اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصل دوم: قواعد اساسی تربیت

فصل دوم:
قواعد اساسی تربیت

اسلام با قواعد تشریعی فراگیر و مبادی تربیتی جاودان خود، برنامه‌ها و راه‌حل‌های تربیتی ویژه‌ای جهت رسد و نمو عقیدتی و اخلاقی، جسمی، عقلی، روانی و اجتماعی فرزند، تجویز نموده است و هم‌چنان که ملاحظه فرمودید، علایم راهنمای این مسیر واضح است، مراحل آن به سادگی قابل اجراست، اما اهداف بزرگی را دنبال می‌کند، که اگر در تکوین نسل‌ها و تربیت جوامع و امم به کار گرفته شود، امت، امتی دیگر و نسل‌ها، نسلی دیگر خواهند شد و در صلابت عقیدتی و رفعت اخلاقی و نیروی جسمی و پختگی عقل و زیبایی برخورد، به اوج، نایل می‌شوند و برای دست‌یابی به عظمت و بزرگی و جاودانگی معنوی همانند پدران و گذشتگان‌مان، مستعد و توانا می‌شوند و بار دیگر برای تجدید تاریخ پاکان و وارستگان و برپایی جامعه‌ای همانند جامعه یاران و پیروان پیامبر خداص، برمی‌خیزند.

قبل از شروع توضیح و تبیین قواعد اساسی تربیت که باید مورد توجه مربی قرار گیرد تا در تکوین شخصیت فرزند و آماده نمودن انسان متعادل و متوازن آن‌ها را به کار گیرد، لازم است به اختصار در ارتباط با صفات اساسی مربی بحث کنیم، خصوصیاتی که وجود آن‌ها در مربی برای تأثیر گذاشتن بر کودک و نوجوان ضروری است تا نصایح و رهنمودهای والدین را با نیروی بیشتری اجابت کند.

صفات اساسی مربی

1- اخلاص

مربی واقعی باید نیت، خود را از هر شایبه‌ای خالص گرداند و در هر عمل تربیتی که به آن اقدام می‌کند چه امر باشد چه نهی چه نصیحت باشد چه مراقبت و مجازات، فقط در طلب رضایت الهی باشد.

مربی مخلص به جز میوه‌ای که از بنیان نهادن درخت تنومند تربیت اسلامی با استمرار و ثبات خویش دریافت می‌کند، به پاداش و رضایت الهی نیز نایل می‌شود و به جایگاه اقامت جاودان در باغ‌های بهشت در جایگاه صدق و راستی در کنار آن پادشاه مقتدر هستی، دست می‌یابد.

اخلاص در سخن و کردار هر دو از پایه‌های ایمان و از مقتضیات اسلامی است، خداوند سبحان عمل عاری از اخلاص را نمی‌پذیرد، و به صراحت و جزم و تأکید این مفهوم را در آیات با عظمت، در کتابش قرآن بیان می‌فرماید. این موضوع هم‌چنین به کرات در حدیث‌های رسول اکرمص آمده است.

خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ ٥ [البینة: 5].

«در حالی که آنان (اهل کتاب) مأمور بودند که فقط خداوند را عبادت کنند. در حالی که دین را برای او خالص می‌کنند و متمایل به حق باشند و نماز را به پا دارند و زکات را بدهندو این دین با ارزش است».

و هم‌چنین می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠ [الکهف: 110].

«پس آن کس که به ملاقات پروردگارش امیدوار است باید عمل کند، عملی شایسته و در بندگی پروردگارش احدی را شریک ننماید».

و پیامبر بزرگوارص فرمود: «ارزش اعمال به نیت است و ملاک سنجش در نهایت، قصد فرد خواهد بود».

بنابراین شایسته است که مربیان عزیز پس از فهم اهمیت اخلاص نیت، تلاش کنند که نیت خویش را خالص نمایند و برای آن‌که اعمالشان مورد رضایت الهی باشد با کردار خود فقط در صدد کسب رضایت او باشند و به این ترتیب، رضایت و محبت قلبی را بین فرزندان، همکاران و سایرین کسب نمایند.

2- تقوا

تقوا از ممتازترین صفاتی است که واجب است پدر و مادر و هر مربی دیگری به آن متصف باشند، اندیشمندان ربانی تقوی را این‌چنین تعریف کرده‌اند: خداوند تو را در جایی نبیند که نهی فرموده است.

یا هم‌چنان که بعضی گفته‌اند، تقوا، پرهیز از عذاب الهی با عمل صالح است و ترسیدن از او در آشکار و نهان.

در هر صورت هر دو تعریف حول محور واحدی دور می‌زند که همانا پرهیز از عذاب الهی با مراقبت و محاسبه دایمی است و التزام به برنامه الهی در آشکار و نهان و کوشش مداوم در انتخاب حلال و پرهیز از حرام است.

مفاهیم مورد بحث راجع به تقوا را در کلامی از عمربن خطابس شنیدیم آن‌جا که «ابی بن کعب»س سؤال کرد که تقوی چسیت؟ فرمود: آیا تا به حال راهی پر از خار و خاشاک را طی کرده‌ای؟ گفت: آری!

فرمود: چه کردی؟

گفت: سعی کردم و تلاش نمودم [که خاری در پایم فرو نرود].

فرمود: تقوی این‌چنین است، (مقصود پرهیز دایمی از گناه و آلوده شدن به حرام مانند پرهیز از فرو رفتن خار به پای، در راه پر از خار) برای همین است که تشویق و امر به تقوی در تعداد بسیاری از آیات خداوند سبحان آمده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ [آل عمران: 102].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چنان‌که سزاوار است از خدا بترسید».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا ٧٠ [الأحزاب: 70].

«ای کساین که ایمان آورده‌اید از خداوند بترسید و سخن درست بگویید».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ [الحشر: 18].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا بترسید و هر نفسی بنگرد که برای فردا (قیامت) چه پیش فرستاده است».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ ١ [الحج: 1].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید از پروردگارتان بترسید، به درستی که لرزش روز قیامت حادثه عظیمی است».

﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ [الطلاق: 2- 3].

«و آن کسی که از خدا بترسد خدای تعالی برای او گشایشی قرار می‌دهد و به او از جایی که به حساب نمی‌آورد، روزی می‌رساند».

از پیامبر اکرمص سؤال کردند که گرامی‌ترین برای او گشایشی قرار می‌دهد و به او از جایی که به حساب نمی‌آورد، روزی می‌رساند.

در روایتی از مسلم آمده است که پیامبر اکرمص فرمود: «دنیا جذاب و شیرین است و خداوند شما را در آن جانشین ساخته، پس نظر می‌کند، ببیند چه می‌کنید. پس، از دنیا بپرهیزید و از زنان بپرهیزید (مقصود در هر دو مورد جهت حرام و نامشروع آن است). به درستی که منشأ اولین فته در میان بین‌اسراییل زنان بودند.

از پیامبر گرامیص سؤال کردند: «بیشترین عاملی که باعث ورود مردمان به بهشت می‌شود چیست؟ فرمود: تقوا و حسن خلق (روایت ترمذی)».

در روایتی دیگر آمده است که «از خدا بترس هر کجا که باشی و پس از هر عمل بدی، عملی نیک انجام بده که آن را محو می‌کند. و با مردم به نیکویی برخورد کن». (روایت احمد و حاکم و ترمذی).

«طبرانی» نیز روایت می‌کند که پیامبر خداص فرمود: از خدا بترسید، بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، هم‌چنان که دوست دارید به شما نیکی کنند».

مربی قبل از هر کس دیگری مشمول این اوامر و رهنمودهاست، زیرا الگویی است که نظرها متوجه اوست و سایرین در رفتار به او اقتدا می‌کنند و قبل از هر کسی مسؤول تربیت فرزند بر اساس ایمان و سلوک اسلامی است.

لازم به تأکید است که اگر مربی تقوا را در وجود خویش تحقق نداده باشد و در رفتار و روش زندگی به اسلام ملتزم نباشد فرزندش دچار انحراف خواهد شد و در لجن‌زار فساد و بی‌اخلاقی غوطه می‌خورد در بیابان گمراهی و نادانی، گم می‌شود. چرا؟ زیرا فرزند با چشم خود می‌بیند که مسؤول تربیت و راهنمایی او، خود آلوده است و در افعال منکر غرق است و در شهوت و بی‌بند و باری دست و پا می‌زند و از طرف دیگر رادع و مانعی الهی و عقیدتی ندارد و مراقبت باز دارنده‌ای بر او سلطه ندارد و از درون نیز دستاویزی محکم ندارد، پس طبیعی است که تصور نماییم آلوده شود، و در محیط جاهلی آن هم در این دوره گمراهی و واژگونی ارزش‌ها، بلغزد و منحرف شود.

پس ای مربیان عزیز، اگر طالب هدایت و اصلاح جگرگوشه‌های خود هستید و می‌خواهید عزیزانتان در دنیایی از صفا و پاکی زندگی کنند، به خوبی این حقیقت را دریابید و در صحنه عمل، تحقق بخشید.

در ارتباط با تربیت با بهره‌گیری از الگو مفصلاً بحث کردیم که می‌توانید مراجعه فرمایید.

3- علم

بدون تردید، مربی باید به اصول تربیت اسلامی و امور حلال و حرام آگاه بوده و نسبت به مبادی اخلاقی درایت تام داشته و واجد ادراکی درست از نظام و قواعد شریعت اسلامی باشد. چرا؟ زیرا آگاهی نسبت به موارد فوق‌الذکر، از مربی، انسانی عالم و با حکمت می‌سازد که هر چیز را در جای خود قرار می‌دهد و کودک را بر مبنای اصول و بنابر مقتضای اندیشه اسلامی تربیت می‌کند و بر مبانی متین قرآنی و رهنمود نبوی و گروه اول یاران رسول خداص و پیروان آنان پیش می‌رود.

اما اگر مربی جاهل باشد ـ خصوصاً نسبت به قواعد اساسی تربیت ـ فرزند دچار جمود روانی و انحراف اخلاقی و ضعف روابط اجتماعی می‌شود، به موجود بی‌فایده‌ای تبدیل می‌گردد که اهمیت و اعتباری در هیچ جنبه‌ای از زندگی فردی و اجتماعی نخواهد داشت، زیرا به قول معروف از کوزه همان برون تراود که در اوست. حوضی که خالی از آب است، چگونه می‌تواند دیگران را سیراب سازد و چراغی که فاقد نور است، چگونه می‌تواند اطرافش را روشن سازد، پس چه جنایتکار است پدری که نسبت به تربیت فرزندانش، جاهل است و چه بدبخت خواهد بود، فرزندی که تحت تربیت آن مربی است که از شریعت کناره گرفته است.

بدون تردید مسؤولیت مربیان در برابر خدایشان بزرگ است و توقف در برابر خداوند روزی که اعمال به او عرضه می‌شود بسیار سنگین است ﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ ٢٤ [الصافات: 24] «آنان را متوقف کنید که مورد سؤالند، و آن هم در روزی است».

که دیگر کثرت ثروت و فرزندان هیچ سودی ندارد.

و خدا رحمت کند شاعر را که گفت:

لا تأخذ العلم إلا عن جهابذة

 

بالعلم نحیا وبالأرواح نفدیه

أما ذوالجهل فارغب عن مجالسهم

 

قد ضل من کانت العمیان تهدیه

علم را فقط از آنانی بیاموز که ماهرند و خوب و بد را از یکدیگر تمییز می‌دهند، به واسطه دانش است که ما زنده‌ایم و جان خویش را فدای آن خواهیم کرد.

اما از مجالس انسان‌های جاهل دوری کن، زیرا کسی که به واسطه نابینایان راهنمایی شود، گمراه خواهد شد.

به این دلیل، شریعت مقدس اسلام به تعلیم بسیار توجه دارد و به آن تشویق می‌کند و عنایت به تکوین و تکامل عملی عملی از بارز‌ترین جنبه‌های فایق شدن این دین عظیم بود.

آیات و احادیث تشویق‌کننده و دعوت‌گر به آموزش علمی بیش از حد شمارش و محاسبه است و در این‌جا فقط به پرتوهایی از این خورشید فروزان اکتفا می‌کنیم:

و اما آیات در این باب:

﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ [الزمر: 9].

«بگو آیا برابرند آنان‌که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند».

﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ [المجادلة: 11].

«خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده‌اند و آنان را که دارای دانشند به مراتبی و درجاتی بالا می‌برد».

﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤ [طه: 114].

«و بگو پروردگارا بر علم من بیافزای».

و احادیث در این مورد:

-      کسی که راهی را برای فراگیری دانشی بپیماید، خدای تعالی راه بهشت را بر او هموار خواهد کرد. (رویات مسلم)

-      دنیا و هر آن‌چه در آن است ملعون است، مگر ذکر خدای تعالی و آن‌چه خدا دوست می‌دارد و نیز دانشمند و آن‌که در پی فراگیری دانش است. (روایت ترمذی)

-      طلب علم بر هر انسان مسلمانی واجب است. (روایت ابن ماجه)

پس شایسته است که مربیان عزیز پس از این رهنمودهای قرآنی و سفارشات نبوی به علم سودمند و برنامه‌های تربیتی مناسب، مجهز شوند تا با تلاش پیگیر خویش نسلی مسلمان تربیت نمایند که پایه‌های عزت اسلامی و حکومت قدرتمند اسلام در پی‌ریزی کنند و تحقق آن برای خداوند سخت نخواهد بود.

4- صبر و بردباری

یکی از عوامل اساسی موفقیت مربی و ادا نمودن وظیفه مهم تربیتی و مسؤولیت تکوین اخلاقی و اجتماعی، صفت توازن اخلاقی و بردباری و تحمل است، مربی بردبار شاگردش را مجذوب می‌کند، بنابراین ندای مربی را اجابت خواهد نمود و به همین دلیل به آداب پسندیده آراسته می‌شود و از اخلاق رذیله پاک می‌گردد، مانند ماهی تابان است که در آسمان جامعه‌اش می‌درخشد، و موجودی است که بر خاک راه می‌رود.

به همین دلیل اسلام به صبر و بردباری بسیار تشویق می‌کند و برای همین، ترغیب مذکور را در بسیاری از آیات قرآنی و احادیث نبوی مشاهده می‌کنیم، صبر و بردباری از والاترین فضایل اخلاقی است که بر تارک مجموعه آداب انسانی می‌درخشد، خصلتی در اوج کمال و بالاترین مدارج اخلاق.

و اما آیات در این باب:

﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤ [آل عمران: 134].

«و فرو برندگان خشم و در گذرندگان از مردم و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩ [الأعراف: 199].

«و عفو را بگیر و به معروف امر کن و از نادان روی گردان».

﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ٤٣ [الشوری: 43].

«و برای کسانی که صبر کند و درگذر به درستی که صبر و گذشت او از بهترین کارهاست».

﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣٤ [فصلت:34].

«و بدی را به آن‌چه که نیکوتر است دفع کن، در آن هنگام آن‌که بین تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرامی است».

و احادیث در این مورد:

-      «مسلم» روایت می‌کند که پیامبر اکرمص خطاب به «اشج عبد القیس» فرمود: «به درستی در تو دو خصلت وجود دارد که خداوند آن‌ها را دوست می‌دارد و آن دو خصلت، بردباری و پایداری است».

«ابوهریرهس» می‌‌گوید: مردی به پیامبر خداص گفت: مرا نصیحت کن! فرمود: «خشمگین مشو»! و این توصیه را چندین بار تکرار کرد.

-      در حدیث دیگری آمده است که فرمود: «قدرتمندی انسان به پهلوانی و نیروی جسمی نیست، قدرتمند واقعی کسی است که بر نفس خویش هنگام خشم، مسلط است». (متفق علیه)

-      و در حدیث دیگرای آمده که فرمود: «آسان‌گیر باشید و سخت‌گیری نکنید، مردم را مسرور سازید و موجب پراکندگی و تنفر آنان نگردید».

نرمی در کارها یکی از فروع صبر و بردباری است.

در روایتی از نبی اکرمص آمده است که فرمود: «خداوند با نرمش است و نرمی را در تمامی کارها دوست دارد». (متفق علیه)

-      و هم‌چنین فرموده است: «خداوند با نرمش است و در نرمی می‌بخشد به آدمی آن‌چه را که در هنگام شدت و ... نمی‌بخشد». (روایت مسلم)

بنابراین بر مربیان واجب است که با صفات بردباری و نرمی آراسته شوند تا بتوانند اصلاح را برای امت و هدایت را برای نسل‌ها و تربیتی استوار را برای فرزندان به ارمغان آورند.

قصد ما از عنوان کردن این صفت آن نیست که مربی همواره و در هر صورت بردبار باشد و در هر عملی که فرزند انجام می‌دهد نرم‌خوی و آسان‌گیر باشد، مقصود آن است که مربی خود را بدون آن‌که دچار خشم شود یا حالتی انفعالی پیدا کند، کنترل نماید و در صورتی که مربی مصلحت دید که مجازات انجام شود، بدون تأخیر در زمان مناسب آن را اعمال نماید تا اصلاح امر و استقامت اخلاقی فرزند تحقق یابد و به درستی کسی که حکمت نصیب او شده باشد خیر فراوانی برایش حاصل شده است که در مبحث تربیت به وسیله مجازات به تفصیل از آن سخن گفته‌ایم.

5- احساس مسؤولیت

از جمله امور مهمی که باید مربی با تمامی وجود و از اعماق قلب و ذهنش دریابد، مسؤولیت بسیار سنگینی است که در تربیت ایمانی و سلوکی و تکوین و تکامل جسمی و روحی فرزند و تعالی عقلی و اجتماعی او به عهده گرفته است. این احساس، پدر و مادر را وادار می‌کند که با همه نیروی خود مواظب و مراقب جگرگوشه خود باشند و در امر تأدیب او و رهنمود و راهنمایی او دائماً با او همراه گردند و بدانند که اگر از او غافل گردند و نسبت به او بی‌توجه باشند به تدریج و گام به گام فساد کشیده می‌شود و اگر این غفلت دایمی و مکرر باشد، به ناچار به تبهکاری و مجرم شدن فرد می‌انجامد در این صورت امر تربیت اخلاقی او بسیار مشکل خواهد شد و حتی افراد بسیار توانا و با تجربه هم در امر تربیت آنان ناتوان می‌مانند، در این‌جاست که پدر از آن‌چه که بر فرزندش رفته پشیمان خواهد شد. ولی چه فایده‌ای دارد به قول معروف، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی، حال اشک ندامت از چشم‌های پدر مقصر جاری می‌شود و ثمره عمرش را تباه شده می‌بیند ولی دیگر هیچ‌گونه فایده‌ای ندارد.

أتبکی علی لبنی وأنت قتلتها

 

وقد ذهبت لبنی فما أنت صانع

آیا برای لبنی گریه می‌کنی در حالی که خودت موجب مرگ او شدی، حالی که لبنی رفت (مرد) و دیگر کاری هم از تو ساخته نیست.

برای همین است که دین اسلام، مسؤولیت تربیت را با تمامی حدود گسترده و اهداف فراگیر خویش به پدران و مادران و سایر مربیان سپرده است و به آنان هشدارد داده است و ایشان را ترسانده است که در روز قیامت خداوند سبحان از آنان سؤال خواهد کرد، که آیا حق امانتی را که به شما سپردم به خوبی ادا نمودید یا نه؟ آیا پیامی را که به شما دادم ابلاغ نمودید و وظیفه خود را انجام دادید؟

پدر و مادر عزیز!

در ارتباط با مسؤولیت پدر و مادر یا هر سرپرستی، به تفضیل در فصل اول این کتاب بحث کردیم و آیات و احادیث متعددی را که راجع به این موضوع مهم بحث می‌کنند، بیان داشتیم، بر اساس رهنمودهای قرآنی و اوامر نبوی بر هر مربی مؤمن و اندیشمند و با بصیرت و حکیمی واجب است که به کامل‌ترین صورت و بالاترین نیرو و با آمادگی کامل برای ادای مسؤولیت برخیزد، غضب الهی را نصب العین سازد تا هنگام تقصیر، متذکر شود و عذاب جهنم را پیش چشم داشته باشد تا هنگام کوتاهی نمودن متنبه گردد، محاسبه دقیق و سهمگین الهی و هول و هراس عظیم جهنم را به خاطر داشته باشد که می‌گوید: ﴿هَلۡ مِن مَّزِیدٖ ٣٠؟ آیا باز هم هست؟

در ارتباط با بحث مسؤولیت مربی، قصد دارم که به اختصار نقشه‌ها و برنامه‌های دشمنان اسلام را برای تو پدر و مادر یا مربی ارجمند تا اندازه‌ای روشن سازم، برنامه‌هایی که با قصد فاسد کردن خانواده و جامعه مسلمان طراحی شده است، با درک این توطئه‌ها با بینش و بصیرتی بیشتر و نیرویی دو چندان در جهت اصلاح فرزند و خانواده‌ات خواهی کوشید. إن‌شاءالله.

مقصود من از نقشه‌های ضد اسلام، برنامه‌های صهیونیسم، فراماسونرها، صلیبیون و کمونیست‌هاست که نوک تیز شمشیر اندیشه آنان در درجه اول متوجه عقیده و اخلاق مسلمین است که این نقشه شوم را با طرح افکار الحادی گمراه کننده و فریبنده و از طریق مخدرات و مسکرات و استفاده از نیروی شهوت و غریزه جنسی، به اجرا درمی‌آورند، البته اجرای این اندیشه‌های پلید مستلزم وجود طرفداران و مقلدان بی‌اراده‌ای است که بدون اراده‌ای قاطع و اندیشه‌ای نافذ به دنبال این سیل ویرانگر راه می‌افتند.

با کمال تأسف، زن در این میان نقش مهمی به عهده دارد، عنصری عاطفی و انعطاف‌پذیر است که زودتر به جانب دعوت‌های آنان جلب می‌شود و آگاهانه یا نا‌آگاهانه، بدون آن‌که تعمق کند، به ابزاری در دست آنان بدل می‌گردد، به درستی که زن از فعال‌ترین عناصر و عوامل ایجاد فساد است اگر در این راه به کار برده شود.

الف) نقشه‌های کمونیسم و حامیان آن‌ها

در یکی از پیمان‌ نامه‌های محرمانه مهم کمونیست‌ها که در مجله «کلمه الحق» در ماه محرم در سال 1387 هجری قمری افشا گردید، نقشه هولناک آنان برای نابودی اسلام و مسلمین مشخص شد، این پیمان‌نامه را کمونیست‌ها در «مسکو» تهیه و تنظیم کرده بودند و آن را برای کارگزاران و طرفداران تحت سلطه خود در کشورهای عربی مسلمان فرستاده بودند تا آن را به اجرا درآورند و این پیروان جاهل و بعضاً خائن با دقت به اجرای آن پرداختند، ما در این‌جا قسمت‌هایی از مفاد پیمان‌نامه مذکور را از مجله «کلمه ‌الحق» برای شما نقل می‌کنیم:

با وجود آنکه در حدود 50 سال از عمر کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد و با وجود ضربات سهمگینی که ما و اقمار ما در جهان بر علیه اسلام وارد کرده‌ایم، رفقایی که مسؤول نظارت بر حرکات دینی هستند، چنان‌که مجله «علم و دین» هم به صراحت اظهار کرده است، می‌گویند: «ما هنوز هم در اتحاد جماهیر شوروی با حرکات دینی رو به رو هستیم که بر علیه ما می‌جنگند، مثل این‌که اندیشه «لنین» با اندیشه و عقیده این گروه کاملاً بیگانه است». (به نقل از مجله علم و دین اول نوامبر 1964 اتحاد جماهیر شوروی). و با وجود نیروی امنیتی توانمندی که داریم و بر علیه دین مبارزه می‌کند، هنوز هم اسلام پرتوافشانی می‌کند و با قدرت، خود را آشکار می‌سازد با این‌که خطر بیداری و نهضت‌های اسلامی در مناطق مسلمان‌نشین شوروی بر اندیشمندان حزب و رهبران آن پوشیده نیست، شاهد تحرکات و جنبش‌هایی در میان مردم این مناطق هستیم، زیرا میلیون‌ها نفر از مناطق مسلمان‌نشین به اسلام عقیده دارند و آشکارا به فراگیری آن مشغول هستند.

اداره علوم و فرهنگ کمونیسم در شوروی اعلام کرده است که اسلام خطرناک‌ترین ادیان ارتجاعی است و بیشترین تلاشش آن است که در خدمت استثمارگران، فئودا‌ل‌ها و سرمایه‌دار‌ها قرار گیرد و با تمامی نیرو به استثمار یاری برساند، دینی سراسر جمود است که با تمدن و پیشرفت، کینه دیرینه دارد و دشمن سرسخت کمونیسم و حرکت‌های آزادی بخش است.

اصول ترسیمی در پیمان‌نامه برای برکندن اسلام: (تذکر: با توجه به مجال کم ما در این مورد، فقط بندهای مهم آن در این‌جا بیان می‌شود) طریق ما در این مورد، استفاده از اسلام برای نابودی خودش خواهد بود، به این ترتیب:

1-   صلح مصلحتی و دوستی ظاهری با اسلام تا زمانی که امکان غلبه و سیطره کامل بر آن برای ما فراهم می‌شود و می‌توانیم خلق عرب را به کمونیست جذب کنیم.

2-   بدنام کردن مردان و بزرگان دین و حاکمان متدین و زدن تهمت وابستگی به آمریکا و صهیونیسم به آنان.

3-   تعمیم، تبلیغ و انتشار عقاید کمونیستی در مدارس، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش در تمامی مراحل، معارضه و جدال با تفکر دینی و محاصره فکری آن تا جایی که دیگر تهدیدی بر عله ما به حساب نیاید.

4-   ممانعت از هر نوع حرکت دینی در سرزمین‌های مختلف هر چند ضعیف باشد، هوشیاری تام برای سرکوبی بی‌رحمانه و قاطعانه هرگونه جنبش اسلامی و هر دعوت‌کننده به اسلام هر چند منجر به مرگ آنان شود.

5-   نباید فراموش کنیم که دین و عقیده دینی، ریشه‌ای محکم و گسترده در جوامع دارد (فرهنگ مردم است) پس باید از همه جهات آن را محاصره کنیم، و طوری سخن بگوییم و عمل نماییم که مردم به تمامی از اسلام متنفر شوند.

6-   نویسندگان بی‌دین را کاملاً آزاد بگذاریم تا به عقیده و اندیشه دینی تهاجم کنند و در اذهان، این تفکر را جایگزین سازیم که دیگر دوران اسلام سر رسیده و کهنه شده است، واقعیت این است که آن‌چه از اسلام باقی مانده فقط عباداتی ظاهری، مانند روزه، نماز، حج، و احکامی مانند و طلاق و ازدواج است که به زودی این قواعد هم با تسلیم شدن به کمونیست محو خواهد شد.

7-   محو و قطع روابط دینی به طور کامل در میان مردم و جایگزینی روابط اشتراکی به جای روابط اسلامی که بزرگ‌ترین خطر تهدید‌کننده اندیشه کمونیستی علمی ماست.

8-   راه نابود کردن دین، انهدام مساجد و کلیساها و سایر معابد نیست، زیرا دین در درون آدمیان جای دارد و معابد، ظاهر خارجی این تمایل درونی است. بنابراین قصد ما، از بین بردن این عقیده و احساس درونی است که اگر قدرت و حکومت در دست ما باشد رسیدن به مقصد، آسان خواهد بود، زیرا از داستان‌ها، فیلم‌ها، مباحثه، روزنامه و اخبار و جماعت‌هایی بهره می‌گیریم که الحاد را ترویج دهند و دین و مردان دین را به باد تمسخر بگیرند و همگان را به خدایی به نام «علم» دعوت کنند.

9-   مبارزه با جهان‌بینی دینی و جایگزینی جهان‌بینی علمی به جای آن[1].

10- القای این مفهوم به مردم که «مسیح» هم کمونیست بود و رهبر کمونیسم، زیرا فقیر بود، در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد، پیروانش از قشر رنجبر و فقیر بودند، و به مبارزه با ثروتمندان دعوت می‌کرد.

11- در قرآن و انجیل داستان‌هایی آمده است، برای آن‌که با فرهنگ و فکر مردم مستقیماً برخورد نکنیم و آنان را بر علیه خود نشورانیم. لازم است که این داستان‌ها را تفسیر تاریخی ـ مادی کنیم، برای مثال داستان یوسف را با تمام جزئیات آن، به این صورت می‌توانیم تعبیر نماییم و ازآن بهره گیریم که این داستان بر علیه سرمایه‌داران و فئودال‌ها و زنان اشراف و حاکمان مرتجع، می‌گوید.

12- به چنگ آوردن تدریجی و تسلط بر نیروهای دینی برای ایجاد نظام کمونیستی و جدا نمودن این نیروها به مرور زمان از محل اصلی خود و الحاق آن به صف خود.

13- گوش و چشم مردم را از شعارهای کمونیستی پر کنیم به صورتی که دیگر فرصت فکر کردن نداشته باشند، احساسات و اندیشه مردم را با اشعار حماسی و ملی و سرودهای وطنی و آموزش‌های نظامی و تشکیلات حزبی و... و وعده نان و مسکن و آزادی مشغول سازیم، عقب‌ماندگی اقتصادی و فقر و گرسنگی و بیماری را به گردن ارتجاع و استعمار و صهیونیسم و فئودال و بزرگان دین بیاندازیم.

14- متلاشی نمودن و از بین بردن ارزش‌های دینی با افشای نقاط ضعف و نقص آن و اثر مخربی که بر اندیشه پویا دارد.

15- متلاشی نمودن و از بین بردن ارزش‌های دینی با افشای نقاط ضعف و نقص آن و اثر مخربی که بر اندیشه پویا دارد.

16- روز و شب باید از انقلاب سخن بگوییم و با صدای بلند فریاد بزنیم و بگوییم که تنها راه نجات برخاستن برعلیه حاکمان مرتجع است و فریاد بزنیم که بیاید که بهشت موعود، همان جامعه اشتراکی است که مأوای خلق رنج دیده است.

17- انتشار و گسترش افکار ضد دینی یا هر فکری که به نوعی عقیده دینی را تضعیف کند و پایه اعتماد و اطمینان به مردان بزرگ دینی را در تمامی سرزمین‌های اسلامی سست کند.

18- می‌توانیم از دین برای نابودی خودش استفاده کنیم، برای همین اشکالی ندارد که بعضی از رهبران کمونیست بنا به مصلحت برای رسیدن به مقاصد خود در جماعت‌های دینی شرکت کنند و مسأله‌ای نیست که این مشارکت، زمانی طولانی، برقرار باشد زیرا، لازم است که نیروهای انقلابی پنهان بمانند، مگر به اندازه‌ ضروری، تا زمانی که وقتش فرا می‌ریسد و می‌توانند ضربه مؤثر و نابود‌کننده را به عقاید و فرهنگ کهنه وارد سازند.

19- کمونیست‌ها در زمان و مکان مناسب باید اعلام کنند که آنان نیز متدین هستند، اما دین ایشان عقیده باطل و کهنه‌ای نیست که مردم به علت نادانی آن را پذیرفته‌اند، دین، درست همان کمونیست است، و دین باطل، دینی است که موجب تخدیر جامعه می‌گردد، زیرا مردم را دعوت می‌کند که به خدمت طبقه‌ای خاص (طبقه استثمارگر) درآیند.

کمونیست‌ها باید خطاهای بزرگان دین و عیوب آنان را بزرگ کرده، برملا سازند و این اندیشه را ترویج کنند که دین، خرافه است و خرافه در اندیشه باطل وجود دارد اما در کمونیسم جایی برای آن تصور نمی‌شود.

20- گذاشتن نام اسلام بر عقاید و اعمال کمونیستی برای رسیدن به هدف و دست‌یابی به آن‌چه می‌خواهیم، با نام دین درست، دین انقلابی، دین متحول و دین آینده، تا به تدریج، اسلامی را که محمد آورد از همه ویژگی‌های آن تهی سازیم و فقط نامی از آن باقی بماند، زیرا تقریباً تمامی عرب‌ها مسلمان هستند، اشکالی ندارد که اسماً مسلمان باقی بمانند، اما عملاً کمونیست باشند تا جایی که کم‌کم نام اسلام هم مانند محتوای آن به تدریج ذوب می‌شود و از بین می‌رود.

21- باید همه ما تعالیم «لنین» را آویزه گوش سازیم که گفت باید حزب کمونیست، دشمن سرسخت دین باشد و بهشت موعودی که همان جامعه کمونیستی است که در آن عدالت اجتماعی تحقق می‌یابد، پس اگر در این مسیر، اعلام مصلحتی و شرکت مصلحتی و تأیید محتاطانه آنان لازم بود، اشکالی ندارد به شرط آن‌که نتیجه تمامی این ظاهرسازی‌ها، محو دین باشد.

22- پس اهتمام ما نسبت به اسلام به دو دلیل خواهد بود:

اولاً: به کار بردن اسلام در جهت نابودی اسلام.

ثانیاً: به کارگیری اسلام برای نفوذ کردن در جهان اسلام.

هر چند نیروهای مرتجع مخالف ما در جهان اسلامی هوشیارند نقشه‌های ما به زودی آنان را تضعیف خواهد کرد تا به صورت تدریجی ذوب شوند و از توانایی ساقط گردند.

23- تحت عنوان تصحیح مفاهیم اسلامی و برطرف نمودن اشتباه و شک و گمان، و در زیر نام اسلام می‌توانیم، اسلام را از ریشه براندازیم و کمونیست را جایگزین سازیم.

پیمان‌نامه به صراحت اسرار هولناکی را فاش می‌سازد.

«در حال حاضر هم‌پیمانان و کارگزاران ما در کشورهای عربی با جدیت تمام فعالیت می‌کنند، و تعدادی از آنان توانسته‌اند به منصب وزارت یا ریاست ادارات، شرکت‌ها و مؤسسات رسمی و غیررسمی دست یابند، طبق آموزش‌های ما توانسته‌اند به قدرت دسترسی پیدا کنند هر چند این فعالیت‌ها در نوع خود فردی است، اما نوعی پیروزی به حساب می‌آید و تماس و ملاقات افراد موجب تجمع‌های قابل توجهی می‌گردد و به تدریج با گرویدن افراد بیشتر و به دست آوردن مناصب دیگر، شرایط برای ایجاد زمینه انقلاب فراهم می‌گردد.

بر اساس آموزش‌های ما، این افراد تحت پوشش و عنوان وزیر یا مسؤول مرتجع و وابسته به حکومت با اطمینان و آرامش بدون آن‌که کوچک‌ترین شکلی به ایشان ایجاد شود، فعالیت می‌کنند و از نام آنان برای پوشش، به خوبی استفاده نمایند».

(نقل از کتاب «اسلام و کمونیسم» «نوشته عباس محمود عقاد» و «احمد عبدالغفورالعطار» صفحه 123)

مربیان محترم، برادران عزیز آیا در آن‌چه گذشت نقشه‌های کینه توزانه کمونیست‌ها برای کشاندن مسلمین به جانب کفر و گمراهی، مشخص گردید؟ آیا تلاش‌های موذیانه آنان برای بر کندن ریشه اسلام و مسلمین از جوامع اسلامی برایتان آشکار گشت یا نه؟ آیا به خوبی دریافتید که تلاش‌های آنان برای این هدف شوم است که هر فرد مسلمانی را که می‌گوید خداوند پروردگار من است و پیامبر محمدص و دینم اسلام است از عقیده خود تهی سازند، آن‌گاه به جای آن اندیشه‌های گمراه کننده و کفر و بی‌دینی را جایگزین سازند؟

﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ ٣٢ [التوبة: 32].

«می‌خواهند که نور الهی را با دهان‌شان خاموش سازند و خدای تعالی ابا دارد و حتماً نور خویش را به اتمام می‌رساند هر چند کافران را ناخوش آید».

ب) نقشه‌های صلیبی‌ها

بعد از ناکامی جنگ‌های صلیبی که 200 سال به طول انجامید و با پیروزی مسلمانان ختم شد، صلیبیون به گونه‌ای دیگر وارد عمل شدند، این بار با برنامه‌ای منظم و نقشه‌های حیله‌گرانه و توطئه‌های شیطانی، برای نابودی اسلام و مسلمین دست به کار شدند، خطوط اصلی این برنامه شوم به قرار زیر است:

1- برانداختن احکام اسلامی

برای اجرا این نقشه کمر به نابودی دولت عثمانی بستند، دولت‌های «انگلیس»، «یونان»، «ایتالیا» و «فرانسه» در شرایط ضعف دولت عثمانی و وجود اختلافات داخلی، فرصت را مغتنم شمرده، سربازان خود را مانند گرگ‌های هار به طرف سرزمین‌های عثمانی روانه کردند و بر کشور و آنان خصوصاً آن، «استانبول» مستولی شدند.

پس از شروع مذاکرات در کنفرانس صلح «لوزان»، انگلیس به خائن بزرگ ترکیه، «آتاتورک» اعلام کرده که ما از زمین‌های ترکیه بیرون نخواهیم رفت، مگر آن‌که خواسته‌های ذیل برآورده شود.

(أ‌)  لغو حکومت اسلامی و تبعید خلیفه و مصادره اموالش.

(ب‌)  ترکیه باید تعهد کند که هر حرکت مدافع خلافت را سرکوب کند.

(ت‌)  ترکیه رابطه خود را به طور کامل با اسلام قطع کند.

(ث‌)  جایگزینی قانون مدنی جدید به جای احکام اسلامی.

علاوه بر تمامی این شروط، قرار شد که محاکم شرعی و مدارس دینی و اداره اوقاف، ملغی گردد.

اذان به زبان ترکی گفته شود و به جای حروف عربی از حروف لاتین استفاده گردد و به جای روز جمعه، روز یکشنبه تعطیل شود، تمامی موارد فوق‌الذکر در سال 1928 میلادی به مورد اجرا گذاشته گفتند.

«آتاتورک» شروط مطرح شده را اجرا کرد و انگلیس و هم‌پیمانان‌شان، استقلال ترکیه را پذیرفته و به آتاتورک برای لغو حکومت عثمانی و برانداختن دولت پیشین و مبارزه با اسلام، تبریک و تهنیت گفتند.

هنگامی که در مجلس عوام انگلیس، وزیر امور خارجه، آقای «کرزون» جریان‌های واقع شده در ترکیه را بیان می‌کرد بعضی از نمایندگان اعلام استقلال ترکیه را از جانب وزیر امور خارجه، به شدت محکوم کردند و اظهار داشتند که شما به چه دلیل چنین عملی را مرتکب شده‌اید، آیا تصور نمی‌کنید که دوباره کشورهای اسلامی برگرد آن جمع شده و بار دیگر به غرب هجوم آورند.

آقای «کرزون» در جواب می‌گوید:

ما ضربه‌ای به ترکیه وارد کرده‌ایم که دیگر نمی‌تواند از جای برخیزد، زیرا ما منبع و منشأ قدرت آن را که همانا دو چیز است نابود کرده‌ایم و آن دو چیز اسلام و خلافت است[2].

2- برداشتن و محوکردن قرآن از صحنه زندگی مردم

صلیبی‌ها خوب می‌دانند که قرآن مصدر اساسی و بنیادین نیروی مسلمین است و تنها راه بازگشت به مجد و عظمت و تمدن حقیقی پیشین می‌باشد.

«گلادستون» در هنگامی که قرآن را بر دست بلند کرده است در مجلس عوام انگلیس در مقابل حضار می‌گوید:

«تا زمانی که این قرآن در دست مسلمانان باشد نه تنها اروپا نمی‌تواند بر شرق سیطره پیدا کند بلکه خودش نیز در امان نخواهد بود[3].

مبلغ صلیبی «ویلیام جیفورد بالکراف» می‌گوید:

«هرگاه قرآن و شهر مکه از سرزمین‌های عربی، پنهان گردد، امکان‌پذیر خواهد بود که ببینیم که اعراب به تدریج به جانب تمدن غرب گام برمی‌دارند و از محمد و کتابش دور می‌شوند»[4].

مبلغ کینه‌توز صلیبی، «کاتلی» می‌گوید:

«ما باید از قرآن بر علیه اسلام، استفاده کنیم که در این مورد بهترین سلاح است و باید این مطلب را به مسلمانان القا کنیم که اگر مطلب صحیحی هم در قرآن هست، زیاد تازگی ندارد و آن‌چه را به قرآن به عنوان مطلب جدید نسبت می‌دهند، نیز بهره‌ای از صحت و واقعیت ندارد. یکی از حکام فرانسوی الجزایر، به مناسبت صدمین سال تصرف الجزایر در یک سخنرانی می‌گوید:

باید آثار قرآن عربی را از وجود مسلمانان بزداییم و عربی را از زبان‌هایشان برکنیم تا بتوانیم بر آنان پیروز شویم[5].

این اندیشه‌ها موجب وقوع جریان‌های جالب توجهی در فرانسه گردید. برای آن‌که به مقاصد خویش دست یابند به تجربه عملی دست زدند و برای آن‌که قرآن را در درون جوانان الجزایری سرکوب کنند، ده نفر از دختران مسلمان الجزایری، به وسیله حکومت فرانسه به مدارس فرانسوی فرستاده و ملبس به لباس متداول آنان شدند و تحت آموزش فرهنگ و زبان فرانسوی قرار گرفتند و یک فرانسوی تمام عیار شدند. بعد از یازده سال که از تمامی این تلاش‌ها می‌گذشت جشن فارغ‌التحصیلی ویژه‌ای برای آنان ترتیب داده، از وزیران و صاحبان فکر و روزنامه‌نگاران دعوت به عمل آمد، اما جمع دعوت‌شدگان ناگهان با جمع دختران الجزایری رو به رو شدند که تماماً ملبس به لباس اسلامی الجزایر بودند.

روزنامه‌ها و وسایل ارتباط جمعی با سؤال آمیخته با اعتراض و با لحنی پرخاشگرانه پرسیدند: پس فرانسه در مدت 128 سال در الجزایر چه کرده است؟

وزیر مستعمرات فرانسه در ارتباط با این مسایل می‌گوید: چه کنیم که قرآن قوی‌تر از فرانسه است[6].

3- نابودی اندیشه و عقیده اسلامی در میان مسلمین و گسستن ارتباط آنان با خداوند

قصد ایشان از سرکوبی اندیشه اسلامی، فروپاشی نظام اسلامی و گام گذاشتن در طریق بی‌بند و باری و الحاد است تا به این شیوه، مسلمانان را از اسلام و عقیده اسلامی بی‌بهره سازند.

رئیس جمعیت تبلیغ آقای «ساموئل زویمر» در کنفرانس قدس که در سال 1935 میلادی تشکیل شده می‌گوید:

وظیفه مهم و اساسی که دولت مسیحی، ما را برای انجام آن برگزیده است و برای تحقق آن در سرزمین‌های اسلامی تلاش می‌کنیم مسیحی کردن مسلمانان نیست، زیرا این کار، هدایت و احترام را برای آنان در بر خواهد داشت، بلکه وظیفه مهم ما آن است که مسلمانان را از دایره اسلام و ارتباط با خداوند خارج سازیم، در نتیجه ارزش‌های اخلاقی اساس و پایه‌ای که بر مبنای آن حیات اجتماعی جوامع، بنیان‌گذاری می‌شود، وجود نخواهد داشت، با این روش، ما درهای فتوح استعماری را در ممالک اسلامی بر روی خویش می‌گشاییم و تمامی اندیشه‌ها و اذهان مردم را در ممالک اسلامی برای به انجام رساندن این اهداف آماده می‌سازیم که همانا خارج کردن مسلمانان از دایره اسلام است.

با این تلاش‌ها در آینده شما نسلی را پرورش داده‌اید که نه با خداوند رابطه‌ای دارد و نه خواهان این ارتباط است، مسلمان را از دایره عقیده‌اش خارج ساخته‌اید، اما مسیحی هم نشده است، پس به مفاهیم والا و آرمان‌های بزرگ اهتمام نخوهد کرد، راحت طلب و ناتوان خواهد شد و تمامی تلاش خود را در جهت دنیا و کسب لذایذ دنیوی صرف خواهد کرد، پس اگر مال‌اندوزی کند، برای رسیدن به لذت است و برای برآوردن آن، اگر هم در بالاترین مراتب قرار گیرد، از توان خویش برای کسب لذایذ بهره می‌گید و برای رسیدن به مقصد خویش به هر کاری دست می‌زند، پس ما همان نسلی را ایجاد خواهیم کرد که استعمار می‌خواهد[7].

«زویمر» در کتاب یورش به جهان اسلام می‌گوید: نعضت تبشیر (تبلیغ مسیحی‌ها) برای و تمدن غرب از دو جنبه مفید فایده است، جنبه انهدام و جنبه بناکردن. مقصود من از انهدام دور ساختن فرد مسلمان از عقیده دینی است، هر چند به قیمت الحاد او تمام شود و مقصودم از بنا کردن، همیاری و همراه شدن با فدر مسلمان است تا بتواند با فرهنگ غربی در مقابل جامعه خویش بایستد[8].

آقای «تلکی» مبلغ مسیحی می‌گوید: باید مدارسی به شیوه علمی غربی بنا کنیم، زیرا بسیاری از مسلمانان با خواندن کتاب‌های درسی غربی‌ها، و یاد گرفتن لغات خارجی، نسبت به عقیده خود نسبت به قرآن و اسلام دچار تزلزل شده‌اند[9].

4- از بین بردن اتحاد مسلمین

تا بدین وسیله مسلمانان به انسان‌هایی ضعیف و ناتوان تبدیل شوند بدون آن‌که هویت و عزت و موجودیتی داشته باشند.

1-کشیش «سیمون» می‌گوید: وحدت مسلمین موجب تحقق آرمان‌های آنان می‌شود و ایشان را یاری می‌کند از سلطه اروپا بر ممالک اسلامی جلوگیری نمایند و در این مسیر، تبلیغات ما در جهت فرو ریختن شوکت و عظمت این حرکت و به انحراف کشانیدن این هدف، نقش مهمی ایفا می‌کند[10].

«لورانس براون» مبلغ مسیحی می‌گوید: اگر مسلمانان در زیر چتر امپراطوری عربی متحد شوند، خطر و ضرر بالقوه مهمی برای جهان محسوب خواهند شد، هر چند این امکان هم وجود دارد که این وحدت خود نعمتی برای مردم جهان باشد، اما اگر متفرق و پراکنده باشد نه اهمیتی دارند و نه تأثیری[11].

-      در سال 1907 میلادی کنگره‌ای متشکل از بزرگ‌ترین رجال سیاسی و متفکرین اروپایی به ریاست وزیر خارجه انگلیس تشکیل شد که ریاست کنگره، سخنان خود را این‌چنین آغاز می‌کند:

«تمدن اروپا در شرف اضمحلال و نابودی است، بنابراین در این گردهم آیی باید سعی کنیم راه‌هایی بیابیم تا از فروپاشی تمدن اروپایی جلوگیری نماییم».

کنگره مذکور یک ماه طول کشید و رد آن از تمامی جهات مسأله خطر نابودی تمدن اروپا بررسی شد، از جمله مباحث مهم این کنگره، خطرهای خارجی تهدیدکننده اروپا بود، که اتفاق نظر بر این بود که مسلمانان خطرناک‌ترین عامل تهدیدگر هستند. بنابراین قرار بر این شد که یکی از مهمترین اقدامات در آینده، آن باشد که تمامی نیروهای اروپاییان به کار گرفته شود تا از اتحاد و اتفاق دول شرقی جلوگیری کند، زیرا خاورمیانه مسلمان و متعهد تنها خطر قابل توجه برای آینده اروپاست. اخیراً نیز بر اساس معاهده‌ای که بین یهودیان نژادپرست دشمن مسلمین و انگلیس بسته شد، قرار بر این شد که در جهت جلوگیری از وحدت مسلمین متفقاً عمل کنند. در همین رابطه قراردادهایی بین این دو در جهت کمک به تحکیم حکومت صهیونیستی در سرزمین فلسطین، بسته شد[12].

5- فاسد کردن زنان مسلمان

برای رسیدن به این هدف، آزادی زن را مطرح نمودند و بحث‌های مختلفی راجع به حقوق زن و برابری زن و مرد مطرح نمودند و با انتقاد از قانون تعدد زوجات و آزاد گذاشتن زن در طلاق و صدها مسأله دیگر تلاش کردند تا آتش شک و تردید را در ارتباط با صلاحیت و توانایی شریعت اسلامی برای جواب‌گوی مشکلات بشر امروز، در قلب‌ها برافروزند:

کشیش «زویمر» ریاست جماعت مبلغین مسیحی در مقاله‌ای که به نام «جهان اسلامی معاصر» نوشته است، می‌گوید: تا به حال هیچ عقیده مبنی بر توحید مانند عقیده اسلامی، راسخ و پایدار نبوده است. عقیده‌ای که دو قاره بزرگ آفریقا و آسیا را تسخیر کرده است و به عنوان عقیده و شریعت و راه و روش زندگی دویست میلیون انسان بسط و گسترش پیدا کرده است[13].

ارتباط این اعضا با زبان عربی تحکیم شده است در واقع مسلمانان همانند آثار متراکم و مجتمعی هستند که بر یک رشته کوه بر جای مانده است یا به بیان دیگر همانند گروه‌هایی هستند که سر به آسمان می‌سایند، قله مرتفع این کوه بلند به نور توحید، منور است اما نقطه ضعف یا دامنه کوه، موضوع تعدد زوجات و بی‌بها نمودن زن است[14].

«زومیر» سخنان خود را این‌چنین به پایان می‌رساند:

مبلغان ما نباید مأیوس شوند، زیرا قضیه آزادی زنان، جوامع اسلامی را به خواب سنگینی فرو خواهد برد و باید بدانند که تمایل به فرهنگ اروپایی و آزادی زنان در قلوب مسلمین رشد کرده است، بنابراین نتایج فعلی تبلیغات خود را ضعیف می‌بینند، جای امیدواری است نه یأس[15].

نویسنده فرانسوی آقای «اتین المی» در مجله «مردم جهان» شماره 15، ماه سپتامبر سال 1901 خطوط کلی انهدام فرهنگ اسلامی را این‌چنین ترسیم می‌کند:

هرچند تربیت فرزندان مسلمین تأثیر قابل توجهی بر شخصیت آنان باقی می‌گذارد، ما می‌توانیم با پرورش دختران در مدارسی با معلمین مبلغ مسیحی به مقصد خویش نایل آییم و به هدف نهایی خود دسترسی پیدا کنیم. من معتقدم که تربیت دختران مسلمان به روش غربی تنها طریقه‌ای است که با کمک آن می‌توانیم اسلام را به دست خود مسلمانان نابود کنیم.

خانم «آن میگیلان» یکی از مبلغین مسیحی می‌گوید:

«ما تونسته‌ایم که تعداد قابل توجهی از دختران مصری را در کلاسهای دانشکده دختران مصری گردهم آوریم، پدران این دانشجوایان افراد صاحب مقام و جزو رجال مهم کشوری هستند، چنین تجمعی آن هم تحت نفوذ مسیحیان در هیچ کجای دیگر امکان‌پذیر نبود، بنابراین چنین اماکنی بهترین منافذی است که می‌توانیم از آن‌جا انهدام قلعه مستحکم اسلام را آغاز کنیم».

ای برادر مسلمانم:

آیا عمق دسیسه‌های صلیبیون و نقشه‌های شوم آنان را که برای محو ساختن اندیشه و فرهنگ اسلامی از درون دختران و پسران ماست، دریافتی؟

آیا به عیان دیدی که هدف آنان متلاشی کردن وحدت مسلمین و جوامع اسلامی است، تا به این صورت برای رسیدن به مقصد خویش، راه را بگشایند؟

آیا دریافتی که آنان با شعارهای فریبنده آزادی زنان، تمامی تلاش‌های خود را به کار می‌گیرند تا زنان مسلمان را فاسد کنند و دختران مسلمان را به لجن‌زار بی‌بند و باری و فساد اخلاقی سوق دهند؟

پس حالا که به خوبی این خطر را احساس کردی، در قبال فهم خویش مسؤول خواهی بود که وظیفه خود را آن‌چنان که پروردگار تو فرموده و به تو سپرده است به نحو احسن به انجام رسانی و با شیوه‌ای مقبول و پسندیده و بر مبنای تربیت صحیح، در نهایت این مسیر به جایی برسی که بهترین نتایج را در تربیت فرزندان و اصلاح خانواده خوش کسب نمایی.

ج- دسیسه‌های یهودی‌ها و فرامانسون‌ها

یهود «لعنهم الله» برای گسترش قدرت خود در سراسر سرزمین و تسلط بر تمامی مردم جهان، به دسیسه‌ها و نقشه‌های موذیانه متعددی مبادرت ورزیده است و برای تحقق آرزوهای مخرب خود همواره دو هدف اصلی را مدنظر دارد:

هدف اول

تجزیه و فروپاشی تار و پود جوامع موجود در سراسر کره زمین و فریفتن آن‌ها به وسیله یکدیگر و ایجاد جنگ و اختلاف و جدال مداوم بین کشورهای مذکور.

هدف دوم

فاسد کردن اندیشه‌ها و عقاید جوامع مختلف دنیا و نابود کردن مفاهیم و ارزش‌های اخلاقی و نظام‌های الهی و دور نمودن مردم از راه خداوند.

این دو هدف اصلی برای از بین بردن عظمت و اقتدار جوامع بشری است تا به این ترتیب ضعیف شوند و بدون مقاومت تحت سیطره و نفوذ یهودیان درآیند. یکی از دسیسه‌های مهم یهودیان برای فاسد کردن کشورها، تشکیل سازمان‌های مخفی است که از جمله مهمترین آن‌ها «سازمان فراماسونری» می‌باشد.

استاد «عبدالرحمن حبنکه» در کتابش به نام «دسیسه‌های یهود» می‌گوید:

تاریخ این سازمان به خوبی ثابت کرده است ـ هر چند اهداف حقیقی آن به شدت پوشیده شده و مخفی مانده است ـ که این گروه از خطرناک‌ترین جمعیت‌های بشری هستند که در طول تاریخ، جوامع انسانی را تهدید می‌کرده است. این سازمان، تأثیر قابل توجهی بر مردم کشورهای مختلف جهان گذاشته است. اعضای آنان به داخل کادر سیاسی بسیاری از کشورها نفوذ کرده و سیاست ایشان را در جهت مطلوب خویش سوق می‌دهند به صورتی که بدون آن‌که خود بدانند به بازیچه‌ای در دست یهود تبدیل می‌شوند. در واقع گرداننده کار، دست‌های یهودیان مکاری است که خود را پنهان ساخته‌اند، و در حقیقت بسیاری از برنامه‌های فکری، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به وسیله آنان طرح می‌شود،هر چند یهودی‌ها در بسیاری از کشورها با نام و مشخصات خاص خود حضور ندارند ولی کارگزاران ایشان در انجمن‌های فراماسونری، آن‌چنان خدمتی به یهود می‌کنند که اگر بهترین مبلغان و متفکران‌شان می‌بودند نمی‌توانستند، این‌چنین یهودیان را به اهداف شوم خود، نزدیک سازند. افرادی که حرکت می‌کنند اما بدون آن‌که بفهمند برای چه کسی و به کجا می‌روند؟!!

مایه تأسف است که انجمن‌های فراماسونری به کشورهای اسلامی به نحو قابل توجهی نفوذ کرده‌اند و بسیاری از ثروتمندان و قدرت‌مداران و افراد با نفوذ، اصول و قوانین این گروه را به عنوان عقیده و فکر خویش پذیرفته‌اند و از طرف دیگر هنوز نمیتدانیم که چه هنگام صاحبان قدرت و نفوذ که تحت سلطه انجمن‌های فرااسونری هستند، رسمیت و لزوم وجود اسراییل را می‌پذیرند و در مقابل طرح دولت‌های بزرگ عصر حاضر برای حل مسالمت‌آمیز مسأله فلسطین، سر تسلیم فرود می‌آورند.

بنابراین با شواهد و قراینی که در حال حاضر مشاهده می‌کنیم، تثبیت رسمیت و حقانیت اسراییل در آینده نه چندان دوری به وقوع خواهد پیوست و هم‌چنان‌ که به تفضیل بررسی کردیم دست‌های فراماسونرهای یهودی، گرداننده اصلی این قضایاست و قدرتمندانی که در اجرای این نقشه شوم با فرامانسونرها همدست می‌شوند یا به واسیطه قدرت اجرایی خود، آن را به اجرا درمی‌آورند خائنای خود فروخته‌ای هستند که تمامی عهدها را زیر پا گذاشته، به جامعه خود و سایر ملسلمین خیانت می‌کنند و با این عمل خود به اثبات می‌رسانند که دانسته یا ندانسته در ارتباط با سازمان فراماسونی جهانی بوده و به بازیچه دست آنان تبدیل شده‌اند و قربانیانی هستند که از جانب یهودی‌ها به صف اول این حرکت مخرب و ویران‌گر رانده شده‌اند.

در هر صورت این خودباختگان به سبب این خیانت بزرگ به یاری خداوند نابود خواهند شد و لعنت خداوند، تاریخ و تمامی نسل‌های مسلمان، شامل حالشان خواهد شد تا روز قیامت.

در این‌جا نمی‌خواهم از تأسیس انجمن فراماسونری و تشکیلات آن‌ها و امور و مسایل مخفی ایشان برای شما سخن بگویم. خواننده عزیز چنان‌چه علاقمند باشد در این مورد بیشتر بداند به کتاب «مکائد یهودیه» تألیف استاد «حبنکه» مراجعه نماید. در واقع مقصود من از این مباحث در این‌جا پرده برداشتن از نقشه‌های شوم یهود در جنگ با ادیان است، دسیسه‌های خائنانه‌ای که مقصدی به جز فساد جوامع انسانی ندارد.

اینک مهمترین بخش‌های این نقشه‌ها خائنانه را با بهره‌گیری از کتاب «مکائد صهیونیه» تألیف استاد «عبدالرحمن حبنکه» برای خوانندگان عزیز بیان می‌نمایم.

·     در پروتکل‌های صهیونیست‌ها به این نکته اشاره شده است که هدف ما انحراف عقیده و افکار و از بین بردن عقیده دینی و نابودی ارزش‌های اخلاقی است، بنابراین برای رسیدن به مقصد خویش باید از هر عقیده ضد دینی استفاده کنیم چه مربوط به شخصیت‌های یهودی باشد یا غیریهودی.

·     بهره‌گیری از نظریات «فروید» که تمامی رفتارها و خصایل انسانی را از دیدگاه غریزه جنسی و شهوت جسمانی، توجیه می‌کند.

·     از نظریات «کارل مارکس» استفاده کنند که به عقیده الهی هجوم می‌آورد و با نظریات خود موجب انحراف عقاید و اندیشه و شخصیت تعداد قابل توجهی از مردم شده است.

وقتی از مارکس پرسیدند، اگر عقیده الهی را از مردم بگیریم چه چیز را جایگزین آن بسازیم گفت، نمایش و تئاتر؛ آن‌ها را با نمایش سرگم کنید.

·     نظریات «نیچه» را مبنا قرار می‌دهند که خط بطلان بر قوانین اخلاقی کشید و هر انسانی را مجاز می‌دانست برای رسیدن به خواسته‌اش هر کاری بکند، هر چند این کار، قتل، خونریزی، تخریب یا غیره باشد.

·     به نظریات «داروین» تکه می‌کنند که می‌دانیم از دیدگاه علم امروزی جزو نظریاتی است که مردود شده است[16].

·     کار یهود به جایی رسیده است که از تمامی وسایل ارتباط جمعی خصوصاً رادیو و تلویزیون و تمامی عوامل فرهنگی مؤثر مانند سینما و تلویزیون و انجمن‌های فراماسونری هر نویسنده یا کارگزار خائن دیگری که در جهت مقاصد آن‌ها باشد، بهره می‌گیرند و به این ترتیب با انتشار فساد و سوء استفاده از عوامل مؤثر فرهنگی و هنر با روش‌های مختلف و به کارگیری لطایف الحیل، نظام‌های اجتماعی را به سوی تباهی اخلاقی و بی‌بند و باری و فساد، سوق دهند.

یهودیان هم‌چنین توانسته‌اند که با زیرکی و سیاست،کرسی‌های دروس روانشناسی و جامعه‌شناسی را در اروپا و آمریکا و اکثر جوامع بشری تصاحب نمایند، تا بتوانند از این منفذ در جهت انحراف فکری و اخلاقی جهانیان بیش از پیش، استفاده کنند. به طور تقریبی در حال حاضر در حدود 90% کرسی دروس دانشگاهی این رشته‌های حساس علوم انسانی تحت رهبری فکری، روحی و فلسفی یهودیان می‌باشد. اثبات این ادعا را به یکی از بخش‌های پروتکل هشتم واگذار می‌کنیم، آن‌جا که آمده است:

«ما تا به حال موفق شده‌ایم که تعداد بسیار زیادی از غیریهودیان را از لحاظ اخلاقی فاسد کنیم و با تعلیم مبانی باطلی که خود نیز به مهمل بودن آن، اقرار داریم موجب عقب‌ماندگی فکری و استعمار تعداد قابل توجهی از انسان‌ها شویم.

هم‌چنین در پروتکل سیزدهم آمده است:

برای آن‌که بتوانیم قدرت اندیشیدن منطقی را از جوامع غیریهودی سلب کنیم تا نتوانند برای ما خط مشی تعیین کنند و خود نیز بتواننند بر پای خود بایستند، آنان را با انواع سرگرمی‌ها و بازی‌ها مشغول می‌سازیم، بنابراین باید با شتاب هر چه بیشتر به وسیله وسایل ارتباط جمعی مردم را به اموری مشروع و مفید مانند هنر، ورزش، و غیره فرا خوانیم، این نوع سرگرمی و مشغولیت ذهنی، مردم را از مسایل اساسی‌تری که ما در فکر آن هستیم منحرف خواهد کرد، در این صورت، به تدریج مردم نعمت اندیشه و تفکر سالم و مستقل را از دست خواهند داد و هر چه ما بگوییم، با ما هم آواز و هم‌صدا خواهند شد، بنابراین در آینده ما خواهیم توانست به عنوان تنها جامعه‌ای که شایسته رهبری فکری دنیاست، خطوط و برنامه‌ها و نظام فکری خود را به عنوان اندیشه جدید مطرح سازیم، و برای تحقق آن باید از افرادی در داخل خودشان استفاده کنیم که دست همکاری با ما داده‌اند، به محض آن‌که این‌چنین افرادی به اقتدار و حاکمیت ما اعتراف کنند، دوره آزادیخواهان و قهرمانان مردم به پایان خواهد رسید، و این‌جاست که می‌توانند خدمات شایان توجهی به ما بکنند.

و از جمله نکات قابل توجچهی که در این پروتکل‌ها آمده است، موارد ذیل می‌باشد:

-      برای آن‌که بتوانیم بر جامعه‌های مختلف تسلط پیدا کنیم باید ابتدا اخلاق را حذف نماییم، «فروید» از ماست؛ به زودی زمانی خواهد رسید که در نظر جوان‌ها چیزی مقدس باقی نخواهد ماند، روابط جنسی به آشکاری تمام در انظار عام انجام می‌شود و تمامی خواست یک جوان منحصر می‌شود به ارضای غریزه جنسی؛ در این صورت است که اخلاق از جامعه انسانی رخت بربسته است.

-      در یکی از بندهای کنگره فراماسونری در «بلگراد» در سال 1922 آمده است:

ما نباید فراموش کنیم که دشمن ادیان هستیم و نباید در نابود کردن مظاهر دین از هیچ نوع کوششی فروگذاری کنیم.

-      در یکی از بیانیه‌های فراماسونرها در سال 1913 گفته شده است:

«به زودی انسان‌ها، هدفی غیر از خدا برای خویش برمی‌گزینند».

-      یکی از مصوبات انجمن جهانی فرامانسونری در سال 1900 این است:

ما فقط به پیروزی بر متدین‌ها و یا از بین بردن معابد آن‌ها اکتفا نمی‌کنیم، هدف اصلی ما محو ساختن آنان از صحنه روزگار است.

-      در مجله «آکاسیا» که از جمله مجلات فراماسونرها است در تاریخ 1903 آمده است: مبارزه با ادیان، زمانی به پایان می‌رسد که دین از سیاست جدا شود، به زودی اندیشه فراماسونی، جای ادیان، و محافل آن‌ها جای معابد را می‌گیرد.

برادر عزیزم؛ بعد از این نمونه‌های مفصل حالا به خوبی می‌توانی دریابی که اهداف فراماسونرهای یهودی از این نقشه‌های خبیث و خائنانه چیست. بدون هیچ‌گونه تردیدی تمامی این تلاش‌ها برای اعاده مجدد عظمت بنی‌اسراییل و تأسیس دولت بزرگ آن‌هاست که از فرات تا نیل امتداد دارد، پس از آن، هدف تسلط بر تمامی جهان است و در این مسیر بر خود لازم می‌دانند که ادیان آسمانی و مذاهب اخلاقی و هرگونه رابطه اجتماعی یا اقتصادی را که مانع آن‌هاست، نابود سازند و در نهایت، پرچم یهودیت را در سراسر زمین برافرازند، و تشکیل دولت اسراییل در فلسطین گام‌های اولیه این دسیسه شوم است و محافل فراماسونی نیز پیام‌آوران این دولت نامشروع در تمامی کشورها هستند. و حالا ای برادر عزیزم که این حقیقت را دریافته‌ای باید بیش از پیش تلاش کنی و عزم را جزم نمایی تا فرزندی با خصایل ایمانی و اخلاقی و اندیشه‌ای سالم و روانی مطمئن و پایدار، پرورش بدهی تا هدف تیرهای مسموم تزلزل ایمانی و انحراف اخلاقی قرار نگیرد.

د- دسیسه‌های استعمار

مقصود من از استعمار غرب در معنای کلی و فراگیر آن است یعنی نیروهایی که با صلیبی‌ها و مستشرقین در جهت مبارزه با اسلام هم‌آواز و هم‌دست‌اند. قصد این‌گروه‌ها آن است که مسلمانان را از هدف والای اجتماعی خود یعنی جهاد در راه خدا غافل سازند، جوامع اسلامی را در شهوت و بی‌بند و باری غرق سازند تا جایی که فرد مسلمان دست از عقیده‌اش بردارد و در زندگی خود به جز برآوردن غرایز هیچ چیز دیگری را مهم و مقدس نشمارد، به منجلاب متعفن فساد اخلاقی فرو رود، و به جانب شرافت و کرامت اخلاقی و احساس مسؤولیت و درک رسالت ارزشمند برای حیات خویش، گامی برندارد.

یکی از سردمداران استعمار می‌گوید: جام شراب و زن آوازه‌خوان بیشتر از هزار توپ می‌تواند امت محمدی را نابود کند، پس آن را در عشق به مادیات و شهوات غرق کنید.

«راندولف چرشل» بعد از سقوط «قدس» در سال 1967 می‌گوید:

آزادی قدس و بیرون آوردن آن از سیطره اسلام آرزوی مشترک یهودیان و مسیحیان بود، شادی مسیحیان کم‌تر از یهودیان نیست، قدس را از چنگال مسلمانان درآوریم و کلیسای یهودی، نه بیانیه مبنی بر الحاق قدس یهودی، صادر کرد و این‌بار مسلمانان هر تلاشی بکنند قدس به آنان بازگردانده نخواهد شد.

تصور می‌کنم نقل قول استعمارگران در ارتباط با نقشه‌های صلیبیون و مستشرقین تا همین حد کافی باشد، به خوبی دریافتیم که همه این دشمنان در جهت نابودی مقدسات و مبانی دین اسلام همدست و همراهند ولی خداوند نور پرفروغ خویش را همواره جاودان برخواهد افروخت هر چند کافران را ناخوش آید.

پس از بحث درباره این دشمنان خارجی، نباید از نوکران و کارگزاران خائن آنان در سرزمین‌های اسلامی غافل شویم، کسانی که با کمونیست‌های ملحد یا صلیبی‌های کینه‌توز یا فراماسونرهای حیله‌گر و سایر مکاتب استعماری گمراه‌کننده، ارتباط دارند. این افراد خود فروختگانی هستند که در انتشار مبانی ضددینی و فساد اخلاقی در سرزمین‌های اسلامی، لحظه‌ای از پای نمی‌نشینند.

نکته مهم دیگری که باید به تو برادر و خواهر عزیزم تذکر دهم تغییر روش و تنوع وسایل، و تلون تشکیلات این گروه‌های کارگزار و خائن است. اینان در جهت سرقت عقیده و دین و نابودی ارزش‌های اخلاقی فرزند تو دست به دست هم داده‌اند و از پای نمی‌نشینند تا زمانی که جگرگوشه‌ات عاری از ایمان و اخلاق گردد و تحقق این نقشه شوم بر بی‌بند و باری و بی‌اعتقادی فرزند مبتنی است، در حالتی که دست‌آوردها و پیام ادیان و شرایع آسمانی، دیگر تقدس و احترام پیشین را برای او نخواهد داشت.

این کارگزارانی که نفس خویش را به شیطان واگذا کرده‌اند، در تمامی جوامع اسلامی پراکنده‌اند و امکان دارد در هر منصبی در ادارات، وزارت‌خانه‌ها، رادیو و تلویزیون یا هر جای دیگر ایشان را بیابی! بنابراین ابزارهایشان برای اشاعه فساد و عقیده ضد دینی نیز متنوع و رنگارنگ است. گاهی از تلویزیون، زمانی از سینما و تئاتر، و گاه از مراکز فرهنگی یا جمعیت‌های مختلف با عناوین گوناگون، بهره می‌گیرند.

و بر تو این برادر مربی پوشیده نیست که این افراد از شیوه سخنرانی‌ جاذب و پوشش منطقی و جالب توجه استفاده می‌کنند، آن‌چان‌ که می‌توانند بر اندیشه فرزندت تأثیر بگذارند و اخلاق و عقیده‌اش را تغییر دهند.

-      یکی از شیوه‌های آنان، ساختن خیال و آرزوی رسیدن به شغل و مقام بالاست و به جوانان و نوجوانان می‌گویند: ببینید صاحبان تمدن و فرهنگ فقط زمانی موفق به پیشرفت شدند که دین را کنار گذاشتند.

-      اسلوب دیگر آنان بحث‌های فلسفی است که به وسیله آن در قلب نوجوانان نسبت به خداوند و دین، شک و تردید ایجاد می‌کنند مثلاً می‌گویند: اگر خداوند خالق است، چه کسی او را خلق کرده است. او را نمی‌توانیم ببینیم، پس وجود ندارد و غیره[17].

-      شیوه دیگر آنان ایجاد تردید در ذهن کودک نسبت به نظام و جامعه اسلامی است، می‌گویند: اسلام برای شرایط خاص زمانی آمد، حال دیگر دوران آن سپری شده است و در عصر حاضر به کار نمی‌آید، زیرا عصر تکنولوژی اتم و فضاست.

-      نکته دیگری که مطرح می‌کنند، ذلت و خواری زنان است. می‌گویند: اسلام پوشش و خانه‌نشینی را بر زنان واجب کرده، زنها برد و فرمان‌بردار مردانند، پس امکان رشد و شکوفایی برای آنان فراهم نخواهد شد، پس فردا اگر بخواهد از این قیود دست و پاگیر آزاد شود باید اسلام و عقیده دینی را رها سازد[18].

-      از جمله توطئه‌های آنان، دعوت و رهنمود جوانان و نوجوانان به سوی شهوت‌رانی، بی‌اخلاقی و فساد است، با این استدلال که باید غرایز برآورده شود و سرکوبی احساس جنسی و به بند کشیدن غرایز، نوعی عدم تعادل روانی ایجاد می‌کند. و روش‌های مختلف دیگری از این‌گونه که تا اندازه‌ای در مورد آن بحث شد.

﴿ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ یُضَٰهِ‍ُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٣٠ [التوبة: 30].

«این سخنی است که بر زبان می‌رانند، شبیه سخنان کسانی که قبلاً کفر ورزیدند، خداوند آن‌ها را بکشد به کجا می‌روند».

پس ای برادر و خواهر عزیز، تا کنون این مهم را دریافته‌ای که قصد و غایت این کارگزاران خائن آن است که نسل مسلمان و جوامع اسلامی را به جانب سیادت و رهبری صاحبان عقیده‌های کفرآمیز و مکاتب ضاله و اندیشه‌های ویران‌گر، سوق دهند. تا جایی که دختر و پسر مسلمان نه حیا داشته باشند و نه به حلال و حرام اهمیت دهند و چیزی به نام اسلام را به فراموشی و غفلت کامل بسپارند.

اگر این کارگزاران خائن بتوانند نقشه‌های شوم خود را به مرحله عمل درآورند و میدان برای اجرای آن خالی باشد و دست به دست هم داده و اندیشه و مرام خویش را منتشر سازند، بدون آن‌که مقاومتی بر سر راه‌شان باشد و بدون آن‌که کسی در مقابل آنان با احساس مسؤولیت بایستد، بدون آن‌که مقاومتی بر سر راه‌شان باشد و بدون آن‌که کسی در مقابل آنان با احساس مسؤولیت بایستد، بدون آن‌که کسی به تربیت و توجیه اسلامی فرزند خود، اهتمام نماید، بدون تردید جوامع اسلامی ـ خدا آن روز را نیاورد ـ به طور کامل به جانب بی‌دینی و فساد گام برمی‌دارند و به زودی به ناچار به ضمیمه فرهنگی غرب یا شرق، نظام سرمایه‌داری یا کمونیستی، مبدل خواهند شد و در آن صورت در ذلت و خواری جاودانگی و عبودیت و بردگی و گمراهی همیشگی دست و پا خواهیم زد و از آنانی خواهیم بود که مستحق لعنت خدا، نسل‌ها و تاریخ خواهند شد، لعنتی مداوم تا روز قیامت.

پس ای برادر و خواهر گرامی! برخیز، آستین همت را بالا بزن، اراده‌ات را و نیرویت را دوچندان کن! تا بتوانی مسؤولیت خود را در تربیت فرزند آن‌طور که اسلام می‌خواهد، ادا کنی و حق تربیت خانواده‌ات و فرزندانت را ادا کنی زیرا آنان امانتی الهی هستند در دست تو و اگر چنین نکنی در روز قیامت به جز شرمساری و ندامت چیزی برایت باقی نخواهد ماند، پیش از آن‌که روز محاسبه و سؤال فرا رسد، این حق را ادا کن تا رضایت الهی را به دست آوری و بتوانی در کنار آن پادشاه مقتدر با کسانی که خداوند با ایشان نعمت داده است یعنی پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحین، محشور و هم‌نشین شوی و به راستی که اینان بهترین دوستانند.

خدای سبحن می‌فرماید:

﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ ٢٤ [الصافات: 24].

«آنان را متوقف سازید که مورد بازخواست هستند».

و می‌فرماید:

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٩٢ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٣ [الحجر: 92- 93].

«[ای محمد] به پروردگارت قسم که از تمامی آنان سؤال خواهیم کرد در ارتباط با هر آن‌چه که کرده‌اند».




[1]- لازم به تذکر است که جهان‌بینی کمونیسم یک جهان‌بینی فلسفی است نه علمی فقط با ادعای آنان است که این عنوان را به اجبار و تبلیغ به آن داده‌اند، عقیده کمونیستی تفکری است که از بنیان با علم به مفهوم تجربی آن بیگانه است، و این نام، فقط دستاویزی برای تبلیغ می‌باشد. (مترجم)

[2]- به نقل از کتاب «سرزمین‌ها و مردمان» ص 46 و کتاب «چگونه خلافت نابود شد» ص 190.

[3]- از کتاب «الإسلام علی مفترق الطرق» صفحه 39.

[4]- از کتاب «جذور البلاء» صفحه 201.

[5]- تبلیغ و استعمار صفحه 40.

[6]- به نقل از مجله «الأیام» شماره 778 سال 1962.

[7]- جذور البلاء ص 275.

[8]- یورش به جهان اسلام (الغارة علی العالم الاسلامی) ص 11.

[9]- التبشیر والاستعمار ص 88.

[10]- به نقل از کتاب «کیف هدمت الخلافة».

[11]- به نقل از کتاب «جذور البلاء» ص 202.

[12]- به نقل از کتاب «جذور البلاء» ص 202.

[13]- چنان‌که می‌دانیم امروزه جمعیت مسلمانان بالغ بر یک میلیارد نفر می‌باشد و ذکر این مطلب که جمعیت مسلمانان دویست میلیون نفر می‌باشد یا مربوط به آمارهای بسیار قدیمی است و یا ناشی از جهل و یا تعصب کشیش «زویمر» می‌باشد و مؤلف محترم برای رعایت امانت در نقل قول، همین عدد را ذکر کرده است. (مترجم)

[14]- المؤامرة ومعرکة المصیر ص 25.

[15]- به نقل از کتاب هجوم به جهان اسلام «الغارة علی العالم الاسلامی» ص 47.

[16]- در این مورد به کتاب این‌جانب به نام «شهبات وردود» مراجعه فرمایید. (مؤلف)

[17]- به کتاب این‌جانب به نام «شبهات وردود» مراجعه فرمایید که تمامی این سؤال‌ها پاسخ داده شده است. (مؤلف)

[18]- به کتاب «ماذا عن المرأة» نوشته استاد دکتر نورالدین عتر و کتاب «المرأة المسلمة» نوشته استاد وهبی سلیمان الغاوجی رجوع کنید که تمامی این سخنان باطل را پاسخ گفته‌اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد