170- باب: آنچه هنگام سوار شدن بر سواری گفته میشود
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
[الزخرف: ١٢، ١٤]
... و برای شما کشتیها و چارپایانی پدید آورده است که (بر آنها) سوار میشوید تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
979- وعن ابن عمر$ أنَّ رسول اللهr کَانَ إِذَا اسْتَوَى عَلَى بَعِیرِهِ خَارِجاً إِلَى سَفَرٍ، کَبَّرَ ثَلاثاً، ثُمَّ قَالَ: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ اللّهُمَّ إنّا نسألُکَ فی سفرِنَا هذا البرَّ والتَّقوى، وَمِنَ العملِ ما ترضى، اللهمَّ هَوِّن عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ؛ اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ؛ اللهمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المالِ وَالأَهْلِ». وَإِذَا رَجَعَ قَالَهُنَّ وَزَادَ فِیهِنَّ: «آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr هنگامیکه رهسپار سفری بود و بر پشت شترش قرار میگرفت، سه بار تکبیر میگفت و سپس این دعا را میخواند: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ ؛ اللّهُمَّ إنّا نسألُکَ فی سفرِنَا هذا البرَّ والتَّقوى، وَمِنَ العملِ ما ترضى، اللهمَّ هَوِّن عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ؛ اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ؛ اللهمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المالِ وَالأَهْلِ».([2]) و هنگام بازگشت نیز همین دعا را میخواند و میافزود: «آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ».([3])
شرح
مؤلف/ در باب «آداب سفر» میگوید: «آنچه مسافر هنگامِ سوار شدن بر سواری میگوید»؛ یعنی: مؤلف/ دعای سوار شدن بر سواری را مقیّد به سوار شدن بر مرکب بهقصد سفر نموده است؛ اما از ظاهرِ آیهی کریمه [در سورهی زخرف] چنین بهنظر میرسد که این حکم، عام است و انسان چه قصد سفر داشته و چه نداشته باشد، همینکه بر چارپا یا کشتی یا ماشین سوار شد، عبارت مذکور در آیه را میخوانَد.
آنگاه مؤلف، حدیث ابنعمر$ را آورده است؛ البته پیش از آن، این فرمودهی اللهU را ذکر کرده است که میفرماید:
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
[الزخرف: ١٢، ١٤]
... و برای شما کشتیها و چارپایانی پدید آورده است که (بر آنها) سوار میشوید تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
«فُلک» به معنای کشتیست که در زبان عربی به آن «سفینه» میگویند و بر سه نوع میباشد: دریایی، خشکی، و فضایی؛ نوعِ دریاییِ آن، از دیرزمان، یعنی از دوران نوحu مورد استفادهی بشر بوده است. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا﴾ [المؤمنون : ٢٧]
پس به نوح وحی کردیم که زیر نظر ما و با وحی (و رهنمود) ما کشتی را بساز.
و سپس میفرماید:
﴿وَلَقَد تَّرَکۡنَٰهَآ ءَایَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٥﴾ [القمر: ١٥]
و آن را (به عنوان) نشانهای بر جای گذاشتیم؛ پس آیا پندپذیری وجود دارد؟
اما سفینههای خشکی، همین خودروها و ماشینهاییست که قرنها پس از ساختنِ کشتی، تولید شد و اینک مورد استفادهی ماست. هواپیماها نیز نمونهای از سفینههای فضایی یا کشتیهای هواییست که در شمارِ کشتیهایی قرار میگیرد که اللهU از آن، بهعنوان «فُلک» و نعمتی از سوی خویش، در سورهی «زخرف» یاد فرموده است. «فُلک» همخانوادهی «فَلَک» است و «فَلَک»، یعنی: گردونه، حلقه و دایرهی هر چیز. به مدار ستارگان نیز «فَلَک» گویند. لذا وجه نامگذاری «فُلک»، این است که تعدادی از آفریدههای الهی را در خود گرد میآورد.
و اما منظور از ﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾، چارپایانی چون: شتر، اسب، الاغ و قاطر و امثال آنهاست که بر آنها سوار میشویم. گفتنیست: علما دربارهی جواز سوار شدن بر حیواناتی چون گاو که سوار شدن بر آنها معمول نیست، اختلاف نظر دارند. برخی از علما گفتهاند: در صورتی که باعث اذیت و آزار حیوان نباشد، جایز است و برخی از علما بر این باورند که جایز نیست؛ بدین دلیل که حیواناتی مانند گاو، برای سوار شدن آفریده نشدهاند؛ بلکه استفادههای دیگری دارند. البته دیدگاه صحیح، این است که سوار شدن بر چنین حیواناتی در صورتی که حیوان در مشقت نیفتد، جایز میباشد؛ و گرنه، جایز نیست.
﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ﴾؛ حرف «لام» در ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ﴾ یا برای بیان علت است و یا برای بیان نتیجه. لذا مفهوم این عبارت، این است که: «الله، برای شما کشتیها و چارپایانی پدید آورده است که بر آنها سوار میشوید تا بر پشت آنها قرار بگیرید». به عبارت دیگر: الله متعال، این سواریها را از اختیار انسان، خارج نکرده است که انسان نتواند بر روی آنها سوار و مستقر شود؛ بلکه انسان برای قرار گرفتن بر روی اینها مشکلی ندارد. همانگونه که در خودروها، هواپیماها و شتران و چارپایانِ رام و امثالِ آن، اینگونه است. ﴿ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ﴾؛ یعنی: «تا آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید». به عبارتِ دیگر: وقتی بر آنها سوار میشوید، نعمت الهی را بهیاد آورید که الله لطف کرده و چارپایانی برای سواریِ شما آفریده یا دانشِ ساختن کشتی را به شما آموخته است. ﴿وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ یعنی: «و بگویید: ذاتی که اینرا برای ما مسخّر ساخته، پاک و منزّه است؛ و ما، تواناییِ تسخیر و رام کردنِ آنرا نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم». ابتدا چنین بهنظر میرسد که وقتی اینها نعمتهای الهیست، پس باید بهجای تسبیحِ پروردگار، او را حمد و سپاس بگوییم؛ علت و چراییِ تسبیح در اینجا، برای این است که واژهی «سبحان» برای پاکی و منزه بودنِ اللهU از عیب و نیاز دلالت میکند و انسان، هنگام سوار شدن بر کشتیها و چارپایان، نیاز خویش به این سواریها را که نعمتهای الاهیست، بیش از هر زمانی درک میکند؛ لذا اللهU را که از همهی آفریدههایش بینیاز است، بهپاکی میستاید. یعنی تسبیح در این مقام، مناسبتر از گفتنِ الحمدلله میباشد؛ اگرچه تحمید، در سنت آمده است؛ ولی ما دربارهی این آیه سخن میگوییم که ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣﴾؛ یعنی: اگر اللهU اینها را برای ما رام و مسخّر نمیساخت، ما تواناییِ استفاده از آنها را نداشتیم. همانگونه که الله متعال در آیهای دیگر میفرماید:
﴿وَذَلَّلۡنَٰهَا لَهُمۡ فَمِنۡهَا رَکُوبُهُمۡ وَمِنۡهَا یَأۡکُلُونَ ٧٢﴾ [یس: ٧٢]
و چارپایان را برایشان رام کردیم که برخی از این حیوانات، سواری ایشان است و از برخی دیگر تغذیه میکنند.
آیا تا کنون فکر کردهاید که اگر این حیوانات بزرگ، رام نبودند، نمیتوانستیم بر آنها سوار شویم؟ آیا بهراستی توانایی سوار شدن بر آنها را داشتیم؟ پاسخ، روشن است؛ هرگز؛ زیرا حیوانات درندهای وجود دارند که هرچند از چارپایان مورد استفادهی ما کوچکترند، اما نمیتوانیم بر آنها دست بیابیم؛ ولی الله متعال این چارپایان را بهگونهای برای ما رام و مسخر گردانیده است که پسربچهای هم میتواند افسار یک شتر را بگیرد و آنرا به هر سو که میخواهد، ببرد. این، بدین معناست که الله متعال چارپایان را برای ما رام کرده است.
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ این، جملهی بزرگیست؛ زیرا انسان هنگامیکه برای مسافرت بر این کشتی یا چارپای رام سوار میشود، گویا بهیاد میآورد که این، سفرِ پایانیاش از دنیاست؛ یعنی سفرش از دنیا بهسوی اللهU در آن هنگام که میمیرد و مردم او را بر روی شانههایشان حمل میکنند. اینجاست که میگوید: ﴿وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ یعنی: «و بهیقین که ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم». الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ ٦﴾ [الانشقاق: ٦]
ای انسان! بهیقین که تو تا ملاقات پروردگارت در تلاشی سخت خواهی بود و سپس ملاقاتش خواهی کرد.
فرمود: «تا ملاقات پروردگارت در تلاشی سخت خواهی بود» و نفرمود: «برای پروردگارت...»؛ یعنی: ای انسان! فرجامِ تو و سرانجام رنج و تلاشت به سوی اللهU میباشد: ﴿کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ﴾؛ به عبارت دیگر: تو کار میکنی و سرانجام با همهی رنج و تلاشت به سوی الله باز میگردی ﴿فَمُلَٰقِیهِ﴾ و او را ملاقات میکنی. همهی ما با اللهU ملاقات میکنیم؛ اما مهم این است که چگونه و در چه وضعیتی؟! لذا مهم نیست که انسان، کجا و چهوقت میمیرد؛ بلکه ممکن است که الله متعال، عمری طولانی به انسان بدهد و یا مرگ انسان در سرزمینی مقدس باشد؛ همانگونه که موسیu در سرزمینی مقدس از دنیا رفت. اما آنچه در این میان مهم است، اینکه انسان در چه وضعیتی و با چه اعمالی بمیرد؟ از الله متعال میخواهیم که مرگ همهی ما را بر توحید و ایمان قرار دهد. این، مهم است؛ لذا اگر بر خیر و نیکی از دنیا برویم، مهم نیست که اینجا بمیریم یا آنجا یا در سرزمینی مقدس یا سرزمینی دیگر یا در این ماه یا در این روز یا در این وقت؛ هیچیک از اینها مهم نیست؛ بلکه مهم، این است که بر خیر و نیکی بمیرید. از اینرو شایسته است که انسان هنگامیکه سوار ماشین یا هواپیما میشود، همان ذکر و دعایی را بگوید که در حدیث ابنعمر$ آمده است: سه بار «الله اکبر» بگوید و سپس این دعا را بخواند: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ اللّهُمَّ إنّا نسألُکَ فی سفرِنَا هذا البرَّ والتَّقوى، وَمِنَ العملِ ما ترضى، اللهمَّ هَوِّن عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ؛ اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ؛ اللهمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المالِ وَالأَهْلِ».([4]) دقت کنید؛ در این حدیث عبارتی وجود دارد که نشانگر احاطهی الله بر همه چیز است. میگوید: «اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ»؛ یعنی: یا الله! تو در سفر همراه منی و سفر را بر من آسان میگردانی. «والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ»؛ یعنی: تو جانشین من در خانوادهام هستی و با عنایت و لطف خویش از آنان نگهداری میکنی و به امورشان رسیدگی مینمایی. پس اللهY در سفر با انسان است و جانشین او در خانوادهاش میباشد؛ زیرا اللهY بر همه چیز احاطه دارد.
***
980- وعن عبد الله بن سَرجِسَt قال: کَانَ رسول اللهr إِذَا سَافَرَ یَتَعَوَّذُ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المُنْقَلَبِ، وَالْحَوْرِ بَعْدَ الکَوْنِ، وَدَعْوَةِ المَظْلُومِ، وَسُوءِ المَنْظَرِ فی الأَهْلِ وَالمَالِ. [روایت مسلم]([5])
ترجمه: عبدالله بن سَرجِسt میگوید: رسولاللهr هنگامی که به مسافرت میرفت، از سختیهای سفر و از پیشآمدها و تغییرات غمانگیز و از کاستی (و خواری) پس از فزونی (و ارجمندی)، و نیز از دعای ستمدیده و از دیدن مناظر غمانگیز (و پیشآمدهای ناگوار) در مال و خانواده - به الله- پناه میبُرد.
981- وعن عَلِی بن ربیعة، قَالَ: شَهِدْتُ علیَّ بْنَ أَبی طالبٍt أُتِیَ بِدَابَّةٍ لِیَرْکَبَهَا، فَلَمَّا وَضَعَ رِجْلَهُ فی الرِّکَابِ، قَالَ: بِسْمِ اللهِ، فَلَمَّا اسْتَوَى عَلَى ظَهْرِهَا، قَالَ: الحَمْدُ للهِ ثُمَّ قال: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ ثُمَّ قَالَ: الحمْدُ للهِ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: اللهُ أکْبَرُ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: سُبْحَانَکَ إنّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَإنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أنْتَ، ثُمَّ ضَحِکَ؛ فَقیلَ: یَا أمِیرَ المُؤمِنِینَ، مِنْ أیِّ شَیْءٍ ضَحِکْتَ؟ قَالَ: رَأیتُ النَّبِیَّr فَعَلَ کَمَا فَعَلْتُ ثُمَّ ضَحِکَ، فقُلْتُ: یَا رسول اللهِ، مِنْ أیِّ شَیْءٍ ضَحِکْتَ؟ قَالَ: «إنَّ رَبَّکَ یَعْجَبُ مِنْ عَبدِهِ إِذَا قَالَ: اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی، یَعْلَمُ أنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ غَیْرِی». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن میباشد. در برخی از نسخهها آمده است: حدیثی صحیح میباشد. این، لفظ ابوداود است.]([6])
ترجمه: علی بن ربیعه میگوید: دیدم که چارپایی برای علی بن ابیطالبt آوردند تا بر آن سوار شود؛ هنگامیکه پایش را در رکاب گذاشت، گفت: «بِسْمِ اللهِ» و چون بر پشت آن قرار گرفت، گفت: «الحَمْدُ للهِ» و سپس افزود: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾»؛ سپس سه بار «الحَمْدُ للهِ» و سه بار «اللهُ أکْبَرُ» گفت و آنگاه این دعا را خواند: «سُبْحَانَکَ إنّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَإنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أنْتَ»([7]) و سپس خندید. گفته شد: ای امیر مؤمنان! از چه بابت خندیدی؟ پاسخ داد: پیامبرr را دیدم که مانندِ من همین کارها را انجام داد و سپس خندید. عرض کرم: ای رسولخدا! از چه چیزی خندیدید؟ فرمود: «پروردگارِ پاک تو تعجب میکند که بندهاش میگوید: مرا بیامرز؛ در حالی که خود میداند که کسی جز الله، گناهان را نمیآمرزد».
شرح
این دو حدیث دربارهی دعاها و اذکاریست که در سفر بههنگامِ سوار شدن بر سواری گفته میشود. پیشتر شرح آیهی کریمه بیان شد که اللهU میفرماید:
﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣﴾ [الزخرف: ١٣]
... تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
انسان همچنین از سختیهای سفر و از دیدن مناظر بد و ناگوار و تغییرات غمانگیز و پیشآمدهای ناگوار) در مال و خانواده و نیز از دعای ستمدیده به الله پناه میبَرد و از او درخواست آمرزش ورحمت میکند و سه بار «الحمدلله» و سه بار «الله اکبر» میگوید. همهی اینها در دعاها و اذکارِ پیامبرr آمده است؛ لذا اگر همان الفاظ و واژههایی را بگویید که پیامبرr گفته است، بهتر و برتر میباشد؛ وگرنه، همان الفاظ و واژههایی را بگویید که ممکن است؛ در این میان از همه بهتر، آن است که همان عبارتی را بگویید که الله متعال در قرآن کریم فرموده است: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
در حدیث علی بن ابیطالبt به گستردگی آمرزش و رحمت اللهU تصریح شده و بیان گردیده است که الله متعال از توبه و استغفار بندهاش خشنود میشود؛ همانگونه که پیامبرr فرموده است: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ مِنْ أَحَدِکُمْ بِرَاحِلَتِهِ...».([8]) یعنی: «الله، از توبهی بندهاش بیشتر از فردی شادمان میشود که در بیابانی بر شتر خود سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او میرَمَد و فرار میکند و او، از- زندگی- و از یافتن شترش ناامید میشود؛ لذا زیر سایهی درختی میرود و ناامید دراز میکشد. در آن حال که بهکلی ناامید شده، ناگهان شترش را میبیند که کنارش ایستاده است. افسار شتر را میگیرد و از شدت خوشحالی، بهاشتباه میگوید: خدایا! تو، بندهی منی و من، پروردگار تو هستم». بدینسان از فرط خوشحالی اشتباه میکند! لذا اللهU از توبهی بندهاش خشنود میشود؛ پس ای برادر و خواهر مسلمان! بیدرنگ به سوی الله توبه کنید و از او آمرزش بخواهید و بدانید که هرگاه با راستی و اخلاص از الله متعال آمرزش بخواهید، شما را میآمرزد:
﴿وَمَن یَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ یَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ یَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ یَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١١٠﴾ [النساء : ١١٠]
و هر کس کار بدی انجام دهد یا به خویشتن ستم کند و سپس از الله آمرزش بخواهد، الله را آمرزندهی مهرورز مییابد.
از الله متعال عاجزانه میخواهیم که همهی ما را بیامرزد و بر ما رحم کند؛ بهیقین او بر هر کاری تواناست.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 1342.
([2]) ترجمهی دعا: «ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم. یا الله! ما در این سفر از تو نیکی و پرهیزگاری و عملی که میپسندی، درخواست میکنیم. یا الله! این سفر را بر ما آسان بگردان و دوریِ راه را برای ما کوتاه بفرما. یا الله! تو همراه و یاورم در سفر، و جانشینم در خانوادهام هستی. یا الله! از سختیهای سفر و دیدن مناظر غمانگیز و پیشآمدهای ناگوار در مال و خانواده به تو پناه میآورم».
([3]) ترجمه: «...ما باز میگردیم و توبهکنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم».
([4]) ترجمهی دعا، پیشتر آمده است. (مترجم)
([5]) صحیح مسلم، ش: 1343. [نووی گوید: مسلم با لفظ «الحَوْر بَعْدَ الکَوْنِ» روایت کرده است؛ ترمذی و نسائی نیز این حدیث را روایت کردهاند. ترمذی گفته است: با لفظ «الکوْرُ»، یعنی با حرف «راء» نیز روایت شده است و هر یک از دو روایت، معنایی دارد. علما گفتهاند: هر دو واژه – با «نون» و «راء»- به معنای بازگشت از پایداری یا فزونی به سوی سستی و کاستیست. همچنین گفتهاند: روایتی که با حرف «راء» آمده است، برگرفته از «تَکْوِیرِ العِمَامَة» میباشد که به معنی پیچاندن و جمع کردنِ عمامه است؛ اما روایتی که با لفظ «الکَوْنِ» آمده، مصدرِ «کَانَ یَکُونُ» است که به مفهوم پیدایش و استقرار میباشد.]
([6]) السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/ ش: 1653.
([7]) یا الله! تو پاک و منزهی؛ پس مرا بیامرز که بهیقین کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد».
([8]) صحیح است؛ این حدیث را مسلم با همین لفظ به صورتی طولانی بهشمارهی 2744 از ابنمسعودt و به صورتی مختصر بهشمارهی 2747روایت کرده است؛ بخاری نیز این حدیث را بهشمارهی 6309 از انس بن مالکt روایت نموده است؛ این حدیث با روایتهای دیگری در صحیح بخاری وجود دارد.