55- باب: فضیلت زهد و پارسایی در دنیا و تشویق به کمخواهی از آن و فضیلت فقر
الله متعال، میفرماید:
﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ مِمَّا یَأۡکُلُ ٱلنَّاسُ وَٱلۡأَنۡعَٰمُ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّیَّنَتۡ وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَیۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَیۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِیدٗا کَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٢٤﴾ [یونس : ٢٤]
زندگی دنیا همانند آبیست که از آسمان نازل کردهایم و انواع گیاهان زمین ـ که مردم و چارپایان میخورند ـ با آن درآمیخت (و رویید) تا آنکه زمین آراسته شد و کشاورزان گمان بردند بر استفاده از گیاهان توانا هستند؛ ولی فرمان ما در شب یا روز به آن رسید و بدین ترتیب گیاهان را به صورت گیاهان خشک و دروشدهای درآوردیم؛ چنانکه گویا دیروز اصلا گیاهی وجود نداشته است. اینچنین آیات را برای کسانی که میاندیشند، بیان میکنیم.
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥ ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِینَةُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ أَمَلٗا ٤٦﴾ [الکهف: ٤٥، ٤٦]
مثال زندگی دنیا را برایشان بیان کن که همانند آبیست که از آسمان فرو فرستادیم و آنگاه گیاهان زمین به وسیلهی آن آب به صورت انبوه میروید و سپس خشک میشود؛ بهگونهای که باد، آن را به هر سو پراکنده میکند. و الله بر همه چیز تواناست. مال و فرزندان، زیور زندگی دنیا هستند و کارهای نیکِ پایدار، نزد پروردگارت از نظر پاداش، بهتر و امیدبخشتر است.
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِینَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَیۡنَکُمۡ وَتَکَاثُرٞ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ کَمَثَلِ غَیۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡکُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ یَکُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِیدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ ٢٠﴾ [الحدید: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است؛ همچون بارانی که رویش گیاهان آن، کشاورزان را به شگفت وا میدارد و سپس خشک میشود و آن را زرد و پژمرده میبینی و سپس خُرد و ریز میگردد. و در آخرت، عذابی سخت و (نیز) آمرزشی از سوی الله و خشنودی اوست. و زندگی دنیا تنها مایهی فریب است.
﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِینَ وَٱلۡقَنَٰطِیرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَیۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِکَ مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤﴾ [آل عمران: ١٤]
برای مردم، محبت خواستههای درونی اعم از زنان، فرزندان و ثروتهای هنگفتِ طلا و نقره و اسبهای مرغوب و نشاندار و چارپایان و زراعت، آراسته شده است. این کالای زندگی دنیاست و بازگشت و پاداش نیک، نزدِ الله میباشد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٥﴾ [فاطر: ٥]
ای مردم! بیگمان وعدهی الله حق است؛ پس فریفتهی زندگی دنیا نشوید و (شیطان) فریبکار، شما را نسبت به الله نفریبد
﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢ کَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣ ثُمَّ کَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٤ کَلَّا لَوۡ تَعۡلَمُونَ عِلۡمَ ٱلۡیَقِینِ ٥﴾ [التکاثر: ١، ٥]
افزونطلبی (و فخرفروشی به اموال و فرزندان) شما را به خود مشغول کرد. تا آنکه (بر همین حال مُردید و) به قبرستانها رفتید. هرگز (فخرفروشی و افزونطلبی نکنید)؛ به زودی خواهید دانست. آری؛ آنگونه نیست که میپندارید. به زودی خواهید دانست. هرگز! اگر بهطور یقین و بدون هیچ تردیدی (حقیقت کار را) میدانستید (اینچنین غافل نمیشدید).
﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِیَ ٱلۡحَیَوَانُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٦٤﴾ [العنکبوت: ٦٤]
و این زندگی دنیا، چیزی جز سرگرمی و بازی نیست. بیگمان سرای آخرت، زندگی راستین است؛ اگر میدانستند.
شرح
مؤلف/، بابی بدین نام گشوده است: «فضیلت زهد و تشویق به کمخواهی از دنیا و فضیلت فقر».
دنیا، به زندگانی یا حیاتی گفته میشود که در آن بهسر میبریم و علت نام گذاریاش به این نام، دو سبب دارد:
سبب اول: دنیا، یعنی نزدیکتر؛ لذا از آخرت، با ما نزدیکتر است. همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لَّکَ مِنَ ٱلۡأُولَىٰ ٤﴾ [الضحى: ٤]
و بهیقین آخرت برای تو از سرای نخست (دنیا) بهتر است.
سبب دوم: دنیا، یعنی پست و ناچیز؛ زیرا به نسبت آخرت، چیزی نیست. همانگونه که امام احمد/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده که مستورد بن عبداللهt گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِکُمْ فِی الْجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیْهَا»؛([1]) یعنی: «بهاندازهی جای شلاق شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر میباشد».
مؤلف/ چند آیه ذکر کرده که همگی، نشان میدهند شایستهی هیچ عاقل و خردمندی نیست که به دنیا تکیه و اعتماد کند یا به آن، فریفته شود و چنان به آن مشغول گردد که آخرت را از یاد ببرد یا دنیا او را از یاد الله عزوجل بازدارد. یکی از آیاتی که مؤلف/ ذکر کرده، این فرمودهی الله متعال است که:
﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ﴾ [یونس : ٢٤] یعنی: «زندگی دنیا همانند آبیست که از آسمان نازل کردهایم - یعنی همانند باران است- و انواع گیاهان زمین با آن درآمیخت (و رویید». گیاهان گوناگونی در زمین میروید که به یکدیگر نزدیکند و گاه، هیچ فاصلهای با هم ندارند و در هم فرورفتهاند؛ در سراسر زمین، گیاهان متنوع، زیبا و باطراوتی وجود دارد. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّیَّنَتۡ﴾: تا آنکه زمین با پوششهای گیاهی گوناگون، آراسته شد ﴿وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَیۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَیۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِیدٗا کَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ﴾: و ساکنان زمین، گمان بردند که میتوانند از این گیاهان استفاده کنند، اما به فرمان پروردگار، این گیاهان، شب یا روز از میان میروند و بهسان گیاهانی خشک و دروشده درمیآیند؛ چنانکه گویا دیروز اصلاً گیاهی وجود نداشته است.
زندگی دنیا نیز همینگونه است. پس واقعیت زندگی خود را بنگریم؛ چه بسیار کسانی که در کنار ما و با ما زیستهاند و زندگی خوش و مرفهی داشتهاند؛ آرامش، آسایش، فرزندان خوب، همسر، خانههای مجلل و ماشینهای زیبا، اما حال که همهی اینها را رها کرده و از دنیا رفتهاند، گویا اصلاً در دنیا نبودهاند؛ یا خود از دنیا رفتهاند یا همهی داراییهای خود را از دست دادهاند! چه بسیار ثروتمندانی که فقیر شدهاند و دست نیاز، پیش این و آن دراز کردهاند!
این، دنیاست؛ و الله متعال، این مثال را برای ما بیان فرموده تا به دنیا و خوشیهای آن، فریفته نشویم.
﴿کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٢٤﴾ [یونس : ٢٤]
اینچنین آیات را برای کسانی که میاندیشند، بیان میکنیم.
آری! الله متعال، با ذکر چنین مثالهایی آیههای خود را برای افراد عاقبتاندیش، بیان میکند؛ سپس میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٢٥﴾
[یونس : ٢٥]
و الله، به سرای سلامت و امنیت - یعنی به بهشت- فرا میخواند و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.
تفاوت چشمگیری میان این دو، یعنی زندگی دنیا و آخرت وجود دارد؛ سرای سلامت و امنیت، همان بهشت است. زیرا آنجا هیچگونه ناراحتی، آشفتگی، رنج و کدورتی وجود ندارد و بهشت از همهی اینها، پاک است؛ پس عاقل کدامیک از این دو را برمیگزیند: دنیا و نعمتهای آن را یا آخرت و سرای سلامت و امنیت را؟ بدون شک هر عاقلی، سرای سلامت و امنیت را ترجیح میدهد و به سرای فناپذیر دنیا که آکنده از رنج و آشفتگیست، دل نمیبندد. از اینرو الله متعال همهی بندگانش را به سرای سلامت و امنیت فرامیخواند ﴿وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٢٥﴾: «و هرکه را بخواهد، به راه راست، هدایت میکند».
هدایت، مقیّد است؛ یعنی شرط و شروطی دارد. از اینرو نفرمود: همه را به راه راست هدایت مینماید؛ بلکه فرموده است: هرکه را بخواهد، به راه راست هدایت میکند. لذا کسی، شایستهی هدایت الهیست که به سوی الله عزوجل روی بیاورد یا به سوی او بازگردد؛ همانگونه که الله تعالی میفرماید:
﴿وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَنۡ أَنَابَ ٢٧﴾ [الرعد: ٢٧]
و هر که را به سویش بازگردد، هدایت مینماید..
همچنین میفرماید:
﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾ [الصف: ٥]
و چون منحرف شدند، الله، دلهایشان را منحرف کرد.
الله عزوجل کسی را هدایت میبخشد که نیت پاکی داشته باشد و تنها خشنودی الله و سرای آخرت را بجوید؛ چنین کسی، در مفهوم این آیه قرار میگیرد که الله متعال میفرماید:
﴿وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٢٥﴾ [یونس : ٢٥]
و هر که را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.
سپس مؤلف/ آیههای دیگری ذکر کرده است؛ مانند این آیه که الله متعال، میفرماید:
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُ﴾ [الکهف: ٤٥]
مثال زندگی دنیا را برایشان بیان کن که همانند آبیست که از آسمان فرو فرستادیم و آنگاه گیاهان زمین بهوسیلهی آن آب به صورت انبوه میروید و سپس خشک میشود؛ بهگونهای که باد، آن را به هر سو پراکنده میکند.
یعنی زندگی دنیا نیز همینگونه است؛ مانند گیاهانی که پس از ریزش باران، میرویند و سپس میخشکند و باد، آنها را به هر سو پراکنده میکند. الله متعال میفرماید:
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِینَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَیۡنَکُمۡ وَتَکَاثُرٞ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ﴾ [الحدید: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است.
آری! زندگی دنیا، پنج چیزِ ناچیز است: بازی، سرگرمی، زیور، فخرفروشی به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و اولاد. مثال دنیا، اینگونه است که الله عزوجل میفرماید:
﴿کَمَثَلِ غَیۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡکُفَّارَ نَبَاتُهُۥ﴾ [الحدید: ٢٠]
همچون بارانی که رویش گیاهان آن، کافران را به شگفت وا میدارد.
کافران، دلبستگی شدیدی به دنیا دارند و عقل و اندیشهی آنان، اسیر دنیاست؛ لذا به دنیا و ظواهر آن، فریفته میشوند و از طراوت و زیبایی آن، تعجب میکنند:
﴿کَمَثَلِ غَیۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡکُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ یَکُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِیدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ﴾ [الحدید: ٢٠]
(زندگی دنیا) همانند بارانی (است) که رویش گیاهان آن، کافران را به شگفت وا میدارد و سپس خشک میشود و آن را زرد و پژمرده میبینی و سپس خُرد و ریز میگردد. و در آخرت، عذابی سخت و (نیز) آمرزشی از سوی الله و خشنودی اوست.
شما، کدامیک از ایندو را انتخاب میکنید؟ عذاب شدید آخرت از آنِ کسی که دنیا را بر آخرت، برگزیند؛ و آمرزش الهی و رضایت الله عزوجل نصیبِ کسی میشود که آخرت را بر دنیا ترجیح دهد. خردمندی که قرآن میخواند و در آن میاندیشد، قدر و اندازهی دنیا را میشناسد و درمییابد که دنیا، چیزی نیست؛ بلکه مزرعهی آخرت است. پس بنگرید که برای آخرت خود، چه کاشتهاید؟ اگر خیر و نیکی کاشتهاید، خوش به حالتان که خیر و نیکی برداشت خواهید کرد و این، مایهی خرسندی شما خواهد بود، اما اگر کشت و کار شما، خوب نباشد، پس در دنیا و آخرت به خود زیان زدهاید. الله متعال، ما را از تباهی دنیا و آخرت، مصون بدارد.
***
احادیث فراوانی در اینباره وجود دارد که در شمارش نمیآید و به ذکر پارهای از آنها بسنده میکنیم:
461- عن عمرو بنِ عوفٍ الأَنْصاریt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بَعَثَ أَبا عُبیدةَ بنَ الجرَّاحt إلى البَحْرَیْنِ یَأْتِی بِجزْیَتِهَا فَقَدمَ بِمالٍ مِنَ البحْرَین، فَسَمِعَت الأَنصَارُ بقُدومِ أبی عُبَیْدَةَ، فوافَوْا صَلاةَ الفَجْرِ مَعَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فَلَمَّا صَلى رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم انْصَرَف، فَتَعَرَّضُوا لَه، فَتَبَسَّمَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم حِینَ رَآهُم، ثُمَّ قال: «أَظُنُّکُم سَمِعتُم أَنَّ أَبَا عُبَیْدَةَ قَدِمَ بِشَیء مِنَ الْبَحْرَیْنِ»، فقالوا: أَجَل یا رسول اللَّه، فقال: «أَبْشِرُوا وأَمِّلُوا ما یَسرُّکُم، فواللَّه ما الفقْرَ أَخْشَى عَلَیْکُم، وَلکنّی أَخْشى أَنْ تُبْسَطَ الدُّنْیَا عَلَیْکُم کما بُسطَتْ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلَکُم، فَتَنَافَسُوهَا کَمَا تَنَافَسُوهَا. فَتَهْلِکَکُمْ کَمَا أَهْلَکَتْهُمْ». [متفقٌ علیه]([2])
ترجمه: عمرو بن عوف انصاریt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ابوعبیده بن جراحt را به «بحرین» فرستاد تا جزیهی آنجا را بیاورد. و او، با اموال جزیه، از بحرین بازگشت. انصار از آمدنِ ابوعبیده باخبر شدند و نماز صبح را با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهجا آوردند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پس از نماز، رو به سوی جماعت نمود؛ آنها با اشاره درخواست مال کردند.([3]) وقتی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آنها را دید، تبسم نمود و سپس فرمود: «گمان میکنم شنیدهاید ابوعبیده چیزی از بحرین آورده است». گفتند: بله، ای رسولخدا! فرمود: «شما را مژده باد و به چیزی که شما را خشنود خواهد ساخت، امیدوار باشید؛ به الله سوگند که من، برای شما از بابت فقر نگران نیستم؛ بلکه از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا، با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا، همانگونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند».
462- وعن أبی سعیدٍ الخدریt قال: جَلَسَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عَلى المِنْبَر وَجَلسْنَا حَوْلَه. فقال: «إِنَّ مِمَّا أَخَافُ عَلَیْکُم مِنْ بَعْدِی مَا یُفْتَحُ عَلَیْکُمْ مِن زَهْرَةِ الدُّنیَا وَزینَتِهَا». [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بر منبر نشست و ما نیز پیرامونش نشستیم. فرمود: «از جمله نگرانیهای من برای شما، اینست که پس از من، دروازههای زرق و برق دنیا بر شما گشوده شود».
463- وَعَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ الدُّنْیَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَإِنَّ اللهَ تَعالى مُسْتَخْلِفکُم فِیهَا، فَیَنْظُر کَیْفَ تَعْملُونَ فاتَّقُوا الدُّنْیَا واتَّقُوا النِّسَاءِ». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دنیا، شیرین و سبز (دلفریب) است؛ و الله، شما را نسل به نسل، در زمین قرار میدهد و نگاه میکند که کردارتان چگونه است. پس، از فتنهی دنیا و فتنهی زنان بپرهیزید».
شرح
اینها، احادیثی که مؤلف/ در باب زهد و پارسایی در دنیا و تشویق به عدم دلبستگی به دنیا ذکر کرده است؛ وی، پیشتر چند آیه نیز در اینباره ذکر نمود که همگی نشانگر اینست که دنیا در مقایسه با آخرت، چیزی نیست؛ بلکه مزرعهی آخرت و گذرگاهیست که باید پشت سر گذاشت. حال ببینیم که وَرَع (پرهیزگاری) با زهد (پارسایی) چه تفاوتی دارد . کدامیک، برتر است؟
پاسخ: زهد، از وَرع، برتر است؛ ورع، یعنی پرهیز از چیزهای زیانبار و زهد، یعنی کنار گذاشتن چیزهایی که مفید نیست. اشیا، بر سه دستهاند: برخی از آنها برای آخرت، زیانبارند و برخی هم مفید و پارهای از آنها، نه مفیدند و زیانبار. لذا وَرع، اینست که انسان، آنچه را برای آخرت او ضرر دارد، رها کند؛ یعنی کارها و اشیای حرام را ترک نماید. و زهد، اینست که انسان، آن چه را برای آخرت او مفید نیست، ترک بگوید و به آن روی نیاورد و تنها به چیزی روی بیاورد که نفعی برای آخرتش دارد؛ ناگفته پیداست که در این صورت، به سراغ کارها یا چیزهایی که برای آخرت او، زیانبار است، نمیرود. نتیجه اینکه زهد (پارسایی) از وَرَع (پرهیزگاری) برتر است؛ یعنی هر پارسایی، پرهیزگار است، ولی هر پرهیزگاری، زاهد (پارسا) نیست.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ما هشدار داده است که چهبسا دروازههای زرق و برق دنیا به روی ما گشوده شود و مانند گذشتگان، به هلاکت برسیم. وقتی ابوعبیده، ثروتی از بحرین با خود آورد و انصارy از این موضوع باخبر شدند، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتند و نماز صبح را با ایشان بهجا آوردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از نماز، رو به جماعت نمود. انصارy با اشاره از او درخواست مال کردند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم لبخندی زد؛ زیرا دریافت که آنها به امید اینکه چیزی دریافت کنند، نزدش آمدهاند. لذا فرمود: «گمان میکنم شنیدهاید ابوعبیده چیزی از بحرین آورده است». گفتند: «بله، ای رسولخدا!» یعنی این را شنیده و آمدهایم تا سهمِ خود را بگیریم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «شما را مژده باد و به چیزی که شما را خشنود خواهد ساخت، امیدوار باشید؛ به الله سوگند که من، برای شما از بابت فقر نگران نیستم». یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ما نگران نبود که فقیر و تنگدست شویم؛ چهبسا فقر، بهنفع انسان و به خیرِ اوست. همانگونه که در حدیثی قدسی آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: الله متعال، میفرماید: «إنَّ مِن عِبادِی مَن لَو أغنیتُهُ لأفسَدَهُ الغنى». یعنی: «در میان بندگانم، کسانی هستند که اگر آنها را ثروتمند سازم، ثروت و بینیازی، آنان را به فساد و تباهی میکشاند»؛ یعنی سر به طغیان مینهند، گمراه میشوند و مال و ثروت، آنها را از آخرت باز میدارد. - پناه بر الله- «وإنَّ مِن عبادی مَن لَو أفقرتُهُ لأفسدَهُ الفقرُ»([6]) یعنی: «و بندگانی هم هستند که اگر آنها را فقیر بگردانم، فقر و تنگدستی، مایهی فساد و تباهی آنان میگردد».
لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من، برای شما از بابت فقر نگران نیستم». زیرا معمولاً فقرا، بیش از ثروتمندان، به حق و حقیقت روی میآورند. به سرگذشت پیامبران علیهمالسلام بنگرید؛ چه کسانی تکذیبشان کردند؟ آری؛ اشراف، بزرگان و ثروتمندانی که حاضر نبودند حقیقت را بپذیرند. لذا پیروان پیامبران، بیشتر از میان فقرا بودند. همانگونه که پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، بیشتر فقیر بودند. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از بابت فقر و تنگ دستی برای امتش، نگران نبود؛ بلکه نگرانیاش برای ما از این جهت بود که دنیا و زرق و برق آن به روی ما گشوده شود؛ چنانکه فرمود: «از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا، با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا، همانگونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند».
این، یک واقعیت است؛ به وضعیت کنونی خود بنگریم. میبینیم مردمانی که ثروتِ کمتری دارند یا به فقر، نزدیکترند، بیش از دیگران، خداترس و پرهیزگارند. هر چه مال و ثروت انسان، بیشتر میشود، رویگردانیاش از راه الله، افزایش مییابد و سر به طغیان و سرکشی میگذارد. اینک بسیاری از انسانها، به زرق و برق دنیا چشم دوختهاند؛ به ماشین، خانه، فرش، لباس، و دیگر خوشیها و ظواهر دنیا. مردم به چنین چیزهایی افتخار میکنند و از آنچه برای آخرتشان سودمند است، روی گرداندهاند! روزنامهها، نشریات و مجلهها، تنها دربارهی آسایش و رفاه مادی و وابستگیهای دنیوی، سخن میگویند و از آخرت، غافل شدهاند و عدهی اندکی از مردم، آنگونه که باید و شاید، در مسیر درست قرار دارند. خلاصه اینکه زرق و برق دنیا، پیامدهایی منفی به دنبال دارد و انسان را به طغیان و سرکشی میکشاند؛ همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿کَلَّآ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَیَطۡغَىٰٓ ٦ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ ٧﴾ [العلق: ٦، ٧]
حقا که انسان (عجیب است و) سر به طغیان مینهد، هنگامی که خود را بینیاز میبیند.
فرعون، به موقعیت و ثروت و جایگاه دنیوی خود افتخار کرد و به قومش گفت:
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَیۡسَ لِی مُلۡکُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِی﴾ [الزخرف: ٥١]
آیا پادشاهی مصر از آنِ من نیست؟ و این جویبارها از فرودست کاخم روان است.
همچنین در یکی از احادیث این باب آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دنیا، شیرین و سبز (دلفریب) است». به عبارت دیگر، دنیا، در مذاق انسان، شیرین و در نگاهش، زیبا و فریبنده میباشد. چیزی که شیرین و زیبا باشد، ابتدا نگاه انسان را به خود جلب میکند و آنگاه، نفس انسان، طالبش میشود و وقتی چشم و دل، هر دو طالب چیزی شوند، هوش از سرِ انسان میرود و دوست دارد هرطور که شده به آن دست یابد. لذا انسان، فریفتهی دنیای شیرین و فریبنده میشود. در ادامهی این حدیث آمده است: «و الله، شما را نسل به نسل، در زمین قرار میدهد»؛ یعنی نسلی از انسانها میآید و نسلی میرود و برخی از انسانها از برخی دیگر، ارث میبرند و جانشین آنها میشوند. «و نگاه میکند که کردارتان چگونه است». آیا دنیا را ترجیح میدهید یا آخرت را؟ از اینرو فرمود: «پس، از فتنهی دنیا و فتنهی زنان بپرهیزید». ولی دنیا و ثروتی که دهشی الهیست و انسان، آن را در راه درست و راه الله هزینه میکند و ثروتش به او در زمینهی اطاعت و بندگی الله کمک مینماید، دنیای خوبیست. از اینرو ثروتمندی که ثروتش را در راه الله عزوجل و در جهت رضایت و خشنودی او، خرج میکند، بهمنزلهی عالمیست که الله متعال به او حکمت و دانش بخشیده و او، به مردم علم و حکمت میآموزد. لذا کسی که به دنیا مشغول میشود و آخرت را از یاد میبرد، با کسی که الله متعال، ثروتی به او بخشیده و ثروتش، مایهی سعادت اوست و آن را در راه الله انفاق میکند، متفاوت است:
﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾ [البقرة: ٢٠١]
ای پروردگامان! در دنیا به ما نیکی عطا فرما و در آخرت نیز نیکی بده و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار.
***
464- وعن أَنسٍt أَنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «اللَّهُمَّ لا عَیْشَ إِلاَّ عَیْشُ الآخِرَةِ». [متفقٌ علیه]([7])
ترجمه: انسt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یا الله! بهیقین فقط زندگی آخرت، زندگیست (نه دنیا)».
465- وعنهُ عَنْ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: «یَتْبَعُ الْمَیِّتَ ثَلاثَةٌ: أَهْلُهُ وَمالُهُ وَعَمَلُه: فَیَرْجِعُ اثْنَان وَیَبْقَى وَاحد: یَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَیَبْقَى عَمَلُهُ». [متفق علیه]([8])
ترجمه: انسt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سه چیز، مرده را همراهی میکند: خانواده، و مال و عمل او. دو تا از اینها بازمیگردند و یکی با او میماند: خانواده و مالش برمیگردند و عملش با او میماند».
466- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «یُؤْتَى بَأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْیَا مِن أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُصْبَغُ فِی النَّارِ صَبْغَةً ثُمَّ یُقَالُ: یا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَیْتَ خیراً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ نَعیمٌ قَطُّ؟ فیقول: لا واللَّه یارَبِّ. وَیُؤْتَى بأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْساً فی الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ فَیُصْبَغُ صَبْغَةً فی الجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُ: یا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَیْتَ بُؤْساً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ شِدَّةٌ قَطُّ؟ فیقولُ: لا، وَاللَّه، مَا مَرَّ بِی بُؤْسٌ قَطُّ، وَلا رَأَیْتُ شِدَّةً قَطُّ». [روایت مسلم]([9])
ترجمه: انسt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «روز قیامت، آسودهترین و برخوردارترین فرد دنیا را از میان دوزخیان میآورند و یک بار در دوزخ غوطه میدهند؛ آنگاه به او گفته میشود: ای فرزندِ آدم! آیا هرگز خوشی و خیری دیدهای؟ آیا هرگز نعمتی به تو رسیده است؟ و او میگوید: ای پروردگار من! به الله سوگند، خیر. و فقیرترین شخصی را که بیش از همهی مردم در دنیا رنج و سختی کشیده و سزاوار بهشت شده است، میآورند و یک بار در بهشت غوطه میدهند و سپس به او گفته میشود: ای فرزندِ آدم! آیا هرگز رنج و فقری دیدهای؟ آیا هرگز سختیای بر تو گذشته است؟ و او - در پاسخ- میگوید: نه، به الله سوگند هرگز ناراحتی و رنجی بر من نگذشته است؛ هرگز سختی ندیدهام».
467- وعن المُسْتَوْردِ بنِ شدَّادٍt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : مَا الدُّنْیَا فی الآخِرَةِ إِلاَّ مِثْلُ مَا یَجْعَلُ أَحدُکُمْ أُصْبُعَهُ فی الْیَم، فَلْیَنْظُرْ بِمَ یَرْجِعُ؟» [روایت مسلم]([10])
ترجمه: مستورد بن شدادt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دنیا در برابر آخرت تنها مانند اینست که یکی از شما انگشتش را در آبِ دریا فروبَرَد و آنگاه بنگرد که انگشتش چهقدر از آب دریا با خود آورده است؟»
468- وعن جابرt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَرَّ بِالسُّوقِ وَالنَّاسُ کَنَفَتَیْهِ، فَمَرَّ بِجَدْیٍ أَسَکَّ مَیِّتٍ، فَتَنَاوَلَه، فَأَخَذَ بَأُذُنِه، ثُمَّ قال: «أَیُّکُمْ یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ هَذَا لَهُ بِدِرْهَمٍ؟» فَقالوا: مَا نُحِبُّ أَنَّهُ لَنَا بِشَیْءٍ، وَمَا نَصْنَعُ بِه؟ ثم قال: «أَتُحِبُّونَ أَنَّهُ لَکُمْ؟ قَالُوا: وَاللَّه لَوْ کَانَ حَیًّا کَانَ عَیْبًا، إِنَّهُ أَسَکُّ. فکَیْفَ وَهو مَیَّتٌ؟! فقال: «فَوَ اللَّه لَلدُّنْیَا أَهْونُ عَلى اللَّه مِنْ هذا عَلَیْکُمْ». [روایت مسلم]([11])
ترجمه: جابرt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که مردم در دو طرف او بودند، از بازار میگذشت. بزغالهی مردهای دید که گوشهای کوچکی داشت. آن را برداشت و گوشَش را گرفت و فرمود: «چه کسی دوست دارد این بزغاله به یک درهم از او باشد؟» گفتند: آن را به مُفت هم نمیخواهیم؛ میخواهیم چهکارش کنیم؟ سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا دوست دارید مالِ شما باشد؟» گفتند: به الله سوگند، اگر زنده بود، معیوب (و بیارزش) بود؛ چه رسد به اینکه مرده است! آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به الله سوگند، دنیا نزد الله از این مردار نیز نزد شما، بیارزشتر و پستتر است».
شرح
مؤلف/ احادیثی دربارهی زهد و بیعلاقگی به دنیا ذکر کرده است که نشان میدهد زندگی و خوشی واقعی، زندگی آخرت است. از جمله این حدیث که انس بن مالکt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یا الله! بهیقین فقط زندگی آخرت، زندگیست (نه دنیا)». یعنی زندگی خوش، راحت و ماندگار، زندگی آخرت است و زندگی دنیا هرچه خوش و راحت باشد، سرانجام، پایان مییابد و رو به فناست و چنانچه اعمال نیک و شایسته با آن همراهی نکند، سراسر زیان است. از اینرو مؤلف/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که: «روز قیامت، آسودهترین و برخوردارترین فرد دنیا را از میان دوزخیان میآورند»؛ یعنی کسی که جسمی سالم داشته و از لباس، همسر، مسکن، سواری و امکانات خوبی برخوردار بوده است. «و او را یک بار در دوزخ غوطه میدهند؛ آنگاه به او گفته میشود: ای فرزندِ آدم! آیا هرگز خوشی و خیری دیدهای؟ آیا هرگز نعمتی به تو رسیده است؟ و او میگوید: ای پروردگار من! به الله سوگند، خیر». او، با اینکه فقط یک بار در دوزخ غوطه میخورد، ولی همهی این نعمتها را از یاد میبرد؛ پس کسی که برای همیشه در دوزخ میماند، چه وضعیتی خواهد داشت؟! پناه بر الله.
مؤلف/ همچنین حدیثی از جابرt ذکر کرده که در آن آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بازار بزغاله مردهای دید که گوشهای کوچک و بریدهای داشت. آن را بالا گرفت، گوشَش را گرفت و فرمود: «کدامیک از شما دوست دارد این بزغاله به یک درهم از او باشد؟» گفتند: آن را به مُفت هم نمیخواهیم؛ میخواهیم چهکارش کنیم؟ سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا دوست دارید مالِ شما باشد؟» گفتند: به الله سوگند، اگر زنده بود، معیوب (و بیارزش) بود؛ چه رسد به اینکه مرده است! آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به الله سوگند، دنیا نزد الله از این مردار نیز نزد شما، بیارزشتر و پستتر است».
یک بزغالهی خُردگوش یا گوشبریده که مرده است، هیچ ارزشی ندارد؛ و دنیا از این هم نزد الله متعال، بیارزشتر است. پس دنیا، خیلی پست و بیارزش میباشد؛ ولی اگر کسی در دنیا کار نیک و شایسته انجام دهد، آن را مزرعهی آخرت خویش ساخته است و به سعادت دنیا و آخرت دست مییابد. اما اگر کسی، غفلت و سهلانگاری نماید و تنبلی کند و اوقاتش بدون عمل، سپری شود، در دنیا و آخرت زیان میبیند. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِیهِمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ ١٥﴾ [الزمر: ١٥]
بگو: زیانکاران، کسانی هستند که روز قیامت به خود و خانوادهی خویش زیان میزنند. هان! این، همان زیان آشکار است.
و میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر: ١، ٤]
سوگند به روزگار که بیگمان انسانها در زیان هستند؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
همهی انسانها زیانکارند، مگر کسانی که دارای این چهار ویژگی باشند: ایمان بیاورند، کارهای نیک انجام دهند، یکدیگر را به حق (توحید) سفارش کنند و یکدیگر را به صبر و شکیبایی توصیه نمایند. الله متعال، ما و مسلمانان را جزو اینها قرار دهد.
***
469- وعن أبی ذرٍّt قال: کُنْتُ أَمْشِی مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فی حَرَّةٍ بالمدینة، فَاسْتَقْبلَنَا أَحُدٌ فقال: «یا أَبَا ذَرٍّ». قلت: لَبَّیْکَ یا رسول اللَّه. فقال: «مَا یَسُرُّنی أَنَّ عِنْدِی مِثل أَحُدٍ هذا ذَهباً تَمْضِی عَلَیَّ ثَلاثَةُ أَیَّامٍ وعِنْدِی مِنْهُ دِینَار، إِلاَّ شَیْءٌ أَرْصُدُهُ لِدَیْن، إِلاَّ أَنْ أَقُولَ بِهِ فی عِبَاد اللَّه هکَذَا وَهَکَذا» عن یَمِینهِ وعن شماله ومن خلفه، ثم سار فقال: «إِنَّ الأَکثَرِینَ هُمُ الأَقَلُّونَ یَومَ القیامةِ إِلاَّ مَنْ قَالَ بالمَالِ هکذَا وهکذا» عن یمینه، وعن شماله، ومِنْ خَلفه «وَقَلیلٌ مَا هُمْ». ثُمَّ قال لِی: «مَکَانَک لا تَبْرَحْ حَتَّى آتیَکَ». ثُمَّ انْطَلَقَ فی سَوَادِ اللَّیْلِ حتى تَوَارَى، فسمِعْتُ صَوْتاً قَدِ ارْتَفَعَ، فَتَخَوَّفْتُ أَنْ یَکُونَ أَحَدٌ عَرَضَ للنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فَأَرَدْتُ أَنْ آتِیَهُ فَذَکَرْتُ قوله: «لا تَبْرَحْ حَتَّى آتیَکَ»، فلم أَبْرَحْ حَتَّى أَتَانِی، فَقُلْت: لقد سَمِعْتُ صَوتاً تَخَوَّفْتُ منه، فَذَکَرْتُ له. فقال: «وَهَلْ سَمِعْتَه؟» قلت: نَعَم، قال: «ذَاکَ جِبریلُ أَتانِی فقال: مَن ماتَ مِنْ أُمَّتِکَ لایُشرِکُ باللَّه شَیئاً دَخَلَ الجَنَّةَ، قلت: وَإِنْ زَنَی وَإِنْ سَرَق؟ قال: وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ». [متفق علیه؛ این، لفظ بخاری است.]([12])
ترجمه: ابوذرt میگوید: با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان یکی از زمینهای سنگلاخ مدینه راه میرفتم تا اینکه «اُحُد» پیش روی ما قرار گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای ابوذر!» عرض کردم: در خدمتم ای رسولخدا! فرمود: «دوست ندارم بهاندازهی کوه احد طلا داشته باشم و سه روز بر من بگذرد و دیناری از آن نزدِ من باقی بماند، جز مقداری که برای پرداخت بدهی نگه میدارم؛ مگر اینکه بگویم آن را در میان بندگان الله، چنین و چنان تقسیم کنند». و - به نشانهی نحوهی بذل و بخشش- به چپ و راست و پشت سرش اشاره کرد. سپس به راهش ادامه داد و فرمود: «کسانی که ثروت بیشتری دارند، روز قیامت، اجر و پاداش کمتری خواهند داشت، مگر کسانی که چنین و چنان بذل و بخشش میکنند»؛ و با دراز کردن دست به چپ و راست و پشت سرش - نحوهی انفاق را نشان داد- و افزود: «و اینها، اندکند». سپس به من فرمود: «سرِ جایت بمان و جایی نرو تا نزدت برگردم». سپس در تاریکی شب رفت و از نظر، ناپدید شد؛ آنگاه صدای بلندی شنیدم و ترسیدم که کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعرض کرده باشد؛ تصمیم گرفتم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بروم، اما بهخاطر آوردم که فرمود: «جایی نرو تا نزدت بیایم». لذا جایی نرفتم تا اینکه نزدم آمد. گفتم: ای رسولخدا! صدایی شنیدم و نگران شدم؛ و صدایی را که شنیده بودم، برایش گفتم. فرمود: «تو آن را شنیدی؟» گفتم: بله. فرمود: «جبرئیل بود، نزدم آمد و گفت: هرکس در حالی بمیرد که هیچچیز (و هیچکس) را با الله شریک نسازد، وارد بهشت میشود». گفتم: حتی اگر دزدی و زنا کند؟ فرمود: «حتی اگر دزدی و زنا کند».
470- وعن أبی هریرةt عنْ رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لو کان لِی مِثلُ أُحُدٍ ذَهَبًا، لَسرَّنِی أَنْ لا تَمُرَّ علَیَّ ثَلاثُ لَیَالٍ وَعِندِی منه شَیءٌ إلاَّ شَیءٌ أَرْصُدُهُ لِدَینٍ». [متفق علیه]([13])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر بهاندازهی احد طلا داشته باشم، برایم باعث خوشحالی خواهد بود که سه شب بر من نگذرد و چیزی از آن نزدم باقی نماند، مگر آنچه برای پرداخت بدهی نگه میدارم».
471- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : انْظُرُوا إلى منْ هَوَ أَسفَلُ منْکُمْ وَلا تَنْظُرُوا إلى مَنْ فَوقَکُم فهُوَ أَجْدرُ أَن لا تَزْدَرُوا نعمةَ اللَّه عَلیْکُمْ». [متفق علیه؛ این، لفظ مسلم است.]([14])
وفی روایة البخاری: «إِذا نَظَر أَحَدُکُمْ إلى مَنْ فُضِّلَ علیهِ فی المالِ وَالخَلْقِ فلْینْظُرْ إلى مَنْ هو أَسْفَلُ مِنْهُ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به کسی نگاه کنید که (در ثروت و جایگاه دنیوی) پایینتر از شماست، نه به کسی که بالاتر از شماست؛ زیرا این امر، تأثیر بهسزایی دارد که نعمت الله را بر خود، ناچیز نشمارید».
و در روایت بخاری آمده است: «هرگاه یکی از شما، کسی را دید که در مال و جمال بر او برتری دارد، به کسانی بنگرد که نسبت به او در سطح پایینتری قرار دارند».
472- وعنه عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «تَعِسَ عبْدُ الدِّینَارِ وَالدِّرْهَمِ وَالقطیفَةِ وَالخَمِیصَةِ، إِنْ أُعطِیَ رضی، وَإِنْ لَمْ یُعطَ لَمْ یَرْضَ». [روایت بخاری]([15])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بندهی دینار و درهم، و بندهی پارچههای نفیس و لباسهای زیبا،([16]) نابود باد. اگر از اموال دنیا برخوردار شود، خشنود میگردد و اگر برخوردار نشود، خرسند نمیگردد».
473- وعنهt قال: لقَدْ رَأَیْتُ سَبعِینَ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ مَا مِنْهُم رَجُلٌ علیه رداءٌ، إِمَّا إِزَارٌ، وإِمَّا کِسَاء، قدْ ربطُوا فی أَعْنَاقِهِم، فَمنْهَا مَا یبْلُغُ نِصفَ السَّاقَیْن. ومنْهَا ما یَبْلُغُ الکَعْبین. فَیجْمَعُهُ بیدِه کراهِیَةَ أَنْ تُرَى عوْرتُهُ. [روایت بخاری]([17])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: هفتاد نفر از «اهل صفه» را دیدم؛ یک نفر هم در میان آنها نبود که لباس کاملی داشته باشد؛ یا شلواری داشتند، یا پیراهنی که بر گردن خود میبستند و برخی از آنها تا نیمهی ساق پا میرسید و بعضی هم تا دو قوزک پا و شخص، آن را با دستش جمع میکرد که مبادا عورتش نمایان شود.
474- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «الدُّنْیَا سِجْنُ المُؤْمِنِ وجنَّةُ الکَافِرِ». [روایت مسلم]([18])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دنیا، زندان مؤمن و بهشتِ کافر است».
شرح
همهی این احادیث که مؤلف/ ذکر کرده است، دربارهی زهد و پارسایی در دنیا و بیعلاقگی به آن است. از جمله حدیث ابوذر و ابوهریره$ که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «دوست ندارم بهاندازهی کوه احد طلا داشته باشم و سه روز بر من بگذرد و دیناری از آن نزدِ من باقی بماند، جز مقداری که برای پرداخت بدهی نگه میدارم؛ مگر اینکه بگویم آن را در میان بندگان الله، چنین و چنان تقسیم کنند». و - به نشانهی نحوهی بذل و بخشش- به چپ و راست و پشت سرش اشاره کرد.
این، نشان میدهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زاهدترین فرد در دنیا بوده است؛ زیرا به جمعآوری مال و ثروت، علاقهای نداشت و مال و ثروتی نزد خویش نگه نمیداشت، مگر برای پرداخت بدهی. از اینرو در حالی از دنیا رفت که سپر جنگیاش بهخاطر مقداری جو که برای خانوادهاش قرض گرفته بود، در گرو (رهن) یک یهودی بود.
اگر دنیا نزد الله متعال ارزشی داشت، پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را از آن، محروم نمیکرد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّ الدُّنْیَا مَلْعُونَةٌ، مَلعون مَا فیها، إِلاَّ ذِکْرَ اللَّه، ومَا وَالاَه وَعالِماً وَمُتَعلِّماً».([19]) یعنی: «دنیا و آن چه در آن است، نفرینشده میباشد؛ جز ذکر الله متعال و آنچه که مانند آن است - یعنی هر عمل نیکی که مانند ذکر خداست- و عالم و کسی که به کسب علم و دانش، مشغول است (دانشآموز)».
سپس در حدیث ابوذرt آمده است: «کسانی که ثروت بیشتری دارند، روز قیامت، اجر و پاداش کمتری خواهند داشت». زیرا معمولاً انسان همینکه به نان و نوایی میرسد، احساس بینیازی میکند و تکبر میورزد و از اطاعت و بندگی الله عزوجل رویگردان میشود؛ چراکه دنیا او را به خود مشغول میسازد و بدینسان همواره به دنیا مشغول است و به آخرت، کمتر توجه میکند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمود: «مگر کسانی که چنین و چنان بذل و بخشش میکنند»؛ یعنی امولشان را در راه الله عزوجل انفاق مینمایند.
در حدیث ابوذرt آمده است: «هرکس در حالی بمیرد که هیچچیز (و هیچکس) را با الله شریک نسازد، وارد بهشت میشود؛ حتی اگر دزدی و زنا کند». این، بدین معنا نیست که دزدی و زنا، گناهان کوچکی هستند؛ بلکه گناهان بزرگی محسوب میشوند. از اینرو ابوذر تعجب کرد و پرسید: حتی اگر دزدی و زنا کند؟! و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حتی اگر دزدی و زنا کند». زیرا اگر کسی در حالِ ایمان بمیرد و گناهان بزرگی بر دوش داشته باشد، باز هم الله متعال، او را خواهد بخشید؛ همانگونه که الله جل جلاله میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ﴾ [النساء : ٤٨]
همانا الله، این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر کس که بخواهد میبخشد.
لذا امید است که الله متعال، چنین بندهای را بیامرزد؛ همانطور که بیم آن میرود او را مجازات کند، ولی مسلمانِ گنهکار، در نهایت به بهشت میرود؛ زیرا فرجامِ کسی که به الله شرک نمیآورد و مرتکب عمل کفرآمیزی نمیشود، بهشت است. اما کسی که مرتکب عملی کفرآمیز مانند ترک نماز میگردد، برای همیشه در آتش دوزخ خواهد ماند؛ زیرا کافر و مرتد بهشمار میآید، گرچه شهادتین بگوید و گواهی دهد که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستادهی اوست و ادعا کند که به الله و آخرت، ایمان دارد! ولی چون نماز نمیخواند، کافر است؛ منافقان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگفتند: ما، گواهی میدهیم که تو، فرستادهی الله هستی.([20]) آنها، ذکر خدا میگفتند، ولی الله متعال را فقط اندکی یاد میکردند و نماز هم میخواندند، اما الله متعال، دربارهی آنها میفرماید:
﴿وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ کُسَالَىٰ یُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِیلٗا ١٤٢﴾ [النساء : ١٤٢]
و هنگامی که به نماز میایستند، از روی تنبلی (به نماز) میایستند و در برابر مردم ریا و خودنمایی میکنند و الله را جز اندکی یاد نمیکنند.
لذا با اینکه نماز میخوانند، در پایینترین ردهی دوزخ خواهند بود.
همهی این احادیث، نشانگر اهمیت زهد در دنیاست و نشان میدهد که شایستهی هیچ انسانی نیست که به دنیا وابسته باشد؛ بلکه دنیا را باید در دست بگیریم، نه در قلب تا بتوانیم با قلبی پاک و بیآلایش به سوی الله عزوجل روی بیاوریم. این، کمال زهد است. لذا زهد و پارسایی، بدین معنا نیست که از دنیا استفاده نکنیم؛ بلکه باید از دنیا و نعمتهای حلال آن بهخوبی و بهدرستی استفاده نماییم و در چارچوب شریعت، سهم خود را از آن بگیریم، ولی مهم اینست که دنیا را در دست قرار دهیم، نه در قلب.
***
475- وعن ابن عمر رضی اللهُ عنهما قال: أَخَذ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بِمَنْکِبَیَّ، فقال: «کُنْ فی الدُّنْیا کأَنَّکَ غریبٌ، أَوْ عَابِرُ سبیلٍ».
وَکَانَ ابنُ عمر رضی اللهُ عنهما یقول: إِذَا أَمْسیْتَ، فَلا تَنْتظِرِ الصَّباحَ وإِذَا أَصْبحْتَ، فَلا تنْتَظِرِ الْمَساءَ، وخُذْ منْ صِحَّتِکَ لِمَرَضِکَ ومِنْ حیاتِک لِموتکَ. [روایت بخاری]([21])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شانههایم را گرفت و فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی».
ابنعمر$ میگفت: «شبهنگام منتظر صبح نباش و هنگامی که صبح شد، در انتظار شب نباش؛ هنگام تندرستی برای دوران بیماریات بهرهبرداری نما و با استفاده از حیات خویش برای مرگ خود، آماده شو».
[در شرح این حدیث گفتهاند: بدین معناست که به دنیا اعتماد نکن و آن را اقامتگاه خود مپندار و به خود نگو که مدتی طولانی در آن خواهی ماند؛ به دنیا توجه نکن و بهسان مسافری که در غربت به چیزی وابستگی ندارد، به هیچ چیز دنیا وابسته مشو؛ مانند مسافری که در غربت، به فکرِ بازگشت به منطقهی خویش است و به چیزی مشغول نمیشود (که فکر بازگشت را فراموش کند)، تو نیز به چیزی از دنیا مشغول نشو.]
476- وعن أبی الْعبَّاس سَهْلِ بنِ سعْدٍ السَّاعدیt قال: جاءَ رجُلٌ إلى النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فقال: یا رسول اللَّه دُلَّنی عَلى عمَلٍ إِذا عَمِلْتُهُ أَحبَّنی اللَّه، وَأَحبَّنی النَّاس. فقال: «ازْهَدْ فی الدُّنیا یُحِبَّکَ اللَّه، وَازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحبَّکَ النَّاسُ». [حدیثی حسن است که ابنماجه و جز او با سندهای نیکو روایت کردهاند.]([22])
ترجمه: ابوالعباس، سهل بن سهل ساعدیt میگوید: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: ای رسولخدا! مرا به کاری راهنمایی کن که وقتی آن را انجام دهم، الله و مردم، مرا دوست بدارند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در دنیا زهد و پارسایی پیشه کن تا الله تو را دوست بدارد و به آنچه مردم دارند، چشم طمع نداشته باش، در نتیجه مردم تو را دوست خواهند داشت».
477- وعن النُّعْمَانِ بنِ بَشیر رضی اللهُ عنهما قال: ذَکَر عُمَرُ بْنُ الخَطَّابt مَا أَصَابَ النَّاسُ مِنَ الدُّنْیَا فقال: لَقَدْ رَأَیْتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یَظَلُّ الْیَوْمَ یَلْتَوی ما یَجِدُ مِنَ الدَّقَل ما یَمْلأُ بِهِ بطْنَهُ. [روایت مسلم]([23])
ترجمه: نعمان بن بشیر$ میگوید: عمر بن خطابt نعمتهای دنیوی را که مردم به آن دست یافتهاند، ذکر کرد و فرمود: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که تمام روز را در حالی سپری میکرد که از گرسنگی به خود میپیچید و حتی خرمای نامرغوبی هم نمییافت که با آن شکمش را سیر کند».
478- وعن عائشةَ رضی اللَّه عنها قالت: تُوفِّیَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وَمَا فِی بَیْتِی مِنْ شَیْءٍ یَأْکُلُهُ ذُو کَبِدٍ إِلاَّ شَطْرُ شَعیرٍ فی رَفٍّ لی فَأَکَلْتُ مِنْهُ حَتَّى طَال علَیَّ، فَکِلْتُهُ فَفَنِیَ. [متفقٌ علیه]([24])
ترجمه: عایشه& میگوید: وقتی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، در خانهام این مقدار غذا هم نبود که یک موجود زنده بخورد، جز مقداری جو که در طاقچهی خانهام بود؛ مدتی طولانی از آن میخوردم تا اینکه آن را پیمانه (وزن) کردم و پس از آن، تمام شد».
479- وعن عمرو بنِ الحارِث أَخی جُوَیْرِیة بنْتِ الحَارثِ أُمِّ المُؤْمِنِین رضی اللهُ عنهما قال: مَا تَرَکَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عِنْدَ مَوْتِهِ دِینَارًا وَلا دِرْهَمًا، ولا عَبْدًا، وَلا أَمَةً، وَلا شَیْئاً إِلاَّ بَغْلَتَهُ الْبَیْضَاءَ الَّتی کَان یَرْکَبُهَا، وَسِلاحَه، وَأَرْضًا جَعَلَهَا لابْنِ السَّبیِلِ صَدَقَةً». [روایت بخاری]([25])
ترجمه: عمرو بن حارثt - برادر خانم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم - برادرِ امالمؤمنین جویریه بنت حارث& میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگام وفاتش نه درهم و دیناری از خود بهجا گذاشت و نه غلام و کنیزی و نه چیزی دیگر؛ تنها چیزی که از او باقی ماند، استر سفیدش بود که سوارش میشد و اسلحهاش و زمینی که آن را صدقهی رهگذران قرار داده بود».
شرح
مؤلف/ در باب زهد در دنیا، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که ابنعمر$ میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شانههایم را گرفت». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بدینخاطر شانههای ابنعمر را گرفت که توجهش بیشتر شود و با آمادگی بیشتری به سخن ایشان توجه کند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی». امکان دارد که این، شک راوی باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مانند مسافر باش یا مانند رهگذر. یعنی گویا راوی شک دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کدام واژه را بهکار برد. شاید هم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هر دو واژه را گفته باشد؛ لذا در دنیا مانند مسافرِ غریبی زندگی کن که ناآشناست و بدون توجه به مردم به میانشان میرود؛ یا بهسان رهگذری باش که برای رفع نیازت بهجایی میروی و میخواهی هرچه زودتر به راه خود ادامه دهی.
این مثال جالب که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ما بیان فرمود، واقعیت زندگی ما انسانهاست؛ زیرا انسان، در این دنیا مسافر است و دنیا، جای ماندن نیست؛ بلکه محل گذر است. مسافر دنیا هرگز خسته نمیشود و بخواهد یا نخواهد، شب و روز به به حرکتش ادامه میدهد؛ مسافر، گاه برای استراحت و رفع خستگی در جایی اتراق میکند، ولی مسافر دنیا هرگز از مرکب عمر خویش پیاده نمیشود و همواره در حرکت است. لذا هر لحظهای که میگذرد، حرکتی به جلوست که دنیا را به سوی آخرت، پشت سر میگذاریم. نظر شما دربارهی سفری که مسافرش، هرگز از پا نمینشیند و همواره به راهش ادامه میدهد، چیست؟ آیا چنین سفری بهسرعت، پایان نمییابد؟ آری؛ همینگونه است. الله عزوجل میفرماید:
﴿کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَهَا لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِیَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾ [النازعات: ٤٥]
روزی که شاهد قیامت باشند، گویا - در دنیا - جز شامگاهی یا صبحگاهی درنگ نکردهاند.
انسان باید آیندهاش را با عمری که از او گذشته است، مقایسه کند؛ عمر گذشتهاش چیزی نیست، مثل یک خواب؛ انگار همهاش خواب بوده است. آیندهی عمرمان نیز همینگونه میباشد. پس، انسان نباید بهگونهای به دنیا اعتماد کند که گویا همیشه در آن خواهد ماند. از اینرو ابنعمر$ میگفت: «شبهنگام منتظر صبح نباش و هنگامی که صبح شد، در انتظار شب نباش؛ هنگام تندرستی برای دوران بیماریات، و از حیات خویش برای مرگ خود، بهرهبرداری کن».
***
480- وعن خَبَّابِ بنِ الأَرَتt قال هَاجَرْنَا مَعَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم نَلْتَمِسُ وَجهَ اللَّه تعالى فَوَقَعَ أَجْرُنا عَلى اللَّه، فَمِنَّا مَنْ مَاتَ وَلَمْ یأْکُلْ مِنْ أَجرِهِ شَیْئًا، مِنْهُم مُصْعَبُ بن عَمَیْرt، قُتِلَ یَوْمَ أُحُد وَتَرَکَ نَمِرَةً، فَکُنَّا إِذَا غَطَّیْنا بِهَا رَأْسَهُ، بَدَتْ رجْلاهُ، وَإِذَا غَطَّیْنَا بِهَا رِجْلَیْهِ، بَدَا رَأْسُهُ، فَأَمَرَنا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أَنْ نُغَطِّیَ رَأْسَهُ، وَنَجْعَلَ عَلى رجْلیهِ شَیْئاً مِنَ الإِذْخِر، ومِنَّا مَنْ أَیْنَعَتْ لَهُ ثَمَرَتُه. فَهُوَ یَهدبُهَا. [متفق علیه]([26])
ترجمه: خباب بن ارَتt میگوید: با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم تنها بهخاطر خشنودی الله متعال هجرت کردیم؛ پس اجرِ ما با خداست. برخی از ما، بدون اینکه چیزی از پاداش خود را در دنیا ببینند، درگذشتند؛ از جمله مصعب بن عمیرt که در جنگ «احد» کشته شد و جامهای رنگی از او ماند که وقتی سرَش را با آن میپوشاندیم، پاهایش برهنه میشد و چون پاهایش را میپوشاندیم، سرش نمایان میگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ما دستور داد که سرش را بپوشانیم و روی پاهایش مقداری گیاه «کوم» بگذاریم. برخی از ما نیز ثمرهی (هجرت و جهادشان) رسید - و از ثمرهی هجرتشان برخوردار شدند- و از میوهاش میچینند.
481- وعن سَهْلِ بنِ سَعْد السَّاعدیt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لَوْ کَانَت الدُّنْیَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّه جَنَاحَ بَعُوضَةٍ، مَا سَقَى کَافراً منْها شَرْبَةَ مَاءٍ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حسن صحیح است.]([27])
ترجمه: سهل بن سهل ساعدیt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر دنیا نزد الله بهاندازهی بال پشهای ارزش داشت، به هیچ کافری یک جرعه آب هم در دنیا نمیداد».
482- وعن أبی هُرَیْرَةt قال: سمعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «أَلاَ إِنَّ الدُّنْیَا مَلْعُونَةٌ، مَلعونٌ مَا فیها، إِلاَّ ذِکْرَ اللَّه تعالى، ومَا وَالاَه وَعالِماً وَمُتَعلِّماً». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حسن است.]([28])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «دنیا و آنچه در آن است، نفرینشده میباشد؛ جز ذکر الله متعال و آنچه که مانند آن است - یعنی هر عمل نیکی که مانند ذکر خداست- و عالم (استاد) و کسی که به کسب علم و دانش، مشغول است (دانشآموز)».
شرح
همهی این احادیث پیرامون زهد در دنیا و روی آوردن به آخرت است. مؤلف/ حدیث خباب بن ارتt دربارهی مصعب بن عمیرt را ذکر کرده است؛ مصعبt یکی از مهاجران پیشگامی بود که بهخاطر رضایت و خشنودی الله عزوجل هجرت کردند. مصعبt جوانی اهل مکه بود که پدر و مادر ثروتمندی داشت و بهترین لباسهای آن زمان را برایش تهیه میکردند و او را نوازش مینمودند؛ یعنی مصعبt جوان نازپروردهای بود که در زندگی خود، چیزی کم نداشت، ولی همینکه مسلمان شد، پدر و مادرش که کافر بودند، او را از خود راندند. وی، به مدینه هجرت کرد و در جرگهی نخستین مهاجران قرار گرفت. هنوز سه سال کامل از هجرتش نگذشته بود که در جنگ احد به شهادت رسید؛ وی، در این جنگ پرچمدار لشکر اسلام بود. تنها چیزی که با خود داشت، جامهای بود که وقتی سرش را با آن میپوشاندند، پاهایش بیرون میماند و چون پاهایش را میپوشاندند، سرش برهنه میشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد سرش را بپوشانند و روی پاهایش گیاهی به نام «کوم» بگذارند.
خبابt میگوید: «برخی از ما، یعنی برخی از مهاجران، ثمرهی (هجرت و جهادشان) رسید - و از ثمرهی هجرتشان برخوردار شدند- و از میوهاش میچینند». وی، این سخن را از شوق آن روزها، یعنی با یاد و خاطرهی روزهایی بیان کرد که دنیا به روی آنها گشوده نشده بود و برخی از آنان، به دنیا مشغول نشده بودند.
***
483- وعن عَبْدِ اللَّه بنِ مسعودٍt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لا تَتَّخِذُوا الضَّیْعَةَ فَتَرْغَبُوا فی الدُّنْیا». [ترمذی روایت کرده و آن را حدیثی حسن دانسته است.]([29])
ترجمه: عبدالله بن مسعودt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در خریداریِ زمین - باغ و مزرعه- (و جمعآوری مالِ دنیا) زیادهروی نکنید که به دنیا علاقهمند میشوید».
484- وعن عبدِ اللَّه بنِ عمرو بنِ العاصِ رضی اللهُ عنهما قال: مَرَّ عَلَیْنَا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وَنحنُ نُعالِجُ خُصًّا لَنَا فقال: «ما هذا؟» فَقُلْنَا: قَدْ وَهِی، فَنَحْنُ نُصْلِحُه، فقال: «ما أَرَى الأَمْرَ إِلاَّ أَعْجَلَ مِنْ ذلکَ». [ابوداود و ترمذی با اسناد بخاری ومسلم، روایت کردهاند . ترمذی آن را حسن صحیح دانسته است.]([30])
ترجمه: عبادلله بن عمرو بن عاص$ میگوید: ما، در حال تعمیر کَپَر خود بودیم که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از کنارِ ما گذشت و پرسید: چهکار میکنید؟ گفتیم: این خانه، فرسوده و سست شده است و داریم تعمیرش میکنیم. فرمود: «من، مرگ را سریعتر از این میبینم».([31])
485- وعن کَعْبِ بنِ عِیَاضt قال: سمعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: إِنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ فتنةً وَفِتنَةُ أُمَّتی المَالُ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([32])
ترجمه: کعب بن عیاضt می گوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هر امتی، فتنه و آزمونی دارد؛ آزمون امت من، مال و ثروت دنیاست». وقتی مال و ثروت مردم افزایش مییابد، آخرت را فراموش میکنند.
486- وعن أبی عمرو ویقال: أَبو عبدِ اللَّه، ویقال: أَبو لَیْلى عُثْمَانُ بنُ عَفَّانَt أَنَّ النَِّبیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لَیْسَ لابْن آدَمَ حَقٌّ فی سِوى هَذِهِ الخِصَال: بَیْتٌ یَسْکُنُه، وَثَوْبٌ یُوَارِی عَوْرَتَهُ وَجِلْفُ الخُبزِ، وَالمَاءِ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: صحیح میباشد.]([33])
ترجمه: از ابوعمرو - و گفتهاند: ابوعبدالله یا ابولیلی- عثمان بن عفانt روایت شده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فرزند آدم، جز این موارد، نیاز و حقّ دیگری ندارد: خانهای که در آن سکونت کند، لباسی که عورتش را بپوشاند، نان خشک و آب».
487- وعنْ عبْدِ اللَّه بنِ الشِّخِّیرِ - بکسر الشین والخاءِ المشددةِ المعجمتین-t أَنَّهُ قال: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم وهُوَ یَقْرَأُ: ﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ ١﴾ قال: «یَقُولُ ابنُ آدَم: مَالی، مَالی، وَهَل لَکَ یَا ابن آدمَ مِنْ مالِکَ إِلاَّ مَا أَکَلْتَ فَأَفْنیْتَ، أو لبِسْتَ فَأَبْلَیْتَ، أَوْ تَصَدَّقْتَ فَأَمْضیْت؟» [روایت مسلم]([34])
ترجمه: عبدالله بن شِخّیرt میگوید: نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتم و ایشان، سورهی ﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ ١﴾([35]) را میخواند؛ فرمود: «آدمی میگوید: مالَم! مالم! ولی ای فرزندِ آدم! مگر از مال و ثروتت، چیزی جز آنچه خوردی و تمام کردی یا پوشیدی و کهنه گردانیدی یا آنچه از آن گذشتی و صدقه دادی- و برای آخرت خود ذخیره ساختی- چیزِ دیگری مالِ توست؟»
شرح
مؤلف/ این احادیث را برای برحذر داشتن از فتنهی دنیا یا فریفته شدن به آن ذکر کرده است؛ از جمله حدیث کعب بن عیاضt که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هر امتی، فتنه و آزمونی دارد و آزمون امت من، مالِ دنیاست». از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خریداریِ ملک و زمین و باغ و مزرعه، نهی نموده است؛ زیرا انسان به اینها مشغول میشود و آخرت را که مهمتر است، از یاد میبرد. نتیجه اینکه انسان باید به دنیا بیعلاقه و به آخرت، علاقهمند باشد و اگر الله متعال به او مال و ثروتی بخشیده است، از آن در مسیر اطاعت و بندگی الله عزوجل استفاده کند و آن را در دستش قرار دهد، نه در قلبش تا به رستگاری دنیا و آخرت دست یابد. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر: ١، ٤]
سوگند به روزگار که بیگمان انسانها در زیان هستند؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سورهی «تکاثر» را تلاوت نمود که الله عزوجل میفرماید:
﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢﴾ [التکاثر: ١، ٢]
افزونطلبی (و فخرفروشی به اموال و فرزندان) شما را به خود مشغول کرد تا آنکه (بر همین حال مُردید و) به قبرستانها رفتید.
یعنی آنقدر به دنیا مشغول گشتید که مرگ و آخرت را از یاد بردید تا اینکه خود، در حالِ غفلت از دنیا رفتید و پس از مرگتان، جزو ساکنان گورستان شدید. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آدمی میگوید: مالَم! مالم! ولی ای فرزندِ آدم! مگر از مال و ثروتت، چیزی جز آنچه خوردی و تمام کردی یا پوشیدی و کهنه گردانیدی یا آنچه از آن گذشتی و صدقه دادی- و برای آخرت خود ذخیره ساختی- چیزِ دیگری مالِ توست؟»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود و اینگونه نیز هست؛ تنها بهرهای که انسان از مال و ثرورتش میبرد، همان چیزیست که از آن میخورد و مینوشد یا لباسهاییست که میپوشد؛ ولی آنچه برای او باقی میماند، صدقهای که در راه خدا میدهد. البته اگر خورد و نوشِ او بهخاطر کسب نیرو برای اطاعت و بندگیِ الله عزوجل باشد، این هم به نفع اوست و چنانچه برای نیرو گرفتن در جهت معصیت و نافرمانی از الله متعال و تکبر و تبهکاری باشد، به زیان اوست. پناه بر الله.
***
488- عن عبدِ اللَّه بن مُغَفَّلt قال: قال رجُلٌ للنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم : یَا رَسُولَ اللهِ، واللَّه إِنِّی لأُحِبُّک، فقال: «انْظُرْ ماذا تَقُول؟» قال: وَاللَّه إِنِّی لأُحِبُّکَ، ثَلاثَ مَرَّات، فقال: «إِنْ کُنْتَ تُحبُّنِی فَأَعِدَّ لَلفقْرِ تِجْفافاً، فإِنَّ الفَقْر أَسْرَعُ إلى من یُحِبُّنی مِنَ السَّیْل إلى مُنْتَهَاهُ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([36])
ترجمه: عبدالله بن مغفَّلt میگوید: مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: ای رسول خدا! من، شما را دوست دارم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دقت کن چه میگویی؟» و آن مرد، سه بار گفت: به الله سوگند، من شما را دوست دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر مرا دوست داری برای پوشیدن لباس فقر، آماده باش؛ زیرا فقر، سریعتر از رسیدن سیل به پایان مسیرش به دوستداران من میرسد».
489- وعن کَعبِ بنِ مالکt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَا ذِئْبَان جَائعَانِ أُرْسِلا فی غَنَمٍ بأَفْسَدَ لَهَا مِنْ حِرْصِ المَرْءِ على المالِ وَالشَّرفِ لِدِینهِ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([37])
ترجمه: کعب بن مالکt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر دو گرگ گرسنه در میان گوسفندان رها شوند، آنقدر خرابی بهبار نمیآورند که حرصِ انسان نسبت به مال و جاه و مقام، دینش را به تباهی میکشاند».
490- وعن عبدِ اللَّه بن مَسْعُودٍt قال: نَامَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم على حَصیرٍ فَقَامَ وَقَدْ أَثَّرَ فی جَنْبِه، قُلْنَا: یا رَسُولَ الَّه لوِ اتَّخَذْنَا لکَ وِطَاء، فقال: «مَالی وَلَلدُّنْیَا؟ مَا أَنَا فی الدُّنْیَا إِلاَّ کَرَاکبٍ اسْتَظَلَّ تَحْتَ شَجَرَةٍ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا». [ترمذی ین حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([38])
ترجمه: عبدالله بن مسعودt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم روی حصیری خوابید؛ هنگامی که برخاست، اثر حصیر روی بدنش نمایان شده بود. عرض کردیم: ای رسولخدا! کاش برای شما زیرانداز نرمی تهیه میکردیم! فرمود: «مرا با دنیا چهکار؟! من در دنیا مانند سوارکاری هستم که در سایهی درختی مینشیند و سپس آن را ترک میکند و به راهش ادامه میدهد».
491- وعن أبی هریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «یَدْخُلُ الفُقَراءُ الجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِیَاءِ بِخَمْسِمائَةِ عَامٍ». [ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی صحیح میباشد.]([39])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فقرا، پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت میشوند».
492- وعن ابن عَبَّاس وعِمْرَانَ بن الحُصَیْنy عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «اطَّلعْتُ فی الجَنَّةِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهلِهَا الفُقَراء. وَاطَّلَعْتُ فی النَّارِ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا النِّساءَ». [متفقٌ علیه]([40])
ترجمه: ابنعباس و عمران بن حصینy میگویند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به بهشت سر زدم و دیدم که بیشترِ بهشتیان، فقرا هستند؛ و به دوزخ سر زدم، دیدم که بیشترِ دوزخیان، زنان هستند».
493- وَرَوَاهُ البُخَاری أیضًا مِن روایة عِمرَان بنِ الحُصَینِ.([41])
ترجمه: بخاری نیز این حدیث را بهنقل از عمران بن حصینt روایت کرده است.
494- وعن أُسامةَ بنِ زیدٍ$ عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «قُمْتُ عَلى بَاب الجَنَّةِ فَکَانَ عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا المَساکین وأَصَحَابُ الجِدِّ محبُوسُون غَیْرَ أَنَّ أَصحَابَ النَّار قَد أُمِرَ بِهمْ إلى النَّارِ». [متفقٌ علیه]([42])
ترجمه: اسامه بن زید$ میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بر دروازهی بهشت ایستادم؛ بیشترِ کسانی که واردِ بهشت میشدند، فقیران و مستمندان بودند و ثروتمندانِ بهشتی را نگه داشته و هنوز اجازهی ورود نداده بودند؛ جز دوزخیانی که دستور رسیده بود آنها را به دوزخ ببرند. و بر دروازهی دوزخ ایستادم؛ بیشتر کسانی که وارد دوزخ میشدند، زنان بودند».
495- وعن أبی هریرةt عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «أَصْدَقُ کَلِمَةٍ قَالَهَا شَاعِرٌ کَلِمَةُ لَبِید: أَلا کُلُّ شیْءٍ ما خَلا اللهَ بَاطِلُ». [متفقٌ علیه]([43])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «راستترین سخنی که یک شاعر گفته است، سخن "لبید" میباشد که: هان! هر چیزی جز الله باطل است».
شرح
همهی این احادیث که مؤلف/ ذکر کرده، در باب فضیلت زهد و پارسایی در دنیاست؛ از جمله حدیث عبدالله بن مغفلt که مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: ای رسول خدا! من، شما را دوست دارم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بنگر چه میگویی؟» و آن مرد، سه بار گفت: به الله سوگند، من شما را دوست دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر مرا دوست داری برای پوشیدن لباس فقر، آماده باش؛ زیرا فقر، سریعتر از رسیدن سیل به پایان مسیرش به دوستداران من میرسد».
البته این حدیث، صحیح نیست و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهثبوت نرسیده است؛ زیرا ثروت، هیچ ربطی به محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ندارد و بسیاری از ثروتمندان، دوستدارِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند و برعکس، بسیاری از فقرا، دشمنی و عداوت شدیدی به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دارند. لذا این حدیث، صحیح نیست. نشانهی محبت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینست که انسان بهشدت از ایشان پیروی کند و به سنّت آن بزرگوار تمسک جوید. همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ﴾
[آل عمران: ٣١]
بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد.
لذا سنجش یا معیار ارزیابی این ادعا، پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ هرکس، بیشتر پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد، محبتش به ایشان، بیشتر است و فقر و ثروت به دست الله عزوجل میباشد.
یکی از نشانههای زهد و بیعلاقگی انسان به دنیا، اینست که زندگیاش بهسان زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، دور از تنپروری و آسایشطلبی باشد؛ بهگونهای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی حصیر میخوابید و اثر آن بر بدنش نمایان میشد. به او گفتند: کاش بسترِ نرمی برای شما آماده میکردیم! فرمود: «مرا با دنیا چهکار؟! من در دنیا مانند سواری هستم که در سایهی درختی مینشیند و سپس آن را ترک میکند و به راهش ادامه میدهد».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ چشمداشتی به دنیا نداشت؛ بلکه همهی مالش را در راه الله انفاق میکرد و خود، مانند فقرا زندگی مینمود.
سپس مؤلف/ احادیثی ذکر کرده است که نشان میدهد فقرا پیش از ثرومتندان وارد بهشت میشوند و بیشترِ بهشتیان از فقرا هستند؛ زیرا انگیزه یا عامل طغیان و سرکشی در فقرا نیست یا ضعیفتر است و از اینرو آدمهای متواضع و فروتنی هستند. بازنگاهی به آیههای قرآن، نشان میدهد که منکِران پیامبران، بیشتر از میان ثروتمندان و اشراف هر قومی بودهاند و بیشتر فقیران، از پیامبران الهی پیروی کردهاند؛ لذا بیشترِ بهشتیان، از فقرا هستند و پیش از ثروتمندان وارد بهشت میشوند؛ البته دربارهی مقداری که زودتر وارد بهشت میشوند، روایتهای گوناگونی وجود دارد و این، به نحوهی راهپیمایی آنان به سوی بهشت برمیگردد؛ به عنوان مثال: یک نفر این مسیر را ده روزه میپیماید و دیگری همین مسیر را در بیست روز طی میکند.
سپس حدیث ابوهریرهt را ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «راستترین سخنی که یک شاعر گفته است، سخن "لبید" میباشد که: هان! هر چیزی جز الله باطل است». لذا هر چیزی جز الله، بیفایده و باطل است و هیچ نفعی نمیرساند؛ ولی آنچه از آنِ الله یا برای اوست، به صاحبش نفع میرساند و برایش ماندگار است. از اینرو دنیا، بیارزش است. همانگونه که الله متعال میفرماید:
(﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِینَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَیۡنَکُمۡ وَتَکَاثُرٞ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ﴾ [الحدید: ٢٠]
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زیور و فخرفروشی شما به یکدیگر و زیادهخواهی در اموال و فرزندان است.
تنها چیزی که در دنیا ارزش دارد و درست و نیکوست، ذکر و یاد الله متعال و اطاعت و بندگیِ اوست.
از این حدیث چنین برمیآید که حق و حقیقت را باید پذیرفت؛ گرچه از زبان شعرا باشد؛ به عبارت دیگر هرکس حق بگوید، قابل قبول است و باید آن را پذیرفت؛ حتی اگر گویندهاش کافر یا شاعر و فاسق باشد. ولی کسی که سخن نادرست یا باطل میگوید، سخنش مردود و غیرقابل قبول است؛ اگرچه گویندهاش مسلمان باشد؛ به عبارت دیگر، این سخن است که اعتبار دارد، نه گویندهاش. لذا نگاهِ انسان به دیگران، باید بر اساس اعمال و کردارشان باشد، نه اینکه انسان به خودشان یا شخصیت آنان بنگرد که کیستند و چه جایگاهی دارند.
***
([1]) روایت احمد در مسندش (5/330)؛ این روایت، نزد بخاری، بهشمارههای: (2892، 3250، 6415) نیز موجود است.
([2]) صحیح بخاری، ش: 3158؛ و صحیح مسلم، ش: 2961.
([3]) یعنی سیمای آنها، گویای این بود که خواهان مال هستند. (مترجم)
([4]) صحیح بخاری، ش: 1465؛ و صحیح مسلم، ش: 1052.
([5]) صحیح مسلم، ش: 2742. [ر.ک: حدیث شمارهی 71]
([6]) نک: ضعیف الجامع از آلبانی/، ش: 75.
([7]) صحیح بخاری، ش: 2834 و...؛ صحیح مسلم، ش: 1805.
([8]) صحیح بخاری، ش: 6514؛ صحیح مسلم، ش: 2960. [این حدیث پیشتر به شمارهی 106 ذکر شده است.]
([9]) صحیح مسلم، ش: 2807.
([10]) صحیح مسلم، ش:2958.
([11]) صحیح مسلم، ش:2957.
([12]) صحیح بخاری، ش: 6268؛ و صحیح مسلم، ش: 294، 991.
([13]) صحیح بخاری، ش: 2389؛ و صحیح مسلم، ش: 991.
([14]) صحیح بخاری، ش: 6490؛ و صحیح مسلم، ش: 2963.
([15]) صحیح بخاری، ش: 2886 و....
([16]) یعنی کسی که بدون توجه به ارزشهای معنوی، اهل تجمل است و به دنیا و ظواهر آن، دلبستگی دارد؛ هنگام برخورداری از نعمتهای دنیا، خرسند است و احساس شادی میکند، ولی همینکه چیزی از دست بدهد یا آنگونه که دلش میخواهد، از دنیا برخوردار نشود، خشمگین میگردد. [مترجم].
([17]) صحیح بخاری، ش: 442.
([18]) صحیح مسلم، ش: 2956.
([19]) روایت ترمذی (23229، ابنماجه (4112)؛ آلبانی/ در صحیح الجامع (1609، 3414) این روایت را بهنقل از ابوهریره و ابنمسعود، حسن دانسته است.
([20]) نگا: سورهی منافقون، آیهی 1.
([21]) صحیح بخاری، ش: 6416.
([22]) صحیح الجامع، ش: 922؛ السلسلة الصحیحة، ش: 944؛ و صحیح ابنماجه، از آلبانی/، ش: 3310.
([23]) صحیح مسلم، ش: 2978.
([24]) صحیح بخاری، ش: (3097، 6451)؛ و صحیح مسلم، ش: 2973.
([25]) صحیح بخاری، ش: 4461.
([26]) صحیح بخاری، ش: 1276؛ و صحیح مسلم، ش: 940.
([27]) السلسلة الصحیحة، از آلبانی/، ش: (686، 2482)؛ وی در صحیح الجامع، ش: 3318 این حدیث را صحیح دانسته است.
([28]) صحیح الجامع، ش: 3414؛ صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1891؛ وی، در مشکاة المصابیح، ش: 2176 این حدیث را حسن دانسته است.
([29]) صحیح الجامع، ش: 7214؛ السلسلة الصحیحة، ش: 12؛ و صحیح الترمذی از آلبانی/، ش: 1897؛ وی در مشکاة المصابیح، ش: 517، سندش را جید (نیکو) دانسته است.
([30]) صحیح ابیداود، ش: 4362؛ و صحیح ابنماجه، ش: 3356، از آلبانی/.
([31]) یعنی: مرگ به انسان، خیلی نزدیک است؛ لذا دنیا آنقدر ارزش ندارد که انسان، بیش از نیاز خود خانه بسازد یا بیش از حد ضرورت به تعمیر آن، اهمیت دهد. [مترجم]
([32]) صحیح الجامع، ش: 2148؛ السلسلة الصحیحة، 592؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1905.
([33]) ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الترمذی، ش: 406؛ السلسلة الضعیفة، ش:592؛ از آلبانی/؛ وی در مشکاة المصابیح، ش: 5186، این روایت را ضعیف دانسته و گفته است: «همانطور که امام احمد/ ذکر کرده، صحیح، این است که این روایت از یکی از اهل کتاب میباشد».
([34]) صحیح مسلم، ش: 2958.
([35]) سورهی تکاثر، یکصد و دومین سورهی قرآن است که در موضوع افزونطلبی و مشغول شدن به دنیا و فخرفروشی به آن و در نتیجه غافل شدن از آخرت است؛ نخستین آیهی این سوره، بدین مفهوم است: افزونطلبی (و فخرفروشی به اموال و فرزندان) شما را به خود مشغول کرد.
([36]) ضعیف است؛ ر.ک: السلسلة الضعیفة، ش:1681؛ و ضعیف الترمذی، ش: 409 از آلبانی/.
([37]) صحیح الجامع، ش: 5620؛ صحیح الترمذی، ش: از آلبانی/، ش: 1935؛ آلبانی در مشکاة المصابیح، ش: 5182 این حدیث را صحیح دانسته است.
([38]) صحیح الجامع، ش: 5668؛ السلسلة الصحیحة، ش: (438، 439)؛ صحیح الترمذی، ش: 1936؛ صحیح ابنماجه، ش: 3317 از آلبانی/.
([39]) صحیح الترمذی، ش: 1918؛ صحیح ابنماجه، ش: 3326 از آلبانی/.
([40]) روایت عمران بن حصین در صحیح بخاری، بهشمارهی 3241 آمده است و اما روایت ابن عباس، بخاری/ آن را به صورت معلّق در کتاب الرقاق، باب فضل الفقر آورده که در صحیح مسلم بهشمارهی 2738 به صورت مسند آمده است.
([41]) صحیح بخاری، ش: (6449، 6547).
([42]) صحیح بخاری، ش: 5196؛ و صحیح مسلم، ش: 2736. این حدیث، پیشتر بهشمارهی 263 گذشت.
([43]) صحیح بخاری، ش: 3841؛ و صحیح مسلم، ش: 2256.