اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصل هفتم: مسؤولیت تربیت جنسی

فصل هفتم:
مسؤولیت تربیت جنسی

مقصود از تربیت جنسی، آموزشی دادن و آگاه نمودن صریح کودک در ارتباط با مسائل مربوط به غریزه جنسی و ازدواج است. آغاز این بخش از تربیت از همان زمانی است که کودک قادر به اندیشیدن می‌گردد. در این‌ صورت، زمانی که فرزند رشد می‌کند و به سنین جوانی پای می‌گذارد و امور زندگی را درک می‌کند، در خواهد یافت که چه چیز حرام است و چه چیز حلال و خلق و خو و شیوه‌ زندگی اسلامی جزو عادات او شده و به خوبی در شخصیت رشد یافته‌اش جای می‌گیرد، پس به دنبال شهوت و هوس نخواهد رفت و به دام انحراف و بی‌بند و باری نخواهد افتاد.

به عقیده اینجانب، تربیت جنسی به نحو شامل و مطلوب آن که شایسته است مربیان و والدین عزیز بر آن تکیه کرده، و در اجرای آن اهتمام بورزند شامل مراحل زیر است:

·        آموزش آداب اجازه ورود و آداب نظر، در فاصله سنی 14-10 سالگی، که به سن نوجوانی مشهور است.

·        بر حذر داشتن و ممانعت از محرک‌های جنسی، در فاصله 16-14 سالگی، که فرزند وارد سن بلوغ شده است. البته باید توجه داشته باشیم که آموزش اتصال جنسی به شرط مهیا شدن برای ازدواج می‌باشد.

·        آموزش آداب استعفاف (عفت‌طلبی) به جوانانی که توانایی ازدواج ندارند.

·        و آخرین بحث در این باب آن است که آیا در سن تمییز مجاز هستیم با کودکان خود به صراحت در ارتباط با مسائل جنسی سخن بگوییم؟

تمامی مسائل و موضوعات مطروحه فوق به تفضیل تقدیم حضور والدین و مربیان عزیز خواهد شد تا با بصیرت کافی بتوانند فرزندان خود را به نحو شایسته راهنمائی کرده و به انجام آن امر نمایند و بدانند که دین عظیم اسلام هیچ جنبه‌ای از تربیت انسانی را رها نکرده است و پرده از روی مسائل و نکات غامض برداشته است. تا مربیان و والدین بتوانند مسؤولیت خود را به طور کامل درمقابل فرزندان وشاگردان خویش به انجام رسانند.

مراحل تربیت جنسی

1- آداب و اجازه ورود

در این‌جا قصد ندارم که بحث آداب اجازه ورود را به طور مفصل خدمت خوانندگان گرامی تقدیم دارم، زیرا در فصل قبل به تفضیل از آن سخن گفته‌ام. اما نکته‌ای را که در این باب لازم می‌دانم مجدداً تکرار نمایم، عادت دادن کودک به اجازه گرفتن برای ورود است. گاهی اوقات پدر و مادر در حالتی هستند که نمی‌خواهند هیچ‌کدام از بچه‌های کوچک، آن‌ها را ببینند.

قرآن کریم این ادب خانوادگی را به وضوح بیان می‌دارد، آن‌جا که می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسۡتَ‍ٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنکُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم بَعۡضُکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٥٨ وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنکُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡیَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ کَمَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٥٩ [النور: 58- 59].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید باید مملوک شما و کسانی که به سن احتلام نرسیده‌اند باید در سه موقع از شما اجازه ورود بگیرند، قبل از نماز فجر و هنگام گرمای نیم‌روز که لباس‌هایتان را در می‌آورید و بعد از نماز عشاء، این سه وقت خلوت شماست پس از این سه وقت بر شما و ایشان باکی نیست که بر گرد شما بگردند و بعضی از شما گرد برخی دیگر بگردد، بدین‌گونه خداوند برای شما آیات را بیان می‌کند و خداوند دانای حکیم است, و چون اطفال شما با حتلام رسیدند باید اجازه بگیرند [در وقت ورود بر شما] چنان‌که اذن می‌گرفتند آنان‌که پیش از ایشان بودند، بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می‌کند و خدا دانای حکیم است».

اجازه ورود بر مبنای این آیه در سه زمان معین است:

اول: قبل از نماز صبح، زیرا پدر و مادر در این حالت در محل مخصوص خود خوابیده‌اند.

دوم: هنگام ظهر، زیرا هنگام استراحت است و والدین لباس‌های آزاد و راحت می‌پوشند.

سوم: بعد از نماز عشاء، زیرا هنگام خواب و استراحت است.

آموزش آداب اجازه ورود به کودک نه تنها باعث می‌گردد که فرزندان ما در ارتباط با اعضای خانواده ادب را رعایت نمایند، بلکه از حالت‌های ناخوشایندی که کودک بدون اجازه وارد اتاق مخصوص والدین شده و با حالت غیر منتظره‌ای برخورد کند، جلوگیری می‌نماید. اما هنگامی که فرزندان به سن رشد و بلوغ رسیدند، لازم است که والدین و مربیان محترم آداب اجازه ورود را در این سه وقت و سائر اوقات به فرزندان و شاگردان خود آموزش دهند تا امر مبارک خدای تعالی را به جای آورند باشند که می‌فرماید:

﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنکُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡیَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ کَمَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ [النور: 59].

«و چون اطفال شما به سن بلوغ رسیدند، باید همانند کسانی که ذکرشان گذشت رخصت طلبند».

کسی که از علم روانشناسی و تربیت سر رشته داشته باشد یقین پیدا خواهد کرد که این توجهات و رهنمودهای قرآنی، بیانگر آن است که دین اسلام اهتمام بسیار زیادی به تربیت فرزندان دارد و بر آنست که از همان لحظات اول آغاز تفکرش او را چنان پرورش دهد که از آداب اخلاقی رفیع و حیات پسندیده و سلوک اجتماعی برگزیده‌ای برخوردار باشد و هنگامی که به سن جوانی پای گذاشت نمونه زنده‌ای از کردار ستوده و بزرگواری و نجابت باشد.

و به‌راستی چه رسوائی و ننگ بزرگی است که کودک بدون اطلاع و سراسیمه وارد اطاق خواب می‌شود و پدر و مادرش را در حال انجام عمل جنسی می‌بیند و چون عکس‌العملی در مقابل این عمل زشت نمی‌بیند، درخارج از منزل حادثه را برای کودکان هم‌سن و سالش بازگو می‌کند. و هرگاه تصویری را که دیده است به ذهنش خطور کند متحیر و پریشان خاطر می‌گردد. و چه منحرف خواهد بود فرزندی که میل جنسی پیدا می‌کند و می‌داند چگونه آن را برآورده سازد و هوس خود را ارضا کند زیرا قبلاً شکل رابطه جنسی را دیده و در خیالش پرورانده است.!!

پس اگر والدین و مربیان عزیز ما می‌خواهند که فرزندان‌شان اخلاقی فاضل و شخصیتی متمایز و سلوک اجتماعی برگزیده داشته باشند باید خود به این آداب عمل کنند و به فرزندان‌شان نیز بیاموزند.

2-آداب نگاه کردن

یکی از موضوعات مهمی که واجب است والدین و مربیان بر آن تأکید نمایند و کوشش کنند که فرزندان و شاگردان خود را به آن عادت دهند آداب نگاه کردن است. منظور از این آداب آن است که کودک تشخیص دهد نگاه کردن به چه کسانی حرام است و به چه کسانی حلال؟ و حدود هر کدام چیست؟ فهم و عمل به این آداب موجب می‌گردد که هنگام ورود به دوره بلوغ و رسیدن به سن تکلیف فرزند ما استقامت اخلاقی داشته باشد و به آن‌چه که صلاح امر اوست دست یابد.

(أ) آداب نگاه کردن به محارم

ازدواج هر مرد یا زن با محرم خود برای همیشه حرام است. رابطه محرم بودن بین زن و مرد به علل ذیل ایجاد می‌گردد:

·     محرم بودن به دلیل رابطه نسبی: این محارم هفت گروه از زنان هستند که خدای تعالی در سوره نساء آن را بر می‌شمارد:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمۡ أُمَّهَٰتُکُمۡ وَبَنَاتُکُمۡ وَأَخَوَٰتُکُمۡ وَعَمَّٰتُکُمۡ وَخَٰلَٰتُکُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ [النساء: 23].

«مادران‌تان و دختران‌تان و خواهران‌تان و عمه‌هایتان و خاله‌هایتان و دختران براردان و دختران خواهران‌تان بر شما حرام شده‌اند».

·     محرم بودن به دلیل دامادی که چهار گروه از زنان هستند:

1-   همسر پدر، بنا بر گفته خداوند سبحان:

﴿وَلَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ ءَابَآؤُکُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ [النساء: 22].

«با زنانی که پدران‌تان به عقد خویش درآورده‌اند زناشویی نکنید».

2-   زن پسری که از پشت اوست:

﴿وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِکُمُ ٱلَّذِینَ مِنۡ أَصۡلَٰبِکُمۡ [النساء: 23].

3-   مادر زن، بنا به گفته مبارک خدای تعالی:

﴿وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِکُمۡ [النساء: 23].

4-   دختر همسر، خدای تعالی فرموده است:

﴿وَرَبَٰٓئِبُکُمُ ٱلَّٰتِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَآئِکُمُ ٱلَّٰتِی دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَکُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ [النساء: 23].

«و دختران زنان‌تان که در کنار شما هستند، هرگاه با آن زنان هم‌بستر شده‌اید [بر شما حرام شده‌اند]، ولی اگر هم‌بستر نشده‌اید گناهی مرتکب نشده‌اید».

·     محرم بودن به دلیل رابطه شیری[1] بنا بر گفته خدای تعالی:

﴿وَأُمَّهَٰتُکُمُ ٱلَّٰتِیٓ أَرۡضَعۡنَکُمۡ وَأَخَوَٰتُکُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ [النساء: 23].

«و زنانی که شما را شیر داده‌اند و خواهران رضاعی‌تان [بر شما حرام شده‌اند]».

مسلم و اصحاب سنن روایت می‌کنند که آن حضرتص فرمود: «تحریم به سبب شیر مانند تحریم به سبب رابطه نسبی است». یعنی آن‌چه که از طریق نسبی تحریم شده است مانند مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر نظیر آن از نظر شیری، حرام خواهد بود. مانند مادر رضاعی، خواهر رضاعی، برادر رضاعی و قس علیهذا.

محرم مذکر، بنا بر آن‌چه رد کتاب و سنت آمده است، جائز است به زنان محرم خود نگاه کند.البته این نگاه کردن به قسمت‌هایی از بدن آن‌هاست که غالباً ظاهر می‌شود مانند سر و گردن و پاها و کف دست‌ها و مانند این‌ها، اما مجاز نیست که به قسمت‌هائی نظر کند که به طور معلوم در غالب اوقات پوشیده است، مانند سینه، پشت، شکم، و مانند این‌ها!

دلیل ما از قرآن آیه‌ای است که می‌فرماید:

﴿وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ [النور: 31].

«و زینت‌های خود را آشکار نکنند جز برای شوهران خود یا پدران خود یا پدران شوهران خود یا پسران خود یا پسران شوهران خود یا برادران خود یا پسران برادران خود یا پسران خواهران خود..».

در این آیه ‌چنان‌که دیدیم شوهران استثناء شده‌اند. پس شوهر یا زن مجازاست ـ هم‌چنان که به زودی شرح خواهیم داد ـ که به هر کجای بدن همسر خود که بخواهد نگاه کند چه با شهوت باشد و چه بدون شهوت. و نصوصی که این جواز را اثبات می‌کنند به زودی بیان خواهد شد.

دلیل ما از سنت روایت ابوداود و دیگران از سهلۀ بن سهیل است که گفت: ای پیامبر خدا، من و ابوحذیفه، طفلی را به نام «سالم» به فرزندی قبول کرده‌ایم و با هم زندگی می‌کنیم و مرا با لباس راحت در داخل خانه می‌بیند؟

پیامبر اکرمص فرمود: «پنج بار به او شیر بده» که پس از آن سالم پسر آن خانواده محسوب می‌شد.

حدیثی که بازگو نمودیم دلیل است بر این‌که سالم پس از آن و تا زمانی که بزرگ شد سهلهل را در لباس معمولی در منزل می‌دید و می‌دانیم که زن در لباس راحت خود در منزل در اغلب اوقات سر و گردن و دست‌ها و پاها را نمی‌پوشاند.

اسلام نگاه کردن به قسمت‌هائی از بدن فرد محرم را که در غالب اوقات پوشیده است، جائز نمی‌داند. زیرا این نگاه کردن ضرورتی ندارد و از عدم تحریک شهوانی نیز نمی‌توان اطمینان داشت و با غیرت مردانه و عفت زن منافات دارد. این حکم به منظور دفع فتنه و از باب سد ذرائع است. (منظور از بین بردن اسباب و عللی است که منجر به گناه می‌گردد) زیرا کسی که بر گود گودال می‌چرخد، بعید نیست که در آن بیافتد.

بنابراین بر محرم مذکر ـ به ویژه فردی که به سن نوجوانی رسیده است ـ حرام است که یکی از زنان محرم را با لباسی ببیند که بالاتر از زانوهاست، یا با لباس نازک و شفافی ببیند که بدن از ورای آن دیده می‌شود، و یا عورت زن از زیر آن قابل رؤیت می‌باشد. هم‌چنین بر دختر یا زن حرام است که حد فاصل زانو و ناف مرد محرم خود را ببیند هر چند که پسر، برادر، یا پدرش باشد، و هرچند از عدم وقوع فتنه اطمینان داشته باشد و یا قصدش نشستن و یا دلاکی باشد.

﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩ [البقرة: 229].

«این‌ها حدود خداست، از آن تجاوز مکنید، و هر کس از حدود خدا تجاوز کند آنان ستمکارانند».

(ب) آداب نگاه کردن به دختری که خواستگاری می‌شود

شریعت اسلامی برای آن‌که فرد خواستگار و دختر یا زنی که خواستگاری می‌شود بر اساس شناخت و با روشن‌بینی ازدواج کنند، اجازه می‌دهد که هر دو به یکدیگر بنگرند. اساس این جواز فرموده رسول اکرمص است که به مغیرۀبن شعبه می‌گوید: «به او نگاه کن زیرا بهتر است که بین شما محبت والفت پایدارتری ایجاد شود». روایت مسلم

و مسلم و نسائی نیز روایت می‌کنند که مردی به خدمت رسول خداص رسید، و او گفت زنی از انصار را خواستگاری کرده‌ام.

فرمود: آیا به او نگاه کرده‌ای؟ گفت: نه! فرمود او را ببین زیرا در چشم انصار مختصر عیبی وجود دارد.

اما این نگاه کردن خود آدابی دارد که باید خواستگار آن را رعایت نماید.

1-   نگاه کردن به صورت و دست‌ها جائز نیست، مگر این‌که خواستگار قصد ازدواج داشته باشد.

2-   جائز است که چندین بار نگاه کند تا صورت حسب به طور کامل در ذهن جایگزین شود.

3-   مجاز است که در جلسه خواستگاری طرفین با هم صحبت کنند.

4-   دست دادن با دختر یا زن قبل از خواند خطبه عقد جائز نیست، زیرا قبل از عقد بیگانه محسوب می‌گردد و در روایت بخاری از حضرت عائشهل آمده است: دست رسول اکرمص دست هیچ زنی را در هنگام بیعت لمس نکرد، بیعت زنان با کلام بود.

5-   طرفین اجازه خلوت کردن با یکدیگر را ندارند و ملاقات آن‌ها باید با حضور شخص محرم ثالثی باشد.

بخاری و مسلم از آن حضرتص روایت می‌کنند که فرمود: هیچ مردی نباید با زن بیگانه‌ای خلوت کند، و هیچ زنی نباید به تنهایی مسافرت کند مگر آن‌که همراهش محرمی باشد.

در این‌جا ضروری می‌دانم، به رسم بسیار ناپسندی اشاره کنم که در بعضی مجامع به چشم می‌خورد، که با عقیده و شرع اسلام منافات کامل دارد. مرد خواستگار بدون هیچ قید و بند محدودیتی با دختر یا زن مورد نظرش اختلاط می‌کند، و این رفتار خود را با قصد آشنائی طرفین با اخلاق یکدیگر توجیه می‌کنند. اما می‌دانیم که این ادعا نه تنها از طرف دین مورد قبول نیست، بلکه با آن به شدت مبارزه می‌شود. زیرا با ابتدائی‌ترین اصول اخلاقی ناسازگار است، و حیثیت و آبروی دختر را بیشتر از مرد خواستگار مورد تهدید قرار می‌دهد. و اگر ازدواج صورت نگیرد، دختر جوان، آماج انواع تهمت‌ها خواهد شد، و به او شک خواهند کرد و بسیاری از مردم از ازدواج با او خودداری می‌نمایند، و نهایتاً دختر مذکور سال‌خورده شده و به اصطلاح می‌ترشد.

و این مطلب را نیز به خوبی می‌دانیم که این‌چنین افرادی برای آشنا شدن و شناختن یکدیگر به رفتارهای رسمی و روابط آمیخته با تکلف و تعارف راضی نمی‌شوند، بلکه قصد آنان از این فتره زمانی نزدیک شدن و آشنا شدنی بیش از حد متعارف و متداول است. و چه بسیارند زنان و مردانی که مدت‌های طولانی و حتی چندین سال در این وضعیت باقی می‌مانند، اما پس از مدت کوتاهی که از ازدواج می‌گذرد از هم جدا می‌شوند، این چه نوع آشنا شدنی است که با اختلاط با دختر صورت می‌گیرد؟ [و یا این‌که اصلاً به ازدواج منجر نمی‌شوند] پس صاحبان بصیرت پند گیرند.!!

(ج) آداب نگاه کردن مرد به همسرش

برای مرد جائز است که تمام بدن زنش را ببیند چه با شهوت باشد و چه بدون شهوت، زیرا هنگامی که لمس و جماع جائز باشد، نگاه کردن که پائین‌تر از آن دو می‌باشد مجاز خواهد بود. هر چند بهتر است که زن و شوهر به عورت هم نگاه نکنند، زیرا حضرت عائشهل می‌فرماید: «رسول خداص وفات نمود من از او ندیدم و او از من». (منظور آن که عورت او را ندیدم). اما گفتیم که رؤیت کل بدن همسر جائز است، و دلیل جواز ما روایتی است که ابوداود و ترمذی و نسائی از معاویۀ بن حیدۀ روایت می‌کنند که گفت: گفتم ای پیامبر خدا،، درباره عورات‌هایمان پرسش دارم؟ کدام‌یک را رها کنیم (حرام هستند)؟ و به نزدیکی با کدامیک مجاز هستیم؟ فرمود: «عورت خود را از همه کس به جز زنت و ملک یمینت حفظ کن».

خدای تعالی فرمود:

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ ٦ [المؤمنون: 5- 6].

«و آنان‌که شرمگاه خود را نگه دارند، جز بر همسران یا کنیزان خویش، که آنان مورد ملامت قرار نمی‌گیرند».

(د) آداب نگاه کردن به زن بیگانه

جائز نیست که مرد بالغ به زن بیگانه‌ای نگاه کند، هر چند زن مذکور شهوت را برنیانگیزد اما منظور ما از زن بیگانه و مرد بیگانه چیست؟

مرد بیگانه: مرد بیگانه نسبت به زن کسی است که می‌تواند با او ازدواج کند، مانند پسر عمو، پسر عمه، پسر خاله، پسر دائی، شوهر خواهر، و شوهر خاله و ...

زن بیگانه: زن بیگانه نسبت به مرد کسی است که می‌تواند با او ازدواج کند، مانند دختر عمه، دختر خاله، دختر دائی، زن عمو، زن دائی، خواهر زن، عمه و خاله زن و ...

در این تعریف، کودکی که به سن تمییز یا نوجوانی رسیده است به مرد ملحق می‌گردد. منظور از کودک ممیز کسی است که بین دختر یا زن زشت و زیبا فرق می‌گذارد. حکم این‌چنین کودکی مانند حکم مرد بالغ خواهد بود و جائز نیست به زن بیگانه نگاه کند.

اصل تحریم نگاه کردن، بر اساس گفته مبارک خدای تعالی است که:

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِکَ أَزۡکَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ [النور: 30- 31].

«به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش فرو گیرند و شرمگاه خویش نگه دارند، این برایشان پاکیزه‌تر است زیرا خدا به کارهایی که می‌کنند آگاه است. و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش فرو گیرند و شرمگاه خود نگه دارند...»

احادیث در باب آداب نگاه کردن به زن بیگانه

- طبرانی و حاکم با اسناد صحیح از عبدالله بن مسعودس روایت می‌کنند که گفت: پیامبر خداص در روایتی از پروردگارش عزوجل می‌فرماید: نگاه به نامحرم تیری از تیرهای شیطان است. کسی که آن نگاه را از ترس من ترک کند به جای آن ایمانی جایگزین خواهم کرد که حلاوت آن ‌را در قلب خود احساس خواهد کرد.

- و هم‌چنین فرمود: مردی که چشمش به محاسن زنی بیافتد و چشمش را ببندد، خدای تعالی آن را به عنوان عبادتی به شمار می‌آورد که حلاوت آن ‌را در قلبش احساس می‌کند. (روایت احمد و طبرانی)

- و آن حضرت فرمودند: شش امر را در رابطه با نفس خویش برای من تضمین نمایید، من نیز بهشت را برای شما تضمین می‌کنم. هرگاه سخن گویید راست بگوئید، و هنگامی که قول دادید به آن عمل کنید، و امانتی را که به شما سپرده‌اند ادا نمائید، عورت خود را حفظ کنید و چشمهایتان را ببندید [در هنگام دیدن نامحرم] و دست نگه دارید [از فعل حرام]. (روایت احمد و ابن حبان و حاکم).

- بخاری و مسلم از ابوهریره روایت می‌کنند که گفت: رسول خداص فرمودند: از فرزندان آدم به ناچار دچار زنا خواهند شد این نصیبی است که بر آنان نوشته است. «زنای چشم‌ها نگاه کردن، زنای گوش‌ها شنیدن، زنای زبان سخن گفتن، زنای دست‌ها دست درازی کردن و زنای پاها گام برداشتن است. قلب آدمی به هوس می‌افتد و آرزو می‌کند و فرج (آلت تناسلی) او آن را تأیید می‌کند یا رد می‌نماید[2]».

- جریر می‌گوید: از رسول خدا درباره نگاهی که بی‌اختیار بر زن نامحرم می‌افتد پرسیدم. فرمود: «روی برگردان». (روایت مسلم و ترمذی)

- ام سلمهل می‌گوید: من و میمونه نزد رسول اکرمص بودیم که ابن ام مکتوم وارد شد ـ این حادثه بعد از نزول آیه حجاب بود ـ نبی اکرمص فرمود: «خود را مستور سازید» گفتیم: ای پیامبر خدا، مگر ابن ام مکتوم کور نیست؟ نه ما را می‌بیند و نه می‌شناسد؟ فرمود: مگر شما دو نفر کورید؟ آیا او را نمی‌بینید؟ (روایت ابوداود و ترمذی)

نصوصی که بیان شد بدون این‌که احتیاجی به جدال و بحث بیشتر داشته باشد، ثابت می‌کند که نگاه کردن زن و مرد نامحرم به یکدیگر حرام است، خصوصاً زمانی که در مکانی واحد بوده و احتمال بروز فتنه پس از نگاه کردن وجود دارد.

بدون تردید هدفی که اسلام از ممانعت دنبال می‌کند ـ آن‌چنان که سید قطب مؤلف فی ظلال می‌گوید ـ بنا نمودن نظام اجتماعی پاک و نظیفی است که هر لحظه مورد تهاجم شهوت قرار نمی‌گیرد و غرائز در آن دائماً برانگیخته نمی‌شود.

این انگیزش و تحریک دائمی شهوانی، آدمی را به مرحله‌ای می‌رساند که آتش هوس و تمایل شدید جنسی برای همیشه در او برافروخته می‌ماند و فروکش نمی‌کند، نگاه‌های خائنانه، حرکات محرک، خودآرائی و عریان بودن و غیره در جهت افزایش و شعله‌ور ساختن و ابقای این آتش مخربند. دین اسلام با دور‌اندیشی و درک عمیق این ابزارها، بر آنست که با حذف عوامل، ریشه تحریک‌های مداوم و شدید را بخشکاند و تمایل طبیعی بین دو جنس را در حد متعارف و صحیح آن محدود نماید.

به نظر بعضی‌ها ـ خصوصاً تعدادی از غربی‌ها ـ چشم چرانی، اختلاط آزاد دختران و پسران، و سخنان کذائی با یکدیگر، شوخی‌های بی‌پرده و دیدن بخش‌های پوشیده بدن که موضع فتنه‌اند، نوعی تسکین است که باعث نشاط می‌گردد و تمایلات سرکوب شده را رها می‌سازد و نوعی پیش‌گیری از ایجاد عقده‌های روانی است، و مقداری از فشار غریزه جنسی را می‌کاهد و از شدت سایر عواملی که دوری از آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است کم می‌کند.

کسانی که به چنین نظریات و افکار باطلی استناد می‌کنند، فراموش کرده‌اند که تمایل زن به مرد به جانب یکدیگر احساسی عمیق و فطری است که در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است تا زندگی و حیات انسانی بر روی زمین امتداد یافته و ادامه پیدا کند، و خلاف انسان در آن تحقق یابد. پس احساس جنسی نوعی تمایل است که گاهی شعله می‌کشد و زمانی فروکش می‌کند، و برانگیختن آن در هر لحظه سبب افزایش شدت آن می‌گردد و نهایتاً آدمی را مجبور می‌سازد که این آتش برافروخته را از وجود خود بیرون بفرستد و اصطلاحاً خود را تخلیه کند، اگر این تخلیه با رابطه جنسی برآورده نشود، رنجش عصبی حاصل می‌گردد و فردی که تحریک شده است در معرض شکنجه دائمی قرار می‌گیرد.

نگاه، حرکت، خنده شوخی و حتی کلامی کوتاه درباره میل جنسی باعث برانگیخته شدن آن می‌گردد. طریقه مطمئن برای تقلیل این تحریک‌ها آن است که میل جنسی را در حدود طبیعی آن محدود سازیم، سپس سعی کنیم با شیوه‌ای مشروع ـ یعنی ازدواج ـ این نیاز طبیعی را برآورده سازیم. و به راستی بهترین راه همین راه است، طریقی که اسلام برای جنس بشر مطرح می‌کند و آرامش نفسانی خود را در این مسیر بدست می‌آورد، فکرش آرام و قرار می‌گیرد، اعصابش می‌آساید و با سایر انسان‌ها رابطه‌‌ای سالم و صحیح خواهد داشت.

و شاعر چه زیبا گفته است:

کل الحوادث مبدأها من النظر

 

ومعظم النار من مستصغر الشرر

کم نظرة فعلت فی قلب صاحبها

 

فعل السهام بلا قوس ولا وتر

والمرء مادام ذا عین یقلبها

 

فی أعین الغید موقوف علی خطر

یسر مقلته ماضر مهجته

 

لا مرحباً بسرور عاد بالضرر

آغاز تمامی حوادث از یک نگاه است مانند آتش عظیم که ابتدایش شعله‌ای کوچک است.

چه بسیار است نگاهی که مانند تیری در قلب صاحبش اثر می‌کند بدون آن‌که زهر و کمانی در کار باشد.

و مادامی که چشم آدمی بین چشمان دختران جوان می‌چرخد در معرض خطر خواهد بود.

نگاهش چشم او را مسرور می‌سازد اما به روحش ضرر خواهد زد، نفرین به سروری که سرانجامش تلخ‌کامی است.

و چه زیبا گفته است، پیامبر محبوب ماص که: «چشمان سه کس آتش را نخواهد دید: چشمی که در راه خدا پاسداری کرده است و چشمی که از خشیت خدای تعالی گریه کرده است و چشمی که از نگاه به محارم الهی بازداشته شده است». (روایت طبرانی)

(هـ) آداب نگاه کردن مردان به یکدیگر

جائز نیست که مردی به حد فاصل زانو تا ناف مرد دیگری بنگرد، فرقی ندارد که نزدیک باشد یا دور، مسلمان باشد یا کافر، و در صورتی که اطمینان از عدم تحریک شهوانی وجود داشته باشد نگاه کردن به سایر قسمت‌های بدن غیر از فاصله زانو تا ناف اشکالی ندارد.

اصل این حرمت بر اساس گفته مبارک پیامبر اکرمص است که فرمود:

«عورت خود را از همه کس به جز زنت و ملک یمینت حفظ کن».

و در روایت حاکم نیز آمده است که فرمودند: «بین زانو و ناف عورت است».

هم‌چنین حاکم روایت می‌کند که آن حضرتص مردی را دید که زانوهایش معلوم است، فرمود:

«زانوهایت را بپوشان زیرا زانو عورت است».

از این نصوص نتیجه می‌گیریم که:

برای هیچ مردی جائز نیست که جزئی از فاصله بین زانو تا ناف خود را آشکار کند، هرچند از عدم تحریک شهوانی اطمینان داشته باشد، ورزش، تمرین، شنا، حمام رفتن و مواردی این‌چنین نمی‌توانند کشف عورت را توجیه کنند. و اگر کسی فرد مسلمان را به کشف عورت امر نماید، نباید اطاعت کند، زیرا پیامبر اکرمص می‌فرماید: «هیچ اطاعتی از مخلوق در معصیت خالق وجود ندارد».

عده‌ای ادعا می‌کنند، مالکی مذهب‌ها فقط شرمگاه انسان را عورت او می‌دانند و غیر از عورت، کشف تمامی قسمت‌ها جائز است. باید بگویم که این ادعا باطل است و از جهل و گمراهی این مدعیان ناآگاه سرچشمه می‌گیرد.

عورت به نظر مالکی‌ها دو بخش است:

1-   عورت در ارتباط با نماز.

2-   عورت در ارتباط با نگاه کردن.

عورت در ارتباط با نماز نیز دو بخش خواهد بود:

عورت مغلظه: دو شرمگاه پیشین و پسین انسان است.

عورت مخففه: حد فاصل بین زانو‌ها و ناف است.

-      اگر در هنگام نماز عورت مغلظه آشکار شود، باید نماز اعاده شود چه وقت آن باقی باشد و چه گذشته باشد.

-      اگر در هنگام نماز عورت مخففه آشکار شود، اگر وقت نماز باقی مانده اعاده می‌شود و در غیر این‌صورت اعاده لازم نیست.

اما عورت در ارتباط با نگاه کردن: ظاهر کردن عورت مغلظه و مخففه برای دیدن در هر صورت حرام است.

عورت مرد با مرد فاصله بین زانوها و ناف است.

عورت زن مسلمان با زن مسلمان نیز فاصله بین زانو‌ها تا ناف است.

عورت زن مسلمان نسبت به زن کافر تمام بدن اوست، به جز صورت و دست‌ها، و بعضی می‌گویند تمام بدن عورت است.

عورت زن در ارتباط با محارم خود تمام بدن است به جز صورت، دست‌ها، سر و گردن، روی پاها ... و غیر از این عورت است و نگاه کردن به آن جائز نیست. (نقل از حاشیه دسوقی بر شرح کبیر).

از نصوصی که از فقهای مالکی مذهب بیان کردیم، نتیجه می‌گیریم که ائمه چهارگانه اتفاق نظر دارند که عورت مرد در ارتباط با مرد فاصله بین زانو‌ها و ناف است، بنابراین نگاه کردن به این بخش حرام است.

(و) آداب نگاه کردن زن به زن

جائز نیست که هیچ زنی به فاصله زانو‌ها تا ناف زن دیگری نگاه کند، چه نزدیک باشد چه دور، کافر باشد یا مسلمان. اصل این حرمت بر احادیثی است که در ارتباط با عورت بودن حد فاصل زانوها می‌باشد که ذکر گردید.

با توجه به نصوصی که بیان کرده‌ایم اعلام می‌داریم که بر زن حرام است که به زانو بالاتر از زانوی[3] دختر، خواهر، مادر، دوست یا کنیز خود بنگرد نه در حمام و نه در جای دیگر.

حکمت از این تحریم آن است که از طغیان و برافروختن احساس غریزی زنان جلوگری شود، زیرا گاهی این تحریک شدید جنسی به «سحاق» منجر می‌شود. سحاق نوعی رابطه جنسی زن با زن است که منجر به ارضاء تمایل جنسی و فروکش کردن شدت آن می‌گردد.

نبی اکرمص فرمود: «یکی از علامات نزدیک بودن قیامت، اکتفا کردن مردان به مردان (یعنی لواط) و زنان به زنان (یعنی سحاق) است».

پس بر زنان غیور مسلمان واجب است که از نگاه کردن به عورت زنانی مانند خودشان پرهیز نمایند. چه هنگام درآوردن لباس جهت استحمام، چه برای دلاکی در حمام و یا در مراسم عروسی که به اندازه‌ای فاسد و شرم‌آور است که عرق خجالت را بر جبین هر انسان باغیرتی جاری می‌سازد.

و بر مردان غیور واجب است که به زنان و دختران خود اجازه ندهند که وارد حمام‌های عمومی شوند، زیرا با عریان شدن، مفاسد دیگر همراه است، حمام‌های عمومی زنانه با کمال تأسف در جوامع امروزی مسلمین متداول است.

نبی اکرمص نیز از این امر نهی کرده‌اند:

نسائی، ترمذی و حاکم از آن حضرت روایت می‌کنند که رسول خداص فرمودند: «کسی از شما که به خدا و روز قیامت ایمان دارد نباید زنش وارد حمام شود[4]».

طبرانی روایت می‌کند که زنان شام به خدمت حضرت عائشهل رسیدند، به آنان گفت:

آیا شما آن گروه زنان هستید که وارد حمام‌های عمومی می‌شوید؟ شنیدم رسول خداص می‌گفت: «هر زنی که در غیر از خانه شوهرش، لباس‌هایش را در آورد، پرده حجت و حیای بین خود و خدایش را پاره کرده است».

نبی اکرمص به یاران خود فرمودند: «به زودی سرزمین‌های بیگانگان بر روی شما گشوده می‌شود و خانه‌هایی را در آن‌جا خواهید دید که به آن حمام می‌گویند، مردان فقط با لنگ وارد آن شوند؛ از رفتن زنان به حمام جلوگیری کنید، مگر این‌که مریض یا زائو باشد». (روایت ابن ماجه و ابوداود).

(ز) آداب نگاه کردن زن کافر به زن مسلمان

حرام است بر زن مسلمان که در مقابل زن کافر مفاتن جسم خود را ظاهر سازد. بخش‌هایی از بدن باید ظاهر شود که به طور معمول و در هنگام انجام امور روزمره آشکار می‌گردد، مانند صورت، دست‌ها و پاها، زیرا خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ [النور: 31].

از فرموده خداوند سبحان ﴿أَوۡ نِسَآئِهِنَّ در می‌یابیم که زن مسلمان مجاز نیست که زینت‌های خود را در حضور زنان غیرمسلمان یا زنان مسلمان گناه‌کار ظاهر سازد، اما ظهور زینت آنان در حضور زنان مسلمان نیکوکار جائز است.

در حاشیه دسوقی درباره حکمت این تحریم این‌چنین آمده است:

«تمام بدن زن مسلمان غیر از صورت و دست‌ها به نسبت زن کافر عورت است، حکمت این کار آن است که زن کافر، بدن زن مسلمان را برای شوهر کافرش وصف نکند، پس تحریم به علت نتیجه‌ای است که عارض می‌گردد، و به دلیل عورت بودن جسم غیر از صورت و دست‌ها نیست».

هم‌چنین بر هر زن مسلمانی حرام است که مفاتن جسم خود را در برابر دیدگان زن مسلمان فاجر آشکار سازد، زیرا امکان دارد جسم او را برای مردان دیگر وصل کند.

در کتاب «هدیة العلائیه» نیز آمده است که: «شایسته نیست که زن فاجر به زن مسلمان نظر کند، زیرا او را برای مردان دیگر وصف خواهد کرد پس نباید در حضور زن فاجر پوشش‌هایش را فرو گذارد».

دانشمند بزرگ و شخصیت برجسته اسلامی، جناب ابوالاعلی مودودی در این‌باره برداشت ویژه‌ای دارد، او در ارتباط با واژه ﴿أَوۡ نِسَآئِهِنَّ در تفسیر سوره نور می‌گوید:

«مقصود خداوند متعال از کلمه نسائهم (زنانشان)، زنانی است که به نوعی با زن مسلمان ارتباط دارند و او آن‌ها را به خوبی می‌شناسد، مانند زنانی که به واسطه خدمت‌کاری، دوستی، یا هر دلیل دیگر با زن مسلمان آشنایی دارند، چه مسلمان باشند و چه غیرمسلمان. در واقع قصر آیه مذکور آن است که زنان بیگانه‌اش که وضعیت و عادات آن‌ها ناشناخته است یا وضعیت ظاهری آن‌ها طوری است که نمی‌توان به آنان اطمینان نمود، از این دایره خارج شوند. بنابراین، اساس تمایز در این موارد اختلاف دینی نیست بلکه اختلاف اخلاقی است. بنابرای زنان مسلمان می‌توانند با زینت‌های خود و بدون حجاب در برابر زنان پاک‌دامن و درست کردار ظاهر شوند، زنانی که در خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند که به نجابت معروف بوده و مورد اعتماد هستند، مسلمان باشند یا غیرمسلمان. و از طرف دیگر بر زنان مسلمان واجب است خود را در مقابل زنان بی‌عفت و بی‌حیایی که نمی‌توان به آنان اعتماد نمود بپوشانند هرچند که مسلمان باشند زیرا معاشرت و هم‌نشینی با این افراد کم‌تر از هم‌نشینی با مردان نیست».

به نظر این‌جانب زنان غیرمسلمان اما عفیف و پاک‌دامن در دوره و زمان ما نادرند پس شایسته است که زنان مسلمان در این باب بیشتر احتیاط کنند تا از اخلاق زنان غیرمتدین و یا زنان مسلمانی که حق عقیده خود را رعایت نکرده و عزت و شرف و حرمت خود را در نظر نمی‌گیرند، تأثیر نپذیرند.

(ح) آداب نگاه کردن به أمرد (جوان نو خط)

منظور از أمرد، جوانی است که سن او 10-15 سال است و هنوز ریشش در نیامده است.

نظر کردن به امرد زمانی جائز است که ضرورتی داشته باشد مانند خرید و فروش، دادن یا گرفتن چیزی، تعلیم دادن و غیره که در هر حال انجام کار لازم است.

اگر نگاه کردن به قصد لذت باشد حرام است، زیرا باعث تحریک شهوت می‌گردد و منتهی به فتنه و فساد خواهد شد. گذشتگان نیکوکار ما از امرد رویگردان بوده‌اند و از نگاه کردن به آنان یا مجالست آن‌ها پرهیز می‌کردند.

-      حسن بن ذکوان می‌گوید:

«با فرزندان ثروتمندان هم‌نشینی نکنید زیرا صورت‌هایشان مانند صورت دختران جوان است و از زنان فتنه‌گرترند».

-      سفیان ثوری وارد حمامی شد، کودکی زیباروی بر او وارد شد، گفت: «او را بیرون ببرید، زیرا من با هر زن شیطانی می‌بینم و با هر امرد هفده شیطان دیده می‌شود».

-      مردی به خدمت امام احمد رسید و کودکی زیباروی همراهش بود، امام فرمود:

همراهت کیست؟

گفت: پسر خواهرم

امام گفت: «بار دیگر او را به این‌جا نیاور و با او به جائی نرو زیرا کسانی که تو را نمی‌شناسند به تو شک خواهند کرد».

-      سعید بن مسیب می‌گوید: اگر مردی را دیدید که به امردی خیره شده است، به او شک کنید.

فلسفه و حکمت تحریم نظر به امرد، ترس از ارتکاب فحشا و از بین بردن فساد، و از باب سد ذرائع است. مسلمان پرهیزگار و خدا ترس دائماً جهت حفظ دین و اخلاق و آبروی خود می‌کوشد که از مواضع تهمت دوری نماید.

(ط) آداب نگاه کردن زن به مرد بیگانه

جائز است که زن مسلمان مردان را در حالی که بازی می‌کنند یا خرید و فروش می‌نمایند یا سائر امور عادی را انجام می‌دهند نظاره کند.

دلیل ما برای این جواز حدیثی است که امام بخاری و امام مسلم روایت می‌کنند که می‌گویند:

-      نبی اکرمص حبشی‌ها را در حالی‌که در محوطه مسجد با ابزار جنگی خود بازی می‌کردند و نمایش می‌دادند نظاره می‌کرد و حضرت عائشه از پشت سر آن‌ حضرتص به آنان نگاه می‌کرد و پیامبرص با ایستادن جلوی عائشه او را پوشانده بود حضرت عائشه آن‌قدر ایستاد تا خسته شد و بازگشت. این واقعه در سال هفتم هجری بود. اما حدیث داخل شدن ابن ام مکتوم به منزل پیامبرص و دستور آن حضرت به ام سلمۀ و میمونه جهت مستور شدن به اجتماع آن دو با ابن ام مکتوم در یک مجلس و رو به روی هم نشستن آن‌ها، و خیره شدن آن دو به ابن ام مکتوم، حمل شده است.

علامه «ابوالاعلی مودودی» در کتاب حجاب می‌گوید:

«اختلاف ظریفی در بین نظر مردان و زنان و بالعکس، وجود دارد. زن و مرد از لحاظ خصایص روحی دو دسته متفاوتند، اگر مردان به طور طبیعی به چیزی علاقه پیدا کنند و به آن تمایل و کشش داشته باشند برای بدست آوردنش اقدام می‌کنند و پیش‌قدم می‌شوند، اما زنان خصلت مخصوص خود را دارند و به علت حیایی که دارند امتناع می‌کنند و می‌گریزند بنابراین جرأت و وقاحت مردان را ندارند که به جانب چیزی بروند که دوست دارند و یا به آن علاقه می‌ورزند. و پیامبر بزرگوار ما که سلام و درود خدای بر او باد این تفاوت بین زن و مرد را در نظر گرفته است در نهی از نگاه کردن زنان به مردان، مانند نگاه کردن مردان به زنان، سخت‌گیری نکرده و به آن اندازه محدودیت قائل نشده است.

در این رابطه حدیث عایشهل مشهور است، پیامبر اکرمص بازی و نمایش حبشی‌ها را در محوطه مسجد به او نشان می‌دهد که بیانگر این نکته است که نگاه کردن زنان به مردان به طور مطلق ممنوع نیست اما جمع شدن زنان و مردان در یک مجلس مکروه است، خصوصاً زمانی که به یکدیگر خیره شوند، برای مثال پیامبر خداص در هنگام آمدن ابن ام مکتوم دستور می‌دهد که ام سلمه و میمونه مستور شوند. (هم‌چنین نظری که امکان ایجاد فتنه داشته باشد جائز نیست).

-      علامه ابن حجر العسقلانی در شرح بخاری می‌گوید:

به این حدیث ـ نظاره بازی حبشی‌ها توسط حضرت عایشهل برای جواز رؤیت مرد اجنبی توسط زنان استدلال شده است اما عکس آن جایز نیست، و نکته دیگری که مؤید این جواز است، خروج زنان با نقاب و رفتن به مساجد و بازار یا مسافرت و غیره است، زنان پوشیده‌اند و نقاب زده‌اند و مردان آن را نمی‌بینند در حالی‌که مردها به زدن نقاب امر نشده‌اند تا زنان آن‌ها را نبینند پس این واقعیت ما را به اختلاف حکم هر دو راهنمایی می‌کند.

امام غزالی نیز به همین موضوع استدلال می‌کند و می‌گوید:

«ما نمی‌گوییم که صورت مرد برای زن ـ در ارتباط با نگاه کردن ـ جزو عورت است، مانند صورت زن برای مرد. اما اگر ترس فتنه وجود داشته باشد، نگاه کردن زن به مرد نیز حرام خواهد بود در غیر این‌صورت اشکالی ندراد. ما می‌دانیم که مردان با صورت مکشوف و زنان با نقاب بیرون می‌آیند اگر حکم نظر درباره هر دو یکسان بود مردان نیز به زدن نقاب امر می‌شدند».

نتیجه‌ای که بعد از این بحث‌ها می‌گیریم، آن است که نگاه کردن زن به مرد اجنبی به دو شرط جائز است:

1-   نظر فتنه‌انگیز نباشد

2-   اجتماع زنان و مردان در یک مجلس نبوده و به یکدیگر خیره نشوند

(ی) آداب نگاه کردن به عورت صغیر

از نظر فقها، صغیر یعنی بچه‌ای که چهار ساله یا کوچکتر است ـ مذکر یا مؤنث ـ عورت ندارد، اما هنگامی که از چهار سال بزرگ‌تر شد عورتش شرمگاه پیشین و پسین او و حوالی آن دو است، و هنگامی که به حد شهوت می‌رسد (یعنی احساس شهوانی را تحریک می‌کند) عورت او مانند عورت افراد بالغ است که به تفضیل شرح داده شد.

(ک) حالت‌های ضروری که نگاه کردن در آن جایز است

قبلاً گفتیم که جائز نیست که مرد، زن بیگانه‌ای را نگاه کند، هر چند زشت باشد یا شهوت را تحریک نکند و فرقی ندارد که نظر با شهوت باشد یا بدون شهوت! چنان‌چه شرح دادیم این حکم را از فرموده خداوند متعال استنباط کرده‌ایم که این‌چنین آمده است:

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ [النور: 30].

«به مردان مؤمن بگو که چشم‌های خود را فرو گیرنده و شرمگاه خویش، نگاه دارند»

هم‌چنین این حکم مشمول فرموده پیامبرص است که فرمود: «رویت را برگردان». اما حالت‌های ضروری و حوادث غیرمنتظره از این حکم مستثنی می‌شوند که شرح آن به ترتیب زیر است:

1-   نگاه به قصد خواستگاری: در این مورد به تفضیل در باب «آداب نگاه کردن به دختری که خواستگاری شده»، بحث کرده‌ایم.

2-   نگاه کردن به منظور تعلیم: جائز است که به قصد تعلیم صورت زن دیده شود به شرط آن‌که زینتی در آن نباشد و نیز رعایت شروط زیر:

-      علمی که می‌آموزد از نظر شرعی معتبر بوده و در بر دارنده خیر دنیا و دین باشد.

-      بر نگاه کردن، فتنه‌ای مترتب نباشد.

-      تعلیم در خلوت صورت نگیرد.

-      زنانی که بتوانند به جای مردان تعلیم دهنده موجود نباشند.

بدون تردید هدف از گذاشتن حدود مذکور، تکوین جامعه‌ای نظیف و طاهر است که شک و شبهه آن را محاصره نکرده و آماج تهمت واقع نخواهد شد، در چنین اجتماعی دختران ما محفوظ و عفیف باقی می‌مانند، و دست هیچ فاسد و هرزه‌ای به جانب آنان دراز نمی‌شود و چشم خیانت‌کاری به آنان خیره نخواهد شد.

و خداوند سبحان راست فرمود که:

﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَ [الأحزاب: 59].

«این مناسب‌تر است تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند».

3-   نگاه کردن به منظور مداوا:

طبیب مجاز است که برای درمان مریض خود که زن اجنبی باشد به مواضعی که درمان می‌کند نگاه کند.

مسلم روایت می‌کند که: ام سلمه از رسول خداص برای حجامت اجازه گرفت، پیامبر اکرمص به ابوطیبه دستور داد که او را حجامت کند.

جائز است که طبیب مرد، زن بیگانه را معالجه کند اما باید شروط ذیل رعایت شود:

1-طبیب انسان امین و درست‌کاری باشد که در کار خود نیز سر رشته داشته و دارای مهارت نیز باشد.

2-اگر لازم شد جایی از بدن زن را نگاه کند فقط به اندازه نیاز پوشش را بردارد.

3-زنی طبیب و متخصص در همان مورد وجود نداشته باشد.

4-در هنگام معاینه و معالجه، فرد محرمی همراه زن موجود باشد مانند همسر، مادر، خواهر، و ...

5-طبیب، کافر نباشد در حالی‌که مسلمان موجود است.

در صورتی که شرایط زیر حاصل شود جائز است که پزشک، موضع عورت را نگاه کند یا لمس نماید، اسلام مصلحت آدمی را در نظر گرفته و برای او آسانی و سهولت را می‌طلبد و حرج و تنگی را نفی می‌کند و در این زمینه در قرآن کریم آمده است:

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖ [الحج: 78].

«و برایتان در دین، هیچ تنگ‌نایی قرار نداد»

﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ [البقرة: 185].

«خداوند برای شما خواستار آسایش است نه سختی»

4-   نگاه کردن به منظور محاکمه و شهادت

جائز است که قاضی و شاهد به صورت و دست‌های زن بنگرند هر چند ترس از وقوع فتنه هم وجود داشته باشد. این جواز به علت احقاق حق و دفع ظلم است.

برداشتن نقاب توسط زن به این دلیل است که زن به علت پوشیدگی توسط قاضی و شاهد قابل شناسایی نیست، بنابراین چند لحظه صورت خود را ظاهر می‌سازد که هویت او تأیید شود و التباس پیش نیاید و حق کسی ضایع نگردد، دین اسلام دین زندگی و واقعیت است، مصالح مردم را تأمین، و حقوق آنان‌را حفظ می‌نماید.

﴿حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ٥٠ [المائدة: 50].

«برای آن مردمی که اهل یقین هستند چه حکمی از حکم خدا بهتر است؟»

در این‌جا مناسبت دارد که در این رابطه حکایتی ارزشمند و عبرت‌انگیز را برای اهل حمیت و غیرت بیان کنم تا بدانند که گذشتگان نیکوکار ما کشف حجاب زنان خود را در برابر دیدگان مردان نامحرم تا چه اندازه ناخوشایند می‌دانستند هرچند این کشف حجاب با اجازه شرعی انجام می‌شد؟

موسی بن اسحاق، قاضی ری و اهواز در قرن سوم هجری بر کرسی قضاوت نشست تا به قضایا و شکایات مردم رسیدگی کند. در بین شاکیان، زنی حضور داشت که ادعا می‌کرد 500 دینار مهریه از شوهرش طلب‌کار است و شوهر او چنین قرضی را انکار می‌کرد.

قاضی گفت: شاهدان خود را بیاور

مرد گفت: شاهدان را آورده‌ام.

قاضی از یکی از شاهدان خواست که قیافه همسر آن مرد را ببیند که در هنگام دادن شهادت به او اشاره کند. شاهد برخاست و به زن گفت برخیز!

همسر زن گفت: از او چه می‌خواهی؟

به مرد گفتند: باید زنت حجاب برگیرد تا شاهد به او بنگرد و او را شناسایی کند.

مرد که بسیار ناراحت شده بود و نمی‌خواست صورت زن خود را در مقابل مردم به شهود نشان دهد گفت: من قاضی را گواه می‌گیرم که مهری را که همسرم ادعا می‌کند بر ذمه من است، و نمی‌خواهم صورتش ظاهر شود. زن که این اظهارات را شنید، بزرگواری و غیرت شوهرش در او اثر گذاشت زیرا از کشف صورتش زنش در برابر مردم خودداری کرد و اجازه نداد که معرض نگاه دیگران قرار گیرد، با صدای بلند خطاب به قاضی گفت: من تو را گواه می‌گیرم که تمامی مهر خود را به او بخشیدم و او را در دنیا و آخرت حلال کردم.

قاضی به اطرافیان خود گفت: این واقعه را در زمره مکارم اخلاقی بنویسید!!!

شایسته است که والدین و مربیان عزیز ما الگوی مجسمی از این آداب باشند و آن را به فرزندان خود نیز آموزش دهند، تا فرزندان‌شان از تربیت والای اسلامی و اخلاق فاضل و سلوک اجتماعی برگزیده و شخصیت اسلامی متمایزی برخوردار باشند.

به امید آن‌که خدای تعالی اعمال‌شان را تباه نکند و از اجر و پاداش آنان نکاهد، در روزی که هیچ مال و منالی سودمند نخواهد بود.

5-   برحذر داشتن فرزند از تحریکات جنسی

یکی از بزرگ‌ترین مسؤولیت‌های والدین در قبال فرزند آن است که او را از عوامل تحریک جنسی و فساد اخلاقی برحذر دارد، خصوصاً در سن نوجوانی که حد فاصل ده سالگی تا پانزده سالگی است.

دانشمندان علوم اخلاقی و تربیتی اتفاق نظر دارند که سنین نوجوانی از حساس‌ترین سال‌های زندگی هر انسانی است. بنابراین اگر بخواهیم فرزندانی با اخلاق فاضل و آداب رفیع و تربیت بلند پایه اسلامی داشته باشیم، به مربیان آگاه و توانمندی نیاز داریم که شیوه تربیت را به خوبی بدانند و بتوانند با طریقی شایسته و مناسب فرزندی را که در دام فساد و بی‌اخلاقی افتاده است نجات دهند و او را به درست‌ترین راه هدایت کنند.

اسلام به خطر تحریک جنسی واقف است و مربیان و اولیا را امر می‌کند که فرزندان خود را از فوران احساس جنسی و هیجان غریزی بر حذر دارند.

خداوند سبحان در این‌باره می‌فرماید:

﴿وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّۖ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِینَ غَیۡرِ أُوْلِی ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ [النور: 31].

«و مقنعه‌های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینت‌های خویش را ظاهر نکنند جز برای شوهران خویش یا پدران خویش... یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی‌خبرند..».

از آیه‌ای که مطرح شد معلوم می‌گردد که کودکانی که احوال زنان یا عورت آن‌ها یا انگیزش جنسی آنان را درک نمی‌کند اشکالی ندارد در جمع زنان حاضر شوند اما کودک هنگامی که به سن نوجوانی و نزدیک آن ـ بالاتر از 9 سالگی ـ رسید جائز نیست که به مکانی وارد شود که زنان حضور دارند زیرا بین زشت و زیبای زنان تفاوت قائل می‌شود و در صورت دیدن مناظر محرک، شهوت جنسی او تحریک می‌گردد.

امام ابن کثیر درباره تفسیر این آیه

﴿أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ [النور: 31] می‌گوید:

«منظور از طفل در این‌جا کودکانی است که احوال و عورت زنان، صدای نرم و نازک، با ادا و ناز راه رفتن و سایر حرکات و سکنات آنان را درک نمی‌کنند..». تا زمانی که طفل در این مرحله است اشکالی ندارد که وارد جمع زنان شود و در صحیحین از پیامبر خداص روایت شده است که فرمود: «از وارد شدن به مکانی که در آن زنان حضور دارند بپرهیزید.

پرسیدند: ای رسول خدا، نزدیکان شوهر در این رابطه چگونه‌اند؟

فرمود: نزدیکان شوهر مرگند (کنایه از شدت ممنوعیت)».

-      هم‌چنین آن حضرت فرمود:

«در هفت سالگی فرزندان خود را به نماز امر کنید و در ده سالگی اگر نماز نخواندند آن‌ها را بزنید و جای خواب آنان را از هم جدا کنید».

بر اساس نصوص فوق پدران و مادران شرعا مأمور شده‌اند که وقتی که فرزندان آن‌ها به سن ده سالگی رسیدند آنان را در یک جای خواب و کنار هم نخوابانند زیرا تماس جسمی و رؤیت عورت یکدیگر در حالتی که یکی خواب و دیگری بیدار است یا هر دو بیدارند موجب تحریک جنسی و فساد اخلاقی می‌شود و این خود دلیل قاطعی است بر این موضوع که اسلام اولیا و مربیان خود را به خوبی بکار گیرند تا عزیزان‌شان بر اساس فضیلت و اخلاق والا تربیت شوند.

-      بخاری روایت می‌کند که فضل بن العباسب در روز عید قربان در کنار رسول خداص ایستاده بود. فضل ـ در آن وقت نزدیک سن بلوغ بود ـ زنی زیبا که روی از قبیله خثعم در ارتباط با مسائل دینی از رسول خداص سؤال می‌کرد، و فضل به او نگاه می‌کرد، نبی اکرمص چانه فضل را گرفت و رویش را برگرداند.

-      و در روایت ترمذی آمده است که حضرت عباس از نبی اکرمص پرسید، روی پسر عمویت را برمی‌گردانی؟

آن حضرت فرمود: «پسر و دختر جوانی دیدم و از وقوع فتنه بیم داشتم».

از این واقعه نتیجه می‌گیریم که پیامبر اکرمص به راهنمایی نوجوانان و جوانان و افراد بالغ در جهت اصلاح اخلاقی و کنترل و تسلط بر غریزه توجه داشتند، تا از وقوع در فتنه و افتادن در دام فساد و بی‌اخلاقی در امان باشند.

با توجه به آن‌چه بیان کردیم برای حفظ فرزند از مبتلا شدن به هیجان غریزی و تحریکات مداوم جنسی دو اقدام اساسی باید صورت بگیرد:

1-نظارت داخلی.

2-نظارت خارجی.

نظارت داخلی

·        از داخل شدن فرزند به اتاق‌های والدین در ساعات خواب و استراحت، قبل از نماز صبح و وقت ظهر و بعد از نماز عشاء ـ بدون اجازه ـ جلوگیری به عمل آید. زیرا در حالت‌های فوق، عورت پدر و مادر ظاهر است و دیدن آنان بسیار ناپسند خواهد بود و از طرف دیگر چون کودک به سن تمیز رسیده است از لحاظ جنسی تحریک می‌شود.

بنابراین مجدداً تأکید می‌کنیم که مربیان عزیز آداب اجازه ورود را به فرزندان خود آموزش دهند.

·        از ورود کودک پس از سن 9 سالگی به جمع زنان بیگانه خصوصاً آن‌هایی که زینت‌آرایی کرده‌اند جلوگیری شود.

·        از خوابیدن کودک پس از 10 سالگی همراه با برادران و خواهران خود در یک رختخواب ممانعت شود.

·        کودک را از خیره شدن به عورت آشکار شده زنان بر حذر داریم خصوصاً کودکانی که به سن تمیز رسیده‌اند بنابراین آموزش آداب نگاه کردن بسیار ضروری است.

·        اجازه ندهیم که فرزندان ما تصاویر محرک و فیلم‌های مستهجن و تبلیغات مسموم را بر صفحه تلویزیون نظاره کنند زیرا یقیناً باعث تحریک جنسی و فساد اخلاقی آنان خواهد شد. پس بر هر مربی و پدر و مادر دلسوز واجب است که ورود تلویزیون را به خانه‌اش ممنوع کند[5].

·        نباید کودکان خود را بدون هیچ‌گونه نظارت یا پرسشی‌ رها سازیم تا به میل خود تصاویر عریان مجلات مستهجن را ببینند. برای تأمین این هدف باید والدین عزیز از وضعیت درسی و رفت و آمد و حضور و غیاب فرزندان خود در محیط مدرسه آگاه باشند تا کیفیت راهنمائی و برخورد با او را در هنگام خرید این‌گونه مجلات و کتب بدانند.

·        به کودکان خود اجازه ندهیم به بهانه درس خواندن، با دوست دختر یا پسر همسایه یا کسان دیگر اختلاط نمایند زیرا حس و تمایل جنسی کودک را برمی‌انگیزد. پس والدین و مربیان ما نباید میدان روابط دخترها و پسرها را باز بگذارند زیر این نوع از روابط خطر بزرگی در جهت انهدام فضائل اخلاقی محسوب می‌گردد.

با توجه به آن‌چه در بخش نظارت داخلی بیان کردیم شایسته است که مربیان ما با رهنمودهای هوشیارانه و راهنمایی دقیق و حکمت رفتاری خود در تربیت صحیح فرزندان خود بکوشند و از کاربرد وسائلی که نام بردیم فروگذاری نکنند.

نظارت خارجی

اهمیت این نوع نظارت از بخش نظارت داخلی کمتر نیست، زیرا عوامل فاسد‌کننده فرزندان غیرقابل شمارش است. در این‌جا ضروری می‌دانم که مهمترین عوامل را در این مورد بیان دارم تا خوانندگان عزیز، دید روشنی از علل و عوامل فساد اخلاقی و سقوط در منجلاب بی‌بند و باری، داشته باشند.

1- سینما و تئاتر

امروزه سینما و تئاتر، محل عرضه تصاویر و تحریکات جنسی است که شهوت را برمی‌انگیزد و مظهر فساد و بی‌اخلاقی شده است، و با کمال تأسف امروزه سینما و تئاتر به وسیله‌ای برای تبلیغ بی‌بند و باری و انحراف و تبهکاری تبدیل شده‌اند.

پولداران طمع کار و شخصیت‌های پست و بی‌مقدار از یهودی‌ها و غیریهودی‌ها، و از مسلمانان ـ که به دروغ و دسیسه آن‌ها را به اسلام منسوب می‌سازند ـ و غیرمسلمانان، از سینما و تئاتر سوء استفاده کرده و با ناموس و حیثیت انسان‌ها تجارت می‌کنند.

2- آرایش و پوشش شرم‌آور زنان

جوان یا نوجوانی که توجه‌اش به جانب دختران یا زنانی جلب می‌شود که مفاتن جسم خود را آشکار کرده و با آرایش و لباس مبتذل و نیمه عریان بیرون آمده‌اند، چگونه می‌توان آرامش و ثبات درونی داشته باشد و زمانی که نتواند از تعقیب آنان با چشمان خود صرف‌نظر کند چگونه می‌تواد از پس نیروی غریزه خود برآید؟

این‌گونه تحریکات، فساد اخلاقی جوانان ما را به همراه دارد، مشکلات عصبی به وجود می‌آورد و قدر مسلم آن است که از نیروی مفید و قدرت سازنده آنان به طور جدی می‌کاهد.

مخترع این لباس‌ها و وسایل آرایشی کیست؟

مشتی قدرتمند که اکثراً یهودی هستند با نقشه خائنانه خود برای خدشه‌دار کردن اخلاق اجتماعی جوامع و به تحلیل بردن قدرت جوانان به تبلیغ و پخش این وسائل آرایشی و لباس‌های مبتذل مبادرت می‌نمایند[6]. به عبارت دیگر، زنان در کشورهای غربی و با کمال تأسف در کشورهای شرقی نیز با تبدیل شدن به عروسک‌های بزگ کرده به طور غیرمستقیم هدف مطامع و اهداف خبیث استعمارگران قرار می‌گیرند خصوصاً یهودی‌ها که در حکومت‌های استعماری نقش اساسی دارند.

احساس خود کم‌بینی و نقص و تقلید کورکورانه باعث شده است که زنان کشورهای اسلامی نیز تابع هوی و هوس و احساسات خود شده و به این جریان خودآرایی شرم‌آور آلوده شوند، جریانی که هدفی را دنبال نمی‌کند به جز تخدیر مغر و نیروی جوانان و نوجوانان ما!!!

در شگفتم که چگونه زن مسلمان، این منجلاب فساد و بی‌آبرویی را برمی‌گزیند و به دنبال این جریان فضاحت‌بار به راه می‌افتد که هویت و اصالت او را سلب می‌کند و به اسم ترقی و تمدن و پیشرفت، شخصیتش را مسخ می‌نماید. و آن‌چه خطر این موج بنیان برانداز را بیشتر تأکید می‌نماید آن است که اثر این خودآرایی فقط به فرد محدود نمی‌گردد، درست است زنی که این پوشش و آرایش مبتذل را مورد استفاده قرار می‌دهد خود نوعی بازیچه است، اما هر فرد بیگانه‌ای که این عروسک بزک کرده را ببیند به او خیره خواهد شد و در هر جمعی که ظاهر شود دیدگان حریص هوس‌بازان به جانب او بر‌می‌گردد به همین دلیل هیچ وسیله‌ای باقی نمانده است که زنان جوامع امروزی از آن برای فتنه‌گری و جلب انظار استفاده نکرده باشند و مهم نیست وسیله‌ای که مورد استفاده قرار می‌گیرد کرامت انسانی آن‌ها را خدشه‌دار کند و یا حتی زن را به حیوانی تبدیل نماید.

زن امروز مطیع و فرمانبردار کسانی است که حیثیت و ارزش انسانی او را به بازی گرفته‌اند و به آنان تلقین کرده‌اند که دختر یا زنی که آرایش نکند و خود را به نمایش نگذارد از قافله پیشرفت و تمدن عقب‌مانده و به اصطلاح «امل» است.

اگر زن امریکایی یا اروپایی به علت فرهنگ و فکر خود تبعیت از این جریان را امری عادی تلقی می‌کند، زنان مسلمان ما به عکس آنان باید متوجه باشند که به راه افتادن به دنبال این تاجران شرف و حیثیت انسانی، فاجعه بزرگی است.

اگر زن امریکایی یا اروپایی به علت فرهنگ و فکر خود تبعیت از این جریان را امری عادی تلقی می‌کند، زنان مسلمان ما به عکس آنان باید متوجه باشند که به راه افتادن به دنبال این تاجران شرف و حیثیت انسانی، فاجعه بزرگی است.

زنان ما باید بدانند که این خود آرایی‌ها، دختران و پسران ما را خوار می‌کند و به جانب بی‌بند و باری و انحراف جنسی سوق می‌دهد و نهایتاً به جانب نابودی می‌کشاند.

زنان ما باید بدانند که این نمایش‌های مستهجن، زنان فقیر را در نهایت امر وادار به خودفروشی خواهد کرد تا از این رهگذار پولی کسب کنند زیرا هنگامی که خود را به این مظاهر فتنه‌انگیز می‌آرایند نظرها را به سوی خود جلب می‌کنند.

زنان ما باید بدانند که این‌گونه پوشش‌های نامناسب از عوامل مهم ایجاد اختلافات زناشویی است، زیرا زن گمراه و نادان تمایل دارد احساس خود کم‌بینی خود را با پوشیدن لباس‌های کذایی ارضا نماید.

اگر زنان مسلمان ما می‌خواهند که حیاتی ارزشمند در چهارچوبه اخلاق و مبادی و اصول اسلامی داشته باشند، اگر می‌خواهند سلامت جامعه خود را حفظ کنند، اگر طالب آرامش و ثبات روحی جوانان و نوجوانان جامعه خود هستند باید با لباسی پوشیده و ظاهری آبرومندانه و شایسته یعنی با حشمت و وقار در جامعه حضور پیدا کنند در غیر این‌صورت این‌گونه زنان از دیدگاه شرعی، خارج از چهارچوبه اسلام شناخته خواهند شد، و جزو گناه‌کارانی هستند که تابع و تسلیم هواهای نفسانی خود بوده در مسیر گمراهی گام بر‌می‌دارند و در برابر پروردگار خود سر به نافرمانی برداشته‌اند.

﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ [الأحزاب: 36].

«هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کاری حکمی کردند آن‌ها را در کارشان اختیاری باشد».

3- فاحشه خانه‌های مخفی و علنی

زیرا در این‌گونه اماکن مردانی حضور پیدا می‌کنند که در ذهن آنان جایی برای حمیت و غیرت و شرف نمانده است و زنان فاسدی به آن پا می‌گذارند که از عفت و حیا و کرامت بهره‌ای ندارند، این‌چنین موجوداتی در یک مکان جمع می‌شوند تا مانند خوک‌های پست و بی‌مقدار اختلاط کنند و مانند حیوانات، بدون هیچ مانع و رادعی هوس‌ها و غرایز خود را اشباع نمایند.

به حقیقت این‌گونه اماکن، محل فساد و فحشا و هرزه‌کاری و فسق و فجور است، و پر است از موجودات حقیری که فقط به دنبال لذت جسمانی می‌گردند و شیفته‌ هرزگی و بی‌بند و باریند.

این بیماری ویران‌گر نتیجه حمله میکروب‌های تقلید کورکورانه از تمدن غرب است، تمدنی که فقط پوسته‌ای از آن را گرفته‌ایم بدون آن‌که مغز و محتوای آن را بدست آورده باشیم و نتیجه‌ای به جز اتلاف پول و وقت ندارد و حیات آدمی را تباه می‌کند. اگر این‌طور نیست چه معنایی دارد که انسان احمق برای دیدن عورت دیگران و ارتکاب گناه و انجام امور منکر پول و وقت خود را به هدر بدهند، عملی که نه نتیجه دنیایی دارد و نه ثمره اخروی.

این اماکن چه مخفی و چه علنی، مکان مناسبی هستند که اعمال جنسی و ارضای غرایز در آن‌ها آزادانه صورت می‌گیرد پس محیط‌های متعفنی هستند که میکروب‌های فحشا و جنایت و تبهکاری در آن رشد خواهند کرد.

در این محیط‌های اغواگر، آدمی زمام نفس خود را رها می‌کند، از حدود الهی خارج می‌شود و از پله‌های بی‌بند و باری و فساد اخلاقی بالا می‌رود، زیرا هر لحظه با صورت‌های گناه‌آلود و بدن‌های لخت و مفاتن منحرف‌کننده رو به رو می‌شود.

در سایه مشروبات و مواد مخدر در این محل‌ها آتش فتنه‌های خفته برافروخته می‌شود و درهای بسته باز می‌گردد و مردم سست و خموده، جدیت و کار و استقامت و ادای مسؤولیت را رها می‌کنند و به جای آن به سرگرمی‌های بی‌ارزش و اعمال حرام روی می‌آورند.

در اثر این ارتباط‌های نامشروع که دانه‌اش در این محیط‌های فاسد کاشته می‌شود، خانواده‌های زیادی متلاشی و چه بسیارند زنان و مردانی که منحرف می‌گردند، مردانگی و مروت زیر پا گذاشته می‌شود، حرمت و حیثیت انسان‌ها لکه‌دار می‌گردد و مال و دارایی آنان تباه می‌شود.

خطر این‌گونه اماکن فقط به مطالبی که بیان کردیم محدود نمی‌شود بلکه دامنه‌اش گسترده‌تر می‌شود و دخترانی را که به این محیط پا می‌گذارند در بر می‌گیرد، دخترانی که به دنبال هوس در این لغزشگاه مرگ‌بار سقوط می‌کنند و به دنبال لذت‌جویی و اشباع احساس غریزی خود، زندگی و هستی خویش را به باد می‌دهند.

در این‌جا نمونه‌ای از انحرافات دختران و سقوط آنان در این دره فلاکت و پستی را بیان می‌دارم تا خوانندگان گرامی دید روشن‌تری در این‌باره داشته باشند.

(أ) در یکی از دبیرستان‌ها، دبیر یکی از کلاس‌های دخترانه ـ دوم دبیرستان ـ مشغول تدریس ریاضی بود، یکی از دانش‌آموزان به علت سرگیجه، ناگهان بر زمین می‌افتد و فوراً به بیمارستان انتقال داده می‌شود، بعد از تحقیق و انجام آزمایشات طبی معلوم می‌شود که دانش‌آموز مذکور به علت زنا، باردار شده است، و پس از تحقیق معلوم گردید که این دختر همراه پنج دختر دیگر از همکلاسی‌هایش در ارتباط با یکی از مراکز فساد و عیاشی هستند و خانه و مدرسه از موضوع هیچ‌گونه اطلاعی نداشته‌اند.

هم‌چنین معلوم گردید که یکی از دوستان دختر نام‌برده که جزو پنج نفر همراه اوست قبل از این‌که وارد دبیرستان شود توسط مادر فاسدش به این محل فرستاده شده است و او هم توانسته است با تعریف و تبلیغ فحشا و لذت اعمال جنسی، سایر دوستان خود را به این راه خانمان برانداز و عاقبت ناگوار بکشاند.

با کمال تأسف مسؤولین آموزش دبیرستان از ترس رسوایی و فضیحت ماجرا، موضوع را پنهان داشتند و بر آن سرپوش نهادند.

بدون تردید هم‌نشینی و رفاقت با افراد فاسد از بزرگ‌ترین عوامل انحراف و گمراهی است.

(ب) پدری فاسد که هیچ هم و غمی جز برآوردن نیاز غریزی و کسب لذت و اشباع هوس ندارد به دنبال خواست حیوانی خود به یکی از فاحشه خانه‌های مخفی می‌رود. در هنگام ورود، راهنماها، ایستاده و به مشتریان عکس فاحشه‌ها را نشان می‌دهند که انتخاب نمایند، ناگهان در بین عکس‌ها تصویر یکی از دخترانش را که محصل است می‌بیند این واقعه ناگهانی او را مات و مبهوت می‌کند اما برای آن‌که حقیقت مطلب برایش اثبات شود بر اعصاب خود مسلط می‌شود و به راهنما می‌گوید: صاحب این عکس را می‌خواهم.

راهنما می‌گوید: به اتاق شماره فلان برو در آن‌جا آماده و مهیاست.

پدر وارد اتاق می‌شود و دخترش را در حال آمادگی کامل برای مشتری می‌بیند.

و دختر که پدرش را رو به روی خود می‌بیند ترس و وحشت شدیدی بر او مستولی می‌شود و ضربه روحی سهمگینی به او وارد می‌شود و در حالت اضطراب دردآوری که دارد فریاد کشیده و برای نجات دادن خود به طرف در می‌دود و پدر هم که چشمه نخوت و غیرت در وجودش به جوش آمده و خون دفاع از شرف و ناموس در رگ‌هایش به جریان افتاده است مانند شیر خشمگین برای خفه کردن دخترش به جانب او هجوم می‌آورد و مردم که سر و صدای داخل اتاق را می‌شنوند در آن‌جا حاضر شده و مانع از انجام این کار توسط پدر او می‌گردند. تا آن لحظه کسی نمی‌دانست که مسیر این دختر جوان به چه جایگاه هولناکی بوده است.

کسانی که در ارتباط با حادثه فوق آگاهی و سررشته کافی داشتند اظهار می‌دارند که سبب لغزش این دختر جوان دوست دختر فاسد او بوده که دختر همسایه است و همراه او به مدرسه می‌رفته و در راه، طریق فساد و فحشا را برایش زینت داده و تبلیغ می‌کرده است و او را به این مکان آورده است و هیچ‌کدام از اعضای خانواده دختر تصور نمی‌کردند که دختر آن‌ها به جای رفتن به مدرسه، راهی فاحشه‌خانه می‌شود.

(ج) یکی از دوستان مورد اعتمادم می‌گوید: که در یکی از قهوه‌خانه‌ها به دنبال کسی می‌گشتم و در هنگام ورود نظرم به دانشجویان دختر و پسری جلب شد که به طبقه بالای قهوه‌خانه می‌رفتند حس کنجکاوی مرا وادار کرد بدانم آن‌جا چه خبر است؟ به طبقه بالا رفتم و منظره‌ای دیدم که مرا مات و مبهوت کرد. اکثر افرادی که در طبقه دوم بودند محصلین و دانشجویانی بودند که یکدیگر را در بغل گرفته و در حال معاشقه بودند، صدای خنده‌ها و حرکات محرک دیده می‌شد.

دوستم پرسید: چگونه این افراد با یکدیگر آشنا شده‌اند؟ چگونه روابط به این‌جا کشیده شده و چه کسی آنان را به این محل آورده است؟

اینان دروس بی‌عفتی و فساد و بی‌بند و باری را از تلویزیون، سینما، مجلات حاوی تصاویر عریان و داستان‌های محرک جنسی آموخته‌اند، نوارهای مبتذل، خروج آن‌چنانی زنان نیز مزید بر علت شده است، نتیجه این‌چنین وضعیت اسف‌باری، عاقبت دردناکی است که حتی والدین و نزدیکان دختر از آن بی‌خبرند.

بدون تردید محیط نیز از عوامل بسیار مهم فساد و انحراف است.

(د) تعداد قابل توجهی از مسؤولین اداری مدارس و دبیرستان‌ها اظهار می‌کنند که:

به علت مکاتبات و مراسلات متعدد دانش‌آموزان، توجه آن‌ها به نامه‌های بسیار زیادی که به مدرسه می‌رسید جلب شد، این نامه‌ها غالباً در بردارنده عبارات و اشعار عاشقانه و اظهار دلدادگی است، تعداد زیادی از دختران و پسران وقت زیادی را برای نوشتن این‌گونه نامه‌ها صرف می‌کنند، این وضعیت مطمئناً به دلیل بی‌توجهی و غفلت والدین آن‌هاست و اهمال مسؤولین آموزشی مدرسه نیز نباید از نظر دور گردد، اضافه بر این عوامل، محیط فاسد اجتماعی که در هر مکانی اثرات منفی خود را بروز می‌دهد به این عوامل اضافه می‌گردد.

دختر یا پسری که عقیده سستی دارد، بی‌بند و بار است و ضمیر مرده‌ای دارد با اشرار اختلاط می‌کند و هم صحبت فجار می‌شود ناچار به چنین عاقبت دردناک و سرنوشت شرم‌آوری خواهد رسید.

بدون تردید محیط نیز از عوامل بسیار مهم فساد و انحراف است.

4- تظاهر به گناه در جامعه

جوانی که در خیابان قدم می‌زند چه می‌بیند؟

صورت‌های عریان که همه‌جا را پر کرده است، بر صفحه سینما، روزنامه‌ها، مجلات، تابلوهای تبلیغاتی، در منازل، گذرگاه‌ها، سالن‌ها و تئاتر و...

در خیابان و در اماکن عمومی زنان عریانی می‌بیند که به زیباترین شکل و محرک‌ترین صورت، خودآرایی کرده‌اند، بزک کرده‌های نیمه‌عریانی را می‌بیند که نه برای اخلاق ارزشی قائلند و نه برای حیثیت و شرف خود و دیگران. محصلین و دانشجویان را می‌بیند که هنگام بازگشت از محل درس مانند سیل ملخ‌هایی که هجوم می‌آورند اختلاط می‌کنند و قاطی می‌شوند.

و چه بسیار می‌شنویم که محصل هرزه‌ای به دختر بی‌عفت و عریانی که خود را به معرض نمایش گذاشته است متلک می‌گوید. جوانان و نوجوانان دختر و پسر را می‌بیند که بر در سینما اجتماع کرده‌اند و به تصاویر عریان و مناظر فساد و بی‌اخلاقی خیره شده‌اند و می‌بیند که چگونه نوجوان پسری با پرداختن پول بلیط نوجوان دختر، او را فریب می‌دهد تا با هم شاهد فیلم یا نمایشی مبتذل باشند.

آری، فرزند، تمامی این‌ها را می‌بیند در حالی‌که در سال‌های پرالتهاب نوجوانی یا پرجوشش جوانی است.

بدون تردید محیط نیز از عوامل بسیار مهم فساد و انحراف است.

5- دوستان بد

در فصل «عوامل انحراف فرزندان» به تفصیل در این‌باره سخن گفته‌ایم و در این‌جا به ذکر عباراتی چند اکتفا می‌کنیم.

از عوامل اساسی که منجر به انحراف فرزند می‌شود دوستان بد و همراهان فاسد است، خصوصاً زمانی که فرد از لحاظ ذهنی رشد مناسبی ندارد و از جهت عقیدتی ضعف داشته و سست اخلاق باشد، خیلی سریع تحت تأثیر رفیق بد قرار می‌گیرد و به زودی از این دوستان فاجر و فاسق، اخلاق منحط و عادات ناپسند و زشت را جذب می‌کند و همراه آنان به سرعت به راه بدبختی و انحراف گام می‌نهد تا این‌که جرم و خلافکاری جزو طبیعت او می‌گردد و تبهکاری برایش به عادتی تبدیل می‌شود. پس از این مرحله بازگرداندن او به راه راست و نجات او از باتلاق بدبختی ـ که هر لحظه بیشتر در آن فرو می‌رود ـ و از مسیر منحرفی که وارد آن شده است بسیار مشکل‌تر خواهد شد.

در این فصل در ارتباط با تأثیرات بسیار مخرب ارتباط با انسان‌های فاسد در نوجوانان پسر و دختر به قدر کافی بحث کرده‌ایم زیرا دوست و همراه انسان عامل سیار مهمی در شکل‌گیری رفتار و شخصیت اوست.

پیامبر محبوب و گرامی ما ـ که سلام و درود خدای بر او باد ـ می‌فرماید: «هر کسی بر دین دوست خود است پس ببینید با چه کسی صمیمی هستید». روایت ابن حبان.

و می‌فرماید: «از رفیق بد برحذر باش زیرا تو را به واسطه او می‌شناسند» روایت ابن عساکر. و چه خوش گفته است شاعر:

عن المرء لا تسأل وسل عن قرینه

 

فکل قرین بالمقارن یقتدی

در مورد آدمی سؤال نکن در مورد دوستش بپرس زیرا هر کس به دوست خود اقتدا می‌کند.

6- اختلاط بین دو جنس

مختلط بودن دختران و پسران در سنی که قدرت تمیز دارند و به‌طور کلی در سنین نوجوانی اثر بسیار مخربی بر اخلاق، ذهن، متن زندگی، جسم و اعصاب آن‌ها دارد.

جدیداً در بعضی محیط‌ها و سرزمین‌های اسلامی، اختلاط دو جنس در مدارس و محل کار مرسوم شده است، دلیل این بدعت‌گزاران آن است که اختلاط زن و مرد و دختر و پسر عامل تهذیب غریزه جنسی است و احساس سرکوب شده شهوانی را تعدیل کرده و ارتباط و اجتماع زن و مرد را به امری عادی و مألوف تبدیل خواهد کرد.

در فصل مسؤولیت تربیت فکری در این مورد به تفصیل سخن گفته‌ایم و خواننده محترم در صورتی که مایل باشد می‌تواند به بحث «پاسخ مدعیان» اختلاط در فصل مذکور رجوع نماید که طالب این موضوع را کفایت خواهد کرد إن‌شاءالله!

آن‌چه که به حضور والدین و مربیان عزیز تقدیم شده مهمترین علل فساد و بی‌بند و باری اخلاقی فرزندان بود عواملی که احساس جنس را تحریک می‌کردند و نهایتاً به نابودی و فنای شخص منجر می‌شدند. بنابراین مجدداً تأکید می‌کنیم که نظارت داخلی و خارجی را در ارتباط با تربیت فرزند در نظر داشته باشید و بدانید که بر شما واجب است که در این مورد نیز مسؤولیت حساس و خطیر خود را به صورت کامل به انجام رسانید. اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشته باشید که تنها نظارت بر اعمال و امور دیگر فرزندان‌مان کافی نیست و در کنار آن لازم است که از وسایل ایجابی دیگر نیز بهر گیریم.

به نظر این‌جانب سه عامل مهم ایجابی وجود دارد که اگر از جانب والدین و مربیان به کار گرفته شود، اصلاح اخلاقی و انضباط غریزی فرزند ممکن می‌گردد آن‌گاه به انسانی تبدیل می‌شود که در پاکی و صفای قلب مانند ملائک، در اخلاق و الگو بودن مانند پیامبران، و در روحانیت و تقوی همانند مرشدان طریق حق خواهد شد.

این عوامل به شرح زیر است:

1-عامل بینش و فکر صحیح

2-عامل آگاه نمودن و برحذر داشتن.

3-عامل پیوند شخصیتی

1- بینش و فکر صحیح

بدون تردید اگر از همان ابتدای دوران کودکی به فرزندان خود بیاموزیم که فساد اجتماعی بی‌بند و باری اخلاقی رایج در سرزمین‌های مسلمین از نقشه‌ها و دسیسه‌های شوم بلوک شرق و غرب خصوصاً یهودی‌ها و صلیبیون و کمونیست‌ها سرچشمه می‌گیرد، زمانی که به تکامل فکری و توانائی عقلانی رسید با اندیشه پخته و دید روشنی که دارد از آلوده شدن به مفاسد و رها شدن در منجلاب شهوت و بی‌اخلاقی خودداری خواهد کرد.

بدون شک فرزند ما درمی‌یابد که عامل پایمال شدن اخلاق و رواج فساد، زنان بزک کرده، سینما، تئاتر، مجلات، روزنامه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی و انتشار تصاویر عریان و اماکن فساد مخفی و آشکار و امثال این‌ها است.

خواننده گرامی این مطلب را به تفضیل بیشتر در بحث فهم مسؤولیت در همین کتاب مطالعه خواهد کرد و از جنبه دیگر همین موضوع را در بحث مسؤولیت تربیت فکری مطرح کرده‌ایم، برای دریافت و فهم دقیق دسیسه‌های دشمنان اسلام به این دو قسمت مراجعه فرمایید.

مناسب می‌دانم که در این‌جا به‌طور خلاصه خطوط عریض و طویل نقشه استعمار و دشمنان اسلام را در این مورد بیان دارم تا حیله‌های دشمنان اسلام به خوبی در ذهن خواننده گرامی جای گیرد و بداند نقشه آنان برای فساد جامعه مسلمان چیست؟

یهودیان و فراماسونرها

-      اینان افکار «فروید» را مبنای عمل خود قرار دادند که تمامی رفتارهای خوب و بد انسانی را بر اساس غریزه جنسی و تمایلات شهوانی و لذات جسمی توجیه می‌کند.

-      آنان افکار و نظریات «کارل مارکس» یهودی را مبنای عمل خود قرار می‌دهند که موجب تباه شدن عقیده و اخلاق تعداد بسیار زیادی شد، ادیان را باطل اعلام کرد و به عقیده اعتقاد و پرستش الهی به شدت حمله کرد.

وقتی به کارل مارکس گفتند، به نظر شما جایگزین عقیده الهی شما چیست: گفت:

بهترین جایگزین تئاتر است، آنان را با تئاتر سرگرم کنید تا عقیده الهی را به دست فراموشی بسپارند.

-      آنان افکار «نیچه» را مبنای عمل خود قرار دادند که اصول اخلاقی را بی‌ارزش می‌شمارد و می‌گوید: آدمی برای آن‌که لذت ببرد مجاز است هر کاری می‌خواهد انجام دهد.

-      آری یهودیان و فرماسونرها به دنبال انهدام اخلاق و ارزش‌های معنوی هستند و در هرجا که بخواهند به این قصد شوم خود نائل شوند از لذایذ جنسی و زنان بهره می‌گیرند. از جمله گفته‌های مشهور آنان است که: ضروری است که زنان را جذب کنیم و هرگاه دستش را به جانب ما دراز کرد با وارد کردن او به فحشا پیروز خواهیم شد و سپاه یاری‌دهندگان دین را نابود خواهیم کرد.

استعمار و صلیبی‌ها

یکی از قطب‌های بزرگ استعمارگر می‌گوید:

جامی شراب و زنی آوازه‌خوان از هزار توپ و تفنگ در نابودی امت محمدی مؤثرتر است، آنان را در حب دنیا و شهوت غرق کنید.

-      زویمر در کنگره مبلغین مسیحی در بیت‌المقدس می‌گوید:

شما در سرزمین مسلمانان نسلی تربیت کرده‌اید که از عبادت و نزدیکی به خدا چیزی نمی‌داند بنابراین نسل‌های آینده مسلمانان همان‌طوری خواهند شد که استعمار می‌خواهد، مسلمانان دیگر به مصیبتی که بر آنان وارد شده است اهمیتی نمی‌دهند، تنبل و راحت طلب هستند و با تمامی قوا به دنبال کسب لذات جنسی و برآوردن غرایز خود هستند، چنین افرادی اگر هم باسواد شوند یا ثروت اندوزی کنند در جهت ارضای شهوت و لذت خواهد بود و در راه رسیدن به آن همه چیز را خواهند بخشید.

کمونیسم و مذاهب مادی

خواننده گرامی به زودی در مبحث شناخت مسؤولیت‌ها اقوال و نظریات کمونیست‌ها و سایر مکاتب مادی را که در جلسات سری خود ابراز داشته‌اند مطالعه خواهد کرد و در این‌جا فقط به گوشه‌هایی از سخنان آن‌ها که به موضوع مورد بحث ما ارتباط دارد اشاره می‌کنیم:

«ما موفق شده‌ایم که با بهره‌گیری از داستان، رمان، فیلم و نمایش، مجلات و روزنامه‌ها تألیفات الحادی، و نوشته‌هایی که دین و مردان بزرگ متدین را به باد تمسخر می‌گیرد و به سوی علم‌گرایی و پرستش علوم تجربی دعوت می‌کند، دین و عقیده دینی را نابود کنیم».

از این دسیسه‌های خطرناک و نظریات شیطانی معلوم می‌گردد که یهودی‌ها، فراماسونرها، کمونیست‌ها، صلیبی‌ها، مبلغین اهل کتاب و استعمار در جهت فاسد کردن جوامع اسلامی و نابود نمودن آن با بهره‌گیری از شراب و فیلم و مجله و روزنامه و برنامه‌های رادیو و تلویزیون و داستان‌ها و تصاویر مستهجن و مبتذل، متفق و متحد هستند. و بدبختانه به این هدف خبیث خود رسیده‌اند و به این هدف پست خود نایل شده‌اند تا جایی که می‌بینیم دختران و پسران جوان که پاره تن ما هستند، به زبان ما سخن می‌گویند و مسلمان خوانده می‌شوند، در گمراهی و بی‌بند و باری و فساد غوطه می‌خورند، به دنبال کسب لذت شهوانی و اطفای شعله هوس و غریزه جنسی می‌باشند و به حالتی رسیده‌اند که هیچ هدف و غایتی غیر از غوطه‌ور شدن در لجن‌زار شهوت یا دیدن یک فیلم مبتذل یا نمایش مستهجن یا پیدا کردن دوست دختر یا پسری که شرف و غیرت خود را به پایش بریزند و به باد فنا دهند ندارند.

پس تو، ای پدر و مادر عزیز، واجب است که به امر تربیت و راهنمایی جگر گوشه‌های خود بیشتر توجه کنی و بدانی که دسیسه‌ها و نقشه‌های دشمنان اسلام برای گمراه کردن او چیست.

و باید هوشیار باشند که اگر زمانی فرزندشان به دام فساد افتاد و به راه بی‌بند و باری و بی‌اخلاقی قدم گذاشت، آگاهانه یا ناخودآگاه مجری طرح و نقشه دشمنان اسلام در سرزمین اسلام و کشورهای مسلمان هستند. به نظر این‌جانب آگاه نمودن و رشد عقلی و وجدانی فرزندان ما و به دنبال آن بازداشتن آنان از امور حرام و فحشا و فساد در این مورد نقش بسیار ارزنده‌ای ایفا می‌کند.

2- برحذر داشتن و آگاه نمودن

قصد ما مانع شدن و برحذر داشتنی است که در نتیجه آگاهی فرزند از عواقب سوء فحشا و فساد حاصل می‌گردد. به نظر این‌جانب یکی از مهمترین وسایل و عوامل ایجابی برای جلوگیری از آلوده شدن فرزندان‌مان به فحشا و بی‌اخلاقی آن است که خطرها و عواقب هولناک و ناگوار ارتکاب عملا حرام و فاسد را برای آنان تشریح نماییم.

در این‌جا مهمترین عواقب و آثار سوء ناشی از روابط نامشروع جنسی و زنا را بیان می‌دارم تا والدین و مربیان عزیز با روشن‌بینی و بصیرت بیشتر وظیفه آگاه نمودن و برحذر داشتن فرزندان خود را در ارتباط با این اعمال زشت و منفور به انجام رسانند.

در این‌جا مهمترین اثرات روابط نامشروع جنسی را بیان می‌کنم که از کتاب «خطرهای اختلاط زنان و مردان و آرایش زنان» نوشته عبدالباقی رمضون با مقداری تغییر و تصرف اقتباس نموده‌ام.

خطرها و آثار سوء بهداشتی

سوزاک

بر اثر این بیماری درد و سوزش شدیدی هنگام ادرار ایجاد می‌شود و همراه با آن چرک از مجرای ادرار خارج می‌گردد، این ترشح چرکی در زنان علاوه بر خروج از مجرای ادرار در مجاورت دهانه رحم به چشم می‌خورد. در مردان مثانه و بیضه‌ها ملتهب می‌شود و مجاری به علت التهاب تنگ می‌شوند، در زنان علاوه بر التهاب تخمدان‌ها و رحم، کلیه‌ها نیز درگیر می‌شوند.

سوزاک گاهی باعث عقیم شدن مرد یا زن می‌گردد و بعضی اوقات نیز تجمع ترشحات چرکی در مجرای ادرار موجب حبس و بازگشت ادرار می‌گردد.

سفلیس

از عوارض این بیماری خطرناک ایجاد زخم و تورم عضو تناسلی و لب‌ها و دهان در مراحل ابتدایی آن است. سپس لکه‌هایی بر قسمت‌های مختلف بدن ظاهر شده و در نهایت موجب کوری، کری و تصلب شرایین می‌شود.

عدم توانایی جهت حفظ تعادل، ناهنجاری‌های اعضای مختلف بدن، سرطان زبان و گاهی سل نیز از پیامدهای این بیماری است.

سفلیس به همسر و فرزندان نیز سرایت می‌کند و راه انتقال آن تماس جنسی می‌باشد.

این بیماری را مرض اروپایی‌ها نیز نام نهاده‌اند زیرا فساد و فحشا در جوامع اروپا بسیار شیوع دارد.

ضایعات مرضی ناشی از ارتباط نامشروع جنسی

به علت روابط نامشروع جنسی غده‌های لنفاوی متورم می‌گردند که منجر به ترشحات مزمن چرکی خواهد شد، دردهای مفصلی و التهابات مجاری ادراری و تورم بعضی از اعضا نیز دیده می‌شود.

ضایعات جلدی نرم بر عضو تناسلی

بر اثر زنا زخم‌های نرم و دردناکی بر دستگاه تناسلی فرد ظاهر می‌گردد، این زخم‌ها تمایل به انتشار داشته و باعث تخریب بافت پوست می‌گردند.

بلوغ زودرس

این بیماری به علت تحریکات مداوم عصبی قبل از زمان طبیعی خود ایجاد می‌شود و قبل از آن‌که غدد مولد هورمون‌های جنسی شروع به فعالیت نمایند، احساسات غریزی تهییج می‌گردد، در نتیجه این تحریکات پیاپی، امراض عصبی و روحی و ناهنجاری‌های عضوی در فرد نوجوان به وجود می‌آید.

(ب) خطرهای روانی و اخلاقی

گاهی احساس شهوانی مورد بحث که آدمی را به سوی حیوانیت سوق می‌دهد موجب امراض زیر می‌گردد:

انحراف جنسی (لواط و سحاق)

انحراف جنسی یا ارضا شدن مرد توسط مرد (لواط) یا زن توسط زن (سحاق) بیماری بسیار خانمان‌سوزی است که دامن‌گیر بسیاری از جوامع به اصطلاح متمدن امروزی مانند آمریکا و انگلیس و سایر کشورهای اروپایی است. در حدود نیم‌میلیون نفر در شهر نیویورک به این انحراف جنسی مبتلا هستند البته این تعداد کسانی هستند که به طور آشکار اقدام به هم‌جنس بازی و لواط و سحاق می‌نمایند، طبعاً تعداد افرادی که به طور پنهانی به این عمل زشت اقدام می‌کنند نامعلوم است.

خیال‌پردازی و تخیلات جنسی

بر اثر این حالت روانی، فرد بیمار در خیال و تصورات واهی خویش غرق می‌شود، این تخیلات شهوانی غالباً در ارتباط با عمل جنسی، در آغوش گرفتن، بوسیدن و غیره می‌باشد. مریض در خیال خویش اعضای مختلف زن، مانند چشم، صورت، گردن، لب‌ها، پستان‌ها، ران، زانو و... را تصور می‌کند، چنین فردی، منزوی و گوشه‌گیر است، اراده‌ای سست و حافظه‌ای ضعیف دارد. هوشیاری او دچار رکود می‌گردد، غفلت او تشدید می‌شود و حالت آدم کند ذهن یا مست و منگی را پیدا می‌کند که بسیار غمگین و افسرده به نظر می‌آید. این حالت‌های دردناک سبب لاغری، اختلال فکری و ناآرامی روحی می‌شوند.

خطرهای اخلاقی زنا در جوامع انسانی

-      جوانان هوس‌باز و شهوترانی که در خماری حشیش و هرویین و یا مشروبات الکلی به سر می‌برند.

-      جنایت، آدم‌ربایی و تجاوز جنسی.

-      قاچاق انواع مواد مخدر.

-      تجارت شهوت و غرایز جنسی، خرید و فروش دختران و روسپی‌گری.

-      رشوه‌های جنسی و مالی که از جانب پزشکان، وکلای دادگستری، حکام و مردان قانون گرفته می‌شود تا بر جرم سرپوش نهند یا حقی را زیر پا بگذارند.

-      مکان‌هایی که در آن زنان و مردان با چشم‌پوشی از تمامی ارزش‌ها و فضایل اخلاقی بدون هیچ شرم و حیایی عریان می‌شوند.

-      فاحشه خانه‌های مجاز که در مناطق مختلف زنان فاحشه را استخدام می‌کنند.

-      زنان هرزه‌ای که برای گذران به زنان مبادرت می‌کنند.

-      ترانه‌های فاسد، موسیقی و رقص محرک و فیلم‌ها و نمایش‌های مبتذل و مستهجن.

-      کتاب‌های مربوط به روابط جنسی، مجلات حاوی تصاویر عریان، کاباره‌ها و اماکن رقص و فحشا و فساد.

-      گروه‌های «هیپی» که بیشتر به حیوانات و جانوران شبیه هستند تا آدمی.

-      گروه‌های پوچ‌گرا و بی‌هدف و لامذهبی که در مستی و زنا و فحشا غرقند.

-      گروه‌هایی که انجام هر کاری را برای بنی‌آدم مجاز می‌دانند و هر نوع فضیلت اخلاقی و معنوی را انکار می‌کنند و فقط دنباله‌رو و تابع تمایلات نفسانی و کشش‌های غریزی هستند.

و تعداد بسیار زیادی دیگری از مظاهر فساد و بی‌بند و باری که مجال بحث و ذکر آن نیست.

به همین دلیل خروشچف در سال 1962 صریحاً اعلام می‌کند که آینده روسیه در خطر است، به آینده جوانان روسی نمی‌توان امیدوار بود زیرا نسلی بی‌بند و بارند که در تمایلات شهوانی غرق شده‌اند.

و در همان زمان کندی نیز اعلام می‌کند که آینده آمریکا در خطر است زیرا جوانان آمریکایی در شهوات غرق شده‌اند و قادر به انجام وظایفی که به آنان محول شده، نیستند و از هر هفت جوان آمریکایی که برای خدمت سربازی مراجعه می‌کنند 6 نفر آن‌ها شرایط لازم را ندارند زیرا به علت غوطه خوردن در شهوت جنسی توانایی روحی و جسمی آنان زایل شده است.

و با کمال تأسف این موج بی‌بند و باری و فساد جوامع غربی، به کشورهای اسلامی نیز سرایت کرده است تا جایی که در کشورهای اسلامی آشکارا فاحشه خانه‌ها، مراکز قمار، تئاترها و فیلم‌های آن‌چنانی، اماکن مشروبات و مواد مخدر و سالن‌های رقص و عریان شدن زنان، دایر شده است.

با وجود آگاهی داشتن و اطلاع مسؤولین و حکام جوامع اسلامی، این مراکز فساد به کار خود ادامه می‌دهند، (لا حول ولا قوة إلا بالله)!!!

و گذشته از تمامی این مصیبت‌ها ـ با کمال تأسف ـ تاجران شهوت و غرایز که دختران را خرید و فروش می‌کنند و یا زنان هرزه را جهت خودفروشی به کار می‌گیرند بدون هیچ مانع ورادعی در سرزمین‌های اسلامی پراکنده بوده و به اعمال ننگین خود ادامه می‌دهند.

جوانان ما بدون هیچ ممانعت یا نظارتی به جانب لذت‌های جنسی و شراب و مواد مخدر کشیده شده‌اند و این واقعیت‌های تلخ را تمامی مسلمین و تمامی مردم جهان می‌دانند.

(ج) خطرهای اجتماعی

بدون شک غرق شدن در شهوات جنسی به همان مقدار که از لحاظ فردی زیان‌آور است از جنبه خانوادگی و اجتماعی نیز مضر می‌باشد.

·     از نمونه‌های خطر مورد بحث فروپاشی و عدم تکوین نظام خانوادگی است زیرا در شرایطی که جوان مجرد تمایلات حیوانی خود را با فعل حرام برآورده می‌سازد دیگر به فکر تشکیل خانواده و بچه‌دار شدن نخواهد بود. زن زناکار نیز این‌چنین خواهد بود و رغبتی به باردار شدن ندارد و حاضر نخواهد بود که ثقل و رنج جسمی و روحی باردار شدن را تحمل کند و اگر هم باردار شود به هر صورتی شده سقط جنین خواهد کرد.

·     از دیگر زیان‌های جدی زنا و بی‌بند و باری جنسی، کودکان و نوزادانی هستند که مورد ظلم و بی‌مهری قرار می‌گیرند، زیرا جامعه‌ای که از ازدواج می‌گریزد و فرزندانش به دنبال شهوت و هوس هستند، مملو از کودکانی خواهد شد که اصل و ریشه‌ای ندارند و در این‌جاست که فرزندان این نظام مورد ظلم واقع خواهند شد، و چه ظلمی؟!! زیرا هنگامی که کودک چشم بصیرت می‌گشاید و می‌فهمد، درمی‌یابد که زنازاده و مولود رابطه نامشروع است و در پرورشگاه‌ها و مراکز وابسته به بهداری پرورش یافته است این افکار منشأ نوعی عقده روانی و انحراف اخلاقی خواهد شد و این کودکان غالباً به عواملی مجرم و مضر برای جامعه تبدیل خواهند شد که امن و آسایش آن را سلب خواهند کرد.

·     از دیگر آثار زیان‌بار زنا، تیره بختی و شقاوت زنان و مرد است، زیرا سعادت و آرامش واقعی روحی فقط در سایه رابطه زناشویی و مبتنی بر محبت و مودت ایجاد می‌گردد و در جامعه‌ای که به ازدواج بهایی نمی‌دهند و این رابطه مقدس در آن رواج ندارد و در مسیر بی‌بند و باری و فساد گام برمی‌دارد این عامل بسیار مهم ثبات و استقرار درونی وجود ندارد.

·     از آثار سوء دیگر که به دنبال زنا و روابط نامشروع جنسی حاصل می‌شود قطع صله رحم و رابطه خویشاوندی است زیرا جوان مجردی که غرق در هوس و لذت جنسی است از جانب افراد شریف و درست‌کار خانواده و اقوام خود طرد خواهد شد. این انزوا خود به عاملی جهت تعمیق تمرد و قطع رابطه با نزدیکان تبدیل خواهد شد و آتش خشم و عدوات را بین آنان شعله‌ورتر می‌سازد.

و می‌دانیم که بعد از شرک به خداوند هیچ گناهی بالاتر از قطع صله رحم نیست.

آن‌چه گفتیم فقط چند نکته‌ای از خطرات و زیان‌های انحرافات جنسی بود که بر هر صاحب بصیرتی پوشیده نیست.

(د) زیان‌های اقتصادی

بدون تردید کسانی که لحظات عمر خود را در برآوردن لذت و دستیابی به اهداف غریزی سپری می‌کنند و به ازدواج مشروع تن در نمی‌دهند از عوامل مهم فروپاشی و اختلال اقتصادی جامعه نیز خواهند بود زیرا:

-      ضعیف و ناتوانند.

-      توانایی تولید و عمل مفید اقتصادی را ندارند.

-      به روش‌های کسب نامشروع متوسل می‌شوند.

ضعف و ناتوانی

جوان مجردی که به دنبال فحشا و اعمال فاسد است از لحاظ عقلی و جسمی و اخلاقی و روانی مریض خواهد بود و چنین فردی که نیروهایش رو به ضعف نهاده و جسمی ضعیف و اراده‌ای سست دارد نمی‌تواند مسؤولیت‌های خود را به‌طور کامل ادا کند و به انجام وظایف خود به روش صحیح اقدام نماید، چنین افرادی نظام اقتصادی را نیز مختل خواهند کرد و عامل رکود و عقب‌ماندگی جامعه خود می‌باشند.

عدم توانایی تولید و کار مفید

اموال و درآمد‌ها در کسب لذت و ارضای شهوت صرف می‌شود و در مسیر تولید و پیشرفت اقتصادی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و چون عامل بازدارنده دینی و منع‌کننده اخلاقی هم وجود ندارد، افراد مجرم و خطاکار، وظایف و مسؤولیت‌های خود را به‌طور کامل به انجام نمی‌رسانند که خود عامل مهمی در تخریب و انحطاط تولید و اقتصادی است.

روش‌های کسب نامشروع درآمد

فرد فساد و فرومایه‌ای که مانع ورداعی مانند تقوای الهی ندارد که او را از کسب حرام و نامشروع باز دارد، برای برآورده کردن احساس غریزی و هوس جنسی خود به هر طریق ممکن جهت کسب و تحصیل درآمد متوسل می‌شود.

ربا، قمار، رشوه، اختلاس، تجارت ناموس، خرید و فروش تصاویر عریان و مجلات مستهجن و فیلم‌های مبتذل، مشروبات و مواد مخدر و کتاب‌ها و داستان‌های عشقی از نمونه اقداماتی است که این افراد فاسد به آن مبادرت می‌کنند.

راه‌های بسیار دیگری که مجال بحث و ذکر آن‌ها در این‌جا نیست، وجود دارد که چنین افرادی برای دست یافتن به هدف خویش انتخاب می‌کنند، به هر حال نتیجه اقدامات آنان، فقر، بیکاری، از بین رفتن ارزش‌های اخلاقی و نهایتاً لطمه دیدن نظام اجتماعی است، زیرا نیروهای تولیدی جامعه رو به ضعف می‌نهد، کسب مشروع تعطیل می‌شود و کلاهبرداری و دزدی گریبان‌گیر جامعه خواهد شد و اجتماع انسانی را وجود چنین افراد خودپرست و لذت‌جویی که بنده شهوت و هوس خود شده‌اند در رنج خواهد بود و به راستی این‌چنین روال و روشی باعث فروپاشی امت و تضعیف اقتصادی و تولیدی آن خواهد شد.

(هـ) خطر دینی و اخروی

و بالاخره یا زن مجردی که به اعمال نامشروع مبادرت کرده و نفس خود را از ارتکاب فعل حرام منع نمی‌کند و خود را از افتادن به دام شهوت و انحراف حفظ نمی‌کند به چهار خصلت مبتلا خواهد شد، خصایل منفور و ناخوشایندی که نبی‌اکرمص آن‌ها را این‌گونه برمی‌شمارد:

«از زنا بپرهیزید زیرا موجب چهار خصلت خواهد شد: زیبایی صورت آدمی را زایل می‌کند، موجب قطع روزی می‌گردد، خشم خداوند رحمان را برمی‌انگیزد و باعث جاودانه ماندن در آتش می‌شود». روایت طبرانی

خطر اخروی زنا آن است که فرد زناکار در هنگام زنا از محدوده ایمان خارج می‌شود. در روایت بخاری و مسلم از نبی اکرمص آمده است که «زناکار در هنگام عمل زنا ایمان ندارد».

خطر دیگر زنا آن است که اگر فرد زناکار بر انجام این عمل منفور مصر باشد و توبه نکند و در همان حال هم بمیرد خداوند سبحان عذاب او را در قیامت دو چندان خواهد کرد، پروردگار متعال در سوره فرقان می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا ٦٨ یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا ٦٩ [الفرقان: 68- 69].

«و آنان‌که با خدای یگانه خدای دیگری را نمی‌خوانند و کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده ـ مگر به حق ـ نمی‌کشند و زنان نمی‌کنند و هر که این کارها کند عقوبت گناه خود می‌بیند، عذابش در روز قیامت مضاعف می‌شود و تا ابد به خواری در آن عذاب خواهد بود».

آن‌چه تقدیم حضور خوانندگان و مربیان عزیز گردید، مهمترین پیامد‌های سوء فحشا و زنا بود و چنان‌چه ملاحظه فرمودید، نتایج و عواقب وخیم و دردناکی است که به عقل، اخلاق، دین، روان، خانواده، جامعه، سلامتی و بهداشت و حتی اقتصاد اجتماعی لطمه وارد می‌سازد.

فرزندی که از ابتدای دوران کودکی از ارتکاب اعمال فوق منع می‌شود و زیان‌های متعدد فساد و انحراف اخلاقی را درک می‌کند، بر اساس برحذر داشتن نفس خود از ارتکاب جرم و عفت و پاکی رشد و نمو خواهد کرد و از انجام عمل فحشا و امور حرام خودداری خواهد کرد و اسلام را به عنوان قانون زندگی و برنامه حیات و سلوک و اخلاق خود برمی‌گزیند؛ چنین انسانی تنها را اشباع غریزه خود را در ازدواج مشروع و حلال می‌بیند و فرمان پیامبر گرامی اسلامص را گردن می‌نهد که فرمود:

«ای گروه جوانان، هر کدام از شماها می‌تواند ازدواج کند به این امر مبادرت نماید..».

از جمله موارد دیگری که کودک و نوجوان باید از مربی خود فراگیرد امور ذیل است:

-      منع از مرتد شدن.

-      منع از الحاد و بی‌دینی.

-      منع از امور بیهوده و افعال حرام.

-      منع از رفاقت با دوستان بد.

-      منع از مفاسد اخلاقی.

-      منع از ارتکاب عمل حرام به طور کلی.

خواننده گرامی تفضیل این مطالب را به زودی در باب «قاعده برحذر داشتن فرزند» در بخش سوم این کتاب مطالعه خواهد کرد. با رجوع به بحث مذکور چنان‌چه علاقمند باشید به خواست خدا مطالبی خواهید یافت که تشنگان جویای آن را سیراب خواهد کرد.

بدون تردید برحذر داشتن از ارتداد و الحاد باعث جلوگیری از سقوط فرزند در آتش کفر و گمراهی و بی‌بند و باری خواهد شد.

برحذر داشتن فرزند از سرگرمی‌های حرام، عاملی است ه او را از آلوده شدن به شهوت و لذات جنسی حرام حفظ خواهد کرد و برحذر داشتن او از تقلید کورکورانه، مانع مهمی در جلوگیری از بی‌ثباتی و تباه شدن شخصیت انسانی اوست و برحذر داشتن او از دوستان بد موجب پیشگیری از انحرافات روانی و اخلاقی است و برحذر داشتن او از مفاسد اخلاقی از غرق شدن او در لجنزار رذالت و گنداب فحشا و فساد ممانعت به عمل می‌آورد و برحذر داشتن فرزند از امور حرام به‌طور کلی عامل بسیار مهمی است که از آلوده شدن او به مفاسد و امراض و آفات روانی جلوگیری می‌کند.

مجموع این تحذیرات موجب اصلاح رفتاری، تثبیت عقیدتی، ثبات اخلاقی، تقویت جسمی، رشد فکری و تکوین شخصیتی فرزندان ما خواهد بود و شایسته است که تمام کسانی که عهده‌دار امر تربیت هستند به این شیوه عمل کنند.

3- پیوند شخصیتی

قصد ما از عامل پیوندی، تمامی عواملی است که از همان ابتدای زندگی با ارتباط و رشد آن در شخصیت کودک موجب می‌شود که انسانی نمونه با ایمانی راسخ و پرهیزگار به وجود آید که صفات و خصایل دیگر یک شخصیت الگوی اسلامی را داشته باشد.

شخصیت کودک باید با عقیده، فکر و بینش، تاریخ، اجتماع، روان سالم، برنامه پرورش جسمی لازم و ... پیوند بخورد. پیوندهای مستحکمی که ذکر شد موجب می‌گردد که فردی با بینشی بلندمرتبه و ربانی پرورش یابد که بر جاهلیت تفوق می‌یابد، بر هواهای نفسانی غلبه خواهد کرد و حیاتی مطابق با حق و راه راست خواهد داشت.

آیا پیوندی عظیم‌تر از پیوند درونی کودک با عقیده و بینش و روحیه اسلامی وجود دارد؟

آیا رفاقتی بالاتر و بهتر از همراهی با مرشد ربانی و دوست صالح سراغ دارید؟

آیا سلوک و روشی بلندپایه‌تر و ارزشمندتر از سلوک انبیا و یاران او و گذشتگان بزرگوار ما می‌شناسید؟

پس بر مربیان و والدین ما لازم است که فرزندان خود را با عقیده و عبادت، با دعوت وداعی، راهنمایان و دوستان خوب، مسجد و ذکر و تلاوت قرآن، تاریخ و سرگذشت بزرگان ما و سیره پیامبران و صالحین و یاران آنان پیوند دهند.

خواننده عزیز، چنان‌چه علاقمند به شرح و بسط کامل‌تری راجع به قاعده پیوند شخصیتی باشد می‌تواند آن را در بخش سوم این کتاب با تفصیل بیشتری مطالعه نمایند که امید است راه و روش صحیح را در تربیت ایمانی و پرورش اخلاقی، پیش روی شما قرار دهد (إن‌شاءالله)

همچنان‌که قبلاً اشاره کردم تربیت ایمانی نقش ویژه‌ای در اصلاح و پرورش شخصیتی کودک ایفا می‌کند زیرا هنگامی که کودک بر اساس ایمان به خداوند سبحان و احساس حضور و نظارت او در آشکار و پنهان تربیت می‌شود، جوانی پرهیزگار و معتدل خواهد بود که مطامع مادی او را پست و حقیر نخواهد کرد، بنده شهوت نمی‌شود و شیطان بر او تسلط نمی‌یابد و شعله آتش وسوسه نفس اماره در درونش برافروخته نمی‌گردد و اگر زن زیبا و حتی صاحب جاه و مقامی او را به زنا دعوت کند خواهد گفت: من از پروردگار جهانیان می‌ترسم، و وقتی شیطان خواست او را وسوسه کند خواهد گفت: تو بر من تسلط نداری و اگر دوستان بد راه فحشا و فساد را برای او زینت دادند خواهد گفت: من با گمراهان و نادانان دوستی نخواهم کرد.

این است طریقه و روش اسلام برای اصلاح و تربیت انسان، طریقی که آغازش از درون انسان‌هاست نه از خارج آن، طریقی که مبنا را بر اصلاح و طهارت درونی انسان، و پاک کردن وجدان و تعالی درک و بینش او می‌گذارد و به تدریج آدمیان را آن‌گونه پرورش می‌دهد که در پنهان و آشکار خود وجود خداوند را احساس کنند و با تمامی وجود معتقد باشند که خداوند سبحان در تمامی لحظات زندگی ناظر بر آن‌هاست، خطایای وجود، و نجوای آنان را می‌داند و از خیانت چشم‌ها و محتوای سینه‌ها آگاه است.

پس شایسته است که والدین و مربیان محترم از این شیوه‌ ارزشمند بهره گیرند و به مقتضای آن عمل نمایند.

نتیجه‌ای که از این مباحث می‌گیریم آن است که:

اگر تمامی پدران و مادران و به طور کلی همه کسانی که عهده‌دار امر تربیت و آموزش و پرورش هستند، از وسایل ایجابی فوق‌الذکر استفاده کنند و فرزندان خود را از تحریکات جنسی، فساد اخلاقی و عوامل انحراف و گمراهی و بی‌بند و باری برحذر دارند، جگر گوشه‌های آنان در جامعه خویش چون ماه تابان عامل هدایت مردم خواهند بود و مانند خورشید فروزان با زندگی و اعمال خود اصلاح و بهبود اجتماعی را سبب خواهند شد و به علت صفای روحی، پاکی دل، اخلاق کریمانه، حسن معاشرت و... چون ملایکی خواهند بود که بر روی زمین راه می‌روند.

پروردگارا، تمامی مربیان را در تمسک به راه و روش اسلام در تربیت فرزندان موفق بدار تا در روزی که نه مال و نه فرزندان سودی نمی‌رسانند در برابر تو مسؤولیتی نداشته باشند، تا نسل مسلمان امروزی، اسلام را به‌طور کامل عملی نمایند، تا کاملاً به احکام قرآن پای‌بند باشد و همواره در راه خدا جهاد کند و به مجد و عزت و شرف نایل آید، و در این روز است که مؤمنان به سبب نصرت و یاری پروردگار شادمان خواهند شد.

4-آموزش احکام نوجوانی و بلوغ به فرزند

از جمله مسؤولیت‌های مهمی که اسلام به عهده مربیان و تمامی اولیا گذاشته‌ است آموزش دادن احکام مربوط به سنین نوجوانی و بلوغ است. زمان شروع این نوع آموزش، هنگامی است کودک به سن تمییز پای می‌گذارد و احساس غریزی و رشد جنسی خود را آشکار می‌سازد، دختر و پسر در این آموزش یکسان خواهند بود زیرا هر دو مکلفند و در برابر خدای خود، مربیان، و جامعه در ارتباط با اعمالی که انجام می‌دهند مسؤول خواهند بود.

بنابراین بر والدین و مربیان واجب است که هنگامی که پسرانشان به سن نوجوانی رسیدند که حد فاصل بین 12 تا 15 سالگی است به‌طور صریح به آنان بگویند که چنان‌چه دچار انزال (خارج شدن) منی با حالت جهش و احساس شهوت شدند[7] بالغ شده‌اند و شرعاً مکلف می‌باشند و تمامی احکامی که بر بزرگ‌ترها واجب شده است بر آنان نیز صدق می‌کند و مسؤولند که تمامی قواعد و قوانین مذکور را اجرا کنند.

هم‌چنین واجب است که وقتی دختران آن‌ها به سن 9 سالگی یا بالاتر از آن رسیدند به صراحت به آنان بگویند چنان‌چه مایع رقیق و زردرنگی بر لباس خود پس از بیدار شدن دیدند و خوابی در ارتباط با مسائل جنسی به یاد آوردند شرعاً مکلف شده‌اند و تمامی احکام مربوط به زنان بزرگسال بر آنان نیز صدق خواهد کرد.

هم‌چنین واجب است که پدر و مادر صریحاً به دختر خود بگویند که اگر به سن 9 سالگی یا بالاتر از آن رسید و خون‌ قاعدگی را مشاهده کرد بالغ شده است و شرعاً مکلف است و باید احکام زنان بزرگسال را به‌طور کامل اجرا کند.

دین اسلام در این باب والدین را راهنمایی می‌کند که با صداقت تمام در این موارد با فرزندان خود سخن بگویند تا در ارتباط با مسائل جنسی و امیال غریزی خود فهم و بینش عمیق و دقیقی داشته باشند و واجباتی را که بر آن مرتبت می‌گردد به‌طور کامل انجام داده و تکالیف شرعی خود را به نحو احسن ادا کنند.

چه بسیارند دخترانی که سال‌ها ناپاک بوده‌اند زیرا احکام جناب و حیض را نمی‌دانسته‌اند.

و چه بسیارند پسرانی که به سن بلوغ رسیده و دائماً جنب هستند زیرا احکام مربوط به احتلام[8] و جنابت را نمی‌دانند.

چه بسا پسر یا دختری در حالت جنابت یا عذر باشد و نماز بخواند و چنین تصور کند که حق اطاعت و عبادت الهی را به جای می‌آورد.

بنابراین پدران و مادران مسؤولند که در این موارد با فرزندان خود به صراحت سخن بگویند و قبل از آن‌که کودک، محتلم گردد و نزدیک به سن بلوغ، از این مسائل آگاه شود تا بینش صحیحی در ارتباط با احساس‌ها و غرایز خود داشته باشد.

بدون تردید والدین در این رابطه اولین کسانی هستند که مسؤول خواهند بود و پس از والدین، کسانی که بر امر آموزش و پرورش فرزندان نظارت دراند مسؤول می‌باشند.

در غیر این‌صورت فرزندان ما در ناآگاهی کامل در ارتباط با احکام الهی به سر خواهند برد، احکامی که بر مبنای آن باید حق خدای خود و نفس و دین خویش را ادا نمایند، و فرزند در حالی‌که جاهل و غافل است گمان می‌کند که در راه راست بوده و مسیری را که می‌رود صحیح انتخاب کرده است.

اکنون احکام مربوط به بلوغ و وارد شدن به سن احتلام را به والدین و مربیان عزیز تقدیم می‌کنم، امید است که پسران و دختران ما قبل از وارد شدن به محدوده مردان و زنان از آن آگاهی پیدا کنند.

1.   دختر یا پسری که محتلم شد[9] و بعد از بیدار شدن، لباس خود را خشک دید ـ خیس نشده بود ـ بر او غسل واجب نمی‌شود.

«احمد و نسایی روایت کرده‌اند که «که خوله بنت حکیمل» از نبی اکرمص در ارتباط با احتلام زنان پرسید؛ و او فرمود: «غسل بر او واجب نمی‌شود مگر آن‌که انزال کند مانند مردان که وجوب غسل در آنان به شرط انزال است».

در روایت نسایی آمده است که خوله بنت حکیمل در مورد احتلام زنان در خواب سؤال کرد و پیامبر اکرمص فرمود:

«اگر آبی بر لباسش دید باید غسل کند».

2.   دختر یا پسری که پس از بیدار شدن از خواب لباس خود را خیس ببیند غسل بر او واجب می‌شود چه خواب دیده باشد یا ندیده باشد.

حضرت عایشهل می‌گوید: از رسول خداص در ارتباط با کسی که از خواب برمی‌خیزد و شلوارش را خیس می‌بیند اما خوابی به یادش نمی‌آید سؤال شد، فرمود: «باید غسل کند» و در مورد کسی که خواب دید اما لباسش رطوبتی ندارد سؤال کردند فرمود: «غسل ندارد».

ام سلیم پرسید: آیا زنی که همین را ببیند بر او غسل واجب می‌شود؟ فرمود: آری زنان و مردان از یک اصل واحدند.

3.   خارج شدن منی از زن یا مرد با حالت جهش همراه با احساس شهوانی به هر دلیلی که باشد مانند استمناء یا دلایل دیگر موجب غسل می‌گردد.

حضرت علی‌بن ابی‌ طالبس می‌فرماید: مذاء بودم[10] و درباره آن از رسول خداص سؤال کردم، فرمود:

«خروج مذی موجب وضو و خروج منی موجب غسل است». روایت احمد و ابن ماجه و ترمذی.

اگر مایع خروجی جهش داشت جنب شده‌ای و باید غسل کنی و اگر جهش نداشت غسل نکن.

می‌دانیم خروج جهشی منی همراه با حالت شهوت و احساس لذت جنسی است بنابراین حدیث حروج منی در حالت‌های مرضی، فشار سرما، یا حمل جسم سنگین موجب غسل نخواهد بود.

4.   پنهان شدن سر ذکر (آلت تناسلی مرد) که آن را خسته گویند در جلو یا عقب، غسل را بر فاعل و مفعول واجب می‌کند فرقی نمی‌کند که انزال صورت گیرد یا نه.

مسلم از حضرت عایشهل روایت می‌کند که رسول خداص فرمود:

«هرگاه مرد بین شعب چهارگانه‌ زن (دست‌ها و پاها) بنشیند و ختنه‌گاه هر دو با هم تلاقی کند بر هر دو غسل واجب می‌شود».

و در مسند عبدالله بن وهب آمده است که آن حضرتص فرمود:

«اگر دوختان با هم تلاقی کند و حشفه (سر آلت تناسلی مرد) ناپدید شود غسل واجب خواهد شد انزال بکند یا نکند».

5.   انقطاع خون حیض[11] و نفاس[12] موجب غسل می‌گردد، بنابر گفته خداوند متعال بر اساس قرائتی که می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَ [البقرة: 222].

«و به آنان نزدیک نشوید تا این‌که پاک شوند».

در این قرائت «طاء» با تشدید آمده است و بنابراین، مفهوم ﴿یَطۡهُرۡنَ، «یغتسلن» می‌شود یعنی به آنان نزدیک نشوند تا غسل کنند [و پاک شوند].

بخاری از حضرت عایشهل روایت می‌کند که فاطمه بنت حبیش مستحاضه بود[13] از نبی اکرمص در این‌باره سؤال کرد فرمود: «این مربوط به پارگی عروق است و خون قاعدگی نیست وقتی زمان حیض رسید نماز نخوان و زمانی که مدتش سپری شد غسل کن و نماز بگذار».

غسل ناشی از نفاس به وسیله اجماع به اثبات رسیده است و غسل حیض به سبب قیاس ثابت شده است.

6.   بدیهی است که پس از دانستن موجبات غسل، واجب است که فرزند فرایض، سنن و کیفیت آن ‌را نیز بداند تا اگر جنب شد کیفیت پاک شدن را بداند و به همین مناسبت در این‌جا فرایض و سنن و کیفیت آن را برای شما بیان می‌دارم تا به فرزندان خود آموزش دهید.

فرایض غسل شامل شستن دهان و دماغ (بینی) و تمامی بدن است زیرا پروردگار متعال فرموده است:

﴿وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْ [المائدة: 6].

«و اگر جنب بودید خود را پاک سازید».

اما در مواردی که شستن ایجاد مشکل می‌کند یا دشوار است مانند شستن داخل چشم حذف خواهد شد و آن‌چه شست‌ و شوی آن مشکل نیست باید شسته شود مانند داخل دهان و دماغ.

پیامبر اکرمص فرمود:

«زیر هر مویی جنابت هست پس در هنگام غسل، موهایتان را نیز خیس کنید و پوست بدن را نیز تمییز نمایید» منظور آن‌که تمامی اجزای بدن را با آب تمییز کنید.

مطابق این اوامر شرعی، تمامی بخش‌هایی که شستن آن دشوار نیست باید شسته شوند مانند ناف، قسمت ظاهری اعضای تناسلی زن، آن‌چه زیر انگشتری است، ظاهر یا رویه گوش‌ها و زیر بغل و...

سنن و کیفیت غسل

شستن را از دست‌ها آغاز می‌کند سپس عضو تناسلی، و پس از آن‌جاست را پاک می‌کند و بعد وضو می‌گیرد ولی دو پا را نمی‌شوید شستن آن‌ها را به آخر غسل واگذار می‌کند. بعد از آن سه بار بر بدنش آب می‌ریزد و اگر جایی که غسل می‌کند. آب جمع نمی‌شود در آخر هم پاهایش را می‌شوید.

این کیفیت غسل را از حدیثی که در کتب ششگانه حدیث (صحاح سته) روایت شده است استنباط کرده‌ایم.

ابن عباس می‌گوید خاله‌ام (میمونه) گفت: مقداری آب جهت غسل به خدمت پیامبر خداص آوردم، آن حضرت ابتدا دو بار یا سه بار دست‌هایش را [خارج از ظرف آب] شست، سپس دست‌هایش را وارد ظرف کرد و آب برداشت و بر عضو تناسلی خود ریخته و با دست چپ آن را تمیز کرد آن‌گاه با دست چپ بر زمین زد و آن را به شدت مالید (تا از نجاست پاک کند) سپس مانند وضوی نماز وضو گرفت و سپس سه مشت آب بر سر خود ریخت هر مشت آبی را برمی‌گرفت برابر بود با پری دو دست ایشان, سپس سایر قسمت‌های بدنش را شست، پس از محلی که ایستاده بود کنار رفت و پاهایش را شست، حوله‌ای برای ایشان آوردم که بعداً آن را بازگرداند.

چنان‌چه موهای مرد بلند باشد و به شکل گیسوی بافته درآمده است واجب است آن را باز کند تا با آب خیس شود اما اگر زن گیسوی بافته داشته باشد واجب نیست آن را باز کند و رسیدن آب به پایه مو کفایت می‌کند در روایت از ابوداود آمده است که از رسول خداص در این مورد سؤال کردند فرمود «مرد باید موهایش را باز کند و آن‌ها را بشوید به طوری که پایه مو هم خیس شود اما بر زن واجب نیست که گیسوان یا موی بافته را باز کند، کافی است که سه بار با دستش آب برگیرد و بر سر خود بریزد».

در روایت مسلم [از میمونه] آمده است: از رسول خداص سؤال شد آیا برای حیض و جنابت موهایم را باز کنم «فرمود خیر کافی است که سه بار با دو دست آب برگیری و بر سر بریزی آن‌گاه بر بدن آب ریخته تا پاک شوی».

سنت‌های غسل شامل: آغاز نمودن غسل با نیت، گفتن بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، مسواک (سواک) زدن، فرو نمودن انگشتان دست در یکدیگر و در داخل ریش جهت تمیز نمودن، مالیدن جاهایی از بدن که مقدور است.

اگر بر کسی غسل واجب شد اما به علت بعد مسافت (نیم ساعت)، یا ترس از شدت گرفتن بیماری در صورت استعمال آب، و سرد بودن هوا و نبودن وسیله‌ای که با آن بتوان آب را گرم کرد یا این‌که فرد، هراس دشمن یا تشنگی یا... داشته باشد جایز است تیمم کند و کیفیت آن به این صورت است که با کف دست‌ها دو بار بر ماده پاکی که از جنس زمین باشد مانند سنگ، خاک یا شن و ماسه، ضربه می‌زند، یک ضربه برای مسح صورتش و یک ضربه برای مسح دست‌ها تا آرنج. این کیفیت تیمم را خدای تعالی در سوره مائده این‌چنین بیان داشته‌اند:

﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُ [المائدة:6].

و نبی اکرمص در این مورد فرموده‌اند:

«تیمم دو ضربه است: یک ضربه برای صورت و یک ضربه برای دو ساعد تا دو آرنج».

نیت از شروط تیمم است که برای انجام عبادتی صورت می‌گیرد که صحت آن عبادت منوط به طهارت است و کیفیت آن برای دو نوع حدث اصغر و اکبر یعنی برای جانشین شدن وضو و غسل، یکی است.

7.   بدیهی است که فرزندان ما باید آن‌چه را که در حال جنابت حرام است بدانند تا دچار فعل حرام نشوند و به همین مناسبت مواردی را که شرع مقدس اسلام بر فرد جنب و زنانی که عذر دارند حرام کرده است به شرح ذیل بیان می‌کنیم:

-      به اجماع مسلمین نماز و روزه بر زن حائض و نفساء حرام است.

اما در مورد قضای نماز و روزه باید بدانیم که روزه قضا می‌شود اما خواندن نماز به قضا لازم نیست. حضرت عایشهل می‌گوید: «ما دچار این‌چنین مواردی می‌شدیم به ما امر شد که روزه را پس از رفع عذر بگیریم اما به قضای نماز مأمور نگشتیم».

بر اساس روایتی از ابوداود که رسول خداص فرموده است: «من مسجد را برای جنب و حایض حلال نمی‌دانم» داخل شدن به مسجد برای زن حایض و نفساء نیز حرام است هم‌چنین بر فردی که جنب شده است از توقف در مسجد نهی شده است.

-      طواف کعبه بر دو صنف مذکور از مردان و زنان نیز حرام است و به حکم مسجد قیاس شده است که حدیث آن را بیان کردیم.

-      بر مردان حرام است که از لحاظ جنسی از زن حایض و نفساء از فاصله زانوها تا ناف ـ بدون پوشش ـ بهره گیرند زیرا خدای تعالی فرمود: ﴿فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ.

عبدالله بن سعد از رسول خداص سؤال کرد، در هنگام حیض همسرم چه نوع استمتاع جنسی برایم جایز است؟

فرمود: مباشرت، به شرط آن‌که زنت لباس پوشیده باشد. روایت ابوداود

و در حدیث متفق علیه نیز آمده است: رسول اکرمص با هیچ‌کدام از زنانش مباشرت نمی‌کرد مگر این‌که آن زن لباس پوشیده باشد.

-      بر فرد جنب یا زن حایض و نفساء قرائت قرآن حرام است زیرا ترمذی و ابن ماجه روایت می‌کنند که رسول خداص فرمود: «حایض و جنب نباید قرآن بخوانند».

البته این منع در صورتی خواهد بود که فرد قصد تلاوت داشته باشد اما اگر مقصود ذکر و ستایش الهی باشد اشکالی ندارد مثل بیان کردن «بسماللهالرحمنالرحیم»، «الحمدلله رب العالمین»، «هو الله أحد...».

یا اگر فرد جنب و حایض با قصد آموزش حروف، آیه قرآن را یکی یکی بیان دارد اشکالی ندارد زیرا ضرورت اقتضا می‌کند و فرد عذر دارد.

آیا زن حایض یا نفساء در هنگامی که آموزش قرآن می‌دهد یا آن را یاد می‌گیرد می‌تواند قرآن را لمس نماید یا قرائت کند؟

در مذهب امام احمد بنا بر قول و روایتی از او، خواندن قرآن برای حایض و نفاسء جایز است، و ابن تیمیه نیز این نظر را برگزیده است که در «الانصاف» آن را بیان می‌دارد.

به عقیده امام مالک لمس و قرائت قرآن برای زنی که عالم یا متعلم است جایز می‌باشد[14] که موجب سهولت زیادی در امر آموزش دختران و زنان خواهد شد.

به نظر امام مالک جنب و حایض و نفساء می‌توانند مقدار کمی از قرآن را برای تعوذ در هنگام خواب یا ترس یا برای تبریک و یا شفای درد یا بیماری چشم و غیره یا استدلال برای اثبات حکم شرعی، قرائت نمایند[15].

-      لمس قرآن برای کسانی که وضو ندارد یا جنب، حایض یا نفساء است حرام می‌باشد مگر غلافی داشته باشد که از آن جدا شود زیرا خدای تعالی فرموده است

﴿لَّا یَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ ٧٩ [الواقعة: 79] «که جز پاکان دست بر آن نزنند».

حکیم بن حزامس می‌گوید: وقتی که رسول اکرمص مرا به جانب یمن فرستاد فرمود «فقط هنگامی که پاک هستی قرآن را لمس کن» روایت حاکم.

بخاری می‌گوید هرگاه ابووائل کنیزک خود را برای آوردن قرآن به جانب ابورزین می‌فرستاد به او دستور می‌داد که بند جلوی را که قرآن در داخل آن بود بگیرد. ابووائل و ابو رزین از بزرگان تابعین بودند که خدای تعالی از آنان و یاران پیامبرص راضی باد.

-      بر فرد جنب خواندن نماز حرام است زیرا در آن قرائت قرآن وجود دارد که تحریم آن شرح داده شد و داخل شدن به مسجد و طواف کعبه نیز بر او حرام می‌باشد که دلیل تحریم آن ذکر گردید و آن، گفته پیامبر اکرمص بود که فرمود: «مسجد را برای جنب و حایض حلال نمی‌دانم».

روزه جنب صحیح است اما صاحب آن گناه‌کار خواهد شد اگر جنایت موجب تأخیر نماز شود.

-      فرد محتلمی که از خواب برمی‌خیزد و بر لباسش منی می‌بیند، اگر خیس باشد با شستن پاک می‌شود و اگر خشک باشد با مالیدن پاک می‌گردد زیرا حضرت عایشهل می‌گوید: هرگاه منی بر لباس رسول خداص بود اگر خشک بود با مالیدن و اگر خیس بود با شستن آن را پاک می‌کردم. روایت دار قطنی و بزار. و در روایت دیگری آمده است که آن حضرتص برای نماز خارج می‌شد در حالی‌که بر لباس او لکه‌های آب وجود داشت.

پس ای پدر و مادر و مربی عزیز در زمانی که فرزندت به سن تمییز و تعقل می‌رسد و به سن تکلیف پای می‌گذارد و عبادت بر او واجب می‌شود، در آموزش این احکام به او کوشش کن تا بداند انجام چه کاری برایش مجاز است و مبادرت نمودن به چه عملی ممنوع می‌باشد و احکام شریعت اسلامی را راجع به غرایز و مسایل سن بلوغ بداند در این صورت خیر فهم دین او را شامل می‌گردد و از فضیلت دانش و علم آموزی بهره‌مند می‌شود.

رسول گرامی اسلام ج در این‌باره می‌فرماید: «خداوند متعال اگر بخواهد خیر را نصیب کسی کند او را در امر دین آگاه و صاحب بصیرت می‌کند».

5- ازدواج و ارتباط جنسی

خدای تعالی برای حفظ جنس انسان و بقای نوع او، امیال و غرایز متعددی را در درون او به ودیعه گذاشت و متعاقب آن احکام و دستوراتی را نازل فرمود که نیازها و حاجات مربوط به این کشش‌ها و غرایز طبیعی را پاسخ گوید و تعدیل نماید و در نهایت امر بقا و رشد و استمرار حیات او را تضمین کند و عهده‌دار شود.

ازدواج به معنی یکی از احکام شریعت اسلامی تمایل به جنس مخالف را پاسخ می‌گوید تا انسان بر مبنای فطرت و ساختار جنسی خود و میل غریزی نهفته در او با هماهنگی و سازگاری تمام به حیات خویش ادامه دهد و از لغزش‌ها، فوران و هجوم احساس جنسی و اشتیاق مفرط غریزی در امان باشد.

در این‌جا قصد دارم که حقایق مربوط به این احساس و غرایز را در ارتباط با ازدواج بیان دارم که به نظر این‌جانب در دو بحث مهم خلاصه می‌گردد:

أ- جنسیت از دیدگاه اسلام

ب- چرا خدای تعالی به ازدواج امر فرمود؟

جنسیت از دیدگاه اسلام

اساس نظریه اسلامی در ارتباط با جنسیت مبتنی بر ادراک فطرت و سرشت انسانی است و حکمی است که هدفش برآوردن خواست‌ها و جوابگویی امیال و غرایز طبیعی اوست، تا هر فرد در نظام اجتماعی خویش از چهارچوبه خلقت و طبیعت خود خارج نگردد و به راهی گام نگذارد که انحراف یابد یا با غریزه‌اش تصادم و برخورد داشته باشد بلکه بر مبنای قانون و برنامه استوار و متعادلی زندگی کند که اسلام برایش ترسیم کرده است و از جمله قواعد مرسوم در شریعت اسلامی، ازدواج است.

و چه پرمعنا و با حکمت است کلام پروردگار عظیم جهانیان آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ [الروم: 21].

«و از نشانه‌های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما، دوستی و مهربانی قرار داد».

بنابراین لازم است که دریابیم اسلام خودداری از ازدواج را به نیت زهد و فراغت برای عبادت و نزدیکی به خدا حرام می‌داند خصوصاً زمانی که فرد مسلمان توانایی ازدواج داشته باشد و شرایط و امکانات آن نیز برای او فراهم گردد و برای همین نیز می‌بینیم که شریعت اسلامی با تمامی قدرت با این‌چنین افکاری که به رهبانیت و انزوا دعوت می‌کند مبارزه کرده است، تجرد ناپسند و ناخوشایندی که با فطرت آدمی ناسازگار است و با میل و غریزه طبیعی او برخورد دارد.

برای همین بود که پیامبر گرامیص فرمود:

«خدای تعالی به جای رهبانیت، دین حنیف و با سماحت[16] اسلام را به ما ارزانی کرد». روایت بیهقی. هم‌چنین طبرانی و بیهقی از آن حضرتص روایت کرده‌اند که: «هر کسی امکان ازدواج داشته باشد اما به آن مبادرت نکند از من نیست».

و از جمله موضع‌گیری‌های آن پیامبر بزرگوارص در تربیت اجتماعی و معالجه بیماری‌ها و انحرافات روانی، موضعی است که بخاری و مسلم آن را از انسس روایت می‌کنند که:

سه گروه به خانه‌های همسران پیامبرص آمدند تا از چگونگی عبادت آن حضرتص سؤال کنند، وقتی جواب سؤال‌های خود را شنیدند، عبادات رسول خداص به نظر آنان کم آمد و گفتند:

ما کجا و پیامبر خدا (کنایه از عظمت و مقام او) در حالی‌که خدای تعالی تمامی تقصیرات او را بخشیده است.

یکی از آنان گفت: من تمام شب را عبادت می‌کنم!!

دیگری گفت: من هر روز، روزه‌ام!!

و سومی گفت: من از زنان دوری می‌کنم و هیچ‌گاه ازدواج نخواهم کرد!!

وقتی که آن حضرت تشریف فرما شدند فرمودند: آیا شما کسانی هستید که چنین و چنان گفتید، به خدا قسم که من خدا ترس‌ترین و پرهیزگارترین شما هستم؛ نماز می‌خوانم، می‌خوابم و بعضی روزها، روزه‌ام و ازدواج می‌کنم. این سنت من است و کسی از سنت من روی‌گردان باشد از من نیست».

این موضع‌گیری رسول خداص بزرگ‌ترین دلیل است بر این‌که اسلام دین فطرت است، راه زندگیست و رسالتی است که جاودانه خواهد ماند، تا زمانی که خداوند سبحان زمین و ساکنانش را باز پس گیرد.

و برای گروهی که به حقانیت دین اسلام و خداوند سبحان و روز قیامت یقین دارند چه حکمی بهتر و بالاتر از حکم خداوند است.

یکی دیگر از جنبه‌های ارزشمند اعتقاد و بینش اسلامی در ارتباط با جنیست آن است که: غریزه طبیعی و میل فطری هر زن و مرد با حکم حلال باید برآورده شود و حتی برآورده کردن این احساس به طریقه صحیح خود موجب رضایت الهی و پاداش و ثواب نزد خدای تعالی خواهد شد.

ابوذر می‌گوید: گروهی از یاران پیامبرص به آن حضرت گفتند: ای پیامبر خدا، ثروتمندان اجر بیشتری از این دارند زیرا مانند ما نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، و از اضافه ثروت و مال خویش صدقه می‌دهند. پیامبر اکرمص فرمود: مگر خدای تعالی برای شما سبب‌هایی برای صدقه دادن قرار نداده است؟!! هر سبحان الله گفتن شما خود صدقه‌ای است گفتن الله‌اکبر، لا‌اله‌الا‌الله، امر به معروف و نهی از منکر خود صدقه است، حتی نزدیکی با همسرانتان نوعی صدقه است.

گفتند ای رسول خدا! آیا امکان دارد که شهوت خود را ارضا کنیم و این عمل اجری نزد خدا داشته باشد.

فرمود: آیا اگر شهوت خود را به شیوه حرام برآورده می‌کردید گناه نبود؟

گفتند: آری.

فرمود: پس هنگامی که احساس خود را به طریقه مشروع برآورده می‌کنید اجر و پاداش نزد خداوند خواهید داشت.

پس شایسته است کسانی که دین اسلام را به سرکوبی احساس جنسی متهم می‌کنند این نقطه نظر اسلامی را در این مورد دریابند و موضع‌گیری صریح دین اسلام را در این‌باره بشنوند.

واجب است که زنان و مردان مسلمان به این موضوع دقت نمایند که مفهوم این جمله پیامبر خدا ـ نزدیکی شما با زنانتان پاداش دارد ـ آن نیست که مشغول شدن به تمایلات جنسی و هم‌خوابه شدن با همسران آنان‌را از واجبات دعوت و جهاد اسلامی باز دارد زیرا اسلام از تمامی نیروها و استعدادهای بشری به صورتی متوازن و متعادل بهر می‌گیرد و هر کدام را در جای خویش مورد استفاده قرار می‌دهد، بدون آن‌که حقی پایمال گردد یا امر واجبی بر واجب دیگر ترجیح داده شود، و هنگامی که مصلحت اسلام و جهاد در راه خدا با مصلحت زندگی دنیوی و زن و فرزند و دارایی انسان تعارض پیدا کرد، واجب است که انسان مؤمن مصلحت جهاد را بر تمامی مصالح دنیوی ترجیح دهد. مصالحی مانند منفعت شخصی و تمایلات نژادی یا ملی و خانوادگی و... زیرا بنیان‌گذاری جامعه اسلامی و تثبیت پایه‌های حکومت اسلام و هدایت انسان سرگشته و سرگردان، بالاترین و والاترین اهداف ماست و مهمترین مقصد و آرزوی هر انسان مسلمان می‌باشد.

این مفهوم را به صراحت رد موضع‌گیری «ربعی بن عامرس» در برابر «رستم» در جنگ «قادسیه» می‌بینیم، «ربعی» می‌گوید: «خدای تعالی ما را برانگیخت که بندگانش را از عبادت بنده‌هایش به جانب عبادت پروردگارش، راهنمایی کنیم و از دلتنگی و محدودیت حیات دنیا به وسعت و فراخ حیات جاودانی بکشانیم و از جور ادیان به سوی عدل اسلام، رهنمون شویم».

در این‌جا نمونه‌هایی از ترجیح مصلحت اسلام و جهاد در راه خدا بر تمام مصالح ذاتی و منافع شخصی و احساسات نژادی و نسبی، خصوصاً تمایل و وابستگی‌ بر زن و فرزند را که در حیات گذشتگان بزرگوار ما به چشم می‌خورد، تقدیم خوانندگان گرامی می‌کنم. امید است مؤثر واقع شود.

(أ) صحابی مؤمن، یار گرامی پیامبر خداص، «حنظلۀ بن ابی عامرس» در شب جمعه با «جمیله بنت ابی» ازدواج می‌کند صبح همان روز ندا می‌دهند که «بشتابید به سوی جهاد» به محض شنیدن ندا «حنظلهس» لباس جنگ می‌پوشد شمشیر بر کمر بسته، اسبش را آماده می‌کند، سپس برای «غزوه احد» به راه می‌افتد، جنگ آغاز می‌شود. «حنظلهس» قهرمانانه می‌جنگد، تا این‌که آرایش نظامی مسلمین به هم می‌خورد و در هنگام جنگ صفوف مشرکین را به دقت نگاه می‌کند تا «ابوسفیان» را بیابد، به محض دیدن او به سرعت بر او هجوم می‌برد، او را بر زمین زده بر سینه‌اش می‌شنید که سر از تنش جدا کند، «ابوسفیان» فریاد می‌زند و از قریش طلب کمک می‌کند، تعدادی که در آن نزدیکی هستند، صدایش را می‌شنوند، هجوم می‌آورند و ضربات سنگینی بر «حنظله» وارد می‌سازند تا به شهادت می‌رسد.

خداوند سبحان، پیامبر گرامیش ج را از این واقعه خبردار می‌کند. رسول محبوب خداص می‌فرماید: «حنظله» را بین آسمان و زمین در پوششی نقره‌ای دیدم که ملایک او را با آب باران غسل می‌دادند» یاران پیامبرص به سرعت به جانب پیکر مطهر «حنظله» می‌روند و می‌بینند که قطرات آب از سر مبارکش پایین می‌ریزد، کسی به سوی همسرش می‌فرستند و جریان را از او می‌پرسند، می‌گوید: «حنظله» با شنیدن ندای جهاد فوراً از منزل خارج شد، جنب بود و غسل نکرده بود و برای همین هم بود که ملایک او را غسل کردند.

(ب) «عبدالله بن ابی بکرب» با «عاتکه بنت زیدل» ازدواج کرد، «عاتکه» دختری بسیار زیبا بود، اخلاقی والا و رفتاری بسیار پسندیده داشت و برای همین هم «عبدالله» را به خود مشغول کرده بود و مقداری در ارتباط با جهاد و جنگ سست شده بود پدرش به او دستور داد که زنت را طلاق بده، زیرا موجب غفلت تو از جهاد شده است. «عبدالله» همسرش را طلاق داد، روزی پدرش بر او می‌گذشت، شنید که این اشعار را می‌خواند.

فلم أر مثلی طلق الیوم مثلها

 

ولا مثلها فی غیر ذنب تطلق

لها خلق جزل ورأی ومنصب

 

علی کبر منی وإنی لوامق

«تا به امروز کسی چون من، زنی مانند او را ترک نگفته است و چون او زنی ندیده‌ام که بدون هیچ گناهی طلاق داده شده باشد. او اخلاق برجسته و رأی و مقامی ارجمند دارد و با وجود این‌که من مسن‌تر هستم به من راضی است». دل حضرت «ابوبکر»س، به حال پسرش سوخت، و امر نمود که او را بازگرداند، «عبدالله» چنین کرد، او در یکی از غزوات که در «طائف» اتفاق افتاد همراه نبی اکرمص بود که تیر خورد و بر اثر زخم آن بعداً در مدینه، وفات نمود.

(ج) «طبرانی» و «ابن اسحق» روایت می‌کنند که «ابو خیثمه» همراه رسول خداص به سفر رفته بود، در روز بسیار گرمی از سفر بازگشت، به طرف اهل و خانواده‌اش به راه افتاد و وارد باغ خودش شد، دید که دو همسرش هر کدام در یک خیمه آماده پذیرایی از او هستند. برایش آب سرد و طعام خوب مهیا کرده‌اند. به دو زنش و آب و غذایی که فراهم کرده بودند نگاه کرد و گفت: «رسول خداص در باد سوزان، زیر آفتاب و گرما، من در زیر سایه، با غذایی مهیا و زنی زیبا و منزلی مهیا این انصاف نیست». سپس گفت: «به خدا قسم به چادر هیچ‌کدامتان وارد نمی‌شوم تا این‌که به پیامبر خداص ملحق گردم، پس آنان برای او توشه‌ای فراهم کردند، شترش را پیش آوردند، سوار شد و به دنبال یافتن رسول خداص به راه افتاد تا در تبوک به ایشان ملحق شد.

بدون تردید زمانی که امت اسلام و جوانان مسلمان ما، دوستی خدا، پیامبر اکرمص و جهاد و دعوت در راه خدا را بر تمامی تعلقات کوچک و بزرگ دنیایی ترجیح دهند، خوف و اضطراب آنان به امنیت خاطر تبدیل می‌شود و خدای تعالی آنان‌را بر زمین مسلط می‌گرداند و بعد از ضعف به قوت و قدرت می‌رسند. دنیا به زیر سیطره آنان درمی‌آید و تمامی انسان‌ها فرمان‌بردار آن‌ها خواهند بود، هر آن‌چه امر کنند، اجرا می‌نمایند و از هر چه منع کنند، دست می‌کشند.

اگر امت ما و جوانان ما این‌چنین نباشند، باید انتظار داشته باشند که مورد خشم و غضب الهی قرار گیرند، و عذاب خداوند برای آنان فرا رسد، زیرا خداوند، قومی را که خارج از محدوه اطاعت و عبادت او هستند هدایت نمی‌کند، و کسانی را که از مسیر مستقیم او منحرف شده‌اند، به راه نمی‌آورد.

و راست گفت پروردگار عظیم ما، آن‌جا که در کتاب استوار و بلند مرتبه‌اش فرمود:

﴿قُلۡ إِن کَانَ ءَابَآؤُکُمۡ وَأَبۡنَآؤُکُمۡ وَإِخۡوَٰنُکُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ وَعَشِیرَتُکُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ کَسَادَهَا وَمَسَٰکِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِی سَبِیلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ ٢٤ [التوبة: 24].

«بگو اگر پدران و پسران شما و برادران شما و زنان‌تان و فامیل‌تان و اموالی که کسب کرده‌اید و تجارتی که از کسادی آن می‌ترسید و منازلی که آن را می‌پسندید، نزد شما از خدا و رسول خدا و جهاد در راه او محبوب‌تر است پس منتظر باشید که خداوند امر خویش را بیاورد و خدا قوم فاسقین را هدایت نمی‌کند.»

در این‌جا لازم است تذکر دهم که نباید نقش مهم زنان را در دعوت و جهاد از نظر دور داریم، زیرا اسلام زنان را نیز مکلف نموده است که در شرایط ضروری و در صورت نیاز برای جهاد خارج شوند.

زن مسلمان در زمان رسول اکرمص در کنار آن حضرتص و سایر یارانش می‌ایستاد، شمشیر به دست می‌گرفت و می‌جنگید، زخم مجروحین را پانسمان می‌کرد، از بیماران مواظبت می‌نمود، کشته‌شدگان را حمل می‌کرد و غذا برای مجاهدان فراهم می‌کرد.

و اینک نمونه‌ها:

(أ) درروایت «مسلم» آمده است که «ربیع بنت معوذ» می‌گوید: «همراه پیامبر خداص جنگ می‌کردیم و مجروحین و کشته‌شدگان را به مدینه باز می‌گرداندیم».

در روایت دیگر «ام عطیه انصاریل» می‌گوید: «در هفت جنگ همراه نبی اکرمص بودم، مرکب‌هایشان را عوض می‌کردم غذا درست می‌کردم، زخم مجروحین را مداوا می‌نمودم و به مواظبت از مریضان می‌پرداختم».

(ب) در «سیره ابن هشام» آمده است که «ام سعد بنت سعد بن الربیعب» به دیدار خاله‌اش «ام عماره» رفت و گفت: «خاله جان ماجرای خودت را در جنگ احد برایم تعریف کن»!

«ام عماره» گفت: صبح بود، همه مردم در جنب و جوش بودند، من هم دقت کردم ببینم چه کاری از من برمی‌آید، مشکی آب با خود برداشتم و به راه افتادم تا خود را به رسول خداص رساندم همراه یاران گرامیش بود و در حالتی که من رسیدم مسلمانان پیروز شده بودند. موقعیت جنگ عوض شد و مسلمین عقب‌نشینی کردند من که این اوضاع را دیدم، ایستادم تا از پیامبر خداص دفاع کنم، شمشیر می‌زدم و تیر می‌انداختم تا مجروح شدم.

(ج) «ابن هشام» روایت می‌کند: «صفیه بنت عبدالمطلب» وقتی دید که یک یهودی به قلعه وارد شده است، کمر بندش را محکم کرد، نیزه‌ای بدست گرفت و از دژ پایین آمد و آن‌قدر او را زد تا او را کشت.

مثال‌هایی از این قبیل بسیار بیشتر از آن است که شمرده شود و به حساب آید.

در ارتباط با تبلیغ دعوت اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر، زنان عیناً مانند مردان هستند، زیرا خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٧١ [التوبة: 71].

«مردان و زنان مؤمن سرپرست یکدیگرند، به معروف امر می‌کنند و از منکر باز می‌دارند، نماز به پای می‌دارند و زکات می‌دهند و از خداوند پیامبرش اطاعت می‌کنند، خداوند به زودی به اینان رحم می‌کند و حقیقتاً خداوند غالب و با حکمت است».

آن‌چه تقدیم حضور خوانندگان عزیز گردید، نکات مهم و بسیار ضروری می‌باشد که لازم است، فرزندان ما در سن تمییز آن را بیاموزند تا بدانند که هرگاه خواستگاری کردند و به مرحله جدید زندگی یعنی ازدواج رسیدند، بدانند که حیات زناشویی و ارتباط جنسی در واقع وسیله‌ای برای تحقق هدفی بسیار والاتر است و آن مقصد همانا برپایی حکومت و دولت اسلامی است. در این صورت ازدواج، جایگاه واقعی خود را در زندگی فرد مسلمان پیدا می‌کند و تمامی جنبه‌های مختلف زندگی فرد مسلمان مورد توجه قرار می‌گیرد بدون آن‌که حق جانبی از آن پایمال شود یا در انجام وظیفه‌ای یا ادای مسؤولیتی تساهل و سستی، صورت پذیرد و اسلام در گستردگی و شمول خود در حقیقت و صفا و مفاهیم خود این‌چنین است.

فلسفه ازدواج چیست و خداوند چرا به آن امر نموده است

در بخش اول این کتاب در ارتباط با ازدواج تحت عنوان «ازدواج به عنوان مصلحت اجتماعی» به طور مفصل بحث نمودیم و حکمت مشروعیت آن را بیان نمودیم در این‌جا به اختصار و برای تذکر مجدد، مهمترین ثمرات پیوند زناشویی را تکرار می‌کنیم.

از جمله فواید حفظ نسل بشری است. خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ [النحل: 72].

«خداوند از خودتان، برای شما همسرانی قرار داد و از آن همسران فرزندانی و از آنان فرزندان، فرزندزادگانی».

-      فایده دیگر ازدواج جلوگیری از فساد و بی‌بند و باری است. رسول اکرمص می‌فرماید:

«ای گروه جوان! کسی از شما که می‌تواند ازدواج کند به این امر مبارک مبادرت نماید که موجب بر هم نهادن چشم و حفظ آلت تناسلی از عمل حرام می‌شود». (روایت جماعه)

-      فایده دیگر، اشتراک و همکاری زن و شوهر در امر سرپرستی خانواده است. رسول خداص در این مورد می‌فرماید:

«مرد سرپرست زن و فرزند و اهل خانواده است و نسبت به آنان مسؤول می‌باشد، زن نیز در خانه شوهرش نسبت به فرزندان مسؤول است». (روایت بخاری و مسلم)

-      از فواید دیگر زناشویی، ایمن ماندن جامعه از انوع آفات جسمی و روحی است. پیامبر خداص فرمودند: «لا ضرر ولا ضرار فی الإسلام». ضرر رساندن در اسلام نیست چه خود آغاز کنی و چه در عکس‌العمل نسبت به کسی به او ضرر برسانی. (روایت مالک و ابن ماجه)

اثر بسیار مهم دیگر ازدواج آرامش و ثبات روحی است. پروردگار مهربان ما می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً [الروم: 21].

«از نشانه‌های خداوند آن است که همسرانی از خودتان برایتان آفرید تا در کنار آنان آرام گیرید و بین شما محبت و الفتی پایدار و استوار قرار داد».

-      پی آمد و ماحصل مهم دیگر ازدواج به دنیا آمدن فرزندانی است که بعدها به زنان و مردانی شایسته برای اسلام تبدیل می‌شوند.

خواندیم که رسول خداص ‌فرمود: «ازدواج کنید، بچه به دنیا آورید و زیاد شوید، زیرا من در روز قیامت به فراوانی شما در بین سایر امت‌ها افتخار می‌کنم». (روایت عبدالرزاق و البیهقی)

پس بدانید که هرگاه فرزندان شما این حقایق و فواید را در ارتباط با ازدوج دریابند، به آن تمایل پیدا می‌کنند و برای دست‌یابی به آن به هر طریق که بتوانند، تلاش می‌کنند.

و حالا روی سخنم با توست ای پدر گرامی! اگر از جهت مالی و ضعیت مناسبی داری، شایسته است که امکانات ازدواج را برای فرزندت فراهم نمایی تا او را از بند تمایلات نفسانی و تخیلات جنسی آزاد کنی، تفکرات و احساس‌هایی که غالباً بر فکر و ذهن او سیطره دارد و مانند سد محکمی مانع پیشرفت و ترقی او می‌گردند.

با تسهیل امر مبارک ازدواج، عزیز و جگر گوشه خود را از تهاجم عوامل تباه‌کننده اخلاق که به جسم و روح او آسیب می‌زنند، حفظ خواهی کرد، عواملی که حیثیت و شرف او را خدشه‌دار می‌کنند و این هدف حاصل نمی‌آید مگر آن‌که امکانات ازدواج را فراهم نماییم و در گذران زندگی نیز او را یاری دهیم و هرگونه کوتاهی و سستی در این امر منجر به عواقب دردناک و ناخوشایندی خواهد شد که فقط حسرت را به ارمغان می‌آورد.

چه بسیار می‌شنویم که پدران ثروتمندی هستند که از پرداخت وجوه موردنیاز یا فراهم کردن امکانات ازدواج برای فرزندانشان خودداری می‌کنند و بهانه آن‌ها، این است که، پسرم به سنی رسیده است که می‌تواند روی پای خودش بایستد و احتیاجی به کمک و مساعدت من ندارد، اما اگر این پدران متساهل می‌فهمیدند که پرداخت این وجوه و فراهم کردن آن امکانات چه اثر مهمی در برطرف کردن اضطراب و هیجان فکری و ناآرامی روحی و جلوگیری از انحراف فرزند دارد، شاید هیچ‌گاه بخل و خست از خود بروز نمی‌دادند و در یاری نمودن بچه‌هایشان کوتاهی نمی‌کردند.

چرا پدری که توانایی دارد، از کمک کردن فرزندش و فراهم نمودن امکانات ازدواج خودداری می‌کند؟

آیا تصور می‌کند جاودانه است؟

آیا پولش را با خودش به ‌و آن دنیا می‌برد؟

او به زودی خواهد مرد و جسدش را در حفره‌ای کوچک که نه وسایل و نه زینتی دارد، دفن می‌کنند و آن‌چه دارد برای ورثه خود می‌گذارد.

پس پدری که توانایی دارد، بهتر است از پولش و هر آن‌چه دارد به نحو احسن استفاده کند و از آن‌چه خدای تعالی در اختیار او قرار داده است، انفاق کند و این انفاق را از کسانی آغاز نماید که سرپرستی آن‌ها را به عهده دارد که فرزندان او هستند، زیرا نبی اکرمص می‌فرماید: «دیناری در راه خدا و دیناری برای آزاد کردن برده‌ای و دیناری که به بینوایی می‌دهی و دیناری که برای زن و فرزندت خرج می‌کنی، نزد خدای تعالی اجر دیناری که برای زن و فرزندت خرج کرده‌ای، از همه آن‌ها بالاتر است». (روایت مسلم)

و خدای تعالی وضعیت کسانی را که کار نیک انجام می‌دهند تباه نخواهد کرد.[17]

خواننده گرامی! اگر علاقه‌مند به فهم شیوه اسلام در انتخاب همسر می‌باشی به بخش اول این کتاب، با عنوان «ازدواج به عنوان گزینش و انتخابی آگاهانه» مراجعه فرما که إن‌شاءالله مطالب کافی و وافی را در این مورد در آن‌جا، خواهی یافت. در این صورت چاره‌ای نیست که باید همسری شایسته برای فرزندت انتخاب نمایی که هرگاه نگاهش می‌کند، شادمان می‌شود و هرگاه به او امری می‌نماید، اطاعت می‌کند و در غیاب او مال و ناموسش را حفظ می‌کند و هرگاه چنین مردی صاحب فرزندی شود این‌چنین به درگاه پروردگارش دعا خواهد کرد:

﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا ٧٤ [الفرقان:74].

«پروردگارا! به ما زنان و فرزندانی ببخش که مایه چشم روشنی ما باشند و ما را پیشوای متقین قرار ده!».

همسری که دعایی این‌چنین شامل اوست شوهرش را در امر تربیت و آماده‌سازی فرزندان برای حیات ارزشمند اجتماعی کمک می‌کند. بعد از تمامی این توضیحات، مراحلی را که شوهر در شب زفاف باید پشت سر بگذارند ـ از زمانی که با عروس خلوت می‌کند تا هنگامی که عمل جنسی پایان می‌پذیرد ـ بیان می‌نماییم تا آنان‌که می‌خواهند، بدانند که اسلام با تشریح فراگیر خویش همه چیز را به ما یاد داده است، حتی آداب زفاف و شکل روابط جنسی را.

1- مستحب است دست بر سر عروس بگذارد، «بسم‌الله» بگوید و برایش دعای برکت نماید

در روایت از «بخاری» و «ابوداود» آمده است که رسول خداص ‌فرمودند:

«هرگاه کسی از شما با زنی ازدواج کرد، دست بر پیشانی او بگذارد، نام خدای عزوجل را ببرد و برای عروس دعای برکت نماید و بگوید: خدایا! من خیر این زن و خیر خلقت و سرشت نیک او را از تو می‌طلبم و از شر او و شر خلقت و سرشت بد او به تو پناه می‌برم».

2- مستحب است داماد و عروس دو رکعت نماز بخوانند و بعد از اتمام آن دعا کنند

«ابن ابی شیبه» از «شقیق» روایت می‌کند که مردی به خدمت «عبدالله بن مسعود»س رسید و گفت: «با دختر جوانی ازدواج کرده‌ام. می‌ترسم از من ناراضی و خشمگین شود».

«عبدالله بن مسعود»س گفت: «الفت و محبت از جانب خدا است و خشم و بی‌مهری از شیطان. شیطان می‌خواهد آن‌چه را که خدای تعالی حلال کرده است در نظر شما ناپسند جلوه دهد، پس هرگاه به نزدت آمد ـ کنایه از آمدن برای نزدیکی است ـ به او امر کن که پشت سرت دو رکعت نماز بخواند، پس این دعا را بخوان: خدایا، به اهلم برکت ببخش و مرا برای آنان پربرکت گردان. خدایا، در جمع شدن و متفرق شدن ما، خیر و نیکی را مقدر بفرما.

3- مستحب است داماد با عروس مهربان باشد و برای او چیزی بیاورد که بنوشد یا بخورد

«اسما بنت یزید بن السکن» می‌گوید: «عایشهل» را آرایش کردم ـ برای شب عروسی جهت خلوت با همسر گرامیش، رسول اکرمص ـ نبی اکرمص به نزد او آمد و قدح بزرگی پر از شیر آورد، مقداری از آن خورد و قدح را در برابر عایشهل گرفت که از آن بنوشد «عایشه» شرمگین شد و سرش را پایین انداخت» (روایت امام احمد).

-      پیامبر خداص فرمود: «کامل‌ترین ایمان را در میان مؤمنین کسی دارد که با خانواده‌اش (زن و فرزند) بهترین اخلاق و لطیف‌ترین رفتار را داشته باشد». (روایت ترمزی و نسایی)

هم‌چنین فرمود: «بهترین شما کسی است که برای زن و فرزندانش بهترین باشد و من بهترین شما برای زن و فرزندم هستم». (روایت ترمذی)

بدون تردید این رفتار مهر‌آمیز، موجب انس گرفتن عروس و از بین رفتن اضطراب و هراس می‌شود و رشته ارتباط آن‌ها را بیش از پیش محکم می‌کند، زیرا می‌گویند، هر کس وارد جمع نا‌آشنایی شد، بیگانه است و هر غریبی هراسان خواهد بود.

4- لباس‌های خود را درآورند

در آوردن لباس‌ها موجب راحتی و آسایش جسمی است و حرکات بدن را تسهیل می‌کند و بهره‌گیری را افزایش می‌دهد و انس و الفت زن و شوهر را می‌افزاید. البته بهتر است که عریان شدن کامل در زیر پوششی باشد زیرا در روایتی از «احمد» و «ترمذی» و «ابوداود» آمده است که رسول خداص فرمود: «خدای تعالی بسیار با حیاست و پوشاننده گناه است و پوشیده بودن را دوست دارد».

-      و در روایت دیگری از ترمذی آمده است که آن حضرت ص فرمود: «از عریان شدن بپرهیزید، زیرا ملایکی همراه شما هستند که فقط در دو موقعیت از شما جدا می‌شوند یکی هنگام قضای حاجت و دیگری هنگام نزدیکی (ارتباط جنسی)، پس از آنان شرم داشته باشید و حق احترام‌شان را به جای آورید». و قبلاً هم حدیثی را ذکر کردیم که حضرت «عایشهل» گفت: رسول خداص در تمام زندگی نه از من دید و نه من از او دیدم (مقصود دیدن شرمگاه و اعضای تناسلی است).

اما آن‌چه پسندیده بودن پوشش را تأکید می‌کند روایتی است از «ترمذی» با سند ضعیف که می‌گوید: «هرگاه می‌خواهید با زنانتان نزدیکی کنید مانند دو خر کاملاً لخت نشوید».

5- از جمله آداب نزدیکی، لمس کردن، بغل نمودن و بوسیدن است

نوازش دادن، لمس کردن و بغل نمودن و بوسیدن قبل از شروع عمل جنسی لازم است، زیرا «ابو منصور دیلمی» روایت می‌کند که رسول خداص فرمود: «مانند حیوان بر زنانتان نیافتید، لازم است بین شما واسطه‌ای باشد».

گفتیم ای رسول خدا، منظور شما از واسطه چیست؟ فرمود: «بوسیدن و سخن گفتن».

-      هم‌چنین ابومنصور روایت کرده است که پیامبر خداص فرمود: «سه چیز نشانه ناتوانی است که یکی از آن‌ها، این است که مرد به زن یا جاریه خود نزدیک شود و بدون آن‌که با او سخن بگوید یا آماده‌اش کند، عمل جنسی را انجام دهد یا آن‌که قبل از او به لذت جنسی نایل شود».[18]

پس بر این احادیث می‌توان استدلال نمود که شوهر باید در هنگام عمل جنسی از همراهی و سازگاری زن، و با هم رسیدن به لذت و انزال، اطمینان حاصل کند.

«امام غزالی» در کتاب «احیاء علوم الدین» می‌گوید: «هرگاه نیاز مرد برآورده شد نباید زن را رها کند بلکه باید صبر نماید تا او نیز به لذت جنسی برسد، چه بسا که زن از جهت رسیدن به لذت و اوج هیجان جنسی مقداری تأخیر داشته باشد. پس در حالتی که زن در هیجان جنسی است او را رها کند موجب ناراحتی و آزار او می‌شود و اختلاف طبع هر دو در رسیدن به مرحله انزال موجب نفرت زن می‌گردد، در حالی‌که اگر انزال هم زمان باشد برای هر دو لذت بخش‌تر است[19].

6- از جمله آداب معاشرت خواندن این دعا است

«بخاری» از «ابن عباس» روایت می‌کندکه پیامبر اکرمص فرمود:

«هرکدام از شما که به نزد زنش آمد (منظور آمدن به قصد نزدیکی) بگوید: (به‌نام‌خدا، پروردگارا، شیطان را از ما دور کن و از آن‌چه به ما ارزانی می‌کنی (منظور بچه است)، نیز شیطان را دور نما»)، اگر خدای تعالی فرزندی به آن‌ها ببخشد، هیچ‌گاه شیطان نمی‌تواند به او ضرری برساند».

7-کیفیت نزدیکی به هر صورتی که بخواهد جایز است، به شرط آن‌که دخول فقط در «فرج» باشد

این اصل را از گفته خداأ، استنباط کرده‌ایم که می‌فرماید:

﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ [البقرة: 223].

«زنان کشتزار شما هستند پس با زنانتان نزدیکی کنید هر طوری که می‌خواهید».

مفهوم آیه این است که دخول باید فقط در فرج زن باشد زیرا فقط فرج زن است که محل کشت است اما کیفیت نزدیکی بستگی به خواست زن و شوهر دارد به پهلو از جلو یا پشت، اما محل دخول باید یکی باشد که آن‌ هم «فرج» است.

«بخاری» از «جابر» روایت می‌کند که یهودیان می‌گفتند: «اگر مرد از پشت با زن نزدیکی کند و دخول در فرج باشد، فرزندی که از این نزدیکی به وجود می‌آید، لوچ (چپ چشم) خواهد شد، برای همین بود که این آیه نازل شد:

﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ [البقرة: 223].

«زنانتان کشتزار شما هستند؛ هر طور که می­خواهید به سراغ کشتزارتان بروید (و زناشویی نمایید به شرط آن‌که از موضع نسل تجاوز نکنید)».

پس پیامبر خداص فرمود: «از جلو و عقب نزدیکی کنید اما فقط به فرج زن دخول نمایید».

بهترین شکل نزدیکی آن است که مرد روی زن قرار بگیرد، این کیفیت را از حدیث نبی اکرمص می‌توان استنباط نمود.

در روایتی از «مسلم» آمده است که گروهی از مهاجرین و انصار بر موجبات غسل اختلاف نظر داشتند. انصاری‌ها می‌گفتند: فقط زمانی غسل واجب می‌شود که انزال صورت گیرد و مهاجرین می‌گفتند: خیر اختلاط زن و مرد (کنایه از دخول) موجب غسل است. «ابوموسی اشعریس» می‌گوید من این اختلاف را رفع خواهم کرد. می‌گوید: به خدمت حضرت عایشهل رفتم اجازه گرفتم و اجازه فرمودند. گفتم: «مادر! سؤالی دارم، اما از پرسیدن آن شرم دارم». فرمود: «شرم نکن! از من سؤال کن مانند مادرت که تو را به دنیا آورده است، زیرا من مادر تو هستم».

گفتم: چه چیزی موجب غسل می‌شود؟

فرمود: با فرد آگاهی مواجه شدی. پیامبر خداص فرمود: هرگاه مرد بین چهار دست و پای زن نشست (مقصود بین دو دست و دو پا) و دو «ختان» به هم برسند، غسل واجب می‌شود».

8- اگر مجدداً قصد نزدیکی داشته باشد، وضو بگیرد

پیامبر اکرمص می‌فرماید: «هرگاه هر کدام از شما با زنش نزدیکی کند، سپس مجدداً قصد تکرار آن را داشته باشد، باید وضو بگیرد زیرا گرفتن وضو موجب نشاط برای انجام مجدد آن خواهد شد».

در این مورد غسل بهتر است، زیرا «ابوداود» و «نسایی» روایت کرده‌اند که روزی نبی اکرمص با زنانش نزدیکی نمود و نزد هر کدام غسل کرد. راوی حدیث، «ابورافع» می‌گوید: از آن حضرتص پرسیدم، چرا یک‌بار برای همه موارد غسل نمی‌نمایید؟ فرمود: «این‌گونه تمییزتر، بهتر و پاک‌تر است».

9- بهتر است هر دو بعد از نزدیکی غسل کنند و اگر حوصله نداشتند، حداقل، وضو بگیرند

«عبدالله بن قیس» می‌گوید: ار حضرت «عایشه»ل پرسیدم که رسول خداص در ارتباط با جنابت چه می‌کرد؟ آیا قبل از خواب غسل می‌کرد، یا بعد از خواب؟

فرمود: «تمام این کارها را می‌کرد چه بسا غسل می‌کرد، سپس می‌خوابید یا فقط وضو می‌گرفت و بعد از آن می‌خوابید».

گفتم: خدا را شکر که در این امر مجال و گشایش قرار داده است. (روایت مسلم)

البته غسل بهتر است زیرا هر کدام که برای نماز صبح برخاستند بدون تنبلی یا مشقت و سختی نماز می‌خوانند و نمازشان هم فوت نمی‌شود، خصوصاً در فصول سرد که امکان سرماخوردگی و ابتلا به زکام وجود دارد.

10- جایز است که زن و شوهر در مکانی واحد غسل کنند

زیرا در روایتی از «بخاری» و «مسلم» آمده است که حضرت «عایشه»ل گفت: «من و پیامبر خداص از یک ظرف برای غسل استفاده می‌کردیم و هر دو دست خود را در ظرف وارد می‌کردیم طوری که می‌گفتم قدری هم از آب را برای من بگذار».

هم‌چنین جایز است در هنگام غسل عریان باشند... اما پوشیده بودن بهتر است زیرا در حدیث آمده است: «شایسته است که از خدای تعالی شرم داشته باشید». (روایت اصحاب سنن غیر از نسایی).

زن و شوهر لازم است از موارد زیر پرهیز نمایند:

1- سخن گفتن با دیگران در ارتباط با مسائل جنسی بین زن و شوهر، حرام است

-      در این موارد پیامبر گرامی خداص فرمودند: «بدترین مردم ـ از جنبه مقام و منزلت ـ نزد خدای تعالی در روز قیامت مردی است که با زنش نزدیکی می‌کند، سپس اسرار همسرش را فاش می‌کند». (روایت مسلم و ابوداود)

-      ابو هریرهس می‌گوید: «با رسول خداص نماز خواندیم، پس از اتمام نماز، روی به ما کرد و فرمود: بسیار مواظب سخنان خود در جمع‌هایتان باشید! آیا از شما مردان، کسی هست که به نزد زنش برود در را ببندد و پرده را بیاندازد (مقصود نزدیکی است)، پس از منزل خارج شود و بگوید با زنم فلان و فلان کردم؟

پس به زنان روی نمود و فرمود آیا کسی از شما در این‌باره سخن می‌گوید؟ دختری جوان بر زانو برخاست و خود را بالا کشید تا پیامبر خداص او را ببیند و کلامش را بشنود، سپس گفت: آری! به خدا سوگند که هم از مردان و هم از زنان کسانی هستند که در این مورد سخن می‌گویند.

پیامبر خداص فرمود: زن و مردی که چنین کاری می‌کنند مانند دو شیطان هستند که در راه به هم می‌رسند با هم نزدیکی می‌کنند و مردم هم آن‌ها را نگاه می‌کنند». (روایت احمد و ابوداود)

2- دخول در عقب حرام است

-      در روایتی از «نسایی» و «ابن حبان» آمده است که پیامبر اکرمص فرمود: «خدای تعالی به مردی که از عقب با زنش نزدیکی کند، نظر نخواهند کرد»

-      و فرمود: «کسی که یا با زن حایض در عقب نزدیکی کند یا به نزد افراد «رمال» (اصطلاحاً غیب‌گو) برود پس او را تصدیق کند، به تحقیق به آن‌چه بر محمد نازل شده، کافر گشته است». (روایت اصحاب سنن غیر از نسایی)

«نسایی» از «طاووس» روایت می‌کند که در این مورد یعنی نزدیکی از عقب از «ابن عباسب» سؤال کردند. گفت: در مورد کفر سؤال می‌کنید.

3- نزدیکی در ایام حیض و نفاس حرام است.

زیرا خدای تعالی فرموده است:

﴿فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ [البقرة: 222].

«در هنگام حیض از زنان دوری کنید (دوری از جهت رابطه جنسی)».

و حدیث «من اتی حائضاً» را ذکر نمودیم که در ارتباط با نزدیکی با زن در حال حیض بود.

اما ممنوعیت نزدیکی با زن در حالت «نفاس» بر اساس قید می‌باشد زیرا حیض و نفاس در علت و سبب مشترک می‌باشند و تحریم آن به صورت اجماع نیز ثابت شده است.

هم‌چنین گفتیم که بهره‌گیری از زن، لباس در فاصله ناف و زانوها صحیح است و استمتاع بدون لباس حرام است، زیرا احتمال دارد که نفس اماره، فرد را وادار به فعل حرام کند که از جنبه شرعی ممنوع و از جهت بهداشتی، مضر می‌باشد و کسی که بر گرد گودال بچرخد احتمال دارد در آن سقوط کند. ضروری است که هر انسان مسلمان در امر دین خود محتاط باشد و جانب تقوی و پرهیز را در زندگی و اعمال و رفتار خود رعایت نماید.

از جنبه طبی ثابت شده است که نزدیکی در هنگام حیض و نفاس زیان‌های زیر را به دنبال دارد:

1.   التهاب دستگاه تناسلی زن: این التهاب اعضای تناسلی در زن می‌تواند به رحم و تخمدان‌ها نیز سرایت کند که موجب خطارت جدی می‌باشد، چه بسا التهاب تخمدان‌ها موجب عقیمی زن شود.

2.   ورود مواد حیض به آلت تناسلی مرد موجب التهاب چرکی شبیه به سوزاک می‌گردد، چه بسا دامنه این التهاب تا بیضه‌ها گسترده شود و موجب عقیمی مرد گردد. اگر میکروب‌های عامل سفلیس نیز در خون حیض وجود داشته باشد مرد مبتلا خواهد شد.

با توجه به آن‌چه بیان نمودیم، پزشکان در تمامی کشورها خصوصاً ممالک پیشرفته (از جنبه صنعتی و علمی) اتفاق نظر دارند که از جنبه جنسی باید از زنان در این مدت معین دوری نمود. این موضوع را قرآن کریم، این کلام پروردگار عظیم ما به صراحت بیان می‌دارد آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ [البقرة: 222].

«و از تو درباره­ی (نزدیکی با همسران در) عادت ماهانه سؤال می­کنند. بگو: این عمل، (سبب) رنج و زیان است. پس در دوران قاعدگی زنان، از آن‌ها کناره بگیرید».

«در مورد حیض از تو (پیامبر اکرمص می‌پرسند بگو «حیض» آزاری است، پس در مدت حیض از زنان کناره گیرید»[20].

بنابر رأی جمهور فقهای اسلامی، کسی که با زن خود در حالت حیض نزدیکی می‌کند، باید کفاره بدهد و از عمل خود صادقانه توبه کند و با پشیمانی و اظهار ندامت از خدای عزوجل طلب بخشش نماید.

و بنابر مذاهب «ابن عباس»، «قتاده»، «اوزاعی»، «اسحق» و «احمد» ـ در روایت دوم ـ و «شافعی» ـ در قول قدیم او ـ معادل یک دینار (12 درهم نقره) و یا نیم دینار ـ بر حسب این‌که توانمند و یا فقیر باشد و یا این‌که خون حیض سرخ یا زرد باشد ـ صدقه بدهد.

این میزان از صدقه را بر اساس حدیثی که اصحاب سنن و «طبرانی» از «ابن عباس» روایت کرده‌اند، استنباط نموده‌اند. در این حدیث آمده است که پیامبر خداص فرمود: «کسی که با زنش نزدیکی می‌کند و او حایض است یک یا نصف دینار صدقه بدهد!»

و در روایت «ترمذی» آمده است که اگر خون قرمز بود یک دینار و اگر زرد بود نصف دینار صدقه بدهد.

توصیه‌های پزشکان و متخصصان امر

1.   در اشباع و پاسخ‌گویی غریزه جنسی باید اعتدال را رعایت نمود، رابطه معتدل جنسی دوبار در هفته است. البته می‌شود این مقدار را زیادتر یا کم‌تر کرد که بسته به شرایط زوجین و محیطی که در آن زندگی می‌کنند برای حفظ عفت و ارضای جسمی و روحی متفاوت خواهد بود، اما نباید در این امر افراط نمود زیرا موجب ضعف جسمی و عقلی و ناتوانی در جهت انجام وظایف و مسؤولیت‌های زندگی می‌شود و از طرف دیگر توانایی حمل و ادای مسؤولیت دینی را نیز کم خواهد کرد .

2.   معاشقه و ملامسه و آماده شدن زن و شوهر قبل از نزدیکی که در مورد آن بحث شد.

3.   با توجه به آن‌که زن روحیه حساس دارد، مرد باید موقعیت مناسبی برای عمل جنسی انتخاب کند. اگر نزدیکی در شرایطی انجام گیرد که زن مریض یا خسته است موجب حالت تنفر و بی‌زاری در زن می‌گردد و نوعی بغض و نفرت نسبت به مرد در زن ایجاد می‌کند که گاهی منجر به جدایی می‌شود.

4.   مرد برای برآورده شدن نیاز جنسی زن، باید او را رعایت کند و تا اطمینان حاصل نکند که به لذت جنسی رسیده است نباید عضو تناسلی خود را بیرون بکشد، در این‌باره قبلاً بحث کرده‌ایم.

5.   نزدیکی در تمامی ماه‌ها و روزها و ساعات جایز است، در هر لحظه‌ای از شب یا روز که بخواهند می‌توانند نزدیکی کنند غیر از اوقاتی که شرع حرام نموده است مانند روزه‌دار بودن زن و مرد (روزه فرض) یا در حال حیض و نفاس بودن زن و...

6.   نزدیکی کردن در روز جمعه و شب آن سنت است، زیرا «بخاری» روایت می‌کند که رسول خداص فرمود: «کسی که [در ساعات اولیه] روز جمعه غسل جنابت کند سپس به جمعه برود مانند آن است که شتری قربانی کرده باشد و کسی که در ساعت دوم چنین کند مثل آن است که گاوی قربانی کرده است و کسی که در ساعت سوم چنین کند مانند آن است که قوچی قربانی نموده است و کسی که در ساعت چهارم چنین کند مانند آن است که مرغی را قربانی کرده است و کسی که ساعت پنجم چنین کند مانند بخشش تخم‌مرغی است. پس هنگامی که امام خارج می‌شود، ملایک حاضر می‌شوند و ذکر را می‌شنوند».

و در حدیث دیگری از «ابوداود» و «نسایی» آمده است: «هر کس در روز جمعه زنش را وادار به غسل کند (با نزدیکی) و خود نیز غسل کند و اول وقت برای نماز خارج شود و زنش را وادار کند که اول وقت خارج گردد و پیاده به نماز برود، نه سواره، و نزدیک امام بنشیند و به دقت گوش کند و در هنگام خطبه امام، سخنان بیهوده نگوید، در هر قدم او پاداش یک سال روزه، و نماز شب نوشته می‌شود».

7.   زن باید خواسته و سلیقه شوهرش را در آرایش و روابط عاطفی و ملاطفت جنسی، رعایت کند و در اوقات ویژه‌ای که شوهر نیاز به رابطه جنسی دارد تقاضای او را پاسخ گوید. برای زن جایز نیست که بر خلاف میل و دستور شوهرش عمل کند و یا روزه نفل بگیرد و ... زیرا در حدیث آمده است که: «اگر مرد زنش را به نزدیکی دعوت کند و زن امتناع ورزد و مرد، شب را با خشم بخوابد، تا صبح ملایکه، آن زن را لعنت می‌کنند و در روایت دیگر آمده است که او را لعنت می‌کنند تا زمانی که شوهر از او راضی شود». (روایت بخاری و مسلم).

«بخاری» در روایتی می‌گوید که رسول خداص فرمود: «برای زن حلال نیست که روزه نفل بگیرد در حالی‌که شوهرش شاهد است یعنی حاضر و مقیم می‌باشد، مگر این‌که از او اجازه بگیرد».

آن‌چه تقدیم گردید مهمترین نکات در ارتباط با مسایل جنسی از نظر اسلام بود، قواعد و آداب ارزشمندی که از نقطه نظر شریعت ربانی اسلام بیان گردیده و نشان داده شد که حیات زناشویی چگونه تکمیل می‌شود و به صورتی کامل سامان می‌یابد.

از خداوند سبحان تقاضا می‌کنم زنانی مؤمن و نیکوکار به جوانان ما ارزانی کند به گونه‌ای که هر مرد وقتی به زنش نگاه کند، مسرور و شادمان شود و اگر او را به کاری امر نمود، اطاعت کند و در غیاب او مال و ناموسش را حفظ کند. آمین یا رب‌العالمین.

6- و باید عفت ورزند آنان‌که امکان ازدواج ندارند[21]

تردیدی نیست که اساس آسایش و رفاه زندگی و شریان حیات دنیوی، «پول» است. به قول معروف مشکل‌گشای هر کاری است و هر مانعی را از میان برمی‌دارد و رسیدن به هر مقصدی را در حیات روزمره امکان‌پذیر می‌سازد.

شاعر می‌گوید:

إن الدراهم فی المواطن کلها

 

تکسو الرجال مهابة وجمالاً

فهی اللسان لمن أراد فصاحة

 

وهی السلاح لمن أراد قتالا

«در همه جا «پول» موجب جاه و جلال و جمال مردان می‌شود.

پول زبان است برای کسی که می‌خواهد فصیح سخن گوید و سلاح است برای کسی که می‌خواهد جنگ کند».

چه بسیارند انسان‌های دارای علم و اخلاق ارزشمند که در شرایط اجتماعی و شرایط فکری خاصی زندگی می‌کنند که فخر فروشی و تکبر در آن رایج است و پول را تنها معیار ارزش می‌دانند و برای این‌چنین انسان‌هایی ارزش قایل نیستند و به آن‌ها اعتنایی نمی‌کنند، زیرا تنگدست و فقیرالحال هستند، هر چند امام حرمین و عالم ثقلین باشد. خدا رحمت کند شاعر را که گفت:

فصاحۀ حسان وخط ابن مقلة

 

وحکمة لقمان وزهد ابن أدهم

إذا جتمعت فی المرء والمرء مفلس

 

ونودی علیه لا یباع بدرهم

«اگر فصاحت «حسان» و خوش خطی «ابن مقله» و حکمت و دانش «لقمان» و زهد و تقوای «ابن ادهم» در انسانی جمع شده باشد اما مفلس باشد، اگر او را به معرض فروش بگذارند، به درهمی فروخته نمی‌شود».

شاعر دیگری اعتبار مال و دارایی را در محیط جاهل به عنوان اعتبار اول و مهمترین امتیاز فرد این‌چنین مطرح می‌کند.

تموت الأسد جوعاً فی البرایا

 

ولحم الطیر ملقی للکلاب

وذوجهل ینام علی حریر

 

وذو علم ینام علی التراب

«شیران از گرسنگی در بیابان می‌میرند و گوشت [نرم] پرندگان را جلوی سگ‌ها می‌اندازند. جاهل بر رختخواب حریر و انسان عالم بر خاک می‌خوابد».

بنابراین همان طوری که مشاهده می‌کنید در نزد انسان‌های گمراه و جاهل، شریان حیات، وسیله ترقی، راه رسیدن به هدف و معیار ارزش و اعتبار انسان‌ها، پول و ثروت است.

اما جوانان ما چه کنند اگر تمایل به ازدواج داشتند و از جنبه مالی ضعیف بودند؟ چه کنند، اگر بینند کسی نیست که دست آن‌ها را بگیرد و در تشکیل زندگی و امر مبارک ازدواج آن‌ها را یاری دهد؟

این جوانان، قصد دارند که نفس خود را با ازدواج کردن از ارتکاب گناه محفوظ دارند، اما راه‌ها بر آن‌ها بسته شده است. اینان می‌خواهند که با اقدام به ازدواج، با این پیوند مقدس ندای غریزه خود را به شکلی مشروع پاسخ دهند، اما چه کنند سدهای بسیاری بر راه آن‌هاست که از جمله آن‌ها مشلکلات مادی می‌باشد.

این گروه از جوانان می‌خواهند ندای پیامبر عزیزشانص را پاسخ دهند که آنان را به ازدواج تشویق نمود، اما چه اقدامی از آن‌ها ساخته است، وقتی مال و ثروتی ندارند و عاطفه و توجه انسانی هم در جامعه آنان مرده است.

بنابراین راه محافظت نفس و جلوگیری از طغیان غریزه جنسی چیست؟

راه محافظت نفسانی همانا لبیک گفتن به ندای قرآن و اجرای آن در زندگی است که به عفت‌ورزی و علوم اخلاقی و منزلت روحی دعوت می‌کند، این تنها راه اصلاح نفس و حفظ عضو تناسلی از ارتکاب گناه و آزاد شدن از بند تمایلات جنسی و نفس اماره است.

خدای تعالی می‌فرماید:

﴿وَلۡیَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغۡنِیَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ [النور: 33].

«و آنان‌که نمی‌توانند ازدواج کنند (امکانات آن را ندارند) باید عفت ورزند تا زمانی که خداأ با فضل خویش آنان را بی‌نیاز می‌سازد».

این تربیت روحی ارزشمند موجب می‌گردد که اراده جوان قوی شود و عزم و تصمیم او بیش از پیش استوارتر گردد و از آن‌ها انسان‌هایی، ملایک مانند بسازد که روحی آکنده از ثبات و اطمینان و آرامش دارند.

اما راه رسیدن به این مقصد چیست؟ چگونه می‌توان این ثبات و استحکام روحی را در جوان ایجاد نمود و به این مرحله والا از علو اخلاقی و طهارت نفسانی رساند؟

خوانندگان گرامی راه و برنامه مذکور را در بحث «درمان و ریشه‌کنی پدیده استمنا» مفصل مطالعه کرده‌اند که در فصل سوم این کتاب تشریح شده است. در این‌جا فقط عناوین مطالب با نکاتی اضافی برای کامل شدن بحث به حضور والدین و مربیان عزیز تقدیم می‌شود. (و خداوند است که راه هموار می‌کند).

عناوین مباحث به ترتیب ذیل می‌باشد:

1-زود ازدواج کردن.

2-استمرار روزه نفل.

3-دوری از محرک‌های جنسی.

4-پرکردن اوقات فراغت با سرگرمی سودمند.

5-دوستان خوب.

6-رعایت دستورات طبی.

7-احساس خوف و خشیت الهی.

اما نکات جدیدی که مطرح می‌گردد بر دو بخش اساسی تکیه می‌کند:

1-    فرو هشتن (پایین انداختن) چشم در رویارویی با نامحرم

2-   تقویت عامل بازدارنده دینی

در ارتباط با حفظ چشم از نگاه به نامحرم و اصطلاحاً فروهشتن چشم، در بحث «آداب نگاه کردن» مفصل بحث کرده‌‌ایم، در این‌جا بار دیگر خطراتی را که بر نگاه به نامحرم مترتب می‌شود، به اختصار، جهت تذکر، خدمت شما بیان می‌کنم.

بدون تردید نگاه کردن به زن نامحرم تیری از تیرهای شیطان است، کسی که از ترس خداوند نگاه به نامحرم را ترک کند خدای تعالی به جای آن حلاوت و لذت ایمان را در قلبش به او می‌چشاند.

کسی تردید ندارد که نگاه کردن‌های متوالی موجب نوعی تمایل شهوانی و جذب زن و مرد به جانب یکدیگر می‌گردد، این جذابیت، تبسمی به همراه دارد و بعد از تبسم، سلامی خواهد بود و بعد از سلام، کلام می‌آید و بعد از کلام، قرار ملاقات گذاشته می‌شود و این ملاقات‌ها به عاقبت ناگواری منتهی خواهد شد.

از قدیم گفته‌اند:

کل الحوادث مبدأها من النظر

 

ومعظم النار من مستصغر الشرر

آغاز همه حوادث از یک نگاه است، همان‌گونه که آغاز یک آتش بزرگ از شعله‌ای کوچک است.

و جدیداً هم می‌گویند:

نظرة فابتسامة فسلام

 

فکلام فموعد فلقاء

نگاهی و لبخندی و سلامی، سخنی و قراری و دیداری.

شاید همین ضرر در نگاه‌های حرام برای منع آن کافی باشد، اگر بدانیم توانایی تفکر منطقی و طبیعی را از آدمی سلب می‌کند و باعث مشغولیت‌های فکری در افراد می‌گردد و موجب فساد و بی‌بند و باری اخلاقی می‌شود.

جوانانی که این‌چنین چشم چران و هوس رانند، مشغول سرگرمی‌های بیهوده‌اند و در زندگی مقصد و غایتی ندارند، این‌گونه افراد از خطرناک‌ترین عوامل مخل امنیت و آسایش جامعه هستند و خطری جدی علیه فضیلت و اخلاق محسوب می‌شوند. به همین دلیل قرآن کریم به زنان و مردان مؤمن امر کرده است که چشم خود را در رویارویی با نامحرم بیاندازند و اعضای تناسلی خود را از ارتکاب فعل حرام حفظ نمایند.

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِکَ أَزۡکَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ [النور: 30- 31].

«به مردان مؤمن بگو که چشم‌های خود را فرو فکنند و اعضای تناسلی خود را از ارتکاب فعل حرام حفظ نمایند، که این برای آنان پاک‌تر است و تحقیقاً خداوند بر هر آن‌چه می‌کنند آگاه است. و به زنان مؤمنه بگو که چشم‌های خود را فرو فکنند و اعضای تناسلی خود را از ارتکاب فعل حرام حفظ نمایند».

پس راه رسیدن به قله عفت و علو اخلاقی در این باب، فروهشتن چشم است و نگاه نکردن به آن‌چه که خداوند دیدنش را بر ما حرام کرده است. پس صاحبان اندیشه پند گیرند!

اما بخش دوم، تقویت عامل بازدارنده دینی بود در بخش‌های متعددی از این کتاب وسایل تثبیت عقیده ربانی را در درون کودک بیان نمودیم و اشاره کردیم که با رعایت این اصول شخصیت فرزند متوازن و متعادل می‌گردد و مانند موجودی آسمانی خواهد بود که بر زمین راه می‌رود و عابد و پرهیزگاری است که نه در عزلت و خلوت، بلکه در میان مردم زندگی می‌کند.

بدیهی است که در شرایطی که فرزند عقیده ربانی را یاد می‌گیرد و بر اساس احساس حضور و نظارت الهی در پنهان و آشکار خویش و حضور در مجالس علم و ذکر و مداومت نمازهای فرض و نفل و تلاوت قرآن و نماز تهجد و روزه سنت و یادگیری اخبار یاران پیامبرص و گذشتگان ما و ذکر مرگ و جهان پس از آن و دوستی با انسان‌های شایسته و بودن در جماعت مؤمن، تربیت می‌شود، در درون خود عامل بسیار قوی و بازدارنده‌ای خواهد داشت که مانع تمایل او به انحراف اخلاقی و نزدیک شدن او به اماکن فساد خواهد شد.

و در این‌جا دو نمونه از عفت و علو اخلاقی را برای شما جوانان بیان می‌کنم، که امیدوارم به عنوان الگو از آنان پیروی کنید.

نمونه اول: حضرت یوسف÷ که در عنفوان جوانی و دوران نشاط و قدرت زندگی است، زنی زیبا و صاحب مقام او را به جانب خود دعوت می‌کند، درها بسته و همه چیز مهیای وصال است، قرآن کریم این‌چنین ماجرا را به تصویر می‌کشد:

﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِی هُوَ فِی بَیۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِۦ وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَ وَقَالَتۡ هَیۡتَ لَکَۚ [یوسف:23].

«همان زنی که یوسف در خانه او بود، وی را به خویش دعوت کرد و درها را بست و گفت من برای تو آماده‌ام»

اما موضع و جواب یوسف÷ در مقابل این حیله چه بود؟ فتنه‌ای که چشم و دل را می‌رباید. آیا دعوت زلیخا را بپذیرد و با ناموسی خیانت کند که او را نسبت به آن امانت‌دار می‌دانند؟ هرگز، یوسف گفت:

﴿مَعَاذَ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ رَبِّیٓ أَحۡسَنَ مَثۡوَایَۖ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٣ [یوسف: 23].

«پناه بر خدا (من به سرپرست خود خیانت نمی‌کنم) زیرا او حق تربیت به گردن من دارد و مقام مرا نیک نمود، به راستی که ستمکاران رستگار نمی‌شوند.»

زن پادشاه مصر تمامی حیله‌ها و نقشه‌های خود را به کار بست و از تمامی راه‌ها به گونه‌های مختلف مانند تهدید و فریب و غیره پیش رفت تا شاید بتواند صلابت و استواری و مقاومت یوسف را درهم شکند و به مراد خویش دست یابد و این موضوع را در حضور زنان میهمانش با خشم و کینه بیان نمود. قرآن این‌چنین بیان می‌دارد:

﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَۖ وَلَئِن لَّمۡ یَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَیُسۡجَنَنَّ وَلَیَکُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِینَ ٣٢ [یوسف: 32].

«(زلیخا گفت): من به جهت کام از نفس او، به او امر به مراوده کرده‌ام، اما او به عفت و عصمت چنگ زد و اگر دستور مرا به جای نیاورد، باید زندانی شود و به خواری و ذلت بیافتد».

اما «یوسف» این جوانمرد واقعی با تمامی وجود به جانب خدایش روی کرد و از او طلب عفت و عصمت و یاری برای مقابله با آن زن، نمود:

﴿رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٣٣ [یوسف: 33].

«پروردگارا؛ زندان نزد من محبوب‌تر از آن چیزی است که این زنان مرا به سوی آن می‌خوانند و اگر کید و دام آنان را از من نگردانی شیفته آن‌ها می‌شوم و از نادانان می‌شوم».

آزمایشی بود بین ضمیر انسان مؤمن و ترس از پروردگار و گناهان اغواگر و هوسی فریبنده که در این میان، ایمان پیروز شد[22].

نمونه دوم: در زمان «عمر بن الخطاب»س، زنی بود که شوهرش برای مدت طویلی به قصد جهاد خارج شده و مراجعه نکرده بود. حالت تنهایی و بیم اضطراب بر او مستولی شده بود، اندیشه‌های مختلفی به ذهنش خطور می‌کرد. خون انوثت در رگ‌هایش می‌دوید و آتش غریزه در درونش شعله می‌کشید و آن‌چه که او را از ارتکاب حرام باز می‌داشت فقط ایمان و حس حضور نظر الهی بود.

در یکی از شب‌ها که «عمر بن الخطاب»س به گشت‌زنی در داخل کوچه‌ها مشغول بود صدایی شنید که از خانه‌ای برمی‌خاست و این شعر را می‌خواند.

لقد طال هذا اللیل وأسود جانبه

 

وأرقنی ألا حبیب ألاعبه

فوالله لولا الله تخشی عواقبه

 

لحرک من هذا السریر جوانبه

این شب چه طولانی شد و هوس مباشرت با یار مرا بی‌خواب و بی‌قرار کرده است به خداوند قسم اگر ترس از عواقب گناه و سرانجام آن نبود، همانا به خطا می‌رفتم.

صبح آن روز عمر بن الخطابس، نزد دخترش حفصه (ام المؤمنین) رفت از او پرسید که زن تا چه اندازه می‌تواند در غیاب شوهرش صبر کند؟

حفصه گفت: چهار ماه.

عمرس کسی به جانب فرماندهای سپاه در جبهه‌های جنگ فرستاد و به آنان دستور داد که سرباز را بیش از 4 ماه دور از زن و فرزندش نگاه ندارند.

این هم آزمایش الهی بود و میدانی که در آن خوف و پرهیز از پروردگار با گناه و فحشا به مقابله برخاست و این بار نیز ایمان پیروز شد.

آن‌چه تا حال تقدیم خواننده گرامی شد مهمترین بندهای برنامه‌ای بود که جوان مسلمان را به اوج عفت و علو و رفعت اخلاقی می‌رساند. بدون تردید اگر جوانان ما از این اصول پیروی کنند و مطابق موازین آن به دقت حرکت نمایند و احکام را با صبر و پشت‌کار بر حیات خود تطبیق دهند،بر تمامی وساوس شیطانی و هواهای نفسانی که گاهی در درون آن‌ها شعله می‌کشد غلبه خواهند کرد، در اخلاق، مانند پیامبران، در پاکی مانند ملایک و در عفت و علو اخلاقی مانند گذشتگان ما خواهند بود تا روزی فرا رسد که خدای تعالی با فضل خویش آنان را بی‌نیاز کند و وسایل زندگی و کسب روزی را برایشان فراهم نماید. و بدانید که خداوند متعال به متقین نیکوکار و مخلص، نظری خاص دارد، در هر گرفتاری، گشایشی و در هر شرایط سختی راه حلی پیش پای آنان خواهد گذاشت، زیرا خود فرموده است:

﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ [الطلاق: 2- 3].

«و هر کس از خدای تعالی بپرهیزد (او را در تمامی اعمال در نظر داشته باشد) راه بیرون رفتنی برایش قرار می‌دهد (بیرون رفتن از گرفتاری و مخمصه) و او را از جایی که به حساب نیاورده روزی می‌دهد».

و می‌فرماید:

﴿وَلۡیَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغۡنِیَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ [النور: 33].

«و آنان‌که نمی‌توانند ازدواج کنند (امکانات ندارند) باید عفت ورزند، تا زمانی که خداأ با فضل خویش آن‌ها را بی‌نیاز می‌سازد».

این پاکدامنی و رفعت و عظمت اخلاقی با آن‌چه که به نام «عقده حقارت جنسی» مطرح است بسیار فرق می‌کند. روانشناسان می‌گویند عقده حقارت جنسی نوعی سرکوبی حس تمایل جنسی است که بر اساس آن فرد از عمل جنسی متنفر می‌شود و در هنگام انجام عمل جنسی هر چند با یک ازدواج شرعی باشد، احساس گناه می‌کند و خود را سرزنش می‌نماید، اما این نوع خودداری از فعل حرام با این‌گونه احساس‌ها بسیار فرق دارد و ما در بحث ازدواج و ارتباط جنسی گفتیم: اسلام مجرد بودن را نکوهش می‌کند و از رهبانیت و انزوا متنفر است و ازدواج را نیز به عنوان عاملی جهت پاسخ‌گویی به ندای فطرت آدمی مطرح می‌کند، پس دیگر سرکوبی و عقده حقارت جنسی برچسبی است که با هیچ توجیهی به اسلام نمی‌چسبد.

پس جوانی که در خود احساس جنبش غریزه می‌کند، نیازش فقط به پناه بردن به خدا ـ با این فرض که حس جنسی فقط اندیشه‌ای مجرد است ـ برآورده نمی‌شود، زیرا اسلام با واقع‌بینی تمام اعلام می‌کند که احساس جنسی نیازی طبیعی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. پس یک جوان مسلمان نیازی ندارد که احساس خود را سرکوب کند و یا در هنگام شعله‌ور شدن آن احساس گناه کند، پس تمامی اضطراب و هیجان و احساس گناهی که امکان دارد در درون یک جوان به وجود آید، در این‌جا منتفی می‌شود احساس‌هایی که گاهی منجر به ناهنجاری‌های روانی و انحرافات اخلاقی و جنسی می‌شود.

اما باید به جنبه دیگری از قضیه هم توجه کنیم: با این‌که اسلام بروز چنین احساسی را در درون فرد گناه نمی‌داند، به فرد هم اجازه نمی‌دهد به محض احساس ندای غریزه، آن را به سرعت پاسخ گوید، به هر شکلی که باشدف مشروع یا غیرمشروع، بلکه حدود مشخص و قواعد معینی برای ارضای آن قرار داده است که در چهارچوبه آن، برآوردن نیاز مباح، و در خارج آن حرام می‌باشد. این صحیح است که جوان نیروی غریزی خود را مهار کند اما این مهار کردن با سرکوبی تحقیر‌آمیز و عقده روانی بسیار تفاوت دارد، این مهار نمودن احساس را از ریشه برنمی‌کند بلکه جولان و تحرک آن را برای مدتی معین محدود می‌نماید و بروز احساس را در درون حرام نمی‌داند[23].

آن‌چه که مؤید نظر ما در ارتباط با این موضوع باشد «جواز استمنا در حالت‌‌های ویژه است». خواندیم که در شرایط که فرد مجرد است و احساس شهوانی بر او سیطره پیدا می‌کند و احتمال می‌دهد که فوران غریزی منجر به ارتکاب فحشا و فعل حرام شود، می‌تواند به استمنا پناه ببرد تا حس شدید شهوانی او را مقداری تخفیف دهد و این، بر اساس قاعده اصولی است که می‌گوید: خفیف‌ترین درجه ضرر و پایین‌ترین مرتبه بدی انتخاب می‌شود».

و برای همین هم فقها گفته‌اند: «اگر استمنا با دست برای کسب لذت و برانگیختن احساس شهوانی باشد حرام است، اما در شرایطی که حس جنسی ذهن را به خود مشغول می‌کند و خاطر را پریشان می‌سازد و فرد را به ارتکاب فحشا نزدیک می‌کند، انجام آن برای تسکین شهوت جایز است زیرا آثار خوب آن، ثمرات مضرش را جبران می‌نماید و مرتکب آن نه گناهی مرتکب شده است و نه پاداشی دستگیرش می‌شود نه اجر می‌گیرد و نه مجازات می‌شود[24].

پس آنان‌که اسلام را دین سرکوبی و رهبانیت می‌دانند، زبان به سخن نگشایند، آنان‌که با جهل نسبت به عقاید اسلامی، گمان می‌کنند این دین با عظمت با دیده تنفر و بیزاری به مسایل جنسی نظر می‌کند. و تو ای خواننده گرامی! در طول مباحث گذشته دریافتی که این ادعا، سخنی باطل بیش نیست و در شریعت جاودان اسلامی جایی ندارد.

حسن ختام

و برای حسن ختام، مطالبی ظریف و ارزشمند را از نویسنده بزرگ «استاد علی الطنطاوی» در این‌جا به حضور شما خوانندگان عزیز تقدیم می‌دارم، مطالبی که گوشه‌ای از بینش و گستردگی دید جوانان معاصر ما را منعکس می‌کند و روشن‌بینی و درک و فهم عمیق آنان را به ما می‌نمایاند و بیانگر استدلال‌ها و دلایل محکمی است که با شیوه «حکمت و موعظه حسنه» به راه حق دعوت می‌کند.استاد «طنطاوی» ـ که خداوند او را حفظ کند ـ در یکی از نامه‌هایش به یکی از جوانان می‌گوید: «فرزندم! چرا با شرم و حیا در ارتباط با احساس‌های خودت برایم نامه می‌نویسی؟ آیا فکر می‌کنی تو تنها کسی هستی که این‌چنین شعله‌های آتش از حس غریزی در درونش افروخته می‌شود؟ آیا تصور می‌کنی که این حالت‌ها ویژه تست و دیگران فاقد آن هستند؟

نه فرزندم! فقط تو نیستی و این مشکل فقط مشکل تو نیست! دردی است که تمام جوانان به آن مبتلا هستند، و اگر این احساس حالا به تو نهیب می‌زند و تو را برانگیخته است در حالی‌که 17 ساله هستی، بسیارند افراد کوچک و بزرگی که در آتش التهاب آن می‌سوزند، خواب را بر چشمانشان حرام کرده است و چه بسیارند دانش‌آموزان و دانشجویان و کارمندان و تاجرانی که در درس و کار و وظایف خود به دلیل این حس غریزی دچار رکود و عقب‌ماندگی شده‌اند.

پس جوانان ما در این شرایط سنی چه بکنند؟ سنینی که فشار غریزه جنسی و هیجان و غلیان آن از تمامی سال‌های عمر شدیدتر و سرکش‌تر است؟

آری مشکل و سؤال اساسی ما این است: جوانان چه کاری باید بکنند؟

سنت الهی و طبیعی آدمی جواب می‌دهد که راه حل، ازدواج است.

اما اوضاع اجتماعی و آموزش‌های غلط به جوان ما جواب می‌دهند: یکی از سه مورد را باید برگزینی، البته هر سه مورد شر است! و بر آگاه باش که راه چهارمی را که ازدواج است ـ و خیز نیز هست ـ انتخاب ننمایی.

1-یک راه آن است که به خود و اوهام و خیالات و تصورات خود مشغول باشی، دائماً درباره آن بیانیشی و با خواندن داستان‌های عشقی و جنسی و دیدن فیلم‌های آن‌چنانی و تصاویر عریان، عطش جنسی خود را سیراب کنی تا جایی که تمامی وجودت را این‌گونه اندیشه‌ها و احساس‌ها پرمی‌کند و بر تمامی اعضا و وجودت اثر می‌کند، آن‌گاه هر کجا که نظر کنی به جز صورت فتنه‌گر و آشوب‌انگیز موجودات خیالی خود چیزی نخواهی دید، هر کتابی که بگشایی آن تصاویر را خواهی دید، در هلال ماه و سرخی شفق و تاریکی شب و در تخیلات بیداری و رؤیاهایی که در خواب می‌بینی، در همه و همه، صورت‌های محرک جنسی، خود را آشکار می‌کنند، به قول معروف:

أرید لأنسی ذکرها فکأنمأ

 

تمثل لی لیلی بکل سبیل

می‌خواهم فراموشش کنم اما مثل این‌که به هر چیز که نگاه می‌کنم «لیلی» (معشوق شاعری) خود را در آن نشان می‌دهد.

و عاقبت تو می‌دانی چیست؟ اگر به چنین راهی گام بگذاری جنون و عدم تعادل عصبی و روانی است!

2-اما راه دوم آن است که به استمنا تکیه کنی، اگر از حد خویش فراتر رود موجب ضعف جسمی و اضطراب و نگرانی دائمی می‌شود، فردی که استمنا می‌کند دچار فروپاشی شخصیت و نوعی انزوا و گوشه‌نشینی می‌شود، فردی خجول است، از برخورد و ملاقات با دیگران وحشت دارد، از مشکلات زندگی می‌ترسد و از مسؤولیت فرار می‌کند، در واقع چنین فردی مرده است هرچند به ظاهر رمقی در او باقی مانده است.

3-راه سومی که جامعه و فرهنگ رایج پیش پای جوان ما می‌گذارد آن است که از گنداب لذت حرام جنسی کفی برگیرد و به راه انحراف و گمراهی برود، به سوی منزل فحشا روی آورد و جوانی و آینده و سلامتی و دین خود را برای کسب لذتی زودگذر فدا کند و وقتی که چشم می‌گشاید می‌بیند که به مدرکی که دنبالش بوده است دست نیافته و کاری را که می‌خواسته انجام دهد، علمی را که طالب آموختن آن بوده، به هیچ جایی نرسیده است و دیگر توان و نیرویی هم برایش نمانده است که به کار آزاد بپردازد و به طریقی زندگی خود را تأمین کند.

تصور نکن وقتی که سیر شدی (منظور انجام عمل جنسی) و به وصال رسیدی دیگر جسم تقاضای جنسی ندارد! خیر!

هرگاه به وصال یکی رسیدی در دست یافتن به دیگری نیز حریص‌تر خواهی شد، مانند کسی که آب شور می‌نوشد هرچه می‌نوشد عطش او را شدیدتر می‌کند. و اگر یکی از آنان (معشوقه‌های هرزه) با تو انس گیرد و خواست تو را جواب دهد اما دیگری از تو روی‌گردان باشد، نسبت به آن‌که به تو جواب نداده است علاقه و رغبت پیدا می‌کنی، مثل پسری که با اولین دختر در زندگی خود برخورد کرده است. فرض کنیم هر دختر یا زنی را که خواستی به چنگ آوری و مال و ثروت تو هم برای خوش‌گذرانی و شهوت‌رانی تو کفاف دهد، جسمت را چه می‌کنی که توانایی تحمل آن همه شهوت و عمل جنسی و ضعف و سستی را ندارد؟ نیرویی که قدرت قدرتمندان بزرگ را درهم شکسته است. چه مردان نیرومند و خارق‌العاده‌ای بودند که قهرمان رشته‌هایی مانند کشتی، دو و میدانی، تیراندازی، سوارکاری و غیره به شمار می‌رفتند، هنگامی که ندای شهوت سیری ناپذیر خود را جواب گفتند و مطیع و فرمان‌بردار غرایز خود شدند به موجوداتی ضعیف و سست تبدیل شدند.

از عجایب حکمت الهی آن است که با اخلاق و رفتار و اعمال دینی، نتیجه اجر و ثواب آن را که سلامتی و نشاط است قرار داده و با رذیلت و گناه، نیز نتیجه اجر آن را که انحطاط و مرض می‌باشد قرین نموده است. و چه بسیارند مردانی که هنوز سی‌ساله نشده‌اند ولی به علت ظلمی که به جسم خود کرده‌اند 60 ساله به نظر می‌رسند و بسیارند مردان 60 ساله‌ای که به علت عفت در جوانی و درست زندگی کردن 30 ساله به نظر می‌آیند. به قول اروپایی‌ها «کسی که جوانی خود را حفظ کند پیریش محفوظ است».

فرزند عزیزم! حالا می‌توانم تو را رو به روی خود تصور کنم و انگار می‌شنوم که می‌گویی: قبول! آن‌چه گفتی درست است، اما تا این‌جا هر چه گفته‌اید همه درد بوده است؟ پس دارو چه می‌شود؟ و راه درمان چیست؟

داروی درد، بازگشت به سنت الهی و طبیعی است که بر اساس آن‌ همه چیز را خلق نموده است، خدای تعالی هر چه را حرام کرده، حلالی به جای آن گذاشته است. ربا را حرام و تجارت را حلال، زنا را حرام و ازدواج را حلال کرده است، پس داروی مورد بحث ما «ازدواج» است.

و اگر ازدواج میسر نباشد بهترین راه، عفت ورزی و پرهیزگاری است، در این‌جا نمی‌خواهم با به کار بردن اصطلاحات روانشناسی موضوع را قدری روشن‌تر برایت توضیح دهم.

قوری چایی را تصور کن که بر روی آتش قرار دارد و آب درون آن در حال غلیان و جوشش است اگر تمامی منافذ عبور بخار را ببندی و محکم کنی، بخار محبوس داخل آن، آن را منفجر می‌کند و اگر آن را سوراخ کنی آبش بیرون می‌ریزد و قوری خالی بر روی آتش می‌سوزد اما اگر بر منفذ آن صفحه‌ای متصل به میله‌ای مانند میله ماشین‌بخار وصل کنی، مولد نیروی مفیدی خواهد بود همین بخار که مخرب است در صنایع، در حرکت قطار، کشتی و صدها مورد دیگر بسیار مفید است و اثرات شگفت‌انگیزی دارد.

حالت اول که مسدود کردن قوری بود حالت کسی است که نیروی شهوانی را در درون خود محبوس می‌کند همواره به آن فکر می‌کند و اسیر اوهام و تخیلات خویش شده است.

حالت دوم که سوراخ کردن قوری است مانند کسی است که نیروی شهوانی خود را در کسب لذت حرام صرف می‌کند، می‌سوزد و رمقی برایش باقی نمی‌ماند.

و حالت سوم که بهره‌گیری درست از نیرو بود حالت جوانی است که عفت می‌ورزد و پرهیزگاری پیش می‌گیرد.

منظور ما از عفت‌ورزی آن است که نفس خود را با تلاشی روحی، عقلی، قلبی یا بدنی آرام‌سازی و از نیروهای بالقوه‌ای که داری بهره‌گیری و نیروی محبوس جنسی را با پناه بردن به خدا و غرق شدن در عبادت، مشغول شدن به کار، و سرگرم شدن به تحقیق و مطالعه یا پرداختن به هنری که به گونه‌ای صورت غریزی درون خود را تجسم بخشی ـ با الفاظ شاعرانه یا رنگ‌هایی که در نقاشی بر صفحه کاغذ بروز می‌کند ـ و با فعالیتی جسمی و ورزشی و پرداختن به فعالیت دینی، از درون خود خارج سازی.

فرزندم! بدان‌ که انسان خود را دوست دارد و کسی را بر خود ترجیح نمی‌دهد، وقتی که در مقابل آینه می‌ایستد استواری شانه‌ها و برجستگی سینه و بازوان خود را می‌بیند، جسم ورزشکارانه موزون و زیبای خود را به جسم هر دختری ترجیح می‌دهد و نمی‌خواهد آن را فدا کند و قدرت و قوت را از آن سلب نماید، عضلاتش را به تحلیل برد و در آخر فقط چند تکه گوشت بر استخوان بر جای بماند، به خاطر چه چیزی، دو چشم سیاه یا آبی دخترکی هرزه، هرگز!

پس دارو این است: ازدواج درمان کامل درد مورد بحث ماست، اگر میسر نبود، مسکن موقت، عفت‌ورزی، و پرهیزگاری است. هرچند مسکن است و موقت! اما بسیار قوی و سودمند است و ضرری هم به دنبال نخواهد داشت. اما در مورد آن‌چه که بعضی بی‌خبران و فاسدان می‌گویند: که راه تعدیل این احساس و جلوگیری از فساد، اختلاط دو جنس است، تا با عادی شدن ارتباط دو جنس، شدت شهوت، و فشار احساس غریزی کاهش یابد برای همین منظور هم اماکنی عمومی دایر کردند که به فحشای پنهانی خاتمه دهند و جوانان را آزاد بگذارند که با هم سخن بگویند و... اما می‌دانیم که ممالک غیرمسلمان اختلاط زن و مرد را تجربه کردند و نتیجه‌ای جز فساد و نابسامانی به بار نیامد.

اگر طبق نظر آقایان عمل کنیم[25]، در آن صورت ده‌ها هزار فاحشه هم لازم خواهد شد زیرا حداقل صد هزار جوان در «قاهره» داریم!

اگر ما به جوانان اجازه دهیم که این چنین خود را ارضا کنند، دیگر به جانب ازدواج نخواهند رفت. پس دختران را چه کنیم؟ مگر می‌شود برای آن‌ها هم اماکن عمومی فحشا بسازیم؟ فرزندم به راستی که این نظریه سخن باطل و بیهوده‌ای بیش نیست. سخن این افراد از روی اندیشه منطقی و راه‌گشا نیست در واقع ندای غریزه سرکش آنان است، اینان به دنبال اصلاح اخلاقی هستند و نه به دنبال پیشرفت و ترقی زنان و رشد فرهنگی و روحیه ورزشی و اجتماعی، آن‌چه می‌گویند فقط الفاظی است که با آن بازی می‌کنند و هر روز تعداد جدیدی از الفاظ هم اختراع می‌کنند. با این جملات فریبنده و عبارات اغواگر در میان مردم می‌گردند و تبلیغ می‌کنند. قصد و هدف واقعی آن‌ها آن است که دختران و پسران ما، عریان شوند تا اینان نیز با دیدن اجزای آشکار و مخفی جسم جوانان پسر و دختر ما بهره گیرند، و با ارتکاب حرام به لذت خود دست یابند با آنان دوست شوند و در سفر و حضر به تنهایی همراه آنان باشند و آن‌ها را در مجالس و محافل به رقص وادارند، چه بسیارند پدران و مادران بخت برگشته‌ای که گول این‌چنین افرادی را می‌خورند و ناموس خود را فدا می‌کنند و زیر پا می‌گذارند، تا به آن‌ها بگویند شما متمدن و مترقی هستید!!

پس فرزندم! به تو سفارش می‌کنم ازدواج کنی، هر چند هنوز هم دانشجو هست. اگر امکان ازدواج نبود به ریسمان خوف خدایی چنگ بزن! در درس و عبادت غرق شو! و یا به هنر و ورزش بپرداز! ورزش را از یاد نبر که بهترین درمان است! (پایان بحث استاد طنطاوی)

ای پسران و دختران جوان!

آن‌چه بیان کردیم تنها و بهترین راه‌حل مشکلات جنسی شماست، بر حذر باشید از گوش دادن به آنان‌که ادعای پیشرفت و ترقی می‌کنند و اعمال منکر را در چشم شما زیبا جلوه می‌دهند و آن‌ها را با توجیهات خود به عنوان راه حلی درست به مردم معرفی می‌کنند و بیان می‌دارند که راه‌حل، اختلاط دختر و پسر از دوران کودکی است[26].

اینان جملاتی را نشخوار می‌کنند که خود نمی‌فهمند و مطالبی را بیان می‌کنند که به محتوای آن نمی‌اندیشند، این چنین کسانی دانسته یا ندانسته مجری برنامه‌ها و نقشه‌های یهودی‌ها، صلیبی‌ها، فرماسونرها، کمونیست‌ها و صهیونیسم هستند.

این خائنین می‌خواهند جوانان ما را به موجوداتی فاجر و فاسق و بی‌بند و بار و فاسد تبدیل کنند!

می‌دانید چرا؟

زیرا می‌خواهند جوان مسلمان، تلاش و مجاهده و مبارزه را به دست فراموشی بسپارد. زیرا می‌خواهد که جوانان ما سر خود را در مقابل اربابان ظالم و تجاوزگر آن‌ها خم کنند.

زیرا می‌خواهند جوانان ما برای هر صدای شومی که از گلوی آنان درمی‌آید کف بزنند و حکم هر انسان بی‌دینی را قبول کنند.

زیرا می‌خواهند جوانان ما گله گوسفندی باشند که آنان را به هر کجا که خواستند با عصای دست خود، سوق دهند.

پس هوشیار باشید ای گروه جوان، مواظب این ادعاهای پوچ و آن سخنان فریبنده باشید، عفت خود را با صبر حفظ کنید، ارتباط خود را با خدایتان محکم‌تر نمایید و تاج سربلندی و افتخار را به سبب روی آوردن به اسلام بر سر گذارید و دعوت هر انسان بی‌دین و فاجر و فاسق را رد کنید و به افتخار و مباهات انسان‌های خوش‌گذران و ملحد توجهی نکنید و با گوش جان سفارش خدای سبحان را بشنوید که می‌فرماید:

﴿وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ ٧٧ [المائدة: 77].

«و پیروی نکنید از هواهای نفسانی قومی که از قبل گمراه شده‌اند و بسیاری را نیز گمراه کرده و [خود] از راه راست انحراف پیدا کرده‌اند».

7- آیا جایز است که با فرزند به صراحت در مورد مسائل جنسی سخن بگوییم؟

بسیاری از مربیان و والدین می‌پرسند آیا جایز است که با فرزند خود به صراحت در ارتباط با مسائل جنسی سخن بگوییم. مثلاً نوجوانی را که به سن بلوغ نزدیک می‌شود او را از پدیده‌هایی که برایش اتفاق خواهد افتاد و از مسائلی که در تحول جنسی او صورت می‌گیرد، آگاه سازیم؟

آیا می‌توان از وظیفه عضو تناسلی و مسأله حاملگی و زایمان، با فرزند خود سخن گفت؟

آیا جایز است که در هنگام ورود به دوران ازدواج او را از کیفیت روابط جنسی آگاه سازیم؟

بسیاری از افراد در پاسخ به این پرسش‌ها ناتوان می‌مانند زیرا نمی‌دانند جایز است یا نه؟

ابتدا باید گفت بر اساس ادله شرعی که به زودی بیان می‌شود، مربی و والدین می‌توانند با صراحت درباره مسائل جنسی با بچه‌های خود سخن بگویند و گاهی صریح گفتن مطلب واجب خواهد شد زیرا یک حکم شرعی بر آن مترتب می‌باشد.

ادله شرعی که اثبات کننده جواز صراحت در این باب می‌باشد به شرح زیر است.

1- آیات زیادی که در ارتباط با روابط جنسی، خلقت انسان و اعمال منکر، سخن می‌گوید

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧ [المؤمنون: 5- 7].

«و آنان‌که اعضای تناسلی خود را از فعل حرام حفظ می‌کنند، مگر برای همسر و ملک یمین خود، که در این‌ مورد ملامت نخواهند شد، کسی که غیر از این را بطلبد، پس به درستی که آنان از تجاوزکارانند».

﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ [البقرة: 187].

«برای شما حلال شد که شب‌های روزه [ماه رمضان] با همسرانتان نزدیکی کنید».

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ [البقرة: 222].

«[ای محمد] از تو در مورد حیض سؤال می‌کنند بگو که آن آزاری است، پس از زنان در هنگام حیض دوری کنید [از جهت روابط جنسی] و به آنان نزدیک نشوید تا پاک می‌شوند و هنگامی که پاک شدند پس با آنان نزدیکی کنید از جایی که خداوند امر فرموده است».

﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ [البقرة: 223].

«زنان شما کشتزار شمایند پس با آنان نزدیکی کنید، هر کجا و هر وقت که بخواهید».

﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ [البقرة: 237].

«و اگر زنان را طلاق دادید، قبل از آن‌که با آنان نزدیکی کرده باشید، باید نصف مهری را که مقرر کرده‌اید به آنان پرداخت نمایید».

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِینٖ ١٢ ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِی قَرَارٖ مَّکِینٖ ١٣ [المؤمنون: 12- 13].

«و به تحقیق انسان را از عصاره‌ای از گل خلق نمودیم، پس او را به صورت نطفه‌ای در قرارگاه استواری جای دادیم».

﴿وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ إِحۡسَٰنًاۖ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ کُرۡهٗا وَوَضَعَتۡهُ کُرۡهٗاۖ وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًاۚ [الأحقاف: 15].

«و انسان را به نیکی کردن به والدینش سفارش کردیم. مادرش او را به زحمت حمل نمود و به زحمت او را زایید و حمل و شیر دادنش سی ماه است».

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا ٣٢ [الإسراء: 32].

«به زنا نزدیک نشوید که به راستی کاری زشت و راهی بد است».

﴿ٱلزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوۡ مُشۡرِکَةٗ وَٱلزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِکٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٣ [النور: 3].

«مرد زنا کار فقط زن زناکار یا مشرک را نکاح می‌کند و زن زناکار را کسی جز مرد زناکار یا مشرک نکاح نخواهد کرد و این بر مؤمنین حرام شده است».

﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨٠ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ٨١[الأعراف:80- 81].

«و لوط [را به یادآور] هنگامی که به قومش گفت: آیا عمل فحشایی را مرتکب می‌شوید که تا به حال هیچ انسانی در دنیا مرتکب آن نشده است؟ شما به جای زنان برای ارضای شهورت خود با مردان نزدیکی می‌کنید. شما قومی مسرف هستید».

این آیات با صراحت تمام در مورد عواملی که موجب حفظ عضو تناسلی انسان از ارتکاب فحشا می‌شود و از کسانی که «فرج» خود را حفظ می‌کنند و آنان‌که حفظ نمی‌کنند سخن می‌گوید و درباره نزدیکی با زنان در شب‌های ماه رمضان، حیض و دوری از زنان، محل کاشته شدن نطفه، طلاق زن قبل از نزدیکی، نطفه و تکوین آن در رحم، خلقت انسان و نطفه زن و مرد و حامله شدن زن و شیر دادن نوزاد، زنا و این‌که عملی زشت است و نزدیکی با مردان، بحث می‌کند و مطالب دیگری که در آیات مختلف در ارتباط با مسائل جنسی و حس شهوانی مطرح شده است.

فرزندی که در سن تمییز و تعقل است، تفسیر این آیات را چگونه می‌تواند بفهمد؟ اگر از جانب مربی و معلمش حقایق و تفسیر آن بیان نگردد و هیچ انسان اندیشمند وعاقلی نخواهد گفت که لازم است مربی به جای گفتن تفسیر آیات مطالبی دیگر بگوید که ارتباطی با مفاهیم مورد نظر نداشته باشد یا فقط به گفتن الفاظ اکتفا کند و بدون تفسیر و توضیح از آن بگذارد.

واضح است که چنین شیوه‌ای مغایر با قواعد تربیت اصیل اسلامی است، زیرا در جایی که کتاب عظیم خداوند به صراحت سخن می‌گوید ما شایسته نیست که حقایق را بپوشانیم و کتمان کنیم، در این راه باید همراه و موافق با قرآن کریم پیش رویم که می‌فرماید:

﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩ [ص: 29].

«کتابی مبارک است که به سوی تو نازل کرده‌ایم تا در آیاتش بیاندیشند و صاحبان اندیشه متذکر شوند».

قرآن کریم کسانی را که قرآن را می‌خوانند و در آن تدبر نمی‌کنند نکوهش می‌نماید و آنان ‌را به قساوت نفسانی و قفل بودن قلب و داشتن روانی تهی از معنویت، متهم می‌سازد و برای همین می‌فرماید:

﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤ [محمد: 24].

«آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند، یا این‌که بر قلب‌ها قفل‌هایی است».

بنابراین در می‌یابیم که قرآن تمامی فرهنگ روابط جنسی را شامل می‌شود و با توجه به نشانه‌هایی که آشکار کرده و افق‌هایی که برای ما در این باب گشوده است، اشکالی نخواهد داشت که ما نیز در این باب سخن بگوییم.

از ثمرات مفید و اندیشمند این فرهنگ قرآنی آن است که انسان مسلمان به خوبی می‌داند که چه چیز حلال است و چه چیز حرام، فرهنگی است که کوچک و بزرگ و پیر و جوان و زن و مرد از آن برخوردار هستند.

از ثمرات دیگر این فرهنگ غنی آن است که هرگاه انسان مسلمان بر آیات خلقت انسان و تطور و تکامل او می‌گذرد و به مراحل تحول او در رحم مادر از نطفه به جانب علقه و سپس تبدیل شدن به مضغه تا تبدیل شدن به انسانی کامل، دقت کند ایمان و یقینش فزونی می‌یابد و بر راه دین استوارتر می‌شود.

و ثمره دیگر آن است که انسان مسلمان در می‌یابد که دین جاودانه اسلام برای تمامی شرایط او اوضاع مختلف با گذشت زمان و تغییر مکان جواب‌گو است و تنها دینی است که تمامی نداهای روان انسان را لبیک می‌گوید و پا به پای تکنولوژی و پیشرفت علمی و صنعتی انسان پیش می‌آید، تا زمانی که خدای تعالی زمین و ساکنان آن را باز پس گیرد.

2-    از جمله دلایل مهم دیگر که ضرورت صراحت‌گویی را در باب مسائل جنسی با کودکان تأکید می‌کند، آموزش دادن به فرزند در سن تمییز در ارتباط با احکام بلوغ و تحولاتی است که در پا گذاشتن به سن نوجوانی برای او حادث می‌گردد، تا اگر پدیده‌های جدید جنسی و تغییرات جسمی که پیش می‌آید، به گونه‌‌ای باشد که فرد بداند چه چیز بر او واجب است و چه امری را لازم است ترک کند و به طور خلاصه حلال و حرام را در این باب به خوبی بداند.

در این رابطه در مبحث «آموزش دادن احکام بلوغ و نوجوانی به فرزند» به تفصیل سخن گفته‌ایم که مربی عزیز با رجوع به آن می‌تواند عطش خود را در این باب فرو نشاند.

3-   دلیل دیگری که صراحت را در امر مسائل جنسی مطرح می‌کند، آموزش دادن به فرزند در ارتباط با روابط جنسی و مسایل و اشباع صحیح غریزه است ـ در زمانی که به دوران ازدواج گام گذاشته است ـ که خواننده عزیز و مربی گرامی با رجوع به آن می‌تواند داروی درد را بیابد.

آن‌چه بیان گردید مهمترین دلایل جواز «صراحت‌گویی» در ارتباط با مسائل جنسی با فرزندان بود، در زمانی که به سن بلوغ گام می‌گذارند و به آن نیاز دارند.

پس ای پدر و مادر گرامی! ای مربی عزیز! برخیز! و کمر همت ببند! و مسؤولیتی را که در قبال فرزندت به عهده داری بپذیر! خصوصاً در باب تربیت جنسی فرزندانت، زیرا شرع بر تو واجب کرده است که با شرح و آموزش این حقایق چشم بصیرت و بینش فرزندانت را بگشایی تا در دام جهل و ورطه گناه و بیابان گمراهی، گرفتار نشوند.

اما در این‌جا تذکر دو نکته را لازم می‌دانم:

1-آموزش‌های لازم را در ارتباط با سن فرزند به او بدهید و جای هر مطلب را رعایت کنید، برای مثال آموزش روابط جنسی به کودک در ده سالگی جایی ندارد و عاقلانه نیست و در عین حال در همین سن از آموزش احکام بلوغ و نوجوانی نباید غافل شد.

2-بهتر است بخش تربیت جنسی دختران به عهده مادران‌شان باشد، آموزش این مسایل اگر از جانب مادر باشد دختر بهتر آن را فرامی‌گیرد و از لحاظ ارتباط عاطفی و روحی به مادر نزدیک‌تر نیز می‌باشد. در صورتی که مادر وجود نداشت، خانم مؤمن و دانایی که می‌تواند جای مادر را بگیرد این مسایل را باید تعلیم دهد.

والدین محترم و مربیان عزیز! آن‌چه تقدیم شد خطوط اصلی و اساسی تربیت جنسی فرزندان بود، طریقی که موجب تکوین رفتاری و ضبط و سیطره بر احساس‌ها و غرایز می‌شود.

حقیقتاً اندیشمندان و مسؤولین تربیت و اصلاح اجتماعی چه نیازمند هستند به روشی این چنین کامل و فراگیر در تربیت و تکامل انسانی! طریقی که از پرتو قرآن نور می‌گیرد و افرادی را که رهرو آنند به انضباط غریزی و تعادل اخلاقی نایل می‌سازد.

چه بسا فرزندان ما به تکامل شخصیت و اصلاح درون و تعالی اخلاقی و آزادی از آفات نفسانی و مفاسد اجتماعی دست یابند. در آن صورت است که می‌توانند برای انجام رسالت عظیم خود برخیزند و مسؤولیت خود را به وجه احسن ادا نمایند و در آسمان وجود انسان پرچم توحید و شعار اسلام را برافرازند.

دوست دارم صاحبان عقل و بصیرت دقت کنند و دریابند که اسلام در برخورد با انسان و آفات اجتماعی، تمامی جوانب را درنظر گرفته است و بر تمامی زوایای آن تسلط کامل دارد، زیرا اسلام شرع جاودان خداوند است که از جانب او برای هدایت انسان با خصیصه مژده پاداش و تهدید عذاب، نازل شده است. کسی که بر اساس آن حکم کند عدالت را رعایت کرده است و کسی که به واسطه آن به هدایت رسد سعادتمند شده است و کسی که مردم را به جانب آن دعوت کند آنان را به راه راست دعوت نموده است.

و بدانید که جهان امروز از بی‌بند و باری جنسی و فساد و نابسامانی اخلاقی حاکم بر آن، نخواهد رست، مگر آن‌که نظریه و اندیشه اسلام را در ارتباط با مسایل جنسی، تحقق بخشد، زیرا اسلام هر چیز را در جای خود قرار داده است و به انسان امکان داده است تا حیاتی متوازن و متعادل را سپری کند، حیاتی که مفهوم انسانی را به طور کامل مجسم می‌کند و تمایلات انسان را به درست‌ترین طریق پاسخ می‌گوید.

باشد که مسلمین حقیقت دین خویش را دریابند و بتوانند در سایه درخت پر ثمر و تنومند اسلام با اطمینان خاطر بیاسایند، چه بسا که بتوانند بار دیگر جای ارزشمند خود را در بین سایر امت‌های بشری، و بر کره خاکی، بار دیگر بازیابند. و تحقق این امر محققاً برای خدای تعالی سهل است.

و حالا روی سخنم با توست ای پدر و مادر و ای مربی گرامی.

آیا دریافتید که مسؤولیتی را که اسلام به عهده شما گذاشته است تا چه اندازه سنگین است؟

آیا دریافتید که رکن اساسی تربیت فرزندان، تربیت ایمانی است و باید بنای سایر بخش‌های دیگر نیز بر آن مبتنی باشد؟

آیا دریافتند که مسؤولیت تربیت جسمی نیز از جمله بخش‌های مهم تربیتی است که باید به انجام آن اهتمام ورزید؟

آیا دریافتید که مسؤولیت تربیت فکری از ارکان مهم عظمت و تمدن و پیشرفت و ترقی امت اسلامی ماست؟

آیا دریافتید که تربیت روانی از عوامل اساسی تعادل و توازن روانی و نمو معنوی فرزندان شماست؟

آیا دریافتید که تربیت اجتماعی از بارزترین مسؤولیت‌هایی است که ادای آن در ارتباط با جگر گوشه‌هایتان الزامی است؟

آیا دریافتید که تربیت جنسی از بزرگ‌ترین جنبه‌های پرورشی است که واجب است کودکان ما بر پایه آن رشد کنند، کسانی که حق تربیت آن‌ها را خدای تعالی به عهده ما گذاشته است؟

پس حالا که تمامی این مفاهیم را دریافتید، شایسته است به دایره مسؤولیت تربیت، و تحمل آن گام بگذارید و در انجام آن سستی و کندی نکنید تا گل‌های زندگی و ثمره حیات خود را در پاکی مانند ملایک و در عزم و اراده مانند یاران پیامبرص، در شجاعت مانند شیر و در نور و پرتو افشانی مانند ماه، ببینید.

به اندازه بهایی که به تربیت فرزندان می‌دهید و تلاشی که در این راه می‌نمایید و عزم و اراده‌‌ای که به کار می‌گیرید و مسؤولیتی که در قبال فرزندان احساس می‌کنید، خیر و مصلحت امت اسلامی و تربیت شایسته فرزندان خویش را متحقق می‌سازید و تربیت نمونه برای فرزندان و نسل‌های بعد از خود بر جای می‌گذارید.

و آیا می‌دانید ـ شما والدین و مربیان عزیزـ که این امر چگونه ممکن می‌گردد؟ و به چه شیوه‌ای می‌توان به اوج و مراتب عالی چنین تربیتی رسید؟

به نظر این‌جانب تحقق این امر با رعایت دو امر ممکن می‌گردد:

1- با پدیده نظارت و مراقبت.

2- با بهره‌گیری صحیح از اوقات فراغت.

با مراقبت و نظارت است که فرزند از جهت ایمانی تربیت می‌شود و از جهت اخلاقی تکامل پیدا می‌کند، جسم او قوی می‌گردد و از جنبه فکری و عملی به کمال می‌رسد و از بعد روانی و روابط اجتماعی تعالی می‌یابد.

با مراقبت و نظارت است که فرزند از بند عوامل منحرف‌کننده آزاد می‌شود، عواملی مانند فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی که بر صفحه آن‌ها فیلم‌های سکس و داستان‌های جنایی و نمایش‌های مستهجن و مبتذل به نمایش درمی‌آید و عواملی مانند مجلات سکسی محرک و داستان‌های مهیج جنسی و نمایش‌های منحط ضد اخلاقی که منجر به خدشه‌دار شدن فضایل انسانی می‌شود و با تمامی قوا به اخلاق و عقیده اسلامی حمله می‌کند.

با مراقبت و نظارت است که فرزند به اوج اخلاق فاضله اسلامی نایل می‌شود و از جنبه روحی، عقلی، اخلاقی و عملی کامل می‌شود، پس می‌تواند از جنبه اخلاقی برای غیر خود الگو و نمونه شایسته‌ای در اخلاق و روابط اجتماعی باشد که چون ماه نورافشانی می‌کند و مانند موجودی آسمانی خواهد بود که بر زمین راه می‌رود.

اما بهره‌گیری صحیح از اوقات فراغت مربوط با اوقات بیکاری و فراغت فرزند نیست بلکه منظور ما فراغت پدر یا مادری است که به منزل باز می‌گردد، لحظاتی را استراحت می‌کند و در کنار همسر و فرزندانش می‌نشیند، شایسته است که والدین و مربیان برای چنین اوقات و لحظاتی برنامه‌ای مناسب داشته باشند، تا بتوانند از این اوقات برای آمادگی هرچه بیشتر فرزندان خود در جهت علمی، عقیدتی و اخلاقی، استفاده کنند.

چه خوبست، پدر یا مادری که لحظات بیداری خود را در شب‌ها با فرزندان خود سپری می‌کند و برای آموزش آنان برنامه‌های هدف‌داری را پی‌ریزی می‌کند! و چه اندازه اجر آنان نزد خدای تعالی بزرگ است هنگامی که در کنار فرزندان‌شان برای شنیدن درس‌هایی که حفظ می‌کنند یا تفهیم مسایلی که حل می‌کنند یا بیان قصه‌ای که می‌آموزند می‌نشینند و یا فضیلتی اخلاقی را به آنان می‌آموزند و یا در تلاوت صحیح قرآن آن‌ها را کمک می‌کنند و یا با آن‌ها با رعایت اصول اخلاقی بازی می‌کنند و با شوخی‌هایی طرب‌انگیز و خنده‌آور، اوقات خوشی را برای آنان فراهم می‌کنند.

و این شیوه الهی ـ به خدا قسم ـ خیر و مصلح را برای فرزند تحقق می‌بخشد و موجب ارتقا و پیشرفت او در جهت مکارم اخلاقی می‌شود و از او انسانی متکامل و با حکمت و مسلمانی با کرامت و فضیلت می‌سازد.

این است راه واقعی تربیت و آماده‌سازی فرزند برای زندگی. فردی که به عنوان آجری محکم و موزون در ساختن بنای عظیم جامعه خود شرکت می‌کند و در تکوین نسل صالح و مؤمن نیز شرکت خواهد داشت.

و چه ظلم بزرگی به فرزند می‌کنند، پدر و مادری که با نادیده گرفتن حق فرزندان و بی‌توجهی به شخصیت و وجود آنان، اوقات فراغت خود را با دوستان می‌گذرانند یا در قهوه‌خانه همراه دوستان و هم‌نشینان خود و یا همسایه و همشهری، وقت را بیهوده تلف می‌نمایند و اوقاتی را که می‌توانند بسیار مورد استفاده قرار دهند با رفتن به تماشاخانه‌هایی که نمایش‌های سکسی و مستهجن در آن‌ها برگزار می‌شود با هم‌کیشان خود دمساز و هم‌آواز می‌شوند.

چه کسی به جز پدر و مادر، مسؤولیت تربیت ایمانی و تثبیت عقده صحیح در فرزند را به عهده دارد؟

چه کسی به جز پدر و مادر مسؤول است که اخلاق و آداب بلند مرتبه اسلامی را در وجود طفل رشد دهد و بنیان‌گذاری کند؟

چه کسی به جز پدر و مادر مسؤول است که عقلی سلیم و جسمی سالم پرورش دهد؟

چه کسی به جز پدر و مادر باید بر امر تحصیل و آموزش علوم و فرهنگ سودمند فرزندان نظارت داشته باشد؟

چه کسی به جز پدر و مادر وظیفه دارد که توازن عقلی و تعادل روانی را در فرزند خود ایجاد نماید؟

چه کسی به جز پدر و مادر به کودک یا بدهد که حقوق دیگران را محترم بشمارد و برای روابط اجتماعی اهمیت و احترام قایل شود.

پس اگر پدر بی‌توجه، و مادر غافل و بی‌مسؤولیت باشد، چه کسی باید این فضیلت‌ها را در عمق وجود کودک جای دهد؟ خدا رحمت کند «شوقی» را که گفت:

لیس الیتیم من انتهی أبواه من

 

هم الحیاة وخلفاه ذلیلاً

إن الیتیم هو الذی تلقی له

 

أماً تخلت وأباً مشغولاً

یتیم کسی نیست که پدر و مادرش حیات دنیایی را بدرود گفته و او را خوار و ذلیل بر جای گذاشته باشند. یتیم واقعی کسی است که پدری مشغول و مادری بی‌توجه دارد.

پس اولین و آخرین افراد مسؤول در ارتباط با تربیت فرزند پدر و مادر او هستند، کسانی که موظفند او را بر مبنای ایمان واخلاق و سلامت عقلانی و توازن روانی پرورش دهند و وی را راهنمایی کنند که فرهنگ و علوم سودمند و مفید را بیاموزد و به کار بگیرد.

و راست گفت پیامبر گرامی خداص که فرمود:

«مرد در خانه سرپرست زن و فرزند خویش است و در ارتباط با آن‌ها مسؤول می‌باشد و زن نیز در خانه شوهرش سرپرست فرزندان است و در این رابطه مسؤول خواهد بود» (روایت بخاری و مسلم).

و فرمود: «خدای تعالی در روز قیامت از هر سرپرستی در مورد کسانی که تحت نظارت و سرپرستی او بودند سؤال می‌کند آن‌ها را حفظ کرد یا تباه نمود» (روایت ابن حبان)

و فرمود: «بهترین هدیه‌ای که پدر به فرزند می‌دهد، اخلاق خوب است». (روایت ترمذی)

پس شایسته است پدران و مادران به طور کامل مسؤولیت خطیری را که به عهده دارند درک کنند و از اوقات فراغت خود برای انجام این امور بسیار ضروری بهره گیرند و برای انجام این وظایف بپاخیزند و کمر همت ببندند. و بر آن‌هاست که بدانند هرگونه تقصیری در ارتباط با وظایفی که شرح دادیم وجوب عقوبت الهی است، عقوبتی که در روزی انجام می‌گیرد که دیگر نه فرزند سودی دارد و نه مال، و فقط آن‌چه در آن روز ارزشمند است، قلب سلیمی است که آدمی به پیشگاه خداوند عرضه می‌کند.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَیۡهَا مَلَٰٓئِکَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ ٦ [التحریم: 6].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خود و زن و فرزندتان را از آتشی که با سنگ و مردم برافروخته می‌شود، حفظ کنید! ملایکی خشن و سخت‌گیر بر آن گمارده‌اند که از امر خدای تعالی سرپیچی نمی‌کنند و هر آن‌چه فرمان دهد انجام می‌دهند».

بدون تردید هرگاه پدر و مادر این آیه را به یاد آورند و در درون خود نظارت و حضور خدای تعالی را احساس کنند، تمایل آنان به تربیت و به انجام رساندن وظایف حساس خود، بیشتر خواهد شد، پس بار دیگر تأکید می‌کنم که مربیان عزیز و والدین محترم، وظایف خود را به خوبی بشناسند و از اوقات فراغت خود به بهترین وجه استفاده کنند و بدانند که وقت مانند شمشیر است اگر آن ‌را قطع نکنند آنان را قطع خواهد کرد و دریابند که وظایف واجبات بیشتر از اوقات است و عمر هم به سرعت می‌گذرد.

پس اگر والدین و مربیان ما در ادای امانت سنگینی که بر دوش آن‌ها گذاشته شده است کوتاهی کنند و مسؤولیت‌ها را آن‌طور که باید، در نظر نداشته باشند چه بسا که مرگ فرا رسد و بدون آن‌که انتظار داشته باشند، به طور ناگهانی آنان را غافل‌گیر کند، آن‌گاه عذاب رسیده است و هیچ یاوری هم نخواهند داشت و راست گفت پروردگار عظیم ما در کتاب ارجمندش آن‌جا که فرمود:

﴿وَأَنِیبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ وَأَسۡلِمُواْ لَهُۥ مِن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلۡعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ٥٤ وَٱتَّبِعُوٓاْ أَحۡسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلۡعَذَابُ بَغۡتَةٗ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٥٥ [الزمر: 54- 55].

«و به سوی پروردگارتان برگردید و مطیع او شوید پیش از آن‌که شما را عذاب دریابد، سپس یاری نشوید و پیروی کنید از نیکوترین چیزی که از جانب پروردگارتان برای شما نازل شده است پیش از آن‌که ناگهان عذاب بر شما فرود آید در حالی‌که بی‌خبرید».

و در خاتمه می‌خواهم نظر تمامی مربیان را به نکته‌ای جلب کنم و آن، این است که برنامه‌های تربیتی مطرح شده در این کتاب خصوصاً تربیت اجتماعی برای بزرگ و کوچک، پیر و جوان و زن و مرد قابل استفاده است.

پس ای والدین و ای مربیان عزیز! قبل از پرداختن به فرزند، به خویشتن بپردازید و قبل از آن‌که آموزش و پرورش عزیزان خود را آغاز کنید، نفس خویش را اصلاح نمایید! تا بتوانید نمونه و الگوی شایسته‌ای باشید برای تمامی کسانی که مسؤولیت تربیت آنان را به عهده گرفته‌اید و هم‌چنین موفق شوید که نهایت تلاش و کوشش خو را در آموزش و پرورش این عزیزان و جگر گوشه‌های خود، به کار بگیرید تا بر مبنای عقیده صحیح و متکامل اسلامی و اخلاق رفیع، رشد نمایند و به این طریق شما توانسته‌‌اید آنان را برای ورود به امواج پرتلاطم زندگی و تحمل مسؤولیت‌های آن با قلبی مؤمن و نفسی صابر و روحی طاهر و عقلی پخته و متوازن، و جسمی محکم و سالم، آماده سازید.

پس نهایت سعی خود را بکنید و دست به دست هم بدهید و با امید به برکت الهی به راه بیافتید و بدانید که خدای تعالی ناظر بر شما و یاورتان خواهد بود و نسل‌های آینده نیز تلاش و کوشش شما را تحسین خواهند کرد و خدای تعالی به شما پاداش خیر می‌دهد و اجرتان را برای قیامت ذخیر می‌سازد.

﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ١٠٥ [التوبة: 105].

«بگو عمل کنید که عمل شما را به زودی خدا و رسول او و مؤمنین خواهند دید و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار برگردانیده می‌شوید، پس شما را از آن‌چه کرده‌اید خبردار می‌کند».

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین




[1]- به نظر فقهای حنفی مذهب، شیر خوردن طفل ولو حتی یک بار مکیدن از پستان زن شیر دهنده موجب تحریم می‌باشد اما به نظر فقهای شافعی مذهب پنج بار شیر دادن ـ مشخص ـ توسط زن عامل تحریم رضاعی است.

[2]- مسلماً هر نگاه کردن یا شنیدن یا قدم برداشتن گناه نیست، آن‌چه حضرت رسولص در این‌جا فرموده‌اند عملی است که خود گناه یا مقدمه گناه می‌شود.

[3]- بالاتر از زانو منظور تا ناف است.

[4]- منظور حمام‌های عمومی زنان است که حدود الهی در آن رعایت نمی‌گردد. (مترجم).

[5]- همچنان‌که قبلاً اشاره کردیم این حکم مربوط به کشورهایی است که وسائل ارتباط جمعی آن‌ها بسیار مضر و منحرف کننده است اما در کشورهایی که اساساً این‌چنین برنامه‌هایی از تلویزیون پخش نمی‌شود این حکم مصداقی ندارد.

[6]- بنا به آمار به دست آمده قیمت مصرف وسایل آرایشی از قیمت فولاد مصرفی در سراسر دنیا بالاتر است.

[7]- منی مردان، غلیظ و سفید رنگ است، در هنگام تر بودن بویی مانند بوی خمیر نان دارد و در هنگام خشکی بویی شبیه بوی سفیده تخم مرغ (مؤلف)

[8]- خواب مربوط به مسائل جنسی.

[9]- خواب مربوط به امور جنسی را ببیند. (مترجم).

[10]- مذاء کسی است که «مذی» به علت تحریک جنسی از آلت تناسلی او خارج شده است. مذی مایعی است که در هنگام تحریک جنسی به هر علت خارج می‌شود.

[11]- حیض عبارت از خونی است که از رحم زن بالغ سالمی که یائسه نشده است خارج می‌شود حداقل آن سه روز و شب است و حداکثر آن ده روز است. حداقل مدت پاکی یا طهر پانزده روز است و حداکثر آن حدی ندارد (مؤلف).

[12]- نفاس: خونی است که پس از زایمان از رحم زن خارج می‌شود حداقل آن، حدی ندارد و حداکثر آن 40 روز است (مؤلف).

[13]- زن مستحاضه به زنی می‌گویند که قبل از سه روز یا بعد از ده روز ایام حیض خونریزی دارد و هم‌چنین پس از 40 روز نفاس (زایمان).

[14]- این حکم در کتاب «الشرح الصغیر» تألیف الدردیر با حاشیه الصاوی آمده است. ج: 65-92-93 (مؤلف).

[15]- برای آگاهی بیشتر در این مورد به کتاب «فتح باب العنایه» شرح کتاب «النقایه» تألیف عبدالفتاح ابو غده مراجعه فرمایید. ج1 ص 218-217 (مؤلف).

[16]- به کتاب «عقبات الزواج» فصل «لارهبانیة فی الإسلام» تألیف مؤلف و نیز جلد اول همین کتاب مبحث «الزواج فطرة إنسانیة» مراجعه شود. توضیحات کافی در آن‌جاها داده شده است.

[17]- نقل از کتاب موانع ازدواج نوشته مؤلف.

[18]- دو حدیث بالا گرچه ضعیف می‌باشند اما از آن جهت که به توافق جنسی و آمادگی زن و شوهر اشاره دارد از لحاظ مفهوم صحیح خواهد بود (مؤلف)

[19]- از کتاب «إحیاء علوم الدین» ج 2، ص: 50 باب آداب المعاشرة.

[20]- نکته جالب توجه در ارتباط با حیض تغییرات روانی و رفتاری زن در این مدت است، مدت کوتاهی قبل از شروع حیض و در طول آن، روحیه زن بسیار حساس می‌شود، خیلی زودرنج می‌گردد و با هر تحریک ساده‌ای ممکن است خشمگین شود، از لحاظ روانی شکننده است و دردهای مختلف جسمی در ناحیه کمر، گاهی پاها و جلوی شکم احساس می‌کند تمامی این خصوصیات در واژه «أذی» می‌گنجند که تعبیر آن ناراحتی است و بسیار دقیق در این کتاب آسمانی بیان شده است. لازم به تذکر است از آیه معلوم می‌شود که از رسول خداص در ارتباط با کیفیت و علت خونریزی زنان سؤال نشده است بلکه قصد پرسش‌گر حکم شرعی آن بوده است و قرآن هم پاسخ شرعی داده است و کلمه أذی را به پاسخ اضافه نموده و زیبایی و ظرافت جواب را صد چندان نموده است (مترجم).

[21]- این بحث با مقداری تصرف و اختصار از کتاب «عقبات الزواج» (موانع ازدواج) از چاپ دوم بیان می‌شود این بحث را از کتاب مذکور انتخاب نموده و در ارتباط با تربیت جنسی در این‌جا ذکر می‌کنیم خواننده گرامی پس از مطالعه آن، وجه ارتباط آن را با تربیت جنسی درمی‌یابد.

[22]- نقل از کتاب (الإسلام والمشکلة الجنسیة) ـ اسلام و مسایل جنسی ـ نوشته دکتر «مصطفی عبدالواحد».

[23]- نقل از کتاب «الاسلام والمشکلة الجنسیة» (اسلام و مسائل جنسی) تألیف دکتر مصطفی عبدالواحد.

[24]- نص فقهی بالا از کتاب «ردود علی أباطیل» نوشته علامه «شیخ محمد الحامد» نقل شده است ص 42.

[25]- «طنطاوی» در این‌جا در ارتباط با کشور مصر سخن میتگوید و خطاب او به کسان است که به روابط آزاد اعتقاد دارند (مترجم).

[26]- خواننده گرامی به مقاله این جانب به نام «إلی کل أب غیور یؤمن بالله» (تقدیم به پدر مؤمن و باغیرت) مراجعه فرماید که در آن قاطعانه و بدون هیچ شک و شبهه‌ای این سخنان باطل رد شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد