اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به صبر به ویژه برای کسی که در مورد جان یا مالش مورد آزمایش قرار گرفته است و فضیلت مصیبت و بیماری و تب؛

ترغیب به صبر به ویژه برای کسی که در مورد جان یا مالش مورد آزمایش قرار گرفته است و فضیلت مصیبت و بیماری و تب؛ و بیان آنچه در فضیلت کسی وارد شده که بینایی‌اش را از دست می‌دهد

4877-3394- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْعَرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «الطُّهُورُ شَطْرُ الْإِیمَانِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَأُ الْمِیزَانَ، وَسُبْحَانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلَآَنِ - أَوْ تَمْلَأُ - مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ، وَالصَّلَاةُ نُورٌ، وَالصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ، وَالصَّبْرُ ضِیَاءٌ، وَالْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَکَ أَوْ عَلَیْکَ، کُلُّ النَّاسِ یَغْدُو، فَبَائعٌ نَفْسَهُ؛ فَمُعْتِقُهَا أَوْ مُوبِقُهَا».

رواه مسلم. [مضی 4- الطهارة/7].

از ابومالک اشعری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاکیزگی نصف ایمان است و الحمد الله میزان را پر می‌کند و سبحان الله و الحمدالله بین آسمان و زمین را پر می‌کنند؛ و نماز نور و صدقه دلیل و برهان و صبر روشنایی است و قرآن حجتی به نفع تو یا به ضرر تو می‌باشد و هر انسانی که صبح می‌کند خویشتن را می‌فروشد یا آن را آزاد می‌کند و یا آن را هلاک می‌گرداند».[1]

4878-3395- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «وَمَنْ یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللَّهُ، وَمَا أُعْطِیَ أَحَدٌ عَطَاءً خَیْرًا وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ».

رواه البخاری ومسلم فی حدیث تقدم فی «المسألة»[8- الصدقات/4].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس صبر پیشه کند، خداوند به او توفیق صبر می‌دهد؛ و به هیچکس نعمتی بهتر و فراخ‌تر از صبر داده نشده است».

0-3396- (3) (صحیح) ورواه الحاکم من حدیث أبی هریرة مختصراً: «مَا رَزَقَ الله عَبْداً خَیْرًا لَهُ وَلَا أَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ». وقال: «صحیح على شرطهما».

حاکم به صورت مختصر از ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به هیچ بنده‌ای رزقی بهتر و فراخ‌تر از صبر نداده ‌است».

4879-1980- (1) (موضوع) وَعَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ لَا یُصَبْنَ إِلَّا بِعَجَبٍ: الصَّبْرُ؛ وَهُوَ أَوَّلُ الْعِبَادَةِ، وَالتَّوَاضُعُ، وَذِکْرُ اللهِ، وَقِلَّةُ الشَّیْءِ».

رواه الطبرانی والحاکم؛ کلاهما من روایة العوام بن جویریة، وقال الحاکم: «صحیح الإسناد». وتقدم فی «الصمت» [23- الأدب/20].

4880-1981- (2) (ضعیف جداً) وَرَوَى الترمذی عَنْ أَبِی ذَرٍّ الغفَاریِّ[2] س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الزَّهَادَةُ فِی الدُّنْیَا لَیْسَتْ بِتَحْرِیمِ الحَلَالِ، وَلَا إِضَاعَةِ المَالِ، وَلَکِنِ الزَّهَادَةُ فِی الدُّنْیَا؛ أَنْ لَا تَکُونَ بِمَا فِی یَدِکِ أَوْثَقَ مِنکَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ، وَأَنْ تَکُونَ فِی ثَوَابِ المُصِیبَةِ إِذَا أَنْتَ أُصِبْتَ بِهَا؛ أَرْغَبَ فِیهَا لَوْ أَنَّهَا أُبْقِیَتْ لَکَ».

قال الترمذی: «حدیث غریب».

4881-3397- (4) (صحیح موقوف) وَعَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: قَالَ عَبْدُاللهِ: «الصَّبْرُ[3] نِصْفُ الْإِیمَانِ، وَالْیَقِینُ الْإِیمَانُ کُلُّه».

رواه الطبرانی فی «الکبیر»، ورواته رواة «الصحیح»، وهو موقوف، وقد رفعه بعضهم.

و از علقمه روایت است که عبدالله گفت: «صبر نصف ایمان است و یقین تمام ایمان میباشد».

4882-1982- (3) (؟)[4] وَعَن جَعفَرِ بنِ أَبِی طَالِبٍ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «الصَّبرُ مُعَوَّلُ المسْلِمِ».

ذکره رزین العبدری، ولـم أره.

4883-3398- (5) (صحیح) وَعَنْ صُهَیْبٍ الرُّومِیُّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «عَجَبًا لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ، إِنَّ أَمْرَهُ کُلَّهُ لَهُ خَیْرٌ، وَلَیْسَ ذَلکَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ؛ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَکَرَ فَکَانَ خَیْرًا لَهُ، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَکَانَ خَیْرًا لَهُ».

رواه مسلم.

از صهیب رومی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه عجیب است حال و وضع مؤمن؛ زیرا همه کارش برای او خیر است و این امتیاز برای کسی جز مؤمن نیست؛ اگر با امر خوشایندی مواجه شود، شکرگزاری می‌کند و این برای او خیر است؛ و اگر با امر ناگوار و مصیبتی روبرو شود، در برابر آن صبر می‌کند و این برای او خیر است».

4884-1983- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ: یَا عِیسَى! إِنِّی بَاعِثٌ مِنْ بَعْدِکَ أُمَّةً إِنْ أَصَابَهُمْ مَا یُحِبُّونَ؛ حَمِدُوا اللَّهَ، وَإِنْ أَصَابَهُمْ مَا یَکْرَهُونَ؛ احْتَسَبُوا وَصَبَرُوا، وَلَا حِلْمَ وَلَا عِلْمَ، فَقَالَ: یَا رَبِّ! کَیْفَ یَکُونُ هَذَا؟ قَالَ: أُعْطِیهِمْ مِنْ حِلْمِی وَعِلْمِی».

رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرط البخاری»[5].

4885-1984- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ سَخْبَرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أُعْطِیَ فَشَکَرَ، وابْتُلِیَ فَصَبَرَ، وَظَلَمَ فَاسْتَغْفَرَ، وَظُلِمَ فَغَفَرَ». ثُمَّ سَکَتَ. فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ مَا لَهُ؟ قَالَ: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ».

رواه الطبرانی.

(سَخبرة) بفتح السین المهملة وإسکان الخاء المعجمة بعدهما باء موحدة، ویقال: إن له صحبة. والله أعلم.

4886-3399- (6) (صحیح) وَعَن کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ کَمَثَلِ الْخَامَةِ مِنَ الزَّرْعِ، تُفَیِّئُهَا[6] الرِّیحُ؛ تَصْرَعُهَا مَرَّةً، وَتَعْدِلُهَا أُخْرَى، حَتَّى تَهِیجَ، - وفی روایة: حتى یأتِیَهُ أجَلُه- وَمَثَلُ الْکَافِرِ[7] کَمَثَلِ الْأَرْزَةِ الْمُجْذِیَةِ[8] عَلَى أَصْلِهَا، لَا یُصیبُهَا شَیْءٌ حَتَّى یَکُونَ انْجِعَافُهَا مَرَّةً وَاحِدَةً».

رواه مسلم[9].

از کعب بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال مؤمن همانند گیاه تازه کشتی است که باد او را مایل کرده؛ گاهی او را خم نموده و گاهی آن را راست می‌کند؛ تا اینکه خشک شود - و در روایتی آمده: تا مرگش فرا رسد - اما مثال کافر مثال درخت صنوبری است که همیشه راست ایستاده و خم نمی‌شود و چیزی نمی‌تواند او را به حرکت در آورد تا اینکه به یکباره از جا کنده می‌شود»[10].

4887-3400- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَثَلُ المُؤْمِنِ کَمَثَلِ الزَّرْعِ لَا تَزَالُ الرِّیَاحُ تُفَیِّئُهُ، وَلَا یَزَالُ المُؤْمِنُ یُصِیبُهُ بَلَاءٌ، وَمَثَلُ المُنَافِقِ کَمَثَلِ شَجَرَةِ الأَرْزِ؛ لَا تَهْتَزُّ حَتَّى تُسْتَحْصَدَ».

رواه مسلم[11]، والترمذی - واللفظ له -، وقال: «حدیث حسن صحیح».

(الأرزُ) بفتح الهمزة وتُضم[12] وإسکان الراء بعدهما زای: عبارت است از  درخت صنوبر. و گفته شده: درخت نر صنوبر؛ و گفته شده: درخت عرعر [سرو کوهستانى از رسته صنوبرها که از میوه آن بوى خوش استخراج مى شود] می‌باشد. و دیدگاه اول مشهورتر است.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال مؤمن همانند کِشت و زرعی است که پیوسته و مدام باد او را به حرکت در می‌آورد؛ و مؤمن پیوسته دچار بلا و مصیبت می‌گردد و مثال منافق درخت صنوبر است که باد نمی‌تواند آن را به حرکت در آورد تا اینکه از جا کنده شود».

4888-3401- (8) (حسن) وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج: «مَا ابْتَلَى اللَّهُ عَبْدًا بِبَلَاءٍ وَهُوَ عَلَى طَرِیقَةٍ یَکْرَهُهَا؛ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْبَلَاءَ کَفَّارَةً وَطَهُورًا مَا لَمْ یُنْزِلْ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْبَلَاءِ بِغَیْرِ اللَّهِ، أَوْ یَدْعُو غَیْرَ اللَّهِ فِی کَشْفِهِ».

رواه ابن أبی الدنیا فی «کتاب المرض والکفارات». وأم عبدالله ابنة أبی ذئاب لا أعرفها.

از ام سلمه ل روایت است: از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «خداوند هیچ بنده‌ای را دچار بلا و مصیبتی ناخوشایند نزد وی نمی‌کند مگر اینکه آن مصیبت را سبب کفاره و پاک شدن او قرار می‌دهد تا زمانی که شکایت آن مصیبت را نزد غیر الله نبرده و یا برای برطرف شدن آن جز الله  را به فریاد بخواند»[13].

4889-3402- (9) (صحیح) وَعَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِیهِ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ النَّاسِ أَشَدُّ بَلَاءً؟ قَالَ: «الْأَنْبِیَاءُ! ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ، یُبْتَلَى الْعَبْدُ عَلَى حَسَبِ دِینِهِ، فَإِنْ کَانَ فِی دِینِهِ صُلْبًا اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ، وَإِنْ کَانَ فِی دِینِهِ رِقَّةٌ ابْتَلاهُ الله عَلَى حَسَبِ دِینِهِ، فَمَا یَبْرَحُ الْبَلَاءُ بِالْعَبْدِ حَتَّى یَمْشِیَ عَلَى الْأَرْضِ وَمَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَةٌ».

رواه ابن ماجه وابن أبی الدنیا، والترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح».

از مصعب بن سعد از پدرش س روایت است که می‌گوید: گفتم: ای رسول الله ج، کدام گروه از مردم بیشتر مورد آزمایش قرار می‌گیرند؟ فرمود: «پیامبران؛ سپس کسانی که به لحاظ ایمان به آنها نزدیک‌ترند. هر بنده‌ای بر حسب دینش مورد ابتلا و آزمایش قرار می‌گیرد. پس هر‌کس در دینش محکم‌تر و استوارتر باشد مصیبتش بیشتر و شدیدتر خواهد بود و اگر در دینش نرمش نشان دهد، خداوند به اندازه‌ی دینش او را مورد آزمایش قرار می‌دهد. و بلا و مصیبت همواره همراه بنده است تا اینکه برروی زمین را می‌رود درحالی‌که بار هیچ گناهی بر دوشش نمی‌باشد».

ولابن حبان فی «صحیحه» من روایة الْعَلَاءِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَیُّ النَّاسِ أَشَدُّ بَلَاءً؟ قَالَ: «الْأَنْبِیَاءُ، ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ، یُبْتَلَى النَّاسُ عَلَى قَدْرِ دِینِهِمْ، فَمَنْ ثَخُنَ دِینُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ، وَمَنْ ضَعُفَ دِینُهُ ضَعُفَ بَلَاؤُهُ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لِیُصِیبُهُ الْبَلَاءُ حَتَّى یَمْشِیَ فِی النَّاسِ مَا عَلَیْهِ خَطِیئَةٌ».

از علاء بن مسیب از پدرش از سعد روایت است که: از رسول الله ج سؤال شد: ای کدام گروه از مردم بیشتر مورد آزمایش قرار می‌گیرند؟ فرمود: «پیامبران؛ سپس کسانی که به لحاظ ایمان به آنها نزدیک‌ترند؛ مردم به اندازه‌ی دین‌شان مورد ابتلا و آزمایش قرار می‌گیرند. پس هر‌کس بر دینش استوارتر باشد مصیبتش بیشتر و شدیدتر خواهد بود؛ و هرکس دینش ضعیف‌تر باشد، مصیبتش ضعیف‌تر خواهد بود. و مومن همواره دچار مصیبت می‌گردد تا جایی که درحالی بر روی زمین راه می‌رود که گناهی بر دوشش نمی‌باشد».

4890-3403- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج وَهُوَ مَوْعُوکٌ عَلَیْهِ قَطِیفَةٌ، فَوَضَعَ یَدَهُ فَوْقَ الْقَطِیفَةِ، فَقَالَ: مَا أَشَدَّ حُمَّاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِنَّا کَذَلِکَ یُشَدَّدُ عَلَیْنَا الْبَلَاءُ، وَیُضَاعَفُ لَنَا الْأَجْرُ». ثُمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً؟ قَالَ: «الْأَنْبِیَاءُ». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «الْعُلَمَاءُ». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «الصَّالِحُونَ، وَکَانَ أَحَدُهُمْ یُبْتَلَى بِالْقَملِ حَتَّى یَقتُلَهُ، وَیُبْتَلَى أَحَدُهُمْ بِالْفَقْرِ حَتَّى مَا یَجِدَ إِلَّا الْعَبَاءَةَ یَلْبَسُهَا، وَلَأَحَدُهُمْ کَانَ أَشَدَّ فَرَحًا بِالْبَلَاءِ مِنْ أَحَدِکُمْ بِالْعَطَاءِ».

رواه ابن ماجه، وابن أبی الدنیا فی «کتاب المرض والکفارات»، والحاکم - واللفظ له-، وقال: «صحیح على شرط مسلم». وله شواهد کثیرة.

از ابوسعید س روایت است که وی درحالی نزد رسول الله ج رفت که ایشان تب داشتند و پارچه‌ای بر او انداخته شده بود. پس دستش را روی پارچه قرار داد و گفت: ای رسول الله ج، تب شما خیلی شدید است. رسول الله ج فرمود: «اینچنین برای ما مصبیت‌ها شدت می‌یابد و اجر و پاداش ما دو برابر می‌باشد». سپس گفت: ای رسول الله ج، کدامین گروه از مردم مصیبتش بیشتر است؟ فرمود: «پیامبران». وی گفت: سپس چه کسانی؟ فرمود: «علما». گفت: سپس چه کسانی؟ فرمود: «صالحین؛ یکی از آنها با شپش مورد آزمایش قرار می‌گیرد تا اینکه او را می‌کشد و یکی از آنها با فقر آزمایش شده تا جایی که چیزی نمی‌یابد جز عبایی که با آن خود را بپوشاند و یکی از آنها چنان از بلا چنان خوشحال می‌شود که شما از گرفتن هدیه و عطا خوشحال می‌شوید».

4891-3404- (11) (حسن) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَوَدُّ أَهْلُ العَافِیَةِ یَوْمَ القِیَامَةِ، حِینَ یُعْطَى أَهْلُ البَلَاءِ الثَّوَابَ؛ لَوْ أَنَّ جُلُودَهُمْ کَانَتْ قُرِضَتْ بِالمَقَارِیضِ».

رواه الترمذی وابن أبی الدنیا من روایة عبدالرحمن بن مغراء، وبقیة رواته ثقات. وقال الترمذی: «حدیث غریب»[14].

از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اهل عافیت [در دنیا] در روز قیامت وقتی مصیبت‌دیدگان [در دنیا] را می‌بینند که به آنان پاداش [زیادی] داده می‌شود، آرزو می‌کنند ای کاش [در دنیا چنان دچار مصیبت می‌شدند که] پوست‌شان قیچی می‌شد».

4892-1985- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یُؤْتَى بِالشَّهِیدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُوقَفُ لِلْحِسَابِ، ثُمَّ یُؤْتَى بِالْمُتَصَدِّقِ فَیُنْصَبُ لِلْحِسَابِ، ثُمَّ یُؤْتَى بِأَهْلِ الْبَلَاءِ فَلَا یُنْصَبُ لَهُمْ مِیزَانٌ، وَلَا یُنْصَبُ لَهُمْ دِیوَانٌ، فَیُصَبُّ عَلَیْهِمُ الْأَجْرُ صَبًّا، حَتَّى إِنَّ أَهْلَ الْعَافِیَةِ لَیَتَمَنَّوْنَ فِی الْمَوْقِفِ؛ أَنَّ أَجْسَادَهُمْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِیضِ مِنْ حُسْنِ ثَوَابِ اللهِ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر» من روایة مُجاعة بن الزبیر، وقد وُثِّق[15].

4893-1986- (7) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْدًا أَو أَرَادَ أَنْ یُصَافِیَهُ؛ صَبَّ عَلَیْهِ الْبَلَاءَ صَبًّا، وَثَجَّهُ عَلَیْهِ ثَجًّا، فَإِذَا دَعَا الْعَبْدُ قَالَ: یَا رَبَّاهُ! قَالَ اللَّهُ: لَبَّیْکَ عَبْدِی، لَا تَسْأَلُنِی شَیْئًا إِلَّا أَعْطَیْتُکَ، إِمَّا أَنْ أُعَجِّلَهُ لَکَ، وَإِمَّا أَنْ أَدَّخِرَهُ لَکَ».

رواه ابن أبی الدنیا.

4894-3405- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛  أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ یُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُصِبْ مِنْهُ».

رواه مالک والبخاری.

(یصب منه) یعنی: مصیبتی را متوجه وی می‌کند و او را گرفتار بلایی می‌کند.

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خداوند نسبت به او ارده‌ی خیری داشته باشد، او را گرفتار مصیبتی می‌سازد».

4895-3406- (13) (صحیح) وَعَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْمًا ابْتَلَاهُمْ، فَمَنْ صَبَرَ فَلَهُ الصَّبْرُ، وَمَنْ جَزِعَ فَلَهُ الْجَزَعُ».

رواه أحمد، ورواته ثقات، ومحمود بن لبید رأى النبی ج، واختلف فی سماعه منه.

و از محمود بن لبید روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه خداوند قومی را دوست بدارد آنها را آزمایش می‌کند؛ پس کسی که صبر نماید، برای او اجر و پاداش صبر می‌باشد و کسی که بی‌تابی کند برای او گناه بی‌تابی کردن خواهد بود».

4896-3407- (14) (حسن) وَعَن أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ عِظَمَ الجَزَاءِ مَعَ عِظَمِ البَلَاءِ، وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالی إِذَا أَحَبَّ قَوْمًا ابْتَلَاهُمْ، فَمَنْ رَضِیَ فَلَهُ الرِّضَا، وَمَنْ سَخِطَ فَلَهُ السُّخْطُ».

رواه ابن ماجه والترمذی وقال: «حدیث حسن غریب».

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا پاداش بزرگ در برابر آزمایش و مصیبت بزرگ می‌باشد و هرگاه خداوند قومی را دوست بدارد آنها را آزمایش می‌کند؛ پس هرکس [به مشیت الهی] راضی باشد برای او پاداش رضایتش و رضایت الهی می‌باشد و هرکس [از تقدیر الهی] ناخشنود گردد، برای او خشم و عذاب دردماک الهی خواهد بود».

4897-3408- (15) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الرَّجُلَ لِیَکُونُ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ الْمَنْزِلَةُ، فَمَا یَبْلُغُهَا بِعَمَلٍ، فَمَا یَزَالُ یَبْتَلِیهِ بِمَا یَکْرَهُ حَتَّى یُبَلِّغَهُ إِیَّاهَا».

رواه أبو یعلى، وابن حبان فی «صحیحه» من طریقه، وغیرهما.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای شخصی نزد خداوند جایگاه خاصی می‌باشد، لیکن با اعمالش به آن جایگاه نمی‌رسد؛ پس پیوسته خداوند متعال او را به امور ناخوشایند مبتلا می‌کند تا او را به آن مقام و جایگاه برساند».

4898-1987- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ بُرَیْدَةَ الْأَسْلَمِیَّ س قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَا أَصَابَ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ نَکْبَةٌ فَمَا فَوْقَهَا - حَتَّى ذَکَرَ الشَّوْکَةَ - إِلَّا لِإِحْدَى خَصْلَتَیْنِ: إِلَّا لِیَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الذُّنُوبِ ذَنْبًا لَمْ یَکُنْ لِیَغْفِرَهُ لَهُ إِلَّا بِمِثْلِ ذَلِکَ، أَوْ یَبْلُغَ بِهِ مِنَ الْکَرَامَةِ کَرَامَةً لَمْ یَکُنْ لِیَبْلُغَهَا إِلَّا بِمِثْلِ ذَلِکَ».

رواه ابن أبی الدنیا.

4899-3409- (16) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ - وَکَانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ ج - قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَبَقَتْ لَهُ مِنَ اللهِ مَنْزِلَةٌ لَمْ یَبْلُغْهَا بِعَمَلٍ؛ ابْتَلَاهُ اللهُ فِی جَسَدِهِ أَوْ مَالِهِ أَوْ فِی وَلَدِهِ، ثُمَّ صَبَرَ عَلَى ذَلِکَ حَتَّى یُبْلِغَهُ الْمَنْزِلَةَ الَّتِی سَبَقَتْ لَهُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ».

رواه أحمد وأبو داود وأبو یعلى، والطبرانی فی «الکبیر» و«الأوسط»، ومحمد بن خالد لم یرو عنه غیر أبی المُلَیحِ الرقِّی، ولم یرو عن خالد إلا ابنه محمد. والله أعلم.

محمد بن خالد از پدرش از جدش - که صحابه‌ی رسول الله ج است - روایت می‌کند: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند بنده‌ای را که نزدش جایگاه خاصی برای او در نظر گرفته شده و به وسیله‌ی عمل به آن جایگاه نمی‌رسد، در مورد جسم یا ثروت یا فرزندش آزمایش می‌کند؛ پس آن بنده صبر می‌کند تا خداوند او را به جایگاهی که پیش‌تر برایش در نظر گرفته شده برساند».

4900-1988- (9) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لیَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ: انْطَلِقُوا إِلَى عَبْدِی فَصُبُّوا عَلَیْهِ الْبَلَاءَ صَبًّا، فَیَحْمَدُ اللهَ، فَیَرْجِعُونَ فَیَقُولُونَ: یَا رَبَّنَا! صَبَبْنَا عَلَیْهِ الْبَلَاءَ صَبًّا کَمَا أَمَرْتَنَا، فَیَقُولُ: ارْجِعُوا فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ».

رواه الطبرانی فی «الکبیر».

4901-1989- (10) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ فِیهِ أَیضاً عَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُول الله ج: «إِنَّ اللهَ لَیُجَرِّبُ أَحَدَکُمْ بِالْبَلَاءِ، کَمَا یُجَرِّبُ أَحَدُکُمْ ذَهَبَهُ بِالنَّارِ، فَمِنْهُ مَا یَخْرُجُ کَالذَّهَبِ الْإِبْرِیزِ؛ فَذَاکَ الَّذِی حَمَاهُ اللهُ مِنَ الشُّبُهَاتِ، وَمِنْهُ مَا یَخْرُجُ دُونَ ذَلِکَ، فَذَلِکَ الَّذِی یَشُکُّ بَعْضَ الشَّکِّ، وَمِنْهُ مَا یَخْرُجُ کَالذَّهَبِ الْأَسْوَدِ؛ فَذَاکَ الَّذِی افْتُتِنَ».

4902-1990- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْمُصِیبَةُ تُبَیِّضُ وَجْهَ صَاحِبِهَا یَوْمَ تَسْوَدُّ الْوُجُوهُ».

رواه الطبرانی فی «الأوسط».

4903-3410- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا یُصِیبُ المُؤمِنَ مِنْ نَصَبٍ وَلاَ وَصَبٍ، وَلاَ هَمٍّ وَلاَ حَزَنٍ، وَلاَ أَذًى وَلاَ غَمٍّ، حَتَّى الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا؛ إِلَّا کَفَّرَ اللَّهُ بِهَا مِنْ خَطَایَاهُ».

رواه البخاری.

از ابوسعید و ابوهریره ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مومن دچار خستگی و بیماری و غم و اندوه و نگرانی و اذیت و آزار نمی‌شود و حتی خاری به پایش فرو نمی‌رود مگر اینکه خداوند در برابر آن از گناهانش می‌بخشد».

(صحیح) ومسلم، ولفظه: «مَا یُصِیبُ الْمُؤْمِنَ مِنْ وَصَبٍ وَلَا نَصَبٍ، وَلَا سَقَمٍ، وَلَا حَزَنٍ، حَتَّى الْهَمِّ یُهَمُّهُ؛ إِلَّا کُفِّرَ بِهِ مِنْ سَیِّئَاتِهِ».

و در روایت مسلم آمده‌ است: «مومن گرفتار بیماری و خستگی و اندوه و حتی نگرانی که او را به خود مشغول سازد، نمی‌شود مگر اینکه خداوند به خاطر آن از گناهانش می‌بخشد».

0-3411- (18) (صحیح) ورواه ابن أبی الدنیا من حدیث أبی هریرة وحده. وفی روایةٍ له: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُشَاکُ بِشَوْکَةٍ فِی الدُّنْیَا یَحْتَسِبُهَا؛ إِلَّا قُصَّ بِهَا مِنْ خَطَایَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

(النَّصَب): خستگس. (الوصب): بیماری.

و در روایتی آمده است: «مؤمنی نیست که در دنیا خاری به بدنش فرو رود و جهت رضای خدا صبر کند مگر اینکه خداوند در روز قیامت به خاطر آن از گناهانش می‌کاهد».

4904-3412- (19) (حسن صحیح) وَعَن أَبِی بُردَةَ س قَالَ: کنتُ عند معاوَیةَ، وطبیبٌ یعالِجُ قُرْحةً فی ظَهْرِه، وهو یَتَضوَّرُ[16]، فقلْتُ له: لوْ بعضُ شبابِنا فعلَ هذا لَعِبْنا ذلک علیهِ! فقال: ما یَسُرُّنی أنِّی لا أجِدُه، سمِعْتُ رسولَ الله ج یقول: «مَا مِنْ مُسْلمٍ یُصیبُه أذَىً مِنْ جَسَدِه؛ إلا کانَ کَفَّارةً لِخَطایاهُ».

رواه ابن أبی الدنیا.

از ابوبرده س روایت است که می‌گوید: نزد معاویه س بودم که طبیبی زخم چرکی کمرش را معالجه می‌کرد. معاویه از آن احساس درد می‌کرد و به خود می‌پیچید. پس به او گفتم: اگر بعضی از جوانان ما چنین می‌کردند او را مسخره می‌کردیم. معاویه گفت: اگر دردم نمی‌گرفت خوشحال نمی‌شدم، زیرا از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمود: «مسلمانی نیست که به او مصیبتی در بدنش برسد مگر اینکه کفاره‌ی گناهانش می‌شود».

(حسن صحیح) وروى المرفوع منه أحمد بإسناد رواته محتج بهم فی «الصحیح»؛ إلا أنه قال: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَا مِنْ شَیْءٍ یُصِیبُ الْمُؤْمِنَ فِی جَسَدِهِ یُؤْذِیهِ؛ إِلَّا کَفَّرَ الله بهِ عَنْهُ مِنْ سَیِّئَاتِهِ».

ورواه الطبرانی، والحاکم وقال: «صحیح على شرطهما».

و در روایت احمد آمده که از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «چیزی که سبب آزار و اذیت مؤمن باشد متوجه وی نمی‌گردد مگر اینکه خداوند متعال به سبب آن از گناهانش می‌بخشد».

4905-3413- (20) (صحیح) وَعَن عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ مُصِیبَةٍ تُصِیبُ المُسْلِمَ؛ إِلَّا کَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ بِهَا، حَتَّى الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا».

رواه البخاری ومسلم.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مصیبتی نیست که به مسلمان برسد مگر اینکه خداوند به وسیله آن گناهانش را می‌بخشد حتی خاری که به بدنش فرو می‌رود».

(صحیح) وفی روایة لمسلم: «لَا یُصِیبُ الْمُؤْمِنَ شَوْکَةٌ فَمَا فَوْقَهَا؛ إِلَّا قَصَّ[17] اللَّهُ بِهَا مِن خَطِیئَتِه».

و در روایت مسلم آمده که: «به هیچ مؤمنی آزاری چون خار یا کمتر از آن نمی‌رسد مگر اینکه خداوند متعال به سبب آن  از گناهش می‌کاهد».

(صحیح) وفی أخرى: «إِلَّا رَفَعَهُ اللَّهُ بِهَا دَرَجَةً، وَحَطَّ عَنْهُ بِهَا خَطِیئَةً».

و در روایتی آمده است: «مگر اینکه خداوند متعال در برابر آن یک درجه به درجات او افزوده و یک گناه از او پاک می‌کند».

(صحیح) وفی أخرى له: قال: دَخَلَ شَبَابٌ مِنْ قُرَیْشٍ عَلَى عَائِشَةَ وَهِیَ بِمِنًى وَهُمْ یَضْحَکُونَ، فَقَالَتْ: مَا یُضْحِکُکُمْ؟ قَالُوا: فُلَانٌ خَرَّ عَلَى طُنُبِ فُسْطَاطٍ، فَکَادَتْ عُنُقُهُ أَوْ عَیْنُهُ أَنْ تَذْهَبَ! فَقَالَتْ: لَا تَضْحَکُوا، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُشَاکُ شَوْکَةً فَمَا فَوْقَهَا؛ إِلَّا کُتِبَتْ لَهُ بِهَا دَرَجَةٌ، وَمُحِیَتْ عَنْهُ بِهَا خَطِیئَةٌ».

و در روایتی از مسلم آمده‌ است: جوانانی از قریش درحالی‌که می‌خندیدند در منی نزد عایشه ل آمدند. عایشه ل گفت: چه چیزی سبب خنده‌ی شما شده است؟ گفتند: فلانی بر طناب خیمه افتاد که نزدیک بود گردنش خورد و یا چشمش کور شود. عایشه ل گفت: نخندید، من از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که مورد اذیت و آزار خاری یا چیزی کمتر از آن قرار گیرد مگر اینکه در برابر آن درجه‌ای برای او نوشته می‌شود و گناهی از او پاک می‌گردد».

4906-3414- (21) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا یَزَالُ البَلَاءُ بِالمُؤْمِنِ وَالمُؤْمِنَةِ فِی نَفْسِهِ وَوَلَدِهِ وَمَالِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ تَعَالی وَمَا عَلَیْهِ خَطِیئَةٌ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح». والحاکم وقال: «صحیح على شرط مسلم».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همواره مردو زن مومن در مورد جان و فرزند و مالش در معرض بلا و آزمایش خواهد بود تا اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که گناهی بر دوشش نباشد».

4907-1991- (12) (موضوع) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أُصِیبَ بِمُصِیبَةٍ بِمَالِهِ أَوْ فِی نَفْسِهِ فَکَتَمَهَا وَلَمْ یَشْکُهَا إِلَى النَّاسِ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یَغْفِرَ لَهُ».

رواه الطبرانی، ولا بأس بإسناده[18].

4908-1992- (13) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: أَتَى رَسُولُ اللَّهِ ج شَجَرَةً، فَهَزَّهَا حَتَّى تَسَاقَطَ وَرَقُهَا مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَتَسَاقَطَ. ثُمَّ قَالَ: « لَلْمُصِیبَاتُ وَالْأَوْجَاعُ أَسْرَعُ فِی ذُنُوبِ ابْنِ آدَمَ مِنِّی فِی هَذِهِ الشَّجَرَةِ».

رواه ابن أبی الدنیا وأبو یعلى.

4909-1993- (14) (ضعیف جداً) رُوِیَ عَنْ بَشیرِ[19] بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: عَادَ رَسُولُ اللَّهِ ج رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ، فَأَکَبَّ عَلَیْهِ فَسَأَلَهُ؟ فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! مَا غَمَضْتُ مُنْذُ سَبْعٍ، وَلَا أَحَدٌ یَحْضُرُنِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَی أُخَیَّ! اصْبِرْ، أَی أُخَیَّ! اصْبِرْ؛ تَخْرُجْ مِنْ ذُنُوبِکَ کَمَا دَخَلْتَ فِیهَا». قَالَ: وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «سَاعَاتُ الْأَمْرَاضِ یُذْهبْنَ سَاعَاتِ الْخَطَایَا».

رواه ابن أبی الدنیا.

4910-3415- (22) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ شَیْءٍ یُصِیبُ المُؤْمِنَ مِنْ نَصَبٍ وَلَا حَزَنٍ وَلَا وَصَبٍ؛ حَتَّى الهَمُّ یَهُمُّهُ؛ إِلَّا یُکَفِّرُ اللَّهُ عَنْهُ بِهِ [مِن] سَیِّئَاتِهِ».

رواه ابن أبی الدنیا، والترمذی وقال: «حدیث حسن»[20].

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مؤمن دچار هیچ خستگی و ناراحتی و بیماری و حتی نگرانی که او را به خود مشغول دارد، نمی‌شود مگر اینکه خداوند متعال آن را سبب کفاره‌ی برخی از گناهانش قرار می‌دهد».

4911-3416- (23) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «وَصَبُ الْمُؤْمِنِ کَفّرَةٌ َالِخَطَایَاهُ».

رواه ابن أبی الدنیا، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «بیماری‌های مؤمن کفاره گناهانش می‌باشد».

4912-1994- (15) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا کَثُرَتْ ذُنُوبُ الْعَبْدِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ مَا یُکَفِّرُهَا؛ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِالْحُزْنِ لِیُکَفِّرَهَا عَنْهُ».

رواه أحمد ورواته ثقات؛ إلا لیث بن أبی سُلَیم.

4913-3417- (24) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ أَیضاً ل؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا اشْتَکَى الْمُؤْمِنُ؛ أَخْلَصَهُ اللَّهُ مِنَ الذُّنُوبِ کَمَا یُخَلِّصُ الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِیدِ».

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی -واللفظ له-، وابن حبان فی «صحیحه».

و همچنین از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «زمانی که مؤمنی بیمار می‌گردد خداوند متعال او را چنان از گناهان پاک می‌نماید که کوره‌ی آهنگری، ناخالصی آهن را می‌زداید».

4914-3418- (25) (صحیح) وَعَن عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ قَالَ: قَالَ لِی ابْنُ عَبَّاسٍ: أَلَا أُرِیکَ امْرَأَةً مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟ قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: هَذِهِ الْمَرْأَةُ السَّوْدَاءُ، أَتَتِ النَّبِیَّ ج فَقَالَتْ: إِنِّی أُصْرَعُ، وَإِنِّی أَتَکَشَّفُ، فَادْعُ اللهَ لِی. قَالَ: «إِنْ شِئْتِ صَبَرْتِ وَلَکِ الْجَنَّةُ، وَإِنْ شِئْتِ دَعَوْتُ اللهَ أَنْ یُعَافِیَکِ». فَقَالَتْ: أَصْبِرُ. فَقَالَتْ: إِنِّی أَتَکَشَّفُ، فَادْعُ اللهَ لِی أَنْ لَا أَتَکَشَّفَ، فَدَعَا لَهَا.

رواه البخاری ومسلم[21] .

از عطاء بن ابی رباح س روایت است که ابن عباس ب به من گفت: آیا زنی از اهل بهشت را به تو نشان ندهم؟ گفتم: بله؛ گفت: این زن سیاه[22] به حضور رسول الله ج آمده و گفت: من به بیماری صرع مبتلا هستم وقتی بی‌هوش می‌شوم، برهنه می‌گردم. پس برایم نزد خدا دعا کن. رسول الله ج فرمودند: «اگر صبر کنی برای تو در عوض آن بهشت است؛ و اگر بخواهی از خداوند می‌خواهم تو را شفا بخشد». آن زن گفت: صبر می‌کنم؛ و همچنین گفت: برهنه می‌گردم؛ پس نزد خداوند دعا کن برهنه نشوم؛ پس رسول الله ج برای برهنه نشدنش دعا نمود.

4915-3419- (26) (حسن صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: جاءَتِ امْرأةٌ بِها لَمَمٌ[23] إلى رَسولِ الله ج فقالَتْ: یا رسول الله! ادْعُ الله لی. فقال: «إنْ شِئْتِ دَعَوْتُ الله فشَفاکِ، وإنْ شِئْتِ صَبَرْتِ ولا حسابَ علیْکِ». قَالَت: بَل أصْبِرُ ولا حسابَ عَلیَّ.

رواه البزار وابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است که می‌گوید: زنی که نوعی جنون داشت نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله، برایم دعا کن؛ رسول الله ج فرمود: «اگر بخواهی برایت دعا می‌کنم که خداوند تو را شفا دهد و اگر می‌خواهی صبر کن که در عوض آن بر تو حسابی نخواهد بود». آن زن گفت: بلکه صبر می‌کنم تا حسابی بر من نباشد».

4916-1995- (16) (ضعیف) وَعَن معاذِ بنِ عبدالله بن خُبیبٍ [عن أبیه] عن رسول الله ج؛ أنَّه قال لأصحابه: «أتُحِبُّون أنْ لا تمرَضوا؟». قَالوا: والله إنّا لَنُحِبُّ العافِیَةَ، فقال رسول الله ج: «وما خیرُ أحدِکُمْ أنْ لا یذْکُرَهُ الله».

رواه ابن أبی الدنیا، وفی إسناده إسحاق بن محمد الفَرْوی[24].

 4917-1996- (17) (ضعیف) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا ضَرَبَ عَلَى مُؤْمِنٍ عِرْقٌ قَطُّ؛ إِلَّا حَطَّ اللَّهُ بِهِ عَنْهُ خَطِیئَةً، وَکَتَبَ لَهُ حَسَنَةً، وَرَفَعَ لَهُ دَرَجَةً».

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی «الأوسط» بإسناد حسن -واللفظ له-، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[25].

4918-3420- (27) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا مَرِضَ العَبْدُ أَوْ سَافَرَ؛ کُتِبَ لَهُ مِثْلُ مَا کَانَ یَعْمَلُ مُقِیمًا صَحِیحًا».

رواه البخاری وأبو داود[26].

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامی که بنده‌ای بیمار شده یا به مسافرت می‌رود، همانند اعمالی که به هنگام سلامتی و در حال اقامت انجام می‌داد، برای او نوشته می‌شود».

4919-3421- (28) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ یُصَابُ بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِهِ؛ إِلَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ یَحْفَظُونَهُ؛ قَالَ: اکْتُبُوا لِعَبْدِی فِی کُلِّ یَوْمٍ وَلَیْلَةٍ مَا کَانَ یَعْمَلُ مِنَ خَیْرٍ، مَا کَانَ فِی وَثَاقِی».

رواه أحمد - واللفظ له - والحاکم وقال: «صحیح على شرطهما».

از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی نیست که دچار مصیبت و بیماری جسمی شود، مگر اینکه خداوند ﻷ به فرشتگانی که از او حفاظت می‌کنند دستور می‌دهد: تا زمانی که بنده‌ام بیمار است، در هر شبانه‌روز هر عمل خیری که پیش‌تر انجام می‌داده برای او بنویسید مادامی که بر عهد و پیمان من است».

 (صحیح) وفی روایة لأحمد: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کَانَ عَلَى طَرِیقَةٍ حَسَنَةٍ مِنَ الْعِبَادَةِ، ثُمَّ مَرِضَ، قِیلَ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ: اکْتُبْ لَهُ مِثْلَ عَمَلِهِ إِذَا کَانَ طَلِیقًا حَتَّى أُطْلِقَهُ، أَوْ أَکْفِتَهُ إِلَیَّ».

وإسناده حسن.

قوله (أکفِتَهُ إلیَّ) بکاف ثم فاء ثم تاء مثناة فوق؛ یعنی: او را نزد خود بخوانم و جانش را بگیرم.

و در روایت احمد آمده که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه بنده‌ بر راه و روش نیکویی در عبادت باشد، سپس بیمار شود، به فرشته‌ی همراه او گفته می‌شود: بنویس برای او مانند عملی که هنگام سلامتی انجام می‌داد تا اینکه او را دوباره سالم گردانم، یا اینکه او را نزد خود بخوانم و جانش را بگیرم».

4921-1997- (18) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَمْرَضُ مَرَضًا؛ إِلَّا أَمَرَ اللَّهُ حَافِظَهُ أَنَّ: مَا عَمِلَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَلَا یَکْتُبُهَا، وَمَا عَمِلَ مِنْ حَسَنَةٍ أَنْ یَکْتُبَهَا عَشْرَ حَسَنَاتٍ، وَأَنْ یَکْتُبَ لَهُ مِنَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ کَمَا کَانَ یَعْمَلُ وَهُوَ صَحِیحٌ، وَإِنْ لَمْ یَعْمَلْ».

رواه أبو یعلى وابن أبی الدنیا.

4922-1998- (19) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَجَبٌ لِلْمُؤْمِنِ وجَزَعِهِ مِنَ السَّقَمِ! وَلَوْ یَعْلَمُ مَا لَهُ مِنَ السَّقَمِ؛ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ سَقِیمًا الدَّهْرَ». ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَضَحِکَ. فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مِمَّ رَفَعْتَ رَأْسَکَ إِلَى السَّمَاءِ فَضَحِکْتَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عَجِبْتُ مِنْ مَلَکَیْنِ کَانَا یَلْتَمِسَانِ عَبْدًا فِی مُصَلًّى کَانَ یُصَلِّی فِیهِ، وَلَمْ یَجِدَاهُ، فَرَجَعَا فَقَالَا: یَا رَبَّنَا! عَبْدُکَ فُلَانٌ کُنَّا نَکْتُبُ لَهُ فِی یَوْمِهِ وَلَیْلَتِهِ عَمَلَهُ الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ، فَوَجَدْنَاهُ حَبَسْتَهُ فِی حِبَالِکَ. قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: اکْتُبُوا لِعَبْدِی عَمَلَهُ الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ فِی یَوْمِهِ وَلَیْلَتِهِ، وَلَا تَنْقُصُوا مِنْهُ شَیْئًا، وَعَلَیَّ أَجْرُه مَا حَبَسْتُهُ، وَلَهُ أَجْرُ مَا کَانَ یَعْمَلُ».

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی «الأوسط»، والبزار باختصار.

4923-3423- (30) (حسن) وَعَنْ أَبِی الْأَشْعَثِ الصَّنْعَانِیِّ؛ أَنَّهُ رَاحَ إِلَى مَسْجِدِ دِمَشْقَ وَهَجَّرَ الرواحَ، فَلَقِیَ شَدَّادَ بْنَ أَوْسٍ وَالصُّنَابِحِیُّ مَعَهُ، فَقُلْتُ: أَیْنَ تُرِیدَانِ یَرْحَمُکُمَا اللَّهُ تَعَالی؟ فَقَالَا: نُرِیدُ ههُنَا، إِلَى أَخٍ لَنَا مِن مُضَرَ نَعُودُهُ، فَانْطَلَقْتُ مَعَهُمَا حَتَّى دَخَلَا عَلَى ذَلِکَ الرَّجُلِ، فَقَالَا لَهُ: کَیْفَ أَصْبَحْتَ؟ فَقَالَ: أَصْبَحْتُ بِنِعْمَةٍ، فَقَالَ شَدَّادُ: أَبْشِرْ بِکَفَّارَاتِ السَّیِّئَاتِ وَحَطِّ الْخَطَایَا، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: [إِنِّی][27] إِذَا ابْتَلَیْتُ عَبْدًا مِنْ عِبَادِی مُؤْمِنًا فَحَمِدَنِی عَلَى مَا ابْتَلَیْتُهُ، [فَإِنَّهُ یَقُومُ مِنْ مَضْجَعِهِ ذَلِکَ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ مِنَ الْخَطَایَا، وَیَقُولُ الرَّبُّ عَزَّ وَجَلَّ [للحَفَظة]: أَنَا قَیَّدْتُ عَبْدِی [هذا] وَابْتَلَیْتُهُ][28]، فَأَجْرُوا لَهُ کَمَا کُنْتُمْ تُجْرُونَ لَهُ وَهُوَ صَحِیحٌ».

رواه أحمد من طریق إسمـاعیل بن عیاش عن راشد الصنعانی[29] والطبرانی فی «الکبیر» و«الأوسط»، وله شواهد کثیرة.

اشعس صنعانی میگوید: صبح زود به سوی مسجد دمشق حرکت کردم. در راه شداد بن اوس را ملاقات کردم که صنابحی همراه او بود. گفتم: خداوند شما را مورد رحمتش قرار دهد کجا میروید؟ گفتند: قصد عیادت برادری بیمار از مضر داریم. به همراه آنها حرکت کردم تا به منزل آن بیمار رسیدیم. به او گفتند: چگونه شب را صبح نمودی؟ گفت: به فضل و نعمت خدا شب را به خوبی به صبح رساندم. شداد گفت: تو را به کفاره گناهان و پاک شدن خطاها بشارت باد؛ از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال میفرمایند: هنگامی که بندهای از بندگان مؤمنم را بیمار نموده و به این وسیله او را مورد آزمایش قرار دادم و او بر این آزمایش مرا حمد و ستایش گفت، از بستر بیماری درحالی بلند میشود که گناهانش پاک شده همانند روزی که از مادرش متولد شده است. و خداوند به فرشتگان نگهبان او میگوید: همانا من این بنده‌ام را در بند بیماری نموده و او را آزمایش نمودم، پس برای او همان اجر و پاداشی را ثبت کنید که در هنگام صحت و سلامتی وی، برایش ثبت می‌کردید».

 4924-3424- (31) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: إِذَا ابْتَلَیْتُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَلَمْ یَشْکُنِی إِلَى عُوَّادِهِ؛ أَطْلَقْتُهُ مِنْ أَسَارِی، ثُمَّ أَبْدَلْتُهُ لَحْمًا خَیْرًا مِنْ لَحْمِهِ، وَدَمًا خَیْرًا مِنْ دَمِهِ، ثُمَّ یَسْتَأْنِفُ الْعَمَلَ»

رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرطهما».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «الله تبارک وتعالی  می‌فرماید: هنگامی‌که بنده‌ی مؤمنم را آزمایش کنم و او نزد عیادت کنندگانش شکایت نکند، بیماریش را از او دور می‌کنم؛ سپس بر بدنش گوشتی بهتر از گوشتی که در بیماری از دست داده جایگزین می‌کنم و خونی بهتر از خون قبلی به او می‌دهم؛ سپس او عمل خود را از سر می‌گیرد».

4925-3425- (32) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بنِ عَبدِالله ب؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «لَا یَمْرَضُ مُؤْمِنٌ وَلَا مُؤْمِنَةٌ وَلَا مُسْلِمٌ وَلَا مُسْلِمَةٌ إِلَّا حَطَّ اللَّهُ بِهِ خَطَیئَتَهُ».

از جابر بن عبدالله ب روایت است که وی از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هیچ مرد و زن مؤمن و مسلمانی بیمار نمی‌گردد مگر اینکه خداوند گناهش را پاک می‌کند».

(صحیح) وفی روایة: «إِلَّا حَطَّ اللَّهُ عَنْهُ مِنْ خَطَایَاهُ».

رواه أحمد والبزار وأبو یعلى.

و در روایتی آمده است: «مگر اینکه خداوند متعال بخشی از گناهانش را پاک می‌کند».

(صحیح لغیره) وابن حبان فی «صحیحه»؛ إلا أنه قال: «إِلَّا حَطَّ اللَّهُ بِذَلِکَ خَطَایَاهُ، کَمَا تَنْحَطُّ الْوَرَقَةُ عَنِ الشَّجَرَةِ».

و در روایت ابن حبان آمده است: «مگر اینکه خداوند گناهانش را پاک می‌کند همان‌طور که برگ از درخت می‌ریزد».

4926-3426- (33) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَسَدِ بْنِ کُرْزٍ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «الْمَرِیضُ تَحَاتُّ خَطَایَاهُ کَمَا یَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ».

رواه عبدالله بن أحمد فی «زوائده»، وابن أبی الدنیا بإسناد حسن.

از اسد بن کُرز س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بیمار از گناهانش چنان پاک می‌گردد که برگ درخت می‌ریزد».

 4927-3427- (34) (صحیح) وَعَنْ أُمِّ الْعَلَاءِ - وهی عمة حکیم بن حزام[30]- وَکَانَت مِنَ المُبَایعاتِ ل قَالَتْ: عَادَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج وَأَنَا مَرِیضَةٌ فَقَالَ: «أَبْشِرِی یَا أُمَّ الْعَلَاءِ! فَإِنَّ مَرَضَ الْمُسْلِمِ یُذْهِبُ اللَّهُ بِهِ خَطَایَاهُ کَمَا تُذْهِبُ النَّارُ خَبَثَ الذَّهَبِ[31]  وَالْفِضَّةِ».

رواه أبو داود.

از ام علاء ل - عمه‌ی حکیم بن حزام؛ وی از جمله زنانی بود که بیعت کرده بود - روایت است که می‌گوید: مریض بودم که رسول الله ج به عیادتم آمده و فرمود: «ای ام علاء، تو را مژده باد! هنگامی که مسلمانی بیمار می‌گردد خداوند چنان گناهانش را پاک می‌کند که آتش ناخالصی طلا و نقره را می‌زداید».[32]

4928-1999- (20) (ضعیف) وَعَنْ عَامِرٍ الرَّامِ[33] أَخِی الْخَضِرِ[34] س - قَالَ أَبُو دَاوُدَ: قَالَ النُّفَیْلِیُّ: هُوَ الْخُضْرُ، وَلَکِنْ کَذَا قَالَ - قَالَ: إِنِّی لَبِبِلَادِنَا إِذْ رُفِعَتْ لَنَا رَایَاتٌ وَأَلْوِیَةٌ، فَقُلْتُ: مَا هَذَا؟ قَالُوا: هَذَا رَسُولُ اللَّهِ ج فَأَتَیْتُهُ وَهُوَ تَحْتَ شَجَرَةٍ قَدْ بُسِطَ لَهُ کِسَاءٌ وَهُوَ جَالِسٌ عَلَیْهِ، وَقَدِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ أَصْحَابُهُ، فَجَلَسْتُ إِلَیْهِ، فَذَکَرَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْأَسْقَامَ فَقَالَ: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَصَابَهُ السَّقَمُ ثُمَّ أَعْفَاهُ اللَّهُ مِنْهُ؛ کَانَ کَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ، وَمَوْعِظَةً لَهُ فِیمَا یَسْتَقْبِلُ، وَإِنَّ الْمُنَافِقَ إِذَا مَرِضَ ثُمَّ أُعْفِیَ؛ کَانَ کَالْبَعِیرِ عَقَلَهُ أَهْلُهُ ثُمَّ أَرْسَلُوهُ، فَلَمْ یَدْرِ لِمَ عَقَلُوهُ؟ وَلَمْ یَدْرِ لِمَ أَرْسَلُوهُ؟». فَقَالَ رَجُلٌ مِمَّنْ حَوْلَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا الْأَسْقَامُ؟ وَاللَّهِ مَا مَرِضْتُ قَطُّ! قَالَ: «قُمْ عَنَّا فَلَسْتَ مِنَّا» الحدیث.

رواه أبو داود، وفی إسناده راوٍ لم یُسَمَّ.

 4929-3428- (35) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ بَلَغَتْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَبْلَغًا شَدِیدًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «قَارِبُوا وَسَدِّدُوا، فَفِی کُلِّ مَا یُصَابُ بِهِ الْمُسْلِمُ کَفَّارَةٌ، حَتَّى النَّکْبَةِ یُنْکَبُهَا، أَوِ الشَّوْکَةِ یُشَاکُهَا».

رواه مسلم.

از ابوهریره س روایت است: زمانی که این آیه نازل شد: ﴿مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ [النساء: 123] «هرکس کار بدی انجام دهد، به کیفر آن خواهد رسید». مسلمانان بسیار اندوهگین شدند. پس رسول الله ج فرمودند: «راه اعتدال و میانه‌روی در پیش گرفته و در پی حق و صواب باشید؛ هر بلا و مصیبتی که به مسلمان برسد، مایه پاکی و محو گناهان می‌شود حتی سنگی که به پای او خورده و خاری که به بدنش فرو رود».

4929/م-3429- (36) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَجُلًا تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: ﴿مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ﴾، فَقَالَ: إِنَّا لَنُجْزَى بِکُلِّ مَا عَمِلْنَا؟! هَلَکْنَا إِذاً، فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ ج فَقَالَ: «نَعَمْ، یُجْزَى بِهِ فِی الدُّنْیَا مِنْ مُصِیبَةٍ؛ فِی جَسَدِهِ مِمَّا یُؤْذِیهِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از عایشه ل روایت است که می‌گوید: مردی این آیه را تلاوت کرد: ﴿مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ: «هرکس کار بدی انجام دهد، به کیفر آن خواهد رسید». و گفت: آیا ما در برابر هر کاری که انجام داده‌ایم کیفر می‌بینیم؟! در این‌صورت ما هلاک شده‌ایم؟ زمانی که این خبر به رسول الله ج رسید فرمود: «بله، در این دنیا با مصیبتی که متوجه جسمش ‌گردیده و سبب اذیت و آزارش می‌شود کیفر می‌بیند».

4930-3430- (37) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ س أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! کَیْفَ الصَّلَاحُ بَعْدَ هَذِهِ الْآیَةِ: ﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ وَلَآ أَمَانِیِّ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِۗ مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ الْآیَةِ؛ وَکُلُّ شَیْءٍ عَمِلْنَاهُ جُزِینَا بِهِ؟ فَقَالَ: «غَفَرَ اللَّهُ لَکَ یَا أَبَا بَکْرٍ! أَلَسْتَ تَمْرَضُ؟ أَلَسْتَ تَحْزَنُ؟ أَلَسْتَ یُصِیبُکَ اللَّأْوَاءُ؟». قَالَ: قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «هُوَ مَا تُجْزَوْنَ بِهِ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه» أیضا[35].

(اللأواء) بهمزة ساکنة بعد اللام وهمزة فی آخره ممدودة: عبارت است از سختی و مشقت.

از ابوبکر صدیق س روایت است که گفت: ای رسول الله ج، چگونه پس از این آیه نجات و رستگاری ممکن است: ﴿لَّیۡسَ بِأَمَانِیِّکُمۡ وَلَآ أَمَانِیِّ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِۗ مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ [النساء: 123] «(این فضلیت و برتری) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست، هرکس کار بدی انجام دهد، به کیفر آن خواهد رسید». درحالی‌که ما در برابر هرکاری که انجام داده‌ایم کیفر می‌بینیم؟ رسول الله ج فرمودند: «ای ابوبکر، خداوند تو را ببخشاید، آیا تو بیمار نمی‌شوی؟ آیا تو دچار غم و اندوه نمی‌گردی؟ آیا سختی و مشقت به تو روی نمی‌کند؟». گفتم: بله؛ رسول الله ج فرمودند: «این همان کیفری است که بدان‌ کیفر داده می‌شوید».

4931-2000- (21) (ضعیف) وَعَنْ أُمَیَّةَ[36] أَنَّهَا سَأَلَتْ عَائِشَةَ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ: ﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ الْآیَةَ، وَ﴿مَن یَعۡمَلۡ سُوٓءٗا یُجۡزَ بِهِۦ﴾؟ فَقَالَتْ عَائِشَةُ: مَا سَأَلَنِی أَحَدٌ مُنْذُ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا عَائِشَةُ! هَذِهِ مُتَابَعَةُ اللَّهِ الْعَبْدَ بِمَا یُصِیبُهُ مِنَ الْحُمَّى وَالنَّکْبَةِ وَالشَّوْکَةِ؛ حَتَّى الْبِضَاعَةُ یَضَعُهَا فِی کُمِّهِ فَیَفْقِدُهَا، فَیَفْزَعُ لَهَا، فَیَجِدُهَا فِی ضِبْنِهِ، حَتَّى إِنَّ الْمُؤْمِنَ لِیَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ؛ کَمَا یَخْرُجُ الذَّهَبُ الْأَحْمَرُ مِنَ الْکِیرِ».

رواه ابن أبی الدنیا من روایة علی بن یزید عنها[37].

(الضَّبن) بضاد معجمة مکسورة ثم باء موحدة ساکنة ثم نون: هو ما بین الإبط والکشح، وقد أضبنت الشیء: إذا جعلته فی ضبنک فأمسکتَه.

4932-3431- (38) (حسن لغیره) وَعَن عَطَاءِ بنِ یَسارٍ؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِذَا مَرِضَ العبدُ بعثَ الله إلیه مَلَکیْنِ فَقَالَ: انْظُروا مَا یَقُولُ لِعُوَّادِه؟ فإنْ هُوَ إذا جَاؤوهُ حَمِدَ الله وأثْنى علیه، رَفعا ذلک إلى الله، وهو أعْلَمُ، فیقولُ: لِعَبْدی عَلیَّ إنْ تَوَفَّیْتُه [أن] أُدْخِلَهُ الجنَّةَ، وإنْ أنا شَفَیْتُه أنْ أُبدِلَهُ لحْماً خیراً مِنْ لَحْمِه، ودَماً خیراً مِنْ دَمِه، وأنْ أُکَفِّرَ عَنْهُ سیِّئَاتِه».

از عطاء بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامی که بنده‌ای بیمار می‌گردد خداوند دو فرشته نزد او می‌فرستد و می‌فرماید: بنگرید وی به عیادت کنندگانش چه می‌گوید؟ اگر هنگامی آمدن آنها حمد و ستایش خداوند را گفت، آن حمد و ستایش را نزد خدا می‌برند، حال آنکه او داناتر است. خداوند می‌فرماید: بر من واجب است که اگر این بنده را میراندم وارد بهشتش کنم و اگر او را شفا دادم، گوشتی بهتر از گوشت[ی که در بیماری از دست داده] و خونی بهتر از خونش جایگزین کنم و گناهانش را ببخشایم».

رواه مالک مرسلا، وابن أبی الدنیا وعنده: «فَیَقُولُ الله عزَّ وجلَّ: إنَّ لِعَبْدی هذا علیَّ إنْ أنا تَوفَّیْتُه أدْخَلْتُهُ الجنَّةَ، وإنْ أنا رَفَعْتُه أنْ أُبْدِّلَهُ لَحْماً خیراً لَهُ مِنْ لَحْمِه، ودَماً خیراً مِنْ دَمهِ، وأغْفِرَ لَه»[38].

و در روایت ابن ابی الدنیا آمده است: «خداوند ﻷ می‌فرماید: بر من واجب است اگر این بنده‌ام را میراندم وارد بهشت کنم و اگر او را از این بیماری شفا دادم گوشتی بهتر از گوشت[ی که در بیماری از دست داده] و خونی بهتر از خونش جایگزین کنم و گناهانش را ببخشایم».

4933-3432- (39) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ ج [وَهُوَ یُوعَکُ]، فَمَسِسْتُهُ [بِیَدِی]، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّکَ تُوعَکُ وَعْکًا شَدِیدًا، فَقَالَ: «أَجَلْ؛ إِنِّی أَوعَکُ کَمَا یُوعَکُ رَجُلاَنِ مِنْکُمْ». قُلتُ: ذَلِکَ بِأَنَّ لَکَ أَجْرَیْنِ؟ قَالَ: «أَجَلْ؛ مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُصِیبُهُ أَذًى مِن مَرَضٍ فَمَا سِوَاهُ؛ إِلَّا حَطَّ اللَّهُ بِهِ سَیِّئَاتِهِ کَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا».

رواه البخاری ومسلم.

و از ابن مسعود س روایت است: نزد رسول الله ج رفتم درحالی‌که تب داشت؛ او را با دستم لمس کردم؛ سپس گفتم: ای رسول الله ج همانا تب شما تب بسیار شدیدی است. فرمود: «بله، همانا تب من همانند تب کردن دو نفر از شما می‌باشد». گفتم: این برای آن است که شما دو اجر دریافت می‌کنی؟ فرمود: «بله همین‌طور است؛ هیچ مسلمانی نیست که با بیماری یا جز آن مواجه شود که سبب اذیت و آزار وی می‌گردد مگر اینکه خداوند او را از گناهانش پاک می‌کند همانند درخت که برگ‌هایش را می‌ریزد».

4934-3433- (40) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَجُلاً مِنَ المسلِمینَ قَالَ: یَا رَسُولَ الله! أَرَأَیْتَ هَذِهِ الْأَمْرَاضَ الَّتِی تُصِیبُنَا، مَا لَنَا بِهَا؟ قَالَ: «کَفَّارَاتٌ». قَالَ أُبَیٌّ[39]: یَا رَسُولَ الله! وَإِنْ قَلَّتْ؟ قَالَ: «وَإِنْ شَوْکَةً فَمَا فَوْقَهَا». فَدَعَا عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا یُفَارِقَهُ الْوَعَکُ حَتَّى یَمُوتَ، وَأَنْ لَا یُشْغِلَهُ عَنْ حَجٍّ وَلَا عُمْرَةٍ، وَلَا جِهَادٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَلَا صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ فِی جَمَاعَةٍ. فَمَا مَسَّهُ إِنْسَانٌ جَسَده إِلَّا وَجَدَ حَرَّها حَتَّى مَاتَ.

رواه أحمد وابن أبی الدنیا وأبو یعلى، وابن حبان فی «صحیحه»[40].

(الوَعَک): تب کردن.

از ابوسعید خدری س روایت است که: مردی از مسلمانان گفت: ای رسول الله ج، آیا در برابر بیماری‌های که با آنها مواجه می‌شویم، اجری داریم؟ فرمود: «کفاره یا پاک کننده می‌باشند».

ابی بن کعب س گفت: ای رسول الله ج، اگر چه کم باشد؟ فرمود: «اگرچه خاری یا کمتر از آن باشد [که سبب اذیت و آزار شما گردد]». پس ابی بن کعب دعا کرد که تب او را رها نکند تا زمانی که بمیرد و اینکه این تب او را از حج و عمره و جهاد در راه خدا و نمازهای فرض با جماعت به خود مشغول نکند. راوی می‌گوید: بعد از آن کسی جسد او را تا فرارسیدن مرگش لمس نمی‌کرد، مگر اینکه آثار تب را در او می‌یافت[41].

4935-2001- (22) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الصُّدَاعَ وَالْمَلِیلَةَ لَا تَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ، وَإِنَّ ذَنْبَهُ مِثْلُ أُحُدٍ، فَمَا تَدَعُهُ وَعَلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ».

رواه أحمد -واللفظ له-، وابن أبی الدنیا والطبرانی، وفیه ابن لهیعة وسهل بن معاذ. (الـملیلة): بفتح المیم بعدها لام مکسورة: هی الحمى تکون فی العظم.

4936-2002- (23) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَزَالُ الْمِلَیْلَةُ وَالصُّدَاعُ بِالْعَبْدِ وَالْأَمَةِ - وَإِنَّ عَلَیْهِمَا مِنَ الْخَطَایَا مِثْلَ أُحُدٍ؛ فَمَا تَدَعُهُمَا وَعَلَیْهِمَا مِثْقَالُ خَرْدَلَةٍ».

رواه أبو یعلى، ورواته ثقات[42].

4937-2003- (24) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عُمَرَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ صُدِعَ رَأْسُهُ فِی سَبِیلِ اللهِ فَاحْتَسَبَ؛ غُفِرَ لَهُ مَا کَانَ قَبْلَ ذَلِکَ مِنْ ذَنْبٍ».

رواه الطبرانی والبزار بإسناد حسن[43].

4938-3434- (41) (حسن) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «صُدَاعُ الْمُؤْمِنِ، أَوْ شَوْکَةٌ یَشْاکُهَا، أَوْ شَیْءٌ یُؤْذِیهِ؛ یَرْفَعُهُ اللَّهُ بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ دَرَجَةً، وَیُکَفِّرُ عَنْهُ بِهَا ذُنُوبَهُ».

رواه ابن أبی الدنیا، ورواته ثقات.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همانا سردرد مؤمن، یا خاری که در بدنش فرو می‌رود یا هر چیزی که اذیت و آزار وی را به دنبال دارد، در روز قیامت خداوند متعال به سبب آن یک درجه او را بالابرده و گناهانش را می‌بخشد».

4939-3434- (42) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ لَیَبْتَلِی عَبْدَهُ بِالسَّقَمِ حَتَّى یُکَفِّرَ عَنْهُ کُلَّ ذَنْبٍ».

رواه الحاکم وقال: «صحیح على شرطهما».

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند بنده‌اش را با بیماری می‌آزماید تا او را از هر گناهی پاک کند».

4940-2004- (25) (؟)[44] وعن أنسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قال: «إنَّ الربَّ سبحانَهُ وتعالى یقول: وعِزَّتی وجلالی لا أُخرِجُ أحداً مِنَ الدنیا أریدُ أغفِرُ له؛ حتَّى أستَوفِیَ کُلَّ خطیئةٍ فی عنُقه بِسَقَمٍ فی بَدَنِهِ، وإقتارٍ فی رِزقهِ».

ذکره رَزِین، ولم أره.

4941-2005- (26) (مرسل ضعیف) وَعَنْ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ؛ أَنَّ رَجُلًا جَاءَهُ الْمَوْتُ فِی زَمَنِ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ رَجُلٌ: هَنِیئًا لَهُ مَاتَ وَلَمْ یُبْتَلَ بِمَرَضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَیْحَکَ! [وَ]مَا یُدْرِیکَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ ابْتَلَاهُ بِمَرَضٍ یُکَفِّرُ [بِهِ] عَنهُ مِنْ سَیِّئَاتِهِ؟!».

رواه مالک عنه مرسلاً.

4942-3436- (43) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یُصْرَعُ صَرْعَةً مِنْ مَرِضٍ؛ إِلَّا بَعَثَهُ اللهُ مِنْهَا طَاهِرًا».

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی «الکبیر»، ورواته ثقات.

از ابوامامه باهلی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بنده‌ای نیست که در زمان بیماری، حالت بیهوشی و جنون به او دست دهد مگر اینکه خداوند او را از آن بیماری پاک خارج می‌سازد».

4943-3437- (44) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج دَخَلَ عَلَى أُمِّ السَّائِبِ - أَوْ أُمِّ الْمُسَیِّبِ - فَقَالَ: «مَا لَکِ تُزَفْزِفِینَ؟». قَالَتْ: الْحُمَّى، لَا بَارَکَ اللهُ فِیهَا، فَقَالَ: «لَا تَسُبِّی الْحُمَّى، فَإِنَّهَا تُذْهِبُ خَطَایَا بَنِی آدَمَ؛ کَمَا یُذْهِبُ الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِیدِ».

رواه مسلم.

(تزفزفین) با دو راء و دو زای روایت شده است. که معنای هر دو نزدیک به هم می‌باشد. و آن عبارت است از لرزی که برای کسی که تب کرده ایجاد می‌شود.

از جابر س روایت است که رسول الله ج نزد ام السائب یا ام المسیب آمد، پس فرمود: «چرا می‌لرزی؟». گفت: به خاطر تب که خداوند ﻷ بر آن برکت ندهد. رسول الله ج فرمودند: «به تب بد و بی‌راه نگو؛ زیرا گناهان انسان را چنان پاک می‌کند که کوره‌ی آهنگری، ناخالصی آهن را می‌زداید».

4944-3438- (45) (صحیح) وَعَنْ أُمِّ الْعَلَاءِ ل قَالَتْ: عَادَنِی رَسُولُ اللَّهِ ج وَأَنَا مَرِیضَةٌ، فَقَالَ: «أَبْشِرِی یَا أُمَّ الْعَلَاءِ! فَإِنَّ مَرَضَ الْمُسْلِمِ یُذْهِبُ اللَّهُ بِهِ خَطَایَاهُ؛ کَمَا تُذْهِبُ النَّارُ خَبَثَ [الذَّهَبِ وَ] الْفِضَّةِ»[45].

رواه أبو داود. [مضی قبل أحادیث (برقم (4927-3427))[46] ].

از ام علاء ل روایت است که می‌گوید: مریض بودم که رسول الله ج به عیادتم آمده و فرمود: «ای ام علاء، تو را مژده باد! هنگامی که مسلمانی بیمار می‌گردد خداوند چنان گناهانش را پاک می‌کند که آتش ناخالصی طلا و نقره را می‌زداید».

4945-3439- (46) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی بَکرٍ[47] ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّمَا مَثَلُ الْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ حِینَ یُصِیبُهُ الوَعَکُ وَالْحُمَّى؛ کَحَدِیدَةٍ تَدْخُلُ النَّارَ، فَیَذْهَبُ خَبَثُهَا وَیَبْقَى طِیبُهَا».

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد».

از عبدالرحمن بن ابوبکر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مثال بنده‌ی مؤمنی که دچار تب می‌شود همانند آهنی می‌باشد که در کوره وارد شده و در نتیجه ناخالصی آن از بین رفته و مقدار خالص آن باقی می‌ماند».

4946-3440- (47) (صحیح لغیره) وَعَنْ فَاطِمَة الْخُزَاعِیَّة[48] قَالَتْ: عَادَ النَّبِیُّ ج امْرَأَةً مِنَ الْأَنْصَارِ وَهِیَ وَجِعَةٌ، فَقَالَ لَهَا: «کَیْفَ تَجِدِینَکِ؟». قَالَتْ: بِخَیْرٍ، إِلَّا أَنَّ أُمَّ مِلْدَمٍ قَدْ بَرَّحَتْ بِی[49]. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اصْبِرِی، فَإِنَّهَا تُذْهِبُ خَبَثَ ابْنِ آدَمَ؛ کَمَا یُذْهِبُ الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِیدِ».

رواه الطبرانی، ورواته رواة «الصحیح».

از فاطمه خزاعیه روایت است: رسول الله ج به عیادت زنی از انصار رفت که بیمار بود؛ به او فرمود: «حالت چطور است؟». گفت: خوبم؛ جز اینکه تب شدیدی وجودم را فرا گرفته؛ رسول الله ج فرمود: «صبر کن؛ زیرا تب گناه انسان را پاک می‌کند همان طور که کوره‌ی آهنگری، ناخالصی آهن را می‌زداید».

4947-2006- (27) (مرسل منکر) وَعَنِ الْحَسَنِ س رفعه قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ لَیُکَفِّرُ عَنِ الْمُؤْمِنِ خَطَایَاهُ کُلَّهَا بِحُمَّى لَیْلَةٍ».

رواه ابن أبی الدنیا من روایة ابن المبارک عن عمر بن المغیرة الصنعانی عن حوشب عنه وقال: «قال ابن المبارک: هذا من جید الحدیث»[50].

4948-3441- (48) (حسن) وَعَنهُ قَالَ: «کَانُوا یَرْجُونَ فِی حُمَّى لَیْلَةٍ کَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنَ الذُّنُوبِ».

رواه ابن أبی الدنیا أیضاً، ورواته ثقات.

از حسن بصری روایت است که: صحابه امید داشتند که تب یک شب، کفاره‌ی گناهان گذشته باشد.

4949-2007- (28) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ وُعِکَ لَیْلَةً فَصَبَرَ وَرَضِیَ بِهَا عَنِ اللَّهِ ﻷ؛ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».

رواه ابن أبی الدنیا فی «کتاب الـمرض[51]» وغیره.

4950-3442- (49) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: اسْتَأْذَنَتِ الْحُمَّى عَلَى رَسُولِ الله ج فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ؟». قَالَتْ: أُمُّ مِلْدَمٍ، فَأَمَرَ بِهَا إِلَى أَهْلِ قُبَاءَ، فَلَقُوا مِنْهَا مَا یَعْلَمُ اللَّهُ، فَأَتَوْهُ فَشَکَوْا ذَلِکَ إِلَیْهِ، فَقَالَ: «مَا شِئْتُمْ؟ إِنْ شِئْتُمْ دَعَوتُ اللَّهَ لَکُمْ فَکَشَفَهَا عَنْکُمْ، وَإِنْ شِئْتُمْ أَنْ تَکُونَ لَکُمْ طَهُورًا». قَالُوا: أَوَتَفْعَلُه؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالُوا: فَدَعْهَا.

رواه أحمد، ورواته رواة «الصحیح وأبو یعلى، وابن حبان فی «صحیحه».

از جابر س روایت است که می‌گوید: تب از رسول الله ج اجازه ورود خواست، رسول الله ج فرمود: «این کیست؟». گفت: تب هستم، رسول الله ج امر فرمود که به قبا برود؛ پس عده‌ای از اهل قبا که خداوند متعال تعدادشان را می‌داند دچار تب شدند پس نزد رسول الله ج آمده و از این بیماری شکایت کردند. رسول الله ج فرمودند: «چه می‌خواهید؟ اگر می‌خواهید از خداوند می‌خواهم که آن را از شما دور کند و اگر می‌خواهید [بماند و] پاک کننده‌ای برای شما باشد». گفتند: آیا تب چنین است؟ فرمود: «بله». گفتند: پس رهایش کن [تا در بین ما باقی‌مانده و سبب پاک شدن ما از گناهان گردد].

0-3443- (50) (صحیح) ورواه الطبرانی بنحوه من حدیث سلمان، وقال فیه: فَشَکَوُا الْحُمَّى إِلَى رَسُولِ اللهِ ج فَقَالَ: «مَا شِئْتُمْ؟ إِنْ شِئْتُمْ دَعَوْتُ اللهَ فَدَفَعَهَا عَنْکُمْ، وَإِنْ شِئْتُمْ تَرَکْتُمُوهَا وَأَسْقَطَتْ بَقِیَّةَ ذُنُوبِکُمْ». قَالُوا: فَدَعهَا یَا رَسُولَ اللهِ!

و طبرانی همانند آن را از سلمان س روایت می‌کند که: از تب نزد رسول الله ج شکایت بردند؛ رسول الله ج فرمودند: «چه می‌خواهید؟ اگر بخواهید از خداوند می‌خواهم آن را از شما دور کند و اگر بخواهید آن را رها کنید تا بقیه گناهان‌تان را پاک کند». گفتند: ای رسول الله، آن رهایش کن [و برای رفع آن دعا مکن].

4951-3444- (51) (حسن لغیره) وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُعَاذِ بْنِ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! مَا جَزَاءُ الْحُمَّى؟ قَالَ: «یُجْزِی[52] الْحَسَنَاتِ عَلَى صَاحِبِهَا مَا اخْتَلَجَ عَلَیْهِ قَدَمٌ، أَوْ ضَرَبَ عَلَیْهِ عِرْقٌ». قَالَ أُبَیٌّ: اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ حُمَّى لَا تَمْنَعُنِی خُرُوجًا فِی سَبِیلِکَ، وَلَا خُرُوجًا إِلَى بَیْتِکَ، وَلَا مَسْجِدِ نَبِیِّکَ. قَالَ: فَلَمْ یُمَسِّ أُبَیٌّ قَطُّ إِلَّا وَبِهِ حُمَّى.

رواه الطبرانی فی «الکبیر» و«الأوسط»، وسنده لا بأس به، محمد وأبوه ذکرهما ابن حبان فی «الثقات». وتقدم حدیث أبی سعید بقصة أبَیّ أیضاً [قبل أحادیث (انظره برقم 4934-3433)[53]].

محمد بن معاذ بن اُبی بن کعب از پدرش از جدش روایت می‌کند که گفت: ای رسول الله ج، پاداش تب چیست؟ فرمود: «برای کسی که تب کرده، تا زمانی که بر خود می‌لرزد و عرق می‌ریزد، نیکی نوشته می‌شود».

ابی گفت: پروردگارا، از تو تبی می‌خواهم که مرا از جهاد در راه تو و رفتن به سوی خانه‌ات و مسجد پیامبرت ج باز ندارد؛ راوی می‌گوید: همواره ابی تب داشت.

4952-3445- (52) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی رَیْحانَة س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الحُمّى مِنْ فَیْحِ جَهنَّمَ، وهیَ نَصیبُ المؤْمِنِ مِنَ النارِ».

رواه ابن أبی الدنیا والطبرانی؛ کلاهما من روایة شهر بن حوشب عنه.

از ابوریحانه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تب از گرمای جهنم است و آن بهره مؤمن از آتش می‌باشد».

4953-3446- (53) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الْحُمَّى کِیرٌ مِنْ جَهَنَّمَ، فَمَا أَصَابَ الْمُؤْمِنَ مِنْهَا؛ کَانَ حَظَّهُ مِنْ جَهَنَّمَ».

رواه أحمد بإسناد لا بأس به.

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تب کوره‌ای از جهنم است؛ درواقع مقدار تبی که مومن بدان مبتلا می‌شود، بهره‌ی او از جهنم است».

4954-3447- (54) (صحیح لغیره) وَعَن عَائشة ل؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الحُمَّى حَظُّ کلِّ مؤْمِنٍ مِنَ النَارِ».

رواه البزار بإسناد حسن.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تب بهره هر مؤمنی از جهنم می‌باشد».

فصل

4955-3448- (54) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُول الله ج یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ ﻷ قَالَ: إِذَا ابْتَلَیْتُ عَبْدِی بِحَبِیبَتَیْهِ فَصَبَرَ؛ عَوَّضْتُهُ مِنْهُمَا الجَنَّةَ». یُرِیدُ عَیْنَیْهِ.

از انس س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند ﻷ می‌فرماید: «هرگاه بنده‌ام را با فقدان دو محبوبش آزمایش کنم و او صبر پیشه کند، در عوض آنها به او بهشت عطا می‌کنم». منظور از دو محبوب، دو چشمش می‌باشد.

رواه البخاری، والترمذی ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یَقُولُ اللَّهُ ﻷ: إِذَا أَخَذْتُ کَرِیمَتَیْ عَبْدِی فِی الدُّنْیَا؛ لَمْ یَکُنْ لَهُ جَزَاءٌ عِنْدِی إِلَّا الجَنَّةَ».

و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «خداوند ﻷ می‌فرماید: اگر دو چشم بنده‌ام را در دنیا گرفتم، برای او نزد من، پاداش و جزایی جز بهشت نمی‌باشد».

0-3449- (55) (صحیح لغیره) وفی روایةٍ له[54]: «مَنْ أَذْهَبْتُ حَبِیبَتَیْهِ فَصَبَرَ وَاحْتَسَبَ؛ لَمْ أَرْضَ لَهُ ثَوَابًا دُونَ الجَنَّةِ».

و در روایت ترمذی آمده است: «کسی که دو محبوبش را از او بگیرم و جهت رضایت خدا و امید پاداش صبر نماید، برای او به پاداشی جز بهشت راضی نمی‌شوم».

4956-3450- (57) (حسن لغیره) وَعَنِ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِیَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج، یَعْنِی عَنْ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالی؛ أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا سَلَبْتُ مِنْ عَبْدِی کَرِیمَتَیْهِ، وَهُوَ بِهِمَا ضَنِینٌ، لَمْ أَرْضَ لَهُ ثَوَابًا دُونَ الْجَنَّةِ إِذَا هُوَ حَمِدَنِی عَلَیْهِمَا».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از عرباض بن ساریه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرمایند: هنگامی که دو چشم بنده‌ام را بگیرم حال آنکه او به آنها بسیار نیازمند است، راضی نمی‌شوم که برای او پاداشی جز بهشت باشد به شرطی که در این آزمایش حمد و ستایشم را بگوید».

4957-2008- (29) (منکر) وَعَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ قُدَامَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «عَزِیزٌ عَلَى اللهِ أَنْ یَأْخُذَ کَرِیمَتَیْ مَؤمِنٍ؛ ثُمَّ یُدْخِلَهُ النَّارَ». - قال یونس: یَعْنِی عَیْنَیْهِ -.

رواه أحمد والطبرانی من روایة عبدالرحمن بن عثمـان الحاطبی[55].

4958-3451- (58) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ:  «لَا یَذْهَبُ اللَّهُ بِحَبِیبَتَیْ عَبْدٍ فَیَصْبِرُ وَیَحْتَسِبُ؛ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند دو چشم بنده را نمی‌گیرد، مگر اینکه خداوند او را وارد بهشت خواهد نمود؛ و این در صورتی است که صبر نموده و امید پاداش داشته باشد».

4959-3452- (59) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَقُولُ اللَّهُ: إِذَا أَخَذْتُ کَرِیمَتَیْ عَبْدِی فَصَبَرَ وَاحْتَسَبَ؛ لَمْ أَرْضَ لَهُ ثَوَابًا دُونَ الْجَنَّةِ».

رواه أبو یعلى، ومن طریقه ابن حبان فی «صحیحه».

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: چون دو چشم بنده‌ام را از او بگیرم و او صبر کرده و به امید پاداش باشد، برای او به پاداشی جز بهشت راضی نمی‌گردم».

4960-2009- (30) (ضعیف) وَعَن زَید بْنَ أَرْقَمَ س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «مَا ابْتُلِیَ عَبدٌ بَعْدَ ذَهَابِ دِینِهِ بِأَشَدَّ مِنْ ذَهابِ بَصَرِهِ، وَمَنْ ابْتُلِیَ بِبَصَرِهِ فَصَبَرَ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ؛ لَقِیَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى ولاَ حِسَابَ عَلَیْهِ».

رواه البزار من روایة جابر الجعفی[56].

4961-2010- (31) (ضعیف) وَعَن بُرَیدة س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: لَنْ یُبْتَلَى عَبدٌ بِشَیْءٍ أَشَدَّ عَلَیْهِ مِنَ الشِّرْکِ بِاللَّهِ، وَلَنْ یُبْتَلَى عَبدٌ بِشَیْءٍ بَعْدَ الشِّرْکِ بِاللَّهِ أَشَدَّ عَلَیْهِ مِنْ ذَهَابِ بَصَرِهِ، وَلَن یُبتَلى عَبدٌ بِذَهابِ بَصَرِه فَیَصبِر؛ إلاَّ غَفَرَ لَهُ».

رواه البزار من روایة جابر أیضاً[57].

4962-2011- (32) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَذْهَبَ اللَّهُ بَصَرَهُ فَصَبَرَ وَاحْتَسَبَ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ وَاجِبًا أَنْ لَا تَرَى عَیْنَاهُ النَّارَ».

رواه الطبرانی فی «الصغیر» و«الأوسط»[58].

4963-2012- (33) (منکر) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س عَنْ رَسُولِ الله ج عَنْ جِبْرِیلَ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنْ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ قَالَ: یَا جِبْرِیلُ! مَا ثَوَابُ عَبْدِی إِذَا أَخَذْتُ کَرِیمَتَیْهِ إِلَّا النَّظَرُ إِلَى وَجْهِی، وَالْجِوَارَ فِی دَارِی». قَالَ أَنَسٌ: فَلَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ النَّبِیِّ ج یَبْکُونَ حَوْلَهُ، یُرِیدُونَ أَنْ تَذْهَبَ أَبْصَارُهُمْ.

رواه الطبرانی فی «الأوسط»[59].

4- (الترغیب فی کلمات یقولهن من آلمه شیء من جسده)



([1]) امام نووی می‌گوید: منظور صبر محبوب در شرع می‌باشد که صبر بر طاعت و نگه داشتن خود از معصیت و تحمل مصائب و سختی‌های زندگی دنیاست. استاد ابو علی دقاق می‌گوید: حقیقت صبر عدم اعتراض بر آنچه خداوند مقرر کرده می‌باشد، اما بیان مشکل و بیماری خود که جنبه شکایت نداشته باشد، با صبر منافاتی ندارد.

خداوند در مورد ایوب می‌فرماید: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ [ص: 44] «بی‌گمان ما او را شکیبا یافتیم، چه بندۀ خوبی، که بسیار رجوع کننده بود».

در حالی که ایوب می‌فرماید: ﴿وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣ [الأنبیاء: 83] «و (ای پیامبر!) ایوب را (به یاد آور) هنگامی‌که پروردگارش را ندا داد: رنج و بیماری به من رسیده است و تو مهربان‌ترین مهربانانی» والله اعلم.

با تلخیص ـ شرح مسلم حدیث شماره‌ 223 (م)

([2]) الأصل: (أنس)، وهو خطأ نبه علیه الناجی رحمه الله تعالى (215/ 1)، ولم یتنبه له الجهلة رغم کونهم عزوه للترمذی بالرقم کعادتهم، وهو مبلغ تحقیقهم!!

([3]) آن عمل مقرون به ایمان می‌باشد.

([4]) کذا فی أصول الشیخ، والحدیث فی «ضعیف الترغیب». [ش].

([5]) کذا قال! وفیه (أبو حلبس یزید بن میسرة)، ولیس من رجال البخاری، ولم یوثقه غیر ابن حبان، وهو مجهول الحال کما فی "الضعیفة" (4991).

([6]) یعنی: «تمیلها»: «آن را مایل کرده». (تصرعها) یعنی: آن را خمیده کرده؛ یعنی با بلا و مصیبت. (تهیج) یعنی: خشک کند.

([7]) قلت: وفی الروایة المذکورة: (المنافق). انظر "صحیح مسلم" (8/ 136).

([8]) یعنی ثابت و مستقر و ایستاده. و (الأرزة) بنابر قول مشهور عبارت است از درخت صنوبر چنانکه توضیح مولف در مورد آن در حدیث بعدی میآید. و ابن قیم در "إعلام الموقعین" با قطعیت همین معنا را ذکر مینماید. و (انجعافها): از بن و ریشه کنده شدن.

([9]) قلت: وأخرجهما البخاری أیضاً، کما فی "الصحیحة" (2283).

([10]) مهلب گوید: مؤمن مطیع امر خداست اگر با خیری مواجه گردد، خوشحال شده و شکر می‌گوید و اگر چیزی رخ داد که خوشایند نیست، صبر کرده و امید خیر و پاداش دارد؛ زمانی که امر ناخوشایند برطرف شد شکر خداوند به جا می‌آورد. اما کافر در دنیا خوش است و حسابش در آخرت شدید و خروج روحش با سختی و بدترین وضع خواهد بود. فتح الباری حدیث شماره 5643 (م)

([11]) قلت: وأخرجهما البخاری أیضاً، کما فی "الصحیحة" (2283).

([12]) قال الناجی (215/ 1): "لم یذکر الأکثرون سوى الفتح".

([13]) بسیاری از مردم در این آزمایش مردود می‌گردند، زیرا بعد از اینکه دو یا سه بار دعا کردند و اجایتی نیافتند، به ساحران، جادوگران و امور حرام‌ روی می‌آورند. به یاد داشته باشیم که ثواب بعد از تحمل سختی‌ها و مصائب خواهد بود: «إنَّ مَعَ العُسرِ یسراً». (م)

([14]) فی الأصل هنا قوله: ورواه الطبرانی فی "الکبیر" عن ابن مسعود موقوفاً علیه، وفیه رجل لم یسم". وهو ضعیف.

([15]) قلت: کأنه یشیر إلى تلیین توثیقه، ولم یوثقه غیر ابن حبان (7/ 517)، وقال أحمد: "لم یکن به بأس فی نفسه". وضعفه الدارقطنی. وقال ابن خداش: "لیس مما یعتبر به". وللجملة الأخیرة منه شاهد من حدیث جابر، وهو [الحدیث السابق].

([16]) فی المنیریة (4/ 148) والطبعة السابقة (3/ 333): «یتضرر»! والصواب ما أثبتناه، کما عند ابن ابی الدنیا فی «المرض والکفارات» (133/ 161)، وفی «القاموس» (551): «التَضوّر: التلوّی من وجع». [ش].

([17]) الأصل: (نقص)، والمعنى واحد، وصححت هذا وغیره من "مسلم"، وغفل عنه النقلة الجهلة!

([18]) کذا قال، وفیه هشام بن خالد عن بقیة، وهی نسخة موضوعة کما قال ابن حبان، وقال أبو حاتم: "حدیث موضوع لا أصل له". وأقره الذهبی. ومع هذا کله حسنه الجهلة الثلاثة (4/ 180).

([19]) کذا فی جمیع النسخ التی اطلعنا علیها من «الترغیب» و «شعب البیهقی» (7/ 181/ 9925) و «الدر المنثور» (2/ 702)، وصوابه (بشر) کما فی ترجمته فی «ثقات ابن حبان» (6/ 96) و «اللسان» (2/ 39) و «من روی عن أبیه عن جده» (127/ 46) لابن قطلوبغا، وبعض مصادر التخریج، مثل «المرض والکفارات» لابن أبی الدنیا (43-44/ 34)، وفات هذا الناجی. [ش].

([20]) قلت: لکنه شاذ بهذا اللفظ، فإنه فی "الصحیحین" بلفظ "من سیئاته"، وقد تقدم قریباً قبل خمسة أحادیث. نعم له شواهد فی الباب تقوِّیه، واعتقادی أن الترمذی إنما حسنه لذلک، لأنه اقتصر على قوله: "حسن"، ولم یقل: "حسن غریب" کما هو اصطلاحه المذکور فی آخر کتابه. والله أعلم، ثم زاد الشذوذ بالزیادة التی استدرکتها من "کفارات ابن أبی الدنیا" (75/ 127) و"شعب البیهقی" (7/ 157-158)، وکذا أحمد (3/ 4 و44)، فانظر "الصحیحة" (2503).

([21]) قلت: وکذا أحمد (1/ 346-347).

([22]) وی سعیره اسدی بوده است. (م)

([23]) (اللمم): نوعی جنون که به انسان نزدیک شده و به شراغش آمده و برایش پیش میآید. "نهایة"؛

وإن من جهل المعلقین الثلاثة تفسیرهم (اللمم) هنا بقولهم: "مقاربة المعصیة، ویعبر به عن الصغیرة"! وهذا باطل هنا بداهة. والله المستعان على فساد الزمان، وتکلم (الرویبضة) فیه!

([24]) قلت: هو مع کونه من شیوخ البخاری عیب علیه إخراج حدیثه، لأنه کان قد کفَّ، فساء حفظه.

([25]) قلت: فی إسنادهم اضطراب؛ کما قال أبو حاتم، وفی راویه لین؛ کما قال الحافظ. والبیان فی "الضعیفة" (4456).

([26]) قلت: فیه إبراهیم السکسکی، وفیه کلام معروف، فانظر "الإرواء" (2/ 346)، و"الروض النضیر" (1015 و1018).

([27]) زیادة من "المسند" (4/ 123) و"المعجم الأوسط" (5/ 357-358)، وفیه زیادة (للحفظة) و"المعجم الکبیر" (7/ 336/ 7136)، وفیها الزیادة الثانیة، وهذا کله مما فات استدراکه على المعلقین الثلاثة، مع أن وضوح انقطاع الکلام فی الأصل، مما لا یخفى على کل من عنده ذرة من فهم، مما یکفی أن یحملهم على البحث والاستدراک، لو کانوا یعلمون وینصحون.

([28]) انظر الحاشیة السابقة.

([29]) هو من (صنعاء دمشق)، ولیس من (صنعاء الیمن) کما یشعر به کلام المؤلف، وصرح به الهیثمی، واغتر به الجهلة.

([30]) کذا الأصل بالزای، والصواب (حرام) بالراء کما حققه الناجی (216/ 2-217/ 1).

([31]) الأصل: (الحدید)، والتصویب من "أبی داود" (3092)، وإنما جاءت فی بعض الروایات عند الطبرانی وغیره، ولعلها أصح. وقد سقطت فیما یأتی بعد عشرة أحادیث، ولیس فیه هناک قوله هنا: "وهی عمة حکیم بن حزام"، ولا هو فی "أبی داود"، فهو من المؤلف، وکذلک فعل فی "مختصر السنن" (4/ 274)، وقال: "حسن". وهو مخرج فی "الصحیحة" (714).

([32]) این حدیث و احادیث دیگر در این مورد بیانگر این است که عیادت مردان از زنان، با بعضی شرایط جایز است. به عنوان مثال روابط خانوادگی داشته و خلوتی در میان نباشد یا اینکه محارم زن بوده و زن از آرایش و آنچه مرد را به فتنه بیندازد به دور باشد. و اگر زنی خواهان عیادت مرد نامحرمی باشد می‌بایست نکات فوق را رعایت کرده و از شوهر یا ولی خود اجازه بگیرد، مراجعه: «بخاری کتاب المرضی، باب عیادة النساء للرجال» (م)

([33]) بحذف الیاء. قال المصنف فی مختصره للسنن: "ویقال له: الرامی". قلت: ونحوه عمرو بن العاص، وابن الهاد وابن أبی الموال وشبهها من الأسماء المنقوصة، تقال بحذف الیاء وإثباتها، والحذف لغة قرىء بها فی السبعة: (الکبیر المتعال) وشبهه. قاله الناجی (216/ 1).

([34]) یعنی أنه بفتح الخاء وکسر الضاد. وقال النُّفیلی: "إنما هو الخُضْر، بضم الخاء وإسکان الضاد". وهو الصواب، وهم حیُّ من محارب بن خصفة. کما فی "العجالة".

([35]) قلت: فاته أحمد والترمذی، وأخرجه الضیاء فی "المختارة" (رقم 64 و65- بتحقیقی).

([36]) الأصل: (أمیمة)، والتصحیح من کتب الرجال، ویقال لها: أمینة. وهکذا رواه أحمد (6/ 218)، والترمذی أخر تفسیر ﴿البقرة رقم (2994) من الوجه المذکور، وقال: "حسن غریب"، وعنده (أمیة)، وهی مجهولة الحال، وابن زید هو ابن جدعان؛ ضعیف.

([37]) فی الطبعة السابقة (2/ 370) والمنیریة (4/ 152): «عنه» وصوابه المثبت، وقد أخرج الحدیث ایضا غیر أحمد والترمذی، مثل: الطیالسی (1584)، وابن جریر فی «تفسیره» (5/ 295)، وابن أبی الدنیا فی «المرض والکفارات» (93-94/ 101)، والبیهقی فی «الشعب» (7/ 152/ 9809)؛ جمیعهم عن حماد بن سلمة، عن علی بن زید، عن أُمیة به. [ش].

([38]) یشهد له أحادیث الباب، وبخاصة حدیث أبی هریرة المتقدم قبل ستة أحادیث.

([39]) یعنی أُبیّ بن کعب کما صرحت روایة ابن أبی الدنیا فی "الکفارات" (ق 66/ 2).

([40]) قلت: وثبت إسناده الحافظ فی ترجمة (أُبیّ) من "الإصابة"، وحسن إسناد شاهده الآتی بعد عشرة أحادیث. انظر طبعة البجاوی منه.

([41]) جمهور فقها معالجه و مداوا را مباح می‌دانند و بعضی از علما همانند امام شافعی و احمد واجب و بقیه علما آن را مستحب می‌دانند. در اینکه کدام بهتر است مداوا یا صبر بر بیماری؟ اختلاف‌نظر دارند و این حدیث (ابی بن کعب) دلیلی است برای کسانی که می‌گویند صبر بهتر است.

البته در صورتی که درد شدید باشد و استفاده از دارو موجب شفای بیمار شود، بهتر است به معالجه بپردازد، چون رسول الله ج هنگامی که بیمار می‌شد خود را درمان کرده و به صحابه هم دستور می‌داد و جبرئیل نیز بر رسول الله ج رقیه خواند. مراجعه «زادالمعاد» (م)

([42]) وکذا قال الهیثمی! وهو من تساهلهما، فإنه یرویه (6150) عن شیخه (سوید بن سعید) ضعفه البخاری وغیره. وهو مخرج فی "الضعیفة" تحت حدیث أبی الدرداء الذی قبله (2433).

([43]) کذا قال، وتبعه الهیثمی، وهو من تساهلهما، وقلدهما الثلاثة! وفیه الإفریقی. وهو مخرج فی "الضعیفة" (4615).

([44]) الحدیث فی «ضعیف الترغیب» (3/ 271) دون حکم، وهکذا فی أصول الشیخ رحمه الله. [ش].

([45]) هذا لفظ أبی داود، ولفظ الطبرانی فی "الکبیر" (25/ 141/ 340): "خبث الحدید". ولعله أصح.

([46]) فی الأصل، «قبل عشرة أحادیث». قلت: أی صحیحة، وبعد الدمج أصبح العدد أکثر من ذلک، وما بین الهلالین من زیادتنا. [ش].

([47]) کذا فی المنیریة (/ 154) و الطبعة السابقة (3/ 343)، والصواب (عبدالرحمن بن أزهر)؛ کما فی «المستدرک» (1/ 73، 348 و 3/ 431)، و «کشف الأستار» (1/ 362/ 756)، و «المرض والکفارات» (36/ 24) لابن أبی الدنیا، و «السنن البیهقی» (3/ 374)، و«معجم الطبرانی الکبیر» - وأورد إسناده ابن حجر فی «إتحاف المهرة» (10/ 591/ 13469)-، وکذا وقع فی «مجمع الزوائد» (2/ 306) و «فیض القدیر» (3/ 3)، ثم رایتُه – علی الجادة- فی «الصحیحة» (1714). [ش].

([48]) قلت: فاطمة هذه لیست صحابیة، ولا هی من رواة "الصحیح"، فقول المؤلف والهیثمی: "ورواته رواة الصحیح" یوهم أنها صحابیة فتنبه، ولا تکن من الغافلین! کما فعل الثلاثة، فإنهم سکتوا عن قول المذکورین، بل وقالوا: حسن!

([49]) یعنی تبی که دچار آن شده‌ام. (البُرحاء): عبارت است از شدت آن.

([50]) قلت: فی الطریق إلیه (أبو یعقوب التمیمی) شیخ ابن أبی الدنیا، ولم أعرفه. وعمر بن المغیرة الصنعانی مجهول؛ کما قال البخاری وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6144).

([51]) الأصل: (الرضا)! وهو فی "المرض والکفارات" (63/ 83)، وفیه عنعنة الحسن البصری، و (زافر بن سلیمان)، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6697).

[قلنا: وهو أیضاً فی «الرضا عن الله بقضائه» (96-97/ 75)، و «الصبر» (122-123/ 180)، کلاهما، لابن أبی الدنیا من الطریق نفسه]. [ش].

([52]) کذا فی الطبعة السابقة (3/ 344) والمنیریة (4/ 155/ 75)! ولعل الصواب: «تجری» کما فی «المعجم الأوسط» (1/ 141/ 445)، و «المعجم الکبیر» (1/ 200-201/ 540)، کلاهما للطبرانی، و «مجمع الزوائد» (2/ 305)، و «مجمع البحرین» (1148). [ش].

([53]) فی الأصل: «قبل عشرة أحادیث» وذلک دمج «الصحیح» بـ «الضعیف»، وما بین الهلالین من زیادتنا. [ش].

([54]) یعنی الترمذی عن أنس، وهذا من أوهامه رحمه الله، فإن هذه الروایة إنما هی عنده (رقم- 2403) من حدیث أبی هریرة، وصححه، أورده عقب حدیث أنس الذی قبلها وحسنه؛ لأن طریقه غیر طریق روایة البخاری، لکن له شاهد حسن عن أبی أمامة، وآخر عن ابن عباس یأتی بعد [ثلاثة] حدیث، ونحوه حدیث العرباض الذی عقبه.

([55]) قلت: قال أبو حاتم: "روى عن أبیه أحادیث منکرة". وأما الجهلة فحسنوه بشواهده!

([56]) قلت: هو ضعیف، واتهمه بعضهم. وأما الجهلة فقالوا أیضاً: "حسن بشواهده"!

([57]) انظر الحاشیة السابقة.

([58]) قلت: فیه متهم بالکذب، وهو مخرج فی "الروض النضیر" (556).

([59]) قلت: خرجته فی "الضعیفة" (5773) مع بیان أوهام وقعت للهیثمی فی بعض رواته، قلده فیها الجهلة.

ترغیب به کلماتی که هنگام دیدن فرد مصیبت دیده می‌گوییم

ترغیب به کلماتی که هنگام دیدن فرد مصیبت دیده می‌گوییم

4876-3392- (1) (صحیح لغیره) عَنْ عُمَرَ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ رَأَى صَاحِبَ بَلاءٍ فَقَالَ: (الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلَاکَ بِهِ، وَفَضَّلَنِی عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلًا»؛ لَمْ یُصِبْهُ ذَلِکَ البَلَاءُ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن غریب».

از عمر و ابوهریره ب روایت‌ است که رسول‌الله ج فرمودند: «هرکس با فردی مواجه شود که به مصیبتی گرفتار شده و بگوید: (خداوند را سپاسگذارم از اینکه مرا از مصیبتی که بدان مبتلا شده‌ای مصون نگه داشته و بر بسیاری از مخلوقات برتری داده است.) به آن مصیبت گرفتار نخواهد شد»[1].

0-3393- (6) (صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه من حدیث ابن عمر[2].

3 ـ (الترغیب فی الصبر سیما لمن ابتلی فی نفسه أو ماله، وفضل البلاء والمرض والحمى، وما جاء فیمن فقد بصره)



([1]) در صورتی که سبب ناراحتی یا دل شکستگی بیمار گردد بهتر است آهسته بگوید همچنین اگر فرد فاسقی را دید می‌تواند این دعا را بگوید. چراکه مصیبت وارده می‌تواند جسمی باشد یا معنوی چنانکه شخصی مبتلا به فسق و بدعت و .. باشد. (م)

([2]) هنا فی الأصل جملة: (ورواه البزار، والطبرانی فی "الصغیر" من حدیث أبی هریرة وحده، وقال فیه: "فإنه إذا قال ذلک شکر تلک النعمة"، وإسناده حسن). قلت: بل هو ضعیف، فیه (عبدالله بن عمر العمری) المکبَّر، وبه أعله الحافظ، والمحفوظ: "لم یصبه ذلک البلاء"، وهو المذکور أعلاه. وحدیث العمری هذا مخرج فی "الضعیفة" (6889)، وأما الجهلة فخلطوا کعادتهم بین المحفوظ والمنکر، وشملوهما بقولهم: "حسن"!!

ترغیب به بخشش و سلامتی طلبیدن

ترغیب به بخشش و سلامتی طلبیدن

4868-1977- (1) (ضعیف) عَنْ أَنَسٍ س: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الدُّعَاءِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «سَلْ رَبَّکَ العَافِیَةَ، وَالمُعَافَاةَ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ». ثُمَّ أَتَاهُ فِی الیَوْمِ الثَّانِی فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الدُّعَاءِ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ. ثُمَّ أَتَاهُ فِی الیَوْمِ الثَّالِثِ؛ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ. قَالَ: «فَإِذَا أُعْطِیتَ العَافِیَةَ فِی الدُّنْیَا وَأُعْطِیتَهَا فِی الآخِرَةِ؛ فَقَدْ أَفْلَحْتَ».

رواه الترمذی -واللفظ له-، وابن أبی الدنیا؛ کلاهما من حدیث سلمة بن وردان عن أنس، وقال الترمذی: «حدیث حسن [غریب][1]».

4869-3387- (1) (حسن صحیح) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَامَ أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ[2] عَلَى المِنْبَرِ ثُمَّ بَکَى فَقَالَ: قَامَ فِینَا رَسُولُ اللَّهِ ج عَامَ أَوَّلٍ عَلَى المِنْبَرِ، ثُمَّ بَکَى، فَقَالَ: «سَلُوا اللَّهَ العَفْوَ وَالعَافِیَةَ، فَإِنَّ أَحَدًا لَمْ یُعْطَ بَعْدَ الیَقِینِ خَیْرًا مِنَ العَافِیَةِ».

رواه الترمذی من روایة عبدالله بن محمد بن عقیل. وقال: «حدیث حسن غریب». ورواه النسائی من طرق، وعن جماعة من الصحابة وأحد أسانیده صحیح[3].

معاذ بن رفاعه ار پدرش روایت می‌کند که: ابوبکر صدیق بر منبر ایستاده و سپس گریه کرده و فرمود: در سال اول رسول الله ج در بین ما بلند شد و بر منبر رفت، سپس گریه کرد و فرمود: «از خداوند بخشش گناهان و سلامتی و تندرستی بخواهید، زیرا به کسی بعد از یقین چیزی بهتر از سلامتی داده نشده است».

4870-3388- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ دَعْوَةٍ یَدْعُو بِهَا الْعَبْدُ أَفْضَلَ مِنْ[4] (اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْمُعَافَاةَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ)».

رواه ابن ماجه بإسناد جید.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای بنده دعایی برتر از این دعا نیست که با آن دست به دعا بردارد: خدایا، من از تو سلامتی و عافیتِ دنیا و آخرت را می‌خواهم».[5]

4871-3389- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَشْجَعِیِّ عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ رَجُلاً أَتَی النَّبِیَّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! کَیْفَ أَقُولُ حِینَ أَسْأَلُ رَبِّی؟ قَالَ: «قُلْ: (اللهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَعَافِنِی، وَارْزُقْنِی) - وَیَجْمَعُ أَصَابِعَهُ إِلَّا الْإِبْهَامَ - فَإِنَّ هَؤُلَاءِ تَجْمَعُ لَکَ دُنْیَاکَ وَآخِرَتَکَ».

رواه مسلم.

ابومالک اشجعی از پدرش روایت می‌کند که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج، چه بگویم وقتی از خداوند چیزی می‌خواهم؟ رسول الله ج فرمود: «بگو: (اللهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَعَافِنِی، وَارْزُقْنِی): خدایا، مرا آمرزیده و بر من رحم کن و مرا سلامت بدار و روزی بده». - و انگشتانش را به غیر از ابهام جمع نمود -  این کلمات خواسته‌های دنیا و آخرتت را برای تو فراهم می‌آورد».

4872-3390- (4) (حسن صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «یَا عَبَّاسُ عَمَّ النَّبِیِّ! أَکْثِر مِنَ الدُّعَاءَ بِالْعَافِیَةِ».

رواه ابن أبی الدنیا، والحاکم وقال: «صحیح على شرط البخاری».

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای عباس، ای عموی پیامبر ج، برای عافیت و سلامتی بسیار دعا کن».

4873-1978- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الدُّعَاءُ لَا یُرَدُّ بَیْنَ الأَذَانِ وَالإِقَامَةِ». قَالُوا: فَمَاذَا نَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «سَلُوا اللَّهَ العَافِیَةَ، فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ»[6].

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن». [مضی 5- الصلاة/3].

4874-1979- (3) (ضعیف) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا سُئِلَ اللَّهُ شَیْئًا أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنَ العَافِیَةِ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث غریب». ورواه ابن أبی الدنیا، والحاکم فی حدیث وقال: «صحیح الإسناد»! (قال الحافظ): «رووه کلهم من طریق عبدالرحمن بن أبی بکر المُلَیکی- وهو ذاهب الحدیث- عن موسى بن عقبة عن نافع عنه».

4875-3391- (5) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَرَأَیْتَ إِنْ عَلِمْتُ لَیْلَةَ القَدْرِ؛ مَا أَقُولُ فِیهَا؟ قَالَ: «قُولِی: (اللَّهُمَّ إِنَّکَ عُفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ؛ فَاعْفُ عَنِّی)».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن صحیح». والحاکم وقال: «صحیح على شرطهما».

از عایشه ل روایت است که گفتم: ای رسول الله ج، اگر لیلة القدر را دریافتم، در آن شب چه بگویم؟ رسول الله ج فرمود: «بگو: خدایا! تو بخشنده‌ای و بخشیدن را دوست داری، پس از من بگذر»[7].

2 ـ (الترغیب فی کلمات یقولهن من رأى مبتلى)



([1]) قلت: سلمة ضعیف، لکن الجملة الأولى فی سؤال العافیة والمعافاة لها شاهد من حدیث أبی بکر الصدیق س بسند صحیح، مخرج فی "الروض" (917) وغیره، وانظر "المشکاة" (2489). وأما الجهلة فقالوا: "حسن بشواهده"! ومن تمام جهلهم أنهم قالوا عن الترمذی: "وقال: حسن غریب، وفی "إسناده سلمة بن وردان، ضعیف"، فلم یمیزوا قولهم عن قول الترمذی بطریقة أو بأخرى!!

([2]) الأصل: (وعن أبی بکر س أنه قام)، والتصویب من "الترمذی" (3553)، وهو تصرف غیر حسن من المؤلف سبق له غیره، وغفل عن ذلک الثلاثة کعادتهم، فأثبتوا الخطأ!

([3]) قلت: وقد خرجت بعضها فی "إرواء الغلیل" (2/ 222)، وخرج بعضها الضیاء المقدسی فی "الأحادیث المختارة".

([4]) قلت: هنا فی الأصل: "اللهم أنی أسألک العفو والعافیة. وفی روایة". فحذفتها لأنه لا أصل لها فی (ابن ماجه)، بل ولا فی غیره، وإنما عند (ابن ماجه) ما أثبته فقط، وهو مخرج فی "الصحیحة" (1138)، وقد غفل عنها الثلاثة أیضاً فأثبتوها!

([5]) جزری در نهایه می‌گوید: «عافیة: این است که از بیماری‌ها و فتنه‌ها در امان بمانی- متضاد بیماری؛ معافاة: این است که خداوند تو را از گزند مردم حفظ نموده و مردم را از اذیت و آزار تو حفظ نماید. (م)

([6]) قلت: جملة الدعاء قد صحت من طریق آخر، ولذلک کنت ذکرتها هناک فی "الصحیح"، وکذلک صحت جملة (العافیة) فی حدیث أبی بکر المشار إلیه آنفاً. وإنما أوردت الحدیث هنا من أجل سؤالهم، فتنبه!

([7]) برترین انسان‌ها به عالم‌ترین زن‌ها برای بهترین شب‌ها جامع‌ترین دعاها را می‌آموزد. (م)

ترغیب به امید داشتن و حسن ظن به خداوند به ویژه هنگام وفات

ترغیب به امید داشتن و حسن ظن به خداوند به ویژه هنگام وفات

4859-3382- (1) (حسن لغیره) عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: یَا ابْنَ آدَمَ! إِنَّکَ مَا دَعَوْتَنِی وَرَجَوْتَنِی غَفَرْتُ لَکَ عَلَى مَا کَانَ فِیکَ[1] وَلَا أُبَالِی. یَا ابْنَ آدَمَ! لَوْ بَلَغَتْ ذُنُوبُکَ عَنَانَ السَّمَاءِ ثُمَّ اسْتَغْفَرْتَنِی غَفَرْتُ لَکَ [وَلَا أُبَالِی][2]. یَا ابْنَ آدَمَ! لَوْ أَتَیْتَنِی بِقُرَابِ الأَرْضِ خَطَایَا ثُمَّ لَقِیتَنِی لَا تُشْرِکُ بِی شَیْئًا لَأَتَیْتُکَ بِقُرَابِهَا مَغْفِرَةً».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».

(قُراب الأرض) به کسر قاف و ضم آن مشهورتر است: به اندازه‌ی نزدیک به پری زمین. [ مضی 14- الذکر/16].

از انس س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: ای فرزند آدم، تا زمانی که مرا بخوانی و به من امیدوار باشی همه‌ی آنچه از تو صادر شده را می‌بخشم و به آن اهمیتی نمی‌دهم؛ ای فرزند آدم، اگر گناه تو از کثرت و بزرگی به ابرهای آسمان برسد و سپس از من آمرزش بخواهی، تو را می‌آمرزم و به آن اهمیتی نمی‌دهم. ای فرزند آدم، اگر با گناهانی به اندازه‌ی چیزی نزدیک به پُری زمین نزد من حاضر شوی درحالی‌که چیزی را شریک من قرار نداده‌ای، به همان اندازه با مغفرت و آمرزشم به سوی تو می‌آیم».

4860-3383- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ أَیضاً: أَنَّ النَّبِیَّ ج دَخَلَ عَلَى شَابٍّ وَهُوَ فِی المَوْتِ فَقَالَ: «کَیْفَ تَجِدُکَ؟». قَالَ: أَرْجُو اللَّهَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَإِنِّی أَخَافُ ذُنُوبِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ عَبْدٍ فِی مِثْلِ هَذَا المَوْطِنِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا یَرْجُو، وَأمَّنَهُ مِمَّا یَخَافُ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث غریب»، وابن ماجه وابن أبی الدنیا؛ کلهم من روایة جعفر بن سلیمـان الضَّبعی عن ثابت عن أنس. (قال الحافظ): «إسناده حسن، فإن جعفراً صدوق صالح، احتج به مسلم، ووثقه النسائی، وتکلم فیه الدارقطنی وغیره».

همچنین از انس س روایت است که رسول الله ج نزد جوانی رفت که در حال احتضار بود و فرمود: «تو را چگونه می‌یابم؟». گفت: ای رسول الله ج، به خداوند امید دارم و از گناهانم می‌ترسم؛ پس رسول الله ج فرمود: «در این زمان [هنگامه‌ی مرگ] در قلب مؤمنی چنین ترس و امیدی جمع نمی‌گردد، مگر اینکه خداوند آنچه را که امید دارد به او می‌دهد و از آنچه می‌ترسد او را در امان می‌دارد».

4861-1973- (1) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنْ شِئْتُمْ أَنْبَأْتُکُمْ مَا أَوَّلُ مَا یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟ وَمَا أَوَّلُ مَا یَقُولُونَ لَهُ؟». قُلْنَا: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ: هَلْ أَحْبَبْتُمْ لِقَائِی؟ فَیَقُولُونَ: نَعَمْ یَا رَبَّنَا. فَیَقُولُ: لِمَ؟ فَیَقُولُونَ: رَجَوْنَا عَفْوَکَ وَمَغْفِرَتَکَ، فَیَقُولُ: قَدْ وَجَبَتْ لَکُمْ مَغْفِرَتِی».

رواه أحمد من روایة عبیدالله بن زَحر.

(قال الحافظ): «وتقدم فی الباب قبله حدیث الغار وغیره، وفی الباب أحادیث کثیرة جداً تقدمت فی هذا الکتاب لیس فیها تصریح بفضل الخوف والرجاء، وإنما هی ترغیب أو ترهیب فی لوازمهما ونتائجهما لم نُعِد ذلک، فلیطلبه من شاء».

4862-3384- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج أَنَّهُ قَالَ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، وَأَنَا مَعَهُ حِینَ[3]  یَذْکُرُنِی» الحدیث.

رواه البخاری ومسلم. [مضی 14- الذکر/1].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: من نزد گمان بنده‌ی خود هستم و هر زمان مرا یاد کند با او هستم».

4863-1974- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ مِنْ حُسْنِ الْعِبَادَةِ».

رواه أبو داود، وابن حبان فی «صحیحه» -واللفظ لهما-، والترمذی والحاکم ولفظهما قال: «إِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بالله مِنْ حُسْنِ عِبَادَةِ الله»[4].

4864-3385- (4) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س: أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ یَقُولُ: «لَا یَمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَهُوَ یُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ».

رواه مسلم وأبو داود وابن ماجه.

از جابر س روایت است که سه روز قبل از وفات رسول الله ج از ایشان شنیده که فرمودند: «هیچیک از شما نمیرد مگر درحالی‌که نسبت به خداوند متعال حسن ظن داشته باشد».

4865-3386- (5) (صحیح) وَعَنْ حَیَّانَ أَبِی النَّضْرِ قَالَ: خَرَجْتُ عَائِدًا لِیَزِیدَ بْنِ الْأَسْوَدِ، فَلَقِیتُ وَاثِلَةَ ابْنَ الْأَسْقَعِ وَهُوَ یُرِیدُ عِیَادَتَهُ، فَدَخَلْنَا عَلَیْهِ، فَلَمَّا رَأَى وَاثِلَةَ بَسَطَ یَدَهُ، وَجَعَلَ یُشِیرُ إِلَیْهِ، فَأَقْبَلَ وَاثِلَةُ حَتَّى جَلَسَ، فَأَخَذَ یَزِیدُ بِکَفَّیْ وَاثِلَةَ، فَجَعَلَهُمَا عَلَى وَجْهِهِ، فقَالَ لَهُ وَاثِلَةُ: کَیْفَ ظَنُّکَ بِاللَّهِ؟ قَالَ: ظَنِّی بِاللَّهِ وَاللَّهِ حَسَنٌ، قَالَ: فَأَبْشِرْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَعَلَا: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی، إِنْ ظَنَّ خَیْرًا فَلَهُ، وَإِنْ ظَنَّ شَرًّا فَلَهُ».

رواه أحمد، وابن حبان فی «صحیحه»، والبیهقی.

از حیان بن ابی نضر روایت است که می‌گوید: به عیادت یزید بن اَسود می‌رفتم که در راه واثلة بن اَسقع را دیدم که او هم قصد عیادت یزید را داشت؛ با هم به نزدش رفتیم، هنگامی که واثله را دید دستش را باز کرده و اشاره به واثله می‌کرد، پس واثله رفت و کنارش نشست؛ یزید دو دست واثله را گرفته و بر چهره‌اش گذاشت؛ واثله به او گفت: چه گمانی نسبت به خداوند داری؟ پاسخ داد: به خدا قسم گمان خوبی به خداوند دارم.

واثله گفت: مژده بده؛ زیرا من از رسول الله ج شنیدم که خداوند متعال می‌فرماید: «من نزد گمان بنده‌ام می‌باشم، اگر گمان خوبی نسبت به من داشته باشد، بهره‌ی خود را از آن برده است و اگر گمان بدی نسبت به من داشته باشد، پس بهره‌ی خود را از آن گرفته است».

4866-1975- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: «وَالَّذِی لَا إِلَهَ غَیْرُهُ! لَا یُحْسِنُ عَبْدٌ بِاللهِ الظَّنَّ؛ إِلَّا أَعْطَاهُ ظَنَّهُ، وَذَلِکَ بَأنَّ الْخَیْرُ فِی یَدِهِ.

رواه الطبرانی موقوفاً، ورواته رواة «الصحیح»؛ إلا أنَّ الأعمش لم یدرک ابن مسعود.

4867-1976- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَمَرَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِعَبْدٍ إِلَى النَّارِ، فَلَمَّا وَقَفَ عَلَى شَفَتِهَا الْتَفَتَ فَقَالَ: أَمَا وَاللهِ یَا رَبِّ! إِنْ کَانَ ظَنِّی بِکَ لَحَسَنٌ، فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: رُدُّوهُ، أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی».

رواه البیهقی عن رجلٍ من وَلَدِ عبادة بن الصامت -لم یسمّه- عن أبی هریرة[5].


 



([1]) الأصل ومطبوعة عمارة والثلاثة المعلقین: (منک)، وکذلک وقع فیما تقدم، وفی "الجامع الصغیر" وغیره، وهو مخالف لما أثبتناه نقلاً عن "الترمذی" (3534) وغیره، ولشاهد له من حدیث أبی ذر، وهو مخرج مع حدیث الباب فی "الصحیحة" (127)، وقد نبه على هذا الخطأ الناجی رحمه الله.

([2]) سقطت من الأصل ومن مطبوعة الثلاثة! واستدرکتها من "الترمذی" ومما تقدم.

([3]) الأصل: (حیث)، والمثبت لفظ مسلم، ولفظه فیما تقدم: (إذا)، وهو للبخاری.

([4]) قلت: فیه عند الجمیع (سمیر -ویقال شُتَیر- بن نهار)، وهو نکرة، لم یرو عنه غیر محمد بن واسع کما فی "المیزان"، وأما الجهلة فقالوا: "حسن بشواهده"! وکذبوا! وهو مخرج فی "الضعیفة" (3150).

([5]) قلت: وهو فی "الضعیفة" (6150).

ترغیب به ترس از خداوند و بیان فضیلت آن

ترغیب به ترس از خداوند و بیان فضیلت آن

4840-3371- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: - فذکرهم إلى أن قال: - وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ».

رواه البخاری ومسلم، وتقدم بتمامه [5- الصلاة/10].

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هفت نفر هستند که خداوند در روزی که جز سایه‌ی [عرش] او سایه‌ای نیست، ایشان را در سایه‌ی [عرش] خود جای می‌دهد؛ - و آنها را ذکر نمود تا آنجا که می‌فرماید: - مردی که زنی صاحب مقام و زیبا او را [جهت کامجویی] فرابخواند و او در پاسخ بگوید: من از الله می‌ترسم».

4841-1964- (1) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «کَانَ الکِفْلُ مِنْ بنی إسرائیل لَا یَتَوَرَّعُ مِنْ ذَنْبٍ عَمِلَهُ، فَأَتَتْهُ امْرَأَةٌ فَأَعْطَاهَا سِتِّینَ دِینَارًا عَلَى أَنْ یَطَأَهَا، فَلَمَّا أَرَادَها عَلَى نَفْسِهَا ارْتَعَدتْ وَبَکَتْ، فَقَالَ: مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: لأنَّ هَذَا عَمَلٌ مَا عَمِلْتُهُ[1]، وَمَا حَمَلَنِی عَلَیْهِ إِلَّا الحَاجَةُ. فَقَالَ: تَفْعَلِینَ أَنْتِ هَذَا مِنْ مَخافَةِ الله! اذْهَبِی فَلَکِ مَا أعطَیْتُکِ، وَوَاللَّهِ مَا أَعْصِیه بَعْدَهَا أَبَدًا، فَمَاتَ مِنْ لَیْلَتِهِ، فَأَصْبَحَ مَکْتُوبًا عَلَى بَابِهِ: إِنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِلْکِفْلِ. فَعَجِبَ الناسُ مِنْ ذلِکَ».

رواه الترمذی وحسنه، والحاکم وقال: «صحیح الإسناد». [مضی 1- باب]

4842-3372- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَرَجَ ثَلَاثَةٌ فِیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ یَرْتَادُونَ لِأَهْلِهِمْ، فَأَصَابَتْهُمُ السَّمَاءُ، فَلَجَؤُوا إِلَى جَبَلٍ، فَوَقَعَتْ عَلَیْهِمْ صَخْرَةٌ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: عَفَا الْأَثَرُ، وَوَقَعَ الْحَجَرُ، وَلَا یَعْلَمُ بِمَکَانِکُمْ إِلَّا اللَّهُ، فَادْعُوا اللَّهَ بِأَوْثَقِ أَعْمَالِکُمْ. فَقَالَ أَحَدُهُمُ: اللَّهُمَّ! إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ کَانَتِ امْرَأَةٌ تُعْجِبُنِی، فَطَلَبْتُهَا فَأَبَتْ عَلَیَّ، فَجَعَلْتُ لَهَا جُعْلًا، فَلَمَّا قَرَّبَتْ نَفْسَهَا تَرَکْتُهَا، فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ رَجَاءَ رَحْمَتِکَ، وَخَشْیَةَ عَذَابِکَ، فَافْرُجْ عَنَّا، فَزَالَ ثُلُثُ الْحَجَرِ. وَقَالَ الْآخَرُ: اللَّهُمَّ! إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ کَانَ لِی وَالِدَانِ، فَکُنْتُ أَحْلُبُ لَهُمَا فِی إِنَائِهِمَا، فَإِذَا أَتَیْتُهما وَهُمَا نَائِمَانِ قُمْتُ حَتَّى یَسْتَیْقِظَا، فَإِذَا اسْتَیْقَظَا شَرِبَا، فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ رَجَاءَ رَحْمَتِکَ، وَخَشْیَةَ عَذَابِکَ، فَافْرُجْ عَنَّا، فَزَالَ ثُلُثُ الْحَجَرِ. وَقَالَ الثَّالِثُ: اللَّهُمَّ! إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی اسْتَأْجَرْتُ أَجِیرًا یَوْمًا فَعَمِلَ لِی نِصْفِ النَّهَارِ، فَأَعْطَیْتُهُ أَجْرَاً فَسَخِطَهُ، وَلَمْ یَأْخُذْهُ، فَوَفَّرْتُهَا عَلَیْهِ حَتَّى صَارَ مِنْ کُلِّ[2] الْمَالِ، ثُمَّ جَاءَ یَطْلُبُ أَجْرَهُ، فَقُلْتُ خُذْ هَذَا کُلَّهُ، وَلَوْ شِئْتَ لَمْ أُعْطِهِ إِلَّا أَجْرَهُ الأوَّلَ، فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ رَجَاءَ رَحْمَتِکَ، وَخَشْیَةَ عَذَابِکَ فَافْرُجْ عَنَّا، فَزَالَ الْحَجَرُ، وَخَرَجُوا یَتَمَاشَوْنَ».

رواه ابن حبان فی «صحیحه». [مضی 22- البر/1]. ورواه البخاری ومسلم وغیرهما من حدیث [ابن] عمر بنحوه، وتقدم (برقم 1).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در میان امت‌های پیش از شما سه نفر بودند که نزد خانواده‌های‌شان برمی‌گشتند [که در مسیر بازگشت] باران آنها را فرا گرفت؛ پس به [غاری در] کوه پناه بردند؛ ناگهان سنگ بزرگی در غار را بر روی آنها بست. پس به یکدیگر گفتند: آثار جای پای ما از بین رفت و تخته سنگ دهانه‌ی غار را مسدود کرد و جای شما را جز خداوند کسی نمی‌داند؛ پس به درگاه خداوند خالصانه‌ترین اعمال‌تان را یاد کنید؛ یکی از آنها گفت: خدایا، تو می‌دانی زنی بود که سخت شیفته و دلباخته‌ی او بودم، خواهان کام گرفتن از او شدم اما او از این کار خودداری نمود؛ پس برای او پولی تعین کردم؛ هنگامی که خود را در اختیار من قرار داد او را رها کردم؛ اگر این عمل را به امید رحمتت و ترس از عذابت انجام دادم ما را از این تنگنا نجات ده؛ پس یک سوم سنگ از دهانه‌ی غار کنار رفت؛ دیگری گفت: پروردگارا! تو می‌دانی پدر و مادری داشتم که برای آنها در ظرف‌های‌شان شیر می‌دوشیدم و اگر می‌آمدم و آن دو خوابیده بودند بر بالین‌شان می‌ایستادم تا بیدار شوند و چون بیدار می‌شدند شیرشان را می‌نوشیدند؛ اگر این عمل را به امید رحمتت و ترس از عذابت انجام دادم، ما را از این تنگنا نجات ده؛ پس دو سوم سنگ از دهانه‌ی غار کنار رفت. و نفر سوم گفت: پروردگارا! تو می‌دانی که روزی فردی را اجیر کردم و او تا نصف روز کارش را انجام داد و من مزدی به او دادم اما او خشمگین شده و مزدش را نگرفته و رفت؛ من مزد او را به کار گرفتم تا اینکه از این راه ثروت زیادی فراهم شد؛ بالاخره پس از مدتی برگشت و تقاضای مزدش را کرد، [من هم کل اموال را به او نشان دادم و] گفتم: آنها را بگیر و اگر می‌خواستم به او جز مزد اولش را نمی‌دادم؛ اگر ین عمل را به امید رحمتت و ترس از عذابت انجام دادم، ما را از این تنگنا نجات ده؛ پس سنگ از دهانه‌ی غار کنار رفت و از غار خارج شده به راه خود ادامه دادند[3].

4843-3373- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «کَانَ رَجُلٌ یُسْرِفُ عَلَى نَفْسِهِ، فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ؛ قَالَ لِبَنِیهِ: إِذَا أَنَا مِتُّ فَأَحْرِقُونِی، ثُمَّ اطْحَنُونِی، ثُمَّ ذَرُّونِی فِی الرِّیحِ، فَوَاللهِ لَئِنْ قَدِرَ الله عَلَیَّ لَیُعَذِّبَنِّی عَذَابًا مَا عَذَّبَهُ أَحَدًا، فَلَمَّا مَاتَ فُعِلَ بِهِ ذَلِکَ، فَأَمَرَ اللَّهُ الأَرْضَ فَقَالَ: اجْمَعِی مَا فِیکِ [مِنْهُ]، فَفَعَلَتْ، فَإِذَا هُوَ قَائِمٌ، فَقَالَ: مَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ؟ قَالَ: خَشْیَتُکَ یَا رَبِّ! أو قَالَ: مَخَافَتُکَ -، فَغُفِرَ لَهُ»[4].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی در حق خود ظلم می‌نمود؛ پس هنگام وفاتش به فرزندانش گفت: چون وفات کردم، مرا سوزانیده و سپس تکه تکه کنید، سپس مرا در مسیر باد رها کنید. قسم به خدا اگر خداوند به من دست یابد مرا عذابی می‌دهد که به کسی چنان عذابی نچشانده است؛ هنگامی که وفات نمود، با او چنین کردند؛ خداوند به زمین دستور داد آنچه از آن مرد در خود داری جمع کن؛ و زمین چنین کرد و او دوباره به وجود آمد؛ خداوند به او فرمود: چه چیزی باعث شد این کار را انجام دهی؟ گفت: پروردگارا، ترس از تو باعث شد. پس او را بخشید».

وفی روایة: أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لَمْ یَعْمَلْ حَسَنَةً قَطُّ لِأَهْلِهِ: إِذَا مَاتَ فَحَرِّقُوهُ، ثُمَّ اذْرُوا نِصْفَهُ فِی الْبَرِّ، وَنِصْفَهُ فِی الْبَحْرِ، فَوَاللهِ لَئِنْ قَدِرَ اللهُ عَلَیْهِ لَیُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا لَا یُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ، فَلَمَّا مَاتَ الرَّجُلُ فَعَلُوا بِهِ مَا أَمَرَهُمْ، فَأَمَرَ اللهُ الْبَرَّ فَجَمَعَ مَا فِیهِ، وَأَمَرَ الْبَحْرَ فَجَمَعَ[5] مَا فِیهِ، ثُمَّ قَالَ: لِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: مِنْ خَشْیَتِکَ یَا رَبِّ! وَأَنْتَ أَعْلَمُ، فَغَفَرَ اللهُ تعالی لَهُ».

رواه البخاری ومسلم[6]. ورواه مالک والنسائی بنحوه.

و در روایتی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «مردی که هیچ عمل نیکی انجام نداده بود به خانواده‌اش گفت: هرگاه وفات نمود، او را سوزانده و سپس نیمی از جسدش را در دریا و نیمی از آن را در خشکی رها کنند؛ قسم به خدا، اگر خداوند بر او دست یابد، به او عذابی می‌چشاند که هیچیک از جهانیان را چنان عذاب نداده است؛ پس هنگامی که وفات کرد، چنانکه دستور داده بود با او رفتار کردند؛ پس از آن خداوند به زمین دستور داد و زمین تمام آنچه از وی بر آن بود جمع کرد و به دریا دستور داد آنچه از وی در آن است جمع کند. سپس [به وی] فرمود: چرا این کار را انجام دادی؟ پاسخ داد: به خاطر ترس از تو ای رب! و تو داناتری؛ پس خداوند متعال او را بخشید».

4844-3374- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ رَجُلًا کَانَ قَبْلَکُمْ رَغَسَهُ اللَّهُ مَالًا، فَقَالَ لِبَنِیهِ لَمَّا حُضِرَ: أَیَّ أَبٍ کُنْتُ لَکُمْ؟ قَالُوا: خَیْرَ أَبٍ. قَالَ: فَإِنِّی لَمْ أَعْمَلْ خَیْرًا قَطُّ، فَإِذَا مِتُّ فَأَحْرِقُونِی، ثُمَّ اسْحَقُونِی، ثُمَّ ذَرُّونِی فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ، فَفَعَلُوا، فَجَمَعَهُ اللَّهُ؛ فَقَالَ: مَا حَمَلَکَ؟ قَالَ: مَخَافَتُکَ. فَتَلَقَّاهُ بِرَحْمَتِهِ».

رواه البخاری ومسلم.

(رَغَسه) بفتح الراء والغین المعجمة بعدهما سین مهملة. ابو عبید[7] می‌گوید: یعنی مال زیادی به او داده بود و در آن برکت قرار داده بود.  

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند به مردی قبل از شما مال زیادی داد، هنگام وفات به فرزندانش گفت: من برای شما چگونه بودم؟ گفتند: بهترین پدر بودی. گفت: من هیچ کار خوبی انجام نداده‌ام، پس اگر وفات کردم مرا بسوزانید و تکه تکه کنید و در معرض باد شدیدی رها کنید؛ پس با او چنین کردند. خداوند دوباره او را به وجود آورد و به او فرمود: چه چیزی تو را به این کار واداشت؟ آن مرد گفت: ترس از تو. پس خداوند او را با رحمتش در برگرفت».

4845-1965- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیِّ ج: «یَقُولُ اللَّهُ ﻷ: أَخْرِجُوا مِنَ النَّارِ مَنْ ذَکَرَنِی یَوْمًا، أَوْ خَافَنِی فِی مَقَامٍ».

رواه الترمذی والبیهقی، وقال الترمذی: «حدیث حسن غریب»[8].

4846-3375- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِذَا أَرَادَ عَبْدِی أَنْ یَعْمَلَ سَیِّئَةً فَلاَ تَکْتُبُوهَا عَلَیْهِ حَتَّى یَعْمَلَهَا، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاکْتُبُوهَا بِمِثْلِهَا، وَإِنْ تَرَکَهَا مِنْ أَجْلِی فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً» الحدیث.

رواه البخاری ومسلم. وفی لفظ لـمسلم: «إِنْ تَرَکَهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً، إِنَّمَا تَرَکَهَا مِنْ جَرَّایَ» أی: من أجلی. وتقدم بتمامه فی «الإخلاص»[9] [1/الحدیث 8].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند ﻷ می‌فرمایند: اگر بنده‌ی من تصمیم به انجام گناه گرفت، تا زمانی که مرتکب آن نشده آن را ثبت نکنید، اگر مرتکب آن گناه شد فقط یک بدی برایش بنویسید و اگر به خاطر من از انجام آن گناه منصرف شد، یک حسنه برای او منظور کنید».

و در روایت مسلم آمده است: «اگر آن گناه را ترک کرد برای او یک حسنه بنویسید، چون به خاطر من آن را ترک نمود».

4847-3376- (6) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج؛ فِیمَا یَرْوِی عَنْ رَبِّهِ جَلَّ وَعَلَا؛ أَنَّهُ قَالَ: «وَعِزَّتِی لَا أَجْمَعُ عَلَى عَبْدِی خَوْفَیْنِ وَأَمْنَیْنِ، إِذَا خَافَنِی فِی الدُّنْیَا أَمَّنْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِذَا أَمِنَنِی فِی الدُّنْیَا أَخَفْتُهُ فِی الآخِرَة[10]».

رواه ابن حبان فی «صحیحه».

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج از الله متعال روایت نمودند که خداوند متعال می‌فرماید: «قسم به عزتم، دو ترس و دو امنیت را در مورد بنده‌ام جمع نمی‌کنم، اگر در دنیا از من ترسید، در آخرت او را در امنیت قرار می‌دهم و اگر در دنیا خود را از من، در امان دانست در آخرت او را می‌ترسانم».

4848-3377- (7) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی هُرَیْرَةَ أَیضاً س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ خَافَ أَدْلَجَ، وَمَنْ أَدْلَجَ بَلَغَ المَنْزِلَ، أَلَا إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ غَالِیَةٌ، أَلَا إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ الجَنَّةُ».

رواه الترمذی وقال: «حدیث حسن».

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی که ترس و نگرانی داشته باشد، ابتدای شب حرکتش را آغاز می‌کند و کسی که ابتدای شب حرکت کند، به مقصد می‌رسد. آگاه باشید که کالای الله، ارزنده و گران‌بهاست؛ آگاه باشید که کالای الله، بهشت است».

 (أَدلَجَ) به سکون دال: زمانی که از ابتدای شب حرکت آغاز شود. و معنای حدیث بدین قرار است: هرکس بترسد، این ترس او را وادار به حرکت به سوی آخرت و شتاب نمودن در انجام اعمال صالح می‌کند و این به سبب ترس از مشکلات و گرفتاری‌هاست.

4849-1966- (3) (ضعیف) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س؛ أَنَّ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ دَخَلَتْهُ خَشْیَةٌ مِنَ الله، فَکَانَ یَبْکِی عِنْدَ ذِکْرِ النَّارِ حَتَّى حَبَسَهُ ذَلِکَ فِی الْبَیْتِ، فَذُکِرَ ذَلِکَ لِرسولِ الله ج فَجَاءَهُ فِی الْبَیْتِ، فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهِ اعْتَنَقَهُ الْنَّبیُّ ج وَخَرَّ مَیِّتًا، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «جَهِّزُوا صَاحِبَکُمْ؛ فَإِنَّ الْفَرَقَ فَلَذَ کَبِدَهُ».

رواه الحاکم والبیهقی من طریقه وغیره. وقال الحاکم: «صحیح الإسناد»[11].

0-1967- (4) (ضعیف جداً) ورواه ابن أبی الدنیا فی «کتاب الخائفین»، والأصبهانی من حدیث حذیفة[12]. وتقدم حدیث ابن عباس فی «البکاء» قریباً من معناه، وحدیث أنس أیضا [مضیا هنا/7].

(الفَرَق) بفتح الفاء والراء: هو الخوف. و(فَلَذ کبده) بفتح الفاء واللام وبالذال المعجمة؛ أی: قطع کبده.

4850-3378- (8) (حسن موقوف) وَعَن بَهْزِ بْنِ حَکِیمٍ قَالَ: أَمَّنَا زُرَارَةُ بْنُ أَوْفَى س فِی مَسْجِدِ (بَنِی قُشَیْرٍ)، فَقَرَأَ: (الْمُدَّثِّرَ)، فَلَمَّا بَلَغَ: (فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ)؛ خَرَّ مَیِّتًا.

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[13].

از بهز بن حکیم روایت است که زُرارة بن ابی اوفی س در مسجد بنی قُشیر امام ما شد، پس سوره‌ی مدثر را خواند تا اینکه به این آیه‌ رسید: ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی ٱلنَّاقُورِ «پس هنگامی‌که در صور دمیده شود» پس افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

4851-3379- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا عِنْدَ اللهِ مِنَ الْعُقُوبَةِ مَا طَمِعَ بِجَنَّتِهِ أَحَدٌ، وَلَوْ یَعْلَمُ الْکَافِرُ مَا عِنْدَ اللهِ مِنَ الرَّحْمَةِ مَا قَنِطَ مِنْ جَنَّتِهِ [أَحَدٌ]».

رواه مسلم[14].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر مؤمن از [کنه] عذاب و مجازات خداوند آگاه می‌بود، هیچکس طمع و آرزوی بهشت نمی‌کرد. و اگر کافر از رحمتی که نزد الله است، آگاه می‌بود، هیچکس از بهشت خداوند ناامید نمی‌شد».

4852-1968- (5) (منکر) وَعَنْ أَبِی کَاهِلٍ س قَالَ: قَالَ لی رَسُولُ اللهِ ج: «یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَلَا أُخْبِرُکَ بِقَضَاءٍ قَضَاهُ اللهُ عَلَى نَفْسِهِ؟». قُلْتُ: بَلَى یَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: «أَحْیَا اللهُ قَلْبَکَ، وَلَا یُمِتْهُ یَومَ یَمُوتُ بَدَنُکَ، اعْلَمْ یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ لَنْ یَغْضَبَ رَبُّ الْعِزَّةِ عَلَى مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مَخَافَةٌ، وَلَا تَأْکُلُ النَّارُ مِنْهُ هُدْبَةً. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ سَتَرَ عَوْرَتَهُ حَیَاءً مِنَ اللهِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَسْتُرَ عَوْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ دَخَلَ حَلَاوَةُ الصَّلَاةِ قَلْبَهُ حَتَّى یُتِمَّ رُکُوعَهَا وَسُجُودَهَا؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُرْضِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ صَلَّى أَرْبَعِینَ یَوْمًا وَأَرْبَعِینَ لَیْلَةً فِی جَمَاعَةٍ یُدْرِکُ التَّکْبِیرَةَ الْأُولَى؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَکْتُبَ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ.[15] اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ صَامَ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مَعَ شَهْرِ رَمَضَانَ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُرْوِیَهُ یَوْمَ الْعَطَشِ الأکبَرِ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ کَفَّ أَذَاهُ عَنِ النَّاسِ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَکُفَّ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْرِ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ بَرَّ وَالِدَیْهِ حَیًّا وَمَیِّتًا؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُرْضِیَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». قُلْتُ: کَیْفَ یَبَرُّ وَالِدَیْهِ إِذَا کَانَا مَیِّتَیْنِ؟

قَالَ: «بِرُّهُمَا أَنْ یَسْتَغْفِرَ لَهُمَا، وَلَا یَسُبَّهُمَا وَالِدَی أَحَدٍ فَیَسُبَّ وَالِدَیْهِ[16]، اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ أَدَّى زَکَاةَ مَالِهِ عِنْدَ حُلُولِهَا؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَجْعَلَهُ مِنْ رُفَقَاءِ الْأَنْبِیَاءِ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ قَلَّتْ عِنْدَهُ حَسَنَاتُهُ، وَعَظُمَتْ عِنْدَهُ سَیِّئَاتُهُ، کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یُثقِلَ مِیزَانَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ یَسعَى عَلَى امْرَأَتِهِ وَوَلَدِهِ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ، یُقِیمُ فِیهِمْ أَمَرَ اللهِ، وَیُطْعِمُهُمْ مِنْ حَلَالٍ؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَجْعَلَهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ فِی دَرَجَاتِهِمْ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَیَّ کُلَّ یَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، [وَکُلَّ لَیْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ] حُبًّا لِی وَشَوْقًا لِی؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَغْفِرَ لَهُ [ذُنُوبَهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَذَلِکَ الْیَوْمَ. اعْلَم یَا أَبَا کَاهِلٍ! أَنَّهُ مَنْ شَهِدَ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ مُسْتَعینًا بِهِ][17]؛ کَانَ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ یَغْفِرَ لَهُ بِکُلِّ مرة ذُنُوبَ حَوْلٍ»[18].

رواه الطبرانی، وهو بجملته منکر، وتقدم فی مواضع من هذا الکتاب ما یشهد لبعضه. والله أعلم بحاله.

4853-1969- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ؛ لَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا، وَلَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا، وَلَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ، لَا تَدْرُونَ تَنْجُونَ أَوْ لَا تَنْجُونَ».

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد»[19].

(تجأرون) بفتح المثناة فوق وإسکان الجیم بعدهما همزة مفتوحة؛ أی تضجُّون وتستغیثون.

4854-3380- (10) (حسن) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ج: ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ حَتَّى خَتَمَهَا، ثُمَّ قَالَ: «إِنِّی أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ، وَأَسْمَعُ مَا لَا تَسْمَعُونَ، أَطَّتِ السَّمَاءُ، وَحُقَّ لَهَا أَنْ تَئِطَّ، مَا فِیهَا مَوْضِعُ قَدْمٍ إِلَّا مَلَکٌ وَاضِعٌ جَبْهَتَهُ سَاجِدًا لِلَّهِ، وَاللَّهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا، وَلَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا، وَمَا تَلَذَّذْتُمْ بِالنِّسَاءِ عَلَى الْفُرُشِ، وَلَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ، وَاللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی شَجَرَةٌ تُعْضَدُ».

از ابوذر س روایت است که رسول الله ج سوره‌ی ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ را تا آخر خوانده و سپس فرمود: «من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید و چیزی می‌شنوم که شما نمی‌شنوید. آسمان فریاد زد و حق دارد که فریاد بزند؛ چراکه به اندازه‌ی جای پایی در آسمان وجود ندارد مگر اینکه فرشته‌ای پیشانیش را بر آن نهاده و برای خدا سجده کرده است؛ قسم به خدا اگر می‌دانستید آنچه من می‌دانم کمتر می‌خندیدید و بیشتر گریه می‌کردید؛ و از همبستری با زنان لذت نمی‌بردید و به سوی راه‌ها خارج شده و به سوی خدا فریاد زده و پناه می‌جستید؛ قسم به خدا دوست دارم درختی بودم که مرا می‌بریدند».

 رواه البخاری باختصار[20]، والترمذی؛ إلا أنه قال: «مَا فِیهَا مَوْضِعُ أَرْبَعِ أَصَابِعَ». والحاکم -واللفظ له- وقال: «صحیح الإسناد».

و در روایت ترمذی آمده است: «در آن به اندازه‌ی چهار انگشت جا نیست».

(أطّت) به فتح همزة و تشدید طاء: ماخوذ از (الأطیط) می‌باشد؛ و آن عبارت است از صدای شتر و مانند آن زمانی که بار سنگینی بر پشتش باشد. اما معنای این بخش از حدیث چنین است: آسمان از کثرت و زیادی فرشتگان عبادت‌گزاری که در آن است، چنان سنگینی را متحمل است که فریاد می‌کشد. و (الصعدات) به ضم صاد و عین: عبارت است از «الطرقات» به معنای راه‌ها.

4855-3381- (11) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ ج خُطْبَةً مَا سَمِعْتُ مِثْلَهَا قَطُّ، فَقَالَ: «لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا، وَلَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا». فَغَطَّى أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ج وُجُوهَهُمْ لَهُمْ خَنِینٌ.

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که رسول الله ج خطبه‌ای خواند که هرگز مانند آن را نشنیده بودم، فرمود: «اگر آنچه می‌دانم، می‌دانستید، کمتر می‌خندیدید و بیشتر گریه می‌کردید». با شنیدن این سخن، اصحاب رسول الله ج چهره‌های‌شان را پوشاندند و صدای گریه‌شان بلند شد.

 (صحیح) وفی روایة: بَلَغَ رَسُولَ اللهِ ج عَنْ أَصْحَابِهِ شَیْءٌ، فَخَطَبَ فَقَالَ: «عُرِضَتْ عَلَیَّ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَلَمْ أَرَ کَالْیَوْمِ فِی الْخَیْرِ وَالشَّرِّ، وَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا وَلَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا». فَمَا أَتَى عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ ج یَوْمٌ أَشَدُّ مِنْهُ، غَطَّوْا رُءُوسَهُمْ وَلَهُمْ خَنِینٌ.

(الخنین) به فتح خاء: عبارت است از گریه‌ای که با غُنه و پخش صدایی از بینی همراه باشد.

و در روایتی [از مسلم: 2359] آمده است: به رسول الله ج خبری درباره‌ی اصحاب‌شان رسید؛ ایشان به همین منظور خطبه‌ای ایراد کرده و فرمود: «بهشت و دوزخ به من نشان داده شد و هرگز خیر و شر را مانند امروز ندیده‌ام؛ و اگر آنچه من می‌دانم، شما می‌دانستید، کمتر می‌خندیدید و بیشتر گریه می‌کردید». و هیچ روزی سخت‌تر از آن روز بر اصحاب رسول الله ج نگذشته بود، پس سرهای خود را پوشیدند و صدای گریه‌ی آنها به گوش می‌رسید.

4856-1970- (7) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِذَا اقْشَعَرَّ جِلْدُ الْعَبْدِ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ؛ تَحَاتَّتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ کَمَا یَتَحَاتُّ عَنِ الشَّجَرَةِ الْیَابِسَةِ وَرَقُهَا».

رواه أبو الشیخ فی «کتاب الثواب»، والبیهقی. [ مضی هنا/7].

وفی روایة للبیهقی قال: کُنَّا جُلُوسًا مَعَ رَسُولِ اللهِ ج تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَهَاجَتِ الرِیحُ، فَوَقَعَ مَا کَانَ فِیهَا مِنْ وَرَقٍ نَخِرٍ، وَبَقِیَ مَا کَانَ مِنْ وَرَقٍ أَخْضَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مَثَلُ هَذِهِ الشَّجَرَةِ؟». فَقَالَ الْقَوْمُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. فَقَالَ: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ إِذَا اقْشَعَرَّ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ وَقَعَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ، وَبَقِیَتْ لَهُ حَسَنَاتُه».

4857-1971- (8) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى نَبِیِّهِ ج هذهِ الآیةَ: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ﴾، تَلَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ج ذَاتَ لَیْلَةٍ عَلَى أَصْحَابِهِ، فَخَرَّ فَتًى مَغْشِیًّا عَلَیْهِ، فَوَضَعَ النَّبِیُّ ج یَدَهُ عَلَى فُؤَادِهِ، فَإِذَا هُوَ یَتَحَرَّکُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا فَتًى! قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». فَقَالَهَا، فَبَشَّرَهُ بِالْجَنَّةِ. فَقَالَ أَصْحَابُهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمِنْ بَیْنِنَا؟ قَالَ: «أَمَا سَمِعْتُمْ قَوْلَه تعالی: ﴿ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ﴾؟!».

رواه الحاکم وقال: «صحیح الإسناد». کذا قال [مضی هناک].

4858-1972- (9) (منکر) وَرُوِیَ عَن واثِلَة بنِ الأسقَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج:  «مَنْ خافَ الله عزَّ وجلَّ؛ خَوَّفَ الله منه کلَّ شْیءٍ، ومَنْ لَمْ یَخفِ الله؛ خَوَّفَه الله مِنْ کلّ شَیْءٍ».

رواه أبو الشیخ فی «کتاب الثواب»، ورفعه منکر[21].

10 ـ (الترغیب فی الرجاء وحسن الظن بالله ﻷ سیما عند الموت)



([1]) بعدها فی «جامع الترمذی» (2496) و «مستدرک الحاکم» (4/ 254): «قط» وهی مثبتة فی موطن مضی برقم (4527-1836)، وسقطت من موطن آخر برقم (3493- 1446)، ولذا وضعناها هناک بین معقوفتین. [ش].

([2]) الأصل: (صارت ذلک المال)، والتصویب من "الموارد" ومما تقدم.

([3]) جهت کسب فوائد بیشتر به پاورقی حدیث شماره 1 مراجعه کنید.

([4]) وفی حدیث حذیفة وأبی مسعود البدری: "قال: یا ربِّ! لم یکن لک أحد أعصى لک منی، ولا أحد أجرأ على معاصیک منی، فرجوت أن أنجو، فقال الله: تجاوزوا عن عبدی، فغفر له". أخرجه ابن فضیل الضبی فی "الدعاء" (108-109) بسند صحیح، وأصله فی "البخاری" (3452).

([5]) الأصل: (أن یجمع)، وکذا فی طبعة الثلاثة! وهو خطأ مخالف لما فی "الصحیحین" و"الموطأ"، والحدیث مخرج فی "الصحیحة" (3048).

([6]) قلت: والروایة الثانیة له (8/ 97)، وصححت منه بعض الأخطاء کانت فی الأصل، والأولى للبخاری فی آخر "الأنبیاء"، والزیادة منه.

([7]) فی الطبعة السابقة (3/ 318) والمنیریة (4/ 138): «أبو عبیدة» وهو خطأ، صوابه أبو عبید القاسم بن سلام، والمزبور فی کتابه «الغریب» (1/ 170). [ش].

([8]) قلت: هو حسن کما قال لولا عنعنة (المبارک بن فضالة)، فإنه مدلس. وهو مخرج عندی فی مواضع منها "ظلال الجنة" (2/ 400-401).

([9]) کانت هذه الجملة فی الأصل عقب قوله: "البخاری ومسلم" فوضعتها هنا لتشمل لفظ مسلم أیضاً لأنه تقدم أیضاً.

([10]) کذا فی المنیریة (4/ 138) وصوابه «أخفته یوم القیامة» کما فی «صحیح ابن حبان» (2/ 406/ 460). [ش].

([11]) قلت: رده الذهبی بجهالة بعض رواته، وقال: "والخبر شبه موضوع". وهو مخرج فی "الضعیفة" (5300). وأما قول المعلق على "ترغیب الأصبهانی" (1/ 227): أن الذهبی وافق الحاکم على تصحیحه؛ فمن الأوهام التی لم یقع فیها المعلقون الثلاثة!!

([12]) قلت: الأصبهانی أخرجه (1/ 227/ 484) من طریق ابن أبی الدنیا، وهو مخرج هناک.

([13]) قلت: لیس فی النسخة المطبوعة من "المستدرک" (2/ 506) هذا التصحیح، ولا حکاه السیوطی فی "الدر" (6/ 282) عنه، وعن الحاکم البیهقی فی "الشعب" (1/ 531/ 939)، ورواه من طریق ابن أبی الدنیا، وإسناده حسن، رجاله ثقات، فیه (عتاب- تحرف فیه إلى غیاث) بن المثنى، وهو القشیری، وهکذا على الصواب وقع فی "طبقات ابن سعد" (7/ 150)، ولم یوثقه أحد، لکن روى عنه جمع، وعزوا أثره هذا إلى الترمذی، ولم أره فی "سننه". وأخرجه عبدالله بن أحمد فی زوائد "الزهد" (247)، وعنه أبو نعیم فی "الحلیة" (2/ 298)، ومن طریقه المزی فی "التهذیب" (19/ 294). وبهز بن حکیم حسن الحدیث، وتابعه أبو جناب القصاب - واسمه عون بن ذکوان- عند ابن حبان فی "ثقاته" (4/ 266)، وعبدالله أیضاً فی "الزوائد" من طریق هدبة بن خالد القیسی عنه. وإسناده صحیح.

([14]) قلت: ورواه الترمذی (3536) وأبن حبان فی "صحیحه" (2503- موارد) مثله، قال الناجی: "ورواه البخاری فی حدیث..."، ثم ذکره بنحوه. وهو مخرج فی "الصحیحة" (1634)، ومن شاء الوقوف على لفظه فلیرجع إلى "صحیح الجامع الصغیر" رقم (1759- الطبعة الأولى الشرعیة).

([15]) هذه الفقرة لها شاهد من حدیث أنس، مضى فی "الصحیح" (5- الصلاة /16).

([16]) جملة السب لها شاهد من حدیث ابن عمرو، تقدم فی "الصحیح" أیضاً (22- البر /2).

([17]) زیادة من "الطبرانی" و"العجالة"، وانظر التعلیق على الحدیث فیما تقدم (15- الدعاء /7).

([18]) هو مخرج فی "الصحیحة" تحت الحدیث (2652).

([19]) قلت: وهو خطأ کما بینته فی "الضعیفة" (4354)، وأما الجهلة فقالوا: "حسن"! لکن الحدیث صحیح لغیره دون آخره: "لا تدرون..."؛ کما أوضحته ثمة، وفی "الصحیح" هنا شاهد له عن أبی ذر.

([20]) قلت: هذا وهم، فلیس له من هذا الحدیث شیء من روایة أبی ذر، کما یدل على ذلک صنیع الحافظ المزِّی فی "التحفة". نعم له منه قوله: "لو علمتم... ولبکیتم کثیراً" من حدیث غیره من الصحابة، مثل حدیث أنس الآتی بعده، وحدیث عائشة فی خطبة الکسوف. انظره إن شئت فی "مختصر البخاری" (552)؛ ولذلک تعجب منه الناجی وقال: "فیجب حذف البخاری منه".

([21]) قلت: وهو مخرج فی "الضعیفة" (485).