ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ﴾ [النور: 31].
ترجمه: «به زنان مؤمنه بگو، که چشمان خود را از نامحرم بپوشند و فروج خود را از حرام محفوظ بدارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه اجباراً ظاهر میشود بر نامحرم آشکار نسازند».
زیبایی و جمال، نعمتی خدادادی است. عفاف و پاکدامنی و پرهیز از گناه هم، شکرانه و زکات این نعمت به شمار میرود.
چه بسیارند آنان که اسیر«چاه زیبایی» خویشاند. «عفاف» خویشتنداری در برابر هوسها، جاذبهها، دلفریبیها و وسوسههای نفس اماره است.
جمال، هرگز مجوز ارتکاب گناه و افتادن و دامن آلودگی و افکندن دیگران به ورطه فساد نیست.
هرگز مبادا که نعمت، برای ما نقمت گردد!
تمت بالخیر
﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤﴾ [الشعراء: 214].
«و بترسان خویشانت را که نزدیکترند».
﴿... وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ...﴾ [البقرة: 83] «... و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید».
﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ﴾ [الإسراء: 26]
«و حق خویشاوندان را بپرداز، و (همچنین حق) مسکین، و در راه مانده را (بپرداز)».
نیکی به بستگان و خویشاوندان، جای دوری نمیرود.
ثمره احسان و اکرام نسبت به اقوام و عشیره، به خود انسان بر میگردد و آنان را به عنوان یک «پشتوانه» و «تکیه گاه» در هنگامه خطر و مواقع نیاز برای ما نگاه میدارد.
اگر از «خویشاوندان» خیر به یکدیگر نرسد و همه بازوی یکدیگر نباشند، از بیگانگان و «اغیار» چه انتظاری است؟
بال پروازِ هم باشیم، نه قیچی بریدن و چیدن بال و پر!
﴿وَیُذۡهِبۡ غَیۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ١٥﴾ [التوبة: 15]. ترجمه: «خشم و کینه دلهاى آنان را از میان برمیدارد و خدا توبه هرکس را بخواهد مىپذیرد و خدا داناى با حکمت است».
﴿وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ﴾ [آل عمران: 134] ترجمه: «و خشم خود را فرو میبرند، و از مردم در میگذرند، و الله نیکوکاران را دوست میدارد»
بیجهت نیست که غضب را به «شعله سرکش» و «آتش گدازان» تشبیه کردهاند. سوزندگی خشم هم نسبت به خود فرد خشمگین است، هم نسبت به دیگرانی که مورد غضب قرار میگیرند!
صبر نمودن مثل آبی است که آتش خشم را خاموش میسازد! بر عکس، تندی و پرخاش آن شعله را، شعله ورتر میکند.
خوشا آنان که با «آب حلم» ، آتش غضب را فرو مینشانند.
﴿فَمَنۡ أَبۡصَرَ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ عَمِیَ فَعَلَیۡهَاۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ﴾ [الأنعام: 104].
ترجمه: «پس هرکه بهدیده بصیرت بنگرد به سود خود او، و هرکس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست، و من بر شما نگهبان نیستم».
گرچه «چشم»، برای تشخیص راه و چاه و دیوار ودرّه، هنگام رفتن و عبور و مرور است، وای «راه» که همیشه کوچه و خیابان نیست که فقط چشم به کار آید!
هم «بصر» لازم است، هم «بصیرت»، ولی کدام یک لازمتر؟
هم «کوری» بد است، هم «کوردلی»، اما کدام یک ضایع بارتر و زیان آورتر ؟
از چشم سر چه سود، اگر «چشم دل» کور باشد؟
اگر «بینش» و «بینایی» را باهم داشته باشیم، این همان « نورٌ علی نُور» است.
﴿یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨﴾ [الفرقان: 28].
ترجمه: «واى بر من، کاش فلان را دوست نمىگرفتم».
در اینکه هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار حرفی نیست! در این هم که انتخاب دوست، هنر است و هنر بزرگتر نگهداشتن دوست است، سخنی نیست.
مهمتر از همه داشتن معیار در انتخاب دوست است. دوستانی انتخاب کنید که با فکر و فرهنگ وباورهای دینی و سنتهای ارزشمند مکتبی و ملی شما متناسب باشد ، وگرنه چهره زندگی و اخلاق اجتماعی شما زشت و ناهماهنگ خواهد شد.
کسیکه به ایمان و اخلاق و تعهد شما آسیب برساند، «وصله ناجور» بر اندام شماست!