فصل اول:
ازدواج نمونه و رابطۀ آن با تربیت
قبل از آنکه به بیان پایههائی که اسلام برای تربیت فرزندان گذاشته است، بپردازیم شایسته است که ازدواج را به طور خلاصه، از سه دیدگاه بررسی کنیم:
(الف) ازدواج به عنوان سرشت و طبیعت انسانی.
(ب) ازدواج به عنوان مصلحت اجتماعی.
(ج) ازدواج به عنوان گزینش و انتخاب آگاهانه.
بررسی ازدواج از این سه دیدگاه رابطۀ تربیت را با موضوعات بسیار مهمی در زندگی زناشوئی روشن خواهد کرد، موضوعاتی مانند:
مسؤولیتپذیری، نجابت و بزرگواری فرزندان، اهمیت رابطه نسبی و ارزش آن، سلامت جسمی و روحی فرزند، برانگیختن عاطفۀ پدر و مادر نسبت به فرزند، نحوه همکاری والدین در تربیت صحیح فرزند و اصلاح ناهنجاریهای اخلاقی آنان و تحویل انسانی شایسته برای زندگی اجتماعی.
الف: ازدواج به عنوان سرشت و فطرت انسانی
مبارزه با گوشهنشینی و عزلت و در یک کلام رهبانیت، از اصول بدیهی شریعت اسلامی است، زیرا رهبانیت با طبیعت انسان ناسزگار است و با غرایز و امیال او برخورد دارد. پیامبر خداص میفرماید: «إن الله قد أبدلنا بالرهبانیة الحنفیة السمحة».
«خداوند به جای رهبانیت، دین حنیف و با سماحت اسلام را به ما ارزانی کرد.» همچنین فرمودند: «مَنْ کَانَ مُوسِرًا لأَنْ یَنْکِحَ فَلَمْ یَنْکِحْ، فَلَیْسَ مِنَّا». [رواه البیهقی والطبرانی].
«کسی که امکان ازدواج دارد اما از انجام آن خودداری میکند، از من نیست». از این احادیث و مطالب مطرح شده در قرآن و سنت نتیجه میگیریم که:
خودداری از ازدواج به منظور زهد و گوشهنشینی و فراغت برای عبادت و نزدیکی بخدا در اسلام حرام است، خصوصاً اگر فرد مسلمان امکان و توانائی ازدواج داشته باشد.
و هنگامی که در موضعگیریهای رسول اکرمص در برخورد با افراد و معالجه روحی آنان دقیق میشویم، در مییابیم که روش برخورد پیامبر خداص بر درک حقیقت انسان و جوابگوئی به نیازها و تمایلات او مبتنی است، تا هر فرد از حدود و چهارچوبه فطرت و طبیعت خویش خارج نشود و برای و تکلیفی تحمیل نگردد که توانائی به انجام رساندن آن را ندارد، بلکه از طریق و راهی گام بردارد که معتدل بوده و با سرشت و طبیعت او سازگاری و تناسب داشته باشد و در این راه دچار لغزش نشود و بر این اساس بود که جامعۀ انسانی متحول شد، بشریت به پیش رفت و دچار ضعف و سستی نگردید، بلکه نیرومندتر از پیش گام برداشت زیرا:
﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٣٠﴾ [الروم: 30].
«سرشت و خلقت الهی که براساس آن مردمان را خلق کرده است، خلقت خدا تغییرپذیر نیست، امّا اکثر مردم نمیدانند».
و بالاخره شایسته است که یکی از موضعگیریهای پیامبر خداص را که نشانگر عظمت جهتگیری ایشان در زمینۀ اصلاح و تربیت روحی شخصیتهای منزوی و گشوهنشین میباشد، بیان نمائیم. موضعگیری ارزشمندی که دلالت بر فهم حقیقت وجودی انسان دارد.
بخاری و مسلم از انسس روایت میکنند:
«سه گروه به خانههای همسران پیامبرص آمدند تا از چگونگی عبادت آن حضرت سؤال کنند، وقتی جواب سؤالهای خود را شنیدند، عبادات رسول خداص به نظر آنان کم آمد و گفتند:
ما کجا و پیامبر خدا کجا! (کنایه از عظمت مقام آن حضرت) در حالی که خدای تعالی تمامی تقصیرات او را بخشیده است.
یکی از آنان گفت: من تمام شب را عبادت میکنم!
دیگری گفت: من هر روز روزهام!
و سومی گفت: من از زنان دوری میکنم و هیچگاه ازدواج نخواهم کرد!
هنگامی که پیامبر خدا تشریف فرما شدند، فرمودند: آیا شما کسانی هستید که چنین و چنان گفتید؟
بخدا قسم که من خدا ترسترین و پرهیزکارترین شما هستم، نماز میخوانم، و میخوابم، و بعضی روزها روزهام و ازدواج میکنم. این سنت من است، کسی که از سنت من دوری کند از من نیست». از مطالب فوق برای هر فرد اندیشمند و صاحب بصیرت روشن خواهد شد که: ازدواج جزو طبیعت و فطرت انسان است و فرد مسلمان با ازدواج مسؤولیت مهم تربیت و پرورش فرزندان را که از جملۀ وظائف او میباشد بعهده میگیرد و بانجام میرساند.
ب- ازدواج به عنوان مصلحت اجتماعی
بدیهی است که ازدواج از لحاظ فردی و اجتماعی فوائد مهمی در بردارد، در اینجا برجستهترین نکات را در این موضوع بررسی نموده، سپس به وجه ارتباط آن با تربیت میپردازیم.
میدانیم که ادامۀ نسل بشری و بقای نوع انسانی بواسطه ازدواج است و این سلسله مداوم تا زمانی که خالق آسمانها و زمین ساکنانش را بازپس میگیرد، ادامه خواهد داشت.
جمعیت رو به تزاید بشری متخصصان امر را بر آن داشته است که اصول و قواعد پرورشی و تربیتی مناسبی را پیریزی کنند، تا گذشته از سلامت جسمی و بدنی، نظام جامعه از سلامت روحی و اخلاقی برخوردار باشد.
قرآن کریم به این مصلحت انسانی و حکمت اجتماعی اشاره میکند، آنجا که میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ﴾ [النحل: 72].
«خداوند همسرانی از جنس خودتان برای شما قرار داد و از آن همسران فرزندان و فرزند زادگانی».
و در آیۀ دیگری از سورۀ «نساء» میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ﴾ [النساء: 1].
«ای مردم! بپرهیزید از خدائی که شما را از نفسی واحد آفرید و از همان نیز همسرش را خلق نمود و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی منتشر نمود».
در نظام جامعۀ امروز هویت یک فرد را فقط با نام او تشخیص نمیدهیم، بلکه اسم پدر هم در کنار آن مطرح است و این حقیقتی است که احترام و اعتبار وجودی و آرامش درونی یک فرد به عنوان عضوی از یک نظام اجتماعی با انتساب به والدین یا به طور کلی با داشتن اصل و ریشه خانوادگی حاصل میگردد. چنانچه ازدواجی در کار نبود جامعه پر از فرزندان نامشروعی میشد که اصل و نسب و ریشهای نداشتند و بدیهی است که با وجود اینچنین اعضائی در جامعه ارزشهای اخلاقی لطمۀ اساسی میخورد و فساد و بیبند و باری در جامعه گسترش مییابد.
3- جلوگیری از هرج و مرج و بیبندوباری اخلاقی در جامعه
بر هر انسان اندیشمند و با درکی پوشیده نیست که غریزه و تمایل جنسی با ازدواج بر آورده میشود و فرد از جهت این نیاز طبیعی ارضاء میگردد.
و اگر این احساس طبیعی و نیاز غریزی در چهارچوبۀ ضوابط و قواعد مشخص که همان ازدواج است، مهار نگردد و بدون محدودیت رها شود باعث فساد و هرج و مرج اخلاقی و از هم گسیختگی و انحطاط نظام اجتماعی خواهد شد و عکس این مطلب هم صادق است، یعنی اگر این نیروی طبیعی را در جای خویش بکار بریم،جامعه به اخلاق نیکو و خصایل شایسته نایل میشود و در آن صورت است که لیاقت ادای مسؤولیت رسالت الهی را به شکل خداپسند آن خواهد داشت و چه بجاست کلام خاتم پیامبران ص آنجا که فرمود:
«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاءَةَ فَلْیَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّ الصَّوْمَ لَهُ وِجَاءٌََََ» [رواه الجماعة].
«ای جوانان! اگر توانائی و امکان ازدواج دارید، به این امر مبارک مبادرت نمائید، زیرا چشم را از نگاه حرام باز میدارد، و مانع عضو تناسلی از ارتکاب فعل حرام است و اگر کسی توانائی ازدواج نداشت، باید روزه بگیرد، که فوران احساس جنسی را فرو مینشاند».
میدانیم که روابط نامشروع و باصطلاح آزادی جنسی، عواقب بسیار خطرناکی از لحاظ ایجاد و شیوع بیماریهای مسری بهمراه دارد، بیماریهائی مانند سفلیس و سوزاک و بیماریهای مهم دیگری که باعث نابودی نسل و ضعف و ناتوانی جنسی و صدمۀ اساسی به سلامت فرزندان میباشد.
ازدواج کانونی است که در آن عشق و عطوفت و محبت، نمو و تکامل مییابد و نیاز روحی زوجین برآورده میگردد. مرد در خارج از منزل در گیرودار مشکلات کار و معضلات اجتماعی پس از پایان کار به خانهاش رجوع میکند، با زن و فرزندش در فضائی از آرامش و اطمینان خاطر سختیهای بیرون از منزل را فراموش میکند و رنج ناشی از کارش را از تن و روح میزداید، زن نیز مشمول همین قاعده است، زیرا همراه و یاور زندگیش را میبیند و مسائل خود را با او در میان میگذارد، بدین ترتیب زن و شوهر در سایه یکدیگر، آرامش و سعادت زندگی زناشوئی را تجربه میکنند.
و چه راست گفت پروردگار ما، آنجا که با بلیغترین بیان و زیباترین تعبیر فرمود:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٢١﴾ [الروم: 21].
«و از نشانههای پروردگار آن است که همسرانی از خودتان برایتان آفرید تا در کنار آنان آرام گیرید و محبت و عطوفت پایداری بین شما قرار داد و به راستی برای کسانی که اهل تفکر باشند، در آن نشانههائی است».
6- همکاری زوجین در ساختن نظام خانواده و تربیت فرزندان
ازدواج پیوندی است که براساس آن با همکاری زن و شوهر بنای خانواده گذاشته میشود و هر کدام به تناسب نقش خود پذیرای مسؤولیت شده و هر یک عمل دیگری را کامل میکند.
در این نظام زن به اقتضای طبیعت و خلقت خویش، وظیفه ادارۀ منزل و تربیت فرزندان را بعهده میگیرد.
به قول معروف:
الأم مدرسة إذا أعددتها |
|
أعددت شعباً طیب الأعراق |
مادران برای جامعه مانند مدارسی هستند که انسانها را تربیت میکنند، اگر خود شایسته و نیکو تربیت شوند، مردمی اصیل و پاک میپرورانند.
در این میان مرد نیز بنابر طبیعت و توانائیهای ویژهاش، نقش خاص خود را دارد، تلاش و کوشش برای تامین اقتصادی خانواده، حل مشکلات و مسائل متعدد خارج از خانه، حمایت و نگهداری از خانواده در برابر حوادث و وقایع و مصیبتهای روزگار در اینجاست که روحیۀ همکاری بین زن و شوهر کامل میشود، پا به پای هم گام برداشته و به نتایج بسیار مفیدی دست مییابند که از آنجمله پرورش فرزندانی شایسته و نیکوکار است و بالاخره آماده کردن نسلی که قلبش حاوی ایمان حقیقی بوده و وجودش آکنده از روح اسلام است. در چنین حالی است که خانواده از بهترین شرایط حیات برخوردار است، و در سایه محبت و آرامش و اطمینان زندگی خواهد کرد.
7- برانگیختن عاطفه والدین نسبت به فرزند
ازدواج باعث میشود چشمههای جوشان محبت و احساسات عمیق و ارزشمند نسبت به فرزند از قلب والدین فوران کند. واضح است که اینگونه احساسها اثر بسیار سودمندی در مواظبت از فرزند دارند و باعث میشوند که والدین نسبت به مصلحت زندگی آنان هوشیار بوده و برای ایجاد آیندهای برتر و والاتر و زندگی دلپذیرتر آنان بکوشند.
این هفت مورد مهمترین مصالح اجتماعی بود که تامین آنها بواسطه ازدواج امکانپذیر میشود.
خوانندۀ عزیز، رابطه این موضوعات را با تربیت فرزند و اصلاح خانواده و ایجاد نسل شایسته و مطلوب، در طی مطالعه این موارد مشاهده نموده است.
پس تعجبی ندارد که میبینیم اسلام تا چه اندازه به ازدواج امر میکند و افراد را نسبت به آن تشویق و ترغیب مینماید، و راست گفت پیامبر محبوب ماص آنجا که فرمودند:
«مَا اسْتَفَادَ الْمُؤْمِنُ بَعْدَ تَقْوَى اللَّهِ خَیْرًا لَهُ مِنْ زَوْجَةٍ صَالِحَةٍ إِنْ أَمَرَهَا أَطَاعَتْهُ وَإِنْ نَظَرَ إِلَیْهَا سَرَّتْهُ وَإِنْ أَقْسَمَ عَلَیْهَا أَبَرَّتْهُ وَإِنْ غَابَ عَنْهَا نَصَحَتْهُ فِی نَفْسِهَا وَمَالِهِ» [رواه ابن ماجه].
«مفیدترین چیزها در دنیا بعد از تقوای الهی، همسر شایستهای است که از شوهرش اطاعت میکند. هرگاه نگاهش میکند، مسرور و شادمان میگردد و اگر به انجام کاری او را سوگند داد، اجرا میکند و در غایب او ناموس و مالش را حفظ میکند».
و همچنین میفرماید:
«الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَخَیْرُ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ» رواه مسلم.
«دنیا بازاری است که ارزشمندترین متاع آن، زن شایسته است».
ج- ازدواج به عنوان گزینش و انتخاب آگاهانه
تشریع بلند مرتبه اسلامی و نظام فراگیر آن، معیارهایی پیش روی هر پسر و دختر جوان گذاشته است، که از آن بهره گیرد و بر طبق آن عمل کند، تا زندگی زناشوئی آیندۀ آنان در نهایت تفاهم و محبت و پایداری باشد.
جمع خانوادگی آنان از والدین و فرزندانی تشکیل یابد که به مراتب والای ایمانی دست یابند، دارای جسمی سالم، اخلاقی متعالی، اندیشهای حسابگر و توانا و شخصیتی ارجمند و مطمئن باشند.
در اینجا، مهمترین اصول انتخاب همسر بیان میشود:
در اینجا منظور از تدین آن است که فردی که انتخاب میشود، دارای فهم عمیقی از اسلام بوده فضائل اخلاقی و والای دینی و آداب بلند پایه آن را عملاً بر زندگی خود تطبیق داده باشد و به عبارت دیگر همیشه به قوانین و قواعد شریعت اسلامی و اصول جاودان آن پایبند باشد.
وجود این اوصاف، دلالت بر تدین دختر یا پسر دارد. چنانچه هر کدام از آنان فاقد خصائل فوقالذکر بودند، از عقیدۀ اسلامی فاصله گرفتهاند و از راه راست منحرف شدهاند و اخلاقی ناسالم دارند، هر چند مردم ظاهراً آنان را نیکوکار و شایسته و متدین بدانند.
بنابراین باید موازین صحیح و قابل اعتمادی برای سنجش اشخاص و آشکار کردن ویژگیهای برجستۀ شخصیتی آنها داشته باشیم و چه دقیق است معیارهایی که خلیفۀ عادل «عمربن الخطاب»س در اینباره بیان کرده است.
مردی به جهت شهادت دادن دربارۀ شخصی به آن حضرت مراجعه میکند.
حضرت عمرس میگوید: آیا این مرد را میشناسی؟
مرد: خیر!
حضرت عمرس: آیا در سفری همراه او بدهای که با خصایل اخلاقی او آشنا باشی؟
مرد: خیر
حضرت عمرس: آیا همسایهاش هستی و هر روز او را میبینی که از خانه بیرون بیاید، یا به خانهاش برگردد؟
مرد: خیر!
حضرت عمرس: آیا تا حال با او معاملهای کردهای که تقوا و پرهیزکاری او در رابطه با مال دنیا برایت مشخص شود؟
مرد: خیر!
عمرس: بر سرش فریاد میکشد و میگوید: شاید او را در حال نماز خواندن در مسجد دیدهای که سرش را بلند میکند یا بر زمین میگذارد.
مرد: آری همینطور است.
عمرس: برو! تو او را نمیشناسی، سپس به مرد مراجع روی نموده و فرمود: برو کسی را بیاور که تو را بشناسد! «عمربن الخطاب»س گول شکل و قیافۀ ظاهری او را نخورد بلکه موازینی را در شناخت آن مرد مطرح کرد که تدین یا اخلاق او را آشکارا نشان میدهد.
این شناخت صحیح مصداق گفتۀ مبارک رسول اکرمص است که فرمود:
«إنَّ الله لا ینْظُرُ إِلى أجْسَامِکُمْ، ولا إِلى صُوَرِکمْ، وَلَکن ینْظُرُ إلى قُلُوبِکمْ وأعمالکم». رواه مسلم.
«خدای عزوجل به جسم و صورت شما نگاه نمیکند، بلکه به قلب شما و اعمالتان نظر مینماید».
به این دلیل، نبیاکرمص، تمام کسانی را که قصد ازدواج دارند، راهنمائی کرده است که:
مهم ترین شرط انتخاب، صفت تدین است، چه برای پسر، و چه برای دختر تا فرد متدین در زندگی زناشوئی آیندۀ خود، وظیفۀ کامل خود را در حق همسر و فرزندانش ادا کند.
در روایت بخاری و مسلم از ابوهریره آمده است که آن حضرت فرمودند:
«تُنْکَحُ الْمَرْأَةُ لأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا، وَلِحَسَبِهَا، وَلِجَمَالِهَا، وَلِدِینِهَا، فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَدَاکَ».
«زن براساس چهار ویژگی برای ازدواج انتخاب میشود:
ثروت و دارایی، اصل و نسب خانوادگی، زیبایی و دینداری، امّا زن دیندار را برگزین که مایه بینیازی و سعادت است».
نبیاکرمص، همچنین فرمودند:
«من تزوج امرأة لعزها لم یزده الله إلا ذلا ومن تزوجها لمالها لم یزده الله إلا فقرا ومن تزوجها لحسنها لم یزده الله إلا دناءة ومن تزوجها لم یتزوجها إلا لیغض بصره ویحصن فرجه أو یصل رحمه بارک الله له فیها وبارک لها فیه». رواه الطبرانی.
«کسی که زنی را بخاطر فخر فروشی و اظهار بزرگی انتخاب کند، خداوند بر ذلت و خواریش میافزاید، و اگر انتخابش به علت ثروت و دارائی زن باشد، خدای تعالی فقر و درماندگیاش را بیشتر میکند و اگر بدلیل اصل و نسب خانوادگی باشد، خدای عزوجل او را خوارتر و حقیرتر خواهد کرد و اگر کسی زنی را انتخاب کند تا چشمش را از نگاه حرام و اعضایش را از عمل فحشا حفظ نماید یا صلۀ رحم را بجای آورد، خداوند زندگی آنان را پر از خیر و برکت خواهد نمود».
همچنین پیامبر خداص اولیاء دختران را راهنمائی کردهاند که دربارۀ خواستگار دخترشان تحقیق کنند[2]: آیا دیندار و با اخلاق است یا نه؟ آیا میتواند حق زناشوئی را ادا کند و به شیوهای مناسب خانوادهاش را اداره نماید؟ آیا میتواند پاسدار شرف و حیثیت خانوادگی باشد؟ و آیا قادر به تامین نیازهای اقتصادی و مالی زندگی است یا نه؟
«ترمذی» از رسول اکرمص روایت میکند که فرمود:
«إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِینَهُ وَخُلُقَهُ فَأَنْکِحُوهُ، إِلاَّ تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِیضٌ».
«اگر خواستگاری برای دختراتان آمد و او را از جهت دین و اخلاق پسندیدید با ازدواج او موافقت کنید در غیر اینصورت (چنانچه خواستگار بیاخلاق یا بیدین باشد) با ازدواج افراد نااهل با دختران شما گمراهی و فسادی فراگیر دامنگیرتان خواهد شد».
و حقیقتاً چه لطمۀ بزرگی به تربیت و اخلاق و دین ما وارد خواهد شد که دختر جوان و مؤمن ما در چنگال فاجر و فاسقی گرفتار آید که برای شرف و حیثیش ارزش و اعتباری قائل نبوده و به هیچ عهد و پیمان و قانونی پایبند نیست.
و به راستی چه مصیبتی است برای زن مؤمن و شایستهای که پاکی و نجابت او را شوهری بیدین و فاسد لکهدار میکند و او را مجبور به برهنگی و همنشینی و رقص با مردان نامحرم و نوشیدن شراب مینماید و به عبارت دیگر او را از محدوده اخلاق و اندیشه اسلامی بجانب تباهی و بیدینی سوق میدهد.
با کمال تاسف بسیارند دختران عفیفی که در منزل پدر نمونۀ پاکی و اخلاق بودهاند، و زمانی که وارد خانه شوهر بیدین و بیبندوبار شدند به موجودی بیهوده و مفتضح تبدیل گردیدند که برای آنان اصول و مبانی ارزشمند اخلاقی و عقیدتی هیچ اهمیتی ندارد و اعتباری برای عفت و شرف قائل نمیشوند و شکی نیست که فرزندانی که در این خانواده یا بهتر است بگوئیم در این منجلاب گناه و فساد رشد میکنند، در آینده افرادی منحرف و تبهکار خواهند شد.
بنابر آنچه گفته شد، آنچه زندگی سعادتمند و تربیت اسلامی فرزندان و حیثیت و ثبات حیات آیندۀ زوجین را تضمین میکند، انتخاب همسر آینده براساس دینداری و التزام به اخلاق اسلامی است.
2- انتخاب براساس نجابت و اصالت خانوادگی
یکی دیگر از ضوابطی که اسلام برای انتخاب شریک زندگی وضع نموده است انتخاب همسر براساس نجابت و اصالت خانوادگی است، به این معنا که شخصی که برگزیده میشود از خانوادهای ریشهدار و اصیل باشد که در بین مردم به شرافت و پاکی و شایستگی اخلاقی معروف باشند.
در واقع میتوان مردم را به معادن خصایل اخلاقی و معنوی تشبیه کرد که از لحاظ حقارت و شرافت و فساد و سلامت اخلاقی با هم تفاوت دارند.
این نکته را پیامبر محبوب ماص بدینگونه بیان کردهاند:
«النَّاسُ مَعَادِنُ فِی الْخَیْرِ وَالشَّرِّ خِیَارُهُمْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ خِیَارُهُمْ فِی الْإِسْلَامِ إِذَا فَقِهُوا». رواه الطیالسی وابن منیع.
«مردم مانند معادن نیکی و بدی هستند، اگر هدایت یافتند، برگزیدگان آنان در جاهلیت در زمان اسلام نیز برگزیده و والا هستند»[3].
بنابراین میبینیم که رسول اکرمص داوطلبان پیوند زناشوئی را به گزینش همسر براساس اصالت، نجابت، پاکی و شایستگی خانوادگی تشویق مینماید. از احادیث بسیاری که در این مورد روایت شده است، فقط چند نمونه در اینجا ذکر میشود.
هر چند احادیث این باب ضعیف است، اما در مجموع به علت تعدد طرق روایت «حسن» خواهد بود.
«ابوسعید الخدری» میگوید رسول خداص فرمودند:
«إیاکم وخضراء الدمن» فقیل: یا رسول الله! وما خضراء الدمن؟ قال: «المرأة الحسناء فی المنبت السوء». [رواه دارقطنی والعسکری وابن عدی].
«از گیاهان هرزه بپرهیزید! پرسیدند ای پیامبر خدا، منظور شما از گیاهان هرزه چیست؟ فرمود: زنان زیبائی که در محیط خانوادگی ناسالم رشد کردهاند».
همچنین در حدیث مرفوعی از آن حضرتص آمده است:
«تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ وَأَنْکِحُوا الأَکْفَاءَ». [رواه ابنماجه والحاکم والدارقطنی].
«با کسی ازدواج کنید که با شما تناسب داشته باشد و برای استقرار نطفۀ خویش شایستهترین جایگاه را برگزینید».
همچنین ابنماجه و دیلمی از رسول اکرمص روایت میکنند که فرمود:
«تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ فإِنَّ العِرْقَ دَسَّاسٌ».
«برای استقرار نطفۀ خود شایستهترین جایگاه را برگزینید، زیرا اصل بد زمانی خود را ظاهر خواهد کرد».
ابن عدی و ابن عساکر در حدیث مرفوعی از حضرت عائشهل روایت میکنند که رسول خداص فرمودند:
«تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ فإِنَّ النِّساءَ یَلِدْنَ أشْباه إخْوَانِهِنَّ وأخَوَاتِهِنَّ»، وفی روایة: «اطلبوا مواضع الاکفاء لنطفکم، فإن الرجل ربما أشبه أخواله».
«برای استقرار نطفۀ خویش جایگاه شایستهای برگزینید، زیرا زنان، فرزندانی همانند برادران و خواهران خود بدنیا میآورند».
و فرمودند: «تَزَوَّجُوا فی الحِجْزِ الصَّالِحِ فإِنَّ العِرْقَ دَسَّاسٌ». [رواه ابنعدی مرفوعاً]
«با زنانی ازدواج کنید که در دامن مادران نیکو و شایسته پرورش یافتهاند، زیرا اصل بد زمانی بروز خواهد کرد».
این احادیث مجموعاً داوطلبان ازدواج را راه مینماید که همسرانی انتخاب کنند که در محیطی شایسته و خانوادهای اصیل و ریشهدار که به شرافت و پاکی معروف باشند، رشد و نمو کرده باشند و توالد و تناسل آنها از نطفهای با منشا ارجمند از پدران و گذشتگان بزرگواری بوده است.
شاید حکمت تمامی این سفارشها آن باشد که از همان ابتدا سنگ بنای وجودی فرزندان، از بهترینها باشد و طبع و خلقت آنان با عادات ارزشمند و اخلاق اسلامی در آمیزد و از دوران طفولیت شیر مکارم و قضائل اخلاقی را از این مبدا متعالی بنوشند و خصلتهای نیک و اخلاق خوب را به این شیوه برگزیده، کسب کنند. به همین مناسبت وقتی که «عثمان بنابی العاص ثقفی» فرزندانش را به انتخاب نطفه پاک و پرهیز از همسری که از اصل بد منشأ گرفته است سفارش میکند، میگوید:
فرزندان عزیزم، ازدواج کننده مانند کسی است که نهالی میکارد، پس باید دقت کند که در چه زمینی نهالش کاشته میشود، ریشه و اصل بد، فرزند و نتیجه خوب ببار نمیآورد، پس در انتخاب خود دقت کنید هر چند طول بکشد.
دلیل دیگر اثبات ارزش این گزینش جواب «حضرت عمربنالخطاب»س است که در جواب سؤال کنندهای که میپرسد، حق فرزند بر پدر چیست؟ میفرماید:
«مادرش را با دقت و شناخت برگزیند، اسمی نیکو برفرزند بگذارد، و قرآن را به او بیاموزد».
اینچنین انتخابی که موازین آن را رسول خداص بیان فرمودهاند، دارای پایۀ محکم علمی بوده و تئوریها و نظریات تربیتی عصر حاضر نیز بر آن صحه میگذارند.
علم وراثت ثابت کرده است که طفل خصوصیات جسمی و عقلی و روانی را از والدین دریافت میکند، پس اگر همسر را براساس سلامت و اصالت و شایستگی و شرافت خانوادگی برگزینیم، بیتردید فرزندانی که از این وصلت نتیجه میشوند، سالم و عفیف و پاکمنش خواهند بود.
طفلی که براساس وراثت شایستهای متولد میشود، و با روش تربیتی ارزشمندی پرورش مییابد، تحقیقاً میتواند به مدارج بالای دینی و اخلاقی برسد و به الگویی در تقوی و فضیلت و نمونهای در برخورد خوب با اطرافیان و جامعهاش تبدیل شود.
پس راهیان این طریق بهوش باشند که برای یاور آینده زندگی، انتخاب شایستهای داشته باشند و از ابتدا بنیان محکمی ایجاد نمایند تا فرزندان سالم، صالح و مؤمن نصیب آنان گردد.
3- انتخاب غیر خویشاوند برای ازدواج
از دستورات حکیمانه و بسیار ارزشمند اسلام در انتخاب زوج آینده در نظر داشتن رابطۀ نسبی و خویشاوندی است. در تشریع اسلامی زن بیگانه (از لحاظ رابطه نسبی) برای ازدواج از زنی که رابطۀ خویشاوندی دارد بهتر است، زیرا ازدواج با اقارب و اقوام نسبی، احتمال بروز بیماریهای مختلف و نقص بدنی و بطور کلی ضایعات ارثی را در طفل بیشتر خواهد کرد[4].
با ازدواج با غریبه، سلامت و نیرومندی طفل تأمین خواهد شد، همچنین در آینده چنین فرزندانی استحکام روابط اجتماعی را بیشتر میکنند. و آشنائی و ارتباط خانوادهها در جامعه بیشتر خواهد شد که این نیز به وحدت بیشتر آنان و گستردگی بیشتر آشنائی و ارتباطهای مفید و صمیمانه کمک خواهد کرد.
پس تعجبی ندارد اگر ببینیم که نبیاکرمص ما را از ازدواج با اقارب و خویشاوندان نسبی برحذر داشتهاند، تاطفل ضعیف و مریض نباشد و دارای نقص جسمی و بیماریهای ارثی مهم نگردد.
از جملۀ تحذیرات آن حضرتص که میفرمایند:
«با اقارب و خویشاوندان ازدواج نکنید زیرا نوزاد نحیف، مریض و کند ذهن خواهد شد». و نیز فرمودند: «اغتربوا ولا تضووا»[5].
«زنان غریبه را بگزینید تا بیماری و نقص گریبانگیرتان نشود».
علم وراثت نیز ثابت کرده است که ازدواج با خویشاوند، نسلی ضعیف چه از جنبۀ جسمی و چه از جهت هوشی ببار میآورد که منشأ اخلاق مذموم و عادات ناپسند اجتماعی نیز خواهد شد، حقیقتی که 1400 سال پیش پیامبر خداص به آن اشاره میکنند و پیش از آنکه علم بشر به آن نایل گردد، این نکته را برای صاحبان بصیرت بیان میفرمایند.
و این نمونهای از معجزات شگفتانگیز آن عزیز درس ناخواندۀ ماست- سلام و درود خدای بر او باد- که دلیلی برصدق رسالت با عظمت اوست به قول حافظ:
نگارمنکهبهمکتبنرفتوخطننوشت |
|
به غمزه، مساله آموز صد مدرس شد![6] |
4- برتری ازدواج با دختران باکره
یکی دیگر از دستورات روشنگر و مفید اسلام در انتخاب همسر، برگزیدن دختر باکره و برتر دانستن آن نسبت به زن بیوه است. فوائد قابل توجه و حکمت عمیقی در این رهنمود وجود دارد.
دختر، اصولاً در برخورد با اولین مرد زندگیش، مهر و محبت خود را نثار او میکند، زیرا شوهرش اولین انسانی است که به دایرۀ عصمت او پای گذاشته است، بنابراین وجودش با وجود همسرش در میآمیزد و جوّی از آرامش و محبت ایجاد میکند. این صفای قلبی نظام خانواده را از تیرگی روابط و افتادن در دام جدال و خصومت حفظ خواهد کرد و باگذشت زمان عاملی در استحکام رشتههای ارتباط زن و شوهر خواهد بود، امّا زن بیوه در ازدواج دوّم حلاوت و الفت ازدواج اوّل را نخواهد داشت و تعلق خاطر و تمایل پیشین باقی نمانده است، زیرا اخلاق او با برخورد دوّم تفاوت دارد.
«حضرت عائشه»ل این حالت درونی را با مثالی برای نبیاکرمص اظهار میدارد، آنجا که به پیامبر خداص میگوید: ای رسول خداص اگر در راه به مکانی فرود آیی و دو درخت پیش رویت باشد، یکی از آندو میوهاش خورده شده و دیگری دست نخورده است، زیر سایۀ کدامیک استراحت میکنی؟ آن حضرتص فرمود: زیر سایۀ آنکه دست نخورده است و «عائشه»ل گفت: من همان درخت دست نخوردهام. «روایت بخاری»
در اینجا قصد امالمؤمنین بیان فضلی است که ایشان بر سایر همسران پیامبر داشتند.[7]
رسول اکرمص به بعضی از دلائل برتری دختران باکره اشاره میکند:
«عَلَیْکُمْ بِالأَبْکَارِ فَإِنَّهُنَّ أَعْذَبُ أَفْوَاهًا وَأَنْتَقُ أَرْحَامًا وَأَرْضَى بِالْیَسِیرِ».
«با دختران باکره ازدواج کنید که شیرین سخن ترند، رحمی بارورتر و مستعدتر دارند، و با شوهر سازگاری بیشتر دارند» (روایت ابنماجه و بیهقی)
همچنین پیامبر بزرگوارص در گفتگوئی با یکی از اصحاب ارجمندشان به نام «جابر»س به این نکتۀ ظریف اشاره میکند که ازدواج با باکره محبت را بیشتر میکند و در جهت حفظ فرد مسلمان از گناه و پاسداری عفت او بهتر است. «جابر» میگوید: در هنگام بازگشت از غزوه ذات الرقاع[8] با نبیاکرمص همراه بودم از من سؤال کردند، آیا ازدواج کردهای؟ گفتم: آری، ای رسول خدا.
فرمودند: باکره است یا بیوه؟
گفتم: بیوه است.
فرمود: چرا با دختر باکرهای ازدواج نکردی که هم صحبت شوید و مایه طرب و شادی خاطرت باشد؟
گفتم پدرم در جنگ احد به شهادت رسید و هفت دختر برایمان برجای گذاشت، زن بیوه و با تجربهای را انتخاب کردم که بتواند آنها را سرپرستی کند و از آنان مواظبت نماید.
رسول خداص فرمودند: ان شاءالله، نتیجه انتخابت همان باشد که انتظار داری.
این حدیث نشان میدهد که ازدواج با باکره از بیوه بهتر است، مگر در حالات خاص مانند موردی که حضرت «جابر»س بیان کرد که برای مواظبت و نگهداری ایتام و توجه به حال آنان و رفع و رجوع نیازهایشان اقدام گردد.
در واقع به اقتضای این آیۀ مبارک عمل کرده است که میفرماید:
﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ﴾ [المائدة: 2].
«در انجام اعمال نیک و تقوا، با یکدیگر همکاری کنید».
از دیگر رهنمودهای دین اسلام در گزینش همسر انتخاب زنی است که قادر به آوردن فرزند باشد، زن زایابه دو طریق معلوم میگردد:
اول: سلامت جسمی و نداشتن مرضی که از بارداری زن جلوگیری کند و برای این کار باید به متخصصین امر رجوع کرد.
دوم: در نظر گرفتن وضعیت مادر و خواهران دختر که ازدواج کردهاند، آیا آنها از زمرۀ زنان باردار هستند یا نه؟ زیرا به احتمال زیاد از این جهت با یکدیگر تشابه خواهند داشت.
از جهت طبی زنی که توانائی و استعداد باروری دارد از لحاظ سلامتی وضعیت مطلوبی دارد و از توانائی جسمی خوبی برخوردار است و علامت این توانائی، قدرت به انجام رساندن کارهای منزل و رسیدگی به امور تربیت بچهها و ادای وظایف زناشوئی به وجه احسن میباشد.
امّا لازم بتذکر است که این موضوع را نباید یک جانبه نگریست، زیرا کسی که زنی با این خصوصیات برای زندگی خود میخواهد باید توانائی ادای مسؤولیت در قبال او را نیز داشته باشد، چه مسؤولیت تامین اقتصادی و چه وظیفه تربیت و تعلیم فرزندانی که بدنیا میآورد و چه مسؤولیت سلامت و صحت همسرش، در غیر اینصورت در نزد خدا مقصر خواهد بود.
پیامبر اکرمص فرمود:
«إنّ اللَّهَ تعالى سائِلٌ کلَّ راعٍ عَمّا اسْتَرْعاهُ أحَفِظَ ذلِکَ أمْ ضَیَّعَهُ حَتّى یَسأَلَ الرَّجُلَ عنْ أهْلِ بَیْتِهِ».
«روز قیامت از هر کسی که مسؤول و سرپرست کاری است، سؤال میشود که آیا افراد تحت سرپرستی خود را تباه نمود یا حفظ کرد؟ و از مرد دربارۀ زن و فرزندش سؤال میشود، آیا حق آنان را اداء کرده یا کوتاهی نموده است؟». (روایت ابن حبّان)
با توجه به آنچه گذشت نتیجه میگیریم کسی که توانائی تربیت فرزند را آن چنانکه اسلام گفته است، در خود میبیند و میخواهد ازدواج کند به مطلوب خویش دست نمییابد، مگر آنکه در جستجوی زنی بارور باشد و با تربیت فرزندان صالح و شایسته بر تعداد امّت محمدی که خداوند آنها را نمونه برای تمامی انسانها و بهترین امت قرار داد، بیفزاید.
و این مطلب از رهنمودهای رهبر این امت حضرت محمدص است.
ابو داود و نسائی و حاکم روایت میکنند: مردی به خدمت نبیاکرمص رسید و گفت: ای رسول خداص زنی را دوست دارم، دارای اصل و نسب و مال و منصب است، فقط یک اشکال دارد، باردار نمیشود، آیا با او ازدواج کنم؟
فرمود: خیر.
بار دیگر سؤال کرد و پیامبر اکرمص مجدداً او را نهی کرد.
بارسوم به خدمت آن حضرت رسید و تقاضای خود را تکرار کرد.
فرمود: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» «همسری را برگزین که زایا باشد، من بفراوانی شما (امت اسلام) در روز قیامت افتخار میکنم».
پنج مورد ذکر شده مهمترین پایههای ازدواج در ارتباط با تربیت فرزندان بود، دیدیم که چگونه اسلام تربیت فرزندان را از همان لحظات اوّل و در گذاشتن سنگ زیربنای خانواده آغاز میکند.
بدین ترتیب هم ندای فطرت آدمی را پاسخ گفته است و هم سلسله رابطۀ نسبی بین فرزند و پدران را ایجاد میکند، نظام اجتماعی را در مقابل امراض مخرب و ویرانگر حفظ خواهد کرد و از بیبندوباری و فساد اخلاقی جلوگیری میکند و همکاری کاملی بین زن و شوهر در جهت پرورش فرزند ایجاد مینماید، محبت و عاطفه پدر و مادر را بر میانگیزد و ازدواج بر پایههای محکمی بنا میشود، این پایههای محکم و قواعد استوار و دقیق انتخاب شریک زندگی آینده است که از مهمترین قواعد مذکور، انتخاب براساس صفت تدین و برمبنای اصالت و شرف خانوادگی و برتری دختران باکره است و از آنجائی که انسان مسلمان میداند از کجا آغاز کند تا بتواند خانوادهای مسلمان و فرزندانی نیکوکار و نسلی مؤمن بوجود آورد، انجام مسؤولیتهای دیگری که بعهده دارد، در نظرش سهل و ساده خواهد بود، زیرا او سنگ زیرین بنای ساختمان خانواده را گذاشته است که پایههای تربیت بر این اساس محکم قرار داده میشود. این زیر بنای محکم در واقع همان زن مؤمن و شایستهای است که خود با تربیتی استوار، در نهایت عامل اصلاح ناظم اجتماعی و رشد و ترقی جامعۀ خویش خواهد شد، بنابراین، تربیت فرزندان با ازدواج مناسب و در واقع نمونه آغاز میگردد که به اصلاح و ایجاد نسلی نمونه میانجامد.
«پس اندیشمندان از آنچه گفتیم پند گیرند».
[1]- شاید طرح موضوع ابتدا بدیهی و غیر ضروری بنظر برسد، اما مساله اهمیت رابطه نسبی و خطرات حذف آن مسالهای است که در حال حاضر کشورهای غربی با آن دست به گریبان هستند، مساله بیبند و باری و رابطه آزاد بین دو جنس باعث تولد تعداد زیادی از بچههائی شده است که پدر و مادر خود را نمیشناسند و در پرورشگاهها و سایر اماکن زندگی میکنند، آمار نشان میدهد که بالاترین رقم جرم و جنایت مربوط به این افراد است. غرب سرگشته و سرگردان امروز به این نتیجه رسیده است که سست بودن روابط خانوادگی خصوصاً رابطه فرزندان با پدر و مادر و بچههای نامشروع و به اصطلاح بیپدر و مادر از علل مهم بزهکاری و جرم و جنایت روز افزون جامعه آنهاست. (مترجم)
[2]- منظور از تحقیق در اینجا روشهای نامطلوبی نیست که صورت تجسس بخود بگیرد بلکه سؤال کردن از کسانی است که فرد مورد نظر را میشناسند، شناختی که براساس موازین مذکور در متن میباشد. (مترجم)
[3]- در اینجا مناسبت دارد که قدری مفهوم حدیث و قول مولف، بسط داده شود، تا خوانندۀ محترم در فهم مطلب دچار اشتباه نشود. میدانیم به علت وارونه شدن ارزشها، غالبا در طول تاریخ و حتی در دنیای امروز، خانواده یا دودمانی را بزرگ و با عظمت میدانند که یا بر اریکه قدرت تکیه زده است و یا از لحاظ مالی و اقتصادی توانمند و غالب باشد. با کمال تاسف تاریخنویسان هم در اینباره دچار خطا شدهاند. و تاریخ، سرگذشت قدرتمندان یا دولتمندان است، اما آنچه از دیدگاه اسلام باعث عزت و شرف و بزرگی میشود، ایمان به خداوند و تقواست به دلیل آن که ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ [المنافقون: 8] «همانا عزت ویژه خداوند و پیامبرش و مؤمنین است». و ﴿إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡۚ﴾ [الحجرات: 13]. «و گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست». بنابراین اگر مولف به اصالت خانوادگی اشاره میکند و در حدیث نبوی نیز از آن بحث شده است، اشاره به ارزشها و معنویات موجود در آنهاست، نمونه این مطلب را در زمان رسول اکرمص میبینیم که پیامبر اکرمص به علت مشکلات مالی در دوران کودکی و نوجوانی چوپانی میکرد با وجود فقری که خانواده عمو و پدربزرگ ایشان داشتند باز هم خانواده او و قبیله قریش بزرگ و شرافتمند بحساب میآمدند. زیرا خصایل اخلاقی را بخوبی حفظ کرده بودند، یعنی خانوادهها و قبایلی که دارای این ارزشها و معنویات بودند بیش از سایرین استعداد پذیرش حق را داشتند، در حدیث میبینیم که پیامبرص ارزش و بزرگی آنانرا برسمیت نمیشناسد مگر آنکه ایمان آورند و براه راست گام نهند. (مترجم)
[4]- براساس علم ژنتیک پزشکی، ساختمان کرموزومی سلولهای همه انسانها حاوی حداقل چند ژن عامل بیماریها و یا نقص بدنی است و در هر فرد سالمی حتماً تعدادی از این عوامل وجود دارد، در ازدواج غریبه که صفات جسمی 50٪ از زن و 50٪ از مرد میباشد، این نقصها پوشیده خواهند شد، اما در ازدواجهای خویشاوندی خصوصاً دخترعمو پسرعمو و دخترخاله پسرخاله و غیره بعلت آنکه ژن یا عامل صفات جنسی از پدر یا مادر مشترک (از لحاظ اعقاب آنها) دریافت کردهاند، پس ژن آنها در مورد بیماری یا نقص بدنی مشترک خواهد بود بنابراین دو ژن معیوب در کنار هم قرار گرفته و در بچهای که متولد میشود عیب و نقص بروز میکند.
جیمز تامسون: ژنتیک پزشکی، Genetics in MEDICINE b James s tompson 1986 (مترجم)
[5]- به روایت ابن قتیبه در عیون اخبار بدون سند. ابراهیم حربی، سبکی، ابن الصلاح، عراقی، و آلبانی و دیگر علما میگویند: این حدیث اصل و سندی معتبر ندارد. و گفته شده: این گفتار از عمر بن خطابس هست، اما از رسول خداص ثابت نشده.
[6]- شعر را مترجم اضافه کرده است.
[7]- شکی نیست که نمیتوان فضیلت نهائی را بر باکره یا بیوه بودن زن دانست و باکره بودن زن یکی از فضائل اوست نه اینکه این خصلت را عمومیت دهیم. نمونه آن، همسر گرامی و ارجمند پیامبر خدا، «حضرت خدیجهل بودند که محبت ایشان در قلب آنحضرت بقدری بود که میگویند هرگاه نام او برده میشد، پیامبر خدا برایش دعای خیر میکرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه میبست. (مترجم)
[8]- رقاع جمع رقعه است و رقعه در لغت به معنی تکه و یا وصله است، این غزوه در سال چهارم هجری، پس از غزوه خیبر روی داد و علت آنهم خیانتی بود که قبائل نجد به مسلمین روا داشتند و هفت تن از فرستادگان پیامبر را به شهادت رساندند. بروایت صحیحین بعلت مسافت طولانی کفش پیامبرص و یارانش پاره شد و پاهایشان مجروح گردید ناچار تکههای پارچه را برپایشان میبستند. (مترجم)