اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

درآمدی بر مفهوم السیماء

درآمدی بر مفهوم السیماء

السیماء و السیمیاء با ی اضافه دو لفظ مترادف به یک معنای واحد هستند چنانکه شرح داده خواهد شد. در عنوان این کتاب از واژه سیماء استفاده کردیم به دلیل اینکه واژه‌ای قرآنی است و در کتاب الله تعالی ذکر شده است اما به صورت مقصور و غیر ممدود  و یا بدون همزه به این صورت (سیمی).

الله تعالی می‌فرماید:

﴿سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ [الفتح: 29]

«نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانی‌هایشان نمایان است».

و نیز می‌فرماید:

﴿تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ [البقرة: 273]

«به (فقر) آن‌ها از سیمایشان پی می‌بری».

 با این وجود، ما بر مبنای اشتراک لغوی و مفهومی از یکی از این واژه‌ها به جای دیگری استفاده می‌کنیم و به اصطلاح در مثل جای مناقشه نیست.

 انسان به عنوان یکی از مخلوقات، دارای حیات و سیمای خاصی است. زن نیز مانند مرد دارای یک بعد ظاهری و یک بخش باطنی است و در عین حال هر کدام ویژگی‌های خاص به خود را دارند. اسلام در قیاس با سایر باورها تصویری متفاوت از سیمای ظاهری و باطنی دارد و این همان مسئله‌ای است که بنا داریم وجود زن را به نسبت آن مورد بررسی قرار دهیم. اما قبل از ورود به این مرحله لازم است که مفهوم اصطلاح سیماء در فرهنگ‌نامه لغوی عربی و اسلامی ارائه بشود. قاعدتاً در این کتاب به بررسی مفهوم واژه سیمیاء از دیدگاه زبان غربی نخواهیم پرداخت چرا که این مسئله مشتمل بر مباحث دیگری است و ما نیز شایستگی ورود به آن را نداریم. از جهت دیگر، هدف کتاب پرداختن به این مسائل نیست و به همین دلیل صرفاً به تطبیقات نصوص شرعی در ارتباط با بیان دیدگاه اسلام نسبت به جنس زن چه به لحاظ ظاهری و چه از نظر درونی خواهیم پرداخت.

 هر دو واژه سیماء و سیمیاء در زبان عربی به معنای علامت هستند و به عبارتی نوعی رمز جهت هدف قرار دادن شیء خاص خواهند بود. ابن فارس در باره "وسم" چنین می‌نویسد که واو و سین و میم اصل کلمه را تشکیل می‌دهند و دلالت بر نشانه و علامت دارند و" وسمت شئیا وسماً " به این معنا است که آن را نشانه دار کردم و"الوسمی" به معنای باران آغازین است چرا که زمین را با گیاهان خواهد پوشاند و ایام حج نیز "موسم" نامیده می‌شود چرا که حج نشانه‌ای است که مردم به سوی آن روان می‌گردند. فلان شخص دارای "میسم" است به این معنا است که نشانه‌هایی از زیبایی‌های خلقت در خود دارد و" الوسامه" به معنی زیبایی است.

معبود والا می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ٧٥ [الحجر: 75]

«بی‌گمان در این بلایی که (بر سر قوم لوط آمد) نشانه‌هایی برای افراد هوشمند است». (نظرکنندگان به سوی نشانهای مشخص، مورد نظر است).11

 از دیدگاه راغب اصفهانی السیماء و السیمیاء هر دو به معنای نشانه هستند.

و شاعر نیز این چنین می‌سراید: له سیمیاء لا تشق علی البصر

پروردگار می‌فرماید:

﴿سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ [الفتح: 29]

«نشانه ایشان بر اثر سجده در پیشانی‌هایشان نمایان است».

"سومته" به معنای او را بازشناختم است و خالق یکتا ملائک را موصوف به وصف مسومین (نشانه‌دار) می‌کند (آل‌عمران: 125). واژه "مسومین" به معنای نشانه‌گذاری شده برای خود آنان و یا برای گروه ایشان و یا فرستاده شدگان برای هدف خاص می‌باشد. روایت شده است که پیامبر فرمودند: علامتی برای خود بگذارید که با آن شناخته شوید چرا که ملائکه این چنین هستند.12

در مختار صحاح نیز آمده است که: "السومه" با ضمه علامتی است که بر گوسفندان قرار می‌دهند و در جنگ نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد و "الخیل المسومه" نیز به معنای چهارپایان نشانه‌گذاری شده است و خود واژه "موسمه" به معنای علامت‌دار می‌باشد. پروردگار در کلام خویش اشاره به واژه "مسومین" دارد و الاخفش در این باره چنین توضیح می‌دهد که: اینان علامت گذاری شده‌اند و فرستاده شدگان برای امری مشخص هستند.

خالق یکتا در آیات دیگر می‌فرماید:

﴿حِجَارَةٗ مِّن طِینٖ٣٣ مُّسَوَّمَةً [الذاریات: 33-34]

«تا بر سر آن‌ها از گل سنگباران کنیم که آن سنگ‌ها نزد پروردگار تو معیّن و نشاندار است».

به عبارتی دارای نشانه‌ای چون نگین انگشتری هستند.

و اما واژه " السیمی" مقصور از واو است و پروردگار در این باب می‌فرماید:

﴿سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم [الفتح: 29]

«بر رخسارشان نشانه‌های نورانیّت پدیدار است».

و السیماء و السیمیاء هر دو به صورت ممدود هستند.13

ابن منظور در این باره می‌نویسد که: "السومه و السیمه و السیماء و السیمیاء" به معنای علامت هستند و "سوم الفرس" یعنی بر آن اسب نشانه قرار گرفت و اشاره دارد به آیه 34 سوره ذاریات از کلام الله متعال:

﴿حِجَارَةٗ مِّن طِینٖ٣٣ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ لِلۡمُسۡرِفِینَ٣٤ [الذاریات: 33-34]

«تا بر سر آن‌ها از گل سنگباران کنیم که آن سنگ‌ها نزد پروردگار تو معیّن و نشاندار برای ستمکاران است».

زجاج در این باره چنین می‌نویسد: از حسن روایت شده است که این واژه به معنای علامتی سفید و سرخ رنگ است. دیگران بر این باور هستند که این سنگ‌ها با نشانه‌ای که به واسطه‌ی آن دانسته می‌شد که از سنگ‌های دنیا نیستند و خداوند به وسیله آن عذاب می‌دهد علامت‌گذاری شده بودند. جوهری بر این باور است که "مسومه" به معنای شبیه به نگین انگشتر است و ابوبکر می‌نویسد: این گفته که بر آن سیمایی نیکو بوده است به معنای وجود علامت است و نیز می‌نویسد: اصل در "سیما" و "سمی" بدین صورت است که واو از جایگاه خود جابه‌جا شده و در جایگاه عین الفعل قرار گرفته است همچنان که گفته می‌شود اطیبه و ایطبه و تبدیل به "سومی" شده است. واو نیز به دلیل سکون و انکسار حرف قبلی تبدیل به ی شده است و "الخیل الوسمه" به معنای آنچه است که بر آن علامت باشد. ابن اعرابی در این باره می‌نویسد که "السنیم" علاماتی است که بر پشم گوسفندان گذاشته می‌شود.14 در قاموس نیز آمده است که "السیمه و السیماء و السیمیاء" با کسره، علامت خوانده می‌شوند و "سوم الفرس تسویما" به این معنا است که بر آن نشانه‌ای گذاشته شده باشد.15

و خلاصه اینکه السیمیاء و یا السیماء در لغت به معنای علامت و یا رمزی است که بر معنای مورد نظر دلالت داشته باشد و نوعی اشاره برای خطاب قرار دادن چیزی است که مابین دو مورد و یا بیش‌تر باشد و هیچ گونه ابهام و انحرافی در آن نیست.

آنچه ذکر شد مربوط به مفاهیم لغوی است و به همین جهت تمامی موجودات در سیستم اسلامی نشانه وجودی خاص به خود را دارند و یا به عبارتی حامل یک سری ویژگی‌های خاص هستند. نشانه‌ای که دلالت بر هستی این مخلوقات دارد و این ویژگی، حکمت خلقت، معنای تکوینی و نهایت مسئولیت وی نسبت به موجود بودن و جایگاه این مخلوق خواهد بود و کلام پروردگار مصداق این گفته است.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ١٦ لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧ بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨ [الأنبیاء: 16-18]

«ما آسمان و زمین و آنچه که در میان آن‌ها است را به بازی و شوخی نیافریدیم و اگر می‌خواستیم سرگرمی اتخاذ کنیم چیزی مناسب خود انتخاب می‌کردیم بلکه حق را به جان باطل می‌اندازیم و حق مغز سر باطل را از هم می‌پاشد و باطل هر چه زودتر از بین می‌رود. وای بر شما به سبب توصیفی که می‌کنید».

و نیز می‌فرماید:

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یُحۡشَرُونَ٣٨ [الأنعام: 38]

«و هر جنبنده‌ای در زمین و هر پرنده‌ای در هوا که به دو بال پرواز می‌کند همگی طایفه‌هایی مانند شما (نوع بشر) هستند. ما در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم، آن‌گاه همه به سوی پروردگار خود محشور می‌شوند».

 سیمای انسان در قرآن نیز به این دو آیه باز می‌گردد:

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ [البقرة: 30]

«و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‌ای خواهم گماشت».

﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ کَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا٧٢ [الأحزاب: 72]

«ما بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌های عالم عرض امانت کردیم همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان آن را بپذیرفت، انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود».

انسان نماد نوعی خلافت تعبدی برای الله یگانه و قهار است و هم او است که حامل امانت تکلیفی در اسلام می‌باشد. در واقع سیمای انسانی در قرآن بر مبنای جنسیت و مرد و زن بودن از هم مجزا می‌گردد اما در نهایت در یک چهارچوب کلی قرار می‌گیرد. پس مرد دارای سیمای خاص به خود و زن نیز دارای سیمای ویژه‌ی خود است و هر دو در مجموعه سیمای بزرگ انسانی قرار می‌گیرند. بنابراین ما نیز این صفحات را به سیمای زن در اسلام یا ویژگی‌های نمادین وجود او و نشانه‌های منحصر به فرد ساختار ظاهری و باطنی وی اختصاص خواهیم داد.




11- (نشانه).

12- مفردات در ارتباط با: (سام). حدیثی که اصفهانی آن را آورده است از عمیر بن اسحاق است که فرمود: اولین نشانه ویژه مربوط به روز بدر بود. پیامبر فرمود: (علامتی برای خود بگذارید که با آن شناخته شوید چرا که ملائکه این چنین هستند و این اولین روزی بود که که نشانه گذاری در آن انجام شد). ابن شیبه در مصنف خود و ابن جریر طبری در تفسیر خود آن را ذکر کرده است: 4/82. اما این حدیث به سبب بودن عمیر تابعی در آن ضعیف است.

13- مختار الصحاح: (سوم).

14- اللسان: (سوم).

15- القاموس: (سوم).

بدون تغییر و تحریف!

بدون تغییر و تحریف!

دختران جوانی که به پروردگار خویش ایمان دارند با لباس‌های کوتاه و شلوارهای تنگی که با جامه‌ای فراخ همراه نیست از خانه بیرون نمی‌روند و نیز با ظاهری برخواسته از الگوهای غربی که شبیه به مردان و برگرفته از باورهای مسیحیان و یهودیان است در انظار عموم ظاهر نمی‌شوند تا در نهایت با پوشیدن خرقه‌ای بر سر، متوهم به رعایت حجاب گردند. گزینش حجاب در حقیقت نوعی عبادت است و معبود بی‌همتا به وسیله آنچه که تشریع کرده است عبادت می‌شود و نه با هوا و هوس مردم و آنچه که آنان تمایل دارند. زنان مسلمان از حدودی که پروردگار یکتا تعیین کرده است تجاوز نمی‌نمایند و مچ پاهای خویش را در برابر دیدگان مردم برهنه نمی‌سازند (واجب است زن پاهای خویش را بپوشاند و نمازی نیست برای آن کس که نماز بخواند و مچ پاهای خود را برهنه سازد)5 آری، آنان که باور به معبود خویش دارند با لباس‌های نازک از خانه خارج نمی‌شوند تا بدین وسیله با هر حرکت و هر گام آنچه را که پنهان دارند آشکار سازند. ایشان با صدای بلند خنده‌های خویش آرامش مردان را سلب نمی‌کنند و لباس‌های خود را با رنگ‌های جذاب آراسته نمی‌سازند. همان رنگ‌هایی که شیطان آن را به ایشان ارزانی داشته است و نیز زنان محجبه موجود در برنامه‌های تلویزیونی را الگوی خود قرار نمی‌دهند، زنانی که خویشتن را با رنگ‌های مختلف و جذاب مزین ساخته‌اند همان گونه که ذوق آرایشگرانِ صورت و مهندسین دکور و مدیران عکاس اقتضا می‌کند ! آری، این نوع از حجاب، حجابی است که بر مبنای موازین تلویزیونی و موسیقی شکل گرفته است! بنابراین جز پوششی پوشالی نخواهد بود.

زنان مسلمان ابروهای خویش را برنمی‌چینند و ابرو را به شکلی بر خلاف آنچه خلق شده است تغییر نمی‌دهند ! این برداشتن همان معنای نمص است و مشمول لعنتی می‌باشد که در حدیث پیامبر ذکر شده است. نمص با سکون میم در لغت به معنای برداشتن موی صورت با موچین است و به همراه دو فتحه به معنای ریش کوتاه و موی کم می‌باشد. علت تحریم این کار نیز ایجاد تغییر در خلقت معبود والا است چنان که پیامبر در این باره می‌فرماید:

«لَعَنَ اللَّهُ الوَاشِمَاتِ وَالمُسْتَوْشِمَاتِ، النَامِصَاتِ وَالمُتَنَمِّصَاتِ وَالمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ»

پروردگار لعنت کند آن کس را که خالکوبی می‌کند و کسی که می‌خواهد برای او خالکوبی کنند، آن کس که ابروها را باریک می‌کند و کسی که خواستار باریک کردن آن‌هاست و آن کس که دندان‌ها را به منظور زیبایی باریک و تیز می‌کند، اینان کسانی هستند که آفرینش خداوندی را دگرگون می‌کنند.6

 این کلام هشداری بس بزرگ است!

الوَاشِمَه: کسی است که برای زنان خالکوبی می‌کند و المُسْتَوْشِمه کسی است که خواستار چنین کاری است. النَامِصَه: کسی است که عمل نمص انجام می‌دهد و َالمُتَنَمِّصَه کسی است که این فعل را طلب می‌کند و َالمُتَفَلِّجَه: کسی است که به وسیله تجهیزات پزشکی میان دندان‌های خویش فاصله می‌اندارد تا آن را زیبا جلوه دهد.7 با وجود چنین تهدید شدیدی عجیب است که برداشتن ابرو در میان بسیاری از زنان با حجاب شایع گشته است. در واقع این مسئله حاصل اقتدا به الگوهای تلویزیونی است که هیچ خیر و برکتی از آنان حاصل نخواهد شد و چه اندازه تفاوت است میان زنانی که برای تحقق این اهداف به پا خواسته‌اند و آنان که معترض به این قواعد هستند. تمامی این مسائل شبیه‌ به حیله‌ای است که یهود با پروردگار جهانیان به کار بست. آن زمان که خالق یکتا صید بر آنان را در روز شنبه تحریم کرد ویهودیان تورهای صید خود را در عصر جمعه در آب قرار می‌دادند و سپس آن را در روز بعد جمع می‌کردند و حال اینکه

﴿یَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡیُنِ وَمَا تُخۡفِی ٱلصُّدُورُ١٩ [غافر: 19]

«الله تعالی بر خطای چشم‌ها و آنچه که قلب پنهان می‌دارد آگاه است».

زنانی که به پروردگار خود باور دارند چون ملائکه، آرام و با وقار راه می‌روند. خنده‌های ایشان همراه با رعایت ادب است و به وقت جدیت همانند قوت شعاع خورشید در از بین بردن تاریکی‌ها هستند.چنین زنانی با پوشش شرعی خود و با اخلاق اجتماعی خویش قدم در راه دفاع از ارزش‌های والای اسلامی برداشته‌اند. چنین کسانی تمامی تلاش خویش را در جهت تجدید بنای امت اسلامی در جامعه به کار خواهند گرفت، در پی کسب علوم دینی هستند و سپس این علم را به دیگران می‌آموزند تا به این واسطه، فرزندان، خانواده و اطرافیان خویش را به سوی طاعت آن معبود والا دعوت دهند. چنین زنانی در نهایت خشوع و خضوع و با امید به رحمت پروردگار خویش و ترس از عذاب او با معبود خود می‌پیوندند و نمونه‌ای از صلاح، تقوی و عفاف و الگویی برای هدایت نسل خویش و نسل‌های بعد خواهند بود. در عین حال اسلام از زنان مسلمان نمی‌خواهد لباس‌هایی زشت و بی‌مقدار بر تن کنند و به نظافت و اصلاح ظاهر خود اهمیتی ندهند. هرگز! اسلام عدم توجه زن به ظاهر خویش را نمی‌پسندد تا بدین واسطه او را چون گدایانی جلوه دهد که جامه‌هایی وصله‌دار بر تن دارند! خیر، زنان مسلمان می‌بایست مورد ارزش و احترام قرار گیرند و نیز لازم است جامعه برای چنین زنانی منزلت و احترام قائل باشد. بله، اگر دختر جوانی خواستار رضایت معبود خویش و سعادت اخروی و تعبیر سیمای صحیح اهداف بندگی باشد و بخواهد به واسطه‌ی پوشش خود عامل برافراشتن پرچم اسلام گردد می‌بایست تابع قواعدی باشد که از جانب خالق یکتا بر او نازل گشته است و با مزین شدن به این اوصاف خواهد بود که چنین زنی شایسته خطاب خداوندی خواهد گشت. بله، به این واسطه است که او مومن خوانده می‌شود و تمامی این ویژگی‌ها مطابق با اقوال علمای گرانقدر اسلام است که (به خودی خود زینت نباشد). آری، (زنی که مورد خطاب الله تعالی است و خود را مومن می‌خواند نمی‌بایست همچون دیگر زنان فارغ از رسالت خویش) موهای خود را بر پیشانی بافته وآن را بیاراید و با چنین ظاهری در ملأ عام حاضر شود تا به این واسطه با سکوت خویش و در عین غرور و خود پرستی فریاد برآورد: هان این من هستم... به من نگاه کنید...

 پوشش زنان مومن می‌بایست فراخ باشد و گردن و حلق و شکل سینه را بپوشاند. جایز نیست که زنان مومن موهای خویش را در پشت سر خود جمع کنند تا حجم آن را به نمایش بگذارند همچنان که عده‌ای از جاهلان محجبه این کار را انجام می‌دهند. پوشاندن چهره هرچند واجب نیست اما مایه کمال ورع و تقوا خواهد بود همچنان که شرح این مطلب نیز بیان خواهد شد. جورابی که زنان مسلمان می‌پوشند می‌بایست به رنگی غیر از رنگ پوست باشد تا کسی گمان نکند که پوشیده نیست و این گزینش به نوعی تمایلی پنهانی در ظاهر ساختن زینت‌هایی است که پروردگار امر به پوشاندن آن کرده است. زن مسلمان با چنین پوششی که اوصاف آن ذکر گردید به نهایت عفاف ظاهری خواهد رسید8 و در چنین شرایطی است که می‌بایست برای جلب رضایت معبود خویش در جهت رسیدن به کمال باطنی نیز تلاش کند و به حقیقت هر آن کس که پروردگار او را نصرت دهد موفق خواهد بود. در واقع آنچه امروزه افراد شناخته شده به نام محجبه بر تن می‌کنند عموما جز در حد لباس‌های داخل خانه زنان سلف صالح نیست چنان که به امید خدا دلایل آن را خواهید دید. حال دیگر چه رسد به زنان برهنه‌ی آرایش کرده؟!!!

دخترم بنگر کدامین شکاف میان رویکرد ما و ارزش‌های حقیقی ما فاصله انداخته است؟

همراه با نوشتن این کتاب صفحاتی از کتاب حجاب علامه ابوالاعلی مودودی را مطالعه می‌کردم که کتابی بسیار ارزشمند و جالب است. وی سخن از آنچه می‌گفت که زنان مسلمان در سرزمین‌های عربی بدان دچار شده‌اند. انحطاط اخلاقی، همان چیزی که زنان هند و پاکستان بدان گرفتار آمده‌اند. ایشان در مقدمه ترجمه عربی چنین می‌نویسد: فرهنگ غرب و تمدن آنان آنچنان که بر کشورهای عربی موثر بوده است در سرزمین‌های ما نفوذ نداشته است و تمامی این تغییرات در سرزمین‌های عربی صرفاً در مدت زمانی اندک صورت گرفت آنچنان که نسبت به دوران استعمار کشور ما قابل مقایسه نیست. در سرزمین ما از میان هر هزار زن یک نفر را خواهید دید که در انظار عموم به خود نمایی پرداخته باشد و جسم و کرامت و شرافت خویش را در مرض فروش بگذارد و پاهای خود را تا بالاتر از مچ برهنه سازد و دستان خود را تا کتف آشکار کند.

این مطلب را خواندم و تبسمی تلخ زدم! پس مفهوم برهنگی که مودودی در آن ایام بدان واقف بود این است. با این اوصاف اگر امثال مودودی در روزگار ما زندگی می‌کردند چگونه این میزان از انحراف را به تصویر می‌کشیدند؟ با کدامین کلمات عریان‌گرایی زنان و جوانان این ایام را وصف می‌کردند؟ و حاصل اینکه عموم کشورهای عربی مجال فراگیری جمعی کتاب الله و رسول وی را داشته‌اند و به فهم آن نزدیک‌تر هستند بنابراین تلاش در جهت نابودی آن نیز بیش‌تر خواهد بود. منِ نویسنده، دعوت به حرکتی اصلاحی در ارتباط با مسائل مربوط به زنان می‌کنم همچنان که در دیگر زمینه‌ها چنین حرکاتی صورت گرفته است. حرکتی که تحریف غلوگران و دستبرد باطل کنند‌گان و تأویلات جاهلان را از بین خواهد برد و عامل ارتقای الگوی دینداری در میان زنان مسلمان چه به لحاظ باطنی و چه به صورت ظاهری خواهد بود. شاید این مسئله سبب تولدی نو از منظر فقهی و دینداری برای نسلی قرآنی باشد و این همان نسلی است که پروردگار ویژگی‌های آن را ذکر نموده است و به بیان علائم چنین گروهی در تورات و انجیل و سپس در قرآن می‌پردازد.

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗا یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِی ٱلۡإِنجِیلِ کَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ یُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ ٱلۡکُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمَۢا٢٩ [الفتح: 29]

«محمد (صلی اللّه علیه وآله وسلم) فرستاده خداست و یاران و همراهان وی بر کافران بسیار قوی‌دل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربان هستند. آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را می‌طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه‌های نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنان در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که به دانه‌ای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخه‌ای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را حیران کند تا کافران عالم را به خشم بیاورند. خداوند وعده فرموده است که هر کس از آن‌ها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهان وی ببخشد و اجر عظیم عطا کند».

به همین دلیل و نیز دلایل دیگر، با سرعت شروع به تنظیم این نوشته کردم تا سهم خویش را در جهت رهایی امت و حرکت آن به سوی اعاده توزان در عمل دینی ادا نمایم. تا این نوشته عامل رسواسازی دستان پشت پرده انقلاب‌های سیاسی و کشف ریشه‌های شیطانی و طبیعت دشمنی او باشد، با این هدف که عامل بنای نمونه‌ای اسلامی برای زنان مسلمان و برای نسل‌های راشد و صالح پس از آنان گردد.

 بنابراین می‌بایست پس از بیان مقدمه، بخشی از این مطالب را به تعریف سیماء اختصاص داد. کتاب نیز مشتمل بر دو بخش و بر مباحث زیر است: فصل اول در ارتباط با زن و ویژگی‌های درونی او است که در این فصل دو مسئله مورد بحث قرار خواهد گرفت. بحث اول مربوط به زن و نفس واحده‌ی او و بحث دوم در ارتباط با سیمای تربیتی نفس زن خواهد بود. فصل دوم در ارتباط با زن و سیمای ظاهری او است و مانند فصل قبل دو بحث مجزا در این فصل مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بحث اول پیرامون بررسی سیمای ظاهری در تقابل فرهنگ‌ها است و منظور از ظاهر، شکل ظاهری زن و آنچه خواهد بود که ویژگی‌های بیرونی او را تشکیل می‌دهد و بحث دوم به مبنای فقهی این ویژگی‌های ظاهری در اسلام اختصاص یافته است. در پایان نیز کل مطالب کتاب به صورت خلاصه و کوتاه بیان خواهد شد. بر همه ما نیز لازم است -همچنان که منهج ما بر این مبنا است- که ابتدا متن قرآن را در جهت تعبیر سیمای زن و بررسی ویژگی‌های آن به کار بریم چرا که قرآن مصدر نعبیر رموز و ویژگی‌های خاص در اسلام است و همان کتابی است که رسالت الهی و مبنای اهداف این رسالت به آن اشاره دارد، و در نهایت از بیانات سنت که الگوی بشریت است استفاده کنیم و مطابق با آن عمل نماییم. به حقیقت که اخلاق پیامبر مصداق خود قرآن بود. به همین دلیل در این کتاب صرفاً احادیثی را ذکر خواهیم کرد که دارای سند صحیح باشند و احکام شرعی را بر مبنای احادیث ضعیف و موضوع بنا نخواهیم ساخت والله المستعان.

این کتاب را فرید بن الحسن الانصاری الخزرجی السجلماسی-پرروردگار وی، والدین او و تمامی مومنین را بیامرزد- نوشته است و تصحیح آن با قلمی از زیتون از نزدیکی‌های غرب الاقصی صورت گرفت.

شب جمعه 24 ماه مبارک رمضان سال 1423 مقارن با 29 /11/2002.




5- امام مالک / در کتاب موطأ خویش روایت می‌کند که زنی (از ام سلمه همسر پیامبر پرسید: نماز خواندن زن می‌بایست در چه لباسی باشد؟ وی پاسخ داد: نماز را در چادر و یا پوششی فراخ بخواند به صورتی که پاهای او را بپوشاند) الموطأ: 1/142. ابوداوود، بیهقی، دارقطنی و عبدالرزاق نیز این حدیث را روایت کرده‌اند. امام مالک مشابه چنین حدیثی را نیز از ام المومنین عایشه و میمومنه در الموطأ خویش روایت کرده است.

و ابن عبدالبر در التهمید می‌نویسد: (اجماع بر این است که هر کس نماز بخواند در حالی که عورت خود را پوشانده باشد نیاز به اعاده ندارد و برای زن لباس باید به گونه‌ای باشد که تمامی بدن و مو و پاهای او را بپوشاند چرا که همه جسم زن عورت است مگر صورت و دو کف دست وی و بیش‌تر اهل علم بر این رأی هستند) التهمید: 6/364.

6- متفق علیه.

7- طبعا عمل‌های جراحی که به منظور ترمیم دندان‌های نامنظم صورت می‌گیرد در این دسته قرار نمی‌گیرند و نیز برای هر عضویی که دارای نقصی مشخص باشد. برای چنین مواردی درمان بدون مانع است و تغییر خلقت محسوب نمی‌گردد.

8- برای شرح بیش‌تر این مسئله به بحث دوم از فصل دوم تحت عنوان (تاصیل الفقهی لسیماء الصوره فی الاسلام) رجوع شود.

حجاب پوشالی

حجاب پوشالی

فریب‌های شیطانی و رنگ‌های باطل و تحذیرکننده آمیخته با فتنه هرگز مایه فریفتن زنانی نخواهد شد که حق حجاب را ادا کرده‌اند و چنان که باید پوشش خویش را حفظ می‌کنند! چنین زنانی قدمی به عقب باز نمی‌گردند، حجاب خویش را برنمی‌دارند و آن را با نجملات ناشایست آراسته نمی‌سازند. با تمامی آنچه که سبب می‌شود پوشش اسلامی حامل مسئولیت خود در قبال صیانت از جنس زن و حفظ حیا وکرامت وی نباشد. زنانی که به پروردگار خویش و روز آخرت باور دارند به واسطه گزینش پوشش مناسب معبود خود را عبادت می‌کنند و خالق یکتا عبادت ایشان را به دو شرط قبول می‌کند:

اول: می‌بایست خالصانه برای آن ذات بی‌همتا باشد.

دوم: می‌بایست بر مبنای شریعت خالق یکتا صورت گیرد، همان‌گونه که در کتاب الله متعال و سنت رسول الله علیه صلاة وسلام ذکر شده است.

پرچم عفت و کرامت در پوشش اسلامی والا!

پرچم عفت و کرامت در پوشش اسلامی والا!

 درواقع آزادی به این معنا است که زنان قدم به قدم به دنبال تمایلات برهنه‌گرایی شیطانی باشند و فرهنگ عریان‌گرایی حیوانی را تبعیت نمایند و طغیان شهوات ایشان را به بندگی گیرد، در حالی که با نیل به سوی عبودیت انتقام عزت از دست رفته خویش و تمامی امت اسلام را از فرومایه‌گان آمریکایی و صهیونیسم جهانی که تمامی ارزش‌ها و تمدن این امت را به ذلت کشانده‌اند خواهد گرفت. چنان که عرب با حکمت والای خود در این مورد سخن گفته است (زن آزاده گرسنه می‌ماند اما عزت و کرامت خود را حفظ می‌نماید و به واسطه‌ی شیر دادن به بچه‌های دیگران امرار معاش نمی‌کند).

دخترم

 تمامی هستیِ تو در یک جمله خلاصه می‌شود:

اگر چنان که پروردگارت می‌طلبد پوشیده‌ای بدان که حیات یافته‌ای، در غیر این صورت با دینت وداع کن!

آیا روزی از روزها با خود اندیشیده‌ای زیبایی‌های جسمت تا چه زمان باقی خواهد بود و زندگیت چه اندازه از تمامی این دنیای فانی را دربرمی‌گیرد؟ هر روز که به روزهای عمر تو اضافه می‌شود و و خود را برای آن می‌آرایی، یک روز از مدت زمان درنگ تو در این دنیا خواهد کاست و به مرگت نزدیک و نزدیک‌تر خواهی شد! در این صورت ارزش لذت‌های دنیوی در چیست حال آن‌که همراه با شروع پایان خواهد یافت؟ بهای این لذت چیست و کدامین لذت، زمانی که پایان آن شادی کاذبی باشد که به ناکجاآباد ختم می‌گردد. بدان با گردن نهادن به طاعت از شیطان سرانجام به پشیمانی و غمی ابدی دچار خواهی شد آن‌چنان که حتی کوه‌های سترگ نیز توان حمل آن را ندارند.

﴿فَکَیۡفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرۡتُمۡ یَوۡمٗا یَجۡعَلُ ٱلۡوِلۡدَٰنَ شِیبًا١٧ ٱلسَّمَآءُ مُنفَطِرُۢ بِهِۦۚ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَفۡعُولًا١٨ إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡکِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلًا١٩ [المزمل: 17-19]

«اگر کافر شوید چگونه خود را از عذاب روزی برکنار می‌دارید که ترس و هراس آن کودکان را پیر می‌سازد. در آن روز آسمان از هم شکافته می‌شود، وعده خداوند قطعا به وقوع می‌پیوندد. این‌ها اندرز و یادآوری است، هر کس که خواستار استفاده از آن‌ها است او راهی را به سوی پروردگار خود برمی گزیند».

عمر بشر محدود است و صرفاً یک‌بار فرصت زندگی دارد و این ممکن نیست که یک لحظه را دوبار زندگی کرد. هر لحظه نیز از دو حالت خارج نیست یا به سود انسان است و یا به ضرر وی....

دخترم اندکی فکر کن...

 قبل از غروب آفتاب عمرت در حال خویش تأمل کن.

دخترم امت به فنا رفته است. آیا برای تجدید بنای آن قدمی برنمی‌داری؟

دام برهنه‌گرایی با هدف سقوط فرهنگ اسلامی از کرسی قوت آن یعنی عفت و کرامت!

دام برهنه‌گرایی با هدف سقوط فرهنگ اسلامی از کرسی قوت آن یعنی عفت و کرامت!

چنین زنانی از خطاب پروردگار نسبت به ایشان یعنی:

﴿۞وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ [الإسراء: 70] «و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم».

دوری گزیده‌اند.

در حقیقت آزادی زن همان جریانی است که زنجیره‌های عبودیت را در هم می‌شکند. عبودیتی که انسان را متمایز از شهوات نفسانی و حیوانی می‌سازد و عامل حذف الگوهای غربی موجود برای زندگی خواهد بود و بدین واسطه پرچم اسلام برافراشته خواهد ماند.