144- باب: امر به عیادت بیمار و تشییع جنازه
899- عن البراء بن عازبٍ$ قال: أَمَرَنا رسولُ اللهr بِعَیادَةِ الَمرِیضِ، وَاتِّباع الجنازةِ، وَتشْمیتِ العَاطس، وإبرارِ الْمُقْسِمِ ونصرِ الْمَظْلومِ، وَإِجابَةِ الدَّاعِی، وإفْشاءِ السَّلام». [متفق علیه]([1])
ترجمه: براء بن عازب$ میگوید: رسولاللهr ما را به عیادتِ بیمار، تشییع جنازه، دعای خیر (و گفتن یرحمکالله) در جواب کسی که عطسه میزند، عملی ساختنِ سوگندِ کسی که سوگند یاد میکند، یاری رساندن به مظلوم، پذیرشِ دعوت و ترویج و آشکار نمودنِ سلام دستور داد.
شرح
پیشتر چند باب سودمند در رابطه با زندگان ذکر شد؛ سپس نووی/ در این باب به موضوعِ عیادتِ بیمار و تشییع جنازه پرداخته است.
برخی از علما عیادتِ بیمار را فرض کفایه میدانند و اگر کسی از بیمار عیادت نکند، عیادت از او بر کسی که از بیماریِ وی آگاه است، واجب میباشد؛ زیرا پیامبرr عیادت از بیمار را در شمارِ حقوق مسلمان بر برادرش برشمرده است. شایسته نیست که مسلمانان با وجودِ آگاهی از بیمار بودن برادرِ خویش، به عیادتش نروند یا هیچکس از او عیادت نکند؛ زیرا این، قطع رابطه با برادرِ مسلمان، و بسیار زشت و ناپسندیده است!
لذا قول راجح همین است که عیادت از بیمار، فرض کفایه میباشد. روشن است که معمولاً خویشاوندان و دوستانِ بیمار از او عیادت میکنند و بدینسان فرض کفایه انجام میشود؛ اما اگر مسلمانی غریب در شهرِ ما بیمار شد و ما از بیماریِ او مطلع بودیم و میدانستیم که هیچکس به عیادتش نرفته، بر ما واجب است که از او عیادت کنیم؛ زیرا عیادت از بیمار جزو حقوق مسلمان بر سایر مسلمانان است.
مستحب است که عیادتکننده، حالِ بیمار را از او بپرسد و دربارهی عبادتش از او سؤال کند؛ مثلاً بگوید: چگونه وضو میگیری یا چگونه نماز میخوانی؟ آیا حقی بر گردنِ کسی داری و آیا کسی، حقّی بر تو دارد؟ و اگر پاسخش مثبت بود، به او بگویید: چه حقی بر گردنِ توست؟ و از او بخواهید که وصیتش را بگوید؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «مَا حَقُّ امْرِیءٍ مُسلِمٍ لَهُ شَیءٌ یُوصِی فِیه، یبِیتُ لَیْلَتَیْنِ إِلاَّ وَوَصِیَّتُهُ مَکْتُوبَةٌ عِنْدَهُ».([2]) یعنی: «برای مسلمانی که چیزی برای وصیت دارد، جایز نیست که دو شب بر او بگذرد و وصیتنامهاش را ننوشته باشد». البته نباید برای وصیت کردن روی بیمار فشار بیاورد یا در این باره پافشاری کند؛ بهویژه اگر حالِ بیمار مساعد نباشد. زیرا پافشاری و اصرار بر وصیت کردن، او را خسته و رنجور میگرداند. همچنین مدتِ زیادی نزدِ بیمار ننشینید؛ زیرا خسته میشود و چهبسا دوست دارد با خانوادهاش باشد. اما اگر هنگام عیادت بیمار، دریافتید که دوست دارد زمان زیادی نزدش بمانید، این کار را بکنید؛ بدینسان خوشحالش کردهاید و کار نیکی انجام دادهاید که ثواب دارد. چه بسا این کار که باعث خوشحالی او میشود، زمینهای برای بهبودش گردد؛ زیرا شادمانی و داشتن روحیهی خوب، تأثیر بهسزایی در بهبود و رفع بیماریها دارد. و بر عکس، غمگین کردنِ بیمار، یکی از اسباب و زمینههای افزایش یا طولانی شدن بیماریست. از اینرو عیادتکننده، باید به بیمار روحیه دهد و سخنانی از اینقبیل به او بگوید که ماشاءالله امروز، حال و وضع خوبی داری. و لازم نیست که با او بهگونهای سخن بگوید که سخنانش، گویای بهبود وضعیت جسمانی وی باشد؛ زیرا شاید وضعیت جسمانی بیمار نسبت به دیروز، بدتر شده باشد. از اینرو بهتر است بگوید: ماشاءالله وضعیت خوبی داری؛ چراکه در حقیقت، همهی اوضاع و احوال مؤمن، برای او خوبست؛ میتوانید به او بگویید: امروز از دیروز بهتری؛ زیرا پنج وقت نماز خواندهای؛ استغفار کردهای؛ «لاإلهإلاالله» گفتهای و بهخاطر این بیماری بر اجر و ثوابت افزوده شده است. بدینسان او را شادمان میکنید؛ درست نیست که به او بگویید: «دیروز از امروز بهتر بودی». این، اشتباه است؛ حتی اگر واقعاً حالِ بیمار از دیروز بدتر شده باشد. گفتنِ چنین سخنی اگر زیان نداشته باشد، فایدهای هم ندارد. اگر بیمار دوست داشت که با او حرف بزنید و برایش قصه بگویید، ایرادی ندارد که برایش داستانهای واقعی- نه دروغین- تعریف کنید؛ چراکه این امر، او را خوشحال میکند و روحیه دادن به بیمار، نیک و پسندیده است. وقتی قصدِ رفتن و ترکِ او را دارید، برای رفتن از او اجازه بگیرید و بگویید: اجازهی مرخصی میدهی؟ این هم او را شادمان میگرداند؛ زیرا شاید دوست داشته باشد مدت بیشتری نزدش بمانید. حتماً بکوشید که او را در بیماریاش به انجامِ کارهای نیک تشویق کنید و به او سخنان نیک و پسندیدهای بگویید؛ بهعنوان مثال: به او بگویید: «گاه الله متعال انسان را به بیماری مبتلا میکند تا به او نفع و فایده برساند و توجه و انابتش به سوی الله بیشتر شود». زیرا انسان بههنگام بیماری با توجه و عنایتِ بیشتری به ذکر و تلاوت قرآن و دیگر کارهای نیک میپردازد. شما با تشویق بیمار به کارهای نیک، در اجر و ثوابش سهیم خواهید بود؛ زیرا مشوقش بودهاید.
***
900- وعن أَبی هریرةt أَنَّ رسولَاللهr قال: «حقُّ الْمُسْلمِِ عَلَى الْمُسْلِمِ خمسٌ: رَدُّ السَّلام، وَعِیَادَةُ الْمرِیض، واتِّبَاعُ الْجنَائِز، وإِجابة الدَّعوةِ، وتَشمِیتُ العْاطِسِ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان، پنج مورد است: جواب سلام، عیادت بیمار، تشییع جنازه، قبول کردن دعوت، و دعای خیر (مانند گفتن یرحمکالله) برای کسی که عطسه میزند».
شرح
مؤلف، نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: «کتاب: عیادت بیمار و تشییع جنازه».
کاربرد هر یک از واژههای «عیادت»، «ملاقات» و «تشییع» روشن است. ملاقات، بدین معناست که برای دیدنِ برادرِ دینیِ خود، به خانهاش بروید. و واژهی عیادت، برای بیمار بهکار میرود؛ عیادت به چندین دیدار و ملاقات گفته میشود؛ زیرا تا زمانیکه برادرِ مسلمانتان بیمار است، چند بار به دیدنش میروید.
و تشییع، یعنی غسل دادن و تکفین جنازه و نماز بر آن و سپس دفن یا خاکسپاریِ آن.
مؤلف، حدیث براء بن عازب$ را ذکر کرده است که پیشتر دربارهاش سخن گفتیم؛ شاهد موضوع از این حدیث، مسألهی عیادت بیمار است و چون رسولاللهr به عیادتِ بیمار دستور داده، پس عیادت بیمار فرض کفایه میباشد؛ یعنی اگر عدهای از بیمارِ مسلمان عیادت کنند، مسؤولیتش از دیگران ساقط میشود. و اگر هیچکس از بیمار عیادت نکند بر کسی که از بیماریِ برادرِ مسلمانش آگاه است، واجب میباشد که به عیادتِ وی برود. البته بیماری که از او عیادت میشود، بیماریست که خانهنشین یا بستری شده و نمیتواند بیرون برود؛ اما در مواردی که بیماری خفیف است و بیمار، بستری یا خانهنشین نمیشود و به میانِ مردم میرود، عیادت از او واجب نیست؛ بلکه کسی که از بیماریاش مطلع میباشد، از او احوالپرسی میکند.
عیادت بیمار، آداب فراوانی دارد؛ از جمله:
1- قصد و نیت عیادتکننده، عمل به دستورِ پیامبرr باشد؛ زیرا پیامبرr به عیادتِ بیمار دستور داده است.
2- نیتِ عیادتکننده، نیکی کردن به برادرِ مسلمانش باشد؛ زیرا بیماری که برادرِ مسلمانش به عیادتش میرود خوشحال میشود و روحیه میگیرد.
3- عیادتکننده فرصت را غنیمت بشمارد و بیمار را به توبه و استغفار و ادای حقوق مردم تشویق کند.
4- گاه، بیمار مشکلات و پرسشهایی دربارهی طهارت یا وضو و نمازش دارد؛ اگر عیادتکننده، کارشناس و عالِم دینی باشد، بیمار میتواند از او استفاده کند؛ حال چه بیمار، خود سؤالهایش را مطرح نماید و چه عیادتکننده توضیحات لازم را در اینباره ارائه دهد.
5- عیادتکننده باید شرایط را در نظر بگیرد که آیا مدتِ زیادی نزد بیمار بماند یا عیادتش را کوتاه کند؟ روشِ درست، همین است؛ یعنی مدت عیادت به شرایطِ بیمار بستگی دارد. البته برخی از علما گفتهاند: زمانِ عیادت، باید کوتاه باشد تا بیمار خسته و رنجور نشود. اما دیدگاهِ درست در اینباره این است که عیادتکننده، شرایط را در نظر بگیرد: اگر بیمار، خود دوست داشته باشد که عیادتکننده، مدت زیادی نزدش بماند، همین کار را بکند تا بیمار خوشحال شود؛ ولی اگر روشن بود که بیمار دوست دارد با خانوادهاش باشد، عیادتکننده به عیادتی کوتاه در حد احوالپرسی بسنده کند و برخیزد.
6- عیادتکننده باید نعمت سلامتی را بهیاد آورَد؛ زیرا انسان زمانی قدرِ یک نعمت را میداند که دیگران را از آن محروم میبیند. لذا هنگامِ عیادت بیمار، سپاس و ستایشِ الله را بر نعمتِ سلامتی بهجای آورید و از او بخواهید که این نعمت را بر شما مستدام بدارد.
7- یکی از فواید عیادت از بیمار، این است که ممکن است بیمار برای عیادتکننده دعا کند و دعای بیمار، شایستهی اجابت است؛ زیرا الله متعال با دلشکستگانیست که دلهایشان بهخاطرِ او شکسته است و آدمِ بیمار، بهویژه کسی که بیماریاش طولانی شده، دلشکسته و رنجور است و امیدِ بیشتری به پذیرفته شدنِ دعایش وجود دارد.
البته فوایدِ عیادت از بیمار، بیش از مواردیست که ذکر کردیم؛ از اینرو شایسته است که انسان بهخاطرِ اجر و ثوابِ فراوانِ این عمل، توجه و اشتیاق وافری به عیادت از بیماران داشته باشد.
***
901- وَعَنْهُ قال قال رسولُ اللهr: «إنَّ اللهU یَقُولُ یَوْمَ القیَامَة: یَا ابْنَ آدَمَ مَرِضْتُ فَلَم تَعُدْنِی، قال: یا ربِّ کَیْفَ أعُودُکَ وأنْتَ رَبُّ العَالَمین؟ قال: أمَا عَلِمْتَ أنَّ عَبْدی فُلاَناًَ مَرِضَ فَلَمْ تَعُدْهُ، أمَا عَلِمْتَ أنَّک لو عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ؟ یَا ابْنَ آدمَ اسْتَطْعَمْتُکَ فَلَمْ تُطْعِمْنِی، قال: یا ربِّ کَیْفَ أُطْعِمُکَ وَأنْتَ رَبُّ العَالَمین؟ قال: أَمَا عَلِمْتَ أنَّهُ اسْتَطْعَمَکَ عَبْدِی فلانٌ فَلَمْ تُطْعِمْهُ، أما عَلِمْتَ أنَّکَ لَوْ أَطْعَمْتَهُ لَوَجَدْتَ ذلک عِنْدِی؟ یَا ابْنَ آدمَ اِسْتَسْقَیْتُکَ فَلَمْ تَسِقْنِی، قال: یا رَبَّ کیفَ أسْقیکَ وَأنْتَ ربُّ العالَمِینَ؟ قال: اسْتَسْقاکَ عَبْدِی فُلانٌ فَلَمْ تَسِقْهُ، أمَا عَلِمْتَ أنَّکَ لَوْ سَقَیْتَهُ لَوَجَدْتَ ذلکَ عِندِی؟» [روایت مسلم]([4])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اللهU روز رستاخیز میفرماید: ای فرزندِ آدم! بیمار شدم و از من عیادت نکردی. - بنده- میگوید: پروردگارا! چگونه از تو عیادت کنم، در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی (و بیمار نمیشوی)؟ میفرماید: آیا ندانستی که فلانبندهام بیمار شد؛ اما تو عیادتش نکردی؟ آیا نمیدانستی که اگر از او عیادت میکردی، مرا نزدِ او مییافتی؟ ای فرزندِ آدم! من از تو غذا خواستم و تو به من غذا ندادی. - بنده- میگوید: پروردگارا! چگونه به تو غذا بدهم، در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی (و نیازی به غذا نداری)؟ میفرماید: آیا ندانستی که فلانبندهام از تو غذا خواست؛ اما تو به او غذا ندادی؟ آیا نمیدانستی که اگر به او غذا میدادی، پاداشِ آن را نزدِ من مییافتی؟ ای فرزندِ آدم! من از تو آب خواستم و تو به من آب ندادی. - بنده- میگوید: پروردگارا! چگونه به تو آب بدهم، در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی (و نیازی به آب نداری)؟ میفرماید: آیا ندانستی که فلانبندهام از تو آب خواست؛ اما تو به او آب ندادی؟ آیا نمیدانستی که اگر به او آب میدادی، پاداشِ آن را نزدِ من مییافتی؟»
شرح
نووی/ این حدیث را در باب عیادت بیمار و تشییع جنازه آورده است.
ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اللهU روز رستاخیز میفرماید: ای فرزندِ آدم! بیمار شدم و از من عیادت نکردی. - بنده- میگوید: پروردگارا! چگونه از تو عیادت کنم، در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی (و بیمار نمیشوی)؟ میفرماید: آیا ندانستی که فلانبندهام بیمار شد؛ اما تو عیادتش نکردی؟ آیا نمیدانستی که اگر از او عیادت میکردی، مرا نزدِ او مییافتی؟»
هیچ ایرادی بر این حدیث وارد نیست؛ یعنی بر آن قسمتِ حدیث که اللهU میفرماید: «ای فرزندِ آدم! بیمار شدم و از من عیادت نکردی». زیرا بیمار شدنِ الله متعال، غیرممکن است؛ چون بیماری، صفت نقص میباشد و الله متعال از هر عیب و نقصی، پاک است؛ همانگونه که خود میفرماید:
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠﴾ [الصافات : ١٨٠]
پروردگارت که پروردگار شکوه و عزت است، از آنچه (کافران) توصیف میکنند، پاک و منزه میباشد.
در اینجا منظور از بیماری، بیماریِ یکی از بندگان نیک و شایستهی الله متعال است؛ میدانید که دوستان و اولیای الاهی، بندگانِ ویژهی او هستند. از اینرو در حدیث قدسی آمده است: «منْ عادى لی ولیًّاً فقدْ آذنتهُ بالْحرْب».([5]) یعنی: «هرکس، با دوستان من دشمنی نماید، با او اعلام جنگ میکنم». به عبارت دیگر: کسی که با اولیا و دوستان الهی دشمنی میکند، به جنگ با الله برخاسته است؛ گرچه بهپندار خویش به جنگ با الله برنخاسته است. ولی دشمنی به دوستانِ الله به معنای محاربه و جنگیدن با خداست. همچنین هنگامیکه یکی از بندگانِ نیکِ الله متعال بیمار میشود، الله متعال با اوست؛ از اینرو فرمود: «آیا نمیدانستی که اگر از بندهام عیادت میکردی، مرا نزدِ او مییافتی؟» و نفرمود: «پاداشِ آن را نزدِ من مییافتی»؛ آنگونه که دربارهی آب و غذا فرمود. بلکه دربارهی بندهی بیمارش فرمود: «مرا نزدی او مییافتی». این، نشانگر نزدیک بودنی بیمار به الله متعال است. از اینرو علما گفتهاند: دعای بیمار، شایستهی اجابت است؛ یعنی اگر بیمار برای کسی یا بر ضدّ کسی دعا کند، دعایش پذیرفته میشود. اینجاست که به فضیلت و اهمیت عیادتِ بیمار پی میبریم؛ چراکه الله متعال، نزدِ بیمار و نیز نزدِ کسیست که از بیمار عیادت میکند. چراکه میفرماید: «...اگر از بندهام عیادت میکردی، مرا نزدِ او مییافتی». پیشتر دربارهی عیادت بیمار و آداب آن سخن گفتیم.
در ادامهی این حدیث آمده است: «ای آدمیزاد! من از تو غذا خواستم و تو به من غذا ندادی». روشن است که الله متعال برای خودش درخواست خوراک نمیکند؛ زیرا فرموده است:
﴿وَهُوَ یُطۡعِمُ وَلَا یُطۡعَمُ﴾ [الأنعام: ١٤]
...حال آنکه اوست که روزی میدهد و روزی نمیگیرد.
الله از هر چیزی بینیاز است و به آب و غذا نیاز ندارد؛ اما آنگاه که یکی از بندگانش گرسنه میشود و شخصی با وجودِ آگاهی از گرسنگیِ آن بنده، به او خوراک نمیدهد، الله متعال میفرماید: «آیا نمیدانستی که اگر به او غذا میدادی، پاداشِ آن را نزدِ من مییافتی؟» و پاداش این کار، برای تو نزدِ من ذخیره میشد؛ و هرکس کارِ نیکی انجام دهد، ده برابرش پاداش مییابد و چهبسا پاداشِ آن، هفتصد و بلکه بیشتر گردد. این، نشانگر اهمیت و پسندیده بودن غذا دادن به گرسنگان است و هرکس به گرسنگان غذا بدهد، پاداشِ آن را نزدِ الله مییابد.
در ادامهی حدیث آمده است: «ای فرزندِ آدم! من از تو آب خواستم و تو به من آب ندادی. - بنده- میگوید: پروردگارا! چگونه به تو آب بدهم، در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی (و نیازی به آب نداری)؟ میفرماید: آیا ندانستی که فلانبندهام از تو آب خواست؛ اما تو به او آب ندادی؟ آیا نمیدانستی که اگر به او آب بدهی، پاداشِ آن را نزدِ من مییابی؟» این حدیث نشاندهندهی فضیلتِ آب دادن به کسیست که درخواستِ آب میکند؛ لذا اگر به کسی آب بدهید، پاداشِ آن را که چهبسا ده تا هفتصد برابر و بلکه بیشتر است، نزدِ الله متعال مییابید. شاهدِ موضوع از این حدیث جملهی نخست آن است که فرمود: «بیمار شدم و از من عیادت نکردی». لذا به اهمیت و استحبابِ عیادت از بیمار پی میبریم.
***
902- وعن أبی موسىt قال: قالَ رسولُ اللهr: «عُودُوا الْمَرِیضَ، وَأَطْعِمُوا الجَائعَ، وَفُکُّوا العَانی». [روایت بخاری]([6])
ترجمه: ابوموسیt میگوید: رسولاللهr فرمود: «از بیماران عیادت کنید؛ به گرسنگان غذا بدهید؛ و اسیران را آزاد کنید».
903- وَعَنْ ثوبانt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «إنَّ المُسْلِمَ إِذَا عَادَ أخَاهُ المُسْلِمَ لَمْ یَزَلْ فی خُرْفَةِ الْجَنَّةِ حَتَّى یَرْجِعَ». قِیلَ: یَا رَسولَ الله، وَمَا خُرْفَةُ الجَنَّةِ؟ قَالَ: «جَنَاهَا». [روایت مسلم]([7])
ترجمه: ثوبانt میگوید: پیامبرr فرمود: «هنگامیکه مسلمان از برادرِ مسلمانش عیادت میکند، تا زمانیکه باز میگردد، در "خُرفهی بهشت" است». سؤال شد: خُرفهی بهشت چیست؟ فرمود: «چیدنِ میوههای بهشتی».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوموسی اشعریt میگوید: پیامبرr فرمود: «از بیمار عیادت کنید؛ به گرسنه غذا بدهید؛ و اسیر را آزاد نمایید». پیامبرr در این حدیث به سه کار دستور داده است:
نخست: عیادتِ بیمار؛ پیشتر بیان شد که عیادتی بیمار فرض کفایه است و اگر هیچکس از مسلمانِ بیمار عیادت نکند، بر کسی که از بیماریاش اطلاع دارد، واجب است که به عیادتش برود. زیرا عیادت بیمار یکی از حقوقِ مسلمانان بر یکدیگر است.
دوم: غذا دادن به گرسنه؛ یعنی هرگاه انسان گرسنهای را دیدیم، بر ما واجب است که به او غذا بدهیم؛ غذا دادن به گرسنه، فرض کفایه است و اگر یک نفر این کار را بکند، از دیگران ساقط میشود؛ اما اگر هیچ کس به گرسنه غذا ندهد، همهی کسانی که از حالِ گرسنه باخبرند، گنهکار هستند و بر آنان واجب است که به او غذا بدهند. لباس دادن به برهنگان نیز همین حکم را دارد؛ یعنی فرض کفایه است.
سوم: آزاد کردن اسیر؛ یعنی آزاد کردنِ مسلمانی که دربندِ کفار است. لذا اگر کفار، مسلمانی را بربایند، بر ما واجب است که برای آزادیِ او اقدام کنیم. همچنین اگر مسلمانی در جنگِ میان کفار و مسلمانان بهاسارتِ دشمن درآید، بر ما واجب است که او را آزاد کنیم آزاد کردن اسیران، فرض کفایه است.
مؤلف/ سپس حدیث ثوبانt را آورده که در آن آمده است: پیامبرr فرمود: «هنگامیکه مسلمان از برادرِ مسلمانش عیادت میکند، تا زمانیکه باز میگردد، در "خُرفهی بهشت" است». سؤال شد: خُرفهی بهشت چیست؟ فرمود: «چیدنِ میوههای بهشتی». یعنی: تا زمانی که نزدِ بیمار نشسته است، گویا در حالِ چیدنِ میوههای بهشتیست. پیشتر بیان شد که مدتزمانِ نشست در نزد بیمار، به شرایط و اوضاع وی بستگی دارد.
حدیث دوم نیز بیانگر فضیلتِ عیادت از بیمار است؛ چه کسی دوست دارد که از میوههای بهشت بچیند؟ آری؛ عیادتِ بیمار یکی از راهها و اسبابِ آن است.
***
904- وَعَنْ علیٍّt قال: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَعُودُ مُسْلِماً غُدْوةً إِلا صَلَّى عَلَیْهِ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَکٍ حَتَّى یُمْسِی، وَإنْ عَادَهُ عَشِیَّةً إِلا صَلَّى عَلَیْهِ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَکٍ حَتَّى یُصْبِحَ، وَکَانَ لَهُ خَرِیفٌ فی الْجَنَّةِ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است.]([8])
ترجمه: علیt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر مسلمانی که بامداد مسلمانی را عیادت کند، هفتادهزار فرشته تا شامگاه برای او دعا و استغفار میکنند و اگر شامگاهان به عیادت برادرِ مسلمانش برود، هفتادهزار فرشته تا صبح برای او دعای رحمت میکنند و میوههای چیدهشده(ی بهشتی) برای او فراهم خواهد بود».
905- وَعَنْ أنسٍt قال: کَانَ غُلاَمٌ یَهُودِیٌّ یَخْدُمُ النَّبِیَّr فَمَرِضَ، فَأتَاهُ النَّبِیُّr یَعُودُهُ، فَقَعَدَ عِنْدَ رَأسِهِ، فَقَالَ لَهُ: «أَسْلِمْ» فَنَظَرَ إِلَى أبِیهِ وَهُوَ عِنْدَهُ؟ فَقَالَ : أَطِعْ أَبَا القَاسِمِ ، فَأسْلَمَ، فَخَرَجَ النَّبِیُّr وَهُوَ یَقُولُ: «الحَمْدُ للهِ الَّذِی أنْقَذَهُ منَ النَّارِ». [روایت بخاری]([9])
ترجمه: انسt میگوید: پسری یهودی بود که به پیامبرr خدمت میکرد و بیمار شد. پیامبرr به عیادتش رفت و بر بالینش نشست و به او فرمود: «اسلام بیاور». پسر به پدر که نزدش بود، نگریست. پدرش گفت: از ابوالقاسم اطاعت کن. لذا آن پسر مسلمان شد. پیامبرr در حالی بیرون رفت که میفرمود: «حمد و سپاس الله را سزاست که او را از آتش دوزخ نجات داد».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که علیt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر مسلمانی که بامداد مسلمانی را عیادت کند، هفتادهزار فرشته تا شامگاه برای او دعا و استغفار میکنند و اگر شامگاهان به عیادت برادرِ مسلمانش برود، هفتادهزار فرشته تا صبح برای او دعای رحمت میکنند و میوههای چیدهشده(ی بهشتی) برای او فراهم خواهد بود».
این حدیث، شاهدِ دیگری هم دارد که پیشتر ذکر شد؛ چنانکه در هر دو حدیث بدین نکته اشاره شده است که وقتی انسان به عیادتِ برادر مسلمانش میرود، در خُرفهی بهشت، یعنی در حالِ چیدنِ میوههای بهشتیست.
اما دعا و استغفار فرشتگان برای عیادتکننده، جای بحث و تأمل دارد؛ گرچه فضل و رحمت اللهU بیکران میباشد، اما از دیدگاهِ علما یکی از نشانههای حدیث ضعیف، این است که در آن پاداش فراوانی برای عملی اندک ذکر شده باشد. ولی از آنجا که اصلِ عیادتِ بیمار، عملی مشروع و پسندیده است، لذا ذکر فضایلِ چنین اعمالی بهقصدِ تشویق و ترغیب به آن، ایرادی ندارد؛ البته مشروط به اینکه آن عمل، اساسی شرعی داشته باشد و ضعفِ حدیثی که در فضایلِ آن ذکر میگردد، زیاد و شدید نباشد. چراکه اگر آن حدیث، از پیامبرr ثابت باشد، انسان با انجامِ آن عمل به فضیلتِ مذکور در حدیث دست مییابد و اگر آن حدیث ثابت نباشد، بهرغم ضعفی که داشته، مشوّق انسان برای انجامِ کار نیک بوده است. در هر حال این حدیث، نشانگر فضیلت و اهمیت عیادت از بیمار است. اگر این عیادت صبحگاهان انجام شود، دعا و استغفارِ فرشتگان تا شب برای عیادتکننده ادامه دارد و چنانچه این عیادت شامگاهان بهانجام برسد، اینهمه فرشته تا صبح برای عیادتکننده استغفار و دعای رحمت میکنند.
در حدیث انس بن مالکt آمده است: نوجوانی یهودی به پیامبرr خدمت میکرد و چون بیمار شد، پیامبرr به عیادتش رفت و بالای سرش نشست و فرمود: «مسلمان شو». نوجوان به پدرش که آنجا نشسته بود، نگاه کرد؛ گویا میخواست نظرِ پدرش را جویا شود. پدرش به او گفت: «از ابوالقاسم اطاعت کن»؛ زیرا در حقانیت پیامبرr شک نداشت. در نتیجه آن پسر مسلمان شد. رسولاللهr در حالی بیرون میآمد که میفرمود: «الله را سپاس که این نوجوان را از آتش دوزخ نجات داد».
و اما نکاتی که از این حدیث برداشت میشود:
1- استخدام یا بهخدمت گرفتنِ یهودی، جایز است؛ البته مشروط به اینکه مسلمان از نیرنگِ یهودی، مطمئن و درامان باشد. زیرا یهودیان نیرنگباز، دسیسهکار و اهلِ خیانتاند و بهسادگی نمیتوان به آنان اطمینان کرد؛ نه به پیمان خود وفا میکنند و نه امانتدارند. اما اگر از ناحیهی آنان مطمئن بودید، ایرادی ندارد که انها را بهکار بگیرید.
2- عیادت از یهودی، جایز است؛ زیرا پیامبرr به عیادتِ این نوجوان یهودی رفت. البته شاید عیادتِ پیامبرr از این یهودی بهخاطر خدمتِ آن یهودی به پیامبرr و از روی قدرشناسیِ خدماتش بوده است. اگر این احتمال را در نظر بگیریم، نتیجه این میشود که عیادت از هر یهودیای جایز نیست؛ شاید هم پیامبرr بهقصدِ عرضهی اسلام به آن یهودی به عیادتش رفته است. لذا عیادت از بیمارِ یهودی و دیگر کافران، با چنین هدفی، پسندیده است تا بلکه ایمان بیاورند و از عذاب الاهی نجات یابند. پیامبرr فرموده است: «لأَنْ یَهْدِیَ الله بِکَ رَجُلاً وَاحِداً خَیْرٌ لَکَ مِنْ حُمْرِ النَّعَمَ».([10]) یعنی: «اگر الله، یک نفر را بهوسیلهی تو هدایت کند، برای تو از شتران سرخمو بهتر است». شترانِ سرخمو نزد عربها از بهترین انواع شتر و جزو نفیسترین اموالشان بود.
3- شایسته است که عیادتکننده، بیمار را به سوی حقیقت و کارهای نیک راهنمایی و تشویق کند و اگر میدانست که بیمار، در انجامِ عبادات کوتاهی کرده است، به او بگوید: «فلانی! توبه کن و از الله آمرزش بخواه». بهترین هدیهای که میتوانید به بیمار بدهید، این است که نفعی دینی به او برسانید و قصهگویی را به وقتِ دیگری موکول کنید.
4- معمولاً والدین فرزندانشان را بر خود ترجیح میدهند؛ یعنی چهبسا خود کار نیک انجام ندهند، اما فرزند خویش را به انجام کار نیک امر کنند؛ همانگونه که این یهودی به پسرش گفت: «از ابوالقاسم پیروی کن»؛ اما خودش مسلمان نشد! زیرا گاه والدین خود از نیکیها محروماند، اما فرزندانشان را به آن توصیه میکنند. پناه بر الله.
5- این حکایت، بیانگر حقانیتِ پیامبرr است؛ زیرا آن یهودی به پسرش گفت: «از ابوالقاسم پیروی کن». چه حقیقتی بالاتر از اینکه دشمن به آن اعتراف کند؟ روشن است که یهود و نصارا پیامبرr را میشناختند؛ همانگونه که فرزندان خویش را میشناختند. الله متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ﴾ [البقرة: ١٤٦]
کسانی که به آنها کتاب دادهایم، محمد را میشناسند؛ همانگونه که پسران خویش را میشناسند.
زیرا الله متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡ﴾ [الأعراف: ١٥٧]
آنان که از پیامبر درسنخواندهای که نامش را در تورات و انجیل میبینند، پیروی میکنند؛ پیامبری که به سوی نیکی فرا میخواند و از بدی باز میدارد و نعمتهای پاک را برایشان حلال میگرداند و ناپاکی را بر آنان حرام مینماید و تکالیف سنگین و قید و بندهایی را که بر عهدهی آنان بود، از آنان رفع میکند.
یعنی: آنها، پیامبرr را با اسم و شهرتش میشناختند؛ اما حسادت و سرکشی، آنان را از ایمان آوردن به رسولاللهr باز داشت:
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ﴾ [البقرة: ١٠٩]
بسیاری از اهل کتاب، به سبب حسادتی که در وجودشان ریشه کرده، دوست دارند شما را که ایمان آوردهاید، به کفر بازگردانند؛ هرچند حق و حقیقت برایشان روشن شده است!
بنابراین اگر کافری بیمار شد، ایرادی ندارد که به عیادتش بروید؛ البته مشروط به اینکه از عیادتش امیدِ خیر داشته باشید، مثلاً با این هدف از او عیادت کنید که اسلام را به او عرضه نمایید یا امیدوار باشید که اسلام بیاورد. اینک که کارگران و فعالانِ اقتصادیِ غیرمسلمان در کشورهای اسلامیِ ما مشغول کار هستند، شایسته نیست که آنان را به حال خودشان رها کنیم یا بگذاریم که مانند چارپا برای ما کار کنند و آنها را به سوی حقیقت رهنمون نشویم! آنها بر گردنِ ما حق دارند که آنان را به سوی اسلام فرا بخوانیم، حقیقت را برایشان بیان کنیم و آنان را به حق و حقیقت تشویق نماییم تا مسلمان شوند. اما بهرغم اینهمه کارگر نصرانی و بودایی و امثالشان که در کشورهای اسلامی کار میکنند، آمارِ پایینِ مسلمان شدنِ چنین کسانی، از آن حکایت دارد که ما فعالیتی جدی در زمینهی دعوت اسلامی نداریم؛ یعنی آنگونه که باید و شاید آنان را بهسوی اسلام فرا نمیخوانیم. این، نشانهی کوتاهیِ ماست؛ و گرنه، کارگری که برای لقمهای نان یا برای گذرانِ زندگیِ خود کار و تلاش میکند، انگیزهای برای سرکشی ندارد؛ بلکه در او زمینه و بستر کافی برای پذیرش حق فراهم است و اگر او را با نرمی و حکمت دعوت دهیم، نتیجهاش را خواهیم دید و بهزودی مردمان زیادی بهدستِ ما مسلمان میشوند؛ اما متأسفانه ما در این زمینه کوتاهی میکنیم و آنگونه که باید چنین فرصتهایی را غنیمت نمیشماریم. و توفیق با الله متعال است.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (1239، 6222)؛ و صحیح مسلم، ش: 2066. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 244 و 851 ذکر شد. (مترجم)]
([2]) صحیح بخاری، ش: 2738؛ و صحیح مسلم، ش: 1627 بهنقل از ابنعمرم.
([3]) صحیح بخاری، ش: 1240؛ و صحیح مسلم، ش: 2162. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 243 ذکر شد. (مترجم)]
([4]) صحیح مسلم، ش: 2569.
([5]) صحیح بخاری، ش: 6502 بهنقل از ابوهریرهt.
([6]) صحیح بخاری، ش: (3046، 5649).
([7]) صحیح مسلم، ش: 2568.
([8]) صحیح الجامع، از آلبانی/ ش: 5767.
([9]) صحیح بخاری، ش: 1356.
([10]) صحیح بخاری در جند مورد، از جمله: (2942، 4210) و صحیح مسلم، ش: 2406