اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

معیار دوّم (هدایت= هدایت طبیعی)

معیار دوّم (هدایت= هدایت طبیعی)

وجود هزاران قانون منظم درشرایط حساب شده دست در دست هم داده تا هدایت طبیعی شکل بگیرد.

 چنانچه درکتابِ منیرِخود، قرآن کریم فرموده است:

به آسمان­های هفت­گانه و موجودات دیگری که خدا آفریده با دقّت هرچه بیشتر نگاه کن و روی آن­ها مطالعه و تفکر نما، باز مکرراً به مطالعه و تماشای خود ادامه بده، کوچک­ترین تفاوت و تناقصی در آفرینش آن­ها پیدا نخواهی کرد. متناسب و هماهنگ با محیط هستند. چنان­که در سوره­ی مُلک آیه­ی 1 تا 4 آمده است:

﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَیَوٰةَ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفُورُ٢ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗاۖ مَّا تَرَىٰ فِی خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ مِن تَفَٰوُتٖۖ فَٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ هَلۡ تَرَىٰ مِن فُطُورٖ٣ ثُمَّ ٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ کَرَّتَیۡنِ یَنقَلِبۡ إِلَیۡکَ ٱلۡبَصَرُ خَاسِئٗا وَهُوَ حَسِیرٞ٤ [الملک: 1-4].

«با برکت است آن خدایی که فرمانروایی (عالم) به دست اوست و او بر همه چیز تواناست. آن­که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش کندکه کدام یک از شما عمل­تان نیکوتر است و اوست نیرومندِ آمرزنده ، آن­که هفت آسمان را بر هم آفرید که درآفرینش خدای رحمان هیچ تفاوتی نمی­بینی؟ پس دیده بگردان آیا هیچ گونه خللی در آن­ها می‌بینی؟ پس از آن باز دیده بگردان بکرات که دیده به سوی تو برگردد در حالی که دور مانده و او فرومانده و خسته شده است».

معیار اوّل شناخت دین جهانی

معیار اوّل شناخت دین جهانی

عقل سلیم است که باید گواهی دهد، که پدید آورنده­ی عالم باید همواره پدیده­ی خود را در کنترل و حفاظت خود داشته باشد؛ تا از هرگونه فسادی مصون و محفوظ بمانند وباید به تنهایی جهان را رهبری وکنترل کند. و نظم پیچیده­ی آن حکایت از ناظم دارد؛ یعنی نمی­توان گفت که خالقی ندارد.

‌و نمی‌توان برای خلقت، دو خالق یا دو فرمانده تصوّرکرد؛ چرا که چنین نظمی نمی­تواند حاصل رهبری و اندیشه­های مختلف باشد. چنانچه در قرآن سوره­ی انبیا آیه­ی 22 فرموده است:

﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٢٢ [الأنبیاء: 22].

«اگر در آن دو (آسمان­ها و زمین) معبودانی غیر از خدا بود هرآینه (آن دو) فاسد شده بودند. پس منزه و پاک است خدا و مالک عرش از آنچه وصف می­کنند».

شناخت قالب و استاندارد دین جهانی:

شناخت قالب و استاندارد دین جهانی:

خداوند در قرآن کریم در (سوره­ی لقمان/ آیه: 20) جهت شناخت دینِ حقِّ جهانی سه میزان ومعیار را به پیروان خود ارائه می­دهد معیاری که مورد قبول انسان­های متفکّر و منصف باشد.

بحث دین، بزرگترین مبحث بشر بوده است و درآینده هم خواهد بود و اکثراً بدون داشتن میزان کارشان به مغالطه و انحراف می­کشد. آن میزان را خداوند:

1- عقل. 2- طبیعت. 3- کتاب آسمانی معرفی کرده است.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ٨ [الحج: 8].

«و برخی از مردم کسانی هستند که در باره­ی خدای تعالی مجادله و بحث می­کنند، بدون داشتن علم و هدایت و کتاب روشن».

اوّل فرمود: «علم»: یعنی دانش و فهم عقلی که در وجود هر انسانی وجود دارد وتکلیف هرانسانی به اندازه­ی عقلی است که به او داده شده، نه بیشتر و نه کمتر.

دوّم: فرموده: (هدی= هدایت طبیعی) یعنی گفتار،اعمال وشنیدن مسائل دینی باید با طبیعت زندگی بشر منطبق باشد.

سوّم: فرموده: (کتاب منیر= کتاب روشن آسمانی هم بر آن صحه بگذارد)

یعنی: گفتار، اعمال وشنیدن مسائل دینی باید موافق و سازگار با قرآن باشد.

ازطرفی، کلمات کتاب باید بسیار روشن، همه فهم و عمل به احکام آن آسان باشد. حال باید ببینیم آن سه معیار استاندارد جهانی که در آیه­ی 20 سوره­ی لقمان آمده بود، چگونه انسان را راهنمایی می­کند. از این جهت موضوعی را انتخاب کرده و آن را با سه معیار می­سنجیم.

کتاب­های آسمانی جهانی بودند

کتاب­های آسمانی جهانی بودند

به زبانی دیگر، از ابتدای خلقت، نامه­ی خالق به مخلوق قومی نبود، بلکه جنبه­ی عمومی یا جهانی داشت. شکّی نیست که همه­ی پیام­های آفرینش از ابتدا، «توحید مداری و گریز از شرک» جهانی بوده، ولی در برخی از احکام شرعی اختلافات جزئی ابلاغ شده بود و پس از تحریف کتب قبلی و پایان دوران فرستادن انبیا، آخرین پیام تضمین شده که همه­ی پیام­های قبلی را هم درخود جای داده بود، به انسان ابلاغ شد. چون قرآن آمد در حقیقت همه­ی کتب آسمانی انبیای گذشته، بار دیگر در یک کتاب گشوده شد و قدرت تحریف و تغییر از علمای دکان­دار سلب گردید.

متأسفانه هرگاه از دین اسلام سخن گفته می­شود اکثراً تصوّر می­کنند مقصود دین مسلمانان یا پیروان محمّد ج است، درحالی که کمترکسی می‌داند که اسلام، دین برگزیده­ی خدای تعالی برای اوّلین انسان تا پایان جهان است.

خدای تعالی می­فرماید:

﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥ [آل عمران: 85].

«هرکس دین دیگری جز اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیان­کاران است».

یعنی: هرکس دینی غیر از دین و آئین ابلاغ شده­ی الهی برگزیند، از او پذیرفته نمی­شود.

از آن­جایی که نام دین خدای تعالی اسلام است، تمام پیامبرانی هم که ازجانب او به رسالت برای راهنمایی انسان­ها آمده­اند، یادآور دین اسلام بودند و خود انبیاء فریاد تسلیم دربرابر دین جهانی سر دادند و هیچ­کدام از آن پیامبران الهی، غیر از دین اسلام را تبلیغ نکرده و به مردم هم چیزی جزاسلام ارائه نداده­اند.

دین اسلام از بدو خلقت انسان در فطرت هر انسانی جاسازی شده که همواره از درون، او را به حیاتی جاوید دعوت می­کند.

برخی از انسان­های مذهبی و بی­اطلاع ازقرآن تصوّر می­کنند چون قرآن کریم به زبان عربی نازل شده، دیگر ارتباطی به غیرعرب ندارد! و می­گویند: اسلام دین عرب است، مربوط به سرزمین عربستان در هزار و چهارصدسال قبل. ما عرب نیستیم. قرآن هم به زبان عربی است نه فارسی!

امّا در این قضاوت خصمانه، نمی­توانند بگویند مگر اختراعات و ابزار نوین، مرز می­شناسند که در یک مکان باقی بمانند؟ برای منطق و علوم و استدلالات نمی­توان حدی قائل شد، نیازهای مادی و معنوی بشر در میان هر ملّتی و به هر زبانی که باشد هرگاه از نظر علمی و عقلی بر پایه­ی استدلال باشد، مورد استقبال جوامع بشری است.

نیاز انسان به خدای تعالی هرگز قابل انکار نیست؛ زیرا بشر از قوانین نظم به ناظم عالم رسیده، خدا را خالق خویش و آسمان­ها و زمین یافته و هر نعمتی که دارد از لطف و کرم اوست که در قرآن فرموده:

﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِ [النحل: 53] «و هر آنچه از نعمت دارید همه از جانب خداست». و باز در همین سوره­ی نحل، آیه­ی 18 فرموده است: ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٨ [النحل: 18].

«و اگر بخواهید نعمت­های خدا را بشمارید، نمی‌توانید آن­ها را شمارش نمایید محققاً خدا آمرزنده مهربان است».

* اصل پیام همان خداشناسی و دین­داری است و آن هم دینی که خود سفارش کرده یعنی دین جهانی اسلام؛ یعنی دین تسلیم شدن در برابر فرامین خدای تعالی.

حتی اگر آخرین «آئین نامه» او به زبان عربی یا زبان دیگری باشد؛ مثل زبان سازمان ملل متحد، که صدور قطعنامه و قوانینش برای همه­ی اعضا لازم الاجراست، آیا اعضا حقّ اعتراض به این زبان و خطاب عمومی را دارند؟

دین اسلام پیام خالق است به مخلوقش انسان و آنان که پذیرفتند، ازتسلیم شدگان شدند و خداوند نام همۀ آنان را مسلمان نامید. ﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا [الحج: 78] «او شما را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است».

﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ [الحج: 78].

«و درباره­ی خدا تلاش کنید، بدان­گونه که سزاوار تلاش برای اوست، کوشش کنید». (صحبت ازجنگ نیست، که معمولاً با «سبیل الله» همراه می­شود) یعنی کوشش زیاد درمعارف الهی و تبلیع.

﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ او شما را برگزید.

یعنی خداوند مسلمانان یا به عبارت دیگر تسلیم شدگان را برای فهم حقّ و انتخاب صحیح برگزیده است و توفیق عطا می‌کند.

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖ.

و در دین برای­تان سختی مقرر نکرده است (یعنی شریعت مورد نظر خداوند آسان است، فوق طاقت بشرنیست).

﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَۚ: آئین پدرتان ابراهیم (را پیروی کنید، ابراهیم هم همین آئین را داشت).

﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا: اوست که شما را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است.

یعنی خداوند همه­ی کسانی را که تسلیم نامه­ی او شده و به مفادِ آن عمل می­کنند، مسلمان نامیده است، قبلاً همین نام­گذاری بوده، اکنون هم همان است.

و ابراهیم÷ هم درسوره­ی بقره، آیه­ی: 128 همین درخواست را می‌کند­:

﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ [البقرة: 128].

«پروردگارا: ما (دوتن) را مسلمان خویش کن و از فرزندان ما، امتی مسلمان پدید آور».

فهم دستورخالق با عنوان مالک و مخلوق یا عبد، مهم است. مهم نیست دستورات به چه زبانی باشد. ترجمه به هر زبانی نتیجه بخش خواهد بود. قانون ودستورات خدای تعالی در قرآن کریم موافق با عقل و فطرت انسان و برای همه قابل اجراست. همان­گونه که ترس، غم و شادی از غرایز فطری است، دین­داری و کشش به سمت خالق در وجود همه­ی بشریت به ودیعه نهاده شده، به قول فرید در میان دورترین قبایل آفریقایی هم کشش به سوی خدای تعالی وجود دارد.

لذا یک امر فطری نمی­تواند جهانی نباشد، ودیعه­ای در وجود نوع انسان است، اسلام یک دیانت جهانی است که مورد رضای خدای تعالی است و احکام آن هم در تمام جهان و همه­ی ادوار قابل اجراست، چه از نظر اعتقادی و چه از نظرعملی به شرط آن­که با خرافات و موهومات مذاهب بشری آلوده نشود.

همچنان­که خدای تعالی در سوره­ی یونس آیه 57 و 58 فرموده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨ [یونس: 57-58].

«ای مردم (جهان)‌ به یقین برای شما موعظتی از جانب مالک­تان آمد و شفا و (درمانی) است برای آنچه (از دردها و بیماری­هایی) که درسینه‌های شماست و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان (ای پیامبر) بگو به فضل خدا و به رحمت او باید شادمانی کنند که آن بهتراست از آنچه (از مال و ثروت) جمع می‌کنید».

نکته­ی مهمی که باید در نظر بگیریم این است که دین اسلام تنها مربوط به مسلمانان نیست. البته دین فرستاده شده برای همه­ی اقوام از آغاز خلقت انسان، اسلام بوده و این مسئله ارتباطی با نزول قرآن درقوم عرب ندارد، به دلیل این­که دین را خالق برای مخلوق تشریع کرده است، همان دینی که با سرنوشت ابدی انسان ارتباط دارد و نام آن دین را، اسلام گذاشته ﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا اوست که شما را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است.

و فرموده: ﴿إِنَّ ٱلدِّینَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ [آل عمران: 19] «همانا دین واقعی در نزد خدا اسلام است».

زیرا تمام پیامبران الهی از آدم ابوالبشر تا خاتم آنان محمّد ج همگی یک دینِ بنام اسلام داشتند که به مردم جهان ارائه کردند، نه دین دیگری. لذا در همین سوره­ی آل عمران، آیه­ی 85 فرموده است:

﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٨٥ [آل عمران: 85].

«و هرکس غیر از اسلام دین دیگری (درجهان) اختیار کند از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیان­کاران است».

از آن­جا که خداوند می‌فرماید: دینِ در نزد من اسلام است، اشاره به همان راه و روشی می­کند که در نهاد و فطرت انسان از بدوِ تولّد به ودیعه نهاده شده است.

مثلاً موسی ÷ که نام قوم او یهود و نام دینش اسلام بوده. نام پیام آور مسیحیان، مسیح بود، نه نام دینش و نام آخرین پیام آور، محمّد ج و نام دینش اسلام بوده، نه دین محمّدی.

ابراهیم ÷ نه یهودی بود و نه نصرانی و نه محمّدی، بلکه مسلمان بود. چنانچه در آیه­ی 67 سوره­ی آل عمران، خداوند متعال فرموده است:

﴿مَا کَانَ إِبۡرَٰهِیمُ یَهُودِیّٗا وَلَا نَصۡرَانِیّٗا وَلَٰکِن کَانَ حَنِیفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٦٧ [آل عمران: 67].

«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه راست گرای مسلمان بود و از مشرکین نبود (که غیر از دین اسلام را بپذیرد)».

اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر حکم خدای تعالی که خالق آدمیان و فرمان­روای کل عالم است و فریادِ همه­ی پیامبران الهی این بود که ما از مسلمانان؛ یعنی تسلیم شدگان هستیم.

در سوره­ی بقره خداوند متعال همه­ی پیامبران خود و امت­های آنان را مسلمان نامیده و بعد فرموده: اگر اهل کتاب هم به دین اسلام ایمان بیاورند، همان­گونه که شما ایمان آورده‌اید؛ پس حقیقتاً راه هدایت را پیدا کرده­اند در غیر این صورت مسلمان نیستند. آیات این است:

﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦ فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ [البقرة: 136-137].

«بگویید به خدا و آنچه به ما و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (نوادگان و ذریه یعقوب) فرود آمده و آنچه به موسی و عیسی داده شده و آنچه به پیامبران از جانب پروردگارشان داده شده، ایمان داریم و ما میان هیچکدام از ایشان فرقی نمی­گذاریم و ما برای او (خداوند) تسلیم و مسلمان هستیم اگر ایشان هم به مانند آنچه شما به آن ایمان آوردید، ایمان آوردند پس هدایت واقعی را یافته­اند و هدایت شده‌اند». (درهمه­ی آیات یادآوری می­کند که برای همه یک پیام واحد ارسال شده: دین اسلام).

در آیات 11 و 12 سوره­ی زمر، رسول خدا ج اعلام تسلیم شدن به پیام جهانی می­کند.

﴿قُلۡ إِنِّیٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّینَ١١ وَأُمِرۡتُ لِأَنۡ أَکُونَ أَوَّلَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٢ [الزمر: 11-12].

«بگو مرا دستور دادند که خدا را بپرستم خالصانه او را بندگی و عبادت کنم و به من فرمان داده‌اند که اوّلین مسلمان باشم».

و در سوره مائده فرموده است: حواریون شاگردان باوفای عیسی÷ همگی گفتند: ما مسلمانیم.

﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّ‍ۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ١١١ [المائدة: 111].

«و وقتی که وحی نمودم به حواریون که ایمان آورید به من و به رسول من (حواریون) همگی گفتند: ایمان آوردیم و خدایا گواه باش به این­که ما مسلمانیم». (پس در این صورت پیروان واقعی عیسی÷ مسلمان هستند.)

در زمان موسی÷، ساحرانی که فرعون از سراسر کشور مصر جمع­آوری کرده بود تا با موسی پیامبر خدا مبارزه کنند وامید به شکست موسی داشت! آن ساحران وقتی فهمیدند که فرعون آن­ها را فریب داده و حق با موسی است، از تهدید فرعون نترسیدند و به خدای تعالی ایمان آوردند که:

﴿رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَتَوَفَّنَا مُسۡلِمِینَ١٢٦ [الأعراف: 126].

«خدایا به ما صبر و شکیبائی عطا فرما و ما را به آئین اسلام بمیران».

در سوره­ی حجر، فرموده است:

﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ٢ [الحجر: 2].

«چه بسا کافران آرزو کنند که ای کاش مسلمان بودند». (یعنی ای کاش ما هم از تسلیم شدگان به خدا بودیم).

بنابراین دینِ ودیعه گذاشته شده در فطرت انسان­ها نمی‌تواند قومی و وراثتی باشد.

خدای واحد، دینی جهانی و واحد می­خواهد. پیامی واحد در شأن علم اوست. اگر پیامش به همه نرسیده و همواره دست­خوش تحریف علمای دین گردد، دیگر دین نیست که مذهب است، اتمام حجّت لازم بود، پیامش را تضمین می­کند که نه تنها از گزندِ تحریف مصون بماند بلکه همه را دعوت به مقابله می‌کند..

﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَیَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٣ [هود: 13].

«آیا می­گویند: آن را برساخته است؟ بگو: اگر راستگو هستید ده سوره برساخته مانند آن بیاورید و هرکس را که بتوانید در برابر خداوند (به یاری) فراخوانید».

یعنی تنها عرب آن زمان را دعوت نکرده که دعوت جهانیان است ، چرا تاکنون کسی نتوانسته آنرا اجابت کند؟!

﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٣ [البقرة: 23].

«اگر از آنچه بر بنده­ی خود نازل کرده­ایم درشکّ هستید، اگر راستگوئید یک سوره مانند آن بیاورید و گواهان­تان را در برابر خداوند (به یاری) بخوانید».

ده سوره را که نتوانستید، یک سوره مانند این بیاورید (این دعوت جهانی است).

به این نکته هم باید توجّه داشت که محیط برای بشر، دین نمی­سازد، غریزه­ی فطری به ندای درونی پاسخ می­دهد فطرت و وجدان تحت تاثیر محیط و افراد نیست. تعصّب و علاقه­ی غیرمنطقی غریزه­ی او را به بیراهه می‌کشاند.

چنانچه خدای تعالی در آیه­ی 170 و 171 سوره­ی بقره حالت او را بیان کرده و فرموده است:

﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡ‍ٔٗا وَلَایَهۡتَدُونَ١٧٠ وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٧١ [البقرة: 170-171].

«و همین که به آنان گفته شود آنچه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، می­گویند ما پدران خود را به راهی که یافتیم پیروی می­کنیم، حتی اگر پدران­شان چیزی تعقل نکرده و هدایتی نیافته باشند (باز به راه کج و غلط آنان میروند) داستان (این) کافران همانند شخصی است که به حیوانی بانگ زند، حیوانی که جز صدایی و ندایی نمی‌شنود همان کران و لالان و کورانند که عقل خود را به کار نمی‌اندازند.»

خداوند متعال، مقلد محیط و پدران را به حیوانی که چیزی نمی‌فهمد، تشبیه می­نماید!

اگر بودائی­ها و برهمائی­ها، عیسویان، یهودیان، مدعی هستند که دین الهی را در اختیار دارند، تعلقّات نسبت به خانواده و محیط به همراه تعصّب، موجب پوشش نهادن برعقل تحلیل­گرآنان گشته و بر انصاف فطرت­شان سرپوش نهاده است.

باید توجّه داشت که وراثت در فطرت و روح انسان تأثیرندارد، اگر تقلید از محیط و پدر و مادر وراثتی باشد دیگر مجازات و حساب در روز قیامت بی­اعتبار خواهد بود. در جبر و وراثت، کیفر و پاداش از انصاف و عدل دور است؛ زیرا اختیار درمیان نیست. خداوند کیفر و پاداش را به لیاقت و شایستگی خود شخص موکول کرده نه به میراث بردن از پدران و مادران و محیط، آیا اعمال بد کنعان پسر نوح نبی‌الله را می‌توان به خاطر پدرش کیفر نکرد؟ و به او پاداش داد! اگر چنین باشد چرا خداوند او را مجازات کرد و خوبی و فضل پدر شامل حال او نشد؟

وراثت ژنتیکی در جسم و اندام فیزیکی انسان مؤثر است؛ مثل رنگِ چشم، مو و پوست یا شکل ظاهری و شاید بعضی از بیماری­ها...

استدلال قرآن در فطری بودن دین آن است که شناحت توحید و قوانین آن هم باید جهانی باشد نه منطقه­ای.

در قرآن کریم، خداوند به پیامبرش محمّد ج که آخرین پیامبر اوست می­فرماید:

﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِیِّ ٱلۡأُمِّیِّ ٱلَّذِی یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَکَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨ [الأعراف: 158].

«بگو ای مردم حقیقتاً که من فرستاده­ی خدا به سوی همه­ی شما هستم، آن خدایی که مالک آسمان­ها و زمین است، نیست هیچ معبودی جز او که زنده می‌کند و می­میراند پس ایمان آورید به خدا و رسول او آن رسولی که بی‌سواد است، خودش ایمان می‌آورد به خدا و کلمات او و او را پیروی کنید تا باشد که هدایت یابید».

آیه­ی فوق به خوبی نشان می­دهد که هم رسول رسالتش جهانی است و هم صفاتی که برای خداوند ذکر شده است. یعنی خدایی که آسمان­ها و زمین را آفریده و همه ملک اوست و او همه­ی انسان­ها را می­میراند و زنده می­کند و الهه و کارگزار عالم فقط اوست.

و چون دین یک امرفطری شد و قالب جهانی به خود گرفت، پرستش صحیح را خود خالق برای مخلوق مشخص می­کند.

خداوند متعال انبیا و کتاب‌های آسمانی را فرستاده تا مردم طبق خواسته­ی او، خدا را بشناسند و طبق خواسته­ی او، او را پرستش کنند. سلیقه­ی مخلوق نمی­تواند درحکمت خالق دخیل گردد و منحرفانه خالق خود را پرستش نماید که خداوند این­گونه پرستش را برای مردم مردود شمرده و فرمود:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ [الحج: 11].

«برخی ازمردم خدا را با شک و دو دلی می‌پرستند....»

در این آیه خداوند پرستش و معرفت آنان را مذمت و روش کار آنان را غلط شمرده؛ زیرا بدون راهنمایی خدا سلیقه­ی خود را در عبادات اعمال کردند؛ یعنی توصیف اختیاری خدای تعالی از انسان سلب شده زیرا علم انسان برای شناخت خدای تعالی اجمالی است نه علم تفصیلی. ما هرگز نمی­توانیم به ذات مقدس خداوند پی ببریم هم­چنان که فرموده است:

﴿لَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠ [طه: 110]. «هیچ علم و عقلی نمی­تواند به ذات خدا احاطه کند».

یعنی نوع پرستش هم به دل­خواه بشر گذاشته نشده. برای مخلوقش توسط انبیا نامه فرستاده تا خداشناسی و خداپرستی «آئین نامه الهی» را بپا دارند. حتی برای خود پیامبر اکرم ج که به او فرموده است:

﴿مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ [الشورى: 52].

«تو نمی‌دانستی که کتاب چیست و نه ایمان و شرع کدام است و لیکن قراردادیم قرآن را نوری تا هدایت کنیم به آن هرکس را که می­خواهیم از بندگانمان».

بی­اطلاعی از کتب آسمانی و از طرف دیگر با علم ناقص بشری به توصیف خدای ذهنی پرداختند و یکایک مذاهب پدید آمد، به دلیل این­که میلیاردها سلیقه و فکر در ذهن انسان درباره­ی شناخت خداوند سبحان وجود دارد که همه سرچشمه از علم محدود انسانی دارد، نه الهی. توحید را به کثرت تبدیل کرده و می­گویند: به تعداد افراد روی زمین خدا وجود دارد! زیرا هرکس در ذهن خود تصوّر خاصی از خدا دارد. خدای مسیحیت پدری مهربان است که در آسمان­ها نشسته و به فرزندان خود در زمین نظاره می‌کند و خدای بودائیان مادری است دلسوز که همواره به فرزندانش کمک می­کند.

در حالی که خداوند سبحان این توصیفات واهی آنان را مردود شمرده و می‌فرماید:

﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٤٠ [یوسف: 40].

«شما نمی‌پرستید غیر خدا را مگر نامهایی که خودتان وپدرانتان نامگذاری کرده‌اید. خدا هیچ دلیلی برآنها نفرستاده. فرمانی نیست مگر برای خدایی که دستور داده جز او را نپرستید. دین پا بر جا و راست و دائمی همین دین است، و لیکن بیشتر مردم (جهان) نمی‌دانند».

خداوند در قرآن کریم که بدون تحریف و دست نخورده مانده روش شناخت خود را به ما آموخته و راه صحیح عبادت و اطاعتش را نشان داده است. آن هم با روشی بسیار ساده و روشن که همه فهم باشد؛ مثال یک شترچرانِ فاقد دانش را می­زند که پیام خدا را می­شنود، می­فهمد و عمل می­کند. پنجاه سال درس نخوانده که بگوید من مطالب قرآن و دین را نمی‌فهمم! شاهد این قضیه در سوره­ی غاشیه بیان شده است و فرموده:

﴿أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى ٱلۡإِبِلِ کَیۡفَ خُلِقَتۡ١٧ وَإِلَى ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ رُفِعَتۡ١٨ وَإِلَى ٱلۡجِبَالِ کَیۡفَ نُصِبَتۡ١٩ وَإِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَیۡفَ سُطِحَتۡ٢٠ فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٞ٢١ [الغاشیة: 17-21].

«آیا نمی­نگرید به شتر که چگونه آفریده شده است و به آسمان که چگونه برافراشته شده و به کوه­ها که چگونه نشانده شده و به زمین که چگونه صاف گردیده پس تو پند و تذکر بده که تو پند رسانی».

در این آیات کوتاه خداوند متعال می­گوید: به شتری که سوار می­شوی نگاه کن چگونه تو و کالاهای تو را به آسانی می‌برد و چگونه خداوند او را آفریده که به راحتی روی شن­های سوزان صحرا راه می‌رود و چگونه روی زانوهای پینه­دار خود می‌نشیند و در کوهانش چربی غذایی را به مدّت بیست روز ذخیره می­کند و همچنین تا مدّت یک هفته در بدن خود آب ذخیره می‌نماید و دو پلک دارد که در مواقع طوفان شدید شن در صحرا از یک پلک شفاف خود مانند عینک استفاده کرده و به آسانی به راه خود ادامه می­دهد. همه­ی این­ها را خداوند دانا و حکیم آفریده است. به شترچران به خوبی می­فهماند این شتری که بر آن سوار می­شوی از گوشت و پوست و شیر و کرک آن بهره می‌بری همگی از آیات و نشانه­های خداست. اگر می‌خواهی خدا را بشناسی و نسبت به او معرفت پیدا کنی، به آفرینش آسمان و زمین وکوه­های آن نظرکن. همه­ی این­ها از آیات و نشانه­های خداشناسی است. با این­گونه بیانات بسیار ساده، انسان را متوجّه می­کند که در پس پرده­ی این عالم، دست قدرتمندی وجود دارد که این موجودات را پدید آورده است که همگی هماهنگ هستند و کوچکترین تضادی با یکدیگر ندارند. در عین کثرت، در وحدت و هماهنگی هستند. ارائه­ی این­گونه فرهنگِ فکر و اندیشه اختصاص به عرب ندارد بلکه نوع بشر را به اندیشه دعوت می­کند.

دین جهانی، شناختی جهانی به هرتسیلم شده­ای در برابر پیام خدا می‌دهد که ما نام آن را مسلمان می­گذاریم. آیة الکرسی یعنی آیه­ی 255 سوره­ی بقره می­فرماید:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَ‍ُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ٢٥٥ [البقرة: 255].

«خداوند که معبودی جز او نیست، او زنده­ی پایداری است که او را هیچ چرت و خوابی نگیرد هر چه در آسمان­ها و زمین است از آن اوست، کیست آن­کس که نزد او شفاعت کند مگر به دستور او، او به هرچه جلوی روی آن­هاست و به هرچه پشت سر آن­هاست، آگاه است و مخلوقات به چیزی از دانش او احاطه ندارند، جز آنچه او بخواهد،کرسی او آسمان­ها و زمین را فرا گرفته است و نگاه­داری آن­ها برای او خسته­کننده و مشکل نباشد و او بلندمرتبه و بزرگ است».

هیچ کتابی بهتر از قرآن کریم خدای تعالی را توصیف نکرده است.

اولاً می­فرماید: خداوندی که کامل الذّات و صفات است یگانه و بی‌همتاست که هیچ معبود و کارگزاری جز او در عالم وجود ندارد.

یعنی بشر در جهانی زندگی می­کند که یک رهبر به نام الله دارد.

ثانیاً: فقط او زنده­ی حقیقی و قائم به ذات است، حیات و قائم به ذات بودن خود را ازکسی و یا چیزی نگرفته است.

ثالثاً: معبود قائم به ذاتی است که خواب در او راه ندارد و از مخلوقاتش غافل نیست.

رابعاً: سلطنت و فرمان­روایی آسمان­ها و زمین از آن اوست.

خامساً: هیچ­کسی در عالم توان و جرأت تصمیم­گیری کاری را ندارد مگر او اراده کند و به او اجازه بدهد؛ یعنی همه­کاره­ی عالم فقط اوست. بخشش و شفاعت همگان فقط با او ست و لاغیر.

سادساً: فقط اوست که گذشته و آینده­ی هر‌‌‌‌کس و هرچیز را می­داند.

سابعاً: هیچ علم و عقلی در آسمان­ها و زمین به علم او احاطه ندارد، مگر آن مقداری که او خواسته که آن هم برای چگونگی پرستش و معرفت به اوست.

ثامناً: علم و قدرت و سلطنت او به تمام آسمان­ها و زمین احاطه­ی کامل دارد و چیزی از دانش و سیطره­ی او بیرون و پنهان نیست.

تاسعاً: از آن­جایی که آفریننده­ی آسمان­ها و زمین و نظام حاکم بر آن­ها خداست، غیر از خودش کسی نمی­تواند آن­ها را کنترل کند و این حفاظت بر او گران و خسته­کننده نیست.

عاشراً: این چنین توصیفات در الوهیت و ربوبیت که برای خدای تعالی است، فقط و فقط لایق ذات اوست؛ زیرا اوست که بلند­مرتبه و بزرگ است.

این آیه یکی از آیات قرآن کریم است که درباره­ی صفات خدای تعالی سخن گفته و رسول خدا ج را به عالی­ترین و بهترین وجه توصیف فرموده است.

هیچ کتابی در جهان به این زیبایی نمی­تواند باری تعالی را توصیف کند، شما به هر کتاب و مذهبی در جهان مراجعه کنید، می‌بینیدکه درتمجید شخصیت­های مذهبی خود غلّو می‌کنند، در حالی که همان شخصیت­های مذهبی، خودشان تمجید و تعریف را خاص خداوند سبحان می­دانستند، به دلیل این­که ذات مقدس او هرگز مرگ ندارد و در مُنتها درجه­ی کمال است؛ زیرا او از هر جهت قابل ستایش و سپاس است که سرآغاز قرآن کریم در اوّلین سوره و اوّلین آیه فرموده: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ «تمام احترام‌ها، ثناها، ستایش­ها، مدح­ها و تمجیدها در تمام جهان همواره مخصوص خدایی است که کامل الذات و صفات است؛ چون­که او مالک و فرمان­روای جهانیان است».

و فرموده­ی خداوند متعال در سوره­ی رحمن: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ٢ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ٣ عَلَّمَهُ ٱلۡبَیَانَ٤ [الرحمن: 1-4].

«خدای رحمان، این قرآن را یاد داد، انسان را بیافرید، او را نطق و بیان آموخت...»

با توجّه به این چهار آیه، معلوم می­شود: اعتبار و شرافت انسان به بودن «قرآن» یا پیام خداوند در میان مردم است، اگر پیام خداوند در زندگانی بشر نباشد، در دنیا و آخرت زیان می­برد؛ زیرا قرآن باید انسان را راهنمایی کند تا بتواند به سر منزل مقصود و سعادت ابدی برسد.

بنابراین پیام خالق واسطه­ی تشریع دین او و بشر می­شود.

از این جهت رستگاری انسان در سه چیز است.

اوّل: ایمان آوردن به خداوند یگانه و سبحان بدون کوچک­ترین شرک و خالصانه یاد او نمودن.

دوّم: ایمان داشتن به روز رستاخیز، روز حسابرسی، روز پاداش نیکان و کیفر بدکاران.

سوّم: به وسیله­ی راهنمایی من (کتاب­های آسمانی) تهذیب اخلاق و تزکیه نفس و ترجیح ندادن مال و مقام دنیا بر آخرت می‌باشد.

این سه، منشور نجات بشر بودکه بر انبیای گذشته نازل شده بود که در آخرین پیام، در شش آیه آمده است. سوره­ی أعلی از آیه­ی: 14 تا آیه 19:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ١٤ وَذَکَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ١٥ بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧ إِنَّ هَٰذَا لَفِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٨ صُحُفِ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ١٩ [الأعلى: 14-19].

«حقیقتاً که رستگار شد آن­کس که خود را پاک کرد و نام مالک و خدای خود را یاد نمود و نماز خواند (= تعظیم و سجده­ی خدا نمود)، ولی شما زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح می­دهید، با آن­که آخرت بهتر و پاینده­تر است. حقاً که این گفته‌ها و مطالب در تمام کتاب­ها و صحیفه‌های اوّلیه­ی آسمانی بوده است به ویژه در کتاب ابراهیم و موسی». (یعنی دین جهانی بود و منشور پیام همیشه ثابت)

کلمه­ی (ناس= مردم) در قرآن بطور عموم است نه یک قشر خاص، به دلیل آیه­ی 13 سوره­ی حجرات که فرموده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ [الحجرات: 13].

«مردم (جهان)، ما شما را ازیک مرد و زن آفریدیم...»

یا در سوره­ی اعراف آیه 158 فرموده است:

﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا [الأعراف: 158].

«(ای پیامبر) بگو: ای مردم (جهان) من رسول خدا هستم به سوی همگی شما (نه یک قشری از شما)...»

مضافاً در آیه­ی 43 سوره­ی عنکبوت هم فرموده است: این مثال­ها را می‌زنیم تا مردم بهتر بفهمند. حال هرکس از مردم عقل خود را به کار اندازد مسلماً مطالب را بهتر می­فهمد نه کسی که عاقل نیست و عقل خود را به کار نمی‌اندازد و الا بی­مورد است که بگوییم: خداوند این مثال­ها را برای عموم مردم می­زند آن­گاه نصف مردم آن را می‌فهمند و نصف دیگر نمی‌فهمند! این نه راهنمایی است و نه اتمام حجّت با مردم ابلاغ احکام و نصایح قرآن کریم خصوصی و عمومی ندارد به دلیل آیه­ی 109 سوره­ی انبیا که فرموده است:

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ [الأنبیاء: 109].

«(ای پیامبر) پس اگر روی گردانیدند، بگو: بطور یکسان احکام خدا را به شما اعلام کردم... (نه خصوصی و نه در گوشی)».

فهمیدن قرآن کریم خصوصی و عمومی ندارد، پس باید مفهوم حقیقی دو جمله­ی ﴿هُدىً لِلنَّاس و ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِین را فهمید.

﴿هُدىً لِلنَّاس: هدایت فهم ذهنی عموم مردم است که بر همه اتمام حجّت شده. ﴿هُدىً لِلْمُتَّقِین: هدایت عملی هم هست که خدا به او توفیق عمل داده است.

پس همه مردم بطور یکسان قرآن را از نظر ذهنی می‌فهمند امّا همه توفیق آن را در عمل پیدا نمی‌کنند. لذا متّقین و پاکان علاوه بر فهمیدن ذهنی، توفیق عمل هم بدان پیدا می‌کنند؛ تا به احکام و نصایح قرآن عمل کرده و به سعادت جاوید برسندکه برای بیشتر مردم این توفیق عملی نیست مگر پاکان ﴿لَّا یَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩ [الواقعة: 79] «مس نمی‌کندآن را مگر پاکان».

وقتی تعقل و توفیق الهی در فهم آیات نباشد، انسان به تناقض‌گویی دچار می‌شود. پس قرآن برای هدایت عموم مردم جهان است. مخصوصاً این­که به دنبال جمله­ی ﴿هُدىً لِلنَّاس وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدى آمده؛ یعنی: قرآن هدایت است برای عموم مردم جهان با دلایل روشن و واضح از هدایت...

خطاب­هایی که در قرآن آمده «یا ایها الناس= ای مردم»، «یا ایها الانسان= ای انسان»، «یا بنی آدم= ای فرزندان آدم» آیا می­توان گفت خداوند خطاب کرده ولی مردم نفهمیدند؟! که این سخنی لغو است. العیاذ بالله، و خداوند سبحان از هرگونه لغو‌گویی منزه و پاک است. «سبحان الله عما یقولون» که خود می­فرماید: «هدی للناس= هدایت کننده­ی بشر است».

قرآن خبر می­دهد که مشرکین و کفّار زمان پیغمبر اکرم ج قرآن را می‌فهمیدند، به دلیل جبهه‌گیری آن­ها در برابر خود پیغمبر اکرم و یاران او، امّا امروزه بیشتر با سوادان ما می‌گویند ما قرآن را نمی‌فهمیم! بی­سوادان آن روز، قرآن را می‌فهمیدند ولی امروزه با سوادان ما قرآن را نمی‌فهمند؟! آن هم در عصر علم و دانش !

در پایان این بحث باید پرسید: اصلاً خداوند چرا قرآن را فرستاده و برای چه کسانی فرستاده است؟ اگر بگوییم قرآن را بی­هدف نازل کرده، این توهین به ساحت مقدس خداوند است و اگر بگوییم قرآن را برای هدایت انسان­ها نازل کرده ولی فقط عده­ی معدودی آن را فهمیدند. بازهم،کار لغوی می­شود و خدای تعالی از هرگونه کار لغوی منزه است. قرآن کریم مانند اقیانوسی می‌ماند که هرکس هرچه هنر و شناخت بیشتری از آب اقیانوس داشته باشد، استفاده­ی بیشتری از آن خواهد برد که در سوره­ی ابراهیم، آیه: 5 فرموده است:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡۖ فَیُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٤ [إبراهیم: 4].

«و هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر به زبان همان قوم تا روشن کند برای ایشان، پس خدا گمراه می‌کند هرکس را که بخواهد و هدایت می‌کند هرکس را که بخواهد زیرا او نیرومندِ درست کار است».

بنابراین، دین الهی؛ یعنی اسلام ثابت و جهانی، از راه رسید و مذاهب بشری با دگرگونی در آن، فرقه­های قومی وراثتی ساختند و مدعی هستند که ما اسلام واقعی را در اختیار داریم!

مقدمه

مقدمه

اوّلین و بزرگترین خبر انبیا در میان اقوام این بود:

ما پیام خداوندگارتان را آورده­ایم؛ یعنی خداوند، خالق شما، اراده­ی تشریعی دارد که با شما سخن بگوید. پس به سخن او گوش فرا دهید.

مردم دو دسته شدند: گروه کوچکی مرتب به سخنان خالق گوش فرا دادند و گروه کثیری گریزان شدند. دسته­ای قسمتی از وقت خود را به شنیدن سخن خالق خود اختصاص می­دادند وخالق با آنان سخن می‌گفت و در طول روز آن را به کار می­گرفتند و گاهی خود با خالقشان سخن می‌گفتند، ولی متأسفانه همه­ی نامه­ها و سخنان خالق به مخلوقش انسان، به غیر از آخرین آن «قرآن» دچار تحریف و گزند گردید. از این جهت آخرین پیام و سخن، تضمین شد.

امروز کدام دسته از انسان­ها مرتب پای سخن خداوند می­نشینند و می‌شنوند، به کار می­بندند و برحسب نیاز خود نیز به سخن با او می­پردازند؟

خداوند خبر داد:

﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٦٥ [النساء: 165].

«رسولانی مژده دهنده و بیم دهنده (برای مردم فرستادم) تا برای مردم پس از(فرستادنِ) رسولان بر خالق شما حجّتی (درمیان) نباشد و خداوند پیروزمندِ فرزانه است».

یعنی: «رسول نامه­ی مرا به سوی شما آورده، من اراده­ی سخن با شما کردم، سخنم را تضمین ازتحریف کردم».

«سخن و قانونم را کامل کردم» رسول می­رود و کلام و سخن من می‌ماند. رضایت من در این است که شما به سخنم گوش فرا دهید.

خداوند خبر داده است، همه­ی انسان­هایی که طالب پیام من باشند، از ابتدا تا انتهای خلقت، به سخنم گوش فرا دهند و متمسّک به آن شوند. «من آنان را مسلمان می‌نامم».

دین اسلام پیام خالق است به مخلوقش انسان و آنان­که پذیرفتند، ازتسلیم شدگان شدند و خداوند نام همه­ی آنان را مسلمان نامید. ﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا [الحج: 78] «او شم را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده است».

در برخورد با کتاب ارزنده «دین اسلام یک دیانت جهانی» است، برآن شدم تا بخش جهانی بودن دین را بصورت اختصار به حضور مشتاقان عرضه کنم. درابتدا لازم است چند نکته­ی اساسی اشاره شود:

اوّل این­که عده­ای از دین­داران تصوّر می­کنند که دین الهی در اساس سیر تکاملی طی کرده و خداوند متعال دینش را ازنقص به سوی تکامل آورده است!

دوّم این­که برای اقوام گوناگون، دین­های مناسب محیط­شان را فرستاده است. به موسی ÷ دین یهود و به مسیح ÷ دین مسیحیت و به محمّد ج دین اسلام را برای قوم عرب داده است!

امروزه این افکار در حالی مطرح شده است که خودِ پدید آورنده­ی آفرینش خبر از یک دین جهانی ثابت به همراه یک «آئین نامه» پایدار به دست انسان اوّلیه و هبوط او به زمین داده است.

 شناخت یک خالق، یک مالک و یک پیام، یک دین بود و یک معنای ثابت... «دین اسلام»...

چون پیام آخر آمد، با یک پیام همه پیام­های قبلی گشوده گشت (دلیل آن هم نقل ازهمه­ی انبیاء گذشته و درخواست­ها وپیام­های یکسان آنان است) امّا همین دین ثابت همواره به وسیله­ی علما نه مردم عادی دوران به تغییر و تحریف برده می­شد، درنتیجه حضور پیامبر بعدی جهت اصلاح لازم بود، تا زمان پیامبرآخر که او با «آئین نامه» حفظ شده مییآمد که نام آن «آئین نامه»، قرآن شد .

در سوره­ی شوری آیه­ی 13، جهانی بودن دین الهی را یادآور می‌شود:

﴿۞شَرَعَ لَکُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ وَمَا وَصَّیۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِیمُواْ ٱلدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِۚ کَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِکِینَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَیۡهِۚ [الشورى: 13].

«از دین آنچه به نوح سفارش کرده بود، برای شما هم همان را مقررکرد، همان را به سوی تو وحی کردیم و همان را به ابراهیم و موسی و عیسی دستور دادیم که دین رابر پا دارید و در آن پراکنده نشوید و تفرقه ایجاد نکنید که این بر مشرکین گران است. آنچه تو آنان را به سوی آن می­خوانی».

یعنی ما همواره یک پیام جهانی می­فرستادیم، ولی همین پیام جهانی را علمای دکان­دار به تدریج به مذاهب قومی تبدیل می­کردند.

تمایل به دین­داری در فطرت بشر مثل حالت گرسنگی و تشنگی قرار داده شده، به این فطرت نوع بشر در آیه­ی 172 سوره­ی اعراف اشاره شده است:

﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّکَ مِنۢ بَنِیٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّیَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّکُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّا کُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِینَ١٧٢ [الأعراف: 172].

«و هنگامی­که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه­ی آن­ها را پدیدآورد و آن­ها را بر خودشان گواه گرفت (گفت) آیا من مالک شما نیستم؟ گفتند: آری گواهی می­دهیم. (این پیمان برای این بود) که مبادا روز قیامت بگویید ما از این پیمان بی خبر بودیم».

یعنی درمورد «ایمان» به وحدانیت و «عمل» طبق رضای خدا از ابناء بشر، پیمان گرفته (نه تنها از بنی اسرائیل) که حکایت از جهانی بودن دین‌داری می­کنند.

خداشناسی و خداجویی به صورتِ غریزی در نوع بشر به امانت نهاده شده که بیشتر در زمان بروز حوادث سهمگین به سراغ غریزه­ی فطری رفته و متوجّه خالق خود می­شوند، که در آیه­ی 30 سوره­ی روم وصف این غریزه‌ی فطری جهانی را بیان می­کند نه وصف قال او را.

﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٠ [الروم: 30].

«پس به این دین معتدل توجّه خود را برقرار نما، فطرت الهی است که مردم را بر آن پایه نهاده و در آفرینش خدا تغییر و دگرگونی هم نیست، این است دین راست و درست و لیکن بیشترمردم (جهان) نمی­دانند».

خدای تعالی از قول شیطان چنین بیان نموده است:

﴿وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَّخِذِ ٱلشَّیۡطَٰنَ وَلِیّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِینٗا١١٩ [النساء: 119].

«(شیطان گفت:) آنان را سخت گمراه کنم و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد و وادارشان می­کنم تا گوش­های دام­ها را شکاف دهند و البته وادارشان می­کنم تا آفریده­ی خدا را (که همان فطرت است) دگرگون سازند، ولی هرکس بجای خدا شیطان را دوست گیرد قطعاً آشکارا زیان کار شده است».

درسوره­ی توبه درشکایت ازعلمای مذهبی در مقابل دین الهی می­فرماید:

﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢ [التوبة: 32].

«می­خواهند نور خدا (پیام خدا) را با دهان­های­شان (تبلیغات­شان) خاموش کنند و خدا جز این نمی­خواهد که نور خود را کامل گرداند، هرچند کافران را ناپسند افتد».

از آن­جا که عده­ای پیام خدا را به بازیچه گرفته و دینش را بی­آبرو ساخته­اند، خداوند خبر می­دهد من دینم را نه تنها حفظ، بلکه رفعت هم می­دهم هرچند ادیان و فرق و دکان­داران دینی نپسندند. سرانجام می‌فرماید با این همه جبهه­گیری­ها و تبلیغات، دین و آئین مورد رضای خداوند دین غالب خواهد بود.

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣ [التوبة: 33].

«او کسی است که رسولش را با هدایت و آئین راستین فرستاد تا دینش را بر همه­ی ادیان پیروز گرداند. اگرچه مشرکان را ناخوش آید».

آیه خبر می­دهد که روزگاری با عمل به پیام جهانی (قرآن)، دینِ الهی غالب و اسلام جایگزین مذاهب گشت، (چنان­که مذاهب یهود و مسیحیتِ تحریف شده را کنار زد) و باز خبر می­دهد: اگر باز هم مسلمانان یا تسلیم شدگان پیام الهی با عمل به مفاد پیام (قرآن) صداقت داشته باشند، این آئین جهانی می­شود.

(این آیات کوچکترین اشاره­ای به این­که شخصی می­آید و این غلبه در آینده صورت می­گیرد، نمی­کند؛ آن طوری که شیعه­ی امامیه درتفسیر آن می­گویند: امام زمان می­آید!)

نکته: «أحبار» جمع حِبر به معنی «عالم» است و «رهبان» جمع راهب به معنی «ترسا» (خداترس)؛ احبار به جنبه­ی علمی قضیه و رهبان به جنبه­ی زهد آنان اشاره می­کند؛ یعنی، اکثراً این عالم نمایان زهد فروش هستند که مال مردم را می­خورند.

و خداوند عمل آنان را باطل کرده، که این گروه نه تنها نفعی برای مردم و اجتماع ندارند بلکه ضرر هم می­رسانند؛ چون مانع اصلی هستند که مردم با دین واقعی و جهانی آشنا شوند.

خطاب آیه به مؤمنین هم هست که مبادا شما هم برده و بنده­ی علمای دینی شوید (مطابق آیه­ی 31 سوره­ی توبه)؛ یعنی آنچه خداوند برای یهود و نصاری ناپسند اعلام کرده برای شما مسلمانان هم بد است.

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَیَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٤ [التوبة: 34].

«ای مؤمنان، همانا بسیاری از علما وترسایان اموال مردم را به باطل می­خورند و (مردم را) از راه خدا باز می­دارند و کسانی که زر و سیم می­اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی­کنند، آنان را به عذابی دردناک خبر ده».

این آیه هم نشان می­دهد که علمای مذهبی جهت ارتزاق، به وجوهات اکتفا نمی­کنند، بلکه وجوهات شرعیه و صدها درآمد دیگر هم می­سازند تا ذخائر و ثروت­شان افزون گردد و خبر از عذاب آنان می­دهد.