277- باب: حرام بودن پیمانشکنی و خیانت
الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: ١]
ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید.
و میفرماید:
﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا ٣٤﴾ [الإسراء: ٣٤]
و به پیمانها وفا نمایید که دربارهی عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
شرح
نووی/ باب دربارهی حرام بودن پیمانشکنی و خیانت گشوده است.
خیانت یا نارو زدن، بر خلافِ امانتداریست. نارو زدن، میتواند با پیمانشکنی باشد یا با خیانت در امانت؛ البته عهد و پیمان، خود یک نوع امانت است.
مولف/ دربارهی حرام بودن پیمانشکنی و خیانت به آیاتی استدلال کرده که دربارهی وجوب وفاداریست؛ زیرا هر چیزی با ضدّ خود، شناخته میشود. نخستین آیهای که مولف/ در اینباره ذکر کرده، این فرمودهی الله متعال است که میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: ١]
ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید.
یعنی: هر پیمانی که میبندید، به شروط آن، بهطور کامل عمل کنید. این پیمانها، شامل همهی قراردادها میشود؛ از جمله قراردادهای مالی و معاملات یا داد و ستدها؛ لذا هنگامی که دو نفر با هم معامله میکنند، باید به شروطی که در ضمن معامله میپذیرند، پایبند باشند؛ مثلاً اگر خانهای را به برادر مسلمانتان میفروشید و در ضمن معامله شرط میگذارید که یک سال در آن خانه سکونت کنید، بر خریدار واجب است که به این پیمان، وفادار باشد؛ یا به خریدار اعلام میکنید که خانه، فلانعیب را دارد و با وجود همان عیب، خانه را به او میفروشید و او هم میپذیرد؛ در این صورت، خریدار حق ندارد که به بهانهی عیبی که خودش از آن اطلاع داشته و آنرا پذیرفته است، معامله را بههم بزند.
شایان ذکر است که برخی از فروشندگان بهرغم اینکه از عیبِ کالای خود باخبرند، به مشتری میگویند: کالا، همین است که میبینی؛ هر عیبی که داشته باشد، به خودت مربوط میشود؛ میخواهی پولش را بده و اگر عیبی داشت، به من ربطی ندارد. در صورتی که فروشنده از عیب کالایش باخبر است؛ این دغلبازی و تقلب است؛ زیرا اگر عیب کالایش را بگوید، قیمتش کاهش مییابد؛ لذا اینکه مشتری را متردد بگذارد و عیبب کالا را بیان نکند، حتی اگر مشتری، با همین شرط کالا را خریداری نماید، شخصِ فروشنده که نقص یا عیب کالا را کتمان کرده است، روز قیامت پاسخگو خواهد بود و طرح این شرط، سودی به حالش ندارد؛ به عبارت دیگر: فروشنده، باید عیب کالایش را آشکارا بگوید و هیچیک از عیوبی را که میداند، کتمان نکند؛ اما اگر کسی، کالایی را بفروشد و نبودِ عیب را شرط معامله قرار ندهد و بگوید: کالا همین است که میبینی،- سالم یا عیبناک- آن را به تو فروختم؛ و واقعاً از عیبی که در آن بوده، خبر نداشته است. آنگاه پس از یک یا دو روز، آن عیب مشخص میشود؛ در این حالت، هیچ اِشکالی بر فروشنده وارد نیست و فروشنده، تقلب نکرده است.
خلاصه اینکه اگر عیبی در کالای مورد معامله وجود دارد، بر فروشنده واجب است که آن را به خریدار بگوید؛ و اگر عیبی سراغ نداشت، میتواند شرط بگذارد که جنس فروختهشده را پس نمیگیرد.
یکی از نمونههای وفای به عهد، پایبندی زن و مرد به شروط ضمن عقد است؛ یعنی پایبندی به شرطهایی که در عقد ازدواج، زن و مرد برای یکدیگر میگذارند؛ مثلاً زن شرط میگذارد که با خانوادهی شوهرش زندگی نکند و مسکن مستقلی داشته باشد و مرد نیز میپذیرد؛ پایبندی به این شرط، بر مرد واجب است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: ١]
ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید.
یا بیوهزنی که از شوهر پیشینش فرزند دارد، در ازدواج جدید شرط میگذارد که در خانهی خود بماند و خواستگارش میپذیرد؛ آنگاه که ازدواج کردند، بر مرد واجب است که به پیمان خود وفا کند و نباید آن زن را مجبور کند یا او را تحت فشار قرار دهد که خانهی شخصیِ خود را ترک کند؛ به دلیل همان آیهای که پیشتر ذکر شد. همچنین مرد باید مهریهی زنش را مطابق شرطی که در میان آنها بوده است، بدهد. گفتنیست که اگر شرط بیاساسی در میان آن دو باشد، اعتبار ندارد؛ مثلاً زنی برای ازدواج با مردی شرط بگذارد که آن مرد، همسر نخستش را طلاق دهد؛ چنین شرطی، باطل و بی اعتبار است و پایبندی به آن، واجب نیست؛ زیرا از اساس، باطل است؛ اما اگر زنی، ابتدا شرط بگذارد که شوهرش نباید دوباره ازدواج کند و مرد نیز بپذیرد، بر مرد واجب است که به این شرط عمل کند؛ زیرا در این شرط، به هیچکس ستم نشده و پذیرش یا عدم پذیرش این شرط با خودِ مرد بوده است؛ و چون این شرط را قبول کرده، پس بر او واجب است که به آن، پایبند باشد؛ لذا اگر مردی این شرط را بپذیرد و سپس به آن عمل نکند و دوباره ازدواج نماید، همسر نخستش حق دارد و میتواند ازدواج دوم شوهرش را به هم بزند؛ چه شوهرش راضی باشد و چه راضی نباشد؛ زیرا خودش به شرط که پذیرفته، عمل نکرده است. در هر حال وفای به عهد و پیمان، واجب است و انسان باید از پیمانشکنی و تقلب و دغلبازی دوری کند.
***
1592- وعن عبدِ اللَّهِ بن عمرو بن العاص$ أنَّ رسولَ اللَّهr قال: «أرْبعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا؛ وَمَنْ کَانَتْ فِیه خَصلَةٌ مِنْهُنَّ کانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِن النِّفاقِ حَتَّى یَدَعَهَا: إذا اؤُتُمِنَ خَان، وإذَا حدَّثَ کذَب، وَإذا عَاهَدَ غَدَر، وَإذا خَاصَم فَجَرَ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «چهار ویژگیست که در هرکس وجود داشته باشد، او منافقی خالص و تمامعیار است؛ و هرکس یکی از این ویژگیها در او یافت شود، خصلتی از نفاق را دارد تا آنکه آن را ترک کند: هرگاه امانتی به او بسپارند، در امانت، خیانت مینماید؛ هنگام سخن گفتن، دروغ میگوید؛ وقتی وعده میدهد، خُلف وعده میکند؛ و هنگامِ دعوا، حقکُشی مینماید».
1593- وعن ابن مسعودٍ، وابن عمرَ، وأنسٍy قالوا: قَالَ النَّبیّr: «لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یَوْمَ القِیَامَةِ، یُقَالُ: هذِهِ غَدْرَةُ فلانٍ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابنمسعود، ابنعمر و انسy میگویند: پیامبرr فرمود: «روز قیامت هر فردِ پیمانشکن (و خیانتکاری)، پرچمی دارد که گفته میشود: این، خیانت فلانیست (و بدینسان رسوا میگردد)».
1594- عن أَبی سعیدٍ الخدریّt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ عِنْدَ أِسْتِهِ یومَ القِیَامَةِ یُرْفَعُ لَهُ بِقَدَرِ غَدْرِهِ، ألا وَلا غَادِرَ أعْظَمُ غَدْراً مِنْ أمِیرِ عَامَّةٍ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: پیامبرr فرمود: «روز قیامت هر پیمانشکنی پرچمی در نشیمنگاه خود دارد که بهاندازهی خیانت و بیوفاییاش برافراشته میشود؛ هان! هیچ پیمانشکنی و خیانتی بزرگتر از عهدشکنی نسبت به فرمانروای مردم نیست».([4])
1595- وعن أَبی هریرةَt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «قَالَ الله تَعَالَى: ثَلاَثَةٌ أنا خَصْمُهُمْ یَوْمَ القِیَامَةِ: رَجُلٌ أعْطَى بِی ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرَّاً فَأَکَلَ ثَمَنَهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأجَرَ أجیراً، فَاسْتَوْفَى مِنْهُ، وَلَمْ یُعْطِهِ أجْرَهُ». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «الله متعال میفرماید: سه نفرند که من در روز قیامت، دشمن و طرف حساب ایشان هستم: کسی که به نام من پیمان ببندد و سپس خیانت کند؛ آنکه شخصِ آزادی را بفروشد و پول فروش او را بخورد؛ شخصی که کارگری بگیرد و از او کار بکشد و مزدش را ندهد».
شرح
مولف/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: «باب: حرام بودن پیمانشکنی و خیانت». پیشتر مفهوم پیمانشکنی و بیوفایی بیان شد و پیرامون نخستین آیهای که مولف/ در این باب ذکر کرده است، سخن گفتیم. و اما دومین آیهای که نووی/ در این باب به آن اشاره کرده است؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا ٣٤﴾ [الإسراء: ٣٤]
و به پیمانها وفا نمایید که دربارهی عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
الله متعال در این آیه فرمان داده است که وقتی پیمانی میبندید، یا به کسی قول میدهید که فلان کار را انجام ندهید یا فلان خبر را به کسی نگویید، باید به عهد خویش وفا کنید؛ زیرا روز قیامت دربارهی عهد و پیمانتان بازخواست میشوید و باید پاسخگو باشید.
سپس مولف/ احادیثی در اینباره ذکر کرده است؛ از آن جمله، حدیثی بدین مضمون که «روز قیامت هر فردِ پیمانشکن (و خیانتکاری)، پرچمی دارد که گفته میشود: این، علامتِ خیانت فلانیست»؛ و بدینسان فرد پیمانشکن، رسوا میگردد. پناه بر الله! روز قیامت مانند پرچمی که در جنگها برافراشته میشود، درفشی در نشیمنگاه فردِ پیمانشکن برافراشته میگردد که علامت خیانتکاریِ اوست؛ ارتفاع این درفش، متناسب با میزان پیمانشکنی و خیانتیست که فرد مرتکب شده است و سپس گفته میشود: این، علامت خیانتِ فلانیست. لذا خیانت و پیمانشکنی، جزو گناهان بزرگ میباشد؛ زیرا دربارهاش این وعید شدید بیان گردیده است. همچنین از این حدیث چنین برمیآید که مردم در آخرت نیز همانند دنیا به پدرانشان نسبت داده میشوند؛ نه به مادرانشان.
آخرین حدیث، بیانگر گناهیست که امروزه در میان مردم، رواج فراوان یافته است؛ اینکه کارگرانی را بهکار میگیرند و با اینکه از آنان کار میکشند، مزدشان را نمیدهند؛ روز قیامت، الله متعال دشمن و طرفحسابِ چنین کسانیست؛ همانگونه که الله متعال در حدیث قدسی میفرماید: «سه نفرند که من در روز قیامت، دشمن و طرفحساب ایشان هستم: کسی که به نام من پیمان ببندد و سپس خیانت کند؛ آنکه شخصِ آزادی را بفروشد و پول فروش او را بخورد؛ شخصی که کارگری بگیرد و از او کار بکشد و مزدش را ندهد».
امروزه بسیاری از مردم از کارگرانشان، کار میکشند؛ اما مزدشان را نمیدهند و به اشکال گوناگون، حقوق کارگران را پایمال میکنند. بسیاری از کارگران، نمیدانند که چگونه و از چه طریقی حقوق خود را مطالبه کنند و حتی مقررات و قوانین کار در پارهای از موارد، بهگونهایست که به پایمال شدن حقوق کارگران میانجامد. در هر حال، پایمال کردن حقوق کارگران، نوعی حرامخواریست و هر جسمی که با حرام تغذیه کند، سزاوارِ آتش دوزخ است. پس پیمانکاران ستمگر چه توقعی دارند که دعاهایشان پذیرفته شود؟! زیرا پیامبرr دربارهی شخصی سخن گفت که «سفری طولانی کرده و ژولیدهموی و غبارآلود است؛ دستانش را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: پروردگارا! پروردگار! در حالی که آب و غذا و لباسش، حرام میباشد و با حرام، تغذیه شده است؛ دعای چنین شخصی چگونه پذیرفته میشود؟»([6]) لذا پیمانکارانی که حقوق کارگرانشان را پایمال میکنند، در حقیقت، حرام میخورند. انسان باید تقوای الله متعال پیشه سازد؛ لذا انتظار میرود که اگر کسی را میشناسید که حق و حقوق کارانشان را نمیدهد، نصیحتش کنید؛ چهبسا کسانی که مرتکب چنین عملی میشوند، به مجازاتی زودهنگام دچار گردند! یکی از مجازاتهای زودهنگام هر عملِ زشتی، این است که انسان به عمل زشتش ادامه میدهد و بر آن، پافشاری میکند و بدینسان بر گناهش افزوده میشود و گناهش روز بهروز او را از الله متعال دور میگرداند و در ایمانش نقص و کاستی میآورَد؛ در نتیجه اگر توفیق توبه نیابد، مجازات سختی خواهد دید.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 34؛ و صحیح مسلم، ش: 58. این حدیث پیشتر بهشمارهی 695 [و نیز به شمارهی 1551] گذشت.
([2]) صحیح بخاری، ش: (3186، 3187، 3188، 6178)؛ و صحیح مسلم، ش: (1735، 1737).
([3]) صحیح مسلم، ش: 1738.
([4]) معنای دیگری نیز برای این بخش حدیث گفتهاند؛ اینکه «خیانت فرمانروای مسلمانان، از هر خیانتی بزرگتر است»؛ زیرا ضررش به شمارِ بیشتری از مردم میرسد. [مترجم]
([5]) صحیح بخاری، ش: 2227.
([6]) صحیح مسلم، ش: 1015 بهنقل از ابوهریرهt.