ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
153- باب: جواز گریستن بر مُرده بدونِ مرثیهخوانی و نوحهگری یا شیون و فریاد
نوحهخوانی و شیون و فریاد، حرام است و انشاءالله در کتابِ نهی، بابی در اینباره خواهد آمد. دربارهی گریستن نیز احادیث فراوانی مبنی بر ممنوع بودن آن آمده است و نشان میدهد که میّت به سبب گریستنِ بازماندگانش عذاب میشود؛ اما این احادیث بر این حمل و توجیه شده است که خودِ شخص در حیاتش به این کار وصیت کند؛ و فقط از گریستنی نهی شده است که با مرثیهخوانی یا نوحهگری و شیون و فریاد باشد. دربارهی جواز گریستن بر مرده بدون مرثیهخوانی و نوحهگری، احادیث فراوانی وجود دارد؛ از جمله:
930- عن ابن عمر$ أنَّ رسول اللهr عاد سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ وَمَعَهُ عَبدُ الرَّحْمنِ بْنُ عَوفٍ، وَسَعدُ بْنُ أَبی وَقَّاصٍ، وَعَبْدُ اللهِ بْنُ مَسْعُودٍy؛ فَبَکَى رسول اللهr، فَلَمَّا رَأى القَوْمُ بُکَاءَ رسولِ اللهr بَکَوْا، فَقَالَ: «ألا تَسْمَعُونَ؟ إنَّ الله لا یُعَذِّبُ بِدَمْعِ العَینِ، وَلا بِحُزنِ القَلبِ، وَلَکِنْ یُعَذِّبُ بِهذَا أَوْ یَرْحَمُ». وَأشَارَ إِلَى لِسَانِهِ. [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr بههمراهِ عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابیوقاص و عبدالله بن مسعودy به عیادتِ سعد بن عبادهt رفت. پیامبرr به گریه افتاد. مردم با دیدنِ گریهی پیامبرr گریستند. پیامبرr فرمود: «مگر نمیدانید که الله بهخاطر اشکِ چشم و غمِ دل، عذاب نمیکند؛ بلکه بهخاطر این، عذاب میدهد یا رحم میفرماید»؛ و به زبان خود اشاره کرد.
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: جواز گریستن بر مُرده بدونِ مرثیهخوانی و نوحهگری».
گریستن بر مرده، گاه به مقتضای طبیعتِ بشریست؛ یعنی انسان ناخواسته و بیآنکه خود بخواهد، میگرید. این گریستن، ایرادی ندارد و گناهی در آن نیست؛ بلکه همانگونه که در این حدیث آمده، جزو خُلق و خوی پیامبرr بوده و نشانگرِ مهربانی و دلسوزیِ انسان است. گریه، گاه از روی تکلف و با مرثیهخوانی و نوحهگریست که انسان با چنین گریستنی گنهکار میگردد. مرثیهخوانی، به معنای برشمردنِ نیکیهای مُرده در ضمنِ گریستن بر اوست. مثلاً شخصی بر مردهای بگرید و بگوید که فلانی، چنین و چنان بود و بدینسان از او تعریف و تمجید کند. نوحهگری به معنای گریستن با شیون و فریاد و درآوردنِ صداهایی از خود، مانندِ صدا و بقبقو کردنِ کبوتر است. نوحهگری، حرام میباشد و پیامبرr زنِ نوحهخوان و شنوندهی آنرا نفرین کرده است.([2]) اما گریستنِ طبیعی بر مُرده که از روی قصد و اراده نیست و نشانهی اندوه و مهربانیست، ایرادی ندارد. همانگونه که در حدیث یادشده از سوی مؤلف/ آمده است: رسولاللهr بههمراهِ عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابیوقاص و عبدالله بن مسعودy به عیادتِ سعد بن عبادهt رفت. پیامبرr به گریه افتاد. مردم با دیدنِ گریهی پیامبرr گریستند. پیامبرr فرمود: «مگر نمیدانید که الله بهخاطر اشکِ چشم و غمِ دل، عذاب نمیکند»؛ یعنی: نه شخصی را که غمگین است و میگرید و نه مُرده را. «بلکه بهخاطر زبان، عذاب میدهد یا رحم میفرماید»؛ یعنی: چیزی که باعثِ عذاب شدنِ انسان میشود، گفتنِ سخنان حرام است. لذا روشن شد که گریستن بر مرده، در صورتیکه بهاقتضای طبیعت و سرشتِ انسان و بدون مرثیهخوانی و نوحهگری باشد، ایرادی ندارد و جزو خلق و خوی پیامبرr بوده است. والله اعلم.
***
931- وعن أُسَامَة بن زَیدٍ$ أنَّ رسول اللهr رُفِعَ إِلَیْهِ ابنُ ابْنَتِهِ وَهُوَ فِی المَوتِ، فَفَاضَتْ عَیْنَا رسولِ اللهr؛ فَقَالَ لَهُ سَعدٌ: مَا هَذَا یَا رسولَ الله؟! قَالَ : «هذِهِ رَحْمَةٌ جَعَلَهَا اللهُ تَعَالَى فی قُلُوبِ عِبَادِهِ، وَإنَّمَا یَرْحَمُ اللهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: اسامه بن زید$ میگوید: پسرِ دختر رسولاللهr را که در حالِ مرگ بود، به ایشان دادند؛ اشک از چشمان رسولاللهr سرازیر شد. سعدt گفت: ای رسولخدا! این چیست؟ پیامبر اکرمr فرمود: «این، رحمتیست که الله متعال، در دل بندگانش نهاده است و الله، به بندگانی رحم میکند که رحم و شفقت داشته باشند».
932- وعن أنسٍt أنَّ رسول اللهr دَخَلَ عَلَى ابْنِهِ إبْرَاهیمَt وَهُوَ یَجُودُ بِنَفسِهِ، فَجَعَلَتْ عَیْنَا رسولِ اللهr تَذْرِفَان. فَقَالَ لَهُ عبدُ الرحمنِ بنُ عَوف: وأنت یَا رسولَ الله؟! فَقَالَ: «یَا ابْنَ عَوْفٍ إنَّهَا رَحْمَةٌ». ثُمَّ أتْبَعَهَا بأُخْرَى، فَقَالَ: «إنَّ العَیْنَ تَدْمَعُ والقَلبَ یَحْزَنُ، وَلا نَقُولُ إِلا مَا یُرْضِی رَبَّنَا، وَإنَّا بِفِرَاقِکَ یَا إبرَاهِیمُ لَمَحزُونُونَ». [روایت بخاری؛ مسلم نیز بخشی از این حدیث را روایت کرده است.]([4])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr نزد فرزند خویش، ابراهیمt رفت که در حالِ جان دادن بود. چشمان رسولاللهr پُر از اشک شد. عبدالرحمن بن عوفt عرض کرد: ای رسولخدا! شما هم (میگریید)؟! فرمود: «ای فرزندِ عوف! این، رحمت است». و سپس به گریستن ادامه داد و فرمود: «چشم میگرید و قلب، اندوهگین است؛ و ما سخنی جز آنچه پروردگارمان را خشنود سازد، نمیگوییم و ما بهخاطرِ جداییِ تو ای ابراهیم! اندوهگین هستیم».
شرح
پیشتر دربارهی سه حدیث که نووی/ دربارهی جواز گریستن بر مرده بدون مرثیهخوانی و نوحهگری آورده است، سخن گفتیم؛ وی سپس دو حدیث از رسولاللهr ذکر کرده است که آن بزرگوار بر دو کودک که در حالِ مردن بودند، گریست:
نخستین کودک: پسرِ دخترش بود که واپسین لحظههای زندگیاش را سپری میکرد؛ او را به پیامبرr دادند. اشک از چشمان رسولاللهr سرازیر شد؛ زیرا شاهدِ جان دادنِ نوهی خردسالش بود. لذا رسولاللهr که مهربانترین بندهی الله نسبت به آفریدههای الاهی بود، دلش برای این کودک سوخت و گریست. سعد بن عبادهt گفت: «ای رسولخدا! این چیست» و چرا میگریید؟ پیامبر اکرمr فرمود: «این، رحمتیست که الله متعال، در دل بندگانش نهاده است و الله به بندگانی رحم میکند که رحم و شفقت داشته باشند». یعنی: هرچه انسان نسبت به بندگان اللهU مهربانتر باشد، به رحمت الاهی نزدیکتر است. لذا شایسته است که خویشتن را به دلسوزی و مهرورزی نسبت به کودکان و سایر انسانها و حتی حیوانات، عادت دهید تا شایستهی برخورداری از رحمت اللهU شوید؛ زیرا «الله به بندگانی رحم میکند که رحم و شفقت داشته باشند».
این حدیث، بیانگر جوازِ گریستن بر مرده است؛ زیرا پیامبرr گریست و فرمود: «این، رحمت است». این حدیث همچنین نشان میدهد که انسان باید با هر وسیلهای، یعنی با انجامِ نیکیها خود را در معرض رحمتِ اللهU قرار دهد:
﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٥٦﴾ [الأعراف: ٥٦]
همانا رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است.
رسولاللهr فرمود: «الله به بندگانی رحم میکند که رحم و شفقت داشته باشند». این سخن، اشارهایست به اینکه پاداش و کیفر الاهی، از جنسِ عمل است؛ اگر انسان به بندگانِ الله مهر بورزد، الله متعال نیز به او رحم میکند. زیرا پیامبرr فرموده است: «مَنْ کَانَ فِی حَاجَة أَخِیهِ کَانَ الله فِی حَاجَته».([5]) یعنی: «کسی که در صدد برآورده ساختنِ نیاز برادرش باشد، الله متعال نیازش را برآورده میسازد».
و دومین کودک: فرزندِ رسولاللهr بود؛ انس بن مالکt میگوید: «رسولاللهr نزد فرزند خویش، ابراهیمt رفت که در حالِ جان دادن بود». این پسر از امالمؤمنین خدیجه& نبود؛ بلکه از کنیزِ پیامبرr، یعنی ماریهی قبطی& زاده شد که پادشاه قبط، او را به پیامبرr هدیه کرده بود. ابراهیمt از ماریه بهدنیا آمد و شانزده ماهه بود که از دنیا رفت. وقتی در حالِ مردن بود، او را به پدر بزرگوارش، پیامبر اکرمr دادند. معمولاً گفته میشود: «جان دادن»؛ جانِ انسان، ارزشمندترین و عزیزترین چیزیست که هر انسانی دارد؛ و کسی که در حالِ احتضار قرار میگیرد، جانش را به فرشتگان میدهد. وقتی فرزندِ رسولاللهr، ابراهیم شانزده ماهه در حال جان دادن بود، او را به پیامبرr دادند؛ اشک از چشمان آن بزرگوار سرازیر شد. به او گفتند: ای رسولخدا! این چیست؟ فرمود: «این، رحمت است». و سپس به گریستن ادامه داد و فرمود: «چشم میگرید و قلب، اندوهگین است؛ و ما سخنی جز آنچه پروردگارمان را خشنود سازد، نمیگوییم و ما بهخاطرِ جداییِ تو ای ابراهیم! اندوهگین هستیم». آنگاه ابراهیمt درگذشت. لذا روشن شد که گریستن انسان بر مرده از روی دلسوزی و به سبب غمِ جدایی از او، ایرادی ندارد؛ زیرا پیامبرr در فراقِ فرزندش، اندوهگین شد.
همچنین درمییابیم که برای انسان رواست که در چنین شرایطی از غم و اندوه خویش خبر دهد؛ زیرا پیامبرr فرمود: «...قلب، اندوهگین است؛ ...و ما بهخاطرِ جداییِ تو ای ابراهیم! اندوهگین هستیم». این حدیث بیانگرِ این است که پیامبرr نیز مانندِ سایر انسانها بوده که چون فرزندش میمرد، اندوهگین میشد. پیامبر اکرمr هفت فرزند داشت: سه پسر و چهار دختر. مشهورترین پسرِ پیامبرr ابراهیمt بود و برترین دخترش، فاطمه& که به ازدواج علی بن ابیطالبt درآمد. و اما دیگر دختران پیامبرr:
زینب، همسر ابیالعاص بن ربیع؛ و امکلثوم و رقیه که یکی پس از دیگری، به ازدواجِ عثمان بن عفان درآمدند. آنگاه که اولی درگذشت، پیامبرr دخترِ دیگرش را بهازدواج عثمانt درآورد. در میان صحابهy، عثمان بن عفانt تنها کسی بود که پیامبرr دو تن از دخترانش را یکی پس از دیگری، به او داد.
و اما پسرانِ پیامبرr: قاسم، عبدالله و ابراهیم؛ مشهورترینشان ابراهیمt بود. همهی فرزندان رسولاللهr از خدیجه& زاده شدند؛ غیر از ابراهیمt که از ماریهی قبطی بود و همه در حیاتِ پیامبرr درگذشتند؛ جز فاطمه& که پس از وفاتِ رسولاللهr درگذشت. این، بیانگر حکمتِ الاهیست و نشان میدهد که هیچکس، جلودارِ مرگ نیست؛ حتی اگر بزرگترین و آبرومندترین مردم در نزد الله متعال، یعنی رسولاللهr باشد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 1304؛ و صحیح مسلم، ش: 924.
([2]) ضعیف است؛ ر.ک: إرواء الغلیل، ش: 769؛ ضعیف الجامع، ش: 4690؛ و ضعیف أبی داود، ش: 685.
([3]) صحیح بخاری، ش: 7377؛ و صحیح مسلم، ش: 923.
([4]) صحیح بخاری، ش: 1303؛ و صحیح مسلم، ش: 2315.
([5]) صحیح بخاری، ش: (2442، 6951)؛ و صحیح مسلم، ش: 2580 بهنقل ازعبدالله بنعمر$.