اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فصل چهارم: مسؤولیت تربیت فکری

فصل چهارم:
مسؤولیت تربیت فکری

مقصود ما از تربیت فکری آن است که فکر و اندیشه کودک را با آموزش علوم دینی و فرهنگ علمی معاصر و نکات مفید از تکنولوژی و تمدن امروز بشری رشد و تکامل بخشیم.

این بخش از تربیت از لحاظ اهمیت و حساسیت از سایر بخش‌های تربیت کم اهمیت‌تر نیست.

تربیت ایمانی نوعی بنیانگذاری و پایه‌ریزی است، تربیت جسمی خود نوعی آمادگی بوده و تربیت اخلاقی ایجاد صفات مطلوب روحی و عادات پسندیده است، اما تربیت عقلی، رشد توانایی‌های فکری و ظرفیت عقلانی و فرهنگی هر فرد است.

مسؤولیت‌های مذکور هر کدام به نوعی در ارتباط با یکدیگر هستند، و در هر بخش یکدیگر را تقویت می‌کنند، و برای آنکه انسانی متکامل و متعادل تربیت شود و رسالت و مسؤولیت خود را به نحو احسن ادا نماید به تمامی این جنبه‌های تربیتی احتیاج دارد.

چه مطلوب و شایسته است فرزندی که قدم به زندگی عملی و مستقل خویش می‌گذارد و مربیان و والدینش او را از هر جهت آماده کرده‌اند و برای برخورد با تمامی مسائل زندگی آماده و مجهز است.

برای حصول مقصود ضروری است که مراحل مشخصی در این سیر تربیتی طی شود و به نظر اینجانب برای ادای این وظیفه در قبال کودک باید مسؤولیت تربیت فکری را از سه جهت مورد نظر قرار داد:

1-   آموزش اجباری.

2-   افزایش توانایی‌های فکری.

3-   حفظ سلامت عقلانی

1- آموزش اجباری

بدون تردید وظیفه آموزش علمی از دیدگاه اسلام بسیار با اهمیت و حساس تلقی می‌شود، رشد وتکامل فکری فرزندان که با بهره‌گیری از اندوخته علم و فرهنگ بشری و استوار ساختن اندیشه آنان براساس فهمی فراگیر وفکری مستدل و شناختی کامل و ادراک رشد یافته ونضج گرفته امکان‌پذیر می‌گردد، مسؤولیت بزرگی است که اسلام بر دوش اولیا و مربیان قرار داده است. در صورتی که این مسؤولیت به خوبی احساس شود و این امانت به شکل مطلوب ادا گردد، استعداد خدادادی افراد بروز خواهد کرد و نبوغ و توانایی‌های خارق‌العاده افراد، خود را نشان داده و شکوفا می‌شوند.

و از جهت تاریخی نیز معلوم است که اولین آیه‌ای که بر رسول اکرمص نازل شد این آیات بود:

﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّکَ ٱلۡأَکۡرَمُ ٣ ٱلَّذِی عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ ٤ عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ یَعۡلَمۡ ٥ [العلق: 1- 5].

«بخوان به نام پروردگارت کسی که آفرید، انسان را از علق (خون یا ترکیب منعقد آویزان به رحم) آفرید، بخوان در حالیکه پروردگارت ارجمند و بلند مرتبه است، آنکه بیاموخت به وسیله قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی‌دانست».

آنچه در این آیه به چشم می‌خورد همانا ستایش علم و بیان تقدّس و ارزش آن است.

اولین آیات وحی این چنین عقل و اندیشه را می‌ستاید و دروازه تمدم و پیشرفت بشری را بر تمامی برای پیروانش می‌گشاید.

آیات قرآنی و احادیث نبوی که به آموزش علمی تشویق کرده و آن را ستوده، بسیار زیاد است، تعدادی از این آیات و احادیث را کوچک و بزرگ و عالم و متعلم می‌دانند.

از نمونه این آیات آیه‌ای است که می‌فرماید:

﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ [الزمر: 9].

«بگو آیا آنانکه می‌دانند با آنانکه نمی‌دانند، برابرند؟»

و این آیه که می‌فرماید:

﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤ [طه: 114].

«بگو پروردگارا! بر دانشم بیافزای!»

و این آیه:

﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ [المجادلة: 11].

«و خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که دارای دانش‌اند به درجاتی بالا می‌برد».

و آیه دیگر که می‌فرماید:

﴿نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا یَسۡطُرُونَ ١ [القلم: 1].

«نون، سوگند به قلم و آنچه مى‌نویسند».

و از احادیثی که امر آموزش علم تشویق می‌کنند می‌توان چند حدیث را به عنوان نمونه ذکر نمود. «مسلم» از «ابوهریرهس» روایت می‌کند که رسول خداص فرموده‌اند:

«کسی که برای طلب علم گام بر می‌دارد خدای تعالی راه بهشت را برایش هموار می‌کند».

و «ترمذی» از «ابوهریرهس» روایت می‌کند که رسول خدا فرمودند: «الدنیا ملعونة، ملعون ما فیها إلا ذکر الله تعالی، وما والاه وعالما أو متعلماً». «دنیا و هر آنچه در دنیاست ملعون است مگر ذکر خدا، اطاعت از او و عالم یا متعلم».

همچنین «ترمذی» از «ابو امامهس» روایت می‌کند که رسول اکرمص فرمودند: «فضل العالم علی العابد کفضلی علی أدناکم.. إن الله وملائکته وأهل السموات والأرض حتی النملة فی جحرها، وحتی الحوت لیصلون علی معلمی الناس الخیر». «برتری عالم بر عابد، برتری من بر پائین‌ترین شماست، خدای تعالی و ملائک و اهل آسمان و زمین حتی مورچه در لانه‌اش و ماهی در اعماق آب دریا بر انسان‌هایی که به مردم خیر و نیکی را یاد می‌دهند درود می‌فرستند».

امام «مسلم» از «ابوهریرهس» روایت می‌کند که پیامبر اکرمص فرمود: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلا من ثلاث: صدقه جاریة، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح یدعو له».

«زمانی که آدمی می‌میرد دست او از تمامی اعمال و افعالش کوتاه می‌گردد به غیر از سه چیز: صدقه جاریه، دانشی که به مردم نفع می‌رساند و یا فرزند صالحی که برایش دعای خیر می‌کند».

براساس این رهنمود قرآنی و سفارش نبوی بود که مسلمین در زمان رسالت آن حضرت و قرون بعد از آن با اشتیاق و شور فراوان به مدارس و اماکن آموزش علوم طبیعی و دینی روی آوردند و آموزش علوم را به عنوان عبادت و وظیفه دینی خود تلقی کرده و به همن علت از دستاوردهای علمی سایر تمدن‌های آن زمان بهره گرفتند و در چهارچوب دین اسلام و براساس رهنمودهای آن، راه گشایش آن را توسعه و تکامل بخشیدند.

بعد از ظهور اسلام و رشد علمی شگفت‌انگیز آن، جهانیان پرتوهایی از علوم آنان را برگرفته و از تمدن عظیم و گسترده مسلمین بهره بردند، در واقع رشد و پیشرفت اروپائیان و بطور کلی غربی‌ها مدیون تمدن و علوم مسلمین است.

دستاوردهائی که از طریق «صقلیه» و «اندلس» و جنگ‌های صلیبی نصیب اروپائیان شد و مبنای رشد آنان گردید. حقیقتاً مسلمین امام و پیشوای انسان‌های گمراه و سرگشته آن زمان بودند.

نظرات اندیشمندان غربی در ارتباط با اثر تمدن و علوم اسلامی در رشد علمی و فرهنگی غرب

«شریستی» ـ مستشرق غربی ـ راجع به هنر اسلامی می‌گوید: «اروپا در حدود هزار سال به هنر اسلامی به عنوان اعجوبه و دستاوردی بسیار شگفت‌انگیز می‌نگریست.»

شرق‌شناس هلندی آقای «دوزی» می‌گوید: «در شرایطی که در اروپا کسی سواد خواندن و نوشتن نداشت و آموزش فقط مختص طبقه روحانیون بود حتی یک مرد بی‌سواد در اندلس دیده نمی‌شد».

«لین بول» در کتاب عرب و اسپانیا می‌گوید:

«در زمانی که اندلس رهبریت علم و دانش جهان را به عهده داشت و پرچمدار آن تمدن و فرهنگ بود، اروپای بی‌سواد، در جهل و نادانی و محرومیت غوطه می‌خورد».

آقای «بریفولت» در کتاب تکامل بشر می‌گوید:

«علم ارزشمندترین هدیه و دست آورد تمدن اسلامی برای جهان امروز بود و اگر دقیق شویم رد پای فرهنگ و علوم اسلامی را در تمامی زمینه‌هایی که اروپائیان در آن پیشرفت کرده‌اند می‌بینیم».

و در ادامه می‌گوید:

«مهمترین اثر تمدن اسلامی را در پیشرفت علوم تجربی دیدیم، بخشی از دانسته‌های بشری که نقطه قوت و عامل اصلی پیروزی و تفوق انسان امروز است.

تمامی این حقایق اثبات می‌کنند که دین اسلام است که می‌تواند کاخ رفیع تمدن را بنیاد نهد».

«ابوشبکه» در کتابش به نام روابط فکری و روحی بین اعراب و اروپائیان می‌گوید:

«انقراض تمدن عرب حادثه شومی برای اسپانیا و اروپا بود، اندلس خوشبختی را فقط در سایه اسلام تجربه کرد، و آنگاه که اعراب رفتند، ویرانی جای زیبایی، ثروت و آبادانی را پر کرد».

«هـ - ر- جب» در کتابش به نام «جهت‌گیرهای نوین در عقیده اسلامی» در ارتباط با پیشرفت اروپائیان براساس علوم تجربی می‌گوید:

«به نظر من تمامی مورخین و صاحب‌نظران اتفاق نظر دارند که تحقیقات و مطالعات دقیق علمی و تجربی مسلمین عامل بسیار مهمی در مساعدت و همراهی سیل روز افزون پیشرفت مادی و صنعتی اروپائیان بود، آغاز این تغییر وتحول زمانی بود که در قرون وسطی شیوه و اصول علوم تجربی از جانب مسلمین به اروپا راه یافت».

«فکتور روبنسون» در بحثی مفصل و طولانی راجع به مقایسه تمدن اسلامی در اندلس و اروپا در قرون وسطی می‌گوید:

در شرایطی که اشراف اروپا نمی‌توانستند حتی یک امضا بکنند، فرزندان مسلمین در مدارس اندلس درس می‌خواندند، در حالی که روحانیون مسیحی کتاب آسمانی را به غلط می‌خواندند معلمین قرطبه کتابخانه‌ای ساخته بودند که با کتابخانه عظیم اسکندریه برابری می‌کرد.

تمامی این گفته‌ها و شواهد بسیار زیاد دیگر بر این موضوع دلالت دارد که اسلام دینی توانمند در بنای تمدن و پیشرفت علمی است، در شرایطی که در اروپا در دادگاه و درحضور تمامی مردم، افراد را به خاطر اظهارنظر علمی و فکری می‌کشتند، سرزمین‌های اسلامی مهد پرورش علمی و فکری بود.

اما راز این قدرت شگفت دین مقدس اسلام در ایجاد تمدن و پیشرفت علمی چیست؟

راز این مطلب در مبادی و اصولی است که عقیده جاودان اسلامی آن را در برگرفته است.

(‌أ)     زیرا اسلام دین دنیا و آخرت و مادیت و معنویت است. و این اصل را در تمامی عبادات، معاملات و قوانین اجتماعی و احکام دنیوی رعایت کرده است. اصولی که اثر بسیار مهمی در بنای تمدن انسانی داشته است. شعار اسلام در این زمینه آن است که:

﴿وَٱبۡتَغِ فِیمَآ ءَاتَىٰکَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ ٱلدُّنۡیَا [القصص: 77].

«از آنچه که خدای تعالی به تو بخشیده است برای تامین آخرت بهره گیر و نعمتی را که خدایتعالی به تو داده است از یاد مبر».

و می‌فرماید:

﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ [الجمعة: 10].

«و هنگامی که نماز برگزار شد، در زمین منتشر شوید و فضل و روزی الهی را جستجو کنید».

(‌ب)  زیرا اسلام دین مساوات و برابری است، و می‌خواهد تمامی انسان‌ها را صرف‌نظر از رنگ و نژاد و جنس در ساختن تمدن انسانی سهیم کند، و شعارش در این زمینه این است:

﴿إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡ [الحجرات: 13].

«تحقیقاً گرامی‌ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست».

(‌ج) زیرا اسلام دین گشایش و شناخت تمامی جوامع و گروه‌های انسانی با یکدیگر است و سفارشش در این زمینه این است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا [الحجرات: 13].

«ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را گروه گروه و قبیله قبلیه کردیم تا یکدیگر را بشناسید».

براساس این ندای مقدس آسمانی، مسلمین با تمامی تمدن‌های جهان ارتباط بر قرار کردند و ازدستاوردها و حاصل زحمات آنان بهره گرفتند، پس در زمینه‌های مختلف صنعتی، تجاری، زراعی و هنری اطلاعات ذی قیمتی بدست آورند اما آن را در قالب اندیشه اسلامی ریخته و تکامل و نشو و نما بخشیدند و بنیانگذار تمدن و فرهنگ عظیمی شدند که نشان و مهر اسلامی بر تارک آن می‌درخشد.

(‌د)  زیرا اسلام دین تمامی دوران‌های بشری است. دین اسلام، دینی است که تمامی سؤال‌های بشر را در هر شرایط زمانی و مکانی جواب خواهد گفت و با قانونگذاری و برنامه‌ای زنده و حیات‌بخش و کامل، تا زمانی که خدای تعالی زمین و ساکنانش را باز پس گیرد، احتیاجات انسان‌ها را رفع می‌کند و برای عظمت و ارزش ‌آن همین قدر کافی است که بگوئیم قانون و نظامی است که بالاترین و تنها مرجع به حق در قانونگذاری، یعنی خداوند متعال آن را وضع کرده است.

و در این زمینه شعارش این است:

﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ٥٠ [المائدة: 50].

«و چه حکمی بهتر از حکم الهی است برای قومی که یقین دارند».

اقرار و گواهی اندیشمندان و صاحب‌نظران در سراسر دنیا خصوصاً غربی‌ها موید جاودانگی و عظمت عقیده اسلامی است.

فیلسوف انگلیسی «برناردشاو» می‌گوید:

«حقیقتاً دین محمد به علت تازگی و جوشش شگفت‌انگیز آن قابل ستایش است و تنها دینی است که در دوران‌های مختلف حیات بشری توانسته است نیازهایش را جواب گوید و اگرامروز مردی همانند محمد (ص) رهبریت جهان را به عهده می‌گرفت، در حل مشکلات دنیای امروز حتماً موفق می‌شد».

دکتر «ایزکوانساباتو» می‌گوید:

«شریعت و قانونگذاری اسلامی در بسیاری از بخش‌های خود از قوانین اروپایی برتر است و تنها شریعت و مجموعه قوانینی است که می‌تواند برای تمامی جهانیان به عنوان دستور و مشی زندگی برای همیشه مورد استفاده قرار گیرد».

«شبرل» دانشمند معروف و رئیس دانشکده حقوق دانشگاه فینا، در کنفرانس حقوق سال 1927 می‌گوید:

«بشریت باید به شخصیتی مانند محمدص افتخار کند که با وجود آنکه درس ناخوانده بود در حدود 1400 سال پیش، قوانین و دستوراتی برای حیات بشر آورد که اگر ما اروپائیان بعد از 2000 سال موفق به رسیدن به آن شویم بسیار خوشبختیم».

جاء النبیون بالآیات فانصرمت

 

وجئتنا بجدید غیر منصرم

آیاته کلما طال المدی جدد

 

یزینهن جمال العتق والقدم

«آیات و معجزات پیامبران همه از بین رفت و سپری شد و کهنه گشت اما تو (خطاب به رسول گرامی خدا) با آئین جدیدی آمدی که هیچگاه زنگار زمان بر آن نخواهد نشست».

آیاتی که آن حضرتص آورد هر چه زمان می‌گذرد تازه‌تر می‌شود و کهنگی و گذشت زمان آن را زیباتر جلوه می‌دهد.

(هـ) زیرا اسلام آئینی است که آموزش علم را از دوران کودکی اجباری و رایگان می‌کند و در این شرایط فرقی بین علوم طبیعی و دینی نیست مگر به تناسب شرایط و تخصص و احتیاج.

ابن ماجه از حضرت «انس»س روایت می‌کند که رسول خداص فرمودند: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم».

«آموختن علم و دانش وظیفه هر مسلمانی است».

لفظ مسلم که در حدیث آمده است عام است و بر زن و مرد دلالت دارد. یعنی در این زمینه زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند.

«طبرانی» در «الکبیر» از «علقمه» و او هم از پدرش روایت می‌کند که: روزی رسول اکرم ج خطابه‌ای ایراد فرمودند و گروهی از مسلمانان را ستودند، سپس فرمودند: «ما بال أقوام لا یفقهون جیرانهم ولا یعلمونهم،‌ ولا یعظونهم،‌ ولا یأمرونهم، ولا ینهونهم، وما بال أقوام لا یتعلمون من جیرانهم ولا یتفقهون ولا یتعیظون والله لیعلمن قوم جیرانهم ویفقهونهم ویعظونهم ویأمرونهم وینهونهم ولیتعلمن قوم من جیرانهم، ویتفقهون ویتعظون؛ أو لأعاجلنهم العقوبة».

«چه شده است گروهی از مسلمانان را که همسایه خود را آگاه نمی‌کنند و آموزش نمی‌دهند و نصیحت نمی‌کنند و آنان را به معروف امر نکرده و از منکر باز نمی‌دارند، و چه شده است گروهی از مسلمانانرا که از همسایه خود، درس نمی‌گیرند،‌ آموزش نمی‌بینند و نصیحتش را نمی‌پذیرند، قسم به پروردگار که اگر این دو گروه چنین نکنند عذاب و مجازات آنان بزودی فرا می‌رسد».

«ابن ماجه» از «ابوسعید الخدریس» روایت می‌کند که رسول گرامی خداص فرمودند: «من کتم علما ینفع الله به الناس فی أمر الدین ألجمه الله یوم القیامة بلجام من نار».

«کسی که دانشی دارد که برای دین مردم سودمند و مفید است و آن را پنهان می‌کند در روز قیامت خدای تعالی ریسمانی از آتش برگردنش می‌آویزد».

پس اگر آموزش علم وظیفه هر زن و مرد مسلمان است و اگر کسی که از یادگیری خودداری می‌کند به عقوبت الهی دچار می‌شود و کسی که علم سودمند را پنهان کند ریسمانی از آتش به گردنش آویخته می‌شود، دلیل آن نیست که اسلام دین تعلیم و تعلم اجباری است؟

دین اسلام آموزش را رایگان می‌داند. این نظر براساس موضع‌گیری‌های رسول اکرمص در ارتباط با تعلیم علم می‌باشد، آن حضرتص از گرفتن پاداش در مقابل آموزش‌دادن شدیداً نهی فرمودند و از جهت تاریخی نیز به اثبات رسیده است که ایشان برای دعوت و تعلیمات خود از هیچکسی تقاضای مبلغی یا پاداشی ننمودند. همچنانکه ایشان در ابتدای دعوتش و تمامی انبیا در آغاز رسالت خویش این گفته پروردگار متعال را تکرار می‌کردند که می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠٩ [الشعراء: 109].

«من برای آن «ابلاغ رسالت» از شما پاداش نمی‌خواهم و اجر من فقط بعهده خداوند است».

و از جنبه تاریخی نیز ثابت شده است که فرستادگان پیامبرص یعنی «مصعب بن عمیرس» ‌به جانب مدینه، «معاذبن جبلس» برای یمن و «جعفربن ابی طالبس» بسوی حبشه و تعداد زیاد دیگری از یاران آن حضرتص که به عنوان معلم و مبلغ فرستاده شدند در قبال تعلیمات و تبلیغ خود از هیچکس تقاضای اجر و پاداشی نکردند.

«ابوداود» از «ابوشیبه» و او هم از «عباده بن صامتس» روایت می‌کند:

به نعدادی از اهل صفه قرآن را تعلیم دادم یکی از آنان کمانی به عنوان هدیه برایم آورد گفتم:‌ هدیه شما پول نیست و در راه خدا برای تیراندازی از آن استفاده میکنم اما قبل از قبول آن باید از رسول خداص سؤال کنم که آیا اجازه دادم آن را بپذیرم یا نه؟

به خدمت رسول اکرمص رسیده و گفتم: ای رسول خدا! به اهل صفه قرآن را تعلیم دادم و مردی از آنان کمانی به من هدیه کرده، هدیه‌اش نقدی نیست و از آن در راه خدا و برای جنگ استفاده خواهم کرد، آیا اجازه دارم آن را قبول کنم؟ آن حضرتص فرمودند:

«اگر می‌خواهی در قیامت به گردنبندی از آتش تبدیل شود، آن را قبول کن».

و از جنبه تاریخی نیز ثابت شده است که فرزندان مسلمین که در مساجد و مدارس مشغول فراگیری بودند هیچگونه وجهی پرداخت نمی‌کردند و حتی در بعضی از مواقع با شهریه دولتی درس می‌خواندند.

دانشمندان و بزرگان گذشته ما نیز از دریافت اجر و پاداش در مقابل تعلیم به شدت نهی می‌کردند.

«امام غزالی»: در این باره می‌فرماید:

«آموزش‌دهنده باید به رسول خداص اقتدا نماید که برای تعلیم هیچ اجری طلب نمی‌کرد و انتظار تشکر و قدردانی نداشت بلکه تعلیمات او فقط برای تقرب به خدای تعالی و جلب رضایت او بود».

خدای سبحان خطاب به یکی از پیامبرانش می‌فرماید:

﴿وَیَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ [هود: 29].

«بگو من در قبال هدایت شما، مبلغی طلب نمی‌کنم، اجر من فقط با خداست».

از آنچه خواندیم نتیجه می‌گیریم:

اسلام تعلیم را به هر صورتی که باشد مجانی اعلام کرده است و فرقی نمی‌کند که مخارج شرایط آن را در دولت یا افراد خیّر تامین کنند، بهر حال کسی که عهده‌دار این وظیفه مهم می‌گردد برای جلب رضایت الهی و نزدیکی به او به این عمل اقدام می‌نماید.

نتیجه این موضع‌گیری و این طرز تفکر آن بود که مردم در طول تاریخ بعد از ظهور اسلام به علم و آموزش علمی به صورتی بی‌نظیر و شگفت‌انگیز روی آوردند.

استاد «محمود مهدی استانبولی» در مقاله‌اش به نام تربیت اسلامی در مجله تمدن اسلامی ص 422 می‌گوید:

«دولت اسلامی برای تمامی ساکنین کشورهای اسلامی آموزش را مجانی کرده بود و هیچ تفاوتی در این مورد بین افراد و طبقات مختلف اجتماعی نبود، در تمامی مدارس و مساجد به روی همه مردم گشوده بود. از بقایای این قانون فراگیر «دانشگاه الازهر»، «دانشکده ‌دارالعلوم» و تمامی مدارس علوم دینی است، در این دانشکده‌ها دانشجویان مبالغی جهت تامین غذا پرداخت می‌کنند که در حال حاضر تصمیم بر آن است که این وجوه نیز توسط دولت پرداخت شده و غذا نیز رایگان گردد».

در اینجا سؤالی پیش خواهد آمد: اگر معلم تمامی وقت خود را صرف آموزش کند و کاری برای تامین معاش و رفع نیازهای روزمره نداشته باشد، آیا جایز است که در قبال تعلیم، وجهی دریافت کند؟

در جواب باید گفت که در شرایطی که معلم زندگی خود را به تعلیم اختصاص می‌دهد و راه دیگری برای تامین معاش ندارد و دولت و جامعه در ارتباط با تامین مادی او سهل‌انگاری و بی‌توجهی می‌کنند جایز است که در قبال آموزشی که می‌دهد وجهی دریافت نماید تا عزت و احترام او حفظ شود، و قادر به زندگی و بر آوردن نیازهای خویش باشد.

در این مورد نیز «امام غزالی» می‌گوید: «برای آنکه ذهن و فکر معلم آسوده باشد و بتواند به نحو احسن تدریس کند چنانچه راه دیگری برای تامین معاش نداشته باشد، می‌تواند وجوهی در قبال کار خویش دریافت نماید تا قادر به ادامه کار و زندگی باشد، هر چند مقصد معلم در اینجا نشر علم و دست یافتن به پاداش اخروی است،‌ در ‌کنار آن دریافت حقوق برای آن است که بتواند در آینده نیز این نیت صحیح را تحقق بخشد».

«قابسی» از «ابوالحسن» روایت می‌کند که در خدمت امام «مالک» نشسته بودم که یکی از معلمین قرآن به خدمت آن حضرتص رسید و گفت: ای ابا عبدالله، من مربی و معلم کودکانم، امروز برایم وجوهی فرستادند. مردم در قبال کارم به من هیچ چیزی پرداخت نمی‌کنند، خود و خانواده‌ام تنگذست هستیم و من نیز راهی جز تعلیم ندارم و از طرف دیگر دوست ندارم که مبلغی برای تعلیم تعیین نمایم. امام مالکس فرمودند:

«برو و وجه مشخصی جهت تعلیم کودکان تعیین کن».

آن مرد برخاست و رفت. بعضی از کسانی که در مجلس نشسته بودند گفتند:

ای ابا عبدالله! به او گفتی که برای تعلیم مبلغ تعیین کند؟

امام مالک فرمود:

آری، پس چه کسی کودکان ما را آموزش دهد و تربیت کند، اگر آنان نبودند ما چه می‌کردیم و چه بودیم.

اهمیت توجه به این موضوع در عصر حاضر بیشتر است، زیرا در شرایطی زندگی می‌کنیم که نقشه‌های پلید استعمار برای نابودی اسلام و محونمودن آثار آن روز به روز پیچیده‌تر می‌شود و عوامل انحرافی با گذشت زمان سیری صعودی پیدا کرده‌اند.

پس بر والدین و مربیان واجب است که امر تعلیم فرزندانشان را بسیار جدی تلقی کنند خصوصا آموزش علوم بسیار مهم توحید و عقیده اسلامی و تلاوت وفهم قرآن وسایر علوم شرعی، زیرا هر آنچه که امر واجبی، فقط بواسطه آن تحقق یابد خود نیز واجب خواهد بود. و اگر از پرداختن اجر و پاداش در مقابل آموزش فرزندانشان امتناع ورزند و آن‌ها را به حال خویش رها سازند بزودی رشدی براساس الحاد و گمراهی و بی‌بندوباری و فساد خواهند داشت.

«ابن مسعودس» (بنابر روایت «ابن مجنون» از «سفیان ثوری») در این باره می‌گوید:

مردم به سه چیز نیازمندند، اول: فرمانروایی که بر جامعه آنان حکفرمایی کند در غیر این صورت بعضی از مردم به بعضی دیگر ظلم می‌کنند.

دوم: خرید و فروش قرآن، زیرا اگر این کار انجام نشود از کتاب خدا استفاده‌ای نمی‌شود و از جهت معنوی بی‌خاصیت می‌شود.

سوم: معلمی که به فرزندان آن‌ها آموزش دهد و در قبال کار و زحمت خود پاداش و اجری دریافت کند، اگر این چنین نباشد مردم بی‌سواد خواهند بود.

به هر حال صرف‌نظر از گرفتن پاداش و حق تعلیم یا نگرفتن آن در شرایط امروزی و عصر حاضر، وجود مدرسی که مسائل عقیدتی را به کودکان ما تدریس کند، و اصول اخلاقی و وقایع تاریخی و تلاوت قرآن را به آنان یاد دهد، ضروری است، در غیر این صورت فرزندان ما گمراه خواهند شد.

شاهد ما بر صحت جواز گرفتن حق تعلیم در شرایط و اوضاع ضروری حادثه‌ای است که برای تعدادی از یاران پیامبرص در یکی از سفرهایشان پیش آمد. در مسیر خویش درکنار یکی از قبایل عربی جهت استراحت توقف کردند و به آنان پیشنهاد کردند که میهمانشان باشند، که نپذیرفتند. رئیس قبیله را مار گزید، هر کاری کردند نتوانستند او را معالجه کنند، گفتند: به نزد این گروه مسافر برویم شاید بتوانند کاری بکنند. کسی را به جانب گروه مسافر فرستادند و گفتند: رئیس قبیله ما گزیده شده است و هر اقدامی که کردیم سودی نداشته است، آیا کسی از شما دارو و یا ماده مؤثری دارد؟

یکی از یاران پیامبرص گفت: آری به خدا قسم که من می‌توانم بوسیله خواند دعا باذن خدا او را شفا دهم، اما ما می‌خواستیم میهمان شما باشیم و نپذیرفتید و حالا هم اگر در مقابل دعایی که می‌خوانیم پاداشی به توافق رسیدند، سپس براه افتادند و صحابی پیامبرص آب دهانش را به محل گزش می‌مالید، و سوره ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ را تکرار می‌کرد، رئیس قبیله مانند کسی که از بند رها شده است برخاست و شروع به راه رفتن کرد مثل اینکه قبلاً هیچ بیماری نداشته است.

آنان نیز به عهد خود وفا کرده و گوسفندانی را که بر سر آن به توافق رسیده بودند، پرداختند.

تعدادی از یاران پیامبرص در گروه مسافر گفتند: آن را تقسیم کنیم، فردی که دعا را خواند بود گفت: هیچ کاری نخواهیم کرد تا به خدمت رسول اکرمص رسیده و شرح واقعه را بگوییم و بدانیم ایشان در این باره چه می‌فرمایند؟ سپس به خدمت رسول خداص آمده و جریان را باز گفتند.

آن حضرت فرمودند: از کجا می‌دانید که عمل شما رقیه بوده است (شفای بیماری با دعا) سپس گفتند: کارتان درست بوده است، لبخندی زد و فرمودند: آن را تقسیم کنید و سهم مرا نیز بدهید.

و در روایت بخاری همچنین اضافه شده که «ابن عباس» گفت: رسول خدا فرمودند: در واقع شما در مقابل تلاوت قرآن پاداش گرفته‌اید». (زیرا لفظ دعا ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ بود).

شرایط گرفتن حق تعلیم براساس حدیث فوق

1-   یاران پیامبرص در این سفر گرسنه و نیازمند غذا بودند، زیرا پیشنهاد مهمان بودن دادند و پذیرفته نشد.

2-   سیاق حدیث دلالت می‌کند که قبیله مورد بحث مسلمان نبوده‌اند، زیرا از مسلمانان پذیرایی نکردند و احکام‌ دارالحرب بادار الاسلام فرق دارد.[1]

3-   پاداشی که یاران پیامبرص گرفتند در مقابل درمان بیماری رئیس قبیله بود نه در مقابل تعلیم قرآن.

پیامبر گرامی خداص گرفتن اجر را با توجه به شرایط ویژه اجازه دادند و با رعایت احترام همراه با محبت و ملاطفت به آنان گفتند:

«در واقع شما در مقابل قرآن پاداش گرفته‌اید به این مفهوم که بهایی را که در مقابل مداوای رئیس قبیله دریافت داشتند بهای خواندن دعا از کتاب خدای عزوجل است». (مقصود، ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ می‌باشد).

نتیجه تمامی این مباحث آن است که:

گرفتن اجرت و حق‌التعلیم در شریعت اسلام مجاز نبوده مگر آنکه شرایط و اوضاع ویژه‌ای موجود باشد. مثلاً تنها شغل وسیله کسب معلم تدریس باشد یا اینکه وضعیت فکری و روحی فرزندان فرد مسلمان طوری باشد که محتاج به مربیان و معلمانی باشند که آنان را از رفتن به جانب کفر و گمراهی باز دارد و موارد و شرایط بسیار دیگر،‌ که بسته به اشخاص متفاوت است.

علمی که در برابر آموزش و تعلیم آن حق تدریس دریافت می‌شود فرقی ندارد که علوم طبیعی باشد یا تشریعی.

(و) زیرا اسلام دینی است که وجوب تعلیم را به عینی و کفایی تقسیم کرده است.

اگر علم و دانش از نوعی باشد که هر فرد مسلمان از لحاظ تکامل و رشد اخلاقی، فکری، جسمی و روحی بدان نیازمند است، ‌واجب عینی خواهد بود و بر هر مسلمان واجب است که به مقدار ضرورت و به تناسب نیاز خود بیاموزد، این وجوب عینی تمامی افراد امت اسلام از زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیر و جوان و کارگر و کارمند را شامل می‌شود.

اما آموزش علومی که در ارتباط با کشاورزی، صنعت، تجارت، طب، مهندسی، برق و نیروهای اتمی و هسته‌ای وامور دفاع نظامی و غیره است واجب کفایی می‌باشد، یعنی اگر تعدادی از افراد جامعه مبادرت به یادگیری این علوم نمودند، تکلیف از دیگران ساقط می‌شود، در غیر این صورت همه افراد مسؤول و گناهکار خواهند بود.

و این راز قدرت شگفت‌انگیز اسلام در بنای تمدن و رشد برق آسای علمی است، نیروی اعجاب انگیزی که عظمت اسلام و قدرت سازگاری آن را با شاریط معقول و متغیر زمانی نشان می‌دهد، خصایصی که موجب جاودانگی و تازگی و استمرار آن در طی قرون و اعصار خواهد شد.

اما دلیل عقب‌ماندگی فرهنگی و ضعف علمی و صنعتی امروز مسلمین آن است که مسلمانان به حقیقت دین عظیم خویش واقف نیستند و اسلام را با جنبه‌های مختلف زندگی خود تطبیق نداده‌اند.

از جانب دیگر این عقب‌ماندگی اسف‌بار نیز به علت دسیسه‌های دشمنان اسلام است که دین را از سیاست جدا کرده‌اند و در دید مردم نادان و ناآگاه، اسلام را فقط به عبادات و امور اخلاقی محدود نموده‌اند.

روزی که مسلمین حقیقت دین خود را دریابند و نظام شامل و کامل آن را بر تمامی جوانب زندگی خود تطبیق دهند و نسبت به دسیسه‌ها و نقشه‌های شوم دشمنان اسلام و کارگزاران آن آگاهی پیدا کنند، بار دیگر مجد و عظمت و جایگاه رفیع خود را در میان انسان‌ها باز خواهند یافت و رهبری بشریت را مانند گذشته بدست خواهند گرفت و بهترین جامعه و والاترین نمونه برای حیات انسانی خواهند بود.

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمۡ عَن سَبِیلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٥٣ [الأنعام: 153].

«و این راه مستقیم من است از آن پیروی کنید و به دنبال راه‌های دیگر نروید که متفرق می‌شود، اینچنین پروردگارتان به شما توصیه می‌کند، شاید متقی گردید».

از جمله وظایف آموزشی که باید مربیان و معلمین و والدین به آن بسار توجه داشته باشند و تلاش و سعی خود را در درجه اول بر آن متمرکز سازند، آموزش تلاوت قرآن، سیره نبوی، احکام، (هر آنچه که فرد بدان نیاز دارد) و ادبیات و داستان‌های مهم و ارزشمند می‌باشد.

همچنانکه می‌دانیم این مواد درسی در سن بلوغ عقلانی به کودکان ارائه می‌شود و براساس رهنمود رسول خداصـ که سلام و درود خداوند بر او باد ـ انتخاب شده است،

رسول خداص فرمود: «أدبوا أولادکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم، وحب آل بیته، وتلاوة القرآن، فإن حملة القرآن فی ظل عرش الله یوم لا ظلل إلا ظله».

«فرزندانتان را براساس سه خصلت تربیت کنید: دوست داشتن پیامبر اکرمص، دوست داشتن اهل بیت او و تلاوت قرآن، و بدانید که اهل قرآن در قیامت در سایه عرش الهی هستند روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه او نیست».

براساس این فرموده نبوی مسلمانان در دوران‌های مختلف در طول تاریخ به تعلیم فرزندانشان براساس علوم اساسی و مواد درسی ضروری بسیار اهمیت می‌دادند که در اینجا گوشه‌هایی از گفته‌هایشان و نمونه‌هایی که دال بر حرص و توجه بسیار زیاد آنان نسبت به این مساله بود، ذکر می‌شود.

«عتبه بن ابوسفیان» به معلم و مؤدب فرزندش «عبدالحمید» چنین می‌گوید: «کتاب خدا و بهترین اشعار و گزیده‌ترین سخنان را به فرزندم بیاموز.»

«عمربن الخطابس» در نام‌های به یکی از والیان خویش می‌نویسد:

«به فرزندانتان شنا و سوارکاری را یاد دهید و نیکوترین اشعار و سرگذشت بزرگان را به آنان بیاموزید».

در کتب تاریخی ـ تربیتی ذکر می‌کنند «مفضل‌بن زید» پسر یکی از زنان عرب را دید و از مشاهده او متحیّر شد. درباره فرزند از مادرش سؤال کرد، جواب داد که وقتی پنج سالگی را تمام کرد او را به معلم سپردم،‌ تمام قرآن را تلاوت و حفظ نمود، پس اشعار را به او آموخت و از بر کرد و به بزرگی و مفاخر قومش آشنا شد ودرباره اعمال و رفتار نیک آبا و اجددش آموزش دید، وقتی به سن بلوغ رسید او را بر اسب نشاندم، سپس تمرین کرد و سوار کار قابلی شد، لباس جنگی پوشید و به حمایت از مظلومان برخاست و هر کجا ندای نیازمندی می‌نید به کمکش‌ می‌شتافت.

ا«امام شافعی»: می‌گوید:

«کسی که قرآن را بیاموزد ارزش او بسیار زیاد می‌شود و کسی که درس فقه بخواند بزرگوار و شریف می‌گردد و کسی که علم حدیث یاد بگیرد، قدرت استدلال و منطق او تقویت می‌شود، و کسی که علم لغت را مطالعه کند سرشت و طبع او نرم و ملایم می‌گردد، و کسی که علم حساب بیاموزد، اندیشه‌اش رشد و نمو می‌یابد.»

«امام غزالی» در کتاب «احیاء علوم الدین» در ارتباط با تربیت فرزندان می‌گوید:

«به کودکان خود قرآن و احادیث و سرگذشت نیکان و احوال بزرگان را بیاموزید، سپس به آنان احکام دینی و اشعار غیرعاشقانه یاد دهید».

«ابن سینا» در کتاب «السیاسة» می‌گوید:

«به محض آنکه در کودک توانایی و استعداد آموزش را از جهت جسمی و ذهنی دریافتید قرآن را به او تعلیم دهید و در همان زمان حروف الفبا و قرائت و نوشتن را نیز یاد داده، اصول دین و اشعار مناسب را نیز به او بیاموزید! آموزش شعر ابتدا با «رجز» سپس «قصیده» آغاز می‌شود».

در کتاب «عیون الأخبار» نوشتۀ «ابن قتیبه» داستان جالبی در این مورد آمده است: می‌گویند مردی از اهل «ثقیف» به نزد «ولید بن عبدالملک» آمد.

ولید گفت: آیا قرآن خوانده‌ای؟

اعرابی گفت:نه، کار و مشغله زندگی مرا از یادگیری آن بازداشته است.

ولید گفت: آیا فقه می‌دانی؟

اعرابی گفت: نه!

ولید رویش را برگرداند، یکی از حاضران مجلس به مرد اشاره کرده و ولید را صدا زد!

ولید گفت: ساکت باش که کسی در مجلس ما ننشسته است. در واقع منظور ولید آن بود که کسی که قرآن و درس دین نخوانده است، فقه و لغت نمی‌داند و از اشعار نیکو چیزی یاد نگرفته است، هر چند بطور ظاهری و جسمی موجود باشد، بود و نبود او یکسان است.

یکی از نکات مهم در شیوه تربیت اسلامی، آغازنمودن تعلیم و آموزش اطفال از همان ابتدای طفولیت و سنین اول زندگی است، در این دوران ذهن کودک مستعدتر و نیروی حافظه قوی‌تر و توانایی پذیرش او بیشتر است.

و معلم اول حضرت محمد ـ که سلام و درود خدای بر او باد ـ به همین مطلب اشاره دارد، آنجا که می‌فرماید:

«دانشی که در کودکی آموخته شود، مانند نقشی است که بر سنگ حک می‌شود». (روایت بیهقی و طبرانی) علم روان‌شناسی و تربیت نیز این مطلب را تائید نموده است.

و شاعر چه زیبا گفته است:

أرانی أنسی ما تعلمت فی الکبر

 

ولست بناس ما تعلمـت فی الصغـر

وما العلم إلا بالتعلم فی الصبا

 

ومــا الحلم إلا بالتحلــم فی الکبر

ولو فلق قلب المعلم فی الصبا

 

لأصبح فیه العلم کالنقش علی الحجر

وما العلم بعد الشیب إلا تعسف

 

إذا کــل قلب المرء والسمع والبصر

وما المرء إلا اثنان: عقل ومنطق

 

فمــن فاتــه هــذا وهــذا فقد دمر

«هر آنچه را که در پیری می‌آموزم به فراموشی می‌سپارم اما آنچه را که در جوانی آموخته‌ام، از یاد نخواهم برد. آموزش علم و دانش به معنای واقعی در کودکی امکان‌پذیر است و صفت بردباری را انسان در بزرگسالی پیدا می‌کند. اگر قلب دانش آموخته در جوانی را بشکافند، می‌بینند که دانش در آن قلب همچون نقش بر سنگ شده است.

آموزش علم بعد از پیر شدن چیزی جز سرگردانی و بی‌نظمی نیست، زیرا قلب و گوش و چشم انسان خسته و ناتوان می‌شود. هویت و حقیقت مرد را دو خصلت می‌سازند و آن دو عقل و منطق است، کسی که از این دو بی‌بهره باشد، حقیقت و هویتی ندارد».

جایگاه زن در آموزش علوم در اسلام

تمام علما و فقها و سلف و خلف، اتفاق‌نظر دارند که در وجوب آموزش علم، مرد و زن هیچ تفاوتی با هم ندارند، و این یکسانی به دو دلیل است:

اول: مرد و زن در تکلیف شرعی برابرند.

دوم: زنان در ارتباط با پاداش اخروی هیچ فرقی با مردان ندارند.

یکسانی زن و مرد در تکالیف شرعی به آن دلیل است که تمامی تکالیفی را که دین مبین اسلام برای مردان تعیین نموده، به زنان نیز تعمیم داده است، همچنانکه نماز و روزه و زکات و حج و احسان و قوانین خرید و فروش و وکالت و امر به معروف و نهی از منکر و مسؤولیت‌های متعدد دیگر بر مردان واجب شده است و زنان نیز به همان اندازه مکلفند.

البته در شرایط خاصی زن از انجام بعضی از امور به علت موقعیت ویژه خود معاف شده است.

برای مثال:

به دلیل مشقت و اختلال در سلامت جسمانی در ایام حیض و نفاس، از انجام نماز و روزه معاف گردیده است.

به علت ظرافت و لطافت جسمانی، تکلیف شرکت در جنگ، یا انجام کارهای سنگینی مانند آهنگری و بنایی و غیره به او سپرده نشده است.

بطور کلی کارها و امور که با وظیفه و مسؤولیت زن در تعارض باشد مجبور به انجام دادن آن نیست.

اگر کار زن با مسؤولیت‌های خانوادگی و تربیت فرزندان در رسیدگی به امور منزل برخورد داشته باشد، نباید مبادرت به انجام آن نماید.

اگر کار یا عملی که زن انجام می‌دهد با اختلاط زن و مرد همراه باشد، یا موجب فساد اجتماعی شود، ضرورتی به انجام دادن آن نیست. غیر از موارد مذکور، در تحمل و انجام تکالیف، زن و مرد با هم هیچ تفاوتی ندارند.

به نظر اینجانب و بنابر عقیده صاحبان بصیرت و روشنفکران معاف نمودن زن از انجام امور فوق در واقع نوعی قدردانی و بزرگداشت او بوده و احترام و منزلت او را در چشم دیگران بیشتر می‌کند.

و خدا شوقی را رحمت کند، آنجا که گفت:

لیس الیتیم من انتهی أبواه من

 

هم الحیاة وخلفاه ذلیلا

إن الیتیم هو الذی تلقی له

 

أما تخلت أو أبا مشغولا

«یتیم کسی نیست که پدر و مادرش مرده باشند و او را بی‌پناه و درمانده بر جای گذاشته باشند. یتیم واقعی کسی است که مادری بی‌توجه و پدری سرگرم و مشغول به کار خود دارد».

آیا کسی از ما راضی می‌شود که زن را به کارهای شاق و طاقت‌فرسا و ادار کند که جسم او را ضعیف و ارزش انسانی او را پایمال نموده و باعث ابتلای او به انواع امراض و عوارض گردد؟

آیا کسی از ما راضی می‌شود که زن را به اموری وادار کند که شرف او را لکه‌دار کرده و حیثیت و آبروی او را پایمال نماید؟

و آیا برای یک زن چیزی بالاتر از حیثیت و آبروی او وجود دارد؟ زنی که به طریق گمراهی و فساد رفته و منحرف می‌شود، چگونه می‌تواند مربی و معلم خوبی برای کودکان خود باشد؟

بقول شاعر:

ولیس النبت ینبت فی جنان

 

کمثل النبت ینبت فی الفلاة

وهل یرجی لأطفال کمال

 

إذا ارتضعوا ثدی الناقصات

«گیاهی که در باغ با صفا رسته است با آنکه در لجنزار می‌رود یکسان نیست.

آیا از بچه‌هایی که از پستان زنان نالایق و پست شیر می‌خورند، می‌توان انتظار کمال و بزرگی داشت؟»

نظر اندیشمندان غربی در ارتباط با بیرون رفتن زن و کار خارج از منزل

ساموئل اسمایلس یکی از متفکران انگلیسی در یکی از کتاب‌هایش به نام «اخلاق» می‌گوید: «نظام و شرایطی که زن را وادار می‌کند خارج از منزل در ادارات یا کارخانجات صنعتی کار کند، هر اندازه از لحاظ اقتصادی و مالی برای خانواده او قابل توجه باشد، نتیجه‌ای اسف‌بار دارد و آن ویران شدن و از هم پاشیدن نظام خانواده است. دلیل این تخریب و ویرانگری آن است که عدم حضور زن در منزل باعث تزلزل ارکان و سست شدن پایه‌های آن می‌گردد، و روابط اجتماعی را نیز به دنبال خود، دچار اختلال می‌نماید.

چرا چنین می‌شود؟ زیرا وظیفه حقیقی زن به انجام رساندن تکالیف و وظایف داخل منزل است و وظایف مهم و بسیار حساسی مانند تربیت فرزندان، نظم و نظافت در داخل خانه و رسیدگی به نیازهای افراد خانواده و تنظیم مخارج ضروری داخل منزل و غیره را بعهده دارد، اما ادارات،‌ زنان را از انجام این وظایف مقدس باز می‌دارد، نظام خانواده دچار فروپاشی و اضمحلال شده است، کودکان و نوجوانان ما از نعمت تربیت والدین بی‌بهره‌اند محبت و رابطه قلبی زن و شوهر فروکش کرده و به سردی گرائیده است، و دیگر زن یار و غمخوار شوهر خود نیست و فقط به همکاری تبدیل شده است که در کار و مشکلات دوش به دوش شوهرش با او پیش می‌آید و به علت تاثیرات منفی و مضری که در خارج از نظام خانواده از اطرافیان می‌پذیرد، تواضع فکری و اخلاقی را که مدار و پایه و اساس فضیلت و ارش اوست از دست داده است».

در مجله «شجره الدر» شماره ششم، سال اول، از قول یکی از نویسندگان انگلیسی به نام «مس انیرود» آمده است:

«اگر دختران ما در منزل خود مانند یک خدمتکار یا حتی به عنوان خدمتکار انجام وظیفه می‌کردند[2] بسیار بهتر از کار کردن آنان در ادارات بود، زیرا در اختلاط زن و مرد در محیط اداری ما، زنان چنان آلوده می‌شوند که رونق و نشو و نمای زندگی را برای همیشه از زن سلب می‌کند.

ای کاش زنان سرزمین ما مانند کشورهای مسلمان به زینت پاکی و عفت و نجابت آراسته بودند. زنان مسلمان با آسودگی خیال و آرامش روحی همراه با صیانت آبرو و شرف خود زندگی می‌کنند.»

آری زمانی که یک انگلیسی این چنین حیات آلوده‌ای را برای زنان کشور خود ننگ می‌داند، ما را چه شده است که به بلای عصر حاضر که دامنگیر زنان شده است توجهی نمی‌کنیم و چرا دختران و زنانمان را به کاری تشویق نمی‌کنیم که با فطرت و خلقت او تناسب داشته باشد؟ کار مردان را به مردان واگذاریم و امور زنان را به زنان، تا سلامت و شرف و حیثیت زنان را تضمین کرده باشیم.

زنان مانند مردان به جزای اخروی نایل می‌گردند. برای دریافت این حقیقت کافی است قرآن را در پیش روی گذاشته آن را ورق بزنیم، آنگاه در می‌یابیم که آیات متعددی در این‌باره در قرآن کریم آمده است، برای نمونه چند آیه ذکر می‌شود:

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّی لَآ أُضِیعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُکُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ فَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَٰتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُکَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ ثَوَابٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلثَّوَابِ ١٩٥ [آل عمران: 195].

«پس پروردگارشان دعای ایشان را اجابت کرد، براستی من عمل هیچ عمل کننده‌ای را از شما مرد یا زن، ضایع نمی‌کنم، بعضی از شما از بعض دیگر است، پس آنانکه هجرت کردند و از خانه‌های خود خارج شدند و در راه من اذیت شدند، و جهاد کردند و کشته شدند، البته بدیهایشان را جبران می‌کنم و حتماً ایشان را به بوستانهایی که نهرها از زیر آن جاری است وارد می‌کنم، این پاداشی از جانب خداوند است و پاداش نیک نزد اوست».

﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ نَقِیرٗا ١٢٤ [النساء: 124].

«و هر کسی که عمل صالح انجام دهد از مرد و زن، در حالیکه مؤمن است، پس آنان به بهشت وارد می‌شوند و ذره‌ای به آنان ظلم نمی‌شود».

﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِینَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِینَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِینَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِینَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِینَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِینَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِینَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِینَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰکِرِینَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱلذَّٰکِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمٗا ٣٥ [الأحزاب: 35].

«به تحقیق خداوند برای مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان با ایمان و زنان با ایمان و مردان فرمانبردار و زنان فرمانبردار و مردان راستگوی زنان راستگوی و مردان صبور و زنان صبور و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه ده و زنان صدقه ده و مردان روزه‌گیر و زنان روزه‌گیر و مردان حافظ شرمگاه و زنان حافظه و مردان بسیار ذکرگوی خداوند و زنان ذکرگوی پاداش و آمرزش بزرگی آماده کرده است».

و در حدیث آمده است که «اسماءل» دختر «یزیدبن السکن» به خدمت رسول اکرمص رسید و گفت: من نمایندۀ گروهی از زنان مسلمان هستم و آنچه که می‌گویم یا طلب می‌کنم خواسته و گفته آنان است. خدای تعالی شما را برای هدایت مردان و زنان برانگیخت، پس ما نیز به شما ایمان آوردیم و از آنچه که فرمودید، پیروی کردیم. اما، ما گروه زنان پوشیده و خانه‌نشین هستیم و مردان می‌توانند در مجالس ظاهر شده، در تشییع جنازه و جهاد شرکت کنند، و آنگاه که برای جهاد خارج می‌شوند اموالشان را حفظ کرده و کودکانشان را سرپرستی می‌کنیم.

ای رسول خداصآیا ما نیز در اجر اعمال آنان شریک هستیم؟

پیامبر خداص به سوی یارانش نظر کرده فرمود:

«آیا سخن این زن را که بهترین سؤال را در ارتباط با دین و پاداش اخروی نمود، شنیدید؟»

گفتند: آری؟

آنگاه فرمودند: «ای «اسماء» برگرد و به تمامی زنان بگو! شوهرداری نیکو و به جای آوردن رضایت شوهر و اطاعت‌کردن از او اجری دارد که با اجر تمام آن چیزی که گفتی برابری می‌کند».

«اسماءل» از شنیدن این خبر خوش به وجد آمده در حالیکه «الله أکبر» و «لا إله إلا الله» می‌گفت برگشت تا سخن رسول خداصرا برای زنان باز گوید.

توجه به تعلیم و آموزش دختران

در حدیث آمده است که رسول خداص فرمود: «من کان له ثلاث بنات أو ثلاث أخوات، أو بنتان أو أختان، فأدبهن وأحسن إلیهن وزوجهن فله الجنة»، و فی روایة: «وأیما رجل کانت عنده ولیدة (أی أمة) فعلمها فأحسن تعلیمها، وأدبها فأحسن تأدیبها، ثم اعتقها وتزوجها فله أجران». «کسی که سه دختر یا سه خواهر یا دو دختر یا دو خواهر دارد، آنان را تربیت کرده با ایشان خوشرفتار باشد و آنان را به شوهری خوب دهد، بهشت جایگاه اوست». (روایت ترمذی و ابوداود)

در صحیح «بخاری و مسلم» نیز ثبت شده است که پیامبر خداص روزهایی را به تعلیم و آموزش زنان اختصاص داده بودند زیرا گروهی از زنان به خدمت ایشان رسیده، گفتند: «ای پیامبر خدا، مردان تمام وقت شما را گرفته و ما بهره‌ای نداریم، شما، خود روزی را مشخص کنید که خدمت شما باشیم و آنچه را که پروردگار متعال به شما یاد داده است به ما آموزش دهید». فرمودند: «فلان روز و فلان روز، جمع شوید»! پس از اجتماع زنان رسول اکرمص تشریف می‌آوردند و کلام وحی را به زنان آموزش می‌دادند.

در کتاب «فتوح البلدان» نوشت» «بلاذری» آمده است که ام المؤمنین «حفصه» دختر عمر بن‌الخطابس در دوران جاهلیت تحت نظر زنی مربی به نام «شفاء العدویه» آموزش خواندن و نوشتن می‌دید، پس از ازدواج با رسول اکرمص آن حضرت از «شفاء» در خواست کرد: همچنانکه نوشتن را به او آموخته‌ای، خط خوش و تزئین خط را نیز به او بیاموز!

نتیجه‌ای که از این مطالب می‌گیریم آن است که اسلام به امر تعلیم و آموزش دختران توجه کرده و به مسلمانان دستور داده است که دانش و فرهنگ مفید و ارزشمند رابه دختران خویش بیاموزند و اگر تعدادی از اندیشمندان ما در زمان قدیم از تعلیم زنان جلوگیری می‌کردند، به آن دلیل بوده است که آموزش‌های آنان به اشعار زشت و سخنان رکیک و مطالب منحرف و سبک و دانستنی‌های مضر، منحصر بوده است.

اما اگر علمی که زن می‌آموزد برای دنیا و آخرتش سودمند باشد، شعری که یاد می‌گیرد با وقار و مملو از حکمت و پند، و کلامی که می‌آموزد استوار و ارزشمند باشد چه کسی مانع او خواهد شد و از او جلوگیری می‌کند.

«ابن سحنون» در کتاب معلمین می‌گوید: قاضی نیکوکار و متقی «عیسی‌بن مسکین» به دختران و نوه‌هایش قرآن کریم را آموزش می‌داد.

«عیاض» می‌گوید: قاضی هر روز عصر دو دخترش و دختران برادرش را صدا می‌زد و آنان را جمع می‌کرد و تعلیم قرآن را آغاز می‌نمود.

فاتح صقلیه (اسدبن الفرات) نیز با این شیوه به دخترش «اسماء» آموزش می‌داد که بعدها از لحاظ علمی به درجه بسیار والایی رسید.

«خشنی» روایت می‌کند: در مقر حکومت «محمدبن الاغلب» معلمی بود که کودکان پس را روزها و دختران را شب‌ها تعلیم می‌داد. از لحاظ تاریخی نیز ثابت شده است که زن در سایه اسلام به بالاترین مدارج علمی و فرهنگی دست یافت و بیشترین میزان پیشرفت زنان در قرون اولیه تاریخ اسلام بوده است.

در این خیل عظیم، زنان نویسنده و شاعر مانند: «علیه بنت المهدی» و «عائشه بنت احمد بن قادم» و «ولاده» دختر خلیفه «مستکفی بالله» دیده می‌شوند.

و از زنان پزشک مانند «زینب» ـ پزشک بنی اود ـ که به درمان بیماری‌های چشم معروف بوده و «ام الحسن بنت قاضی» که می‌گویند طبیب بسیار زبردستی بوده است، را می‌توان نام برد.

همچنین از گروه محدثین تعداد قابل توجهی را زنان تشکیل می‌دهند، زنانی مانند «کریمه مروزیه» و سیده «نفیسه» دختر محمد را برای نمونه می‌توان نام برد.

«حافظ بن عساکر» که از راویان حدیث است، می‌گوید: «هشتاد و چند نفر از مشایخ و اساتید، که حدیث‌ها روایت کرده‌اند، زن هستند».

تعداد زیادی از زنان مسلمان به مقام بسیار والاتری رسیدند، از جمله زنانی که استاد و مدرس بزرگانی مانند «امام شافعی»، «امام بخاری»، «ابن خلکان»، «ابن حبّان» و گروهی از فقها و علما و ادیبان مشهور مسلمین بودند.

این اسناد تاریخی دلیل بسیار خوبی است برای اثبات این موضوع که اسلام، توجه خاصی به امر تربیت و آموزش زنان و پیشرفت فکری و شکوفایی استعدادها و نبوغ پنهان آنان دارد.

و حال که شرع اسلام اجازه می‌دهد علومی را که برای دنیا و آخرت او سودمند است فراگیرد، بنابراین ضروری است که آموزش زنان در اختلاط با مردان صورت نپذیرد تا دختران بتوانند در محیطی آکنده از آرامش و امنیت خاطر، آبرو و حیثیت خویش را حفظ نموده و خوشنام و خوشرفتار و با وقار و متین باشند.

شاید اولین نویسنده در زمینه مسائل تربیتی که به جدا کردن دو جنس در زمینه آموزشی اشاره کرده است، امام «قابسی» باشد. ایشان در مقاله‌ای در ارتباط با تعلیم و تربیت می‌گویند: «بهتر است که دختران و پسران در هنگام آموزش مختلط نباشند».

در این باره از «ابن سحنون» سؤال کردند که گفت: دوست ندارم کودکان، دختر و پسر با هم درس بخوانند، زیرا باعث فساد می‌شود.

آنچه که «قابسی» و «ابن سحنون» می‌گویند رای و اعتقاد شخصی آنان نیست، بلکه حکمی است که از شرع اسلام استنباط شده است و می‌دانیم که حکم خدای تعالی بر هر حکمی و امری مقدم است در این باره در سورۀ احزاب آمده است:

﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا ٣٦ [الأحزاب: 36].

«زن و مرد مؤمن حق ندارند، بعد از آنکه خدا و پیامبرش حکمی را بیان کردند، به اختیار خود امری را برگزینند و کسی که خدا و پیامبر او سرپیچی کند، بحقیقت به گمراهی افتاده است، گمراهی آشکار».

و دلیل نظر آنان درباره جلوگیری از مدارس مختلط براساس نصوص ذیل می‌باشد:

خدای تعالی فرموده است:

﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسۡ‍َٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖ [الأحزاب: 53].

«و اگر از آنان درخواست چیزی کردید، از پشت پرده از آنان بخواهید (خطاب به مسلمانان، در ارتباط با همسران پیامبرص)».

هر چند که این آیه دربارۀ امهات مؤمنین، یعنی همسران پیامبر اکرمص نازل شد، اما بنابر گفته علمای اصول، نکته‌ای را که از آیه استنباط می‌کنیم مبتنی بر عموم لفظ است نه خصوص سبب، یعنی اینکه لفظ درخواست نمودن از پشت پوشش، منشأ و منبع استنباط ما بوده و بر عموم زنان مسلمان صدق می‌کند و ما مفهوم آیه را به سبب یا علت اختصاص نزول آن حدود نخواهیم کرد.

و در شرایطی که امهات مؤمنین که از جنبه عفت و طهارت در شخصیت آنان هیچ تردیدی نیست، به حجاب و عدم حضور در میان مردان بیگانه امر می‌شوند به طریق اولی زنان مسلمان نیز به انجام آن مامور هستند. این مفهوم را علمای فقه و اصول مفهوم «اولی» گویند.

همچنین خدای سبحان می‌فرماید:

﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّۖ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ [النور: 32].

«(ای محمد) بگو که مردان مؤمن چشم‌هایشان را از نگاه حرام باز دارند و اعضا تناسلی خود را از فعل حرام حفظ کنند که به تقوی و طهارت نزدیک‌تراست به تحقیق خداوند به هر آنچه می‌کنند، آگاه است و به زنان مؤمن بگو که چشم خود را از نگاه حرام باز دارند و اعضا تناسلی خود را از فعل حرام حفظ کنند و زینت‌های خود را ظاهر نسازند مگر برای شوهرانشان و پدرانشان و پدران شوهرانشان و پسرانشان...».

چنانچه در آیه فوق می‌بینیم زنان مؤمن به عدم نظر به مردان بیگانه و کشاندن پوشش بر سرو سینه، امر شده و از آشکار نمودن زینت‌ها و مفاتن جسم (بجز برای محارم) منع شده‌اند، آیا شمول موجود در آیه در برگیرنده هر زن مسلمان نیست؟

آری! بنابر این کلام ارزشمند وحی، زنان مسلمان باید خود را پوشانده، احترام و عفت خود را حفظ نمایند و با مردان بیگانه اختلاط نکنند.

خدایتعالی می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ یُدۡنِینَ عَلَیۡهِنَّ مِن جَلَٰبِیبِهِنَّۚ ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یُعۡرَفۡنَ فَلَا یُؤۡذَیۡنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ٥٩ [الأحزاب: 59].

«ای پیامبر! به زنان و دخترانت و سایر زنان مسلمان بگو که جامه‌ای گشاد بپوشند! (تا محاسن و زیبائیهایشان را بپوشاند) و این مناسب‌ترین راه است که آنان را از زنان مشرک تمیز دهند و آزار ننمایند و خداوند محققاً بخشایشگر و مهربان است».

وقتی در این آیه زن مسلمان به حجاب و پوشش جلباب، امر شده است، اختلاط او را با مردان بیگانه چگونه می‌توان تصور کرد.

در روایتی از «ترمذی» آمده است که رسول خدا ج فرمود: «ما خلا رجل بامرأة إلا وکان الشیطان ثالثهما».

«هر مردی با زنی خلوت کند حتماً شیطان سومین نفر است که به آن دو اضافه خواهد شد».

و در روایت دیگری از «بخاری» و «مسلم» آمده است که فرمودند: «إیاکم والدخول علی النساء، فقال رجل: یا رسول الله، أفرأیت الحمو؟ قال: الحمو الموت». از واردشدن به مکانی که زنی تنها در آنجاست، بپرهیزید! سؤال شد، ای رسول خداص آیا نزدیکان شوهر هم اجازه ندارند؟ آن حضرتص فرمودند: «نزدیکان شوهر مرگند.» (مقصود آنکه بدتر از همه در این مورد نزدیکان شوهرند).

نصوص قرآنی و احادیث مذکور اختلاط زن و مرد را قاطعانه و بدون شک و تردید، حرام می‌نماید.

اما آنان که اختلاط زن و مرد را جایز می‌دانند و آن را با عادات اجتماعی و یا براهین شرعی و معالجات روحی توجیه می‌کنند، یا به شرع اسلام دروغ می‌بندند و یا چنین وانمود می‌کنند که از فطرت و غریزه انسانی بی‌خبرند و یا از شرایط اسف‌بار امروزی که تمامی جوامع انسانی در آن غوطه‌ورند، ناآگاهند.

در جواب کسانی که می‌خواهند اختلاط زن و مرد را امری شرعی توجیه کنند کافی است نصوصی را که اخیراً ذکر کردیم برایشان بازگوئیم.

اما در جواب کسانی که در ارتباط با غریزه و میل جنسی در انسان خود را به تجاهل می‌زنند باید گفت:

خدایتعالی انسان را خلق کرد و در هر دو «جنس» یعنی زن و مرد میل و کشش جنسی قرار داده است.

﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ [الروم: 30].

«[پای بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست».

خطر انحراف آنگاه زیاد می‌شود که زن و مردی که با هم در حال اختلاط هستند از لحاظ اخلاقی سالم نبوده، از جنبۀ نیاز جسمی نیز گرسنه باشند، آنگاه احتمال بروز فحشا و فساد بسیار بیشتر خواهد شد.

اختلاط زنان و مردان اگر از زمان کودکی باشد و در تمامی مراحل عمر نگاه کردن به زن به عنوان امری عادی تلقی شود و غریزه جنسی و شهوانی مرد و زن را تحریک نکند، رابطۀ دوستی بین زن و شوهر را به عداوت و دشمنی تبدیل می‌کند، زیرا یکی از امور اتصال زن و شوهر و تقویت کننده ارتباط عاطفی آنان رابطه جنسی است، درغیر این صورت، روابط به سردی گرائیده و هیچکدام به باقی ماندن در کنار دیگری راضی نخواهد بود و سرانجام آن به جدایی منجر می‌شود.

و در جواب کسانی که وانمود می‌کنند که از شرایط اسف‌باری که جوامع امروزی درآن غوطه‌ورند، بی‌خبر می‌باشند، بهتر است که در مورد جوامع شرقی و غربی که امر اختلاط دو جنس در خیابان‌ها و مدارس، فروشگاهها، ادارات و سایر اماکن امری عادی و معمولی است تحقیق کنند و ببینند نتیجه برهنگی و بی‌حجابی در کشورهای به اصطلاح متمدن و بقول خودشان پیشرفته چیست؟

در اینجا ما نیز فقط به ذکر نمونه‌هایی از تجارب این کشورها البته با زبان آمار و ارقام می‌پردازیم تا راه را برای این افراد متجاهل قدری هموارتر کرده و آنان را زودتر به نتیجه وخیم افکارشان آشنا سازیم.

·     شهید اسلام، «سیدقطب» در کتاب «اسلام و صلح جهانی» می‌گوید:

«نسبت دختران حامله در دبیرستان‌های یکی از شهرهای آمریکا به 48% رسیده است».

·     روزنامه لبنانی «احد» در شماره، 650، درباره فجایع و رسوایی جنسی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های آمریکا چنین می‌گوید:

«فجایع و فضایح جنسی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های آمریکایی در میان دختران و پسران دانشجو روز به روز بیشتر می‌شود».

«دانشجویان پسر در یک گردهمایی فریاد می‌زدند، ما دختر می‌خواهیم تا خوشگذرانی کنیم».

«حمله شبانه دانشجویان پسر به خوابگاه دختران و سرقت لباس‌های زیر زنانه آنان از جمله حوادث مورد بحث در مجله مذکور است».

«رئیس دانشگاه به دنبال این حوادث اظهار می‌دارد: اکثر دانشجویان پسر و دختر عطش شدید جنسی دارند و بدون تردید روش زندگی مردم جامعه ما در عصر حاضر بزرگترین عامل این گونه رفتار غیر طبیعی آنان است».

«همچنین در این مجله آمده است که برطبق آمار رسمی دولت آمریکا در سال گذشته، دختران دانشگاهی که اکثر آن‌ها در حدود 20 سال سن دارند 120 هزار طفل به صورت نامشروع به دنیا آورده‌اند.»

همچنین در مجله مذکور آمده است که یکی از سخنگویان نیروهای انتظامی در ایالت «بروفیدنس» می‌گوید که 66 دانشجوی پسر و دختر برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به «رودایلند» رفتند، اما دیگر به دانشگاه برنگشتند، زیرا آنان را روانه زندان کردیم به دلیل آنکه تعدادی از آن‌ها را در حالت‌های مقاربت و اعمال فجیع جنسی دستگیر کرده و بقیه مشغول مصرف مواد مخدر بودند».

مجلۀ نامبرده براساس گفته‌های مربی اجتماعی «مارگارت اسمیت» می‌گوید: «دختران دبیرستانی و دانشگاهی در حال حاضر فقط به احساسات و امیال خود فکر می‌کنند،‌ در حدود 60% از دختران در امتحانات خود رد شده‌اند، این ناتوانی فکری به آن علت است که بیشتر این دانشجویان به جای آنکه به فکر درس و آینده خود باشند به فکر مسائل جنسی هستند».

·     «جرج بالوشی» در کتابش به نام «انقلاب جنسی» می‌گوید:

در سال 1962 «کندی» به صراحت اظهار می‌دارد: «آینده آمریکا در خطر است، زیرا جوانان ما در لذت و شهوت غرق شده و بر انجام مسؤولیت‌های خویش توانا نیستد. از هر هفت جوان که برای پذیرش سربازی معاینه می‌شوند، شش نفر شرایط مناسب سربازی را ندارند و در واقع سالم نیستند، زیرا غرق شدن در شهوت، سلامت جسمی و روحی آنان را از بین برده است».

·     در سال 1962 «خروشچف» می‌گوید: «آینده روسیه در خطر است، به آینده جوانان روسی نمی‌توان اطمینان داشت، زیرا اکثرا انحراف اخلاقی داشته و غرق در شهوت جنسی هستند».

·     و «ویل دورانت» در کتابش به نام «لذات فلسفه» می‌گوید:

ما بار دیگر با سؤالی روبرو شده‌ایم که ذهن سقراط را به خود مشغول کرده بود، سؤال این است:

ما چگونه می‌توانیم به اخلاق والا دست یابیم که وجدان و درون هر فرد، خود بتواند مانع انحراف و خلافکاری شود؟

مردم ما با این معنویات را از دست داده‌اند، در واقع با فساد دامنگیر جوامع، ما میراث اجتماعی خود را با دست خویش نابود می‌کنیم.

یکی از عوامل مهم دراین فساد و بی‌بندوباری، ‌اختراع وسایل جلوگیری از بارداری است، قانون اخلاقی در گذشته رابطه جنسی را فقط به اتصال قانونی و شرعی، یعنی ازدواج محدود می‌کرد زیرا ازدواج، ‌منجر به «ابوت» می‌گردد. به صورتی که امکان جدا کردن زن و شوهر وجود نخواهد داشت و مسؤولیتی که پدر یا مادر در قبال فرزند به عهده داشتند فقط از طریق ازدواج تثبیت می‌گردید. اما، امروز رابطه بین ازدواج و اتصال جنسی از هم گسسته است و شرایطی ایجاد شده است که برخلاف رای و انتظار پدران ماست، زیرا تمام روابط زنان و مردان به علت این عوامل دچار تغییر شده است.

خجالت آور است که با خشنودی بپذیریم، نیم میلیون دختر آمریکایی خود را در قربانگاه فساد و فحشا قربانی می‌کنند.

صاحبان ثروت و سرمایه یا تاجران شهوت و احساس جنسی بی‌شرمانه و با گستاخی و با سوءاستفاده از دختران و پسرانی که از ازدواج و امکانات زندگی محرومت با به نمایش درآوردن آن‌ها بر صفحات مجلات و در نمایشات با برانگیختن احساس جنسی خوانندگان و تماشاگران، پولی به جیب زده و از این رهگذر، به نان و نوایی می‌رسند.

هر مردی که امر ازدواج را به تاخیر می‌اندازد، لاجرم مصاحب و دمساز زنان هرزه خیابانی خواهد شد و از طرف دیگر، نظام و قوانین دولتی با ترغیب و توجیه علمی این گونه افراد، شرایط مناسبی برای ارضای غرایز بطور غیرمشروع فراهم می‌کند. چنین به نظر می‌رسد که جهان امروز، تمام راه‌های ممکن را برای تحریک و انگیزش غریزی و شهوانی هموار نموده است.

راه لذت جوئی و ارضای شهوانی را که تجدد و به اصطلاح تمدن جدید غرب این چنین هموار نموده است، غالباً همراه با نوعی تهاجم بر علیه معتقدات دینی است، زیرا جوانان ما می‌دانند که دین با این چنین رفتاری مخالف است و بر علیه آن موضع می‌گیرد و لذت‌جویی آنان را باطل می‌داند، به این دلیل با پیش فرض قبلی در علوم‌تجربی به دنبال یافتن دلایل زیادی هستند که بر علیه دین بوده و حقیقت آن را نفی کنند.

با توجه به آنچه گفتیم تعجبی ندارد که جسم به دنبال ارضای شهوات جنسی طغیان کند، و قوه تمکن و حفظ نفس در مردم، ضعیف و سست گردد و عفت و پاکدامنی که زمانی فضیلت و ارزش اخلاقی محسوب می‌گردید، مورد تمسخر قرار گیرد و حیا و شرمی که در گذشته به زیبایی و وقار انسان می‌افزود، بطور کلی از حیات انسان امروز رخت بربندد.

و مردان به تعداد خطاهای خود افتخار کنند و زنان صرف‌نظر از ادعای قدیمی مساوات با مردان،‌تمایل به ماجراجویی و روبرو شدن با خطرها را دارند و رابطه جنسی نامشروع قبل از ازدواج به امری عادی و متداول تبدیل شده است.

امروزه دیگر فحشای خیابانی وجود ندارد، منظور از فحشای خیابانی زنایی است که در قبال آن پول گرفته شود، از بین رفتن فحشای خیابانی به علت اقتدار و مبارزه پلیس نیست، زیرا رابطه جنسی و مقاربت دختران و زنان به علت میل جنسی آنقدر آزاد و رایج شده است که دیگر احتیاج به خودفروشی و فحشای پولی نیست.[3]

·     در جریدۀ «اخبارالیوم» قاهره در تاریخ 24/4/1965 این خبر آمده است:

امروز زنان سوئدی در تظاهراتی بالغ بر 100،000 نفر که از مناطق مختلف این کشور در آن شرکت داشتند، خواستار آزادی کامل روابط جنسی شدند، و در ادامه خبر گفته می‌شود:

در ماه آوریل سال 1964 نیز، سروصدای زیادی علیه نامه سرگشاده 140 پزشک سوئدی به پادشاه و پارلمان این کشور بر پا شد، در این نامه پزشکان آن کشور، تقاضا کرده بودند که روابط بی‌بندوبار جنسی در این کشور محدود شود، زیرا روابط نامشروع جنسی هویت و سلامت جامعه را به شدت تهدید می‌کند و وجود قوانین قاطع علیه فساد جنسی ضروری و حیاتی است.

·     قاضی امریکایی به نام «بن لندسی» تحت عنوان طغیان نسل جدید می‌نویسد:

کودکان امریکایی دچار بلوغ زودرس شده‌اند و از همان دوران کودکی احساس جنسی در آن‌ها شروع به رشد و افزایش می‌کند، قاضی «بن لندسی» می‌گوید: در ارتباط با 312 کودکی که برای نمونه بررسی کردم حدود 255 نفر آنان بین سنین 11 تا 13 سالگی بالغ شده‌اند و در آن‌ها علامت بروز شهوت جنسی به خوبی دیده می‌شود،این علائم جسمی و احساس جنسی قبلاً در سنین 18 سالگی بروز می‌نمود.

·     آقای دکتر «ادیت هوکر» در کتابش به نام قوانین جنسی می‌گوید:

امروزه حتی در بین قشر تحصیل کرده هم امری غیر عادی و عجیب نیست که دختران هفت یا هشت ساله دوست پسر داشته باشند و چه بسا با آنان عمل جنسی انجام داده و مرتکب فحشا شوند،‌ دکتر هوکر برای اثبات این ادعا مدارک زیادی ارائه می‌کند.

·     روزنامه «الشرق الاوسط» چاپ «لندن» در شماره صادره به تاریخ 15/7/1979 می‌گوید:

«75٪ مردان در اروپا به همسران خود خیانت می‌کنند. البته خیانت زنان به شوهرانشان مقداری از این رقم پائین‌تر است، و در بسیاری از مواقع شوهر از خیانت زنش خبر دارد و زن نیز همچنین، با این حال روابط زناشویی بدون هیچ مانعی ادامه می‌یابد، اما، در مورد روابط جنسی قبل از ازدواج باید گفت:

حدود 80٪ تا 85٪ پسران بالغ و مردان، چندین دوست دختر دارند، و کسانی که ازدواج نکرده یا دوست دختر ندارند که با آن‌ها خود را ارضا کنند هر روز با زنی بوده و نیاز غریزی خود را به این شکل اشباع می‌کنند».

·     بیشتر خوانندگان عزیز موضوع مربوط به رئیس جمعیت ملی فرانسه آقای «لوتروکیه» را می‌دانند، پیرمرد هفتاد و چهار سال‌های که وقار و احترام و سن و سال او مانع از آن نگردید که تا بنا گوش در لجن زار فساد و بی‌بندوباری جنسی فرو نرود.

نیروی محافظ مخصوص پلیس اعتراف کردند که در یک مقر حکومتی، منازل تعدادی از شخصیت‌های مهم پاریس، برای خوشگذرانی و شب‌زنده‌داری، تعدادی دختر 14 تا 18 ساله را جمع کرده و به خدمت آقای «لوتروکیه» و دوستانش برده‌اند.

·     در یکی از گزارشات سری پلیس مخفی امریکا که بعدها برملا شد و در جراید به چاپ رسید، آمده است:

آزادی و بی‌بندوباری جنسی و تمدن آلوده به فحشا و فساد، نه تنها نظام خانوادگی را در آمریکا متلاشی کرده است بلکه فرهنگی ایجاد نموده که مداوا و معالجه آن بوسیله پلیس و نیروهای قضایی غیرممکن است.

·     در روزنامه «هرالدتریبون» چاپ امریکا در شماره منتشره به تاریخ 29/6/1979 در مقاله‌ای آمده است:

«متخصصین امر در ارتباط با پدیده ویرانگری که در جامعه امریکایی امروز بطور خصوص و در غرب بطور عموم رایج شده بحث کرده‌اند و آن پدیده اسف‌بار و هولناک رابطه جنسی با محارم مانند دختر و خواهر است. صاحب‌نظران در این مقاله می‌گویند: انتظار چنین پدیده‌ای بعید نیست. در تحقیقاتی که در این مورد به عمل آمده است از هر ده خانواده امریکایی یک خانواده به آن گرفتار است. در شرایطی که مردان با خواهر یا دختر خود زنا می‌کنند، جوانی که دختری در مدرسیه یا محل کار همراه است چه خواهد کرد؟ در حالی که بین آن‌ها رابطه جنسی یا خویشاوندی وجود ندارد بدون تردید ارتکاب فحشا برای آن‌ها بسیار ساده و پیش پا افتاده تلقی می‌شود».

آنچه خدمت خوانندگان محترم عرضه شده قطره‌ای از دریای انحرافات و فسادی است که در کشورهای غربی جریان دارد، در واقع غربی‌ها نتیجه اسف‌بار و تلخ مساله آزادی جنسی و اختلاط زن و مرد را تجربه می‌کنند، بدون تردید بی‌حجابی، خودآرایی و خروج نیمه‌عریان و تمام عریان زنان همراه با اختلاط زن و مرد در تمامی مراحل زندگی از مدارس ابتدایی تا دانشگاه‌ها و محل کار، عامل اساسی چنین فساد دامنگیر و شایعی است که مانند سایه‌ای شوم حیات انسان درمانده و سرگردان غربی را وارد تاریکی مخوفی نموده است.

بعد از نتایج عملی و آمار و عددی که خدمت خوانندگان محترم تقدیم شد، آیا هر صاحب بصیرت و اندیشۀ سلیمی قبول می‌کند که اختلاط زن و مرد از قدرت و فوران غریزۀ جنسی بکاهد! و با هم بودن زن و مرد را به امری عادی و متداول تبدیل کند؟ شیخ «زاهد کوثری» گفتگوی جالبی را بین سفیر دولت عثمانی و یکی از مقامات انگلیسی حکایت می‌کند:

·     یکی از مقامات دولتی انگلیسی به سفیر عثمانی می‌گوید: چرا زنان در کشورهای شرقی همچنان دور از مردان بوده و از دیدن روشنایی محرومند؟ (کنایه از محدودیت زنان شرقی) سفیر عثمانی می‌گوید: «چون زنان ما دوست ندارند از غیر شوهرشان بچه‌ای داشته باشند». صاحب مقام انگلیسی از خجالت سرخ شده و از دادن جواب عاجز می‌ماند.

نتیجه بسیار مهمی که می‌خواهم از مباحث اخیر بگیرم آن است که:

تئوریسین‌ها و برنامه‌ریزان ابر قدرت‌ها و صهیونیسم و دیگر مکاتب مادی، قبل از هر چیزی به فکر فاسدنمودن جامعه مسلمین و از بین بردن هویت و ماهیت اسلامی آن هستند. برای نابودی جامعه مسلمان راهی جز از بین بردن ارزش‌های اخلاقی و مفاهیم دینی خصوصاً در بین قشر جوان نیست، برای رسیدن به این مقصود انحراف و بی‌بندوباری اخلاقی را در جامعه رواج می‌دهند و اولین هدف آنان در این رابطه زنان هستند، زیرا زن عنصر عاطفی و شکل‌پذیری است که می‌تواند به عنوان آلت دست و وسیله تخدیر اجتماعی برای رسیدن به این مقصود شوم مورد استفاده قرار گیرد.

·     یکی از صاحب‌نظران نیروهای استعماری می‌گوید: «جام شراب و زن آوازه‌خوان بیش از هزار توپ جنگی و نابودی «امت محمدی» مؤثر است! پس آنان را در دوستی دنیا و لذات شهوانی غرق کنید».

·     یکی از روسای جمعیت فاسد «فرماسونری» می‌گوید:

«ما باید زنان را جذب کنیم، هرگاه دست به دست ما بدهند و همراه ما شوند با وادار کردن آن‌ها به کارهایی که می‌خواهیم، به پیروزی می‌رسیم و در این شرایط است که حامیان و سربازان دین را نابود می‌کنیم».

·     در پروتکل دانشمندان صهیونیستی آمده است:

بر ما واجب است که قیود اخلاقی را در هر مکانی از بین ببریم آنگاه به سادگی می‌توانیم بر آن محل مسلط شویم. «فروید» از ماست، در سایه تفکرات و تئوری او بزودی روابط جنسی آشکارا و بدون هیچ شرم و حیایی انجام می‌شود، در آن صورت دیگر مفهومی مقدس در نظر جوانان باقی نخواهد ماند و مهمترین آرزو و فکر یک جوان، آن خواهد بود که غریزه جنسی خود را برآورده کند و آنگاه اخلاق او پایمال شده و نابود می‌گردد.

پس کسانی که منادی و مبلغ اختلاط زنان و مردان در کشورهای اسلامی هستند در واقع آگاهانه یا ناخودآگاه وسیله و آلت اجرای مقاصد و اهداف دشمنان اسلام می‌باشند.

پس بر پدران و مادران واجب است که دختران خود را در محیط‌های آموزشی و غیر آموزشی از پسران جدا سازند تا براساس پاکی و عفت و نجابت رشد کرده و جامعه نیز از مفاسد اخلاقی در امان باشد، و امت اسلامی ما از دامی که عنکبوت استعمار و صهیونیسم برایش تنیده‌اند، رها شود.

خانم «عایشه تیموریه» در شعر زیبائی که سروده است به دانش و عفت و حجاب خود افتخار کرده، می‌گوید:

بید العفاف أصون عز حجابی

 

وبهمتی أسمو علی أترابی

ما ضرنی أدبی وحسن تعلمی

 

إلا بکونی زهرة الألباب

ما عاقنی خجلی عن العلیا ولا

 

سدل الخمار بلمتی ونقابی

«با عفت خویش افتخار و عزت حجابم را حفظ می‌کنم و با همت و اراده خود بر هم سن و سالانم برتری می‌یابم. ادب اخلاقی و آموزش‌های ارزشمندی که کسب کرده‌ام نه تنها هیچ ضرری به من نرسانده‌اند، بلکه موجب شده‌اند گل سرسبد اندیشمندان جامعه خود باشم. شرم و حیایی که دارم موجب عقب ماندن من نشده است و نقاب و حجابی که بر صورت و سینه می‌اندازم مانع پیشرفت من نگشته است».

2- مسؤولیت ایجاد بینش و بصیرت عقیدتی در فرزند

از وظایف و مسؤولیت‌های مهم مربیان و والدین در ارتباط با فرزندان آن است که از اوایل دوران کودکی تا زمانی که به سن نوجوانی و جوانی می‌رسند به تدریج و با حکمت در آن‌ها بینش و بصیرت عقیدتی را ایجاد نموده‌، رشد دهند. مقصود از بینش عقیدتی آن است که فرزند ما دریابد:

اسلام هم دین است هم قانون حاکمیت، در امور سیاست و حکومت هر دو دخالت می‌کند.

قرآن عظیم، قانون و راه و رسم زندگی فردی و اجتماعی را به ما می‌آموزد.

تاریخ گذشته ما، مجد و عظمت و بزرگی ما را منعکس می‌کند.

همچنین فرزندان ما باید از جنبه روحی و فکری به فرهنگ اسلامی مجهز شوندو به شیوه‌ای مناسب با دعوت و حرکت اسلامی آشنا شده و در آن سهیم باشند.

بنابر آنچه بیان گردید، مربیان و اولیا حقایق زیر را باید به کودک خود بشناسانند:

(أ) اسلام دینی جاودانه است و برای تمامی شرایط زمانی و مکانی توانایی حل مشکلات و مسائل بشری را خواهد داشت، شمول و کمال و تازگی و استمرار، ویژگی‌هایی هستند که اسلام را از سایر مکاتب متمایز می‌کنند.

(ب)‌ اگر گذشتگان ما به عزت و قدرت وتمدن دست یافتند به خاطر آن بود که به اسلام افتخار می‌کردند و عظمت خود را در آن می‌دیدند و قرآن را بر تمامی جوانب زندگی فردی و اجتماعی خود تطبیق داده بودند.

(ج) فرزند خود را با نقشه‌های شوم دشمنان اسلام آشنا سازیم.

نقشه‌های حیله‌گرانۀ صهیونیست‌ها و ابر قدرت‌های جنایت کار و مادیون ملحد و صلیبیون کینه توز در این رابطه باید برای فرزندانمان مشخص باشد.

نقشه‌های خائنانه این گروهها تماماً در جهت محو عقیده اسلامی در سراسر زمین و کاشتن بذر الحاد و بی‌دینی در نسل مسلمان دنیای امروز است.

هدف واقعی اینان اشاعه بی‌بندوباری اخلاقی و فساد در خانواده‌ها و جوامع مسلمان است که در نهایت روح جهاد و مقاومت را در جوانان امت اسلام خاموش کرده و زمینه را برای غارت استعمارگران فراهم می‌سازد.

آنچه که در نهایت حاصل می‌گردد از بین رفتن آثار و نشانه‌های اسلام در تمامی جوامع اسلامی است.

(د) آشناساختن فرزند یا تمدن عظیم اسلامی که برای قرن‌ها، تمامی دنیا پرتوهایی از نور فروزان آن را بر می‌گرفت و از آن بهره می‌برد.

(هـ) و بالاخره فرزندان ما باید بدانند که تاریخ ما با «ابوجهل» و «ابولهب» و «ابی بن خلف» آغاز نمی‌شود بلکه آغازی مبارک و با عظمت، با شخصت‌های ارجمندی چون رسول گرامی خدا ج و «ابوبکرس» و «عمرس» دارد و گشایش و پیروزی ما با جنگ‌های «البسوس» و «داحس» و «الغبراء»[4] نیست بلکه با فتوحی مانند «بدر» و «قادسیه» و «یرموک» بود.

ما بر دنیا با «معلقات سبع»[5] حکومت نکردیم بلکه اساس حاکمیت مسلمین، قرآن مجید بود.

ما پیام پرستش «لات و عزّی»[6] را برای مردم نیاوردیم هدف ما رساندن ندای اسلام و پیام قرآن به جهانیان بود[7].

اصل رضد و تکامل بینش عقیدتی همچنانکه قبلاً نیز مطرح شده است بر کلام مبارک رسول خداص مبتنی است که می‌فرماید: «فرزندانتان را براساس سه خصلت تربیت کنید: محبت پیامبر و محبت آل او و تلاوت قرآن».

گذشتگان ما به امر رشد بینش عقیدتی فرزندان خود بسیار اهمیت می‌دادند و تعلیم قرآن و جنگ‌های پیامبر و آثار گذشتگان را به کودکان خویش امری ضروری تلقی می‌نمودند.

«سعدبن‌ابی وقاص» می‌گوید: «ما مغازی رسول خداص را مانند آیه‌های قرآن به کودکان خود تعلیم می‌دادیم».

«امام غزالی» در کتاب «احیاء‌ علوم الدین» به آموزش دادن قرآن و حدیث و سرگذشت انسان‌های نیک و احکام ضروری دینی به کودکان سفارش می‌کند.

«ابن خلدون» در مقدمه کتابش به اهمیت تعلیم قرآن و حفظ آن اشاره کرده و می‌افزاید:

«در حال حاضر اساس آموزش‌ها را در تمامی سرزمین‌های اسلامی، تعلیم قرآن تشکیل می‌دهد، زیرا قرآن علامت و نشانگر دین اسلام است و فهم و دریافت آن باعث رسوخ ایمان به قلب می‌شود».

«ابن هشام» معلم فرزندش را نصیحت می‌کند که به او کتاب خدا و اشعار نیکو و فن خطابه و تاریخ جنگ‌های مسلمین را یاد داده و در جهت تربیت اخلاقی و عادت دادن او به رفتار اجتماعی بکوشد».

راه ایجاد بینش عقیدتی در فرزند

برای رسیدن به مقصود در این مرحله از تربیت، در نظر داشتن چهار نکته ضروری است.

1-   آموزش دقیق.

2-   الگوی شایسته.

3-   مطالعه همه جانیه و فراگیر.

4-   دوستان خوب.

آموزش دقیق

منظور ما از این نکته، آن است که کودک از جانب والدین و مربی خود، حقیقت دین مبین اسلام و مبانی عقیدتی و مطالب تشریعی و فقهی (ضروری) را بیاموزد و به خوبی دریابد که اسلام دین جاودانه‌ای است که تا قیامت برای بشر راهنما و راهگشا خواهد بود و این موضوع مهم را نیز دریابد که عزت و افتخار ما فقط در سایه اسلام، و پیروزی ما فقط با فراگیری قرآن، و شکل‌گیری تمدن و فرهنگ ما فقط با شریعت اسلام ممکن می‌شود و بعد از دریافت این مفاهیم کودکان خود را با نقشه‌های دشمنان و اهداف شوم آنان آشنا سازیم. همچنین لازم است که فرزندان ما با دستاوردها و تمدن عظیم اسلامی که برای قرن‌ها بر تارک بشریت پرتو افشانی می‌کرد آشنا گردند و به تاریخ گذشته خود ببالند و با حرکت و جهاد اسلامی آشنا شوند و برای سهیم شدن در آن آماده گردند.

الگوی شایسته

منظور آن است که تربیت کننده کودک باید انسانی مخلص و آگاه از اسلام بوده، حدود و دستورات دین را بر حیات خود تطبیق دهد و در مسیر جهاد و حرکت اسلامی باشد و در این راه از ملامت هیچ ملامتگری نهراسد.

مطلب بسیار تاسف‌آور و به عبارت دیگر، آفت خطرناک تربیت و ارشاد کودکان ما، مربیان و معلمینی هستند که صورتی مقلوب و ناقص یا زشت و نامطلوب از اسلام ارائه می‌کنند و مربیان و معلمین واقعی که گفتار و کردارشان مانند هم باشد کم هستند.

بعضی از این مربیان، آموزش خود را بر تزکیه و اصلاح نفس متمرکز نموده و امر به معروف و نهی از منکر را رها می‌کنند، و بعضی دیگر بیشتر اهتمام و تلاش خود را بر ظواهر اسلامی مانند و لباس و غیره متمرکز نموده و جنبه جهاد و حرکت را رها می‌کنند، و در فکر اجرای احکام و حدود الهی و ساختن جامعه اسلامی نیستند.

و بعضی دیگر فقط به جنبه تعلیم احکام و مطالب شرعی پرداخته و جنبه دعوت و جهاد اسلامی را از یاد می‌برند و به خیال خود اسلام را یاری می‌کنند.

خلاصه آنکه مربیان و معلمان ما با کمال تاسف در اغلب اوقات جنبه‌ای از دین عظیم اسلام را گرفته و سایر جهات آن را از یاد می‌برند و یا اهمیت برای آن قائل نشده، آن را رها می‌سازند.

اما باید بدانند که اسلام تجزیه‌بردار نیست و برای مربی و معلمیکه مردم به او به عنوان الگو نمونه نگاه می‌کنند، شایسته نیست گوشه‌ای از دین را گرفته و سایر بخش‌های آن را رها کند.

چشم بر بسیاری از امور منکر ببندد و امور واجبی را که خدای تعالی فرموده است کتمان کند، در آن صورت مشمول خطاب شدید و هول‌انگیز آیه ذیل خواهد شد که می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٠ [البقرة: 159- 160].

«آنانکه نشانه‌های آشکار و هدایت منزل ما را بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان کردیم، کتمان می‌کنند مورد لعنت خداوند و لعن لعن‌کنندگان قرار می‌گیرند، مگر آنانکه توبه کردند و اصلاح کردند و تغییر موضع خود را برای مردم بیان نمودند، پس ما توبه آنان را می‌پذیریم و من بسیار توبه پذیر و مهربانم».

پیامبر عزیز ما که سلام و درود خدا بر او باد ـ دربارۀ این افراد می‌فرماید: «من کتم علماً مما ینفع الله به الناس فی أمر الدین ألجمه الله یوم القیامة بلجام من نار».

«کسی که دانشی سودمند برای مردم دارد امّا آن را پنهان می‌کند در روز قیامت خدای تعالی آن را به ریسمانی از آتش تبدیل کرده، برگردنش می‌آویزد». (روایت ابن ماجه)

یکی از جنبه‌های انحراف و خطای مربیان و معلمان ما آن است که حق را به اشخاص می‌سنجد و احساس می‌کنند به مرحله‌ای رسیده‌اند که منزه از خطا بوده و به مقام و مرتبه‌ای دست یافته‌اند که از وقوع در لغزش خطا مصون هستند.

به نظر آقایان کسی حق ندارد از آنان انتقاد کند و اگر به یکی از محصلین یا مریدان خود دستوری دهند، حق ندارد سرپیچی کند. در حالیکه می‌دانند، عصمت و محفوظ بودن از خطا و لغزش فقط خاص انبیای الهی است.

«امام مالک» در حالی که در مقابل قبر رسول اکرمص ایستاده بود گفت:

همه ما (ائمه و مجتهدین دینی) هر کدام به نوعی دچار اشتباه می‌شویم مگر صاحب این قبر، و به قبر رسول اکرمص اشاره کرد.

یکی از موضع‌گیری‌های جاودانه که اندیشمندان مخلص اسلامی اتخاذ کرده‌اند مربوط به دانشمند معاصر «شیخ سعید نورسی»[8] می‌باشد که ملقب به «بدیع‌الزمان» است، این عالم ارجمند زمانی که احساس کرد شاگردان و مریدانش بیش از حد لازم از او تقدیر به عمل آورده و در بزرگداشت و تقدیس او زیاده روی و افراط می‌کنند و حق را بر اساس اشخاص می‌سنجند نه اشخاص را براساس حق، گفت:

«بر حذر باشید که حق را به اشخاص بسنجید، زیرا هر کسی فانی است و دچار لغزش و گناه می‌شود و بدانید که برای سنجش هر چیز باید به سرچشمۀ زلال و پاک و مقدس حقیقت یعنی: کتاب خدا و سنت پیامبرشص رجوع کنید و بدانید که من راهنمایی بیش نیستم که خدای تعالی بضاعت و توانی اندک به من اعطا کرده است و آگاه باشید که معصوم نیستم، چه بسا از من گناهی یا خطایی سربزند، آنگاه چهره حقیقتی که آن را براساس من سنجیده‌اید، زشت و کریه جلوه خواهد کرد، در آن صورت من نیز به الگویی در جهت انحراف و ارتکاب گناه و لغزش مردم به جانب خطا تبدیل خواهم شد». پس شایسته است که والدین محترم، مربیان و معلمان خالص و متقی و آگاهی برای فرزندان خود برگزینند که در جمیع جهات به فرزندانشان تعلیمات لازم را ارائه نمایند تا در زمینۀ عقیده و تشریع و اخلاق، سیاست، تزکیه و جهاد نمونه‌ای قابل تأسی و پیروی باشند.

فرزندانی که چنین مربیانی داشته باشند، رشد و تربیتی براساس تقوی و جهاد داشته و تواضع و اطاعت الهی با وجودشان در می‌آمیزد، به عبادت در محراب خو می‌گیرند و در ابراز حق جرأت داشته و در مقابل دشمنان دین در میادین جنگ دلاور و کوبنده خواهند بود.

شاعر اسلامی می‌گوید:

شباب ذللو سبل المعالی

 

وما عرفوا سوی الإسلام دینا

تعهدهم فانبتهم نباتاً

 

کریماً طاب فی الدنیا غصونا

إذا شهدوا الوغی کانوا کماة

 

یدکون المعاقل والحصونا

وأن جن المساء فلا تراهم

 

من الاشفاق إلا ساجدینا

کذلک أخرج الإسلام قومی

 

شباباً مخلصاً حراً أمینا

وعلمه الکرامة کیف تبنی

 

فیأبی أن یقید أو یهونا

جوانان مسلمان ما، جوانانی هستند که طریق کمال و پیشرفت معنوی را هموار کرده‌اند و غیر از دین اسلام راه و طریقی به عنوان مسیر زندگی خویش نمی‌شناسند.

این چنین مردانی را اسلام تربیت کرده و آنان را مانند درختان تنومندی رویانید که اینچ-نین ثمرات پاکی را در حیات دنیای امروز نتیجه داد.

هنگامیکه در میدان جنگ حاضر می‌شوند دلیرانی هستند که قلعه‌ها و برج و باروها را در هم می‌کوبند.

و هنگامی که تاریکی شب همه جا را فرا می‌گیرد، آنان را نخواهی دید، زیرا مشغول عبادت خدای خویشند و به دلیل خوف الهی به او سجده می‌کنند.

دین اسلام اینچنین، جوانان قوم را تربیت کرد که براستی مردانی مخلص، آزاده و امین هستند. اسلام به آنان آموخت که بزرگی و عظمت چگونه بنیان گذاشته می‌شود،‌پس هیچگاه دچار ذلت و خواری نشده، به اسارت در نخواهند آمد.

آری، جوانانی این چنین می‌توانند عزت و پیروزی و سیادت اسلامی را برای امت خویش به ارمغان آورند.

مطالعه فراگیر و همه جانبه

منظور از مطالعه فراگیر آن است که مربی کودک به تدریج و به تناسب توانایی فکری و عقلانی او، از نقطه‌ای مشخص آغاز نماید و به نهایتی شایسته منتهی گردد.

برای نیل به این مقصود در سنینی که کودک قادر به تعقل و تمیز می‌باشد، هر چند سن و سال چندانی ندارد، مجموعه‌ای از کتاب‌های قصص اسلامی را پیش رویش می‌گذاریم، منظور از داستان‌های اسلامی، سرگذشت بزرگان و حکایات نیکان و اخبار صالحین است.

همچنین مجموعه‌ای از کتاب‌هایی که درباره نظام اخلاقی، عقیدتی و سیاسی اسلام بحث می‌کند، در اختیار فرزندان خویش قرار می‌دهیم.

بعد از تثبیت نظام فکری، نوبت به کتاب‌هایی خواهد رسید که از دسیسه‌ها و نقشه‌های شوم صهیونیست‌ها، فراماسونری، مادی‌ها و صلیبیون بر ضد اسلام و مسلمین بحث می‌کند.

اضافه بر کتاب‌های فوق لازم است که مجلات و روزنامه‌هایی را که اخبار روز را مطرح کرده و درباره راه حل مشکلات و معضلات فعلی مسلمین بحث می‌کنند و به شیوه‌ای مطلوب و روشی مناسب، مواضع صحیح را به مسلمانان نشان می‌دهند، در دسترس آنان قرار دهیم. البته باید به این نکته مهم توجه کرد که کتب و مجلات و داستان‌های مذکور باید با شرایطی سنی و فرهنگی و فکری فرزند تناسب داشته باشد تا بیشترین فایده و بهترین نتایج را به بار آورد، چنانکه رسول گرامی خداص در روایتی از «بخاری» می‌فرماید: «حدثوا الناس بما یعرفون». «با مردم به تناسب آگاهی‌شان سخن بگوئید». و در روایت «دیلمی» و «حسن بن سفیان» از آن حضرت آمده است: «أمرت أن أخاطب الناس علی قدر عقولهم». «از جانب خدای تعالی مأمور شده‌ام که با مردم به تناسب میزان عقل و توانایی فکریشان سخن بگوییمخ.

تردیدی نیست که مربیان محترم با رعایت این مراحل و در نظر گرفتن شرایط کودکان و نوجوانان، با روش گام به گام و آمیخته با حکمت، توانایی فکری آنان را پرورش داده و به فرهنگ غنی و ارزشمند اسلامی مجهز می‌نمایند.

دوستان خوب

یکی دیگر از راه‌های رشد بینش و بصیرت عقیدتی فرزندان آن است که دوستان شایسته و مورد اطمینانی برای آنان برگزینیم، این دوستان برگزیده باید توانایی و بینش فراگیر و فرهنگ دینی شامل و کاملی داشته باشند و فکر رشد یافته آنان، ایشان را از دیگر متمایز کند.

تردیدی نیست که کودکان و نوجوانان به شدت تحت تاثیر دوستان خود قرار می‌گیرند. نوجوانی که با دوستی نادان و گمراه همراه می‌گردد، گمراه خواهد شد و زمانیکه با افرادی دوست می‌شود که فهمی صحیح از سلام نداشته و بینشی مشخص در رابطه با هستی و حیات و انسان ندارند، بزودی به انسانی تبدیل می‌شود که اندیشه‌ای نارس و درکی محدود از حقیقت اسلام و حیات انسان خواهد داشت.

وقتی که می‌گوئیم «دوست» منظور ما دوستی نیست که فقط از صفات تقوی و عبودیت برخوردار بوده یا تحصیل کرده و با هوش و ممتاز باشد، بلکه ضروری است که همراه با این صفات پسندیده انسانی دارای اندیشه‌ای پخته و بینشی فراگیر در زمینه مسائل اجتماعی و عقیدتی از دیدگاه اسلام نیز باشد.

از قدیم گفته‌اند: «الصاحب، ساحب» دوست صمیمی، رفیق را به دنبال خود می‌کشد.

اهل علم و معرفت گفته‌اند: نگو که من کیستم، بگو با چه کسی دوستم، آنگاه تو را خواهم شناخت:

و شاعر چه زیبا گفته است که:

عن المرء لا تسال وسل عن قرینه

 

فکل قرین بالمقارن یقتدی

 در مورد شخصی که می‌خواهی او را بشناسی؛ سؤال مکن! بلکه در مورد دوستش بپرس، زیرا هر دوستی به رفیق نزدیک خود اقتدا می‌کند (از او پیروی می‌کند). این حقیقت را رسول گرامی خداص چه زیبا بیان فرموده است: «المرء علی دین خلیله فلینظر أحدکم من یخالل».

«هر کس تابع دین دوست خویش است، پس هر کس دقت کند که با چه کسی رفاقت می‌کند» (روایت ترمذی).

در ایجا فرصت را مغتنم شمرده و مطلبی را صمیمانه با والدین و مربیان عزیز مطرح می‌کنم.

آیا تاسف‌آور نیست که جوانان ما در حالیکه به سن تکلیف رسیده‌اند، ندانند که اسلام دین عبادت، سیاست، حکومت و جهاد است؟ تنها دین آیینی است که از ویژگی شمول و جاودانگی برخوردار است و با شرایط دنیای امروز و اوضاع متحول عصر حاضر سازگاری دارد.

آیا تاسف‌آور نیست که فرزندان ما در مدارس با فلاسفه شرق و اندیشمندان غرب آشنا شده و وقت خود را صرف خواندن تاریخچه زندگی آنان و افکار و عقایدشان بنمایند و از سرگذشت بزرگان دین و شخصیت‌های اسلامی هیچ اطلاعایی بجز نکات اندکی نداشته باشند؟

آیا شرم‌آور نیست که فرزندان ما با کوله باری از فرهنگ بیگانه و اصول اندیشه غرب و شرق، فارغ‌التحصیل شده و تعداد زیادی از آنان به دشمنان دین و تاریخ وتمدن خود تبدیل شود؟

آیا قلب هر مسلمان مسؤولی جریحه‌دار نمی‌شود، اگر بداند گروه جوان ما تحت تاثیر مبلغین مسیحی قرار گرفته و ارتباط آنان با فرهنگ کامل و فراگیر اسلام و مربیان مؤمن و مخلص بطور کامل قطع شده است و از نعمت دریافت و فهم حقیقت اسلام و نظرات کامل و شامل آن محرومند؟

آیا مایۀ رسوایی و خواری مسلمین نیست که فرزندان آن‌ها مجلات الحادی و یا مجلات مملو از تصاویر شرم‌آور و عریان و داستان‌های عاشقانه خریداری کنند و هیچ علاقه و توجهی به کتاب‌ها و نوشته‌های اسلامی نداشته باشند؟ نوشته‌هایی که آنان را با مفاخر اسلامی آشنا کرده و سخنان باطل دشمنان را پاسخ می‌گوید؟

پس از شما (والدین و مربیان) صمیمانه درخواست می‌کنم که به ادای مسؤولیت خود در قبال فرزندان دلبند خویش بپردازید و صادقانه بکوشید که اندیشه و فهم آنان را (چنانچه انحرافی داشته باشد) تصحیح کنید و راه‌های جلوگیری از تاثیر هجوم فکری دشمنان اسلام را به آنان بیاموزید در این صورت بدون تردید بینش و بصیرت آنان رشد خواهد کرد و عقیده خود را حفظ نموده، در مقابل حیله‌های دشمنان و اصول ویرانگر فکری آنان دچار تزلزل نمی‌شوند. در این شرایط است که به گذشتگان خود افتخار خواهند کرد به تاریخ و بزرگان خویش می‌بالند و بجز اسلام عقیده و قانونی برای زندگی نمی‌شناسند و در می‌یابند که اسلام دین حاکمیت و عبادت و آئین دولت و سیاست است.

آنگاه جوانان ما مانند نسل اول اسلام خواهند بود که شاعر درباره آنان می‌گوید:

خلقت جیلا من الأصحاب سیرتهم

 

تضوع بین الوری روحاً وریحاناً

کانت فتوحهموا براً و مرحمة

 

کانت سیاستهم عدلاً وإحساناً

لم یعرفوا الدین أوراداً و مسبحة

 

بل أشبعوا الدین محراباً و میداناً

بعد از خودت (خطاب به پیامبر اکرمص) نسلی از یارانت را به جای گذاشتی که عطر سیرت و روش زندگی آنان، مشام جان انسان‌ها را می‌نوازد.

فتوح بزرگ آنان تماماً برای بشریت نیکی و رحمت به ارمغان آورد و سیاست آنان سراسر عدل و احسان بود.

دین را فقط به عنوان اوراد و تسبیح نمی‌شناختند، بلکه حق کامل دین را در جنبه محراب عبادات و میدان جنگ ادا کردند.

3- سلامت و بهداشت عقلانی

یکی دیگر از وظایف و مسؤولیت‌های مهمی که اسلام به عهده اولیا و مربیان گذاشته است حفظ صحت و سلامت عقلانی فرزندان و محصلین آن‌هاست.

سلامت عقلی و ذهنی کودکان و نوجوانان باید ارزیابی شود و تحت مراقبت و رسیدگی والدین و مربیان باشد، نتیجه این مراقبت‌ها فکر سالم، حافظه قوی، ذهن پاک و عقل نضج یافته و پخته است، برای رسیدن به این هدف باید فرزندانمان را از مفاسد و عوامل مخرب اجتماعی برحذر داریم، عواملی که بر عقل و ذهن و جسم او اثر نامطلوب می‌گذارند.

اهم این عوامل همان دسته عواملی است که در فصل مسؤولیت‌ تربیت جسمی از آن بحث کرده‌ایم و در اینجا خلاصه آن مجدداً تکرار می‌شود، زیرا حاوی نکات مهم و ارزشمندی است که برای والدین و مربیانی که عهده‌دار امر تربیت هستند، ضروری است.

طبق نظر پزشکان و صاحب‌نظران علم بهداشت، مفاسدی که بر عقل و حافظه اثر گذاشته، باعث ناتوانی ذهن و اختلال عقلانی می‌گردند، به شرح زیر است:

1-مشروبات الکلی: انواع و اشکال مختلف نوشابه‌های الکلی باعث از بین رفتن سلامتی و ایجاد حالت جنون و اختلال عقلی می‌شود.

2-استمنا: حافظه را ضعیف و بدن را سست کرده ناتوانی ذهنی و حواس پرتی ایجاد می‌کند.

3-دخانیات: اعصاب را تحریک کرده و بر حافظه اثر می‌گذارد و توانایی یادآوری و تفکر را می‌کاهد.

4-تحریکات جنسی: دیدن فیلم‌ها و نمایشات سکسی و تصاویر لخت باعث مشغولیت شدید ذهنی گشته و فعالیت عقلانی را در جهات مفید آن تعطیل می‌کند، حواس‌پرتی ایجاد نموده و علاوه بر اتلاف وقت و پول، توانایی یادآوری را به شکل قابل توجهی مختل می‌کند.

دکتر «الکسیس کاری» در کتاب انسان موجود ناشناخته می‌گوید: «هنگامی که غریزه جنسی تحریک می‌شود ماده بخصوصی توسط غدد داخلی به خون ترشح می‌شود که بر مغز اثر مخدر داشته و توانایی تفکر طبیعی را زایل می‌نماید».

نتیجه مطالب این فصل

در ارتباط با مسؤولیت تربیت عقلانی دیدیم که تربیت عقلی کودک در سایه آموزش اجباری و رشد بینش و بصیرت عقیدتی و حفظ سلامت عقلانی میسر می‌گردد.

اگر والدین و مربیان در انجام این وظیفه کوتاهی کرده و نسبت به انجام آن بی‌توجه باشند مورد بازخواست و محاکمه الهی قرار می‌گیرند و بزودی نتایج اعمال و رفتار آنان آشکار خواهد شد و چه شرمسار خواهند بود اگر مقصر بوده و کوتاهی کرده باشند، و چه صحنه هولناک و دردآوری است آنگاه که در مقابل خدای خویش قرار گرفته، می‌گویند:

﴿رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَیۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا کَبِیرٗا ٦٨ [الأحزاب: 67- 68].

«پروردگارا، ما از روسا و بزرگان خود تبعیت کردیم، که آنان موجب گمراهی ما شدند، پروردگارا! عذاب آنان را دو برابر کن، و آنان را لعنت کن لعنتی بزرگ».

و چه راست گفت پیامبر گرامی ماص: «إن الله سائل کل راع عما استرعاه حفظ أم ضیّع». (روایت ابن‌حبان).

 «خدای تعالی در روز قیامت از هر سرپرستی (پدر و مادر یا سرپرست هر کاری) درباره افراد تحت سرپرستی‌اش باز می‌پرسد که آیا آنان را حفظ نمود یا تباه کرد».

خداوندا! ما را از آنانی قرار دهد که فرمان خدا و پیامبرش را اطاعت می‌کنند و در قیامت رویشان سفید و قلبشان شادمان است.

و از آنانی قرار ده که مسؤولیت خویش را در قبال زن و فرزند به بهترین شکل ادا می‌کنند. به حقیقت که تو تنها کسی هستی که می‌توانی دعایم را استجابت کنی و تو بزرگوارترین کسی هستی که نیازمندان به تو روی می‌آورند و از تو تقاضا می‌کنند.




[1]- جایز است که مسلمانان در دارالحرب مال کفار را به شرط آن که خود راضی باشند به هر صورت کسب نمایند.

[2]- در برخورد با بعضی از غربی‌ها وقتی گفته می‌شود که وظیفه اساسی زن انجام وظیفه در منزل است جواب می‌دهند، مگر زن خدمتکار است؟ این تعبیر را مس انیرود در جواب این گروه بکار برده است. (مترجم)

[3]- تمام آنچه ذکر گردید از کتاب لذات فلسفه نوشته ویل دورانت، از ص 34- 41 بود (مولف)

[4]- جنگ‌های زمان جاهلیت.

[5]- اشعار هفت‌گانه و مشهور جاهلیت که بر کعبه می‌آویختند.

[6]- از بت‌های زمان جاهلیت

[7]- مطالب بخش (هـ) از سخنرانی‌های استاد «عصام عطار» برگزیده شده است.

1- رهبر حرکت نور در ترکیه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد