ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در اینباره احادیث فراوانی وجود دارد؛ از جمله: این حدیث که پیشتر نیز گذشت: «والله فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَامَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ».([1]) یعنی: «الله، بندهاش را یاری میکند، مادامی که بنده در صدد یاری برادرش باشد». و نیز این حدیث [که پیامبرr فرمود]: «کُلُّ معرُوفٍ صدقَةٌ».([2]) یعنی: «هر کار نیک و پسندیدهای، صدقه است». و امثال این دو حدیث.
976- وعن أَبی سعید الخدریt قال: بَیْنَمَا نَحْنُ فی سَفَرٍ إذْ جَاءَ رَجُلٌ عَلَى رَاحِلَةٍ لَهُ، فَجَعَلَ یَصْرِفُ بَصَرَهُ یَمِیناً وَشِمَالاً، فَقَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهْرٍ فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لا ظَهْرَ لَهُ، وَمَنْ کَانَ لَهُ فَضْلُ زَادٍ فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لا زَادَ لَهُ»، فَذَکَرَ مِنْ أصْنَافِ المَالِ مَا ذَکَرَهُ، حَتَّى رَأیْنَا أنَّهُ لا حَقَّ لأَحَدٍ مِنَّا فِی فَضْلٍ. [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: در سفری- با پیامبرr- همراه بودیم؛ در این میان، مردی که بر شترش سوار بود، آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبرr - از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشهی) اضافی دارد، آنرا به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر کرد؛ در نتیجه اینگونه برداشت کردیم که هیچیک از ما حقّی در اموال مازاد بر نیازش ندارد».
977- وعن جابرt عن رسولِ اللهr: أنَّهُ أرَادَ أنْ یَغْزُوَ، فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ المُهَاجِرِینَ وَالأَنْصَارِ، إنَّ مِنْ إخْوَانِکُمْ قَوْماً لَیْسَ لَهُمْ مَالٌ وَلا عَشِیرةٌ، فَلْیَضُمَّ أحَدکُمْ إِلَیْهِ الرَّجُلَیْنِ والثَّلاَثَةَ»، فَمَا لأَحَدِنَا مِنْ ظَهْرٍ یَحْمِلُهُ إِلا عُقْبةٌ کَعُقْبَةٍ؛ یَعْنی أحَدهِمْ، قَالَ: فَضَمَمْتُ إلَیَّ اثْنَیْنِ أَوْ ثَلاَثَةً مَا لِی إِلا عُقْبَةٌ کَعقبةِ أحَدِهِمْ مِنْ جَمَلِی. [روایت ابوداود]([4])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولاللهr میخواست به جهاد برود؛ فرمود: «ای گروه مهاجران و انصار! برخی از برادران شما، مال و خویشاوندی ندارند؛ پس هر یک از شما باید دو یا سه نفر از آنها را با خود، همراه و شریک بگرداند». لذا هریک از ما که حیوان سواری داشت، مثل دیگران فقط دارای یک نوبت برای سوار شدن بود. جابرt میگوید: من، دو یا سه نفر را با خود همراه کردم و مثلِ آنها برای سوار شدن بر شترم، فقط یک نوبت داشتم (و تنها در نوبت خود سوار میشدم).
978- وعنه قَالَ: کَانَ رسول اللهr یَتَخَلَّفُ فی المَسیر، فَیُزْجِی الضَّعِیف، وَیُرْدِفُ وَیَدْعُو لَهُ. [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([5])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولاللهr در مسیرِ (سفر یا جهاد) گاه بهعمد عقب میماند و - افرادِ- ناتوان را به پیش میراند و(آنها را برای حرکت، کمک و تشویق میفرمود و کسی را که سواری نداشت) پشت سر خود سوار میکرد و برایش دعا مینمود.
شرح
مؤلف/ بابی دربارهی نیکی بههمسفر و خوشرفتاری با او گشوده است.
این، یکی از آداب سفر است که انسان به همسفر خویش نیکی کند و با او خوشرفتار باشد. سپس مؤلف/ سه حدیث در اینباره آورده است؛ از جمله: این حدیث که: پیامبرr در سفر بود که مردی نزدش آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبرr- از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشهی) اضافی دارد، آنرا به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر فرمود. لذا هر یک از مردم به همسفران خود نگاه میکرد و کسی را که سواری نداشت، با خود سوار مینمود و او را در توشهی خویش شریک میکرد. در حدیث دوم آمده است: پیامبرr فرمان داد که هر دو یا سه نفر، بهنوبت سوار یک شتر شوند تا همه در سوار شدن، برابر باشند. در حدیث سوم آمده است که پیامبرr گاه در انتهای کاروان حرکت میکرد و به افراد ضعیف که عقب مانده بودند، کمک مینمود و آنها را پیش میراند و برایشان دعا میکرد. همانگونه که در «صحیح مسلم» آمده است: جابر بن عبدالله$ در یک سفر بر شتری ضعیف و بیرمق سوار بود. پیامبرr نزد جابرt رفت و شتر جابر را بهآرامی زد و برایش دعا نمود؛ در نتیجه شتر جابر همپای دیگران و بلکه سریعتر از آنها حرکت میکرد. لذا شایسته است که انسان به همسفرانش کمک کند و برای رفع نیازهایشان آستین همت بالا بزند. این، جزو آداب و رهنمودهاییست که در سنت پیامبرr آمده است.
***
([1]) صحیح مسلم، ش2699 بهنقل از ابوهریرهt. همانگونه که نووی/ یادآور شده است، این حدیث پیشتر بهشمارهی 250 گذشت. (مترجم).
([2]) صحیح بخاری، ش: 6021 بهنقل از جابرt و صحیح مسلم، ش: 1005 بهنقل از حذیفهt. این حدیث نیز پیشتر بهشمارهی 136 آمده است. (مترجم).
([3]) صحیح مسلم، ش: 1728. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 571 آمده است. (مترجم)]
([4]) صحیح الجامع، ش: 7979؛ السلسۀ الصحیحۀ، ش: 309؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2209.
([5]) صحیح الجامع، ش: 4901؛ السلسۀ الصحیحۀ، ش: 2120؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2298.