54- باب: فضیلت گریستن از ترس الله متعال و شوق او
الله متعال، میفرماید:
﴿وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩ ١٠٩﴾ [الإسراء: ١٠٩]
و گریهکنان به سجده میافتند و (قرآن) بر فروتنی و خشوعشان میافزاید.
و میفرماید:
﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ تَعۡجَبُونَ ٥٩ وَتَضۡحَکُونَ وَلَا تَبۡکُونَ ٦٠﴾ [النجم : ٥٩، ٦٠]
آیا از این سخن تعجب میکنید؟ و میخندید و نمیگریید؟
451- وعَن ابن مَسعودt قال: قال لِی النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : «اقْرَأْ عَلَیَّ القُرآنَ». قلت: یَا رَسُولَ اللهِ، أَقْرَأُ عَلَیْک، وَعَلَیْکَ أُنْزِل؟ قال: «إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْ غَیْرِی». فقرَأْتُ علیه سورَةَ النِّساء، حتى جِئْتُ إلى هذِهِ الآیة: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا ٤١ [النساء:41] قال: «حَسْبُکَ الآنَ» فَالْتَفَتُّ إِلیْهِ فَإِذَا عِیْناهُ تَذْرِفانِ. [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «برای من قرآن بخوان». گفتم: ای رسول خدا! من برای شما قرآن بخوانم، در صورتی که قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: «دوست دارم آن را از کسی جز خود بشنوم». و من، سورهی «نساء» را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تلاوت کردم تا اینکه به این آیه رسیدم: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا ٤١﴾.([2]) [«پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را به عنوان گواهی بر ایشان حاضر نماییم؟»] پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کافیست». و چون به ایشان نگاه کردم، دیدم اشک از چشمانش سرازیر است.
452- وعن أنسt قال: خَطَبَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم خُطْبَةً مَا سَمِعْتُ مِثْلَهَا قَط، فقال: «لَوْ تَعْلمُونَ ما أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلاً وَلَبَکَیْتُمْ کثیراً». قال: فَغَطَّى أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وُجُوهَهُم ولهمْ خَنِین. [متفقٌ علیه؛ پیشتر در باب «خوف و خشیت الهی» ذکر شد.]([3])
ترجمه: انسt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای ما خطابهای ایراد فرمود که هرگز مانندِ آن را نشنیدهام؛ فرمود: «اگر آنچه را که من میدانم، شما میدانستید، کمتر میخندید و بیشتر میگریستید». لذا صحابهy چهرههایشان را پوشاندند و صدای هقهق (و گریهی) آنان بلند شد.
453- وعن أبی هریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لاَیَلِجُ النَّارَ رَجْلٌ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اللَّه حَتَّى یَعُودَ اللَّبَنُ فی الضَّرْع وَلا یَجْتَمعُ غُبَارٌ فی سَبِیلِ اللَّه ودُخانُ جَهَنَّمَ». [ترمذی روایت کرده و آن را حسن صحیح دانسته است.]([4])
ترجمه: ابوهریرهt می گوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که از ترس الله بگرید، وارد دوزخ نمیشود، مگر اینکه شیر به پستان بازگردد و غبارِ راه پروردگار با دود دوزخ، جمع نمیشود».
454- وعنْهُ قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «سبْعَةٌ یُظِلُّهُم اللَّه فی ظِلِّهِ یَوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّه: إِمامٌ عادِل، وَشَابٌ نَشَأَ فی عِبَادَةِ اللَّهِ تَعَالی، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مَعلَّقٌ بِالمَسَاجِدِ ورَجُلان تَحَابَّا فی اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَیْه، وَتَفَرَّقَا عَلَیْه، ورَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَال، فقال: إِنِّی أَخافُ اللَّه، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا حَتَّى لا تَعْلَمَ شِمَالُهُ ما تُنْفِقُ یَمِینُه، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیاً فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، در روزی که هیچ سایهای جز سایهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زیر سایهی خود، جای میدهد: فرمانروای عادل. جوانی که در اطاعت و بندگیِ الله، رشد یافته است. کسی که همواره به مسجد دلبسته باشد. دو مسلمانی که فقط بهخاطر خشنودی الله با یکدیگر دوست باشند و بر همین اساس، گردِ هم میآیند یا از یکدیگر جدا میشوند. کسی که زنی زیبا و صاحبمقام، او را به سوی خود بخواند، ولی او نپذیرد و بگوید: من از الله میترسم. کسی که با دست راستش، بهگونهای صدقه دهد که دست چپش نداند که دست راستش چه صدقه میدهد. کسی که در تنهایی، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود».
شرح
مؤلف/ بابی دربارهی «فضیلت گریستن از ترس الله و شوق او» گشوده است. گریستن، دلایل و زمینههای گوناگونی دارد؛ گاه به سبب ترس است و گاه بهخاطر درد و گاه از روی شوق و اشتیاق و دیگر علتهایی که مردم میدانند.
گریستن بهخاطر خشیت الهی، یا از ترس الله است یا از شوق او؛ وقتی گریستن به سبب ندامت و پشیمانی از معصیتی باشد که انسان مرتکب شده، در این صورت، انگیزهی گریستن، ترس است و آنگاه که انسان در نتیجه اطاعت و عبادت میگرید، گریهاش از شوق به الله متعال است.
مؤلف/ دو آیه ذکر کرده است. در یکی از این آیهها، کسانی که از ترس خشیت الهی میگریند، ستوده شدهاند؛ همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ ١٠٧ وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا ١٠٨ وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩ ١٠٩﴾ [الإسراء: ١٠٧، ١٠٩]
بیگمان کسانی که پیش از این دانش یافتهاند، هنگامی که برایشان قرآن تلاوت میشود، سجدهکنان و با فروتنی به زمین میافتند. و میگویند: پروردگارمان پاک و منزه است؛ بیگمان وعدهی پروردگارمان انجامشدنی و قطعیست. و گریهکنان به سجده میافتند و (قرآن) بر فروتنی و خشوعشان میافزاید.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ﴾ یعنی اهل کتاب که پیش از قرآن، از آموزههای تورات و انجیل برخوردار شدند. ﴿وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ﴾ بهگونهای به سجده میافتند که نزدیک است چانههایشان با زمین برخورد کند؛ و این، به معنای شدت مبالغه در سجده است. ﴿وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا١٠٩﴾ و قرآن بر خشوع دلهایشان میافزاید؛ بهگونهای که آثار این خشوع در اعضا و جوارح آنان نمایان میشود.
و اما دومین آیهای که مؤلف/ ذکر کرده است؛ الله عزوجل میفرماید:
﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ تَعۡجَبُونَ ٥٩ وَتَضۡحَکُونَ وَلَا تَبۡکُونَ ٦٠﴾ [النجم : ٥٩، ٦٠]
آیا از این سخن تعجب میکنید؟ و میخندید و نمیگریید؟
این، در نکوهش کسانیست که قرآن را مسخره میکنند یا از روی انکار و به قصد استهزا، دربارهی قرآن، حالتِ تعجب به خود میگیرند و نمیگریند. قرآن، بزرگترین پنددهنده است و الله متعال، بهوسیلهی قرآن بندگانش را پند میدهد؛ ولی دلهایی که سنگ و سختند، با شنیدن قرآن نرم نمیشوند؛ بلکه سختتر میگردند. پناه بر الله.
مؤلف/ همچنین حدیثی از ابنمسعودt نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او خواستند برایشان قرآن بخواند. ابنمسعودt عرض کرد: «ای رسولخدا! من، برای شما قرآن بخوانم، حال آنکه قرآن بر شما نازل شده است؟!» یعنی شما خود، بهتر میخوانید و از من داناترید. فرمود: «دوست دارم قرآن را از کسی جز خودم بشنوم». این نشان میدهد که اگر انسان گاه به قرائت دیگران گوش دهد، از اینکه خودش قرائت کند، خشوع بیشتری مییابد و بر قلبش بیشتر مینشیند. گاه همینکه به قرائت یک نفر گوش میدهید، به گریه میافتید؛ ولی اگر همان آیه را خودتان بخوانید، چنین حالی پیدا نمیکنید. ابنمسعودt سورهی «نساء» را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواند تا اینکه به این آیهی بزرگ رسید:
﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا ٤١﴾
[النساء : ٤١]
پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را به عنوان گواهی بر ایشان حاضر نماییم.
یعنی در آن هنگام، حالِ تو و حالِ آنان چگونه خواهد بود؟ «کیف» حرف استفهام (پرسش) است و طرح یک موضوع به صورت پرسشی، تأثیر بیشتری بر قلب و روان انسان دارد.
گواهان، دو دسته هستند: گروه اول، پیامبران و فرستادگان الهی علیهمالسلام هستند؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ﴾ [النساء : ٤١]
آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم.
گروه دوم، علما هستند که به عنوان وارثان پیامبران، پس از وفات فرستادگان الهی، در جایگاه شهادت قرار میگیرند و دربارهی مردم گواهی میدهند که پیام انبیا علیهمالسلام به آنان رسیده است و پیامبران مأموریت خود را بهخوبی ادا کردهاند. این، امتیاز بزرگی برای علماست که شاهدان خداوند عزوجل در زمینش هستند.
الله متعال، در سورهی «جاثیه» میفرماید:
﴿وَتَرَىٰ کُلَّ أُمَّةٖ جَاثِیَةٗۚ کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٢٨﴾ [الجاثیة : ٢٨]
و (آن روز) هر امتی را میبینی که به زانو درآمده است. هر امتی به سوی نامهی اعمالش فرا خوانده میشود؛ (در آن روز میگوییم:) امروز سزا و جزای اعمالی را که انجام میدادید، میبینید.
﴿کُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ کِتَٰبِهَا﴾ یعنی هر امتی به سوی نامهی اعمالش یا به سوی کتابی که بر آنها وحی شده است، فراخوانده میشوند.
در هر حال وقتی ابنمسعودt به آیهی 41 سورهی «نساء» رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «کافیست». ابنمسعودt میگوید: به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نگاه کردم و دیدم که اشک از چشمانش سرازیر شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ترس آن حالت وحشتناک گریست و این، نشانگر ارزش گریستن به هنگام شنیدن قرآن یا قرائت آن است.
مؤلف/ حدیث دیگری هم ذکر کرده است که پیشتر به شرح و توضیح آن پرداختیم؛ این حدیث که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «اگر آنچه را که من میدانم، شما میدانستید، کمتر میخندید و بیشتر میگریستید». یعنی اگر حقایقی را که من میدانم شما هم میدانستید، خندههایتان کمتر میشد و گریههایتان، بیشتر. البته الله متعال، این حقایق را فقط به پیامبر خود گفته و به او دستور ابلاغ یا رساندن این حقایق را نداده است تا بهخاطر رحمتی که بر بندگانش دارد، این حقایق را از آنها پنهان نگه دارد؛ (زیرا چهبسا به زندگی مادی خود بهطور کلی پشت کنند.)
وقتی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود، صحابهy چهرههایشان را پوشاندند و صدای هقهق (و گریهی) آنان بلند شد. زیرا عمق هشدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کردند و این، نشانگر کمال ایمانشان است و نشان میدهد که پیامهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بهطور کامل تصدیق میکردند. سپس مؤلف/ حدیث مشهور ابوهریرهt را ذکر کرده است که پیشتر گذشت؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الله، در روزی که هیچ سایهای جز سایهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زیر سایهی خود، جای میدهد». یکی از اینها، «کسی است که در تنهایی، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود». یعنی کسی که الله را با نامها، صفات، افعال، احکام و آیاتش در تنهایی یاد میکند و از شوق پروردگار یا از ترس او میگرید». چنین شخصی، جزو کسانی خواهد بود که الله متعال، آنان را در روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد، زیر سایهی خود جای میدهد.
منظور از سایهی الهی در اینجا، سایهای که الله متعال، در آن روز میآفریند و هرکه از بندگانش را بخواهد، زیر آن جای میدهد و منظور سایهی خودِ پروردگار نیست؛ زیرا الله، نورِ آسمانها و زمین است و امکان ندارد که به سبب خورشید، سایهای داشته باشد. چراکه لازمهی قبول کردن چنین پنداری، اینست که معتقد باشیم خورشید، بالاتر از پروردگار است و خداوند در میان خورشید و مردم قرار دارد! کسی که چنین پنداری دارد، درک و فهمش از درازگوش نیز کمتر است. زیرا امکان ندارد که الله عزوجل پایینتر از مخلوقاتش باشد؛ او پروردگار بلندمرتبه و والامقامیست که نور آسمانها و زمین میباشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «حِجَابُهُ النُّورُ، لَوْ کَشَفَه لأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَیْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ». یعنی: «آنچه مانع دیدن پروردگار میشود، نور است و اگر الله متعال، این مانع را بردارد، انوار جلالش همهی آفریدهها را میسوزاند». البته این نور یا این مانع، کمتر از نور الله عزوجل میباشد. پس چگونه میتوان ادعا کرد که منظور از سایهی الهی در این حدیث، سایهی خود اوست؟! لذا همانگونه که گفتم، برخیها کمتر از درازگوش میفهمند و نمیتوانند مفهوم سخن الله و پیامبرش را درست درک کنند. امکان ندارد که منظور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سایهی خود خداوند عزوجل باشد؛ حتی روایتی که در آن به سایهی عرش اشاره شده است، جای بحث و بررسی دارد.([6]) زیرا معروف است که عرش، از آسمانها، زمین، ماه، خورشید و ستارگان، بزرگتر است و هفت آسمان و هفت زمین در مقایسه با «کرسی» بهاندازهی حلقهای هستند که در زمینی پهناور افتاده است؛ همچنین بزرگیِ عرش در برابر کرسی، مانند بزرگیِ این زمین پهناور نسبت به این حلقهی کوچک است؛ پس چگونه عرش زیر خورشید قرار دارد و بر مردم، سایه میاندازد؟ بهفرض اینکه حدیث «سایهی عرش» صحیح باشد، گویا منظور سایهی گوشهای از عرش است و الله متعال، بر هر کاری تواناست؛ ضمن اینکه صحت این روایت، جای بحث دارد. لذا باور درست، اینست که الله متعال روز قیامت سایهای از ابر یا امثال آن پدید میآورد و هرکه از بندگانش را بخواهد، زیر آن جای میدهد. و الله، داناتر است.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد»؛ زیرا در دنیا برای اینکه در معرض تابش آفتاب نباشیم، از سایهی ساختمانهایی که میسازیم، یا از سایهی درختانی که میکاریم، و از سایهی کوهها در کوهپایهها و سایهی دیوارها و امثال آن استفاده میکنیم؛ یعنی از سایهی چیزهایی که خود میسازیم یا از سایهی اشیای موجود در طبیعت که الله عزوجل آفریده است. اما در آخرت، هیچ سایه ای وجود ندارد. الله متعال، میفرماید:
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا ١٠٥﴾ [طه: ١٠٥]
و از تو دربارهی کوهها میپرسند؛ بگو: پروردگارم، کوهها را بهطور کامل متلاشی میکند.
همهی کوهها هرچقدر بزرگ باشند، متلاشی میشوند؛ بزرگترین کوهها، به خاک تبدیل میگردند و به صورت گرد و خاکی پراکنده درمیآیند که در هوا حرکت میکنند:
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ أَتۡقَنَ کُلَّ شَیۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِیرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ ٨٨﴾ [نمل:88]
و کوهها را چنان میبینی که گویا ثابت و بیحرکتند؛ حال آنکه همانند ابر در حرکتند. پدیده و ساختِ الله است که هر چیزی را استوار ساخته است. بیگمان الله به کردارتان آگاه است.
اخیراً از یکی از مردم شنیدم که میگفت: منظور این آیه، حرکت کوهها در دنیاست و این، نشان میدهد که زمین میگردد و در حالِ گردش است؛ دلیلِ این آقا، این بود که روز قیامت، همه چیز را انسان با قطع و یقین، درک میکند و آنجا حدس و گمان، معنا ندارد. زیرا در این آیه آمده است: ﴿تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ﴾ یعنی «گمان میکنی که ثابت و بیحرکتند». لذا چنین نتیجهگیری کرده است که این آیه به حرکت کوهها در دنیا و گردش زمین اشاره دارد.
این، از ناآگاهی و شناختِ ناقصِ این آقا از آیههای قرآن است که بدین شکل استدلال نموده است؛ زیرا ادعایش بیمورد است که روز قیامت، حدس و گمان وجود ندارد؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ ١ یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُکَٰرَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ ٢﴾ [الحج : ١، ٢]
ای مردم! از پروردگارتان بترسید؛ بهراستی زلزلهی رستاخیز، رویدادِ بس بزرگیست. روزی که شاهدش باشید، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را از یاد میبرد و هر زن بارداری، بارش را سقط میکند و مردم را مست و مدهوش میبینی؛ حال آنکه مست نیستند؛ بلکه عذاب الله، سخت و شدید است.
همانطور که مشاده میکنید در این آیه بدین نکته تصریح شده که انسان، روز قیامت، به سبب ترس و وحشتِ آن روز، واقعیت را درست نمیبیند؛ یعنی مردمانی را که از ترس قیامت، حالتِ عادی خود را از دست دادهاند، مست و مدهوش میپندارد؛ در حالی که مست و مدهوش نیستند، بلکه عذاب الهی، سخت و شدید است. به عبارت دیگر وقتی انسان، در حالتِ غیرعادی قرار میگیرد، با آنکه با یک رویداد بزرگ روبهرو میشود، ولی قدرت درک و حواس خود را از دست میدهد.
خلاصه اینکه منظور از سایهی الهی در قیامت، سایهایست که الله عزوجل میآفریند و برخی از بندگانش را زیرِ آن جای میدهد. یک دسته از این بندگان، کسانی هستند که در تنهایی، پروردگارشان را یاد میکنند و اشک از چشمانشان، سرازیر میشود. منظور از تنهایی، خلوت قلب نیز میباشد. پس تو ای برادر و خواهر مسلمان! با قلبی تهی از غیر خدا و بدون اینکه به چیزی غیر از یاد الله بیندیشی، الله را یاد کن؛ زیرا اگر در چیزی بیندیشی، از خوف و شوق الله، گریهات نمیگیرد و اشکت سرازیر نمیشود؛ زیرا امکان ندارد که قلبِ انسان به چیزی مشغول باشد و بتواند بهخاطر الله، اشک بریزد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که در خلوت و تنهایی...»؛ یعنی کسی در خلوت قلب خود الله را یاد کند و نیز در خلوت جسم خود، یعنی جایی که کسی نیست تا ریا و خودنمایی در کار نباشد؛ لذا این فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدین معناست که انسان، مخلصانه و با حضور قلب، الله را یاد کند؛ چنین شخصی جزو کسانی خواهد بود که الله عزوجل روز قیامت آنان را زیر سایهی خود جای میدهد؛ روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد. الله متعال ما و همهی مسلمانان را زیرِ سایهای که آن روز میآفریند، جای دهد.
***
455- وعَن عبد اللَّه بنِ الشِّخِّیرt قال: أَتَیْتُ رسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وَهُو یُصلِّی ولِجَوْفِهِ أَزِیزٌ کَأَزِیزِ الْمرْجَلِ مِنَ البُکَاء. [حدیثی صحیح است به روایت ابوداود ونیز ترمذی فی الشَّمائِل با اِسناد صحیح.]([7])
ترجمه: عبدالله بن شخّیرt میگوید: نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتم؛ ایشان در حالِ نماز بود و سینهاش از گریه، صدایی مانند صدای جوشیدن دیگ داشت.
456- وعن أَنسٍt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لأُبَیِّ بنِ کَعْبt: «إِنَّ اللهَ عزوجل أَمَرَنی أَنْ أَقْرَأَ علَیْک: ﴿لَمۡ یَکُنِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾». قال: وَسَمَّانی؟ قال: «نَعَمْ» فَبَکى أُبَیٌّ. [متفقٌ علیه]([8])
وفی روایة: فَجَعَلَ أُبَیٌّ یَبْکی.
ترجمه: انسt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به ابی بن کعبt فرمود: «الله عزوجل به من دستور داده که این سوره را برای تو بخوانم: ﴿لَمۡ یَکُنِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾».([9]) ابیt پرسید: آیا پروردگار، مرا نام برد؟ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بله». در نتیجه ابیt گریست.
و در روایتی دیگر آمده است: ابی شروع به گریستن کرد.
457- وَعَنْهُ قال: قالَ أَبو بَکْرٍ لعمر رضی اللهُ عنهما بعدَ وفاةِ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم : انْطَلِقْ بِنا إلى أُمِّ أَیمن رضی اللَّه عنها نَزُورُها کما کَانَ رسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یَزُورُها. فَلَمَّا انْتَهَیا إِلیْها بَکَت. فقَالا لها: ما یُبْکِیکِ؟ أَمَا تَعْلَمِینَ أَنَّ مَا عِنْدَ اللَّه تعالى خَیْرٌ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ؟ قالَت: إِنِّی لاَ أَبْکِی أن لاَ أَکونَ أَعْلَمُ أَنَّ ما عنْدَ اللَّه خَیرٌ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ، ولکِنِّی أَبْکِی أَنَّ الوَحْیَ قَدِ انْقَطَعَ مِنَ السَّماءِ فَهَیَّجَتْهُما عَلى البُکاء، فَجَعَلا یَبْکِیانِ مَعهَا. [روایت مسلم]([10])
ترجمه: انسt میگوید: ابوبکرt پس از وفات رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به عمرt گفت: بیا با هم به دیدنِ امایمن& برویم؛ همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دیدنش میرفت. وقتی نزدش رفتند، گریست. ابوبکر و عمر$ به او گفتند: چرا گریه میکنی؟ مگر نمیدانی که آنچه نزد الله است، برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهتر میباشد؟ امایمن پاسخ داد: سبب گریهام بر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ، بیاطلاعی از این نیست که آنچه نزد خداست برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهتر است؛ بلکه من از این جهت میگریم که نزول وحی از آسمان قطع شده است. و بدینسان امایمن& ابوبکر و عمر را به گریه انداخت و آن دو با او گریستند.
458- وعن ابن عَمَر رضی اللهُ عنهما قال: لَمَّا اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وَجَعُهُ قیلَ لَهُ فی الصَّلاَةِ فقال: «مُرُوا أَبا بَکْرِ فَلْیُصَلِّ بالنَّاسِ». فقالتْ عائشةُ رضی اللَّه عنها: إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ رَقیقٌ إِذا قَرَأَ القُرآنَ غَلَبَهُ البُکاءُ». فقال: «مُرُوهُ فَلْیُصَلِّ».
وفی روایة عن عائشةَ رضی اللَّه عنها قالَت: قلت: إِنَّ أَبا بَکْرٍ إِذا قَامَ مقامَکَ لَم یُسْمِعِ النَّاس مِنَ البُکَاء. [متفقٌ علیه]([11])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: هنگامی که بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدید شد، به ایشان گفتند: برای نماز چهکار کنیم؟ فرمود: «به ابوبکر بگویید برای مردم نماز بخواند». عایشه& عرض کرد: ابوبکر مردی رقیقالقلب است که هنگام قرائت قرآن، گریه بر او غالب میشود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به او بگویید: پیشنماز شود»
در روایتی دیگر آمده است که عایشه& میگوید: گفتم: اگر ابوبکر در جای شما به نماز بایستد (و برای مردم امامت دهد)، به سبب گریه نمیتواند قرائتش را به گوش مردم برساند.
459- وعن إِبراهیمَ بنِ عبدِ الرَّحمنِ بنِ عوفٍ أَنَّ عبدَ الرَّحمنِ بنَ عَوْفt أُتِیَ بطَعامٍ وکانَ صائمًا، فقال: قُتِلَ مُصْعَبُ بنُ عُمَیرt وهُوَ خَیْرٌ مِنِّی، فَلَمْ یُوجَدْ لَه ما یُکَفَّنُ فیهِ إِلاَّ بُرْدَةٌ إِنْ غُطِّی بِها رَأْسُهُ بَدَتْ رِجْلاُه، وإِنْ غُطِّیَ بها رِجْلاه بَدَا رأْسُه، ثُمَّ بُسِطَ لَنَا مِنَ الدُّنْیَا ما بُسِطَ أَوْ قال: أُعْطِینَا مِنَ الدُّنْیا مَا أُعْطِینَا قَدْ خَشِینَا أَنْ تَکُونَ حَسَنَاتُنَا عُجِّلَتْ لَنا. ثُمَّ جَعَلَ یبْکی حَتَّى تَرَکَ الطَّعام. [روایت بخاری]([12])
ترجمه: ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف میگوید: برای عبدالرحمن بن عوف که روزه بود، غذایی آوردند؛ گفت: مصعب بن عمیر که از من بهتر بود، کشته شد؛ تنها چیزی که برای کفن کردن او وجود داشت، جامه یا رواندازه تیرهای بود که وقتی سرش را میپوشاندند، پاهایش برهنه میشد و چون پاهایش را میپوشاندند، سرش نمایان میگشت. سپس دروازهی دنیا و نعمتهای آن به روی ما گشوده شد یا فرمود: از دنیا به شکل گستردهای برخوردار شدیم؛ لذا از این میترسیم که مبادا پاداش نیکیهای خود را زودتر، (در دنیا) دریافت کرده باشیم. و آنگاه شروع به گریه کرد و غذایی نخورد.
460- وعن أبی أُمامة صُدَیِّ بْنِ عَجلانَ الباهِلیt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لَیْسَ شَیءٌ أَحَبَّ إِلى اللَّه تعالى مِنْ قَطْرَتَین وأَثَرَیْنِ: قَطْرَةُ دُمُوعٍ من خَشیَةِ اللَّه وَقَطرَةُ دَمٍ تُهرَاقُ فی سَبِیلِ اللَّه تعالى، وأما الأثران فَأَثَرٌ فِی سبیل الله تعالى وَأَثَرٌ فی فَرِیضَةٍ منْ فَرَائِضِ اللَّه تعالى». [ترمذی، روایتش کرده و آن را حسن دانسته است.]([13])
ترجمه: ابوامامه، صُدَی بن عجلان باهلیt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نزد الله متعال، چیزی محبوبتر از دو قطره و دو اثر (قدم یا نشانه) نیست: قطرهی اشکی که از خشیت الله متعال (از چشم) سرازیر میشود و قطرهی خونی که در راه الله متعال، ریخته میشود؛ و اما دو نشانه: نشانهای (چون غبار یا اثر زخم در جهاد یا قدمی) که در راه الله متعال، میباشد؛ و نشانهای (مانند آثار وضو یا اثر سجده یا غبار حج یا هر قدمی) که برای به جای آوردن یکی از فرایض الله متعال است».
در اینباره احادیث فراوانی وجود دارد؛ از جمله حدیث عرباض بن ساریهt که میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای ما سخنرانی شیوایی ایراد فرمود که دلها از آن ترسید و از چشمها، اشک سرازیر شد».([14])
شرح
مؤلف/ چند حدیث دربارهی گریستن از خوف الله و شوق او، ذکر کرده است؛ از جمله حدیث عبدالله بن شخّیرt که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در حالِ نماز دید؛ در آن هنگام صدایی مانند صدای جوشیدن دیگ از سینهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیده میشد که به سبب گریه از خشیت الله عزوجل بود. هنگامی که دیگ بهجوش میآید، غلغل میکند؛ آری! سینهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز از خوف و خشیت الهی، غلغل میکرد.
مؤلف/ همچنین حدیث انسt را ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابی بن کعبt فرمود: «الله عزوجل به من دستور داده که سورهی «بینه» را برای تو بخوانم:
﴿لَمۡ یَکُنِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّىٰ تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡبَیِّنَةُ ١﴾ [البینة: ١]
آن دسته از اهل کتاب که کفر ورزیدند و نیز مشرکان، (از کفر و شرک خویش) دستبردار نبودند تا آنکه برایشان دلیل روشنی آمد.
ابیt پرسید: آیا پروردگار، مرا نام برد؟ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بله». در نتیجه ابیt گریست.
گویا این گریه از شوق به الله بوده است؛ زیرا همینکه الله عزوجل به پیامبرش دستور داد که این سوره را برای ابیt بخواند، نشانگر جایگاه والای ابیt میباشد و امکان دارد گریهی ابیt از روی شادی بوده است؛ چون گاه شادی، انسان را به گریه میاندازد و گاه غم و اندوه.
سپس مؤلف/ احادیثی ذکر کرده که نشانگر گریستن بر گذشته است؛ از جمله ماجرای ملاقات ابوبکر و عمر با امایمنy که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهپیروی از ایشان به دیدنِ امایمن$ رفتند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عادت داشت که به ملاقات امایمن میرفت. وقتی ابوبکر و عمر$ به دیدن امایمن رفتند، این بانوی بزرگوار شروع به گریه کرد. ابوبکر و عمر به او گفتند: مگر نمیدانی که آنچه نزد خداست، برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهتر است؟ امایمن$ پاسخ داد: «من، این را میدانم؛ اما سبب گریهام اینست که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، وحی قطع شده است». و بدینسان ابوبکر و عمر را نیز به گریه انداخت و آن دو با او گریستند.
حدیث عبدالرحمن بن عوفt نیز نشانگر گریستن بر گذشته است. عبدالرحمنt روزه بود؛ برایش غذا آوردند؛ معمولاً روزهدار رغبت زیادی به غذا دارد، ولی عبدالرحمنt همینکه به یادِ وضعیت صحابه و مسلمانان پیشگام افتاد، گریست؛ عبدالرحمنt خود، جزو نخستین مسلمانان و از مهاجران پیشگام بود. او از مصعب بن عمیرt یاد کرد و خود را از او کوچکتر شمرد و فرمود: مصعبt از من بهتر بود.
مصعبt جوانی اهل مکه بود که پدر و مادر ثروتمندی داشت و بهترین لباسهای آن زمان را برایش تهیه میکردند و او را نوازش مینمودند؛ یعنی مصعبt جوان نازپروردهای بود که در زندگی خود، چیزی کم نداشت، ولی همینکه مسلمان شد، پدر و مادرش او را از خود راندند. وی، به مدینه هجرت کرد و در جرگهی نخستین مهاجران قرار گرفت. پس از هجرت، لباس پینهداری بر تن داشت؛ گرچه در مکه و نزد پدر و مادرش از بهترین لباس برخوردار بود، ولی همهی این رفاه و آسایش را بهخاطر الله و پیامبرش ترک کرد و هجرت نمود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غزوهی «احد» پرچم لشکر اسلام را به او داد. مصعبt در این جنگ به شهادت رسید؛ جامهای با او بود که میخواستند او را با آن کفن کنند؛ وقتی سرش را میپوشاندند، پاهایش بیرون میماند و چون پاهایش را میپوشاندند، سرش برهنه میشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد سرش را بپوشانند و روی پاهایش گیاهی به نام «کوم» بگذارند.
عبدالرحمن بن عوف از این بزرگمرد و امثال او یاد میکرد و میگفت: آنها کسانی بودند که بهسلامت از دنیا رستند و پیش از آنکه الله متعال، دنیا و نعمتهای آن را به روی آیندگانشان بگشاید، این سرای زودگذر را پشت سر نهادند و رفتند. همانگونه که الله متعال، به این غنایم و نعمتها اشاره نموده و فرموده است:
﴿وَمَغَانِمَ کَثِیرَةٗ یَأۡخُذُونَهَاۗ﴾ [الفتح: ١٩]
و نیز غنیمتهای فراوانی که آن را به دست میآورند.
سپس عبدالرحمن بن عوفt فرمود: «ما از این میترسیم که مبادا پاداش نیکیهای خود را زودتر، (در دنیا) دریافت کرده باشیم». کافر، پاداش نیکیهایش را در دنیا دریافت میکند و نصیبش در آخرت، آتش دوزخ است. و مؤمن، گاه علاوه بر پاداش اخرویاش، در دنیا نیز اجر و پاداشی دریافت میکند؛ البته پاداش اخروی او مهمتر است. ترس و نگرانی عبدالرحمن بن عوفt از این بود که مبادا پاداش نیکیهای خود را در دنیا دریافت کرده باشند؛ لذا از ترس و نگرانی، گریست و غذایی نخورد.
این، نشانگر گریستن از خشیت الهی و ترس از مجازات اوست.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 4582؛ و صحیح مسلم، ش: 800.
([2]) نساء:41.
([3]) صحیح بخاری، ش: (4621، 6486)؛ و صحیح مسلم، ش: 2359. ر.ک: حدیث شمارهی 406 همین کتاب.
([4]) صحیح الجامع، ش: 7778؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1333.
([5]) صحیح بخاری، ش:660؛ و صحیح مسلم، ش:1031. ر.ک: حدیث شمارهی 381 همین کتاب.
([6]) لفظ «ظل عرشه» یا سایهی عرش خود، در چهار حدیث آمده است؛ نگا: ضعیف الجامع (2548) بهنقل از جابرt: (ثلاث من کن فیه أظله الله تحت ظل عرشه). دوم: روایتی نزدیک حدیث مذکور در متن، اما بهروایت بیهقی در الأسماء بهنقل از ابوهریرهt با این لفظ: (سبْعَةٌ یُظِلُّهُم اللَّه فی ظِلِّهِ یَوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّه) ضمن اینکه برخی از گروههای موجود در این روایت، غیر از گروههای موجود در حدیث متن است و آلبانی/ نیز این راویت را در ضعیف الجامع (3238) ضعیف دانسته است. و مورد سوم: روایت ترمذی (1306) با این لفظ است: (من أنظر معسرا أو وضع له أظله الله یوم القیامة تحت ظل عرشه) که آن را غریب دانسته است؛ البته آلبانی/ در صحیح الجامع (6107) این روایت را صحیح قلمداد کرده است. و مورد چهارم: روایت احمد (5/236،328) بهنقل از معاذ و نیز روایت احمد (4/128) بهنقل از عرباض بن ساریه: (المتحابون فی الله على منابر من نور فی ظل العرش).
([7]) صحیح ابیداود، ش: 839؛ آلبانی در مختصر الشمائل المحمدیة، ش: 276، این حدیث را صحیح دانسته است.
([8]) صحیح بخاری، ش: (3809، 4959، 4960)؛ و صحیح مسلم، ش: 799.
([9]) یعنی سورهی «بینه» را. چنانکه در این حدیث بخشی از نخستین آیهی این سوره، ذکر شده است.
([10]) صحیح مسلم، ش: 2454؛ ر.ک: حدیث شمارهی 364 و نیز درآمدی بر کتاب (مقدمه).
([11]) صحیح بخاری، ش: 682 بهنقل از ابنعمر$؛ روایت عایشه& در صحیح بخاری، ش: 713، و صحیح مسلم، ش: 418 آمده است.
([12]) صحیح بخاری، ش: 1275.
([13]) صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1363؛ آلبانی در مشکاة المصابیح، ش: 3837 این حدیث را حسن دانسته است.
([14]) ر.ک: حدیث شمارهی 161 در باب: «امر به پایبندی بر سنت و آداب آن».