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بروم. در آن زمان رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  مخفیانه دعوت می‌داد و قومش بر او گستاخ و مسلط بودند. مخفیانه وارد مکه شدم (و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را پیدا کردم). از او پرسیدم: تو کیستی؟ فرمود: «من، پیامبرم». گفتم: پیامبر، چیست؟ فرمود: «الله متعال، مرا فرستاده است». پرسیدم: تو را با چه مأموریتی فرستاده است؟ فرمود: «برای صله‌ی رحم، شکستن بت‌ها، و این‌که الله، به‌یگانگی پرستش شود و هیچ چیز و هیچ‌کس را شریکش نسازند». گفتم: چه کسانی با تو هستند؟ فرمود: «مردی آزاد و یک برده»‌. در آن زمان ابوبکر و بلال$ با او بودند. گفتم: من نیز پیرو تو هستم. فرمود: «تو امروز نمی‌توانی اسلام آوردن خود را آشکار کنی؛ مگر حال مرا با مردم نمی‌بینی؟ نزد خانواده‌ات بازگرد و وقتی خبر موفقیت و آشکار شدن دعوتم به تو رسید، نزدم بیا». عمروt می‌گوید: نزد خانواده‌ام بازگشتم تا این‌که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به مدینه هجرت کرد و من، هم‌چنان در منطقه‌ی خود بودم؛ پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به مدینه، جویای اخبار بودم و از مردم، پرس و جو می‌کردم تا این‌که عده‌ای از اهالی محلّ ما به مدینه رفتند. (وقتی بازگشتند) از آن‌ها پرسیدم: کار این مرد تازه‌وارد به مدینه، به کجا رسیده است و چه وضعیتی داشت؟ گفتند: مردم به سویش می‌شتابند؛ قومش تصمیم داشته‌اند او را به‌قتل برسانند، ولی موفق نشده‌اند. (عمروt می‌گوید:) لذا به مدینه و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  رفتم. گفتم: ای رسول‌خدا! آیا مرا می‌شناسید؟ فرمود: «بله، تو همان کسی هستی که در مکه به ملاقاتم آمدی». گفتم: ای رسول‌خدا! از دانشی که الله به تو داده است و من نمی‌دانم، به من بیاموز و نماز را به من آموزش بده. فرمود: «نماز صبح را به‌جای آور؛ سپس تا زمانی که خورشید به‌اندازه‌ی یک نیزه بالا بیاید، از خواندن نماز خودداری کن؛ زیرا خورشید، هنگام طلوع، از میان دو شاخ شیطان، طلوع می‌کند([41]) و این، زمانی‌ست که کافران، برای خورشید، سجده می‌نمایند. سپس نماز بخوان؛ زیرا نماز خواندن، با حضور فرشتگان است و آن‌گاه که سایه‌ی نیزه (یا هر چیز دیگری) به کم‌ترین حدّ آن برسد، از خواندن نماز خودداری کن. چون در این زمان دوزخ، شعلهور و برافروخته می‌شود و وقتی سایه (به سمت مشرق) متمایل شد، نماز بخوان؛ زیرا خواندن نماز با حضور فرشتگان است تا آن‌که نماز عصر را به‌جای آوری. پس از نماز عصر، تا غروب خورشید نماز نخوان؛ زیرا خورشید در میان دو شاخ شیطان غروب می‌کند و کافران، در این هنگام برای خورشید، سجده می‌نمایند».

عمروt می‌گوید: گفتم: ای پیامبر خدا! وضو، درباره‌ی وضو برایم سخن بگو. فرمود: «هرکس از شما آب وضویش را تهیه کند و مضمضه و استنشاق نماید (آب را در دهان و بینی‌اش بگرداند)، گناهان صورت و دهان و بینی‌اش، با آب وضو فرو می‌چکد؛ و آن‌گاه که مطابق فرمان الله، صورتش را می‌شوید، گناهان صورتش، با آب وضو از اطراف ریش او، می‌ریزد. و چون دستانش را تا آرنج می‌شوید، خطاهای دستانش با آب وضو فرو می‌چکد و وقتی سرش را مسح می‌کند، گناهان سرش با آب وضو از اطراف موهایش پایین می‌افتد و آن‌گاه که پاهایش را تا دو قوزک می‌شوید، گناهان پاهایش به همراه آب وضو از انگشتانش فرو می‌ریزد و هنگامی که به نماز می‌ایستد و الله متعال را حمد و ستایش می‌کند و ثنایش می‌گوید و او را آن‌گونه که شایسته‌ی اوست، به بزرگی یاد می‌نماید و قلبش را برای الله متعال، خالی می‌گرداند، مانند روزی که از مادر، به دنیا آمد، از گناهانش پاک می‌شود».

عمرو بن عبسهt این حدیث را برای ابوامامهt، صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بازگو کرد. ابوامامهt به او گفت: ای عمرو بن عبسه! بنگر چه می‌گویی؛ یک نفر یک‌جا (در یک وضو و نماز) این‌همه پاداش می‌یابد؟! عمروt پاسخ داد: ای ابوامامه! پا به سن گذاشته و پیر شده‌ام؛ استخوان‌هایم سست و ضعیف گشته و مرگم نزدیک است و نیازی ندارم که بر الله متعال و پیامبرش دروغ ببندم و اگر  این حدیث را یک یا دو یا سه بار - عمرو هفت بار برشمرد- از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  نمی‌شنیدم، آن را بازگو نمی‌کردم؛ ولی این حدیث را بیش از این از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم.

444- وعن أبی موسى الأشعریt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «إِذا أَرادَ اللَّه تعالى رحمةَ أُمَّةٍ، قَبضَ نبیَّهَا قَبلَها، فجعلَهُ لها فَرَطاً وسلَفاً بین یَدَیها، وإذا أرادَ هَلَکةَ أُمَّةٍ، عذَّبَها ونبیُّهَا حَیٌّ، فَأَهْلَکَهَا وهوَ حَیُّ یَنظُرُ، فَأَقَرَّ عینَهُ بِهلاکها حین کذَّبوهُ وعصَوا أَمْرَهُ». [روایت مسلم]([42])

ترجمه: ابوموسی اشعریt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «وقتی الله متعال بخواهد بر امتی رحم کند (و آن‌ها را از رحمتش برخوردار سازد)، پیامبرشان را پیش از خودشان از دنیا می‌برد و او را برای امتش، ذخیره‌ی آخرت قرار می‌دهد تا پیشاپیش امتش قرار بگیرد (و برای آن‌ها شفاعت کند)؛ ولی آن‌گاه که الله متعال قصد نابودی امتی را داشته باشد، در حالی که پیامبرشان، زنده و نظاره‌گر است، آن‌ها را عذاب می‌کند تا بدان سبب که پیامبرشان را انکار کردند و از او نافرمانی نمودند، چشمانِ پیامبر را به هلاکت امت نافرمانش، روشن بگرداند».

شرح

احادیثی که مؤلف/ ذکر کرده، همگی درباره‌ی امیدواری به رحمت الهی‌ست. در یکی از این احادیث آمده است: نمازهای پنج‌گانه، کفاره‌ی گناهانِ پیش از آن است؛ مانند آن مرد که زنی را بوسید یا مثل آن شخص که مرتکب گناهی شد و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  خواست که او را مجازات کنند. در نتیجه نماز، برترین عبادتِ بدنی‌ست و بدی‌ها را از میان می‌برد. الله متعال، می‌فرماید:

﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ    

                                                                                           [هود: ١١٤]

در آغاز و پایان روز و پاسی از شب نماز را برپا دار. بی‌گمان نیکی‌ها، بدی‌ها را از میان می‌برند.

البته شکی نیست که نماز باید به صورتی ادا شود که الله عزوجل  می‌پسندد؛ همان‌گونه که در حدیث عمرو بن عبسهt بدین نکته اشاره شده که هر نمازی، وقتِ مشخصی دارد و در پاره‌ای از اوقات، از خواندن نماز منع شده است. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نحوه‌ی وضو گرفتن را به عمرو بن عبسهt آموزش داد؛ وقتی وضوی انسان، وضوی درستی باشد، گناهانش با آب وضو فرومی‌چکد و آن‌گاه که انسان با قلبی که آن را برای الله، فارغ کرده است، به نماز می‌ایستد، الله متعال، گناهانش را می‌بخشد. لازم می‌دانم که این‌جا این نکته را یادآوری کنم که برخی از مردم با این‌که نماز می‌خوانند، ولی تنها یک‌دهم پاداش نماز یا کم‌تر از آن به آن‌ها می‌رسد؛ زیرا با قلبی غافل نماز می‌گزارند یا به‌گونه‌ای که انگار مشغول تجارت و خرید و فروش هستند یا تا پایان نمازشان، به کارهای دیگری مشغولند!

انسان همین‌که الله اکبر می‌گوید و به نماز می‌ایستد، شیطان، وسوسه اش را آغاز می‌کند و افکار و خیال‌های زیادی در ذهنش می‌آورد و همین‌که سلام می‌دهد و نمازش را به پایان می‌رساند، هر فکر و خیالی که در نماز داشته است، از سرش می‌رود. این، نشان‌گر اینست که شیطان می‌خواهد نماز انسان را خراب و ناقص نماید تا نمازگزار از این پاداش بزرگ، محروم شود.

نکات فراوانی از حدیث عمرو بن عبسهt برداشت می‌شود؛ از این حدیث چنین برمی‌آید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  دعوتش را مخفیانه و در شرایطی آغاز کرد که به‌شدت تحت فشار و اذیت و آزار مشرکان بود. عمرو بن عبسهt در دوران جاهلیت معتقد بود که مردم، گمراه شده‌اند و در مسیر هدایت قرار ندارند؛ از این‌رو در جستجوی حقیقت و یافتن آیین سازگار با فطرت بود تا این‌که نام و آوازه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  و دعوتش در مکه، به او رسید. لذا به مکه رفت تا با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  ملاقات کند. وی، شرایط سخت مکه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  مشاهده کرد و دریافت که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به‌شدت زیر نظر و تحت فشار است و تنها یک مرد آزاد و یک برده، یعنی ابوبکر و بلال$ از او پیروی کرده‌اند و با او هستند.

این، نشان می‌دهد که ابوبکر صدیقt نخستین کسی بود که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  ایمان آورد و پس از او علی بن ابی‌طالبt دیگر مردِ آزادی بود که مسلمان شد.

این از حکمت و دوراندیشی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بود که به عمروt فرمود: تو اینک نمی‌توانی اسلام خود را آشکار نمایی؛ نزد خانواده‌ات بازگرد و آن‌گاه که خبر موفقیت و ظهور من به تو رسید، نزدم بیا». عمروt نیز به منطقه‌ی خودش بازگشت و حدود سیزده سالِ بعد، به مدینه و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  رفت و گفت: ای رسول‌خدا! آیا مرا می‌شناسی؟ با آن‌که سال‌های زیادی از ملاقات عمرو با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  می‌گذشت، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  او را از یاد نبرده بود و به عمروt خبر داد که او را می‌شناسد و آن‌گاه حقوق الهی را به او آموزش داد و برایش بیان فرمود که وقتی کسی، وضوی کامل و درستی می‌گیرد، گناهانش با آب وضو از اعضای بدنش فرومی‌ریزد؛ و این نکته را هم بیان نمود که نماز درست و کامل، کفاره‌ی گناهان نمازگزار است. این، نشان می‌دهد که لطف و رحمت پروردگار از خشم و غضب او، گسترده‌تر می‌باشد و رحمتش بر غضبش غالب است. از الله متعال درخواست می‌کنم که همه‌ی ما را مشمول رحمتش بگرداند؛ به‌یقین، او، بخشنده‌ی بزرگوار است.




([1]) صحیح بخاری، ش:3435؛ و صحیح مسلم، ش:28.

([2]) صحیح مسلم، ش:2687. ر.ک: همین کتاب، تعلیق حدیث شماره‌ی445.

([3]) ذراع، به‌اندازه‌ی فاصله‌ی آرنج تا سر انگشتان دست است.

([4]) صحیح مسلم، ش: 93.

([5]) صحیح بخاری، ش:128؛ صحیح مسلم، ش:32.

([6]) یعنی بگوید: أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أنّ محمّدا عبده ورسوله.

([7]) صحیح مسلم، ش:27.

([8]) راوی، اعمش/ می‌باشد. [مترجم]

([9]) صحیح بخاری، ش: 425؛ و صحیح مسلم، ش:33.

([10]) در متنِ روایت به غذایی به نام «خزیره» تصریح شده است که با پیه و آرد، پخته می‌شود و گاه به آن، گوشتِ آب‌پز نیز می‌افزایند.

([11]) صحیح بخاری، ش:5999؛ و صحیح مسلم، ش: 2754.

([12]) صحیح بخاری، ش: (7404، 7553، 7554)؛ و صحیح مسلم، ش: 2751.

([13]) صحیح بخاری، ش:6000؛ و صحیح مسلم، ش:2752.

([14]) صحیح بخاری، ش:7507؛ و صحیح مسلم، ش:2758.

([15]) صحیح مسلم، ش:2749.

([16]) صحیح مسلم، ش:2748.

([17]) صحیح مسلم، ش:31.

([18]) صحیح مسلم، ش:202.

([19]) ابراهیم:36. یعنی: «ای پروردگارم! بت‌ها سبب گمراهی بسیاری از مردم شده‌اند؛ پس هر که از من پیروی کند، بی‌گمان او از من است».

([20]) مائده: 118. یعنی: «اگر عذابشان کنی، بندگان تو هستند؛ و اگر آن‌ها را ببخشی، به راستی که تو، توانای حکیمی».

([21]) ر.ک: بخاری، ش: (558، 2268،2271).

([22]) بخاری، ش: (335، 438).

([23]) و اما دو مورد دیگری که در این حدیث آمده  است: «از حق شفاعت برخوردار شده‌ام؛ و هر پیامبری فقط به سوی قوم خود فرستاده می‌شد، ولی من به سوی تمام جهانیان فرستاده شده‌ام».  [مترجم]

([24]) صحیح بخاری، ش: 2856؛ و صحیح مسلم، ش: 30.

([25]) صحیح بخاری، ش:4669؛ و صحیح مسلم، ش:2871.

([26]) ابراهیم:27. یعنی: «الله، مومنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار می‌گرداند».

([27]) صحیح مسلم، ش:2808.

([28]) صحیح مسلم، ش:668.

([29]) صحیح مسلم، ش: 948.

([30]) صحیح بخاری، ش: 06528، 6642)؛ و صحیح مسلم، ش:221.

([31]) صحیح مسلم، ش: 2767.

([32]) صحیح بخاری، ش: (2441، 4685)؛ و صحیح مسلم، ش:2768.

([33]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف ابن‌ماجه، ش: 930؛ و ضعیف الجامع الصغیر، ش: 4305؛ از آلبانی/. ر.ک: همین کتاب،  حدیث شماره‌ی 67.

([34]) ترمذی، (به‌شماره‌ی 2546) روایت کرده و آن را حسن دانسته است؛ و نیز روایت: ابن‌ماجه، ش: (4289)، و احمد (5/347، 355، 361) به‌نقل از بریده و روایت احمد (1/453) به‌نقل از ابن‌مسعود. آلبانی/ در مشکاة (5644) و ریاض الصالحین(608) این روایت را صحیح دانسته است.

([35]) صحیح بخاری، ش: 526؛ و صحیح مسلم، ش: 2763.

([36]) هود:114. یعنی: «در آغاز و پایان روز و پاسی از شب نماز را برپا دار. بی‌گمان نیکی‌ها، بدی‌ها را از میان می‌برند».

([37]) صحیح بخاری، ش: 6823؛ و صحیح مسلم، ش:2764.

([38]) صحیح مسلم، ش: 2734. ر.ک: حدیث شماره‌ی 144 همین کتاب.

([39]) صحیح مسلم، ش: 2759.

([40]) صحیح مسلم، ش: 832.

([41]) نووی/ می‌گوید: این، تمثیل و اشاره‌ایست به این‌که هنگام طلوع آفتاب، زمانِ جنب و جوش و فعالیت شدید شیطان و همکاران و پیروان اوست تا مردم را بفریبند و بر آن‌ها تسلط یابند.

([42]) صحیح مسلم، ش: 2288.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد