اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

10. نظام اقتصادی در اسلام

10. نظام اقتصادی در اسلام

أ‌.        تعریف نظام اقتصادی در اسلام: مجموعۀ احکام و سیاست‌های شرعی دربارۀ مال و تصرّف انسان در آن.[1]

ب‌.   منابع نظام اقتصادی اسلام: قرآن، سنّت، اجماع، قیاس، سدّ ذرائع و عرف.

ت‌.   ایمان محور اصلی و ستون اول هر یک از جوانب و فرصت‌های اقتصاد اسلامی به شمار می‌رود. اقتصاد اسلامی در اصل و حقیقت خود، فرع و شاخه‌ای از فروع عقیدۀ ایمان بوده و نقش آن، حمایت از این اعتقاد و گسترده‌ساختن ریشه‌ها و انتشار نور آن است و نمونه‌هایی عملی برای اجرایش به وجود می‌آورد و اهدافش را در زندگی واقعی برآورده می‌سازد.

ث‌.   نظام اقتصادی اسلام به دنبال تحقّق اهدافی بوده که بارزترین آن‌ها از این قرار است: تحقّق شرایط مناسب و امکانات کافی زندگی، سرمایه‌گذاری بهینه برای تمامی منابع اقتصادی، کاهش تفاوت فراوان در توزیع ثروت و درآمد و تحقّق قدرت مادّی و دفاعی مسلمانان.

ج‌.    اقتصاد اسلامی ویژگی‌های متعدّدی دارد که باعث تمایز آن از سایر نظام‌های اقتصادی شده و مهم‌ترین آن‌ها از این قرار است: پذیرش مالکیّت فردی، اتّکا بر آزادی مشروط اقتصادی، متّکی‌بودن بر تعهّد و همبستگی میان تمامی مسلمانان، این کار نوعی عبادت است، هدفی والا و جامع میان آخرت و دنیا دارد و اقتصاد اسلامی باعث ایجاد تعادل میان مصلحت فرد و جامعه می‌شود.[2]

ح‌.    مفهوم شرعی ربا: یعنی زیادتی یا نسیه در برخی اشیا که شریعت این کار را حرام کرده است.[3]

خ‌.    ربا بر دو نوع است: نوع اول: ربای در نسیه که چندین صورت دارد؛ از جمله: زیادت در قرض در مقابل زیادت در مدّت؛ یعنی همان زیادت مشروط. نوع دوم: ربای فضل: یعنی معاملۀ ربوی دو کالای هم‌جنس با زیادتی فوری یا تاخیری در یکی از آن دو.

د‌.      مواردی که امکان تحقّق ربا در آن‌ها وجود دارد: پیامبر ج در این باره فرمودند: «الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ، وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ، وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ، وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ، وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ، وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ، مِثْلًا بِمِثْلٍ، سَوَاءً بِسَوَاءٍ، یَدًا بِیَدٍ، فَمَنْ زَادَ، أَوِ اسْتَزَادَ، فَقَدْ أَرْبَى، فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ، فَبِیعُوا کَیْفَ شِئْتُمْ، إِذَا کَانَ یَدًا بِیَدٍ»[4]؛ «طلا با طلا، نقره با نقره، گندم با گندم، جو با جو، خرما با خرما، نمک با نمک، مِثل به مِثل و با یکدیگر برابر و دست به دست [معاوضه می‌شوند]. پس اگر کسی افزود و یا افزون طلبید، قطعا مرتکب ربا شده است. و زمانی که این انواع مختلف بود، هر گونه که خواستید، معامله کنید اگر دست به دست انجام شد.»

ذ‌.      علّت ربا: در حدیث قبلی، پیامبر ج انواع ششگانۀ مذکور را به صراحت بیان فرمودند و آنچه از لحاظ علّت با آن‌ها مشترک باشد نیز حرام و ممنوع است. علّت از این قرار است:

طلا و نقره: علّت در آن‌ها ثمن و پول‌بودن است، زیرا اشیا با طلا و نقره قیمت‌گذاری می‌شوند و از این رو، هر آنچه ثمن باشد؛ مانند اسکناس‌های رایج بر آن‌ها قیاس می‌شود، چون ربا در این موارد صورت می‌گیرد و اشیا با آن‌ها قیمت‌گذاری می‌شوند و در نتیجه، حکم طلا و نقره را دارند.

چهار نوع دیگر: بنا بر قول صحیح، علّت در آن‌ها، طعام‌بودن به همراه کیل یا وزن است. بنابراین غذاهایی که کیل یا وزن می‌شوند، با قیاس بر چهار نوع مذکور در حدیث فوق – گندم، جو، خرما و نمک-، امکان وجود ربا در آن‌ها می‌رود.

ر‌.       بر اساس دلایلی از قرآن و سنّت و اجماع، ربا حرام و گناه کبیره است.

ز‌.       فلسفۀ تحریم ربا: دلایل متعدّدی در زمینۀ تحریم ربا وجود دارد؛ از جمله: دوری از ستم و خوردن اموال مردم به ناحق، ربا باعث تنبلی و بیکاری می‌شود، این کار انسان را آزمند و حریص می‌گرداند و اخلاق پسندیده را نابود می‌سازد و پیامدهای ویرانگر جانی و بهداشتی دارد.

س‌.      مفهوم احتکار: از دیدگاه فقیهان، احتکار یعنی نگهداشتن غذا یا سایر کالاهایی که مردم به آن‌ها نیاز دارند به قصد اینکه گران شود.

این اصطلاح در اقتصاد وضعی به معنای تسلّط بر مال یا درخواست کالاست به منظور رسیدن به بیشترین سود ممکن و نیز کنترل این نوع کالا برای هدفی غیر انسانی.[5]

ش‌.  ضررهای احتکار: به طور خلاصه می‌توان گفت که ضررهای احتکار از این قرار است:

-       بالارفتن قیمت کالاها و خدمات؛

-       کنترل و در اختیارگرفتن هر چند اندک قیمت موادّ خام و کالاهای ساخته‌‌شده؛

-       توقّف جنبه‌های فنّی به سبب نبود رقابت عادلانه؛

-       محدودشدن و کاهش تولید در بسیاری از مواقع؛

-       برطرف‌نشدن نیازهای مردم به اندازۀ کافی؛

-       تلاش برای تحقیر مردم و غلبه بر آنان.

ص‌. احادیث فراوانی بیانگر حرمت این کار هستند.

ض‌. احتکار مباح: موارد زیر از این قبیل است:

-       آنچه انسان برای امرار معاش خویش و خانواده‌اش ذخیره می‌کند مگر در زمان بحران و سختی که مردم در ذخیرۀ موادّ ضروری زیاده‌روی می‌کنند و این احتکار ناجایز است؛

-       آنچه ذخیره می‌شود تا در آینده مصرف گردد، چون امکان دارد که تولید آن فصلی باشد، امّا در تمامی ایّام سال مصرف شود؛ مانند حبوبات یا خرما؛

آنچه دولت برای مواقع بحران، در نظر می‌گیرد تا از تولیدکنندگان و مصرف‌کننده‌ها حمایت کند؛ همچون ذخیرۀ استراتژیک و راهبردی سوخت و حبوبات.[6]

 




[1]- نک: النّظام الإقتصادی فی الإسلام، ص 13.

[2]- نک: النّظام المالی والإقتصادی فی الإسلام، ص 58.

[3]- نک: الإقناع، حجاوی، ج 2، ص 245.

[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2971.

[5]- نک: النّظام المالی الإقتصادی فی الإسلام، ص 103.

[6]- نک: فقه السّنّة، سیّد سابق، ج 3، ص 267؛ النّظام المالی والإقتصادی فی الإسلام، ص 105.

9. نظام سیاسی در اسلام

9. نظام سیاسی در اسلام

9-1. مفهوم نظام سیاسی

أ‌.        نظام سیاسی اسلام بخشی از شریعت اسلامی به شمار می‌رود؛ یعنی همان شناخت نظام حکومت، شیوۀ انتخاب حاکم و حقوق و تکالیف او، شناخت حقوق و تکالیف مردم، رابطۀ میان حاکم و رعیّت و ارتباط میان دولت‌ها در شرایط جنگ و صلح بر اساس شریعت اسلام.

ب‌.   نظام سیاسی اسلام ویژگی‌هایی دارد؛ مانند الهی‌بودن، عمومیّت، جهان‌شمولی، میانه‌روی، واقع‌گرایی و تناسب با فطرت.

9-2. قضاوت در اسلام

أ‌.        مفهوم شرعی قضاوت: یعنی تبیین حکم شرعی و الزام به آن و حلّ اختلافات.[1]

ب‌.   جایگاه و اهمّیت قضاوت: این موضوع جایگاهی بزرگ و اهمّیت فراوانی دارد، زیرا از ضروریّات حکومت و یکی از بزرگ‌ترین پایه‌های هر دولتی به شمار می‌رود و مصلحت مردم وابسته به وجود قضاوت و توجّه به آن است.

اگر قضاوت از بین برود، جامعه فرو می‌پاشد، کارها خراب می‌شود، حقوق تباه می‌گردد و هرج و مرج رواج می‌یابد.

ت‌.   قضاوت اهدافی دارد که در کتاب اصلی، 10 مورد بیان شده است.

ث‌.   این مسؤولیّت، شروط متعدّدی دارد که مهم‌ترین آن‌ها قدرت و امانت است و در مبحث مربوط به این موضوع، شروط آن روشن گشته است.

ج‌.    عالمان از آدابی نام برده‌اند که شایسته است قاضیان برای اینکه قضاوتشان کامل و باهدف و بدون ضرر و فساد گردد، برخوردار از آن‌ها باشند؛ در این زمینه، 14 مورد بیان شده است.

ح‌.    دین اسلام بر استقلال قضاوت و قاضی تاکید فراوانی دارد.

هدف از این کار، استواری و حفاظت قضاوت و قاضی و نیز آزادی وی در حکم و اثبات حقیقت و منع دخالت در احکام وی و دورساختنش از عوامل تاثیرگذار بیرونی و سیاسی و فردی است.

9-3. مشورت در اسلام

أ‌.        مشورت یعنی گرفتن نظر و دیدگاه صاحب‌نظران و بررسی و مقایسۀ آن‌ها برای رسیدن به حقیقتِ موضوعی از مسائل.[2]

ب‌.   اصطلاح «شوری» به همان معنای عام خود که مربوط به نظام حکومت‌داری در اسلام است، در دو آیه از قرآن کریم بیان شده است؛ یعنی در سورۀ مبارکۀ «شوری» و «آل‌عمران».

ت‌.   عبارتی از قرآن و سنّت وجود ندارد که روش و طریقۀ اجرای مشورت را برای ما روشن و معیّن سازد.

همچنین نصّی وجود ندارد که مسلمانان را ملزم به تعیین تعداد معیّنی از افراد برای مشورت نماید یا اینکه ویژگی‌هایشان و شیوۀ مشورت با آنان را بیان کند.

این موارد بیانگر انعطاف و آسان‌گیری دین اسلام است. بنابراین مشورت وابسته به مصلحت زمانی و مکانی و بر حسب شرایط جوامع است.

بر این اساس، دانسته می‌شود که مهم اجرای مشورت در جامعۀ اسلامی با هر وسیلۀ ممکن که مخالف شریعت نباشد، است.[3]

ث‌.   مشورت در برخی امور با دموکراسی، مشترک و در برخی موارد، متفاوت است. این مسأله در اصل تحقیق پیش رو مورد بررسی قرار گرفته است.

ج‌.    در سیرۀ نبوی، نمونه‌های بسیاری از مشورت وجود دارد. این نمونه‌ها نیز در همان جا بیان شده است.

 




[1]- نک: شرح منتهی الإرادات، بهوتی، ج 6، ص 462؛ مزیل الدّاء عن أصول القضاء، عبدالله بن مطلق فهید، ص 11.

[2]- نک: النّظام السّیاسی فی الإسلام، عبدالعزیز خیّاط، ص 89؛ النّظام السّیاسی فی الإسلام، سعود آل سعود و دیگران، ص 134؛ الشّوری فی الإسلام بین النّظریّة والتّطبیق، عبدالله موجان، صص 16- 17.

[3]- نک: النّظام السّیاسی فی الإسلام، سعود آل سعود و دیگران، ص 148.

8. مطالبی دربارۀ گناهان، توبه و دعا

8. مطالبی دربارۀ گناهان، توبه و دعا

8-1. گناهان [ذنوب]

أ‌.        ذنوب جمع «ذنب» به معنای گناه و جرم و معصیت است.

ب‌.   چندین تقسیم برای گناهان بیان شده است؛ از جمله اینکه تقسیم به صغیره و کبیره می‌شوند.

ت‌.   گناهان و معاصی پیامدهایی وخیم، ضررهایی بزرگ، نتایجی مخرّب و عقوبات فراوانی در دنیا و آخرت، بر فرد و جامعه دارند.

در اصل تحقیق پیش رو، در مبحثی که به همین موضوع اختصاص یافته، برخی از پیامدها و ضررهای گناهان بیان شده است.

8-2. توبه

أ‌.        توبه یعنی ترک گناه با آگاهی از بدی و زشتی آن و پشیمانی بر انجامش و تصمیم قطعی به انجام‌ندادن دوبارۀ آن در صورت توان و جبران اعمالی که امکان جبران آن‌ها وجود دارد و ادای فرائضی که ضایع شده است؛ به صورت مخلصانه، امید به پاداش و ترس از عذاب الهی و به شرط اینکه توبه پیش از فرارسیدن مرگ و طلوع خورشید از سمت مغرب باشد.[1]

ب‌.   بدون تردید الله أ – با فضل و کرم خویش- دروازۀ توبه را گشود، زیرا فرمان به این کار داد و مردم را تشویق نمود و وعدۀ پذیرش توبه را داد؛ فرقی نمی‌کند که از طرف کافران، مشرکان، متافقان، مرتدّان، تجاوزکاران، ملحدان، ستمکاران یا گنهکاران مقصّر صورت گیرد.

توبه، فضائلی بسیار مهم و اسراری جذّاب و زیبا و فواید متعدّدی دارد، که برخی از آن‌ها در مبحث مرتبط به این موضوع، مورد بررسی قرار گرفته است.

8-3. دعا

أ‌.        دعا یعنی درخواست با تضرّع از الله تعالی و تمایل به خیراتی که در نزد اوست و تقاضا و التماس برای برآورده‌ساختن مطلوب و نجات از بدی و شیء ناپسند.[2]

ب‌.   دعا دارای فضائلی بزرگ، نتایجی مهم و اسراری بدیع و جذّاب است؛ از جمله اینکه: دعا عبادت است، باارزش‌ترین کار در نزد الله متعال به شمار می‌رود، باعث گشایش سینه و آسایش فرد و دفع بلا و مصیبت می‌شود.

ت‌.   دعا شروطی دارد و برای اجابت و پذیرش آن در نزد الله تعالی باید این شروط را دارا باشد. تعدادی از این شروط در مبحثی که به همین موضوع اختصاص داده شده، بیان گشته است.

ث‌.   برای تکمیل دعا نیاز است که آدابی رعایت گردد، و این موارد نیز در کتاب اصلی آورده شده است.

 




[1]- نک: مدارج السّالکین، ابن قیّم، ج 1، صص 113- 199؛ فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج 11، ص 106.

[2]- نک: الدّعاء، عبدالله خضری، ص 10.

7. مطالبی دربارۀ علم غیب

7. مطالبی دربارۀ علم غیب

7-1. مقدّمه

ایمان به غیب یکی از مهم‌ترین و خاص‌ترین ویژگی‌های مؤمنان به شمار می‌رود. آنان به تمامی اخباری که رسولان آورده و از جانب الله ـ رسانده‌اند، ایمان دارند.

امور قابل درک فقط منحصر به حسّ و ظاهر نیستند. از آنجا که ملحدان فقط حسّ و ظاهر را قبول دارند، امور مدرکه را منحصر به دایرۀ محدودی نموده و آنچه توسّط حسّ و تجربه فهمیده‌اند را ثابت و غیر آن را نفی و انکار کرده‌اند.

به همین علّت، آنان علوم غیبی و آنچه رسولان آورده‌اند و در کتاب‌های آسمانی نازل شده است را انکار نموده‌اند.

این دیدگاه و گمان، از لحاظ شرعی، عقلی و تجربی باطل است، زیرا امور مدرکه محدود به آنچه توسّط حس ثابت گردد، نیست و موراد دیگری و اخبار صادقانه‌ای نیز وجود دارد که برترین و مهم‌ترینشان، اخبار الله تعالی و پیامبرانش بوده و در این موارد، بیان و توضیح هر چیزی آمده است.

علوم مدرکه توسّط حس در برابر علومی که رسولان آورده‌اند همچون یک قطره‌ در دریایی پُرآب است.

علاوه بر این، اشیائی موجود است که مردم آن‌ها را قبول دارند هر چند با چشم ندیده‌اند؛ مانند روح که دیده نمی‌شود و با وجود این، اگر از بدن خارج شود، انسان بی‌جان و بی‌حرکت می‌گردد. آیا کسی به بهانۀ اینکه روح از محسوسات نیست، آن را انکار و رد می‌کند؟!

برق نیز چنین است. آیا کسی برق را دیده است؟! مردم فقط اثرش را مشاهده می‌کنند. آیا ایمان و باور به وجود برق آسان‌تر و عاقلانه‌تر است یا ایمان به معبودی که آن را با سایر اسرار و موجودات هستی آفریده است؟!

7-2. عالَم جنّ و شیاطین

أ‌.        جن جهانی غیر از عالَم انسان و عالَم فرشتگان است و آن‌ها از لحاظ برخورداری از عقل و ادراک و قدرت انتخاب راه خیر و شر، با انسان مشترکند، ولی در چندین مورد با آنان تفاوت دارند که مهم‌ترینش، همان تفاوت در اصل است.

ب‌.   چون مخفی و پنهان هستند و دیده نمی‌شوند، جن نام گرفته‌اند.

ت‌.   اصل جن: الله متعال به ما خبر داده که جنّیان از آتش آفریده شده‌اند:

﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ [الحجر: 27]

«و جن را پیش از آن، از آتش سوزان آفریدیم.»

﴿وَخَلَقَ ٱلۡجَآنَّ مِن مَّارِجٖ مِّن نَّارٖ [الرّحمن: 15]

«و جن را از شعله‌ای آتش خلق کرد.»

ث‌.   شیطانی که الله تعالی در قرآن کریم، بسیار دربارۀ او سخن گفته، از جنّیان بوده که در ابتدا، الله متعال را پرستش می‌نمود و به همراه فرشتگان، ساکن آسمان بود و وارد بهشت شد، امّا وقتی پروردگارش به وی دستور داد تا برای آدم ÷ سجده کند، او از روی تکبّر و خودبرتربینی سر باز زد و در نتیجه، الله ـ شیطان را از رحمتش دور و محروم ساخت.

ج‌.    شیطان مخلوق است: با توجّه به آیات قرآن و احادیث نبوی، شیطان مخلوق بوده و عقل و درک و تحرّک دارد و اینکه برخی از نادانان می‌گویند ابلیس روح شرّی است که هر گاه بر دل انسان چیره شود، به صورت غرائز حیوانی آشکار می‌گردد و وی را از دستیابی به الگوی والای معنوی باز می‌دارد، سخن و دیدگاهی اشتباه و باطل است.[1]

ح‌.    مرگ و عمر جنّیان: بدون تردید جنّیان - که شیاطین نیز از آن‌ها هستند- می‌میرند، چون آیۀ زیر شامل این مخلوقات هم می‌شود:

﴿کُلُّ مَنۡ عَلَیۡهَا فَانٖ٢٦ وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ٢٧ فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ [الرّحمن: 26- 28]

«هر چه بر روی آن [زمین] است، فانی شود و [تنها] روی پروردگار ذو الجلال و گرامی توست که باقی می‌ماند. پس [ای گروه انس و جن!] کدامین نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید؟!»

امّا از مقدار عمر آن‌ها آگاه نیستیم مگر آنچه الله تعالی دربارۀ ابلیس بیان فرموده که تا روز قیامت زنده خواهد ماند، چنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم:

﴿قَالَ أَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤ قَالَ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ [الأعراف: 14-15]

«[ابلیس] گفت: تا روزی‌ که [مردم] برانگیخه می‌شوند، مرا مهلت ده. [الله] فرمود: مسلّماً تو از مهلت‌یافتگانی.»

خ‌.    محلّ سکونت جنّیان: آن‌ها بر روی زمینی که ما زندگی می‌کنیم، سکونت دارند و بیشتر در خرابه‌ها و بیابان‌ها و محلّ نجاست؛ همچون حمّام، توالت، زباله‌دان، قبرستان و امثال آن که جایگاه شیاطین است، جمع می‌شوند.[2]

احادیثی در رابطه با منع نمازخواندن در حمّام بیان شده، زیرا محلّ نجاست و جایگاه شیطان بوده و نیز خواندن نماز در قبرستان منع شده، چون باعث شرک می‌شود.

د‌.      قدرت جنّیان: الله ـ به آن‌ها قدرتی که به بشر نداده است را بخشیده و ما را از برخی توانایی‌های جنّیان باخبر ساخته است؛ مانند سرعت در حرکت و انتقال؛ چنانکه عفریتی از جنّیان به سلیمان پیامبر ÷ وعده داد که تخت ملکۀ یمن را در مدّتی کمتر از برخاستن یک مرد، به بیت المَقدِس آورد.

ذ‌.      هدف از آفریشن جنّیان: الله متعال آن‌ها را برای همان هدفی که بشر را آفرید، به وجود آورد:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ [الذّاریات: 56]

«و من جنّ و انس را فقط برای اینکه مرا عبادت کنند، آفریدم.»

بنابراین جنّیان مکلّف به انجام یا ترک اموری هستند و هر کسی از آنان که فرمان برد، الله أ از او راضی شده و وی را وارد بهشت می‌سازد، ولی هر کس که نافرمانی و سرکشی کند، جزایش آتش دوزخ است و متون فراوانی بیانگر این موضوع هستند.

7-3. شیطان و انسان

ابلیس بر برخی از انسان‌ها مسلّط می‌شود و شیاطین با افرادی که خود را تسلیم ابلیس نموده‌اند رابطه دارد و برای اطاعت از او، الله تعالی را نافرمانی می‌کنند.

همچنین با برخی از آنان نبرد و نزاع دارد. در ادامه، مطالبی در مورد رابطۀ شیطان با آدمی بیان می‌گردد.

أ‌.        شیطان در [بدن] انسان، همچون جریان خون جاری است.

ب‌.   شیاطین به قصد گمراه‌نمودن، بر انسان‌ها مسلّط می‌شوند و الله تعالی بر اساس حکمت و تقدیر ازلی خویش، به آن‌ها قدرت داده است.

با وجود این، تسلّط شیاطین بر حسب قوّت یا ضعف ایمان آدمی و آگاهی او، قوی یا ضعیف می‌گردد؛ هر اندازه ایمان و هوشیاری انسان بیشتر گردد، به همان مقدار تسلّط شیطان کم و ضعیف می‌شود و بالعکس. بنابراین شیاطین از برخی جنبه‌ها، قوی و از برخی جنبه‌ها ضعیفند. الله أ می‌فرماید:

﴿إِنَّ کَیۡدَ ٱلشَّیۡطَٰنِ کَانَ ضَعِیفًا [النّساء: 76]

«قطعاً نیرنگ [و نقشۀ] شیطان همواره ضعیف است.»

ت‌.   اگر بنده اسلام را به خوبی بپذیرد و ایمان در دلش جای گیرد و حدود الهی را رعایت نماید، قطعا ابلیس از او می‌ترسد و فرار می‌کند.

ث‌.   هدف نهایی شیطان: ابلیس تلاش می‌کند که انسان را به دوزخ بیندازد و او را از بهشت محروم سازد.

اگر به این هدف نرسد، به دنبال اهدافی پایین‌تر می‌گردد.

ج‌.    ابلیس شیوه‌هایی متفاوتی را برای فریب و گمراه‌نمودن بندگان در پیش می‌گیرد؛ همچون آراستن باطل، نامیدن امور حرام با عناوین مورد پسند و محبوب، کم‌کم و به تدریج گمراه‌ساختن و نفوذ از میان کمین‌گاه‌های ضعفی که بر انسان عارض می‌شود.

ح‌.    شیوۀ نفوذ شیطان به دل انسان: این کار از طریق وسوسه صورت می‌گیرد. شیطان می‌تواند از طریقی که ما نمی‌فهمیم و از چگونگی آن خبر نداریم، به فکر یا دل انسان برسد.

خ‌.    اسلحۀ مؤمن در نبرد علیه شیطان: علی‌رغم دشمنی فراوان و بزرگی نیرنگ شیطان و حرص او بر گمراه‌ساختن انسان‌ها، در برخی موارد، خسته و دور و ذلیل و زبون می‌گردد؛ یعنی هنگامی که انسان از اسباب حفاظت از شرّ ابلیس استفاده نماید که به طور خلاصه، برخی از آن اسباب عبارتند از: رعایت احتیاط، پایبندی به آنچه در قرآن و سنّت آمده است، پناه‌بردن صادقانه به الله ـ از شرّ شیطان، مداومت بر ذکر الهی، شناخت شیوه‌های شیطان، بهره‌گیری و فراگیری علم نافع، عجله برای توبه و استغفار و سایر عواملی که برای دورنمودن شیطان تعیین شده است.[3]

فلسفۀ خلقت شیطان: آفرینش ابلیس، دلایل و حکمت‌های فراوانی داشته، که در مبحث مربوط به آن در اصل این کتاب، بیان گشته و مهم‌ترین آن‌ها، تحقّق ابتلا و آزمایش مخلوقات و آشکارشدن قدرت پروردگار بر آفرینش موجودات متضاد و مختلف است.

7-4. مرگ، برزخ و قبر

أ‌.        مرگ مخالف و نقیض زندگی و به معنای قطع رابطۀ روح با بدن و جداشدن آن و ایجاد مانع در میان آن دو و تغییر وضعیّت و انتقال از یک منزل به منزلی دیگر است.[4]

ب‌.   برزخ یعنی منزل پس از مرگ تا هنگام برانگیخته‌شدن.

ت‌.   قبر، محلّ دفن انسان است و فتنۀ قبر یعنی پرسش دو فرشته پس از دفن میّت، دربارۀ پروردگار، دین و پیامبر او.

ث‌.   چگونگی فتنۀ قبر: وقتی مرده در قبر نهاده می‌شود، روح به بدنش باز می‌گردد و از وی سؤال شده و گفته می‌شود: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ و پیامبرت چه کسی است؟

انسان مؤمن می‌گوید: پروردگارم، الله و دینم اسلام و پیامبرم محمّد ج است.

امّا الله ﻷ ظالمان را گمراه نموده و شخص کافر می‌گوید: هاه، هاه نمی‌دانم.

انسان منافق و مردّد نیز می‌گوید: نمی‌دانم؛ من از مردم چیزی شنیدم و همان را بر زبان آوردم.

ج‌.    نعیم و عذاب قبر: یعنی نعمت‌ها یا عذابی که در قبر وجود دارد و نتیجۀ فتنۀ قبر است. بنابراین نعمت‌های آن، مخصوص مؤمنان صادق و عذابش مختصّ منافقان و کافران ظالم است.

ح‌.    ایمان به عذاب و نعمت‌های قبر بدون کیفیّت است.

خ‌.    عذاب و نعمت‌های قبر شامل افراد مدفون در قبر و غیر آن می‌شود، امّا به اعتبار غالب و اصل، عذاب و نعمت‌های قبر گفته شده است.[5]

د‌.      عذاب و نعمت‌های قبر هم به بدن و هم به روح می‌رسد.

ذ‌.      عذاب بر دو نوع است: نوعی از آن دائمی و نوع دیگر موقّتی و برای برخی از گنهکاران است.

ر‌.       به طور خلاصه و کلّی می‌توان گفت که عدم‌شناخت نسبت به الله تعالی، سرپیچی از دستورات او و ارتکاب گناهان باعث عذاب قبر می‌شوند.

و اسباب نجات از آن، بر عکس موارد فوق است.[6]

7-5. نشانه‌های قیامت

أ‌.        بدون تردید قیامت بسیار نزدیک است و خواهد آمد و فقط الله أ از زمان وقوع قیامت باخبر است.

ب‌.   دیدگاه صحیح دربارۀ نشانه‌های قیامت: باید به آنچه در متون شرعی دربارۀ قیامت آمده است، ایمان بیاوریم و نباید خود را مکلّف به درخواست قیامت و تطبیق آن بر واقعیّت سازیم.

بلکه باید تفسیر قیامت را به واقع بسپاریم؛ یعنی وقوع آن به صورتی است که در متون شرعی بیان شده و بر این اساس، بدون دلیل و از روی ناآگاهی سخنی بر زبان نمی‌آوریم.

این شیوه باعث نجات و رستگاری و پیروی از پیشینیان صالحی است که به آن متون ایمان آوردند و با رعایت صداقت و امانتداری، آن‌ها را به ما رساندند و گمان خویش را برای تعیین زمان قیامت به کار نبردند و بر اساس رأی و عقل محض، مقدّمه‌چینی و نتیجه‌گیری نکردند.

همچنین بدین وسیله، به عمل برخی مردم دچار نمی‌شویم که متون موجود دربارۀ شرایط آخر الزّمان و نشانه‌های قیامت و احوال زمان ما را به هم ربط داده و نتایجی گرفتند که منجر به فتنه‌هایی بزرگ و شکستن حرمت‌ها شده است.

خلاصۀ سخن در موضوع فوق این است که به متون شرعی ایمان داریم و تفسیر آن را به واقع و حقیقت واگذار می‌کنیم.[7]

ت‌.   أشراط السّاعة: یعنی همان نشانه‌ها و علائم پیش از قیامت که بیانگر نزدیکی و برپایی آن و اتمام دنیا هستند.[8]

ث‌.   انواع نشانه‌های قیامت: این علائم بر دو نوع هستند:

-       نشانه‌های صغری: علائمی که سال‌هایی طولانی پیش از فرارسیدن قیامت آشکار می‌گردد و مرسوم و متداول است.

-       نشانه‌های کبری: امور مهم و بزرگی که نزدیک قیامت به وقوع می‌پیوندند و مرسوم و رایج نیستند؛ همچون ظهور دجّال، نزول سیّدنا عیسی، خروج یأجوج و مأجوج و طلوع خورشید از سمت مغرب.[9]

وقتی یکی از آن‌ها آشکار گردد، علائم دیگر نیز پس از آن به وقوع می‌پیوندند و فاصله‌ای در میانشان نیست.[10]

در مبحث مربوط به نشانه‌های قیامت در اصل این تحقیق، شرح و توضیح هر یک از علائم کبرای قیامت آمده است.




[1]- همان، ص 17.

[2]- الفرقان بین أولیاء الرّحمن وأولیاء الشّیطان، ابن تیمیّه، صص 61- 63؛ أحکام الجان، صص 40- 43.

[3]- همان، صص 127- 149.

[4]- التّذکرة، ص 4.

[5]- همان، ص 400.

[6]- همان، ص 134.

[7]- المهدی حقیقة لا خرافة، محمّد بن اسماعیل، ص 181.

[8]- نک: معجم مقاییس اللّغة، ج 3، ص 360؛ التّذکرة، ص 709؛ لسان العرب، ج 7، ص 328؛ فتح الباری، ج 13، ص 79.

[9]- نک: التّذکرة، صص 709- 710؛ أشراط السّاعة، ص 77.

[10]- نک: القیامة الصّغری، صص 217- 218؛ أشراط السّاعة، ص 245.

6. محمّد خاتم پیامبران و رسولان

6. محمّد ج خاتم پیامبران و رسولان

6-1. مقدّمات نبوّت

بدون تردید الله تعالی مقدّمات فراوانی را برای پیامبر ج که بیانگر بعثت و نبوّت ایشان بود، آماده ساخت؛ از جمله:

أ‌.        دعای ابراهیم و بشارت عیسی إ.

ب‌.   بعثت پیامبر ج در میان قوم عرب: قومی که استعداد و آمادگی این اصلاح عام معنوی را داشتند و دارای ویژگی‌های منحصر به فردی بودند؛ صفاتی همچون: استقلال فکری، گسترش آزادی فردی، زیرکی، عزّت نفس، دلیری، عدالت و انصاف، فصاحت و سلامت فطری.

ت‌.   شرافت نسب پیامبر ج: نسب ایشان از بهترین و روشن‌ترین نسب‌ها بود. خاندان رسول الله ج با دارابودن اخلاقی والا و بخشش‌ها و فضایلی عملی و باطنی، بر سایر افراد قومشان برتری داشتند و سپس الله تعالی سیّدنا محمّد ج را از میان بنی‌هاشم برگزید و بهترینِ فرزندان آدم و سرور آنان گشت.[1]

ث‌.   دسترسی پیامبر ج به والاترین درجۀ اخلاقی پیش از اینکه به پیامبری مبعوث شوند.

ج‌.    امّی‌بودن پیامبر ج در حالی که کتابی نخوانده و چیزی ننوشتند.

ح‌.    پرورش رسول الله ج در مکّۀ مکرّمه: شهر پاکی که الله ـ آن را برای ساخت نخستین خانۀ توحید و عبادت خالصانه و عبادات سالم برگزید.

6-2. نسب و زندگی پیامبر ج

أ‌.        نسب ایشان: محمّد بن عبدالله بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، که عدنان از قوم عرب و عرب از اولاد اسماعیل بن ابراهیم إ است.[2]

نام مادر پیامبر ج، آمنه؛ دختر وهب بن عبد مناف بن زهره است و زهره، برادرِ پدربزرگ رسول الله ج بود.

پدر پیامبر ج با آمنه ازدواج کرد و به همراه وی، سه روز در خانۀ اقوام آمنه ایستاد و دیری نپایید که باردار شد، امّا احساس سنگینی و ویار [تغییر اشتها و درخواست برخی از خوراکی‌ها] نکرد، چنانکه عادت زنان نیرومند و سالم این گونه است.[3]

ب‌.   تولّد پیامبر ج: در سال 571 م موافق با عام الفیل، رسول الله ج با آفرینشی کامل، چهره‌ای زیبا و جسمی سالم به دنیا آمدند.[4]

هنوز به دنیا نیامده بودند که پدر ایشان وفات کرد و از این رو، پدربزرگشان؛ عبدالمطّلب سرپرستی پیامبر را بر عهده گرفت و مادرشان، سه روز ایشان را شیر داد و پس از آن، عبدالمطّلب محمّد ج را به حلیمۀ سعدیّه سپرد تا ایشان را شیر دهد.

ت‌.   سفر پیامبر ج با عمویشان به شام و دیدار با بحیرای راهب:
رسول الله
 ج به همراه عمویشان؛ ابوطالب برای تجارت، به سرزمین شام رفتند در حالی که سنّ ایشان 12 سال و 2 ماه و 10 روز بود. در آنجا، بحیرای راهب پیامبر ج را دید و پس از اینکه مهر نبوّت را در میان دو شانۀ محمّد  ج مشاهده نمود، به عموی ایشان مژده داد و وی را از دشمنی یهود علیه رسول الله ج بر حذر داشت.

ث‌.   سفر تجاری پیامبر ج با اموال أمّ المؤمنین خدیجه ل: ایشان باری دیگر با مال خدیجه ل؛ به قصد تجارت، سفر نمودند و أمّ المؤمنین خدیجه بیشتر از آنچه به دیگران می‌داد، به رسول الله ج بخشید، زیرا در این تجارت، منافع فراوانی حاصل شد و بلکه منجر به سعادت وی در دنیا و آخرت گشت.

خدیجه ل داناترین و کامل‌ترین زن در میان قبیلۀ قریش بود، به گونه‌ای که در دورۀ جاهلی، ملقّب به «طاهره» گشت، زیرا خویشتن‌دار و پاکدامن و برخوردار از فضایل آشکاری بود.

6-3. ابتدای وحی

أ‌.        پیامبر ج بزرگ شدند و زمانی که به مرز 40 سالگی رسیدند و نیروی عقلی و جسمی ایشان کامل گشت، نخستین نشانه‌های وحی، خواب‌های‌ صادقانه بود که هر خوابی می‌دیدند، همچون روشنی صبح آشکار می‌شد، همان گونه که در خواب دیده بودند.

ب‌.   خلوت پیامبر ج در غار حرا و نزول وحی: سپس رسول الله ج علاقه‌مند به خلوت و تنهایی شده و به غار حرا در مکّۀ مکرّمه می‌رفتند و در آنجا چندین شبانه‌روز، به عبادت پرداخته و سپس نزد أمّ المؤمنین خدیجه ل بازگشته و خوراکی و نوشیدنی برمی‌داشتند. پیامبر ج بر همین حالت بودند تا اینکه حقیقت با نزول قرآن کریم در ماه رمضان، به ایشان رسید.

ت‌.   پی‌درپی نازل‌شدن وحی و رساندن دعوت و پیام الهی توسّط پیامبر ج: سپس وحی شدّت گرفت و پشت سر هم نازل می‌شد و رسول الله ج رسالت و دعوت پروردگار خویش را به مردم می‌رساندند، زیرا الله تعالی ایشان را از طریق وحی، فرمان داده بود تا مردم را به پرستش الله یگانه و پذیرش دین اسلام فرا خوانند؛ همان دینی که الله أ آن را برای مردم پسندید و ادیان دیگر را منسوخ ساخت. بنابراین پیامبر ج مردم را بر اساس حکمت و موعظۀ نیک و مجادله و مناقشه به روش احسن، برای پرستش الله بی‌همتا و پذیرش دین اسلام فرا می‌خواندند.[5]

6-4. اخلاق و اسراری از سیرۀ پیامبر ج

أ‌.        پیامبرمان؛ محمّد ج بهترین مردم و پاک‌ترین، بلندمرتبه‌ترین، باارزش‌ترین و خوش‌اخلاق‌ترین انسان‌ها و گرامی‌ترین آن‌ها در نزد الله تعالی است.

الله متعال از روی علم و آگاهی، ایشان را برگزید و بوسیلۀ رسالت، گرامی داشت و با وحی تایید نمود.

الله تعالی رسول الله ج را بر صفاتی پسندیده و ویژگی‌هایی نیکو آفرید، سپس ایشان را به زیبایی ادب نمود و به نکویی پرورش داد و از این رو، اخلاق پیامبر ج [بر اساس] قرآن کریم بود، چنانکه وقتی از أمّ المؤمنین عایشه ل دربارۀ اخلاق ایشان سؤال شد، همین پاسخ را داد.

ب‌.   الله متعال محمّد ج را در حالی که بر رحمت و مهربانی آفریده شده بودند، و با شریعتی که تمامی احکام و قوانینش رحمت و مهربانی است، مبعوث نمود.

ت‌.   سیرۀ درخشان و زیبای پیامبر ج سرشار از درس‌هایی آموزنده و دارای اسرار فراوانی است؛ از جمله:

1.     هر اندازه دربارۀ سیرۀ نبوی نوشته و گفته شود، پایانی ندارد؛

2.     ستم بر مقام نبوّت هم باعث انتشار فضایل پیامبر ج می‌گردد؛

3.     الله ﻷ مردم را در توجّه به سیرۀ نبوی، به چند گروه تقسیم نمود؛

4.     هدف اصلی بررسی سیرۀ نبوی، فقط برطرف‌نمودن نیاز علم و درس نیست؛

5.     سیرۀ نبوی بیشترین تاثیر را در اصلاح رفتار و رشد احساسات شرافتمندانه دارد؛

6.     سیرۀ نبوی برای تمامی مردم با وجود اختلاف در احوال، معلوم و مشخّص است و تاثیرات آن از تمامی جنبه‌ها برایشان روشن است؛

7.     صحیح‌ترین سیرۀ پیامبری فرستاده‌شده و مصلحی بزرگ در طول تاریخ به شمار می‌رود؛

8.     سیرۀ نبوی بیانگر تصویر یک انسان و نه یک اسطوره است.

6-5. بشارت موسی و عیسی إ به بعثت محمّد ج

أ‌.        پیامبری بزرگ همچون محمّد ج با عمومیّت بعثت و جودانگی دین و شریعت خویش، سزاوار است که الله متعال رسولان و پیامبرانش را از بعثت ایشان باخبر سازد و برخی از صفات و نشانه‌های این پیامبر را برایشان بیان نماید و از آنان عهد و پیمان گیرد که به اقوام و پیروانشان مژدۀ ظهور پیامبر ج را بدهند و آنان را به پذیرش دعوت و فرمانبرداری شایستۀ ایشان توصیه و سفارش نمایند.[6] و بدون تردید این موضوع محقّق شد.

ب‌.   بزرگ‌ترین بشارت به نبوّت محمّد ج توسّط دو پیامبر أولوالعزم؛ یعنی موسی و عیسی إ صورت گرفت، که در شرح تحقیق حاضر، برخی از بشارت‌های قرآنی و اخبار کتاب‌های آسمانی پیشین آورده شده است.

6-6. سخنان افراد باانصاف غیرمسلمان دربارۀ محمّد ج

هر فرد عاقل و منصفی قطعا از بزرگی پیامبر ج شگفت‌زده می‌شود و آنچه را ایشان آورده‌اند، تصدیق می‌نماید، زیرا دلایل فراوانی بیانگر بزرگی و گویای صداقت رسول الله ج است.

در مبحث مرتبط به این موضوع، برخی از سخنان و تاییدات افراد منصف غیرمسلمان دربارۀ پیامبر ج بیان شده است؛ افرادی همچون: فیسلوف مشهور انگلیسی «توماس کارلایل»، کنت هنری دی کاستری؛ یکی از وزیران فرانسه، استاد «سیدیو» فرانسوی؛ یکی از بزرگان غرب و وزیر سابق فرانسه، استاد خاورشناس «دوزی» و شاعر فرانسوی «لامارتین».

هر یک از افراد فوق، سخنان و مطالب زیبایی را در توصیف رسول الله ج بیان کرده‌اند.

 




[1]- نک: الفصول فی سیرة الرّسول، ابن کثیر، صص 5- 7؛ خلاصة السّیرة النّبویّة، صص 10- 11.

[2]- نک: جوامع السّیرة، ابن حزم، صص 4- 6؛ الرّوض الأنف، ج 1، صص 23- 38، در این کتاب، نسب پیامبر ج به تفصیل بیان گشته و اسامی مذکور، توضیح داده شده‌اند؛ حدائق الأنوار ومطالع الأسرار، ابن دیبع، ج 1، ص 94؛ سبل الرّشاد فی هدی خیر العباد، ج 1، صص 235- 322؛ خلاصة السّیرة، صص 11- 12؛ محمّد رسول‌الله، احمد تیمور پاشا، ص 28؛ موسوعة نضرة النّعیم فی مکارم أخلاق الرّسول الکریم، ج 1، ص 192.

[3]- نک: خلاصة السّیرة، صص 13- 14؛ السّیرة النّبویّة الصّحیحة، أکرم عمری، ج 1، صص 90- 91.

[4]- نک: حدائق الأنوار، ابن دیبع شافعی، ج 1، ص 29؛ خلاصة السّیرة، ص 14؛ فقه السّیرة، محمّد غزالی، تخریج أحادیث: شیخ آلبانی، صص 58- 63.

[5]- نک: خلاصة السّیرة، ص 21.

[6]- محمّد رسول الله وخاتم النّبیّین، محمّد خضر حسین، صص 54- 55.