241- باب: فضیلت علم، و فراگیریِ دانش و آموزشِ آن
الله متعال میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: ١١٤]
و بگو: ای پروردگارم! بر دانشم بیفزا.
و میفرماید:
﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ [الزمر: ٩]
بگو: آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، برابرند؟
همچنین میفرماید:
﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾ [المجادلة: ١١]
الله (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند، به درجات بزرگی بالا ببرد.
و میفرماید:
﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ﴾ [فاطر: ٢٨]
بهراستی تنها بندگان دانای الله از او میترسند.
شرح
نووی/ بخشی از کتابش «ریاض الصالحین» را به فضیلت فراگیری علم و دانش و آموزش آن بهخاطر اللهU اختصاص داده است. منظور از علم، دانشیست که در متون دینی به فضیلت و ثواب آن و نیز جایگاه صاحبانش تصریح شده و بیان گردیده است که صاحبانِ چنین دانشی، وارثان پیامبران هستند؛ به عبارت دیگر: منظور از علم، دانش دینی در عقیده و عمل است؛ نه علوم مربوط به دنیا از قبیل: حساب و هندسه و امثال آن. لذا منظور از علم، دانش شرعی یا دینیست که دارندهی آن و نیز کسانی که به آموزش و همچنین فراگیریِ آن اشتغال دارند، ستوده شدهاند.
علم، نوعی جهاد در راه الله متعال است و بلکه جهاد و سایر مسایل دینی، مبتنی بر علم و دانش میباشد؛ زیرا کسی که علم ندارد، نمیتواند عملی را بهدرستی و مطابق آموزهها و احکام دینی انجام دهد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾ [التوبة: ١٢٢]
نباید همهی مؤمنان یکجا و به یکباره رهسپار جهاد شوند. چرا از هر گروهی، تعدادی خروج نمیکنند تا (آنان که به جهاد نرفتهاند) در دینشان دانش بیاموزند و قومشان را آنگاه که نزدشان بازگشتند، بیم دهند تا (از مخالفت با فرمان الاهی) بترسند؟
بدینسان الله متعال، تفقه در دین را با جهاد در راه الله برابر و بلکه برتر از آن قرار داده است؛ زیرا جهادِ مجاهد، نمازِ نمازگزار، زکاتِ زکاتدهنده، روزهی روزهدار، و حجّ حجگزار یا عمرهای که انسان ادا میکند، بدون علم و دانش میسر و ممکن نیست؛ همچنانکه خوردن، آشامیدن، خوابیدن و بیدار شدنِ مسلمان، مبتنی بر علم و دانش است؛ لذا علم و دانش، پایه و اساس هر کاریست. از اینرو پیامبرr فرمود: «مَنْ یُرِدِ الله بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ»؛([1]) یعنی: «هرکس که الله نسبت به او ارادهی خیر نماید، فهم و بینش دینی، نصیبش میگرداند».
هیچ فرقی میان مجاهدی که تفنگش را تمیز و آماده میکند با دانشجو یا دانشآموزی که به پژوهش در کتابها میپردازد، وجود ندارد و تلاش و کوشش هر دو، جهاد در راه الله و بیان شریعت الاهی برای بندگان اللهU بهشمار میآید. از اینرو مؤلف/ باب جهاد و علم را بهدنبال یکدیگر آورده است تا بیان کند که علم و دانش نیز همانند جهاد در راه الله میباشد و حتی برخی از علما رحمهمالله علم را برتر از جهاد دانستهاند؛ البته صحیح، این است که در این زمینه، با دقت و بازبینیِ جزئیات مسأله اظهار نظر و نتیجهگیری کنیم؛ زیرا برای برخی از مردم، جهاد در راه الله برتر میباشد و برای برخی دیگر، تحصیل علم. برای کسی که توانا، شجاع و دلیر است و حافظهی ضعیفی دارد، جهاد در راه الله بهتر میباشد؛ اما برای کسی که از لحاظ جسمی، قوی نیست یا شجاعت ندارد، ولی دارای حافظهای قویست، تحصیل علم برتر است. و چنانچه استعداد کسی در هر دو زمینه برابر باشد، برخی از علما تحصیل علم را برای او برتر دانستهاند؛ بدین دلیل که همهی مردم از جمله همسر و فرزندانش میتوانند حتی پس از مرگ او از دانش وی استفاده ببرند؛ همانگونه که پیامبرr فرموده است: «هنگامی که انسان میمیرد، عملش قطع میشود؛ مگر در سه مورد: صدقهی جاری، یا علمی که دیگران از آن نفع میبرند یا فرزند صالحی که برایش دعا میکند».([2]) همهی مردم، اعم از پیامبران و سایر انسانها به علم و دانش نیاز دارند؛ از اینرو الله متعال به پیامبرش فرمان داد که بگوید: ﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا﴾؛ یعنی: «پروردگارا! بر دانشم بیفزا»؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤﴾
[طه: ١١٤]
پیش از آنکه وحی قرآن بر تو پایان یابد، در تلاوتش شتاب مکن و بگو: ای پروردگارم! بر دانشم بیفزا.
لذا پیامبران، علاوه بر اینکه به علم و دانش نیازمند بودند، نیاز داشتند که بر علم و دانشِ آنها افزوده شود؛ لذا از الله میخواستند که بر علم و دانشِ آنها بیفزاید؛ پس دیگر جایی برای چانهزنی بر سرِ نیازِ سایر انسانها به علم و دانش باقی نمیمانَد. از اینرو شایسته است که انسان، همواره از الله متعال بخواهد که بر علم و دانشِ او بیفزاید؛ البته گذشته از دعا و درخواست از الله متعال، باید از اسباب و وسایل کسب علم استفاده کند؛ لذا دعا و درخواستِ بدون تلاش و کوشش، از حکمت بهدور است و به این میمانَد که یک مجرد، از خداوندU فرزند بخواهد! لذا وقتی از اللهU چیزی درخواست میکنید، اسباب و زمینههای آنرا فراهم سازید؛ زیرا الله متعال حکیم است و برای هر چیزی، سببی قرار داده است؛ این فرمان الاهی به پیامبرش که فرمود: ﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا﴾، بیانگر فضیلت علم و دانش است؛ به پیامبرش فرمان نداد که درخواستِ مال و ثروت کند؛ بلکه فرمود: «بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزا». این، در حالیست که دربارهی دنیا به پیامبرش فرمود:
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١﴾ [طه: ١٣١]
به زینت زندگی دنیا که برخی از کافران را از آن بهرهمند ساختهایم تا آنان را بیازماییم، چشم مدوز. و روزیِ پروردگارت، بهتر و ماندگارتر است.
از الله متعال میخواهم که بر ما منت نهد و علم و دانش سودمند، و کار نیک و شایسته و دعوت حکیمانه بهسوی خویش توأم با بصیرت و آگاهی، نصیبمان بگرداند.
***
﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ [الزمر: ٩]
بگو: آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، برابرند؟
همچنین میفرماید:
﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾ [المجادلة: ١١]
شرح
پیشتر بیان شد که علم و دانشی که مورد ستایش قرار گرفته است و اجر و ثواب ویژه دارد، همان دانش دینیست که شامل دانشهای پایه از قبیل: صرف و نحو و امثال آن نیز میشود؛ زیرا پایه و وسیلهای برای فراگیری علوم دینیست و علما گفتهاند: وسایل و مقدمات، دارای همان احکامی هستند که مقاصد مصالح شرعی دارند.
علم شرعی به دو بخش تقسیم میشود: بخشی که فرض عین میباشد و فراگیریِ آن بر هر انسانی واجب است؛ و بخش دیگر، فرض کفایه میباشد که اگر شماری کافی آنرا فرا بگیرند، این وظیفه از عهدهی دیگران ساقط میشود. بخش دیگری هم وجود دارد که شاخهای از بخش دوم است و سنت میباشد؛ یعنی اگر گروهی بهتعداد و اندازهی کافی، فرض کفایه را انجام دهند، فراگیری آن بخش که فرض کفایه است، برای دیگران، در حدّ سنت قرار میگیرد.
اما بخشی از علوم دینی که فراگیری آن بر همه فرض عین است، همان مواردیست که انسان در انجام واجبات دینیِ خود به آن نیاز دارد؛ مانند مسایل مربوط به علم توحید و آنچه با توحید منافات دارد یا شناخت انواع شرکِ کوچک و بزرگ، و خفی (پنهان) و جلی (آشکار) که با توحید، در تناقض است؛ زیرا بر هر انسانی واجب است که توحیدِ اللهU را بشناسد و الله متعال را در آنچه که ویژهی اوست، یگانه و بیبدیل بداند. فراگیری نماز نیز بر همگان، واجب است؛ زیرا تا زمانیکه عقل انسان سرِ جایش باشد، نماز بر او فرض میباشد و از او ساقط نمیشود؛ از اینرو انسان باید روش درست نماز خواندن را بیاموزد و احکام مربوط به آن، از جمله احکام طهارت را فرا بگیرد تا عبادتش، آگاهانه و بر مبنای بصیرت و دانش باشد. فراگیری احکام زکات، تنها بر افراد ثروتمند واجب است؛ یعنی باید بدانند که زکات به چه اموالی تعلق میگیرد و نصاب زکات و نیز مقدارِ آن چهقدر است و چه کسانی مستحقّ زکات هستند؟ فراگرفتن احکام روزه بر همه واجب است و هر انسانی باید بداند که چه چیزهایی روزه را میشکند و چه چیزهایی روزه را ناقص میگرداند؛ ولی فراگیری احکام حج، تنها بر کسانی واجب است که تواناییِ رفتن به حج را دارند تا حجشان، آگاهانه و مطابق احکام و آموزههای دینی باشد.
متأسفانه بسیاری از مردم آنچه از احکام دینی را که بر آنان واجب است، فرا نمیگیرند و چهبسا در رنج و زحمت میافتند و حتی مرتکب کارهایی میشوند که عبادتشان را باطل میگرداند؛ بهویژه در حج. بسیارند کسانی که پیرامون احکام حج میپرسند و مشاهده میشود که مرتکب اعمالی شدهاند که خللی جدی در حجشان ایجاد شده است؛ زیرا پیش از انجام مناسک، اطلاعات و دانش کافی در این زمینه، کسب نکردهاند. فراگیری احکام معامله نیز بر همگان واجب نیست؛ بلکه بر کسی که میخواهد تجارت کند، واجب است که احکام داد و ستد را بیاموزد و بداند که انجام چه معاملاتی ممنوع است و چه معاملاتی، شرعی هستند تا تجارتش مطابق احکام شرعی باشد.
لذا روشن شد که علم شرعی بر دو گونه است:
1- فرض عین؛
2- فرض کفایه.
البته اگر فرض کفایه انجام شود، مستحب است که افزون بر آن، انسان برای حفظ شریعت الاهی و راهنماییِ بندگان اللهU و بهقصد خدمت و فایده رساندن به مردم، از پژوهش در علوم دینی و تحصیلِ علم، از پا ننشیند.
هیچ شرافتی بالاتر از علم نیست؛ زیرا الله متعال به پیامبرش میفرماید:
﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤﴾
[طه: ١١٤]
پیش از آنکه وحی قرآن بر تو پایان یابد، در تلاوتش شتاب مکن و بگو: ای پروردگارم! بر دانشم بیفزا.
پروردگارمان به رسولاللهr فرمان میدهد که درخواست علم و دانش بیشتری نماید؛ یعنی رسولاللهr نیاز داشت که بر علم و دانشِ او افزوده شود و این، بیانگر ارزش و اهمیت علم و دانش میباشد؛ آن بزرگوار درخواست افزایش مال و ثروت نکرد و چنین فرمانی هم به او داده نشد؛ همچنین از اللهU نخواست که زنان و فرزندانِ بیشتری داشته باشد؛ بلکه الله متعال به او فرمود:
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١﴾ [طه: ١٣١]
به زینت زندگی دنیا که برخی از کافران را از آن بهرهمند ساختهایم تا آنان را بیازماییم، چشم مدوز. و روزیِ پروردگارت، بهتر و ماندگارتر است.
یکی از آیاتی که بر فضیلت و ارزش علم دلالت میکند، این فرمودهی الاهیست که:
﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ [الزمر: ٩]
بگو: آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، برابرند؟
پاسخ، روشن است؛ بهیقین آنانکه میدانند و آنانکه نمیدانند، با هم برابر نیستند و بهاقتضای سرشت بشری، چنین چیزی منتفیست؛ یعنی سرشت انسان نمیپذیرد که فرد دانا همسان و همتراز کسی باشد که نمیداند؛ الله متعال این موضوع را بهصورت پرسش انکاری مطرح فرمود تا این موضوع چالشبرانگیز باشد و با توجه بیشتری به آن نگاه شود؛ یعنی هیچکس نمیگوید: کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند، برابرند. هیچکس چنین چیزی نمیگوید؛ حتی در امور دنیوی نیز چنین امری، محال و غیرممکن است.
همچنین میفرماید:
﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾ [المجادلة: ١١]
الله (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند، به درجات بزرگی بالا ببرد.
این هم بیانگر فضیلت علم میباشد. تمام این آیه را بهاتفاق مرور میکنیم:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَإِذَا قِیلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ١١﴾ [المجادلة: ١١]
ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شود: در مجالس (برای نشستن دیگران) جا باز کنید، پس جا باز نمایید تا الله (بهشت و رحمتش را) برایتان فراخ گرداند؛ و چون به شما گفته شود: برخیزید، بیدرنگ برخیزید تا الله (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند، به درجات بزرگی بالا ببرد. و الله به کردارتان آگاه است.
لذا وقتی کسی وارد مجلسی شد و همه جا پُر بود، حاضران باید برایش جا باز کنند؛ و اگر برایش جا باز نمایند، الله متعال در امورشان، گشایش و آسانی فراهم میسازد؛ زیرا پاداش و نتیجهی هر عملی، از جنس آن عمل است و هرکس با برادر مسلمانش چنین رفتاری داشته باشد، تعامل الله متعال نیز با او همینگونه خواهد بود. لذا اگر بر تنگدستی آسان بگیرید، الله بر شما آسان میگیرد و اگر مشکلِ مسلمانی را حل کنید، الله روز قیامت، مشکلات شما را برطرف میگرداند و اگر به همکیش خود کمک نمایید، اللهU به شما کمک میکند. از این آیه چنین برمیآید که انسان میتواند به جماعتی که با او هستند، بگوید: جا باز کنید؛ یا برخیزید؛ یا کارِ شما تمام شد؛ بفرمایید بیرون. لذا گفتنِ چنین عبارتهایی ایرادی ندارد و شرم و حیا در اینباره، بیمورد است. ادب حُکم میکند که انسان در حدّ امکان، نزد دیگران، طولانیمدت ننشیند؛ بلکه تا میتواند، نشستن خود در نزد دیگران را کوتاه بگرداند تا اسباب زحمتشان نشود؛ مگر اینکه مطمئن باشد که طرف مقابل از این بابت خرسند است یا دوست دارد که وی، همچنان نزد او بنشیند؛ و گرنه، اصل بر این است که همنشینی با مردم را طولانی نگردانید؛ زیرا چهبسا گرفتار باشند یا بخواهند به کار خویش برسند و شرم و حیا، آنان را از اینکه از شما بخواهند که برخیزید، باز دارَد؛ اگرچه گفتنش، هیچ ایرادی ندارد و بیادبی هم نیست؛ زیرا اللهU به همنشینان پیامبرش دستور داد که پس از صرف غذا، برخیزند و وقتِ پیامبرr را نگیرند یا با نشستن طولانی در نزدش، او را نیازارند؛ چنانکه میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلَّآ أَن یُؤۡذَنَ لَکُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیۡرَ نَٰظِرِینَ إِنَىٰهُ وَلَٰکِنۡ إِذَا دُعِیتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِینَ لِحَدِیثٍۚ إِنَّ ذَٰلِکُمۡ کَانَ یُؤۡذِی ٱلنَّبِیَّ فَیَسۡتَحۡیِۦ مِنکُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا یَسۡتَحۡیِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [الأحزاب : ٥٣]
ای مؤمنان! وارد خانههای پیامبر نشوید مگر آنکه برای (صرف) خوراکی به شما اجازه داده شود؛ بیآنکه منتظر آماده شدن غذا باشید؛ ولی آنگاه که دعوت شدید، وارد شوید و چون غذا خوردید، پراکنده گردید و سرگرم گفتگو نشوید. این کار، پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میکند. و الله از بیان حقیقت شرم ندارد.
لذا اگر کسی دربِ خانهی شما را زد و در را به رویش باز کردید و گفتید که الآن فرصت نشستن ندارم، هیچ ایرادی در این کار نیست؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ﴾ [النور : ٢٨]
و اگر به شما گفته شد: بازگردید (و اجازهی ورود ندادند)، پس بازگردید که این برای شما پاکیزهتر است.
تو ای صاحبخانه! از گفتنِ «برگرد» یا از اجازه ندادن شرم مکن؛ و تو که اجازهی ورود خواستهای! اگر به تو اجازهی ورود ندادند یا به تو گفتند که برگرد، ناراحت نشو؛ زیرا چهبسا انسان ضرورت یا شرایطی دارد که نمیتواند پذیرای کسی باشد. لذا نباید برای ورود، پافشاری کنید یا صاحبخانه را در تنگنا قرار دهید؛ چراکه اگر به خواستهی صاحبخانه عمل کنید و برگردید، این به فرمودهی الله متعال برای دلهای شما پاکیزهتر است: ﴿هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ﴾.
الله متعال میفرماید:
﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾ [المجادلة: ١١]
الله (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند، به درجات بزرگی بالا ببرد.
البته الله متعال، حد و اندازهی این درجات را بیان نفرمود؛ زیرا جایگاه و درجهی انسان، به ایمان و علمِ او بستگی دارد؛ هرچه ایمانش قویتر و علمش بیشتر و سودمندتر باشد و هم خودش از آن نفع ببرد و هم دیگران، درجه و جایگاهش بالاتر خواهد بود؛ لذا چه شایسته است که ایمان خویش را تقویت کنیم و بر دانش خود بیفزاییم و تا میتوانیم برای نشر و گسترش این علوم سودمند، بکوشیم تا در شمارِ کسانی قرار گیریم که اللهمتعال بر درجه و جایگاهشان میافزاید.
***
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ﴾ [فاطر: ٢٨]
بهراستی تنها بندگان دانای الله از او میترسند.
1384- وعن معاویةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ یُرِدِ اللهُ بِهِ خَیْراً یُفَقِّهْهُ فی الدِّینِ». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: معاویهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس که الله نسبت به او ارادهی خیر نماید، فهم و بینش دینی، نصیبش میگرداند».
شرح
این، یکی دیگر از آیاتیست که امام نووی/ در ادامهی این بخش در فضیلت علم و دانش آورده است؛ پیشتر دربارهی سه آیه سخن گفتیم و اینک به شرح و توضیح این آیه میپردازیم که چهارمین آیهی مذکور در این باب میباشد؛ اللهU میفرماید:
﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ﴾ [فاطر: ٢٨] بهراستی تنها بندگان دانای الله از او میترسند.
خشیت که در این آیه آمده، همان ترسیست که با تعظیم و بزرگداشت همراه میباشد. لذا مفهوم ترس در واژهی «خشیت»، نسبت به مفهوم ترس در واژهی «خوف» خاصتر است؛ یعنی: هر خشیتی، خوف یا ترس محسوب میشود؛ اما هر خوف یا ترسی، خشیت بهشمار نمیآید؛ از اینرو انسان از شیر میترسد، اما این بدین معنا نیست که شیر را تعظیم میکند. انسان از اللهU هم میترسد و هم او را بزرگ میدارد و تعظیمش میکند. لذا اگر انسان از چیزی بترسد، به او «ترسو» میگویند؛ ولی کسی که از الله متعال میترسد، از آنجا که این ترس، همان خشیت است و با تعظیم همراه میباشد، چنین انسانی را «ترسا» مینامند. الله متعال میفرماید:
﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ﴾ [المائدة: ٤٤]
پس، از مردم نترسید و از من بیم داشته باشید
ولی بهراستی ترسایان چه کسانی هستند؟ ترسایان و اهل خشیت، همان علما هستند؛ آنانکه نسبت به الله و نامها و صفات و افعال الاهی و نیز به احکامش علم و دانش دارند و از حکمتهای الاهی در قوانین شرعی و تقدیریِ پروردگار آگاهند و میدانند که اللهU از هر جهت، کامل و بینقص میباشد و هیچ عیب و نقصی در افعال و احکام الاهی وجود ندارد؛ از اینرو از اللهU خشیت دارند؛ یعنی ضمن اینکه از او میترسند، او را تعظیم میکنند. این، بیانگر فضیلت علم و دانش است و نشان میدهد که یکی از اسباب و عوامل خداترسی، علم و دانش میباشد و انسانی که از اللهU بیم داشته باشد، از گناهان میپرهیزد و اگر مرتکب گناه و معصیت شود، توبه و استغفار میکند؛ زیرا ترس و خشیت الاهی در دلِ اوست و ضمن اینکه از اللهU بیم دارد، او را تعظیم مینماید.
سپس مؤلف/ احادیثی در اینباره ذکر کرده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که معاویهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس که الله نسبت به او ارادهی خیر نماید، فهم و بینش دینی، نصیبش میگرداند».
اللهU نسبت به بندگانش هرچه بخواهد، نیک یا بد، اراده میفرماید؛ البته گفتنیست که ارادهی الاهی، همهاش خیر و نیکیست؛ هرچند مقتضای ارادهاش، شر یا بد و ناگوار باشد؛ زیرا همهی تقدیر الاهی خیر است و در مقتضای تقدیرش، خیر و شر وجود دارد. به عبارت دیگر: باید ارادهی الاهی را که سراسر خیر و نیکیست، متفاوت از مقتضای ارادهاش بدانیم که در آن، هم خیر و نیکیست و هم شر و بدی؛ زیرا ارادهی الاهی، جزو افعال اوست و به هیچ عنوان در افعال الاهی، شر و بدی وجود ندارد. [اینجاست که باید به تفاوت فعل و مفعول و نیز تفاوت اراده و مقتضایِ آن] توجه کنیم. حکایت مردم، مانند حکایت ظرف است؛ در قلبِ هرکس خیر و نیکی وجود داشته باشد، الله متعال او را به انجام کارهای نیک موفق میگرداند و هرکه در قلبش شرارت و بدی باشد، الله متعال او را تنها میگذارد و به او توفیق نیکی نمیدهد. اللهU میفرماید:
﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾ [الصف: ٥]
و چون منحرف شدند، الله، دلهایشان را منحرف کرد.
یعنی اللهU دلهایشان را منحرف نکرد، مگر اینکه آنان، خودشان ابتدا کجروی کردند و خواهان شرارت و انحراف بودند؛ لذا توفیق کارهای نیک نیافتند. کسی که در قلبش آهنگ خیر و نیکی داشته باشد، اللهU او را بهسوی خیر و نیکی رهنمون میشود و چون اللهU خیر بندهای را بخواهد، علم و بینش دینی نصیبش میگرداند و آنقدر از علوم شرعی به او میدهد که به کمتر کسی عنایت میکند. لذا شایسته است که انسان با ذوق و شوق فراوان به تحصیل علوم دینی بپردازد؛ زیرا الله متعال برای تحقق هر چیزی، اسبابی نهاده است و اسباب کسب علم، تلاش و کوشش در راه تحصیل دانش است؛ البته فقه، از علم و دانش، فراتر میباشد و صرفا فراگیری نظریِ علوم دینی نیست؛ بلکه جنبهی عملی نیز، حایز اهمیت است و فقه و فهم دینی، به معنای داشتن علم توأم با عمل میباشد؛ از اینرو گذشتگان نیکسیرت نسبت به فراوانی علمایِ اسمی و بیعمل، و اندک بودن فقها (=علمای عامل) هشدار دادهاند؛ چنانکه ابنمسعودt فرموده است: «آنگاه که علمایِ بیعمل (که فهم و بینش دقیق ندارند،) زیاد شوند و علمای عاملی که فهم و بینش دقیق دینی دارند، اندک باشند، چه حال و روزِ بدی خواهید داشت!» لذا کسی که دانش و اطلاعاتی در زمینهی علوم دینی داشته باشد، اما به آن عمل نکند، فقیه بهشمار نمیآید؛ اگرچه بزرگترین کتابهای فقهی را حفظ داشته باشد و متون فقهی و علمی را درک کند؛ چنین شخصی، کتابخوان یا خواننده به شمار میآید، نه فقیه یا عالِم راستین. فقیه و عالمِ راستین، کسیست که ابتدا علم و دانش فرا میگیرد و سپس به آموختههای خویش عمل میکند؛ از این رو قوم شعیبu به آن بزرگوار گفتند:﴿یَٰشُعَیۡبُ مَا نَفۡقَهُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَقُولُ﴾ ؛ یعنی: «ای شعیب! بسیاری از سخنانت را نمیفهمیم»؛ زیرا آنها از خیر و نیکی محروم شده بودند و چون اللهU میدانست که در قلب خویش، قصد شنیدن و فهمیدن حقیقت را ندارند، آنان را از این خیر بزرگ محروم گردانید. لذا مشتاق کسب علم و عمل به آن باشید تا در جرگهی کسانی قرار گیرید که اللهU نسبت به آنان ارادهی خیر فرموده است. امید است که الله متعال، ما را جزو کسانی قرار دهد که به تفقه و دانشاندوزی در دین الاهی میپردازند و ضمن فراگیریِ علوم دینی، در نشر و گسترشِ آن میکوشند و بدینسان هم خودشان از علون دینی بهره میبرند و هم به دیگران فایده میرسانند.
***
1385- وعن ابنِ مسعودٍt قال: قالَ رسولُ اللهr: «لا حَسَدَ إِلاَّ فِی اثَنَتَیْن: رَجُلٌ آتَاهُ الله مَالاً، فَسَلَّطَهُ على هَلکَتِهِ فی الحَقِّ. ورَجُلٌ آتَاه الله الْحِکْمَةَ فُهو یَقضِی بِها وَیُعَلِّمُهَا». [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: رسولاللهr فرمود: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است: شخصی که الله به او مالی داده و به او همت خرج کردن در راه درست را عنایت نموده است؛ و شخصی که الله به او حکمت و معارف دینی داده است و او به آن، حُکم و عمل میکند و - به دیگران نیز- آموزش میدهد».
شرح
امام نووی/ پس از ذکر حدیث معاویهt در باب فضیلت علم، حدیثی بدین مضمون آورده است که ابنمسعودt میگوید: رسولاللهr فرمود: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است...». رشک بردن، یکی از مفاهیم حسادت و بدین معناست که انسان از بابت نعمتی که اللهU به دیگری داده است، ناراحت باشد؛ مثلاً برایش ناگوار باشد که الله متعال به کسی مال و ثروت بخشیده است؛ لذا آرزو کند و بگوید: ای کاش فلانی، چنین ثروتی نداشت! این، یعنی حسادت، و حرام است؛ یا بهعنوان مثال: کسی علمی داشته باشد و انسان آرزو کند که ای کاش فلانشخص این تخصص یا دانش را نداشت! این، حسادت است و یکی از گناهان کبیره بهشمار میآید.
حسادت، یکی از ویژگیهای یهودیان است؛ همانگونه که الله متعال دربارهی آنان میفرماید:
﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ [النساء : ٥٤]
یا به آنان که الله از فضل و کَرَمش به آنان بخشیده است، حسد میورزند؟!
همچنین دربارهی یهودیان میفرماید:
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّ﴾ [البقرة: ١٠٩]
بسیاری از اهل کتاب، به سبب حسادتی که در وجودشان ریشه کرده، دوست دارند شما را که ایمان آوردهاید، به کفر بازگردانند؛ هرچند حق و حقیقت برایشان روشن شده است!
اما نوعِ دیگرِ حسادت یا رشک بردن، همان غبطه خوردن میباشد؛ یعنی انسان به کسی که اللهU به او نعمتی چون مال و ثروت، یا پُست و مقام یا فرزند داده است، غبطه بخورد و بگوید: «ماشاءالله؛ خداوند به فلانی چنین نعمتی داده است». مردم به یکدیگر دربارهی نعمتهایی که اللهU به آنان داده است، غبطه میخورند؛ اما غبطهی درست، و حقیقی فقط در دو مورد میباشد: نخست: در علم و دانشِ سودمند؛ یعنی به فرمودهی رسولاللهr: «الله متعال به شخصی، حکمت و دانشِ دینی داده باشد و آنشخص مطابق آن، حُکم و عمل نماید و آنرا به دیگران نیز آموزش دهد»؛ در چنین موردی، میتوان به چنین شخصی رشک برد؛ زیرا علم و دانش، از هر نوع مال و ثروتی سودمندتر است و در میان کارهای شایسته نیز سودمندترین عمل، بهشمار میآید؛ زیرا انسان همینکه میمیرد، عملش قطع میشود، مگر در سه مورد که از آن جمله: دانشیست که دیگران از آن نفع میبرند؛ لذا تا زمانی که مردم از دانشِ او استفاده کنند، ثوابش به او میرسد. هرچه دانش خود را در اختیار دیگران بگذاری، بر آن افزوده میشود؛ لذا یکی از مهمترین عوامل ماندگاریِ علم و دانش و تثبیت آن در حافظه، این است که انسان آنرا به دیگران آموزش دهد و بدینسان الله متعال، آن را در ذهن انسان ماندگار میگرداند و بر علم و دانش انسان میافزاید؛ زیرا اگر انسان به فکر کمک به دیگران باشد، الله متعال به او کمک میکند. البته ناگفته نماند که برای آموزش دیگران، تنها زمانی پیشقدم شوید که شایستگی و آمادگی کافی داشته باشید؛ زیرا کسی که بدون شایستگی یا آمادگی کافی، به تدریس میپردازد، چهبسا ندانسته و از روی ناآگاهی، سخنان باطل و نادرست بگوید یا اینکه در برابر مردم، شرمنده شود و از پاسخگویی به پرسشهایشان درمانده گردد. کسب علم و دانش،مانند ثروتاندوزی، زحمت فراوانی ندارد؛ درست است که کسب علم بیزحمت نیست و باید برای دانشاندوزی تلاش کرد، اما همانند ثروتاندوزی درد سر ندارد و لازم نیست که انسان آنگونه که برای کسب مال و ثروت، به خزانه و حسابدار و حسابرسی نیاز دارد، به چنین چیزهایی نیاز داشته باشد؛ خزانهی علم و دانش، قلبِ انسان است و قلبِ انسان، همیشه با اوست؛ از اینرو انسان همیشه در این فکر و خیال نیست که مبادا دزد به گاوصندوقش دستبُرد بزند یا مبادا پولش به یکباره بسوزد؛ بلکه علم انسان، در قلبش محفوظ است و هرچه آنرا در اختیار دیگران بگذارد، ماندگارتر و محفوظتر میشود.
خلاصه اینکه علم و دانش، بزرگ ترین نعمت الاهی پس از اسلام و ایمان است که به بندهای داده میشود.
و اما دومین کسی که رشک بردن به او یا غبطه خوردن به عملش، درست و بهجاست، کسیست که: «الله متعال به او مال و ثروت داده و به او همت خرج کردن در راه درست را عنایت نموده است». لذا رشک بردن به کسی که ثروتش را در راه درست و پسندیده خرج میکند، جایز است؛ ما به چنین کسی از آن جهت رشک میبریم که او، ثروتش را در راه درست خرج میکند؛ نه از این بابت که ثروت فراوانی دارد. لذا هیچگاه به ثروتمندِ بخیل یا خسیس رشک نمیبریم؛ بلکه برایش متأسفیم و میگوییم: بیچاره روز قیامت باید بهخاطر اینهمه ثروت، جواب پس دهد که آنرا از چه راهی بهدست آورده و در چه راهی و چهگونه خرج کرده است؟! اما اگر ثروتمندی، مال و ثروت خود را در راه درست و پسندیده خرج کند، بر او رشک میبریم و میگوییم: «ماشاءالله؛ آفرین بر او»؛ ولی به کسی که مال و ثروتش را در راه تجملات و خریدن ماشینهای مدلبالا و ساختمانهای آنچنانی خرج میکند، رشک نمیبریم؛ بلکه اگر در چنین راههایی ولخرجی کند، او را اسرافکار و زیانکار میدانیم؛ چراکه الله متعال، اسرافکاران را دوست ندارد. بر ثروتمندی رشک برده میشود که ثروتش را در راه الله و برای کسب رضایت او خرج میکند و ثروتمندی که ثروتش را در راه عیاشی و خوشگذرانی هزینه مینماید، نه تنها شایستهی این نیست که به او و ثروتش غبطه بخوریم، بلکه برایش متأسفیم؛ اما اگر کسی، از ثروتش در راه درست استفاده کند، مثلاً برای اینکه ازدواج نماید و بدینسان از هرزگی و فسادکاری بپرهیزد و صاحبِ فرزندانِ نیکوکاری شود، از آنجا که از ثروتش در جهتی شرعی استفاده کرده است، میتوان به او غبطه خورد.
شاهد موضوع از این حدیث، همان بخشیست که رسولاللهr فرمود: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است» که از آن جمله، «شخصیست که الله به او حکمت و معارف دینی داده و او به آن، حُکم و عمل میکند و- آن را به دیگران نیز- آموزش میدهد».
***
1386- وعن أَبی موسىt قالَ: قَالَ النَّبِیُّr: «مَثَلُ مَا بَعَثَنِی الله بِهِ مِنَ الْهُدَى وَالعِلْمِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أصَابَ أرْضاً؛ فَکَانَتْ مِنْهَا طَائِفَةٌ طَیِّبةٌ قَبِلَتِ المَاءَ فَأَنْبَتَتِ الکَلأَ، وَالعُشْبَ الکَثِیرَ، وَکَانَ مِنْهَا أجَادِبُ أمْسَکَتِ المَاءَ، فَنَفَعَ اللهُ بِهَا النَّاسَ، فَشَرِبُوا مِنْهَا وَسَقَوْا وَزَرَعُوا، وَأَصَابَ طَائِفَةً مِنْهَا أُخْرَى إنَّمَا هِیَ قِیعَانٌ؛ لا تُمْسِکُ مَاءً وَلا تُنْبِتُ کَلأً، فَذلِکَ مَثَلُ مَنْ فَقُهَ فی دِینِ اللهِ، وَنَفَعَهُ مَا بَعَثَنِی اللهُ بِهِ، فَعَلِمَ وَعَلَّمَ، وَمَثَلُ مَنْ لَمْ یَرْفَعْ بِذلِکَ رَأسَاً، وَلَمْ یَقْبَلْ هُدَى اللهِ الَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: ابوموسیt میگوید: پیامبرr فرمود: «مثال هدایت و دانشی که الله مرا با آن مبعوث گردانیده، مانند بارانیست که بر زمین میبارد؛ زمینی که حاصلخیز باشد، آب باران را در خود جذب میکند و در نتیجه در این زمین، علف و گیاهان فراوانی میروید. و زمینی که سخت است، آب را بر روی خود نگه میدارد و الله، مردم را از این آب، بهرهمند میسازد؛ لذا مردم از این آب، مینوشند و با آن، کشاورزی و آبیاری میکنند. اما شورهزار و زمین خشک، بارانی را که در آن میبارد، در خود نگه نمیدارد و هیچ گیاهی بهبار نمیآورد. زمین حاصلخیز، مثال کسیست که از دانش و بینش دینی برخوردار میشود و الله، او را از هدایت و دانشی که مرا با آن برانگیخته، بهرهمند میسازد؛ لذا این شخص، خود، دانش میآموزد و به دیگران نیز آموزش میدهد. اما زمین شورهزار، مثال کسیست که به احکام و علوم دینی توجهی نمیکند و رهنمودهایی را که از سوی الله آوردهام، نمیپذیرد».
شرح
این، حدیثیست که مؤلف/ در باب فضیلت دانشاندوزی و آموزش آن به دیگران آورده است؛ حدیثی که ابوموسیt از پیامبرr روایت کرده است؛ پیامبرr در این حدیث مثالی جالب بیان نموده و دانش دینی و رهنمود الاهی را به باران تشبیه فرموده است؛ زیرا باران، زمین مرده را زنده میکند و وحی الاهی، به دلهای مُرده حیات و زندگی میبخشد؛ از اینرو الله متعال پیام و رسالت محمدr را «روح»، یعنی وحی و شریعتِ حیاتبخش نامیده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّکَ لَتَهۡدِیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ أَلَآ إِلَى ٱللَّهِ تَصِیرُ ٱلۡأُمُورُ ٥٣﴾ [الشورى: ٥٢، ٥٣]
و همانگونه (که بر پیامبران گذشته وحی کردیم) قرآن حیاتبخش را از کلام خویش بر تو نازل نمودیم. پیشتر نمیدانستی که کتاب و ایمان چیست. ولی آن (وحی) را نوری قرار دادیم که با آن هر یک از بندگانمان را که بخواهیم، هدایت میکنیم. و تو، به راه راست فرا میخوانی؛ به راه الله که آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست. آگاه باشید که همهی امور به سوی الله باز میگردد.
لذا همانگونه که پیامبرr فرموده است: وحی الاهی، همانند
باران میباشد که بر سه نوع زمین میبارد: نخست: زمین حاصلخیز که آب باران را جذب میکند و در آن، علف و گیاهان
فراوانی میروید؛ دوم: زمین سخت که آب را بر روی خود نگه میدارد و مردم از این آب
برای آشامیدن و کشاورزی و آبیاری، استفاده میکنند. اما زمین سوم، شورهزاریست که
نه آب را در خود نگه میدارد و نه گیاهی در آن میروید. مردم نیز در رابطه با
هدایت و دانشی که اللهU
پیامبرr
را با آن، برانگیخته است، سه دستهاند؛ دستهی نخست، کسانی هستند که هدایت و
رهنمود الاهی را میپذیرند و به فراگیری علوم دینی میپردازند و فقیه و عالم میشوند
و این علم را به دیگران نیز آموزش میدهند. اینها، همانند زمین پاک و حاصلخیزی
هستند که
مردم و دامهایشان، از گیاهان و چراگاههای
چنین زمینی بهرهمند میشوند.
دستهی دوم، حاملان هدایت الاهی هستند؛ یعنی راویان علم و حدیث که فقیه نیستند. اینها، مانند زمینی هستند که آب را در خود نگه میدارد و مردم از این آب برای آشامیدن و کشاورزی وآبیاری استفاده میکنند؛ اما گیاهی در این زمین، نمیروید؛ این زمین، مثال آن دسته از راویانیست که به روایت حدیث، بسنده میکنند.
و دستهی سوم، کسانی هستند که از هدایت و دانش دینی، رویگرداناند؛ بلکه خبرهای آسمانی را انکار میکنند و از پذیرش آن، روی میگردانند و از اینرو نه خود، از رهنمودها و دانشی که پیامبرr آورده است، بهره میبرند و نه به دیگران فایده میرسانند. اینها همانند زمین شورهزاری هستند که نه آب را در خود نگه میدارد و نه گیاهی میرویاند.
حال خود بنگر که جزو کدامیک از این دستهها هستی؟ آیا همانند زمین خاصلخیزی هستی که آب را در خود جذب میکند و در آن، علف و گیاهان فراوانی میروید یا همانند دومین یا سومین نوعِ زمین هستی؟
این حدیث، بیانگر شیوهی آموزشی بسیار خوب پیامبرr است که در آموزش مسایل، نمونهها و مثالهایی ذکر میکرد؛ زیرا ذکر مثالهای عینی، درک معانی و مفاهیم را برای انسان، آسانتر میکند و تجربه نیز این را ثابت کرده است؛ زیرا بسیاری از مردم، زمانی یک مسأله یا موضوع را درک میکنند که مثالهایی عینی برای آنها بیان میشود؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖ﴾ [البقرة: ٢٦١]
مثال کسانی که اموالشان را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهایست که از آن هفت خوشه به ثمر میرسد و در هر خوشه، یکصد دانه است.
اگر این معنا، بدین صورت بیان میشد که: «هرکه در راه الله یک دانه انفاق کند، پاداشِ بذل و بخششِ هفتصد دانه به او میرسد»، آنگاه این مفهوم به خوبیِ مثالی که بیان شده است، در ذهن انسان جا نمیگرفت؛ لذا ذکر مثال، درک معانی و مفاهیم را آسانتر میگرداند. الله متعال میفرماید:
﴿وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا یَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ ٤٣﴾ [العنکبوت: ٤٣]
و این مثالها را برای مردم بیان میکنیم و تنها عالمان و دانشمندان، آن را درمییابند.
لذا ذکر مثال، یکی از شیوههای آموزشی بسیار خوب و مفید بهشمار میرود؛ از اینرو هنگامیکه با تودهی مردم سخن میگویید، در حد امکان مطالب مورد نظرتان را با ذکر مثال، برای آنها بیان کنید تا بهواسطهی نمونههای عینی، مطلب و موضوع را بهتر دریابند.
***
1387- وعن سهل بن سعدٍt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ لِعَلِیٍّt: «فَوَاللهِ لأَنْ یَهْدِیَ اللهُ بِکَ رَجُلاً وَاحِداً خَیْرٌ لَکَ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: سهل بن سعدt میگوید: پیامبرr به علیt فرمود: «به الله سوگند که اگر الله، یک نفر را بهوسیلهی تو هدایت نماید، برای تو از شتران سرخمو بهتر است».
1388- وعن عبد الله بن عمرو بن العاص$: أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «بَلِّغُوا عَنِّی وَلَوْ آیَةً، وَحَدِّثُوا عَنْ بَنِی إسْرَائِیلَ وَلا حَرَجَ، وَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». [روایت بخاری]([7])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: پیامبرr فرمود: «از طرف من تبلیغ کنید؛ اگرچه یک آیه (=یک مسأله) باشد و گناهی ندارد که از بنیاسرائیل (آنچه را که مطابق شریعت اسلام است،) نقل نمایید و هرکه بهعمد دروغی بر من ببندد، نشیمنگاهش را در دوزخ آماده کند».
شرح
امام نووی در ادامهی احادیثی که در باب فضیلت علم آورده، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که سهل بن سعدt میگوید: پیامبرr روز خیبر، هنگامی که پرچم را به دست علیt داد، به او فرمود: «بدون عجله، به سوی آنها برو تا به منطقهی آنها برسی؛ آنگاه آنان را به سوی اسلام فرابخوان و آنان را از حقوق الله متعال که در دین بر آنها واجب میشود، آگاه کن. به الله سوگند که اگر الله، یک نفر را بهوسیلهی تو هدایت نماید، برای تو از شتران سرخمو بهتر است». گفتنیست: در متن این حدیث، واژهی «حُمْر»، با سکون حرف «میم» آمده است که جمع واژهی «حمراء» میباشد. برخی از طلاب و دانشجویان، این واژه را با ضمهی حرف «میم» میخوانند؛ یعنی میگویند: «حُمُر» که جمع «حِمار» به معنای درازگوش یا الاغ میباشد؛ این، اشتباه است؛ تلفظ درست این واژه، با سکون «میم» میباشد که به معنای شتران سرخموست و مرغوبترین و محبوبترین اموال عرب در آن زمان بهشمار میآمد. پیامبرr به علیt فرمود: «اگر الله، یک نفر را بهوسیلهی تو هدایت نماید، برای تو از شتران سرخمو بهتر است» و این، تشویقی به علم و آموزشِ آن به دیگران و نیز فراخواندن بهسوی اللهU میباشد؛ زیرا دعوت دادن به سوی اللهU بدون داشتنِ علم، امکانپذیر نیست؛ لذا کسی دعوت میدهد یا بهسوی شریعت الاهی فرا میخوانَد که نسبت به دین و شریعت، علم و دانش دارد و این، بیانگر فضیلت علم و دانش است.
سپس مؤلف/ حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص$ را آورده که پیامبرr فرموده است: «بَلِّغُوا عَنِّی وَلَوْ آیَةً»؛ یعنی: «از طرف من تبلیغ کنید؛ گرچه یک آیه (یک مسأله) باشد». به عبارت دیگر: آنچه را که میگویم یا انجام میدهم یا تأیید میکنم، یعنی همهی سنتهای مرا به مردم برسانید؛ اگرچه یک سنت یا یک آیه از کتابالله باشد. واژهی «وَلَوْ» یا «اگرچه» در اینجا برای "تقلیل" است؛ یعنی انسان نباید بگوید: اگر عالِمی بزرگ بودم و دانشِ فراوانی داشتم، تبلیغ میکردم. خیر؛ اینگونه نیست؛ بلکه انسان هرچه میداند، حتی یک آیه یا یک حدیث، باید آنرا به دیگران برساند؛ البته بدین شرط که مطمئن باشد، آنچه میگوید، سخن پیامبرr است و ناآگاهانه و بدون علم، سخنی را به پیامبرr نسبت ندهد؛ از اینرو پیامبرr در ادامه فرمود: «هرکه بهعمد دروغی بر من ببندد، نشیمنگاهش را در دوزخ آماده کند»؛ یعنی: هرکس به عمد سخنی را به پیامبرr نسبت دهد که میداند پیامبرr چنین سخنی نفرموده است، باید جایگاهش را در دوزخ آماده کند. این عبارت، اگرچه به صورت دستوری یا امر آمده، اما بدین معناست که چنین شخصی جایگاهش را در دوزخ آماده کرده و با دروغ بستن بر پیامبرr، سزاوارِ این شده است که جزو ساکنان دوزخ باشد؛ زیرا دروغ بستن بر پیامبرr مانند دروغ بستن بر سایر انسانها نیست؛ بلکه دروغ بستن بر اللهU و دروغ بستن بر شریعتش بهشمار میآید؛ چراکه پیامهای نبوی، همان وحی و شریعت الاهیست. همچنین دروغ بستن بر یک عالِم، مانند دروغ بستن بر تودهی مردم نیست؛ یعنی اگر بهدروغ یا بدون علم بگویی: فلانچیز حلال و فلان چیز حرام است؛ یا فلانکار، سنت و فلان عمل، مستحب است یا اینکه چنین اقوالی را بهدروغ به علما نسبت دهی، دروغی که گفتهای بهمراتب شدیدتر و بدتر از دروغ بستن بر تودهی مردم میباشد؛ زیرا علما، وارثان پیامبران هستند و آنچه از پیامبران بهارث بردهاند، تبلیغ شریعت الاهیست و اگر کسی بر آنان دروغ ببندد، در حقیقت بر شریعت دروغ بسته است. برخی از مردم که دوست دارند مردم از فلانکار دست بکشند، بهدروغ میگویند: فلانعالِم، گفته است که این کار، حرام میباشد؛ چون میداند که اگر این دیدگاه را به فلانعالِم نسبت دهد، مردم از او میپذیرند؛ لذا دروغ میگوید و دیدگاه مورد نظرش را بهدروغ به آن عالِم نسبت میدهد! گناهِ چنین کاری، بهمراتب از دروغ بستن بر تودهی مردم، سنگینتر و بدتر میباشد.
امروزه بیانیهها و نشریاتی که حاویِ نکات تهدیدآمیز یا تشویقهاییست، رواج فراوان پیدا کرده است و در آنها، به پیامبرr سخنان دروغینی را نسبت میدهند و در شمارگانی فراوان، این دروغها را توزیع میکنند و میگویند: از این طریق، مردم را ارشاد میکنیم! شگفتا! ارشاد کردن با سخنان دروغین؟! لذا توجه داشته باشید که از نشر و توزیع چنین دروغهایی در مساجد یا نصبِ آنها بر سردرِ مساجد و امثال آن، جلوگیری کنید و اجازه ندهید که به نامِ دین یا موعظه و تبلیغِ دینی، بر پیامبر صادق، محمد مصطفیr دروغ ببندند.
در حدیث عبدالله بن عمرو$ آمده است که پیامبرr فرمود: «گناهی ندارد که از بنیاسرائیل (آنچه را که مطابق شریعت اسلام است،) نقل نمایید». بنیاسرائیل، همان یهود و نصارا هستند و نقل سخن از آنان، در صورتی که مخالف شریعتِ اسلام نباشد، جایز است؛ اما باید دقت شود که آنچه میگویند، دروغ نباشد؛ زیرا دروغگویی و تحریف متون و دادههای دینی، رویهایست که یهود و نصارا در طول تاریخ داشتهاند و به نامِ دین، دروغ گفتهاند. از اینرو اگر سخنی از آنها شنیدید، در صورتی که مخالف شریعت رسولاللهr نباشد، ایرادی ندارد که آنرا بازگو کنید و چنانچه با شریعت اسلام مخالف بود، نقل آن جایز نیست؛ مگر بهقصد بیان کردن بطلان و نادرستیِ آن. والله اعلم.
***
1389- وعن أَبی هریرةt أَنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «وَمَنْ سَلَکَ طَریقًا یلْتَمسُ فیهِ عِلْمًا سهَّل الله لَهُ بِهِ طریقًا إلى الجنَّةِ». [روایت مسلم]([8])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «و هرکس، راهی برای جستجوی علم بپیماید، الله به پاس این عملش، راهی برای او به سوی بهشت، هموار میسازد».
1390- وَعَنْهُ أَیضاًt أنَّ رسول اللهr قَالَ : «مَنْ دَعَا إِلَى هُدىً کَانَ لَهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلُ أُجُورِ مَنْ تَبِعَهُ لا یَنْقُصُ ذَلِکَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئاً». [روایت مسلم]([9])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که به سوی هدایت فرابخواند، از پاداشی همچون پاداش کسانی که از او پیروی کنند، برخوردار میشود؛ و این، چیزی از پاداش آنها نمیکاهد».
شرح
این احادیث، دربارهی فضیلت علم و پیامدها و آثار شایستهی آن است؛ ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس، راهی برای جستجوی علم بپیماید، الله به پاس این عملش، راهی برای او به سوی بهشت، هموار میسازد». پیمودن راه در جستجوی علم، شامل هر اقدامی در تحصیل علم میشود؛ یعنی هم راهی را در برمیگیرد که انسان با پاهای خود پُشت سر میگذارد؛ مثلاً به مسجد یا مدرسه یا دانشگاه میرود یا اینکه برای تحصیل علم ناگزیر میشود که به شهر دیگری نقل مکان کند؛ چنانکه صحابیِ بزرگوار، جابر بن عبدالله انصاریt بهخاطر یک حدیث مسافتی یک ماهه را سوار بر شتر پیمود تا حدیث عبدالله بن انیس از پیامبرr را بشنود.
و اما دومین راهی که انسان در جستجوی علم میپیماید، راه معنویست؛ بدینسان که به پژوهش و جستجو در متن کتابها بپردازد یا بکوشد که مسألهای را از زبان علما بشنود؛ لذا کسی که در لابهلای کتابها [و نرمافزارهای موجود] به پژوهش و بررسی دربارهی مسألهای میپردازد، هرچند که روی صندلی نشسته باشد، در حقیقت، راهی را برای کسب علم پیموده است؛ همچنین کسی که برای تحصیلِ علم نزد استاد مینشیند، در مسیر کسب علم قرار دارد و در حالِ پیمودنِ راهیست که به علم و دانش منتهی میشود؛ از اینرو پیمودن راه در جستجوی علم، هم جنبهی حسی دارد که همان قدم زدن در راه مدرسه و دانشگاه یا حوزه میباشد و هم شامل راه معنویست که انسان از طریق مطالعه و پژوهش و تلمذ در نزد استاد، به کسب علم و دانش میپردازد؛ هرچند نشسته باشد.
«هرکس، راهی برای جستجوی علم بپیماید، الله به پاس این عملش، راهی برای او به سوی بهشت، هموار میسازد»؛ زیرا از طریق علوم شرعیست که به احکام نازلشده از سوی اللهU پی میبریم و شریعت و فرمانهای الاهی را میشناسیم و در مییابیم که اللهU از چه کارهایی نهی فرموده است و بدینسان به سوی راهی رهنمون میشویم که به بهشت میرسد و مایهی رضایت و خشنودی الله متعال است. هرچه ذوق و اشتیاق انسان به پیمودن این راه بیشتر باشد، راهش بهسوی بهشت، هموارتر میگردد.
این حدیث، بهروشنی و بهگونهای به کسب علم و دانش تشویق میکند که بر هیچکس پوشیده نیست؛ لذا شایسته است که انسان هر فرصتی بهویژه جوانیاش را غنیت بشمارد و از استعداد جوانیاش، پیش از آنکه روزمرگیهای زندگی او را از تحصیل باز دارَد، به کسب علم و دانش بپردازد.
در حدیث دوم آمده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که به سوی هدایت فرابخواند، از پاداشی همچون پاداش کسانی که از او پیروی کنند، برخوردار میشود؛ و این، چیزی از پاداش آنها نمیکاهد».
دعوت دادن بهسوی هدایت، به معنای آموزش دیگران است؛ دعوتگرِ راه هدایت، همان کسیست که به مردم آموزش میدهد و ارشادشان میکند یا حقیقت را برایشان بیان مینماید؛ این فرد، پاداشی همانندِ پاداش کسانی مییابد که از او پیروی میکنند؛ مثلاً اگر مردم را راهنمایی کنید که پیش از خوابیدن، نماز وتر را بخوانند، ثواب هر کسی که بر اساس سخن شما پیش از خوابیدن نماز وتر را بخواند، به شما نیز میرسد و از پاداش خودش چیزی کاسته نمیشود. لذا اگر به مردم بگویید که پیامبرr فرموده است: «آخرین نماز شما در شب، نماز وتر باشد»، هم ثواب آنانکه بهپیروی از این رهنمود، وتر میگزارند و هم ثواب کسانی که با واسطه، به این رهنمودِ شما عمل میکنند، به شما نیز میرسد؛ هرچند که این سلسله تا روزِ قیامت ادامه یابد و از پاداش خودشان نیز کم نمیگردد.
این حدیث، بیانگر اجر و پاداش فراوانیست که به پیامبرr میرسد؛ زیرا آن بزرگوار امتش را بهسوی خیر و هدایت رهنمون شد و هر یک از افراد این امت، مطابق رهنمود پیامبرr عمل کند، پاداش آن به پیامبرr نیز میرسد؛ بیآنکه از اجر و ثواب عملکننده چیزی کاسته شود؛ اجری کامل برای دعوتگر و عملکننده. حال که اجر و ثواب یکایک افراد این امت به پیامبرr نیز میرسد، روشن میشود که اهدای ثواب عبادت به رسولاللهr اشتباه است؛ مانند کسانی که خودسرانه و از پیش خود و بدون هیچ مبنا و دلیلی شرعی اجتهاد میکنند و دو رکعت نماز میگزارند و ثوابش را به پیامبرr هدیه میکنند! یا قرآن میخوانند و میگویند: پروردگارا! ثوابش را پای پیامبرr قرار بده! این، اشتباه است و نخست در قرن چهارم هجری رواج پیدا کرد؛ یعنی بیش از سیصد سال پس از وفات رسولاللهr. برخی از علما نیز بهاشتباه این کار را مانند اهدای ثواب به پدر ومادر نیک و پسندیده دانستهاند؛ در صورتیکه این، اشتباهی بزرگ و بلکه گمراهی و تصوری باطل در دین است. اگر بپرسیم: آیا شما بیش از ابوبکرt پیامبرr را دوست دارید؟ میگویند: خیر؛ اگر سوال کنیم: آیا محبت شما به پیامبرr بیش از محبتیست که عمرt به آن بزرگوار داشت، باز هم پاسخ میدهند؟ خیر؛ همچنانکه محبتشان به رسولاللهr بیش از محبت عثمان و علی$ و همینطور بیش از محبت دیگر صحابه# به آن بزرگوار نیست؛ همچنین آیا بیش از تابعین و امامان هدایت از جمله: احمد، شافعی، ابوحنیفه و مالک، پیامبرr را دوست دارند؟ پس چرا هیچیک از این بزرگواران، ثواب عمل نیک را به پیامبرr هدیه نکردند؟ چه چیزی شما را از کاری مطلع ساخته است که آنان نمیدانستند یا به آن عمل نکردند؟ باید از اینها پرسید که مگر شما کیستید؟ اصلاً وقتی که پاداش هر عملی، به پیامبرr میرسد، چه دلیل یا ضرورتی وجود دارد که با ایجاد چنین بدعتهایی، در دین نوآوری کنیم؟ فایدهاش چیست؟ نه تنها فایده ای ندارد؛ بلکه باعث میشود که انسان خودش را از اجر و ثواب محروم بگرداند. چه کار نیک خود را به پیامبر اهدا کنی و چه نکنی، اجر و ثواب آن به پیامبرr میرسد؛ زیرا آن بزرگوار، فرموده است: «کسی که به سوی هدایت فرابخواند، از پاداشی همچون پاداش کسانی که از او پیروی کنند، برخوردار میشود؛ و این، چیزی از پاداش آنها نمیکاهد».
این حدیث، بیانگر فضیلت علم است؛ زیرا ارشاد و راهنمایی به سوی خیر و هدایت و نیز تشویق به تقوا و پرهیزگاری، از طریق علم و آگاهی میسر میباشد و از اینرو علم و دانش از مال و ثروت بهتر است؛ یعنی اگر اموال فراوانی را صدقه دهی، علم و دانش و انتقال آن به دیگران، بهمراتب برتر میباشد.
اجازه دهید مثالی عرض کنم؛ در دوران ابوهریرهt چند نفر به حکومت و پادشاهی رسیدند؛ در دوران امام احمد حنبل/ نیز ثروتمندان فراوانی بودند که اموال زیادی را صدقه دادند یا وقف کردند؛ همینطور در دوران ابوالعباس حرانی/؛ اما آن قدرت و ثروت چه شد؟ اینک هیچ اثری از آن نیست؛ اما احادیث ابوهریرهt شب و روز، مورد کنکاکش قرار میگیرد و پاداش آن به آن بزرگوار میرسد؛ همچنین فقه و دانش ائمه رحمهمالله دانشنامه و منشوری علمیست که همچنان در اختیار امت میباشد؛ آن بزرگواران از دنیا رفتهاند، اما عمل و دانش آنها، همچنان باقی و ماندگار است و آنان در قبرهایشان هستند و از اجر و ثواب فقه و دانشی که از خود بهیادگار گذاشتهاند، در قبرهایشان بهرهمند میشوند. این، نشان میدهد که علم و دانش از مال و ثروت برتر است و نفع و فایدهی بیشتری برای انسان دارد.
***
1391- وَعَنْهُ قالَ: قالَ رسولُ اللهr: «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاثٍ: صَدَقةٍ جَاریَةٍ، أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ». [روایت مسلم]([10])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هنگامی که انسان میمیرد،
عملش
قطع میشود؛ مگر در سه مورد: صدقهی جاری، یا علمی که دیگران از آن نفع میبرند یا
فرزند صالحی که برایش دعا میکند».
شرح
مؤلف/ در این بخش، حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هنگامی که انسان میمیرد، عملش قطع میشود؛ مگر در سه مورد: صدقهی جاری، یا علمی که دیگران از آن نفع میبرند یا فرزند صالحی که برایش دعا میکند». این حدیث، انسان را به انجام کارهای نیک و شایسته تشویق میکند؛ زیرا انسان نمیداند که چه زمانی میمیرد؛ از اینرو پیش از آنکه پروندهی اعمالش بسته شود، شایسته است که فرصت را غنیمت بشمارد و به انجام کارهای نیک مبادرت ورزد تا به اجر و ثواب بیشتر و جایگاه والاتری در نزد الله متعال دست یابد. هیچیک از ما نمیداند که مرگش چه زمانی فرا میرسد و نمیداند که در کدامین سرزمین خواهد مُرد؟ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا تَدۡرِی نَفۡسٞ مَّاذَا تَکۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِی نَفۡسُۢ بِأَیِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾
[لقمان: ٣٤]
و هیچکس نمیداند که فردا چه دستآوردی خواهد داشت و هیچکس نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد.
حال که اینچنین است، هر خردمندی فرصت را غنیمت میشمارد و عُمر خویش را در اطاعت و بندگیِ اللهU سپری میکند تا مبادا پیش از توبه و بازگشت به سوی اللهU، ناگهان بمیرد و فرصت عمل و توبه پایان یابد؛ زیرا انسان، همینکه می میرد، همهی اعمالش قطع میشود و دیگر هیچ علمی برای او منظور و ثبت نمیشود؛ زیرا با مرگ، از سرای عمل به سرای پاداش و مجازات انتقال یافته است؛ سرای عمل، دنیاست و پس از آن، هیچ عملی در کار نیست؛ البته همانگونه که در حدیث آمده است: سه عمل همچنان ادامه دارد که از ان جمله، صدقهی جاریست؛ یعنی انسان صدقهای بدهد که اثر و فایدهی آن، پس از مرگش ادامه داشته باشد. بهترین صدقهی جاری، ساختن مسجد است؛ زیرا تا زمانیکه مسجد وجود دارد و مسلمانان در آن نماز میگزارند یا قرآن میخوانند و به تعلیم و تعلم میپردازند، ثوابش به سازندهی مسجد میرسد. وقف ساختمان یا باغ و امثال آن برای فقرا و بینوایان یا برای طلاب یا مجاهدانِ راه الله، صدقهی جاریست. همچنین اگر کسی کتابی سودمند را چاپ و توزیع کند تا مردم از خواندن آن استفاده ببرند، صدقهی جاری بهشمار میآید؛ فرقی نمیکند که آن کتاب، از نویسندگان معاصر باشد یا از نویسندگان گذشته. تعمیر و بهسازی راهها نیز تا زمانی که مردم از آن استفاده کنند، صدقهی جاریست. صدقهی جاری به هر عملی گفته میشود که نفعش پس از مرگ انسان ادامه داشته باشد.
دومین عملی که با مرگ انسان قطع نمیشود، علمیست که دیگران از آن نفع میبرند. علم و دانشی که از انسان میمانَد، سودمندترین صدقهی جاریست؛ فرقی نمیکند که انتقال این علم به دیگران به صورت شفاهی صورت گرفته باشد یا از طریق نگارش کتاب. تألیف کتاب یا آموزش شفاهیِ مردم و انتقال علم و دانش به آنان، صدقه ای جاریست و تا زمانیکه مردم از آن استفاده کنند، اجر و ثوابش به معلم یا نویسنده میرسد.
و سوم، فرزند صالحیست که برای انسان دعا میکند؛ چه دختر باشد و چه پسر. گفتنیست فرزند انسان، شامل نوههای دختری و پسریِ انسان و نیز شاملِ همهی نسل نیکوکاری میشود که پس از انسان برای او دعا میکنند. انسان بهخاطر برجا گذاشتن چنین نسلی از خود، اجر و ثواب میبرد. دقت بفرمایید که رسولاللهr فرمود: «فرزند صالحی که برایش دعا میکند» و نفرمود: فرزند صالحی که برایش نماز میگزارد یا برایش قرآن میخوانَد یا برایش صدقه میدهد یا برایش روزه میگیرد؛ اگرچه همهی اینها کارهای نیک و شایستهایست؛ بلکه فرمود: «فرزند صالحی که برایش دعا میکند». این، نشان میدهد که دعا کردن برای پدر و مادر، بر صدقه دادن یا نماز خواندن یا روزه گرفتن برای آنها، برتری دارد؛ زیرا پیامبرr امتش را بهسوی بهترین کار رهنمون شده است و امکان ندارد که آن بزرگوار، بهترینها را از امتش دریغ کرده باشد. اگر پیامبرr صدقه دادن از طرف پدر و مادر یا نماز خواندن از طرف آنها را برتر از دعا کردن برای آنها میدانست، بهیقین امتش را به انجام این کارها از سوی پدر و مادر رهنمون میشد، نه اینکه آنها را به دعا کردن برای والدین تشویق نماید. لذا اگر کسی از ما بپرسد: بهتر است که از طرف پدر و مادرم صدقه بدهم یا اینکه برایشان دعا کنم؟ میگوییم: دعا کردن بهتر است؛ زیرا این، رهنمود رسولاللهr میباشد. اما شگفتا از تودهی مردم که صدقه دادن از طرف پدر و مادر را برتر از دعا کردن برای آنها میپندارند؛ این پندار، نتیجهی جهل و ناآگاهیست و گرنه، با نیمنگاهی به متون و آموزههای سنت می توان دریافت که دعا کردن برای پدر و مادر بر صدقه دادن از طرف آنها برتری دارد؛ از اینرو پیامبرr در هیچ حدیثی به انجام عمل نیک از طرف پدر و مادر رهنمون نشده است. امام مالک/ میگوید: در مواردی، صحابه# از پیامبرr میپرسیدند که آیا از طرفِ پدر یا مادر درگذشتهی خود، صدقه دهند؟ و پیامبرr میفرمود: بله، ایرادی ندارد؛ اما هیچگاه امتش را به انجام چنین کاری تشویق نفرمود؛ فقط در پاسخ به چنین پرسشهایی بیان نمود که صدقه دادن از طرف پدر و مادر، اشکالی ندارد؛ چنانکه پیامبرr سعد بن عبادهt را از صدقه دادن برای مادرش، منع نکرد و به او اجازه داد که از طرف مادرش صدقه دهد. همچنین مردی نزد پیامبرr آمد و عرض کرد: مادرم با مرگی ناگهانی از دنیا رفت؛ آیا میتوانم باغم را از طرف او صدقه دهم؟ پیامبرr فرمود: بله؛ اما این را به صورت یک رهنمود یا قانون و روشی عمومی، مقرر نفرمود؛ بلکه به دعا کردن برای پدر و مادر تشویق نمود و فرمود: «هنگامی که انسان میمیرد، عملش قطع میشود؛ مگر در سه مورد: صدقهی جاری، یا علمی که دیگران از آن نفع میبرند یا فرزند صالحی که برایش دعا میکند».
***
1392- وَعَنْهُ قال: سمعتُ رسولَ اللهr یقول: «الدُّنْیَا مَلْعُونَةٌ، مَلعونٌ مَا فیها، إِلاَّ ذِکْرَ الله تعالى، ومَا وَالاَه وَعالِماً وَمُتَعلِّماً». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([11])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «دنیا و آنچه در آن است، نفرینشده میباشد؛ جز ذکر الله متعال و آنچه که مانند آن است - یعنی هر عمل نیکی که مانند ذکر خداست- و عالِم (استاد) و کسی که به کسب علم و دانش، مشغول است (دانشآموز)».
1393- وعن أنسٍt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ خَرَجَ فِی طَلَبِ العِلْمِ کَانَ فِی سَبیلِ اللهِ حَتَّى یَرْجِعَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([12])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکه برای فراگرفتن علم- از زادگاه خود- بیرون برود، تا هنگامیکه باز گردد، در راه الله میباشد».
1394- وعن أَبی سعیدٍ الخدریt عَنْ رسولِ اللهr قَالَ: «لَنْ یَشْبَعَ مُؤْمِنٌ مِنْ خَیْرٍ حَتَّى یَکُونَ مُنْتَهَاهُ الجَنَّةَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([13])
ترجمه: از ابوسعید خدریt روایت شده است که رسولاللهr فرمود: «مومن هرگز از خیر و نیکی سیر نمیشود تا آنکه فرجامش بهشت باشد».
1395- وعن أَبی أُمَامَةَt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «فَضْلُ العَالِمِ عَلَى العَابِدِ کَفَضْلِی عَلَى أدْنَاکُمْ». ثُمَّ قَالَ رسول اللهr: «إنَّ اللهَ وَمَلاَئِکَتَهُ وَأهْلَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ حَتَّى النَّمْلَةَ فی جُحْرِهَا وَحَتَّى الحُوتَ لَیُصَلُّونَ عَلَى مُعَلِّمِی النَّاسِ الخَیْرَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([14])
ترجمه: ابوامامهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «برتریِ عالِم بر عابد، همانند برتریِ من نسبت به کمترین شماست»؛ سپس رسولاللهr افزود: «همانا الله و فرشتگانش و اهل آسمانها و زمین، حتی مورچه در لانهی خود و نیز ماهی، بر کسانی که خیر و نیکی را به مردم آموزش میدهند، درود میفرستند».
***
1396- وعن أَبی الدرداءt قالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَبْتَغِی فِیهِ عِلْماً سَهَّلَ اللهُ لَهُ طَریقاً إِلَى الجَنَّةِ، وَإنَّ المَلاَئِکَةَ لَتَضَعُ أجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ العِلْمِ رِضاً بِمَا یَصْنَعُ، وَإنَّ العَالِمَ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِی السَّماوَاتِ وَمَنْ فِی الأرْضِ حَتَّى الحیتَانُ فی المَاءِ، وَفضْلُ العَالِمِ عَلَى العَابِدِ کَفَضْلِ القَمَرِ عَلَى سَائِرِ الکَوَاکِبِ، وَإنَّ العُلَمَاءَ وَرَثَةُ الأنْبِیَاءِ، وَإنَّ الأنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَلا دِرْهَماً وَإنَّمَا وَرَّثُوا العِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَهُ أَخَذَ بحَظٍّ وَافِرٍ». [روایت ابوداود و ترمذی]([15])
ترجمه: ابودرداءt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرکس راهی برای جستجوی علم بپیماید، الله راهی برای او به سوی بهشت، هموار میسازد. و فرشتگان بالهایشان را برای طالبِ علم میگسترانند؛ زیرا کارش را که طلب علم است، میپسندند. همهی کسانی که در آسمانها و زمین هستند، حتی ماهیان در آب، برای عالِم درخواست آمرزش میکنند و برتریِ عالِم بر عابد مانند برتری ماه بر سایر ستارگان است و علما وارثان پیامبران هستند؛ البته پیامبران درهم و دیناری بهارث نگذاشتهاند؛ بلکه تنها علم را بهارث گذاردهاند و هرکس علم کسب کند، بهرهی فراوانی بهدست آورده است».
شرح
مؤلف/ در ادامهی این باب حدیثی بدین مضمون آورده است که ابودرداءt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس راهی برای جستجوی علم بپیماید، الله راهی برای او به سوی بهشت، هموار میسازد». پیشتر توضیحاتی دربارهی این جمله که در حدیثی دیگر آمده بود، بیان شد. در حدیث ابودرداءt همچنین آمده است که پیامبرr فرمود: «همهی کسانی که در آسمانها و زمین هستند، حتی ماهیان در آب، برای عالِم درخواست آمرزش میکنند». این، بیانگر فضیلت علم است و نشان می دهد که اهل آسمان و زمین، حتی ماهیان دریا و جنبندگان خشکی، برای علما درخواست آمرزش میکنند. آری؛ جای تعجب نیست که حیوانات نیز برای اهل علم، از اللهU آمرزش بخواهند؛ زیرا الله متعال در قرآن کریم از زبان موسیu میفرماید:
﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾ [طه: ٥٠]
(موسی) گفت: پروردگارمان، ذاتی است که به هر مخلوقی، آفرینش ویژهای بخشیده و آنگاه (او را بهسوی نیازهایش) راهنمایی کرده است.
لذا حیوانات و حشرات، پروردگارشان را میشناسند:
﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡ﴾ [الإسراء: ٤٤]
آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست، او را به پاکی یاد میکنند و هیچ موجودی نیست مگر آنکه پروردگار را به پاکی و بزرگی میستاید؛ ولی شما ستایش و تسبیحشان را درنمییابید.
هر چیزی تسبیحگوی الله متعال است؛ حتی شنیده شد که سنگریزهای در برابر پیامبرr تسبیح میگفت؛ زیرا الله متعال، پروردگار و مالک همه چیز است؛ چنانکه به آسمانها و زمین فرمود:
﴿ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ ١١﴾ [فصلت: ١١]
خواسته یا ناخواسته (برای اجرای فرمانم، پیش) آیید. گفتند: به دلخواه آمدیم و فرمانبرداریم.
لذا هر چیزی فرمانبردار الله متعال است؛ مگر انسانها و جنهای کافر. از اینرو اللهU در کتاب گرانقدرش بیان فرموده است که بسیاری از مردم برای او سجده میکنند و بسیاری دیگر نیز سزاوار عذاب الاهی هستند:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُ﴾
[الحج : ١٨]
آیا نمیدانی همهی کسانی که در آسمانها و زمین هستند و نیز خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و چارپایان و بسیاری از مردم برای الله سجده میکنند و بسیاری هم سزاوار عذاب هستند.
کسانی که برای اللهU سجده نمیکنند، سزاوار عذاب هستند؛ کافران اگرچه حاضر نیستند که بهخاطر پیروی از شریعت یا برای عبادت و پرستش اللهU، سر به سجده بگذارند، ولی به صورت تقدیری یا اجباری، از سجده کردن برای الله گریزی ندارند؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا﴾ [الرعد: ١٥]
و هر آنکه در آسمانها و زمین است، خواسته و ناخواسته برای الله سجده میکند.
منظور از سجده در اینجا، سجدهی تقدیریست؛ زیرا هر چیزی در برابر تقدیر الاهی، خاضع و فرمان بردار میباشد و هیچکس نمیتواند بر اللهU چیره شود؛ لذا هیچ چیز و هیچکس نمیتواند از سجدهی تقدیری برای الله متعال بگریزد.
اما از آنجا که بسیاری از مردم از سجدهی شرعی برای اللهU سر میتابند، سزاوار عذاب هستند؛ این، در حالیست که خورشید و ماه و ستارگان، و کوهها و درختان و جانوران، برای الله متعال سجده میکنند.
ولی انسانها و جنهای کافر، جز همان سجدهی تکوینی یا تقدیری، برای الله سجده نمیکنند؛ سجدهی تکوینی یا تقدیری، همان سجدهایست که همهی موجودات هستی بهاجبار و بنا بر تقدیری که از سوی اللهU بر آنان رفته است، بهجا میآورند:
﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا﴾ [الرعد: ١٥]
و هر آنکه در آسمانها و زمین است، خواسته و ناخواسته برای الله سجده میکند.
خلاصه اینکه الله متعال، این هستی را بر آن میدارد که برای عالِم درخواست آمرزش نمایند و برتر از استغفار هستی برای اهل علم، این است که فرشتگان، بالهای خود را برای علما و دانشپژوهان میگسترانند؛ زیرا کارِ علما را که جستجوی علم است، میپسندند.
سبحانالله! فرشتگان بزرگوار بالهای خود را برای طالبّ علم میگسترانند؛ آیا امتیاز و فضیلتی برتر از این سراغ دارید؟ بهراستی که این، فضیلت بسیار بزرگیست. پیامبرr در این حدیث بیان فرمود که علما، وارثان پیامبران هستند. چه کسانی از پیامبران، ارث میبرند؟ نزدیکان و خویشاوندانشان؟ خیر. کسانی که شب و روز را در رکوع و سجده سپری می کنند؟ خیر. فقط علما از پیامبران ارث میبرند؛ علما، وارثان پیامبران هستند و علم و عمل را از آنان ارث میبرند؛ پیامبران هیچ درهم و دیناری بهارث نگذاشتهاند. پیامبرr هیچ ارثی برای دخترش فاطمه، عمویش عباس و پسرعموهایش، و نیز هیچ ارثی برای همسرانش برجا نگذاشت و دختر و همسرانش و دیگر نزدیکان و خویشاوندان آن بزرگوار از او ارث نبردند؛ زیرا پیامبران هیچ درهم و دیناری بهارث نمیگذاشتند و این، از حکمت الاهیست تا کسی نگوید که تلاش پیامبرr برای کسب مال و ثروت بوده است. اینک این پرسش مطرح میشود که اگر پیامبران درهم و دیناری از خود بهارث نمیگذاشتند، پس چرا در قرآن کریم آمده است که زکریاu گفت:
﴿فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَ﴾ [مریم: ٥، ٦]
پس از نزد خویش فرزندی به من عطا فرما که وارث من و وارث خاندان یعقوب باشد.
پاسخ: منظور از ارث در این آیه، علم و نبوت است؛ نه مال و ثروت. پیامبران هیچ درهم و دیناری از خود بهارث نگذاشتهاند؛ بلکه تنها علم را بهارث گذاردهاند که بزرگترین میراث است و هرکس علم کسب کند، بهرهی فراوانی بهدست آورده است. از الله متعال میخواهم که شما را جزو کسانی قرار دهد که علم و عمل کسب میکنند؛ این، همان میراث واقعی و سودمند است. آیا غیر از این است که انسان کرانههای زمین از خاور تا باختر را درمینوردد تا به به میراثی که از پدرش مانده است، برسد؟ پس آیا سزاوار نیست که برای کسب علم که میراث پیامبران است، در گوشه و کنارِ زمین به تلاش و تکاپو بپردازیم؟
آری؛ شایسته است که از هیچ کوششی برای دستیابی به میراث پیامبران فروگذار نباشیم؛ همین فضیلت برای علم و دانش کافیست که وقتی یک عالِم، عملی را خالصانه انجام میدهد، این احساس را دارد که امام و الگویش محمد مصطفیr است؛ زیرا الله متعال را آگاهانه و با بصیرت عبادت میکند؛ هنگام وضو گرفتن، احساس میکند که به وضوی پیامبرr مینگرد و از آن بزرگوار الگو میگیرد؛ و آنگاه که نماز میخواند، گویا به نماز پیامبرr نگاه میکند و مطابق روش آن بزرگوار نماز میگزارد و سایر عبادتها را نیز به همین ترتیب انجام میدهد. لذا همین یک فضیلت برای علم و دانش، کافیست. لطف و عنایت پروردگار در حقّ کسی که به او توفیق کسب علم میدهد، بهمراتب بیش از لطف او در حقّ کسیست که اموال فراوان و کاخهای باشکوه و همسران و فرزندان دلبند دارد.
یا الله! به ما علمی سودمند، عملی شایسته، و رزقی حلال و فراخ که ما را از آفریدههایت بینیاز بگرداند، عنایت بفرما؛ بهیقین تو بر هر کاری توانایی.
***
1397- وعن ابن مسعودٍt قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «نَضَّرَ اللهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَیْئاً، فَبَلَّغَهُ کَمَا سَمِعَهُ، فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أوْعَى مِنْ سَامِعٍ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([16])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «الله کسی را که چیزی از ما بشنود و آنرا همانگونه که شنیده است- به دیگران- برساند، شاداب بگرداند؛ چهبسا کسی که- حدیث- به او میرسد، آن را از شنوندهی آن، بهتر دریابد».
1398- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ سُئِلَ عن عِلْمٍ فَکَتَمَهُ، أُلْجِمَ یَوْمَ القِیَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([17])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس از او دربارهی دانشی پرسیده شود و او- دانسته، پاسخِ- آنرا پنهان کند، روز قیامت با افساری آتشین به لگام کشیده میشود».
شرح
نووی/ چندین حدیث در باب فضیلت علم آورده است که بیشترش گذشت؛ از آن جمله، حدیثیست که ابنمسعودt میگوید: پیامبرr فرمود: «نَضَّرَ اللهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا شَیْئاً، فَبَلَّغَهُ کَمَا سَمِعَهُ، فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أوْعَى مِنْ سَامِعٍ»؛ یعنی: «الله کسی را که چیزی از ما بشنود و آنرا همانگونه که شنیده است- به دیگران- برساند، شاداب بگرداند؛ چهبسا کسی که- حدیث- به او میرسد، آن را از شنوندهی آن، بهتر دریابد». لذا «نَضَّرَ»، یعنی شاداب بگرداند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣﴾ [القیامة: ٢٢، ٢٣]
برخی چهرهها در آن روز شادابند و به پروردگارشان نگاه میکنند.
آنانکه روز رستاخیز پروردگارشان را با چشم میبینند، چهرههای شادابی دارند. امید است که اللهU دیدار خودش را نصیبمان بگرداند. اللهU همچنین میفرماید:
﴿فَوَقَىٰهُمُ ٱللَّهُ شَرَّ ذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمِ وَلَقَّىٰهُمۡ نَضۡرَةٗ وَسُرُورٗا ١١﴾ [الإنسان: ١١]
بیگمان الله، آنان را از سختی آن روز نگاه میدارد و به آنان سرور و شادی میرساند.
یعنی: الله متعال چهرههایشان را شادب و دلهایشان را شادمان میگرداند؛ لذا با گریزی که به مفهوم لغوی واژهی «نَضَّرَ» داشتیم، مفهومی که از این حدیث برداشت میکنیم، این است که پیامبرr برای کسی که حدیثی از آن بزرگوار بشنود و آنرا همانگونه که شنیده است، به دیگران نیز برساند، دعا نموده که اللهU در روز رستاخیز چهرهاش را شاداب بگرداند. در ادامهی این حدیث آمده است: «چهبسا کسی که- حدیث- به او میرسد، آن را از شنوندهی آن، بهتر دریابد»؛ یعنی فهم و برداشت دقیقتری نسبت به راویِ حدیث، داشته باشد. همینگونه نیز هست؛ زیرا چهبسا یک راوی، حدیثی را بدون درک معانی و مفاهیم آن بهدرستی روایت کرده و آن را به علمایی رسانده است که مفاهیم و احکام فراوانی از آن، برداشت کردهاند و بدینسان مردم از آن استفاده بردهاند. پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که مثالِ شخص نخست، مانند زمین سختیست که آب باران را بر روی خود نگه میدارد و مردم از آن برای آشامیدن و کشاورزی و آبیاری استفاده میکنند؛ اما مثالِ فقیه، مانند زمین حاصلخیزیست که آب باران را جذب میکند و در آن، علف و گیاهان فراوانی میروید؛ این، مثال آندسته از علماست که احکام و مسایل شرعی را از احادیث، بیرون میکشند و آنرا برای مردم بیان میکنند.
حدیث ابوهریرهt هشداریست نسبت به کسانی که وقتی از آنها دربارهی علمی پرسیده میشود، بهرغم اینکه پاسخش را میدانند، آنرا کتمان میکنند. در این حدیث آمده است: «هرکس از او دربارهی دانشی پرسیده شود و او- دانسته، پاسخِ- آنرا پنهان کند، روز قیامت با افساری آتشین به لگام کشیده میشود»؛ زیرا او آنچه را که الله نازل فرموده، کتمان کرده است. لذا اگر مشخص بود که قصد پرسشگر، فراگرفتن آن مسأله یا پی بردن به موضوعِ مورد سوالش و عملِ به آن میباشد، جایز نیست که از پاسخگویی به او خودداری کنید؛ اما اگر برایتان روشن بود که قصدش آزمودن شماست، تصمیم با خودتان است که جوابش را بدهید یا خیر؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ ﴾ [المائدة: ٤٢]
یهودیان فوقالعاده شنوای سخنان دروغ (و پذیرای باطل)، و بسیار حرامخوارند. اگر نزدت آمدند، در میانشان دواری کن یا از آنان روی بگردان.
زیرا الله متعال میدانست که اینها از آن جهت پیامبرr را داور قرار نمیدهند که به حُکم او عمل کنند؛ بلکه فقط میخواستند بدانند که آن بزرگوار چه دارد؟ لذا اگر کسی نزدتان آمد و بهقصد آزمایشِ شما، سوالی پرسید و در پی حقیقت نبود، اختیار با خودِ شماست که پاسخش را بدهید یا از پاسخگویی به او خودداری کنید؛ همچنین اگر میدانستید که فتوا دادن یا بیان حُکم در آن لحظه، پیامد بدی بهدنبال دارد، پاسخگویی را به وقتِ دیگری موکول کنید؛ این، کتمان علم نیست؛ بلکه موکول کردن فتوا به زمان مناسبیست؛ زیرا گاه ممکن است که بیان یک حُکم در لحظه یا شرایط ویژهای، مصلحت نباشد. از اینرو موکول کردن آن به یک وقت دیگر، ایرادی ندارد.
***
1399- وعنه قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً مِمَّا یُبْتَغَى بِهِ وَجْهُ اللهِU لا یَتَعَلَّمُهُ إِلاَّ لِیُصِیبَ بِهِ عَرَضاً مِنَ الدُّنْیَا، لَمْ یَجِدْ عَرْفَ الجَنَّةِ یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([18])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس علمی را که تنها برای رضای اللهU فرا گرفته میشود، بهخاطر دستیابی به چیزی از دنیا بیاموزد، روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمیرسد».
شرح
مؤلف/ در فضیلت تعلیم و تعلم، حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس علمی را که تنها برای رضای اللهU فرا گرفته میشود، بهخاطر دستیابی به چیزی از دنیا بیاموزد، روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمیرسد».
علوم بر دو گونه است: نوعی از آن تنها برای رضای اللهU فرا گرفته میشود که همان علوم دینی و علوم پایهی آن، مانند زبان عربیست. و نوعِ دیگر علومی مانند هندسه، معماری، میکانیک و امثال آن است که از آن، به علوم دنیوی یاد میشود و کسب آن با هدف دستیابی به مال و ثروت دنیا و امثال آن، هیچ ایرادی ندارد؛ مثلاً کسی در یکی از رشتههای مهندسی تحصیل میکند تا به شغل مورد علاقهاش دست یابد یا در رشتهی میکانیک درس میخواند تا به کار و حقوق دلخواه خود برسد. لذا ایرادی ندارد که انسان از فرا گرفتن چنین علومی، هدف دنیوی داشته باشد؛ اما چه خوب است که در تحصیل این علوم، نیت نماید که علاوه بر اشتغال، به مسلمانان نیز خدمت نماید و هدفش این باشد که وابستگیِ مسلمانان در رشتهی مورد نظرش به کفار برداشته شود و دیگر ناگزیر نباشند که برای پیشبرد برنامهها و فعالیتهای اقتصادی و صنعتی خود و امثال آن، از نیروهای بیگانه کار بگیرند. با این حال اگر هدف کسی از تحصیل در چنین علومی، صرفا اشتغال و دستیابی به کار و حقوق باشد، ایرادی ندارد و گناهی بر او نیست که چرا با هدف دنیوی درس خوانده است و مانند کسیست که برای افزایش مال و ثروتش داد و ستد میکند؛ اما علوم شرعی را تنها باید برای رضایت اللهU فرا گرفت و اگر کسی با هدف دستیابی به چیزی از دنیا به تحصیل در این علوم بپردازد، بوی بهشت به مشامش نمیرسد؛ این، هشدار شدیدیست و نشان میدهد که هرکس دین و علوم دینی را وسیلهی ارتزاق خود قرار دهد یا با هدفی دنیوی به کسب این علوم بپردازد، مرتکب گناه کبیره شده است و هیچ برکتی در علمِ او نیست؛ مثلاً کسی بگوید: «برای اینکه توجه مردم را بهسوی خود جلب کنم یا به نام و نانی برسم، به تحصیل در این علوم میپردازم»؛ یا بگوید: «در این رشته درس میخوانم تا مدرکی بگیرم و مشغول تدریس شوم و حقوقی بگیرم» یا با چنین اهدافی به تحصیل علوم دینی بپردازد؛ بوی بهشت به مشام چنین کسی نخواهد رسید. در رابطه با نظامهای آموزشیِ فعلی که کسی در دانشکدهها و مراکز آموزش عالی به تحصیل در رشتههای علوم اسلامی میپردازد و مدرکی میگیرد، قابل یادآوریست که گرفتن مدرک نباید فقط بهخاطر دنیا باشد؛ لذا اگر دانشجویی بگوید: «من درس میخوانم تا مدرکی بگیرم و به کرسی تدریس دست یابم و از این طریق به مردم خدمت کنم» یا با چنین اهدافی مدرک بگیرد، این، نیت خوب و پسندیدهایست و هیچ ایرادی ندارد. البته آنچه مایهی تأسف است، اینکه امروزه مهمترین معیار برای تشخیص صلاحیت و استخدام افراد، همین مدارک است؛ در صورتیکه فردی بهرغم اینکه مدرک دکترا دارد، اما در حد و پایهی یک دانشآموز دبیرستان نیز دانش و اطلاعات ندارد؛ ولی همینکه مدرک دارد، بهعنوان استاد در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، تدریس میکند. این به جای خود؛ ولی ضروریست که سوابق و تواناییهای علمی افراد نیز مد نظر قرار گیرد. حال که شرایط اینگونه است، ایرادی ندارد که در تحصیل علوم دینی نیمنگاهی هم به مدرک داشته باشید تا از این طریق بستر و شرایط کافی برای شما در زمینهی تدریس و انتقال آموختههایتان به دیگران، فراهم شود؛ اما همواره بهیاد داشته باشید که هدفتان دنیا و کالای زودگذر و فناپذیرِ آن نباشد؛ بلکه رضایت اللهU و خدمت به مردم را هدف خویش قرار دهید تا وعید و هشدار شدیدی که در این حدیث آمده است، دامنگیرتان نگردد؛ زیرا الحمدلله که رسولاللهr میزان دقیقی به ما معرفی کرده و فرموده است: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ، وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»؛([19]) یعنی: «اعمال به نیتها بستگی دارند و دستآوردِ هر کسی، همان چیزیست که نیت کرده است». لذا به دانشجوی علوم اسلامی که در دانشگاه درس میخوانَد تا مدرکی بگیرد و به شغلی دست یابد یا میگوید: «من، از خانوادهای فقیر هستم و میخواهم از این طریق به شغل دلخواهم برسم»، میگوییم: تو که از این طریق خواهان دستیابی به دنیا هستی، زیانکاری؛ ولی اگر هدفش خدمت به مردم باشد و با توجه به اینکه داشتن مدرک برای تدریس در مراکز آموزشی ضروریست، ایرادی ندارد که دانشجو و طالبِ علم نیمنگاهی به کسب مدرک داشته باشد؛ این، نیت خوبیست که میخواهد از طریق کسب مدرک، آموختههای خود را به دیگران منتقل نماید؛ اما توجه داشته باشد که کسب مدرک را هدفش قرار ندهد و خودش را از نیتهای باد و اهداف دنیوی در کسب علوم دینی، پاک بگرداند؛ زیرا ارزش و اهمیت علوم دینی، فراتر از آن است که با آن چیزی از دنیا کسب شود؛ فرجام کالای دنیا روشن است؛ میدانید که اگر خوردنی یا نوشیدنی باشد، به کجا ریخته میشود؛ کالای دنیا هرچه باشد، از دو حال خارج نیست: یا انسان، میمیرد و آنرا ترک میکند یا اینکه کالای دنیا، صاحبش را ترک میگوید و از دستش میرود؛ ولی آخرت، ماندگار و باقیست؛ پس چرا علم دین را که بهخاطر عبادتهاست و خود، عبادتی بزرگ بهشمار میآید، پلهای برای رسیدن به کالای دنیا قرار دهیم؛ این، گمراهی در دین و بیخردیست. علوم دینی را برای اللهU و حمایت از شریعتش نیز برای از میان بردن جهل و نادانی از خویشتن و همکیشان خود قرار بده و از آن برای راهنمایی دیگران به سویهدایت و رهنمود الاهی استفاده کن تا میراثبر رسولاللهr باشی؛ زیرا علما، وارثان پیامبران هستند. الله متعال نیتهایمان را خالص، و کارهایمان را نیکو بگرداند؛ بهیقین او بر هر کاری تواناست.
***
1400- وعن عبد الله بن عمرو بن العاص$ قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إنَّ اللهَ لا یَقْبِضُ العِلْمَ انْتِزَاعاً یَنْتَزعهُ مِنَ النَّاسِ، وَلکِنْ یَقْبِضُ العِلْمَ بِقَبْضِ العُلَمَاءِ، حَتَّى إِذَا لَمْ یُبْقِ عَالِماً، اتَّخَذَ النَّاسُ رُؤُوساً جُهَّالاً، فَسُئِلُوا فَأفْتوا بِغَیْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوا وَأضَلُّوا». [متفق علیه]([20])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «همانا الله، علم را بهیکباره از میان مردم برنمیگیرد؛ بلکه آنرا با وفات علما از میان برمیدارد تا آنگاه که عالِمی را باقی نگذارَد، مردم سرگردگانی جاهل را بهرهبری میگیرند و مسایل خود را از آنان میپرسند و آنان نیز بدون آگاهی فتوا میدهند و بدین سان هم خودشان گمراه میشوند و هم دیگران را گمراه میکنند».
شرح
امام نووی/ در ادامهی این باب، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: پیامبرr فرمود: «همانا الله، علم را بهیکباره از میان مردم برنمیگیرد»؛ این حدیث، اشارهایست به اینکه سرانجام، علم و دانش از سینههای مردم برداشته میشود و در زمین، عالِمی نمیماند که مردم را به سوی دین اللهU ارشاد و راهنمایی کند؛ لذا امت رو بهانحطاط و فروپاشی مینهد و آنگاه که قرآن از سینههای مردم و از میان مصحفها برداشته شود، همگی گمراه میگردند. اهل سنت بر این باورند که قرآن، کلام نازلشدهی الاهیست و مخلوق نیست؛ بلکه از سوی الله متعال آمده است و بهسوی او باز میگردد؛ بازگشت قرآن بهسوی الله متعال در آخر زمان، یعنی در زمانی خواهد بود که مردم بهکلی قرآن را ترک میگویند، آنرا نمیخوانند و به آن عمل نمیکنند. بازگشت قرآن بهسوی الله، برای حمایت از آن است؛ همانگونه که اللهU از کعبه در برابر ابرهه که قصد ویرانی آنرا داشت، نگهداری نمود و در اینباره سورهای کامل در قرآن کریم نازل فرمود:
﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِیلِ ١ أَلَمۡ یَجۡعَلۡ کَیۡدَهُمۡ فِی تَضۡلِیلٖ ٢ وَأَرۡسَلَ عَلَیۡهِمۡ طَیۡرًا أَبَابِیلَ ٣ تَرۡمِیهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّیلٖ ٤ فَجَعَلَهُمۡ کَعَصۡفٖ مَّأۡکُولِۢ ٥﴾ [الفیل: ١، ٥]
آیا ندیدی (ندانستهای) که پروردگارت با صاحبان فیل چه کرد؟ آیا نیرنگشان را در تباهی قرار نداد؟ و پرندگانی را گروهگروه بر آنان فرستاد که روی آنان سنگریزههای کلوخی سختی میانداختند. و سرانجام، آنان را همانند کاه جویدهشده قرار داد.
اللهU دستههایی از پرندگان بر آنان فرستاد که هر کدامشان، سنگریزهای با خود داشت و هر یک از این پرندگان به سراغ یکی از سپاهیان ابرهه میرفت و آن سنگریزه را روی او میانداخت و بدینسان سپاهیان فیل از پا درآمدند و الله، آنان را مانند کاه جویدهشده گردانید؛ یعنی مانند علفهایی که چارپایان جویده و آنگاه این علفها مخلوط شده باشد.
ولی در آخر زمان که مردم حرمت این خانه را نگه نمیدارند و با انواع گناه و معصیت نسبت به آن هتک حرمت میکنند، اللهU مردی نیمهلَنگ و کوتاهقامت از اهالی حبشه بر آنان مسلط میگرداند که با سپاهیانش به مکه میآید و یکایک سنگهای کعبه را یکی پس از دیگری بیرون میکشد و آنرا ویران میکند. ببینید؛ الله متعال، ابتدا کعبه را در برابر آن کافران نگه داشت؛ زیرا میدانست که پیامبرش مردم را از گمراهی، و شرک و تاریکی به سوی هدایت و عدالت و توحید رهنمون خواهد شد؛ ولی در آخر زمان که مردم این حرمت را میشکنند، کعبه از سرِ جایش برداشته میشود و اللهU بهحکمت خویش، کسی را بر آن مسلط میگرداند که آنرا ویران کند؛ در آن هنگام، هیچکس هیچ نمیگوید و هیچکس به مقابله با آن مردِ ویرانگر برنمیخیزد. قرآن کریم نیز از سینهها و از میان مصحفها برداشته شده، بهسوی اللهU بالا میرود؛ زیرا از سوی الله متعال آمده است و بهسوی او باز میگردد. همینطور علم و دانش از سینههای مردم برداشته میشود؛ البته نه بهیکباره، بلکه با وفات علما. لذا علمای راستین، یکی پس از دیگری میمیرند و دیگر، هیچ عالِمی باقی نمیماند؛ در آن زمان مردم، افراد نادان را بهرهبری و ریاست خویش میگیرند و از آنان فتوا میخواهند؛ و این بیخردان نیز از روی جهالت فتوا میدهند؛ روشن است که دیگر، چیزی از اسلام راستین و مبتنی بر کتاب و سنت، باقی نمیمانَد؛ زیرا علما و پیروان کتاب و سنت مردهاند. این حدیث، به کسب علم و دانش تشویق میکند و این خبر را به ما میدهد که با کسب علم و دانش، خود را برای رویارویی با چنین وضعیتی آماده کنیم؛ نه اینکه تسلیم شویم و هیچ اقدامی نکنیم؛ گزارش یک واقعیت یا خبر دادن از آن، بدین معنا نیست که انسان، آنرا بپذیرد و در برابرش تسلیم شود؛ یعنی وقتی پیامبرr خبری را به ما رسانده است، معنایش این نیست که دست روی دست بگذاریم و هیچ کاری انجام ندهیم؛ همانگونه که رسولاللهr فرموده است: «لَتَرکَبُنَّ سُنَنَ مَنْ کَان قَبْلَکُم حَذوَ القُذةِ بالقُذة حَتَّى لَو دخَلوا جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلتُمُوهُ». یعنی: «مو به مو و بهطور کامل، از روش پیشینیان خود پیروی خواهید کرد؛ حتی اگر واردِ سوراخِ سوسماری شده باشند، شما نیز همین کار را خواهید کرد!». پرسیدند: ای رسولخدا! یعنی از یهود و نصارا؟ فرمود: «فَمَن؟»([21]) یعنی: «پس چه کسی؟» این، به معنای تأیید چنین رویکردی نیست؛ بلکه یک هشدار است و رسولاللهr به امتش یادآوری نموده که از روش یهود و نصارا پیروی نکنند. به عبارت دیگر، این خبرِ پیامبرr یک هشدار است؛ نه اینکه آنرا تأیید کرده یا مباح قرار داده باشد. لذا باید تفاوت خبرهای تأییدیِ پیامبرr با خبرهای هشداری را درک کنیم و بدانیم که اِخبار با اِخطار، تفاوت دارد؛ رسولاللهr خبر داده است که علما خواهند مُرد؛ این، بدین معناست که اینک فرصت را غنیمت شماریم و تا علما در میان ما هستند، از آنها استفاده کنیم؛ زیرا زمانی میرسد که رهبرانی بیخرد، از روی نادانی برای مردم فتوا میدهند و بدینسان هم خودشان گمراه میشوند و هم دیگران را گمراه میکنند.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (71، 3116، 7312)؛ و صحیح مسلم، ش: 1037 بهنقل از معاویهt.
([2]) صحیح مسلم، ش: 1631 بهنقل از ابوهریرهt؛ [ر.ک: حدیث شمارهی 956. (مترجم)]
([3]) صحیح بخاری، ش: (71، 3116)؛ و صحیح مسلم، ش: 1037
([4]) صحیح بخاری، ش: 73؛ و صحیح مسلم، ش: 816؛ این حدیث پیشتر بهشماره 549 و 576 آمده است.
([5]) صحیح بخاری، ش: 79؛ و صحیح مسلم، ش:2282؛ این حدیث، پیشتر بهشمارهی 166 آمده است.
([6]) صحیح بخاری، ش: (2942، 4210) و صحیح مسلم، ش: 2406؛ بخشی از حدیثی طولانیست که پیشتر بهشمارهی 180 آمده است.
([7]) صحیح بخاری، ش: 3461.
([8]) صحیح مسلم، ش: 2699. این حدیث پیشتر بهشمارهی 250 گذشت.
([9]) صحیح مسلم، ش:2674؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 179 گذشت.
([10]) صحیح مسلم، ش: 1631؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 956 گذشت.
([11]) صحیح الجامع، ش: 3414؛ صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 1891؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 482 آمده است.
([12]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 5570؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، از آلبانی/ ش: 2037.
([13]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 4783؛ و ضعیف الترمذی، از آلبانی/ ش: 505؛ وی در مشکاۀ المصابیح، ش: 222 نیز این حدیث را ضعیف دانسته است.
([14]) صحیح الجامع، ش: 4213؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 213 این حدیث را صحیح دانسته است.
([15]) صحیح الجامع، ش: 6298؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 3096.
([16]) صحیح الجامع، ش: 6764؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 230 این حدیث را صحیح دانسته است.
([17]) صحیح الجامع، ش: 6284؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 3106.
([18]) صحیح الجامع، ش: 6159؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 227 این حدیث را صحیح دانسته است.
([19]) ر.ک: حدیث شمارهی 1. [مترجم]
([20]) صحیح بخاری، ش: 100؛ و صحیح مسلم، 2673.
([21]) صحیح بخاری، ش: (3456، 7320)؛ و مسلم، ش: 2669.