اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

186- باب: فضیلت اذان

186- باب: فضیلت اذان

1040- عن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فی النِّدَاءِ والصَّفِ الأَوَّلِ، ثُمَّ لَمْ یَجِدُوا إِلا أنْ یَسْتَهِمُوا عَلَیْهِ لاسْتَهَمُوا عَلَیْهِ، ولو یَعْلَمُونَ مَا فِی التَّهْجِیرِ لاسْتَبَقُوا إِلَیْهِ، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی العَتَمَةِ وَالصُّبْحِ لأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْواً». [متفق علیه]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دست‌یابی به آن چاره‌ای جز قرعه‌کشی نداشتند، به‌قطع قرعه‌کشی می‌کردند. و اگر می‌دانستند که زود رفتن به نماز چه فضیلتی دارد، حتماً به سوی آن بر یک‌دیگر سبقت می‌جستند. و اگر می‌دانستند که چه پاداش بزرگی در نمازهای عشا و صبح نهفته است، بر روی زمین می‌خزیدند و در این دو نماز، شرکت می‌کردند».

شرح

مؤلف/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» بابی در فضیلت اذان گشوده است.

اذان، اعلام نماز است که اگر در ابتدای وقت نماز باشد، از فرا رسیدن وقتِ آن خبر می‌دهد و اگر با تأخیر باشد، فراخوانِ نماز است؛ یعنی انسان با عباراتی که می‌دانید، بانگ سر می‌دهد و اعلام می‌کند که وقتِ نماز فرا رسیده است؛ البته در تابستان نماز ظهر را به‌تأخیر می‌اندازند تا هوا خنک‌تر شود؛ لذا دیرتر اذان می‌دهند. هم‌چنین اگر نماز عشا را به‌تأخیر بیندازند، در اذان عشا نیز تأخیر می‌کنند. اما به‌طور کلی همین‌که وقت نماز فرا می‌رسد، اذان می‌گویند؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَلْیُؤَذِّنْ لَکُمْ أَحَدُکُمْ».([2]) یعنی: «هرگاه وقتِ نماز فرا رسید، یکی از شما اذان بگوید».

اذانِ مشروع، همان بانگی‌ست که برای نمازهای پنج‌گانه سر می‌دهند و در سال دوم هجری واجب گردید؛ یعنی اذان، دو سال پس از هجرت پیامبرr به مدینه واجب شد. جریان از این قرار بود که صحابه# هنگامِ مشورت و رایزنی بر سرِ نحوه‌ی اعلام وقت نماز، دیدگاه‌های گوناگونی داشتند. نظرِ برخی از آنان این بود که هرگاه وقت نماز فرا می‌رسد، آتش بزرگی روشن کنند تا مردم آن‌را ببینند و متوجه وقت نماز شوند. عده‌ای می‌گفتند: با زنگِ بزرگی فرا رسیدن وقت نماز را اعلام کنیم؛ مانند نصارا که مراسم دینی خود را با ناقوس اعلام می‌کنند. برخی هم پیشنهاد کردند که مانند یهودیان، از شیپور استفاده کنیم؛ اما پیامبرr هیچ‌یک از این پیشنهادها را نپسندید. یکی از اصحاب# به نامِ عبدالله بن زید انصاریt مردی را در خواب دید که ناقوسی در دست داشت؛ به او گفت: آیا این ناقوس، فروشی‌ست؟ آن مرد پرسید: می‌خواهی با آن چه‌کار کنی؟ عبداللهt پاسخ داد: می‌خواهم با آن، وقتِ نماز را اعلام کنم. آن مرد گفت: آیا می‌خواهی روش بهتری به تو نشان دهم؟ عبداللهt گفت: آری. آن‌گاه آن مرد نحوه‌ی اذان و اقامه را به عبداللهt آموزش داد. صبح که شد، عبداللهt نزد پیامبرr آمد و خوابش را برای آن بزرگوار تعریف کرد. پیامبرr فرمود: «این، خواب راستینی‌ست؛ آن‌را به بلال آموزش بده». و بدین ترتیب بلالt به‌عنوان مؤذن پیامبرr تعیین گردید و اذان گفت. در زمان عثمان بن عفانt که جمعیت مسلمانان به‌طور چشم‌گیری افزایش یافت، پیش از اذان دوم که هم‌زمان با آمدنِ امام بود، اذان نخست نیز معین گردید و بدین‌ترتیب در جمعه، دو بار اذان می‌گویند: یکی اذان نخست که اعلام دخول وقت است تا مردم برای نماز آماده شوند؛ و دیگری، اذان دوم که هم‌زمان با آمدن امام می‌باشد. پیامبرr در رمضان به بلالt دستور داد که در پایان شب، برای اعلام وقت سحر، اذان بگوید و فرمود: «إِنَّ بِلالاً یُؤَذِّنُ بِلَیْلٍ لِیُوقِظَ نَائِمَکُمْ وَیَرْجِعَ قَائِمُکُمْ فَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یُؤَذِّنَ اِبْنُ أُمّ مَکْتُوم؛ فَإنَّهُ لا یُؤَذِّنُ حتّی یطلع الفجرُ».([3]) یعنی: «بلال، زمانی اذان می‌دهد که هنوز شب است تا کسی که خوابیده بیدار شود و کسی که بیدار است، سحری بخورد؛ لذا - پس از اذان بلال- بخورید و بیاشامید تا این‌که عبدالله بن ام‌مکتوم اذان بگوید؛ زیرا او زمانی اذان می‌دهد که فجر طلوع می‌کند». بدین‌سان پیامبرr بیان فرمود که اذانِ پایانِ شب که مردم آن‌را اذان اول می‌نامند، برای طلوع فجر و نماز صبح نیست؛ بلکه برای اعلام وقتِ سحر می‌باشد. زیرا اذان صبح، پس از دخول وقت است؛ اما اذان اول جمعه، سنت عثمانt می‌باشد که یکی از خلفای راشدین# به‌شمار می‌آید و پیامبرr به پیروی از سنت خلفای راشدین دستور داده است. برخی از کسانی که ادّعای سنّی بودن دارند، می‌گویند: اذان اول جمعه، برای ما قابل قبول نیست؛ زیرا بدعت می‌باشد و در زمان پیامبرr نبوده است! این افراد بی‌آن‌که درک کنند، با گفتن چنین سخنی، در حقیقت بر پیامبرr و خلفای راشدین و دیگر اصحاب# خرده می‌گیرند. سخن این افراد، از آن جهت بدگویی از پیامبر اعظمr می‌باشد که آن بزرگوار فرموده است: «عَلَیْکُمْ بسُنَّتی وَسُنَّةِ الْخُلُفَاءِ الرَّاشِدِینَ الْمَهْدِیِّین مِنْ بَعْدِی».([4]) یعنی: «سنت من و سنت خلفای راشد و هدایت‌یافته‌ی پس از مرا بر خود لازم بگیرید». و به‌اجماع مسلمانان، عثمانt جزو خلفای راشدین است؛ لذا عیب‌جویی از او، به معنای خرده‌گیری بر همه‌ی خلفای راشدین# می‌باشد و هرکس که از یکی از خلفای راشدین بدگویی نماید، گویا از همه‌ی آن‌ها بدگویی کرده است؛ همان‌گونه که تکذیب یکی از فرستادگان الهی، انکارِ همه‌ی پیامبران به‌شمار می‌آید. سخن این افراد، از آن جهت بدگویی از صحابه# می‌باشد که آنان، این کارِ عثمانt را رد نکردند؛ در صورتی‌که صحابه# در برابر خطای هیچ‌کس سکوت نمی‌کردند. همان‌گونه که دیدگاه عثمانt درباره‌ی اتمام حج در «منا» را نپذیرفتند؛ اما همین‌ها در برابر عثمانt اذان اول جمعه را رد نکردند. پس آیا کسانی که قیافه‌ی افراد دانا را به خود می‌گیرند و اذان اول جمعه را بدعت می‌پندارند، شریعت الهی و مصالحِ آن‌را بهتر از صحابه# درک می‌کنند و علم و دانش بیش‌تری دارند؟! رسول‌اللهr راست و درست فرموده است که: «نسل‌های آخر این امت، نخستین نسل‌های این امت را لعن و نفرین می‌کنند».([5]) پناه بر الله؛ شگفتا از کسانی که از صحابه# بدگویی می‌کنند! لذا اذان اول جمعه بنا بر اشاره‌ی پیامبر هدایت، محمد مصطفیr و نیز بدین دلیل که سنت امیر مؤمنان، عثمان بن عفانt می‌باشد، و نیز بنا بر اجماع سکوتیِ صحابه#، اذانی شرعی‌ست و هیچ‌کس نمی‌تواند در این‌باره اشکال‌تراشی کند. الله متعال، زبانِ کسانی را که بر خلفای راشدین و صحابه# خرده می‌گیرند، از بدگویی به این بزرگواران قطع کند.

ممکن است کسی بپرسد: نماز جمعه که در زمان پیامبرr وجود داشت؛ پس چرا شخص رسول‌اللهr اذان اول را بنا نفرمود و در یک حم صریح درباره‌اش چیزی نگفت؟

پاسخ: سببش این بود که شمار مسلمانان مدینه در دوران عثمان t افزایش چشم‌گیری پیدا کرد و مدینه گسترش یافت؛ لذا ضرورت ایجاب می‌کرد که پیش از اذان دوم که هم‌زمان با آمدن امام بود، اذان دیگری هم بدهند تا مردم متوجه شوند و زودتر به مسجد بیایند. البته کاری که عثمانt کرد، بی‌پایه نبود؛ زیرا رسول‌اللهr به بلالt دستور داد که در پایان شب اذان بگوید؛ اذانی که پیش از دخول وقت صبح بود تا کسی که خوابیده است، بیدار شود و آن‌که به نماز ایستاده، سَحَری بخورد. یعنی: این، مصلحت و هدفی شرعی بود؛ درست مانندِ اذان اول جمعه که در شرعی بودنِ آن هیچ اشکالی وجود ندارد. بنابراین نماز اول جمعه، بدین دلیل که سنت خلفای راشدین# می‌باشد و به دلیلِ اشاره‌ی پیامبرr و نیز به‌اجماع آن‌دسته از صحابه# که در آن زمان زنده بودند، اذانی کاملاً شرعی‌ست و اذانِ پایان شب در رمضان نیز بنا بر سخن صریح رسول‌اللهr مشروع می‌باشد؛ اما آیا در غیر رمضان نیز درست و شرعی‌ست؟ می‌گوییم: با قیاس بر عملِ عثمانt به این نتیجه می‌رسیم که اشکالی بر اذان پایان شب در غیر رمضان وارد نیست.

اینک به موضوعی در همین‌باره می‌پردازیم که حایز اهمیت است؛ برخی از متأخران گمان می‌کنند که گفتن: «الصَّلاة خَیرٌ مِنَ النّوْمِ» در اذان اولِ پیش از صبح، درست است. این‌ پندار، اشتباه بسیار بزرگی‌ست؛ زیرا پیامبرr به بلالt دستور داد که این عبارت را در اذان صبح بگوید. چنان‌که فرمود: «وَإِذَا أَذَّنْتَ بِالأوَّلِ مِنَ الصُّبْحِ فَقُلْ: الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النّوْمِ، الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ»؛ یعنی: «در اذان اول صبح دو بار بگو: الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ». اذان صبح را از آن جهت اذان اول صبح نامید که به اقامه‌ نیز اذان گفته می‌شود و اقامه، اذان دوم است؛ لذا این عبارت را فقط در اذان صبح می‌گوییم، نه در اقامه‌ی صبح. اما برخی از متأخران از این موضوع غافل مانده‌اند؛ در صورتی‌که پیامبرr فرموده است: «بَیْنَ کُلِّ أَذَانَیْنِ صَلاةٌ»؛([6]): «میان هر دو اذان، یعنی در بین هر اذان و اقامه‌ای، نمازی وجود دارد». در صحیح امام مسلم/ آمده است که ام‌المؤمنین عایشه& می‌گوید: وقتی اذان اول صبح داده می‌شد، پیامبرr برمی‌خاست تا مؤذن بیاید و اذان دوم، یعنی اقامه‌ی نماز را بگوید. در این حدیث تصریح شده است که اذان اول صبح، همان اذانی‌ست که پس از دخول وقت داده می‌شود و اذان پایان شب، یعنی اذان سحر، اذان صبح نیست؛ بلکه برای این است که آنان‌که خوابیده‌اند، بیدار شوند و آنان‌که بیدارند و به نماز ایستاده‌اند، سحری بخورند.

خلاصه این‌که اذان جزو برترین کارهاست و از امامت و پیش‌نمازی نیز برتر می‌باشد. زیرا مؤذن، شبانه‌روزی پنج بار و گاه بیش از این، بانگ عظمت و بزرگیِ اللهU و توحیدش را سر می‌دهد و رسالت پیامبرr را با صدای بلند و رسا اعلام می‌کند و مردم را به نماز و رستگاری فرا می‌خواند؛ ولی این فضیلت برای امام یا پیش‌نماز جماعت، حاصل نمی‌شود. هر درخت و سنگ و کلوخی که صدای مؤذن را می‌شنود، روز قیامت به نفعش گواهی می‌دهد؛ از این‌رو جایگاه اذان فراتر از جایگاه امامت است.

شاید این پرسش مطرح شود که اگر این گونه است، پس چرا خود رسول اللهr و نیز خلفای راشدین# اذان نمی‌گفتند؟ پاسخ علما این است که: پیامبرr و خلفای راشدین# مشغول رسیدگی به کارهای مردم بودند و چون فرصتِ این کار را نداشتند، کسی را به‌عنوان مؤذن تعیین می‌کردند. گفتنی‌ست که آن زمان مانند دوران ما نبود که مؤذن، وقت اذان و نماز را از روی ساعت تشخیص دهد؛ بلکه مؤذن در آن دوران ناگزیر بود که خورشید و حرکت سایه را زیر نظر بگیرد تا وقت نماز ظهر و نماز عصر را تشخیص دهد؛ هم‌چنین برای تشخیص وقت مغرب و عشا، غروب خورشید و شَفَق را زیر نظر می‌گرفتند و باید طلوع سپیده‌دم را نیز پی‌گیری می‌کردند تا وقت صبح را تشخیص دهند؛ لذا اذان در آن دوران، دشواری‌های خاص خودش را داشت و وقت‌گیر بود. از این‌رو رسول‌اللهr و خلفای راشدین#، خود مسؤولیت اذان را بر عهده نمی‌گرفتند؛ نه این‌که فضیلتِ اذان از امامت کم‌تر باشد؛ بلکه بدان سبب که آنان مشغول کارهایی بودند که آنان را از اذان باز می‌داشت. پیامبرr فضیلت اذان را این‌گونه بیان فرمود که: «اگر مردم از فضیلت و پاداش اذان آگاه بودند و چاره‌ای جز قرعه‌کشی نداشتند، به‌قطع قرعه‌کشی می‌کردند». سبحان الله! یعنی قرعه‌کشی می‌کردند که چه کسی اذان بگوید. اما متأسفانه امروزه مردم، از این کارِ پرفضیلت شانه خالی می‌کنند و آن‌را به یک‌دیگر حواله می‌دهند؛ یکی می‌گوید: تو اذان بده و دیگری، می‌گوید: خودت اذان بگو! لذا شایسته است که وقتی در سفر هستید، بکوشید که مؤذن، شما باشید. در مسافرت‌های گروهی، چه سفر تفریحی باشد و چه سایر سفرها، یک نفر امیر یا سرپرست سفر است. لذا اگر امیرِ سفر، کسی را به‌عنوان مؤذن تعیین کرد، برای کسی دیگر روا نیست که جلو برود و اذان بگوید؛ زیرا مؤذن، مشخص و تعیین‌شده است. هم‌چنین اگر سرپرست سفر، مسؤولیت امامت و پیش‌نمازی را به کسی واگذار کرد، آن‌شخص امام است و برای کسی دیگر جایز نیست که جلو برود و امامت دهد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «وَلا یَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فی سُلْطَانِه»؛([7]) یعنی: «و هیچ‌کس در محدوده‌ی تحت اختیارِ شخصی دیگر، برای او امامت ندهد»؛ مگر به اجازه‌ی او.

***

1041- وعن معاویةَt قال: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «المُؤَذِّنُونَ أطْوَلُ النَّاسِ أعْناقاً یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت مسلم]([8])

ترجمه: معاویهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «گردنِ مؤذن‌ها در روز رستاخیز از گردنِ همه‌ی مردم بلندتر است».([9])

1042- وعن عبدِ الله بن عبدِ الرَّحْمنِ بن أَبی صَعصعة: أنَّ أَبَا سَعیدٍ الخدریَّt قَالَ لَهُ: «إنِّی أرَاکَ تُحِبُّ الغَنَمَ وَالبَادِیَةَ، فَإذَا کُنْتَ فی غَنَمِک - أَوْ بَادِیتِکَ - فَأذَّنْتَ للصَّلاَةِ، فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالنِّدَاءِ، فَإنَّهُ لا یَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ المُؤذِّنِ جِنٌّ، وَلا إنْسٌ، وَلا شَیْءٌ، إِلا شَهِدَ لَهُ یَومَ القِیَامَةِ». قَالَ أَبُو سَعیدٍt: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسولِ اللهr. [روایت بخاری]([10])

ترجمه: از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابی‌صعصعه روایت است که ابوسعید خدریt به او فرمود: «می‌بینم که تو به گوسفند و بیابان علاقه داری؛ لذا هنگامی‌که در میان گوسفندانت - یا در بیابان- بودی و برای نماز، اذان گفتی، صدایت را بلند کن. زیرا هر جن یا انسان یا هر چیز دیگری که صدای مؤذن را می‌شنود، روز رستاخیز به نفع او گواهی می‌دهد». ابوسعیدt فرمود: «این را از رسول‌اللهr شنیدم».

شرح

مؤلف/ این دو حدیث را در باب فضیلت اذان آورده است.

معاویهt می‌گوید: پیامبرr ‌فرمود: «گردنِ مؤذن‌ها در روز رستاخیز از گردنِ همه‌ی مردم بلندتر است». هنگامی که مردم برانگیخته می‌شوند، مؤذنان امیتازی ویژه و انحصاری دارند که دیگران ندارند؛ این‌که گردنشان از گردن همه‌ی مردم بلندتر است تا فضیلت و مقام والایشان برای همه نمایان شود؛ زیرا مؤذن‌ها اذان می‌گویند و با صدای بلند و رسا، بر فرازِ مکانی بلند یا از گل‌دسته‌های مساجد، بانگ تکبیر و توحید اللهU و نیز ندای رسالت پیامبرr را سر می‌دهند و به‌سوی نماز و رستگاری فرا می‌خوانند؛ لذا پاداششان از جنس عملی‌ست که انجام می‌دهند؛ از این‌رو در نتیجه‌ی بلند شدن گردن‌هایشان در روز رستاخیز، سربلند و سرافراز می‌شوند. پس، شایسته است که انسان هنگامی‌‌‌که با دوستانش به تفریح یا مسافرت می‌رود، بکوشد که برای اذان گفتن پیش‌دستی کند. پیش‌تر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دست‌یابی به آن چاره‌ای جز قرعه‌کشی نداشتند، به‌قطع قرعه‌کشی می‌کردند». در فضیلت اذان حدیث دیگری نیز گذشت؛ بدین‌ مضمون که ابوسعید خدریt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هر جن یا انسان یا هر چیز دیگری که صدای مؤذن را می‌شنود، روز رستاخیز به نفع او گواهی می‌دهد». این هم یکی دیگر از فضایل اذان است که روز رستاخیز برای بیان فضیلت و پاداش مؤذن به نفعش گواهی می‌دهند که در شمار مؤذن‌ها بوده است.

خلاصه اینکه اذان فضیلت بزرگی دارد؛ لذا شایسته است که انسان برای کسب این فضیلت بکوشد؛ مگر این‌که مؤذن، مشخص و معین باشد که در این‌صورت برای هیچ‌کس جایز نیست که بدون اجازه‌ی مؤذن اصلی اذان بگوید. یعنی شایسته نیست که انسان پیش از مؤذن به مسجد برود تا در اذان پیش‌دستی نماید و قبل از مؤذن مسجد اذان بگوید؛ این، تجاوز به حقّ مؤذن است. زیرا پیامبرr فرموده است: «وَلا یَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فی سُلْطَانِه»؛ یعنی: «و هیچ‌کس در محدوده‌ی تحت اختیارِ شخصی دیگر، برای او امامت ندهد»؛ مگر به اجازه‌ی او.

***

1043- وعن أَبی هریرةt قال: قَالَ رسول اللهr: «إِذَا نُودِیَ بالصَّلاَةِ، أدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لا یَسْمَعَ التَّأذِینَ، فَإذَا قُضِیَ النِّدَاءُ أقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ للصَّلاةِ أدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قُضِیَ التَّثْوِیبُ أقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا واذْکُرْ کَذَا - لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُر مِنْ قَبْلُ - حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ مَا یَدْرِی کَمْ صَلَّى». [متفق علیه]([11])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «وقتی بانگ نماز بلند می‌گردد، شیطان - بی‌قرار شده- در حالی که از او باد بیرون می‌شود، می‌گریزد تا صدای اذان را نشنود؛ و آن‌گاه که اذان به پایان می‌رسد، باز می‌گردد و چون برای نماز اقامه می‌گویند، فرار می‌کند. هنگامی‌که اقامه تمام می‌شود، شیطان باز می‌آید تا نمازگزار را وسوسه کند؛ به او می‌گوید: فلان موضوع و فلان مسأله را به‌یاد آور و نمازگزار را به یادِ چیزهایی می‌اندازد که پیش‌تر در یادش نبود تا این‌که نمازگزار نمی‌داند که چند رکعت خوانده است».

1044- وعن عبدِ الله بن عمرو بن العاص$: أَنَّهُ سَمِعَ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ، ثُمَّ صَلُّوا عَلَیَّ؛ فَإنَّه مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلاَةً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ بِهَا عَشْراً، ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِیَ الوَسِیلَةَ؛ فَإنَّهَا مَنْزِلَةٌ فی الجَنَّةِ لا تَنْبَغِی إِلا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ وَأرْجُو أنْ أکونَ أنَا هُوَ، فَمَنْ سَألَ لِیَ الوَسِیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَةُ». [روایت مسلم]([12])

ترجمه: از عبدالله بن عمرو بن عاص$ روایت است که وی از رسول‌اللهr شنید که می‌فرمود: «هنگامی‌که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنید و آن‌گاه بر من درود و صلوات بفرستید؛ زیرا هرکس یک درود بر من بفرستد، الله متعال در برابرش ده درود بر او می‌فرستد و سپس برای من "وسیله" را درخواست کنید که جایگاهی والا در بهشت است و تنها به یکی از بندگان الله، اختصاص دارد و امیدوارم که من، آن بنده باشم. هرکس، وسیله را برای من درخواست کند، شفاعتِ - من- برایش واجب می‌شود».

شرح

این احادیث نیز در فضیلت اذان است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: وقتی مؤذن اذان می‌گوید، شیطان که تحمل شنیدنش را ندارد، بی‌قرار می‌گردد و در حالی که از او باد بیرون می‌شود، می‌گریزد تا صدای اذان را نشنود. و همین، معنای فرموده‌ی الله متعال است که می‌فرماید:

﴿مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤                                       [الناس: ٤]     

از شرّ (شیطانِ) وسوسه‌گر و کمین‌گرفته که (چون انسان، الله را یاد نماید، دیگر توان وسوسه ندارد و) عقب‌نشینی می‌کند.

آری؛ هنگامی‌که انسان، الله را یاد می‌کند، شیطان توان وسوسه ندارد؛ لذا پنهان می‌شود یا عقب‌نشینی می‌کند و می‌گریزد. زیرا بیش‌ترین چیزی که برای شیطان ناگوار است، عبادت اللهU می‌باشد و بیش‌ترین کینه و دشمنی را با کسانی دارد که الله را عبادت می‌کنند. از سوی دیگر بیش از همه چیز، شرک به الله و معاصی را دوست دارد؛ زیرا شیطان به کارهای زشت و ناپسند فرا می‌خواند. همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِ

شیطان، شما را از فقر و تنگدستی می­ترساند و شما را به کارهای زشت و ناپسند می‌کشاند.

لذا شیطان دوست دارد که مردم به‌سوی کارهایی بروند که الله متعال به انجامش دستور نداده است؛ و از سوی دیگر برایش ناگوار می‌باشد که مردم به انجام کارهایی بپردازند که الله متعال دستور داده است؛ از این‌رو هنگامی که مؤذن اذان می‌گوید، شیطان عقب‌نشینی می‌کند و آن‌قدر دور می‌شود که صدای اذان را نشنود و آن‌گاه که اذان به پایان می‌رسد، باز می‌گردد تا انسان‌ها را وسوسه کند. و چون برای نماز اقامه می‌گویند، فرار می‌کند؛ هنگامی‌که اقامه تمام می‌شود، شیطان باز می‌آید تا نمازگزار را وسوسه کند؛ به او می‌گوید: فلان موضوع و فلان مسأله را به‌یاد آور و نمازگزار را به یادِ چیزهایی می‌اندازد که پیش‌تر در یادش نبود.

واقعیت نیز همین را نشان می‌دهد: گاه انسان چیزی یا موضوعی را فراموش می‌کند؛ اما همین‌که وارد نماز می‌شود، شیطان همه چیز را به یادش می‌آورد. گفته می‌شود: شخصی نزد امام ابوحنیفه/ آمد و گفت: چیزی را جایی گذاشته و فراموش کرده‌ام که آن‌را کجا گذاشته‌ام. امام فرمود: برو وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان؛ حتماً به یادت خواهد آمد که آن‌را کجا گذاشته‌ای. آن مرد وضو گرفت و همین‌که وارد نماز شد، به‌یادش آمد که آن چیز را کجا گذاشته است. این، واقعیتی‌ست که تجربه ثابت کرده است؛ رسول‌اللهr راست فرمود.

پیامبرr در این حدیث به نکته‌ی مهمی اشاره کرد که بیان‌گر فضیلت وضوست؛ یعنی: اذان، شیطان را می‌راند و او را دور و گریزان می‌گرداند. از این‌رو برخی از علما گفته‌اند: مستحب است که در گوش نوزاد، اذان بگویند تا شیطان را از او دور کنند. برخی دیگر از علما گفته‌اند: در گوش نوزاد اذان می‌گویند تا نخستین چیزی که در دنیا می‌شنود، نام و یادِ اللهU باشد. در هر حال، اذان، شیطان را دور می‌گرداند؛ اما آیا اگر انسان غیر از وقت اذان، اذان بگوید، باز هم شیطان دور می‌شود؟ الله داناتر است؛ اما ذکرِ اللهU به‌طور کلی شیطان را دور می‌گرداند؛ زیرا « ¨$¨Ysƒ» یعنی کسی که چون اللهU یاد می‌شود، عقب‌نشینی می‌کند یا روی می‌گرداند و دور می‌گردد.

در حدیث دوم پیامبرr دستور داده است که وقتی صدای اذان را می‌شنویم، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنیم؛ لذا وقتی مؤذن می‌گوید: «اللهُ اکبر»، ما نیز می‌گوییم: «اللهُ اکبر». و آن‌گاه که می‌گوید: «أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ»، می‌گوییم: «أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ». و هنگامی‌که مؤذن می‌گوید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ»، می‌گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ». هنگامی‌که مؤذن عبارت‌های «حَىَّ عَلى الصَّلاة» و «حَىَّ عَلى الفَلاح» را می‌گوید، ما عبارت استعانت را می‌گوییم؛ یعنی می‌گوییم: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ»؛ زیرا ما دعوت‌شدگانیم و مؤذن، دعوت‌گر است. از این‌رو درست نیست که پس از مؤذن که ما را به‌سوی نماز و رستگاری فرا می‌خواند، «حَىَّ عَلى الصَّلاة» و «حَىَّ عَلى الفَلاح» بگوییم؛ بلکه برای شتافتن به‌سوی نماز و رستگاری، از الله متعال کمک و استعانت می‌جوییم. این‌جاست که می‌گویم: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ»، کلمه‌ی استعانت و کمک خواستن از الله متعال است و انسان برای کارهایش یا اصلاحِ آن‌ها با گفتن این عبارت، از اللهU کمک می‌گیرد. همان‌گونه که الله متعال در مثالی که درباره‌ی دو باغ‌دار بیان می‌کند، از زبانِ یکی از آن‌ها که مؤمن و نیکوکار است، می‌فرماید:

﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ       [الکهف: ٣٩] 

(باغ‌دار مؤمن به آن یکی که ایمان نداشت، گفت:) چرا آن­گاه که وارد باغت شدی، نگفتی: «آنچه الله بخواهد، (همان می­شود)؛ هیچ توان و قدرتی جز به خواست الله نیست»؟

یعنی: به او گفت: اگر این را می‌گفتی و چنین باوری داشتی، برایت بهتر بود و باغت از میان نمی‌رفت. لذا این عبارت، عبارتِ بسیار بزرگ و ارزشمندی‌ست؛ هم‌چنان‌که پیامبرr به عبدالله بن قیس که همان ابوموسی اشعریt می‌باشد، فرمود: «أَلاَّ أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الجَنةِ؟»؛ یعنی: «آیا گنجی از گنج‌های بهشت را به تو نشان بدهم؟» عرض کرد: بله، ای رسول‌خدا! فرمود: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ».([13]) پس هنگامی‌که مؤذن عبارت‌های «حَىَّ عَلى الصَّلاة» و «حَىَّ عَلى الفَلاح» را می‌گوید، ما «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ» می‌گوییم و آن‌گاه که در اذان صبح «الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ» را می‌گوید، ما نیز همین عبارت را تکرار می‌کنیم و می‌گوییم: «الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ». و چون «الله اکبر» می‌گوید، عبارت تکبیر را تکرار می‌نماییم و وقتی «لا إله إِلا اللهُ» می‌گوید، ما نیز پس از او، کلمه‌ی توحید را می‌گوییم؛ سپس بر پیامبرr درود و صلوات می‌فرستیم؛ می‌گوییم: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ...»؛ زیرا کسی که یک درود بر پیامبرr بفرستد، اللهU در برابرش ده درود بر او می‌فرستد. و آن‌گاه از اللهU برای رسول‌اللهr، "وسیله" را درخواست می‌کنیم و می‌گوییم: «اللهمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَالصَّلاَةِ الْقَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِیلَةَ وَالْفَضِیلَةَ وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِى وَعَدْتَهُ».([14])

وقتی بر پیامبرr درود بفرستیم و "وسیله" را برایش درخواست کنیم، شفاعت آن بزرگوار بر ما واجب می‌شود. وسیله، درجه و مقامی والا در بهشت است؛ والاترین مقامی که در بهشت وجود دارد و تنها شایسته‌ی یکی از بندگان الاهی‌ست. پیامبرr فرمود: «امیدوارم که من، آن بنده باشم». و ان‌شاءالله که این امید، تحقق خواهد یافت؛ زیرا می‌دانیم که محمد مصطفیr برترین آفریده و بنده‌ی الله متعال است و این امت نیز پس از هر اذانی دعا می‌کنند و از الله متعال می‌خواهند که این مقام را به محمدr عنایت بفرماید؛ و دعا در میان اذان و اقامه، رد نمی‌شود. همه‌ی امت می‌گویند: «آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِیلَةَ»: «پروردگارا! به محمد، مقامِ وسیله را عنایت بفرما». و امت محمد، شایسته‌‌ی این هستند که وقتی دعا کنند، این مقام به پیامبرشان داده شود و الله متعال دعایشان را بپذیرد. از این‌رو رسول‌اللهr فرمود: «امیدوارم که من، آن بنده باشم». لذا شایسته است که وقتی صدای اذان را می‌شنویم، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنیم؛ حتی اگر مشغول تلاوت قرآن هستیم، تلاوت را قطع نماییم و جواب مؤذن را بگوییم و سپس به تلاوت خویش ادامه دهیم. علما اختلاف نظر دارند که آیا کسی که در حالِ نماز است، پاسخ اذان را بدهد یا خیر؟ ابوالعباس حرانی/ می‌گوید: آری؛ حتی اگر در حالِ نماز هستید، جواب اذان را بدهید. زیرا اذان، ذکری‌ست که نماز را باطل نمی‌کند و پیامبرr فرموده است: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ».([15]) یعنی: «هنگامی‌که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنید». و این حکم، هیچ مستثنایی ندارد؛ اما بیش‌تر علما بر این باورند که در حال نماز، پاسخ مؤذن را ندهید؛ زیرا نماز، اذکار و اوراد ویژه‌ای دارد و اذان نیز طولانی‌ست و انسان را از نماز به خود مشغول می‌سازد؛ لذا چون مشغول نماز بوده‌اید، پس از پایان نماز، عبارات اذان را تکرار کنید. هم‌چنین هنگامی که در حالِ قضای حاجت هستید، نباید پاسخ مؤذن را بگویید؛ زیرا عبارات اذان، ذکر است و دستشویی جای مناسبی برای ذکر نیست؛ اما پس از این‌که بیرون آمدید، کلمات اذان را تکرار کنید. البته برخی از علما گفته‌اند که در چنین حالتی می‌توان با قلب خویش جواب اذان را داد؛ اما این دیگاه، جای تأمل دارد؛ زیرا رسول‌اللهr فرمود: «کلماتی را که مؤذن می‌گوید، بگویید». و دنبال کردن واژه‌های اذان با قلب، مانند گفتن یا بر زبان آوردن آن‌ها نیست. هم‌چنین اگر صدای چند مؤذن را شنیدید، آیا باید پاسخ همه را بدهید؟ می‌گوییم: اگر اذانِ همه‌ی آن‌ها هم‌زمان بود، یعنی به‌گونه‌ای بود که پیش از پایان نخستین اذان، اذان دوم شروع شد، جواب اذان نخست را بدهید و به اذان دوم مشغول نشوید؛ ولی اگر اذان دوم را پس از پایان اذان نخست شنیدید، جواب اذان دوم را نیز بدهید.زیرا این، خوب است و به‌طور کلی در فرموده‌ی رسول‌اللهr می‌گنجد که فرمود: «هنگامی‌که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنید». البته علما رحمهم‌الله این را مقید به این دانسته‌اند که انسان نماز نخوانده باشد؛ اما اگر اذان دیگری بشنود و او نماز خوانده باشد، ضرورتی ندارد که جواب این اذان را بدهد؛ زیرا این اذان، فراخوانی برای وی به‌شمار نمی‌آید. چراکه وی آن‌چه را که بر او فرض بوده، به جای آورده است. البته این دیدگاه نیز جای بحث و تأمل دارد؛ زیرا بر خلافِ فرموده‌ی عام و فراگیرِ پیامبرr است که فرمود: «هنگامِ شنیدن صدای اذان، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنید». در پاسخِ این‌که گفته‌اند: «این اذان، فراخوانی برای وی به‌شمار نمی‌آید»، می‌گوییم: آری؛ اینک این‌گونه است؛ اما در مجموع که هر اذانی برای هر مسلمانی، فراخوانی به‌سوی نماز و رستگاری‌ست؛ لذا مشکلی نیست. این‌جاست که می‌گوییم: حتی اگر نماز خوانده بودید، باز هم جواب اذان را بدهید؛ نه تنها ضرری ندارد، بلکه کار نیکی کرده‌اید.

***

1045- وعن أَبی سعید الخدریt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «إِذَا سَمِعْتُمُ النِّدَاءَ، فَقُولُوا کَمَا یَقُولُ المُؤذِّنُ». [متفق علیه]([16])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هنگامی که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنید».

1046- وعن جابرٍt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ قَالَ حِیْنَ یَسْمَعُ النِّدَاءَ: اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتی یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت بخاری]([17])

ترجمه:جابرt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس هنگام شنیدن صدای اذان، بگوید: "اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ"([18]) روز رستاخیز از شفاعت من بهره‌مند می‌شود».

1047- وعن سعدِ بن أَبی وقَّاصٍt عَنِ النَّبِیِّr أنَّهُ قَالَ: «مَنْ قَالَ حِیْنَ یَسْمَعُ المُؤَذِّنَ: أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً، غُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ». [روایت مسلم]([19])

ترجمه:سعد بن ابی‌وقاصt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرکس هنگام شنیدن صدای اذان، بگوید: "أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً"([20]) گناهش آمرزیده می‌شود».

1048- وعن أنسٍt قال: قَالَ رسول اللهr: «الدُّعَاءُ لا یُرَدُّ بَیْنَ الأَذَانِ وَالإقَامَةِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.]([21])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «دعا در میان اذان و اقامه رد نمی‌شود».

شرح

این‌ها، باقی‌مانده‌ی احادیثی‌ست که نووی/ در ادامه‌ی باب فضیلت اذان آورده است؛ از جمله: این حدیث که پیامبرr فرمود: «إِذَا سَمِعْتُمُ النِّدَاءَ، فَقُولُوا کَمَا یَقُولُ المُؤذِّنُ».([22]) یعنی: «هنگامی که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن می‌گوید، تکرار کنید». و نیز این حدیث که بیان‌گر دعای پایان اذان است: «اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ» و هم‌چنین این دعا: «أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً».

و نیز خواندن این دعا هنگام شنیدن اذان: «أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً»؛ و همین‌طور این حدیث که: «دعا در میان اذان و اقامه رد نمی‌شود».

پیش‌تر درباره‌ی حدیث نخست، سخن گفتیم.

و اما حدیث دوم: «هرکس هنگام شنیدن صدای اذان»، یعنی همان‌گونه که در حدیثی پیشین ذکر شد، پس از پایان اذان بر پیامبرr درود بفرستد و سپس «بگوید: "اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ" روز رستاخیز از شفاعت رسول‌اللهr بهره‌مند می‌شود».

«الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ»، یعنی: «دعوت یا فراخوانِ کامل»؛ زیرا اذان، فراخوانی به‌سوی نماز و رستگاری‌ست و از کامل‌ترین دعوت‌ها به‌شمار می‌آید. «وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ»، یعنی: «نمازی که اینک برپا می‌شود»؛ زیرا اذان، اعلامِ دخول وقت نماز است.

«آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ»؛ یعنی: «به محمد، وسیله (=جایگاه ویژه‌ای در بهشت) و فضیلت و امتیاز خاص عنایت بفرما». "وسیله" بالاترین درجه‌ی بهشت است که به پیامبرr اختصاص دارد. «وَالفَضِیلَةَ»، یعنی: امتیاز و رتبه‌ی بالا که برای پیامبرr تحقق یافت.

«وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ»؛ یعنی: «و آن‌گونه که وعده فرموده‌ای، او را به جایگاهِ ویژه و شایسته‌ی شفاعت برسان». اشاره‌ای‌ست به این وعده‌ی اللهU که به پیامبرش فرموده است:

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩

                                                                                        [الإسراء: ٧٩] 

و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژه‌ی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

این جایگاه ویژه و ستوده، همان مقام شفاعت بزرگ است؛ مردم در روز رستاخیز که به‌اندازه‌ی پنجاه هزار سال است، پس از بانگی بزرگ، به‌یک‌باره در میدانی بزرگ جمع می‌گردند؛ در حالی‌که لُخت و پابرهنه‌اند و چشمانشان به بالا دوخته می‌شود و هیچ کاری از آنان ساخته نیست و مالکِ هیچ نفع و ضرری برای خویشتن نیستند؛ در آن‌هنگام هر کسی از برادر، پدر و مادر و نیز از همسر و فرزندانش فرار می‌کند و خورشید به‌فاصله‌ی یک میل بالای سرِشان قرار می‌گیرد. آن‌جا هیچ پستی و بلندی و ساختمانی‌ نیست که انسان زیر سایه‌اش برود. بدین‌سان مردم در آن‌روز به سختی‌های وصف‌ناپذیری دچار می‌شوند که آنان را بر آن می‌دارد تا در پیِ کسی برآیند که برایشان نزد اللهU شفاعت کند. لذا به‌ترتیب نزد آدم، نوح، ابراهیم و سپس نزد موسی و عیسی می‌روند تا این‌که به این پیامبر بزرگوارr می‌رسند. در آن هنگام محمد مصطفیr به اجازه‌ی پروردگار برمی‌خیزد و شفاعت می‌کند. در همین مقام است که همگان، او را می‌ستایند و بدین‌سان رسول‌اللهr در مقام والا و ستوده‌ای که اللهU به او وعده فرموده است، می‌ایستد و شفاعت می‌کند.

در روایت بخاری رحمه‌الله، دعای پس از اذان با این عبارت پایان می‌یابد که می‌گوییم: «وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ»؛ اما گفتنی‌ست که افزدون عبارتِ «إِنَّکَ لاَ تُخْلِفُ الْمِیعَادَ»، ایرادی ندارد. زیرا هم صحیح است و هم دعای مؤمنان می‌باشد:

﴿رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ ١٩٤          [آل عمران: ١٩٤] 

ای پروردگار ما! آن‌چه را به زبان پیامبرانت به ما وعده دادهای، به ما عطا فرما و روز رستاخیز رسوایمان مگردان. بیگمان تو خُلف وعده نمیکنی.

آری؛ اللهU به‌خاطرِ کمالِ صداقتش و نیز به‌خاطرِ کمال قدرتش خُلف وعده نمی‌کند.؛ زیرا پیمان‌شکنی و خُلف وعده، برآمده از دو چیز است: یا وعده‌دهنده، دروغ‌گوست؛ و یا وعده‌دهنده از انجامِ پیمانش ناتوان است. اما اللهU به‌طور مطلق از همه راستگوتر و تواناتر می‌باشد و به پیامبرش وعده فرموده است:

﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩                       [الإسراء: ٧٩]     

باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته‌ برساند.

الله متعال در وعده‌اش راست‌گو، و در انجامِ آن، تواناست.

بنا بر حدیث سعد بن ابی‌وقاصt هنگامی‌که مؤذن شهادتین را بانگ می‌زند، می‌گوییم: «أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً».

و آخِرین حدیث، به دعا کردن در میان اذان و اقامه تشویق می‌کند؛ زیرا دعا در میان اذان و اقامه، پذیرفته می‌شود. پس شایسته است که این فرصت را غنیمت بدانیم تا اللهU دعایمان را قبول کند.

 

نظارت علمی، فنی و ناشر:

گروه علمی فرهنگی مجموعه موحدین

www.mowahedin.com

 

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 615؛ و صحیح مسلم، ش: 437.

([2]) صحیح بخاری، ش: (628، 631، 685، 6008، 7246)؛ و مسلم، ش: 674 به‌نقل از: مالک بن حویرثt.

([3]) صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: 2040.

([4]) صحیح بخاری، ش: (617، 623، 1919، 2656)؛ و مسلم، ش: 1092 به‌نقل از ابن‌عمر$.

([5]) صحیح است؛ علامه آلبانی/ در چندین جا این حدیث را صحیح دانسته است؛ از جمله: إرواء الغلیل، ش: 2455؛ مشکاۀ المصابیح، ش: 165؛ الظلال، و التراویح، ص:6؛ و در صحیح ابن ماجه، ش: (40، 41)؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 937.

([6]) صحیح بخاری، ش: (624، 627)؛ و صحیح مسلم، ش: 838 به‌نقل از عبدالله بن مغفلt.

([7]) صحیح مسلم، ش: 673، به‌نقل از ابن‌مسعودt.

([8]) صحیح مسلم، ش: 387.

([9]) نضر بن شمیل می‌گوید: «در آن‌روز سخت هنگامی که مردم در عرق فرو می‌روند، گردن مؤذن‌ها بلند می‌شود تا در عرق فرو نرود و این سختی به آنان نرسد»؛ هم‌چنین عرب‌ها، این تعبیر را درباره‌ی افراد سرافراز و سرآمد به‌کار می‌برند؛ لذا معنایش، این می‌شود که: مؤذن‌ها، سربلندترین مردم در روز رستاخیز هستند. [مترجم]

([10]) صحیح بخاری، ش: 609.

([11]) صحیح بخاری، ش: 608؛ و صحیح مسلم، ش: 389.

([12]) صحیح مسلم، ش: 384.

([13]) صحیح بخاری، ش: (4205، 6384، 7386)؛ و مسلم، ش: 2704 به‌نقل از ابوموسی اشعریt.

([14]) نگا: صحیح بخاری، ش: 614؛ ترجمه‌ی دعا: «یا الله! ای پروردگار این فراخوان کامل و نمازی که اینک برپا می‌شود! به محمد، وسیله (=جایگاه ویژه‌ای در بهشت) و فضیلت و امتیاز خاص عنایت بفرما و آن‌گونه که وعده فرموده‌ای، او را به جایگاهِ ویژه و شایسته‌ی شفاعت برسان». [مترجم]

([15]) صحیح مسلم، ش: 384 به‌نقل از عبدالله بن عمرو$.

([16]) صحیح بخاری، ش: 611؛ و صحیح مسلم، ش: 383.

([17]) صحیح بخاری، ش: 614.

([18]) ترجمه‌ی دعا پیش‌تر ذکر شد.

([19]) صحیح مسلم، ش:386.

([20]) ترجمه‌ی دعا: «گواهی می‌دهم که معبود راستینی جز الله که یکتا و بی‌شریک است، وجود دارد و شهادت می‌دهم که محمدف بنده و فرستاده‌ی اوست؛ به الله به‌عنوان پروردگار، به محمد به‌عنوان فرستاده‌ی الله، و به اسلام به‌عنوان دین، راضی و خرسندم».

([21]) صحیح الجامع، ش: 3408؛ و إرواء الغلیل، ش: 224 از آلبانی رحمه‌الله.

([22]) تخریج این حدیث پیش‌تر گذشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد