ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مبارزه و استقامت حضرت سعید رحمه الله در برابر مظالم حجاج
حجاج از جمله شخصیتهای ظالم و ستمگر تاریخ است و کمتر کسی در دنیا یافت میشود که با ظلم و ستمهای او آشنا نباشد، بلکه کارنامه سیاه او هیچگاه از اذهان بیرون نمیشود. حضرت عمربن عبدالعزیز رحمه الله خلیفه عادل و پرهیزگار، ستمگریهای حجاج را چنین توصیف میکند. اگر ستمگران و ظالمین امتها را در یک کفه ترازو قرار بدهند و ما حجاج را در کفه دیگر آن قرار دهیم یقیناً پله ما سنگینتر خواهد شد[1]. برعکس در مورد عمر بن عبدالعزیز رحمه الله فرمودهاند: که اگر تمام امتهای گذشته منصفین، عادلین و دادگران خود را در یک پله قرار بدهند و عمر بن عبدالعزیز رحمه الله را در پله دیگر مسلماً پله ما سنگینتر خواهد بود، حقیقت این است که حجاج هزاران بنده صالح خدا را بدون جرم و گناه از پای درآورد. و دنیا را پر از ظلم، وحشت و ستمگری نمود، که تاریخ همتایی برایش ارائه ننموده است. حجاج چنان افراد برجسته و سرهای مقدسی را از تن جدا نمود که هنوز امت اسلامی از فراقشان داغدار و اشکبار است. از جمله افراد برجسته و مظلوم که حجاچ بدون هیچگونه جرم و گناهی سر آنها را از تن جدا نمود، و مظلومیت آنها بر کسی پوشیده نیست. 1) صحابی مظلوم و جلیلالقدر حضرت عبدالله بن زبیر رضی الله عنهما «نوه حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه » 2) عبدالله بن عمر رضی الله عنهما به گونه مرموزانهای و به دستور حجاج بن یوسف جام شهادت را نوشید. 3) و همچنین حبر امت حضرت سعید بن جبیر رحمه الله 4) سعید بن مسیب رحمه الله داماد حضرت ابوهریره رضی الله عنه از جمله افرادی بود که به فرمان حجاج به شهادت رسید. و همچنین باید اعتراف کرد که حجاج قهر و خشم خداوند عزوجل بود که به صورت انسانی بر مسلمانان مسلط شده بود. همچنین ابن اثیر در تاریخ خود از حسن بن علی رضی الله عنه نقل کرده است زمانی که مردم به حضرت علی رضی الله عنه خیانت کردند و ایشان را اذیت و آزار و پریشان نمودند روزی بر منبر بلند شده چنین دعا فرمودند: بار الها! من امانتداری کردم، اما مردم به من خیانت کردند. من ناصح و خیرخواه آنها بودم، در عوض آنها با من دشمن و همواره در حال ظلم و جفا کردن بر من هستند، بار الها! بر ایشان شخصی ظالم از قبیله بنی ثقیف مسلط کن، تا بر جان و مال آنها رحم نکرده و تار و مارشان کند، به گونهای که ظلم و ستمهای جاهلیت را بین آنها زنده کند، چنانکه خداوند دعای مظلومی همچون علی رضی الله عنه را مستجاب نمود و حجاج را به عنوان عذاب مسلط کرد و همه را با خاک یکسان کرد و آرامش مردم را از آنها سلب نمود. در روایات صحیح آمده است که تعداد افرادی که حجاج آنها را به ناحق به قتل رساند 000/120 نفر بودند[2] در ابتدا حضرت سعید بن جبیر رحمه الله از طرف حجاج بر سمت بسیار بزرگ و حایز اهمیتی مشغول انجام وظیفه بود و جزء معتمدین حجاج به شمار میآمد، به گونهای که حجاج مقدار 000/100 درهم را به سعید سپرده بود تا در راههای نیک و مصارف عمومی خرج کند. باری حجاج حضرت سعید رحمه الله را که برخلاف سایر قضات عرب یک فرد عجم بود قاضی شهر کوفه قرار داد، اما مردم از حجاج درخواست کردند که شخص دیگر را به جای سعید رحمه الله قاضی قرار دهد. اما از آنجایی که حجاج به پایه علمی و تقوای حضرت سعید آشنایی کامل داشت، و نمیتوانست که ایشان را از قضاوت معزول کند، و از طرفی هم نمیتوانست با پیشنهاد مردم کوفه مخالفت کند در نتیجه ابوبرده فرزند ابوموسی اشعری رضی الله عنه را قاضی شهر کوفه قرار داد و به وی سفارش کرد که هیچ کاری بدون مشوره و اجازه سعید رحمه الله انجام ندهد. حضرت سعید رحمه الله مدتی در کوفه باقی ماند، اما روز به روز ظلم و ستمهای حجاج زمین را بر او تنگ و تنگتر میکرد، و بیرحمیهای حجاج آشکارتر میشد. چنانچه حجاج در همین ایام به سرزمین «بلاور تبیل» به فرماندهی عبدالرحمن بن اشعث رحمه الله لشکرکشی کرد و نیروهای زیادی را بدانجا گسیل داشت، و تمام مخارج و مصارف آن جنگ را به عهده حضرت سعید رحمه الله سپردند، در نتیجه لشکر حجاج در این نبرد پیروز گشت و تمام منطقه در کنترل آنها درآمد. عبدالرحمن بن اشعث زمانی که نارضایتی مردم را نسبت به ظلم و ستمها و اعمال وحشیانه حجاج مشاهده کرد این فرصت را غنیمت دانسته و شروع به مخالفت، نسبت به حجاج نمود برای این منظور از تمام مردم آنجا بیعت گرفتند و این در حالی بود که در بین مردم نیز، حضرت سعید رحمه الله حضور داشت. و مردم جهت مقابله با حجاج و مقاومت در برابر زورگوییهای او با عبدالرحمن بن اشعث رحمه الله بیعت کردند. خبر مخالفت عبدالرحمن بن اشعث رحمه الله حجاج را آشفته ساخته، و او را بر آن داشت که لشکری بزرگ جهت سرکوبی آنان آماده کند خلیفه وقت عبدالملک بن مروان جنگ و مقابله با یکدیگر را در آن شرایط مناسب نمیدانست اما حجاج به نظریه و امر خلیفه توجهی نکرد، و لشکر را روانه جنگ کرد. چنانچه هر دو لشکر رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و سالها با یکدیگر جنگیدند و تعداد زیادی از طرفین در این جنگ کشته شد. و نهایتاً حجاج در این نبرد پیروز شد و عبدالرحمن بن اشعث رحمه الله فرمانده لشکر شهید شد. «والله یفعل مایرید» این نبرد در حالی بود که تعداد زیادی از طرفین و مردم بیگناه به قتل رسید و بعضی اسیر شدند و بعضیها از لشکر عبدالرحمن بن اشعث رحمه الله در جاهای امنی متواری شدند و سرزمین مکه را که در آن زمان حضرت عمربن عبدالعزیز رحمه الله استانداری آن را برعهده داشتند، مردم برای خودشان محل امنیت قرار داده و به آنجا پناه بردند. و برای مدت زمانی از اعمال وحشیانه حجاج در امان بوده، و زندگی پرامنی، تحت سایه و حکمفرمایی عمربن عبدالعزیز رحمه الله داشتند. و حضرت سعید بن جبیر رحمه الله در میان افرادی که به مکه معظمه پناه برده بودند حضور داشتند، و این امر بر حجاج خیلی سخت و غیر قابل تحمل بود، که چرا عمربن عبدالعزیز رحمه الله در مکه به مجرمین و فراریها پناه داده است؟ و این مسئله را بسیار مهم و حائز اهمیت تلقی کرده بود و آن را با خلیفه وقت در میان گذاشت، و نهایتاً حکم معزولی و برکناری عمربن عبدالعزیز را از خلیفه گرفت و او را از ولایت مکه معزول کرد و خالد (قسری) را والی مکه قرار داد. والی جدید مکه، حالات و حوادثی را که در مکه جریان داشت بررسی کرد و شانس موفقیت خود را در این دید که هیچ کاری را بدون رضایت و مشوره حجاج انجام ندهد و این فکر و رأی را سرلوحه کار خودش قرار داد، چنانچه اولین دستوری که در مکه صادر کرد این بود: که تمام عراقیها باید اسیر و بازداشت شوند، و هیچ عراقی حق اقامت و ماندن در مکه را به صورت آزاد ندارد، 2) و هیچ کسی از اهل مکه حق ندارد به عراقیها پناه بدهد و یا منزل خودش را به صورت اجاره در اختیار آنان قرار بدهد، در این زمان اوضاع مکه کاملاً حاد و بحرانی بود، چنانچه تمام مخالفین حجاج از جمله حضرت سعید رحمه الله اسیر شد و همه در اختیار حجاج قرار گرفتند، و هر یکی به نوبه خود نزد حجاج محاکمه میشد چنانچه نوبت حضرت سعید رحمه الله رسید. حال ماجرای بازجویی و پرسش و پاسخ و گفتگویی که بین سعید بن جبیر رحمه الله و حجاج درگرفت به صورت گذرا تقدیم خوانندگان و علاقمندان جهاد و مبارزه میکنیم، این مکالمه قوت و نیروی ایمانی توکل علماء سلف را نشان میدهد که چه اندازه آنها در دفاع از حق ثابتقدم و استوار بوده، و همه چیز را فدای حق و حقیقت کردند.