اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اصول بنیادی در تربیت فرزند که بر دو پایه استوار است:

اصول بنیادی در تربیت فرزند که بر دو پایه استوار است:

اول: اصل ارتباط

دوم: اصل برحذر داشتن

اصل ارتباط

بدون تردید اگر کودک از همان زمانی که به سن تمییز و تعقل می‌رسد با ارزش‌ها و مفاهیم اعتقادی، روحی، فکری، تاریخی، اجتماعی، ورزشی و غیره به نوعی ارتباط داشته باشد تا زمانی که به دوران نوجوانی و جوانی و بزرگسالی گام می‌گذارد و به سن پیری می‌رسد، آن‌چنان مناعت ایمانی و یقین آرامش‌بخش و صیانت تقوایی، پیدا می‌کند که به سبب آن از جاهلیت منحط موجود جدا می‌شود، اوج می‌گیرد و تمامی مبانی فکری، اعتقادی و اندیشه‌های گمراه‌کننده را به تمسخر می‌گیرند. او نیروی پرتوانی است که در مقابل هر انسانی که در برابر نظام و عقیده اسلامی با عداوت می‌ایستد و با عقده و کینه قصد دارد که به مبانی جاودان عقیده اسلامی، خدشه‌ای وارد کنند، می‌ایستد زیرا در این مرحله است که فرزند به اسلام به عنوان عقیده و عبادت، اخلاق، نظام، قانون‌گذاری و جهاد و دعوت و دین و دولت و کتاب و شمشیر و اندیشه و فرهنگ، پیوسته است.

در این‌جا مهمترین نوع روابط فوق‌الذکر را که سعادت و خیر دنیا و آخرت را برای فرزندانتان تضمین می‌کند به خدمت شما مربیان گرامی تقدیم می‌دارم که امید است در اجرای آن تا آن‌جایی که می‌توانید کوشا باشید، چه بسا فرزند دلبند شما در شمار مؤمنین نیکوکار در آید و در زمره انسان‌های متقی و مطهر و جزو جماعت مجاهدین آزاده قرار گیرد و تحقق این خواست برای خداوند سبحان دشوار نیست. روابط مذکور به قرار زیر است:

اول: ارتباط عقیدتی

در بحث تربیت ایمانی به تفصیل سخن گفتیم و تذکر دادیم که لازم است که از زمان رشد اندیشه و آغاز تعقل کودک، او را با پایه‌های اساسی ایمان و حقایق عینی و تمامی آن‌چه که از خبر صادق در ارتباط با عقیده یا مفاهیم غیبی آمده است و به طور یقینی به اثبات رسیده است، آشنا سازیم.

بر این مبنا واجب است که مربی؛ نهال ایمان به خداأ، ملایک، کتاب‌ها و پیامبران الهی و قضا و قدر و سؤال دو مأمور قبر و عذاب قبر و احوال حشر و نشر و بهشت و جهنم و سایر مفاهیم ضروری را در اعماق وجود فرزند جایگزین سازد، این نهال چنان‌چه با اخلاص و عمق اندیشه و رسوخ مفاهیم ایمانی در قلب و جدیت مربی، جایگزین شود، درخت تنومندی خواهد شد که ثمره‌اش حس مراقبت و نظارت الهی و ترس از او و تسلیم بودند در مقابلش و التزام به مجموعه اوامر و نواهی، است. حساسیت ایمانی و بیداری ضمیر چنین انسانی موجب می‌گردد که اگر مفاسد اجتماعی و وساوس نفسانی و رذایل اخلاقی نگردد و به همین دلیل از لحاظ روحی و اخلاقی امر او به اصلاح کشیده خواهد شد و از لحاظ عقل و سلوک نیز متکامل می‌شود و جزو کسانی خواهد بود که از جنبه‌ هدایت و بودن بر صراط مستقیم و برنامه و قانون الهی، زبانزد خاص و عام خواهد شد. خواننده گرامی، مربی عزیز با توجه به آن‌که در این رابطه در قسمت دوم کتاب، تحت عنوان «مسؤولیت تربیت ایمانی» به تفصیل سخن گفته‌ام، ضرورتی نمی‌بینم که مجدداً آن را تکرار نمایم، در صورتی که تصور می‌کنید نیازمند به آن هستید می‌توانید به بخش مذکور مراجعه فرمایید که إن‌شاءالله جوابگوی نیاز شما خواهد بود.

دوم: ارتباط روحی

مقصود من از ارتباط روحی آن است که روان فرزند با صفا و اشراق مزین شود و گل ایمان و اخلاص در قلبش شکوفا گردد و نفس او در جوی از پاکی و روحانیت، علو و منزلت پیدا کند که در این مورد اسلام شیوه‌ای ویژه دارد که با ارتباط متنوع روحی، او را دائماً با حفاظی معنوی در جوی از اشراق و پاکی و اخلاص قرار می‌دهد.

(أ) ارتباط کودک با عبادت

در روایتی از پیامبر اکرمص آمده است که فرمود:

«فرزندانتان را در هفت‌ سالگی به نماز امر کنید و در ده سالگی (چنان‌چه نماز نخواندند) ایشان را بزنید و [در همین سن] جای خوابشان را جدا کنید». (روایت حاکم و ابوداود)

بر همین مبنا می‌توان ارتباط عقیدتی فرزند را در مورد عبادات دیگر مانند روزه ـ اگر توانایی داشته باشد ـ و حج و زکات در صورتی که پدر توانایی داشته باشد، قاس نمود.

و شایسته است که تو، ای مربی گرامی، این مطلب را به فرزندت تفهیم نمایی که عبادت فقط به ارکان چهارگانه آن محدود نمی‌شود، بلکه شامل هر عمل صالحی است که انسان مؤمن با التزام برنامه الهی و برای جلب رضایت او، انجام می‌دهد، برای مثال می‌توانیم تاجری را در نظر بگیریم که از روش الهی در تجارت استفاده می‌کند، به این معنی که در تجارت خویش حلال و حرام را به طور کامل در نظر دارد و با عملی هم که انجام می‌دهد، خواستار رضایت خداوند است، چنین تاجری از بندگان مؤمن خداوند است.

بنابراین لازم است که هر مربی که مسؤول تربیت کسی است که از همان دوران کودکی مبادی خیر و شر و مسایل حلال و حرام و نشانه‌های حق و باطل را به خوبی به او نشان دهد که در عمل به آن‌چه حلال است اقدام نماید و از آن‌چه حرام است بپرهیزد، این طریقه برخورد با فرزند را پیامبر بزرگوار اسلامص به ما یاد داده است آن‌جا که می‌فرماید:

«برمبنای اطاعت الهی عمل کنید و از معاصی پروردگار بپرهیزید و به فرزندانتان دستور دهید که اوامر را اجرا کنند و از نواهی بپرهیزند، راه حفظ شما و آنان از آتش همین است». (روایت ابن جریر و ابن منذر)

پس می‌توان نتیجه گرفت که ارتباط عبادی فرزند به مفهوم خاص و عام آن و عادت نمودن به ادای درست عبادت و برخاستن برای ادای وظایف مربوط به آن از همان دوران کودکی و هم‌چنین تربیت برمبنای اطاعت الهی و آماده بودن برای ادای آن‌چه که سزاوار اوست و سپاس‌گویی قولی و عملی و التزام به برنامه‌ای که فرستاده است، موجب می‌گردد که کودک امروز ما، فرد متوازن و نیکوکار و مخلص فردا باشد، انسانی که حق هر چیز را به جای خود در زندگی ادا می‌کند و به الگویی شایسته از لحاظ سلوک و اخلاق و رفتار برای دیگران تبدیل می‌شود و در جرگه کسانی خواهد بود که چشم‌ها را متوجه خویش می‌سازد، زیرا به حقیقت بر طبق هدایت و راه راست است.

(ب) رابطه فرزند با قرآن کریم

قبلاً در روایتی از «طبرانی» آوردیم که نبی‌اکرمص فرمود:

«فرزندانتان را بر اساس سه خصلت تربیت کنید، محبت پیامبرتان و آل‌بیت او و تلاوت قرآن، به درستی که حاملان قرآن در سایه عرش الهی هستند همراه پیامبران او و برگزیدگانش در روزی که هیچ سایه‌ای به جز سایه خداوند نیست».

«ابن خلدون» در مقدمه کتاب خود به اهمیت حفظ و تعلم قرآن کریم در سرزمین‌های اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید که آموزش قرآن کریم اساس تعلیم در تمامی برنامه‌های درسی است، زیرا قرآن از جمله شعایر اسلامی است که موجب تثبیت عقیده و رسوخ ایمان در وجود فرد مسلمان می‌شود.

«ابن‌ سینا» در کتاب خود به نام «السیاسه» پیشنهاد می‌کند که به محض آن‌که دریافتید که کودک از لحاظ جسمی و عقلی آمادگی دارد، آموزش قرآن کریم را آغاز کیند تا از همان ابتدای زندگی با زبان عربی خو بگیرد و نشانه‌های ایمان در درونش نفوذ کند.

«امام غزالی» در کتاب «احیاء علوم الدین» سفارش می‌کند که به فرزندانتان، قرآن کریم و احادیث و اخبار گذشتگان و سرگذشت نیکوکاران و حکایات بعضی از حکام عادل و متدین را بیاموزید.

و در فصل تربیت ایمانی مفصلاً سخن راندیم که چگونه گذشتگان ما به تربیت فرزندان خود اهمیت می‌دادند، که برای دریافت کامل آن می‌توانید در صورت نیاز مراجعه فرمایید.

پس ای برادر و خواهر مربی، باز هم به تو یادآوری می‌کنم که راه اصلاح این امت فقط طریقی است که در گذشته پیموده شده که همانا آغاز آن طریق، خواندن قرآن و تطبیق عملی این کتاب عظیم با زندگی بود و اگر واجد عزت و عظمتی بود و از جهت اندیشه و شیوه زندگی و واقعیت‌های دیگر برتری داشت، به واسطه دین با عظمت اسلام بود، پس اگر باز هم خواهان آن مجد و عظمت باشیم، چاره‌ای نداریم جز آن‌که همان‌گونه عمل کنیم، یعنی فرزندان‌مان با قرآن کریم مأنوس باشند و از جهت اندیشه به آن مرتبط گردند، آن را تلاوت کنند و تفسیرش را دریابند و در احکام و سایر دستورات زندگی خاضعانه و با خضوع از آن پیروی نمایند. در آن صورت نسلی مؤمن و قرآنی و نیکوکار و متقی خواهیم داشت که همین نسل است که عزت مجدد امت اسلام را تضمین می‌کند و به واسطه همت عالی و پرتوان آن کاخ رفیع دولت اسلام، بار دیگر بنیان‌گذاری می‌شود تا از تمامی جوامع بشری از جهت تمدن و قدرت و عزت پیشی گیرد.

پس ای پدر و مادر عزیز، بکوش که معلم مناسبی برای تعلیم قرآنی برای فرزندانت بیابی که در منزل، مسجد یا سایر مراکز، قرآن را به آنان آموزش دهد و بدان‌که اگر این وظیفه را به خوبی ادا کنی، مسؤولیت خود را در ارتباط با جگرگوشه‌ات به انجام رسانده‌ای و ارتباط بین او و قرآن را از جهت روحی، فکری و عملی برقرار ساخته‌ای.

اگر آن‌چه را بحث کردیم به خوبی انجام دهی، فرزندت هنگامی که چشم بصیرت می‌گشاید، درخواهد یافت که مبدأ عقیدتی به جز مبادی قرآن کریم، و تشریع و قانونی به جز قانون این کتاب عظیم، ارزش ندارد و هیچ آرام‌بخش و شفا دهنده‌ای برای روح آدمی مانند قرآن عظیم نیست، در این‌جاست که به نهایت مطلوب در تربیت فرزندت دست یافته، و از لحاظ تکامل روحی و آمادگی عقلانی و ایمانی به حد مورد نظر رسیده است و از جمله کسانی خواهد بود که از جهت هدایت و بودن بر مسیر حق، انگشت نمای همگان خواهد شد.

(ج) فرزند و ارتباط با مساجد

در روایتی از نبی‌اکرمص آمده است: «اگر دیدید که مردی به رفتن به مسجد عادت دارد بر ایمان او شهادت بدهید». (روایت ترمذی) و در قرآن کریم آمده است:

﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ [التوبة: 18].

«به درستی مساجد خداوند را افرادی بر پا می‌کنند که به خداوند و آخرت ایمان دارند و نماز را بر پای می‌دارند..».

ای برادر مربی بدان که مسجد در اسلام از مهمترین پایه‌هایی است که تکوین فرد و جمع مسلمان در طول تاریخ، بر مبنای آن صورت گرفته است و هنوز هم مسجد از قوی‌ترین ارکان بنیان‌گذاری تکوین فرد و جامعه در حال و آینده است.

بدون مسجد، تکامل ایده‌آل روحی، اخلاقی، اجتماعی و ایمانی فرزندان ما امکان‌پذیر نیست، اگر مسجد نباشد ندای آسمانی «الله‌اکبر» را از کجا بشنویم که در آسمان این دنیای خاکی طنین می‌اندازد، مشاعره آدمی را به اهتزاز درمی‌آورد و بند دل را می‌لرزاند.

بدون مسجد، فرد مسلمان نمی‌تواند پای موعظه و گفتار حق بنشیند تا روح و نفسش به حرکت بیافتد و مشاعر و احساسش شکوفا گردد، بدون مسجد، فرد مسلمان نمی‌تواند احکام دین و تنظیم امور دنیوی و امور حلال و حرام و برنامه‌های زندگی و دقایق تشریع را دریابد، بدون مسجد، فرد مسلمان نمی‌تواند قرآن بیاموزد و اسباب نزول و تفسیر را یاد گیرد. بدون مسجد، امکان ندارد که مسلمین که به خوبی از حال و وضع یکدیگر و از آمال و آلام هم در چهار گوشه دنیا باخبر باشند.

بدون مسجد، ممکن نیست که عاطفه انسان مسلمان نسبت به برادرش به خوبی برانگیخته شود و درون هر یک در جهت محبت و دلسوزی و تعاون و تکامل اجتماعی، فعال گردد. بدون مسجد، انسان مسلمان دیگر مکانی امن نخواهد یافت که در عزا و مصیبت به آرامش و اطمینان قلبی برسد و آب گوارای تسلیت الهی را بر آتش بلای نازل بریزد.

آن‌چه در ارتباط با مسجد بیان کردیم گوشه‌ای از وظایف و اثرات مسجد است که از زمان نبی اکرمص تا به حال در طول تاریخ، تداوم داشته است و شایسته است مساجد ما تا ابد تا زمانی که انسان بر روی این کرده خاکی زندگی می‌کند، این‌چنین باقی بماند. و اگر مسلمین می‌خواهند، پایه‌گذر اساس محکم و استوار جامعه اسالمی در تمامی نقاط دنیا باشند، و اگر می‌خواهند بین افراد این امت، رشته‌های مستحکم محبت دینی ایجاد شود، و اگر می‌خواهند مانند گذشتگان بزرگوار خود عزت و رفعت و دولت و کیان اسلامی را تحقق عینی بخشند، باید مساجد را هم‌چنان زنده و پویا و با طراوت نگاه دارند.

ای مربی عزیز! آیا می‌دانی یکی از با اهمیت‌ترین فواید مسجد، ایجاد اطمینان قلبی است که با ذکر خداوند حاصل می‌شود، به گفته مبارک نبی اکرمص گوش بده که می‌فرماید: «اگر از باغ‌های بهشت گذر کردید، از آن بهره بگیرید».

[یاران] گفتند: ای رسول خدا! باغ‌های بهشت کدام است؟

فرمود: حلقه‌های ذکر خداوند (مجالسی که در آن یاد خدا می‌شوند). (روایت ترمذی)

ای مربی عزیز آیا می‌دانی که یکی از مهمترین فواید مسجد آن است که می‌تواند مدرسه‌ای برای قرآن کریم باشد. به گفته پیامبر اکرمص توجه کن که می‌فرماید: «هرگاه قومی در خانه‌ای از خانه‌های خدا گرد هم آیند، کتاب خدا را تلاوت کنند و بین هم درس بخوانند بر ایشان حتماً آرامش قلبی نازل می‌گردد و رحمت الهی آنان را فرا می‌گیرد به دور آنان ملایکه حلقه می‌زنند، و خداوند از این قوم در بین کسانی که نزد او هستند نام می‌برد». (روایت مسلم)

ای مربی عزیز آیات می‌دانی از جمله مهمترین اثرات مسجد، برگزاری نماز جماعت است، پس به گفتار پربرکت پیامبر خداص گوش کن که فرمود:

«آگاه باشید که می‌خواهم چیزی را بگویم که خداوند سبحان به سبب آن خطایای آدمی را پاک می‌کند و به سبب آن، درجات او را بالا می‌برد».

گفتند: بفرمایید: ای رسول خدا.

فرمود: «وضو ساختن پس از ارتکاب مکروه و زیاد رفتن به مسجد و انتظار نماز بعد از نماز، این است وسیله نجات». (روایت مسلم)

«کسی که در منزلش تطهیر نماید، سپس به جانب خانه‌ای از خانه‌های خداوند به راه افتد تا فریضه‌ای از فرایض الهی را به جای آورد، در یک قدم گناهی از او پاک می‌شود و در هر قدم دیگر، درجه‌ای به درجات او اضافه می‌شود». (روایت مسلم)

و در حدیثی دیگر به روایت «ابوداود» و «ترمذی» آمده است که فرمود: «آنانی را که در تاریکی به سوی مسجد می‌روند به نوری کامل در روز قیامت مژده بده».

بنابراین، رهنمودهای نبوی، بر تو ای مربی عزیز، لازم است که آستین همت را بالا زنی و عزم را جزم نمایی که فرزندانت را با مسجد مأنوس‌سازی تا روح خویش را در این منزل مبارک الهی، به شایستگی تربیت نمایند، تا سطح عقل و اندیشه خود را بالاتر برند، نفس خود را تهذیب کنند و با سایر فرزندان جامعه اسلامی وحدت و یکپارچگی موعود را تحقق بخشند.

زمانی که موفق به اجرای این امر در رابطه با عزیزان خود شدید و نسبت به ارتباط دایمی آنان با مساجد کوشان بودید به غایت موردنظر از جهت تکوین روحی و ایمانی و اخلاقی آنان دست یافته‌اید و آنان از جهت هدایت و بودن بر راه راست از جمله افراد نمونه خواهند بود.

(د) کودک و ذکر خداوند

خدای تعالی فرمود:

﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ [البقرة: 152].

«مرا به یاد آورید تا من نیز شما را به یاد آورم».

و فرمود:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا ٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا ٤٢ [الأحزاب: 41-42].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خداوند را بسیار یاد کنید و او را صبح و شام تسبیح گویید».

و فرمود:

﴿فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ [النساء: 103].

«پس آن‌گاه که نماز گزاردید، خداوند را در حال نشسته و ایستاده و بر پهلو خوابیده، یاد نمایید».

و آیات دیگری در این باب که فراوان است.

و در روایتی از پیامبر خداص آمده است: «کسی که خداوند را یاد می‌کند مانند زنده و کسی که یاد نمی‌کند مانند مرده است». (روایت بخاری)

و در روایت دیگری آمده است که رسول گرامیص فرمود: «در روز قیامت اقوامی برانگیخته می‌شوند که در سیمای‌شان نور می‌درخشد و بر منابری از لؤلؤ هستند، مردم به آنان غبطه می‌خورند، جزو پیامبران و شهیدان نیستند».

یک اعرابی که در جمع حضور داشت بر زانوهایش نشست و گفت: ای رسول خدا، ایشان را برای ما وصف کن!

فرمود: «ایشان افرادی هستند از قبایل و سرزمین‌های مختلف که به خاطر خدا یکدیگر را دوست می‌دارند و برای ذکر خدا جمع می‌شوند و او را یاد می‌کنند». (روایت طبرانی)

در روایتی از «بخاری و مسلم» آمده است که حضرت رسول اکرمص فرمودند:

«خداوند می‌فرماید: من همان‌گونه‌ام که بنده‌ام در مورد من، می‌اندیشد. او هرگاه مرا یاد کند با وی هستم، اگر در نزد خود مرا یاد کرد من او را در نزد خویش یاد می‌کنم و اگر در جمع مرا به یاد آورد من نیز از او در جمعی بهتر از ایشان، یاد خواهم کرد، اگر وجبی به من نزدیک شد، به اندازه ذراعی به او نزدیک می‌شوم و اگر ذراعی به من نزدیک شد به اندازه «باعی» به او نزدیک می‌شوم و اگر با راه رفتن [معمولی] به جانب من آید با هروله به سوی او می‌آیم»[1].

مفهوم ذکر، یاد کردن عظمت خداوند است در تمامی حالات و به تمامی اشکال مانند یادآوری ذهنی، قلبی، زبانی، فعلی یا ... در حالت قیام یا قعود، دراز کشیدن یا راه رفتن، در هنگام تدبر آیات قرآن یا شنیدن موعظه یا احکام شریعت یا هر عملی که مؤمن با آن طالب جلب رضایت الهی است. این مفهوم ذکر را قرآن عظیم در مناسبت‌های مختلف بیان فرموده است، خداوند متعال در ارتباط با ذکر ذهنی و نفسی در قرآن می‌فرماید:

﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ ٣٧ [النور: 37].

«مردانی که تجارت و خرید و فروش (کسب و کار) آنان را از یاد خدا،بر پای داشتن نماز و دادن زکات، غافل نمی‌سازد، از روزی بیم دارند که در آن قلب و چشم مردمان در آن روز منقلب و زیر و رو می‌شود».

و در ارتباط با ذکر قلبی این‌چنین می‌خوانیم:

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ ٢٨ [الرعد:28].

«آنان‌که ایمان آوردند و قلب‌هایشان با یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه باشید که فقط به ذکر خداست که قلب آرام می‌شود».

و در ارتباط با ذکر زبانی می‌شود گفت که تمامی آیات قرآن، شامل این نوع ذکر می‌شود، بنابراین ذکر زبانی و به عبارت دیگر لفظی قبل از ذکر درونی و ذهنی مشمول این آیات و مورد امر مذکور در آن می‌باشد. آن‌چه این مفهوم را تأکید می‌کند حدیثی است که ابوهریره روایت کرده است، وی می‌گوید: پیامبرص فرمود که خداأ می‌فرماید: «هرگاه بنده‌ام مرا یاد کرد و لب‌هایش را به ذکر من به حرکت درآورد با او هستم». (روایت ابن ماجه و ابن حبان)

«عبدالله بن بسر» می‌گوید: مردی از پیامبر خداص سؤال کرد که ای رسول خدا برنامه‌های اسلام بسیار زیاد است به من چیزی بیاموز که به آن چنگ زنم!

فرمود: «زبانت همواره با یاد خدا تر باشد» . (مقصود آن‌که دایماً ذکر او بگوی)

تمامی دعاها نیز جزو ذکر زبانی هستند. البته باید بدانیم گروهی از دعاها را جزو این نوع ذکر به حساب می‌آوریم که صحت روایت از پیامبر اکرمص و صحابه کرام و سلف صالح به ثبوت رسیده باشد. این دعاها به موارد متعددی تعلق می‌گیرد مانند اوراد صبح و شب و خوردن غذا و سیری یا سفر و اقامت، دخول و خروج، خواب و بیداری یا دعای تهجد و ظواهر طبیعی، و هر نوع استغاثه به درگاه خداوند. استغفار زبانی که قرآن ذکر کرده است، نیز جزو همین ذکر زبانی است و این‌چنین است دعاهایی که از پیامبر بزگروار ما ج، به ما رسیده است. برای آن‌که خواننده عزیز بتواند ادعیه مذکور را به خوبی یاد بگیرد می‌تواند به کتاب‌های «الاذکار» نوشته استاد «عبدالله سراج الدین» مراجعه نماید.

در ارتباط با مفهوم فعلی ذکر در قرآن کریم آمده است:

﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠ [الجمعة: 10].

«پس چون نماز انجام شد در زمین پراکنده شوید و از کرم خداوندی بجویید (مقصود کسب و کار حلال) و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار شوید».

و در ارتباط با مفهوم فراگیر و کلی ذکر می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَکَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٩١ [آل عمران: 190-191].

«محققاً در خلقت آسمان‌ها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانه‌هایی است برای خردمندان، آنان‌که خدای را در حال ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده، یاد می‌کنند و در خلقت آسمان‌ها و زمین اندیشه می‌کنند، پروردگارا؛ این‌ها را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزهی پس ما را از آتش جهنم محفوظ دار».

اما در مورد این‌که ذکر، شامل تلاوت قرآن کریم است بر اساس گفته مبارک خداوند متعال است آن‌جا که می‌فرماید:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩ [الحجر: 9].

«به درستی که ما، خود، ذکر را (قرآن را) نازل کرده‌ایم و خود نیز آن را حفظ خواهیم کرد».

و در مورد آن‌که سؤال از علما و به دنبال دانش بودن نیز جزو ذکر است می‌فرماید:

﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧ [الأنبیاء: 7].

«پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر، پرسش نمایید».

و در مورد آن‌که ذکر بر عبادت نیز اطلاق می‌گردد، دلیل ما فرموده خدای تعالی در سوره جمعه است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰةِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ [الجمعة:9].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آن‌گاه که در روز جمعه برای نماز، ندا داده می‌شود به سوی ذکر خداوند بشتابید».

پس ای مربی عزیز، با این تفضیلات، تا به حال به خوبی دریافته‌ای که مفهوم ذکر چیست؟ و دریافته‌ای که ذکر به حالت واحد یا عبادت و عمل خاصی محدود نمی‌شود، حالتی روحی است که با بینشی عمیق همراه است که مؤمن را وادار می‌کند عظمت خداوند سبحان را همواره در درون خویش به یاد آورد.

پدر و مادر عزیز؛ حال‌که این مفهوم را یاد گرفته‌ای و به ارزش آن واقفی، تلاش کن تا فرزندت را بر این مبنا تربیت کنی، تا همواره عظمت خدای تعالی را در درون خویش، به یاد آورد، در آشکار و نهان، در هر فعالیتی، در سفر و حضر و جنگ و صلح و خانه و بازار و خواب و بیداری و خلاصه در هر مکانی و هر زمانی و شرایطی، ذاکر باشد تا از جمله کسانی باشد که خداأ به آنان عنایت دارد، عنایتی که نمود آن در آیه مبارکه ذیل بیان می‌شود:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ ٢ [الأنفال: 2].

«همانا مؤمنان کسانی هستند که قلبشان به یاد خدای، بلرزد و هرگاه که آیاتش بر آنان خوانده شود، بر ایمان‌شان بیافزاید و بر پروردگارشان توکل کنند».

بدون تردید در شرایطی که یاد خدای در درون فرد، عمیقاً نفوذ کند و ریشه بدواند و حس حضور و نظر الهی در درونش رسوخ کند، فرزند همگام با خصایلی مانند خضوع، عبادت، ذکر و عمل صالح رشد می‌کند و انسان متوازن و متعادلی خواهد شد که به صفات وارسته اخلاقی مزین است، مرتکب گناه و فحشا نمی‌شود و دچار عصیان الهی نمی‌گردد و به خدا سوگند که نهایت اصلاح و تقوی در فرزند همین است.

و به راستی برنامه تربیتی اسلام و قواعد دقیق آن چه با عظمت و مؤثر است، زمانی که پدران و مادران و مربیان و معلمین ما به آن ملتزم باشند و آن را در واقع تحقق ببخشند.

پس ای مربی گرامی، باز هم تأکید می‌کنم که فرزندت را بر مبنای مفاهیم مذکور تربیت کنی تا بر اساس اخلاق و تقوا و مراقبت الهی و احساس عظمت او در درون رشد کند و اگر این چنین کنی به مقصد مورد نظر رسیده‌ای و فرزندت جزو کسانی خواهد بود که از هر جهت الگوی دیگران خواهد شد.

(هـ) ارتباط کودک با نوافل

بر پایه فرموده خداوند متعال:

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩ [الإسراء:79].

«و پاسی از شب را بیدار باش به نماز، تا برای تو نافله باشد، باشد که پروردگارت تو را مقام ستوده‌ای بدهد».

و بر اساس گفته نبی اکرمص در ارتباط با تقرب الهی به نسبت فرد مؤمن،که حدیث مذکور در بحث ذکر در چند صفحه قبل آمده است که می‌توانید به آن مراجعه فرمایید و بر مبنای روایتی از مسلم که پیامبر خداص فرمود.

«هرگاه بنده‌ای از بندگان خدا در هر روز دوازده رکعت نماز تطوع به جز نمازهای واجب بخواند خداوند در بهشت منزلی برایش می‌سازد».

نافله عبارت از عباداتی است که فرد با رغبت و میل خویش اضافه بر عبادات فرض و واجب برگزار می‌نماید و در مناسبت‌های مختلفی انجام می‌شود. در این‌جا تصور می‌کنم که بیان مهمترین انواع آن مفید واقع شود چه بسا که خودت به آن عمل نمایی و فرزند و همسرت را نیز به آن عادت دهی.

(أ) نمازهای نافله

1- نماز ضحی

در روایتی از «ابوذر» آمده است که نبی اکرمص فرمود: «صدقه‌ای بر هر کدام از اعضای جسم شما حتی استخوان‌های ریز انگشتانشان واجب می‌شود و برای ادای این صدقه کافی است هر روز دو رکعت نماز ضحی بخوانید».

و در روایت دیگری از «مسلم» آمده است که حضرت عایشهل گفت: «پیامبر خداص‌، چهار رکعت نماز ضحی می‌خواند و هر چه می‌خواست بر آن اضافه می‌کرد.»

و در روایت دیگری آمده است: «پیامبر اکرمص هشت رکعت نماز خوانده است».

از مجموعه احادیث فوق می‌توان استنباط نمود که اقل نماز ضحی دو رکعت و میزان متوسط آن چهار رکعت و افضل آن هشت رکعت است که فرد نمازگزار می‌تواند هر کدام را که بخواهد برگزینده و وقت آن نیم‌ساعت پس از طلوع آفتاب است تا یک ساعت مانده به ظهر.

2- نماز اوابین:

این نافله پس از نماز مغرب خوانده می‌شود در روایتی از «ابن ماجه» آمده است که نبی‌اکرمص فرمود:

«کسی که پس از نماز مغرب شش رکعت نماز بخواند و در فاصله نمازها سخن نگوید برابر با عبادت دوازده سال است». البته دو رکعت نماز هم کفایت می‌کند.

3- نماز تحیه المسجد

در روایتی از «مسلم» آمده است که پیامبر خداص ‌فرمودند: «هرگاه کسی از شما وارد مسجد شد ننشیند تا این‌که دو رکعت نماز بخواند».

4- دو رکعت نماز سنت وضو

در روایتی از «بخاری» آمده است پیامبر اکرمص خطاب به حضرت بلالس فرمود:

«ای بلال! به من بگو تو بهترین کاری که در اعمال مسلمانی انجام داده‌ای چیست، زیرا من صدای کفش‌هایت را در بهشت پیش روی خویش شنیدم».

بلال می‌گوید: «من عمل مهمی جز این انجام نداده‌ام که هرگاه در هر ساعت روز یا شب وضو گرفته‌ام دو رکعت نماز خوانده‌ام، دو رکعت نمازی که بر من واجب نشده بود».

5- نماز شب

«ترمذی» از «ابوهریره» س روایت می‌کند که پیامبر اکرمص فرمود «برترین نماز پس از نمازهای واجب، نماز شب است» و «مسلم» نیز از «جابر» روایت می‌کند که پیامبر اسلامص فرمود: «در شب، لحظاتی وجود دارد که اگر فرد مسلمان در آن لحظات خیری از امور دنیا یا آخرت را بطلبد، خدای تعالی به او عطا می‌کند و هر شب واجد چنین لحظاتی می‌باشد».

و در روایتی دیگری می‌فرماید: «شما را به نماز شب سفارش می‌کنم که به تحقیق نماز شب عادت صالحان است و موجب نزدیکی به پروردگار می‌شود، کفاره گناهان است و موجب جلوگیری از گناهان می‌گردد». (روایت ترمذی)

حداقل نماز شب دو رکعت است و حداکثری ندارد، نماز شب برترین نمازهاست زیرا به اخلاص نزدیک‌تر است.

6- نماز تراویح

نماز تراویح بیست رکعت است که به دو رکعتی در تمامی شب‌های ماه رمضان خوانده می‌شود، که به صورت جماعت پس از نماز عشا برگزار می‌گردد.

«بیهقی» از «سائب بن یزید» که از صحابه است روایت می‌کند که ایشان در زمان خلافت «عمربن خطاب»س در شب‌های ماه رمضان بیست رکعت نماز می‌خواندند و صدها نفر در این امر شرکت داشتند و در عهد «عثمان بن عفان»س به علت طولانی شدن و زیاد بودن رکعات نماز بر عصای خویش تکیه می‌کردند.

7- نماز استخاره

نماز استخاره دو رکعت است، پس از آن دعایی خوانده می‌شود که متن دعا بر اساس روایتی از «بخاری» از «جابر» است که فرد در آن این‌چنین می‌گوید:

«اللَّهُمَّ إِنِّیْ أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ، وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ الْعَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ. اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ خَیْرٌ لِیْ فِیْ دِینِیْ وَمَعَاشِیْ وَعَاقِبَةِ أَمْرِیْ أَوْ قَالَ عَاجِلِ أَمْرِیْ وَآجِلِهِ فَاقْدُرْهُ لِی وَیَسِّرْهُ لِیْ، ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی أَوْ قَالَ فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ وَاقْدُرْ لِی الْخَیْرَ حَیْثُ کَانَ ثُمَّ أَرْضِنِی» قَالَ وَیُسَمِّی حَاجَتَهُ.

«خدایا، من از تو به سبب علم کاملی که داری طلب خیر می‌کنم و به سبب نیروی مطلقی که دارا هستی، مدد می‌جویم و از فضل عظیم تو طلب می‌نمایم، به حقیقت که تو توانایی و من ناتوان و تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو بر همه اسرار غیب آگاهی کامل داری، پروردگارا؛ اگر می‌دانی که این «امر» برای دین و معاش و عاقبت من سودمند است آن را برای من مقدر بفرما و بر من سهل گردان و اگر می‌دانی این کار برای دین و معاش و عاقبت من شر است من را از آن و آن را از من منصرف گردان؛ و در هر کجا که باشد خیر را برای من مقدر بفرما و من را به آن راضی کن».

در این‌جاست که فرد دعا گوینده، حاجت خویش یا همان امر مذکور در دعا را بیان می‌کند، و بعد از آن به کارش ادامه می‌دهد تا خدای تعالی به او سعه صدری می‌دهد که کارش را انجام می‌دهد یا ترک می‌نماید.

8- نماز حاجت

نماز حاجت دو رکعت است که پس از آن دعاهای برگزیده ذیل خوانده می‌شود:

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْحَلِیْمُ الْکَرِیْمُ، سُبْحَانَ اللهِ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِیْنَ، أَسْئَلُکَ مُوْجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَالْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَالْسَّلامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ لَا تَدَعْ لِیْ ذَنْباً إِلاَّ غَفَرْتَهُ وَلاَ هَمًّا إِلاَّ فَرَّجْتَهُ وَلاَ حَاجَةً هِیَ لَکَ رِضَا إِلاَّ قَضَیْتَهَا یَا أَرْحَمَ الْرَّاحِمِیْنَ». (روایت ترمذی)

 (ب) روزه نافله

روزه نفل بر مبنای حدیثی به روایت «مسلم» استنباط می‌شود که پیامبر خداص فرمود:

«هر بنده‌ای از بندگان خدا که روزی را در راه خدا روزه بگیرد به سبب آن خدای تعالی صورتش را هفتاد سال از آتش دور می‌کند».

انواع روزه نفل

1- روزه روز عرفه

در روایت «مسلم» از»ابی قتاده» آمده است که پیامبر خدا ج فرمود: برای کسی که روزه روز عرفه را می‌گیرد، نزد خداوند کفاره گناهان است برای یک سال قبل و یک سال بعد آن.

2- روزه روز تاسوعا و عاشورا[2]

که روز نهم و دهم ماه محرم است که در روایتی آمده است که روزه روز عاشورا گناهان یک سال قبل وبعد آن را پاک می‌کند و در روایتی از «ابن عباس» آمده است که پیامبر اکرم ج ‌فرمود: «اگر تا سال دیگر زنده ماندم روز نهم را هم روزه خواهم بود». و می‌شود که روزه روز یازدهم به روزه عاشورا ضمیمه شود و حکمت این حکم، مخالفت با یهود است تا این امت با عبادت خویش متمایز گردد.

امام «احمد» از حضرت رسولص روایت می‌کند که فرمود: «روز عاشورا، روزه بگیرید و با یهود مخالفت کنید و روز قبل یا بعد آن روزه باشید».

3- روزه 6 روز از شوال

در روایتی از «مسلم» آمده است که پیامبر اکرمص فرموده: «کسی که رمضان را روزه باشد پس 6 روز شوال را به دنبال آن روزه بگیرد مانند آن است که تمامی عمر روزه بوده است.

4- روزه سه روز بیض

ایام البیض روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهمن هر ماه است که آسمان به نور ماه روشن می‌شود. در روایتی از «ترمذی» آمده است که پیامبر اکرم ج فرمود: «اگر می‌خواهی که سه روز از ماه را روزه بگیری روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیر».

5- روزه دوشنبه و پنج‌شنبه

در روایتی از «ترمذی» آمده است که پیامبر خدا ج روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه روزه بود. سبب آن را از آن حضرت سؤال کردند، فرمود: اعمال آدمی در روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه عرضه می‌شود و دوست دارم اعمالم را در حالی عرضه شود که روزه‌ام.

6- روزه متناوب (روزی افطار و روزی روزه)

این روزه به حضرت داود÷ اختصاص داشته است. «بخاری» از «عبدالله بن عمر» روایت می‌کند که پیامبر گرامی ج خطاب به او فرمود: «یک روز روزه بگیر و یک روز افطار کن این نوع روزه، برترین روزه است که روزه داود÷ است».

به جز روزه‌های مذکور، روزه سایر ایام مشهور که در سنت نبوی ثبت شده است، نیز مطرح است. کسی که روزه نفل گرفته است می‌تواند هر وقت از روز آن را باطل کند، اما قضای آن واجب است.

آن‌چه بیان کردیم مهمترین نوافل مذکور در سنت نبوی است و از والاترین اعمال صالحی است که موجب تقرب بنده به خدایش می‌شود و عامل اصلی رسوخ تقوا و یقین آرامش‌بخش در قلب آدمی است که به واسطه آن حلاوت ایمان را می‌چشد. در این‌جا لازم است که به تو ای مربی گرامی تذکر دهم که قبل از هر کس، شایسته است که خودت در ارتباط با همسر و فرزندانت در اجرای نوافل نماز و روزه، الگوی شایسته‌ای باشی، تا آنان از تو اکتساب نمایند، از تو اخذ کنند و به تو اقتدا نمایند و این پیشاهنگی و پیشروی را با کلمات دلپسند و پند نیکو دنبال کن که در آن همراه با عمل خود، ایشان را به عبادت نافله دعوت نما، تا آنان خود به این نوافل عادت کنند و بر عمل و تطبیق عملی آن در ایام ویژه و اوقات معین جدی و کوشا باشند و این ارتباط عبادی ـ به خداوند سوگند ـ از بزرگ‌ترین عوامل تکوین روحی و ایمانی و آمادگی اخلاقی و روانی است و از جمله علل ایجاد اخلاص و تقوا در درون آنان است و چنان‌چه این‌چنین عمل کنی به نهایت مقصد رسیده‌ای و از جهت تکوین روحی و ربانی به درجه‌ای خواهند رسید که از جهت هدایت گام‌زدن در طریق و صراط مستقیم، انگشت‌نمای همگان خواهند شد.

(و) ارتباط فرزند با مراقبت و حسن نظارت الهی

بر مبنای فرموده خدا:

﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ ٢١٩ [الشعراء: 218-219].

«کسی که تو را هنگام برخاستن نظاره می‌کند و آمد و رفت تو را در بین سجده‌کنندگان می‌بیند».

و آنجا که می‌فرماید:

﴿وَهُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡۚ [الحدید: 4].

«و او با شماست هر کجا که باشید».

و در جای دیگر می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَخۡفَىٰ عَلَیۡهِ شَیۡءٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٥ [آل عمران: 5].

«به درستی که هیچ چیز در زمین و آسمان‌ها بر خداوند پوشیده نمی‌ماند».

و بر اساس گفته مبارک رسول اکرم ج که فرمود: «احسان آن است که خداوند را آن‌چنان عبادت کنی، گویی او را می‌بینی اگر او را نبینی، او تو را می‌بیند».

و بر مبنای فرموده آن حضرت ج، در روایتی از «ترمذی» که این‌چنین آمده است: «در هر کجا که هستی از خداوند بترس، و به دنبال هر بدی، یک خوبی کن که آن را محو می‌سازد و با مردم با خلق نیکو برخورد کن»

و در روایت دیگری آمده است: «انسان هوشمند کسی است نفس خود را محاسبه کند و برای بعد از مرگ عمل کند و انسان ناتوان کسی است که از هواهای نفسانی پیروی کند و از خدای تعالی آروزهایش را تمنا کند». (روایت ترمذی)

پس ای برادر عزیز و ای خواهر گرامی اگر با فرزندت در این مسیر همراه گردی و با روشی حکیمانه بذر مراقبت و محاسبه و ترس الهی را در وجودش به گونه‌ای به کاری که در هنگام عمل، خدا را بر خود ناظر بداند و در هنگام اندیشه و تفکر به محاسبه نفسانی بپردازد و در هنگام احساس، تقوا را در وجود خویش به خوبی لمس کند، به نهایت مقصد که همانا ایجاد اخلاص در اوست، دست یافته‌ای، خلوصی که در اقوال و افعال و هر کاری دیگری به خوبی تجلی می‌کند، پس در هر نیتی و هر عملی فقط در طلب رضای الهی است. در این حالت مشاعر و روحیات پاک و لطیف در فرزند، رشد می‌کند و او را از آفات نفسانی نجات می‌دهد، دیگر حسد و حقد نمی‌ورزد، به سخن‌چینی و سایر امور پست و بی‌ارزش مبادرت نمی‌کند و در هنگام دعوت شیطانی یا ندای تمایلات نفسانی نفس اماره به یاد می‌آورد که خداوند سبحان با اوست، او را می‌بیند و همه چیز را می‌شنود. در این هنگام است که بیدار می‌شود و بصیرت پیدا می‌کند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ ٢٠١ [الأعراف: 201].

«به درستی آنان که تقوا پیشه کرده‌اند هر گاه گروهی از شیاطین با وسوسه به ایشان حمله ور شوند به یاد خدای می‌افتند پس در آن هنگام ناگهان بصیرت می‌یابند».

در قسمت دوم کتاب در بخش تربیت ایمانه به تفضیل گفتمی که این‌گونه از حس حضور و نظارت الهی، روش سلف صالح ما بوده است و در این مورد مثالی را ذکر کردیم که «امام غزالی» در کتاب «احیاء علوم الدین» در ارتباط با عارف بزرگ «سهل بن عبدالله تستری» بیان می‌دارد.

«امام احمد الرفاعی» در کتاب «البرهان المؤید» می‌گوید: «ترس از خداوند موجب می‌گردد که آدمی اعمال خویش را محاسبه کند، و محاسبه موجب می‌شود که حالت مراقبت در فرد به وجود آید و مراقبت در نهایت به آن‌جا می‌رسد که فرد مؤمن دائماً به ذکر و یاد خدا مشغول است».

پس تو ای برادر و خواهر مربی! بکوش که خصلت ارزشمند مراقبت را در خانواده‌ات به وجود آوری و اعضای خانواده عادت دهی که نفس خود را همواره مورد محاسبه قرار دهند و نهال ترس و تقوای الهی را در ضمیر پاک آنان جایگزین سازی؛ در این صورت پدر دلسوز و مربی آگاه، زن و فرزندش را به جانب غایت مورد نظر و مقصد مطلوب برده است و از جهت آن‌چه به عرض خوانندگان گرامی رسید، مهمترین بندهای اساسنامه اسلامی در ارتباط الهی در کلام و عمل، و با قرآن کریم در تلاوت و تفکر مرتبط باشند، به مساجد عادت نمایند و مستمراً خداوند را یاد کنند و عبادات نافله را انجام دهند، نفس خود را محاسبه کنند و در درون خود حضور و نظر الهی را به خوبی لمس نمایند، درون ایشان به صفا و اشراق موعود و ایمان و اخلاص مطلوب، آراسته می‌شود و با خشوع و تواضعی که در برابر پروردگار جهانیان دارد، متمایز می‌گردد.

بنابراین، بر مربیان واجب است که در تربیت مرسوم اسلامی، با فرزندانشان همراه گردند تا تربیت شدگان ایشان مانند ملایکی بر این کره خاکی باشند، زیرا که اصول ایمان و تقوی و مراقبت الهی را در وجود ایشان، بنیان گذاشته‌اند و پایه‌های خشیت و ترس و توکل را در اعماق وجود آنان تثبیت نموده‌اند و به نظر این‌جانب این پایه‌ها و اصول نام‌برده مهمترین عوامل تربیت اخلاقی و تهذیب اجتماعی و تقویم عقلانی و نفسانی فرزند است، پس شایسته است آنان که عمل می‌کنند، بر این مبنا اقدام نمایند.

سوم: ارتباط فکری

مقصود از ارتباط فکری آن است که انسان مسلمان در تمامی ادوار تربیتی از دوران طفولیت تا بزرگسالی، از جهت فکری، با عقیده‌ای که اسلام را به عنوان نظام تشکیل دهنده دین و دولت می‌شناسد، مرتبط باشد، قرآن را به عنوان دستور و تشریع حیات خود بشناسد و علوم شرعی را برنامه و راه و روش زندگی بداند و تاریخ اسلام را راهنما و الگوی خویش قرار دهد و فقط تمدن و فرهنگ اسلامی را بهبه عنوان تمدن اصیل بپذیرد و راه دعوت و جهاد اسلامی را راه واقعی دفاع و جنگ بداند.

در بحث مسؤولیت تربیت عقلی، حقایقی را در ارتباط با رشد بینش و توانایی فکری فرزندان بیان نمودیم. در این‌جا خلاصه‌ای از مطالب گذشته را همراه با نکاتی جدید بیان می‌داریم تا ارتباط بین این بخش و مطالب گذشته محکم‌تر گردد.

این حقایق به ترتیب ذیل است:

1-اسلام دین جاودانه‌ای است که صلاحیت حل مشکلات بشر را در هر شرایط زمانی و مکانی دارد، زیرا از نقاط قوتی مانند شمول، تجدد و استمرار برخوردار است.

2-اگر گذشتگان ما به عزت و قدرت و تمدن دست یافتند به خاطر آن بود که برنامه‌ای قرآنی را بر زندگی خویش تطبیق دادند و به اسلام می‌بالیدند.

3-شناساندن تمدن و عقیده اسلامی که در گذشته و حال چراغ پر فروغ هدایت بشر است که انسان‌ها به واسطه آن راه را می‌یابند.

4-شناسایی نقشه‌های دشمنان اسلام

·        نقشه‌های حیله‌گرانه یهودی‌ها

·        نقشه‌های غارتگرانه و ستمگرانه غربی‌ها

·        نقشه‌های ملحدانه کمونیست‌ها

·        نقشه‌های کینه توزانه صلیبیون

تمام این نقشه‌ها هدفی به جز محو اسلام بر پهنه زمین ندارند، بذر الحاد را در جوامع اسلامی می‌پاشند، بی‌بند و باری و فساد را رواج می‌دهند، روح جهاد و مقاومت را در جوانان مسلمان از بین می‌برند و ثروت کشورهای مسلمان را به غارت می‌برند تا به اهداف پلید خود دست یابند و در نهایت بر جهان اسلام مسلط شوند تا تمامی مسلمین تحت سلطه آنان و سرزمین‌هایشان جزئی از گسترده حکومت ایشان باشد.

5-تذکر دائمی این نکته مهم که امت اسلامی تا زمانی که زنده است نمی‌تواند بار دیگر به قله افتخار و مجد و عظمت پیشین باز گردد، مگر آن‌که فقط اسلام را به عنوان برنامه زندگی بداند و قرآن را قانون اساسی خویش به حساب آورد و این گفتار «عمربن خطاب» را همواره پیش چشم داشته باشد که فرمود:

ما قومی هستیم که به واسطه اسلام عزتمند گشتیم پس هرگاه عزت و افتخار خویش را در غیر اسلام جست‌جو کنیم خداوند ما را خوار می‌گرداند.

و استاد «عصام العطار» چه زیبا می‌گوید: «تاریخ ما با ابوجهل و ابولهب و ابی بن خلف آغاز نمی‌شود، بلکه تاریخ ما با رسول گرامی ج و عمر و ابوبکر آغاز می‌گردد. ما جنگ‌های «بسوس» و «داحس» و «غبراء» فتح نکردیم، بلکه حاکمیت ما با قرآن مجید بود، ما مردم را به رسالت «لات و عزی» دعوت نکردیم، ما مردم را به رسالت اسلام و مبادی قرآن فرا خواندیم».

6-تذکر دائمی این مطلب که عقب افتادگی و تفرق مسلمین و پراکندگی خانما سوزی که تمامی جوامع اسلامی را در سراسر دنیا فرا گرفته است و تسلط نیروهای یهودی و استعماری بر «فلسطین و مسجد‌الاقصی» و سایر بلاد مسلمین، به دلیل آن است که مسلمانان از خدا دور شده‌اند، احکام اسلامی را رها کرده‌اند و قوانین بشری و برنامه‌های قراردادی غیر مسلمین را به عنوان آیین و راه زندگی خویش پذیرفته‌اند، قوانینی که برای ادیان آسمانی و ارزش‌های اخلاقی، اهمیت و اعتباری قایل نیست و راست گفت نبی اکرم ج آن‌جا که فرمود:

«هرگاه حاکمان مسلمین به غیر خدا آن‌چه خدا فرستاده است حکم کنند، خداوند دشمنان را بر ایشان مسلط می‌کند و هر آن‌چه داشته باشند و به وسیله دشمن از ایشان سلب می‌شود و هر گاه کتاب خدا و سنت پیامبرشان را تعطیل نماید خدای تعالی ایشان را به جان هم می‌اندازد».

7-یادآوری دائمی این مفهوم که آینده متعلق به اسلام است، هر چند دشمنان به صورت‌های گوناگون توطئه می‌کنند. در حدیثی که «امام احمد» روایت می‌کند آمده است که نبی اکرمص فرمود:

«به درستی،آغاز دین شما نبوت و رحمت است و تا زمانی که خداأ آن را برمی‌دارد، پس از آن خلافتی بر روش نبوت خواهد آمد تا آن زمان که خدای تعالی بخواهد، سپس پادشاهی ستمکاری بر اریکه قدرت می‌نشیند تا آن زمان که خداوند آن را واژگون کند، پس از آن پادشاهی استبدادی خواهد بود تا زمانی که خدای تعالی اراده کند و آن را از میان بردارد، سپس خلافتی بر روش نبوت می‌آید که در میان مردم به سنت پیامبر عمل کند و اسلام، پایه‌هایش را در زمین محکم کرده و استقرار می‌یابد، حکومتی که اهل زمین و آسمان از آن راضیند، آسمان هر چه از باران رحمت دارد بر زمین فرو می‌بارد و زمین هر چه برکت و محصول دارد به آدمی تقدیم می‌کند».

آن‌چه که از این حدیث می‌توان دریافت آن است که ما در حال حاضر در دوران حاکمیت استبدادی هستیم که مظهر آن تحولات زیادی است که موجب به دست گرفتن قدرت توسط عده‌ای می‌شود بدون آن‌که رأی مردم تأثیر چندانی داشته باشد و اراده وتوان مردم به طور کامل از آنان سلب شده است.

«کمال آتاتورک»، حکومت دیکتاتوری را آغاز نمود و به تدریج در نقاط دیگر دنیا امتداد یافت، اما علایم بیداری اسلامی مژده می‌دهد که این حکومت‌ها برای مدت زیادی عمر نخواهند کرد و به یاری خدا روزی فرا خواهد رسید سنت اسلامی امتداد می‌یابد. چه بسا که زمان تحقق آن نزدیک باشد.

8-آگاه باشید که قرآن کریم ما را از چنین تفکری و چنین افراد مأیوس کننده و مانع به وجودآورنده‌ای برحذر می‌دارد.

آگاه باشید که قرآن کریم ما را از چنین تفکری و چنین افرادی مأیوس کننده و مانع به وجود آورنده‌ای بر حذر می‌دارد.

﴿۞قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِینَ مِنکُمۡ وَٱلۡقَآئِلِینَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَیۡنَاۖ وَلَا یَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِیلًا ١٨ أَشِحَّةً عَلَیۡکُمۡۖ فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَیۡتَهُمۡ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ تَدُورُ أَعۡیُنُهُمۡ کَٱلَّذِی یُغۡشَىٰ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ سَلَقُوکُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَیۡرِۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَمۡ یُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ [الأحزاب: 18-19].

«خداوند کسانی را که شما را از جنگ باز می‌داشتند و آنانی را که به برادرانشان می‌گفتند، نزد ما بیایید و جز اندکی به کارزار نمی‌آمدند می‌شناسد، نسبت به شما تنگ نظرند و بخل می‌ورزند و چون موقعیت ترس‌آوری برایشان پیش آید، مانند کسی که مرده و دیدگانش از بیهوشی مرگ به حرکت در‌آمده است، به تو نگاه می‌کنند، آن‌گاه که موجبات ترس و برطرف شود با زبان‌های تیز (گزنده و ایراد گیرنده) بر شما می‌تازند در حالی که بر نفع طلبی حریصند، آنان ایمان نیاورده‌اند، پس خداوند اعمالشان را هدر داده است».

و این رسول اکرم ج است که ما را از این گروه که مانع از پیشرفت سیاسی و جهادی مسلمین هستند، برحذر می‌دارد و می‌فرماید:

«کسی که گفت مسلمانان هلاک شدند، خود سبب نابودی آنان شده است».

و این تاریخ است که با ما سخن می‌گوید که چه ضربه‌های مهلکی در طی قرون به مسلمین وارد شد، اما نتیجه چه بود؟

(أ‌)   چه کسی تصور می‌کرد که مسلمانان در برابر صلیبیونی که بر سرزمین‌های اسلامی و مسجدالاقصی حدود یک قرن سلطه داشتند، برخیزند.

چه کسی تصور می‌کرد که این سرزمین به زودی به دست قهرمانی چابک مانند «صلاح الدین ایوبی» در جنگ باشکوه «حطین» آزاد می‌شود، و آن‌چنان قدرت و عزتی برای مسلمین به ارمغان می‌آورد، که مایه سر افرازی و سربلندی تاریخ ماست.

(ب‌)  چه کسی تصور می‌کرد که مسلمانان در مقابل «مغول و تاتار» برخیزند، اقوامی که تمامی عالم اسلامی را به خاک و خون کشیدند و جان و مال و ناموس مردم از غارت ایشان در امان نماند، تا جایی که «هولاکو» از سر انسان‌ها مناره ساخت.

چه کسی تصور می‌کرد که سرزمین‌های اسلامی به زودی بدست قهرمان پیشتازی مانند «قطز» در نبرد با عظمت «عین جالوت» آزاد می‌شود و آن‌چنان مجد و عظمت و عزت و سیادتی به همراه می‌آورد که مایه افتخار نسل‌هاست.

امیدوار بودن به پیروزی، خود مقدمه پیروزی است و در حقیقت عامل اصلی پیروزی هر ملتی، نیروی معنوی موجود در آن است که جوانان و نیروهای پر توان آن را وادار می‌کند که به پیش تازند و به پیروزی دست یابند و برای اثبات این مدعی، تاریخ بهترین شاهد ماست.

پس ای مربی گرامی!

بر توا واجب است که این حقایق را همواره به اهل و فرزندت گوشزد نمایی تا به تدریج کار به جایی رسد که همگی به یاری خدا با قلبی امیدوار و مطمئن و درونی آماده و با نشاط و همتی عالی، به جانب هدف الهی گام برداریم.

و به تو مژده می‌دهم که اگر بر ایجاد این بینش فراگیر اسلامی در درون افراد خانواده‌ات ثابت قدم و استوار باشی و همان ارتباط‌های مطلوب فکری، روحی، اجتماعی و تاریخی را در درون ایشان جایگزین سازی، به زودی عزیزانت از جنبه عقیده و اندیشه، با اسلام پیوند می‌خورد و از جهت درونی و وجدانی در زمره عوت‌کنندگان به راه خداوند در خواهند آمد، دیگر به جز شریعت اسلامی، قانون و قاعده‌ای برای زندگی خوش نمی‌شناسند و به جز نبی اکرمص امام و الگویی را نمی‌پذیرند و تحت تأثیر اندیشه‌های مغرضانه و شعارهای باطل و بی‌اساس و مبادی گمراه کننده و عقاید الحادی قرار نمی‌گیرند.

برادر گرامی؛ اگر می‌خواهی به این مقصد نایل شوی راه آن است که کتابخانه‌ای در منزل دایر کنی که در قفسه‌های آن، کتاب‌های مختلف در زمینه‌های متنوع از کتاب احکام گرفته تا کتاب‌های فکری و تاریخی موجود باشد، خصوصاً کتاب‌های ادبی، داستان، دعوت اسلامی، فهرست نویسندگان و دانشمندان اسلامی و شرح حال و آثار تألیفی ایشان. این کتاب‌ها می‌توانند مجموعه کاملی باشند که حقیقت ناب و دست نخورده اسلامی را به فرزندت عرضه کنند. اسلامی که پیامبر خداص آورد و یاران او و گذشتگان بزرگوار ما به خوبی و وضوح آن را ادراک کردند.

ای مربی عزیز! بهتر است که در خریدن کتاب‌های کتابخانه‌ات به آرای دانشمندان مخلص و دعوت‌کنندگان صادق مسلمان توجه نمایی، مبادا کتابی وارد کتابخانه‌ات گردد که نام اسلام بر آن است، موضوعات اسلامی را مورد بحث قرار می‌دهد و مدعی عاطفه دینی است، اما مؤلف آن تحت تأثیر هجوم فکری غرب یا شرق واقع شده است.

از جمله وسایل ارتباطی فرزند با اندیشه اسلامی، استماع سخنرانی‌های پربار و بحث‌های پخته و ارزشمند است و هم‌چنین دیدن و استماع نمایشنامه‌هایی با موضوعات تاریخی هدفدار می‌باشد.

—  بکوش ای برادر مربی، که مسجد مناسبی برای نماز جمعه برگزینی و انتخاب تو نتیجه مطلوب نخواهد داد مگر آن‌که امام جماعت، انسانی مخلص و متقی باشد، دارای اندیشه و بینشی عمیق از اسلام بوده، فهمش کامل باشد، با روش جذاب و توانایی علمی و فرهنگی شامل و فراگیر بر علوم و پیشرفت‌های جدید بشری، بتواند تأثیری مطلوب بر شنوندگان بگذارد و ثمره مورد نظر را به بار آورد.

—  بکوش ای برادر مربی که موضوع و مقصد بحث و سخنرانی (که برای استماع فرزندت برمی‌گزینی) مناسب باشد و انتخاب تو زمانی مطلوب است که فرد بحث‌کننده از جهت عقیده راسخ اسلامی بسیار توانا بوده، دارای اخلاق و رفتاری کامل باشد تا بتواند با اسلام از جهت عقیده و اندیشه و فرهنگ و فکر، پیوندی مستحکم پیدا کند.

—  بکوش ای برادر مربی که نمایشنامه هدفدار و مناسبی برای دیدن برگزینی و زمانی انتخاب تو متناسب است که محل برگزاری نمایش‌نامه از جایگاه امور پست و منکر، منزه و دور باشد و زمانی گزینش تو تأثیر مطلوب را خواهد داد که موضوع نمایش در ارتباط با گذشتگان و تاریخ پر افتخارمان باشد، یا به بررسی جاهلیتی بپردازد که مسلمانان امروزی در آن دست و پا می‌زنند، به شرط آن‌که بازیگران نمایشنامه با تقوا و آراسته به اخلاق باشند و بتوانند با هنرمندی، نقش خود را ایفا نمایند، تا دیدن نمایش، اثر بگذارد و جمع را به جانب هدف مورد نظر سوق دهد.

برادر و خواهر عزیز، آن‌چه در این‌جا عرضه شد، مهمترین ابزارهای پیشنهادی جهت ایجاد ارتباط فکری فرزند و آمادگی عقیدتی و ایمانی او بود، به خدا سوگند اگر بر این منوال و بر اساس این برنامه پیش بروی، به زودی فرزند تو دارای حفاظ ایمانی و رسوخ عقیدتی ایستادگی کند و به مقابله مبانی گمراه‌کننده و الحادی آن برود، بر مقیاس‌های مادی و قراردادهای پست بشری، پیشی بگیرد و اوج بگیرد، زیرا دین و عقیده الهی نزد او از هر اندیشه و عقیده و فکری بالاتر است و کیست که از نظر حکم از خداوند بهتر باشد، برای گروهی که یقین دارند.

به زبان دیگر صاحب فرزندی خواهی بود که از جهت هدایت و بودن بر صراط مستقیم، شهره عام و خاص خواهد شد.

چهارم: ارتباط اجتماعی

در قسمت دوم از این کتاب در بحث مسؤولیت تربیت اجتماعی، به تفصیل در ارتباط با مسؤولیت مربی در مورد آموزش آداب اجتماعی به فرزند سخن راندیم و تأکید کردیم که عادت دادن کودک و نوجوان به اصول اصیل و ارزشمند اخلاقی که از عقیده جاودان اسلامی و وجدان برادرانه ژرف و استوار، سرچشمه می‌گیرد، موجب می‌گردد که فرزند ما به بهترین صورت ممکن از لحاظ اخلاقی و رابطه برادرانه و ادب اجتماعی و توازن عقلی و رفتار انسانی در جامعه خویش ظاهر شود.

در بحث مذکور عوامل تربیت اجتماعی را در چهار قسمت محصور نمودیم.

1-   بنیان‌گذاری اصول ارزشمند روانی

2-   رعایت حقوق دیگران

3-   التزام به آداب اجتماعی عمومی

4-   نظارت و نقد اجتماعی

و این مربی عزیز، چنان‌چه این بخش‌ها را مطالعه کرده باشی بر تو پوشیده نیست که این عوامل چه اثر مهمی در اصلاح اخلاقی و تقویت جنبه اجتماعی و تکامل روانی فرزند دارند تا بتواند به عنوان عضوی مفید در نظام جامعه خویش و ایجاد این سؤال پیش می‌آید که مقصود از ارتباط اجتماعی فرزند چیست؟ و چه ربط با بحث تربیت مورد نظر ما دارد؟

به یاری خدا در این قسمت تمامی این سؤال‌ها را جواب می‌دهیم و از او یاری می‌طلبیم. مقصود از ارتباط اجتماعی فرزند آن است که مربی تلاش نماید از زمان درخشش اولین پرتوهای اندیشه و تعقل کودک، او را با محیط اجتماعی پاک و شایسته‌ای مربوط سازد که فرزند بتواند از آن محیط در جهت تزکیه نفسانی و تطهیر قلبی و تثبیت ایمانی و اکتساب دانش سودمند و اخلاق نیکو و سلامت جسمانی و بینش عمیق اسلامی و تلاش صادقانه‌ برای دعوت به آن و اشراق ربانی روح خویش بهره گیرد.

اما سؤال دیگر این است که محیط اجتماعی مناسب مورد بحث کدام است که می‌تواند این صفات ارزشمند را در فرزند ایجاد کند و او را به جانب شکل‌گیری انسان نمونه و ژرف‌اندیش سوق دهد.

به نظر این‌جانب ارتباط اجتماعی ایده‌آل در سه نوع رابطه تحقق می‌یابد:

1-   ارتباط فرزند با راهنماگر صالح

2-   ارتباط فرزند با دوستان شایسته و نیکوکار

3-   ارتباط فرزند با دعوت و دعوت‌کنندگان به راه دین.

1- ارتباط فرزند با مرشد (راهنماگر صالح و نیک)

مقصود از مرشد در این‌جا فردی است که به فرزند آموزش می‌دهد و او را راهنمایی می‌کند. بدون تردید هرگاه فرزند ما با انسان اندیشمند و عالمی که از صفت نیکوکاری و اخلاص برخوردار است، ارتباط داشته باشد و ببیند که مرشدش انسانی است که بینشی عمیق از اسلام دارد، از عقیده اسلامی دفاع می‌کند و در راه آن جهاد می‌نماید، حدود و احکام اسلامی را بر زندگی خود تطبیق داده است، در اجرای اوامر و پرهیز از نواهی دقیق و سخت‌گیر است و در راه حق از ملامت‌کننده‌ای نمی‌هراسد، او را به عنوان الگویی در جهت ایمان و اخلاق و رشد فکری و علمی می‌پذیرد و در آن جهت نیز رشد می‌کند و از جهت ایمان و اخلاق و رشد فکری و علمی می‌پذیرد و در آن جهت نیز رشد می‌کند و از جهت جهاد و دعوت، تکوین و تکامل می‌یابد و به صورتی تام بر مبنای عقیده راسخ و شامل اسلامی تربیت می‌شود اما با کمال تأسف اگر با دقت به پیرامون خویش بنگریم و رد ارتباط با افرادی که عهده‌دار ارشاد و راهنمایی فرزندان جامعه هستند، دقیق شویم، در‌می‌یابیم که اکثریت آنان صورتی وارونه و مخدوش از اسلام را عرضه می‌کنند یا فقط به گوشه‌ای از آن توجه می‌نماید و سایر قسمت‌ها را رها می‌کنند.

از جمله صورت‌های مخدوشی که از اسلام عرضه می‌شود به صورت ذیل است:

-      در اسلام قانون و نظام حکومت وجود ندارد

-      برای مسلمان متدین جایز نیست که در سیاست دخالت کند.

-      هرگاه دیدی که مرشد تو دچار گناه می‌شود، بر تو لازم است که آن را به عنوان اطاعت الهی تلقی کنی.

-      مرشد دچار گناه نمی‌شود زیرا از اوصاف عصمت و حفاظت الهی برخوردار است.

-      مرید از رذایل پاک نمی‌شود و به فضایل آراسته نمی‌گردد و به وصال الهی نایل نمی‌شود مگر آن‌که در ارتباط با هر عمل حرام و گناهی که مرتکب شده است نزد مرشد اعتراف نماید.

-      هرگاه مرید، نزد شیخ خود به هر چیز حتی تصور و اندیشه گناهی که به ذهنش خطور کرده، اقرار ننماید، نقض بیعت کرده است. و اقوال دیگری از این نمونه که با شریعت اسلامی منافات دارد و به صراحت مخالفت نظام و عقیده اسلامی است. از جمله مواردی که فقط به گوشه‌ای از اسلام توجه می‌کند و سایر بخش‌ها را رها می‌کند، نمونه‌هایی زیر است:

·      عده‌ای تمامی تلاش خود را صرف تزکیه نفس می‌کنند و از طرف دیگر امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم را رها می‌کنند.

·     تعدادی دیگر فقط به ظواهر اسلامی و تکوین روحی و عبادی توجه می‌نمایند و بخش حرکتی و تجمع اسلامی و تلاش برای اقامه حکومت الهی را وامی‌گذارند.

·     بعضی از افراد نیز تمامی تلاش خود را به دعوت به جانب خدا معطوف می‌سازند، اما به هیچ تحرک و نشاط دینی دور و نزدیک که منتهی به اقامه حکومت الهی می‌شود، توجهی ندارند؛ و گروه‌های مختلف دیگر با اندیشه‌های متفاوت که به این موضوع نیز آگاهی دارند که اسلام تجزیه بردار نیست و احکام شریعت الهی منفصل نمی‌شود. پروردگار متعال در این مورد می‌فرماید:

﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ [البقرة: 85].

«آیا به قسمتی از کتاب ایمانی می‌آورید و به بخش دیگر کافر می‌شوید، پس تنها عقوبت این‌چنین افرادی خواری در دنیاست و روز قیامت به سوی شدید‌ترین عذاب‌ها برگردانده می‌شوند».

مرشد ربانی و عالم ژرف‌اندیش و پخته، کسی است که بتواند الگویی کامل از اسلام ارائه کند، جایز نیست ک در دین خدا، دانشی را کتمان کند یا از بیان کلام حق خودداری نماید یا از امر منکری چشم بپوشد و یا در کار واجبی سهل‌انگاری کند، کلامی را تحریف نماید یا از فردی از بندگان خدا بترسد و یا از صاحبان مقام و قدرت جانبداری کند یا در جایی که باید، در حق خداوند سبحان مطلبی را ادا کند، خودداری نماید، در این صورت چنین افرادی نشانه‌های آشکار هدایت الهی را کتمان نموده‌اند و در روز قیامت خداوند به سوی ایشان نظر خواهد کرد و آنان را پاک و منزه نمی‌کند و شامل لعنت‌کنندگان خواهند بود.

خدای تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٠ [البقرة: 159-160].

«به درست کسانی که کتمان می‌کنند آن‌چه در کتاب برای مدرم آشکار نمودیم، مورد لعن الهی و لعن‌کنندگان هستند، مگر آنان‌که توبه نمودند و اصلاح کردند [اثرات سوء گذشته را] و آشکار نمودند [موضع جدید خود را] پس توبه ایشان را می‌پذیرم و به درستی که من بسیار توبه‌پذیر مهربانم».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ١٧٤ [البقرة: 174].

«به درستی کسانی که کتمان می‌کنند، کتابی را که نازل کردیم و به بهایی اندک می‌فروشند، به جز آتش در شکم‌های خویش چیزی وارد نمی‌کنند و خداوند در روز قیامت با آنان سخن نخواهد گفت، ایشان را پاک نخواهد کرد، و برایشان عذاب دردناکی مهیاست».

و رسول اکرمص به آتش جهنم و عاقبت ناپسند افرادی که علم سودمند یا حق ضروری دینی را کتمان می‌کنند، هشدار داده است. در روایتی که «ابن ماجه» بیان می‌کند آمده است که پیامبر خداص فرمود: «کسی که علمی را که در راه دین سودمند است کتمان می‌کند خداوند در روز قیامت، ریسمانی از آتش به گردنش آویزان می‌کند».

دانشمندان ربانی و عالمان مخلص ما که در گذشته عهده‌دار پیشوایی امر اصلاح و تربیت و راهنمایی و تزکیه نفوس بودند، از اسلام فهمی فراگیر و عمیق داشتند و از جهت ورع و تقوا نیز به مقامی بسیار والا رسیده بودند، برنامه نازل شده در کتاب عظیم خداأ و سنت پیامبرشص را مو به مو اجرا می‌نمودند و صورتی صادق و روشن از اسلام را در راه و روش زندگی اجتماعی، و فهم اسلامی و مسؤولیت راهنمایی و رهنمود تربیتی، به معرض نمایش می‌گذاشتند، هیچ‌گاه در برابر منکری که تغییرش را واجب می‌دانستند ساکت نمی‌نشستند و درباره حقی که بیان آن را درست می‌دانستند، سکوت نمی‌کردند و از جهاد مقدسی که شرایط ایجاب می‌کرد، کوتاهی نمی‌کردند.

در این‌جا نمونه‌هایی چند از پایبندی این بزرگان به قرآن و سنت به خوانندگان عزیز تقدیم می‌دارم:

امام «شیخ عبدالقادر گیلانی» می‌گوید:

هر موضوعی را که شرع تصدیق نکند، بی‌دینی است، پس با دو بال کتاب و سنت به سوی پروردگار‌أ پرواز کن و در حالی که دستت در دست رسول خداست، به پیشگاه او حاضر شو! ترک عبادت خروج از دین است و ارتکاب محظورات گناه است، پس در هیچ حال فرایض را ترک نکن!

امام «سهل تستری» می‌گوید:

مبانی طریقت ما هفت چیز است: تمسک به کتاب الهی، پیروی از سنت، خوردن حلال، خودداری از آزار، دوری از گناهان، توبه کردن، و ادای حق دیگران![3]

امام «ابوالحسن شاذلی» می‌گوید: اگر حالت کشف عرفانی تو با کتاب و سنت تعارض داشت پس به کتاب و سنت تمسک کن و کشف شخصی خود را رها ساز و به خویش بگو: خدای تعالی کتاب و سنت را برای من تضمین کرده است، اما احوال شخصی فرد را تضمین نکرده است بنابراین کشف و الهام و مشاهده قابل اطمینان نخواهد بود، مگر آن را به کتاب و سنت عرضه داری[4].

امام «ابوسعید خراز» می‌گوید: هر امر درونی که خلاف ظاهر (مشروع) باشد، باطل است[5].

عبارات ذیل را نیز به ابن عربی نسبت داده‌اند که گفته است:

تمامی بزرگان اهل تصوف اتفاق نظر دارند که بعد از شریعت رسول خدا، حضرت محمد مصطفی ج، حکم حلال و حرام منتفی است، چنین اندیشه‌ای را مردان خدا از قرآن بر‌می‌گیرند و چنین دانشی[6] موهبتی است که خدای تعالی به چنین افکاری بار تکالیف را از روی دوش خود و هم‌فکرانشان فرو می‌گذارند و احکام شریعت را عملاً تعطیل می‌کنند، نصوص را بر خلاف واقع تأویل می‌کنند و طریقی به جز طریق اسلام را در زندگی خود پیش می‌گیرند و در هم‌نشینی و دوستی از دیگران حذر می‌کنند و خود را از هر گمراهی و انحرافی مبرا می‌دانند و به آراء و اندیشه باطل خود بین مردم شهرت دارند.

«ابویزید بسطامی»/ به یکی از یارانش گفت: بیا تا با هم به نزد کسی برویم که خود را به نام ولایت مشهور ساخته (آن زمان این فرد به زهد مشهور بود و مطلوب مردم) پس به سوی او رفتیم، از خانه‌اش خارج شد، داخل مسجد گردید و آب دهن خود را در حالی که رو به قبله بود، به زمین ریخت، ابویزید بازگشت و حتی بر او هم سلام نکرد، گفت: چنین فردی که امانت ادبی از آداب رسول خدا را نگه نمی‌دارد، چگونه می‌تواند امانت دار آن‌چه باشد که ادعا می‌کند[7].

ابو یزید هم‌چنین گفت: اگر مردی را نظاره کردید که آن‌قدر کرامات دارد حتی در هوا چهار زانو معلق می‌نشیند، فریب او را نخورید، به خوبی در او دقیق شوید که در انجام اوامر و دوری از نواهی و حفظ حدود و ادای شریعت چگونه است[8].

سهل بن عبدالله تستری می‌گوید: از دوستی سه گروه از مردم برحذر باش! جباران غافل، قاریان چرب زبان و صوفی‌های جاهل[9].

«جنید» آن امام ربانی می‌گوید: راه و روش ما مقید به اصول کتاب و سنت است، تمامی راه‌ها بر مردم بسته است، مگر راهی که به دنبال رسول خدا باشد[10].

«امام شعرانی» در کتابش به نام «الیواقیت و الجواهر» می‌گوید: هر کس لحظه‌ای معیارهای شریعت را فرو گذاشت، هلاک شد.

اما در ارتباط با فریاد رسای بزرگان دین و ایستادگی آنان در مقابل باطل و منکر، و جهاد ایشان در راه خدا، بهتر است به نوشته محققان و نویسندگان آگاه که در این‌باره گفته‌اند و نوشته‌اند، دقت کنیم.

ابوزهره می‌گوید: تصوف آن‌چنان که «استاد فوده» گفته است، در قرون اخیر فواید زایدالوصفی داشته و آثار جالب توجهی دارد، ایمان مسلمانان آفریقایی، ثمره‌ای از ثمرات تصوف است.

امام «سنوسی کبیر» آن‌گاه که بر آن شد که وضعیت مسلمانان را سر و سامان بخشد، راه و روش صوفیانه را برگزید[11]، و روش او در واقع عجیب و غریب بود، زیرا او طرفدارانش را به امر کشاورزی وادار می‌ساخت ابتدا قطعه زمین‌هایی را نخست در اطراف شهر و سپس در «صحرا» انتخاب کرد، این قطعات، زمین‌های مستعدی در وسط صحرا بودند که با کوشش پیروانش و با استخراج آب، محصولات کشاورزی و میوه‌های گوناگونی به عمل آمد. امام سنوسی به پیروانش دانش جنگاوری و تیراندازی را آموخت، تا جایی که مواضع ایتالیایی‌ها را بیش از 20 سال تسخیر کردند، آن هم در شرایط که دولت عثمانی از کمک به مردم لیبی ناتوان بود.

نهضت مقاومت سنوسیه در این نواحی ادامه یافت تا این‌که خداوند آنان را بر دولت ایتالیا پیروز کرد. و نهضت سنوسیه حیاتی دوباره گرفت ما آرزو می‌کردیم که این نهضت همان‌گونه که به عنوان طریقه‌ای صوفیه قوی عمل می‌نمود، به حیات خویش ادامه می‌داد.

·   استاد «صبری عابدین» می‌گوید «حقیقت امر آن است که اهل تصوف اسلام را در سراسر عالم گسترش می‌دهند برای نمونه شیخ «بکری» در کتابی که حدود 50 سال قبل به تحریر درآورده است از قول یکی از مبلغین مسیحی می‌گوید: ما هنگامی که به دورترین و دور افتاده‌ترین نقاط عالم که دور از تمدن و شهرنشینی است رفتیم در آفریقا، و نقاط بعید آسیا، دریافتیم که اهل تصوف پیش از ما به آنجا آمده‌اند و از ما سبقت گرفته‌اند.

ای کاش مسلمانان نیروی روحی اهل تصوف واقعی را درمی‌یافتند که سربازان آنان برای دفاع از اسلام مهیا هستند. شخصاً در مرزهای حبشه، سودان و اریتره گروه‌های مبلغ سوئدی را که مستقر شده بودند، مشاهده کردم و در کنار ایشان منازل محقری را دیدم که اهل تصوف در آن اقامت کرده بودند و اثرات تبلیغ چهل ساله آنان را خنثی کرده بودند، من نیز امیدوارم که برای خاموش کردن این دسیسه‌ها که ما را از جهت دینی و سیاسی، آزار می‌رسانند، با هم متحد شویم.

·   داعی بزرگ «ابوالحسن الندوی» در کتابش به نام «رجال الفکر والدعوة فی الإسلام» درباره عالم ربانی «شیخ عبدالقادر گیلانی» می‌گوید:

در مجلس او حدود هفتاد هزار نفر حاضر می‌شدند با ارشاد او پنج هزار یهودی و مسیحی ایمان آوردند و بیش از صد هزار نفر از بزهکاران به سبب او هدایت شدند و توبه کردند، او باب بیعت و توبه را به تمامی گشود، به گونه‌ای که مردمی بی‌شمار از آن وارد شدند، حالشان به سامان آمد و دینشان به جانب اسلام واقعی برگشت، شیخ خود بر آنان اشراف داشت و بر امر تربیت و پیشرفت آنان نظارت می‌کرد به گونه‌ای که شاگردانش به روحانیونی مبدل گشتند که پس از بیعت و توبه و تجدید ایمان، مسؤولیت مهم خویش را به خوبی ادا می‌کردند، و هرگاه نبوغ رهبری و استقامت و توانایی ایستادگی را در آنان می‌یافت، به ایشان اجازه می‌داد که در زمین پراکنده شوند و مردم را به جانب خدای تعالی دعوت کنند. با شرک و بدعت و جاهلیت و نفاق مبارزه کنند و نفوس آدمیان را به خوبی تربیت کنند تا بدان ترتیب انتشار و پیشرفت دعوت دینی امکان‌پذیر گردد، پرچم‌های ایمان به اهتزاز درآید و مجامع نیکوکاری و روابط جهادی و مجامع برادری دینی در سراسر عالم گسترش یابد.

جانشینان و شاگردان «شیخ عبدالقادر گیلانی» و کسانی که پس از ایشان آمدند و کسانی که راه و روش آن بزرگان را ادامه دادند، سهم به سزایی در محافظت روح اسلامی و شعله‌وری ایمان دینی و حماسه دعوت و جهاد و تسلط روحی بر تمایلات شهوانی و نفسانی، داشتند. این بزرگان نقش بسیار اساسی در انتشار اسلام در سرزمین‌های بسیاری ایفا کردند که توسط سپاه اسلام به تسخیر درآمده بود، حتی در سرزمین‌هایی که هنوز حکومت اسلامی در آن‌جا بر پا نشده بود، بدین‌گونه دین اسلام در سرزمین‌های آفریقایی سیاه، اندونزی، جزایر اقیانوس هند و چین و هند و کشورهای دیگر، گسترده شد.

·   استاد ارجمند ما «شیخ محمد راغب الطباخ» در کتابش به نام یکی از اثرات ارزشمند اهل تصوف در ارتباط با امت اسلامی آن است که هرگاه یکی از امرا یا حکام مسلمان قصد جهاد کرده است، ایشان پیروان خویش را با تشویق و ترغیب با هر صورت دیگر به مشارکت در جهاد، دعوت می‌کردند و به سبب اعتقاد راسخ پیروان، و اطاعت خالصانه ایشان جمع عظیمی از اقصی نقاط مملکت، برای مبارزه مهیا می‌شدند. و پا به پای سربازان و در صفوف اول مبارزه حاضر می‌شدند، می‌جنگیدند و دیگران را نیز تشویق می‌کردند و به این سبب عامل پیروزی مسلمانان می‌شدند.

خلاصه کلام

برای بزرگانی که شرح حالشان گذشت، دانشمندان ربانی و انسان‌های متقی و راهیان مخلص و مؤمنی هستند که در طول قرن‌های متمادی رسالت دعوت الهی را حمل کردند و پیام حق را به مردم رساندند، اینان کسانی بودند که توانستند عبادت و جهاد را با هم پیوند دهند و بین حقوق خداوند و بندگان سازگاری ایجاد نمایند. ایشان کسانی بودند که صدای رسای حق را در برابر مستبدان ظالم، سر دادند و به شجاعت تمام و ایستادگی پیروزمندانه در برابر استعمارگران غارتگر ایستادند.

این بزرگان حق را بر مبنای شریعت اسلامی سنجیدند نه بر اساس اشخاص فانی، حکم شرع را چه علیه آنان بود و چه به نفع آنان، گردن می‌نهادند، اگر از آنان انتقاد می‌کردند، می‌پذیرفتند و اگر به خطا می‌رفتند، نصیحت دیگران را قبول می‌کردند. بر این مبنا که در هر حال آنان هم انسانند، گاهی درست می‌روند و زمانی هم اشتباه می‌کنند و عصمت فقط ویژه انبیا است. خدای تعالی امام مالک را غریق رحمت خویش سازد که در هنگامی که در مقابل قبر پیامبرص ایستاده بود، فرمود: در گفتار همه ما صحیح و سقیم هست مگر صاحب این قبر [که همه گفتارهایش صحیح است و گفتار ناراست بر زبان نرانده است]، و به قبر رسول خداص اشاره کرد.

از جمله موضع‌گیری‌های جاودان و به یاد ماندنی، موضعی است که یکی از دانشمندان معاصر اسلامی و از رهبران بزرگ یعنی «سعید النورسی» ترک زبان که بدیع‌الزمان لقب گرفته است، اتخاذ نموده است. خدای تعالی او را شامل رحمت خویش فرماید و به او اجر اعمالش را عطا کند. آن بزرگوار زمانی که احساس کرد بعضی از طلاب و مریدانش در تقدیس او زیاده‌روی می‌کنند و راه اغراق را در پیش می‌گیرند و حق را با اشخاص فانی می‌سنجند به عنوان وصیتی یا رهنمودی خیرخواهانه گفت:

هوشیار باشید که دعوت مرا به جانب حق با اشخاص فانی نسنجیده، بلکه لازم است که حق را به منبع اصلی و مقدس آن ارتباط دهید که همانا کتاب خدا و سنت پیامبر اوست و بدانید که من راهنمایی بیش نیستم که خدای تعالی توانایی محدودی به من بخشیده است، من معصوم نیستم چه بسا که دچار گناه شوم یا به انحراف بروم، پس چهره حقی را که بر اساس من شناخته‌اید، به سبب انحراف یا گناهم، مشوه و ناپسند خواهید یافت که در این صورت به خاطر خروج من از مسیر الهی یا آلوده شدن با انحراف یا گناهان، از حق دور خواهید شد.

و یکی دیگر از موضع‌گیری‌هایی که در تاریخ اسلام جاودانه شده است، مربوط به سلف ربانی «عبدالله بن مبارک»/ است آن هنگام که به او خبر دادند فضیل بن عیاض/ قصد زیارت کعبه کرده و سلامت را بر خطر جهاد ترجیح داده است، قصیده‌ای برای او نوشت و ارسال کرد که چند بیت آن‌ را ذیلاً ذکر می‌نماییم:

یا عابد الحرمین لو أبصرتنا

 

لعلمت أنک بالعبادۀ تلعب

من کان یتعب خیله فی باطل

 

فخیولنا یوم الکریهة تتعب

أو کان یخضب خده بدموعه

 

فنحورنا بدمائنا تتخضب

ریح العبیر لکم ونحن عبیرنا

 

رهج السنابک والغبار الأطیب

«ای عابد حرمین (مکه و مدینه)، اگر ما را بنگری، متوجه خواهی شد که خود، عبادت را به بازی گرفته‌ای.

اگر برخی گونه‌هایشان را با اشک زینت می‌بخشند، حنجره‌های ما با فوران خون خویش تزیین می‌یابند.

بوی عبیر از آن شما باد، [لیکن] عبیر ما [مجاهدان راه خدا] گرد و خاک پاکیزه‌ای است که از زمین برمی‌خیزد.

هنگامی که فضیل این ابیات را دریافت کرد و خواند، گریه کرد و گفت: برادرم راست می‌گوید او مرا نصیحت کرده است. این ابیات را ابن مبارک هنگامی نوشت که در حال جهاد در سرزمین شام بود «خدای تعالی از او خشنود باد».

چه بزرگوارند عالمان راهنمایی که خویش را بر اساس موازین حق می‌سنجند نه حق را بر مبنای خواسته‌های نفسانی خویش، و اینان نزد مردم چه مقام والایی دارند آن‌گاه که اسلام را کامل و شامل به ایشان می‌نمایانند و در هر جنبه‌ای که آن را بیان کنند، بدون نقص و با امانت کامل به مردم می‌رسانند چه از جنبه عقیده و تشریع و چه از جنبه دین و دولت و تزکیه و جهاد یا ابعاد دیگر آن مانند عبادت و سیاست یا امر به معروف و نهی از منکر!

پس ای برادر مربی، و تو ای پدر و مادر عزیز، بر تو واجب است که دنبال راهنما و معلم و مربی ربانی و مؤمنی بگردی که صفات یاد شده در شخصیت او جمع شده باشد، تا بتواند راه صحیح اسلامی را به فرزند بیاموزد، از جنبه روحی و فکری به او جهت بدهد، او را بیش از پیش به دین و شرع اسلام نزدیک کند و او را با سلسله سلف صالح پیوند دهد نه به وجود فانی و غیر معصوم خودش!

و هشدار می‌دهم که فرزندان خود را نزد داعیان دروغین، و صوفیان جاهل و موجودات منافقی نفرستی که امروزه در هر جایی هستند.

مرشدی که ادعا می‌کند بری از خطاست، بدانید جاهل است!

مرشدی که از شاگردش بخواهد که به گناهانی که کرده است، اعتراف کند، جاهل است! مرشدی که اسلام را فقط به تزکیه نفسانی محدود می‌کند و سایر مبانی و مفاهیم دینی را که در ارتباط با برنامه‌های زندگی و قوانین اجتماعی است، نادیده می‌گیرد، راهنمایی نادان است!

مرشدی که در برابر حاکمان و قدرتمندان چاپلوسی می‌کند و از آنان ستایش می‌کند و به واسطه مداحی و همراهی حاکمان بر مصدر امور می‌نشیند راهنمایی منافق و گمراه‌کننده است.

این‌چنین فرزندان صالحی هستند که با فهمی عمیق از اسلام و وجودی سرشار از احساس مسؤولیت و بینشی شامل و فراگیر با حرارت ایمانی و نیروی جوشان جوانی و تعصب آگاهانه اسلامی، برای بر پا داشتن حکومت خداوند در زمین برمی‌خیزند، شاعر می‌گوید:

علی قدر أهل العزم تأتی العزائم

 

وتأتی علی قدر الکرام المکارم

وتعظم فی عین الصغیر، صغارها

 

وتصغر فی عین العظیم، العظائم

«مقاصد بزرگ و اندیشمند، به اندازه همت انسان‌ها قابل دسترسی هستند، مکارم به تناسب کرامت و جوانمردی افراد می‌آید.

پس امور کم اهمیت و کوچک نزد آنان‌که، کم و ناچیز هستند، بزرگ و دشوار می‌نماید و نزد آنان‌که همت والایی دارند امور بزرگ و دست نایافتنی، کوچک و سهل است».

اگر فرزندان ما بر همین مبنا تکامل یابند و با این تربیت رشد کنند، مانند آجرهایی هستند که با دستان معمار تجدید بنای اسلام، بار دیگر در بازسازی هویت و موجودیت اسلامی، در برپایی جامعه اسلامی به کار گرفته می‌شوند، آن‌گاه عزت اسلام و پیروزی مسلمین و بنای دولت قرآن بار دیگر امکان‌پذیر می‌شود و تحقیق چنین کاری برای خدای تعالی سهل و ممکن است.

2- فرزند و ارتباط او با دوستان خوب

یکی از مهمترین عوامل تکوین نفسانی و ایمانی فرزند و پرورش اخلاقی و اجتماعی او، رفاقت با دوستان شایسته و خوب است. این همراهی از همان ابتدایی که کودک می‌فهمد و برای خود دوستی انتخاب می‌کند، اهمیت دارد. همان‌طور که انتخاب مربی با اوصاف مذکور در صفحات قبل، از همان ابتدا، امری ضروری است، گزینش دوست خوب نیز امری الزامی خواهد بود، زیرا از جانبی، فرزند راه را از مربی خوب می‌آموزد و اندیشه را نزد او تکامل می‌بخشد و از طرف دیگر با دوستی بد مواجه خواهد شد که راهی معکوس و فکری مغایر را به او نشان می‌دهد، این امر موجب دو خطر عمده خواهد بود:

اول: دوگانگی در رهنمود.

دوم: دوگانگی در راه و روش.

مقصود از دوگانگی در رهنمود آن است که فرزند از جانبی به راهنمایی نمونه برخورد می‌کند که حال و وصف او را بیان کردیم، پس لزوماً تربیتی مطلوب دارد، از طرف دیگر با دوستانی رفت و آمد دارد که بینش اسلامی و فهم حرکتی[12] درستی ندارد، و چون به درجه‌ای از پختگی فکری و فرهنگی نرسیده است که بین درست و نادرست تشخیص دقیق داشته باشد از آنان اثر می‌پذیرد، افکارشان را قبول می‌کند، و جذب آنان خواهد شد. در این‌جاست که دچار دوگانگی آزار دهنده‌ای خواهد شد و جدالی فکری و روحی در درونش ایجاد می‌شود، نمی‌داند به کدام سو برود و در چه جهتی حرکت کند.

و مقصود از دوگانگی در راه و روش آن است که، فرزند شما از سویی به رفتار و سلوک راهنمایی مسلمان و جماعت اسلامی می‌نگرد و از طرفی شاهد مشی و روش زندگی غیر اسلامی دوستان خویش است، این تناقض، سؤالات متعددی همراه با تشویق و اضطراب درونی در او ایجاد خواهد کرد، گاهی این اضطراب و پریشانی درونی موجب انحراف در سلوک و راه او خواهد شد، که عکس‌العمل طبیعی، قرار گرفتن او در موجی از تناقضات رفتار است، پس باید به هوش باشید که فرزندان شما در چنین تعارض و تناقضی گرفتار نشوند و برای تحقق این مهم باید سعی کنید آن‌ها را در جهت انتخاب دوستانی سوق دهید که آنان نیز، تحت نظر والدین و مربیان شایسته‌ای تربیت شده‌اند به این ترتیب، تأثیر مربی، قوی‌تر، رابطه، محکم‌تر و تکامل روحی فرزند قوی‌تر خواهد بود.

****

در رابطه با ارتباط فرزند، شایسته است که مربی او تلاش و توانایی خویش را متمرکز سازد که این رفاقت بیشتر با چهار گروه باشد:

اول: اعضای خانواده

دوم: بچه‌های محله

سوم: کسانی که به مسجد رفت و آمد می‌کنند.

چهارم: دوستی با هم مدرسه‌ای‌ها یا همکاران در محل کار.

·     مقصود از اعضای خانواده، بستگان درجه یک یعنی برادران و خواهران و در درجه بعد اقوام می‌باشد، زیرا اولین برخورد فرزند با این افراد می‌باشد، بنابراین مبانی رفتاری و فکری خود را از ایشان اخذ می‌کند. در این مورد والدین یا مربی باید بسیار مراقب باشند و فرزند را از دور و نزدیک زیر نظر داشته باشند و از وضع و حال دقیق این افراد اطلاع حاصل نمایند، هرچند نزدیک‌ترین افراد به او، برادر یا خواهر و یا اقوام دورتر باشند.

یکی از اصول بدیهی در تأثیرپذیری اخلاقی و فکری آن است که فرزند کوچک‌تر در راه و روش خود، بیشتر به برادر یا خواهر بزرگ‌تر اقتدا می‌کند، بنابراین راهنمای خیر یا شر فرزند کوچک‌تر خواهد شد و در این مورد والدین مسؤول خواهند بود که انحراف اخلاقی یا عدم تعادل شخصیتی آن‌ها را تصحیح کرده و به مسیر مستقیم و راه هدایت و سعادت بازگردانند و برای این‌که این مقصود حاصل آید باید والدین حداکثر سعی خود را بر این متمرکز سازند که بین برادر و خواهر نامناسب و فرزند کوچک‌تر به نوعی حکمت‌آمیز فاصله و جدایی ایجاد کنند و از ارتباط مستمر آن‌ها که موجب انتقال اخلاقیات بد می‌باشد، جلوگیری نمایند تا با این تدابیر راه اکتساب رذایل اخلاقی و رفتارهای پست و منحط مسدود شود. در طرف مقابل شایسته است که مربی در میان اقوام و خویشان، به دنبال دوستانی مناسب برای فرزندش باشد، کسانی که به نجات اخلاقی و بینش اسلامی و پاکی نفسانی، شناخته شده باشند، و برای تحقق این امر شرایط و محیط مناسب را برای آشنایی و تحکیم پیوند دوستی بین آنان فراهم سازد، چه بسا که با تداوم و تعمیق این روابط، کسب تقوا میسر گردد، و از این طریق، فرزند بتواند فضایل نفسانی و اخلاقی را اکتساب نماید و به صفات نیکو و مکارم اخلاقی آراسته گردد.

اگر والدین یا مربی، اطمینان کردند که دوستی شایسته و همراهی مؤمن و آراسته به مکارم اخلاقی در بین اقوام و نزدیکان دیده نمی‌شود، باید قاطعانه و با جدیت از این ارتباط بی‌فرجام و این همراهی ناگوار، ممانعت به عمل آورند و در هر فرصت مناسبی که پیش می‌آید، ایشان را نصیحت کنند و از هیچ‌ کوششی برای تفهیم عواقب سوء این ارتباط فروگذار نکنند و در شرایطی به این نصایح اهتمام نمایند که موجب تثبیت ایمانی بیشتر و استحکام اخلاقی والاتر و حفظ فطرت پاک و قلوب صاف و بی‌آلایش آنان شود.

از طرف دیگر، لزوم رفیق و هم‌بازی امری انکارناپذیر است، پس اگر رفیق و همراه خوب در میان اقوام نبود مربی باید به دنبال دوستانی شایسته باشد که در خوشی و ناخوشی همراهش شوند تا اخلاقیات نیکو را از ایشان فراگیرد، بدین ترتیب مربی، فرزند خود را در شرایط مطلوب قرار می‌دهد و مسؤولیت خویش را ادا می‌نماید.

·     مقصود از رفاقت و همراهی هم‌محله‌ای‌ها یا دوستان کوچه، تمامی افرادی است که به علت مجاورت مکانی به محل زندگی از دور یا نزدیک در ارتباط با فرزند قرار می‌گیرند این افراد طبعاً فرهنگ‌ها، ایده‌ها و اخلاق‌های متفاوتی خواهند داشت، چه بسا که فرزندان ما در کوچه و بازار با کودکان یا افراد نوجوان و بزرگ‌سالی برخورد می‌کنند که از اخلاق و تربیت و شرم و حیا بی‌بهره‌اند، رفتارهای زشت دارند و بی‌مهابا کلمات فحش و ناسزا را بر زبان جاری می‌سازند و این رفتار و گفتار ناپسند را در ملأ عام در مقابل کوچک و بزرگ، زن و مرد و صالح و فاجر از خود بروز می‌دهند، و اهمیتی هم برای ایشان ندارد.

برخورد با این پدیده ناهنجار باید مورد توجه جدی مسؤولین و مربیان قرار گیرد، البته حل این مشکل باید الزاماً ریشه‌ای و بنیادین باشد، به گونه‌ای که این‌گونه رفتارها را در نظام جامعه از بیخ و بن برکنیم.

در ارتباط با این موضوع در مبحث مسؤولیت تربیت اخلاقی به کفایت سخن گفته‌ایم که در صورت نیاز می‌توانید به آن مراجعه کنید. اما در این مورد، نکته‌ای که شایسته تعمق است حالت انحراف و گمراهی فراگیری است که اکثر جوانان ما در آن غوطه‌ورند، اخلاق متزلزل، تربیت فساد، و لغزش عقیدتی گریبان‌گیر اکثر فرزندان جوامع اسلامی است پس واجب است که والدین و معلمان، بیش از پیش در اصلاح عقیدتی و اخلاقی فرزندان‌مان بکوشند و بهترین راه‌ها و مناسب‌ترین ابزار را در جهت نجات این جگرگوشه‌گان از مرداب و باتلاق مهلک فساد، به کار گیرند و یک از بهترین این راه‌ها ـ به تأیید علمای روانشناسی و صاحب‌نظران علوم اجتماعی ـ رفاقت شایسته است و از مهمترین راه‌های تحقق آن، آشنا ساختن کودک یا نوجوان با دوستان خوب از همسایه‌ها و اهل محله است تا در تمامی اوقات فراغت، هنگام رفتن به مسجد و ظهور در مجامع مختلف و هنگام ورزش و تفریح با او همراه باشند. بدون تردید این دوستی صادقانه، فرزند را از لغزش به جانب گمراهی در محافظت با افراد ناباب و منحرف هم‌محله‌ای، باز می‌دارد و ثبات عقیدتی و اخلاقی او را تضمین می‌کند.

پس ای برادر مربی بکوش که با نظارت دایمی و آگاهی دقیق و راهنمایی همیشگی، دوستان ایده‌آل را از میان کودکان یا نوجوانان محله زندگی خویش برای فرزندت برگزینی، تا فرزندت جزو مؤمنان و نیکوکاران باشد.

·     و مقصود از همراهان مسجد، دوستان هم‌سن و سالی است که به حضور در نماز جماعت، جمعه و دروس دینی، عادت دارند و برای این منظور در مسجد محله تجمع می‌کنند.

به نظر این‌جانب کودکی که خود علاقمند به رفت و آمد به مسجد است یا با رهنمود والدین این تمایل را پیدا کرده است و روح ایمان و اطاعت الهی در وجودش جایگزین شده و تمامی اوامر و نواهی اسلامی را اطاعت می‌کند، به چنین فردی می‌توان اعتماد کرد و تحقق خیر و صلاح را از وجودش انتظار داشت.

اگر چنین کودکی به رفتن مسجد عادت کرده است، همراه و راهنمایی داشته باشد که به او آموزش دهد و بر مبنای مبانی مستحکم اسلامی و اصول اخلاقی و اندیشه فراگیر آن تربیت شود ـ بدون تردید ـ از جمله کسانی خواهد شد که به او به عنوان یکی از کارگزاران بنیان بنای رفیع اسلام، می‌توان تکیه کرد.

در این‌جا لازم است به این نکته بسیار مهم اشاره کنم که رفاقت مسجد و محله، جدای از هم نیست، اگر فرزند به رفتن مسجد عادت کند، اما از طرف دیگر با کسی رفیق باشد که نه نماز می‌خواند و نه به مسجد می‌آید، آمدنش به مسجد نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت، پس اگر می‌خواهید برای فرزندانتان دوستانی برگزینید که بهترین اخلاق و فاضل‌ترین آداب را داشته باشند و بتوانند با او رابطه‌ای محکم ایجاد کنند ضرورتاً باید از میان کسانی باشند که رفتن به مسجد عادت آنان است، چنین افرادی دارای فطرتی پاک و ایمانی خالص و اخلاقی طاهرند، در این‌جاست که نقشه ارزشمند مربی در نظارت بر حضور شاگردانش در نماز جماعت و کلاس‌های درس مفاهیم دینی و حلقه‌های آموزش و تلاوت قرآن، بر ما آشکار می‌شود.

پس شایسته است تا والدین و مربیان عزیز از تشویق فرزندان خویش برای حضور در مساجد و شرکت در نماز جماعت و حلقه‌های قرآنی و علوم شرعی، غفلت نکنند تا به یاری خداوند، جزو شایستگان برگزیده و پاکان مسلمان باشد.

·     و مقصود از رفقای مدرسه و محل کار، هم‌کلاسی‌های مدرسه یا همکارانی است که در محل اشتغال کودک یا نوجوانان با او در تماس هستند.

در ارتباط با دوستان مدرسه نظر مربیان گرامی را به نکته‌ای مهم و حقیقتی تلخ جلب می‌کنم:

مدارس کشورهای اسلامی امروزه تحت سیطره افکار گمراه کننده و تمایلات ضد دینی و اصول غیرانسانی است و با کمال تأسف جایگاه ایده‌آلی برای جایگزینی و انتشار گسترش این‌گونه دسیسه‌ها شده است. کارگردان اصلی این نمایش شوم، بیگانگان غیرمسلمانند، اما بازی‌کنندگان آن خود فروختگان خودی هستند که خود را به شیطان فروخته‌اند، احزاب و دسته‌های غیراسلامی که هدف نهایی آن‌ها ایجاد شک و تردید نسبت به دین و جنگ با عقاید مذهبی است. این دسیسه‌ها توسط انجمن‌ها و گروه‌های دانشجویی عملاً به اجرا گذاشته می‌شود، تا به نمایندگی احزاب، خود تخم بدبینی و شک را در دانش‌آموزان و میان دانش‌جواین بپاشند و یا از جمله این احزاب، تشکیلات و گروه‌های زنانه است که با نام مساوات و آزادی زنان، در برابر حجاب اسلامی که شعار عفت و پاکی است می‌ایستند، در مقابل نظام اسلامی قد علم می‌کنند، نظامی که عدالت را به حقیقت درباره حقوق زنان رعایت کرد و حقوق آنان را به عنوان عضوی از نظام اجتماعی، به رسمیت شناخت. البته این تمامی مطلب نیست، مدارس ما با کمال تأسف در جوی از تمایلات و انحرافات فاسد غوطه‌ور می‌خورد، بسیار کم هستند دانش‌آموزان یا دانشجویانی که به مبانی اخلاقی و اصول تربیتی و اندیشه حقه اسلامی و دین رشید الهی دعوت می‌کنند.

حال که این موضوع مهم را دریافتید، بر شماست که بیش از پیش بکوشید تا فرزندان خویش را از این منجلاب مهلک و این سرای تاریک نجات بخشید و این مهم امکان‌پذیر نمی‌شود، مگر آن‌که دوستانی نیکو و خوش‌فکر برایشان برگزینید تا در تمامی مراحل علمی و فرهنگی از ابتدایی تا دانشگاه با او همراه شوند و چه شایسته خواهد بود که این دوستان محیط فرهنگ و علم همان دوستان مسجد و محله باشند تا تأثیر همراهی و رفاقت ایشان دو چندان شود، و اگر چنین انتخابی امکان‌پذیر نشود به انتخاب براساس سلامت اندیشه و اخلاق و عمق فهم و التزام به عبادت، مبادرت نمایید.

خدای تعالی رحمت فرماید شاعری را که گفت:

تمسک إن ظفرت بذیل حر

 

فإن الحر فی الدنیا قلیل

اگر دستت به دامن فرد آزاده‌ای رسید آن را محکم نگه‌دار که انسان‌های آزاده در دنیا قلیل‌اند.

در ارتباط با مدرسه نیز تذکر مهم دیگری داشتیم که مربیان و والدین عزیز لازم است به آن توجه نمایند و آن هم در ارتباط با وضعیت عاطفی و تأثیرات اخلاقی دختران در ارتباط با مدارس و دانشگاه‌هاست.

به طور کلی، جنس مؤنث به علت خلقت مملو از عاطفه و حالت تأثیرپذیری شدید، بسیار زود تحت تأثیر عوامل انحراف قرار می‌گیرد و به زودی دل به آرزو می‌سپارد، و تسلیم تمنیات تمدن اغواگر معاصر و زینت‌های کاذب دنیای امروز می‌شود، بدین ترتیب به سرعت از مسیر حق خارج می‌شود و به رنگ محیط در می‌آید و به خیل داعیان فرهنگی غرب می‌پیوندد بدون آن‌که وجدان یا عقیده دینی یا عقل و آینده‌نگری مانع و رادع او شوند.

بنابراین باید سعی و کوشش خویش را بیش از پسران به دخترانت، معطوف سازی، مبادا که ایمانشان بر باد رود یا اخلاق نیک خود را از دست دهند و به لغزش‌گاه فساد و بی‌بند و باری سقوی نمایند و به عضویت احزاب یا گروه‌هایی بی‌دین درآیند، عضویتی که عزیزترین و گرانبهاترین مایملک آن‌ها را که همانا عقیده اسلامی و شرف و نجابت آن‌هاست از آنان سلب خواهد کرد، پس ای برادر و خواهر عزیز بکوش تا محیط آموزشی و فرهنگی مناسبی برای دخترت بیابی تا او را از لغزش و انحراف بازدارد.

از جمله طرق ایجاد این محیط مناسب، دست‌یابی به زنان و دوستان مؤمن و وارسته‌ای است که همراه دخترت باشند و دوستان دختری که در زندگی اجتماعی همواره، همراهش شوند چه در محیط منزل و در میان اقوام، و چه در محیط مدرسه، البته این کوشش، ما را از مراقبت و روشنگری دایمی بی‌نیاز نخواهد کرد.

تمامی آن‌چه بیان گردید تلاشی است که فرزند شما به عهده و ایمان دینی خود وفادار باقی بماند به مبانی اسلامی تمسک جویند و اخلاق نیک خود را حفظ نماید. ای برادر و خواهر محترم؛ در صورتی که نتوانی چنین شرایط و امکاناتی برای پاک ماندن دخترت فراهم آوری، شرعاً بر تو حرام است که فرزندت را در این گرداب هولناک فساد، و این محیط اغواگر به حال خود رها سازی که عزیزترین مایملک خود یعنی دین و شرفش را از کف دهد.

و بدان که آن‌چه در ارتباط با مدرسه بیان نمودیم تماماً در مورد محل کار صدق می‌کند. با کمال تأسف اکثر مؤسسات و ادارات ما، مملو از کسانی است که بهره‌ای از دین و اخلاق نبرده‌اند و حتی هستند افرادی که در این مجامع عقیده کمونیستی دارند و بعضی از آنان سرسپرده گروه‌هایی هستند که هیچ بهایی به دین نمی‌دهند و ارزشی برای معیارها و ارزش‌های اخلاقی قایل نمی‌شوند، همانند حیوان تابع غرایزند و هر جا که هوس و تمایل مادی آنان حکم می‌کند، تسلیم خواهند شد، فقط هم و غمشان آن است که ندای غریزه را اجابت کنند و بالاتر از غرق شدن در شراب خواری و قمار و فحشا و تماشای فیلم‌ها و نمایشات مبتذل که مردانگی و غیرت و شخصیت آنان را مسخ می‌کند چیزی نمی‌شناسند.

با این حال هستند کارمندان و کارکنانی که به اخلاق و عقیده اسلامی پایبند هستند، به پیامبر اکرم ج تأسی می‌کنند، مع‌الاسف چنین افرادی که قبلاً بیان نمودیم کم هستند، اما اسلام به تو به عنوان مربی فرزندت حکم می‌کند که همواره به دنبال یافتن چنین گروهی یا همراهان مؤمنی برای فرزندت در محل کار باشی تا اگر جگرگوشه‌ات فراموش کرد، به یاد آورد، و آن دوستان در هر صورت یاورش باشند و اگر دچار خطا و انحراف شد، خطایش تصحیح شود، تا همواره بر مسیر درست باشد.

اگر رهنمودهای روشنگرانه والدین در ارتباط با دوستان مدرسه، کوچه، مسجد و محل کار مفید واقع شود، حال کودک و نوجوان شما به اصلاح می‌گراید و همواره بر مسیر صحیح و راه درست و اخلاق متین باقی خواهد ماند و این همان توصیه «ابن سینا» است که می‌گوید:

«کودک در محل تحصیل با کودکانی همراه شود که اخلاق نیکو و پسندیده دارند زیرا، کودک بیشتر از هم‌سن و سال خود تأثیر می‌پذیرد و اخلاق خود را از ایشان کسب کرده و به آنان بیشتر انس دارد».

پس بار دیگر تو را ای پدر و مادر گرامی و این معلم و مربی عزیز به اخذ قواعد و قوانی اصیل تربیتی و مبانی محکم دینی برای حفاظت فرزندت از انحراف و گمراهی فر می‌خوانم که این هدف جز با دوستی شایسته و همراهی مناسب که از آن سخن راندیم امکان‌پذیر نمی‌گردد تا فرزندت با بینش و بصیرت زندگی کند و همواره بر مسیر هدایت الهی باشد.

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِیلِیٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِیۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٠٨ [یوسف: 108].

«بگو این طریق من است که به سوی پروردگارم با بصیرت شما را فرا می‌خوانم و تمامی کسانی که از من پیروی می‌کنند، و پاک و منزه است خداوند، و من از مشرکان نیستم».

به این مناسبت آیات و روایاتی که در ارتباط با دوستان سوء آمده است به خوانندگان عزیز تقدیم می‌داریم تا متوجه شوند که تا چه حد اسلام به دوستان خوب اهتمام نموده و از همراهان بد برحذر داشته است.

﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا ٢٧ یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا ٢٨ لَّقَدۡ أَضَلَّنِی عَنِ ٱلذِّکۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِیۗ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا ٢٩ [الفرقان: 27-29].

«روز که فرد ظالم انگشت حسرت به دندان می‌گزد و می‌گوید ای کاش همراه پیامبر خدا راهی برمی‌گزیدم، ای کاش فلان کس را به عنوان دوست خویش برنمی‌گزیدم، به تحقیق که مرا پس از آمدن پیام الهی گمراه نمود و شیطان موجب خواری و پستی آدمی است».

و می‌فرماید:

﴿۞قَالَ قَرِینُهُۥ رَبَّنَا مَآ أَطۡغَیۡتُهُۥ وَلَٰکِن کَانَ فِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٖ ٢٧ [ق: 27].

«و قرین او (آدمی) گفت: پروردگارا من او را نلغزاندم، بلکه خودش در گمراهی دوری بود».

و می‌فرماید:

﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ یَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِینَ ٦٧ [الزخرف: 67].

«دوستان صمیمی آن روز دشمن یکدیگرند مگر متقیان».

و پیامبر اکرم ج فرمود:

آدمی بر دین دوست نزدیک خویش است پس بنگرید که به چه کس دوستی می‌کنید. (روایت ترمذی)

و بنابر روایتی از «بخاری و مسلم» آمده است:

همنشین نیکوکار و رفیق بد مانند حامل مشک و کسی هستند که در کوره آهنگری می‌دمد، اما کسی که همراه خود مشک دارد یا قدری از آن را به تو هدیه می‌دهد، یا از آن قدری می‌خوری یا حداقل بویی خوش از جانب او به تو خواهد رسید، اما آن‌که در دم آهنگری می‌دمد یا لباست را آتش می‌زند یا حداقل بوی بدی از جانب او به مشام تو خواهد رسید.

و در روایتی از ابن عساکر آمده است که پیامبر ج ‌فرمود:

از دوست بد بپرهیز! زیرا تو را به واسطه او می‌شناسند.

و خدای رحمت کند شاعر را که گفت:

عن المرأ لا تسأل واسأل عن قرینه

 

فکل قرین بالمقارن یقتدی

«درباره هر کس می‌خواهی بدانی در مورد خودش سؤال نکن بلکه درباره دوستش جستجو کن زیرا هر همراهی، به دوستش اقتدا می‌کند».

3- ارتباط فرزند با دعوت اسلامی و دعوت‌گران مسلمان

از جمله عوامل مهم در تکامل شخصیت فرزند، و آمادگی روحی و اجتماعی او، از همان ابتدای نضج فکر و فهم مسؤولیت‌های زندگی، ارتباط با دعوتگران و جماعت‌هایی است که هدف نهایی آنان، استقرار و تثبیت عقیده الهی در سراسر زمنی است، این ارتباط موجب می‌شود که روح دعوت به جانب خداوند در درون کوودک از همان ابتدا تقویت گردد و جرأت و شجاعت و صبر و پایداری جزو اخلاق و منش او شود، به گونه‌ای که با جایگیری این مفاهیم و ارزش‌ها و خصایل روحی همانند شمشیری بران در صحنه کارزار نابسمان قرن معاصر بتواند بدون آن‌که سرزنش مخالفان یا حوادث تلخ و ناگوار روزگار بر او تأثیر داشته باشد، به تبلیغ دین الهی بپردازد.

اگر فرزند‌ تو، زیر نظر مرشد ربانی و معلم مسلمانی باشد که ویژگی‌های یکی داعی مسلمان را که دارای بینش وسیع و آگاهی عمیق و دلسوزی برای اسلام و تحرک و نشاط است، بدون تردید طوری تربیت خواهد شد که روح دعوت اسلامی و جهاد در راه خدا و حس دایمی مسؤولیت برای تثبیت قانون خداوند، در او رشد خواهد کرد، این، او را آماده خواهد ساخت که سربازی از سربازان حق و دعوتگری از داعیان مسلمان باشد که رسالت الهی را به انجام می‌رساند بدون آنکه از احدی جز خدایش هراس داشته باشد.

هیچ کس تردید نمی‌کند که اگر شرایط مناسب دعوت اسلامی و جهاد تبلیغی را برای فرزند فراهم نماییم، درشرایطی که به سن تعقل و تمییز می‌رسد و روح جهاد و تبلیغ و دعوت و هدایت انسان‌ها و نجات بشریت در وجودش استحکام می‌یابد و در نهایت به خصلتی پایدار تبدیل می‌شود.

باز هم امری بدیهی است که اگر فرزند شما اوقات فراغت خویش را به امر وظایف و واجبات تبلیغی و دعوت اسلامی اختصاص دهد، در تماس با مردم و برخورد و آشنایی با آنان، اوقات مفید مذکور را در جهتی صرف می‌کند که در نهایت اثر مثبت آن به خودش باز می‌گردد و آثار ارزشمندی بر روان خودش از جانبی و بر افراد اجتماعی از طرف دیگر دارد، به این ترتیب حس تمایل اجتماعی را در وجود فرزند خویش رشد داده‌ایم که این، در تکوین شخصیتی او بسیار مؤثر است و در آینده او را آماده می‌کند تا سرباز را‌ه حق و داعی اسلامی باشد.

اما سؤالی که مطرح خواهد شد این است که چگونه فرزندمان را می‌توانیم برای دعوتگری اسلامی آماده سازیم به گونه‌ای که در آینده در جرگه داعیان اسلامی و در مرتبه والای عاملین مسلمان قرار گیرد؟ به نظر اینجانب مراحل این آماده‌سازی به ترتیب ذیل است:

1- آمادگی روحی

برای آنکه آمادگی روحی را در فرزند خویش ایجاد نماییم، باید تصویر واقعیت دردناک جهان معاصر اسلامی را در ذهنش به خوبی ایجاد نماییم، تصویر تأسف‌آور اختلافات و جدال‌های فکری و عقیدتی، فروپاشی سیاسی و اجتماعی، بی‌بند و باری و انحراف، توطئه‌های استعمار، مارکسیست‌ها، صلیبی‌ها و یهودی و حالت یأس ناامیدی فراگیری که بر مسلمین سایه انداخته است، می‌تواند تاحدی فرزند را به ضرورت دعوت و جهاد تبلیغی آگاه سازد و فراتر از آن حس مشارکت و اقدام عملی را مبتنی بر ایمان درونی و تأسف قلبی در او ایجاد کند.

2- بیان نمونه

در این مورد برای اقناع منطقی نوجوان در جهت ضرورت دعوت و جهاد تبلیغی نقش مربی و مرشد ربانی در جهت نیل به برافراشتن پرچم الهی و تثبیت قانون خدایی، بسیار مهم است.

بیان نمونه از دو جهت ارزشمند است:

الف- بیان نمونه موجب می‌شود که یأس و نا امیدی زایل شود و امیدواری و هدفداری تقویت شود.

ب- بیان نمونه موجب می‌شود که فرد مسلمان به عمل ترغیب شود، پایدار‌تر از قبل با اعتقاد فداکاری کند و به عوامل و موانع سر راهش اهمیتی ندهد.

برای رسیدن به مقصد اول که بیان نمودیم، حوادث تاریخی را به عنوان شاهد ذکر نماییم.

·     چه کسی فکر می‌کرد که پس از وفات رسول اکرم‌‌ ج اسلام بتواند بر پای خویش بایستد، آن هم در شرایطی که تثبیت و پراکندگی و ارتداد مردم پس از وفات پیامبر خدا ج و در زمان خلافت حضرت ابوبکرس، بالا گرفت و شاخ‌های تعصب جاهلی مانند شاخ شیاطین بروز نمود و تعدادی از اعراب بادیه‌نشین مرتد شدند، تعدادی از دادن زکات خودداری می‌کردند و عده‌ای هم نماز را انکار کردند.حضرت ‌عائشهل می‌گوید، مسلمانان پس از وفات رسول خدا ج مانند گله پراکنده در شب تاریکی بودند و کار به جایی رسید که تعدادی از مسلمانان به خدمت ابوبکر صدیقس رسیدند و گفتند: ای خلیفه پیامبر خدا تو در این شرایط قادر نیستی که با تمامی اعراب بجنگی، پس در خانه بنشین، در را به روی خود ببند و پروردگارت را عبادت کن تا زمانی که مرگ به سراغت خواهد آمد. اما ابوبکر این مرد متواضع، رقیق‌القلب و آرام که چشمش همواره از خشیت الهی پر اشک بود، هیچ یأس و تردیدی به قلب خویش راه نداد و از رحمت و نصرت الهی ناامید نشد و به عکس در این شرایط به مردی خروشان مانند دریا و بران مانند شمشیر تبدیل شد و بر سر عمر بن خطاب‌س فریاد زد: «آیا در زمان پذیرش دین اسلام زبون و خوار باشیم حال آنکه در دوران جاهلیت، دارای شوکت و قدرت بودیم، آیا با آنان مدارا کنم هرگز! هرگز! پیامبر خدا ج از میان ما رفت، وحی منقطع شد، به خدا قسم تازمانی که دستم قدرت داشته باشد که شمشیر به دست گیرم با کسانی که بین نماز و زکات تفاوت قایل می‌شوند، خواهم جنگید، وحی تمام شد و کامل گردید آیا دین الهی نقض شود در حالی که من زنده‌ام؟ به خدا قسم اگر حتی از دادن بزغاله‌ای یا زکات گوسفندی یا شتری دریغ ورزند با آنان خواهم جنگید».

عمربن خطابس در مقابل این مو‌ضع‌گیری هیچ‌کاری نتوانست بکند، جز آنکه بگوید:حقیقتاً خدای تعالی درارتباط با جنگ به ابوبکر سعه صدری داده بود که دانستم که او محق است. آری این چنین بود که حضرت ابوبکرس با ایمان و قاطعیت و جهاد و تسلط روحی کامل خود، توانست بار دیگر استقرار و آرامش را برای دولت اسلامی اعاده نماید و پایداری و عزت آن را تضمین نماید.

·     چه کسی تصور می‌کرد که بار دیگر اسلام بر پای خویش بایستد، پس از آنکه صلیبی‌ها بر اکثر جوامع اسلامی مسلط شدند و مسجدالاقصی را در حدود یک قرن در زیر سیطرۀ خویش داشتند؟

·     چه کسی تصور می‌کرد که این سرزمین به دست قهرمان چابک سوار مسلمان «صلاح الدین ایوبی» در جنگ «حطین» آزاد خواهد شد و آنچنان عزت و افتخاری برایش به ارمغان می‌آورد که افتخار تاریخ خواهد شد؟

·     چه کسی می‌تواند تصور کند که مسلمانان بار دیگر می‌توانند بر پای خویش بایستند پس از آنکه مغول و تاتار تمامی عالم اسلامی را زیر پا نهاد، ویران کرد، نوامیس مسلمین و جان و مال آنان را مورد تهاجم و تجاوز خود قرار داد، تا جایی که می‌گویند: «هولاکو» از جمجمه مسلمانان کوه می‌ساخت.

·     چه کسی تصور می‌کرد که سرزمین‌های اسلامی به زودی بدست قهرمان پیشتازی مانند «قطر» در جنگ «عین جالوت» آزاد می‌شود، یأس به امید، و فرار به پیروزی، و ضعف به قدرت، و ذلت به عزت، و پراکندگی به وحدت، بدل خواهد شد.

پس ای برادر عزیز هرگاه این معانی را همراه با این نمونه‌ها در قلب و ذهن فرزندت جای می‌دهی ناچار به عنوان سربازی از سربازان اسلام و جوانی صبور و آرمان خواه پای در میدان دعوت الهی خواهد نهاد. اما جنبۀ دوم بیان نمونه در ارتباط با الگوهای دینی است.

·     اقتدا به بهترین الگو یعنی رسول خدا ج که در راه دعوت اسلامی، چه عذاب‌هایی را متحمل شد و چه رنج‌های طاقت فرسایی کشید و چه آزارهایی در مورد او روا داشتند، این مطالب به تفصیل در کتاب‌های سیره آمده است.

·     بیان و تفصیل زندگی یاران پیامبر ج که به حق در راه خدای تعالی جهاد کردند، مانند کوه استوار و پایدار، رنج‌ و شداید، ایمان و اعتقاد آنان را افزون کرد. عبدالله بن مسعودس دربارۀ آنان می‌گوید:

کسی که می‌خواهد راه و روش اسلامی را در پیش گیرد به یاران رسول خدا ج تأسی کند، زیرا آنان نیکوترین قلوب را داشتند، عمیق‌ترین علوم از آن آنان بود، تکلف نمی‌کردند، بر راه هدایت بودند، نیکو‌ترین احوال را داشتند، خدای تعالی ایشان را برای همراهی پیامبرش ج و اقامۀ دین او برگزید، پس قدرشان را بدانید، فضایل ایشان را بشناسید، راه آنان را پی گیرید، که به حقیقت بر راه هدایت و میسر حق بودند.

·     بیان نمونه‌های تاریخی و نمونه‌های معاصر از رهبران مسلمان که موضع‌گیری‌های ارزشمند و فداکاری‌های جاودانۀ آنان افتخار تمامی نسل‌های مسلمان خواهد بود، نمونه‌هایی مانند «حسن بصری»، «عز بن عبدالسلام»، «منذربن سعید»، «احمد بن حنبل»، «أبی غیاث الزاهد»، «امام حسن البنا»، «شهید سید قطب»، و صدها نمونه دیگر؛ کسانی که در صبر و تحمل و پایداری و استقامت مانند کوه بودند و برای همیشه به عنوان ضرب‌المثل فداکاری و صبر در اذهان مسلمین نقش بستند.

پس ای برادر مربی اگر این مفاهیم را در ثبات و صبر و فداکاری در راه دعوت اسلامی، در قلب فرزندت جای دهی، این تصاویراز موضع‌گیری‌های جاودانه در درون او جاگزین می‌شود آنان را به عنوان الگو بر می‌‌گزیند، راه آنان را دنبال کرده و بر طریقشان گام می‌زند و جزو کسانی خواهد شد که خدای تعالی، خطاب به آنان می‌فرماید:

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ [الأنعام: 90].

«آنان کسانی هستند که خدای تعالی هدایتشان کرده است پس به هدایت ایشان(راه ایشان) اقتدا کن».

3- بیان فضیلت دعوت به سوی خدا

مربی در این مرحله باید این مفهوم ارزشمند را در ذهن فرزند جایگزین سازد که در آمدن در صف دعوت اسلامی و رساندن رسالت الهی به مردم اجر بسیار بزرگی نزد خداوند دارد تا جایی که دعوت‌کنندگان بنا به گفته مبارک خداوند سبحان، بهترین مردمند:

﴿کُنتُمۡ خَیۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ [آل عمران: 110].

«شما بهترین امتی هستید که در میان مردم برخاسته است به نیکی دعوت می‌کنید و از زشتی باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید».

-        و این نکتۀ مهم را نیز در ذهن دعوت کنندگان جای دهد که آنان رستگارند و در دنیا و آخرت سعادتمند خواهند بود، بنا به گفته پروردگار متعال:

﴿وَلۡتَکُن مِّنکُمۡ أُمَّةٞ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤ [آل عمران: 104].

«و باید از شما امتی باشند که به خیر دعوت کنند به نیکی امر نمایند و از زشتی باز دارند و آنان رستگارانند».

-        و این مفهوم را در ذهن دعوتگر جایگزین سازد که مقام ومنزلت و حسن عمل داعی مسلمان به حدی است که کسی را یارای رسیدن به ان مقام نیست، زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ٣٣ [فصلت: 33].

«و سخن چه کسی بهتر است از کلام کسی که جانب خداوند دعوت نمود عمل نیک انجام داد و گفت که به درستی من از مسلمانانم».

-        و باز هم به دعوت‌‌کنندگان یاد دهد که اگر آنان به راه حق دعوت کنند، اجر تمامی کسانی که در آن راه گام می‌نهند نیز نصیب ایشان خواهد شد، زیرا بنابر روایتی از مسلم و اصحاب سنن، رسول خدا ج فرموده است:

کسی که مردم را به راه هدایت فرا خواند، اجر تمامی کسانی که از او تبعیت خواهند کرد نصیبش خواهد شد به گونه‌ای که این امر از اجرشان هیچ نخواهد کاست.

-        و این مطلب را به دعوت کننده تذکر دهد که اثری که دعوتگر مسلمان بر جامعه‌اش می‌گذارد و آنچه که به موجب دعوت آنان از امر هدایت و مصلحت مردم به واقع تحقق یابد از هر آنچه که خورشید بر آن می‌تابد، بالاتر است (کنایه از تمامی کره زمین) زیرا پیامبر خدا ج فرموده است:

«پس به خداوند سوگند اگر فقط یک انسان به واسطۀ تو، هدایت شود، برای تو از شترهای سرخ (مایملک گرانبهای عرب در آن زمان) بالاتر است و در روایتی آمده است که از هر آنچه خورشید بر آن بتابد یا غروب کند بالاتر است». (روایت بخاری)

ای پدر و مادر عزیز، ای برادر مربی، هرگاه این حقایق را در ارتباط با دعوت اسلامی در اعماق قلب و ذهن فرزندت جای دهی، کودک یا نوجوان تو با تمایل و اختیار شخصی، به صف دعوتگران در خواهد آمد تا به این ترتیب اجر و پاداش خویش را از کسی بگیرد که کلید هرچیز به دست اوست در جایگاه تجسم صدق نزد آن پادشاه مقتدر.

4- بیان اصولی که در تبلیغ دعوت باید از آن پیروی کرد

در این مرحله مربی باید اصول مورد اطاعت در دعوت را بیان نماید، تا فرزند با تبعیت از آن و حرکت در آن مسیر، بدون انحراف و سرپیچی با تأثیری بیشتر و نتایجی بهتر و مناسب‌تر به اهداف مورد نظر دست یابد. این اصول شامل موارد ذیل است:

(أ) در ارتباط با هر امری که حکم می‌کند یا نهی می‌نماید از صحت شرعی آن آگاهی داشته باشد تا اوامر و نواهی او مطابق حکم شریعت و مبانی اسلامی باشد، زیرا که خدای تعالی فرمود:

﴿هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ [الزمر: 9].

«آیا برابرند کسانی که می‌دانند با آنانکه نمی‌دانند».

(ب) سخن و عملش با هم مطابقت داشته باشد تا مردم دعوتش را اجابت کنند و راهنمایی‌هایش را بپذیرد و چه شقاوتی بالاتر از آنکه سخن بگویی اما به آن عمل نکنی و چه نادانند کسانی که مردم را به نیکی دعوت می‌کنند و خود را فراموش می‌نمایند واینان چه زشت و ناپسند هستند، به طوری که خدای تعالی در مورد ایشان می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ کَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣ [الصف: 2-3].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا سخنانی بر زبان می‌رانید که به آن عمل نمی‌کنید، موجب خشم بزرگی است نزد خداوند که سخنانی بگویید که به آن عمل نکنید».

﴿۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤ [البقرة: 44].

«آیا مردم را به نیکی امر می‌کنید و خویشتن را فراموش می‌کنید در حالی که کتاب آسمانی را تلاوت می‌کنید آیا نمی‌اندیشید».

(ج) در رابطه با منکر بودن یک امر همه متفق‌القول باشند تا مردم به سبب تعصب دعوتگر، دچار آشوب روحی و اجتماعی نگردند، خاصه در ارتباط با قضایایی که نظر قطعی در ارتباط با آن‌ها به اجتهاد و رأی ائمه مربوط می‌شود.

(د) در تغییر دادن منکرات از اصل تدریج استفاده کند تا در نهایت به نتایجی غیر قابل پیش‌بینی و نامطلوب نرسد پس باید اصول تدریج را رعایت کند، ابتدا، نصیحت، سپس ترساندن از عذاب الهی و تهدید، سپس تشدید در کلام و پس از آن تغییر با دست که اقتضای عمل کردن با حکمت می‌باشد، خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗاۗ [البقرة: 269].

«و کسی را که حکمت داده باشند، خیری فراوان داده‌اند».

(ه‍ ) دعوتگر باید خوش اخلاق، مهربان و نرم‌خوی باشد تا بتواند با اخلاق خوب، و مهربانی خویش، قلب مردم را به دست آورد به نصایح خیرخواهانه و کلام مهربانه‌اش پاسخ گویند زیرا خدای تعالی فرمود:

﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِٱلۡحِکۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ [النحل:125].

«[مردم] را با حکمت و سخنان نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت کن و بهترین روش با ایشان مجاله نما».

(و) در مقابل اذیت و آزار صبور باشد تا مأیوس نشود و در مقابل مشکلاتی که متکبران و جاهلان احمق و آنانی که تمسخر می‌کنند، دچار عقب‌نشینی در دعوت نشود. در این مورد بهتر است به نصیحت لقمان حکیم به فرزندش، گوش فرا دهیم که در قرآن کریم این چنین آمده است:

﴿یَٰبُنَیَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَکَۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ١٧ [لقمان: 17].

«ای فرزندم؛ نماز را بر پای دار، به نیکی امر کن و از زشتی بازدار و در برابر آنچه از مصایب به تو می‌رسد صبر کن که به تحقیق چنین کاری از بزرگترین کارهاست».

ای برادر مربی، آنچه بیان نمودم جزو مهمترین اصول تبلیغ و دعوت اسلامی و هدایت مردم به جانب خیز است پس سعی کن که فرزندت را در این جهت تکامل بخشی تا در سن تعقل و تمییز به آن عادت داشته باشد، به تدریج مراحل آن را با فهم و درک عمیق طی کند، چه بسا در آینده جزو داعیان موفقی باشد که حکمت و روش صحیح و حسن معاشرت و اخلاق پسندیده و اثرات مهم او در جامعه ما در میان مردم به ایمان و اعتقاد شناخته شده، مشهور گردد.

5- از کلام تا عمل

در این مرحله مهم، مربی، فرزند را از مرحله کلام و سخن به تطبیق عملی از جهت تکوین اجتماعی و دعوتگری اسلامی انتقال می‌دهد بنابراین بر شماست ای پدر و مادر عزیز که در این مرحله مربی مخلص و با تحربه‌ای را برگزینید که این رهنمودهای عملی را به خوبی به فرزند شما بیاموزد، اصول دعوت را به طور کامل آموزش دهد و فرزند، با همراهی مرشد، جهت عملی دعوت مردم به راه خیر را در صحنه واقعی زندگی تجربه نماید.

اگر این ارتباط از همان اوایل کودکی باشد، اثر قابل توجه و بزرگی در رشد و تکامل فرزند از جهت دعوت اسلامی و تربیت اجتماعی دارد و عامل مهمی در تکامل روحی و شخصیتی فرزند خواهد بود.

پس از این مرحله، گام حساس‌تری به نام آموزش فردی در هدایت و اصلاح آغاز می‌شود و رسیدن به این هدف امکان‌پذیر نخواهد شد مگر آنکه فرزند عملاً دعوت سایرین به خیر را به تنهایی بدون مرشد، تمرین کند و کسی هم بر او نظارت نداشته باشد.

اما دقت داشته باشید که قبل از شروع این اقدام فردی و متکی به نفس، مربی اصول و مراحل دعوت را به فرزند تذکر داده باشد تا نوجوان با دقت بیشتر، وطریقی بهترعملاً اقدام نماید و بعدها بتواند با ایمانی قلبی و رضایتی شخصی به صف دعوت‌کنندگان به جانب خدا در آید چه بسا که به جانب دوستی برود و او را دعوت کند که نه ارزشی برای عبادت قایل است و نه وقعی به نماز می‌نهد و در زندگی به راه بندگان برگزیده و شایسته خداوند نمی‌رود در اینجاست که توانایی فرزند در دعوت دوست و همکلاسی‌اش و نجات او از انحراف بروز می‌کند و شخصیت مؤثر و مفید او در اقناع سایرین و هدایت و راهنمایی آن‌ها، خود را نشان می‌دهد و توانایی جذب قلوب سایرین و توانایی او در دعوت، تجسم عینی پیدا می‌کند و به خوبی مشاهده خواهیم کرد که چگونه بر مردم تأثیر می‌گذارد مردم او را دوست دارند، پیام او را اجابت می‌کنند، پیامی که آنان را فراخوانده و به انجام اوامر الهی فرمان می‌دهد.

پس از اتمام این مرحله از دعوت نوبت به دعوتگر ثانی یعنی مرشد می‌رسد که از دعوتگر جوان در ارتباط با نتایجی که به آن رسیده است سؤال کند و در ارتباط با مراحلی طی کرده است او را ارزیابی نماید

اگر فرزند به خوبی در مراحل دعوت پیش رفته باشد و از اصول اساسی تبعیت نموده و مراحل را به تدریج طی نموده باشد، مورد تشویق مربی واقع می‌شود و در ارتباط با موفقیت از او قدردانی می‌گردد وبه فعالیت و نشاط بیشتر در اجتماع و میان مردم، توصیه می‌شود و اگر مربی ببیند که اشتباهی در مسیر دعوت روی داده و اصول صحیح آن رعایت نشده است و ارزیابی روزانه را پیش گیرد تا رسالت دعوت و اصلاح اجتماعی به وسیله فرزند، به نحو احسن و به شیوه دقیق و مطلوب انجام گیرد و آنچنان به سوی خدایش مردم را فرا خواند که از هیچکس بجز او واهمه‌ای نداشته باشد، هرچند در این مسیر انواع عذاب و آزار را متحمل شود، و همین افتخار و مباهات برایش کافی است که به پیامبران الهی تأسی می‌کند که چه رنجها را پذیرفتند و دنباله‌رو مصلحان بزرگی است که مشکلات و مصایب متعددی را در حیات خویش تجربه کردند و این سنت الهی است در ارتباط با هر داعی خیز و اصلاح و تغییری در سنت الهی نخواهی دید و هیچگاه این قوانین عوض نمی‌شود.

پس ای پدر و مادر عزیز اگر حقیقتاً طالب آنی که فرزندت سربازی از سربازان اسلامی باشد و داعی حق در میان داعیان اسلامی باشد، باید در ارتباط با بندگان هدایت یافته و مخلص خداوند باشد، در ارتباط با دعوت‌کنندگان صادق و پاک دل باشد، عزم ایمانی را از آنان فرا گیرد، به واسطه رفاقت آنان پای در میدان جهاد بنهد و همراه سایر برادران ایمانی به جانب پروردگارش دعوت کند، تازمانی که این دوران را به پایان رساند و مراحل جهاد دعوت را به خوبی پشت سر گذاشت بدون اهمال و سستی یا کوتاهی به انجام نقش اساسی خود در هدایت و نجات و اصلاح دیگران برخیزد.

چه نیازمند است جهان اسلام به فرزندانی که از همان ابتدای زندگی در دامان اسلام از نوشیدن شیر دعوت اسلامی رشد کنند و تا زمانی که به سن بلوغ می‌رسند در سایه وظایف و اعمال حرکت دینی و جهاد تبلغی رشد کنند تا زمانی که به سن بلوغ رسیدند و به حد کافی رشد کردند بتوانند حاملان رسالت جاودانه اسلامی باشند، در صورت امکان به تمامی مناطق کره خالی سفر کنند، تمدن واقعی را برای جوامع به ارمغان آورند، موجبات ارزش و کرامت آدمیان را فراهم سازند، و چوب معرفت و ارزش دانش را بیان کنند، حق را یاری نمایند، به سوی هدایت و راه سعادت دعوت کنند و زمین را از عدل و آرامش و ثبات و استقرار پر کنند. بدون هیچ واهمه و یا ترسی در صف دعوتگران و مجاهدان حاضر شوند، رسالت الهی را به مردم رسانند و از هیچ کس جز خداوند نترسند تا در نهایت به تحکیم آیات الهی و اقامت دعوت اسلامی دست یابند و بار دیگر عزت و سربلندی افتخارآفرین و فراگیر اسلامی را که در سرزمین آن هیچ خورشیدی غروب نمی‌کند، به آن باز گردنند و تحقق این امر برای خداوند سبحان مسلماً مشکل نیست.

پنجم: فعالیت‌های ورزشی

یکی از راه‌های سودمند و مؤثر اسلامی در تربیت و تکامل جسمانی، افراد جامعه آن است که اوقات فراغت خویش را با تمرینات نظامی و ورزشی پر کنند. این زمان فراغت در هر فرصت و شرایط مناسب باید مورد استفاده قرار گیرد.

این واقع‌نگری در عقیده اسلامی مبتنی بر اصول پر سماحت و تعالیم بلند مرتبۀ آن است که در آن واحد بین جدیت و تفریح و نیازهای جسمی و روحی تعادل و تبادلی شایسته ایجاد می‌کند و به تربیت شخصیت و جسم فرد به یک میزان اعتنا می‌کند، پس یکی از ابتدایی‌ترین برنامه‌های زندگی یک کودک از هنگامی که به سن تعقل و تمییز می‌‌رسد تکوین و تکامل جسمانی است و لازم است اوقات بیکاری خود را با فعالیت‌هایی پر کند که موجب قدرتمندی اعضا و بهداشت جسمانی می‌شود و در نهایت نشاط و آمادگی جسمی را موجب می‌شود این برنامه‌ریزی به سه دلیل باید صورت پذیرد.

اول: اوقات فراغت او به صورت مناسبی پر شود.

دوم: از انواع بیماری‌ها در امان باشد.

سوم: از همان کودکی به فعالیت‌های ورزشی و اعمال جهادی عادت نماید.

در اینجا مهمترین نصوص کتاب و سنت را در اهتمام اسلام به تربیت جسمانی و آمادگی رزمی بیان می‌نمایم، تا خوانندگان عزیز بدانند که دین جاودان اسلام چگونه وسایل و مقدمات مبارزه و قدرمندی و عزت مسلمین را فراهم می‌کند.

پروردگار متعال می‌فرماید:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ [الأنفال: 60].

«و هر آنچه از نیرو در توان دارید و از اسبهای ورزیده [برای مقابله] با آنان فراهم سازید که با آن دشمنان خود وخدایتان را بترسانید».

-      در روایتی از مسلم آمده است که پیامبراکرم ج فرمود: مؤمن قوی نزد خداوند از مؤمن ضعیف محبوب‌تر است.

-      در روایتی از «طبرانی» آمده است که پیامبرخداص فرمود: هر آنچه که در آن یاد خدا نباشد بیهوده یا اشتباه است مگر چهار چیز: تیراندازی، تربیت اسب، شوخی وبازی با اعضای خانواده و یادگیری شنا.

-      همچنین در روایتی از مسلم آمده است که هنگامی که رسول اکرم ج این آیه را تلاوت می‌کرد که ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ فرمود: آگاه باشید که مقصود از قوت در آیه تیراندازی است و دوبار این جمله تکرار کرد.

-      «عمربن خطاب» در نامه به فرمانداران ولایات مختلف می‌فرمود: به فرزندانتان تیراندازی، شنا و اسب سواری را آموزش دهید.

-      در روایت مسلم و بخاری آمده است که نبی اکرم ج به حبشی‌ها اجازه داد که در مسجد نبوی شریف با نیزه‌هایشان نمایش اجرا کنند و به همسرش «حضرت عایشه»ل اجازه داد که به آنان نظاره کند، در هنگام نمایش بود که حضرت عمرس وارد مسجد شد و سنگریزه کوچکی برداشت و به نشانه مخالفت به طرف آنان پرتاب کرد که پیامبر ج فرمود: ای عمر رهایشان کن!

-      «احمد» و «بخاری» روایت می‌کنند که پیامبرخدا ج بر گروهی از افراد «أسلم» گذشت که مشغول تمرین تیراندازی بودند، فرمود: ای فرزندان اسماعیل تیراندازی کنید، پدرتان تیرانداز بود من هم با فلان گروه در تمرین شما شرکت می‌کنم. گروه متقابل دست از تیراندازی کشید آن حضرت ج فرمود: شما را چه شده است که ادامه نمی‌دهید؟ گفتند: چگونه می‌توانیم تیراندازی کنیم در حالی که شما در گروه مقابل ما هستید (از فرط محبت به آن حضرت[13]) پیامبرخدا ج فرمود: تیراندازی کنید که من با همۀ شما هستم.

-      «احمد» و «ابوداود» روایت می‌کنند که حضرت عایشهل فرمود: با پیامبر خدا، مسابقۀ دو می‌دادم از او پیشی گرفتم تا جایی که به نفس نفس افتادم و ناتوان شدم، پیامبر خدا ج در همان حال از من سبقت گرفت گفت این سبقت در مقابل سبقت قبلی تو.

-      در روایت «ابوداود» از محمد بن علی بن رکانه آمده است: «رکانه» با پیامبر خداص کشتی گرفت و مغلوب گردید.

-      در روایتی نیز از «عقبه بن عامر» آمده است که پیامبر خدا ج فرمود: تیراندازی و اسب سواری کنید و تیراندازی از اسب سواری بهتر است.

«احمد» و «بخاری» از «انس»س روایت می‌کنند که پیامبرخدا ج شتری داشت که به آن «عضباء» می‌گفتند و آنقدر سریع بود که هیچ شتری نمی‌توانست از او سبقت گیرد. روزی عربی ساکن بیابان با ناقه‌ای جوان بر شتر پیامبر ج سبقت گرفت پذیرش این حادثه بر مسلمانان دشوار بود، گفتند: چگونه «عضباء» مغلوب شد، پیامبر خدا ج فرمود: «این قانون الهی است که هرچه را در این دنیا بالا ببرد روزی پایین خواهد کشید».

از این نصوص می‌توان نتیجه گرفت که اسلام تمرینات ورزشی و فعالیت‌های جسمی را که به عنوان مقدمه جهاد اسلامی است مانند، کشتی، دو، شنا، تیراندازی و اسب سواری تجویز نموده است این تمرین‌ها، به خاطر آنست که جامعه اسلامی مقدمات پیروزی و سیادت و افتخاز مجدد خویش را فراهم سازد و افراد و گروه‌های مختلف بر مبنای قدرتمندی، آزادگی و جهاد تربیت شوند تا امر مقدس الهی را اجرا کرده باشیم که فرمود: هرچه در توان دارید برای مقابله با آنان (دشمنان) فراهم کنید. و گفته پیامبرخدا ج را تحقیق بخشیده باشیم که فرمود: مؤمن قوی از مؤمن ضعیف محبوب‌تر است.

تردیدی نیست که اگر امت اسلام از جهت نظامی و جنگی و از جهت سلامت و قدرت بدنی واعتقاد و ایمانی قلبی آمادگی پیدا کند و با عزم و اراده قوی برای رسیدن به هدف برخیزد دشمنان اسلام قبل از عقب‌نشینی در میدان جنگ در درون مملو از ترس و تزلزل خویش دچار پس رفت و عقب‌نشینی می‌شوند و این موضوع همان مفهوم صلح مسلح است و این همان مفهومی است که رسول گرامی خدا ج به آن توجه داده است آنجا که فرمود:

«یاری شده‌ام [از طرف خداوند] به اینکه مهابت من تا مسیر یک ماهه در دل دشمنان افتد».

هرچند که توجه به تربیت جسمانی و تکامل جهادی و تمرین ورزشی لازم است، مفهومش آن نیست که فرزند در این مورد بدون هیچ قید و بندی رها شود به عکس باید پایبند قواعدی باشد و براساس آن حرکت نماید. در حقیقت ثمردهی تمرین ورزشی زمانی امکان‌پذیر است که بر مبنای برنامه‌ریزی اسلامی باشد.

و اینک ای برادر و خواهر گرامی مهمترین نکات این برنامه و چهارچوبه اصلی آن خدمتتان تقدیم می‌گردد:

1- نگرش متعادل و واقع بینانه

تمرینات ورزشی را مانند سایر واجبات تلقی نکنید که فرزند، خود را مکلف ببیند که بیشتر اوقات خویش را در تمرینات دو، یادگیری کامل کشتی، یا پرداختن به شنا و تیراندازی صرف کند و آن را مانند وظیفه عبادت در برابر خداوند تلقی کند یا همانند تحصیل علم بر خویش لازم بداند یا تصور کند و چوب آن مانند اطاعت از پدر و مادر است یا با تبلیغ اسلامی برابری می‌کند. بنابراین سعی شما بر آن باشد که تمرینات ورزشی فرزند شما به اعتدال و به اندازه‌ای صورت گیرد تا وقت سایر واجبات را پر نکند و امری واجب به خاطر آن لغو نشود، این اعتدال،تحقق گفته نبی‌اکرم ج است که در بیان اصول آن، خطاب به «عبدالله بن عمر‌‌و بن عاص» چنین می‌فرماید:

«ای پسر عمرو، به درستی که خدای تعالی بر تو حقی دارد و بدن تو نیز بر تو حقی دارد، همچنین خانواده‌ات بر تو حقی دارند پس حق هر صاحب حقی را ادا کن!»

2- رعایت حدود الهی

(أ) لباس ورزشی فرزند باید حداقل از ناف تاز زانو را بپوشاند.[14] این اصل بر مبنای احادیث پیامبر خدا ج می‌باشد.

-   در روایت «دارقطنی» از «ابوایوب انصاریس» آمده است که گفت: شنیدم رسول‌خدا ج می‌فرماید: فاصله دو زانو و پایین‌تر از ناف جزو عورت است.

-   و در روایتی از «حاکم» آمده است که پیامبر‌اکرم ج فرمود: «بین ناف و زانوعورت است».

-   در روایتی که «ابوداود» و «حاکم» و «بزاز» از حضرت علی ابن ابی طالبس نقل می‌کنند آمده است: رسول‌خدا ج فرمود: «دو ران خویش را آشکارا مساز و به ران زنده یا مرده‌ای نیز نگاه نکن».

«بخاری» روایت می‌کند که پیامبرخدا ج بر «معمر» گذشت در حالی که دو ران او لخت بود، فرمود: «ای «معمر» دو ران خویش را بپوشان که ران عورت است».

-   در روایتی دیگر آمده است که حضرت علی بن ابی طالبس گفت: رسول خدا فرمود: «زانو عورت است».

بنابراین مربی ورزش موظف است لباسی بر کودک یا نوجوان بپوشاند که حداقل فاصله بین ناف تا زانو را بپوشاند، اگر چنین قاعده‌ای رعایت نشود نزد خدا مسؤول خواهد بود و مرتکب گناه شده است.

3- تمرین ورزشی در محلی صورت گیرد که خالی از شک و شبهه باشد

مسلم و بخاری از «نعمان بن بشیرس» روایت می‌کنند که رسول خدا ج فرمود:«حلال مشخص است و حرام معلوم است و اموری وجود دارد که بین این دو است و بسیاری از مردم حکم آن را نمی‌دانند، پس کسی که از حکم نامعلوم دوری کند به تحقیق موجب برائت دین و آبروی خویش شده است و کسی که در این احکام شبهه بیافتد دچار حرام خواهد شد».

حضرت عایشهل در این مورد گفته است: «کسی که به خداوند و روز آخرت ایمان دارد در شرایطی نباید قرار گیرد که موجب تهمت و بدنامی است».

حضرت علیس می‌فرماید: از آنچه که مورد نفرت قلوب آدمیان است بپرهیز هر چند برای انجام آن دلیل و عذر داشته باشید.

و چه شبهه‌ای بالاتر از آن است که فرزند شما در محیط فاسد و منحرف به تمرینات ورزشی بپردازد، برای مثال در استخری شنا کند که مختلط باشد و دختر و پسر با وضع شنیع و زشت و عریان درملأ عام ظاهر شوند یا در اماکنی کشتی بگیرد یا تمرین ورزشی کند که امور منکر واقع می‌شود و سایرین به میگساری مشغول هستند پس ای برادر مربی بر توست که فرزندت را از حاضر شدن در محلی که موضع تهمت است و موجب آبروریزی او می‌شود برحذر می­دارد تا نه خود آلوده شود و نه مردم درباره او بد‌ بیاندیشند.

4- تشویق فرزند در جهت فعالیت‌ها و مسابقات ورزشی همراه با شرط‌بندی‌های حرام نباشد

بنا به روایت «اصحاب سنن و امام احمد» از پیامبر خدا ج آمده است که آن حضرت فرمود: شرط بندی جایز نیست مگر در ارتباط با دویدن یا اسب‌سواری یا تیراندازی .

بنابراین، شرط‌بندی حلال با استناط از حدیث فوق باید دو ویژگی اساسی داشته باشد:

اول: شرط‌بندی باید در جهت آمادگی‌های جنگی و جهاد باشد مانند مسابقات شتر‌سواری، اسب‌سواری و تیراندازی یا هر مسابقه‌ای که در شرایط فعلی با توجه به تکنولوژی جدید جنگ‌های امروزی ضرورت دارد.

دوم: وجه و مقداری که برای شرط گذاشته می‌شود نباید از سوی افراد مسابقه دهنده باشد. اگر یکی از شرکت کننده‌ها مبلغی در میان گذاشت که در صورت بردن 2 برابر آن را بردارد حکم قمار را خواهد داشت که حرام است و در شرع از آن نهی شده است، پیامبر خدا ج چنین اسب‌هایی را که وسیله قماز بازی می‌شوند اسب شیطان نامیده است و خرید، علف دادن و سواری آن‌ها را گناه اعلام کرده است. اما اگر جایزه‌ای را افرادی غیر از شرکت‌کنندگان در مسابقه مانند رئیس دولت یا وزرا یا هیأت مدرسه یا هر جمع دیگر به فرد برندۀ مسابقه اعطا کند اشکالی ندارد چه به جهت آمادگی جنگی باشد و چه به دلیل فعالیت ورزشی؛ و جواز آن نیز بر اساس روایت «امام احمد» از «ابن عمرب» است که می‌گوید: پیامبر خدا بین چند سوار کار مسابقه گذاشت و به فرد برنده جایزه داد.

5- داشتن نیت خالص و شایسته در تمرینات ورزشی

لازم است که فرد مربی که تربیت فرزند را از جهت تکامل جسمانی و شخصیتی بر عهده دارد، دائماً در گوش شاگردش بخواند که تمرینات بدنی و فعالیت‌های رزمی برای تأمین سلامت جسم و آمادگی جنگی و جهادی است تا زمانی که به سنی رسید که باید مشکلات زندگی را به دوش بکشد و ندای اسلام را در تحقق پیروزی پاسخ گوید بتواند مسؤولیت خویش را بدون هیچ ضعف و سستی یا عجز و ناتوانی به وجه احسن انجام دهد.

این تذکرات دائم و رهنمودهای پیاپی کودک یا نوجوان را بر آن می‌دارد تا این نیت ارزشمند را از تمرینات بدنی داشته باشد تا گفته پیامبر عزیزش را تحقق بخشد که فرمود:«مؤمن قوی نزد خداوند از مؤمن ضعیف محبوبتر است» یا فرموده‌اش را که خطاب به مؤمنان می‌گوید: خدای تعالی رحمت کند کسی را که نیرو و توان خودش را به آنان (کافران) نشان دهد». و این نیت را در درون خویش حاصل کند که تمرینات جنگی برای اجرای امر الهی است، جایی که فرمود:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ [الأنفال: 60].

«هر آنچه از نیرو و در توان و از اسبهای ورزیده [برای مقابله]با آنان فراهم سازید که با آن دشمنان خود و خدایتان را بترسانید».

تصحیح نیت طفل در تربیت جسمانی و عملیات جهادی موجب می‌شود که عملاً فرزند با عقیده و اندیشۀ اسلامی به عنوان فکر و راه زندگی و با جهاد به عنوان دفاع و فداکاری و با تمرینات جسمی به عنوان عامل نشاط و تحرک روزانه آشنا شود و ما نیز عملاًسربازی از سربازان اسلام را تحویل امت داده‌ایم که برای امور دنیوی تلاش می‌کند و در راه دین جهاد می‌کند اما نیتی خالص دارد و با جایگزینی مفاهیم بلند مرتبه ایمانی و اخلاق والا و عزت روحی و تمایل به خیر در شخصیت خویش، به یاری دین بر می‌خیزد و با این نیت شایسته است که فرزند در می‌یابد که تمرینات او بی‌هدف و بی‌ارزش نیست بلکه مبنای آمادگی‌های آیندۀ اوست و با این ادراک درست وصادقانه است که می‌تواند نیت خویش را بر اعمال خود مقدم سازد و با عزیمت صادقانه و گشایش ذهنی و حیات روحی و استفاده درست از اوقات به اهداف مورد نظر نزدیک گردد. به این تربیت است که فرزند ما متحول می‌شود، تحولی که حیاتی تازه به او می‌بخشد، و تمام این مفاهیم در شخصیت شکل گرفته و پایدار او جایگزین می‌شود.

اما باید بدانیم که نیت شایسته را نباید فقط به تمرینات ورزشی یا رزمی محدود سازیم، بلکه لازم است بر سایر اعمال زندگی نیز تعمیم یابد، مقصود تمامی بهره‌مندی‌های مادی و حلال است مانند آشامیدن، خوردن، خوابیدن تفریحات سالم و استفاده از سایر نعمت پاک و حلال.

به این ترتیب اگر هر انسان مسلمانی بتواند تمامی آنچه را بیان کردیم به نیت امتثال اوامر الهی و دوری از حرام وتقویت جسمی در جهت آمادگی برای انجام مسؤولیتها و تکالیف، به انجام رساند، در واقع عبادتی انجام داده است که او را بیش از پیش به خداوند نزدیک می‌کند و بر همین مبناست که آن راستگوی محبوب قلوب و آن تصدیق شده یعنی حضرت محمد ج فرمود که اگر لقمه‌ای بر داری و به دهان همسرت بگذاری به نیت آنکه انس و الفت شما افزون گردد و قلب او را شادمان ساخته باشی مرتکب عمل بسیار نیکی شده‌ای که نزد خدا اجر و پاداش والایی دارد و بر همی مبناست که می‌فرماید که اگر شهوت خویش را به شیوۀ حلال برای دوری از گناه ارضا کنی، نزد خداوند مأجور خواهی بود. بر همین اساس دانشمندان فقه اسلامی این حکم را استنباط کرده‌اند که: نیت شایسته، عادت را به عبادت تبدیل می‌کند.

پس ای برادر و خواهر گرامی در شرایطی که نیت پاک و خالص این چنین اثر عظیمی دارد، شایسته است که این مفهوم ارزشمند را در درون کودک جایگزین سازی تا اعمالش برای رضای خدای متعال باشد تا همواره با تمامی کارهایش پاداش و ثوابی با ارزش در جایگاه تحقق صدق نزد آن پادشاه مقتدر داشته باشد.

مربیان عزیز!

آنچه تا به حال مطرح گردید مهمترین پدیده ارتباطی در محافظت عقیده فرزند و مراقبت شیوه زندگی و تعادل شخصیتی او بود، تدابیری که موجب تکامل او می‌شود، فکر و تصورش را در جهت صحیح بارور می‌کند و جسمش را نیز تقویت می‌بخشد بنابراین آنچه که بیان شد از جمله عوامل مؤثر در تربیت کودک از همان ابتداست، تربیتی بر پایه ایمان راسخ واخلاق فاضل و عقیده منسجم و نفس و روان معتدل و اندیشۀ فراگیر و شخصیت اجتماعی پاک و مورد احترام. پس بار دیگر به شما ای مربیان عزیز تذکر می‌دهم که تمامی ارتباط‌های مذکور را با امانت و دقت و اخلاص در نظر گرفته و در جهت تطبیق عملی آن با عزم و اراده پیش روید.

به زودی خواهید دید که جگر گوشه‌های شما مانند ماه تابان و خورشی درخشان و گل‌های گلستان در جامعۀ این زمان بروز و تجلی خواهند کرد و در واقع مانند ملایک آسمانی‌اند که بر روزی زمین راه می‌روند.

﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ [التوبة: 105].

«بگو عمل کنید پس به زودی خدای تعالی اعمال شما را خواهد دید، همچنین پیامبرش و سایر مؤمنان.»

قاعده بر حذر داشتن

پس از بحث مفصل در ارتباط با قاعدۀ ارتباط و اثر قابل توجه آن در تربیت کودک و تکوین شخصیت و راست کرداری او در این بخش، بحث خویش را در ارتباط با قاعده دوم از قواعد اساسی تربیت، آغاز می‌کنیم و آن، قاعدۀ بر حذر داشتن کودک یا نوجوان است.

این قاعده که قصد ما بحث و بررسی حول آن است از قواعد مذکور در فصول قبل، کم اهمیت‌تر نیست بلکه جزو مهمترین روش‌هایی است که مغز کودک را از افکار فاسد و مفاهیم باطل و گمراه‌کننده پاک می‌کند و اندیشه و ایمانش را به فلعه‌ای محکم تبدیل می‌کند که او را از تهاجم افکار اغواگران و فساد بی‌بند و باران و همراهی منحرفان و بزهکاران در امان دارد.

قبل از آنکه بحث خود را به تفصیل و با دقایق آن آغاز کنم، تذکر دو نکته را لازم می‌دانم.

اول: تذکر بر حذز داشتن دایمی کودک یا نوجوان موجب می‌شود که شر و فساد در چشمش ناپسند و زشت آید و از هر آنچه موجب گمراهی و بی‌بند و باری او می‌شود متنفر گردد.

دوم: افشا سازی پدیده لغزش و انحراف، که ارادۀ مربی را تحمل مسؤولیت، و فرزند را در راهیابی به راه راست تقویت می‌کند و از طرفی کودک را تشویق می‌کند تا از بدی‌ها دوری کند و باطل را رها سازد.

بعد از بیان دو نکتۀ مهم به اصل مطلب وارد می‌شویم و در ارتباط با موضوع از جمیع جوانب سخن خواهیم گفت از خداوند یاری می‌طلبم و به او توکل می‌کنم.

اگر قرآن کریم و کتب حدیث پیامبر خدا ج را ورق بزنیم روش بر حذر داشتن از بدی‌ها و افشای باطل را به وضوح در بسیاری از آیات و احادیث می‌بینیم.

و اکنون تعدادی از این موارد را خدمت خوانندگان عزیز بیان می‌دارم.

خدای تعالی در سورۀ الإسراءمی‌فرماید:

﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا ٢٢ [الإسراء: 22].

«با خداوند, خدای دیگری قرار مده، که نکوهیده و زبون شوی».

﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩ [الإسراء: 29].

«دستت را به گردنت نیاویز (کنایه از خست) و آن را به طور کامل نگشای (بخشش بیش از حد)».

﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ خَشۡیَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ کَانَ خِطۡ‍ٔٗا کَبِیرٗا ٣١ [الإسراء: 31].

«فرزندانتان را از ترس فقر نکشید که ما آنان را روزی می‌دهیم و شمارا ؛به راستی که قتل آنان خطایی بزرگ است».

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا ٣٢ [الإسراء: 32].

«به زنا نزدیک نشوید که به راستی فحشاست و راه بسیار بدی است».

﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِیِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا یُسۡرِف فِّی ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ کَانَ مَنصُورٗا ٣٣ [الإسراء: 33].

«و نفسی را که خدای تعالی قتل او را حرام کرده است نکشید مگر به حق و کسی که مظلوم کشته شود برای ولی او قدرت قرار داده‌ایم پس در قصاص زیاده‌ری نکند که بی‌گمان او (ولی دم) یاری شده [از جانب‌ خداوند]است».

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٤ [الإسراء: 34].

«پس به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین روش تا زمانی که به سن رشد می‌رسد به پیمان‌هایتان وفا کنید بدانید که خدای تعالی دربارۀ پیمان سؤال خواهد کرد».

﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦ [الإسراء: 36].

«از آنچه که به آن علم نداری پیروی نکن به درستی که گوش و چشم و قلب آدمی نزد خداوند مورد سؤال خواهد بود».

﴿وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّکَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا ٣٧ [الإسراء: 37].

«و بر زمین متکبرانه راه نرو! به درستی که تو نمی‌توانی زمین را بشکافی و به بلندای کوه‌ها برسی».

﴿کُلُّ ذَٰلِکَ کَانَ سَیِّئُهُۥ عِندَ رَبِّکَ مَکۡرُوهٗا ٣٨ [الإسراء: 38].

و نمونه‌های فراوان دیگری از آیات و احادیث از انحراف عقیدتی و فساد اخلاقی و رفتار ناشایست برحذر می‌دارد نبی اکرم ج فرمود

-        از دروغ بپرهیزید به درستی که دروغ ایمان را دور می‌کند (به کنار می‌نهد) . (روایت احمد و صاحبان سنن

-        از قسم خوردن فراوان در هنگام معامله بپرهیزید که به درستی که نخست آن را رواج می‌دهد اما پس از آن نابود می‌سازد. (روایت مسلم و احمد)

-        از بدگمانی بپرهیزید، به درستی که بدگمانی دروغ‌ترین سخنان است و [در پی امور دیگران] به جستجو نپردازید و تجسس هم چشمی نکنید حسادت نکنید کینه نورزید و با یکدیگر خصومت نکنید، بندگان خدا و برادران یکدیگر باشید و هیچکدام از شما بر خواستگاری برادرتان، خواستگاری نکند تا نکاح کند و یا [خواستگاری را ] ترک کند. (متفق علیه)

-        از خندۀ فراوان بپرهیزید به درستی که قلب را می‌کشد و نور ساکنان بهشت را می‌برد. (روایت ابن ماجه)

-        از پوشش بیگانگان برحذر باشید. (روایت ابن حبان)

-        از دوست بد بپرهیز زیرا تو به واسطۀ او شناخته می‌شوی. (روایت ابن عساکر)

-        از تنگ نظری بپرهیزید، به درستی که پیشینیان به علت تنگ نظری هلاک شدند چون آنان را به بخل فرا خواند اجابت کردند آنان را به قطع رابطه دستور داد، اطاعت کردند و به گناه فرمان داد پس مرتکب گناه شدند. (روایت ابوداود و حاکم)

و احادیث بسیار دیگری که از بدی باز می‌دارد، از فساد نهی می‌کند و نظر آدمی را به خودداری از فساد و انحراف اخلاقی جلب می‌نماید که نمونه‌های آن را در احادیث نبوی بسیار است.

بنابراین آنچه گفتیم قاعده برحذر داشتن ابتکار مربی نیست و آن را فلاسفه و جامعه شناسان هم ابلاغ نکرده‌اند این راهی است که قرآن کریم در تکوین فردی بر می‌گزیند و مسیری است که سنت نبوی در تربیت اجتماعی انتخاب می‌کند.

و راست گفت خدای متعال آنجا که فرمود:

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ [الإسراء: 9].

«به درستی که این قرآن به راه‌هایی هدایت می‌کند که پایدارتر است».

و راست گفت پیامبر خدا ج آنجا که فرمود:

برشماست که سنت من و خلفای راشدین آن هدایت شوندگان را با چنگ و دندان حفظ کنید و با تمام نیرو برای حفظ آن بکوشید . (روایت اصحاب سنن و ابن حبان)

در اینجا مهمترین اصول قاعده بر حذر داشتن که فکر را تصفیه می‌کند، عقیدۀ فرد را تثبیت می‌کند و اخلاق و سلوک او را اصلاح می‌سازد، بیان می‌نمایم چه بسا که برای انجام آن بر خیزند، همت کنند و خود را مکلف سازند که مشقت یادگیری و تبلیغ آن را بر خود هموار سازند.

اگر چنین کنند در ردیف کسانی در خواهند آمد که واجبات تربیتی و مسؤولیت‌های اسلامی خویش را به نحو احسن به انجام رسانده‌اند و جزو کسانی خواهند بود که خدای متعال از همسران و فرزندانشان کسانی به او خواهد داد که مایه چشم روشنی ایشان خواهد بود و آنان را پیشوای متقیان می‌سازد.

و اینک مهمترین اصول در ارتباط با قاعده بر حذر داشتن تقدیم می‌گردد:

اول: بازداشتن از ارتداد

مقصود از ارتداد آن است که فرد مسلمان دین خود را که مورد رضایت الهی است رها سازد و عقیده یا دینی را برگزیند که با شریعت اسلامی تناقض دارد.

·     از جمله مظاهر ارتداد آن است که شعایری را انتخاب نماید که فرد مسلمان را از عقیده به خداوند متعال به عنوان مقصود و معبود منحرف سازد و از اینکه دین اسلام راه و آیین او باشد،سر باز زند که چنین موردی در حالت‌های مختلف به چشم می‌خورد به شرح ذیل:

أ) اینکه آدمی شعار نژادپرستی و قوم گرایی را هدف و غایت خویش سازد به آن دعوت کند در جهت آن عمل نماید و در راهش بجنگد و این، همان نژادپرستی جاهلانه‌ای است که رسول خدا ج از آن نهی کرده است که فرمود:

از ما نیست کسی که نژادپرستی را تبلیغ کند و از ما نیست کسی که به خاطر تعصب قومی بجنگد و از ما نیست کسی که به خاطر نژادپرستی بمیرد.

(ب) اینکه آدمی شعار ملی‌گرایی را هدف و عایت خویش سازد. آن را تبلیغ نموده و جهت آن عمل کرده یا بجنگد خدای تعالی انسان‌هایی را که همه چیز را در ملی‌گرایی دانسته و خود را فقط منحصر به ملت خویش می‌دانند تقبیح کرده است، جایی که می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ أَنَّا کَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ أَنِ ٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ أَوِ ٱخۡرُجُواْ مِن دِیَٰرِکُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٞ مِّنۡهُمۡۖ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا یُوعَظُونَ بِهِۦ لَکَانَ خَیۡرٗا لَّهُمۡ وَأَشَدَّ تَثۡبِیتٗا ٦٦ [النساء: 66].

«و اگر بر آنان واجب می‌کردیم که خود را بکشید یا از سرزمین‌های خویش خارج شوید، فقط تعداد کمی این امر را اجرا می‌کردند و اگر آنان پندهایی را که داده می‌شوند عمل کنند، برایشان خیر است و بیشتر موجب تثبیت آنان می‌کرد».

بنابراین ارتداد در اصل در ارتباط با هدف و مقصد و رعایت انسان است. در جهت آنکه تقدیس شعایر دینی از بین رود، حتی در ارتباط با عبادت، بدون آنکه برای رضای الهی انجام شود یا به سبب ایمان شخص یا تکلیف شرعی صورت گیرد. اما اگر همین تمایل به ملت و ملی‌گرایی در جهت رضایت الهی باشد و برای اطاعت اوامر او و اجرای احکامش صورت بپذیرد و به خاطر مصلحت وطن اسلامی و دفاع از ناموس و حیثیت و جان و مال مسلمین و دین الهی باشد، خود عبادتی است که عبادت کننده را مستحق پاداش و اجر الهی می‌سازد چه بکشد و چه کشته شود و این گفته مصداق فرموده پیامبر خدا ج است که:

هرکسی در راه دفاع از مالش کشته شود شهید است و هر کسی در راه دفاع از جانش (خونش ) کشته شود شهید است و هر کسی در راه دفاع از دینش کشته شود شهید است و هر کسی در راه دفاع از خانواده‌اش کشته شود شهید است. (روایت ابوداود)

ج) اینکه عمل و تلاش آدمی در جهت انسان گرایی و اصل و اصالت انسان باشد، بدون آنکه برای خدای تعالی حرکت کند و آگاهی او از احوال مردم و همکاری با مردم فقط جنبه انسان‌گرایانه دارد، در واقع این شعار همان شعاری است که فراماسونرها و در ورای آن نهضت جهانی یهود، برای رسیدن به مقاصد خویش، مطرح می‌کنند.

در یک دید کلی هر شعاری که انسان مسلمان آن را مطرح کند در ورای آن به دنبال رضایت الهی و عزت دین او و برافراشتن پرچم اسلامی نباشد، شعاری جاهلی است

کسی که شعار جاهلی را بر ‌می‌گزیند، برای آن تبلیغ می‌کند و در راهش مبارزه کرده و تلاش می‌نماید، مرتد است، خارج از امت اسلام و محارب با پیامبر خداص است هر چند ادعای ایمان داشته به اسلام افتخار کند.

·     از جمله مظاهر ارتداد اطاعت کردن از غیر خدا و قبول ولایت او و اختصاص دادن بالاترین مراتب محبت به او می‌باشد. خدای متعال می‌گوید:

﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ ٤٤ [المائدة: 44].

«و هر کس به آنچه خدای تعالی فرو فرستاده است حکم نکند، پس آنان کافرانند.»

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ ١٨ [الجاثیة: 18].

«پس تو را بر راهی از دین قرار دادیم پس از آن پیروی کن و از هواهای نفسانی آنانکه نمی‌دانند، پیروی نکن.»

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٥١ [المائدة: 51].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید یهود و نصار را به سرپرستی خویش نگیرید. و کسی از شما که ولایت آن‌ها را بپذیرد جزو آنان محسوب می‌گردد. به درستی که خداوند قوم ظالمین را هدایت نمی‌کند.»

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَکُمۡ وَإِخۡوَٰنَکُمۡ أَوۡلِیَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡکُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٣ [التوبة: 23].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنان را به سرپرستی و دوستی نگیرید و کسی از شما که چنین کند از آنان است و ایشان از ستمکارانند.»

-      در روایتی از «امام احمد» و «ترمذی» آمده است که «عدی بن حاتم»س قبل از مسلمان شدن روزی در حالی صلیبی از نقره بر گردن داشت وارد محلی شد که رسول اکرم ج حضور داشت و مشغول خواند این آیه بود.

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ [التوبة: 31].

«ایشان راهبان و عالمان خویش را به پروردگاری خویش بجز خداوند برگزیدند».

«عدی» گفت: اما آنان که عالمان و راهبان خود را پرستش نمی‌کردند.

پیامبر خدا ج فرمود: «آنان حلال را برایشان حرام و حرام را برایشان حلال کردند و پیروان هم تبعیت نمودند، این عبادت آنان بود».

·     از جمله مظاهر ارتداد، «ناپسند دانستن جزیی از اجزای اسلام است، مثلاً اینکه بگوید، من روزه گرفتن را نمی‌پسندم چون موجب عقب‌ماندگی اقتصادی می‌شود یا بگوید: من حجاب را برای زن دوست ندارم چون نشانۀ عقب‌ماندگی است یا نظام مالی اسلام مورد قبولم نیست چون ربا را حرام کرده است قرآن می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَتَعۡسٗا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَرِهُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٩ [محمد: 8-9].

«پس آنانی که کافر شدند نابود شوند و اعمالشان بر باد رود زیرا آنان آنچه را خدای تعالی نازل کرد ناپسند دانستند پس کردارشان حبط گردید».

·     از جمله مظاهر ارتداد تمسخر به عقیده یا شعایر اسلامی است، خدای تعالی فرمود:

﴿یَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمۡۚ قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَ ٦٤ وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ کَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنکُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ ٦٦ [التوبة: 64-66].

«منافقان حذر می‌کنند مبادا سوره‌ای نازل می‌شود که ایشان را به آنچه درقلب‌هایشان است، خبر دهد.بگو!تمسخر کنید که خدای تعالی آنچه را که از آن حذر می‌کنید بر ملا خواهد کرد و اگر از ایشان بپرسی گویند ما بازی و شوخی می‌کردیم بگو آیا خدای تعالی و پیامبرش او را مسخره می‌کردید دیگر عذری نیاورید، به تحقیق شما پس از ایمان آوردن، کافرشدید، اگر هم گروهی از شما را ببخشم گروه دیگر را عذاب خواهیم کرد زیرا آنان گناهکارانند».

·     از جمله مظاهر ارتداد حلال کردن حرام و حرام کردن آنچه است که خداوند حلال کرده است. زیرا فرمود:

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ ١١٦ [النحل: 116].

«و نگویید آنچه را که به دروغ به زبانهایتان بیان می‌کنید این حلال است و آن حرام، تا نسبت دروغ به افترا به خدای تعالی بدهید به درستی کسانی که نسبت دورغ را به افترا به خداوند[نسبت] می‌دهند رستگار نخواهند شد بهره‌ای اندک دارند و برایشان عذابی دردناک مهیاست».

کسی که چنین کند یکی از ضروریات دین را انکار کرده است و منازع خداوند در حکومت و قانونگذاری اوست و برای همین است که می‌گوییم مرتد و کافر است.

·     از جمله مظاهر ارتداد، ایمان به تعدادی از دستورات اسلامی و کفر به تعدادی دیگر است مثلاً آدمی اعتقاد داشته است که اسلام دین عبادت است اما فاقد نظام تشریع و قانون‌گذاری است یا اینکه اعتقاد داشته باشد که قوانین اسلامی فقط در بردارنده احکام اخلاقی و تربیتی است و فاقد دستوراتی است که مربوط به امور سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی است، خداوند در این مورد فرموده است:

﴿أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ [البقرة: 85].

«آیا به قسمی از کتاب ایمان می‌آورید و به قسمت دیگر کافر می‌شوید پس جزای چنین کسانی جز این است که در زندگی دنیایی دچار خواری گردند و در روز قیامت به سوی شدیدترین عذاب‌ها کشیده شوند».

·     یکی دیگر از نمونه‌های ارتداد محدود کردن ایمان به قرآن کریم و نفی سنت نبوی است. مانند فرقۀ «قادیانیه» در هند که از دست ساخته‌های انگلیس است که قصد آنان نابودی شریعت اسلامی و ایجاد شک و تردید نسبت به پیامبری رسول اکرم ج می‌باشد.

آری قرآن کریم ایمان کسی را که فرمان رسول خدا را مبنای حکم قرار نمی‌دهد، نفی می‌نماید، فرقی نمی‌کند که این حکم در زمان حیات پیامبر اکرم ج باشد یا سنت آن حضرت پس از وفات وی!

﴿فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَیۡتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسۡلِیمٗا ٦٥ [النساء: 65].

«نه چنین نیست که می‌اندیشید به پروردگارت قسم آنان ایمان ندارند مگر تو را در آنچه که مورد خلاف بین ایشان است حکم قرار دهند، آنگاه در درون خویش در مورد آنچه که قضاوت کرده‌ای تنگی و سختی احساس نمی‌کنند، آنگاه به حکم تو تسلیم می‌شوند، چه تسلیم شدنی!».

بدون تردید اطاعت از رسول خداص اطاعت خداوند سبحان است، زیرا می‌فرماید:

﴿مَّن یُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ [النساء: 80].

«کسی که از رسول خدا اطاعت کند به تحقیق از خدای تعالی اطاعت کرده است».

و در روایتی که «ترمذی» از «مقدام بن معدیکرب»س آورده است می‌گوید: رسول خدا ج فرمود: آگاه باشید که چه بسا گفتار من به مردی برسد و او در حالی که بر تخت خود تکیه زده است می‌گوید: [احتیاجی به احادیث ندارم]در میان ما و شما کتاب خدا (قرآن)هست، هر چیزی را در آن حلال یافتیم حلال دانسته و هرچیزی را در آن حرام یافتیم حرام می‌دانیم، و آنچه پیامبر ج حرام کرده [در واقع] همانند آنچه است که خداوند حرام نموده است».

و در این روایت دیگری از «ابوداود» آمده است که آن حضرت فرمود:«آگاه باشید که به من کتاب آسمانی و مانند آن(سنت نبوی) اعطا شده است»

و بطور کلی خدای تعالی در وجوب اطاعت از رسول اکرمص می‌فرماید:

﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ٧ [الحشر: 7].

«و هر آنچه را که پیامبر خدا به شما داد، بگیرید و هر انچه را که نهی کرد، رها سازید و تقوای الهی را پیشه سازید که به حقیقت عقوبت الهی بسیار شدید است».

·     از جمله مظاهر ارتداد، تمسخر یا طعنه نسبت به عمل یا اعمالی از رسول خداست، مثلاًعده‌ای تعدد زوجات پیامبر خدا ج را بهانه طعنه و عیب‌جویی قرار می‌دهند.[15]

خداوند متعال در سوره «حجرات» می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَکُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِیِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ کَجَهۡرِ بَعۡضِکُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٢ [الحجرات: 2].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید صدای خویش را فراتر از صدای پیامبر، بلند نکنید و آشکارا همچنانکه یکدیگر را صدا می‌زنید نام او را بر زبان نرانید که اعمالتان حبط گردد در حالی که آگاه نیستید».

پس اگر بلند کردن صدا در مقابل پیامبر ج ارتداد را در پی دارد در ارتباط با بزرگتر از آن دیگر حکم معلوم است.

·     از دیگر نمونه‌های مرتد شدن آن است که فرد ادعا کند که قرآن ظاهری دارد مخالف باطنش و باطنی مغایر با ظاهر! و از این فراتر که فرد ادعا کند که این باطن را فقط او به واسطه الهام درک کرده است این ادعا موجب تعطیل شریعت اسلامی با تمامی نصوص آن می‌شود به گونه‌ای که دیگر اصل و مبنایی باقی نمی‌ماند که به آن رجوع کنند و دیگر قواعد لغوی اعتباری ندارد در حالی که قرآن تصریح می‌کند که به زبان عربی مبین نازل شده است.

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢ [یوسف: 2].

«ما کتاب آسمانی را به صورت قرآنی عربی نازل کردیم شاید بیاندیشید».

﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ حُکۡمًا عَرَبِیّٗاۚ [الرعد: 37].

«و این چنین ما کتاب آسمانی را بصورت احکامی به زبان عربی نازل کردیم».

پس هر تقسیری از هر آیه قرآن که مبتنی بر آثار باقی مانده از رسول خدا یا قواعد لغت و بلاغت عربی و اقوال اعراب نباشد تقسیری باطل است که گوینده‌اش را از دایره ایمان و عقیدۀ اسلامی خارج می‌سازد، و تردیدی نیست که دعوت کنندگان و مبلغان چنین عقاید گمراه کننده‌ای کسانی هستند که در اعماق درۀ هولناک کفر و گمراهی و الحاد هستند.

قرآن کریم این گروه از مردم را جزو کسانی نام می‌برد که متشابهات قرآن را وسیله قرار می‌دهند که فتنه به پا کنند و دیگران را گمراه سازند.

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ مِنۡهُ ءَایَٰتٞ مُّحۡکَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡکِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمۡ زَیۡغٞ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِیلِهِۦۖ وَمَا یَعۡلَمُ تَأۡوِیلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِی ٱلۡعِلۡمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ کُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٧ رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٨ [آل عمران: 7-8].

«او(خدای متعال) کسی است که قرآن را بر تو نازل کرده است که بعضی از آیات آن «محکم»اند که این آیات ام الکتاب هستند و سایر آیات متشابه‌اند اما کسانی که در قلبشان انحراقی است از متشابهات آن تبعیت می‌کنند به دلیل آنکه به دنبال فتنه‌اند و تأویل مورد نظر خود را می‌جویند در حالی که تأویل آیات را جز خداوند کسی نمی‌داند و آنانکه راسخ در علم هستند می‌گویند به کل کتاب ایمان آوردیم که از جانب پروردگار است و بجز صاحبان اندیشه کسی تذکر نمی‌گیرد [می‌گویند] پروردگارا قلب ما را پس از آنکه هدایت کردی نلغزان و رحمت خویش را به ما عنایت فرما، به درستی که تو بسیار بخشنده‌ای».

مقصود از به دنبال فتنه بودن آن است که این افراد با تأویل‌های نادرست مؤمنان را نسبت به عقیده خویش به شک می‌اندازند.

و مقصود از طلب تأویل دلخواه آن است که قرآن را تحریف می‌کنند، و به گونه‌ای که خود می‌پسندند تفسیر می‌نمایند که این شیوۀ اهل بدعت و صاحبان هواهای نفسانی و ملحدان هر عصری است.

·     یکی دیگر از صورت‌های ارتداد آن است که خدای تعالی را بر خلاف آنچه شایسته معرفت اوست بشناسیم مثلاً اینکه در مخلوقات خود حلول می‌کند یا او را به صفتی بشناسیم یا نام ببریم که شایسته مقام عظیم او نیست پس کسی که می‌گوید خدای تعالی در شخصی حلول کرده است یا در هستی مادی گسترش پیدا کرده است یا در جهت یا مکان خاصی محدود و محصور می‌شود کافر است و از دایره عقیده اسلامی خارج شده است چرا که خداوند می‌فرماید:

﴿لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ ١٠٣ [الأنعام: 103].

«دیدگان او را نمی‌بینند در حالی که او چشم‌ها را نظاره می‌کند و او همانا لطیف و بسیار داناست».

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١ [الشوری: 11].

«هیچ چیز مانند او (خداوند) نیست و او شنوای بیناست».

﴿وَجَعَلُواْ لَهُۥ مِنۡ عِبَادِهِۦ جُزۡءًاۚ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ مُّبِینٌ ١٥ [الزخرف: 15].

«مشرکان از میان بندگان خدا، برخی را پاره‌ای از او می‌دانند به راستی که انسان بس ناسپاس و کفر پیشۀ آشکاری است».

﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۚ [المائدة: 17].

«به تحقیق آنانکه گفتند به درستی عیسی پسر مریم، خداست، کافر شدند!».

-        و کسی که می‌گوید: خداوند سه گانه است کافر گمراهی است که دیگران را هم گمراه می‌کند.

﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ [المائدة: 73].

«به تحقیق آنانکه گفتند، خداوند یکی از سه خدا است کافر شدند».

-        کسی که فرزند را به خداوند نسبت می‌دهد نیز کافر گمراهست زیرا خداوند می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡ‍ًٔا إِدّٗا ٨٩ تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١ وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢ [مریم: 88-92].

«و گفتند که خداوند رحمان برای خویش فرزندی گرفته است به تحقیق که گفته‌ای ناپسند را مطرح نمودند، آسمان‌ها از زشتی این کلام می‌خواهد که تکه تکه شوند و زمین شکاف بردارد و کوه‌ها فرو ریزند که برای خداوند رحمان، فرزندی تصور می‌کنند و شایسته نیست برای پروردگار مهربان که فرزندی بگیرد».

-        همچنین کسی که خدای تعالی را به صفتی نام می‌برد که شایسته او نیست کافر است:

﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِیرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِیَآءُۘ سَنَکۡتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتۡلَهُمُ ٱلۡأَنۢبِیَآءَ بِغَیۡرِ حَقّٖ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ ١٨١ [آل عمران: 181].

مسلماً خداوند، سخن کسانى را که گفتند: «خدا نیازمند است و ما توانگریم، شنید به زودى آنچه را گفتند، و بناحق کشتنِ آنان پیامبران را، خواهیم نوشت و خواهیم گفت: «بچشید عذاب سوزان را».

﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ [المائدة: 64].

«یهودیان گفتند: دست خداوند بسته است! دست‌هایشان بسته باد! و آنان به سبب این گفتار لعنت شدند بلکه دستهای خداوند گشاده است».

و نمونه‌های دیگری بر این قیاس که صاحب اندیشه را از دایرۀ اسلام خارج می‌سازد و وارد منطقۀ کفر و بی‌دینی می‌کند.

پیامبر خدا ج پیش‌تر از این مردمان را از شرایط عصر حاضر بر حذر داشته است زمانی که ارتداد آنقدر سریع سر بر می‌آورد که فرد شب مسلمان می‌خوابد و چون صبح بر‌می‌خیزد مرتد می‌گردد. پیامبر خدا ج در چنین شرایطی مؤمنان را به انجام عمل صالح تشویق فرموده است و به آنان توصیه می‌کند که لباس آهنین تقوا را در میدان کارزار با گمراهی و کفر بپوشند تا به لوث کفر آلوده نگردند و از زبان‌های ارتداد در امن باشند . آن حضرت فرمود: به اعمال نیک روی آورید به زودی فتنه‌ها مانند سیاهی‌های شب فراگیر می‌شود فرد شب مسلمان است و صبح کافر می‌شود صبح ایمان می‌آورد و شب کافر می‌شود و دین خود را به بهای ناچیز دنیایی می‌فروشد. (روایت طبرانی و ابن ماجه)

﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٨ [آلعمران: 8].

«پروردگارا؛ قلب‌های ما را پس از آنکه هدایت کردی نلغزان و از جانب خویش رحمت خود را به ما عنایت فرما به درستی که تو بسیار بخشنده‌ای».

دوم: برحذر داشتن از الحاد

مقصود ما از کلمۀ الحاد، انکار وجود خداوند است و انکار نمودن شریعت‌های آسمانی که توسط پیامبران الهی برای بشر آورده شده است.همچنین بی‌توجهی و قایل نبودن اهمیت برای معیارها و مبانی اخذ شده از کلام وحی نازل شده از جانب خداوند پس الحاد خود نوعی ارتدد است، اما زشت‌ترین و بدترین نوع آن خواهد بود که به زودی دلایل خویش را در اثبات این ادعا بیان می‌داریم.

با کمال تأسف امروزه در نقاطی از جهان، الحاد مبنای حکومت‌های قدرتمندی شده است که با زور سلاح و قدرت نظامی عقیده انکار خداوند و ادیان الهی را بر افراد تحت حکومت خویش تحمیل می‌نمایند و از این فراتر هم آنکه در تمامی کشورها، کارگزارانی دارند که مردم را آشکارا به سوی نفی ادیان و انکار خداوند و پیامبران ج دعوت می‌کنند، بدون آنکه از این عمل خود احساس شرم کنند یا خجالت بکشیند.

این دولت‌های الحادی که مبنای حاکمیت خویش را بر تئوری‌های «مارکس» و «لنین» بنیان گذاشته‌اند، نیروی خود را بر علیه کشورهای اسلامی متمرکز کرده‌اند، زیرا می‌دانند که عقیده اسلامی با خصوصیت شمول و نوآوری و تداوم خود قادر است که در برابر تهاجم فرهنگی و سیاسی هر تمدن یا حاکمیتی مقابله کند.

اگر در روش‌های تبلیغی این دولت‌ها دقیق شویم در می‌یابیم که از هر روش و وسیله‌ای به شیوه‌های گوناگون برای ترویج عقیده الحادی و گمراه کنندۀ خود، بهره می‌گیرند.

·     گاهی اینان لباس مارکسیستی بر تن اسلام می‌پوشانند و می‌گویند: محمد اولین کسی است که عقیده اشتراکی را تبلیغ کرد، و اولین کسی است که مساوات را بین فقیر و غنی برقرار نمود و مالکیت فردی را لغو کرد پس او پیام‌آور مارکسیسم و بیانگر عقیده کمونیستی بود.

·     عده‌ای نیز می‌گویند: مبانی عقیده مارکسیستی با اندیشه اسلامی هیچ منافاتی ندارد و با عدالت اجتماعی اسلامی مغایر نیست[16].

·     گروه دیگری می‌گویند چه اشکالی دارد که بر عقیده خویش پا برجا بمانیم اما سیستم اقتصادی و روش اجتماعی کمونیستی را برگزینیم.

·     و گاهی می‌گویند عقاید سیاسی و اقتصادی از دین جداست، جایز نیست که دین را با سیاست در آمیزیم یا بر مبنای دین در نظام‌های اقتصادی یا تئوری‌های علمی دخالت کنیم.

·     در بسیاری از موارد، مقابله با دین بسیار آشکار می‌شود و الحادی عریان برای کاشتن بذر شک و کفر در قلب و روح بی‌بند و باران وگمراهان بروز می‌کند. مثلاً می‌گویند مفاهیمی مانند خداوند، دین، سرمایه‌‌داری، استعمار، نظام‌های فئودالی و تمامی مفاهیم معنوی که سرمشق نظام‌های بشری هستند همه و همه پدیده‌های گذرای تاریخی هستند که می‌آیند و از بین می‌روند، خدایی در واقع وجود ندارد و هستی یعنی ماده همچنین می‌گویند که دین افیون جامعه است و پیامبران سارقان دروغگویند.

یکی از روش‌های گمراه‌کنندۀ این افراد در ترویج عقیدۀ الحادیشان آن است که نظریات علمی را مستمسک خویش قرار می‌دهند مثلاً از نظریه «داروین» استفاده می‌کنند و آن را به عنوان حقیقت علمی لایتغیر قلمداد می‌کنند که بر اساس آن حیات آدمی در طی روند تکامل، از سلولی ساده آغاز شد تا به انسان رسید در صورتی که تحقیقات علمی جدید این نظریه را باطل اعلام کرده است و آن را جزو نظریات مطرود طبقه‌بندی می‌کند.

«نظریه فروید» نیز از جمله دستاویز کمونیست‌هاست که همه رفتارهای آدمی را به احساس جنسی ربط می‌دهد و تمامی خصایص را بر اساس غریزه جنسی تفسیر می‌کند که در آن ورای آن هدف خبیث، انکار خالق را دنبال می‌نماید.

بنابراین مارکسیست‌ها در هر جامعه‌ای و در مقابل هر گروهی از روش وراه مناسب با آن وارد می‌شوند و نیرنگ خود را بر شرایط موجود مبتنی می‌نمایند تا جایی که طعمه آنان در دام بیافتد، آنگاه داعیان عقیده مادی و اندیشه مارکسیستی به شیوه‌های گوناگون، عقاید الحادی را زیبا و دلفریب و جاذب جلوه می‌دهند تا آنکه فرد را به مسلک خویش وارد می‌سازند آنگاه دیگر آن شخص نه به دین اعتقادی دارد نه به خداوند و دیگر در زندگی خویش به دنبال هدفی والا نخواهد بود.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ ٢٣ أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤ إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَى ٱلشَّیۡطَٰنُ سَوَّلَ لَهُمۡ وَأَمۡلَىٰ لَهُمۡ ٢٥ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لِلَّذِینَ کَرِهُواْ مَا نَزَّلَ ٱللَّهُ سَنُطِیعُکُمۡ فِی بَعۡضِ ٱلۡأَمۡرِۖ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِسۡرَارَهُمۡ ٢٦ فَکَیۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ ٢٧ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَکَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٢٨ [محمد: 23-28].

«آنان کسانی هستند که خداوند لعنتشان کرده است پس آنان را کر کرده و چشم‌هایشان را کور نموده است زیرا ایشان از عقیده‌ای تبعیت کردند که موجب خشم خداوند بود و رضایت الهی را نمی‌پسندیدند پس کردارشان پست بی‌مقدار گردید».

الحاد هر چند در مفهوم و محتوا در حیطه و چارچوب بازگشت از اسلام است، آثار سوء و خطر آن برای فرد و جامعه بیشتر است و از هر نوع ارتداد مانند یهودیت، نصرانیت یا بودائیت و غیره بدتر است زیرا الحاد احساس مسؤولیت را در وجود آدمی از بین می‌برد و ایمان به غیب و مفاهیم ارزشمند اخلاقی را در روح آدمی منهدم می‌کند و او را به حیاتی پوچ و بی‌هدف مانند زندگی حیوانی سوق می‌دهد دیگر نه دینی وجود دارد که به او جهت ببخشد و نه وجدانی که او را سرزنش کند و نه خدایی که ناظر بر او باشد دیگر نه پاداشی مدنظر او خواهد بود و نه مجازاتی . قرآن کریم این گروه گناه کار و پست را به باد تمسخر می‌گیرد آنکه می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا یُهۡلِکُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ ٢٤ [الجاثیة: 24].

«و گفتند زندگی ما چیزی بجز این زندگی دنیایی نیست که متولد می‌شویم و می‌میریم و طبیعت که ما را می‌میراند در حالی که ایشان به حقیقت امر(مرگ و زندگی مجدد) آگاه نیستند ایشان فقط در گمان و خیال غوطه‌ورند».

﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩ [الأعراف: 179].        

«و ما برای جهنم تعداد زیادی از جن وانس را آفریدیم ایشان قلب‌هایی دارند که با آن‌ها نمی‌اندیشیدند و چشم‌هایی دارند که به وسیله آن‌ها نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که با آن‌ها نمی‌شنوند آنان مانند حیوان بلکه گمراه‌ترند آنان غافلانند».

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَتَمَتَّعُونَ وَیَأۡکُلُونَ کَمَا تَأۡکُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ ١٢ [محمد:12].

«آنانکه کافر شدند بهره می‌گیرند[از نعمات دنیایی] و همانند حیوانات می‌خورند و آتش جایگاه آنان است».

و فرمود:

﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٣ [الحجر: 3].

«ایشان را راها کن تا بخورد و بهره گیرند و آرزوهایشان آنان را سرگرم سازد که به زودی خواهند دانست [چه در انتظار آنان است]».

اسلام در مقابل مرتدین و ملحدین قاطعانه می‌ایستد تا جایی که مجازات اعدام با شمشیر را در صورت اصرار آنان بر کفرشان (پس از روشن شدن حق) تجویز می‌کند تا به این طریق از لغزش آنان جلوگیری کند.

در روایتی از «امام بخاری» آمده است که پیامبر اکرم ج فرمود: کسی که دین خود را تغییر دهد او را بکشید!

و در روایتی از «مسلم و بخاری» آمده است که پیامبر اسلام ج فرمود: خون فرد مسلمان حلال نخواهد بود مگر از سه سبب زنا کار متأهل، نفس در مقابل نفس و کسی که دین خود را ترک کرده و از جماعت مسلمانان فاصله می‌گیرد.

البته فرد مرتد را نمی‌کشند بلکه ابتدا به او سه روز مهلت می‌دهند تا با صاحبان اندیشه و متخصصین امر در ارتباط با علت ارتداد یا الحاد خود بحث کند تا با دلایل قانع کننده بتوانند شبهه را از ذهن او بزدایند و نشانه‌های حق و دلایل حقانیت دین را آشکار سازند اگر این افراد پس از اقناع کامل و پذیرش حق باز هم بر عقیده خود اصرار ورزند حد مجازات آنان قتل با شمشیر است تا برای سایرین موجب عبرت گردد.

اگر مرتدین با ملحدین تشکلی ایجاد نموده و گروهی بر علیه حاکمیت اسلامی تشکیل دهند بر اولی الامر واجب است ترتیبی اتخاذ کند تا مسلمانان با آنان بستیزند تا به راه حق باز گردند، که جز این از آنان پذیرفته نخواهد بود همچنانکه «ابوبکر صدیق» با اهل رده مبارزه کرد و بجز اسلام از آنان نپذیرفت و همچنانکه «المهدی» خلیفۀ عباسی با «مقنع» که در خراسان ادعای خدایی می‌کرد و نخواندن نماز و نداند زکات و نرفتن حج را بر پیروان خویش مباح کرده استفاده از ثروت عمومی و زنان را برای همه مردم آزاد اعلام کرده بود به مبارزه برخاست مورخین تاریخ این حادثه را سال 169 هجری اعلام کرده‌اند چنین عقوبت سختی که بر علیه مرتدین و ملحدین تجویز شده است به سه دلیل اساسی است.

اول: تعدادی از مردم ثبات روحی و روانی ندارند و خیلی زود جذب نظریات و آرای آنان می‌شوند.

دوم: افراد منافق فرصت پیدا نکنند که ظاهراً ایمان آورند سپس از دین خارج شوند تا تبلیغی و تشویقی برای بازگشت از دین باشد و آشوب در جامعه اسلامی ایجاد کند.

سوم: تا نیروی کفر تقویت نشود بر علیه حاکمیت اسلامی به قدرت دست نیابد که در فرصتی که به دست می‌آورد آتش جنگ را بر علیه مسلمانان بر افرزود.

برای اینکه حقیقت اهداف این احزاب ضد دینی برای شما خوانندۀ عزیز عیان گردد به تعدادی از مثال‌های تاریخی اکتفا می‌کنیم تا بدانی که چگونه از هر فرصت یا شرایط مناسب بهره می‌گیرند.

·     حکومت کمونیستی چین و روسیه در طول تاریخ خود تا کنون 16 میلیون مسلمان را نابود کرده‌اند و اقدامات سرکوبگرانه آنان هنوز هم ادامه دارد، در منطقه‌ای از ترکستان چین که بخش مسلمان‌نشین آن است اعمال زشتی انجام شد که روی تاتارها را سفید به این ترتیب که گودال بزرگی را حفر کردند و رهبر مسلمانان را در آن انداخته و مسلمانان را با شکنجه وادار کردند که با ریختن مدفوع در گودال او را غرق ساخته و خفه کنند و این عمل تا سه روز ادامه یافت که منجر به مرگ رهبر آنان شد.

·     در «یوگسلاوی» نیز میلیون‌ها مسلمان را نابود کردند که پس از استقرار کمونیسم پس از جنگ دوم جهانی حال این کشتارها ادامه پیدا کرده است. نمونه عملیات وحشیانه آنان انداختن زنان و مردان مسلمان در دستگاه‌های بزرگ چرخ گوش که خون و گوشت و استخوان آن‌ها را با هم در می‌آمیزد.

·     آنچه در یوگسلاوی انجام می‌شود در سایر کشورهای کمونیستی نیز جریان دارد چه داستان‌هایی از کشتار مسلمانان در «موصل» توسط کمونیست‌ها در زمان «عبدالکریم قاسم» شنیده‌ایم و قرآن تا چه حد در مصادیق خیانت و حیله‌گری آنان دقیق سخن گفته است آنجا که می‌گوید:

﴿کَیۡفَ وَإِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ لَا یَرۡقُبُواْ فِیکُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ [التوبة: 8].

«چگونه [عهدو پیمان با شما را رعایت می‌کنند؟هرگز بلکه] اگر بر شما پیروز شوند نه خویشاوندی را در نظر می‌گیرد و نه عهدی را»

و آنجا که می‌گوید:

﴿لَا یَرۡقُبُونَ فِی مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُعۡتَدُونَ ١٠[17] [التوبة: 10].

«آنان در مورد هیچ مؤمنی رعایت خویشاوندی و پیمان را نمی‌کنند و ایشان تجاوز پیشه‌اند».

پس بر تو لازم است ای برادر مربی بعد از اینکه این حقایق درد آور را شیندی مصرانه در بر حذر داشتن فرزندت از چنگال و دام الحاد بکوشی تا فرزند بر پایه ایمانی راسخ و عقیده ای استوار و روح و روانی ثابت و مطمئن رشد کند و مفاهیم ارزشمند دینی در قلب صاف و بی‌آلایش او و در فطرت پاک و نفس مهیایش نقش بندد در آن صورت بجز خداوند پروردگاری و بجز محمد ج پیامبری و بجز قرآن کتابی به عنوان راهنما بر نمی‌گزیند و جزو کسانی خواهد بود که مصداق کلام خداوند است که ایشان را شامل نعمت خویش کرده و کرامت اسلامی را تا روز قیامت به آنان اعطا کرده است.

سوم: بر حذر داشتن از سرگرمی‌های حرام

دین اسلام بر مبنای شریعت بلند مرتبه و اصول حکیمانه‌اش بعضی از انواع سرگرمی و مشغولیت‌ها را حرام اعلام کرده است زیرا در نهایت بر اخلاق و افراد و اقتصاد جامعه و کرامت امت اسلامی و موجودیت حاکمیت و روابط ارزشمند خانوادگی اثر سوء برجای می‌گذارند.

در اینجا تعدادی از این محرمات را خدمت خواننده گرامی بیان می‌دارم، امید آنکه خود الگو شوند سپس جوانان و فرزندان خویش را از آن بر حذر دارند، مقصد ما رضایت الهی است پس از او یاری می‌طلبیم و موفقیت خویش را از او در خواست می‌کنیم.

1- بازی با تخته نرد

بازی چه با شرط بندی چه بدون شرط بندی حکم تحریم دارد.[18] دلیل تحریم روایتی است از «بریده» که آن را «مسلم و ابودارود و احمد» بیان نموده‌اند که پیامبر خدا ج فرمود، کسی که با تخته نرد بازی کند مانند آن است که انگشت خویش را در گوش و خون خوک فرو کرده است.

و در روایت دیگر از «احمد و ابوداود و ابن ماجه» آمده است که فرمود:

«کسی که با تخته نرد بازی کند به تحقیق در مقابل خداوند و پیامبرش عصیان ورزیده است»

دلیل تحریم فوق الذکر آن است که بازی با تخته نرد هرچند بدون شرط بندی باشد، موجب اتلاف وقت زیادی از طرفین می‌گردد که این امر آنان را از بسیاری از امور واجب دینی، تربیتی و دنیای باز می‌دارد. حیات انسان مسلمان، هدفدار است و هر فرد مسلمان رسالتی دارد که باید ادا کند و امانتی که باید به مقصد رساند و امر واجبی که انجام دهد آیا با تمامی این مسؤولیت‌ها دیگر فرق باقی می‌ماند تا با کار عبثی مانند تخته نرد صرف شود؟ و چه زیبا گفته‌اند که: کارهای ضروری از زمانی که در اختیار داریم بیشترند، یا گفته‌اند: وقت مانند شمشیر است اگر آن را قطع نکنی تو را قطع خواهد کرد.

به هوش باشید ای مسلمانان که پیامبر خدا ج به شما امر می‌کند که وقت را مغتنم شمارید تا از آن برای منافع ارزشمند و فواید قابل توجه بهره گیرید و فرقی ندارد که این نفع برای خودتان باشد، خانوادتان یا جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید.

در روایتی از «حاکم» آمده است که رسول خدا ج فرمود: پنج نعمت را قبل از پنج حادثه مغتنم شمارید:حیات قبل از مرگ، سلامتی قبل از بیماری، فراغت قبل از سرگرمی، جوانی پیش از پیری و ثروتمندی قبل از فقر

2- گوش دادن به موسیقی و ترانه

از جمله موارد حرام استماع موسیقی همراه ترانه است هر چند مضمون آن قابل قبول باشد. همچنین است ترانه یا آهنگی که غریزه جنسی را تحریک کند یا در وصف زن معینی گفته شود یا اینکه به مفاهیم ضد دینی و گمراه کننده دعوت نماید و امثال این‌ها.

در روایتی از «ابن عساکر» در کتاب تاریخش آمده است که «انس بن مالکس» گفت: هر کس در پای ترانۀ آوازه خوانی بنشیند در قیامت گوش‌هایش را از سرب مذاب پر می‌کنند.

همچنین در روایتی از «ترمذی» به نقل از حضرت علی کرم الله وجهه» آمده است: آنگاه که امت من مرتکب پانزده عمل ناشایست شوند، بلا بر آنان نازل خواهد شد این اعمال که شامل موارد زیر است:

وقتی که اموال، [در میان عده‌ای معدود] دست به دست شود و امانت، غنیمت به شمار آید و زکات [دادن] ضرر محسوب شود و مرد از زنش اطاعت می‌کند و با مادرش قطع رابطه می‌کند، به دوستش نیکی می‌کند و به پدرش جفا روا می‌دارد صدای مردمان در مساجد بلند می‌شود افراد فاسق قبایل بر آنان ریاست می‌کنند و پست‌ترین افراد جامعه رهبر جامعه می‌شوند وبه افراد، [بدی و] شرشان احترام می‌گذارند شراب نوشیده می‌شود، لباس‌های حریر بر تن پوشیده می‌شود و آوازه‌خوانی و آلات موسیقی رواج می‌یابد ونسل جدید امت پیشینیان را لعنت کند پس در این شرایط باید منتظر طوفانی سرخرنگ یا خواری یا تغییر قیافه [و مسخ شدن] باشند.

و در روایت دیگری از «ابن حبان» آمده است که «ابوهریرهس» گفت: رسول خدج فرمود: در آخر الزمان گروهی از امت من مسخ خواهند شد و به صورت میمون و خوک در خواهند آمد. گفتند: ای رسول خدا آیا اینان جزو مسلمانانند؟ فرمود: آری! و می‌گویند اشهد ان لا اله الله و انی رسول الله و روزه می‌گیرند! گفتند: پس چرا این گونه‌اند ای رسول خدا! فرمود: زیرا اینان به موسیقی و آوازه‌خوانی و شراب‌خواری روی می‌آورند، پس در همان حال می‌میرند و هنگامی که زنده می‌شوند مسخ شده‌اند.

اما باید گفت که بعضی از انواع ترانه‌ها خاصه انواعی که مرحوم«محمد الحامد»در کتابش به نام «حکم اسلام درباره موسیقی» بیان نموده مباح است:در این کتاب از قول فقها آمده است که موسیقی زمانی که برای تقویت نیروی کار در هنگام اعمال سخت باشد یا برای طرب خاطر در هنگام انجام کارهای سنگین باشد همانند رجز خوانی و چشم و هم چشمی کردن پیامبر اکرم ج و یارانش درهنگام بنای مسجد و کندن خندق در مدینه یا مانند زمزمه‌ای که شتربان عرب برای شترش سر می‌دهد یا اشعاری که از کلمات ناهنجاز و فحش خالی هستند و از شراب یا اوصاف زنی معین سخن نمی‌گویند و مسلمانی را هجو نمی‌کنند یا به فردی که تحت حمایت مسلمین است طعنه نمی‌‌زنند غیر از این موارد جزء حکم تحریم خواهد بود.

آهنگ‌هایی که در وصف باغ و بستان یا رودخانه‌های زیبا یا سایر مناظر طبیعی خوانده می‌شود جایز است به شرط آنکه با آلات موسیقی حرام که نام برده شد همراه نگردد.

در ارتباط با آلات موسیقی و تحریم آن‌ها قبلاً سخن گفتیم که در این جا به موارد تحریم مختصراً مروری خواهیم کرد.

حدیث پیامبر اکرم ج را در رابطه با زنان آوازه‌خوان و آلات موسیقی حرام مورد بحث قرار دادیم. در حدیثی که از امام احمد بن حنبل روایت شده آمده است که پیامبر خدا ج فرمود:پروردگارا مرا به عنوان رحمت و برکت جهانیان فرستاد و امر نمود که تارو فلوت و شراب و بت‌ها را نابود سازم.

در روایتی از «امام بخاری» نقل شده است که پیامبر اکرم ج فرمود: درمیان امت من گروه‌هایی خواهند بود که زنا، پارچه حریر، شراب و تار را حلال خواهند نمود(جواز بهره گیزی از آن را می‌دهند)

حکمت از تحریم این پدیده چیست؟

اگر با دقت به مجالس آهنگ خوانی‌های مبتذل و موسیقی‌های محرک و کاباره‌های مشحون از انواع آلات لهو لعب بیاندیشید چه خواهید یافت؟

رقاصه‌های عریان و بدکاره‌ای که رذالت و فحشا را به اوج رسانده‌اند در میان مجلس شراب و می خواری جولان می‌دهند صدای عربده مستانه و فریادهای جنون آمیز از مستان بر ‌می‌خیزد کلمات بسیار زشت و بی‌شرمانه، با کمال بی‌ادبی و بر زبانشان جاری می‌شود بدون هیچ مرزو فاصله‌ای مردان وزنان، اختلاط می‌کنند و شرف و حیثیت خود را زیر پا می‌‌گذارند؛ در یک کلام بی‌بند وباری و فحشا در بدترین شکل ممکن بروز می‌کند.

«استاد حامد» می‌گوید: جوامع اسلامی را در معرض سیل آهنگ‌های مبتذل، نمایش‌های مستهجن و شراب وزن قرار می‌دهند تا دیگر به ادای وظیفه و امر به معروف یا دعوت به نیکی برنخیزند.

تردیدی نیست که دست یابی امت اسلامی به منتهای عظمت وقدرتمندی وشوکت و تسخیر اغلب مناطق شرق و غرب جهان، با کنار گذاشتن بی‌بندو باری و فسادی بود که اسلام آن را تحریم کرده بود، این موفقیت عظیم حاصل التزام مسلمانان به تشریع و شیوه زندگی قرآنی و جدیت جوانان و مردان این امت از کوچک وبزرگ بود، این قهرمانان واقعی مرگ را بر حیات ترجیح می‌داند به عکس دشمنانشان که حیات دنیایی را برمی‌گزیدند و باز هم باید تکرار نماییم که اوضاع این امت به اصلاح نخواهد گرایید مگر به مشی پیشین خویش باز گردد.

پس اگر برای نسل‌های خود، عزت و برای اسلام پیروزی و برای سرزمین‌هایتان تمدن و علم می‌خواهید چاره‌ای نخواهید داشت مگر با جدیت در تربیت فرزندانتان بکوشید و از نظام الهی پیروی کنید، مسؤولیت‌هایتان را دریابید، شهادت در راه خداوند را به جان بپذیریذ تا بتوانید مجد و عظمت و جاودانگی را به امت خویش بازگردانید و تحقق جنین امری برای خداوند متعال سهل ومیسر است.

3- سینما، تئاتر و تلویزیون

قبلاً در فصل مسؤولیت تربیت اخلاقی دربخش دوم کتاب در ارتباط با وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، سینما و وسایل پیشرفته‌تر سخن گفتیم، بدون شک این وسایل نتیجه پیشرفت‌های اخیر قرن بیستم است اما مانند شمشیر دو دم خواهد بود که هم در جهت خیر است و هم در جهت شر.

آنجا بیان کردیم که اگر این اختراعات در جهت خیرو انتشار علم و تثبیت عقیده اسلامی و رسوخ هر چه بیشتر اخلاق فاضله باشد و نسل امروز را به گذشته درخشنده‌اش پیوند دهد و او را به جانب اصلاح امور دینی و دنیایی سوق دهد بدون تردید کسی در خریداری واستفاده از آن شک نمی‌کند، اما اگر در جهت فساد وانحراف باشد و جامعه را از طریق اسلامی منحرف سازد هیچ مسلمان منصف عاقلی در تحریمش شک نخواهد کرد ونیز در این که خریدن و نگاه داشتن آن هم موجب گناه خواهد بود.

اما در اکثر کشورهای اسلامی با کمال تأسف برنامه‌های تلویزیون و سینما یا سایر محتویات وسایل ارتباط جمعی، نتیجه‌ای بجز بر باد دادن آبرو وحیثیت مسلمانان و سوق دادن آن‌ها به فساد و فحشا ندارد، راهی که نهایتاً به فساد فراگیر اجتماعی و بی‌بندو باری منجر خواهد شد و برنامه‌هایی که جنبه علمی یا اثر مفید داشته باشد حقیقتاً کم است و بر همین مبناست که خریدن و استفاده تلویزیون را جزو امور حرام به حساب آوردیم. سینماها و تئاترهای شبانه و کافه‌ها و کاباره‌های کذایی نیز حرام است به دلایل ذیل:

1-  یکی از مقاصد اصلی شریعت اسلامی حفظ نسب و آبرو و نوامیس مردم است در حالیکه این نمایش‌ها و این چنین فیلم‌ها بی‌نهایتی جز به هدر دادن شرف وحیثیت مردم را در پی ندارند پس ورود به چنین اماکنی و دیدن چنین برنامه‌هایی موجب خشم خدا و پیامبر او خواهد بود و فرد را به گناه آلوده می‌سازد.

2-   بر مبنای روایت «مالک» از نبی اکرم ج که فرمود در اسلام «ضرر رساندن و ضرر دیدن» جایز نیست و چون از طرفی این چنین برنامه‌هایی موجب انحراف اخلاقی و تحریک شهوانی و ترغیب به جانب زنا خواهند شد بنابراین بر اساس امتثال امر پیامبر خدا ج در جهت حفظ اخلاق فرد وجامعه و ریشه‌کنی فساد و بی‌بند و باری رفت وآمد به این مکان‌ها حرام است.

3-   برنامه‌های تلویزیون و سینما و تئاتر آمیخته با موسیقی‌های محرک سازهای حرام و رقص‌های وحشیانه و عریان است که این خود موجب تحریم آن‌ها خواهد بود.

ای برادر و خواهر مربی که حقیقتاً به خداوند و پیامبرش ایمان داری می‌خواهم حقیقت دیگری را در ورای این ظواهر برایت آشکار سازم.

یکی از توطئه‌ها و مکاید برنامه‌ریزی شده یهود نابودی و فساد اخلاقی است، به همین دلیل است که در یکی از پروتکل‌های آنان آمده است: «ما باید برای نابودی اخلاق در جوامع غیر یهودی تلاش نماییم تا بتوانیم به سهولت بر آنان مسلط گردیم «فروید» از ماست، به زودی به شرایطی خواهیم رسید که روابط جنسی مقدسی باقی نخواهد ماند و هم و غمش را مصروف ارضای غرایز می‌کند در اینجاست که اخلاقیات او بر باد رفته است».

از جمله ابزارهای انهدام اخلاقی، وسایل ارتباط جمعی مانند سینما، تئاتر و رادیو و غیره می‌باشد.

آری یهود با خبث طینت و حیله‌های کذایی خویش توانسته است با به کارگیری وسایل ارتباط جمعی و بهره‌گیری از هنر و دایر نمودن کاباره‌ها، قمارخانه‌ها و مراکز فساد برخی از جوامع را به سوی انهدام اخلاقی سوق دهد.

در پروتکل سیزدهم این چنین آمده است:

«به منظور آنکه جوامع غیر یهودی را از استراتژی و عملکردهای خویش غافل سازیم، باید آنان را با انوع مختلف برنامه‌های سرگرم کننده در قالب‌های متنوع مانند برنامه‌های ارتباط جمعی مردم را به مشارکت در تجمعات ظاهراً مشروع مانند برنامه‌های هنری و ورزشی دعوت می‌کنند به زغم خویش بدین وسیله مسایل اختلافی خویش را با مردم از ذهن ایشان خارج ساخته و به تدریج قدرت تفکر مستقل را از کف می‌دهند و با ما در ساختن جامعه‌ای جدید هم آوازه خواهند شد که خط آن را ما تعیین خواهیم کرد و به زودی دوران آزادی‌خواهان پر آوازه به سر خواهد آمد آن زمان که حکومت ما را به رسمیت بشناسند و تحت اختیار و در خدمت ما باشند.

ای مربی دلسوز این عبارت نمونه‌ای از مکاید متعدد یهود را عرضه می‌کند.

آیا اینان همان کسانی نیستند که شب و روز در تلاشند تا ذهن و اخلاق مردم را به فساد بکشند تا خود به حکومت برسند؟

آیا اینان همان کسانی نیستند که مردم را با سرگرمی‌های بیهوده شهوات جنسی و زرق وبرق رفاه زندگی از تفکر سالم و عمل زایا و وطن خواهی باز خواهی می‌دارند؟

آیا می‌دانی پدر و مادر عزیز آنانکه اجازه دایر شدن این چنین اماکنی را می‌دهند یا ساختن این چنین فیلم‌ها یا برنامه‌ها را موجب می‌شوند دانسته یا ندانسته اجرا کننده نقشه‌های شوم یهودند؟

پس اگر به خطر این چنین اهداف شومی واقف شدی باید فرزندت را از رفت و آمد به چنین اماکنی باز داری زیرا که محل انهدام عقیده و اخلاقست و جایی است که حیله ناجوانمردانه یهود برای فاسد کردن فرد مسلمان و خانواده و جامعه مسلمانان تحقق می‌یابد«به راستی که در این گفتار پندی است،برای آنانکه پند می‌پذیرند».

شاید کسی در اعتراض بگوید:

اگر در سینما یا تئاتر موضوع مفیدی عرضه شود که برای امت اسلامی مفید باشد چه از جهت عقیده و اخلاق و چه از جهت تاریخی، وارد شدن به آن چه اشکالی می‌تواند داشته باشد؟

این اعتراض به چند دلیل رد می‌شود:

1-  اختلاط بین زن و مرد در هنگام نمایش که از نظر اسلام مردود است.

2-  در خلال فیلم‌های مورد بحث در ارتباط با مسایل تاریخی یا در تئاتر، زنان بی‌حجاب یا رقص‌های عریان و آهنگ‌های محرک به نظر و سمع می‌رسد که محرک غریزه و بر پا کننده فتنه است.

3-  در حال حاضر سینما ضرب المثل نمایش مناظر فاسد و تصاویر مستهجن است و فرد مسلمان باید از موضع شبه دوری کند، چنانکه پیامبر گرامی ج می‌فرماید:کسی که به شبهات آلوده شود به حرام آلوده شده است.

4-  گاهی این نمایش‌های تمایلی در افراد ایجاد می‌کند به گونه‌ای که فرد به دفعات به این اماکن مراجعه می‌کند در مراجعات مکرر قدرت خودداری شخص از دست رفته به تدریج شرم و حیا را از کف داده به جانب انحراف کشیده می‌شود.

آری اگر سینما و تئاتر تحت نظر هیأت آگاه متدین با تخصیص اماکن خاص به دور از فساد و عوامل اغواگر دایر شود و در آن موضوعات مفید علمی، اجتماعی، تاریخی و توجیهی به نمایش گذاشته شود، ورود آن برای هر جوان مسلمان مفید وسازنده است، ولی اگر بجز این باشد از نظر دین اسلام رفت وآمد، حرام و از گناهان بزرک به شمار می‌آید.

شاید اعتراض دیگری مطرح شود که استفاده از تلویزیون در امور سودمند مانند قرائت قرآن کریم، اخبار و برنامه‌های علمی و غیره چه اشکالی دارد، ما به برنامه‌های فاسد مستهجن نگاه نمی‌کنیم؟

باید بگویم که چنین ادعایی در عمل قابل اجرا نیست، زیرا تماشاگر تلویزیون خواه ناخواه بیننده برنامه بد هم خواهد بود چرا که شیطان همواره در کمین‌گاه است آدمی را وسوسه می‌کند که فعلاً بنشین، پس از این برنامه، برنامه مفید مورد نظر تو پخش می‌شود و بدین ترتیب کار به جایی می‌رسد که از اول تا آخر برنامه‌ها را نظاره می‌کند.

به فرض آنکه فرد بتواند خودداری کند و بیننده چنین برنامه‌هایی نباشد، آیا می‌تواند تضمین نماید که در غیاب او هم فرزندان و خانواده‌اش تماشاگر آن نباشند، جواب قطعاً منفی است و چنین خانواده‌ای محکوم به گمراهی خواهد بود، که بدون هیچ مانعی صحنه‌های عریان را نظاره می‌کند و شیطان عامل مهم در تزیین این چنین برنامه‌‌هایی است.

چه بسا گاهی اتفاق می‌افتد که پدر غیور مبادرت به خاموش کردن تلویزیون می‌کند اما مادر بچه‌ها یا اقوام مخالفت می‌کنند در نتیجه بحثی لفظی و اختلاف نظر بروز می‌کند که آن هم بر روحیه بچه‌ها اثر نامطلوب می‌گذارد و چه بسیارند مواردی که به طلاق منجر می‌شوند.

بنابراین آنچه بیان کردیم انتخاب ارادی بعضی از برنامه‌های تلویزیون تقریباً امری ناممکن است و تحقق آن در عالم واقع امکان پذیر نیست.

برای فرد مسلمانی که جانب احتیاط را در حفظ دین و ناموس خویش و تربیت خانواده‌اش دور کند چه عامل خطرناکی بالاتر از برنامه‌های تلویریون امروزی برای بر باد دادن آبرو و شرف خانواده می‌شناسید؟

نکتۀ دیگری که باید به آن اشاره کنم، این است که بعضی از والدین برای دور نگه داشتن بچه‌ها از اماکن فسق وفجور یا مانع شدن آن‌ها برای رفتن به سینما، اقدام به خریداری تلویزیون می‌کنند، حقیقت آن است که حجت و برهان چنین افرادی محکوم به ابطال است و ادعای آن‌ها معقول نیست به دلایل ذیل:

1-  امر منکر را با امر منکر دیگری نمی‌توان جایگزین کرد.

2-   منکر خریداری تلویزیون از رفتن به اماکن قمار بازی و فسق و فجور بدتر است زیرا مفاسد تلویزیون روزانه و مستمر است، کوچک و بزرگ گناه کار و بی‌گناه زن و مرد بیننده آن هستند اما سرگرمی کذایی موقت و متناوب هستند و مختص به فرزندان گمراه و بزرگترهای منحرف.

3-   تماشای تلویزیون خطری اجتماعی و همگانی است، موجب مفاسدی است که نتیجه شب نشینی‌‌های خانوادگی، اختلاط بین همسایه‌ها، دوستان زن و مرد و سایر موارد است و چه بسیارند پرده‌های حرمت وشرفی که به واسطه آن پاره شده و چه بسیارند خونهایی که ریخته و فتنه‌هایی که به پا شده است.

بنا براین آنچه که بیان گردید، بر ما اثبات شد که استدلال کسانی که خرید تلویزیون و استفاده از برنامه‌های آن را وسیله‌ای جهت جلوگیری فرزندانشان از آلودگی به فساد می‌دانند، دلایل و توجیهاتی بیهوده و باطل است.

علاوه بر تمامی این پیامدهای سوء تلویزیون، ضررهای متعدد دیگری می‌توان از آن بر شمرد، از جمله:

-      زیان آن از جهت بینایی

-       دل مشغولی و تعلق خاطر به هنر پیشه‌های زیبا

-       دور ماندن از دروس و کاهش علاقه به تحصیل

-       تأثیر منفی بر حافظه و سلب قدرت اندیشه سلیم

-       زیان اقتصادی از جمله خریداری تلویزیون یا سایر پیامدهای برنامه‌های نامناسب آن.

4- قماربازی

از جمله بازی‌های حرام از نظرگاه اسلامی قمار است. به هر شکل و شیوه‌ای که باشد.

قمار عبارت است از بازی بین دو نفر یا دو گروه یا چند نفر که موجب سود یک طرف و زیان طرف مقابل است به صورتی که برد و باخت بر مبنای اتفاق و شانس باشد.

دلیل تحریم قمار گفته خداوند متعال است که می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١[المائدة:90-91].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید در حقیقت شراب و قمار و انصاب و ازلام پلید و از جمله اعمال شیطانی هستند از آن دوری کنید شاید رستگار شوید. بدرستی که شیطان می‌خواهد بوسیله شراب و قمار بین شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از خداوند و نماز باز دارد آیا باز هم به این اعمال پایان نمی‌دهید»

 (انصاب بت‌های سنگی بود که از کنار آن‌ها قربانی می‌کردند و ازلام تیرها و اوراق بخت آزمایی و غیب گویی بود)[19].

حکمت تحریم قمار

·        قمار موجب می‌شود که آدمی به جای اتکاء به کار و کوشش زندگی خود را مبتنی بر تصادف و شانس نماید و به جای دسترنج بازوی خود و ریختن عرق جبین و ارزش قائل شدن برای وسایل مشروع کار، به آرزو و خیالات پناه برد.

·        قمار اساس و بنیاد خانواده‌ها را متلاشی می‌کند جیب‌های پر را خالی می‌کند، خانواده‌های ثروتمند را فقیر و افراد محترم را پست و بی‌آبرو می‌نماید و چه بسیارند.

·        سرگذشت عزیزان ذلیل شده و اغنیاء فقیر شده به سبب قمار به افلاس و فلاکت رسیدند.

·        چون قمار مال باد آورده و باطل است موجب ایجاد کینه و دشمنی بین دو طرف بازی کننده می‌شود.

·        قمار آدمی را از ذکر خداوند و نماز باز می‌دارد و طرفین بازی را به سوی بدترین رذائل اخلاقی سوق می‌دهد و موجب زشت‌ترین عادات می‌گردد.

بیهقی روایت می‌کند که پیامبر اکرم ج به گروهی بر خورد کرد که مشغول بازی تخته نرد بودند فرمود: (قلب آنان سرگرم امری بیهوده دست‌هایشان مشغول عملی بی‌ارزش است و زبانشان سخنان نامربوط جاری می‌سازد).

·        قمار مشغولیت گناهکارانه‌ای است که نیرو و وقت آدمی را تلف می‌کند و فرد را دچار تنبلی و سستی می‌نماید و موجبات عقب‌ماندگی اجتماعی در زمینه تولید و فعالیت اقتصادی است.

·        قمار آدمی را به جانب بزهکاری و ارتکاب انواع جرایم اخلاقی سوق می‌دهد زیرا فرد مال باخته و مفلس برای بدست آوردن پول و انجام قمار به هر طریقی دست می‌یازد هر چند از طریق سرقت و عصب اموال دیگران باشد یا به وسیله رشوه اختلاس حاصل گردد.

·        قمار موجب اضطراب و نگرانی فکری و انواع بیماری‌های روانی است عامل ایجاد کینه و دشمنی است که غالبا به ارتکاب جرائم یا خودکشی و جنون می‌انجامد.

و همان طور است که استاد قرضاوی می‌فرماید آنانکه به این پول باد آورده عشق می‌ورزند، بعید نیست که به خاطر آن, دین و آبرو و وطن خود را نیز بفروشد.

و از جمله بازی‌های حرام، اوراق و بلیط‌های بخت آزمایی است زیرا بلیط‌های بخت آزمایی مبتنی بر شانس و تصادف است این ویژگی، آن را به نوعی قمار بدل می‌سازد و جائز نیست که در ارتباط با آن سهل‌انگاری و تسامح شود و مجاز اعلام گردد هر چند به اسم جمعیت‌های خیریه و یا سایر اهداف انسانی باشد زیرا قماری که در بین اعراب جاهل قبل از اسلام متداول بود در نهایت به جهت انجام امور خیریه و نیکوکاری اجتماعی توجیه می‌کردند و گاهی نیز برندگان قمار تمامی مبلغ برده شده را در جهت امور فوق الذکر مصرف می‌کردند، این اقدامات تا حدی به برگه‌های اعانه امروزی شبیه است که برای امور خیریه و انسانی مصرف می‌گردد. اما باید آگاه باشیم که از نظر اسلام شعار «هدف وسیله را توجیه می‌کند» از جمله عقاید مخرب و ویرانگری است که یهود آن را ابداع کرده است که از آن پلی بسازد تا به مقاصد خویش نائل گردد در صورتی که اسلام در راه رسیدن به اهداف انسانی و ارجمند فقط مسیر مشروع و ابزار مطلوب را جایز می‌داند. اما رسیدن به مقصد را از طریق چنانچه از طریق پاک و درست تحقق نیابند و مبتنی بر عواطف خیرخواهانه و نیک‌ منشانه نباشند فاقد ارشند.

براستی انفاق و بخششی که بر خاسته از سرچشمه زلال اسلام و ایمان خالص نباشد فایده‌ای ندارد.

پس بیایید فرزندانمان را به انفاق مشروع و بخشش بی‌ریا عادت دهیم تا جنبه‌های خیر و نیکی را در کنه وجود آنان به جهت مشارکت در امور خیر رشد و تعالی بخشیم و در نهایت پاداش خود را از آن پادشاه مقتدر، پروردگار متعال در جایگاه صدق و پاکی یعنی بهشت برین دریافت دارند.

از جمله انواع قمار شرط بندی بر سر انواع بازی‌ها مانند، شطرنج کبوتر (کبوتر بازی) یا فوتبال و غیره است به این صورت که دو طرف مقابل هم یا سایر شرکت کنندگان مبلغی را در میان گذاشته برداشت آن یا از دست رفتن آن را مشروط به سر انجام بازی می‌کنند در واقع به نوعی به پوکی دست می‌یابند که هیچ تلاشی برای آن نکرده‌اند، البته باید مسابقات اسب یا شترسواری و تیر اندازی را که به عنوان فعالیت‌های مهیا کننده به جهت جهاد و جنگ محسوب می‌گردند، در این مورد استثناء نمود زیرا روایت اصحاب سنن و امام احمد، پیامبر اکرم ج فرموده است:

«لا سبق (لا رهان)، إلا فی خف أو حافر أو نصل (سهام)».

البته شرط این نوع شرط بندی‌ها آن است که مبلغ مورد مسابقه از یک یا دو طرف مسابقه دهنده نباشد و در صورتی که از دو طرف مسابقه قرار بگذارند هر یک مبلغی قرار دهند و برنده مبلغ هر دو طرف را برای خویش بردارد، قمار بوده و حرام است رسول خدا ج این نوع از مسابقات اسب دوانی را که به نوعی قمار محسوب می‌شود، مسابقات اسب شیطان می‌نامید.

درصورتی که مبلغ شرط بندی را افراد دیگری غیر از مسابقه دهنده‌ها مانند رئیس دولت یا وزراء یا اولیاء مدرسه و غیره برای امری اجتماعی قرار دهند شرعاً جایز است زیرا هدف قمار در آن ملحوظ نیست و بیشتر نوعی تشویق و آمادگی برای جهاد است مانند تیراندازی یا نوعی آمادگی بدنی است مثل کشتی یا فوتبال و دلیل مباح بودن و جواز این موارد حدیثی است که امام احمد از ابن عمرب روایت کرده است که نبی اکرم بین سوارکاران مسابقه‌ای گذاشت و به برنده جایزه داد.

اما هر چند اسلام از جانبی انواعی از سرگرمی‌ها را به دلیل ضرر جسمی و روحی و اثرات نامطلوب اجتماعی تحریم کرده است از جانب دیگر تعداد دیگری از سرگرمی‌های را مباح نموده است تا با آسودگی و نشاط بیشتر به انجام مسئولیت اجتماعی خود مبادرت نموده و بتدریج بتواند خود را برای جهاد در راه خدا مهیا سازند.

حضرت علی کرم الله وجهه می‌گوید: قلب‌ها مانند جسم‌ها خسته می‌شوند پس راه‌هایی بیابید که به روشی حکیمانه به قلوب خود استراحت و نشاط ببخشید و همچنین می‌گوید:

هر لحظه سعی کنید تا به قلوب خود نیرو و نشاط بخشید، زیرا آنچه به اکراه به قلب خود تحمیل می‌کنید موجب کوری آن می‌شود.

پس اشکالی ندارد که مسلمان بازی کند تفریح نماید و شوخی کند، به شرط آنکه آن را به عادت تبدیل نکند و صبح و شب خود را با آن پر نکند و در جایی که جای جدی بودن است شوخی نکند و در هنگام کار و انجام وظیفه سهل انگار نباشد و چه زیباست ضرب المثلی که می‌گوید در وقت مناسب به سرگرمیهایی که شرع اسلام آن‌ها را حلال اعلام نموده است بپردازید بهمان مقداری که به غذا نمک می‌ریزید.

بازیها و مسابقاتی که شرع اسلام آن‌ها را حلال اعلام نموده است.

(أ) مسابقه دو

یاران پیامبران مسابقه دو ترتیب می‌دادند و پیامبر اکرم ج ایشان را به انجام آن ترغیب می‌کرد.

آن حضرت با حضرت «عایشه»ل به جهت خشنودی و رعایت خاطرش و درس دادن به یارانش مسابقه می‌داد.

«احمد و ابوداوود» از «حضرت عائشهل» روایت می‌کنند که گفت: پیامبر ج با من مسابقه دو داد از او سبقت گرفتم پس از مدتی چاق شدم این بار در مسابقه او بر من سبقت گرفت و فرمود این برد در مقابل برد قبلی تو.

(ب) کشتی

«ابوداوود» روایت می‌کند که نبی اکرم ج با یکی از پهلوانان عرب به نام «رکانه»کشتی گرفت و بر سریک گوسفند شرط بندی کردند،پیامبر ج بر او غلبه کرد و پشتش را به خاک رساند گفت یک بار دیگر کشتی بگیریم باز هم پیامبر خدا ج پیروز شد و بار سوم نیز برد با حضرت رسول ج بود. «رکانه» گفت: به خانواده‌ام چه بگویم؟یکی از گوسفندانم را گرگ خورد و یکی فرار کرد برای سومی چه بگویم؟پیامبر خدا ج فرمود ما جمع نشده‌ایم که تو را بر زمین بزنیم و موجب ضرر تو باشیم، گوسفندانت را بردار و برو!

(ج) تیراندازی

از جمله سرگرمی‌های مشروع تیراندازی و مسابقه با وسایل و سلاح‌های جنگی است.

قبلاً درارتباط با ترغیب پیامبر خدا در مورد مسابقه تیراندازی بحث کرده‌ایم. اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که حضرت رسول اکرم ج یاران را نهی می‌کرد که حیوانات یا سایر جانداران را به عنوان هدف تیراندازی خود انتخاب کنند، این اقدام رسمی جاهلی بود.

از شیخان روایت شده است که «ابن عمر»ب تعدادی را دید که حیوانی اهلی را هدف تیراندزی خود کرده‌اند. گفت: پیامبر خدا ج هرکس را که ذی حیات را هدف تیراندازی بسازد، لعنت کرده است.

این معنا نیز از «ابوداود و ترمذی» روایت شده است از مجموعه این روایات در می‌یابیم که اسلام تا چه اندازه در ارتباط با نرمی و ملایمت و عدم تعذیب حیوانات امر کرده است امروزه همین هدف با نام جمعیت‌های حمایت از حیوانات موسوم شده است.

(د) مسابقه با نیزه (پرتاب نیزه)

قبلاً گفتیم که رسول خدا ج به حبشی‌ها اجازه داد که در حیاط مسجد با هم بازی کنند و نمایش دهند و به همسرش حضرت «عائشهل» اجازه داد، نظاره کند. و این وسعت نظر و بزرگواری از جانب پیامبر خدا که چنین اعمالی را در مسجد شریف اجازه داد. جمع کردن حکیمانه بین دنیا و دین است و بین عبادت و جهاد که این حرکات بیهوده نیست بلکه ورزش است که مقدمه جهاد و آمادگی نظامی است.

(ه) مسابقات اسب دوانی

این موضوع به تفصیل در ارتباط با بحث ورزش و تربیت، مطرح گردیده‌است در این صورت نیاز می‌توانید به آن مراجعه نمائید. اساس مباح بودن این مسابقات روایتی است از «طبرانی» که پیامبر خدا ج فرمود هر چه که در آن ذکر خدا نباشد بیهوده است مگر چهار مورد، راه رفتن بین دو هدف (تیراندازی) تربیت اسب و شوخی و بازی با اهل خانواده و یادگیری شنا.

و از«ابن عمرب» نیز روایت شده است که رسول اکرم ج فرمود: به فرزندانتان، شنا و تیراندازی یاد دهید و به آنان آموزش دهید که بر پشت اسب‌ها بجهند (اسب سواری کنند).

(و) شکار

از جمله سرگرمی‌های سودمند و مباح که دین اسلام آن را جایز شمرده است شکار دریا و خشکی است، زیرا خدایتعالی فرموده است:

﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ [المائدة: 96].

«شکار یا صید دریا برای شما حلال شد و اغذیه دریایی برای سرنشینان کشتی و وسایل نقلیه بحری حلال است و تا زمانی که در احرام هستید، شکار خشکی بر شما حرام است».

وسایل و ابزار شکار نیز دو نوع است

(أ‌)    وسایل ایجاد کننده جراحت مانند شمشیر و تیز و نیزه چنانکه در این آیه کریمه آمده است.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ ٩٤ [المائدة: 94].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید مسلماً خداوند شما را با (تحریم) برخی از حیوانات مورد شکار (مانند حیوانات و طیور وحشی بری) که دست و نیزه‌هایتان به آن‌ها می‌رسد(به آسانی در دسترس قرار می‌گیرند) مورد آزمایش قرار می‌دهد».

(ب‌) حیوان شکاری که قابل تعلیم است مانند سگ یا گربه سانان وحشی، یا عقاب و پرندگان شکاری دیگر: خدایتعالی می‌فرماید:

﴿قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ [المائدة: 4].

«بگو بر شما چیزهای پاکیزه حلال شده است (و نیز شکاری که) حیوانات شکاری صید می‌کنند و شما بدان‌ها آموخته‌اید، از آنچه خدا به شما آموخته است».

احکام عمومی راجع به شکار

1-  هدف شکارچی خوردن یا سود باشد نه چیز دیگر: «نسائی و ابن حبان» از حضرت رسول ج روایت می‌کنند که گفت: هرکس گنجشکی را بیهوده شکار کند در روز قیامت از او شکایت می‌کند که خدایا! فلانی مرا بیهوده و بدون هیچ منفعتی شکار کرده است.

2-  شکارچی نباید در حالت احرام حج یا عمره باشد براساس آیه مذکور در بحث شروط وسایل شکار.

3-  شکار باید با ابزار برنده و سریع الاثر باشد، نه وسایل کند و زجر دهنده؛ شیخین از«عدی بن حاتمس» روایت کرده‌اند که از پیامبر خدا ج پرسید که من با تیر بدون پر شکار می‌کنم فرمود: اگر تیرت در جسم حیوان نفوذ کرد و شکار شد از آن بخور و چنانچه بدون نفوذ تیر کشته شد از آن نخور مقصود آن حضرت این بوده است که اگر حیوان بدون نفوذ جسم تیز شکار شد قابل خوردن نیست.

پس شکار با تفنگ یا مسلسل یا سایر اسلحه‌های نافذ بلامانع خواهد بود.

4-  شرط چهارم آن است که شکارچی نام خدا را بر وسیله شکار هنگام شکار یا فرستادن حیوان شکارچی بر زبان آورد زیرا می‌فرماید:

﴿وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِۖ [المائدة: 4].

«نام خدا را بر آن یاد کنید».

چنانچه شکارچی هنگام تیراندازی فراموش کرد، بسم الله بگوید، شکار به نظر اکثر فقیهان صاحب نظر حرام نمی‌شود، زیرا خدای سبجان از خطا و فراموشی امت نبی اکرم ج چشم‌ پوشی کرده است.

5-   شرط پنجم آن است که اگر شکار در آب افتاد و هنگام خارج کردن آن مردار شده بود خوردنش جائز نیست زیرا در روایتی از شیخین آمده است که حضرت رسول اکرم ج فرمود اگر تیر اندازی کردی و دیدی شکارت مرده است خوردنش مانعی ندارد، ولی اگر در آب افتاد و چون نمی‌دانی به علت تیر تو مرده است یا خفگی در آب، خوردنش جائز نیست.

(ز) مسابقه شطرنج

در ارتباط با شطرنج، صحابی و تابعین و فقها دو نظریه متفاوت ابراز داشته‌اند:

نظر اول تحریم است که از جانب حضرت «علی ابن ابی طالب، ابن عمر، ابن عباس امام مالک، امام ابوحنیفه و امام احمد بن حنبل» بیان شده است .

نظر دوم حلال بودن است که از جانب «ابو هریرهس، سعید بن المسیب، و سعید بن جبیر و ابن سیرین و امام شافعی» مطرح شده است و دلیل این گروه آن است که اصل هر چیز بر مباح بودن است، مادامی که نصی بر تحریم آن نداشته باشیم چون شطرنج از دو جهت با تخته نرد تفاوت دارد:

1-   اساس در تخته نرد بر شانس است مانند تیرهای شانسی که در جاهلیت مورد استفاده بود در صورتی که اساس شطرنج بر تفکر و تدبر و هوش است بنابراین بیشتر به مسابقه تیراندازی شبیه است.

2-   در شطرنج تمرینی ضمنی برای تدبیر جنگی وجود دارد، در صورتی که تخته نرد وسیله‌ای برای تلف کردن وقت است و بازی بی‌فایده ونتیجه است.

الف- موجب تأخیر افتادن نماز نشود.

ب- بر سر برد شرط بندی نشود.

ج- بازیگر از ناسزا و واژه‌های نامناسب خودداری کند.

چنانچه این شروط رعایت نشود، حکم آن تحریم خواهد بود.

پس ای برادر گرامی دربحث نهی از سرگرمی‌های حرام دریافتی که تعدادی از مشغولیت‌هایی که موجب زیان و لطمه بر اخلاق فرد و جامعه می‌شود و تاثیرات منفی بر شخصیت آدمی و منش او دارد تحریم شده است پس تلاش کن که فرزندت را از آن نهی کنی تا به این وسایل مهلک آلوده نشود و در لجن بی‌بندو باری و فساد غرق نشود. از طرف دیگر دریافتی که اسلام بابی از سرگرمی‌های مجاز بر فرزندان امت اسلامی گشوده است.

که اثری قابل توجه بر پرورش جسمی و روحی و ایجاد نشاط و سلامتی آن‌ها دارد. به گونه‌ایی که اثرات آن بعدها در آمادگی جهادی و دفاع از دین، ظاهر می‌شود. پس تلاش کن تا آنجا که می‌توانی فرزندت را به جانب این نوع تربیت سوق دهی و او را آماده سازی تا به الگویی از شجاعت و نیرو و شایستگی اخلاقی بدل شود.

چهارم: برحذر داشتن از تقلید کورکورانه

از جملۀ مهمترین اموری که لازم است مربیان به آن بپردازند، برحذر داشتن فرزند از پیروی کور کورانه و تبعیت بدون بصیرت و تفکر است و اینکه موجب شوند چنان بینشی پیدا کند که از انحراف بدون آگاهی و راهنمایی بزرگتر مصون بماند، دلیل ما موارد ذیل است:

·        پیروی کورکورانه منجر به عدم اعتماد به نفس و حالت هزیمت روحی است موجب می‌شود که فرزند نتواند به خود متکی باشد و بسادگی در شرایط و محیط آنانکه می‌خواهند، ذوب و منحل شود و جزو پیروان تقلیدی ایشان باشد.

·        تقلید کورکورانه موجب بلایای زیادی در زندگی دنیایی است زیرا قبل از هر چیز فرزند را به جانب غرور و خود خوهای سوق می‌دهد، به گونه‌ایی که به پوشش ظاهری و زرق و برق آن افتخار می‌نماید و در پی آن است که با لباس‌های عجیب و غریب یا زیبا، خودی نشان دهد.

·        تبعیت ناآگاهانه موجب اخلاق فاسد خواهد بود و فرزند را به تدریج به جانب زندگی بی‌بند و بار و آلوده و فاسد می‌کشاند.

·        تقلید کورکورانه باعث می‌شود جوامع مختلف به سوی نابودی گام بردارند زیرا موجب می‌شود پایه‌ها و اصول هویت خود را از دست داده و به علت رفتن به مسیر کفر و نافرمانی خداوند، اسباب پایدادری و عزت خود را به باد فنا می‌دهند.

نویسنده فرانسوی به نام «اندریا موروا» در این باره در کتاب«علل فروپاشی نظام اجتماعی فرانسه» می‌گوید از مهمترین علل فروپاشی نظام اجتماعی فرانسه در جنگ دوم جهانی مجال دادن جامعه فرانسه به انتشار رذائل اخلاقی و فساد بود

«ژنرال دوگل» بعد از آنکه زمام قدرت را در فرانسه بعهده گرفت، رئیس پلیس دریای را احضار کرد و گفت: بیغوله‌های فساد و فاحشه‌خانه در حوزه حکومت من باید فوراًبسته شوند.

·        تقلید ناآگاهانه موجب می‌شود جوانان ما به عادات و رسوم بیگانه وابسته شده و به علت اهتمام به آن‌ها از انجام مسئولیات دینی و اجتماعی خود عقب بمانند و نتوانند آنطور که باید در جهت بینانگذاری روابط اجتماعی مطلوب به پیش حرکت کنند.

·        پیروی کورکورانه از جمله مهلک‌ترین عوامل در تضعیف قدرت ذهنی و مخرب شخصیت و بی‌بند و باری اخلاقی است. موجب زوال غیرت و حمیت، انتشار انواع بیماری‌ها و بر باد رفتن حیثیت و عفت افراد است در محیطی که شهوات و غرایز حیوان گونه آزاد و بی‌قید و بند است.

«دکتر الکسیس کارل» در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌گوید:

در هنگام تحریک غریزه جنسی هورمون خاصی به داخل خون ترشح می‌شود که پس از رسید به مغز بر آن تاثیر گذاشته مانع تفکر سالم می‌شود.

«جورج بالوشی» در کتاب طغیان جنسی می‌گوید:

در سال 1962 «کندی» صراحتاً اعلام کرد که آینده امریکا در معرض خطر جدی است زیرا جوانان آمریکایی به اندازه‌ایی غرق در شهوت رانی هستند که قادر به انجام مسئولیت‌های مربوط به خود نیستند. زیرا در صورتی غرق در فساد شده‌اند که توانایی جسمی و روحی آنان زائل شده است.

پس عجیب نخواهد بود که تا این حد، دین اسلام از تقلید کورکورانه بر حذر می‌دارد.

نصوص راجع به پرهیز از تقلید کورکورانه

-         در روایت«ترمذی از عبدالله بن عمروب» آمده است که رسول خدا ج فرمود: کسی که خود را به غیر مسلمانان شبیه سازد(تقلید کند) از ما نیست. پس از یهود و نصاری تقلید نکنید(خود را به آنان شبیه نسازید).

-          امام احمد و ابوداود» از «ابن عمر»ب روایت می‌کنند که رسول خدا ج فرمود: «هرکس خود را به قومی شبیه سازد(تقلید کند) از آنان محسوب می‌شود».

در روایت بخاری از ابوداود و ترمذی از ابن عباس آمده است که رسول اکرم ج فرمود، خداوند مردانی که خود را شبیه به زنان می‌کند. و زنانی که خود را مانند مردان می‌سازند لعنت کند.

-         «بخاری و مسلم» از نبی اکرم ج روایت می‌کنند که: یهود و نصاری رنگ؟ نمی‌کنند پس شما بر خلاف ایشان عمل کنید (مقصود رنگ محاسن با حناست)

و در روایت«ترمذی» از حضرت رسول ج نیز آمده است که: فرصت طلب و بی‌جهت نباشید! بگویید اگر مردم خوب بودند، من نیز خوب خواهم بود. و اگر بدی کنند، بدی خواهم کرد شخصیت خود را طوری شکل دهید که در صورت نیکی مردم شما نیز نیک باشید و اگر بدی کردند شما از ایشان دوری گزینید.

این هشدارها که در احادیث نبی اکرم ج به چشم می‌خورد در ارتباط با تقلید اخلاقی و فرهنگی و سطحی از بیگانگان است. اما تقلیدی که موجب پیشرفت مادی و علمی جامعه اسلامی می‌شود و قافله تمدن ما را به پیش برده، و عامل بهره گیری از پزشکی مهندسی، فیزیک، و تکنولوژی تسلیحات جنگی و مانند این‌هاست نه تنها ممنوع نیست بلکه به اتفاق نظر صاحبان نظر، جائز است. زیرا مشمول این دستورات الهی است:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ [الأنفال: 60].

«برای (مبارزه) با آنان هر آنچه می‌توانید از (نیروی مادی یا معنوی) فراهم سازید».

هم چنین مشمول این گفته حضرت رسول ج است که: دانش گمشده دانشمند است، پس هنگامی که آن را یافت به دریافت آن شایسته‌تر است.

از جمله مظاهر تقلید زنان ما از بیگانگان موارد ذیل است:

تعداد قابل توجهی از زنان با حالت نیمه عریان و آرایش و زینت آرایی، در جامعه ظاهر می‌شوند، در حالیکه رسول خدا ج خبر داده است که اینان نه به بهشت داخل نمی‌شوند و نه حتی بویی از نسیم عطر آگین آن می‌برند.

«مسلم» در صحیح خود از«ابو هریرهس» روایت کرده است که پیامبر خدا ج فرمود:

دو گروه از اهل آتش هستند که به آنان نظر نخواهم کرد، گروهی که تازیانه‌هایی مانند دم گاو در دستشان است که مردم را با آن می‌زنند و گروه دیگر زنانی هستند که عریانند، هر چند پوشش دارند! با تکبر و ناز راه می‌روند، نظر و قلب مردان را به سوی خود جلب می‌کنند، موی سر را مانند کوهان شتر بلند می‌کنند. اینان نه به بهشت راه می‌یابند و نه حتی نسیم آن به مشامشان می‌رسد هر چند رائحه بهشت از فاصله پانصد سال قابل احساس است.

·        پوشیدن لباس‌های سیاه در هنگام روی دادن مصیبت مرگ که تقلید از نصاری است

·        جمع شدن در مجالس جشن و عروسی و گوش دادن به آواز آوازه‌خوانان و رقص و غیره.

·        قسم خوردن به غیر خدا در حالت آرامش و خشم.

·        ظاهر شدن بدون حجاب در مقابل غیر محارم مانند برادر شوهر یا پسر عمو.

و از جمله بارزترین مظاهر تقلید کورکورانه جوانان ما بزک‌های زنانه برای پسرهاست تعدادی از آنان می‌گویند پیامبر خدا ج موهایش به حدی بلند می‌کرد که از گوش‌ها رد می‌شد پس چرا علماء بلند کردن موی را منع می‌کنند.

در جواب اینان باید بگوییم:

1-   به فرض اینکه بپذیریم نبی اکرم ج مویش را دراز می‌کرده است اما ایشان بدون پوشش سر با موهای آویخته در میان مردم ظاهر نمی‌شدند. بلکه با عمامه که تاج نبوت و شعار اسلام است، بیرون می‌آمدند.

2-   دراز کردن مو امروزه مظهر بی‌بند و باری و نشانه شکست معیارهای اخلاقی است.

آیا هیچ عاقلی می‌پذیرد که بگوید اسلام راضی است که جوانانش به گروه بی‌بند و بار و فاسد بگروند و تعدادشان را زیاد کنند؟ همچنان که در روایت«ابویعلی» آمده است که پیامبر خدا ج فرمود: کسی که بر سیاهی لشکر قومی بیافزاید از آنان است.

3-   بلند کردن مو و رها کردن آن بر شانه‌ها مانند شدن به زنان نیست؟ در حالیکه خداوند سبحان مردانی را که خود را شبیه زنان می‌سازند، لعنت می‌کند!

4-   هیپی‌ها یا دراز موها را خنفساء می‌گویند. آیا راضی است مسلمان او را به این نام بخوانند، در حالیکه نام حشره‌ایی بد بوست، و خود را به آن شبیه سازد در حالیکه خداوند فرموده است: که ما بدرستی آدمی را تکریم نمودیم.

پس ای برادر مربی بکوش تا تمامی این مظاهر متعفن و عادات پست را در دید کودک و فرزند خود زشت جلوه دهی! زیرا این پدیده‌ها در تخریب شخصیت و بی‌ثباتی درونی و از بین بردن شرف و غیرت او، سهم بسزایی دارند.

در واقع باید او این مطلب را درک کند که پدیده تقلید کورکورانه از منحط‌ترین عوامل از بین بردن مجد و عظمت امت‌هاست. عاملی که موجب در هم شکست معیارهای اخلاقی و از بین رفتن فضائل معنوی می‌شود چه بساز بتوانید این جگر گوشه‌گان خود را به طریق هدایت و راه رشد و تربیت و تعقل صحیح که همانا صراط مستقیم است، رهنمون گردید. به گونه‌ای که دیگر ظواهر آن‌ها را نفریبد و شهوات برایشان تسلط نیابد.

پنجم: برحذر داشتن از دوستان ناباب

از جمله مواردی که مورد تردید هیچ کس نیست، آن است که دوستی با افراد ناباب از مهمترین عوامل انحراف اخلاقی و شخصیتی فرزند است خصوصاً اگر فرزند دارای عقیدۀ ضعیف هوش کم و اخلاق ناستوار باشد. در این صورت بسرعت از دوستی بزهکاران تاثیر می‌پذیرد. عادات ناپسند آنان را کسب می‌کند و دارای صفات مذموم می‌گردد و طولی نمی‌کشد در طریق بزهکاری با آنان هم مسیر و ثابت قدم می‌گردد تا حدی که ارتکاب جرم جزو خصائل شخصیتی و جزو طبع او می‌گردد و در این شرایط برگرداندنش به مسیر مستقیم برای مربی بسیار مشکل می‌شود و نجات او از این ورطه گمراهی و سراشیبی سقوط محتمل نمی‌گردد.

در قسمت اول کتاب تربیت فرزندان در فصل علل انحراف فرزندان تأکید شد که اسلام بنابر تعالیم تربیتی خویش به پدران و مادران بسیار تأکید می‌کند که در سن نوجوانی بسیار مراقب فرزندان خود باشند! دقت کنند ببینند با چه کسی دوستی و رفت و آمد دارند. دوستان خوب برای ایشان برگزینند تا خصایل اخلاقی نیکو، آداب ارزشمند و عادات پسندیده را از ایشان فرا گیرند.

به همین نسبت نیز تأکید نموده است که آنان را از دوستی با رفیقان بد و اشرار برحذر دارند تا در دام گمراهی آنان گرفتار نشوند و به ورطۀ گمراهی و انحراف کشیده نشوند، در این باره نیز تعداد زیادی از آیات و احادیث بیان گردید. دراین موارد به فصل فوق الذکر و فصل تربیت همراه با مراقبت مراجعه نمائید.

ششم: برحذر داشتن از مفاسد اخلاقی

در فصول مسئولیت تربیت اخلاقی و مسئولیت تربیت جسمی در بخش دوم کتاب تربیت فرزندان تأکید شد که پدیده‌هایی بخصوص اگر در نوجوان یا کودک ظاهر شد، لازم است به آن توجه کنند یا قبل از مبتلا شدن کودک مراقبت باشند که به آن‌ها دچار نگردد که در اینجا فقط فهرست‌وار، مجدداً ذکر می‌شود به امید آنکه تو مربی عزیز در حوزه تربیت و راهنمایی فرزندانت از آن بهره بگیری.

در ارتباط با مسئولیت تربیت اخلاقی موارد ذیل را تأکید نمودیم که مراقب باشید:

1-   پدیده دروغ

2-    پدیده دزدی

3-    بد دهانی و کلمات رکیک

4-    بی‌بند و باری و فساد اخلاقی

و در ارتباط با مسئولیت جسمی موارد ذیل را تذکر دادیم.

1-   سیگار کشیدن

2-   عادات پنهانی جنسی خود تحریکی

3-   مشروبات و مواد مخدر

4-   زنا و لواط

همۀ صاحب نظران تربیت و اخلاق اتفاق نظر دارند که موارد فوق الذکر از مخرب‌ترین عوامل در فساد اخلاقی و بی‌بند و باری است.

اگر مربی در جهت برحذر داشتن و نصیحت و راهنمایی فرزند به وجه نیکو اقدام نکند بزودی و بدون تردید به نازل‌ترین مراتب و تاریک‌ترین مراحل سقوط خواهد کرد. و در این شرایط هیچ اصلاح‌گری نخواهد توانست آنان را به مسیر حق بازگرداند و به راه راست هدایت کند، این افراد به خطرناک‌ترین عوامل ضد امنیت اجتماعی مبدل می‌شوند و عامل نابودی جامعه هستند که مردم را با جرمهای گوناگون و اخلاق پست به ستوه می‌آورند.

پس لازم است بار دیگر به آن مباحث مراجعه کنی تا مسئولیت‌های حساس خود را در جنبه‌های مختلف تربیتی به خوبی دریابی تا با مروری بر عوارض و زیان‌های غیر قابل اجتناب دروغ، دزدی، بددهانی و بی‌بند و باری، کشیدن سیگار، عادات جنسی منحرف مشروبات و مخدرها و زنا و لواط با آگاهی و انگیزش بیشتر در کنترل فرزند خود تلاش نمایید

و بهتر است برای اثبات ضررهای موارد فوق الذکر به گفتۀ پزشکان و متخصصین مربوطه استدلال نمایید و گاهی با گفتگو و زمانی بوسیله مجلات علمی و کتاب‌های تخصصی یا نشریات هشدار دهنده به این کار اقدام کنید.

در صورتی که در شرایط مناسب و به صورت متناوب اما مداوم به چنین اقداماتی مبادرت نمایید بدون تردید فرزندان شما بزودی از این مفاسد اخلاقی دوری کرده و حتی فراتر از آن به حدی از فهم و درک می‌رسند که دیگران را نیز برحذر می‌دارد.

پس تلاش کن ای برادر مربی که مسئولیت خود را در رابطه با فرزندت به بهترین و کامل‌ترین صورت انجام دهی تا در ردیف صالحین برگزیده و متقیان نیکو کار در آید و جزو نمونه‌های برجسته‌ای باشد که الگویی شایسته برای همگان گردد.

هفتم: برحذر داشتن از حرام[20]

یکی از مهمترین مواردی که لازم است مربیان به آن توجه و اهتمام نمایند و نیروی خود را بر آن متمرکز سازند، برحذر داشتن فرزندان از حرام است طبق تعریف علماء اصول، حرام شامل هر آن چیزی است که شرع به تأکید ترک آن را دستور داده است و کسی که مرتکب آن شود مستوجب مجازات الهی در آخرت و مجازات شرعی در دنیاست. مانند قتل نفس، زنا، خوردن شراب، قمار بازی، خوردن مال یتیم و کم کردن از ترازو و غیره. پس عجیب نخواهد بود که پیامبر اسلام تأکید می‌فرماید که کودکان خود را از همان ابتداء به اطاعت اوامر الهی و اجتناب از نواهی عادت دهید و تلاش نمایید که در ارتباط با احکام حلال و حرام بصیرت پیدا کنند و این امر به جزوی از شخصیت و اخلاق آنان بدل گردد.

«ابن جریر و ابن المنذر» از رسول خدا ج روایت می‌کنند که فرمود: از اوامر الهی اطاعت نمائید و از گناهان دوری جوئید و فرزندانتان را به اطاعت اوامر و اجتناب نواهی امر نمائید این محافظت آنان از آتش است. و ای برادر مربی باید به این نکته توجهی نمایی حلال همان است که خدایتعالی حلال کرده و حرام آن است که او حرام کرده است و هیچ کدام از افراد بشری حق ندارند که کوچکترین مورد حلال را حرام یا حرام را حلال سازند و کسی که چنین کند از حدود تجاوز کرده است و در حق قانونگذاری با خدایتعالی شرکت جسته است و کسانی که به این اقدام راضی شوند انسانی را با خدا شریک ساخته‌اند، ملحد شده و به قرآن منزل نیز کافر گشته‌اند قرآنی که بر قلب پاک نبی اکرم ج وحی شده است خداوند می‌فرماید:

﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ٢١ [الشوری: 21].

«آیا آنان شریکانی دارند که برای ایشان دینی(قانون‌هایی) را پدید آورده‌اند که خداوند به آن‌ها اجازه نداده است».     

و همچنین قرآن کریم یهود و نصارا را سرزنش می‌کند که قدرت حرام و حلال نمودن یا قانونگذاری به احبار و رهبان خود سپردند، می‌فرماید:

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٣١ [التوبة: 31].

«(آنان، یهود و نصارا) احبار و رهبان خویش را به عنوان پروردگار (قانونگذار) خویش برگزیدند و همچنین مسیح پسر مریم را در صورتیکه امر نشده بودند مگر آنکه خدای واحد را که بجز او معبودی نیست پرستش نمایند و او پاک و منزه است از هر آنچه که شریک می‌ورزند».         

و قبلاًٌ نیز در روایت «ترمذی» از«عدی بن حاتمس» آوردیم که در هنگامی که به خدمت رسول خدا ج این آیه را شنید گفت: ای رسول خدا مردم که احبار و رهبان را عبادت نمی‌کردند(پرستش نمی‌کردند) پیامبر خدا ج فرمود، آری آنان حلال را بر مردم حرام و حرام را بر ایشان حلال کردند و مردم نیز تبعیت نمودند، این همان پرستش یا عبارت احبار و رهبان است.

همچنین قرآن کریم مشرکین را به دلیل حرام و حلال نمودن بدون اجازه خداوند سرزنش می‌کند، آنجا که می‌فرماید:

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَکُم مِّن رِّزۡقٖ فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَکُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ ٥٩ [یونس: 59].

«بگو! به من بگوئید: آیا چیزهایی را که خدا برای شما آفریده است و روزی شما کرده است و(خود سرانه) بخشی از آن‌ها را حرام و بخشی از آن‌ها را حلال نموده‌اید! آیا خدا به شما اجازه داده است(که از پیش خود چنین کنید) یا اینکه بر خداوند دروغ می‌بندید».

از تمامی آنچه بیان گردید به خوبی می‌توان دریافت که فقط خداوند متعال حق دارد حلال نماید یا حرام کند و همه چیز را در کتاب مقدسش در این مورد تفصیل داده است. آنجا که می‌فرماید:

﴿وَقَدۡ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیۡکُمۡ إِلَّا مَا ٱضۡطُرِرۡتُمۡ إِلَیۡهِۗ [الأنعام: 119].

«و خداوند به تفصیل هر آنچه را که بر شما حرام شده است بیان نموده مگر ناچار و درمانده شوید».

پس ای برادر مربی، بنابر آنچه مورد بحث قرار گرفت، لازم است که در ارتباط با انواع موارد حرام مذکور در کتاب الهی و سنت نبوی تحقیق و جستجو نمایی تا بتوانی به خوبی وظیفۀ خود را در قبال فرزندت در ارتباط با برحذر داشتن از حرام به انجام رسانی.

و آگاه باش که استمرار در تذکر همانند چکه‌های مداوم آب که سنگ سخت را سوراخ می‌کند تاثیر گذار و سودمند خواهد بود، این مداومت موجب می‌گردد که فرزندت یا هر آنکس که تحت تربیت تو قرار دارد، رعایت حدود الهی را وظیفۀ خود بداند از اوامرش اطاعت کند و از نواهی خودداری نماید و در هنگام برخورد با اوامر خداوند متعال جدی و دقیق باشد نه بلغزد و نه گمراه شود و نه به بیراه رود.

و هم اکنون مهمترین انواع حرام را به خدمت تو مربی عزیز تقدیم می‌دارم. تا موجب بصیرت و تذکر گردد چه بسا که بتوانی مسئولیت برحذر داشتن فرزند را به کامل‌ترین صورت انجام دهی!

(أ) غذاها و نوشیندنی‌های حرام

1-   گوشت مردار، خون، گوشت خوک و هر آنچه هنگام ذبح بر آن نام غیر خدا برده باشند و حیوانی که خفه شده است یا با کتک و شکنجه مرده است یا آن‌هایی که به علت سقوط از بلندی یا شاخ زدن حیوان دیگر مرده‌اند یا گوشت حیوانی که حیوان وحشی از آن خورده است یا حیوانی که به جهت تقرب به بت‌های سنگی ذبح شده‌اند جزو موارد حرام است این انواع اساس گفته پروردگار متعال است که می‌فرماید:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ [المائدة: 3].

«بر شما حرام شد گوشت مردارد، و خون، و گوشت خوک و هر آنچه که نام غیر خدا را(هنگام ذبح) بر آن برده‌اند و گوشت حیوانی که خفه شده است یا به علت شکنجه یا کتک مرده است و گوشت مرداری که به علت سقوط از بلندی یا به علت شاخ حیوان دیگری مرده است و حیواناتی که درندگان چیزی از بدن آن‌ها خورده‌اند و بدان سبب مرده‌اند مگر اینکه(قبل از مرگ به آن‌ها رسیده) و آن‌ها را ذبح کرده باشید و حیواناتی که برای تقرب به بت‌ها قربانی شده‌اند».           

·        مقصود از«میته» هر حیوان یا پرنده‌ای است که به مرگ طبیعی مرده است و حکمت از تحریم گوشت حیوانی که به مرگ طبیعی مرده است آن است که حیوانی که اینچنین می‌میرد به علت بیماری مزمن یا حاد یا خوردن گیاهی سمی است.

·        خون مورد بحث در آیه کریمه خون مسفوح یا جاری است که از بدن حیوان خارج می‌شود و فرقی نمی‌کند که سبب جریان خون ذبح باشد یا غیر آن. و حکمت در تحریم خون آن آتش که آدمی بطور طبیعی نوعی تنفر از خون دارد و مکانی مناسب برای تجمع میکروب‌هاست و ضرر آن مانند گوشت مردار است.

·         گوشت خوک نجس العین است و شرع اسلام بشدت از آن نهی کرده است اصولاً گوشت خوک حالت مشمئز کننده‌ایی دارد و حکمت تحریم این گوشت آن است که هم به سلامتی آدمی آسیب می‌رساند و هم موجب زوال غیرت و آبروی او می‌شود.

اما زیانمند بودن آن از نقطه نظر طبی درتحقیقات پزشکی جدید به اثبات رسیده است گوشت خوک می‌تواند حاوی کرم‌های انگل مهلک باشد و موجب اختلال جذب و گوارش در روده‌ها و معده می‌شود زیرا بسیار دیر هضم می‌باشد و کسی چه می‌داند شاید در آینده ضررهای متعدد دیگری برای ما از آن روشن گردد.

اما در ارتباط با زیان گوشت خوک برغیرت و آبروی انسان باید بگوئیم که بنابر نظر متخصصین طب جدید گوشت حیوانات حاوی موادی است که صفات آن حیوان را به آدمی منتقل می‌کند. دکتر«صبری القبانی» در مجله«پزشک تو» به شماره 32ص189 می‌گوید:

ثابت شده است که گوشت انواع حیوانات حاوی موادی است که موجب انتقال صفات حیوان به آدمی می‌شود، مثلاً انگلیسی‌ها که بسیار طرفدار گوشت ماهی سرد هستند، سرد مزاج می‌باشند در حالیکه فرانسوی‌ها که دوستدار گوشت خوک می‌باشند بیشتر بی‌غیرتی متهم می‌شوند و عرب‌های بیابان نشین که از گوشت شتر تغذیه می‌کنند بیشتر منصف به صبرو کینه هستند و اهل شهرها که از گوشت حیوانات اهلی تغذیه می‌کنند بسادگی می‌توان بر آن‌ها حکومت کرد(زود رام می‌شوند).

چنین نظریه‌ای را از جانب رئیس دانشکدۀ علوم طبیعی دانشگاه کالیفرنیا را نیز در مجله«الهلال» مشاهده می‌نمائیم.

·        و هر آنچه بر آن نام غیر خدا هنگام ذبح برده‌اند، شامل حیواناتی است که هنگام سر بریدن بر آن نامی از نام‌های غیر اسماءالله برده باشند مانند لات و عزی یا نام‌های اینچنین.

حکمت تحریم این نوع گوشت‌ها جانبداری از عقیدۀ توحیدی و مبارزه با شرک و مظاهر شرک می‌باشد به هر صورت و شکلی که ظاهر شود تفاوتی ندارد.

«استاد قرضاوی» می‌گوید هنگامی که در هنگام ذبح نام خدا برده می‌شود یعنی اینکه خداوند! به اجازۀ تو من این موجود زنده‌ای را که تو خلق کرده‌ایی و مطابق با رضای تو ذبح می‌نمایم و اگر هنگام ذبح نام هر کس غیر از خدا برده شود این اجازه گرفتن منتفی می‌شود و گوشت چنین حیوانی با این شرایط حرام می‌گردد.

و اما انواع میته شامل موارد ذیل است:

·         منخنقه: حیوانی است که به وسیله‌ای(هر نوع که باشد) خفه شده است.

·        موقوذه: حیوانی که به علت کتک یا شکنجه مرده است.

·        متردیه: حیوانی که از مکانی بلند به پائین انداخته شده و مرده است.

·        نطیحه: حیوانی که به وسیله شاخ حیوان دیگر مجروح شده و مرده است.

·        اکل السبع: حیوانی که قسمتی از آن بوسیله درنده‌ایی خورده شده و به همان واسطه مرده است.

اما در ادامه آیه خدایتعالی می‌فرماید: ﴿إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ یعنی بجز موردی از هر کدام از موارد بالا که قبل از مردن به آن دست یافته باشید و فوراً ذبح نمائید، و شرط آن است که حیوان دارای حیات باشد و علامت حیات آن خروج خون با فشار و دست و پازدن و حرکت است.

اما حکمت تحریم انواع فوق الذکر به این ترتیب است:

در ارتباط با گوشت مردار که قبلاً توضیحات کافی داده شد و این تاکید و تذکری است به صاحبان حیوانات اهلی که در نگهداری آن‌ها اهمال نورزند و آن را بگونه‌ای رها سازند که از مکانی بلند سقوط کند، خفه شود، یا آنقدر او را بزنند که بمیرد یا دو حیوان را رها سازند یا حتی آنان را تحریک کنند که با هم بجنگد و بوسیله شاخ آنقدر به یکدگیر بزنند که موجب مرگشان گردد.

و اما حکمت تحریم گوشت حیوانی که از آن توسط حیوان وحشی استفاده شده است بزرگداشت و کرامت آدمی است، آدمی بالاتر از آن است که از ته مانده غذای حیوانات وحشی تغذیه کند، خدای سبحان در این مورد سورۀ«اسراء» می‌فرماید: ﴿۞وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ [الإسراء: 70] «و بدرستی که ما آدمی را گرامی داشتیم».

و اما ذبح حیوان برای بت‌های سنگی یا به تعبیر قرآنی نصب که عبارت از بت‌ها یا قطعه سنگ‌هایی است که در گرداگرد کعبه چیده می‌شوند که مظاهر طاغوت یا معبودهای دست ساخته بشری بودند، اهل جاهلیت به نیت تقرب به بت‌ها و خدایانشان، حیوانات خود را مقابل این بت‌ها ذبح می‌کردند. این نوع حیوانات نیز حرام خواهند بود و فرقی نمی‌کند که در هنگام ذبح اسم غیر خدا برده شود یا نه، زیرا هدف از ذبح بزرگداشت طاغوت است.

علت تحریم در این مورد نیز همان علت تحریم ذبحی است که نام غیر خدا را بر آن ذکر کرده‌اند.

شریعت اسلامی از مجموعه میته، ماهی و ملخ و از خون کبد و طحال را استثنا کرده است این موضوع در روایت«امام شافعی و احمد و ابن ماجه و دارالقطنی و حاکم از ابن عمرس» آمده است که دو میته برای ما حلال شد ماهی و ملخ و دو خون کبد و طحال.

تمامی انواع موارد حرام که ذکر شد در حالت اختیار مطرح است چنانچه آدمی در شرایط ناچاری و اضطرار قرار گیرد مجاز است که از آن بخورد به شرط آنکه شرایط دوگانه ذیل فراهم باشد.

اول: برای طلب و تحصیل شهوت نباشد.

دوم: از حد ضرورت فراتر نرود و از مرز مجاز تجاوز نکند این دو شرط در کلام خداوند سبحان آمده است آنجا که می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١١٥ [النحل: 115].

«بدرستی که گوشت مردار و خون و گوشت خوک و هر آنچه هنگام ذبح نام غیر خدا را بر آن برده باشند بر شما حرام است اما کسی که ناچار گردد به شرط آنکه علاقمند به آن نباشد و از حد تجاوز نکند، بر او گناهی نخواهد بود و بدرستی که خداوند غفور و رحیم است».

حکمت در این مورد نجات حیات آدمی و جلوگیری از هلاکت اوست و برداشتن تنگی و جرح بر سر راه انسان است.

2-   تحریم گوشت خر اهلی، حیوانات درنده دارای دندان‌های تیز و پرندگان دارای چنگال تیز(ناخن)

«امام بخاری» در روایتی از نبی اکرم ج می‌فرماید: که آن حضرت از خوردن گوشت خر اهلی در روز خیبر نهی نمود.

و در روایت شیخین نیز آمده است که حضرت رسول ج از خوردن گوشت حیوانات وحشی دارای دندان تیز و هر پرنده‌ای که چنگال تیز دارد نهی نموده است.

مقصود از حیوانات درنده یا وحشی همانطور که گفته شد، حیوانات دارای دندان‌های تیز که به جهت شکار از آن استفاده می‌کنند می‌باشد، مانند: شیر، ببر، گرگ و غیره این تحریم مذهب جمهور علماء است اما، بنابر مذهب«ابن عباسس» و «امام مالک» خوردن گوشت آن‌ها مکروه است و دلیلشان را به اینگونه ذکر کرده‌اند که نهی موجود در احادیث إفاده کراهت می‌کند نه تحریم.

اما بنابر شریعت اسلامی پوست این حیوانات چنانچه بصورت شرعی ذبح شوند، پاک می‌باشد و حتی بدون دباغی مجاز است مورد استفاده قرار گیرند.

3-   تحریم حیواناتی که به طریقه غیر شرعی مانند دستگاه‌های برقی یا بوسیله افراد ملحد مجوسی یا مشرک ذبح گردیده‌اند.

همچنانکه قبلاً توضیح داده شد ذبح شرعی دارای اوصاف ذیل است:

(أ) حیوان باید بوسیله ابزار کاملاً تیز سر بریده شود به گونه‌ای که خون سریعاً جریان پیدا کند و خون عروق بزرگ گردن به بیرون بجهد.

(ب) ذبح باید در محل حلق صورت گیرد، حلق را که شامل مری(مجرای عبور غذا و مایعات) است و دو رگ وریدی اصلی طرفین حلق را نیز قطع نماید.

البته شرط قطع سریع حلق در مواردی منتفی می‌گردد، شرایطی پیش می‌آید که امکان سر بریدن حیوان وجود ندارد، مثلاً: حیوان به داخل چاهی افتاده باشد یا حیوان فرار می‌کند و صاحبش به آن دسترسی ندارد یا حیوانی به شخصی حمله می‌کند و او در دفاع از خودش او را می‌زند در این شرایط باید عیناً مانند قاعده شکار یا صید عمل نمود و کافی است در این موارد هنگام مواجه با جسم تیز در هر کجای بدن که قابل دسترسی بود، جرح ایجاد نماید در اینحالت خوردنش حلال می‌شود، اما اگر حیوان به غیر علت جرح مرده باشد حکم موقوذه را دارد و حلال نخواهد بود.

ج) شرط سوم شرعی آن است که در هنگام ذبح ابتدا نام خدایتعالی برده شود، زیرا می‌فرماید:

﴿فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کُنتُم بِ‍َٔایَٰتِهِۦ مُؤۡمِنِینَ ١١٨ [الأنعام: 118].

«پس بخورید از هر آنچه(از حیوانات مذبوح) که بر آن‌ها نام خداوند ذکر شده است اگر به نشانه‌های خداوند ایمان دارید».     

و همچنین می‌فرماید:

﴿وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ [الأنعام: 121].

«و از هر آنچه (از حیوانات مذبوح) که نام خداوند بر آن‌ها برده نشده باشد نخورید و به درستی که این کار فسق است».        

در روایت «بخاری» و غیر از پیامبر خدا ج آمده است که: آنچه (از حیوانات حلال) که خونش ریخته شد و نام خدای بر آن برده شد، از آن بخورید.

اگر ذبح‌کننده در هنگام ذبح فراموش کند نام خداوند را ببرد، گوشت حلال است زیرا خداوند سبحان اشتباه و فراموشی را به امت پیامبر اکرم ج بخشیده است.

حکمت گفتن نام خدا در هنگام ذبح آن است که انجام‌دهنده کار برای ذبح از خالق سبحان اجازه می‌گیرد. نه به معنی آن باشد که از جانب خود تسلطی بر این آفریدگان الهی داشته باشد. اصولاً تمامی افعال مسلمان با نام خدا آغاز می‌گردد چه شکار چه ذبح و چه خوردن یا هر عمل دیگر.

(د) شرط چهارم آن است که ذبح‌کننده مسلمان یا اهل کتاب یعنی یهودی یا مسیحی باشد.

اما اگر ذبح‌کننده ملحد باشد یا مجوسی یا مشرک یا پیرو عقیده باطنیه باشد مانند: آنانکه حضرت علیس را خدا می‌دانند یا آنانکه به خداوندی(آغاخان) (یا حاکم مأمور یافته فاطمی از جانب خدا) اعتقاد دارند حیوان ذبح شده به اتفاق نظر امام‌های چهارگانه اهل سنت و اجماع آنانکه امت اسلامی فقه و شریعت خود را از ایشان اخذ کرده است حرام می‌باشد.

در ارتباط با شرط مسلمان بودن ذبح کننده‌ که دلیل واضح است در واقع کسی است که به دین حق و آئین الهی که توسط حضرت محمد ج آورده شده است ایمان دارد.

اما در مورد آنان که ذبح یهودی و مسیحی نیز حلال است به استناد گفته خدای تعالی می‌باشد که می‌فرماید:

﴿ٱلۡیَوۡمَ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ وَطَعَامُکُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ [المائدة: 5].

«امروز(خوردنی‌های) پاکیزه را برایتان حلال نمودم و طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای ایشان حلال است».

همانطور که ملاحظه می‌گردد، دین اسلام در ارتباط با ملحدین و مشرکین و باطنی‌ها سخت‌گیر و قاطع است اما در ارتباط با اهل کتاب آسان‌گیر می‌باشد. زیرا اهل کتاب به علت اعتراف به پیامبران الهی و پذیرش اصولی که بین تمامی ادیان مشترک است به مسلمانان از سایر جوامع بشری نزدیکترند و به همین دلیل در شرع اسلام نیز نکاح و ذبح آنان حلال است و اگر به مسلمین نزدیک شوند و اسلام را بخوبی بشناسند و درک کنند آن را پذیرفته با شوق و رغبت به آن می‌گروند.

البته باید دقت شود که حتی یک نفر اهل کتاب هنگام ذبح نام غیر خدا را ببرد و گرنه گوشت حیوان ذبح شده حرام خواهد بود زیرا مشمول قاعده‌ای است که قبلاً به تفصیل درارتباط با آن بحث شد.

پس بصورت خلاصه می‌توان مباحث فوق را به اینصورت بیان نمود:

·        اگر مرگ حیوان با وسایل برقی یا ابزاری اینچنین باشد، حرام است چون حیوان در واقع دچار خفگی شده است و بوسیله جسم تیز سر بریده نشده است.

·        گوشت‌های بسته‌بندی شده، صادر شده از جانب کشورهای ملحد حرام است زیرا آنان خالق و ادیان آسمانی را انکار می‌کنند.

·        همچنین حرام است گوشت‌های بسته بندی شده مشکوک که در ارتباط با طریقه ذبح آن‌ها یقین حاصل نشده است و احتمال دارد به روش‌های غیر شرعی یا تکنولوژی فوق الذکر ذبح شده باشند.

·        همچنین روغن‌های بسته‌بندی شده یا داخل ظروف مخصوص صادره از کشورهای غیراسلامی که احتمال اختلاط چربی یا روغن خوک با آن‌ها می‌رود حرام است.

·        اما گوشت ماهی بسته بندی ارسالی از جانب کشورهای غیر مسلمان حلال است.به اجماع صاحب نظران زیرا در روایتی از اصحاب سنن آمده است که هنگامی که در ارتباط با پاکی آب دریا از حضرت رسول ج سؤال شد فرمود:«آبش پاک و مردار آن حلال است»

و در صحیحین در روایتی از «جابرس» آمده است که نبی اکرم ج یک دسته از لشکر اسلامی را به جهت جهاد در راه خدا فرستاد، این گروه مشاهده کردند که آب دریا هنگام جزر نهنگ بزرگی را به ساحل انداخته است نزدیک بیست وچند روز از آن خوردند و هنگام بازگشت به مدینه موضوع را به پیامبر اکرم ج خبر دادند، فرمود:

روزی را که خدایتعالی برای شما از دریا بیرون انداخته است بخورید و اگر از آن همراه خود دارید نیز به ما بدهید تا بخوریم یکی از آن افراد مقداری از آن همراه داشت به پیامبر تقدیم کرد و ایشان از آن خوردند.

1-   مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر

مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر به اجماع حرام است این موضوع به تفصیل در بخش دوم کتاب تربیت فرزندان در فصل مسئولیت تربیت جسمانی فرزندان بحث شد در این فصل تمامی عوارض نامطلوب مشروبات الکلی و مواد مخدر ذکر گردید. و حکم قاطع اسلامی در ارتباط با تحریم آن بیان شد، همچنین طریقه برخورد صحیح برای ریشه کنی این پدیدۀ شوم، توضیح داده شد، در صورت نیاز مربیان محترم می‌توانند به آن مراجعه نمایند.

در این مبحث فقط موضوع مشروبات مست کننده مصنوعی مانده است که از غیر انگور و خرما ساخته می‌شود آیا مباح است یا نه؟

در روایت«مسلم» آمده است که از پیامبر خدا ج سؤال کردند که شراب‌های که از عسل، ذرت یا جو ساخته می‌شوند چه حکمی دارد، آن حضرت که احاطه علمی کامل از جانب خداوند به او عطا شده بود؛ فرمود: هر مست کننده‌ای خمر است و هر خمری حرام است.

بنابراین هر آنچه از هر نوع میوه‌ای یا جو یا هر ماده‌ای دیگر ساخته می‌شود و خاصیت مست کننده دارد و عقل آدمی را زائل می‌کند، داخل در حکم خمر یا شراب حرام می‌شود.

صحیحین ذکر کرده‌اند و«ابوداود و ترمذی» روایت کرده‌اند: که حضرت «عمر بن خطابس» در هنگام که بر منبر رسول خدا تکیه زده بود، با صدای بلند گفت: خدایتعالی شراب مست کننده و نوشنده آن، ساقی و فروشنده و خریدار و سازنده و حامل و کسی که به جانب او حمل می‌شود و کسی که پول آن را می‌گیرد و مصرف می‌کند لعنت نموده است. مشاهده می‌نمائیم که پیامبر اسلام ج فقط فقط به تحریم مقدار کم یا زیاد شراب مست کننده اکتفا نکرده است بلکه خرید و فروش و تجارت آن را هر چند به مسلمان باشد به امر خداوند، حرام نموده است و بنابر قاعده ذرائع بر فرد مسلمان حرام شده است که انگور را به کسی بفروشد که از آن شراب می‌سازد.

در روایت«طبرانی» در اوسط آمده است که رسول خدا ج فرمود:

هر فرد مسلمان که در ایام چیدن خوشه‌های انگور، آن را نگه دارد تا بعداً به یهودی یا نصرانی یا هر فرد دیگری بفروشد که از آن شراب می‌سازد به حقیقت که آگاهانه خود را در آتش انداخته است.

بر همین مبنا به هر فرد مسلمان از جانب خداوند امر شده است که با مجالس شراب خواری و همنشینی با نوشندگان شراب، قطع رابطه کند.

درروایت«ترمذی و احمد» از«عمر بن خطاب»س آمده است که فرمود:

شنیدم رسول خدا ج گفتند: کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد برسر سفره‌ایی نشیند که بر آن شراب می‌گردانند.

روایت شده است که خلیفه راشد «عمر بن عبدالعزیز» نوشندگان شراب را با همراهان آنان در مجلس شلاق می‌زد، می‌گویند یکبار جماعتی شراب می‌نوشیدند دستور داد کل اهل مجلس را شلاق بزنند و به او گفتند: تعدادی از حاضران مجلس روزه بوده‌اند، فرمود اول آن‌ها را شلاق بزنید مگر نشنیده‌اید که خدایتعالی می‌فرماید:

﴿وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ یُکۡفَرُ بِهَا وَیُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦٓ إِنَّکُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ [النساء: 140].

«خداوند در کتاب(قرآن این حکم را) بر شما نازل کرده است که چون شنیدید به آیات خدا کفر ورزیده می‌شود و به بازیچه گرفته می‌شود با چنین کسانی منشینید تا به سخن دیگری بپردازید (و دست از شوخی نابهنجار خود بر دارند) بیگمان در این صورت (که با ایشان همنشین شوید و به استهزاء آنان گوش دهید) شما هم مثل آن‌ها خواهید بود.»          

دربحث راجع به مست کننده‌ها و مواد مخدر در بخش دوم از این کتاب این موضوع مطرح شد که استفاده از شراب به عنوان دارو مجاز نیست. این جمله جوابی است که رسول خدا به سوالی در این مورد داده است در روایت «مسلم و احمد» آمده است که رسول خدا ج در ارتباط با شراب سؤال کرد، ایشان آن مرد را از خوردن شراب برحذر داشتند مرد گفت من آن را بعنوان دارو می‌سازم، آن حضرت فرمودند، شراب بدرستی که دوا نیست که مرض است.

این نص و نصوص دیگر که به آن استشهاد نمودیم دلایل قاطعی است بر اینکه حتی مصرف شراب به عنوان دارو حرام است مصرف کننده آن گناهکار است هر چند به قصد درمان بیماری از آن استفاده نماید.

اما در ارتباط با داروهایی که به نسبت مشخص و بنا به ضرورت با الکل مخلوط می‌شوند تا مانع فاسد شدن دارو گردد یا اهداف دیگر مشابه آن، مصرف این داروها به شروط ذیل بلامانع است:

1-   یک خطر جدی جان آدمی را تهدید نماید و درمان بیماری هم به مصرف آن دارو بستگی داشته باشد.

2-    داروی حلال دیگری مشابهه آن دارو پیدا نشود که همان اثر را داشته باشد.

3-    دارو را پزشک مسلمان، دیندار و با تجربه و آگاه تجویز نماید.

این جواز به این دلیل است که مبادی اسلامی مبتنی بر قاعده یسر یا آسانی است و دفع حرج و شرایط ایجاد کننده دشواری و سختی احکام مربوطه به جهت تحقق مصلحت فردی و اجتماعی بینان‌گذاری شده‌اند و در حقیقت این مبانی را گفته پروردگار متعال استنباط و استخراج شده است آنجا که می‌فرماید:

﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ ١٧٣ [البقرة: 173].

«ولی آنکس که مجبور شد(به خاطر حفظ جان از آن اشیاء حرام بخورد) در صورتیکه علاقمند(به خوردن و لذت بردن از چنین چیزهایی نبوده) و متجاوز(از حد سد جوع) هم نباشد، گناهی بر او نیست».

(ب) موارد حرام در لباس آرایش و ظاهر

اسلام مبتنی بر مبانی سهل‌گیر آن برای هر فرد مسلمان مباح نموده است که با پوشش و ظاهری نیکو و شایسته در جامعه ظاهر شود، زیرا هر آنچه که خداوند از زیبایی و پوشش و لباس‌های فاخر آفریده است برای بهره‌گیری آدمی است.

خدای‌تعالی می‌فرماید:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ [الأعراف: 26].

«ای آدمیزادگان ما برای شما لباسی درست کرده‌ایم که با آن عورات خود را می‌پوشانید و لباس‌هایی که زینتند...»  

و می‌فرماید:

﴿۞یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ [الأعراف: 31].

«ای آدمیزادگان برای هر مسجدی(که قصد رفتن و عبادت را در آنجا دارید) خود را (با لباس مادی و لباس معنوی یا تقوا) بیارائید».

البته باید دقت شود که پوشش شایسته در حد اعتدال باشد، تا دستور خدایتعالی محقق شود که می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا ٦٧ [الفرقان: 67].

«و کسانى‌اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجى مى‌کنند و نه تنگ مى‌گیرند، و میان این دو [روش‌] حد وسط را برمى‌گزینند».

پیامبر خدا ج فرمود: بخورید وبیاشامید و بپوشید و صدقه بدهید اما بدون آنکه زیاده‌روی نمائید یا بخل بخرج دهید.

و از جمله نکات مورد نظر دین اسلام در ارتباط با ظاهر فرد مسلمان توجه به نظافت است. زیرا اساس هر زیبایی پسندیده و ظاهر شایسته است.

در روایت«ابن حبان» آمده است که رسول خدا ج فرمودند: خود را پاکیزه نمائید که اسلام پاکیزه است.

و در روایت«طبرانی» آمده است که نظافت به ایمان دعوت می‌کند و ایمان همراه مؤمن دربهشت است.

و در روایت«ابوداود» و غیر او آمده است که پیامبر خدا ج به تعدادی از یاران که از سفر برگشته بودند تذکر داد که نسبت به نظافت خود و آراستگی ظاهر توجه داشته باشند آن حضرت فرمودند:

بار و وسایل سفر را مرتب نمائید و پوشش‌ها و لباستان را نیکو نمائید. (تا هنگامیکه به مقصد می‌رسید) در میان مردم خوش بو و دلپذیر باشید، خدایتعالی بدرستی زشتی و کلام زشت را دوست نمی‌دارد.

از نشانه‌های توجه اسلام به ظاهر، تشویق آن به نظافت و آراستگی در مکان‌های اجتماع عمومی و در روزهای جمعه و اعیاد است.

«نسائی» روایت می‌کند که مردی به خدمت پیامبر خدا ج رسید و لباس نامناسبی بر تن داشت آن حضرت سوال کرد که آیا مال داری ؟ مرد گفت آری دارم، پیامبر فرمود از چه نوع مالی؟ مرد گفت خدایتعالی از انواع مختلف آن به من عطا کرده است پیامبر خدا فرمود، حالا که خدایتعالی به تو ثروت عطا کرده است باید اثر آن نعمت و کرامت بر تو دیده شود.

و در روایت «ابوداود» از آن حضرت ج آمده است که:

اشکالی ندارد که هر کدام از شما در صورت توانایی دو لباس برای روز جمعه غیر از لباس معمولی خود داشته باشید.

و از جمله ترغیب‌های اسلام در ارتباط با آراستگی ظاهر تشویق به اصلاح موی سر است.

«امام مالک» در«الموطا» روایت می‌کند که مردی به خدمت پیامبر خدا رسید در حالیکه موی سر و ریش او آشفته بود. پیامبر ج اشاره‌ایی به وضع موی سر او کرد (به اشاره به او فهماند که برو سرت را اصلاح کن)آن مرد چنین کرد و با سر آراسته برگشت پیامبر خدا ج فرمود:

«آیا این بهتر نیست از اینکه موهای آشفته مانند شیطان ظاهر شوید.»

پس اسلام نه تنها زینت را در حد متعادل مباح کرده است بلکه بشدت آنان را که زینت‌های الهی را حرام می‌کنند یا از آن نهی می‌نمایند رد می‌کند و می‌فرماید:

﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ [الأعراف: 32].

«چه کسی زینت‌های خدایی را که برای بندگانش آفریده است و همچنین مواهب و روزی‌های پاکیزه را تحریم کرده است».  

اما باید متوجه باشیم که اسلام انواع ویژه‌ای از زینت و لباس و ظاهر را بنا به حکمت متعالیه خود تحریم کرده است که اهم آن‌ها به شما مربیان عزیز جهت اطلاع تقدیم می‌گردد.

1- تحریم طلا و پارچۀ حریر برای مردمان

در روایت «احمد و ابوداود و نسایی و ابن ماجه» از حضرت «علی» (کرم الله وجهه) آمده است که: پیامبر خدا پارچه‌ای حریر در دست راست و مقداری طلا در دست چپ گرفت و فرمود: این دو بر ذکور امت من حرام است و در حدیث «ابن ماجه» آمده است که «برای زنان حلال است».

و در روایت «مسلم» آمده است که رسول خدا ج انگشتری طلا در انگشت مردی دید آن را بیرون آورد بدور انداخت و فرمود:

بعضی از شماها به سوی پاره‌ای آتش می‌دوید، آن را بر می‌گیرید و در دست نگه می‌دارید. پس از آنکه رسول خدا ج برفت به آن مرد گفتند: انگشتری را بردار حداقل آن را بفروش تا فایده‌ایی داشته باشد، آن مرد گفت نه سوگند به خدا انگشتری را که رسول خدا ج پرت کرده است بر نخواهم داشت.

و در روایت «بخاری» از «حذیفه»س آمده است که رسول خدا ج فرمود:پیامبر خدا ما را از نوشیدن در ظروف طلا یا خوردن در آن پوشیدن حریر و دیباج و نشستن بر آن نهی نمود.

و در روایت «مسلم» از حضرت «علی» (کرم الله وجهه) آمده است که: پیامبر خدا مرا از استفاده از انگشتری طلا منع فرمود.

و مقصود از حریر، در این احادیث حریر خالصی است که از کرم ابریشم بدست می‌آید حریر مصنوعی نه استفاده از آن حرام است و نه پوشیدن آن.

لباس‌هایی که از حریر و نوع دیگر نخ به نسبت مساوی دوخته‌ می‌شوند مشمول تحریم نمی‌باشند.همچنین حاشیه لباس یا نخ دوختن یا اشکال و ظریف کاری‌های روی پوشش پارچه‌ای اگر از حریر باشد آن را حرام نمی‌کند به شرط آنکه مقدار آن از وزن کل لباس بیشتر نشود، دلیل ما روایتی از «ابوداود از ابن عباسل» است که می‌گویند: رسول خدا لباس‌های حریر خالص را منع فرمودند.

اما تارهای پارچه یا نشان روی آن اگر از حریر باشد اشکالی ندارد.

اما استفاده از حریر طبیعی خالص در شرایط ضرورت مانند بیماری‌های پوستی مثل جرب(گری) یا حساسیت پوستی یا ممانعت در مقابل سرما یا گرمای مهلک یا پوشاندن عورت، اگر پوشش دیگری موجود نباشد جائز است.

در روایت«بخاری» از«حضرت انس» آمده است که پیامبر خدا ج به «زبیر و عبدالرحمنل» به علت خارش(حساسیت پوستی) اجازه داد که حریر بپوشند.

تحریم طلا و حریر محدود به مردان است و برای خانم‌ها حلال است. زیرا در حدیث حضرت علیس که قبلاً آمد، این موضوع مطرح گردید.

استفاده از انگشتری نقره به شرط آنکه در آن اسراف (زیاده‌روی) نشود. نه تنها حرام نیست بلکه سنت است و بهتر آن است که انگشتری در دست راست و در انگشت کوچک باشد، زیرا در روایت «بخاری» از «ابن عمرل» آمده است که رسول خدا انگشتری نقره بر گزید و به انگشت نمود مردم نیز از ایشان پیروی کردند بعد از پیامبر حضرت «ابوبکرس» سپس «حضرت عمرس» و بعد از او «عثمانس» انگشتری به انگشت کرد و انگشتری حضرت «عثمانس» در چاه اریس افتاد.

حکمت تحریم طلا و حریر برای مردان:

علت تحریم این دو جنس برای مردان آن است که از ایجاد زنانگی پرهیز نمایند که با شهامت و غیرت مردانه سازگار است و به مبارزه با رفاه و تجمل‌گرایی بر خیزند که مبنای بی‌بند و باری است و ریشه تفاخر و برتری طلبی را در نفس آدمی بخشکاند و از نقطه نظر اقتصادی عاملی برای حفظ پشتوانه پولی در هر زمان و مکان باشد.

اما در ارتباط با زنان علت استثناء شدن آن است که جانب زنانگی خانم‌ها رعایت شود، غریزۀ مالکیت آنان ارضاء گردد و به فطرت زیباگرایی آنان پاسخ داده و به عاملی برای تشویق شوهر تبدیل شود زیرا همسرش را به صورتی جذاب و دلپذیر مشاهده می‌نماید.

2- تحریم شبیه شدن مردان به زنان و بالعکس

در روایت«بخاری» و اصحاب سنن از «ابن عباسل» آمده است که گفت:

رسول خدا مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند و زنانی که خود را شبیه مردان می‌سازند لعنت کرده است.

و در روایتی از «بخاری» همین مضمون تکرار شده است.

همچنین «احمد و طبرانی» از مردی هذیلی روایت می‌کنند که می‌گوید:

روزی در کنار «عبدالله بن عمر­و­بن العاصب» بودم او در خارج از منطقه حرم زندگی می‌کرد و مسجدش در حرم بود.

در کنار او بودم که «ام سعید» دختر «ابوجهل» را دیدیم که کمانی در دست داشت و مانند مردان راه می‌رفت عبدالله گفت:این خانم کیست؟ گفتم دختر ابوجهل است، گفت: شنیدم رسول خدا ج فرمود:

زنانی که خود را شبیه مردان می‌سازند و مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند، از ما نیستند.

لازم است پدران و مادران محترم و مربیان عزیز، موج تقلید کور کورانه و مدگرایی را که در بین دختران و پسران جوان و نوجوان براه افتاده است به خوبی دریابند و به شیوه نیکو با این پدیده برخورد نمایند.

تحریم لباس‌های پر زرق و برق و مشهور

در روایت «احمد و ابوداود و نسایی» آمده است که رسول خدا ج فرمود:

کسی که لباس شهرت(لباس تفاخر، لباس گرانقیمت جهت برتری طلبی بر مردم) بپوشد خداوند در روز قیامت لباس مذلت بر تن او خواهد کرد.

مقصود از لباس شهرت لباس گرانبها و پر زرق و برقی است که به منظور نشان دادن تکبر و برتری نسبت به مردم و فخر فروشی به تن می‌کنند و تردیدی نیست که چنین خودنمایی‌هایی آدمی را به سوی خصلت منفور تکبر و خود پسندی سوق می‌دهد و خداوند در این باره می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ ١٨ [لقمان: 18].

«خداوند انسان‌های خودخواه و فخر فروش را دوست ندارند».

و در روایت شیخان آمده است که رسول خدا ج فرمودند:

کسی که لباس فخر و تکبر به تن کند، خدایتعالی در روز قیامت به او نظر نخواهد کرد .

پس باید هر فرد مسلمان سعی کند درلباس و خوراک و وسایل منزل خود راه اعتدال را طی کند تا خصلت کبر بر او مستولی نشود و تمایلات خود خواهانه به او چیره نگردد.

مردی از «ابن عمرل» سؤال کرد چه لباسی بپوشم؟ گفت: لباسی بپوش که نه سفیهان تو را خوار بشمارند و نه عاقلان در آن عیب و اشکال بینند.

4- تحریم تغییر خلقت خداوند

در روایتی از«مسلم» آمده است که رسول خدا ج: واشمه و مستوشمه و واشره و مستوشره را لعنت کرده است.

وشم همان خالکوبی است که گاهی نقوش قبیح نیز ترسیم می‌کنند. و واشره و مستوشر یعنی خانم‌هایی که به منظور زیبایی دندان‌های خود را کوچک یا کوتاه می‌کنند.

مستوشر انجام دهندۀ کار است.

این اقدامات امروز به نام جراحی‌های زیبایی نامیده می‌شود و علت لعن پیامبر تغییر خلقت خدا و موجبات آزار و درد و رنج برای انجام دهنده این افعال است بهر صورت کسی که به این اعمال مبادرت می‌کند، می‌‌رساند که بقدرو خلقت الهی راضی نیست.

قرآن کریم اینگونه اعمال را جزو القائات شیطانی به منظور گمراه کردن آدمی می‌خواند.

﴿وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ [النساء: 119].

شیطان می‌گوید:

«پس آنان(آدمیان) را وادار خواهیم کرد که خلقت الهی را تغییردهند».

البته اگر اینگونه اعمال جراحی به جهت برطرف کردن بیماری جسمی یا اجزاء ایجاد کننده بیماری مانند لوزهای بززگ شده یا به منظور رعایت بهداشت مانند کوتاه کردن مو، گرفتن ناخن‌ها و برداشتن موی ناحیه عانه باشه اشکالی ندارد.

5- تحریم تراشیدن ریش

در روایت«مسلم» از«ابو هریره»س آمده است که رسول خدا ج فرمود: «جزوا الشارب وأرخوا اللحی وخالفوا المجوس».

موی سبیل را کوتاه کنید موی ریش را رها سازید و به این وسیله با مجوس متفاوت گردید.

و در روایت«ابن اسحاق» و«ابن جریر» از طریق«یزید ابن ابی حبیب» آمده است: دو نفر مجوسی به خدمت پیامبر خدا ج رسیدند، هر دو ریش را تراشیده و سبیل را بلند کرده بودند. پیامبر دوست نداشت که با آنان نگاه کند و فرمود: وای بر شما! چه کسی گفته است که اینطور باشید؟

گفتند: پادشاه ما کسری دستور داده است.

فرمود: اما پروردگارم به من گفته است که ریش را بلند اما موی سبیل را کوتاه نمایم و همچنین در روایت«احمد» از«ابو هریرهس» آمده است که پیامبر خدا ج فرمود:

مانند یهودی‌ها و نصارا نباشید موی ریش را بلند موی سبیل را کوتاه کنید و در روایت «مسلم»، «احمد و اصحاب سنن» از حضرت «عائشهل» آمده است که رسول خدا فرمودند:

ده مورد از سنت انبیاء است،کوتاه کردن سبیل، بلند کردن ریش، مسواک زدن، إستنشاق آب و مضمضه کردن آن، کوتاه کردن ناخن‌ها، شستن مفاصل انگشتان دست و پا، برداشتن موی زیر بغل، تراشیدن موی عانه و رفع حاجت(دستشویی پس از رفع حاجت) بوسیله آب.

آراء ائمه چهارگانه مذاهب اهل سنت راجع به تراشیدن ریش

1- مذهب برادران بزرگوار حنفی

بر مردان حرام است که ریش خود را بتراشند اما کوتاه کردن ریش اضافه بر مقداری از آن که با یک دست گرفته می‌شود، واجب است، اما اگر ریش به اندازه یک مشت نبود باز هم آن را کوتاه کنند مانند غربی‌ها، و بعضی مردان زن‌نما، مباح نخواهد بود. اما برداشتن تمامی ریش که روش یهودیان هند مجوسیان است حرام می‌باشد.

2- مذهب برادران بزرگوار مالکی

تراشیدن ریش حرام است همچنین کوتاه کردن آن اگر موجب کوتاه شدن آن کم‌تر از حد لازم باشد نیز حرام است مگر آنکه کوتاه‌ کردن به قصد مثله کردن(ناقص کردن) نباشد در آن صورت مکروه است.

                                                 بر گرفته از شرح رساله ابوالحسن و حاشیه عدوی

3- مذهب برادران بزرگوار شافعی

در«شرح العباب» عبارتی به این مضمون آمده است که:

شیخان گفته‌اند از نظر امام شافعی تراشیدن ریش مکروه است.

اما «ابن الرفعه» بر این نظریه اعتراضی وارد کرده است که امام شافعی در کتاب «الام» به تحریم تراشیدن ریش تصریح کرده است.

«الاوزرعی» در این باره می‌گوید: نظر درست آن است که در صورت عدم بیماری یا هر علت موجه دیگر تراشیدن آن حرام است مانند همین نظریه نیز در حاشیه «ابن قاسم العبادی» بر همان کتاب آمده است.

4- مذهب برادران بزرگوارحنبلی

حنبلی‌ها به تحریم تراشیدن ریش تصریح کرده‌اند، هر چند تعدادی از صاحب نظران ایشان اعتقاد دارند که نظریه قابل اعتماد قرآن است که به تحریم تراشیدن ریش معتقد باشیم.

اما گروهی دیگر اعتقاد دارند که تحریم آن مسلم است و برای فرد منصف اختلاف یا تردیدی بر جای نمی‌گذارد.

پس از احادیث فوق الذکر و بنابر عبارات فقهی مذکور در می‌یابیم که:

تراشیدن ریش حرام است و مسلمان منصف و آزاد اندیش و جستجوگر حقیقیت چاره‌ایی جز آن ندارد که به واجب بودن، رها کردن ریش گردن نهد، زیرا دلایل قوی است.

حداقل چیزی که دربارۀ تراشندگان ریش می‌توان گفت، شبیه شدن به زنان تغییر خلقت الهی، تقلید کورکورانه از بیگانگان است و برای گناهکار شدن هر کدام از آن دلایل به تنهایی کافی است هر چند هر سه وصف شامل او می‌شود.

خدایا به جوانان ما رشد عقلی ایمان قوی و عقیده اسلامی استوار مرحمت بفرما تا همواره مظهر مردانگی و تکامل معنوی باشند.

6- تحریم ظروف طلا و نقره

بر اساس روایت «مسلم» در کتاب خود از ام سلمهل آمده است که رسول خداج فرمود:

کسی که در ظرف طلا یا نقره بنوشد یا غذا بخورد به حقیقت که آتش جهنم را به داخل شکم خود می‌بلعد.

و در روایت«بخاری» از«حذیفهس» آمده است که:

رسول خدا ما را برحذر داشت که در ظروف طلا یا نقره بنوشیم و همچنین ما را از پوشیدن حریر و دیباج و نشستن بر آن‌ها نهی نمود و فرمود این دو برای کفار است در دنیا و برای ماست در آخرت.

از این احادیث به خوبی در می‌یابیم که استفاده از ظروف طلا و نقره و فرش‌های حریر خالص در خانه مسلمان حرام است و استفاده کننده گناهکار است.

این تحریم شامل مردان و زنان می‌شود و حکمت آن نیز پاک کردن منزل مسلمان از لوث مظاهر اشراف و استکبار است.

7- تحریم نقاشی و مجسمه‌سازی

بنابر روایت «بخاری و مسلم» آمده است که «ابن­مسعودس» گفت: شنیدم رسول خداص می‌گوید: در روز قیامت شدیدترین عذاب‌ها مربوط به ترسیم‌کنندگان تصاویر است.

و در روایت «بخاری و مسلم» از «ابن عمر»س آمده است که رسول خدا ج فرمود:

کسانی که اینچنین تصاویری را ترسم می‌کنند روز قیامت به ایشان گفته می‌شود، آنچه ساخته‌اید، زنده کنید. ایشان عذاب داده می‌شوند.

و در روایت «بخاری و مسلم» از حضرت عائشهل آمده است:

روزی رسول خدا ج از سفر بازگشت و وارد حیاط منزل شد در داخل حیاط صندوقچه‌ای که با پارچه‌ایی آن را پوشانده بودم، بر روی پارچه چند تصویر بود رنگ پیامبر با دیدن آن عوض شد و فرمود: ای«عائشه» شدیدترین عذاب‌ها در روز قیامت مال کسانی است که به تقلید از اعمال خداوند مبادرت می‌کنند. پس آن را پاره کردم و از آن دو عدد بالش ساختم.

و همچنین در روایت «بخاری و مسلم» از «ابوطلحه» آمده است که:

رسول خدا ج فرمود، ملائک وارد خانه‌ایی نمی‌شوند که در آن سگ یا تصویر باشد.

و در روایت «مسلم و ابوداود و ترمذی» از «حیان بن حصین» آمده است که:

حضرت «علی»س به من گفت: من تو را به اموری مأمور می‌سازم که پیامبر خدا مرا به آن مأمور ساخت. به هر تصویری برخوردی آن را پاک کن و به هر قبری رسیدی که بر آن بنا ساخته بوند آن را تخریب و صاف کن!

مجموعه این احادیث آشکارا بر تحریم تصویرگری و مجسمه‌سازی دلالت می‌کند.

نکته قابل توجه آن است که تصویر و تمثال که در احادیث آمده است بر مجسمه و نقاشی دلالت می‌کند یعنی دست ساخته‌ای که حجم داشته باشد یا نه و به عبارت دیگر دارای سایه باشد یا نباشد و فرقی نمی‌کند که قصد نقاش یا مجسمه‌ساز بی‌ارزش کردن موضوع باشد یا نه در هر صورت چون تقلید از کار خداوند است حرام خواهد بود.

برای تاکید حرام بودند این دو مورد می‌توانید به روایت«بخاری» مراجعه کنید که می‌گوید:

رسول خدا ج روز فتح مکه اول تمام نقاشی‌ها و مجسمه‌ها را ازکعبه بیرون انداخت سپس وارد آن شد.

«ابوداود» نیز از«جابر» روایت می‌کند که نبی اکرم ج به«عمر بن خطاب»س که در آن وقت در«بطحاء» بود دستور داد که به مکه برود، و کعبه را از نقاشی و مجسمه بطور کلی پاک کند و تا زمانی که تماماً پاک نشد وارد کعبه نگردید.

و­ در روایت«بخاری» آمده است که«اسامه»س روایت می‌کند که«حضرت‌محمد»ج هنگام ورود به کعبه با نقاشی حضرت ابراهیم÷ مواجه شد پس درخواست کرد که برایش آب بیاورند، و با آن نقاشی را پاک کرد.

البته باید تأکید نمود که نقاشی طبیعی مانند درختان یا اشیاء بدون روح استثناء است و اشکالی ندارد.

در روایت «بخاری و مسلم» از«سعید بن ابی الحسین» آمده است که:

مردی به خدمت «ابن عباسب» رسید، گفت روزی و کسب و کار من حاصل هنر نقاشی است آنگاه گفت این نمونه نقاشی‌های من است.

«ابن عباسب» به او گفت، لازم است آنچه را از رسول خدا ج شنیده‌ام برایت بازگویم که می‌فرمود: هر کسی تصویری رسم کند خدایتعالی او را آنقدر عذاب می‌دهد تا آن فرد روح در تصویر بدمد. اما می‌دانیم که چنین کاری نمی‌تواند بکند.

آن مرد از شنیدن این حدیث بشدت بر خود لرزید.

«ابن عباسب» به او گفت: وای بر تو، اگر اینقدر اصرار داری نقاشی کنی بهتر است این درخت یا هر چیز بی‌روح دیگر را نقاشی کنی.

اسباب بازی‌های کودکان از قانون تحریم مجسمه مستنثاء هستند، برای آنکه کودکان قصد بزرگداشت یا تفاخر و تکبر یا برتری طلبی را ندارند و در روایت شیخان از حضرت عائشهل آمده است که میگوید:

با دخترهای کوچک همسن و سالم و با عروسک‌هایی با صورت و شمایل دختران بازی می‌کردیم هرگاه رسول خدا ج تشریف می‌آوردند از ترس حضرت خود را مخفی می‌کردند، اما پیامبر اکرم از آمدن آنان خوشحال می‌شد.

و در روایت ابوداود آمده است که:

روزی رسول خدا به حضرت «عائشهل» گفت: این چیست (مقصود عروسک) حضرت عائشهل گفت: این‌ها دختران من هستند.

فرمود: اینکه وسط این‌هاست چیست؟گفت اسب است.

فرمود: این دو چیز بر روی آن چیست؟ گفت این دو تا بال‌های اسب است.

پیامبر فرمود: اسب و دو تا بال؟! حضرت رسول ج خندید تا حدی که دندان‌های پیشین ایشان نمایان شد.

«شوکانی» می‌گوید: بر اساس این احادیث می‌توان استنباط نمود که عروسک‌های مورد استفاده برای بازی کودکان بلامانع است. اما روایتی از«امام مالک» آمده است که در ارتباط با مردی که قصد خریدن عروسک برای دخترش را داشت آن را ناپسند دانست.

«قاضی عیاضی» می‌گوید: بازی با عروسک برای کودکان نوعی رخصت است.

اما نکته‌ایی که نظر خواننده عزیز را به آن جلب می‌نمایم آن است که ناقص کردن تصویر آن را از حرام بودن ساقط می‌کند و حلال می‌کند و استفاده از آن نیز بلامانع خواهد بود.

در روایت«نسایی و ابن حبان» آمده است که حضرت جبرئیل اجازه ورود خواست، حضرت رسول ج فرمودند: داخل شو، حضرت جبرئیل گفت: چطور وارد منزل تو شوم در حالیکه در داخل آن تصاویر وجود دارد. اگر بنا چار آن‌ها را نگه می‌داری سر تصویر را قطع کن یا پارچه تصویردار را با بالش یا زیر انداز بدل نما.

در ارتباط با عکس‌های برقی امروزی نیز طبق قاعده تحریم تصاویر بر مبنای عبارات شرعی حرام است مگر آنکه به جهت مصلحی مانند،کارت شناسایی، جواز سفر و گذرنامه،عکس مجرمین، یا ضرورت تشخیصی، باشد در این صورت طبق قاعده‌ایی که می‌گوید:

ضرورت امر محذور را مباح می‌سازد بلا اشکال خواهد بود.

شایسته است اینجا به نکته‌ای اشاره کنم:

تعداد زیادی از خانواده‌هایی که ادعای مسلمان بودن را دارند دیوارهای منازل خود را با عکس پدر و پدر بزرگ و سایر افراد خانواده به بهانه یادگاری پر می‌کنند یا سجاده و فرش‌های تزئینی بر دیوار آویزان می‌کنند. این اعمال جزو اعمال جاهلی است و از مظاهر بارز بت پرستی است که اسلام آن را قلع و قمع نمود.

پس بر اولیاء و مربیان است که منازل خود را از لوث این محرمات پاک نمایند و از این آثار منحرف کننده تنظیف کنند، تا به تحصیل رضایت الهی نائل شوند و جزو رستگارانی باشند که خدایتعالی در مورد ایشان می‌فرماید:

﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا ٦٩ [النساء: 69].

«و هر آنکس که از خدایتعالی و پیامبر اطاعت نماید پس با آنانی خواهد بود که خداوند به ایشان نعمت ارزانی داشته است از پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین و آنان چه دوستان خوبی هستند».     

ج- اعتقادات جاهلی حرام

بجز خداوند کسی غیب نمی‌داند و او هیچکس را به غیب خویش آگاه نمی‌سازد مگر پیامبرانی از میان بندگانش خداوند می‌فرماید:

﴿إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ یَسۡلُکُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧ [الجن:27].

«عالم غیب! پس او کسی را به غیب خویش آگاه نمی‌سازد، مگر پیامبر که از او خشنود باشد».       

پس اگر کسی ادعای دانستن غیب نمود، نسبت به خداوند و حقیقت دروغ گفته است و همچنین به مردم!

خداوند می‌فرماید:

﴿قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ ٦٥ [النمل: 65].

«بگو کسی در آسمان‌ها و زمین غیب نمی‌داند، مگر خداوند و ایشان نمی‌دانند که زنده خواهند شد».        

پس ملائک جن و بشر هیچکدام غیب نمی‌دانند مگر آنچه که خداوند به آن‌ها یاد می‌دهد، خدایتعالی درباره جنیان حضرت «سلمان» می‌گوید:

اگر آنان (جنی‌ها) علم غیب داشتند در آن عذاب دردناک باقی نمی‌ماندند.

بنابراین اسلام عقاید ذیل را حرام می‌داند:

1- گفته‌های پیشگویان و رمال‌ها:

در روایت «مسلم» از پیامبر ج آمده است که فرمود:

کسی به نزد رمال برود از او در موردی سؤال کند و گفته‌اش را تصدیق نماید نماز چهل روز او قبول نخواهد شد!

و در روایت «بزار»آمده است که هر کس نزد پیشگو یا رمال برود و او را تصدیق نماید به تحقیق به آنچه بر محمد ج نازل شده است کافر گشته است.

پس بنا به عقیده مأخوذ از صاحب‌ نظران عقیده اسلامی نه تنها رمال و پیشگو طرد هستند بلکه هر آنکس که پای صحبت آن‌ها می‌نشیند و ایشان را تصدیق می‌کند. در گناه و گمراهی آنان شریک است.

2- قرعه‌کشی (به قصد قمار) بوسیلۀ تیرهای نشاندار حرام است)

خدایتعالی می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ [المائدة: 90].

«ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید بدرستی که شراب و قمار و انصاب و ازلام پلید و از اعمال شیطانی هستند، پس از آن پرهیز نمائید شاید رستگار شوید»

ازلام: عبارت از تیرهایی بود که به انتهای آن‌ها هر کدام یک پر وصل بود که اعراب در زمان جاهلیت، به این روش از آن‌ها استفاده می‌کردند:

این تیرها سه نوع بودند:در یک نوع آن نوشته شده بود خدایم امر می‌کند. در نوع دیگر خدایم مرا باز می‌دارد و نوع سوم هیچ نوشته‌ایی نداشت.

اعراب جاهلی هرگاه قصد انجام کاری مانند جنگ، ازدواج یا غیره را داشتند، به بتخانه می‌آمدند و با این تیرها قرعه کشی می‌کردند، اگر نوع اول در می‌آمد اقدام به کار مورد نظر می‌کردند. اگر نوع دوم در می‌آمد از انجام کار خودداری می‌نمودند. و اگر نوع سوم می‌آمد دوباره قرعه کشی می‌نمودند تا بالاخره یک تیر امر کننده یا نهی کننده در آید.

در جوامع اسلامی ما امروزه اعمالی شبیه همان اعمال جاهلی انجام می‌شود فال قهوه انداختن رمل و فالگیری و امثال این‌ها همگی از نظر اسلام حرام و ناپسند است.

در روایت«طبرانی» از حضرت رسول ج آمده است که هر کس رمالی کند یا به قصد قمار، قرعه کشی نماید به خاطر بدشگونی از سفرش باز گردد، به درجات کمال معنوی نخواهد رسید.

هر چند اسلام قرعه کشی و فالگیری را حرام کرده است اما در عین حال باب استخاره شرعی را گشوده است که بوسیله آن فرد مسلمان به جانب هدف خود حرکت می‌کند و در صورت نامناسب بودن از آن دور می‌شود. در بخش ارتباط روحی در ارتباط با استخاره و کیفیت انجام آن بحث شد که می‌توانید به آن مراجعه کنید.

3- سحر حرام است

در روایت «بخاری و مسلم» از حضرت رسول ج آمده است که فرمود: از هفت چیز مهلک دوری کنید! گفتند ای پیامبر خدا، آن‌ها چیستند؟ فرمود:شرک نسبت به خدا، قتل نفسی که خداوند حرام کرده مگر به حق باشد، خوردن ربا، خوردن مال یتیم، پشت کردن به سپاه هنگام یورش بردن به دشمن و متهم نمودن زنان همسردار پاک‌دامن.

و در روایت «ابن حبان» از پیامبر خدا ج آمده است که: وارد بهشت نمی‌شود سازنده شراب کسی که ایمان به سحر می‌آورد و کسی که صله رحم را قطع می‌نماید.

همانطوری که اسلام رفتن به نزد رمال‌های و پیشگویان را برای گفتن غیب حرام کرده است، پناه بردن به ساحر و پیشگو را برای کشف مسائل نهانی و حل مشکلات و ضرر رساندن به فردی از افراد جامعه را، تحریم کرده است.

در روایت «بزار» از پیامبر خدا ج آمده است:

کسی که بدشگونی کند یا برایش بدشگونی نمایند یا رمالی کند یا برایش رمالی نماید یا سحربازی کند یا برایش سحربازی کنند از ما نیست!

بعضی از فقهاء سحر را کفر می‌دانند یا اعتقاد دارند که سحر منتهی به کفر می‌شود و تعدادی از ایشان بر این نظرند که برای پاک کردن اجتماع از لوث ساحران باید آنان را کشت تا عقیده اسلامی حفظ شود و دچار لغزش نگردد.

و این قرآن کریم است که به ما یاد می‌دهد از شر دمندگان در گره‌ها (نوعی سحر) که همان ساحرانند به خداوند پناه ببریم. مقصود اعمال ساحرانه‌ایی است که بین زن و شوهرها تفرقه می‌اندازد و به راه‌های مختلف موجب ضرر رسانی به مردم می‌شود.

این هم دلیل وجوب خواندن معوذتین به عنوان اوراد ثابت شبانه است. تا ما را از شر جن‌ها و ساحران حفظ بدارد.

در روایت شیخان از حضرت «عائشه»ل آمده است که پیامبر اکرم ج هرگاه به خوابگاهشان تشریف می‌آوردند، در حالیکه کف دو دست را جمع کرده به ملایمت در آن می‌دمیدند و سه سوره ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ را خواند از سر و صورت شروع کرده تا هر اندازه از جسم خود را که ممکن بود لمس می‌نمودند و این کار را سه بار تکرار می‌کردند.

4- آویزان کردن(تمائم) بر سر و گردن حرام است

در روایت «احمد و حاکم» از «عقبه بن عامرس» آمده که: کاروانی ده نفر به خدمت رسول خدا ج رسیدند، رسول خدا ج با نه نفر آن‌ها دست داد (بیعت نمود) و از دست دادن با یکی از آن‌ها خودداری کرد، گفتند ای رسول خدا اشکال او چیست؟ فرمودند: برروی بازویش «تمیمه» بسته است.

آن مرد «تمیمه» را بر کند. پس از آن پیامبر خدا با او بیعت نمود هر که تمیمه بر خود آویزان کند دچار شرک شده است و در روایت «امام احمد» آمده است که پیامبر خدا ج فرمود: کسی که دعا، طلسم، گوش ماهی یا مانند این‌ها را بر بدن خود آویزان کند خدایتعالی بلا را از وی بر نمی‌گرداند.

«تمیمه» شامل اوراد عجیب وغریب، طلسم یا اجسام خاص مانند: مهره، گوش ماهی و غیره است که با اعتقاد شفا بخشی یا جلوگیری از چشم بد یا دفع بلا و مصیبت به فرد بزرگسال یا کودک آویزان می‌نمایند.

و چه بسیارند رمال‌ها و حقه‌بازهایی که بساط آنچنانی گسترده‌اند با نوشتن طلسم خطوط عجیب و غریب یا اشیاء جلوگیری کننده از جن و چشم بد و دفع بلا بسیاری از مردم را گمراه می‌کنند.

اگر دعایی که نوشته می‌شود به زبان عربی و مفهوم آن آشکار و روشن باشد و شامل دعاهای منتخب از نبی اکرم ج یا هر آنچه در سنت صحیح در ارتباط با اهمیت قرائت آیات قرآنی و تعدادی از سوره‌ها مانند معوذتین باشد. از نظر بعضی از ففهاء اشکالی ندارد.

«رقی» از نظر ایشان همین حکم را دارد رقی عبارت است از قرائت سوره فاتحه یا معوذتین بر مریض یا فرد گزیده شده یا دیوانه است همراه با مالیدن دست و دمیدن بر او.

«امام نووی» و «حافظ ابن حجر» بر مشروعیت رقیه با شرایط ذیل اتفاق نظر دارند.

1-   کلام نوشته شده باید حاوی کلام خدایتعالی یا اسماء و صفات او باشد.

2-    به زبان عربی باشد یا به شیوه‌ایی که فهم معنای آن و تمایز آن ممکن باشد.

3-    این اعتقاد وجود داشته باشد که رقیه ذاتاً موثر نیست بلکه شفا بوسیله خداوند سبحان است.

از جمله دعاهای حفظ و مراقبت که نبی اکرم ج به ما یاد داده است در ارتباط با کودکان است که در روایت «بخاری» از «ابن عباس»س آمده است که رسول خدا ج دعای حفظ و مراقبت را بر «حسن و حسین ب» می‌خواند. و می‌فرمود: شما را به خداوند می‌سپارم بوسیله کلام کامل و تام او از شر هر شیطان و حشره گزنده و هر چشم بد.

5- قائل شدن به شگون حرام است

در روایت «بزار وطبرانی» از پیامبر اکرم ج آمده است که فرمود:

کسی که بدشگونی را بپذیرد یا برایش مطرح کنند و قبول نماید؛ از ما نیست.

و در روایت «ابوداود و نسایی» و «ابن حبان» از پیامبر اکرم ج آمده است که فرمود:

پیشگویی و رمالی با کشیدن خطوط بر روی زمین یا اعتقاد به بدشگونی فالگیری بوسیله سنگ از اعمال بت‌پرستانه است.

اعراب جاهلی صدای کلاغ و جغد را بدشگون می‌دانستند همچنین حرکت پرنده را از راست به چپ و اگر به انجام کاری قصد می‌نمودند، با مشاهده آن خودداری می‌کردند پیامبر اکرم ایشان را از چنین افکار و اعمالی برحذر داشت و فرمود: این مسائل هیچ ارتباطی با خیر و شر ندارند و هیچ تاثیری هم نخواهد داشت.

«ابن عدی» از «ابوهریرهس» روایت می‌کند که پیامبرخدا فرمود: در هنگامی که قصد کاری کردید با شگون بد به آن اهمیت ندهید به کار خود ادامه دهید و به خداوند توکل نمائید.

و در روایت «بیهقی» از «ابن عمرب» آمده است که رسول خدا ج فرمود: کسی که برایش شگون بد مطرح می‌کنند بگوید:خدایا بدی و خوبی هر کاری به دست توست.

«عکرمه» می‌گوید: در کنار «ابن عباسب» نشسته بودیم که پرنده‌ای صدا کنان از کنار ما رد شد. آن مرد گفت: خیر است! خیر است! «ابن عباسب» گفت: نه خیر است نه شر، فاعل مطلق و مؤثر حقیقی همانا خداوند سبحان است. پس واجب است که هر مسلمان فقط چشم به غایت خویش داشته باشد و برای رسیدن به اهداف خود به خداوند توکل نماید و اعتقاد به بد یمنی و خوش یمنی مانع حرکت او نشود.

د- کسب و کار حرام

در هنگام مبعوث شدن رسول خدا ج عرب جاهلی انواع زیادی از معاملات و تجارت و کسب وکار داشتند.

رسول خدا تعدادی از آن را تائید کرد و از برخی برحذر داشت. زیرا مغایرت شریعت اسلامی و به ضرر فرد و جامعه بودند که موجب مفاسد و آثار نامناسب اجتماعی می‌شد.

در این جا تعدادی از این موارد حرام که از پیامبر خدا رسیده است بیان می‌داریم:

1- خرید و فروش کالای حرام

در روایت«احمد و ابوداود» از رسول خدا ج آمده است که فرمود:

«خدایتعالی وقتی کالایی را حرام کرد، پول آن نیز حرام خواهد بود»

بر این اساس خرید و فروش شراب الکی، مجسمۀ انسان، خوک، آلات موسیقی، اوراق بخت آزمایی و مانند آن حرام است. حکمت این تحریم بی‌ارزش کردن کالای حرام در چشم مردم و دور کردن جامعه از خرید و فروش آن است تا از انواع زیان‌های جسمی و روحی اجتماعی و اخلاقی در امان بماند و صدها اثر نامناسب دیگر که برای هر عاقلی مشهود است.

2- معامله غرر حرام است

بیع یا معامله غرر عبارت است از خرید و فروش چیزهایی که معلوم نیست بدست بیاید یا نه مانند فروختن ماهی در آب، پرنده در هوا و غیره که نه کالا در دست فروشنده است و نه مشتری به آن دسترسی دارد که غیر ممکن خواهد بود.بدون تردید این نوع معاملات موجب اختلاف و نزاع بین خریدار و فروشنده است و به اقتصاد جامعه نیز لطمه وارد می‌کند و موجب بی‌اطمینانی در تجارت می‌گردد.

درروایت«مسلم و احمد» و«اصحاب سنن» از«ابوهریرهس» آمده است که می‌گوید: رسول خدا ج از بیع حصاه و غرر نهی فرمود.

بیع حصاه یا معامله حصاه توافق بین خریدار و فروشنده است که سنگی را پرتاب کند بر هرکالایی افتاد مال او باشد و معامله غرر هم شرح داده شد.

3- معامله بر مبنای کلاه‌ برداری و بالا و پائین بردن کاذب قیمت‌ها حرام است

بنا بر گفته رسول خدا ج در اسلام نه ضرر زدن به دیگران مجاز است و نه قبول ضرر از جانب دیگران.

از نقطه نظر اقتصادی بنا بر عقیدۀ اسلامی ایجاد آزادی در تعامل اقتصادی لازم است به گونه‌ایی باشد که بهترین شکل عرضه و تقاضا در جامعه تحقق پذیرد و به همین دلیل است زمانی که در عهد نبی اکرم ج مسلمانان با افزایش قیمت مواجهه شدند از رسول خدا ج در خواست نمودند که ای پیامبر خدا نرخ تعیین بفرمائید! آن حضرت فرمود:

انبساط و گشایش به دست خداست و تعیین کننده ارزش اوست و روزی دهنده نیز خداوند است من امیدوارم زمانی که پروردگارم را ملاقات می‌کنم به کسی به سبب ظلم در ریختن خون یا طلب مالی بدهکار نباشم.

روایت «احمد و ابوداود وترمذی»

البته تثبیت قیمت و تعیین نرخ ثابت در شرایطی لازم است. مثلاً در شرایطی که تعدادی سودجو به جهت کمبود تعدادی از کالاها یا لازم بودن آن احتکار می‌کنند یا از شرایط نامناسب اقتصادی سوء استفاده می‌نمایند یا با تغییرات کاذب قیمت‌ها موجب ناامنی اقتصادی می‌گردند. بنابر قاعده لاضرر و لاضرار و این موضوع که دفع مفاسد مقدم بر جلب مصالح است، لازم می‌شود به تثبیت قیمت اقدام گردد.

بنابر نظر فقهای حنفی مذهب در صورتی که صاحبان کالاهای خوراکی قیمت‌ها را به صورت ناعادلانه‌ای افزایش دهند و تنها راه قاضی برای حفاظت جامعه اسلامی تثبیت قیمت باشد. اشکالی ندارد با مشورت صاحب نظران اقتصادی، صورت بپذیرد.

4- معاملات کالاهای احتکار شده

در روایت«احمد و حاکم» و«ابن شیبه» آمده است که رسول خدا ج فرمود:

کسی که چهل روز کالای خوراکی را احتکار کند از خداوند بیزار است و خداوند از او بیزار خواهد بود.

و در روایت«مسلم» آمده است که پیامبر ج فرمود: فقط خطا کار احتکار می‌کند و خطا کار گناهکار است و در آیه هشت سوره قصص نیز به همین معنا آمده است، جایی که می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا کَانُواْ خَٰطِ‍ِٔینَ ٨ [القصص: 8].

«بدرستی که فرعون و هامان و سربازانشان از جمله گناهکاران بودند».

مفهوم احتکار آن است که تاجر کالاهای ضروری مورد احتیاج مردم را مخفی کند تا در شرایط مناسب به قیمت بالا بفروشد.

از جمله موارد احتکار موردی است که مثلاً فردی ساکن بیابان یا خارج شهر کالایی برای فروش به شهر می‌آورد که در همان روز به قیمت روز بفروشد فرد شهری به او می‌گوید: این کالا را بگذار پیش من بماند در وقت خودش به قیمت گرانتر برای تو خواهم فروخت. پیامبر خدا ج می‌فرماید:

«ساکن شهر نباید کالای غیر شهری را بفروشد (به طمع سود اضافی) بگذارید که تعدادی از مردم موجب رسیدن روزی به تعداد دیگر شوند». «روایت مسلم»

5- فروش کالای با ظاهر سازی

در روایت «مسلم» آمده است، که روزی رسول خدا ج از جایی می‌گذاشتند. مردی مقداری حبوبات برای فروش گذاشته بود، پیامبر خدا را خوش آمد. پیش رفت دست در حبوبات کرد. دید تعدادی از آن‌ها پوسیده است فرمود: ای فروشنده این‌ها چیست؟ گفت: این‌ها را باران زده است به این صورت در آمده است.

پیامبر خدا ج فرمود: چرا این پوسیده‌ها را در بالا قرار ندادی تا همه ببینند؟ هرکس ظاهر سازی و حقه بازی کند از ما نیست.

در روایت «حاکم و بیهقی» آمده است که رسول خدا ج فرمود: برای هیچیک از شما حلال نیست که کالایی را بفروشد مگر آنکه خوبی و بدی آن را صادقانه بگوید و برای هر کس که از عیب کالا خبر دارد، معامله آن صحیح نیست مگر آن عیب را آشکار کند.

اگر فروشنده قسم دروغ بخورد حرمت معامله بیشتر می‌شود.

پیامبر خدا ج بطور کلی فروشنده‌ها را از زیاد قسم خوردن منع کرده‌اند. و به خصوص در ارتباط با قسم دروغ، تاکید ایشان بسیار بیشتر است.

«بخاری» از رسول خدا روایت می‌کند که قسم هر چند موجب سود کالای تجاری است، اما برکت آن را از بین می‌برد.

افرادی که سوگند دروغ می‌خورند دچار کبیره می‌شوند، اصطلاحاً این قسم‌های کاذب را غموس یا غرق کننده گویند. چون فرد را به آتش جهنم فرو می‌کنند. و تنها کفاره آن توبه پاک و صادقانه است.

نهی رسول خدا ج از قسم هر چند صادقانه باشد، برای این است که قسم زیاد خوردن موجب شک طرفین می‌گردد و عامل زوال عظمت نام خدایتعالی در قلوب مردم است.

از جملۀ انواع حقه بازی در معامله کم فروشی است خدایتعالی می‌فرماید:

﴿وَیۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِینَ ١ ٱلَّذِینَ إِذَا ٱکۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ یَسۡتَوۡفُونَ ٢ وَإِذَا کَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ یُخۡسِرُونَ ٣ أَلَا یَظُنُّ أُوْلَٰٓئِکَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ ٤ [المطففین: 1-4].

«وای بر کم فروشان آنانکه هنگام توزیع کالا برای خود به تمام و کمال یا بیشتر از اندازه لازم دریافت می‌دارند و هنگامی که کالا برای دیگران می‌کشند از آن می‌کاهند، آیا اینان گمان نمی‌برند که در روزی عظیم و هولناک زنده خواهند شد همان روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان بر پای می‌ایستند».    

قرآن کریم حکایت قوم شعیب را برایمان باز می‌گوید که در معاملات خود ظلم می‌کردند، کم فروشی می‌کردند، در هنگام کشیدن کالا از وزن آن می‌کاستند. پس خدایتعالی حضرت شعیب را به سوی ایشان فرستاد تا آنان را انذار دهد به سوی صراط مستقیم دعوت نماید. آنجا که می‌فرماید:

﴿۞أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ ١٨١ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ ١٨٢ [الشعراء: 181-182].

«پس پیمانه‌ها را به درستی و کامل پرداخت نمائید و از کاهندگان نباشید.و با ترازوی درست کالا را توزین نمائید و از اجناس مردم نکاهید و در زمین تباهی نورزید».           

6- خرید و فروش کالای دزدی و غصبی

در روایت «بیهقی» از رسول خدا ج آمده است: که کسی که کالای مسروقه خریداری کند در حالیکه می‌داند مسروقه است در گناه و زشتی آن شریک است.

این قوانین موجب محدود شدن دایره تجارت و خرید و فروش حرام می‌گردد. و تک تک افراد جامعه را در ریشه‌کن کردن اینگونه جرائم شریک می‌سازد.

7- کسب و کار از طریق ربا و قمار

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید از عذاب الهی بپرهیزید و هر آنچه از مطالبات ربا باقی مانده فرو گذارید اگر مؤمن هستید.

پس اگر چنین نکرده‌اید بدانید که به جنگ با خدا و پیغمبرش برخاسته‌اید. و اگر توبه کردید اصل سرمایه‌هایتان ازآن شماست نه ستم می‌کنید و نه ستم می‌بیند».

و بنابر گفته رسول خدا ج در روایت «مسلم واحمد» و«اصحاب سنن» که آمده است: «رسول خدا ج خورنده ربا موکل آن را نویسنده و شاهدانش را لعنت کرده است و اینان از لحاظ گناه با هم برابرند».

تحریم ربا شامل تمامی انواع ربا می‌شود مانند: دادن پول به کسی و گرفن پول بیشتر که آن را ربای نسیه گویند دادن جنسی به فردی و گرفتن جنسی بیشتر از او همان جنس در زمان دیگر که آن را ربای فضل گویند بهر صورت ربا چه مبتنی بر جنس یا ثمره کشاورزی بر پول نقد، کم یا زیاد یا هر نوع دیگر باشد، حرام است. طبق قاعده‌ایی که خدایتعالی می‌فرماید:

﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ [البقرة: 275].

«حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است»           

حکمت‌های تحریم ربا موارد ذیل است:

·        رابطه بین تلاش فرد و میزان سودی که بدست می‌آورد وجود ندارد، رباخوار نه کاری می‌کند و نه احتمال دیدن خسارتی دارد و بدون رنج و زحمت سودی بدست می‌آورد.

·        موجب صدمه دیدن اقتصاد اجتماعی به علت افزایش قشر مصرف کننده و بی‌کار و عادت‌کردن به تنبلی و درآمد بی‌درد و سر و تحمیل بار مالی به سایر افراد جامعه است.

·         موجب تقسیم جامعه به دو گروه می‌شود، گروهی ثروتمندان وصاحبان سرمایه و گروهی فقرا و مستضعفین که ثمره تلاش آن‌ها به جیب ثروتمندان می‌رود.

·         باز کردن باب اقدامات و افعال الحادی در کشورها و جوامع اسلامی به خاطر به وجود آمدن شرایط مهلک و زیانباری که از ربا ایجاد می‌گردد.

·         به این دلایل است که اسلام ربا را حرام کرده است و آن را جزو گناهان کبیره به حساب آورده است و انجام دهنده آن را مستحق لعنت خدا و ملائک و تمامی مردمان تا روز قیامت می‌داند.

راه‌هایی که اسلام برای رها شدن از ربا پیشنهاد می‌کند:

1-   مضاربه: یک نفر پول می‌دهد و نفر دیگر با آن کار می‌کند، سود را به نسبت توافق تعیین می‌کنند اگر خسارتی وارد شد فقط به صاحب مال است زیرا فردی که کار کرده است از تلاش و کار خود مایه گذاشته و او هم به نوعی دچار خسارت شده است.

2-   بیع سلم: جنسی را که در آینده حاضر می‌شود حالا می‌فروشد، فردی نیازمند پول است، جنس خود را که در فصل یا زمان مشخصی آماده می‌شود با شروط مذکور در کتاب‌های فقه بفروش می‌رساند، پول آن را حالا دریافت می‌کند.

3-   بیع موجل: قیمت پرداختی در این معامله قدری از معالمه نقدی بیشتر است دین اسلام این نوع معامله را برای سهولت حصول مصالح مردم و رها شدن از ربا تجویز می‌کند.

4-   قرض‌الحسنه: مؤسسات یا بانک‌های قرض‌الحسنه که توسط افراد جماعات یا حکومت تأسیس می‌شوند، از جمله ابزار تحقق تکامل اجتماعی در امت اسلامی است.

گشایش مؤسسات زکات که مبالغ جمع شده را به افراد نیازمند یا فقرای بی‌سرپرست و بی‌سروسامان یا غریبان در راه مانده می‌پردازند و به این صورت نیازشان را برطرف می‌نماید، آنان را از مشکل می‌رهاند و تکافل اجتماعی را متحقق می‌سازد.

آنچه بیان گردید گوشه‌ای از دستورات و صلاحدیدهایی است که برای تک تک افراد جامعه از جانب عقدیه و شریعت اسلامی ترسیم شده است. تا ضامن عدالت اجتماعی و اقتصاد و حافظ کرامت و شخصیت انسانی در طی طریق به سوی اهداف تعیین شده باشد و در این مسیر نیازهایش برآورد و مصالح او را از ما حصل تلاش خود تأمین سازد.

در ارتباط با قمار به عنوان در آمد در همین کتاب بحث کافی شده است که می‌توانید به آن مراجعه نمائید.

پیروی و تقلید جاهلی و حرام از نظر اسلام

امروز با کمال تأسف جوامع اسلامی به عقاید و عاداتی دچار شده‌اند که به علت رسوخ در شخصیت آنان مانند عقاید دینی به آن ایمان دارند و تصور می‌کنند که بر راه درست حرکت می‌نمایند.

در این قسمت تعدادی از این عادات جاهلی برای نمونه بیان می‌شود.

1-   نژاد پرستی و قوم پرستی: در تعدادی از جوامع اسلامی افرادی دیده می‌شوند که فقط از قوم و قبیله خود دفاع می‌کنند و برای ایشان اهمیت ندارد که قومشان بر حق است یا باطل.

درروایت «ابوداود» از «وائله بن الاسقع» آمده است که کسی از پیامبر ج پرسید: ای رسول خدا، قوم پرستی چیست؟

فرمود که این است که قوم و قبیله خود را در مسیر ظلم یاری کنی.

همچنین در روایت «ابوداود» ایضاً آمده است که فرمود: کسی که به قوم پرستی دعوت کند در راه آن بجنگد و به خاطر آن بمیرد از ما نیست.

پیامبر خدا ج مفهوم این جمله را که در زمان جاهلیت رواج داشت که«برادرت را یاری کن چه مظلوم باشد چه ظالم»تغییر داد.

در روایت«بخاری» آمده است که یکبار رسول خدا ج به تعدادی که بر گرد ایشان بودند فرمود: برادرت را یاری کن چه مظلوم باشد و چه ظالم مردم بسیار از این فرموده متعجب شدند وگفتند ای رسول خدا، اگر مظلوم باشد یاری می‌کنیم اما اگر ظالم باشد چگونه؟

پیامبر ج فرمود:«مانع ظلم کردن او شو این یاری تو برای اوست».

و کلام قرآنی در احقاق حق و جانبداری از عدالت هر چند بر خلاف نزدیکان و محبوبان آدمی باشد چه با عظمت است جایی که می‌فرماید:

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَۚ [النساء: 135].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر پای دارندگان عدالت باشید و به خاطر خدا شهادت دهید هر چند شهادتان به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد».

3- افتخار کردن به اصل و نسب

هنور هم می‌شنویم که هستند افرادی که بزرگی و برتری نسبت به مردم دارند در حالیکه بهره‌ای از بزرگی واقعی ندارند و این ادعا فقط بخاطر کاذب به اصل و نسب خانوادگی است.

راستی اصل ونسبی که آدمی را از طریق هدایت به جانب گمراهی سوق دهد چه ارزشی دارد؟ مگر خدایتعالی نمی‌فرماید:

﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ وَلَا یَتَسَآءَلُونَ ١٠١ [المؤمنون: 101].

«هنگامی که در صور دمیده می‌شود. هیچگونه خویشاوندی و نسبت در میان آنان نمی‌ماند و در آنروز از همدیگر نمی‌پرسند!!»                                                                                                                  

پیامبر اکرم ج جام غضب خویش را با کلماتی کوبنده و تکان دهنده بر سر آنانی می‌ریزد که به اصل و نسب خانوادگی افتخار می‌کنند.

درروایت«ابوداود و ترمذی» آمده است که پیامبر خدا می‌فرماید:

تعدادی از شما هستید که به پدران خویش که مردند و زغال جهنم هستند افتخار می‌کنید، تاکید می‌کنم که این اندیشه‌ها را رها کنید در غیر اینصورت در چشم مردم بی‌ارزش‌تر از سوسکی خواهید شد که با دماغش آن را پس می‌زند خداوند ننگ جاهلیت و افتخار به آباء و اجداد را از شما زدود آدمی متقی باشد یا گناهکار فرزند آدم است و از خاک خلق شده است.

بهتر است به مبانی حقوق انسانی که رسول خدا ج در حجه الوداع بیان فرمودند، دقت کنیم:

«ای مردم پروردگارتان یکی است پدرتان یکی است، عرب بر عجم و عجم برعرب، سرخ بر سیاه و سیاه بر سرخ هیچ برتری ندارد مگر به واسطه تقوی» (روایت بیهقی)

2-   از جمله تقالید جاهلی که اسلام بر علیه آن به مبارزه بر خواست نوحه خواندن بر مرده است. زیاده روی در آشکار کردن غم و جزع کردن خراشیدن صورت پاره کردن پیراهن و زدن به سر و صورت جزو افعال جاهلی و غیر اسلامی است. پیامبر خدا از کسانی که به این افعال اقدام می‌کنند بیزاری جسته است.

«بخاری» از «عبدالله بن مسعودس» آمده است:

که «سعد بن عباده» به بیمارس سختی مبتلا شد پیامبر خدا ج همراه «عبدالرحمن بن عوف و سعد ابن ابی وقاص و عبدالله مسعودش» به عیادتش آمدند.وقتی پیامبرخدا داخل اتاق شد اهل خانه بر گرد او حلقه بسته بودند(بد حال بود) فرمود که تمام کرد؟ (فوت کرد؟) گفتند نه هنوز! پیامبر ج گریست حاضران چون گریه پیامبر را دیدند گریستند آن حضرت فرمود: آیا گوش فرا نمی‌دهید! خداوند به خاطر ریختن اشک یا غم و اندوه قلبی مجازات نمی‌کند اما به خاطر این(و به زبانش اشاره کرد) عذاب خواهد کرد و اگر بخواهد رحم خواهد نمود.

اما بدانید که مرده به خاطر گریه اهل و اطرافیان معذب خواهد شد.[21]

در ارتباط با این موارد حرام باید نکات دیگری تذکر داده شوند:

1-   برای هیچ زن و مرد مسلمانی جائز نیست که پوشش خود را به گونه‌ای تغییر دهد که نشانگر حزن و ماتم او باشد، لباس‌های خاص بپوشد یا روش لباس پوشیدن عادی خود را عوض کند که بگوید من در حال ماتم هستم این اعمال جزو اعمال شبیه شدن به غیر مسلمانان است.

در روایت «ترمذی» از «عبدالله بن عمروب» آمده است که رسول خدا ج فرمودند: کسی که از غیر مسلمانان تقلید کند، از ما نیست. از یهود و نصاری تقلید نکنید! و در روایت دیگر آمده است که: کسی از گروهی تقلید کند جزو آنان است.

2-   از دیگر نمونه‌های تقلید جاهلی، استفاده از نوای موسیقی نوین پیشاپیش جسد یا در مجلس عزاست. این اقدام نه تنها یک عمل ناپسند و مقلدانه است، براساس احادیث مذکور در ارتباط با تحریم آلات و استماع موسیقی حرام است.

3-   از عادات زشت دیگر در مراسم عزاداری پخش کردن سیگار یا نوشابه در مجلس خصوصاً در هنگام قرائت قرآن است. این اقدام جزو قبیحترین کارها از نظر اسلام بوده و بی‌حرمتی نسبت به قرآن است.

قبر هر چه ساده‌تر باشد بهتر است

روایت است که پیامبر خدا ج پس از دفن فرزندش ابراهیم، قبر را تسطیح نمود، بر روی آن سنگ ریزه ریخت و رویش مقداری آب پاشید. اما سنت است که بر روی قبر علامتی گذاشته شود که باز شناخته شود. پیامبر خدا سنگی بر روی قبر «عثمان بن مظعونس» بر روی سر او گذاشت. و فرمود: به وسیله این سنگ قبر برادرم را تشخیص می‌دهم. در روایت «مسلم از ابن عباسب» آمده است که روزی رسول خدا ج از کنار دو قبر عبور می‌کرد فرمود: هوشیار باشید که مرده‌های این دو قبر عذاب می‌شوند هر چند مرتکب گناه کبیره نشده‌اند، یکی از آن‌ها سخن چیده بوده است و دیگری به خوبی ادرار خود را پاک نمی‌کرده است(از آن حذر نمی‌کرده است) پس رسول خدا ج شاخۀ نخلی طلب کرد و آن را به دو نیم تقسیم نمود نیمی را بر یک قبر و نیم دیگر را بر قبر دیگر قرار داد. فرمود: شاید این دو شاخه مقداری از عذاب آن‌ها را بکاهد.

و بدرستی چند درصد بازماندگان؛ حدود الهی را رعایت می‌کنند؟ و چه تعداد از آنان به جای قبور به بناء مساجد، مدارس یا بیمارستان مبادرت می‌کنند؟ به نیت آنکه ثواب آن به فرد از دست رفته‌شان برسد. درست فرمود رسول خدا ج که: «وقتی بنی آدم می‌میرد دستش از انجام اعمال خیر کوتاه می‌شود مگر در سه مورد: صدقۀ جاریه،دانشی که سودمند باشد یا فرزند صالحی که برایش دعای خیر کند»

روایت «بخاری». در «ادب المفرد»

4-عادت‌های دیگری که اسلام آن‌ها را حرام کرده است

از نمونه‌های عادت‌های جاهلی و غیر اسلامی که در جوامع مختلف ریشه دوانده است،جمع شدن مردم در محافل و مجالس عروسی گوش دادن به موسیقی و خواننده رقص مردان و زنان، شراب خواری، خنده‌ها و حرکات آنچنانی از جانب مست‌های لایعقل، بمثابه گلوله‌های مسمومی هستند که از جانب این شهوت پرستان، حاضران مجلس را مورد هدف قرار می‌دهد. و چه انسان‌هایی که تحت تاثر این مجامع دچار انحراف شدند. همه این عواقب به علت اثر شوم این اجتماعات پر فسق و فجور و بیهوده و تقالید جاهلانه آمیخته با جرم و گناه است.

با توجه به آنچه راجع به حکم اسلام در ارتباط با آواز و موسیقی و رقص و شراب و اختلاط مردو زن گفته شد، نیازی به تکرار دیده نمی‌شود و مراجعه به آن کفایت می‌کند.

·        از نمونه دیگر عادت جاهلی که در بعضی جوامع به چشم می‌خورد نسبت دادن بچه به غیر پدر است که از عادات بسیار زشت و ناپسندی است که بنابر آنچه نبی اکرم فرموده‌اند، فاعل آن مستوجب لعنت خداوند و ملائک و تمامی مردم است.

در روایت شیخان از رسول خداص آمده است که فرمود:

کسی که مدعی نسبت به غیر پدر یا متمایل به غیر والدین یا سرپرست حقیقی خود باشد، پس مشمول لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم است که خدایتعالی نه توبه‌اش را می‌پذیرد و نه فدیه‌اش را (در برابر خطائی که کرده‌است مقصود است[22])

همچنین در روایت شیخان از«سعد بن ابی وقاصس» آمده است که پیامبر ج فرمود:کسی که ادعای نسبت به غیر پدرش را داشته باشد در حالی که می‌داند پدرش نیست بهشت بر او حرام خواهد بود.

از این قاعده می‌توان حرام بودن تلقیح مصنوعی را نتیجه گرفت. تلقیح مصنوعی عبارت است از قرار دادن نطفۀ مرد بیگانه در رحم زنی که برایش حلال نیست به قصد تولد کودک که تقریباً جرمی است معادل زنا در چهارچوبه چنین گناهی است زیرا هر دو منجر به ایجاد بچه‌ای می‌شوند که محصول ارتباطی حرام و به شیوه‌ایی حرام انجام می‌گیرد که مورد تنفر ارزش‌های اخلاقی و ادیان آسمانی است.

اما فرزند خواندگی به مفهوم تربیت و نگهداری و پرورش بچه سر راهی یا یتیم از نظر شرع جایز است. به شرط آنکه بچه را به مرد به عنوان پدر منتسب نکنند و احکام فرزند و پدر را برایشان جاری نسازند.

پرورش و نگهداری چنین فرزندانی بدون تردید موجب اجرا اخروی در بهشت خداوندی است زیرا در روایت«بخاری و ابوداود و ترمذی» از رسول خدا ج آمده است که فرمود: من نگهدارنده یتیم در بهشت اینطور هستیم و به انگشت وسط و سبابه خودشان اشاره فرمودند و آن‌ها را از هم باز کردند.

و البته نگهدارنده یتیم یا بچه سر راهی می‌تواند در زمان حیاتش هر چه از مالش بخواهد برای ایشان خرج کند و در حدود  مال خود را پس از مرگ به عنوان ارث برای او وصیت نماید.

·         از جمله عادت‌های جاهلی که بسیار متداول و شایع شده است خوردن مهر دختران و محروم کردن آنان از ارث است.

خداوند سبحان حق معینی به نام مهر برای زن قائل شده است، این حق در مورد ارث هم صادق است. بنابراین پدر و مادر، برادر یا همسر و هیچکس دیگر نمی‌توانند حق ارث زن یا مهریه او را ضایع سازد.

در ارتباط با تثبیت حق ارث برای زنان در قرآن کریم آمده است:

﴿لِّلرِّجَالِ نَصِیبٞ مِّمَّا تَرَکَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٞ مِّمَّا تَرَکَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ کَثُرَۚ نَصِیبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧ [النساء: 7].

«برای مردان و برای زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جای می‌گذارند سهمی است خواه آن ترکه کم باشد یا زیاد، سهم هریک را خداوند مشخص و واجب گردانده است».                                       

و در ارتباط با تثبیت مهریه زنان نیز آمده است:

﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّکَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَیۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَیۡ‍ًٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٢٠ [النساء: 20].

«و اگر خواستید همسری را به جای همسری بر گزینید، هر چند مال فراوانی مهر یکی از آنان کرده باشید برای شما درست نیست که چیزی از آن مال دریافت دارید آیا با بهتان و گناه آشکار آن را دریافت می‌دارید.

﴿وَکَیۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُکُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنکُم مِّیثَٰقًا غَلِیظٗا ٢١ [النساء: 21].

و چگونه آن را باز پس بگیرید و حال آنکه با یکدیگر آمیزش داشته‌اید و هریک بر عورت دیگری اطلاع پیدا کرده‌اید و زنان پیمان محکمی(به هنگام ازدواج) از شما گرفته‌اند».                                                     

پس هرکس با شرع الهی در امر ارث و مهریه مخالفت نماید به حقیقت از راه راست منحرف شده است، و از آنچه که خدایتعالی در کتابش بر آن تاکید ورزیده است دور گشته است، در اینصورت نیز مستحق عذاب و انتقام روز قیامت است روزی که نه مال فایده‌ایی دارد و نه فرزند مگر آنکه کسی با قلبی سالم به پیشگاه خداوند برود.

آنچه بیان کردیم مهمترین محرمامتی بود که اسلام از آن نهی نموده و برحذر داشته است و مرتکب آن را به عذاب خدایی تهدید کرده است.

پس ای برادر مربی بر تو لازم است قبل از هر کس از این موارد حرام دوری کنی و بمثابۀ الگویی برای اطرافیانت عمل نمایی و خصوصاً به طریق اولی افرادی را راهنمایی کنی و از لغزش و گمراهی بازداری که مسئول تربیت ایشان هستی اگر چنین کنی خدایتعالی به تو پاداش نیکو می‌دهد و جزایت را برای روز واپسین ذخیره می‌سازد عبادات را می‌پذیرد و دعایت را مستجاب می‌کند، در دشواری راه گشایشی باز می‌کند، و در هر تنگی و عسرت به فریادت خواهد رسید و در روز قیامت در جمع اولیاء و برگزیدگانش و همراه با ملائک و فرستادگانش و راستگویان و شهداء تو را محشور خواهد کرد و چه نیکو همراهانی هستند آنان.

پس به آنچه سید وجود رسول گرامی ج می‌فرماید به دقت گوش کن، که در ارتباط با کسانی سخن می‌گوید که غذا و آشامیدنی و لباس ایشان حرام است، خوب دقت کن تا بدانی تا چه حد از خداوند دورند و مورد غضب اویند.

در روایت«مسلم» از«ابوهریرهس» آمده است که رسول خدا ج فرمود:

خداوند پاک است و جز پاک نمی‌پذیرد، خدایتعالی به مؤمنین همان امر نمود که به پیامبرانش آنجا که فرمود:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ ٥١ [المؤمنون:51].

«ای فرستادگان(من) از هر آنچه پاک است بخورید و عمل نیک انجام دهید».

و می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ [البقرة: 172].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید از هر آنچه پاک است که روزی شما کردیم، بخورید».

پس یاد فرمود از مردمی که سفر طولانی می‌کند غیار آلودگی و ژولیده دستانش را به سوی آسمان بلند کرده خدایا خدایا می‌کند. در حالیکه غذایش، آشامیدنی‌اش لباسش حرام است و یا حرام تغذیه شده است چنین کسی دعایش مستجاب می‌شود؟

و در روایت «بیهقی و ابونعیم» از حضرت «ابوبکرس» آمده است که: رسول خدا ج فرمود: هر بدنی که با تغذیه حرام رشد کند، آتش به آن سزاوارتر است و پناه بر خدا که ما هم جزو آنانی باشیم که مستحق عذاب جهنمند و از آنانی که دعا می‌کنند، اما متسجاب نمی‌گردد. ما تمنای پذیرش این دعا را داریم و خداوند از همه به اجابت دعا و پاسخ تمنا، شایسته‌تر است.

آنچه بیان گردید مهمترین قواعد اسلامی در جهت تربیت فرزندان بود که این دستورها همگی در ذیل دو قاعده اساسی جای می‌گیرد:

اول: ارتباط.

دوم: برحذرداشتن و مانع‌شدن

زیر مجموعه ارتباط موضوعات گوناگونی بود همانطور که گفتیم:

-        ارتباط اعتقادی با فرزند موجب حفاظت عقیدۀ او در ارتباط با انحراف و الحاد است.

-         ارتباط روحی عامل محافظت اخلاقی و روانی او بوده او را از بی‌و‌بند و باری و فساد مانع می‌شود.

-         ارتباط فکری عاملی است که تصورات غلط او را در ارتباط با مفاهیم بی‌ارزش و مطالب بی‌پایه تصحیح می‌کند.

-         ارتباط اجتماعی موجب صیانت شخصیت از خود‌خواهی، خودمداری و تند‌روی خواهد بود.

-         ارتباط ورزشی عاملی است که در جهت مقابله با ضعف و سستی و بیهوده‌گی و یافتن نشاط و شادابی.

در ارتباط با قاعده ممانعت یا برحذر داشتن هم موارد متعددی مطرح شد از جمله:

برحذر داشتن از الحاد که فرزند را از نفی وجود خداوند و ادیان آسمانی باز داریم.

و بازداشتن از سرگرمی‌های حرام که موجب تزلزل شخصیت و از بین رفتن کرامت انسانی است.

برحذر داشتن از دوستان بد که موجب کشیده شدن فرزند به جانب زندگی آلوده و غرق در شهوت و مذلت است.

برحذر داشتن از تقلید کورکورانه که عامل تحقیر شخصیت و به هدر رفتن ارزش انسانی است.

ممانعت از مفاسد اخلاقی که فرزند را به منجلاب فحشاء و گرداب رذیلت و پستی می‌کشاند.

ممانعت از حرام که برحذر داشتن فرزند از عذاب جهنم و غضب خدایتعالی و انواع بیماری‌ها و آلام است.

پس اگر چنین است، بر شما لازم است که با تمامی توان خود هر آنچه از امکانات دارید، تا حد ممکن در اجرای انواع ارتباط‌های تربیتی و دستورات ممانعت، تلاش نمائید.

در اینصورت است که فرزند اصلاح می‌‌شود عقیده‌اش تثبیت می‌گردد. اخلاقش پایدار جسمش قوی عقلش بارور و شخصیتش متکامل خواهد بود.

اما در اینجا لازم است تذکر دهم که باید این دو قاعده یعنی ارتباط و ممانعت در کنار هم و با توجه به یکدیگر اجراء شود. انفکاک این دو جنبه موجب انحراف فکری و اخلاقی و روانی فرزند خواهد شد.

و چه بسیار دیده‌ایم و شنیده‌ایم که تعدادی از فرزندان به مساجد رفت و آمد می‌کنند، با مربیان دینی در تماسند با دوستان شایسته معاشرت می‌کنند، اما دچار عقاید باطلی شده‌اند، مثلاً: اینکه دین اسلام فقط محدود می‌شود به قضایای ایمانی و اعتقاد به غیب و عبادات و وظایف عبادی فردی و کاری به حکومت و قضایای سیاسی و برنامه زندگی ندارد.

یا اینکه دچار انحرافات اخلاقی مهمی شده‌اند. مثلاً مدعی هستند که آبجوو حلال است.

استفاده از تلویزیون (آنهم به صورت فعلی) اشکالی ندارد اگر ربا کم باشد حرام نیست. گوش دادن به موسیقی مستهجن مباح است.

تا دچار امراض روحی شده‌اند که می‌پندارند باید گوشه‌نشینی و عزلت اختیار نمایند از مردم دور باشند و دائماً در کنج عبادت بسر برند.

پس ای برادر مربی لازم است، توازنی بین این دو جنبه از تربیت برقرار کنی. باید همه جانب ایجاب را داشته باشی هم جانب سلبی را با فرزندت در همه حال همراه باشید تا اگر دیدی منحرف می‌شود، براه راستش بر گردانی یا اگر در عقیده‌اش دچار لغزش شد. با نور حق او را بینا کنی قلیش را با ایمان منور گردانی و هرگاه در رفتارش انحرافی احساس کردی، او را از نتایج شوم آن برحذر داری و با ارتباط متین و رهنمودی نیکو هدایت نمائی. پس آنچه گفتیم قواعد و پایه‌های اساسی تربیت بود که شایسته است مربیان بر وفق آن عمل نمایند و بر سیر آن طی طریق کنند.




[1]- ذراع، فاصله نوک انگشتان تا آرانج تقریباً 70-50 سانتی‌متر، باع، فاصله انگشتان دو دست وقتی به طور کامل دو دست باز شده و به حالت افقی است. هروله، رفتن به سرعت، حالت بین راه رفتن معمولی و دویدن.

[2]- لازم به ذکر است که «عاشورا» روزی است که قوم بنی‌اسراییل از دست فرعون و لشکریان او رهایی یافتند و روزه تاسوعا و عاشورا به همین مناسب است و از قدیم الایام روزه عاشورا وجود داشته و اسلام هم آن را تقریر نموده و مورد تأیید خود قرار داده است و بنابراین با شهادت امام حسینس ارتباطی ندارد. (مترجم)

[3]- و 2- به نقل از کتاب «التصوف الإسلامی والإمام الشعرانی» نوشته طه عبدالباقی سرور ص (75-70).

[4]- همان

[5]- به نقل از کتاب «التصوف الاسلامی والإمام الشعرانی» نوشته طه عبدالباقی سرور ص (75-70).

[6]- از امام علیس پرسیدند: آیا پیامبر خدا شما را از سایر مردم متمایز ساخته است؟ فرمود: نه! قسم به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را آفرید مگر به صورت بینشی که خدای تعالی در قرآن به بنده‌اش می‌بخشد. (روایت بخاری و ابوداود و نسایی)

[7]- کتاب التصوف الإسلامی والإمام الشعرانی نوشته طه عبدالباقی سرور ص (75-70)

[8]- شرح الطریقة المحمدیة للشیخ عبدالغنی النابلسی ج 1 ص 175.

[9]- شرح الحکم لابن عجیبه ج 1 ص 76.

[10]- الرسالة القشیریة ص 19.

[11]- تصوف در نظر آنان به معنی «صفا» است زیرا صفا و پاکی صوفی بیش از دیگران است.

تخالف الناس فی الصوفی واختلفوا

 

وکلهم قال قولاً غیر معروف

لست أمنح هذا الإسلام غیر فتی

 

صافی، فصوفی حتی سمی الصوفی

لیس التصوف لبس الصوف ترقعه

 

وتتبع الحق والإسلام والدینا

مردم در ارتباط با اهل تصوف اختلاف نظر دارند و هر کدام از آنان در این مورد سخن خطایی می‌گوید و من چنین عنوانی را جایز نمی‌دانم مگر برای جوانی پاکدل و با صفا

تصوف آن نیست که لباس خشن بپوشی یا در هنگامی که شعر می‌سرایند گریه کنی

تصوف یعنی آن‌که درونت بدون هیچ کدورتی پاک و با صفا شود و از دین اسلام و راه حق پیروی کنی.

[12]- مقصود حرکت اسلامی است.

[13]- داخل پرانتز از مترجم.

[14]- مؤلف محترم ظاهراً توجهی به دختران نکرده است. لباس دختران در ورزش همان حد حجاب مذکور برای زنان می‌باشد.

[15]- به کتاب اینجانب (تعدد الزوجات والحکمة من تعدد أزواج النبی ج) رجوع نمایید. (مؤلف)

[16]- به کتاب اینجانب به نام (التکافل الاجتماعی فی‌الإسلام) و کتاب مرحوم سید قطب به نام (العدالة الاجتماعیة) رجوع کنید.

[17]- به کتاب (الشیوعیة والإسلام) نوشته مرحوم عباس محمود عقّاد و احمد عبدالغفور عطار و تفسیر فی ظلال القرآن نوشته سید قطب در ارتباط با این آیه مراجعه کنید.

[18]- البته در کتاب «استاد قرضاوی» به نقل از «شوکانی» آمده است که در روایت نقل شده از «ابن مسیب» آمده که روایت شده است که برای بازی به شرط عدم شرط‌بندی رخصت داده شده است، اما باید گفت در حدیث مذکور لغت «روی» آمده (یعنی روایت شده) که این لغت دال بر ضعف حدیث است در حالی که آنچه که از حدیث ضعیف باشد مبنای حکم نیست، اما آنچه که در اینجا بیان می‌دارم دلیلی است در مقابل کسانی که به جواز آن حکم می‌کنند و باید گفت درست آن است که افراد را به حق قیاس کنیم نه حق را به افراد (مؤلف).

[19]- توضیح از مترجم است

[20]- از جمله منابع اصلی اینجانب در این بحث کتاب استاد قرضاوی «الحلال و الحرام» می‌باشد. (مترجم)

[21]- مقصود آن حضرت گریه همراه با سر و صدا و نوحه خوانی است (مؤلف)

[22]- جمله داخل پردانتز از مترجم است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد