اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

234- باب: فضیلت جهاد

234- باب: فضیلت جهاد

شرح

نووی/ بخشی از کتابش «ریاض‌الصالحین» را به موضوع جهاد اختصاص داده است.

جهاد، مصدرِ «جاهَد»، «یُجاهِدُ» می‌باشد و به معنای به‌کارگیری همه‌ی تلاش و توان در رویارویی با دشمن است و بر سه نوع می‌باشد:

1-   جهاد نفس.

2-   جهاد با منافقان.

3-   جهاد با کافران ستیزه‌گر و پیکارجو

نوع دوم و سوم جهاد مبتنی بر نوع نخستِ آن است.

جهاد نفس بدین معناست که انسان واجبات الاهی را انجام دهد و از کارهای حرام دوری کند؛ زیرا نفس انسان به مجاهدت و تحمل رنج و سختی نیاز دارد. می‌دانید که هر انسانی، دو نفس دارد: نفس اماره که به کارهای زشت و ناپسند فرمان می‌دهد؛ و نفس آرام و مطمئن که به کارهای نیک فرا می‌خواند. این دو نفس همواره با هم در ستیز هستند؛ نفس اماره، از صاحبش می‌خواهد که کارهای بد انجام دهد. واژه‌ی «اماره»، صیغه‌ی مبالغه است که ضمنِ افاده‌ی فاعلیت، کثرت و فراوانی را می‌رساند؛ یعنی کارِ نفس اماره، امر کردن به کارهای زشت و ناپسند است و همواره به کارهای زشت امر می‌کند؛ هم‌چنان‌که گفته می‌شود: نجار (=درودگر)، و صناع (=سازنده) و امثالِ آن.

نفس اماره و نفس مطمئن و آرامِ انسان، همواره با هم در ستیز هستند؛ لذا انسان با نفسِ آرام خویش با نفس اماره‌اش جهاد می‌کند. همه‌ی ما این را تجربه کرده‌ایم؛ چنان‌که وقتی تصمیم می‌گیرید که کارِ نیکی انجام دهید، انگیزه‌ای از درونتان، شما را از انجامِ کار نیک باز می‌دارد منفی‌بافی می‌کند و می‌گوید: اگر این کار را بکنید، چنین و چنان خواهد شد. لذا انسان همواره در جهاد می‌باشد و بزرگ‌ترین جهاد انسان با نفس اماره‌اش، این است که در همه‌ی عبادت‌ها، موقعیت‌ها و کارهای خویش و در تحصیل علم، اخلاص داشته باشد و فقط رضایت و خشنودیِ الله را در نظر بگیرد.

یکی از گذشتگان نیک می‌گوید: آن‌قدر که به‌خاطر اخلاص با نفس خویش جهاد کردم، به‌خاطرِ هیچ چیزی دیگری مجاهدت نکردم؛ زیرا گاه قلبِ انسان به خودنمایی متمایل می‌گردد یا دوست دارد با عملی اخروی، کالایی ناچیز از دنیا را به‌دست بیاورد. لذا اخلاص، عملی بزرگ و دشوار است که به مجاهده‌ی نفس نیاز دارد. یک کلمه‌ یا عبارت مخلصانه، گوینده‌اش را از آتش دوزخ می‌رهاند و او را وارد بهشت می‌گرداند؛ از این‌رو پیامبرr فرموده است: «أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَـتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، مَنْ قَالَ: لا إله إِلاَّ الله خَالِصًا مِنْ قَلْبِـهِ»؛([1]) یعنی: «سعادتمندترین و برخوردارترین مردم از شفاعتِ من در روز رستاخیز، کسی‌ست که با اخلاص و از صمیم قلبش لاإله‌إلاالله بگوید». هم‌چنین فرموده است: «مَن کان آخِرُ کَلامِهِ مِن الدُّنیا لا إله إلا الله دَخَلَ الجَنَّة».([2]) یعنی: «هرکس، آخرین سخنش در دنیا، لاإله‌إلاالله باشد، وارد بهشت می‌شود».

یک کلمه یا عبارتِ مخلصانه، گوینده‌اش را به چنین درجه‌ی والا و بزرگی می‌رساند: رهایی از دوزخ و ورود به بهشت. از این‌رو سلف صالح رحمهم‌الله قدر اخلاص را می‌دانستند و به‌خاطر آن با نفس خویش مجاهدت می‌کردند و با اشتیاق فراوان می‌کوشیدند که همه‌ی کارهایشان خالص برای اللهU باشد. در کنار اخلاص، پیروی از رسول‌اللهr نیز ضرورت و اهمیت فراوان دارد؛ زیرا انسانِ مخلصی که خواهان دست‌یابی به رضایت الاهی‌ست، باید برای رسیدن به هدف خویش راهی را بپیماید که به مقصد مورد نظرش منتهی می‌شود و هیچ راهی برای رسیدن به این مقصد، جز راه محمد مصطفیr وجود ندارد و اخلاص و پیروی، لازم و ملزوم یک‌دیگرند؛ از این‌رو گفته می‌شود: اخلاص برای الله متعال در نیت، و خلوص در پیروی از رسول‌اللهr.

جهاد با منافقان و نیز جهاد با کافران ستیزه‌جو، و بلکه همه‌ی کارهای نیک، بر

جهاد با نفس استوارند. شایان ذکر است که گاه حدیثی به پیامبرr نسبت داده می‌شود که هیچ اصلی ندارد و از پیامبرr ثابت نشده است؛ می‌گویند: زمانی‌که پیامبرr از غزوه‌ی تبوک باز می‌گشت، فرمود: «رَجَعْنَا مِنْ الْجِهَادِ الأَصْغَرِ إلَى الْجِهَادِ الأَکْبَرِ»؛([3]) یعنی: «از جهاد کوچک به سوی جهاد بزرگ - که جهاد نفس است- باز می‌گردیم». این حدیث اگرچه در میان مردم رواج و شهرت دارد و بر سرِ زبان‌هاست، اما سند صحیحی ندارد و بی‌پایه می‌باشد؛ مانندِ سخنی که به پیامبرr نسبت داده می‌شود که فرموده است: «حبّ وطن، جزو ایمان است». این هم صحیح نیست؛ بلکه حب سرزمین اسلامی، جزو ایمان می‌باشد و انسان مسلمان، از سرزمین کفر به سرزمینِ اسلام هجرت می‌کند و محبت با خاک و سرزمین، جزو ایمان نیست؛ در صورتی‌که سرزمینِ کفر و ساکنانِ کافرش، منفورِ هر مسلمانی هستند؛ بر خلافِ سرزمینِ اسلامی که اگر زادگاهِ مسلمان هم نباشد، برایش محبوب است.

جهاد نفس، پایه و اساس جهاد با منافقان و کافرانِ ستیزه‌جوست.

و اما جهاد با منافقان؛ جهاد با منافقان نیز سخت و دشوار است؛ زیرا منافق، دشمنی ناشناخته می‌باشد و بلکه دشمنِ حقیقیِ مسلمانان است. بنگر که الله متعال می‌فرماید:

﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٤                      [المنافقون: ٤]

  آن‌ها، دشمن‌اند؛ پس، از آنان برحذر باش. الله، نابودشان کند که چگونه منحرف می‌شوند.

﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ، جمله‌ای خبری‌ست و هر دو بخشِ آن، یعنی هم ضمیرِ «/èf » و هم واژه‌ی «r߉yèø9$#» معرفه هستند که افاده‌ی حصر می‌کند؛ گویا الله متعال می‌فرماید: مسلمانان، دشمنی جز منافقان ندارند. منافق، در میان ماست و همانند ما نماز می‌خواند، صدقه می‌دهد، روزه می‌گیرد و ادعا می‌کند که از ماست؛ اما بر ضدّ ما جاسوسی می‌نماید. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ ١٤            [البقرة: ١٤] 

و هنگامی که با مؤمنان، روبرو می­شوند، می­گویند: (ما نیز همانند شما) ایمان آورده­ایم؛ و

چون با شیاطین و دوستان گمراهشان، تنها می‌شوند، می‌گویند: ما با شما هستیم و تنها (مؤمنان را) به استهزا و ریشخند می‌گیریم.

همان‌گونه که منافقان در دوران پیامبرr وجود داشتند، در دوران ما نیز وجود دارند؛ اما جهاد با منافقان چگونه است؟

جهاد مسلحانه با منافقان امکان‌پذیر نیست؛ زیرا منافق ادعای ایمان می‌کند و خود را مسلمان می‌پندارد؛ از این‌رو زمانی‌که از پیامبرr اجازه خواستند که منافقان را نابود کند، نپذیرفت و فرمود: «لاَ یتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّ مُحَمَّدا یَقْتُلُ أصْحَابَهُ»؛([4]) یعنی: «خیر؛ مردم خواهند گفت که محمد، یارانش را می‌کُشَد» آری؛ منافقان، ادعای دوستی می‌کنند و به‌ظاهر مسلمان هستند؛ از این‌رو جهاد مسلحانه با آنان امکان پذیر نیست. با این حال، ناامید نباشید؛ برخی از منافقانِ دورانِ پیامبرr توبه کردند.

الله متعال درباره‌ی منافقان می‌فرماید:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ کَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنکُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ ٦٦       [التوبة: ٦٥،  ٦٦] 

و اگر آنان را بازخواست کنی (که چرا چنین سخنانی گفته‌اید)، می­گویند: ما فقط شوخی و بازی می­کردیم. بگو: آیا الله، و آیات و پیامبرش را به مسخره می­گیرید؟ عذر و بهانه نیاورید؛ به‌راستی پس از ایمانتان، کفر ورزیده­اید. اگر گروهی از شما را ببخشیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ چرا که مجرم بوده­اند.

این عفو و گذشت، چه زمانی خواهد بود؟ آری؛ اگر منافقی، از نفاق خویش توبه کند و از صمیم قلب ایمان بیاورد، الله متعال توبه‌اش را می‌پذیرد. پس از جهاد با منافقان هرگز ناامید نشوید و بدانید که جهاد با منافق، این است که با بیان دلایل و ارزش‌های دینی و نیز ترساندن او از مجازات الاهی، او را نصیحت و ارشاد کنید.

 و اما مسأله‌ی جهاد با کافران ستیزه‌جو، موضوعی‌ست که هدف مؤلف از گشودن این باب بوده است؛ چنان‌که آیات و احادیث فراوانی در این باره ذکر کرده است که ان‌شاءالله بیان خواهد شد.

***

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ ٣٦

                                                                                               [التوبة: ٣٦]

  و با همه­ی مشرکان پیکار نمایید، همان‌گونه که با همه­­ی شما پیکار می­کنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.

شرح

پیش‌تر درباره‌ی سه نوع جهاد، توضیحاتی ارائه گردید؛ مؤلف/ آیاتی از قرآن کریم را درباره‌ی جهاد ذکر کرده است؛ از جمله: این‌ آیه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ ٣٦

                                                                                               [التوبة: ٣٦]

و با همه­ی مشرکان پیکار نمایید، همان‌گونه که با همه­­ی شما پیکار می­کنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.

پیکار با همه‌ی کافران، واجب است تا آن‌که لاإله‌إلاالله بگویند، نماز را برپا دارند، زکات دهند و ماه رمضان را روزه بگیرند و حج بگزارند؛ یا این‌که با ذلت و خواری، به‌دست خود جزیه دهند. و اگر به دست خود و با خفت و خواری جزیه دادند، با آنان پیکار نمی‌کنیم؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩                      [التوبة: ٢٩] 

با آن دسته از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمی­آورند و آن‌چه را الله و پیامبرش حرام نموده­اند، حرام نمی­شمارند و دین حق را نمی­پذیرند، پیکار نمایید تا به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند.

لذا جهاد با کافران بر مسلمانان، واجب است؛ هر کافری و از هر جا که باشد، بر مسلمانان واجب است که با او پیکار کنند تا این‌که مسلمان شود یا به دست خویش و با خفت و خواری، جزیه دهد؛ فرقی نمی‌کند که آن کافر، روسی باشد یا آمریکایی؛ انگلیسی باشد یا فرانسوی یا فیلیپینی یا از هر جای دیگری. در هر حال، جهاد با همه‌ی کافران، بر مسلمانان واجب می‌باشد.

اینک این پرسش مطرح می‌شود که در دوران کنونی، این واجب شرعی چگونه انجام می‌شود؟ می‌گوییم: انجام هر واجبی، شرایطی دارد که از آن جمله، تواناییِ انجامِ آن است؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ                                                        [التغابن : ١٦] 

تا می‌توانید، تقوای الله پیشه کنید.

و نیز می‌فرماید:

﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖ           [الحج : ٧٨]

 و در راه الله چنان‌که شایسته‌ی جهاد در راه اوست، جهاد کنید. او، شما را برگزید و در دینتان هیچ سختی و تنگنایی برای شما نگذاشت.

ناگفته پیداست که متأسفانه امروزه مسلمانان به‌جای این‌که برای اعلای کلمه‌ و شریعتِ الله به جهاد با کافران بیندیشند، با یک‌دیگر درگیرند؛ واقعیتِ کنونی، بیان‌گر این است که مسلمانان، به‌ویژه حکامشان خواهان پیکار با کافران نیستند؛ هم‌چنان‌که کشتار بی‌رحمانه‌ی مسلمانان و نیز تجاوز به مال و ناموس آنان در بوسنی و هرزگوین و دیگر مناطق مسلمان‌نشین نمونه‌ای از این واقعیت تلخ می‌باشد و بدتر و شدیدتر از همه‌ی این‌ها، این است که در گوشه و کنارِ دنیا بر طبل نابودی اسلام می‌کوبند که به‌مراتب از قتل و کشتار مسلمانان، بدتر است. جنگی که در بوسنی و هرزگوین و نیز در چچن و [عراق و افغانستان] و دیگر مناطق و کشورهای اسلامی برپا شده است، با هدف نابودیِ اسلام و مسلمانان می‌باشد؛ اما متأسفانه مسلمانان، پراکنده و چنددسته‌ شده‌اند و هیچ‌کس برای دفاع از دینِ اللهU برنمی‌خیزد؛ پس چگونه می‌توانند با کافران پیکار کنند؟ به‌ویژه‌ آن‌که مُهر ذلت و خواری بر قلوب زمام‌داران کشورهای اسلامی زده شده است و هیچ توجهی به جهاد در راه الله ندارند؛ بلکه برخی از آن‌ها اینک دستِ سازش و خواری را به سوی دشمنی که دیروز با او می‌جنگیدند، گشوده‌اند؛ پس چگونه از مسلمانان بخواهیم که با کافران پیکار کنند؟! حال آن‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ٣٦   [التوبة: ٣٦]

و با همه­ی مشرکان پیکار نمایید، همان‌گونه که با همه­­ی شما پیکار می­کنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.

و نیز می‌فرماید:

﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ                     [البقرة: ١٩٠]

  و در راه الله با کسانی که با شما می­جنگند، پیکار نمایید و تجاوز و تعدّی نکنید.

﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَمسلمانان، امروزه چه همه مصیبت‌زده‌اند و نمی‌توانند این واجب شرعی را ادا کنند؛ سزاوار است که قلبِ انسان خون بگرید و جگرِ آدم از مشاهده‌ی این‌همه جنایت که بر مسلمانان و علاقه‌مندان به شریعت اسلامی وارد  می شود، پاره‌پاره شود. امروزه می‌شنویم که در گوشه و کنارِ دنیا کسانی با ذوق و شوق فراوان به اسلام روی آورده‌اند و چون کسی را بیابند که دین اسلام را به آنان آموزش دهد، از شادی در پوست خود نمی‌گنجند. الله متعال این مردان و زنان باایمان را که به‌سوی دین روی آورده‌اند، در مسیر هدایت، محافظت بفرماید؛ اما افسوس که ما، این‌ها را تنها گذاشته‌ایم و اینک دشمنان اسلام، در کمالِ بی‌رحمی هم‌کیشان ما را می‌کُشند و مسلمانان، سَرِشان را بالا نمی‌گیرند و به این‌همه جنایت بی‌توجه هستند و انگار برایشان مهم نیست که چه بر سرِ هم‌کیشانِ آن‌ها می‌آید! اینک مسلمانان در ذلت و خواری وصف‌ناپذیری به سر می‌برند؛ زیرا بسیاری از آن‌ها به‌کلی از دین خویش روی‌گردان و غافل شده‌اند و به چیزی جز آسایش و زندگیِ فناپذیر دنیا نمی‌اندیشند؛ اما بنگرید که اللهU می‌فرماید:

﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ٣٦     [التوبة: ٣٦]

و با همه­ی مشرکان پیکار نمایید، همان‌گونه که با همه­­ی شما پیکار می­کنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.

این آیه بیان می‌دارد که با صرف نظر از دین و اهمیت دفاع از آن در برابر دشمنان، لااقل با کافران، مقابله به مثل کنید و همان‌گونه که با شما می‌جنگند، شما نیز با آنان پیکار نمایید. متأسفانه اینک برخی از مسلمانان و شهروندان کشورهای اسلامی، به‌صورت غیرمستقیم دشمنان اسلام را بر ضدّ هم‌کیشان خود تقویت می‌کنند؛ بدین‌سان که برای تأمین نیروهای انسانی خود در مشاغل مختلف، با وجود فراوانیِ نیروی کار در کشورهای اسلامیِ فقیر، نصرانی‌هایی را به‌کار می‌گیرند که از هر جهت، با اسلام و مسلمانان می‌جنگند. شیطان نیز این رویه را در نگاهِ مسلمانان آراسته و چنین کسانی را فریفته است که کارگر کافر، بهتر می‌باشد؛ از این‌رو به‌جای استخدامِ مسلمانانِ هم‌کیش خود می‌گویند: کارگرِ کافر، بیش‌تر به دردِ کار می‌خورد؛ زیرا تمام‌وقت کار می‌کند؛ چون نماز نمی‌خواند و برای ادای حج و عمره، مرخصی نمی‌گیرد و روزه نمی‌گیرد و توان بیش‌تری برای کار دارد! و بدین‌سان به‌خاطر دنیا کارگرِ کافر را بر نیروی کارِ مسلمان ترجیح می‌دهند. با وجود این واقعیت‌های تلخ، چگونه می‌توان انتظار داشت که برای پیکار در راه الله پیش‌قدم شویم؟ انسان، آیاتِ جهاد را می‌خوانَد و با خود می‌گوید: آیا این آیات برای ما نازل شده است یا برای دیگران؟ اللهU می‌فرماید:

﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡ [البقرة: ٢١٦]

 جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد.

می‌فرماید: ﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ ؛ یعنی: «جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده است». واژه‌ی ﴿کُتِبَ بدین معناست که بر شما فرض شده است؛ همان‌گونه که می‌فرماید:﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ یعنی: «روزه بر شما فرض شده است»؛ اما چه کسی جهاد را فرض کرده است؟ آری؛ الله متعال. ﴿وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡ «جهاد برای شما ناگوار می‌باشد»؛ در صورتی که برای شما خیر است؛ اما چگونه؟ الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ١٧٠ یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٧١                                                    [آل عمران: ١٦٩،  ١٧١] 

هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی مییابند. به آن‌چه الله از فضل خویش به آنان داده است، شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و به دنبال ایشان (شهید مى‏شوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند. آنان، به نعمت و فضل پروردگار و از این‌که الله، پاداش مؤمنان را از میان نمیبرد، شادمانند.

این، فضیلتِ بزرگی برای جهاد می‌باشد و ان‌شاءالله شرح آن در آیه‌ی 111 سوره‌ی توبه که مؤلف/ ذکر کرده است، خواهد آمد:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ [التوبة: ١١١] 

همانا الله، جان‌ها و مال‌های مومنان را در مقابل این‌که بهشت از آنان باشد، خریداری نمود.

ای مسلمان! آیا گمان می‌کنی که اگر در میدان نبرد زخمی یا کشته ‌شوی، دشمنت سالم است؟ الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَهِنُواْ فِی ٱبۡتِغَآءِ ٱلۡقَوۡمِۖ إِن تَکُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ یَأۡلَمُونَ کَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا یَرۡجُونَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ١٠٤                                                                    [النساء : ١٠٤]

  و در تعقیب و جستجوی دشمن سستی نکنید. اگر شما (هنگام رویارویی با دشمن) متحمل درد و رنج می‌شوید، آنان نیز همانند شما درد و رنج می‌کشند؛ ولی شما از الله امیدی دارید که آن‌ها ندارند. و الله دانای حکیم است.

دست‌آورد کافران، چیزی جز آتش دوزخ نیست؛ اما مسلمانِ رزمنده، امیدوار است که به جایگاه شهدا برسد. از این‌رو فرمود: «شما از الله امیدی دارید که کافران ندارند». پس از جنگ «اُحُد»، ابوسفیان که هنوز مسلمان نشده و در صف کافران بود، پیش از بازگشت به مکه بالای کوه رفت و برای شماتت مسلمانان، فریاد برآورد: امروز به‌جای روز بدر؛ پیروزی در جنگ به‌نوبت است و ما امروز بر شما پیروز شدیم. اما بشنوید که سخن‌گوی مسلمانان، عمر فاروقt چه پاسخی به ابوسفیان داد؛ فرمود: «شما با ما برابر نیستید؛ زیرا کُشته‌های ما در بهشت و کُشته‌های شما در دوزخ‌اند». و این، تفاوت بسیار بزرگی‌ست. جنگ، هم برای ما سخت و ناگوار است و هم برای دشمن؛ ولی تفاوت، در زخمی‌ها و کشته‌های دو طرف می‌باشد. امید است که الله متعال درفش جهاد را برافراشته سازد؛ هم پرچم جهاد با نفس و هم پرچم پیکار با دشمن. و نیز امیدواریم که الله متعال زمام‌داران کشورهای اسلامی را برای اقامه‌ی دینِ الله متعال، به‌راه بیاورد و آنان را از مشاورانِ نابکاری که برایشان زیان‌بارند و هیچ سودی برای آن‌ها ندارند، در پناهِ خویش قرار دهد؛ به‌یقین الله متعال بر هر کاری تواناست.

***

الله متعال می‌فرماید:

﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡ   [البقرة: ٢١٦]

جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست بدارید، ولی برایتان بد باشد. الله می­داند و شما نمی­دانید.

و می‌فرماید:

﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤١             [التوبة: ٤١] 

سبک‌بار و سنگین­بار در راه الله خروج نمایید و با مال­ها و جان­هایتان در راه الله جهاد کنید. این برای شما بهتر است؛ اگر می­دانستید.

و می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ١١١         [التوبة: ١١١] 

همانا الله، جان‌ها و مال‌های مومنان را در مقابل این‌که بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله می‌جنگند و می‌کشند و کشته می‌شوند؛ وعده‌ی راستینی‌ست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است. و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟ پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگار نموده‌اید. و این، همان رستگاری بزرگ است.

شرح

مؤلف/ در باب فضیلت جهاد، آیاتی از قرآن کریم را ذکر کرده است که بخشی از آن، پیش‌تر بیان گردید و بخشی دیگر در ادامه ذکر خواهد شد. یکی از آیاتی که مؤلف/ یادآوری نموده، این است که الله متعال می‌فرماید:

﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ                                                           [البقرة: ٢١٦]

 جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده است.

پیش‌تر بیان شد که بر مسلمانان واجب است که برای اعلای کلمه و شریعت الله متعال، با دشمنان الله و دشمنان خویش، اعم از یهود، نصارا، مشرکان و کمونیست‌ها و دیگر کافران پیکار کنند. جهاد، عزت و سرافرازیِ مسلمانان را در پی دارد؛ بدین‌‌سان که کافران، مسلمان می‌شوند یا به‌دست خویش و با خفت و خواری، جزیه می‌دهند. ما، آنان را مجبور نمی‌کنیم که اسلام بیاورند و به آن‌ها نمی‌گوییم که چاره‌ای جز پذیرش اسلام ندارید؛ بلکه پیش از جهاد و نیز پس از آن، باید توان رزمیِ خود را بالا ببریم؛ ولی متأسفانه دیرزمانی‌ست که مسلمانان نه نیرویِ ایمانیِ خود را تقویت کرده‌اند و نه توانِ رزمی و نظامیِ خویش را. از این‌رو کافران پیش‌رفتِ نظامیِ چشم‌گیری داشته و از ما جلو افتاده‌اند؛ در صورتی‌که این اسلام است که باید غالب باشد تا رویاروی کافران بایستیم و به آنان بگوییم: مسلمان شوید تا زنده بمانید یا می‌توانید هم‌چنان بر دینِ خود بمانید؛ البته مشروط به این‌که جزیه دهید. و چنان‌چه هیچ‌یک از این دو گزینه را نپذیرفتند، بر ما واجب است که با آنان پیکار نماییم. اما همان‌گونه که بیان شد، بر ما واجب است که پیش از پیکار با کافران، تا آن‌جا که می‌توانیم، توان و نیروی خود را افزایش دهیم و با آمادگی کامل با دشمنان وارد پیکار شویم؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ                                          [الأنفال: ٦٠]

  آن‌چه از نیرو در توان شماست، برای پیکار با آنان آماده سازید.

نیرو بر دو گونه است: نیروی مادی و نیروی معنوی.

نیروی معنوی، ایمان به الله و کارِ نیکوست؛ چنان‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١  [الصف: ١٠،  ١١] 

ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات می‌دهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مال‌ها و جان‌هایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.

و افزایش نیروی مادّی، همان آمادگی رزمی و نیروی نظامی‌ست. امروزه مسلمانان علاوه بر این‌که در زمینه‌ی نظامی از دشمنان خویش عقب افتاده‌اند، در زمینه‌ی دین و ایمان نیز غافل و بی‌توجه شده‌اند؛ از این‌رو به جای پیکار با کافران، با یک‌دیگر در جنگ و ستیزند. الله متعال خود رحم کند و ما را از این نابسامانی‌ها نجات دهد.

پیکار با کافران، واجبی شرعی‌ست که مانند سایر واجبات، به قدرت و توانایی انسان بستگی دارد. ناگفته پیداست که امروزه امت اسلامی در ناتوانی معنوی و مادّی به‌سر می‌برد و چون تواناییِ پیکار ندارد، باید برای انجام این واجب شرعی، در پیِ افزایش توانِ مادی و معنوی خود باشد؛ زیرا واجبات شرعی به استطاعت و تواناییِ افراد بستگی دارد؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ                                                            [التغابن : ١٦]

 تا می‌توانید، تقوای الله پیشه کنید.

الله متعال می‌فرماید:

﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦

                                                                                 [البقرة: ٢١٦]

 جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست بدارید، ولی برایتان بد باشد. الله می­داند و شما نمی­دانید.

ابتدای این آیه، خاص و پایانِ آن، عام است؛ ابتدای آیه درباره‌ی پیکار است و بیان می‌کند که جهاد برای شما نا‌گوار است؛ ولی پایانِ آن، به‌صورت عمومی بیان می‌دارد که: «چه بسا چیزی را بد و ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد» و نفرمود: چه‌بسا جهاد را ناگوار بدانید؛ بلکه فرمود: «چه بسا چیزی را بد و ناگوار بدانید» و این، شاملِ هر چیزی می‌شود؛ زیرا چه‌بسا انسان چیزی را بد می‌داند، در صورتی‌که خیرِ او در آن است و نیز گاه چیزی را دوست دارد یا آن‌را خیر می‌پندارد، در صورتی‌که به زیانِ اوست. لذا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦        [البقرة: ٢١٦] 

چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست بدارید، ولی برایتان بد باشد.

این آیه، مانندِ نوزدهمین آیه‌ی سوره‌ی «نساء» می‌باشد که اللهU می‌فرماید:

﴿فَإِن کَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡ‍ٔٗا وَیَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِیهِ خَیۡرٗا کَثِیرٗا١٩

                                                                                         [النساء : ١٩]

 و اگر از آنان (=همسرانتان) خوشِتان نمی­آمد، بدانید که چه‌بسا چیزی را ناگوار می­دانید، ولی الله در آن خیر فراوانی قرار داده است

در این آیه نیز فرمود: «چه‌بسا چیزی را ناگوار بدانید» و نفرمود: «چه‌بسا از همسرانتان خوشِتان نیاید»؛ بلکه بر اساس یک موضوع خاص، مسأله‌ای عمومی را بیان فرمود.

از این‌رو این حالت درباره‌ی همه‌ی مسایل، مصداق دارد؛ یعنی گاه اللهU با قدرت، حکمت و اراده‌ی خویش، چیزی برای ما رقم می‌زند که آن‌را ناخوشایند می‌دانیم و سپس در پایان می‌بینیم که بر خلافِ پندارِ ما، خیر بوده است و برعکسِ این حالت، گاه چیزی را خیر می‌پنداریم، اما پایانی بد دارد؛ از این‌رو شایسته است که انسان همواره از الله متعال پایانِ نیک را درخواست نماید. سپس الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ:«الله می‌داند و شما نمی‌دانید». آری؛ الله می‌داند و ما نمی‌دانیم؛ علم الاهی همه چیز را در بر گرفته و اللهU از آینده و امور غیبی آگاه است و هر چیزی را می‌داند؛ ولی ما نمی‌دانیم. پروردگار به آن‌چه که در دلِ ما خطور می‌کند- پیش از آن‌که نمایان شود- داناست؛ ولی ما نمی‌دانیم؛ حتی درباره‌ی روح که زندگی به آن بستگی دارد، دانشی نداریم؛ همان‌گونه که اللهU می‌فرماید:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا٨٥    [الإسراء: ٨٥] 

و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژه‌ی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شده‌اید.

درباره‌ی روحی که در کالبد ماست، چیزی نمی‌دانیم. فرمود:﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ یعنی:«و تنها از دانش اندکی برخوردار شده‌اید». این، جمله‌ای توبیخی‌ست؛ گویا ما را توبیخ می‌کند و می‌فرماید: علومی که از آن بی‌خبرید، فراوان است و علوم فراوانی را حتی نمی‌شناسید؛ پس اگاهی از روح نیز همین‌گونه است و درباره‌اش چیزی نمی‌دانید. خلاصه این‌که الله متعال می‌فرماید:﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ:«الله می‌داند و شما نمی‌دانید».

و اما آیه‌ی بعدی که مؤلف/ ذکر کرده است؛ الله متعال می‌فرماید:

﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤١             [التوبة: ٤١] 

سبک‌بار و سنگین­بار در راه الله خروج نمایید و با مال­ها و جان­هایتان در راه الله جهاد کنید. این برای شما بهتر است؛ اگر می‌دانستید.

﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا :«سبک‌بار و سنگین‌بار خروج نمایید»؛ به سوی چه چیزی یا برای چه؟ آری؛ برای جهاد. و منظور از سنگین‌بار و سبک‌بار، این است که چه خروج برای شما آسان و چه دشوار باشد، در هر حال به جهاد بروید. و اگر دانا و خردمند هستید، بدانید که جهاد و پیکار در راه الله برای شما بهتر است.

الله متعال می‌فرماید:

 ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ           [التوبة: ١١١] 

همانا الله، جان‌ها و مال‌های مومنان را در مقابل این‌که بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله می‌جنگند و می‌کشند و کشته می‌شوند؛ وعده‌ی راستینی‌ست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است. و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟

بنگرید؛ عجب معامله‌ای‌ست! داد و ستدی با ارکان و شرایطی کامل؛ خریدار کیست؟ الله. فروشنده کیست؟ مومنان.

مومنان چه می‌فروشند؟ جان‌ها و مال‌هایشان را. و چه از اللهU دریافت می‌کنند؟ بهشت. سند و قباله‌ی این معامله چیست؟ وعده و ضمانتِ الاهی، سندِ این معامله می‌باشد؛ نه کاغذهایی که پاره می‌گردد و دور ریخته می‌شود. سندی که در تورات و انجیل و قرآن، ثبت شده است؛ سندی مکتوب و محکم که در برترین کتاب‌های آسمانی، یعنی قرآن کریم، تورات و انجیل به ثبت رسیده است. پس چه معامله‌ی بزرگ و کاملی‌ست؛ جان و مالِ خویش را در راه الله فدا کن؛ الله در عوض، بهشت را به تو می‌دهد؛ بهشتی که رسول‌اللهr درباره‌اش فرموده است: «لَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِکُمْ فِی الْجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیْهَا».([5]) یعنی: «به‌اندازه‌ی جای شلاق شما در بهشت، از دنیا و آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد».

یک شلاق، حدودِ یک متر است؛ یعنی یک مترِ بهشت، از دنیا و آن‌چه که در آن است، بهتر می‌باشد؛ کدامین دنیا؟ دنیای تو؟ خیر؛ زیرا چه‌بسا دنیای تو، آکنده از غم و اندوه، و درد و رنج باشد؛ یک مترِ بهشت از همه‌ی دنیا با تمام خوشی‌ها و نعمت‌هایش از زمانِ آفرینش آن تا برپاییِ قیامت بهتر است.

به‌راستی جان و مال گران‌بهاتر است یا بهشت؟ آری؛ بهشت را قیمتی نیست. پس فروشنده چه سودِ کلانی می‌کند؛ زیرا جان و مالِ فناپذیرِ خود را با نعمتی جاویدان و همیشگی معامله می‌کند و طرفِ معامله‌اش الله متعال است که هیچ‌کس به‌اندازه‌ی الله به پیمانش وفادار نیست. الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِ یعنی: «و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟» این، استفهام انکاری‌ست؛ یعنی الله بیش از همه و به‌طور مطلق به پیمان خویش وفادار است و الله هیچ‌گاه خُلف وعده نمی‌کند.

سپس می‌فرماید: ﴿فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦ یعنی: «پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگار نموده‌اید». این داد و ستد سودمند، هم برای خودتان شادی‌بخش می‌باشد و هم شایسته است که یک‌دیگر را به چنین داد و ستدی مژده دهید. از این‌رو الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ١٧٠ یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٧١                                                    [آل عمران: ١٦٩،  ١٧١] 

هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی مییابند. به آن‌چه الله از فضل خویش به آنان داده است، شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و به دنبال ایشان (شهید مى‏شوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند. آنان، به نعمت و فضل پروردگار و از این‌که الله، پاداش مؤمنان را از میان نمیبرد، شادمانند.

لذا شهدا به‌خاطر این داد و ستدِ بزرگ شادمان هستند و در پیِ رساندنِ این مژده به مومنان هستند.

﴿وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ «و این، همان رستگاریِ بزرگ است». ﴿هُوَ  در این‌جا «ضمیرِ فصل» می‌باشد؛ علما گفته‌اند: در زبان عربی، ضمیر فصل سه نقش دارد:

1-   اختصاص.

2-   تأکید.

3-   و تمییز بین خبر و صفت؛ یعنی ضمیر فصل در میان مبتدا و خبر می‌آید تا روشن شود که واژه‌ی پس از مبتدا، خبر است؛ نه صفت.

لذا ﴿وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ  یعنی: همانا این، همان رستگاریِ بزرگ است که نظیری ندارد. الله متعال ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که در راه او جان‌فشانی می‌کنند و جان و مال خود را به الله می‌فروشند.

اللهY می‌فرماید:

﴿لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ غَیۡرُ أُوْلِی ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ دَرَجَةٗۚ وَکُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا ٩٥ دَرَجَٰتٖ مِّنۡهُ وَمَغۡفِرَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمًا ٩٦  [النساء : ٩٥،  ٩٦] 

مومنانی که در خانه نشسته‌ و آسیبی ندیده‌اند، با آنان‌که با مال‌ها و جان‌هایشان در راه الله جهاد می‌کنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مال‌ها و جان‌هایشان جهاد می‌کنند، بر آنان که بر جای نشسته‌اند، برتری فراوانی بخشیده است. الله به هر دو گروه وعده‌ی نیک داده و مجاهدان را بر خانه‌نشینان، با پاداش بزرگ برتری بخشیده است. درجاتی از سوی خویش و آمرزش و رحمت (نصیبشان می‌کند). و الله آمرزنده‌ی مهرورز است.

الله متعال در این آیه بیان فرموده است که مومنان خانه‌نشین با مجاهدان و رزمندگان میدان جهاد، برابر نیستند؛ زیرا جهادگر، با جان و مالِ خود را در راه اللهU پیکار می‌کند؛ ولی آنان‌که در خانه نشسته‌اند، ترسو هستند؛ مگر افراد معذور که الله متعال در این آیه آنان را مستثنا کرده و به آن‌ها اشاره فرموده است: ﴿غَیۡرُ أُوْلِی ٱلضَّرَرِزیرا این عبارت در یک معنا، به افرادِ آسیب‌پذیری اشاره دارد که اگر به جهاد بروند، آسیب می‌بینند؛ الله متعال در سایر آیات قرآن افراد معذور را که سه گروه هستند، برشمرده است؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ

                                                                                            [الفتح: ١٧] 

بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست (که در جنگ شرکت نکنند).

هم‌چنین بر افراد ناتوان و کسانی که هزینه‌ای برای سفر جهاد نمی‌یابند، گناهی نیست که در جنگ شرکت نکنند؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ مِن سَبِیلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩١                                                   [التوبة: ٩١]

 بر ناتوانان، و بیماران و کسانی که هزینه­ای (برای سفر جهاد) نمی­یابند، گناهی نیست؛ البته در صورتی که خیرخواه الله و فرستاده‌اش باشند. بر نیکوکاران هیچ سرزنشی نیست. و الله، آمرزنده­ی مهرورز است.

و اما سومین گروه که به علت عدم حضور در میدان نبرد گنهکار نمی‌شوند، کسانی هستند که به فراگیریِ علوم دینی اشتغال دارند؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَحۡذَرُونَ١٢٢                                                                          [التوبة: ١٢٢]

 نباید همه‌ی مؤمنان یک‌جا و به ‌یک‌باره رهسپار جهاد شوند. چرا از هر گروهی، تعدادی خروج نمی‌کنند تا (آنان که به جهاد نرفته‌اند) در دینشان دانش بیاموزند و قومشان را آن‌گاه که نزدشان بازگشتند، بیم دهند تا (از مخالفت با فرمان الاهی) بترسند؟

لذا سه گروه، معذورند:

1-   افراد ناتوان و آسیب‌پذیر.

2-   کسانی که هزینه‌ای برای سفر جهاد نمی‌یابند.

3-   آنان‌که به تحصیل علوم دینی اشتغال دارند.

بنابراین، عدم شرکت در جهاد، یا به سببِ مصلحتی فراتر از مصلحت جهاد است که همان، دین‌پژوهی و فراگیریِ علوم دینی‌ست؛ و یا به سبب عذری‌ چون ناتوانی و فقر است که مسلمان نمی‌تواند با وجودِ آن عذر به جهاد برود.

الله متعال می‌فرماید:

﴿لَّایَسۡتَوِی ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ غَیۡرُ أُوْلِی ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ دَرَجَةٗ                                             [النساء : ٩٥]

مومنانی که در خانه نشسته‌ و آسیبی ندیده‌اند، با آنان‌که با مال‌ها و جان‌هایشان در راه الله جهاد می‌کنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مال‌ها و جان‌هایشان جهاد می‌کنند، بر آنان که بر جای نشسته‌اند، برتری فراوانی بخشیده است.

این آیه به‌روشنی نشان‌گر این است که مومنان با یک‌دیگر برابر نیستند؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿لَا یَسۡتَوِی مِنکُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِکَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِینَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَکُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ                                                                                        [الحدید: ١٠]

 آن دسته از شما که پیش از فتح (مکه) انفاق کردند و (در راه الله) جنگیدند، همسان دیگران نیستند؛ (بلکه اجر و پاداش) کسانی که پس از فتح، انفاق نمودند و جنگیدند، بزرگ‌تر است. و الله به هر یک (از این دو گروه) بهشت را وعده داده است.

در قرآن کریم در موارد فراوانی، مساوات و برابری، نفی شده است؛ چنان‌که اللهU می‌فرماید:

﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُ أَمۡ هَلۡ تَسۡتَوِی ٱلظُّلُمَٰتُ وَٱلنُّورُ ‌‌[الرعد: ١٦]    بگو: آیا نابینا و بینا برابرند و آیا تاریکی و روشنی یکسان هستند؟

و نیز می‌فرماید:

﴿وَمَا یَسۡتَوِی ٱلۡبَحۡرَانِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ سَآئِغٞ شَرَابُهُۥ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ

                                                                         [فاطر: ١٢] 

دو دریا یکسان نیستند؛ این یکی، شیرین و گوارا و خوش‌گوار است و آن یکی، شور و تلخ.

 این‌جا یادآوری این نکته را ضروری می‌دانم که برخی از مردم، می‌گویند: اسلام، دینِ مساوات و برابری‌ست. شماری از آن‌ها با گفتن این عبارت، قصدِ خیر دارند و شماری دیگر، اهداف بدی را با گفتن چنین عبارتی دنبال می‌کنند. این، نسبت دادن دروغ به دین اسلام است؛ زیرا دین اسلام، دین برابری نیست؛ بلکه دینِ عدالت می‌باشد؛ بدین معنا که حقّی را که شایسته‌ی هر کسی‌ست، به او می‌دهد و اگر دو نفر در امری، حقّ برابر داشته باشند، در آن مورد با یک‌دیگر برابرند؛ و گرنه، برابر نیستند. لذا اسلام را به‌طور مطلق و بدون هیچ قیدی، نمی‌توان دین برابری دانست؛ بلکه اسلام، دین عدالت است؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ                        [النحل: ٩٠] 

همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان می‌دهد.

برخی با طرح این ادعا که اسلام دین مساوات و برابری‌ست، می‌گویند: زن و مرد نیز با هم برابرند و باید به زنان، همان حقوقی را داد که مردان دارند. این، اشتباه است؛ حقوق مرد و زن، متناسب با خودشان می‌باشد و این، یعنی عدالت. سوسیالیست‌ها نیز با طرح چنین دیدگاهی، می‌گویند: دین اجازه نمی‌دهد که یک نفر، بسیار ثروتمند و دیگری، بسیار فقیر باشد؛ از این‌رو بخشی از اموال ثروتمند را به نفع فقیر، مصادره می‌کنیم. روشن است که آن‌ها با طرح چنین دیدگاهی، قصد بدی دارند. البته گاه این دیدگاه، با قصدِ نیک مطرح می‌شود؛ درستش، این است که بگوییم: اسلام، دین عدالت است و به هر کسی حقّی را که درخورِ اوست، می‌دهد؛ زیرا الله متعال به عدالت و رعایت حق دستور داده و فرموده است:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ                        [النحل: ٩٠]  همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان می‌دهد.

روشن است که بینا و نابینا با یک‌دیگر برابر نیستند؛ و همین‌طور عالِم و دانشمند با آدمِ بی‌سواد یکسان نیست و نمی‌توان آدمِ شرور و بدکار را با آدم نیک و سازنده، برابر دانست.

لذا از آن‌جا که اسلام، دین عدالت است، یادآوریِ این نکته را ضروری دانستم؛ زیرا بسیاری از نویسندگان معاصر، بدون توجه به مفهوم این عبارت، اسلام را دین برابری و مساوات می‌دانند و بدین نکته توجه نمی‌کنند که امکان ندارد که اسلام، با وجود این‌همه، تنوع و اختلاف به مساوات و برابری در همه حال، حُکم کند؛ زیرا اگر با وجود این‌همه تفاوت، به مساوات و برابری حُکم می‌کرد، دیگر دین استوار و بی‌نقصی نبود. از این‌رو مسلمان، واقع‌بین و حق‌گراست و وقتی دو نفر با هم متفاوت باشند، آن دو را برابر و یکسان نمی‌داند؛ مگر این‌که از هر جهت، برابر باشند؛ در این صورت اقتضایِ عدل، این است که حقوق و برخورداری‌های آنان، یکی باشد.

اینک به بهانه‌ی موضوعی که پیش آمد، یک نکته‌ی دیگر را نیز یادآوری می‌کنم؛ گاه شنیده می‌شود که برخی از مردم، در دعاهایشان می‌گویند: «یا الله! من از تو نمی‌خواهم که تقدیرِ مرا برگردانی؛ بلکه فقط از تو می‌خواهم که در تقدیری که برایم رقم زده‌ای، به من لطف کنی». گفتنِ این دعا یا عبارت، درست نیست؛ پیامبرr فرموده است: «لا یَرُدّ الْقَضَاءَ إلاَّ الدّعاء»؛([6]) یعنی: «تقدیر را چیزی جز دعا برنمی‌گرداند». این بدین معنا نیست که دعا، سرنوشت یا تقدیر را دگرگون نماید یا آن‌را برگرداند؛ بلکه یکی از آثار دعا، این است که اگر دعا کنید و از الله متعال بخواهید که مشکلِ شما را برطرف سازد، در حقیقت، در لوح محفوظ برای شما مقدّر بوده است که برای برطرف شدن مشکل خود دعا کنید؛ در نتیجه بنا بر تقدیری که برای شما رقم خورده است، الله متعال با این دعا، مشکلتان را برطرف می‌سازد؛ البته نفسِ این دعا نیز برای شما مقدّر بوده است. لذا وقتی که می‌گویید: «من نمی‌خواهم که تقدیر مرا برگردانی»، گویا این را می‌گویید که برایم مهم نیست که آیا مشکلم را حل کنی یا خیر؛ در صورتی‌که انسان خواهانِ برطرف شدن همه‌ی مشکلاتش می‌باشد. از این‌رو به جای گفتنِ این عبارت نادرست، با عبارت‌های درست و شایسته دعا کنید؛ بگویید: پروردگارا! به من تن‌درستی بده؛ یا الله! مرا از فقر وتنگ‌دستی رهایی بخش؛ یا الله! توفقیم دِه که بدهی‌هایم را ادا کنم. خلاصه این‌که با عبارت‌های درست و شایسته دعا کنید؛ زیرا الله متعال هر کاری که بخواهد، انجام می‌دهد و هیچ‌کس جلودارِ او نیست و این ماییم که به او نیاز داریم؛ زیرا انسان در دعا باید با قاطعیت و یقین، درخواستِ خود را مطرح کند؛ نه این‌که بگوید: اگر می‌خواهی، چنین کن. پیامبرr فرموده است: «لا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمُ: اللهمَّ اغْفِرْ لِی إِنْ شِئتَ، اللهمَّ ارْحَمْنِی إِنْ شِئتَ، لِیَعْزِمِ الْمَسْأَلَةَ، فَإِنَّهُ لا مُکْرِهَ لَهُ»؛([7]) یعنی: «هیچ‌یک از شما نگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه با یقین و قاطعیت بخواهد؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند الله را - به کاری- مجبور سازد» و هیچ کاری برای الله متعال، دشوار نیست.

لذا خواهش می‌کنم که همواره در مسیر تقوا و پرهیزگاری به‌ یک‌دیگر کمک کنید و اگر از کسی چنین اشتباه‌هایی می‌بینید، به او تذکر دهید.

قرآن، در مواردِ فراوانی از نفیِ برابری، سخن گفته است؛ الله متعال می‌فرماید:

﴿ضَرَبَ لَکُم مَّثَلٗا مِّنۡ أَنفُسِکُمۡۖ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُم مِّن شُرَکَآءَ فِی مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ فَأَنتُمۡ فِیهِ سَوَآءٞ     [الروم: ٢٨]

  (الله) برایتان از حال خودتان مثال می‌زند؛ آیا بردگانتان در آنچه نصیبتان کرده‌ایم، با شما شریکند؛ بدین‌ترتیب که شما در دارایی‌ها با هم برابر باشید؟

از آن‌جا که پاسخِ این پرسش، منفی‌ست، در این‌جا نیز برابری، نفی شده است؛ لذا اگر از کسی شنیدید که از اسلام به‌عنوان دین مساوات و برابری یاد می‌کرد، به او تذکر دهید که این گونه نیست؛ بلکه اسلام، دین عدالت است و به هر کسی همان حقی را می‌دهد که درخورِ اوست.

در برابر دعای ناشایستی که پیش‌تر توضیح دادم نیز ساکت ننشینید و اگر از کسی چنین عبارتی شنیدید، به او تذکر دهید. از الله متعال می‌خواهیم که به ما دانش و بینش دینی عنایت کند و ما را جزو افراد سست‌رایی که سخنان عامیانه را تکرار می‌کنند و نمی‌فهمند که چه می‌گویند، نگرداند.

الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١ یَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ وَیُدۡخِلۡکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ١٢ وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣[الصف:١٠،  ١٣]

ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات می‌دهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مال‌ها و جان‌هایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید. تا گناهانتان را بیامرزد و شما را وارد بهشت‌ها (بوستان‌هایی) بگرداند که زیر کاخ‌ها و درختانش، نهرها روان است و در مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشت‌ها و بوستان‌های جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاری بزرگ است. و نعمت دیگری به شما دهد که دوستش می‌دارید؛ [یعنی] یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله. و به مؤمنان مژده بده.

الله متعال در ابتدای این آیات، مومنان را مورد خطاب قرار داده است تا با توجه و علاقه‌ی بیش‌تری به کلام الاهی گوش بسپارند؛ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیم ؛ یعنی: «ای مومنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات می‌دهد؟» گوینده‌ی این پیام، اللهt می‌باشد و این پرسش، برای تشویق است؛ گویا اللهU ما را تشویق می‌کند که به رهنمودِ او در زمینه‌ی تجارتی نجات‌بخش و سودمند توجه کنیم. طرح این پرسش از سوی الله متعال، بیان‌گر این است که ما برای رسیدن به این تجارتِ رهایی‌بخش از آتش دوزخ، جز راهی که الله متعال به ما نشان می‌دهد یا برایمان مقرر می‌دارد، راهِ دیگری نداریم. این تجارت، مانند تجارت یا داد و ستد دنیا نیست؛ زیرا تجارت دنیا، گاه مایه‌ی رهایی از عذاب دردناک است و گاه، سببی برای عذاب دردناک می‌باشد؛ به‌عبارت ساده‌تر: کسی که زکات اموالش را نمی‌دهد، امولش سبب نابودی و مجازات وی خواهد بود:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَیَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ ٣٤ یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ ٣٥  [التوبة: ٣٤،  ٣٥]

  و به کسانی که طلا و نقره ذخیره می‌سازند و آن را در راه الله انفاق نمی­کنند، نوید عذابی دردناک بده. روزی که اندوخته­هایشان را در آتش دوزخ بگدازند و با آن پیشانی، و پهلو و پشتشان را داغ کنند؛ (به آنان گفته می‌شود:) این، همان گنجی‌ست که برای خویش اندوختید. پس سزای زراندوزی خود را بچشید.

الله متعال هم‌چنین می‌فرماید:

﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ یَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَیۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِیرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ١٨٠      [آل عمران: ١٨٠] 

کسانی که در آن‌چه الله از فضل خویش به آنان بخشیده است، بخل میورزند، نباید چنین تصور کنند که این کار به سود آن‌هاست؛ بلکه برایشان بد است و روز رستاخیز آن‌چه در آن بخل میورزند، همانند طوقی به گردنشان آویخته می‌شود. میراث آسمانها و زمین از آنِ الله می‌باشد. و الله به کردارتان آگاه است.

تجارت دنیا، گاه رهایی‌بخش است و گاه، مایه‌ی عذاب؛ اما تجارتی که الله متعال بندگانش را به سوی آن راهنمایی فرموده، تجارتی‌ست که انسان از عذاب دردناک رهایی می‌بخشد: ﴿تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ ؛ یعنی: شما را از عذابی دردناک که همان آتش دوزخ است، نجات می‌دهد؛ زیرا هیچ عذابی دردناک‌تر از آتش دوزخ نیست. الله متعال همه‌ی ما را از این عذاب رهایی بخشد و ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که رهنمود الاهی را می‌پذیرند.

اما این تجارت، چیست؟ الله متعال می‌فرماید:

﴿تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١          [الصف: ١١] 

به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مال‌ها و جان‌هایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.

لذا تجارتِ سودمند و رهایی‌بخش از آتش دوزخ، ایمان به الله و فرستاده‌ی اوست که همه‌ی احکام اسلام را در برمی‌گیرد؛ و این‌جا از آن جهت جهاد را به‌طور ویژه ذکر فرمود که از ابتدا تا پایانِ سوره‌ی صف درباره‌ی جهاد می‌باشد؛ چنان‌که الله متعال در ابتدای این سوره می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِهِۦ صَفّٗا کَأَنَّهُم بُنۡیَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ ٤

                                                                                            [الصف: ٤]

  همانا الله، کسانی را که در راه او صف‌بسته پیکار می‌کنند ـ و گویا بنایی استوارند ـ دوست می‌دارد.

سپس الله متعال آن‌چه را که مربوط به ایمان می‌باشد، بیان نموده و فرموده است: ﴿وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ ؛ یعنی: «و در راه الله با مال‌ها و جان‌هایتان جهاد کنید»؛ به عبارت دیگر: با بذل جان و مال در راه الله، همه‌ی تلاش خود را به‌کار گیرید و به جهاد بپردازید؛ اگر اهل علم و خرد باشید، درک می‌کنید که چنین کاری برای شما بهتر می‌باشد؛ در این آیه و دیگر آیاتی که ﴿ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ آمده، بهتر است که وقف کنیم و سپس ادامه‌ی آیه را بخوانیم؛ زیرا اگر بدون وقف بخوانیم، این مفهوم نادرست از آن برداشت می‌شود ‌که «اگر بدانید، این برای شما بهتر می‌باشد؛ و اگر ندانید، برای شما بهتر نیست»؛ در صورتی‌که مفهومش این است که اگر اهل علم و خردورزی باشید، درک می‌کنید که ایمان به الله و رسولش و نیز جهاد با جان و مال، برای شما بهتر است.

این، عملی‌ست که الله متعال بندگان مومنش را به انجام آن راهنمایی فرموده است؛ اما پاداشِ این عمل چیست؟ اللهY می‌فرماید:

﴿یَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ وَیُدۡخِلۡکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ١٢       [الصف: ١٢]

  تا گناهانتان را بیامرزد و شما را وارد بهشت‌ها (بوستان‌هایی) بگرداند که زیر کاخ‌ها و درختانش، نهرها روان است و در مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشت‌ها و بوستان‌های جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاری بزرگ است.

الله متعال بهشت‌های پُرنعمتش را برای بندگان نیکوکار خویش، به‌ویژه برای مجاهدان راه خود آماده ساخته است: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا الله لِلْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ الله»؛([8]) یعنی: «در بهشت، صد درجه وجود دارد که الله آن‌را برای مجاهدانِ راه خود آماده ساخته است». زیرِ این بهشت، یعنی زیرِ کاخ‌ها و درختانش، نهرها روان است. این نهرها، همانند رودها و جویبارهای دنیا نیست؛ چهار گونه نهر در بهشت، جاری‌ست: جویبارهایی که مزه و رنگ آبش تغییر نمی‌کند و جویبارهایی از شیر که مزه‌اش دگرگون نمی‌شود و نیز جویبارهایی از مِی و شراب لذت‌بخش برای نوشندگان، در بهشت وجود دارد و هم‌چنین جویبارهایی از عسل ناب. باده‌ی بهشتی از کشمکش و خرما یا جو و امثالِ آن گرفته نمی‌شود؛ عسلش نیز فرآورده‌ی زنبور عسل نیست و شیرِ گوارای بهشت، از پستان چهارپایان بیرون نمی‌آید و آبِ زلالش از زمین نمی‌جوشد؛ بلکه همه‌ی این‌ها را الله متعال به بهترین شکل برای بندگان نیکوکارش آفریده است. در حدیث آمده است که این نهرها، به هیچ جوی یا شیاری نیاز ندارند و به چپ و راست نمی‌ریزند و از مسیرِ خود منحرف نمی‌شوند. ابن‌القیم/ در «نونیه» چنین سروده است:

أنهارها فی غیر أخدود جرت     سبحان ممسکها عن الفیضان

«نهرهای بهشت، بدون هیچ جوی و شیاری، روان هستند؛ ذاتی که آن‌ها را از طغیان و ریختن به دو طرف نگه می‌دارد، پاک و منزه است».

این نهرها به فرمان و مطابق خواسته‌های بهشتیان حرکت می‌کنند؛ یعنی اگر بخواهی که مسیر آب به سمت راست یا چپ تغییر کند، نهر در مسیر دل‌خواهت قرار می‌گیرد.

اللهU می‌فرماید:

﴿وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ١٢           [الصف: ١٢]

  و در مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشت‌ها و بوستان‌های جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاریِ بزرگ است.

منازل بهشت زیرساختی نیک، خانه‌هایی پاکیزه و چشم‌اندازی زیبا دارند و از هر جهت، کامل‌اند؛ ساکنانش زنان زیباچشم بهشتی‌اند که در سراپرده‌ها دور از چشم بیگانگان مانده‌اند؛ سراپرده‌های باشکوه و برافراشته‌اش از مرواریدهای زیبا و چشم‌نواز درست شده است. پیامبرr فرموده است: «جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِیَتُهُمَا وَمَا فِیهِمَا»؛([9]) یعنی: «دو بوستان که ظرف‌هایشان و آن‌چه در آن‌هاست، سیمین- و از نقره- می‌باشد؛ و دو بوستان که ظرف‌هایشان و آن‌چه در آن‌هاست، از طلاست». ساختمان‌های بهشتی، از خاک و آجر خاکی ساخته نشده است؛ بلکه آجرهایش از طلا و نقره می‌باشد؛ از این‌رو الله متعال از ساختمان‌های بهشتی، به مسکن‌های پاکیزه یاد فرمود.

از دیگر خوبی‌های مسکن‌های بهشتی، این است که ساکنانش خواهان انتقال به خانه یا ساختمان دیگری نیستند. خانه‌های دنیا، هرچه زیبا باشد، اما همین‌که انسان خانه‌ای بهتر از آن ببیند، می‌گوید: ای کاش این خانه، از آن من بود!

هر انسانی در بهشت خود را از همه کامرواتر می‌داند و بدین‌سان هیچ‌کس با دیدنِ کسانی که از او برترند، دل‌شکسته نمی‌شود؛ بلکه احساس می‌کند که هیچ‌کس به‌اندازه‌ی او در ناز و نعمت به‌سر نمی‌برد. و بر عکس، دوزخیان احساس می‌کنند که هیچ‌کس به‌اندازه‌ی آنان در رنج و عذاب نیست؛ هرچند در آسان‌ترین جای دوزخ باشد!﴿فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖ؛ یعنی: «در بهشت‌ها یا بوستان‌های جاویدان». «bô‰tã» به معنای اقامتِ طولانی یا همیشگی و هم‌خانواده‌ی واژه‌ی «معدن» است؛ و از آن‌جهت چنین نامی بر معدن نهاده شده است که کانی‌ها، مدتی طولانی در زمین یا در محلِ خود می‌مانند.لذا ﴿فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖبه معنای بوستان‌های ماندگاری‌ست که هیچ‌گاه نعمت‌هایش از میان نمی‌رود. از الله متعال می خواهیم که ما را جزو ساکنان بهشت بگرداند.

﴿ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ؛ یعنی: «این، رستگاری بزرگ است». فوز و رستگاری بدین معناست که انسان به‌ آن‌چه می‌خواهد برسد و از آن‌چه که می‌ترسد، نجات یابد. ﴿ٱلۡعَظِیمُیعنی: رستگاریِ بزرگ‌تری از این نیست و این رستگاریِ بزرگ و بی‌نظیر از آنِ کسانی‌ست که به الله و فرستاده‌اش ایمان می‌آورند و در راه الله جهاد می‌کنند. از الله متعال می‌خواهم که همه‌ی ما را در شمارِ چنین کسانی قرار دهد و ما را به‌خاطر کارهای ناشایستمان از این فضیلت بزرگ، محروم نگرداند و با عفو و گذشت خویش برای ما حکُم بفرماید؛ به‌یقین که او بر هر کاری تواناست.

***

الله متعال می‌فرماید:

﴿لَّایَسۡتَوِی ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ غَیۡرُ أُوْلِی ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ دَرَجَةٗۚ وَکُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِینَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِینَ أَجۡرًا عَظِیمٗا ٩٥ دَرَجَٰتٖ مِّنۡهُ وَمَغۡفِرَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمًا ٩٦                                [النساء : ٩٥،  ٩٦] 

مومنانی که در خانه نشسته‌ و آسیبی ندیده‌اند، با آنان‌که با مال‌ها و جان‌هایشان در راه الله جهاد می‌کنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مال‌ها و جان‌هایشان جهاد می‌کنند، بر آنان که بر جای نشسته‌اند، برتری فراوانی بخشیده است. الله به هر دو گروه وعده‌ی نیک داده و مجاهدان را بر خانه‌نشینان، با پاداش بزرگ برتری بخشیده است. درجاتی از سوی خویش و آمرزش و رحمت (نصیبشان می‌کند). و الله آمرزنده‌ی مهرورز است.

و می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِیکُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١ یَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ وَیُدۡخِلۡکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ١٢ وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣[الصف: ١٠،١٣]

ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات می‌دهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مال‌ها و جان‌هایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید. تا گناهانتان را بیامرزد و شما را وارد بهشت‌ها (بوستان‌هایی) بگرداند که زیر کاخ‌ها و درختانش، نهرها روان است و در مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشت‌ها و بوستان‌های جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاری بزرگ است. و نعمت دیگری به شما دهد که دوستش می‌دارید؛ [یعنی] یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله. و به مؤمنان مژده بده.

آیات فراوان و مشهوری در این‌باره وجود دارد؛ هم‌چنین احادیث در فضیلت جهاد، فراوان و بی‌شمار است؛ از آن جمله:

1293- عن أَبی هریرةَt قَالَ: سُئِلَ رسول اللهr: أیُّ الأَعْمَال أفْضَلُ؟ قَالَ: «إیمَانٌ بِاللهِ وَرَسُولِهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الجهادُ فی سَبیلِ اللهِ». قِیلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ». [متفقٌ علیه]([10])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: از پیامبرr سؤال شد: برترین عمل چیست؟ فرمود: «ایمان به الله و فرستاده‌اش»؛ پرسیدند: سپس چه کاری؟ فرمود: «جهاد در راه الله»؛ گفته شد: سپس چه عملی؟ فرمود: «حجّ کامل و مقبول».

1294- وَعَنِ ابنِ مَسعودٍt قَالَ: قُلْتُ: یَا رسولَ الله، أیُّ العَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ تَعَالَى؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا». قُلْتُ: ثُمَّ أیُّ؟ قَالَ: «بِرُّ الوَالِدَیْنِ». قلتُ: ثُمَّ أیُّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فی سَبیلِ اللهِ». [متفقٌ علیه]([11])

ترجمه: ابن‌‌مسعودt می‌گوید: گفتم: ای رسول‌خدا! کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیده‌تر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». پرسیدم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله».

1295- وَعَنْ أَبِی ذرٍّt قال: قلتُ: یا رسولَ الله، أیُّ العَمَلِ أفْضَل؟ قال: «الإِیمانُ بِالله، وَالجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ». [متفقٌ علیه]([12])

ترجمه: ابوذر، جندب بن جنادهt می‌گوید: گفتم: ای رسول‌خدا! چه عملی، بهتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه او».

***

1296- وعن أنسٍt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «لَغَدْوَةٌ فی سَبیلِ اللهِ، أَوْ رَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا». [متفقٌ علیه]([13])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «یک بامداد یا شامگاه در راه الله بیرون آمدن (و جهاد کردن)، از دنیا و هر آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد».

1297- وعن أَبی سعیدٍ الخدریِّt قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رسول اللهr فَقَالَ: أیُّ النَّاسِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «مُؤْمنٌ یُجَاهِدُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ فی سَبیلِ اللهِ»؛ قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «مُؤْمِنٌ فِی شِعبٍ مِنَ الشِّعَابِ یَعْبُدُ اللهَ، وَیَدَعُ النَّاسَ مِنْ شَرِّهِ». [متفقٌ علیه]([14])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: مردی نزد رسول‌اللهr آمد و پرسید: برترین مردم کیست؟ فرمود: «مومنی که با جان و مالش در راه الله جهاد می‌کند». عرض کرد: سپس چه کسی؟ پیامبرr فرمود: «مومنی که در دره‌ای- خلوت می‌گزیند و- الله را عبادت می‌کند و مردم را ترک می‌کند تا از طرف او آسیبی به مردم نرسد».

1298- وعن سهل بن سعدٍt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «رِبَاطُ یَوْمٍ فِی سَبِیلِ اللهِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِکُمْ مِنَ الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا، وَالرَّوْحَةُ یَرُوحُهَا العَبْدُ فی سَبِیلِ اللهِ تَعَالَى، أَوْ الغَدْوَةُ، خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا». [متفقٌ علیه]([15])

ترجمه: سهل بن سعدt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «یک روز نگهبانی در راه الله از دنیا و هر آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد؛ به‌اندازه‌ی جای تازیانه‌ی شما در بهشت، از دنیا و آن‌چه در آن وجود دارد، بهتر است؛ یک بامداد یا شامگاه که بنده در راه الله بیرون می‌رود (و جهاد می‌کند) از دنیا و هر آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد».

شرح

پیش‌تر پیرامون آیات 10 تا 12 سوره‌ی «صف» سخن گفتیم و به این‌جا رسیدیم که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣ [الصف: ١٣] 

و نعمت دیگری به شما دهد که دوستش می‌دارید؛ [یعنی] یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله. و به مؤمنان مژده بده.

﴿وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖیعنی: نعمت و نوید دیگری هم به شما می‌دهد و شما دوستش دارید. سپس این نعمت را بیان می‌فرماید: ﴿نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ: «یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله». ﴿نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِیعنی الله شما را با نصرت و یاری خویش بر دشمنانتان پیروز می‌گرداند. بدون شک انسان دوست دارد که بر دشمن خویش پیروز شود و این، برای او مایه‌ی شادی و خرسندی‌ست که الله متعال، شکست و خفت دشمن انسان را به دست او رقم بزند؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿قَٰتِلُوهُمۡ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَیۡدِیکُمۡ وَیُخۡزِهِمۡ وَیَنصُرۡکُمۡ عَلَیۡهِمۡ وَیَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِینَ ١٤ وَیُذۡهِبۡ غَیۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ١٥                                [التوبة: ١٤،  ١٥] 

با آنان بجنگید تا الله، آن‌ها را به دست شما عذاب نماید و رسوایشان گرداند و شما را بر آنان
پیروز کند و سینه­های مؤمنان را بهبود بخشد و خشم دل­هایشان را از میان ببرد. و الله، توبه­ی هر که را بخواهد، می‏پذیرد. و الله، دانای حکیم است.

این‌ها فواید بزرگی‌ست؛ به‌ویژه این‌که الله متعال از طریق جهاد، عذاب و شخواریِ دشمن را به دست مسلمانان رقم می‌زند. از این‌رو فرمود: ﴿نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞو به مسلمانان نویدِ یاری و پیروزیِ نزدیکی را داد؛ چنان‌که این امر برای مسلمانان صدر اسلام تحقق یافت و الله متعال، فتوحات و پیروزی‌های بزرگ و چشم‌گیری به رویشان گشود و غنایم فراوانی نصیبشان فرمود؛ زیرا آن‌ها طبق وظیفه و تکلیف شرعیِ خویش به اللهU ایمان آوردند و در راه او جهاد کردند. سپس اللهU می‌فرماید: ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ؛ یعنی: نوید این امور و نعمت‌های الاهی را به کسانی بده که به آن باور دارند و به الله و پیامبرش ایمان آورده‌اند و در راه الله جهاد می‌کنند.

سپس مؤلف/ احادیثی درباره‌ی فضیلت جهاد و نگهبانی در راه الله و نیز خروج در این راه بزرگ در بامدادان یا شامگاهان آورده است؛ احادیثی بدین مضمون که: «یک بامداد یا شامگاه در راه الله بیرون آمدن (و جهاد کردن) از دنیا و هر آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد» و نیز «یک روز نگهبانی در راه الله از دنیا و هر آن‌چه در آن وجود دارد، بهتر است». این، فضیلت بسیار بزرگی‌ست؛ جهاد و نگهبانی در راه الله، فقط از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، بهتر نیست؛ بلکه از تمام دنیا، از ابتدا تا پایانِ آن، و از هر آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد. کسی سرآغاز دنیا را نمی‌داند و پایان آن نیز معلوم نیست؛ ولی یک روز نگهبانی در راه الله و همین‌طور جهاد کردن در یک بامداد یا شامگاه، از همه‌ی دنیا و آن‌چه در آن وجود دارد، بهتر است.

رسول‌اللهr فرمود: «به‌اندازه‌ی جای تازیانه‌ی شما در بهشت، از دنیا و آن‌چه در آن وجود دارد، بهتر است». آن‌چه پیش‌تر گفتیم، در این‌باره نیز مصداق دارد و بدین‌سان درمی‌یابیم که حدودِ یک متر از بهشت، از تمام دنیا و آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد؛ مانندِ یک روز نگهبانی یا یک جهادِ صبحگاهی یا شامگاهی در راه الله.

در این احادیث آمده است که از پیامبرr درباره‌ی برترین مردم پرسیدند؛ فرمود: «مومنی که با جان و مالش در راه الله جهاد می‌کند». سوال شد: سپس چه کسی؟ پیامبرr فرمود: «مومنی که در دره‌ای- خلوت می‌گزیند و- الله را عبادت می‌کند و مردم را ترک می‌کند تا از طرف او آسیبی به مردم نرسد»؛ یعنی: به عبادت و پرستش الله متعال می‌پردازد و می‌کوشد تا از ناحیه‌ی او هیچ بدی و آسیبی به مردم نرسد. این حدیث، یکی از دلایلِ کسانی‌ست که خلوت‌گزینی و گوشه‌نشینی را بر هم‌زیستی و هم‌نشینی با مردم ترجیح می‌دهند؛ اما دیدگاه درست، این است که اگر کسی زیستن در میان مردم را برای دین و ایمانش زیان‌بار ببیند، بهتر است که خلوت گزیند؛ اما برای کسی که از این بابت احساس نگرانی نمی‌کند، بهتر است که با مردم و در میان جمع و جامعه باشد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «الْمُؤْمِن الَّذِی یُخَالِط النَّاس وَیَصْبِر عَلَى أَذَاهُمْ خَیْر مِنْ الَّذِی لَا یُخَالِط النَّاس وَلَا یَصْبِر عَلَى أَذَاهُمْ»؛([16]) یعنی: «مومنی که در میان مردم زندگی می‌کند و بر اذیت و آزاری که از آن‌ها می‌بیند، شکیبایی می‌ورزد، از مومنی که با دوری گزیدن از مردم، در برابر اذیت و آزارشان شکیبایی نمی‌کند، بهتر است». مثلاً اگر اوضاع و احوال جامعه رو به تباهی نهاد و احساس کردی که ماندن در میان مردم، برای دین و ایمانت زیان‌بار است تو را از الله متعال دور می‌کند، گوشه‌نشینی و تنهایی را اختیار کن؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «یُوشِکَ أَنْ یَکُونَ خَیْرَ مَالِ الْمُسْلِم غَنَمٌ یَتبَّعُ بِهَا شَعَفَ الجِبَال وموَاقِعَ الْقَطْرِ یَفِرُّ بِدینِهِ من الفِتَنِ».([17]) یعنی: «به‌زودی، بهترین ثروت و داراییِ مسلمان، گوسفندانش خواهند بود که او به دنبالِ آن‌ها به قله‌ی کوه‌ها و محل‌های بارش باران می‌رود تا دینش را از فتنه‌ها محفوظ بدارد».

لذا گوشه‌نشینی یا ماندن در میان مردم، به شرایط بستگی دارد؛ اگر اوضاع و احوال جامعه رو به تباهی و فتنه و فساد نهاد و گناهان و مفاسد افزایش یافت، در این حالت، گوشه‌نشینی از ماندن در میان مردم بهتر است؛ اما اگر این‌گونه نبود، در میان مردم بمان و ضمن هم‌زیستی با آنان و صبر و شکیبایی در برابر اذیت و آزارشان، امر به معروف و نهی از منکر کن؛ چه‌بسا الله متعال، تو را سبب هدایت و اصلاحِ یک نفر بگرداند و این، برای تو از شتران سرخ‌موی عرب نیز بهتر است.

***

1299- وعن سَلمَانَt قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «رِبَاطُ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ خَیْرٌ مِنْ صِیَامِ شَهْرٍ وَقِیَامِهِ، وَإنْ مَاتَ فیه أُجْرِیَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ، وَأُجْرِیَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ، وَأَمِنَ الفَتَّانَ». [روایت مسلم]([18])

ترجمه: سلمانt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «نگهبانی یک شبانه‌روز- در راه الله- از روزه و شب‌زنده‌داریِ یک ماه بهتر است؛ و اگر شخص در آن حال بمیرد، عملی که مشغولِ انجامش بود، برایش ادامه می‌یابد و - مانند شهیدان- به او روزی داده می‌شود و از فتنه‌های پس از مرگ (از جمله: سوال نکیر و منکر) در امان می‌باشد».

1300- وعن فَضَالَةَ بن عُبَیْدt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «کُلُّ مَیِّتٍ یُخْتَمُ عَلَى عَمَلِهِ إِلا المُرَابِطَ فِی سَبیلِ اللهِ، فَإنَّهُ یُنْمى لَهُ عَمَلهُ إِلَى یَوْمِ القِیَامَةِ، وَیُؤَمَّنُ مِنْ فِتْنَةَ القَبْرِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([19])

ترجمه: فضاله بن عُبَیدt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکه می‌میرد، بر اعمالش مُهر زده می‌شود و کارهایش پایان می‌پذیرد، مگر نگهبانی - که از مرزهای اسلامی پاسداری می‌کند- که عملش تا روز رستاخیز ادامه می‌یابد و از فتنه‌ی قبر در امان می‌ماند».

1301- وعن عثمانَt قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «رِبَاطُ یَوْمٍ فی سَبیلِ اللهِ، خَیْرٌ مِنْ ألْفِ یَوْمٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ المَنَازِلِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([20])

ترجمه: عثمانt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «یک روز نگهبانی در راه الله، از هزار روز در جاهای دیگر - که در سایر عبادت‌ها سپری شود- بهتر است».

1302- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «تَضَمَّنَ الله لِمَنْ خَرَجَ فی سَبیلِهِ، لا یُخْرِجُهُ إِلا جِهَادٌ فی سَبیلِی، وَإیمَانٌ بِی، وَتَصْدِیقٌ بِرُسُلِی، فَهُوَ ضَامِنٌ عَلَیَّ أنْ أُدْخِلَهُ الجَنَّةَ، أَوْ أُرْجِعَهُ إِلَى مَنْزِلهِ الَّذِی خَرَجَ مِنْهُ بِمَا نَالَ مِنْ أجْرٍ، أَوْ غَنیمَةٍ. وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، مَا مِنْ کَلْمٍ یُکْلَمُ فی سَبیلِ اللهِ، إِلاَّ جَاءَ یَوْمَ القِیَامَةِ کَهَیْئَتِهِ یَوْمَ کُلِم؛ لَوْنُهُ لَوْنُ دَمٍ، وَرِیحُهُ ریحُ مِسْکٍ. وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَوْلا أنْ أَشُقَّ عَلَى المُسْلِمِینَ مَا قَعَدْتُ خِلاَفَ سَرِیَّةٍ تَغْزُو فِی سَبیلِ اللهِ أبداً، وَلکِنْ لا أجِدُ سَعَةً فأحْمِلُهُمْ وَلا یَجِدُونَ سَعَةً، وَیَشُقُّ عَلَیْهِمْ أنْ یَتَخَلَّفُوا عَنِّی. وَالَّذِی نَفْس مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَوَدِدْتُ أنْ أغْزُوَ فی سَبیلِ اللهِ، فَأُقْتَلَ، ثُمَّ أغْزُوَ فَأُقْتَلَ، ثُمَّ أغْزُوَ فَأُقْتَلَ». [روایت مسلم؛ بخاری نیز بخشی از این حدیث را روایت کرده است.]([21])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «الله برای کسی که در راه او خروج کند، ضمانت داده است که اگر انگیزه‌ای جز جهاد در راه من و ایمان به من و تصدیق پیامبرانم، باعث خروج او نشده باشد، ضمانت می‌کنم که او را وارد بهشت بگردانم یا او را با پاداش و یا غنیمتی که به دست آورده، به منزلش که از آن خارج شده است، برگردانم. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، هر زخمی که در راه الله برداشته شود، روز رستاخیز همانند روزی که پدید آمده است، - با مجروح به میدان حشر- می‌آید؛ در حالی‌که رنگش، رنگ خون و بویش، بوی مشک است. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، اگر بر مسلمانان دشوار نبود، هرگز در پیِ مجاهدانی که در راه الله می‌جنگند - پس از هیچ نبردی- نمی‌نشستم؛ اما آن‌قدر ساز و برگ جنگی و اسب ندارم که در اختیار مجاهدان بگذارم و خودشان نیز چنین توان و امکاناتی ندارند - که پیاپی به جهاد بروند- و برایشان دشوار است که از همراهی با من باز بمانند. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، دوست دارم که در راه الله بجنگم و کُشته شوم؛ باز (زنده شده،) جهاد کنم و کشته شوم و باز (زنده شده،) جهاد کنم و کشته شوم».

شرح

این احادیث، در فضیلت نگهبانی در راه الله متعال است؛ و منظور از نگهبانی، پاسداری از مرزهای اسلامی‌ یا رویارویی با دشمن در راه الله متعال، به‌قصد صیانت از دین و شریعت الاهی‌ و حفاظت از مسلمانان می‌باشد و یکی از برترین اعمال به‌شمار می‌آید.

پیش‌تر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرr فرموده است: «یک روز نگهبانی در راه الله از دنیا و هر آن‌چه در آن است، بهتر می‌باشد». و در احادیثی که این گذشت، آمده است: «عملِ نگهبانی - که از مرزهای اسلامی پاسداری می‌کند- تا روز رستاخیز ادامه می‌یابد و خود نیز از فتنه‌ی قبر در امان می‌ماند»؛ یعنی: هرکه می‌میرد و به خاک سپرده می‌شود، در قبر دو فرشته به سراغش می‌آیند و از او درباره‌ی پروردگار، دین و پیامبرش می‌پرسند؛ مگر کسی که در راه اللهU نگهبانی می‌دهد؛ یعنی: این دو فرشته نزدش نمی‌آیند و بدین‌سان مجاهد و نگهبانِ راه الله، از سوال نکیر و منکر در امان می‌ماند.

پیامبرr حکمتش را بیان نموده و فرموده است: «کَفَى بِبَارِقَةِ السُّیُوفِ عَلَى رَأْسِهِ فِتْنَةً»؛([22]) «چکاچک و درخشش شمشیرها در بالای سرِ مجاهد، به‌عنوان فتنه و آزمونی بزرگ، کافی‌ست» و او را از فتنه و آزمون قبر بی‌نیاز می‌کند. دو فرشته در قبر، به سراغ شهید و نیز نگهبان یا مرزبان نمی‌روند و شهید و نگهبان، هر دو از این آزمون در امان هستند و این، فضیلت و پاداش بسیار بزرگی‌ست.

و اما آخرین حدیث، یعنی حدیث ابوهریرهt بیان‌گر فضیلت کسی‌ست که در راه الله کشته می‌شود؛ از این‌رو پیامبرr سوگند یاد کرد که اگر برای مسلمانان دشوار نبود، پیاپی در نبردها شرکت می‌نمود؛ ولی آن بزرگوار گاه در سریه‌ها و دسته‌هایی که به جهاد می‌فرستاد، حضور نمی‌یافت تا به امور مسلمانان رسیدگی فرماید و مسلمانان دچار مشکل نشوند؛ از این‌رو سوگند و آرزو نمود که در راه الله کشته شود، باز زنده شده، دوباره به جهاد برود و کشته شود؛ و باز زنده گردد و در میدان جهاد کشته شود؛ این، بیان‌گر فضیلت کشته شدن در راه الله متعال است؛ فضیلتی که هیچ شکی در آن نیست و به‌روشنی در قرآن کریم بیان شده است؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ١٧٠ ۞یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٧١                                              [آل عمران: ١٦٩،  ١٧١] 

هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی مییابند. به آن‌چه الله از فضل خویش به آنان داده است، شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و به دنبال ایشان (شهید مى‏شوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند. آنان، به نعمت و فضل پروردگار و از این‌که الله، پاداش مؤمنان را از میان نمیبرد، شادمانند.

این حیات برزخی، مانند زندگیِ دنیوی ما نیست و ما از چگونگی آن بی‌خبریم؛ از این‌رو الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقۡتَلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢ ۚ بَلۡ أَحۡیَآءٞ وَلَٰکِن لَّا تَشۡعُرُونَ١٥٤

                                                                       [البقرة: ١٥٤] 

و به کسانی که در راه الله کشته می­شوند، مُرده نگویید؛ بلکه آنها زنده­اند، ولی شما احساس نمی­کنید.

چگونگی این زندگی برای ما روشن نیست؛ حتی اگر قبر شهیدی گشوده شود، می‌بینیم که مُرده است؛ ولی بی‌گمان نزد الله متعال زنده است و بامداد و شامگاه از نعمت‌های بهشت برخوردار می‌شود. از الله متعال می‌خواهیم که به ما سعادت شهادت در راه خودش را نصیب فرماید و به ما توفیق دهد که در راه او جهاد کنیم؛ هم با نفس خویش و هم با دشمنانمان. به‌یقین الله بر هر کاری تواناست.

***

1303- وَعَنْهُ قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَا مِنْ مَکْلُومٍ یُکْلَم فی سَبیِلِ الله إِلاَّ جَاءَ یَومَ القِیَامةِ، وَکَلْمُهُ یُدْمَى: اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّیحُ ریحُ مِسکٍ». [متفق علیه]([23])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول اللهr فرمود: «هرکه در راه الله زخمی شود، به‌یقین روز رستاخیز در حالی می‌آید که از زخمش، خون جاری‌ست؛ رنگش، رنگ خون است و بویش، بوی مشک».

1304- وعن معاذٍt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «مَنْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ الله مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فُوَاقَ نَاقَةٍ، وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ، وَمَنْ جُرِحَ جُرْحاً فی سَبِیلِ اللهِ أَوْ نُکِبَ نَکْبَةً فَإنَّهَا تَجِیءُ یَوْمَ القِیَامَةِ کَأَغزَرِ مَا کَانَتْ: لَونُها الزَّعْفَرَانُ، وَریحُها کَالمِسْکِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([24])

ترجمه: معاذt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هر مرد مسلمانی که به‌اندازه‌ی فاصله‌ی دوبار دوشیدن شتر، در راه الله پیکار کند، بهشت بر او واجب می‌شود؛ و هرکه در راه الله زخمی بردارد یا آسیبی بببیند، زخمش روز قیامت در تازه‌ترین - و زیباترین- حالت خواهد بود؛ رنگش، رنگ زعفران است و بویش، بوی مشک».

1305- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: مَرَّ رَجُلٌ مِنْ أصْحَابِ رسولِ اللهr بِشِعبٍ فِیهِ عُیَیْنَةٌ مِنْ مَاءٍ عَذْبَةٌ، فَأعْجَبَتْهُ، فَقَالَ: لَو اعْتَزَلْتُ النَّاسَ فَأقَمْتُ فی هَذَا الشِّعْبِ، وَلَنْ أفْعَلَ حَتَّى أسْتَأْذِنَ رسول اللهr؛ فذکَرَ ذَلِکَ لرسول اللهr؛ فَقَالَ: «لا تَفعلْ؛ فَإنَّ مُقامَ أَحَدِکُمْ فی سَبیلِ اللهِ أفْضَلُ مِنْ صَلاَتِهِ فی بَیْتِهِ سَبْعِینَ عَاماً، أَلا تُحِبُّونَ أنْ یَغْفِرَ الله لَکُمْ، وَیُدْخِلَکُمُ الجَنَّةَ؟ أُغْزُوا فی سَبیلِ الله، من قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللهِ فُوَاقَ نَاقَةٍ وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([25])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: یکی از اصحاب رسول‌اللهr از دره‌ای که در آن چشمه‌ای کوچک با آب گوارا بود، گذشت و از آن، خوشَش آمد؛ با خود گفت: کاش از مردم کناره‌گیری کنم و این‌جا اقامت نمایم؛ اما این کار را نمی‌کنم تا از رسول‌اللهr اجازه بگیرم. لذا تصمیمش را با رسول‌اللهr در میان نهاد. آن بزرگوار فرمود: «این کار را نکن؛ حضور و نبردِ هر یک از شما در راهِ الله، از نمازِ هفتاد سال در خانه‌ برتر می‌باشد. آیا دوست ندارید که الله، شما را بیامرزد و وارد بهشت بگرداند؟ در راه الله پیکار کنید. هرکس به‌اندازه‌ی فاصله‌ی دوبار دوشیدن شتر، در راه الله پیکار کند، بهشت بر او واجب می‌شود».

1306- وَعَنْهُ قَالَ: قِیلَ: یَا رسولَ اللهِ، مَا یَعْدلُ الجهادَ فی سَبِیلِ اللهِ؟ قَالَ: «لا تَسْتَطِیعُونَهُ»؛ فَأعَادُوا عَلَیْهِ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاَثاً کُلُّ ذَلِکَ یَقُولُ: «لا تَسْتَطِیعُونَهُ»! ثُمَّ قَالَ: «مَثَلُ المُجَاهِدِ فِی سَبیلِ اللهِ کَمَثلِ الصَّائِمِ القَائِمِ القَانتِ بآیاتِ الله لا یَفْتُرُ مِنْ صِیَامٍ، وَلا صَلاَةٍ، حَتَّى یَرْجِعَ المُجَاهِدُ فی سَبِیلِ اللهِ». [متفق علیه؛ این، لفظِ مسلم است.]([26])

وفی روایة البخاری: أنَّ رَجُلاً قَالَ: یَا رسول الله، دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ یَعْدِلُ الجِهَادَ؟ قَالَ: «لا أجِدُهُ»؛ ثُمَّ قَالَ: «هَلْ تَسْتَطِیعُ إِذَا خَرَجَ المُجَاهِدُ أنْ تَدْخُلَ مَسْجِدَکَ فَتقومَ وَلا تَفْتُرَ، وَتَصُومَ وَلا تُفْطِرَ»؟ فَقَالَ: وَمَنْ یَسْتَطِیعُ ذَلِکَ؟!

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پرسیده شد: ای رسول‌خدا! چه کاری با جهاد در راه الله برابر است؟ فرمود: «شما تواناییِ انجام آن‌را ندارید». این پرسش را دو یا سه بار تکرار کردند و پیامبرr هر بار می‌فرمود: «شما تواناییِ انجام آن‌را ندارید». سپس افزود: «مثالِ مجاهدِ راهِ الله، همانند روزه‌دار شب‌زنده‌داری‌ست که خاشعانه و با تأمل آیات الله را تلاوت می‌کند و از نماز و روزه خسته نمی‌شود تا آن‌که مجاهدِ راه الله بازگردد».

در روایت بخاری آمده است: مردی نزد رسول‌اللهr آمد و عرض کرد: ای رسول‌خدا! مرا به عملی راهنمایی کن که با جهاد، برابر باشد؟ فرمود: «چنین عملی سراغ ندارم». سپس فرمود: «آیا می‌توانی هم‌زمان با خروج مجاهد، به مسجدت بروی و بدون خستگی به نماز بایستی و روزه بگیری و افطار نکنی (تا آن‌که مجاهد بازگردد؟» آن مرد گفت: چه کسی می‌تواند چنین عملی را انجام دهد؟!

1307- وَعَنْهُ: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مِنْ خَیْرِ مَعَاشِ النَّاسِ لَهُمْ، رَجُلٌ مُمْسِکٌ بعِنَانَ فَرَسِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ، یَطِیرُ عَلَى مَتْنِهِ، کُلَّمَا سَمِعَ هَیْعَةً أَوْ فَزْعَةً طَارَ عَلَیْهِ یَبْتَغِی القَتْلَ وَالمَوْتَ مَظَانَّهُ أَوْ رَجُلٌ فِی غُنَیْمَةٍ فی رَأسِ شَعَفَةٍ مِنْ هَذِهِ الشَّعَفِ، أَوْ بَطْنِ وَادٍ مِن هَذِهِ الأَوْدِیَةِ، یُقِیمُ الصَّلاَةَ، وَیُؤتی الزَّکَاةَ، وَیَعْبُدُ رَبَّهُ حَتَّى یَأتِیَهُ الیَقِینُ، لَیْسَ مِنَ النَّاسِ إِلاَّ فی خَیْرٍ». [روایت مسلم]([27])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «یکی از بهترین نمونه‌های زندگی مردم، زندگی مردی‌ست که لگام اسبش را در راه الله گرفته، بر پشت آن جولان می‌کند و هر بار صدای حضور دشمن یا بانگِ جنگ را می‌شنود، بی‌پروا به امید کشتن دشمن یا به امید شهادت، به سوی مناطقی می‌شتابد که چنین موقعیتی دارند. یا - نمونه‌ی دیگر- زندگیِ مردی‌ست که در میان تعدادی گوسفند در ارتفاع یکی از این کوه‌ها یا در عمق یکی از این دره‌ها به‌سر می‌برد، نمازش را برپا می‌کند، زکات می‌دهد و پروردگارش را عبادت می‌نماید تا آن‌که مرگش فرا رسد و جز در کارهای نیک و پسندیده، - مردم را ترک می‌کند و- در میان مردم نیست».

1308- وَعَنْهُ: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «إِنَّ فی الجنَّةِ مِئَةَ دَرَجَةٍ أعَدَّهَا اللهُ لِلْمُجَاهِدِینَ فی سَبِیلِ اللهِ، مَا بَیْنَ الدَّرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ». [روایت بخاری]([28])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «در بهشت، صد درجه(=جایگاه والا) وجود دارد که الله آن‌را برای مجاهدانِ راه خود آماده ساخته است و فاصله‌ی هر دو جایگاه با یک‌دیگر، به‌اندازه‌ی فاصله‌ی میان زمین و آسمان می‌باشد».

1309- وعن أَبی سعیدٍ الخدریt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ رَضِیَ بِاللهِ رَبّاً، وَبِالإسْلاَمِ دیناً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ»، فَعَجِبَ لَهَا أَبُو سَعیدٍ، فَقَالَ: أَعِدْهَا عَلَیَّ یَا رسولَ اللهِ، فَأَعَادَهَا عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَأُخْرَى یَرْفَعُ اللهُ بِهَا العَبْدَ مِئَةَ دَرَجَةٍ فی الجَنَّةِ، مَا بَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَینِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ». قَالَ : وَمَا هیَ یَا رسول الله؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ، الجهَادُ فِی سَبیلِ اللهِ». [روایت مسلم]([29])

ترجمه: از ابوسعید خدریt روایت است که رسول‌اللهr فرمود: «هرکس به الله به‌عنوان پروردگار، و به اسلام به عنوان دین و به محمد به‌عنوان پیامبر، مومن و راضی باشد، بهشت بر او واجب است». ابوسعید که از این عبارت خوشَش آمده بود، عرض کرد: «ای رسول‌خدا! آن‌را برایم تکرار کن» و رسول‌اللهr آن‌را برای او تکرار نمود و فرمود: «و عمل دیگری وجود دارد که الله با آن، جایگاه بنده را در بهشت، صد مرتبه بالا می‌برد و فاصله‌ی بین هر دو جایگاه با یک‌دیگر، به‌اندازه‌ی فاصله‌ی میان آسمان و زمین است». ابوسعید پرسید: ای رسول‌خدا! آن چه عملی‌ست؟ رسول‌اللهr فرمود: «جهاد در راه الله، جهاد در راه الله».

شرح

این‌ چند حدیث در فضیلت جهاد در راه الله می‌باشد؛ یکی از فضایل جهاد، این است که اگر انسان به شهادت برسد، روز قیامت در حالی می‌آید که خونش جاری‌ست؛ رنگش، رنگ خون است و بویش، بوی مشک و همه‌ی افراد این امت و سایر امت‌ها و نیز فرشتگان، شاهدِ این صحنه هستند. انسان به موجب شهادت، جایگاه والا و ویژه‌ای در دنیا و آخرت می‌یابد.

از دیگر فضایل جهاد، این است که هرکس به‌اندازه‌ی فاصله‌ی دو بار دوشیدن شتر، پیکار کند و به قصد اعلای کلمۀ‌الله در میدان نبرد حاضر شود، بهشت بر او واجب می‌گردد.

هم‌چنین کسی که برای جهاد در راه الله خروج می‌کند، پاداشی همانند پاداشِ کسی می‌یابد که از هنگام خروج او تا زمان بازگشت وی، روزها روزه بگیرد و افطار نکند و شب‌ها به نماز و عبادت بایستد و خسته نشود؛ یعنی نزد الله متعال، فقط چنین کسی در اجر و ثواب با مجاهدِ راه حق، برابر است؛ ولی همان‌گونه که پیامبرr و صحابه# گفتند، هیچ‌کس تواناییِ انجامِ چنین کاری را ندارد. هم‌چنین در یکی از این احادیث آمده است: «در بهشت، صد جایگاه والا وجود دارد که الله آن‌را برای مجاهدانِ راه خود آماده ساخته است و فاصله‌ی هر جایگاه با جایگاهِ بعدی، به‌اندازه‌ی فاصله‌ی میان زمین و آسمان می‌باشد».

این احادیث و بسیاری از احادیث دیگر، بیان‌گر فضیلت جهاد در راه الله متعال است. جهاد در راه الله با جان و مال انجام می‌شود؛ اما جهادی که با جان‌فشانی در راه الله باشد، برتر است و پاداشِ بیش‌تری دارد؛ زیرا احادیثی که اینک گذشت، درباره‌ی کسی بود که با جان خود در راه الله جهاد می‌کند. البته کسی که با مال خویش جهاد نماید، در مسیر خیر و نیکی قرار دارد؛ زیرا رسول‌اللهr فرموده است: «مَنْ جَهَّزَ غَازِیًا فِی سَبِیلِ اللهِ فَقَدْ غَزَا وَمَنْ خَلَفَهُ فِی أَهْلِهِ بِخَیْرٍ فَقَدْ غَزَا»؛ یعنی: «کسی که رزمنده‌ای را مجهز کند، پیکار کرده است و هرکس در نبودِ رزمنده‌ای از خانواده‌اش به‌خوبی حمایت و سرپرستی نماید، پیکار کرده است». به عبارت دیگر: بی‌آن‌که از پاداش مجاهد کاسته شود، اجر و ثواب حضور در میدان نبرد به او می‌رسد. از الله متعال می‌خواهیم که ما را جزو مجاهدان راه خود قرار دهد؛ به‌یقین او بر هر کاری تواناست.

***

1310- وعن أَبی بکر بن أَبی موسى الأشعریِّ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبِیt وَهُوَ بَحَضْرَةِ العَدُوِّ، یَقُولُ: قَالَ رسول اللهr: «إنَّ أبْوَابَ الجَنَّةِ تَحْتَ ظِلاَلِ السُّیُوفِ». فَقَامَ رَجُلٌ رَثُّ إلهیْئَةِ، فَقَالَ: یَا أَبَا مُوسَى أَأنْتَ سَمِعْتَ رسولَ اللهِr یَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، فَرَجَعَ إِلَى أصْحَابِهِ، فَقَالَ : أقْرَأُ عَلَیْکُم السَّلاَمَ ، ثُمَّ کَسَرَ جَفْنَ سَیْفِهِ فَألْقَاهُ، ثُمَّ مَشَى بِسَیْفِهِ إِلَى العَدُوِّ فَضَربَ بِهِ حَتَّى قُتِلَ. [روایت مسلم]([30])

ترجمه: ابوبکر پسرِ ابوموسی اشعریt می‌گوید: از پدرم که رویاروی دشمن قرار داشت، شنیدم که می‌گفت: رسول‌اللهr فرمود: «دروازه‌های بهشت، زیرِ سایه‌های شمشیرها قرار دارند». مردی ژنده‌پوش برخاست و گفت: ای ابوموسی! آیا خودت این‌را از رسول‌اللهr شنیدی؟ ابوموسیt پاسخ داد: بله. سپس آن مرد به سوی یارانش بازگشت و گفت: «به شما سلام می‌گویم» - و بدین‌سان خداحافظی کرد- و غلاف شمشیرش را شکست و آن را انداخت؛ سپس با شمشیرش به سوی دشمن رفت و آن‌قدر شمشیر زد که کشته شد.

1311- وَعَنْ أَبِی عَبْسٍ عبد الرَّحْمن بن جَبْرٍt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «ما اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِی سَبیلِ اللهِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ». [روایت بخاری]([31])

ترجمه: ابوعَبْس، عبدالرحمن بن جبْرt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «قدم‌های هر بنده‌ای در راه الله غبارآلود شود، به‌یقین آتش دوزخ آن‌را لمس نمی‌کند».

1312- وعن أَبی هریرةَt قال : قَالَ رسول اللهr: «لا یَلِجُ النَّارَ رَجُلٌ بَکَى مِنْ خَشْیةِ الله حَتَّى یَعُودَ اللَّبَنُ فی الضَّرْعِ، وَلا یَجْتَمِعُ عَلَى عَبْدٍ غُبَارٌ فی سَبیلِ اللهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([32])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «کسی که از خوف و خشیت الله بگرید، وارد دوزخ نمی‌شود؛ مگر آن‌که شیر به پستان بازگردد. و غباری که در راه الله بر بنده‌ای بنشیند با دود دوزخ، جمع نمی‌شود».

1313- وعن ابن عباسٍ$ قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «عَیْنَانِ لا تَمسُّهُمَا النَّارُ: عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ، وَعَیْنٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ فی سَبیلِ اللهِ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([33])

ترجمه: ابن‌عباس$ می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «آتش دوزخ، دو چشم را لمس نمی‌کند: چشمی که از خوف و خشیت الله بگرید؛ و چشمی که برای نگهبانی در راه الله، بیدار بماند».

1314- وَعَنْ زَیْدِ بْنِ خَالِدٍt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ جَهَّزَ غَازیاً فی سَبیلِ اللهِ فَقَدْ غَزَا، وَمَنْ خَلَفَ غَازیاً فی أهْلِهِ بِخَیْرٍ فَقَدْ غَزَا». [متفق علیه]([34])

ترجمه: زید بن خالدt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس ساز و برگ جنگیِ مجاهدِ راه الله را تأمین کند، (گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه الله، خانواده‌اش را به‌نیکی سرپرستی نماید، گویا خود جهاد نموده است».

1315- وعن أَبی أُمَامَة الباهلیt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «أفْضَلُ الصَّدَقَاتِ ظِلُّ فُسْطَاطٍ فِی سَبِیلِ اللهِ وَمَنیحَةُ خَادِمٍ فی سَبِیلِ اللهِ، أَوْ طَرُوقَةُ فَحلٍ فی سَبِیلِ اللهِ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([35])

ترجمه: ابوامامه‌ی باهلیt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «بهترین صدقه، سایه‌ی خیمه‌ای در راه خداست- که به مجاهدی بخشیده شود و نیز- بخشیدن یک خدمت‌کار یا سواریِ قوی و توانا در راه الله (به کسی که به جهاد می‌رود)».

1316- وعن أنسٍt: أنَّ فَتَىً مِنْ أسْلَمَ، قَالَ: یَا رسولَ اللهِ، إنِّی أُرِیدُ الغَزْوَ وَلَیْسَ مَعِیَ مَا أَتَجهَّزُ بِهِ، قَالَ: «ائْتِ فُلاناً فَإنَّهُ قَدْ کَانَ تَجَهَّزَ فَمَرِضَ»؛ فَأتَاهُ، فَقَالَ: إنَّ رسولَ اللهِr یُقْرِئُکَ السَّلاَمَ، وَیَقُولُ: أعْطِنی الَّذِی تَجَهَّزْتَ بِهِ. قَالَ: یَا فُلاَنَةُ، أعْطِیهِ الَّذِی کُنْتُ تَجَهَّزْتُ بِهِ، وَلا تَحْبِسِی عَنْهُ شَیْئاً، فَوَاللهِ لا تَحْبِسِی مِنْهُ شَیْئاً فَیُبَارَکَ لَکِ فِیهِ. [روایت مسلم]([36])

ترجمه: انسt می‌گوید: جوانی از قبیله‌ی "اسلم" عرض کرد: ای رسول‌خدا! می‌خواهم جهاد کنم، اما ساز و برگ جنگی ندارم. رسول‌اللهr فرمود: «نزد فلانی برو که او خود را آماده کرده - و ساز و برگ جنگی فراهم دیده- بود؛ اما بیمار شده است (و نمی‌تواند به جهاد برود)». جوان اسلمی نزد آن شخص رفت و به او گفت: «رسول‌اللهr به تو سلام رساند و فرمود: وسایلی را که - برای جهاد- فراهم دیده‌ای، به من بده». آن مرد به همسرش گفت: وسایل رزمیِ مرا به او بده و هیچ چیزی را از او دریغ مکن که اگر چیزی از آن را نگه نداری، الله برای تو در آن برکت می‌نهد».

1317- وعن أَبِی سعیدٍ الخُدْرِیِّt أَنَّ رسولَ اللهr بَعَثَ إِلى بَنی لِحیانَ فَقَالَ: «لِیَنْبعِثْ مِنْ کُلِّ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا وَالأَجْرُ بَیْنَهُمَا». [روایت مسلم]([37])

وفی روایةٍ لَهُ: «لِیَخْرُجَ مِنْ کُلِّ رَجُلَیْنِ رَجُلٌ» ثُمَّ قَالَ للقَاعِدِ: «أیُّکُمْ خَلَفَ الخَارِجَ فی أهْلِهِ وَمَالِهِ بِخیْرٍ کَانَ لَهُ مِثْلُ نِصْفِ أجْرِ الخَارِجِ».

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: رسول‌اللهr عده‌ای را به جنگ با «بنی‌لحیان» فرستاد و فرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر به جنگ آن‌ها برود و هر دو- یعنی رزمنده و کسی که در نبودِ او، خانواده‌اش را سرپرستی می‌کند- در پاداش جهاد، سهیم‌اند».

و در روایتی از مسلم آمده است: پیامبرr فرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر - برای جهاد- خروج کند» و سپس به آنان‌که به جهاد نرفتند، فرمود: «هرکه از شما در غیاب مجاهد، از خانواده و اموالش به‌خوبی نگهداری کند، به‌اندازه‌ی نصف پاداش مجاهد، اجر و ثواب می‌بَرَد».

1318- وعن البَراءِt قالَ: أتَى النَّبِیَّr رَجُلٌ مُقَنَّعٌ بالحَدِیدِ، فَقَالَ: یَا رسولَ اللهِ، أُقَاتِلُ أَوْ أُسْلِمُ؟ قَالَ: «أسْلِمْ، ثُمَّ قَاتِلْ». فَأسْلَمَ، ثُمَّ قَاتَلَ فَقُتِلَ. فَقَالَ رسولُ اللهِr: «عَمِلَ قَلِیلاً وَأُجِرَ کَثِیراً». [متفق علیه؛ این، لفظ بخاری‌ست.]([38])

ترجمه: براءt می‌گوید: مردی زره‌پوشیده نزد پیامبرr آمد و گفت: ای رسول‌خدا! بجنگم یا مسلمان شوم؟ پیامبرr فرمود: «مسلمان شو و سپس جهاد کن». آن مرد اسلام آورد و سپس جنگید تا این‌که کشته شد. رسول‌اللهr فرمود: «عمل اندکی انجام داد و پاداش فراوانی یافت».

1319- وعن أنسٍt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «مَا أَحَدٌ یَدْخُلُ الجَنَّةَ یُحِبُّ أنْ یَرْجِعَ إِلَى الدُّنْیَا وَلَهُ مَا عَلَى الأرْضِ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ الشَّهِیدُ، یَتَمَنَّى أنْ یَرْجِعَ إِلَى الدُّنْیَا، فَیُقْتَلَ عَشْرَ مَرَّاتٍ؛ لِمَا یَرَى مِنَ الکَرَامَةِ».

وَفِی روایةٍ: «لِمَا یَرَى مِنْ فَضْلِ الشَّهَادَةِ». [متفق علیه]([39])

ترجمه: انسt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «کسی نیست که وارد بهشت شود و آن‌گاه دوست داشته باشد که به دنیا بازگردد و هر آن‌چه روی زمین است، از آنِ او باشد، مگر شهید که به سبب عزت و احترامی که در بهشت می‌بیند، آرزو می‌کند که به دنیا بازگردد و ده بار کشته شود».

و در روایتی آمده است: «به سبب آن‌چه از فضیلت شهادت می‌بیند».

1320- وعن عبدِ الله بن عمرو بن العاص$ أنَّ رسول اللهr قَالَ: «یَغْفِرُ اللهُ لِلْشَّهِیدِ کُلَّ شَیْءٍ إِلاَّ الدَّیْنَ». [روایت مسلم]([40])

وَفِی روایةٍ له: «القَتْلُ فی سبیلِ اللهِ یُکَفِّرُ کُلَّ شیءٍ إلاَّ الدَّیْنَ».

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «الله همه‌ی گناهان شهید، جز بدهیِ او را می‌آمرزد».

و در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «کشته شدن در راه الله، کفاره‌ی همه چیز، جز قرض است».

1321- عِن أَبی قَتَادَةَt الْحارثِ بنِ ربعیt أنَّ رسولَ اللهr قَام فِیهمْ، فذَکَرَ لَهُمْ أَنَّ الْجِهادَ فِی سبِیلِ الله، وَالإِیمانَ بِالله أَفْضلُ الأَعْمالِ، فَقَامَ رَجلٌ فقال: یا رسولَ الله أَرَأَیْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِی سَبِیلِ الله، أَتُکَفَّرُ عنِّی خَطَایَاىَ؟ فقال لَهُ رسولُ اللهr: «نعَمْ إِنْ قُتِلْتَ فِی سَبِیلِ الله وأَنْتَ صَابر مُحْتَسِب، مُقْبِلٌ غیْرَ مُدْبرٍ». ثُمَّ قال رسولُ اللهr: «کیْف قُلْت؟» قال: أَرَأَیْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِی سَبِیل الله، أَتُکَفَّرُ عنِّی خَطَایای؟ فقال رسولُاللهr: «نَعمْ وأَنْت صابِرٌ مُحْتَسِب، مُقبِلٌ غَیْرَ مُدْبِر، إِلاَّ الدَّیْنَ فَإِنَّ جِبْرِیلَ قالَ لِی ذلِکَ». [روایت مسلم]([41])

ترجمه: ابوقتادهt می‌گوید: رسول‌اللهr در میان یارانش ایستاد و این نکته را برای آن‌ها بیان کرد که جهاد در راه الله و ایمان به او، برترین اعمال به‌شمار می‌روند. مردی برخاست و گفت: ای رسول‌خدا! به من بگویید: اگر در راه الله کشته شوم، آیا گناهانم بخشیده می‌شود؟ رسول‌اللهr به او فرمود: «آری؛ اگر با صبر و پایداری و به امید پاداش، هنگامِ رویارویی با دشمن، فرار نکنی و کشته شوی، گناهانت بخشیده می‌شود». سپس رسول‌اللهr فرمود: «چه گفتی؟» عرض کرد: به من بگویید: اگر در راه الله کشته شوم، آیا گناهانم بخشیده می‌شود؟ فرمود: «آری؛ اگر با صبر و پایداری و به امید پاداش، هنگامِ رویارویی با دشمن، فرار نکنی و کشته شوی، گناهانت بخشیده می‌شود، جز بدهی یا قرضی که بر عهده‌ی توست. این را جبرئیل به من گفت».

شرح

این چند حدیث که در فضیلت جهاد می‌باشد، حاوی نکاتی‌ست؛ از جمله این‌که پیامبرr به امور یارانش به‌نیکی رسیدگی می‌فرمود؛ چنان‌که جوانی نزد آن بزرگوار آمد و عرض کرد: می‌خواهم به جهاد بروم؛ اما چه کنم که ساز و برگِ جنگی ندارم. رسول‌اللهr او را به مردی حواله داد که وسایل رزمی فراهم دیده و سپس بیمار شده بود؛ از این‌رو نمی‌توانست به جهاد برود. آن جوان به سفارش رسول‌اللهr نزد آن مرد رفت و وسایل رزمیِ او را درخواست کرد. آن مرد به همسرش گفت: همه‌ی وسایل رزمی مرا به این جوان بده که اگر چنین کنی و هیچ چیزی را نگه نداری، الله متعال در آن برای ما برکت می‌نهد. و بدین ترتیب آن جوان را برای جهاد، مجهز کرد و وسایل رزمیِ خود را در اختیار او گذاشت.

هم‌چنین در این احادیث آمده است که «هرکس ساز و برگ جنگیِ مجاهدِ راه الله را تأمین کند، (گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه الله، خانواده‌اش را به‌نیکی سرپرستی نماید، گویا خود جهاد نموده است». چنان‌که رسول‌اللهr عده‌ای را به جنگ با «بنی‌لحیان» فرستاد و فرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر - برای جهاد- خروج کند» و سپس به آنان‌که به جهاد نرفتند، فرمود: «هرکه از شما در غیاب مجاهد، از خانواده و اموال وی به‌خوبی نگهداری کند، به‌اندازه‌ی نصف پاداش مجاهد، اجر و ثواب می‌بَرَد» و نیم دیگرِ پاداش از آنِ مجاهد می‌باشد. در یکی از این احادیث آمده است: «دروازه‌های بهشت، زیرِ سایه‌های شمشیرها قرار دارند»؛ یعنی: هرکه در راه الله جهاد و پیکار نماید، این سبب ورودش به بهشت می‌باشد؛ چنان‌که از پیامبرr ثابت شده که یکی از دروازه‌های بهشت، دروازه‌ی جهاد نامیده می‌شود که مجاهدان راهِ الله، از این دروازه به بهشت می‌‌روند.

در احادیثی که گذشت، بدین نکته تصریح شد که شهادت یا کشته شدن در راه الله، کفاره‌ی همه چیز، جز قرض است؛ زیرا انسان در هر صورت باید بدهیِ خود را بپردازد و اگر بدهی‌اش را در دنیا ادا نکند، ناگزیر در آخرت ادا خواهد کرد و باید پاسخ‌گوی بستانکارش باشد. این حدیث نسبت به سهل‌انگاری در ادای بدهی هشدار می‌دهد؛ از این‌رو شایسته نیست که قرض گرفتن را مسأله‌ی کم‌اهمیت یا کوچک قلمداد کنیم؛ لذا شایسته است که جز در هنگام ضرورت یا نیاز شدید، قرض نگیریم و به‌خاطر نیازهای عادی، خود را زیر بارِ قرض نبریم؛ زیرا مردی از رسول‌اللهr درخواست کرد که زنی را به ازدواجش درآورند. رسول‌اللهr از آن مرد پرسید: «آیا چیزی برای مهرش داری»؟ گفت: «تنها چیزی که دارم، ازارِ من است». چگونه می‌توانست ازارش را به عنوان مهریه به آن زن بدهد؟ اگر آن را به آن زن می‌داد، خود چیزی برای پوشیدن نداشت و اگر خود آن را می‌‌پوشید، آن زن بدون مهر می‌ماند! لذا رسول‌اللهr به او فرمود: «برو چیزی پیدا کن؛ اگر چه انگشتری آهنی باشد».([42]) می‌بینیم به‌رغم این‌که مسأله‌ی ازدواج در میان بود، رسول‌اللهr به آن مرد اجازه نداد که قرض بگیرد و او را به قرض گرفتن راهنمایی نفرمود؛ زیرا مسأله‌ی بدهکار بودن، خیلی مهم می‌باشد و از پیامبرr با سندی که جای بحث دارد، روایت شده که فرموده است: «نَفْسُ المُؤْمِنِ مُعَلَّقَةٌ بِدَیْنِهِ حَتَّى یُقْضى عَنْهُ»؛([43]) یعنی: «نفس مؤمن به بدهیِ او وابسته است تا آن‌که بدهی‌اش از جانب او پرداخت شود». لذا این مسأله‌ی مهم را کوچک نشمارید؛ زیرا بدهی، فکر و خیالِ شب و ذلت و خواریِ روز را به دنبال دارد و انسان تا آن‌جا که می‌تواند زیر بار قرض نرود و ولخرجی نکند؛ زیرا برخی از مردم با این‌که تنگ‌دست هستند، مانند ثروتمندان خرج می‌کنند و چون کم می‌آورند، از این و آن قرض می‌گیرند و حتی گاه به به سراغ وام‌های ربوی می‌روند! این، اشتباه بسیار بزرگی‌ست. اگر نان شب خود را داری، صبر کن و از این و آن، قرض نگیر و از الله بخواه که تو را بی‌نیاز گردانَد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨           [التوبة: ٢٨]

  و اگر از تنگ‌دستی نگران بودید، چنان‌چه خواست الله باشد، شما را از فضل خویش بی­نیاز می­گرداند. همانا الله دانای حکیم است.

اما این‌که برخی از مردم به‌خاطر زندگی تجملاتی خود، قرض می‌گیرند تا مثلاً تمام خانه‌ی خود، حتی راه‌پله‌ها را فرش کنند یا این‌که ماشین گران‌قیمتی بخرند، کارِ بسیار اشتباهی‌ست؛ وقتی می‌توانید یک ماشین پنج میلیونی بخرید، چرا خود را برای خریدنِ یک خودروی بیست میلیون تومانی زیر بار قرض ببرید؟

چنین روی‌کردی، نتیجه‌ی کم‌فکری و حتی ضعف ایمان است؛ زیرا وقتی بدهی، با کشته شدن در راه الله بخشیده نشود، چگونه و با چه توجیهی به خود اجازه دهیم که بدون ضرورت، قرض بگیریم؟ می‌گویم: ضرورت، نه نیاز معمولی؛ حتی اگر نیازتان، چندان ضروری نبود و می‌خواستید چیزی بخرید که پولش را نداشتید، صبر کنید تا به خواست الله متعال، دستتان بازتر شود و خرجِ خود را مطابق دخلتان تنظیم نمایید؛ و به گفته‌ی مردم: «پا از گلیم خود درازتر نکنید» که دچار مشکل می‌شوید.

شایان ذکر است: برخی از مردم، بدهکارند؛ اما صدقه می‌دهند و می‌گویند: صدقه دادن را دوست داریم! این، حرام است؛ با این‌که بدهکارند، چگونه و با چه رویی صدقه می‌دهند؟ ابتدا واجب و وظیفه‌ی شرعی خود را که بازپرداخت بدهی‌ست، ادا کنید؛ آن‌گاه صدقه دهید. حکایت این‌ها، حکایت کسی‌ست که شهری را ویران می‌کند تا کاخی بسازد!

در یکی از این احادیث بیان شده است که جهاد بدون اسلام، هیچ سودی برای جهادگر ندارد؛ زیرا مردی از پیامبرr اجازه خواست که به جهاد برود؛ عرض کرد: ای رسول‌خدا! جهاد کنم و سپس مسلمان شوم، یا اسلام بیاورم و سپس جهاد کنم؟ رسول‌اللهr فرمود: «مسلمان شو و سپس جهاد کن». آن مرد مسلمان شد و سپس به جهاد رفت. همین‌طور برای پذیرفته شدن همه‌ی کارهای شایسته، مسلمان بودن، شرط است و الله متعال از هیچ غیرمسلمانی، صدقه، حج، روزه و هیچ کار نیک و پسندیده‌ی دیگری را نمی‌پذیرد. لذا اگر دیدیم که کسی نماز نمی‌خوانَد، اما بسیار روزه می‌گیرد و یا اخلاق و رفتار خوبی با مردم دارد، بدانید که هیچ‌یک از کارهای نیکش، روز قیامت هیچ سودی برایش ندارد؛ حتی اگر تمام ماه رمضان را روزه بگیرد و نماز نخوانَد یا حج بگزارد و بی‌نماز باشد، روزه و حجش قبول نمی‌شود؛ بلکه برای آدمِ بی‌نماز رفتنِ به مکه، حرام است؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ

                                                                                   [التوبة: ٢٨]

  ای مؤمنان! مشرکان پلیدند و نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند.

لذا مسلمان بودن، شرط اساسیِ همه‌ی عبادت‌هاست و هیچ عبادتی بدون اسلام، صحیح و قابل قبول نیست.

***

1322- وعن جابرٍt قالَ: قَالَ رَجُلٌ: أیْنَ أنَا یَا رسول الله إنْ قُتِلْتُ؟ قَالَ: «فِی الجَنَّةِ». فَألْقَى تَمَرَاتٍ کُنَّ فِی یَدِهِ، ثُمَّ قَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ. [روایت مسلم]([44])

ترجمه: جابرt می‌گوید: مردی پرسید: ای رسول‌خدا! اگر کشته شوم، کجا خواهم بود؟ آن بزرگوار فرمود: «در بهشت». آن مرد، خرماهایی را که در دست داشت، انداخت و جنگید تا به شهادت رسید.

1323- وعن أنسٍt قالَ: انْطَلَقَ رسولُ اللهr وَأصْحَابُهُ حَتَّى سَبَقُوا المُشْرِکِینَ إِلَى بَدْرٍ، وَجَاءَ المُشْرِکُونَ، فَقَالَ رَسولُ اللهِr: «لا یَقْدِمَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَى شَیْءٍ حَتَّى أکُونَ أنَا دُونَهُ». فَدَنَا المُشْرِکُونَ، فَقَالَ رسولُ اللهr: «قُومُوا إِلَى جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالأرْضُ»؛ قَالَ: یَقُولُ عُمَیْرُ بْنُ الحُمَامِ الأنْصَارِیُّt: یَا رسولَ اللهِ، جَنَّةٌ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالأرْضُ؟ قَالَ: «نَعَمْ»؛ قَالَ: بَخٍ بَخٍ، فَقَالَ رسولُ اللهr: «مَا یَحْمِلُکَ عَلَى قَولِکَ بَخٍ بَخٍ؟» قَالَ: لا وَاللهِ یَا رَسُولَ اللهِ إِلا رَجَاءَ أَنْ أَکُونَ مِنْ أهْلِهَا، قَالَ: «فَإنَّکَ مِنْ أهْلِهَا». فَأخْرَجَ تَمَرَاتٍ مِنْ قَرَنِهِ، فَجَعَلَ یَأکُلُ مِنْهُنَّ، ثُمَّ قَالَ: لَئِنْ أَنَا حَییتُ حَتَّى آکُلَ تَمَرَاتِی هذِهِ إنّهَا لَحَیاةٌ طَوِیلَةٌ، فَرَمَى بِمَا کَانَ مَعَهُ مِنَ التَّمْرِ، ثُمَّ قَاتَلَهُمْ حَتَّى قُتِلَ. [روایت مسلم]([45])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr و یارانش رهسپار بدر شدند و پیش از مشرکان به آن‌جا رسیدند؛ سپس مشرکان آمدند. رسول‌اللهr فرمود: «هیچ‌یک از شما پیش از اقدام و فرمان من، خودسرانه هیچ اقدامی نکند». مشرکان نزدیک شدند. رسول‌اللهr فرمود: «به‌سوی بهشتی بشتابید که پهنایش به‌گستردگی آسمان‌ها و زمین است». انسt می‌گوید: عُمَیر بن حُمام انصاریt گفت: ای رسول‌خدا! بهشتی که پهنایش به گستردگی آسمان‌ها و زمین است؟! فرمود: «بله». عمیرt گفت: به‌به! رسول‌اللهr فرمود: «چه چیزی تو را به گفتن "به‌به" واداشت؟» پاسخ داد: به الله سوگند، هیچ چیز ای رسول‌خدا! جز این‌که آرزو کردم یکی از بهشتیان باشم. فرمود: «تو، بهشتی هستی». عمیرt چند دانه خرما از تیردانش درآورد و شروع به خوردنِ آن‌ها کرد؛ سپس گفت: اگر بخواهم این خرماها را بخورم، این عُمری طولانی خواهد بود (و وقتِ زیادی می‌برد). لذا هرچه خرما داشت، انداخت و سپس با دشمنان جنگید تا این‌که شهید شد.([46])

1324- وعنه قَالَ: جَاءَ نَاسٌ إِلَى النَّبیِّr أن ابْعَثْ مَعَنَا رِجَالاً یُعَلِّمُونَا القُرْآنَ وَالسُّنَّةَ، فَبَعَثَ إلَیْهِمْ سَبْعِینَ رَجُلاً مِنَ الأنْصَارِ یُقَالُ لَهُمْ: القُرّاءُ، فِیهِم خَالِی حَرَامٌ، یَقْرَؤُونَ القُرْآنَ، وَیَتَدَارَسُونَ بِاللَّیْلِ یَتَعَلَّمُونَ، وَکَانُوا بِالنَّهَارِ یَجِیئُونَ بِالمَاءِ، فَیَضَعُونَهُ فی المَسْجِدِ، وَیَحْتَطِبُونَ فَیَبِیعُونَهُ، وَیَشْتَرُونَ بِهِ الطَّعَامَ لأَهْلِ الصُّفَّةِ، وَلِلفُقَرَاءِ، فَبَعَثَهُمُ النَّبِیُّr فَعَرَضُوا لَهُمْ فَقَتَلُوهُمْ قَبْلَ أنْ یَبْلغُوا المَکَانَ، فَقَالُوا: اللهمَّ بَلِّغْ عَنَّا نَبِیَّنَا أنَّا قَدْ لَقِینَاکَ فَرضِینَا عَنْکَ وَرَضِیتَ عَنَّا، وَأتَى رَجُلٌ حَراماً خَالَ أنَسٍ مِنْ خَلْفِهِ، فَطَعَنَهُ بِرُمْحٍ حَتَّى أنْفَذَهُ، فَقَالَ حَرَامٌ: فُزْتُ وَرَبِّ الکَعْبَةِ، فَقَالَ رسولُ اللهr: «إنَّ إخْوَانَکُمْ قَدْ قُتِلُوا وَإنَّهُمْ قَالُوا: اللهمَّ بَلِّغْ عَنَّا نَبِیَّنَا أنَّا قَدْ لَقِینَاکَ فَرَضِینَا عَنْکَ وَرَضِیتَ عَنَّا». [متفق علیه؛ این، لفظِ مسلم است.]([47])

ترجمه: انسt می‌گوید: مردمانی نزد پیامبرr آمدند و گفتند: مردانی را با ما بفرست تا به ما قرآن و سنت را آموزش دهند. رسول‌اللهr هفتاد مرد از انصار را نزدشان فرستاد که به آنان، قُرّاء (قاریان) گفته می‌شد و دایی‌ام حرامt نیز با آنان بود. این‌ها قرآن می‌خواندند و شب‌ها آن‌را با هم تکرار می‌کردند و روز، آب به مسجد می‌آوردند و با جمع‌آوری و فروشِ هیزم برای اهل صُفه و دیگر فقیران، غذا می‌خریدند. پیامبرr آنان را فرستاد و پیش از این‌که به مقصد برسند، کافران [بنی‌عامر] به آنان حمله کردند و همه‌ی آن‌ها را کُشتند. - ایشان در آستانه‌ی مرگ- گفتند: «یا الله! از طرف ما به پیامبرمان برسان که ما به دیدار تو آمدیم و از تو خشنود گشتیم و تو نیز از ما خشنود شدی». یکی از کافران، از پُشت سر به حرام، داییِ انس$ حمله کرد و او را با نیزه کُشت. در آن هنگام حرامt گفت: «سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم». رسول‌اللهr - در مدینه- فرمود: «برادرانتان کشته شدند، در حالی که می‌گفتند: یا الله! از طرف ما به پیامبرمان برسان که ما به دیدار تو آمدیم و از تو خشنود گشتیم و تو نیز از ما خشنودی شدی».

1325- وعنه قَالَ: غَاب عمِّی أَنَسُ بنُ النَّضْرِt عن قِتالِ بدرٍ، فقال: یا رسولَ الله غِبْتُ عن أوَّلِ قِتالٍ قَاتلْتَ المُشرِکِینَ، لَئِنِ الله أشْهَدَنِی قتالَ المشرکین لَیُرِیَنَّ الله ما أصنعُ، فلمَّا کانَ یومُ أُحدٍ انْکشَفَ المُسْلِمُون فقال: اللهمَّ أعْتَذِرُ إلیْکَ مِمَّا صنَع هَؤُلاءِ یَعْنی أصْحَابَه وأبرأُ إلَیْکَ مِمَّا صنعَ هَؤُلاَءِ یعنی المُشْرِکِینَ ثُمَّ تَقَدَّمَ فَاسْتَقْبَلَهُ سعْدُ بْنُ مُعاذٍ، فَقالَ: یا سعْدُ بْنُ معُاذٍ الْجنَّةُ ورَبِّ النَّضْرِ، إِنِى أجِدُ رِیحَهَا مِنْ دُونِ أُحُدٍ. قال سعْدٌ: فَمَا اسْتَطعْتُ یا رسول الله ما صنَعَ، قَالَ أنسٌ: فَوجدْنَا بِهِ بِضْعاً وثمانِینَ ضَرْبةً بِالسَّیفِ، أوْ طَعْنَةً بِرُمْحٍ، أو رمْیةً بِسهْمٍ، ووجدْناهُ قَد قُتِلَ وَمثَّلَ بِهِ المُشرِکُونَ فَما عرفَهُ أَحدٌ إِلاَّ أُخْتُهُ بِبنَانِهِ. قال أنسٌ: کُنَّا نَرى أوْ نَظُنُّ أنَّ هَذِهِ الآیَة نزلَتْ فیهِ وَفِی أشْباهِهِ: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ[الأحزاب : ٢٣]   إلى آخِرِها. [متفق علیه؛ این حدیث پیش‌تر در باب مجاهدت آمده است.]([48])

ترجمه: انسt می‌گوید: عمویم، انس بن نضرt در جنگ بدر، حضور نداشت؛ از این‌رو به پیامبرr گفت: «ای رسول‌خدا! در نخستین غزوه‌ای که با مشرکان جنگیدی، شرکت نداشتم. اگر الله توفیقم دهد که در جنگ دیگری رویاروی مشرکان قرار بگیرم، الله به مردم نشان خواهد داد که چه خواهم کرد». هنگامی که جنگ «احد» روی داد و مسلمانان، پراکنده شدند، انس بن نضرt گفت: «یا الله! من، از کاری که این‌ها- یعنی مسلمانان- انجام دادند، عذرخواهی می‌کنم و از کاری که این‌ها- یعنی مشرکان- کردند، بیزاری می‌جویم». آن‌گاه (به سوی مشرکان) پیش رفت؛ در این میان، سعد بن معاذt او را دید. عمویم به سعد بن معاذ گفت: «ای سعد بن معاذ! سوگند به پروردگارم، این، بهشت است که من، بوی آن را از سوی احد می‌شنوم». سعدt به پیامبرr می‌گفت: «آن‌چه او کرد، از توان من خارج است». انس (بن مالک)t می‌گوید: او را دیدیم که کشته شده و مشرکان، مُثله‌اش کرده بودند و جای بیش از هشتاد زخم شمشیر، ضربه‌ی نیزه و اثر تیر در بدنش دیده می‌شد و هیچ‌کس او را نشناخت، مگر خواهرش؛ آن‌هم از روی انگشتانش. به نظر ما، این آیه درباره‌ی او و امثال او نازل شده است که:

﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا ٢٣            [الأحزاب : ٢٣] 

در میان مؤمنان، مردانی هستند که به پیمانشان با الله، صادقانه وفا کردد؛ برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند (و به شهادت رسیدند) و برخی دیگر در انتظار (شهادت) هستند؛ و (در پیمانشان) هیچ دگرگونی و تغییری نیاورده‌اند.

1326- وعن سَمُرَةَt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «رَأیْتُ اللَّیْلَةَ رَجُلَیْنِ أتیَانِی، فَصَعِدَا بِی الشَّجرةَ فَأدْخَلاَنِی دَاراً هِیَ أحْسَنُ وَأَفضَلُ، لَمْ أَرَ قَطُّ أحْسَنَ مِنْهَا، قالاَ: أمَّا هذِهِ الدَّارُ فَدَارُ الشُّهَدَاءِ». [روایت بخاری؛ این، بخشی از حدیثی طولانی‌ست که در آن دانستنی‌های گوناگونی بیان شده است و ان‌شاءالله‌ در باب "حرام بودن دروغ" خواهد آمد.]([49])

ترجمه: سمرهt می‌گوید: «دیشب دو نفر دیدم که نزدم آمدند و مرا بالای درخت، به ساختمانی بردند که هرگز ساختمانی به زیباییِ آن ندیده‌ام؛ آن دو گفتند: این ساختمان، از آنِ شهداست».([50])

1327- وعن أنسٍt أنَّ أمَّ الرُّبیعِ بنتَ البَرَاءِ وهی أُمُّ حَارِثة بن سُرَاقَةَ، أتَتِ النَّبِیَّr فَقَالَتْ: یَا رسولَ اللهِ، ألا تُحَدِّثُنِی عَنْ حَارِثَةَ - وَکَانَ قُتِلَ یَوْمَ بَدْرٍ - فَإنْ کَانَ فی الجَنَّةِ صَبَرْتُ، وَإنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ اجْتَهَدْتُ عَلَیْهِ فی البُکَاءِ، فَقَالَ: «یَا أُمَّ حَارِثَةَ إنَّهَا جِنَانٌ فی الجَنَّةِ، وَإنَّ ابْنَکِ أصابَ الفِرْدَوْسَ الأَعْلَى». [روایت بخاری]([51])

ترجمه: انسt می‌گوید: ام‌ربیع دختر براء که مادرِ حارثه بن سراقه بود، نزد پیامبرr آمد و عرض کرد: ای رسول‌خدا! آیا از حارثه به من خبر نمی‌دهید؟ - گفتنی‌ست: حارثه در جنگ بدر کشته شده بود.- اگر حارثه در بهشت باشد، - بر مرگِ او- شکیبایی می‌ورزم و گرنه، تا می‌توانم برایش می‌گریم. رسول‌اللهr فرمود: «ای مادرِ حارثه! بهشت دارای درجات و باغ‌های فروانی‌ست و پسرت در فردوس برین جای دارد».

1328- وعن جابر بن عبد الله$ قَالَ: جِیءَ بِأَبِی إِلَى النَّبِیِّr وقَدْ مُثِّلَ بِهِ، فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ فَذَهَبْتُ أکْشِفُ عَنْ وَجْهِهِ فَنَهَانِی قَوْمِی، فَقَالَ النَّبِیُّr: «مَا زَالتِ المَلائِکَةُ تُظِلُّهُ بِأَجْنِحَتِهَا». [متفق علیه]([52])

ترجمه: جابر بن عبدالله$ می‌گوید: پیکرِ پدرم را که مُثله شده بود، نزد پیامبرr آوردند و جلوی آن بزرگوار گذاشتند؛ من پارچه را از روی چهره‌اش کنار می‌زدم (تا او را ببینم و می‌گریستم). عده‌ای مرا از این کار باز داشتند. پیامبرr فرمود: «فرشتگان پیوسته با بال‌هایشان او را در سایه‌ی خویش می‌گیرند».

1329- وعن سهل بن حنیفٍt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ سَألَ اللهَ تَعَالَى الشَّهَادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللهُ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ، وَإنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ». [روایت مسلم]([53])

ترجمه: سهل بن حُنَیفt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «کسی که صادقانه از الله متعال درخواست شهادت کند، الله، او را به درجه یا جایگاه شهدا می‌رساند؛ گرچه در رخت‌خواب خود بمیرد».

شرح

این احادیث درباره‌ی فضیلت شهیدانی‌ست که در راه الله کشته می‌شوند و بیان‌گر این است که جایگاه شهدا در بهشت می‌باشد؛ همان‌گونه که الله می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِ

                                                                                 [التوبة: ١١١]

 همانا الله، جان‌ها و مال‌های مومنان را در مقابل این‌که بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله می‌جنگند و می‌کشند و کشته می‌شوند؛ وعده‌ی راستینی‌ست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است.

مؤلف/ احادیث فراوانی آورده است که نشان‌گر صداقت، راستی و پختگیِ ایمانِ صحابه# می‌باشد؛ پیامبرr همین‌که به آنان خبر می‌داد که شهدا چه جایگاه و منزلتی دارند، غذایی را که در دست داشتند، می‌انداختند و به سوی جهاد می‌شتافتند و می‌جنگیدند و کشته می‌شدند و در حالی به دیدار اللهU می‌رفتند که از او راضی بودند و او نیز از آنان راضی بود. بدون شک، این نمونه‌ای از فضیلت آن رادمردان تاریخ اسلام است که هیچ‌‌یک از آیندگانشان به پایِ آنان نمی‌رسد.

به‌عنوان نمونه عمیر بن حُمام انصاریt را ببینید که روز بدر از پیامبرr شنید که می‌فرمود: «به‌سوی بهشتی بشتابید که پهنایش به‌گستردگی آسمان‌ها و زمین است». عُمَیرt گفت: ای رسول‌خدا! بهشتی که پهنایش به گستردگی آسمان‌ها و زمین است؟! فرمود: «بله». عمیرt چند دانه خرما از تیردانش درآورد و شروع به خوردنِ آن‌ها کرد؛ سپس گفت: اگر بخواهم این خرماها را بخورم، این عُمری طولانی‌ست (و وقتِ زیادی می‌برد). لذا هرچه خرما داشت، انداخت و سپس با دشمنان جنگید تا این‌که شهید شد و پیامبرr به بهشتی بودنِ او گواهی داد.

و نیز انس بن نضرt که در جنگ اُحُد به سعد بن معاذt گفت: «سوگند به پروردگارم، این، بهشت است که من، بوی آن را از سوی احد می‌شنوم». ابن‌القیم/ می‌گوید: این، نمونه‌ای ازکرامت‌هایی‌ست که اللهU هرکه از بندگانش را که بخواند، با آن گرامی می‌دارد. انس بن نضرt در همین دنیا و در حالی‌که روی زمین بود، بوی بهشت را که در آسمان‌هاست، استشمام کرد و بدین‌سان به خواستِ الله متعال در همین دنیایِ خاکی، بوی بهشت را احساس کرد و بر یقینش افزوده شد؛ لذا او که در غزوه‌ی بدر حاضر نشده و منتظر چنین فرصتی بود، وارد میدان نبرد شد و آن‌قدر شمشیر زد که به شهادت رسید. بسیاری از صحابه# در غزوه‌ی بدر شرکت نکرده بودند؛ زیرا پیامبرr صحابه# را به جنگیدن دستور نداد و فرمود: «هرکه دوست دارد، با ما خروج کند»؛ چون هدفش شبیخون زدن به کاروان تجارتی قریش بود که به سرکردگی ابوسفیان از شام باز می‌گشت؛ لذا بسیاری از یاران رسول‌اللهr گمان می‌کردند که رسول‌اللهr با دشمن روبه‌رو نخواهد شد؛ از این رو هرکه دوست داشت، خروج کرد و هرکه می‌خواست، در مدینه ماند. انس بن نضرt نیز که گمان نمی‌کرد جنگی روی دهد، در مدینه ماند و چون در این غزوه حضور نداشت، به پیامبرr گفت: «ای رسول‌خدا! در نخستین غزوه‌ای که با مشرکان جنگیدی، شرکت نداشتم. اگر الله توفیقم دهد که در جنگ دیگری رویاروی مشرکان قرار بگیرم، الله به مردم نشان خواهد داد که چه خواهم کرد». و چون جنگ «احد» روی داد، به سوی مشرکان پیش رفت و جنگید تا این‌که کشته شد. انس بن مالکt می‌گوید: او را دیدیم که کشته شده و مشرکان، مُثله‌اش کرده بودند و جای بیش از هشتاد زخم شمشیر، ضربه‌ی نیزه و اثر تیر در بدنش دیده می‌شد و هیچ‌کس او را نشناخت، مگر خواهرش؛ آن‌هم از روی انگشتانش. وی در آن هنگام که مسلمانان پراکنده شدند، به میان دشمن زد و گفت: «یا الله! من، از کاری که این‌ها- یعنی مسلمانان- انجام دادند، عذرخواهی می‌کنم و از کاری که این‌ها- یعنی مشرکان- کردند، بیزاری می‌جویم».

این داستان و امثالِ آن، به‌روشنی نشان می‌دهد که الله متعال بهترین مردم را برای همراهی با پیامبر برگزیده‌اش، محمد مصطفیr برگزید و این، مصداق روشنی از این سخن رسول‌اللهr می‌باشد که فرموده است: «خَیْرُ النَّاسِ قَرنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یلوُنَهم، ثُمَّ الَّذِینَ یلُونَهُم»؛([54]) یعنی: «بهترین مردم، کسانی هستند که در دوران من به‌سر می‌برند (صحابه)، سپس نسلی که پس از ایشان می‌آیند (تابعین)، و سپس نسلِ بعدی، (تبع تابعین)».

***

1330- وعن أنسٍt قالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ طَلَبَ الشَّهَادَةَ صَادِقاً أُعْطِیَهَا ولو لَمْ تُصِبْهُ». [روایت مسلم]([55])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکه صادقانه خواهان شهادت باشد، - پاداشِ آن- به او عطا می‌شود؛ اگرچه به شهادت نرسد».

1331- وعن أَبی هریرةَt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَا یَجِدُ الشَّهِیدُ مِنْ مَسِّ القَتْلِ إِلاَّ کَمَا یَجِدُ أَحَدُکُمْ مِنْ مَسِّ القَرْصَةِ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([56])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «شهید هنگام کشته شدن دردی احساس نمی‌کند، مگر به‌اندازه‌ی دردی که یکی از شما از نیش‌گونِ [مورچه یا نیشِ پشه] حس می‌نماید».

1332- وَعنْ عَبْدِ الله بْنِ أبی أَوْفی$ أَنَّ رسولَ اللهr فی بعْضِ أَیَّامِهِ الَّتِی لَقِیَ فِیهَا الْعَدُوَّ، انْتَظرَ حَتَّى إِذَا مَالَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فِی النَّاسِ فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ لا تَتَمنَّوْا لِقَاءَ الْعدُوَّ، وَسَلُوا الله العَافِیَةَ، فَإِذَا لقیتُمُوهُم فَاصْبرُوا، وَاعْلَمُوا أَنَّ الْجَنَّة تَحْتَ ظِلاَلِ السُّیُوفِ». ثُمَّ قَالَ: «اللهمَّ مُنْزِلَ الْکِتَابِ وَمُجْرِیَ السَّحَاب، وَهَازِمَ الأحزاب، اهْزِمْهُمْ وَانْصُرْنا عَلَیْهِمْ». [متفقٌ علیه]([57])

ترجمه: عبدالله بن ابی‌اوفی$ می‌گوید: رسول‌اللهr در یکی از روزهایی که با دشمن روبه‌رو شد، تا بعد از زوال آفتاب منتظر ماند. سپس در میان مردم برخاست و فرمود: «ای مردم! رویارویی با دشمن را آرزو نکنید و از الله، عافیت بخواهید؛ ولی اگر با دشمن روبه‌رو شدید، ‌صبر و پایداری کنید و بدانید که بهشت، زیر سایه‌ی شمشیرهاست». سپس دعا کرد: «یا الله! ای نازل‌کننده‌ی کتاب و ای ذاتی که ابرها را به‌حرکت درمی‌آوری! ای شکست‌دهنده‌ی دسته‌های دشمن! احزاب (گروه‌های دشمن) را شکست بده و ما را بر آن‌ها پیروز بگردان».

1333- وعن سهلِ بْنِ سَعْدٍt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «ثِنْتَانِ لا تُرَدَّانِ، أَوْ قَلَّمَا تُرَدَّانِ: الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ وَعِنْدَ البَأسِ حِیْنَ یُلْحِمُ بَعْضُهُم بَعضَاً». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([58])

ترجمه: سهل بن سعدt  می گوید :رسول‌اللهr فرمود: «دو دعا رد نمی‌شود، یا خیلی اندک رد می‌شود: دعا در هنگامِ اذان، و دعا در هنگامِ جنگ که لشکریان در هم می‌‌ریزند (و تنور جنگ داغ می‌گردد)».

1334- وعن أنسٍt قالَ: کَانَ رسولُ اللهِr إِذَا غَزَا، قَالَ: «اللهمَّ أنْتَ عَضُدیِ وَنَصِیرِی، بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أَصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.]([59])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr در هنگامِ نبرد این دعا را می‌گفت: «اللهمَّ أنْتَ عَضُدیِ وَنَصِیرِی، بِکَ أَحُولُ، وَبِکَ أَصُولُ، وَبِکَ أُقَاتِلُ».([60])

1335- وَعَن أَبی موسى الأشعریِّt أنَّ النَّبِیَّr کَانَ إِذَا خَافَ قَوْماً قَالَ: «اللهمَّ إنَّا نَجْعَلُکَ فی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([61])

ترجمه: ابوموسی اشعریt می‌گوید: رسول‌اللهr هنگامی‌که از گروهی بیمناک می‌شد، می‌گفت: «اللهمَّ إنَّا نَجْعَلُکَ فی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ».([62])

1336- وعن ابن عمر$: أنَّ رسولَ اللهِr قَالَ: «الخَیْلُ مَعقُودٌ فی نَوَاصِیهَا الخَیْرُ إِلَى یَومِ القِیَامَةِ». [متفقٌ علیه]([63])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول اللهr فرمود: «خیر و نیکی تا روز قیامت بر پیشانی اسبان بسته شده است».

1337- وعن عروة البارِقِیِّt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «الخَیْلُ مَعقُودٌ فی نَوَاصِیهَا الخَیْرُ إِلَى یَومِ القِیَامَةِ: الأجْرُ، وَالمَغْنَمُ». [متفقٌ علیه]([64])

ترجمه: عروه‌ی بارقیt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «خیر و نیکی که همان پاداش و غنیمت باشد، تا روز قیامت بر پیشانی اسبان بسته شده است».

1338- وعن أَبی هریرةَt قالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ احْتَبَسَ فَرَساً فِی سَبِیلِ اللهِ، إیمَانَاً بِاللهِ، وَتَصْدِیقَاً بِوَعْدِهِ، فَإنَّ شِبَعَهُ، وَرَیَّهُ ورَوْثَهُ، وَبَوْلَهُ فی مِیزَانِهِ یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت بخاری]([65])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکه از روی ایمان به الله و تصدیق وعده‌هایش، اسبی را در راه الله (برای جهاد) نگه‌داری کند، خوردن، نوشیدن، ادرار و سرگین آن اسب در ترازوی نیکی‌های صاحبش ثبت و منظور می‌شود». [یعنی: به میزان زحمتی که برای پرورش اسب کشیده است، پاداش می‌برد.]

1339- وعن أَبی مسعودٍt قالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّr بِنَاقةٍ مَخْطُومَةٍ فَقَالَ: هذِهِ فی سَبیلِ اللهِ. فَقَالَ رسول اللهr: «لَکَ بِهَا یَوْمَ القِیَامَةِ سَبْعُ مئَةِ نَاقَةٍ کُلُّهَا مَخْطُومَةٌ». [روایت مسلم]([66])

ترجمه: ابومسعودt می‌گوید: مردی، شتری افساربسته نزد پیامبرr آورد و گفت: این، برای استفاده در راه الله باشد. رسول‌اللهr فرمود: «به جای آن در روز رستاخیز هفتصد شترِ افساربسته به تو داده می‌شود».

1340- وعن أَبی حمادٍ -وَیُقَالُ: أَبُو سعاد، وَیُقَالُ: أَبُو أسدٍ ، وَیُقَالُ: أَبُو عامِر، وَیُقَالُ: أَبُو عمرو، وَیُقَالُ: أَبُو الأسود، وَیُقَالُ: أَبُو عبسٍ- عُقبة بن عامِرٍ الجُهَنیِّt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr وَهُوَ عَلَى المِنْبَرِ، یَقُولُ: «﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّمیُ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْیُ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْیُ». [روایت مسلم]([67])

ترجمه: ابوحماد، عقبه بن عامر جُهَنیt- که ابوسُعاد، ابواسد، ابوعامر، ابوعمرو، ابوالاسود، و ابوعبْس نیز گفته شده است- می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که بالای منبر می‌فرمود:﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖیعنی: «آن‌چه از نیرو در توان شماست، برای پیکار با آنان آماده سازید». و افزود: «بدانید که نیرو، همان تیراندازی‌ست؛ بدانید که نیرو، همان تیراندازی‌ست؛ بدانید که نیرو، همان تیراندازی‌ست».

شرح

این، مجموعه‌ای از احادیثی‌ست که مؤلف/ در کتابش آورده و پاره‌ای از آن‌ها درباره‌ی فضیلت شهداست و پیش‌تر نیز احادیثی در این‌باره گذشت؛ و بخشی دیگر از این احادیث درباره‌ی فضیلت مشارکت در جهاد با اسب و تیر و دیگر تجهیزات نظامی‌ست.

در بخش نخست، پیامبرr بیان فرموده است که: «شهید هنگام کشته شدن دردی احساس نمی‌کند، مگر به‌اندازه‌ی دردی که یکی از شما از نیش‌گونِ [مورچه یا نیشِ پشه] حس می‌نماید»؛ زیرا الله متعال، کشته شدن را برای او و نیز خروج روح از کالبدش را آسان می‌گرداند؛ چون به روح مژده‌ی رضایت الاهی و بهشت برین داده می‌شود و بدین‌سان به‌سادگی از کالبد جدا می‌گردد. همان‌گونه که می‌دانید، هرکه می‌میرد، روح از تَنَش جدا می‌شود.

در یکی از این احادیث آمده است: رسول‌اللهr برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! رویارویی با دشمن را آرزو نکنید و از الله، عافیت بخواهید؛ ولی اگر با دشمن روبه‌رو شدید، ‌صبر و پایداری کنید و بدانید که بهشت، زیر سایه‌ی شمشیرهاست». شاهدِ موضوع از این حدیث، این است که فرمود: «بهشت، زیر سایه‌ی شمشیرهاست».

یکی از فضایل جهاد در راه اللهU که در این احادیث بیان شده، این است که هرکس با اسب خود در جهاد شرکت کند، پاداش آن نیز برای او ثبت و منظور می‌گردد؛ چنان‌که پیامبرr فرمود: «خیر و نیکی که همان پاداش و غنیمت باشد، تا روز قیامت بر پیشانی اسبان بسته شده است». و منظور، اسب‌هایی‌ست که در راه جهاد مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ زیرا آن بزرگوار خیر و نیکی را به اجر و غنیمت تفسیر فرمود. این احتمال نیز وجود دارد که این حدیث، عام و شامل همه‌ی اسب‌ها باشد؛ چه اسب‌هایی که در راه جهاد مورد استفاده قرار می‌گیرند و چه اسب‌هایی که در این راه از آنان استفاده نمی‌شود. در یکی از این احادیث آمده است: مردی، شتری افساربسته نزد پیامبرr آورد و گفت: این، برای استفاده در راه الله باشد. رسول‌اللهr فرمود: «به جای آن، در روز رستاخیز هفتصد شترِ افساربسته به تو داده می‌شود»؛ زیرا الله متعال، نیکی‌ها را تا هفتصد برابر و حتی بیش‌تر افزایش می‌دهد.

بخشی از مشارکت در جهاد، فراگیری فنون نظامی، از جمله تیراندازی‌ست؛ زیرا رسول‌اللهr آیه‌‌ی 60 سوره‌ی «انفال» را تلاوت نمود که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ                                           [الأنفال: ٦٠]   

 آن‌چه از نیرو در توان شماست، برای پیکار با آنان آماده سازید.

و سپس سه بار فرمود: «بدانید که نیرو، همان تیراندازی‌ست». و این، متناسب با هر دوره و زمانی‌ست؛ در دوران پیامبرr تیراندازی با تیر و کمان انجام می‌شد و امروزه با تفنگ و موشک‌انداز و امثال آن. از الله متعال می‌خواهیم که ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که با جان و مال خود، در راه الله جهاد می‌کنند؛ همانا الله بر هر کاری تواناست.

***

1341- وَعَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «سَتُفْتَحُ عَلَیْکُمْ أَرْضُونَ، وَیَکْفِیکُمُ اللهُ، فَلا یَعْجِزْ أَحَدُکُمْ أنْ یَلْهُوَ بِأَسْهُمِهِ». [روایت مسلم]([68])

ترجمه: عقبه بن عامر جُهَنیt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «به‌زودی سرزمین‌های فراوانی برای شما فتح می‌شود و الله متعال شما را - از شرّ دشمنان- آسوده می‌کند؛ اما هیچ‌کس نباید از بازی و تمرین کردن با تیرهایش کوتاهی کند».

1342- وَعَنْهُ: أنَّه قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ عُلِّمَ الرَّمْیَ، ثُمَّ تَرَکَهُ، فَلَیْسَ مِنَّا، أَوْ فَقَدْ عَصَى». [روایت مسلم]([69])

ترجمه: عقبه بن عامر جُهَنیt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکه تیراندازی را فرا بگیرد و سپس آن‌را ترک کند، از ما نیست یا معصیت و نافرمانی کرده است».

1343- وَعَنْهُt قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إنَّ اللهَ یُدْخِلُ بِالسَّهْمِ الوَاحِدِ ثَلاَثَةَ نَفَرٍ الجَنَّةَ: صَانِعَهُ یَحْتَسِبُ فی صَنْعَتِهِ الخَیْرَ، وَالرَّامِی بِهِ، ومُنْبِلَهُ.وَارْمُوا وَارْکَبُوا، وَأنْ تَرْمُوا أحَبُّ إلیَّ مِنْ أنْ تَرْکَبُوا. وَمَنْ تَرَکَ الرَّمْیَ بَعْدَ مَا عُلِّمَهُ رَغْبَةً عَنْهُ فَإنَّهَا نِعْمَةٌ تَرَکَهَا» أَوْ قَالَ: «کَفَرَهَا». [روایت ابوداود]([70])

ترجمه: عقبه بن عامر جُهَنیt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «الله به سبب یک تیر، سه نفر را به بهشت می‌برد: سازنده‌ی آن را که از ساختنش نیت خوب و قصد ثواب داشته باشد؛ پرتاب‌کننده و کسی که آن‌را به دست تیرانداز می‌دهد. و تیراندازی و سوارکاری کنید؛ و تیراندازیِ شما را از این‌که سوارکاری نمایید، بیش‌تر دوست دارم. و هرکس تیراندازی را فرا بگیرد و سپس آن‌را بدون عذر و از روی بی‌رغبتی ترک کند، نعمتی‌ست که آن‌را ترک کرده» یا فرمود: «نسبت به آن ناسپاسی نموده است».

1344- وعن سَلَمة بن الأکَوعِt قالَ: مَرَّ النَّبِیُّr عَلَى نَفَرٍ یَنْتَضِلُونَ، فَقَالَ: «ارْمُوا بَنِی إسماعِیلَ فَإنَّ أَبَاکُمْ کَانَ رَامِیاً». [روایت بخاری]([71])

ترجمه: سلمه بن اکوعt می‌گوید: پیامبرr از کنار چند نفر که مسابقه‌ی تیراندازی می‌دادند، گذشت و فرمود: «ای فرزندان اسماعیل! تیراندازی کنید که پدرتان (اسماعیلu) تیرانداز بود».

1345- وَعَنْ عَمْرِو بْنِ عَبَسَةَt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «مَنْ رَمَى بِسَهمٍ فِی سَبیلِ الله فَهُوَ لَهُ عِدْلُ مُحَرَّرَةٍ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([72])

ترجمه: عمرو بن عَبَسهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «هرکه یک تیر در راه الله بیندازد، این برای او با آزاد کردن برده ای برابری می‌کند».

1346- وعن أَبی یحیى خُرَیْم بن فاتِکٍt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ أنْفَقَ نَفَقَةً فِی سَبیلِ اللهِ کُتِبَ لَهُ سَبْعُ مِئَةِ ضِعْفٍ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([73])

ترجمه: ابویحیی، خُرَیم بن فاتکt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس در راه الله چیزی را انفاق کند- یا هزینه‌ای نماید، پاداشِ آن- هفتصد برابر برای او ثبت می‌شود».

1347- وعن أَبی سعید الخدریt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَصُومُ یَوْماً فی سَبِیلِ اللهِ إِلاَّ بَاعَدَ اللهُ بِذَلِکَ الیَوْمِ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِینَ خَرِیفاً». [متفقٌ علیه]([74])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکه یک روز در راهِ الله روزه بگیرد، الله چهره‌ی او را به‌اندازه‌ی مسافت هفتاد سال، از آتش دوزخ دور می‌گرداند».

1348- وعن أَبی أُمَامَةَt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «مَنْ صَامَ یَوْماً فی سَبیلِ اللهِ جَعَلَ اللهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّارِ خَنْدَقاً کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ والأَرْضِ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([75])

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرکه یک روز در راهِ الله روزه بگیرد، الله متعال میان او و دوزخ، گودالی به‌اندازه‌ی فاصله‌ی میانِ آسمان و زمین قرار می‌دهد».

1349- وعن أَبی هریرةَt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَغْزُ، وَلَمْ یُحَدِّثْ نَفْسَهُ بغَزْوٍ، مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِّفَاقِ». [روایت مسلم]([76])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس در حالی بمیرد که پیکار نکرده یا در دل قصد جهاد ننموده باشد، بر شعبه‌ای از نفاق مرده است».

1350- وَعَنْ جابِرٍt قال: کُنَّا مَع النَّبِیِّr فی غَزَاةٍ فَقال: «إِنَّ بِالْمَدِینَةِ لَرِجَالاً مَا سِرْتُمْ مَسِیرًا، وَلاَ قَطَعْتُمْ وَادِیاً إِلاَّ کانُوا مَعکُم، حَبَسَهُمُ الْمَرَضُ» وَفِی روایَةٍ: «حَبَسَهُمُ العُذْرُ»؛ وَفِی روایَةٍ: «إِلاَّ شَرکُوکُمْ فی الأَجْرِ». [روایت بخاری به‌نقل از انس؛ و این لفظ مسلم به‌نقل از جابرt می‌باشد.]([77])

ترجمه: جابرt می‌گوید: در یکی از جنگ‌ها با رسول‌اللهr بودیم؛ فرمود: «همانا مردانی در مدینه هستند که شما، هیچ مسیری را نپیمودید و هیچ گردنه و راهی را پشت سر نگذاشتید، مگر آن‌که با شما بودند؛ بیماری، آنان را از همراهی با شما بازداشت».

و در روایتی آمده است: «عذر، آنان را از همراهی با ما بازداشت».

و در روایتی آمده است: «مگر آن‌که در اجر و پاداش، با شما شریکند».

1351- وعن أَبی موسىt أنَّ أعرابیًّا أَتَى النَّبِیَّr فَقال: یَا رسولَ اللهِ، الرَّجُلُ یُقَاتِلُ لِلْمَغْنَمِ، وَالرَّجُلُ یُقَاتِلُ لِیُذْکَرَ، وَالرَّجُلُ یُقَاتِلُ لیُرَى مَکَانُهُ؟

وَفِی روایةٍ: یُقَاتِلُ شَجَاعَةً، وَیُقَاتِلُ حَمِیَّةً.

وَفی روایةٍ: وَیُقَاتِلُ غَضَباً، فَمَنْ فِی سبیل الله؟ فقالَ رسولُ اللهِ: «مَنْ قَاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلْیَا، فَهُوَ فی سَبیلِ اللهِ». [متَّفق علیه]([78])

ترجمه: ابوموسیt می‌گوید: بادیه‌نشینی نزد پیامبرr آمد و گفت: ای رسول‌خدا! مردی برای دست‌یابی به غنیمت می‌جنگد و مردی برای کسبِ نام و شهرت، و مردی هم پیکار می‌کند تا دلاور و جنگاور دیده شود. [یعنی برای ریا و خودنمایی].

و در روایتی آمده است: به‌خاطر شجاعت و تعصب قومی می‌جنگد.

و در روایتی دیگر آمده است: از روی خشم پیکار می‌کند...

... کدام‌یک در راه الله است؟ رسول اللهr فرمودند: «کسی که برای اعلای کلمةالله (وسرافرازی دین او) بجنگد، او، مجاهد راه الله است».

شرح

این احادیث، به مسایلی درباره‌ی جهاد در راه الله، از جمله تیراندازی پرداخته است؛ پیش‌تر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرr فرمود: «بدانید که نیرو، همان تیراندازی‌ست» و این جمله را سه بار تکرار کرد.

در این احادیث به فراگیری تیراندازی تشویق شده و این نکته نیز بیان گردیده است که هرکس پس از منت و توفیق الله متعال، تیراندازی را فرا بگیرد و سپس آن‌را ترک کند، نسبت به این نعمت ناسپاسی کرده است؛ در برخی از احادیث آمده که پیامبرr از چنین کسی بیزاری جُست.

یکی از احادیثی که اینک گذشت، حدیثی بدین مضمون بود که: «به‌زودی سرزمین‌های فراوانی برای شما فتح می‌شود و الله متعال شما را - از شرّ دشمنان- آسوده می‌کند؛ اما هیچ‌کس نباید از بازی و تمرین کردن با تیرهایش کوتاهی کند».

در این احادیث و امثال آن به فراگیری تیراندازی تشویق شده است؛ لذا شایسته است که انسان تیراندازی را فرا بگیرد؛ اگرچه تیراندازی با سلاح‌های سبک باشد؛ زیرا نمی‌داند که چه پیش خواهد آمد. گفتنی‌ست: پیامبرr گذاشتن جایزه در مسابقه‌ی تیراندازی را جایز قرار داده است؛ یعنی: اگر دو نفر با تفنگ یا دیگر سلاح‌ها با هم مسابقه دهند و جایزه‌ای برای برنده در میان بگذارند، ایرادی ندارد و این کار، جایز می‌باشد؛ زیرا این، تشویقی برای یادگرفتن تیراندازی‌ست. در یکی از این احادیث آمده است که پیامبرr فرمود: «تیراندازی و سوارکاری کنید؛ و تیراندازیِ شما را از این‌که سوارکاری نمایید، بیش‌تر دوست دارم»؛ زیرا تیراندازی هم برای سواره میسر است و هم برای پیاده؛ اما سوارکاری تنها برای کسی میسر است که سوارِ مرکب می‌شود؛ از این‌رو پیامبرr تیراندازی را از سوارکاری بیش‌تر دوست داشت.

این احادیث بیان‌گر فضیلت روزه گرفتن در هنگامِ جهاد در راه الله متعال می‌باشد؛ در یکی از این احادیث آمده است: «هرکه یک روز در راهِ الله روزه بگیرد، الله چهره‌ی او را به‌اندازه‌ی مسافت هفتاد سال، از آتش دوزخ دور می‌گرداند». هم‌چنین در این احادیث به وجوب اخلاص نیت برای الله متعال تصریح شده است؛ چنان‌که از پیامبرr درباره‌ی مردی پرسیدند که از روی شجاعت، و از روی تعصب، یا از روی ریا و خودنمایی می‌جنگد؛ کدام‌یک در راه الله است؟ فرمود: «کسی که برای اعلای کلمة الله (وسرافرازی دین او) بجنگد، او، مجاهد راه الله است».

***

1352- وعن عبد الله بن عمرو بن العاص$ قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَا مِنْ غَازِیَةٍ، أَوْ سَرِیّةٍ تَغْزُو، فَتَغْنَمُ وَتَسْلَمُ، إِلاَّ کَانُوا قَدْ تَعَجَّلُوا ثُلُثَیْ أُجُورهُمْ، وَمَا مِنْ غَازِیَةٍ أَوْ سَرِیّةٍ تُخْفِقُ وَتُصَابُ إِلاَّ تَمَّ أجُورهُمْ». [روایت مسلم]([79])

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر گروه رزمنده یا هر دسته‌ی نظامی که در راه الله پیکار کنند و غنیمت بگیرند و سالم بمانند، دوسوم پاداش خود را پیشاپیش دریافت کرده‌اند و هر گروه یا دسته‌ی رزمنده که ناکام بمانند و کُشته یا زخمی بدهند، همه‌ی پاداش خویش را به‌طور کامل- در آخرت- دریافت می‌کنند».

1353- وعن أَبی أُمَامَةَt أنَّ رجلاً قَالَ: یَا رسولَ اللهِ، ائْذَنْ لِی فِی السِّیَاحَةِ فَقَالَ النَّبِیُّr: «إنَّ سِیَاحَةَ أُمَّتِی الجِهَادُ فِی سَبیلِ اللهِU». [روایت ابوداود با اِسنادِ جیّد]([80])

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: مردی عرض کرد: ای رسول‌خدا! اجازه‌ی سیاحت و گردش بده. پیامبرr فرمود: «سیاحت امت من، جهاد در راه اللهU می‌باشد».

1354- وعن عبد الله بن عمرو بن العاص$ عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «قَفْلَةٌ کَغَزْوَةٍ». [روایت ابوداود با اِسنادِ جیّد]([81])

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: پیامبرr فرمود: «پاداشِ بازگشت از جهادِ (انجام‌شده)، همانند پاداشِ جهاد می‌باشد. [یعنی: جهادگر، هنگام بازگشت از جهادی که انجام داده است، همان پاداشی را می‌برد که هنگام پیکار به او می‌رسد.]

1355- وعن السائب بن یزیدٍt قالَ: لَمَّا قَدِمَ النَّبِیُّr مِنْ غَزْوَةِ تَبُوک تَلَقَّاهُ النَّاسُ، فَتَلَقّیتُهُ مَعَ الصِّبْیَانِ عَلَى ثَنیَّةِ الوَدَاعِ. [این، لفظ ابوداود با اِسنادِ صحیح می‌باشد.]

ورواه البخاری قَالَ: ذَهَبْنَا نَتَلَقَّى رسولَ اللهِr مَعَ الصِّبْیَانِ إِلَى ثَنِیَّةِ الوَدَاعِ.([82])

ترجمه: سائب بن یزیدt می‌گوید: هنگامی‌که پیامبرr از غزوه‌ی تبوک بازگشت، مردم به استقبالش رفتند؛ من نیز با عده‌ای از کودکان "ثنیهالوداع" با آن بزرگوار دیدار کردم.

در روایت بخاری آمده است: با کودکان، برای استقبال از رسول‌اللهr به "ثنیه‌الوداع" رفتیم.

1356- وعن أَبی أُمَامَةَt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «مَنْ لَمْ یَغْزُ، أَوْ یُجَهِّزْ غَازِیاً، أَوْ یَخْلُفْ غَازیاً فِی أهْلِهِ بِخَیرٍ، أصَابَهُ اللهُ بِقَارعَةٍ قَبْلَ یَوْمِ القِیَامَةِ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([83])

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرکه- در راه الله- پیکار نکند یا

رزمنده‌ی را مجهز نسازد یا از خانواده‌ی رزمنده‌ای به‌نیکی سرپرستی نکند، الله متعال پیش از روز قیامت، او را به مصیبتی ناگوار دچار می‌گرداند».

1357- وعن أنسٍt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «جَاهِدُوا المُشْرِکِینَ بِأَمْوَالِکُمْ وَأنْفُسِکُمْ وَألْسِنَتِکُمْ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([84])

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «با مال‌ها، جان‌ها و زبان‌هایتان، با مشرکان جهاد کنید».

1358- وعن أَبی عمرو- وَیُقالُ: أَبُو حکیمٍ- النُّعْمَانِ بن مُقَرِّنٍt قَالَ: شَهِدْتُ رسول اللهr إِذَا لَمْ یُقَاتِلْ من أوَّلِ النَّهَارِ أخَّرَ القِتَالَ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ، وَتَهُبَّ الرِّیَاحُ، وَیَنْزِلَ النَّصْرُ. [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([85])

ترجمه: ابوعمرو یا ابوحکیم، نعمان بن مُقرِّنt می‌گوید: رسول‌اللهr را دیدم که اگر ابتدای روز نمی‌جنگید، پیکار را تا زوال آفتاب به‌تأخیر می‌انداخت و صبر می‌کرد تا باد بورزد و پیروزی- ونصرت الاهی- فرود آید».

1359- وعن أَبی هریرةَt قال: قَالَ رسول اللهr: «لا تَتَمَنَّوْا لِقَاءَ العَدُوِّ، وَاسْأَلُوا اللهَ العَافِیَةَ، فَإذَا لَقِیتُمُوهُمْ فَاصْبِرُوا». [متفقٌ علیه]([86])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «رویارویی با دشمن را آرزو نکنید و از الله، عافیت بخواهید؛ ولی اگر با دشمن روبه‌رو شدید، ‌صبر و پایداری کنید».

1360- وَعَنْهُ وَعَنْ جابرٍ$: أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «الحَرْبُ خَدْعَةٌ». [متفقٌ علیه]([87])

ترجمه: ابوهریره و جابر$ می‌گویند: پیامبرr فرمود: «جنگ، نیرنگ است».([88])

شرح

این، باقی‌مانده‌ی احادیثی‌ست که مؤلف/ در بخش جهاد ذکر کرده است؛ در این احادیث به جهاد در راه الله تشویق شده و بیان گردیده است که: «هرکه- در راه الله- پیکار نکند یا رزمنده‌ای را مجهز نسازد یا از خانواده‌ی رزمنده‌ای به‌نیکی سرپرستی نکند، الله متعال پیش از روز قیامت، او را به مصیبتی ناگوار دچار می‌گرداند». تفسیر این حادثه‌ی ناگوار، در حدیثی دیگر بیان شده است؛ چنان‌که رسول‌اللهr فرموده است: «هرکس در حالی بمیرد که پیکار نکرده یا در دل قصد جهاد ننموده باشد، بر شعبه‌ای از نفاق مرده است».

در یکی از این احادیث به جهاد جانی، مالی و زبانی با مشرکان تشویق شده است؛ جهاد با مال، این است که انسان از طریق خریداریِ تجهیزات نظامی و امثال آن، از پشتیبانی مجاهدان دریغ نکند؛ جهاد جانی، بدین معناست که انسان، خودش در میدان نبرد حاضر شود و با دشمنان اسلام پیکار کند. و جهاد زبانی، نوعی جهاد تبلیغاتی بر ضدّ دشمن است که از طریق سرودن اشعار حماسی و نیز هجوسرایی، به انجام می‌رسد؛ زیرا هجو مشرکان و تحقیر آن‌ها تأثیر منفی بر روحیه‌ی آنان دارد؛ از آن جمله می‌توان به هجوسرایی‌هایی حسان بن ثابت و عبدالله بن رواحه$ و دیگر صحابه# در برابر مشرکان اشاره کرد.

در احادیثی که مؤلف/ در این بخش آورده، فضیلت جهاد در راه الله بیان شده است؛ چنان‌که این احادیث به‌روشنی نشان می‌دهد که جهاد، یکی از برترین کارهای شایسته می‌باشد. مؤلف/ احادیث فراوانی در این‌باره ذکر کرده است؛ زیرا جهاد، یکی از مهم‌ترین موضوع‌های دینی‌ست؛ حتی پیامبرr جهاد در راه الله را بلندترین و رفیع‌ترین قسمتِ اسلام برشمرده است؛ زیرا منافع فراوانی در آن وجود دارد؛ از جمله: اعلای کلمۀ‌الله و یاریِ اسلام و مسلمانان.




([1]) صحیح بخاری، ش: (99، 6570) به‌نقل از ابوهریره رضی‌الله‌عنه.

([2]) صحیح است؛ روایت: ابوداود (3116)؛ احمد در مسندش (5/233، 247) به‌نقل از معاذt؛ نگا: صحیح الجامع، ش: 6449.

([3]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف الجامع، ش: 4080.

([4]) صحیح بخاری، ش: (3518، 4905، 4907) و مسلم، ش: 2584 به‌نقل از جابر بن عبدالله$.

([5]) روایت احمد در مسندش (5/330)؛ این روایت، نزد بخاری، به‌شماره‌های: (2892، 3250، 6415) نیز موجود است.

([6]) حسن است؛ نگا: صحیح الجامع، ش: 7687.

([7]) صحیح بخاری، ش: (6339، 7477)؛ و مسلم، ش: 2679 به‌نقل از ابوهریرهt.

([8]) صحیح بخاری، ش: (2790، 7423) به‌نقل از ابوهریره رضی‌الله‌عنه.

([9]) صحیح بخاری، ش: (4878، 7444) و مسلم، ش: 180 به‌نقل از ابوموسی اشعری رضی‌الله‌عنه.

([10]) صحیح بخاری، ش: 26؛ و صحیح مسلم، ش: 83. این حدیث پیش‌تر به شماره‌ی 1281 آمده است.

([11]) صحیح بخاری، ش: (527، 2782) و صحیح مسلم، ش: 85. این حدیث پیش‌تر به شماره‌ی 317 [و 1081] آمده است.

([12]) صحیح بخاری، ش: 2518؛ و صحیح مسلم، ش: 84. این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 119 آمده است.

([13]) صحیح بخاری، ش: 2792؛ و صحیح مسلم، ش: 1880.

([14]) صحیح بخاری، ش: (2786، 6494)؛ و صحیح مسلم، ش: 1888.

([15]) صحیح بخاری، ش: 2892؛ و صحیح مسلم، ش: 1881.

([16]) صحیح است؛ نگا: صحیح الجامع، ش: 6651.

([17]) صحیح بخاری، ش: (19، 6495، 7088) به‌نقل از ابوسعید خدریt . [ر.ک: حدیث شماره‌ی 604. (مترجم)]

([18]) صحیح مسلم، ش: 1913.

([19]) صحیح الجامع، ش: 4562؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2182.

([20]) صحیح النسائی از آلبانی/ ش: 2971. آلبانی/ پیش‌تر این حدیث را در ضعیف الجامع، ش: 3084 و مشکاۀ المصابیح، ش: 3831 ضعیف دانسته بود؛ اما در حاشیه‌ی صحیح النسائی می‌گوید: «تضعیف آن از سوی من، اشتباه بود و امیدوارم که الله مرا ببخشد. و درست، همان است که این‌جا گفته‌ام؛ یعنی: این حدیث، حسن است».

([21]) صحیح بخاری، ش: (3123، 7463)؛ و صحیح مسلم، ش: 1876.

([22]) صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: 4483.

([23]) صحیح بخاری، ش: 5533؛ و صحیح مسلم، ش: 1876.

([24]) صحیح الجامع، ش: 6416؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2216.

([25]) صحیح الجامع، ش: 7379؛ آلبانی/ این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 3830، حسن دانسته است.

([26]) صحیح بخاری، ش: 2785؛ و صحیح مسلم، ش: 1878.

([27]) صحیح مسلم، ش: 1889. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 606 آمده است. (مترجم)]

([28]) صحیح بخاری، ش:2790.

([29]) صحیح مسلم، ش: 1884.

([30]) صحیح مسلم، ش: 1902.

([31]) صحیح بخاری، ش:2811.

([32]) صحیح الجامع، ش: 7778؛ آلبانی/ این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 3828، صحیح دانسته است.

([33]) صحیح الجامع، ش: 4113؛ آلبانی/ این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 3829، صحیح دانسته است.

([34]) صحیح بخاری، ش:2843؛ و صحیح مسلم، ش: 1895. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 182 آمده است. (مترجم)]

([35]) صحیح الجامع، ش: 1109؛ آلبانی/ این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 3827، حسن دانسته است.

([36]) صحیح مسلم، ش:1894. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 181 آمده است. (مترجم)]

([37]) صحیح مسلم، ش:1896. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 183 آمده است. (مترجم)]

([38]) صحیح بخاری، ش: 2808؛ و صحیح مسلم، ش:1900

([39]) صحیح بخاری، ش:2817؛ و صحیح مسلم، ش: 1877.

([40]) صحیح مسلم، ش:1886.

([41]) صحیح مسلم، ش: 1885. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 222 آمده است. (مترجم)]

([42]) صحیح بخاری، ش: (5029، 5030، 5087 و...)؛ و مسلم، ش: 1425.

([43]) صحیح الجامع، از آلبانی/ ش: 6779. [ر.ک: حدیث شماره‌ی 950 (مترجم)]

([44]) صحیح مسلم، ش: 1322؛ بخاری نیز این روایت را به‌شماره‌ی 4046 آورده است. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 90 آمده است. (مترجم)]

([45]) صحیح مسلم، ش: 1901.

([46]) گفتنی‌ست: نباید به‌طور مطلق درباره‌ی کسی که در میدان نبرد کشته می‌شود یا هر مسلمانِ دیگری، واژه‌ی شهید را به‌کار برد؛ مگر این‌که مبتنی بر دلیلی روشن باشد؛ چنان‌که رسول‌اللهr به عمیرt نوید داد که بهشتی‌ست؛ و بنده بنا بر این قرینه، واژه‌ی شهید را برای آن بزرگوار به‌کار بردم. [مترجم]

([47]) صحیح بخاری، ش: 2801؛ و صحیح مسلم، ش: 677.

([48]) صحیح بخاری، ش: 2805؛ و صحیح مسلم، ش: 1903. این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 111 گذشت.

([49]) صحیح بخاری، ش: (2791، 4674).

([50]) می‌توانید روایت کامل این حدیث را در صحیح بخاری، به‌شماره‌ی 1386 ببینید که در آن بیان شده است که آن دو نفر، جیرئیل و میکائیل بودند و آن درخت، درختی بهشتی بود. [مترجم]

([51]) صحیح بخاری، ش: 2809.

([52]) صحیح بخاری، ش: (1244، 2816)؛ و صحیح مسلم، ش: 2471.

([53]) صحیح مسلم، ش: 1909. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 58 آمده است. (مترجم)]

([54]) صحیح بخاری، ش: (2652، 3651، 6429)؛ و صحیح مسلم، ش: 2533 به‌نقل از عبدالله بن مسعودt.

([55]) صحیح مسلم، ش: 1908.

([56]) صحیح الجامع، ش: 5813؛ آلبانی/ این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 3836، حسن دانسته است.

([57]) صحیح بخاری، ش: (2965، 2966)؛ و صحیح مسلم، ش: 1742.

([58]) صحیح الجامع، ش: 3079؛ صحیح الترغیب، ش:262؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2215.

([59]) صحیح الجامع، ش: 4757؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2291.

([60]) ترجمه‌ی دعا: «یا الله! مددکار و یاری‌گر من، تویی؛ به یاری و کمک تو جولان می‌دهم و به کمک تو حمله می‌کنم و به کمک تو می‌جنگم».

([61]) صحیح الجامع، ش: 3076؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 1360. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 988 آمده است. (مترجم)]

([62]) ترجمه‌ی دعا: «یا الله! ما، تو را در برابرِ آنان قرار می‌دهیم از شرارت‌هایشان به تو پناه می‌آوریم».

([63]) صحیح بخاری، ش: 3644؛ و صحیح مسلم، ش: 1871.

([64]) صحیح بخاری، ش: 2852؛ و صحیح مسلم، ش: 1873.

([65]) صحیح بخاری، ش: 2853

([66]) صحیح مسلم، ش: 1892.

([67]) صحیح مسلم، ش: 1917.

([68]) صحیح مسلم، ش: 1918.

([69]) صحیح مسلم، ش: 1919.

([70]) ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الجامع، ش: 1732؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/ ش: 540.

([71]) صحیح مسلم، ش: 3373.

([72]) صحیح الجامع، ش: 6268؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 1337.

([73]) صحیح الجامع، ش: 6268؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 1337.

([74]) صحیح بخاری، ش: 2840؛ و صحیح مسلم، ش:1153؛ این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 1226 آمده است.

([75]) صحیح الجامع، ش: 6333؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 563؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 1325.

([76]) صحیح مسلم، ش:1910.

([77]) صحیح بخاری، ش: 2839؛ صحیح مسلم، ش: 1911؛ این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 4 و 5 آمده است.

([78]) صحیح بخاری، ش: 123 و...؛ مسلم، ش:1904؛ این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 9 آمده است.

([79]) صحیح مسلم، ش:1906.

([80]) صحیح الجامع، ش: 2093؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2172.

([81]) صحیح الجامع، ش: 4393؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2173.

([82]) صحیح بخاری، ش: 3083.

([83]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2185.

([84]) صحیح الجامع، ش: 3090؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2186.

([85]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2313؛ بخاری/ نیز روایتی به‌همین مضمون به‌شماره‌ی 3160  نقل کرده است.

([86]) صحیح بخاری، ش: (2965، 2966)؛ و صحیح مسلم، ش: 1742.

([87]) صحیح بخاری، ش: 3030؛ و صحیح مسلم، ش: 1739.

([88]) این، اشاره‌ای‌ست به این‌که پیروزیِ مسلمان درمیدان نبرد، علاوه بر صبر و شکیبایی و ایمان به الله، چنین اقتضا می‌کند که مجاهد، استراتژی توانمندی داشته باشد و بتواند جریان جنگ را با استفاده از امکانات موجود به‌خوبی مدیریت کند؛ لذا ورود به عرصه‌ی نبرد، باید کاملاً سنجیده و حساب‌شده باشد. [مترجم]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد