73- باب: خوشخُلقی (اخلاق و رفتارِ نیک و پسندیده)
الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾ [القلم: ٤]
و بیگمان تو، بر اخلاق بزرگی قرار داری.
و میفرماید:
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ﴾ [آل عمران: ١٣٤]
کسانی که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت میکنند.
626- وعن أَنسٍt قال: کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَحْسنَ النَّاسِ خُلُقًا. [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: انسt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خوشاخلاقترین مردم بود.
شرح
حافظ نووی/ بابی به نام خوشخلقی گشوده است؛ این باب به اخلاق و رفتار نیک تشویق میکند و نشانگر فضیلت و برتری خوشخلقی و نیز فضلِ کسانیست که به اخلاقِ نیک و پسندیده آراسته هستند. خوشخلقی دو جنبه دارد: رفتارِ نیک و پسندیده با الله، و رفتار نیک با خلق خدا.
تعامل یا رفتار نیکو با الله، بدین معناست که انسان به حکم شرعی و تقدیریِ پروردگار راضی باشد و آن را با سینهای باز و بدور از ناراحتی و دلتنگی بپذیرد. اگر الله متعال، چیزی رقم میزند که برای بندهاش ناگوار است، بنده با کمالِ خرسندی و رضایت، آن را بپذیرد و به تقدیر الهی راضی باشد و با قلب و زبانش بگوید: از اینکه الله، پروردگارِ من است، راضی و خشنودم. همچنین اگر الله عزوجل حکمی شرعی برایش تعیین کرده است، آن را با کمال رضایت و خرسندی بپذیرد و با اطمینان خاطر و سینهای باز در برابر شریعت الهی تسلیم شود. این، مفهومِ خوشخلقی و رفتار نیکو با الله عزوجل میباشد.
و اما خوشرفتاری یا خوشاخلاقی با خلق، اینست که برخوردِ نیک و پسندیدهای با آنان داشته باشد؛ بهگفتهی یکی از علما، از اذیت و آزارشان بپرهیزد، مهر و بخشش خویش را از آنان دریغ نکند و با گشادهرویی از آنان استقبال نماید.
پرهیز از اذیت و آزار، اینست که با دست و زبانِ خویش آزاری به آنها نرساند. بذل و بخشش، اینست که مهر، علم و ثروت و دیگر داشتههایش را از آنان دریغ نکند. و گشادهرویی بدین معناست که با غرور و تکبر یا با چهرهای اخمو و در همکشیده، با آنان روبهرو نشود.
روشن است کسی که در برخورد با دیگران، چنین رویکردی دارد، در برابر ناملایمات و بدیهای دیگران، شکیباست. لذا صبر و خویشتنداری نیز یکی از ویژگیهای نیک و پسندیده است؛ برخی از مردم همنوعان و برادران خود را میآزارند و گاه به حقوق آنها تجاوز میکنند؛ بدینسان که مالِ کسی را میخورند یا حقّ کسی را انکار مینمایند. اما در مقابل، آدمهای خوشاخلاق صبر میکنند و به اجر و ثواب الهی امیدوارند و از آنجا که فرجام نیک از آنِ پرهیزگاران است، اینها نتیجهی صبرشان را میبینند. آنچه ذکر شده، نمونههایی از خوشرفتاری با مردم است.
مؤلف/ در ابتدای این باب فرمودهی الله متعال به پیامبرش را ذکر کرده است: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾ ؛ این آیه معطوف به جوابِ قسم است:
﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ ١ مَآ أَنتَ بِنِعۡمَةِ رَبِّکَ بِمَجۡنُونٖ ٢ وَإِنَّ لَکَ لَأَجۡرًا غَیۡرَ مَمۡنُونٖ ٣ وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾ [القلم: ١، ٤]
نون؛ سوگند به قلم و آنچه مینویسند که تو به فضل پروردگارت دیوانه نیستی و بهراستی تو، پاداش بیپایانی داری؛ و بیگمان تو، بر اخلاق بزرگی قرار داری.
﴿وَإِنَّکَ﴾، یعنی تو ای محمد! ﴿لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾؛ هیچکس به اخلاق سترگ تو، نرسیده است؛ نه در تعامل با الله و نه در تعامل با مردم. ویژگیهای اخلاقی تو از قبیل شجاعت، بخشندگی، خوشرفتاری و دیگر ارزشهای اخلاقی، بینظیر است. آری؛ خلق و خوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برگرفته از آموزهها و رهنمودهای قرآن بود؛ چنانکه به فرمانهای قرآن عمل میکرد و از نواهیِ قرآن، دوری مینمود.
سپس مؤلف/ بخشی از آیهی 134 سورهی «آلعمران» را ذکر کرده است که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِ﴾ [آل عمران: ١٣٤]
کسانی که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت میکنند.
این، از صفات پرهیزگاران میباشد که الله متعال، بهشت را برای آنان آماده کرده است؛ همانگونه که میفرماید:
﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ ١٣٣ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤﴾ [آل عمران: ١٣٣، ١٣٤]
به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید که پهنایش، به گستردگی آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است؛ کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت مینمایند. و الله نیکوکاران را دوست دارد.
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ﴾: «کسانی که خشمِ خود را فرو میخورند»؛ یعنی وقتی خشمگین میشوند، خود را کنترل مینمایند و در نتیجهی خشم و عصبانیت به کسی تعدّی و تجاوز نمیکنند. همچنین اگر کسی به آنها بد کند، از او میگذرند: ﴿وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِ﴾.
﴿وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤﴾: «و الله، نیکوکاران را دوست دارد». یکی از نمونههای احسان و نیکوکاری، اینست که اگر کسی به شما ستم کرد، او را ببخشید و از او بگذرید. البته عفو و گذشت، باید بهجا و در محلش باشد؛ یعنی بخشش بدیهای دیگران، بهطور مطلق و در همه حال، پسندیده نیست. بخششی پسندیده است که با اصلاح همراه باشد. زیرا الله عزوجل در کتابش میفرماید:
﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾ [الشورى: ٤٠]
هر کس گذشت نماید و اصلاح کند، پاداش او با الله است.
اگر پیامد بخشیدن، اصلاح نباشد، دیگر، نباید بخشید. به عنوان مثال: شخصی که به شما بدی میکند، آدم شروریست که به شرارت مشهور میباشد و اگر شما، او را ببخشید، شرارتش بیشتر میشود. در چنین حالتی، بهتر است که او را نبخشید؛ بلکه حقتان را بهقصد اصلاح از او بگیرید یا برای گرفتنِ حقّ خود به مراجع قضایی مراجعه کنید. ولی اگر بخشیدن، پیامدی منفی نداشته باشد، بهتر است که عفو و گذشت پیشه کنید. زیرا چهبسا آن شخص در نتیجهی عفو و گذشتِ شما، شرمنده شود و دیگر، نه به شما ستم کند و نه به سایر مردم. الله جل جلاله میفرماید:
﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾ [الشورى: ٤٠]
هر کس گذشت نماید و اصلاح کند، پاداش او با الله است.
گاه انسان از درون، وسوسه میشود که حقش را بگیرد؛ لذا همانگونه که گفتم، اگر طرفِ مقابل شایستهی عفو و گذشت است، بهتر است او را ببخشید و گرنه، گرفتن حق برتر میباشد.
***
627- وعنه قال: مَا مَسسْتُ دِیباجًا ولاَ حَرِیرًا أَلْیَنَ مِنْ کَفِّ رسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم ، وَلاَ شَمَمْتُ رائحَةً قَطُّ أَطْیَبَ مِن رَسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ، وَلَقَدْ خَدَمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَشْرَ سِنینَ، فَما قالَ لِی قَط: أُفٍّ، وَلا قالَ لِشَیْءٍ فَعلْتُه: لِمَ فَعَلْتَهُ؟ ولا لشیءٍ لَمْ افعَلْه: أَلاَ فَعَلْتَ کَذا؟ [متفقٌ علیه]([2])
ترجمه: انسt میگوید: هیچ دیبا و حریری لمس نکردم که از کف دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نرمتر باشد و هیچ بویی خوشتر از بوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشنیدم. ده سال خدمتکارِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودم و هیچگاه کوچکترین سخنِ ناخوشایندی به من نگفت؛ اگر کاری کردم که نباید انجام میدادم، نفرمود: چرا این کار را انجام دادی؟ همچنین بهخاطرِ کاری که انجام ندادم - و باید انجام میدادم- مرا سرزنش نکرد.
628- وعن الصَّعبِ بنِ جَثَّامَةَt قال: أَهْدَیْتُ رسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم حِمَارًا وَحْشِیًّا، فَرَدَّهُ علیَّ، فلمّا رأَى مَا فی وَجْهی قال: «إِنَّا لَمْ نَرُدَّهُ عَلَیْکَ إِلاَّ لأَنَّا حُرُمٌ». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: صعب بن جثّامهt میگوید: گورخری به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اهدا کردم؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را به من برگرداند و چون از چهرهام دریافت که بهخاطر قبول نکردنِ هدیهام ناراحت شدهام، فرمود: «ما فقط بدینخاطر این هدیه را از تو قبول نکردیم که در احرام هستیم».
شرح
حافظ نووی/، روایتی بدین مضمون نقل کرده است که انس بن مالکt میگوید: «هیچ دیبا و حریری لمس نکردم که از کف دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نرمتر باشد و هیچ بویی خوشتر از بوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشنیدم». انسt ده سال در خدمتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و به ایشان خدمت کرد؛ زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واردِ مدینه شد، مادرِ انس، فرزندش را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورد و گفت: ای رسولخدا! این، فرزندم انس بن مالک است که در خدمتِ شما خواهد بود تا به شما خدمت کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز پذیرفت و برای انسt دعا کرد که الله عزوجل مال و نسل او را پرخیر و برکت بگرداند. حتی گفته میشود: انسt باغی داشت که دو بار در سال ثمر میداد و این، به برکتِ دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. شمار فرزندان انسt که از پشتِ او بودند، به یکصد و بیست تن رسید. همهی اینها به برکت دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.
انسt میگوید: «هیچ دیبا و حریری لمس نکردم که از کف دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نرمتر باشد». الله متعال، قلبِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز نرم کرده بود؛ الله متعال میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ﴾
[آل عمران: ١٥٩]
از رحمت الله است که بر آنان نرم گشتهای؛ و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطرافت پراکنده میشدند. پس آنان را ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت نما و چون تصمیمت را گرفتی، بر الله توکل کن.
انسt همچنین میگوید: «هیچ بویی خوشتر از بوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشنیدم». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشته از اینکه خود، خوشبو بود، از عطر و دیگر خوشبوکنندهها، بهکثرت استفاده میکرد. چنانکه فرمود: «حُبِّبَ إلیَّ مِن دُنیاکم ثلاثٌ: النِّساءُ والطِّیبُ، وجُعِلَتْ قرَّةُ عَینِی فی الصَّلاةِ».([4]) یعنی: «سه چیز را از دنیای شما دوست دارم: زنان، بوی خوش (هر چیز خوشبوکننده)؛ و روشنیِ چشم من در نماز است». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خود، خوشبو بود؛ از اینرو مردم سعی میکردند عرق آن بزرگوار را بهخاطر عطر و بوی خوشی که در آن بود، بهدست آورند و به عرق ایشان تبرک میجستند. این جزو ویژگیهای منحصر به فرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که به عرق، آب دهان و لباس وی تبرک میجستند و تبرک جستن به عرق، آب دهان و لباس کسی دیگر جایز نیست.
انسt میگوید: «ده سال خدمتکارِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودم و هیچگاه کوچکترین سخنِ ناخوشایندی به من نگفت». یعنی هیچگاه مرا سرزنش نکرد. ولی اگر کسی به ما خدمت کند یا یک هفته در خدمتِ ما باشد، امکان ندارد به او حرفی نگوییم یا او را سرزنش نکنیم. اما این مرد، یعنی انسt ده سال خدمتکارِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و هیچ سرزنشی از ایشان نشنید. انسt میگوید: «اگر کاری کردم که نباید انجام میدادم، نفرمود: چرا این کار را انجام دادی؟» یعنی اگر انسt خودسرانه کاری انجام میداد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را سرزنش نمیکرد. انسt در ادامه میگوید: «و نیز بهخاطرِ کاری که انجام ندادم - و باید انجام میدادم- مرا سرزنش نکرد». بدینسان رفتارِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خدمتکارش مطابق فرمان و رهنمود الله عزوجل بود که میفرماید:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩]
عفو و گذشت (در پیش) بگیر و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان.
آیا میدانید عفو چیست؟ عفو یعنی چشمپوشی از اخلاق و رفتارِ بد دیگران. عفو همچنین بدین معناست که انتظار نداشته باشیم مردم در همه حال یا در همه چیز مطابق میل ما رفتار کنند؛ لذا کسی که میخواهد مردم در همهی موارد مطابق میل او رفتار نمایند، از همه چیز محروم میشود. بنابراین، یک مفهومِ عفو، اینست که آنچه میسر میباشد، بپذیریم و با مردم بهگونهای رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود؛ یعنی بیتوقع. بدینسان که اگر به ما نیکی کنند، بپذیریم و اگر از آنها نیکی ندیدیم، خشمگین نشویم. از اینرو انسt میگوید: «اگر کاری کردم که نباید انجام میدادم، نفرمود: چرا این کار را انجام دادی؟ و نیز بهخاطرِ کاری که انجام ندادم - و باید انجام میدادم- مرا سرزنش نکرد».
یکی از ویژگیهای اخلاقیِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بود که بهخاطرِ جلب رضایت دیگران، دربارهی دینِ الله عزوجل کوتاه نمیآمد. به عنوان مثال: صعب بن جثّامهt گورخری به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اهدا کرد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که در احرام بود، این هدیه را قبول نکرد. صعبt تیرانداز و شکارچیِ ماهری بود. هنگامی که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در مسیرِ حج، مهمانش شد، صعبt دریافت که هیچگاه مهمانی گرامیتر از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد داشت؛ لذا به شکار رفت و گورخری شکار کرد تا به بهترین شکل، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پذیرایی نماید. در آن زمان جانوران زیادی برای شکار یافت میشد؛ لذا صعبt گورخری شکار کرد و آن را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورد. اما رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هدیهی صعبt را نپذیرفت. این امر بر صعبt دشوار تمام شد؛ چطور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هدیهام را قبول نکرد؟! چهرهاش عوض شد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دریافت که صعبt از این بابت ناراحت شده است. فرمود: «ما فقط بدینخاطر این هدیه را از تو قبول نکردیم که در احرام هستیم». و مُحرِم، نباید از آنچه برای او شکار میکنند، بخورد.
لذا اگر در احرام بودید و یکی از ساکنان مکه، برای شما چیزی شکار کرد، یا چیزی شکار کرده بود و آن را برای شما سر برید، نباید از گوشتِ آن بخورید؛ یعنی خوردن از گوشتِ آن برای شما که در احرام هستید، جایز نیست. زیرا این این جانور بهخاطر شما صید شده است یا این صید را بهخاطرِ شما ذبح کردهاند؛ لذا اگر آن را بهخاطر شما صید نکرده باشند، با اینکه شکارش کردهاند، بنا بر قولِ صحیح میتوانید از گوشتِ آن بخورید و این، جایز است. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از صیدی که ابوقتادهt شکار کرده بود، خورد؛ چراکه ابوقتادهt آن را بهخاطرِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکار نکرده بود. این، بهترین دیدگاه در اینباره است؛ یعنی اگر صید را بهخاطرِ مُحرِم شکار کنند، این صید بر محرِم، حرام است؛ اما اگر کسی آن را برای خود صید کند و از آن به محرم نیز بدهد، اشکالی ندارد.
البته برخی از علما گفتهاند: بهطور مطلق خوردن گوشت صید برای محرم جایز نیست؛ چه آن را بهخاطرِ مُحرِم شکار کرده باشند و چه برای خود. این دسته از علما میگویند: ماجرای صعب بن جثّامهt پس از ماجرای ابوقتادهt بوده است؛ زیرا حدیث ابوقتادهt به صلح حدیبیه در سال ششم هجری برمیگردد و حدیث صعب بن جثّامهt در حج وداع، یعنی در سال دهم هجری بوده است. لذا به حدیث صعب بن جثّامهt عمل میشود.
گفتنیست: قاعدهای اصولی- حدیثی وجود دارد که میگوید: در صورتی میتوان به نسخ روی آورد که امکان جمعبندی در میان دو روایت وجود نداشته باشد و از آنجا که این دو روایت، قابل جمعبندیست، لذا دیدگاه مذکور رد میشود. جمعبندی این دو روایت، همان دیدگاهیست که به عنوان قول صحیح ذکر کردیم؛ بهویژه اینکه حدیث جابر بن عبداللهt این دیدگاه را تأیید میکند. در این حدیث آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «صَیدُ البَرِّ حَلالٌ لَکُم مَا لَم تَصیدُوهُ أو یُصَد لکم».([5]) یعنی: (در حالِ احرام) شکارِ خشکی برای شما حلال است؛ در صورتی که خود آن را صید نکنید یا آن را خاصّ شما شکار نکنند». این، توضیحی آشکار دربارهی مسألهی مذکور است.
خلاصه اینکه دو نکتهی هم در حدیث صعب بن جثّامهt وجود دارد:
نخست: اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهخاطرِ جلب رضایت دیگران، دربارهی دینِ الله عزوجل کوتاه نمیآمد؛ وگرنه، هدیهی صعبt را قبول میکرد و بهخاطر صعب، سکوت مینمود و هیچ نمیگفت. اما امکان نداشت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین عملی انجام دهد.
دوم: اگر در چنین شرایطی کسی از ما آزردهخاطر شد، باید از او دلجویی کنیم و علتش را برای او بیان نماییم تا خرسند شود؛ زیرا این، روشِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
***
629- وعن النَّوَّاسِ بنِ سمعانَt قال: سأَلتُ رسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم عنِ البِرِّ والإِثمِ؛ فقالَ: «البِرُّ حُسنُ الخُلُقِ، والإِثمُ: ما حاکَ فی نَفْسِکَ، وکَرِهْتَ أَنْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ النَّاسُ». [روایت مسلم]([6])
ترجمه: نوّاس بن سمعانt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نیکی، یعنی خوشخُلقی؛ و بدی، عبارت است از چیزی که در درون انسان تردید ایجاد نماید و دوست نداشته باشی که مردم از آن اطلاع پیدا کنند».
630- وعن عبد اللَّهِ بن عمرو بن العاص رضی اللهُ عنهما قال: لم یکن رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَاحِشًا ولا مُتَفَحِّشًا، وکانَ یَقُول: «إِنَّ مِن خِیارِکُم أَحْسَنَکُم أَخْلاقاً». [متفقٌ علیه]([7])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در ذات و در رفتارش بداخلاق نبود و میفرمود: «بهترین شما، کسانی هستند که خوشاخلاقترند».
631- وعن أبی الدّرداءِt: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَا مِن شَیءٍ أَثْقَلُ فی میزَانِ المُؤمِنِ یَومَ القِیامةِ مِن حُسْنِ الخُلُق، وإِنَّ اللهَ یُبغِضُ الفَاحِشَ البَذِیِّ». [ترمذی روایتش کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([8])
ترجمه: ابودرداءt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «روز قیامت هیچ چیزی در ترازوی مؤمن، سنگینتر از اخلاقِ خوش نیست؛ و بهیقین الله از انسان بداخلاق و بددهن (بیشرم) بدش میآید».
شرح
نوّاس بن سمعانt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نیکی، یعنی خوشخُلقی». پیشتر این جمله را توضیح دادیم([9]) و بیان کردیم که خوشخلقی، خیرِ کثیری در پی دارد ؛ زیرا نیکی، همان خیر کثیر است.
«و بدی، عبارت است از چیزی که در درون انسان تردید ایجاد نماید و دوست نداشته باشی که مردم از آن اطلاع پیدا کنند». این، خطاب به مؤمن است؛ و گرنه، آدمِ فاسق و بدکار، نسبت به گناه و معصیت، بیپرواست و اصلاً برایش مهم نیست که مردم از گناهی که انجام میدهد، اطلاع یابند؛ بلکه آشکارا و بیپروا مرتکب گناه و معصیت میشود. در مقابل، الله متعال نوری در قلبِ مؤمن گذاشته است که وقتی مؤمن ارادهی گناه میکند، فروغ این نور کاهش می یابد و مؤمن دلتنگ و متردد میگردد و نگران میشود که شاید مردم از گناهش اطلاع یابند. لذا معیارِ مذکور در این حدیث، دربارهی مؤمنان است و برای فاسقان و بدکاران، اصلاً مهم نیست که مردم به اعمالِ زشتِ آنان پی ببرند و از بابت گناه و معصیت، دلتنگ و متردد یا نگران نمیشوند و بدون نگرانی یا عذابِ وجدان به گناه و معصیت میپردازند و کَکِشان هم نمیگزد. زیرا الله متعال میفرماید:
﴿أَفَمَن زُیِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ﴾ [فاطر: ٨]
آیا کسی که کردار زشتش در نظرش آراسته شده و آن را نیک میبیند (مانند مؤمن نیکوکار است)؟ بهیقین الله هر که را بخواهد، گمراه میکند و هرکه را بخواهد، هدایت میبخشد.
گاه عمل زشت برای انسان زیبا و آراسته بهنظر میرسد و از اینرو بهسادگی مرتکب کارهای زشت میشود؛ چنانکه برخی از فاسقان شراب مینوشند و میبینیم که نه تنها پروا ندارند، بلکه از این کار لذت میبرند. همچنین رباخواران از خوردن ربا و داد و ستد ربوی، نهتنها بدشان نمیآید، بلکه بهسادگی و با خاطری آسوده ربا میخورند و نیز زناکاران، بیپروا زنا میکنند و ککشان هم نمیگزد؛ بلکه گاه در خفا مرتکب چنین عملی میشوند و چون به آن عادت میکنند، پیش دوستان خود با کمالِ افتخار تعریف میکنند که چهها کردهاند! مثلِ کسانی که برای تفریح و هوسبازی به کشورهای بهاصطلاح آزاد میروند و وقتی برمیگردند، با کمالِ بیشرمی، بیشرمیهای خود را بازگو میکنند و از بدکاریها و شرابخواریها خود سخن میگویند! پناه بر الله.
در حدیث عبدالله بن عمرو$ آمده است: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ذات و در رفتارش بداخلاق نبود»؛ یعنی هم در ذات و نهادش از بدی دور بود و هم در رفتار، منش و اخلاق خویش. لذا نه بدرفتار بود و نه بددهن.
آخرین حدیث، به اخلاق نیک و پسندیده تشویق میکند و نشان میدهد که روز قیامت، اخلاق نیک بیشترین وزن را در ترازوی مؤمن دارد و این، یعنی تشویق به خوشخلقی یا خوشرفتاری. پس ای برادر مسلمان! رفتار خویش با پروردگارت را در تعامل با احکام شرعی و تقدیری او نیک بگردان؛ با سینهای باز از تقدیر و احکام شرعی استقبال کن و از امر الله عزوجل فرمان ببر؛ و با بندگان الله نیز رفتارِ نیک و پسندیدهای داشته باش. زیرا الله نیکوکاران را دوست دارد.
***
632- وعن أبی هُریرةt قال: سُئِلَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ أَکثرِ مَا یُدْخِلُ النَّاسَ الجَنَّة؟ قال: «تَقْوى اللَّهِ وَحُسنُ الخُلُق»؛ وَسُئِلَ عن أَکثرِ مَا یُدْخِلُ النَّاسَ النَّارَ؟ فَقَالَ: «الفَمُ وَالفَرْجُ». [ترمذی روایتش کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([10])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید» از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: چه چیزی بیش از همه مردم را واردِ بهشت میکند؟ فرمود: «تقوای الاهی و خوشخلقی». پرسیدند: چه چیزی بیبش از همه مردم را وارد دوزخ میگرداند؟ فرمود: «دهان و شرمگاه».
633- وَعَنْهُ قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَکْمَلُ المُؤْمنین إِیمَاناً أَحْسنُهُمْ خُلُقاً، وَخِیارکُمْ خیارُکم لِنِسَائِهِم». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و آن را حسن صحیح دانسته است.]([11])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مؤمنانی که خوشاخلاقترند، ایمانشان، کاملتر است و بهترین شما کسانی هستند که نسبت به همسرانشان، رفتارِ بهتری دارند».
شرح
این احادیث دربارهی فضیلت خوشخلقیست؛ در حدیث ابوهریرهt آمده است: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: «چه چیزی بیش از همه مردم را واردِ بهشت میکند؟» یعنی مهمترین عاملِ ورود مردم به بهشت چیست؟ فرمود: «تقوای الاهی و خوشخلقی».
تقوا، واژهایست جامع که مفاهیم گسترده و فراوانی در آن میگنجد؛ تقوا، بدین معناست که انسان فرمانهای الاهی را انجام دهد و از آنچه الله عزوجل نهی کرده، پرهیز نماید. تقوا به معنای پرهیز یا دوریست و به عمل یا رویکردی گفته میشود که انسان را از عذاب الاهی دور میگرداند و تنها چیزی که انسان را از عذاب پروردگار نجات میدهد، اینست که فرمانهای الاهی را اجرا کند و از نواهیِ او بپرهیزد.
همچنین مهمترین عاملی که انسان را دوزخی میگرداند، دهان و شرمگاهِ اوست. منظور از دهان، سخنانیست که انسان میگوید؛ زیرا گاه انسان، بیپروا و از روی بیتوجهی سخنی میگوید که او را هفتاد سال در آتش دوزخ غوطه میدهد. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به معاذt فرمود: «ألا أُخْبِرُکَ بِمِلاکِ ذلکَ کُلِّهِ؟» یعنی: «آیا تو را از اساس و زیرساختِ همهی این امور، آگاه سازم؟» معاذt عرض کرد: بله، ای رسولخدا! رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم زبانش را گرفت و فرمود: «کُفَّ علَیْکَ هذا». یعنی: «مواظبِ این باش». معاذt پرسید: ای رسولخدا! مگر ما بهخاطر سخنانی که میگوییم، بازخواست میشویم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ثَکِلتْکَ أُمُّک، وهَلْ یَکُبُّ النَّاسَ فی النَّارِ على وَجُوهِهِم أَوْ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ إلاَّ حصَائِدُ ألْسِنَتِهِم؟»([12]) یعنی: «مادرت، به سوگَت بنشیند! مگر مردم را چیزی جز سخنانشان بر چهره در دوزخ، واژگون میکند؟»
از آنجا که کارِ زبان ساده است، زبان انسان نیز سستتر میباشد؛ زیرا حرف زدن که زحمتی ندارد و مانند کارِ دست و پا خستهکننده نیست؛ از اینرو زبان انسان همواره میجنبد، انسان در کمالِ بیتوجهی غیبت میکند، نفرین مینماید، تهمت میزند و ناسزا میگوید و و بدینسان گناهان فراوانی جمع میکند!
و منظور از شرمگاه، زنا و بدتر از آن، همجنسبازیست. نفس اماره به سوی این عمل زشت فرا میخواند؛ بهویژه در جوانان. البته امیال جنسی، بهتدریج انسان را در این ورطه میاندازد و انسان بیآنکه دریابد، مرتکب این عمل زشت میشود. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم همهی راههای منتهی به این عمل زشت را مسدود کرده است؛ از جمله اینکه مرد را از خلوت کردن با زن بیگانه و زن را از نمایان ساختن چهرهاش در برابر مردان بیگانه و نازک کردن صدا و هرگونه عشوه و ناز منع نموده تا مبادا کسی که بیماردل است، طمع ورزد. لذا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم با رهنمودهای خود، حصارِ محکمی پیرامونِ این عمل زشت کشیده تا کسی به آن مبتلا نشود. زیرا نفس اماره به سوی آن فرا میخواند. همانگونه که در این حدیث آمده است، اعمالِ زبان و اعمالِ شرمگاه، مهمترین عواملی هستند که انسان را واردِ دوزخ میکنند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم یکی دیگر از فضایل خوشخلقی را چنین برشمرد: «مؤمنانی که خوشاخلاقترند، ایمانشان، کاملتر است». لذا درمییابیم که میزانِ ایمان، متفاوت میباشد؛ یعنی ایمان برخی از مردم بنا بر اعمالی که دارند، از ایمان دیگران کاملتر است. انسان هرچه خوشاخلاقتر باشد، ایمانش کاملتر است و این، بهروشنی تشویق میکند که زیبندهی انسان است تا در حد توانش اخلاق نیکی داشته باشد. آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بهترین شما کسانی هستند که نسبت به همسرانشان، رفتارِ بهتری دارند». چنانکه در «سنن» آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لأَهْلِهِ، وَأَنَا خَیْرُکُمْ لأَهْلِی». یعنی: «بهترین شما، کسانی هستند که با خانواده (همسران) خویش بهترند؛ و من، بهترین شما در برخورد با همسران خود هستم». لذا انسان باید بهترین همدم، بهترین دوست و بهترین مربی برای همسر و خانوادهی خویش باشد؛ زیرا خانوادهی هر کسی بیش از دیگران سزاوارِ مهر و محبت و خوشخلقی او هستند. اما متأسفانه در دورانِ ما مردم برعکس شدهاند؛ یعنی رفتار خوبی با مردم دارند، اما در خانه برج زهر مار هستند و با خانوادهی خود خیلی بد رفتار میکنند! این، بر خلافِ رهنمود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. بلکه درست اینست که هم با خانوادهی خود خوشاخلاق باشیم و هم با دیگران؛ البته خانوادهی انسان، بیش از هر کسی سزاوار خوشخلقی و رفتار نیک او هستند. از اینرو زمانی که از عایشه& سؤال شد: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در خانه چه میکرد، پاسخ داد: در خدمتِ خانوادهاش بود؛ یعنی در کارهای خانه به آنها کمک میکرد: شیر گوسفند را میدوشید، کفشها را میدوخت و لباسش را پینه میزد.([13]) لذا هر مسلمانی باید بهترین دوست و همدم برای خانوادهی خود باشد.
***
634- وعن عائشةَ رضیَ اللَّه عنها قَالَت: سَمِعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «إِنَّ الُمؤْمِنَ لَیُدْرِکُ بِحُسنِ خُلُقِه درَجةَ الصائمِ القَائمِ». [روایت ابوداود]([14])
ترجمه: عایشه& میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «مؤمن با اخلاق نیکویش درجهی روزهدارِ شبزندهدار را درمییابد».
635- وعن أبی أُمَامَة الباهِلیِّt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَنَا زَعِیمٌ بِبَیتٍ فی رَبَضِ الجنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ المِراءَ وَإِنْ کَانَ مُحِقًّا، وَببیتٍ فی وَسَطِ الجنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الکَذِب وإِن کَانَ مازِحًا، وَببیتٍ فی أعلى الجَنَّةِ لِمَن حَسُنَ خُلُقُهُ». [حدیث صحیحیست که ابوداود با اِسناد صحیح روایت کرده است.]([15])
ترجمه: ابوامامهی باهلیt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من برای کسی که خصومت و قیل و قال را ترک نماید، خانهای در کنارههای بهشت ضمانت میکنم؛ هرچند حق با او باشد. و ضامنِ خانهای در وسطِ بهشت برای کسی هستم که دروغ را کنار بگذارد؛ اگرچه از روی شوخی باشد. و ضامنِ خانهای در بالای بهشت برای کسی هستم که اخلاقی نیکی دارد».
636- وعن جابرٍt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ مِنْ أَحَبِّکُم إِلیَّ وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجلسًا یَومَ القِیَامَةِ، أَحَاسِنَکُم أَخلاقًا. وإِنَّ أَبغَضَکُم إِلیَّ وَأَبْعَدَکُم مِنِّی یومَ الْقِیامةِ، الثَّرْثَارُونَ والمُتَشَدِّقُونَ وَالمُتَفَیْهِقُونَ». قالوا: یا رسول اللَّه! قَدْ عَلِمْنَا الثَّرْثَارُونَ وَالمُتَشَدِّقُون، فَمَا المُتَفیْهِقُون؟ قال: «المُتَکَبِّروُنَ». [ترمذی روایتش کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([16])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «جزو محبوبترین افراد نزد من و نزدیکترینشان به من در قیامت از نظر مجلس، کسانی هستند که خوشاخلاقترند؛ و مبغوضترین شما نزد من و دورترین شما از من در قیامت، افرادِ پُرحرف (ورّاج) و لافزنی هستند که با دهانِ پُر و ژستِ افراد سخنور سخن میگویند و نیز مُتَفَیهقان». گفتند: ای رسولخدا! افراد پُرحرف و لافزن را میشناسیم؛ اما مُتَفَیهقان چه کسانی هستند؟ فرمود: «متکبران».
[ترمذی، از عبدالله بن مبارک/ در توضیح خوشخُلقی روایت کرده است: خوشخُلقی (اخلاق نیکو) عبارت است از: گشادهرویی، نیکی کردن به دیگران و خودداری از اذیت و آزار آنان.]
شرح
مؤلف/ چند حدیث دربارهی خوشخلقی و اخلاق نیکو ذکر کرده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که هر کس خوشاخلاقتر باشد، به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نزدیکتر است. لذا هرچه خوشاخلاقتر باشید، به الله و پیامبرش نزدیکتر خواهید بود و افرادِ پُرحرف و لافزنی که هنگام حرف زدن، ژست آدمهای سخنور را به خود میگیرند و همچنین افراد متکبر، بیشترین فاصله را با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند و از ایشان دورَند.
افرادِ پُرحرف، انسانهای ورّاجی هستند که در هر مجلسی مینشینند، رشتهی سخن را بهدست میگیرند و به دیگران، اجازهی حرف زدن نمیدهند! گویا کسی جز آنها در مجلس نیست. بدون شک این، نوعی تکبر و خودبزرگبینیست.
البته اگر حاضرانِ جلسه، خود رشتهی سخن را به او داده و از او درخواست پند و نصیحت کرده باشند، ایرادی ندارد که متکلم وحده باشد؛ اما خیلی زشت است که در یک نشستِ عادی، به تنهایی و پشت سرِ هم سخن بگویید و به دیگران اجازهی حرف زدن ندهید؛ بدینسان که اگر کسی حرفی برای گفتن داشته باشد، از ترسِ اینکه سخن شما را قطع کند، هیچ نگوید!
همچنین افرادِ لافزنی که هنگام سخن گفتن، خود را فصیح و سخنور نشان میدهند، از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فاصله دارند؛ مانندِ کسانی که لفظِ قلم سخن میگویند و هدفشان، خودنماییست! سخن بدینشکل در جمعی که زبان فصیح یا لفظ قلم نمیدانند، چه معنایی دارد؟ اگر در جمع دانشجویان یا طلاب علم سخن میگویید، خوب است با زبان شیوا حرف بزنید تا آنها نیز به همین شکل عادت کنند؛ اما با تودهی مردم به زبان خودشان، یعنی با گویش و لهجهای که دارند، سخن بگویید و از بهکار بردن واژههای قلمبهسلمبه بپرهیزید؛ وگرنه، استفاده از چنین کلماتی، یعنی با دهان پر حرف زدن، یعنی ژست آدمهای سخنور را به خود گرفتن!
و سومین دسته از کسانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاصله دارند، افرادِ مغرور و متکبر هستند؛ متکبر به کسی گفته میشود که سر و گردنش را در برابر مردم بالا میگیرد و وقتی راه میرود، گویا کسی جز خود را نمیبیند! این، اخلاقی بس زشت و نکوهیده است و انسان باید از آن دوری نماید؛ زیرا هر انسانی باید حد و اندازهی خود را بداند. اگر ثروتی دارد یا الله عزوجل به او علم و موقعیتی بخشیده است، دلیلی ندارد که تکبر ورزد؛ بلکه باید متواضع و فروتن باشد. چراکه تواضع و فروتنی پسندیده است، اما تواضعِ چنین کسانی به مراتب بهتر و افضل میباشد. از اینرو در حدیث آمده است: فقیر متکبر، جزو سه نفر یا سه گروهیست که الله روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، آنها را پاکیزه نمیگرداند و به آنها نظر نمیکند و عذاب دردناکی در انتظار اینهاست. زیرا فقیر چه انگیزهای برای کبر و غرور دارد؟ اگر اینها که علم، ثروت یا قدرتی دارند، متواضع باشند، تواضعشان ارزش بیشتری نسبت به تواضع و فروتنیِ دیگران دارد. لذا هرچه برخورداریهای انسان بیشتر است، باید بیشتر شکر بگزارد و در برابر حق و نسبت به خلق، تواضع و فروتنی بیشتری داشته باشد. الله متعال ما را به اخلاق و رفتار نیکو آراسته سازد و ما و همهی مسلمانان را از اخلاق و رفتار زشت، دور بگرداند؛ بهیقین او بخشندهی بزرگوار است.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6203؛ و صحیح مسلم، ش: 2150.
([2]) صحیح بخاری، ش: 3561؛ و صحیح مسلم، ش: 2330.
([3]) صحیح بخاری، ش: 1825؛ و صحیح مسلم، ش: 1193.
([4]) روایت نسائی (3939، 3940)؛ احمد (3/128، 199)؛ آلبانی/ در صحیح الجامع، ش: 3124 این حدیث را صحیح دانسته است.
([5]) ترمذی، ش: 846؛ نسائی، ش: 2827؛ ابوداود، ش: 1851؛ مدار این حدیث بر عمرو بن ابیعمر میباشد که نسائی دربارهاش گفته است: در حدیث، قوی نیست.
([6]) صحیح مسلم، ش: 2553؛ [این حدیث پیشتر بهشمارهی 595 ذکر شد.]
([7]) صحیح بخاری، ش: 03559، 6035)؛ و صحیح مسلم، ش: 2321.
([8]) صحیح الجامع، ش: 5721؛ السلسلة الصحیحة، ش: 867؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 1628.
([9]) ر.ک: شرح حدیث شمارهی 595.
([10]) السلسلة الصحیحة، ش: 977؛ صحیح ابنماجه، ش: 3224، از آلبانی/.
([11]) صحیح الجامع الصغیر، ش: 1232؛ و السلسلة الصحیحة، ش: 284؛ و صحیح الترمذی، ش: 928 از آلبانی/؛ و مشکاة المصابیح، ش: 3264. این حدیث پیشتر بهشمارهی ش: 283 ذکر شد.
([12]) حسن است؛ روایت ترمذی، ش: 2616 و ابنماجه؛ مدارش بر عاصم بن ابیالنجود میباشد.
([13]) صحیح است؛ روایت احمد در مسند (6/121، 260)؛ ابنماجه، ش: 5677.
([14]) صحیح الجامع، ش: 1932؛ صحیح أبیداود، آلبانی/، ش: 4013.
([15]) صحیح الجامع، ش: 1464؛ السلسلة الصحیحة، ش: 273؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 4015.
([16]) صحیح الجامع، ش: 2201؛ السلسلة الصحیحة، ش: 791؛ و صحیح الترمذی از آلبانی/، ش: 1642.