اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

57- باب: قناعت، عزت نفس، میانه‌روی در زندگی و اعتدال در بذل و بخشش، و نکوهش گدایی و درخواست غیرضروری

57- باب: قناعت، عزت نفس، میانه‌روی در زندگی و اعتدال در بذل و بخشش، و نکوهش گدایی و درخواست غیرضروری

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا                           [هود: ٦]     

هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر آن‌که روزی‌اش با الله است.

و می‌فرماید:

Ï﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِینَ أُحۡصِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ ضَرۡبٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ لَا یَسۡ‍َٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗا[البقرة: ٢٧٣]                                                   

(صدقات،) از آنِ فقیرانی‌ست که (به خاطر جهاد) در راه الله، (از کسب و کار) بازمانده­اند و نمی­توانند (برای رفع نیازهایشان) به سفر بروند و از بس مناعت دارند، افراد بی­خبر آنان را ثروتمند می­پندارند؛ تو آنان را از سیمایشان می­شناسی. آنان با اصرار و پافشاری چیزی از مردم درخواست نمی­کنند.

و می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا ٦٧ [الفرقان: ٦٧]    

و آنان که چون انفاق مى‏کنند، زیاده‏روى نمى‏نمایند و بخل نمى‏ورزند، و انفاقشان‏ همواره میان این دو حالت، در حدّ اعتدال است.

هم‌چنین می‌فرماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِیدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطۡعِمُونِ ٥٧        [الذاریات: ٥٦،  ٥٧] 

و انسان‌ها و جن‌ها را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت و پرستش نمایند. از آنان هیچ روزی و رزقی نمی‌خواهم و خواهان این نیستم که به من خوراک بدهند.

و اما احادیث؛ بیش‌ترشان در دو باب گذشته ذکر شد و اینک به ذکر احادیثی می‌پردازیم که پیش‌تر نیامده است:

527- عن أبی هُرَیْرَةَt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «لَیس الغِنَی عَن کثْرَةِ العَرض، وَلکِنَّ الغِنَی غِنَی النَّفسِ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «بی‌نیازی از فراوانی مال و ثروت نیست؛ بلکه بی‌نیازی، بی‌نیازی نفس- غنای درونی- است».

528- وعن عبدِ اللَّه بن عمروٍ رضی اللهُ عنهما أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «قَدْ أَفَلَحَ مَن أَسلَم وکَانَ رِزقُهُ کَفَافًا وَقَنَّعَهُ اللهُ بِمَا آتَاهُ». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: عبدالله بن عمرو$ می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «کسی که اسلام آورده و روزی‌اش، کفافِ زندگی‌اش را می‌کند و الله متعال او را به آن‌چه که به او بخشیده، قانع کرده است، رستگار می‌باشد».

529- وعن حَکیم بن حِزَامt قال: سَأَلْتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  فَأَعطَانِی، ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَعطَانی ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَعطَانی، ثُمَّ قال: «یا حَکیم، إِنَّ هذا المَالَ خَضِرٌ حُلْوٌ، فَمن أَخَذَهُ بِسَخَاوَةِ نَفس بُورکَ لَهُ فِیه، وَمَن أَخَذَهُ بِإِشرَافِ نَفْسٍ لَم یُبَارَکْ لَهُ فیه، وکَانَ کَالَّذِی یَأْکُلُ ولا یَشْبَع، والیدُ العُلَیا خَیرٌ مِنَ الیَدِ السُّفلَى». قال حَکیمٌ فقلت: یا رسول اللَّه وَالَّذِی بَعثَکَ بالحَقِّ لا أَرْزَأُ أَحدًا بَعدَکَ شَیْئًا حَتَّى أُفَارِقَ الدُّنیَا، فَکَانَ أَبُو بکرٍt یَدْعُو حَکیمًا لِیُعطیَهُ العَطَاء، فَیَأْبَى أن یَقْبَلَ مِنْهُ شَیْئًا؛ ثُمَّ إِنَّ عُمرt دَعَاهُ لِیُعطیه، فَأَبَى أَن یَقْبلَه، فقال: یا مَعشَرَ المُسْلمین، أُشْهِدُکُم عَلى حَکیمٍ أَنِی أَعْرضُ عَلَیه حَقَّهُ الَّذِی قَسَمَهُ اللَّه لَهُ فی هذا الْفیء، فیَأْبَى أَن یَأْخُذَه. فَلَمْ یَرْزَأْ حَکیمُ أَحدًا مِنَ النَّاسِ بَعْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم  حَتَّى تُوُفِّیَ. [متفقٌ علیه]([3])

ترجمه: حکیم بن حزامt می‌گوید: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  چیزی خواستم، به من عطا کرد؛ بارِ دوم و سوم نیز درخواست کردم و هر بار عطا نمود؛ آن‌گاه فرمود: «ای حکیم! این مالِ دنیا، شیرین و دل‌فریب است. هرکس آن را سخاوتمندانه - و بدون طمع- دریافت کند، برایش بابرکت خواهد بود؛ و هرکس از روی حرص و طمع آن را به‌دست بیاورد، برایش برکتی نخواهد داشت. - چنین شخصی- مانندِ کسی خواهد بود که می‌خورد، اما سیر نمی‌شود. و دستِ بالا (بخشنده) از دستِ پایین (گیرنده) بهتر است». حکیمt می‌گوید: گفتم: ای رسول‌خدا! سوگند به ذاتی که شما را به‌حق مبعوث کرده است، پس از شما تا زنده باشم، از هیچ‌کس چیزی نخواهم خواست. چنان‌که ابوبکرt - در دوران خلافتش- حکیمt را فرامی‌خواند تا چیزی به او بدهد، اما حکیم، قبول نمی‌کرد؛ سپس عمرt او را فراخواند تا چیزی به او بدهد، ولی حکیم نپذیرفت. لذا عمرt فرمود: ای مسلمانان! من شما را گواه می‌گیرم که من، سهم حکیم را از این غنیمت که الله به او بخشیده است بر او عرضه کردم، ولی او از پذیرش آن خودداری می‌کند. بدین‌سان حکیمt پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، تا زمانی که زنده بود، از هیچ‌کس چیزی قبول نکرد.

530- وعن أبی بُردَةَ عن أبی موسى الأشعَریِّt قال: خَرَجْنَا مَعَ رَسُول اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  فِی غَزوَةٍ ونحْن سِتَّةُ نَفَرٍ بیْنَنَا بَعِیر نَعْتَقِبه، فَنَقِبَتْ أَقدامُنا، وَنَقِبَتْ قَدَمِی، وَسَقَطَتْ أَظْفاری، فَکُنَّا نَلُفُّ عَلى أَرْجُلِنا الخِرَق، فَسُمِّیَتْ غَزوَةُ ذَاتِ الرِّقاعِ لِما کُنَّا نَعْصِبُ عَلى أَرْجُلِنَا الخِرَق، قالَ أَبو بُردَةَ: فَحَدَّثَ أَبو مُوسَى بِهَذا الحَدِیث، ثُمَّ کَرِهَ ذلکَ، وقال: ما کنْتُ أَصْنَعُ بِأَنْ أَذْکُره، قال: کَأَنَّهُ کَرِهَ أَنْ یَکُونَ شَیْئًا مِنْ عَمَلِهِ أَفْشاه. [متفقٌ علیه]([4])

ترجمه: ابوبرده می‌گوید: ابوموسی اشعریt گفت: با رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به غزوه‌ای رفتیم؛ ما - اشعری‌ها- شش نفر بودیم و یک شتر داشتیم که به‌نوبت، بر آن سوار می‌شدیم. از این‌رو پاهایمان، زخمی شد؛ پاهای من نیز زخمی گردید و ناخن‌هایم افتاد. لذا پاهایمان را با تکه‌های پارچه می‌بستیم. به همین سبب، این غزوه، «ذات‌الرقاع»([5]) نامیده شد. ابوبرده می‌گوید: ابوموسیt پس از این‌که این حدیث را بازگو کرد، ناراحت و پشیمان شد و گفت: «من، این کار را نکردم که آن را بازگو نمایم». گویا دوست نداشت که چیزی از عملش را فاش کند.

531- وعن عمرو بن تَغْلِب بفتح التاءِ المثناةِ فوقَ وإِسکان الغین المعجمة وکسر الَّلامt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  أُتِیَ بمالٍ أَوْ سبْیٍ فَقسَّمَهُ، فَأَعْطَى رجالاً وتَرَکَ رِجالاً، فَبَلَغَهُ أَنَّ الَّذِینَ تَرَکَ عَتَبُوا، فَحَمِدَ اللَّه، ثُمَّ أَثْنَى عَلَیه، ثُمَّ قال: «أَمَا بَعد، فَوَاللَّه إِنِّی لأُعْطِی الرَّجُلَ وَأَدَعُ الرَّجُل، والَّذِی أَدَعُ أَحَبُّ إلیَّ مِنَ الَّذِی أُعْطِی، وَلکِنِّی إِنَّمَا أُعْطِی أَقوَامًا لِما أَرى فی قُلُوبِهِمْ مِن الجَزَعِ والهَلَع، وَأَکِلُ أَقْوامًا إِلى ما جعَلَ اللَّه فی قُلُوبِهِمْ مِنَ الغِنَی والخَیْر، مِنْهُمْ عَمْروُ بنُ تَغلِبَ». قال عمرُو بنُ تَغْلِب: فَواللَّهِ ما أُحِبُّ أَن لی بِکلِمةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم  حُمْرَ النَّعَم. [روایت بخاری]([6])

ترجمه: عمرو بن تَغلبt می‌گوید: مقداری غنیمت یا تعدادی اسیر، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آوردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آن‌ها را تقسیم نمود؛ از این مال به برخی از مردم داد و به بعضی هم نداد. پس از اندکی به ایشان خبر رسید آنان که سهمی نبرده‌اند، ناراحتند و گلایه دارند. لذا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  حمد و ثنای الله را گفت و فرمود: «اما بعد: به الله سوگند، من به برخی از مردم از این اموال می‌دهم و به برخی هم نمی‌دهم؛ اما کسانی که سهمی به آن‌ها نداده‌ام، از کسانی که سهمی به آنها داده‌ام، نزد من محبوب‌ترند؛ زیرا من، - این اموال را- به کسانی می‌دهم که در قلوبشان حرص و طمع وجود دارد و برخی دیگر را به بی‌نیازی و خیری می‌سپارم که الله متعال در قلوبشان گذاشته است که عمرو بن تغلب یکی از آن‌هاست». عمرو بن تغلبt می‌گوید: به الله سوگند دوست ندارم که این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را با شتران سرخ‌مو عوض کنم.

532- وعن حَکیمِ بن حِزامٍt أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «الیدُ العُلیا خَیْرُ مِنَ الیَدِ السُّفْلى وابْدَأ بِمنْ تَعُول وَخَیْرُ الصَّدَقَةِ ما کان عنْ ظَهْرِ غِنًی، ومَنْ یَسْتعْففْ یُعفَّهُ اللَّه، ومَنْ یَسْتغْن یُغْنِهِ اللَّه». [متفقٌ علیه؛ این، لفظ بخاری است و لفظ مسلم مختصرتر می‌باشد.]([7])

ترجمه: حکیم بن حزامt می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «دست بالا (بخشنده) از دست پایین (گیرنده‌ی صدقه) بهتر است و ابتدا به کسی صدقه بده که تحت تکفل و سرپرستی توست؛ و بهترین صدقه، صدقه‌ایست که از روی بی‌نیازی (و بیش از نیاز صدقه‌دهنده) باشد. و هرکس، از گدایی و درخواست کمک مالی از دیگران، دوری نماید، الله، او را از آن، دور نگه می‌دارد و هرکس، بی‌نیازی بجوید، الله، بی‌نیازش می‌گرداند».

533- وَعَن أبی سفیانَ صَخْرِ بنِ حَرْبٍt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لا تُلْحِفُوا فِی المسأَلَةِ، فوَاللَّه لا یَسْأَلُنِی أَحَدٌ مِنْکُمْ شَیْئًا، فَتُخرِجَ لَهُ مَسْأَلَتُهُ مِنِّی شَیْئًا وَأَنا لَهُ کارِه، فَیُبَارَکَ لَهُ فیما أَعْطَیْتُهُ». [روایت مسلم]([8])

ترجمه: ابوسفیان، صخر بن حربt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «در درخواستِ مال از من، پافشاری نکنید؛ زیرا به الله سوگند، هرکس از شما چیزی از من بخواهد و درخواستش، چیزی از من به او برساند که من به دادن آن ناراض باشم، هیچ برکتی برایش در آن نخواهد بود».

534- وعن أبی عبدِ الرحمنِ عَوف بن مالک الأَشْجَعِیِّt قال: کُنَّا عِنْدَ رسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  تِسَعْةً أَوْ ثمانیةً أَوْ سَبْعَةً فَقال: أَلاَ تُبَایِعُونَ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  وکُنَّا حَدِیثی عَهْدٍ بِبیْعَةٍ ، فَقُلْنا: قَدْ بایعْناکَ یَا رَسُولَ اللهِ، ثُمَّ قال: «ألا تبایعون رسول الله؟» فبَسَطْنَا أَیدِیَنَا وَقُلنَا قد بایعناک یا رسول الله فَعَلاَم نَبَایِعُک؟ قال: «على أَنْ تَعْبُدُوا اللَّه ولا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا، والصَّلَوَاتِ الخَمْس وَتُطِیعُوا اللَّهَ» وَأَسرَّ کلمَة خَفِیةً: «وَلاَ تَسْأَلُوا النَّاسَ شَیْئًا». فَلَقَدْ رَأَیتُ بَعْضَ أُولِئکَ النَّفَرِ یَسْقُطُ سَوْطُ أَحدِهِمْ فَما یَسْأَلُ أَحَدًا یُنَاوِلُهُ إِیَّاهُ. [روایت مسلم]([9])

ترجمه: ابوعبدالرحمن، عوف بن مالک اشجعیt می‌گوید: نه یا هشت یا هفت نفر، نزد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  بودیم که فرمود: «آیا با رسول‌الله، بیعت نمی‌کنید؟» در حالی که ما تازه بیعت کرده بودیم؛ از این‌رو گفتیم: ای رسول‌خدا! ما با شما بیعت کرده‌ایم. باز فرمود: «آیا با رسول‌الله بیعت نمی‌کنید؟» ما دستانمان را دراز کردیم و گفتیم: ما با شما پیمان بسته‌ایم؛ اینک بر سر چه چیزی با شما بیعت کنیم؟ فرمود: «بر این‌که الله را عبادت و پرستش کنید و هیچ چیز و هیچ‌کس را شریکش نسازید و نمازهای پنج‌گانه را به‌جای آورید و از الله، اطاعت نمایید». و سخنی را به‌آرامی زمزمه کرد «و این‌که از مردم چیزی نخواهید». پس از آن، برخی از این افراد را دیدم که وقتی تازیانه‌ی یکی از آن‌ها به زمین می‌افتاد، از کسی نمی‌خواست که آن را بردارد و به او بدهد».

535- وعن ابن عمر رضی اللهُ عنهما أَنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «لاَ تَزَالُ الْمَسأَلَةُ بِأَحَدِکُمْ حَتى یَلْقَى اللَّه تعالى ولَیْسَ فی وَجْهِهِ مُزْعةُ لَحْمٍ». [متفقٌ علیه]([10])

ترجمه: ابن‌عمر$ می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «شخصی از شما همواره- از مردم- خواهش و گدایی می‌کند تا این‌که در حالی الله متعال را ملاقات می‌نماید که هیچ گوشتی در چهره‌اش نیست».

536- وعنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  قال وَهُوَ عَلَى المِنبرِ، وَذَکَرَ الصَّدقَةَ والتَّعَفُّفَ عَنِ المسأَلَةِ: «الیَدُ العُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الیَدِ السُّفْلى؛ وَالیَد العُلیا هِیَ المُنْفِقة، والسُّفْلَى هِیَ السَّائِلَة». [متفقٌ علیه]([11])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  در حالی که بر منبر بود و درباره‌ی صدقه و خودداری از گدایی و درخواست کمک مالی از مردم، سخن می‌گفت، فرمود: «دست بالا، بر دست پایین برتری دارد؛ دست بالا، همان دست بخشنده و دست پایین، دست درخواست‌کننده (گیرنده) است».

شرح

مؤلف/ روایتی بدین مضمون نقل کرده است که حکیم بن حزامt از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  مالی درخواست کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به او عطا نمود؛ بار دوم و سوم نیز درخواست نمود و هر بار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به او کمک کرد. این، روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  و بلکه از بخشندگی و بزرگواری ایشان بود که درخواست هیچ‌کس را رد نمی‌کرد و هرچه از او در رابطه با اسلام خواسته می‌شد، دریغ نمی‌نمود. سرانجام، به حکیمt فرمود: «این مالِ دنیا، شیرین و دل‌فریب است. هرکس آن را سخاوتمندانه - و بدون طمع- دریافت کند، برایش بابرکت خواهد بود؛ و هرکس از روی حرص و طمع آن را به‌دست بیاورد، برایش برکتی نخواهد داشت». پس کسی که از روی طمع، دست نیاز پیش این و آن، دراز می‌کند، به‌مراتب از این برکت، دورتر خواهد بود. از این‌رو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به عمر بن خطابt فرمود: «مَا جَاءَکَ مِنْ هَذَا الْمَالِ وَأَنْتَ غَیْرُ مُشْرِفٍ وَلا سَائِلٍ فَخُذْهُ وَمَا لا فَلا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ». یعنی: «هرگاه مال و ثروتی بدون چشم‌داشت یا درخواست، به تو ‌رسید، بپذیر و گرنه، در پیِ آن مباش».

سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به حکیمt فرمود: «دستِ بالا از دستِ پایین بهتر است». منظور از دست بالا، دست بخشنده می‌باشد و دست پایین، همان دست گیرنده یا درخواست‌کننده است. حکیمt عرض کرد: ای رسول‌خدا! سوگند به ذاتی که شما را به‌حق مبعوث کرده است، پس از شما تا زنده باشم، از هیچ‌کس چیزی نخواهم خواست.

رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  از دنیا رفت و ابوبکر صدیقt مسؤولیت خلافت را بر عهده گرفت و چون حکیمt را فرامی‌خواند تا سهمش از بیت‌المال را به او بدهد، حکیمt قبول نمی‌کرد. آن‌گاه ابوبکرt درگذشت و عمرt به خلافت رسید. عمرt نیز حکیم را فرامی‌خواند تا چیزی به او بدهد، ولی حکیمt نمی‌پذیرفت. لذا عمرt فرمود: ای مسلمانان! من شما را گواه می‌گیرم که من، سهم حکیم را از بیت المال بر او عرضه می‌کنم، ولی او از پذیرش آن خودداری می‌نماید. عمرt این کار را انجام داد تا مردم را گواه بگیرد که به وظیفه‌اش عمل کرده و سهم حکیمt از بیت‌المال را به او عرضه کرده است تا حکیمt روز قیامت ادعایی درباره‌ی حقش نداشته باشد؛ اما حکیمt پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، تا زمانی که زنده بود، از هیچ‌کس چیزی قبول نکرد.

در روایتی دیگر که مؤلف/ ذکر کرده، آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «دست بالا (بخشنده) از دست پایین (گیرنده‌ی صدقه) بهتر است و ابتدا به کسی صدقه بده که تحت تکفل و سرپرستی توست». بنابراین، بذل و بخشش بر خانواده، بر صدقه دادن بر فقرا، برتری دارد؛ زیرا تأمین مخارج خانواده، هم صدقه است و هم ادای حقّ خویشاوندی (صله‌ی رحم) و هم حفظ حرمت و عزت خانواده و بی‌نیازی آنان از دیگران. و رسیدگی به نیازهای شخصی از این هم برتر می‌باشد؛ چنان‌که در حدیث آمده است: «اِبْدَأْ بِنَفْسِک فَتَصَدَّقْ عَلَیْهَا؛ فَإِنْ فَضَلَ شَیْء فَلأَهْلِک». یعنی: «ابتدا از خود آغاز کن و از مال خویش استفاده ببَر؛ آن‌گاه مازاد آن را برای خانواده‌ات، خرج نما».

مؤلف/ حدیث عبدالله بن عمر$ را ذکر کرده که در آن آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «شخصی از شما همواره- از مردم- خواهش و گدایی می‌کند تا این‌که در حالی الله متعال را ملاقات می‌نماید که هیچ گوشتی در چهره‌اش نیست».

این، هشداری جدی‌ست که نشان می‌دهد کثرت خواهش یا درخواست کمک از دیگران، حرام است. از این‌رو علما گفته‌اند: برای هیچ‌کس جایز نیست که جز در شرایط اضطراری، چیزی از مردم بخواهد. لذا اگر درخواست کمک مالی از دیگران، از روی چشم و هم‌چشمی و برای دست‌یابی به تجملات و زندگی مجمل باشد، پس در حرام بودنش هیچ شکی نیست و برای کسی، دریافت چنین کمک‌هایی با چنین اهدافی جایز نمی‌باشد؛ حتی گرفتن زکات هم به قصد هزینه کردن در تجملات یا کارهای غیرضروری، جایز نیست. البته درخواست کمک مالی از دیگران در شرایط اضطراری، اشکالی ندارد. و الله، داناتر است.

***

537- وعن أبی هُریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ سَأَلَ النَّاسَ تَکَثُّرًا فَإِنَّمَا یَسْأَلُ جَمْرًا، فَلْیسْتَقِلَّ أَوْ لِیَسْتَکْثِرْ». [روایت مسلم]([12])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «کسی که برای افزایش مال و ثروت، گدایی کند، در حقیقت، اخگر آتش دوزخ را درخواست کرده است؛ حال خود داند که این کار را رها کند یا انجامش دهد».

538- وعن سمُرَةَ بنِ جُنْدبٍt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إِنَّ المَسأَلَةَ کَدٌّ یکُدُّ بِهَا الرَّجُلُ وجْهَه إِلاَّ أَنْ یَسأَلَ الرَّجُلُ سُلْطانًا أَوْ فی أَمْرٍ لابُدَّ مِنْهُ». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([13])

ترجمه: سمره بن جندبt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «همانا گدایی و درخواست کمک مالی از دیگران، خراشیدگی و اثرِ خراشی‌ست که شخص، روی صورتش ایجاد می‌کند؛ مگر این‌که شخص، - حقّ خود را- از پادشاه - یا هر مسؤولی- مطالبه نماید یا درخواستش درباره‌ی مسأله‌ای ضروری و گریزناپذیر باشد».

539- وعن ابن مسعودٍt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ أَصابَتْهُ فَاقَةٌ فَأَنْزَلَهَا بِالنَّاسِ لَمْ تُسَدَّ فاقَتُه، وَمَنْ أَنْزَلَهَا باللهِ فَیُوشِکُ اللهُ لَهُ بِرِزقٍ عاجِلٍ أَوْ آجِلِ». [ابوداود و ترمذی این حدیث را روایت کرده و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]([14])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «هرکس دچار فقر و فاقه شود و آن را نزد مردم ببرد، فقرش از میان نخواهد رفت؛ اما هرکس فقرش را نزد الله ببرد - و برطرف شدن فقرش را از الله بخواهد- الله متعال، روزیِ زودرس یا دیررسی به او می‌دهد (و فقرش را برطرف می‌سازد)».

540- وعَنْ ثَوْبانَt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ تَکَفَّلَ لِی أَن لا یسْأَلَ النَّاسَ شَیْئًا وَأَتَکَفَّلُ له بالجَنَّة؟» فقلتُ: أَنا، فَکَانَ لاَ یسْأَلُ أَحَداً شَیْئًا. [این حدیث را ابوداود با اِسناد صحیح روایت کرده است.]([15])

ترجمه: ثوبانt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «چه کسی برای من تعهد می‌کند که از مردم چیزی نخواهد و من، در مقابل، برای او بهشت را ضمانت می‌نمایم؟» گفتم: من. از آن پس، ثوبانt از هیچ‌کس چیزی درخواست نمی‌کرد.

541- وعن أبی بِشْرٍ قَبِیصَةَ بن المُخَارِقِt قال: تَحمَّلْتُ حمَالَةً فَأَتَیْتُ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم  أَسْأَلُهُ فیها، فقال: «أَقِمْ حَتَّى تَأْتِینَا الصَّدَقَةُ فَنأْمُرَ لکَ بِها». ثُمَّ قال: «یاَ قَبِیصَةُ إِنَّ المَسأَلَةَ لا تَحِلُّ إِلاَّ لأَحَدِ ثَلاثَةٍ: رَجُلٌ تَحَمَّلَ حمالَةً، فَحَلَّتْ لَهُ المَسْأَلَةُ حَتَّى یُصیبَها، ثُمَّ یُمْسِک. ورجُلٌ أَصابَتْهُ جائِحَةٌ اجْتَاحَتْ مالَه، فَحَلَّتْ لهُ المَسأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَ قِوَامًا مِنْ عیْش،أَوْ قال: سِداداً مِنْ عَیْش، ورَجُلٌ أَصابَتْهُ فاقَة، حَتى یقُولَ ثلاثَةٌ مِنْ ذَوی الحِجَى مِنْ قَوْمِه: لَقَدْ أَصَابَتْ فُلانًا فَاقَةٌ، فحلَّتْ لَهُ المسْأَلةُ حتَّى یُصِیبَ قِواماً مِنْ عَیْش،أَوْ قالَ: سِداداً مِنْ عَیْش. فَمَا سِواهُنَّ مِنَ المَسأَلَةِ یا قَبِیصَةُ سُحْتٌ، یأَکُلُها صاحِبُها سُحْتاً». [روایت مسلم]([16])

ترجمه: ابوبشر، قبیصه بن مخارقt می‌گوید: برای ایجاد صلح و سازش، مبلغی را تعهد کردم؛ لذا نزد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  آمدم و درخواست کمک کردم. فرمود: «صبر کن تا اموال زکات به ما برسد؛ دستور می‌دهیم سهمی از آن به تو بدهند». سپس فرمود: «ای قبیصه! درخواستِ کمک مالی فقط در سه مورد جایز است: (1) شخصی که برای ایجاد صلح، مبلغی را تعهد کرده، برای او جایز است به‌اندازه‌ی تعهدش، کمک بخواهد و سپس از درخواست کمک خودداری کند؛ (2) شخصی که زیانی به اموالش برسد و همه‌ی دارایی‌اش را از میان ببرد؛ درخواست کمک مالی برای این شخص نیز جایز است تا این‌که زندگی‌اش سر و سامان یابد یا نیازهای اولیه‌اش تأمین شود. (3) شخصی که - بدون هیچ دلیل روشنی-  فقیر و تنگ‌دست می‌گردد؛ در صورتی که سه نفر از خردمندان طایفه‌اش گواهی دهند که فقیر شده است، درخواست کمک مالی برایش جایز می‌باشد تا زندگی‌اش سر و سامان بگیرد یا در حدِ ضروری، تأمین گردد. ای قبیصه! جز این سه مورد، گدایی - درخواست کمک مالی از دیگران- حرام است و کسی که جز در موارد یادشده، درخواست کمک کند، حرام‌خوار می‌باشد».

542- وعن أبی هریرةt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  قال: «لَیْسَ المِسْکِینُ الَّذِی یطُوفُ عَلى النَّاسِ تَرُدُّهُ اللُّقْمَةُ واللُّقْمَتان، وَالتَّمْرَةُ والتَّمْرتَانِ، وَلَکِنَّ المِسْکِینَ الَّذِی لا یجِدُ غِنًى یُغنِیه، وَلاَ یُفْطَنُ لَه، فَیُتَصدَّقَ عَلَیْه، وَلاَ یَقُومُ فَیسْأَلَ النَّاسَ». [متفقٌ علیه]([17])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: «مسکین (مستمند)، کسی نیست که در میان مردم می‌گردد و یک یا دو لقمه، و یک یا دو دانه‌ی خرما، (او را درِ خانه‌ها) برمی‌گرداند؛ مسکین، کسی‌ست که ثروتی برای رفع نیازش ندارد و کسی هم از حالش باخبر نیست که به او صدقه دهد و خود نیز به گدایی از مردم نمی‌پردازد».

شرح

این احادیث، وعید و هشداری جدی درباره‌ی کسانی‌ست که بدون ضرورت، دست نیاز، پیش مردم دراز می‌کنند و به گدایی می‌پردازند. در حدیث ابوهریرهt آمده است:

کسی که برای افزایش مال و ثروت، گدایی کند، در حقیقت، اخگر آتش دوزخ را درخواست کرده است؛ حال خود داند که این کار را رها کند یا انجامش دهد». اگر کم‌تر به گدایی بپردازد، گناهش کم‌تر خواهد بود و با اخگر دوزخ کم‌تر خواهد سوخت؛ اما هرچه بیش‌تر گدایی کند، بیش‌تر خواهد سوخت و اگر دست از این عمل زشت بردارد، با اخگرهای دوزخ مجازات نمی‌شود. از این حدیث چنین برمی‌آید که گدایی کردن یا درخواست کمک مالی از دیگران بدون ضرورت، جزو گناهان بزرگ است.

مؤلف/ احادیث دیگری نیز ذکر کرده است؛ از جمله این‌که هرکس دچار فقر و فاقه شود و آن را نزد مردم ببرد، فقرش از میان نخواهد رفت؛ زیرا هرکس به چیزی روی بیاورد یا به آن دل ببندد، به همان چیز واگذار می‌شود. اما هرکس فقرش را نزد الله ببرد، بر الله توکل و اعتماد کند و برای برطرف شدن فقرش، از اسباب و راه‌کارهایی‌ استفاده نماید که الله متعال دستور داده است، الله متعال فقرش را برطرف می‌سازد؛ زیرا الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦ             [الطلاق : ٣] 

و هر کس بر الله توکل کند، الله برایش کافی‌ست. همانا الله، فرمان و خواسته‌اش را به انجام می‌رساند.

مؤلف/ هم‌چنین حدیث قبیصهt را ذکر کرده که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  آمد و از ایشان برای پرداخت مبلغی که به منظور ایجاد صلح و آشتی، تعهد کرده بود، کمک خواست. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم  به او دستور دادند که نزدشان بماند تا اموال زکات به ایشان برسد و سهمی از آن به او بدهند. آن‌گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  بیان فرمود که درخواست کمکِ مالی فقط در سه مورد، جایز است:

1- شخصی که برای ایجاد صلح، مبلغی را تعهد کرده، برای او جایز است به‌اندازه‌ی تعهدش، کمک بخواهد و سپس از درخواست کمک خودداری کند.

2- شخصی که زیانی به اموالش برسد و همه‌ی دارایی‌اش به سبب آتش‌سوزی یا غرق شدن در آب و امثال آن از میان برود؛ درخواست کمک مالی برای این شخص نیز جایز است تا این‌که زندگی‌اش سر و سامان یابد یا نیازهای اولیه‌اش تأمین شود.

3- شخصی که - بدون هیچ دلیل روشنی-  فقیر و تنگ‌دست می‌گردد؛ در صورتی که سه نفر از خردمندان طایفه‌اش گواهی دهند که فقیر شده است، درخواست کمک مالی برایش جایز می‌باشد تا زندگی‌اش سر و سامان بگیرد یا در حدِ ضروری، تأمین گردد.

درخواست کمک مالی برای این سه نفر، جایز است و به‌فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  جز در سه مورد مذکور، «گدایی - درخواست کمک مالی از دیگران- حرام می‌باشد و کسی که جز در موارد یادشده، درخواست کمک کند، حرام‌خوار است».

در حدیث، واژه‌ی «سُحت» آمده است؛ واژه‌ی سحت، به معنای «مالِ تلف‌شده» می‌باشد و به مالِ حرام و نامشروع نیز «سُحت» می‌گویند؛ زیرا برکت مال را از میان می‌برد و گاه همه‌ی مال را تلف می‌کند یا آسیب‌ها و زیان‌هایی به مال می‌رسد که آن را به‌کلی نابود می‌گرداند.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 6446؛ و صحیح مسلم، ش: 1051.

([2]) صحیح مسلم، ش:1054؛ ر.ک: حدیث شماره‌ی 517.

([3]) صحیح بخاری، ش: 1472؛ و صحیح مسلم، ش: 1035 به صورت مختصر.

([4]) صحیح بخاری، ش: 4128؛ صحیح مسلم، ش: 1816.

([5]) رقاع، جمع رقعه است و به وصله یا پینه‌ای می‌گویند که بر کفش یا لباس می‌دوزند. از آن‌جا که اصحابy در این غزوه، پاهای زخمی خود را با پارچه می‌بستند، این غزوه را ذات‌الرقاع نامیدند. [مترجم]

([6]) صحیح بخاری، ش: (923، 7535).

([7]) صحیح بخاری، ش: 1427؛ و صحیح مسلم، ش: 1034. [این حدیث، پیش‌تر به‌شماره‌ی 301 به‌نقل از ابوهریرهt ذکر شد.]

([8]) صحیح مسلم، ش: 1038 به‌نقل از معاویهt.

([9]) صحیح مسلم، ش: 1043.

([10]) صحیح مسلم، ش: 1474 به همین مضمون؛ و صحیح مسلم، ش: 1040.

([11]) صحیح بخاری، ش: 1429؛ و صحیح مسلم، ش: 1033.

([12]) صحیح مسلم، ش: 1041.

([13]) صحیح الجامع، ش: 1947؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 548.

([14]) صحیح الجامع، ش: 6040؛ و صحیح أبی‌داود از آلبانی/، ش: 1448.

([15]) صحیح الجامع، ش: 6604؛ و صحیح أبی‌داود، از آلبانی/، ش: 1446.

([16]) صحیح مسلم، ش: 1044.

([17]) صحیح بخاری، ش: 1479؛ و صحیح مسلم، ش: 1039؛ [ر.ک: حدیث شماره‌ی 269.]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد