اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

129- باب: آداب مجلس و هم‌نشین

129- باب: آداب مجلس و هم‌نشین

829- عَنِ ابنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قال: قال رسولُ اللّهr: «لا یُقِیِمَنَّ أحَدُکُمْ رَجُلاً مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ یَجْلِسُ فِیه ولکِنْ تَوَسَعُّوا وتَفَسَّحوا»؛ وَکَان ابنُ عُمَرَ إذا قام َ لَهُ رَجُلٌ مِنْ مجْلِسِهِ لَمْ یَجِلسْ فِیه. [متفق علیه]([1])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هیچ‌یک از شما، کسی را از جایش بلند نکند تا خود در جای او بنشیند؛ بلکه - برای دیگران- جا باز کنید». ابن‌عمر$ عادت داشت که اگر کسی برایش برمی‌خاست و جای خود را به او می‌داد، - قبول نمی‌کرد و- در جایِ وی نمی‌نشست.

830- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt أَنَّ رسولَ اللّهr قال: «إِذَا قاَم أحَدُکُمْ مِنْ مَجْلسٍ ثُمَّ رَجَعَ إلَیْهِ فَهُوَ أحَقُّ بِه». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «اگر کسی - در مجلسی- از جای خود برخیزد و سپس بازگردد، او به آن‌جا سزاوارتر است».

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «آداب مجلس و هم‌نشین»؛ وی، این باب گشوده تا به بیان آدابی بپردازد که شایسته است انسان در مجالس و با هم‌نشینان خود، رعایت کند.

الله متعال در کتابش به آداب مجالس اشاره کرده و فرموده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ    [المجادلة: ١١]   

ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شود: در مجالس (برای نشستن دیگران) جا باز کنید، پس جا باز نمایید تا الله (بهشت و رحمتش را) برایتان فراخ گرداند.

آری؛ شریعت اسلامی، آیینی کامل است که به همه‌ی نیازهای دینی و دنیوی مردم توجه دارد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ ٨٩

                                                                                           [النحل: ٨٩]     

و کتاب را بر تو نازل کردیم که بیان‌گر همه چیز، و هدایت و رحمت و بشارتی برای مسلمانان است.

ابوذرt می‌گوید: «رسول‌اللهr در حالی از دنیا رفت که چیزِ ناگفته‌ای باقی نگذاشت؛ چنان‌که پرنده‌ای در آسمان بال‌ نمی‌گشاید، مگر این‌که درباره‌اش با ما سخن گفته و به ما علم و دانش آموخته است».([3]) از این‌رو می‌بینیم که شریعت اسلامی، مسایل مهم و بزرگِ دین از جمله توحید و مسایل عقیدتی، نماز، زکات، روزه و حج را بیان کرده و از مسایلی چون آداب خوردن و آشامیدن، و آداب خواب و آداب مجالس نیز غفلت نورزیده است.

سپس مؤلف/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که عبدالله بن عمر$ می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هیچ‌یک از شما، کسی را از جایش بلند نکند تا خود در جای او بنشیند؛ بلکه - برای دیگران- جا باز کنید». یعنی وقتی وارد مجلسی شدید و جایی برای نشستن نیافتید، به هیچ‌یک از حاضران نگویید: فلانی! برخیز؛ و آن‌گاه خود در جای او بنشینید. اگر می‌خواهید بنشینید، از حاضران جلسه بخواهید جا باز کنند که اگر جا باز نمایند، الله متعال نیز رحمتش را برای آن‌ها فراخ می‌گرداند؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ    [المجادلة: ١١]   

ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شود: در مجالس (برای نشستن دیگران) جا باز کنید، پس جا باز نمایید تا الله (بهشت و رحمتش را) برایتان فراخ گرداند.

اما جایز نیست که کسی را از جایش بلند کنید و خود در جای او بنشینید؛ حتی در رابطه با محلّ نماز. یعنی اگر کسی را دیدی که در صف اول ایستاده، برای شما روا نیست که به او بگویید: برخیز، و سپس خود در جایش بنشینید؛ حتی اگر بچه باشد؛ لذا بلند کردن بچه از صف نماز، جایز نمی‌باشد؛ زیرا این حدیث، عام است و بچه‌ها را نیز شامل می‌شود و بچه باید با مردم و در کنارِ آن‌ها نماز بخواند تا به نماز خواندن خو بگیرد.

در حدیثی آمده است: «لِیَلِنی مِنکُمْ أُولوا الأَحْلامِ والنُّهَى».([4]) یعنی: «افرادِ بالغ و عاقل، پشتِ سر و نزدیکِ من قرار بگیرند». این حدیث، بدین معنا نیست که تنها افرادِ بالغ و عاقل جلو بایستند یا بدین معنا نیست که بچه‌ها و خردسالان، حق ندارند در صف‌های جلو قرار بگیرند. زیرا اگر این‌گونه بود، پیامبرr می‌فرمود: «تنها افراد بالغ و عاقل، نزدیک امام و پشت سرِ او بایستند». اما فرموده است: «افراد بالغ و عاقل، پشت سر و نزدیک من قرار بگیرند»؛ و این، تشویقی برای افراد بالغ و عاقل بود تا در صف اول و نزدیک پیامبرr بایستند تا شریعتش را بیاموزند وآن را به دیگران منتقل کنند.

ابن‌عمر$ بر اساس تقوا و پرهیزگاری‌اش، عادت داشت که اگر کسی برایش برمی‌خاست و جای خود را به او می‌داد، - قبول نمی‌کرد و- در جایِ وی نمی‌نشست. می‌ترسید که آن شخص از روی شرم و حیا برخاسته باشد؛ زیرا روی کردِ چنین فردی مانندِ کسی‌ست که از روی اجبار، کاری انجام می‌دهد. لذا علما رحمهم‌الله گفته‌اند: اگر بدانید که فلانی از روی شرم و حیا یا خجالت به شما هدیه می‌دهد، قبول کردن هدیه‌اش حرام است.

هم‌چنین اگر گذرتان به خانه‌ی کسی افتاد و صاحب‌خانه، شما را به داخل خانه تعارف کرد و می‌دانستید که از روی خجالت چنین عملی انجام می‌دهد، نباید دعوتش را بپذیرید؛ زیرا حکمش، مانندِ کسی‌ست که کاری را از روی اجبار، انجام می‌دهد.

لذا یکی از آداب مجلس که پیامبرr برای امتش بیان نموده، اینست که انسان، کسی را از جایش بلند نکند تا خود، در جایش بنشیند.

***

831- وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ رضی الله عنهما قال: «کُنَّا إذَا أَتَیْنَا النَّبِیَّr جَلَسَ أَحَدُنَا حَیْثُ یَنْتَهی». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([5])

ترجمه: جابر بن سمره$ می‌گوید: هر یک از ما هنگامی که وارد مجلس پیامبرr می‌شد، در انتهای مجلس می‌نشست.

832- وَعَنْ أَبِی عَبْدِاللّه سَلْمانَ الْفارِسیِّt قال: قال رسولُ اللّهِr: «لاَ یَغْتَسِلُ رَجُلٌ یَوْمَ الجُمُعة وَیَتَطَهَّرُ مَا اسْتَطاعَ منْ طُهْرٍ وَیدَّهِنُ منْ دُهْنِهِ أوْ یَمَسُّ مِنْ طِیْبِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَخْرُجُ فَلاَ یُفَرِّقُ بَیْنَ اثْنَیْنِ ثُمَّ یُصَلّی ما کُتِبَ لَهُ ثُمَّ یُنْصِتُ إذَا تَکَلَّمَ الإمامُ إلا غُفِرَ لَهُ ما بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الأُخْرَى». [روایت بخاری]([6])

ترجمه: ابوعبدالله، سلمان فارسیt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس، روز جمعه غسل کند و حتی‌المقدور خود را پاکیزه نماید و از روغن یا مواد خوشبوکننده که در خانه دارد، استفاده کند و سپس، برای نماز جمعه- به مسجد- برود و در مسجد، میان دو نفر فاصله نیندازد- یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، ننشیند یا از روی شانه‌هایشان رد نشود-  و هرچه برایش مقدّر شد، نماز بخواند و آن‌گاه سکوت کند و به خطبه‌ی امام گوش بسپارد، همه‌ی گناهانش از جمعه‌ی قبل تا این جمعه، آمرزیده می‌شود».

شرح

نووی/ این دو حدیث را در باب آداب مجلس و هم‌نشین ذکر کرده است. یکی از آداب مجلس، اینست که وقتی انسان، وارد مجلسی می‌شود، جلو نرود و بالای مجلس ننشیند؛ همان‌گونه که پیامبرr و یارانش بدین‌شکل عمل می‌کردند. مگر این‌که از پیش، جایی در بالای مجلس برایش مشخص کرده باشند یا وقتی وارد مجلس می‌شود، کسی برخیزد و جای خود را به او بدهد.

اما این‌که حاضران را در زحمت بیندازد و به آن‌ها بگوید: کنار بروید تا در بالای مجلس بنشینم، بر خلاف روش پیامبرr و اصحابy می‌باشد و نشان‌گر خودپسندی و تکبرِ اوست.

اما اگر اهل علم و دعوت باشد، خود به خود جزو کسانی‌ست که در بالای مجلس می‌نشینند؛ یعنی مردم، خود به سوی او روی می‌آورند تا پرسش‌های خود را مطرح کنند یا به سخنانش گوش بسپارند. از این‌رو هرگاه پیامبرr وارد مجلسی می‌شد، در انتهای مجلس می‌نشست و در عمل، بالای مجلس، همان جایی می‌‌گردید که پیامبرr آن‌جا می‌نشست. لذا شایسته است که وقتی انسان وارد مجلسی می‌شود، در انتهای مجلس بنشیند؛ اگر از توده‌ی مردم، باشد، جایش همان‌جاست که نشسته است و اگر جزو خواص و علما باشد، مردم به او روی می‌آورند و بدین‌سان، محل نشستن وی به بالای مجلس تبدیل می‌گردد.

و از دیگر آداب مجلس، اینست که انسان، میان دو نفر فاصله نیندازد؛ یعنی در میان آن‌ها ننشیند و جایشان را تنگ نکند. پیامبرr درباره‌ی مردی سخن گفت که روز جمعه غسل می‌کند و حتی‌المقدور خود را پاکیزه می‌گرداند و از روغن یا مواد خوشبوکننده‌ای که در خانه دارد، استفاده می‌نماید و سپس، برای نماز جمعه- به مسجد- می‌رود و در مسجد، میان دو نفر فاصله نمی‌اندازد- یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، نمی‌نشیند یا از روی شانه‌هایشان رد نمی‌شود- و هرچه برایش مقدّر شد، نماز می‌خوانَد و چون امام خطابه‌اش را آغاز می‌نماید، به خطبه‌ی وی گوش می‌سپارد؛ چنین شخصی، همه‌ی گناهانش از جمعه‌ی قبل تا این جمعه و سه روز دیگر، یعنی در مجموع، گناهان ده روزِ او آمرزیده می‌شود.

این، نشان می‌دهد که بر انسان واجب است که روز جمعه، خود را پاکیزه بگرداند؛ یعنی غسل روز جمعه، واجب است و کسی که جز به ضرورت غسل جمعه را ترک می‌کند، گنهکار می‌گردد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «غُسْلُ یَوْم الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُحْتَلِمٍ».([7]) یعنی: «غسل روز جمعه بر هر بالغی واجب است». لذا بر هر بالغی که در نماز جمعه حاضر می‌شود، غسل جمعه واجب است؛ مگر این‌که آبی برای غسل نیابد یا آب برایش ضرر داشته باشد و یا در سفر باشد و بخواهد با اهالی محل در نماز جمعه حاضر شود، اما آب یا مکانی برای غسل نیابد. غسل جمعه از چنین شخصی، ساقط می‌گردد؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا                                [البقرة: ٢٨٦] 

الله، هیچ‌کس را جز به اندازه­ی توانش تکلیف نمی­دهد.

یکی دیگر از سنت‌های روز جمعه، اینست که انسان، موهای سرش را روغن بزند و به سر و وضعش برسد تا در بهترین وضعیت در نماز جمعه حاضر شود. و نیز سنت است که بهترین لباس‌هایش را بپوشد و مسواک بزند؛ یعنی به‌طور خاص، از مسواک استفاده کند. پس چه نیکوست با مسواک و خمیر دندان، دهانش را خوب، تمیز نماید.

هم‌چنین سنت است که اولِ وقت در مسجد، حاضر شود؛ زیرا کسی که در ابتدای وقت، به مسجد می‌رود، مانندِ کسی‌ست که شتری قربانی می‌کند و کسی که در ساعت دوم به مسجد برود، مانندِ اینست که گاوی قربانی کرده است؛ هرکس در ساعت سوم به مسجد برود، گویا قوچی قربانی کرده و کسی که در ساعت چهارم به مسجد برود، مثل اینست که مرغی صدقه داده است؛ کسی که در ساعت پنجم در مسجد حاضر می‌شود، گویا تخم‌مرغی صدقه داده و کسی که پس از امام به مسجد می‌آید، گرچه از پاداش جمعه برخوردار می‌شود، اما ثوابش کم‌تر است و پاداش ورود زودهنگام به مسجد به او نمی‌رسد و از این پاداش بزرگ محروم می‌گردد.

بسیاری از مردم، روز جمعه هیچ کاری ندارند؛ با این حال در خانه یا در کوچه و بازار می‌نشینند و بدین‌سان شیطان، آنان را از این پاداش بزرگ محروم می‌گرداند. لذا از همان ابتدای روز جمعه، برای کسب این پاداش دست به‌کار شوید، غسل کنید، خود را پاکیزه نمایید، عطر و روغن بزنید، بهترین لباس خود را بپوشید و زودهنگام به مسجد بروید و هر چه اللهU توفیق داد، نماز بخوانید و به تلاوت قرآن مشغول شوید تا امام بیاید و خطبه را آغاز نماید.

و از دیگر آداب جمعه، اینست که انسان، میان دو نفر فاصله نیندازد؛ یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، ننشیند و جایشان را تنگ نگرداند یا از روی شانه‌هایشان رد نشود. اما اگر در میان آن‌ها فاصله بود، ایرادی ندارد که آن‌جا بنشیند؛ زیرا این دو، خود با فاصله نشسته‌اند. اما نشستن در میان دو نفر که کنار هم هستند، آزار رساندن به آن‌هاست. پیامبرr شخصی را دید که از روی شانه‌های مردم رد می‌شد تا خود را به صف‌های جلو برساند؛ به او فرمود: «اجْلِسْ فَقَدْ آذَیْتَ». یعنی: «بنشین که مردم را اذیت کردی». این‌ها همه، جزو آداب حضور در نماز جمعه است.

***

833- وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِt أَنَّ رسولَ اللّهِr قال: «لا یَحِلُّ لِرَجُلٍ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنَ اثْنَیْنِ إلاّ بإذْنِهِمَا». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([8])

وَفِی روایةٍ لأبی داود: «لا یَجلِسُ بَیْنَ رَجُلیْنِ إلاَّ بإذْنِهمَا».

ترجمه: از عمرو بن شعیب از پدرش از جدشt روایت است: رسول‌اللهr فرمود: «برای هیچ‌کس جایز نیست که میان دو نفر، جز به اجازه‌ی آن‌ها - بنشیند و میانِ آن‌ها-فاصله بیندازد».

و در روایتی از ابوداود آمده است: «هیچ‌کس میان دو نفر جز به اجازه‌ی آن‌ها ننشیند».

834- وَعَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِt أنَّ رسولَ اللّهِr لَعَنَ مَنْ جَلَسَ وَسَطَ الْحَلْقَةِ. [روایت ابوداود با اِسناد حسن]

وَرَوَى التِّرمِذِیُّ عَنْ أَبِی مِجْلَزٍ أنَّ رَجُلاً قَعَدَ وَسَطَ حَلقْةٍ فقال حُذَیْفَةُt: مُلْعُونٌ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍr أوْ لَعَنَ اللّهُ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍr مَنْ جَلَسَ وَسَطَ الْحَلْقةِ. [ترمذی گفته است: این حدیث، حسن صحیح می‌باشد.]([9])

ترجمه: حذیفه بن یَمانt می‌گوید: «رسول‌اللهr کسی را که در وسط حلقه بنشیند، نفرین کرده است».

ترمذی از ابومجلز روایت کرده است: مردی، وسط حلقه نشست؛ حذیفهt فرمود: «هرکس وسط حلقه بنشیند، به زبان محمدr لعنت شده است» یا فرمود: «الله، کسی را که وسط حلقه می‌نشیند، به زبان محمدr لعنت کرده است».

835- وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّt قَالَ سَمِعْتُ رسولَ اللّهr یَقُولُ: «خَیْرُ الْمَجَالِسِ أوْسَعُهَا». [روایت ابوداود با اِسنادی صحیح و مطابق با شرط بخاری.]([10])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «بهترین مجالس، وسیع‌ترینِ آن‌هاست». [یعنی مجلسی که جای بیش‌تری برای نشستن داشته باشد.]

836- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt قال: قال رسولُ اللّهِr: «مَنْ جَلَسَ فی مَجْلسٍ فَکثُرَ فیهِ لَغَطُهُ فَقَالَ قَبْلَ أنْ یَقُومَ مِنْ مَجْلِسِهِ ذلک: سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، إلاَّ غُفِرَ لَهُ ماَ کان َ فی مَجْلِسِهِ ذلکَ». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([11])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس در مجلسی بنشیند و لغزش وی- اعم از همهمه یا شوخی و سخنان بی‌معنایش- در آن مجلس زیاد گردد، اما پیش از برخاستن، این دعا - یعنی دعای ذیل- را بگوید، همه‌ی اشتباه‌هایی که در آن مجلس از او سر زده است، بخشیده می‌شود؛ (سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ)».

 

 

شرح

یکی از آداب مجلس که مؤلف/ ذکر کرده، در روایت عمرو بن شعیب از پدرش از جدشt آمده است که پیامبرr فرمود: «برای هیچ‌کس جایز نیست که میان دو نفر، جز به اجازه‌ی آن‌ها - بنشیند و میانِ آن‌ها-فاصله بیندازد». یعنی اگر به جایی وارد شدید و دو نفر را دیدید که در کنارِ هم نشسته‌اند، در میان آن‌ها ننشینید؛ مگر این‌که آن‌ها خود به شما اجازه دهند. اجازه دادن می‌تواند به‌زبان یا در عمل باشد؛ یعنی یکی از آن‌ها بگوید: بیا این‌جا بنشین؛ یا این‌که خودشان از یکدیگر فاصله بگیرند و برای نشستن شما، جا باز کنند. این، اشاره‌ایست به این‌که می‌توانید در میان آن‌ها بنشینید. در غیر این صورت، در میانشان فاصله نیندازید؛ زیرا بی‌ادبی‌ست که به آن‌ها بگویید: جا باز کنید یا کنار بروید؛ هم‌چنین اگر در میان آن‌ها بنشینید، جایشان را تنگ کرده و آن‌ها را اذیت نموده‌اید.

یکی دیگر از آداب مجلس، اینست که وقتی وارد حلقه‌ یا گروهی می‌شوید که گرداگرد یکدیگر نشسته‌اند، در انتهای مجلس بنشینید؛ زیرا نشستن در وسط حلقه جایز نیست. فرقی ندارد که حلقه، حلقه‌ی درس و آموزش باشد یا این‌که عده‌ای دَوْرِ هم جمع شده و با هم سخن می‌گفته باشند. مهم اینست که وقتی حلقه زده‌اند، وسطِ آن‌ها ننشینید؛ زیرا بدین‌سان در میان آن‌ها و هم‌نشینانشان یا استاد و یا کسی که سخن می‌گوید، فاصله می‌اندازید؛ هم‌چنین معمولاً حاضرانِ جلسه دوست ندارند که کسی جلوتر از آن‌ها در میانِ حلقه بنشیند. از این‌رو نشستن در وسط حلقه، نادیده گرفتن حقوق حاضران است؛ مگر این‌که خود به شما اجازه بدهند. به عنوان مثال: جا، تنگ باشد یا جای کافی وجود نداشته باشد؛ لذا به شما بگویند: بفرما، این‌جا بنشین. در این صورت ایرادی ندارد؛ اما اگر بدون اجازه در وسط حلقه می‌نشینید، به‌یاد داشته باشید که حذیفه بن یمانt خبر داده که پیامبرr کسی را که در وسط حلقه می‌نشیند، نفرین کرده است.

و از دیگر آداب مجالس، اینست که انسان پیش از برخاستن از جلسه‌ای که در آن، سخنان‌ بی‌معنا گفته یا لغزشی از او سر زده است، این دعا را بگوید: «سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ». این، دعای کفاره‌ی مجلس است و کسی که پیش از برخاستن از جلسه، این دعا را می‌گوید، لغزش‌هایی که در مجلس از او سر زده است، بخشیده می‌شود. لذا مستحب است که این دعا، پایان‌بخش مجلسی باشد که خطاهای زیادی در آن روی داده است.

هم‌چنین شایسته است که مجالس، وسیع و فراخ باشند؛ یعنی جای زیادی برای نشستن داشته باشند. زیرا بهترین مجالس، فراخ‌ترین آن‌ها، یعنی مجلسی‌ست که جای زیادی برای نشستن دارد. به عبارت دیگر گنجایش عده‌ی بیش‌تری را دارد.

***

837- وَعَنْ أَبِی بَرْزَةَt قال: کانَ رسولُ اللّهِr یَقُولُ بِأَخَرَةٍ إذَا أرَادَ أنْ یَقُومَ مِنَ الْمَجِلسِ «سُبْحَانَکَ اللهمَّ وبَحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ»؛ فقال رَجُلٌ: یا رسول اللّه! إنَّکَ لَتَقُولُ قَوْلاً مَاکُنْتَ تَقُولُهُ فِیَما مَضَى؟ قال: «ذلکَ کفَّارَةٌ لِماَ یَکُونُ فی الْمجْلِسِ». [روایت ابوداود؛ ابوعبدالله، حاکم نیشابوری، این حدیث را در «المستدرک» از عایشه& روایت کرده و گفته است: اِسنادش صحیح می‌باشد.]([12])

ترجمه: ابوبرزهt می‌گوید: رسول‌اللهr در واپسین ایام زندگانی‌اش، هنگامی که می‌خواست از مجلسی برخیزد، این دعا را می‌گفت: «سُبْحَانَکَ اللهمَّ وبَحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ». مردی عرض کرد: ای رسول‌خدا! شما دعایی می‌گویید که پیش‌تر نمی‌گفتید؟ فرمود: «این، کفاره‌ی اشتباه‌ها و کارهای بیهوده‌ایست که در مجلس، روی می‌دهد».

[ترجمه‌ی دعا: «یا الله! از هر عیب و نقصی، پاک و منزّهی و تو را به‌پاکی می‌ستایم. گواهی می‌دهم معبود راستینی جز تو وجود ندارد. از تو درخواست آمرزش می‌کنم و با توبه و انابت به سوی تو بازمی‌گردم».

شرح

پیش‌تر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرr فرموده است: «هرکس در مجلسی بنشیند و لغزش وی- اعم از همهمه یا شوخی و سخنان بی‌معنایش- در آن مجلس زیاد گردد، اما پیش از برخاستن، این دعا - یعنی دعای ذیل- را بگوید، همه‌ی اشتباه‌هایی که در آن مجلس از او سر زده است، بخشیده می‌شود؛ (سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ)».

حدیث ابوبرزهt که مؤلف/ آن را پس از حدیث پیشین ذکر کرده، نشان‌گر اینست که پیامبرr خود نیز در پایان مجلس، این دعا را می‌گفت؛ هم‌چنین بیان فرمود که این دعا، کفاره‌ی مجلس است. کم‌تر پیش می‌آید که انسان در مجلسی بنشیند و از او خطا یا کار بیهوده‌ای سر نزند یا وقتش تَلَف نشود؛ لذا پسندیده است که وقتی برمی‌خیزد، این دعا را بگوید تا کفاره‌ی اشتباه‌هایی باشد که در مجلس از او سر زده است.

در حدیث دیگر از ابن‌عمر$ آمده است: کم‌تر پیش می‌آمد که پیامبرr از مجلسی برخیزد و این دعا را نگوید: «الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعصِیتِکَ...» تا پایان دعا. ان‌شاء‌الله درباره‌ی این دعا، توضیحِ بیش‌تری خواهیم داد. منظور، این‌که پیامبرr بیش‌ترِ اوقات، این دعا را می‌گفت. اما این‌که در هر مجلسی اعم از مجالس وعظ یا پند و اندرز نیز این دعا را می‌گفت، جای بحث و بررسی دارد. زیرا ابن عمر$ در همه‌ی مجالس پیامبرr حاضر نبود. لذا اگر کسی، این دعا را در ابتدا یا در انتهای جلسه و حتی در بینِ جلسه بگوید، به سنتی که پیامبرr انجام می‌داد، عمل کرده است.

***

838- وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قال: قَلَّمَا کان رسولُ اللّهِr یَقُومُ مِن مَجْلسٍ حَتَّى یَدعُوَ بِهؤلاَءِ الَّدعَوَاتِ: «الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ اْلیَقینِ ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا. اللهمَّ مَتِّعْنا بأسْمَاعِناَ، وأبْصَارِناَ، وَقُوّتِنا مَا أحییْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ منَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن می‌باشد.]([13])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: کم‌تر پیش می‌آمد که پیامبرr از مجلسی برخیزد و این دعاها را نگوید: «الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ اْلیَقینِ ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا. اللهمَّ مَتِّعْنا بأسْمَاعِناَ، وأبْصَارِناَ، وَقُوّتِنا مَا أحییْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ منَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا».

[ترجمه‌ی دعا: «یا الله! از خشیت خویش به‌اندازه‌ای نصیبمان بگردان که در میانِ ما و نافرمانیِ تو، حایل شود؛ و از طاعت خود، آن‌قدر به ما بده که ما را به بهشتِ تو برساند و به ما یقینی عطا کن که به‌وسیله‌ی آن، سختی‌های دنیا را بر ما آسان نمایی. یا الله! تا زمانی که ما را زنده می‌داری، ما را از گوش‌ها، چشم‌ها و نیرویمان- و دیگر حواسی که به ما داده‌ای- برخوردار بگردان و حواس ما را پیش از مرگمان از میان مَبَر و انتقام ما را بر کسی قرار بده که به ما ستم کرده است و ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان و مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگ‌ترین هدفمان و پایان و غایتِ علم و دانشمان نگردان و کسی را بر ما چیره مکن که به ما رحم نمی‌کند».]

شرح

امام نووی/ از عبدالله بن عمر$ روایت کرده است: کم‌تر پیش می‌آمد که پیامبرr از مجلسی برخیزد و این دعاها را نگوید:

«الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ»؛ یعنی: «یا الله! از ترس و خشیت خویش به‌اندازه‌ای نصیبمان بگردان که در میانِ ما و نافرمانیِ تو، حایل شود». خشیت، به ترسی گفته می‌شود که از روی علم و آگاهی یا به همراه علم و آگاهی‌ست. زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ                               [فاطر: ٢٨]     

به‌راستی تنها بندگان دانای الله از او می‌ترسند.

«ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ»: «خشیتی که میان ما و نافرمانیِ تو حایل شود». زیرا انسان هرچه بیش‌تر خداترس باشد، از اللهU کم‌تر نافرمانی می‌کند.

«وَمِنْ طَاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ»؛ یعنی: «و از طاعت خود، آن‌قدر به ما بده که ما را به بهشتِ تو برساند». زیرا راهِ رسیدن به بهشت، اطاعت و فرمان‌برداری از الله متعال است. اگر بنده‌ای، خداترس باشد، از کارهای حرام بپرهیزد و از اللهU اطاعت کند، با ترس و خشیت خویش از دوزخ رهایی می‌یابد و با طاعت و بندگی، وارد بهشت می‌شود.

«وَمِنَ اْلیَقینِ ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا»؛ یعنی: «و به ما یقینی عطا کن که به‌وسیله‌ی آن، سختی‌های دنیا را بر ما آسان نمایی». یقین، بالاترین درجه‌ی ایمان است. به عبارت دیگر، یقین، ایمانی‌ست که هیچ شک و تردیدی به همراه ندارد و انسان به غیب و آن‌چه از نظرش پنهان است، آن‌گونه باور دارد که گویا پیشِ چشمِ اوست و آن را می‌بیند.

کمالِ یقین، اینست که انسان به آن‌چه الله متعال خبر داده است، یعنی به امور غیب و آن‌چه به نام‌ها و صفات الهی یا به آخرت و امثال آن مربوط می‌شود، یقینِ کامل داشته باشد؛ به‌گونه‌ای که گویا غیب و آن‌چه را که الله متعال از آن خبر داده است، با چشم مشاهده می‌کند.

«ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا»؛ یعنی: «یقینی که به‌وسیله‌ی آن، سختی‌های دنیا را بر ما آسان نمایی». زیرا سختی‌های فراوانی در دنیا وجود دارد؛ اما اگر انسان، یقین داشته باشد که سختی‌های دنیا، کفاره‌ی گناهان و سبب رفع درجاتِ اوست، آن‌گاه که صبر و شکیبایی پیشه سازد و به اجر و پاداش الهی امیدوار باشد، سختی‌ها بر او آسان می‌گردد و مشکلات و مصیبت‌های جانی، مالی و خانوادگی هرچه بزرگ باشند، او را از پا در نمی‌آورند؛ بلکه تا زمانی که یقین کامل داشته باشد، همه‌ی سختی‌ها بر او آسان خواهد بود.

«اللهمَّ مَتِّعْنا بأسْمَاعِناَ، وأبْصَارِناَ، وَقُوّتِنا مَا أحییْتَنَا»؛ یعنی: «یا الله! تا زمانی که ما را زنده می‌داری، ما را از گوش‌ها، چشم‌ها و نیرویمان- و دیگر حواسی که به ما داده‌ای- برخوردار بگردان». بدین‌سان دعا می‌کنیم که الله متعال، ما را تا زمانی که زنده هستیم، از حواسی چون شنوایی، بینایی و نیروی بدنی بهره‌مند کند. زیرا کسی که از این حواس بهره‌مند است، خیر و نعمت فراوانی در اختیار دارد؛ اما وضعیتِ کسی که کم‌توان یا ناتوان ذهنی و جسمی‌ست، بر کسی پوشیده نیست. ناگفته نماند که نباید چنین کسانی را سرزنش کنیم؛ بلکه با آن‌ها با کمالِ احترام رفتار نماییم.

«وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ منَّا»؛ یعنی بگذار از این حواس استفاده کنیم. به عبارت دیگر حواس ما را پیش از مرگمان از میان مَبَر و به لطف خویش حواسمان را به‌سان وارثانمان حفظ بفرما. این، کنایه از تداوم و ماندگاری حواس تا پایان زندگی‌ست.

«وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا»؛ یعنی: «و انتقام ما را بر کسی قرار بده که به ما ستم کرده است». به عبارت دیگر خود از کسانی که به ما ستم کرده‌اند، برای ما انتقام بگیر؛ چه با مکافات دنیا و چه با مجازات آخرت. لذا ایرادی ندارد که انسان متناسب با ستمی که بر او رفته است، بر ضدّ ظالم دعا کند. پس، در دعا بر ضدّ ظالم نیز انصاف داشته باشیم و بدانیم که الله متعال، دعای مظلوم را می‌پذیرد.

پیامبرr هنگامی که معاذt را برای دعوت، به یمن فرستاد و مواردِ دعوتش را برایش بیان نمود، به او فرمود: «فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلک، فَإِیَّاکَ وکَرائِمَ أَمْوالِهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَیْس بینها وبیْنَ الله حِجَابٌ».([14]) یعنی: «اگر این فرمان را پذیرفتند - و حاضر شدند زکات بدهند-  از گرفتن اموال قیمتیِ آن‌ها (به عنوان زکات) بپرهیز و از دعای مظلوم بترس. زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».

الله متعال، فرمانروای عادلی‌ست که دادِ مظلوم را از ظالم می‌ستاند؛ یعنی آن‌گاه که ستم‌دیده، شکایت به پیشِ الله می‌برد، اللهU از ستم‌کار انتقام می‌گیرد و به دادِ مظلوم می‌رسد. اما مظلوم، نباید بیش‌تر یا شدیدتر از ستمی که بر او رفته است، بر ضدّ ظالم دعا کند؛ و گرنه، خود ستم‌گر به‌شمار می‌آید.

«وَانْصُرْنا عَلَى مَنْ عَادَانَا»؛ یعنی: «ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان». بزرگ‌ترین دشمن مسلمانان، یهودیان و نصرانی‌ها و نیز مشرکان بودایی، ملحدان و منافقان هستند. این‌ها، با ما مسلمانان کینه و دشمنی دارند. الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمۡ أَوۡلِیَآءَ     [الممتحنة : ١]      

ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خویش مگیرید.

الله متعال درباره‌ی منافقان می‌فرماید:

﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٤               [المنافقون: ٤]       

آن‌ها، دشمن‌اند؛ پس، از آنان برحذر باش. الله، نابودشان کند که چگونه منحرف می‌شوند.

لذا هر مسلمانی از الله درخواست می‌کند که او را بر دشمنانش، بر یهود و نصارا، و مشرکان و بودایی‌ها و دیگر گروه‌های کفر، پیروز بگرداند. همانا الله، یاورِ مؤمنان است؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿بَلِ ٱللَّهُ مَوۡلَىٰکُمۡۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلنَّٰصِرِینَ ١٥٠                  [آل عمران: ١٥٠]     

آری! الله یاور شماست؛ و او بهترین یاوران است.

«وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا»؛ یعنی: «و مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگ‌ترین هدفمان و پایان و غایتِ علم و دانشمان نگردان». مصیبت‌ها، معمولاً مالی یا جانی‌ست؛ بدین‌سان که دزد، مالِ انسان را می‌بَرد یا آتش، آن را می‌سوزاند یا به هر شکلی، مال و ثروت انسان از میان می‌رود. و اما مصیبتِ جانی؛ مانندِ این‌که یک شخص یا یکی از عزیزانش، بیمار می‌شود یا می‌میرد. و گاه مصیبت، عقلی‌ست؛ یعنی یک شخص یا یکی از عزیزانش به جنون مبتلا می‌گردد. ولی بزرگ‌ترین مصیبت، مصیبتی‌ست که بر دینِ انسان وارد می‌شود.- از الله متعال درخواست می‌کنیم که ما را بر دینش استوار و ثابت‌قدم بگرداند.- مصیبت‌های دینی، مانند مصیبت‌های جانی‌ست که پاره‌ای از آن‌ها مانند سرماخوردگی و سردرد، سخت و شدید نیست. پاره‌ای از مصیبت‌های دینی نیز همین‌گونه‌اند؛ مانند گناهان کوچک. و برخی از مصیبت‌های دینی، هلاکت‌بارند؛ مانند کفر، شرک و شک و تردید و امثال آن. همان‌گونه که مرگ، بزرگ‌ترین مصیبت یا بلای جسمی‌ست. لذا همواره دعا می‌کنیم که الله متعال ما را به مصیبت‌های دینی، مبتلا نکند؛ زیرا تحمل سایر مصیبت‌ها، آسان می‌باشد و مصیبت‌زده‌ی واقعی، کسی‌ست که از اجر و پاداش الاهی محروم می‌گردد.

«وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا»؛ پس، پروردگارا! ما را از اجر و ثواب، محروم مگردان و دنیا را بزرگ‌ترین هدفمان و پایان و غایتِ علم و دانشمان قرار نده؛ بلکه آخرت را هدفمان قرار بده و چنان کن که نصیبمان از دنیا را فراموش نکنیم. یعنی آن‌چه از دنیا به نفعِ ماست، نصیبمان بفرما. چراکه دنیا، ضرورتِ گریزناپذیر همگان است، اما نباید مهم‌ترین هدف زندگی یا پایان و غایتِ علم و دانشِ انسان باشد. از این‌رو انسانِ مسلمان از اللهU می‌خواهد که علم آخرت را پایان و غایتِ دانش او بگرداند؛ علم دنیا و دانش مربوط به زندگی دنیا، هرچه باشد، پایان می‌یابد و از میان می‌رود؛ یعنی اگر انسان، پزشکی برجسته یا جغرافی‌دانی نام‌دار یا فیزیک‌دانی مشهور باشد، دانش وی، حداکثر در خدمت دنیا یا در محدوه‌ی دنیا خواهد بود؛ اما مهم، دانشِ آخرت، یعنی علم مربوط به شریعت است.

«وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا»؛ یعنی: «و کسی را بر ما چیره مکن که به ما رحم نمی‌کند». کسی به ما رحم کند، آسیبی به ما نمی‌رساند؛ تنها کسی، به ما بد می‌کند یا به ما آسیب می‌رساند که رحم ندارد.

پیامبرr در هر مجلسی که می‌نشست، معمولاً این دعا را می‌گفت؛ البته همان‌گونه که پیش‌تر گفتیم، گفتن این دعا در هر مجلسی، لازم یا واجب نیست.

***

839- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt قال: قال رسولُ اللّهr: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَقُومُونَ مِنْ مَجْلسٍ لا یَذکُرُونَ الله تَعَالَى فیهِ إلاَّ قَامُوا عَنْ مِثلِ جیفَةِ حِمَارٍ وکانَ لَهُمْ حَسْرَةً». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([15])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر گروهی از مجلسی برخیزند که در آن الله متعال را یاد نکرده‌اند، گویا از لاشه‌ی الاغی مُرده برخاسته‌اند و این مجلس برای آنان، مایه‌ی حسرت و افسوس خواهد بود».

840- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِیِّr قال: «مَا جَلَسَ قَومٌ مَجْلِسًا لم یَذْکرُوا اللّهَ تَعَالَى فیهِ ولَم یُصَُّلوا عَلَى نَبِیِّهم فیهِ إلاَّ کانَ عَلَیْهِمْ تِرَةٌ، فإِنْ شاءَ عَذَّبَهُم، وإنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُم». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([16])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هر گروهی در مجلسی بنشینند و در آن، الله متعال را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، زیان و نقصی برای آن‌ها به‌شمار می‌آید؛ اگر الله بخواهد، عذابشان می‌کند و اگر بخواهد، آنان را می‌آمرزد».

841- وَعَنْهُ عَنْ رسولِ اللّهr قال: «مَنْ قَعَدَ مَقْعَدًا لَمْ یَذْکُرِ اللّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیِهِ مِنَ الله تَعَالَى تِرَةٌ، وَمَنِ اضْطَجَعَ مُضْطَجَعاً لاَ یَذْکُرُ اللّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیْهِ مِن اللّهِ تِرَةٌ». [روایت ابوداود]([17])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس در جایی بنشیند و الله متعال را در آن‌جا یاد نکند، زیانی از سوی الله متعال بر اوست؛ و هرکس، در جایی بخوابد و آن‌جا الله متعال را یاد نکند، ضرر و زیانی از سوی الله متعال بر اوست».

شرح

این سه حدیث درباره‌ی آداب مجلس می‌باشد و نشان می‌دهد که شایسته است انسان در مجلسی که می‌نشیند، اللهU را یاد کند و بر پیامبرr درود بفرستد؛ چنان‌که در این احادیث آمده است: «هر گروهی در مجلسی بنشینند و در آن، الله متعال را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، زیان و نقصی برای آن‌ها به‌شمار می‌آید؛ اگر الله بخواهد، عذابشان می‌کند و اگر بخواهد، آنان را می‌آمرزد».

یاد و ذکر الله متعال در مجالس، صورت‌های گوناگونی دارد؛ از آن جمله، اینست که شخصی در مجلس درباره‌ی یکی از آیه‌های اللهU سخن بگوید؛ مثلاً بگوید: «با این‌که فصلِ زمستان است، هوایی بهاری را تجربه می‌کنیم و این، از قدرت پرودگار و از نشانه‌های اوست». یا به عنوان مثال، بگوید: «اگر همه‌ی مردم جمع شوند، نمی‌توانند این هوای گرم را در این فصل که باید هوا سرد باشد، به سرما تبدیل کنند». بیان یکی از ویژگی‌های پیامبرr نیز یکی دیگر از صورت‌های معنوی کردن مجلس است؛ مثلاً بگوید: «پیامبرr پرهیزگارترین مردم بود» و سپس بر او درود بفرستد. حاضران جلسه که به این سخنان گوش می‌سپارند، در ثوابش شریک‌اند.

این، نمونه‌هایی از ذکر الله متعال و یادِ پیامبرr است. و اگر بخواهد، الله متعال را با الفاظ و واژه‌های مشهورِ ذکر، یعنی با گفتن: «سبحانالله»، «لاإله‌إلاالله»، «ما شاءالله» و امثال آن، یاد کند. خلاصه این‌که آدمِ زیرک و خردمند، می‌تواند درک کند که در هر مجلس و انجمنی چگونه اللهU را یاد نماید یا بر پیامبرr درود بفرستد.

دعای پایان مجلس نیز یکی دیگر از نمونه‌های ذکر و یادِ اللهU می‌باشد؛ یعنی هنگامِ برخاستن از مجلس، این دعا را بگوید: «سُبْحَانَکَ اللهمَّ وبَحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ».

لذا با توجه به احادیث یادشده، شایسته است که انسان، در هر مجلس و در هر فرصتی، حتی هنگام خوابیدن نیز الله متعال را یاد کند تا از زمره‌ی کسانی باشد که الله متعال درباره‌ی آنان فرموده است:

﴿ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا                          [آل عمران: ١٩١]      

کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 6270؛ و صحیح مسلم، ش: 2177.

([2]) صحیح مسلم، ش: 2179.

([3]) اِسنادش ضعیف است؛ روایت: طبرانی در الکبیر (2/155) از طریق سفیان بن عیینه از فطر از ابوالطفیل از ابوذر به صورت مرفوع؛ دارقطنی در العلل (6/290) گفته است: «و غیر از  ابن‌عیینه، این روایت را از فطر از منذر ثوری از ابوذر، به صورت مرسَل نقل کرده‌اند و همین، صحیح است». شاهدِ این معنا، روایت شافعی در مسند اوست که اِسنادش ضعیف می‌باشد.

([4]) صحیح مسلم، ش: 432، 122؛ ر.ک: حدیث شماره‌ی 353و 354. [مترجم]

([5]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4040.

([6]) صحیح بخاری، ش: 883.

([7]) صحیح بخاری، ش: (811، 830، 831، 846، 2471)؛ و مسلم، ش: 1397، 1400)

([8]) صحیح الجامع، ش: 7656؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4055.

(834): ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 4694؛ السلسلۀ الضعیفۀ، آلبانی/، ش: 638.

([10]) صحیح الجامع، ش: 3285؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 832؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4035.

([11]) صحیح الجامع، ش: 619؛ ر.ک: السلسلۀ الصحیحۀ (ح67-81)؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2730.

([12]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4068.

([13]) صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2783.

([14]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (1395، 1458، 1496، 4347)؛ و صحیح مسلم، ش: 19. [ر.ک: حدیث شماره‌ی 213. (مترجم)]

([15]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4064.

([16]) صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2691.

([17]) صحیح الجامع، ش: 6477؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 78؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4065. [پیش‌تر به‌شماره‌ی 823 گذشت.]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد