اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

149- باب: جایز بودن این‌که بیمار بگوید: «من بیمارم» یا «سخت بیمارم» یا «تب دارم» یا «وای سرم!» و امثالِ آن؛

149- باب: جایز بودن این‌که بیمار بگوید: «من بیمارم» یا «سخت بیمارم» یا «تب دارم» یا «وای سرم!» و امثالِ آن؛ و اگر گفتنِ چنین سخنانی از روی خشم و بی‌قراری یا ناشکیبایی نباشد، کراهت ندارد

919- عن ابن مسعودt قال: دَخَلْتُ عَلَى النَّبیِّr وَهُوَ یُوعَکُ، فَمَسسْتُهُ، فَقلتُ: إنَّکَ لَتُوعَکُ وَعَکاً شَدیداً، فَقَالَ: «أجَلْ، إنِّی أُوعَکُ کَمَا یُوعَکُ رَجُلانِ مِنْکُمْ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: نزدِ پیامبرr رفتم؛ در حالی که آن بزگوار تب داشت؛ به ایشان دست زدم و عرض کردم: شما تبِ شدیدی دارید. فرمود: «آری؛ من به‌اندازه‌ی دو نفر از شما تب می‌کنم».([2])

920- وَعَنْ سعْدِ بْنِ أبیوَقَّاصٍt قال: «جَاءَنِی رسولُاللهr یَعُودُنِی مِنْ وَجعٍ اشْتدَّ بِی. فَقُلْت: قَدْ بلغَ بِی مَا تَرى، وَأَنَا ذُو مَالٍ وَ لاَیَرثُنِی إِلاَّ ابْنتی...». وَذَکرَ الحدیث. [متفق علیه]([3])

ترجمه: سعد بن ابی‌وقاصt می‌گوید: «رسول‌اللهr به‌خاطرِ بیماریِ شدیدی که داشتم، به عیادتم آمد. عرض کردم: همین‌طور که می‌بینید، به‌شدت بیمارم؛ من، ثروت زیادی دارم و جز تنها دخترم، وارث دیگری ندارم». و سپس حدیث را تا پایانِ آن ذکر کرد.

921- وعن القاسم بن محمد قَالَ: قالت عائشةُ&: وَارَأسَاهُ! فَقَالَ النَّبیُّr: «بَلْ أنَا، وَارَأسَاهُ!» وذکر الحدیث. [روایت بخاری]([4])

ترجمه: قاسم بن محمد می‌گوید: عایشه& گفت: «وای سرم!» پیامبرr فرمود: «من هم (سردرد دارم)؛ وای سرم!» آن‌گاه راوی، بقیه‌ی حدیث را ذکر کرد.

 

شرح

حافظ نووی/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» درباره‌ی مسایل مربوط به بیمار می‌گوید: جایز است که مریض از بیماری و شدتِ دردش سخن بگوید؛ به‌شرطی که این امر به‌قصدِ خبر دادن باشد؛ نه از روی بی‌قراری یا نارضایتی از قضا و قدر الاهی. وی، سپس به حدیث ابن‌مسعود و حدیث سعد بن ابی‌وقاص و حدیث عایشهy استدلال کرده است که همگی نشان می‌دهد: ایرادی ندارد که بیمار بگوید: «سخت بیمارم» یا «تب دارم» یا «وای سرم!» و امثالِ آن. در حدیثِ ابن‌مسعودt آمده است که وی نزدِ پیامبرr رفت؛ در حالی که آن بزگوار تب داشت؛ دستش را روی پیامبرr گذاشت و عرض کرد: شما تبِ شدیدی دارید. پیامبرr فرمود: «آری؛ من به‌اندازه‌ی دو نفر از شما تب می‌کنم». یعنی: شدتِ بیماری‌اش، دو برابرِ شدت بیماریِ دیگران بود تا بدین‌سان به بالاترین درجات صبر و شکیبایی، نایل گردد؛ زیرا انواع صبر و شکیبایی در بالاترین سطحش در پیامبرr وجود داشت: بر انجامِ دستورهای الهی پایدار بود؛ در برابر معاصی خویشتن‌داری می‌کرد و شکیبایی می‌ورزید و در برابر مصیبت‌ها و قضا و قدر الهی، صبور و شکیبا بود و آن‌گاه که در مسیر دعوت و رساندن پیامِ الهی اذیت و آزار می‌دید، صبر و استقامت می‌کرد؛ حتی در وسط مسجد‌الحرام اذیت و آزار می‌دید، اما به امید پاداش الهی تحمل می‌فرمود. هم‌چنین برای فرا خواندنِ اهالی طائف به سوی اللهU رهسپار این شهر شد؛ ولی آن‌ها او را به‌ریشخند گرفتند و آن‌قدر به او سنگ زدند که آزرده و زخمی به رویِ خود رفت و تا "قرن‌الثعالب" به خود نیامد. آن‌جا فرشته‌ی کوه‌ها نزدش آمد تا از او اجازه بگیرد و دو کوهِ دو طرف را بر سرِ ایشان فرود آورد. پیامبرr فرمود: «لا؛ إِنِّی أَستأنی بِهِم لَعَلَّ الله أَنْ یُخْرِجَ الله مِنْ أَصْلابِهِم منْ یَعْبُدُ الله وَحْدَهُ لا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً».([5]) یعنی: «خیر؛ بلکه من به این‌ها مهلت می‌دهم؛ امید است که الله از نسلِ این‌ها کسانی پدید آورَد که فقط الله یکتا را عبادت کنند و چیزی را شریکش نسازند».

این، نمونه‌ای از شکیباییِ پیامبرr است؛ آن بزرگوار در انجام فرمان‌های الهی پایداری می‌ورزید و در برابرِ نافرمانی از او خویشتن‌داری می‌کرد؛ چراکه به‌عنوانِ ترساترین و پارساترین مردم، در برابرِ خواسته‌های اللهU تسلیمِ محض بود. چه‌بسیار که به‌خاطرِ جهاد در راه الله و امثال آن اذیت شد و چه بیماری‌ها و سختی‌هایی که متحمل گردید؛ اما همواره شکیبایی ورزید و به پاداشِ الهی امیدوار بود تا بدین‌سان به درجه‌ی صابران برسد؛ لذا در زمینه‌ی صبر و شکیبایی، الگویِ ماست. بر انسان واجب است که مانندِ رسول‌اللهr در برابر مصبیت‌های دردناک شکیبا باشد و امیدش به الله و پاداش الهی را از دست ندهد و بداند که هر مصیبتی که به او برسد، کفاره‌ی گناهانِ اوست؛ حتی خاری که به پایش فرو می‌رود. اگر بنده‌ای به پاداشی که نزدِ خداست، امیدوار باشد و با صبر و شکیبایی، آهنگِ رسیدن به این درجات را نماید، به‌قطع از این فضیلتِ بزرگ برخوردار می‌شود. لذا انسان به سبب شکیبایی در برابر سختی‌ها، به دو فضیلتِ بزرگ دست می‌یابد:

1- به رتبه و جایگاه صابرانی نایل می‌گردد که در برابر قضا و قدر الهی، تسلیم و شکیبا هستند.

2- ضمن این‌که به سبب امید به اجر و ثواب الهی، پاداش می‌گیرد، ترفیع درجه نیز می‌یابد.

و اما حدیث سعد بن ابی‌وقاصt؛ مؤلف/ روایت سعد بن ابی‌وقاصt را آورده است که در مکه - در حج وداع- به‌شدت بیمار شده بود و پیامبرr به عیادتش رفت. سعد بن ابی‌وقاصt از مهاجرانی‌ست که مکه را به‌خاطر اللهU ترک گفتند و به مدینه هجرت کردند. مهاجران، مُردن در مکانی را که از آن هجرت کرده بودند، ناخوشایند می‌دانستند و سعد بن ابی‌وقاصt نیز در آن بیماری، از همین بابت نگران بود؛ زیرا او، مکه را به‌خاطر الله ترک گفته بود و دوست نداشت که مرگش در مکه باشد. عیادت از بیماران، عادت رسول‌اللهr بود؛ لذا مطابقِ عادتش و به‌خاطرِ اخلاق و منشِ نیکی که داشت، به عیادت یارانِ بیمارش می‌رفت. سعدt به‌شدت بیمار بود و پیامبرr از او عیادت فرمود. سعدt عرض کرد: «ای رسول‌خدا! همین‌طور که می‌بینید، به‌شدت بیمارم؛ من، ثروت زیادی دارم و جز تنها دخترم، وارث دیگری ندارم. آیا می‌توانم دوسوم ثروتم را صدقه دهم؟» رسول‌اللهr فرمود: «خیر». گفت: «نصف ثروتم را چطور»؟ فرمود: «خیر». گفت: «آیا یک‌سوم آن را بدهم؟» فرمود: «الثُّلثُ والثُّلُثُ کثِیرٌ إِنَّکَ إِنْ تَذرَ وَرثتَک أغنِیاءَ خَیْرٌ مِن أَنْ تذرَهُمْ عالَةً یَتکفَّفُونَ النَّاس». یعنی: «یک‌سومش را صدقه بده؛ گرچه این هم زیاد است. اگر وارثانت را پس از خود، بی‌نیاز ترک گویی، بهتر است از این‌که آن‌ها را فقیر و نیازمند رها کنی تا دستِ گدایی پیش این و آن دراز کنند».

این‌ فرموده‌ی رسول اللهr نشان می‌دهد که اگر انسان کم‌تر از یک‌سوم اموالش را صدقه دهد، بهتر و افضل می‌باشد. از این‌رو دانشمند این امت، یعنی ابن‌عباس$ که رسول‌اللهr برایش دعا کرد که الله متعال به او دانش و بینش دینی عنایت کند، گفته است: «ای کاش مردم به جای یک‌سوم اموالشان، یک‌چهارمش را صدقه دهند».([6]) چراکه رسول‌اللهr فرموده است: «یک‌سوم؛ گرچه این هم زیاد است». البته صدقه دادنِ یک‌پنجم اموال از صدقه دادنِ یک‌چهارمِ آن، برتر می‌باشد؛ زیرا فقیه‌ترین فردِ این امت، یعنی خلیفه‌ی رسول‌اللهr، ابوبکر صدیقt فرموده است: «همان چیزی را می‌پسندم که الله برای خود پسندیده است». یعنی یک‌پنجم (خمس)؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ

و بدانید که یک‌پنجم غنایم (جنگی) که به‌دست می­آورید، از آنِ الله و پیامبر، و ... است.

از این‌رو ابوبکرt یک‌پنجم اموالش را صدقه داد. فقها رحمهم‌الله گفته‌اند: «بهتر و افضل، آنست که به‌پیروی از ابوبکر صدیقt، به یک‌پنجم اموال وصیت شود». با این حال، گاه مشاهده می‌شود که برخی از کسانی که به یک‌سوم اموالشان وصیت می‌نمایند، در وصیتشان اولویت را رعایت نمی‌کنند و به جای وصیت به هزینه کردن در کارهای مهم‌تر و برتر، به هزینه کردن در مواردی وصیت می‌کنند که دارای اهمیت و فضیلتِ کم‌تری‌ست. برخی از وصیت‌کنندگان، در وصیت کردن ناحقی می‌کنند؛ مثلاً بخشی از اموالشان را به پسرانِ خود می‌بخشند و چیزی به دختران خود نمی‌دهند! و گاه دیده می‌شود که وصیتِ برخی از وصیت‌کنندگان، به‌گونه‌ای‌ست که زمینه‌ساز اختلاف و نزاع در میان افرادی می‌گردد که برای آن‌ها وصیت کرده‌اند؛ یعنی وصیت به‌گونه‌ای‌ست که همین‌ها در آینده با هم درگیر می‌شوند. لذا چه خوبست که مردم برای کارهای عام‌المنفعه مانند ساختنِ مدارس و مساجد یا چاپ و نشر کتاب‌های سودمند و امثالِ آن وصیت کنند تا هم فواید این کار، در جریان باشد و هم از اجر و ثوابِ صدقه‌ی جاری برخوردار شوند و وارثان یا کسانی که برایشان وصیت شده است نیز با یک‌دیگر اختلاف نکنند.

بر اهل علم و کسانی که وصیت‌نامه‌ها را می‌نویسند، واجب است که دانش و بینشِ دینی داشته باشند و مردم را به آن‌چه که بهتر و برتر است، رهنمون شوند؛ زیرا شخصی که در زمینه‌ی وصیت کردن از این‌ها مشاوره می‌خواهد یا از ایشان درخواست می‌کند که وصیتش را بنویسند، در حقیقت آن‌ها را امینِ خود قرار داده و این، اشتباه است که نویسنده‌ی وصیت‌نامه فقط به راضی کردنِ مردم بیندیشد. لذا مردم را به آن‌چه که برای دین و دنیایشان سودمندتر است، رهنمون شوید؛ گرچه بر خلافِ رسوم و عادت‌هایشان باشد. لذا بر شما واجب است که کسی را که به‌قصد و اراده‌ی خیر نزدتان آمده است، به انجامِ کاری راهنمایی کنید که پس از مرگِ وی در قبرش به دردش بخورد و برایش مفید باشد.

و اما حدیث سوم از ام‌المؤمنین عایشه‌ی صدیقه& می‌باشد؛ باری عایشه& نزدِ پیامبرr از سردرد نالید و عرض کرد: «وای سرم!» پیامبرr فرمود: «من هم (سردرد دارم)؛ وای سرم!» در این روایت، رسول‌اللهr هم ناله و خبر دادنِ ام‌المؤمنین& از سردرد را تأیید کرد و هم از سردردِ خویش خبر داد؛ یعنی در این حدیث، تأیید و خبر با هم وجود دارد. لذا در می‌یابیم که گفتنِ عبارت‌هایی چون: «وای سرم» یا «وای شکمم» و امثالِ آن ایرادی ندارد؛ البته به‌شرطی که بیمار با گفتنِ چنین عبارت‌هایی بخواهد از بیماری و دردی خبر دهد که الله برایش مقدر فرموده است؛ نه این‌که هدفش شکایت از خالق به مخلوق باشد. لذا اگر هدفش خبر دادن از بیماری - به‌ویژه در نزد پزشک یا شخصِ معالِج- باشد و این کار را از روی خشم و اعتراض بر قضا و قدر الهی انجام ندهد، هیچ کراهتی در آن نیست. الله متعال همه‌ی ما را از انواع بیماری‌ها مصون بدارد و سلامتیِ ما را نیرویی در انجام طاعت و بندگیِ خویش قرار دهد؛ به‌یقین او بر هر چیزی تواناست.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (5648، 5667)؛ و صحیح مسلم، ش: 2571.

([2]) یعنی: شدتِ بیماری‌ام، دو برابرِ شدت بیماریِ هر یک از شماست.

([3]) صحیح بخاری، ش: 1296؛ و صحیح مسلم، ش:1628. [این حدیث، پیش‌تر به‌شماره‌ی 7 ذکر شد.]

([4]) صحیح بخاری، ش: 5661؛ و روایت مسلم، به‌شماره‌ی: 2387.

([5]) این، ترکیبی از دو حدیث است که شارح/ در قالبِ یک روایت آورده است: «أَستأنی بِهِم»، روایتِ احمد در مسندش (1/258) و نسائی در الکبری (6/380) به‌نقل از ابن‌عباس$ می‌باشد و بخشِ دوم، روایتِ بخاری، ش: 3231 و مسلم، ش: 1795 به‌نقل از عایشه& است.

([6]) صحیح مسلم، ش: 1629.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد