اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

سورۀ نازعات

سورۀ نازعات([1])

1796- عَنْ سَهْلِ بْنُ سَعْدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: بِإِصْبَعَیْهِ هَکَذَا، بِالوُسْطَى وَالَّتِی تَلِی الإِبْهَامَ «بُعِثْتُ وَالسَّاعَةُ کَهَاتَیْنِ» [رواه البخاری: 4936].

1796- از سهل بن سعدس روایت است که گفت: پیامبر خدا ج را دیدم که با دو انگشت خود، که انگشت وسطی و انگشت شهادت باشد، اشاره نموده و گفتند:

«من و قیامت، مانند این دو با یکدیگر مبعوث شدم»([2]).

سُورَةُ عَبَسَ



[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:

      1) سورۀ (نازعات) مکی، است، این سورۀ بنام (ساهره) نیز یاد می‌شود، امام سخاوی/ می‌گوید: این سورۀ بعد از سورۀ (نبأ)، و پیش از سورۀ ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ نازل شده است.

      2) این سورۀ دارای (2) دو رکوع، و (46) چهل وشش آیت، و (181) یک صد وهشتاد ویک کلمه، و (791) هفت صد ونود یک حرف، و (340) سه صد وچهل نقطه است.

[2]- یعنی: بعثت من با قیام قیامت آن‌چنان نزدیک است که این دو انگشت با هم نزدیک می‌باشند، و مراد از نزدیکی، نظر به مدت خلقت کون است، نه نظر به مدت عمر انسان.

سورۀ قلم

سورۀ قلم([1])

74- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِکَ زَنِیمٍ

باب [74]: قوله تعالی: ﴿کینه توزی که بعد از آن رسوا است

1794- عَنْ حَارِثَةَ بْنَ وَهْبٍ الخُزَاعِیَّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ الجَنَّةِ؟ کُلُّ ضَعِیفٍ مُتَضَعِّفٍ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ، أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَهْلِ النَّارِ: کُلُّ عُتُلٍّ، جَوَّاظٍ مُسْتَکْبِرٍ» [رواه البخاری: 4918].

1794- از حارثه بن وَهب خُزاعیس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند: «آیا تو را از اهل بهشت خبر ندهم؟ [اهل بهشت] هر ضعیف و ناتوانی است، که اگر به خدا سوگند بخورد، خدا سخن او را راست می‌سازد، و آیا تو را از اهل دوزخ خبر ندهم؟ [اهل دوزخ] هر شخص سرکش، فربه، خود خواه و مستکبری است»([2]).

75- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿یَوۡمَ یُکۡشَفُ عَن سَاقٖ وَیُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلسُّجُودِ

باب [75]: قوله تعالی: ﴿روزی که کار بالا گیرد و به سجده کردن دعوت شوند

1795- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «یَکْشِفُ رَبُّنَا عَنْ سَاقِهِ، فَیَسْجُدُ لَهُ کُلُّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ، فَیَبْقَى کُلُّ مَنْ کَانَ یَسْجُدُ فِی الدُّنْیَا رِیَاءً وَسُمْعَةً، فَیَذْهَبُ لِیَسْجُدَ، فَیَعُودُ ظَهْرُهُ طَبَقًا وَاحِدًا» [رواه البخاری: 4919].

1795- از ابوسعیدس روایت است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که می‌فرمودند:

«پروردگار ما [در روز قیامت] ساقش را برهنه می‌سازد [بلا کیف] و هر مرد و زن مؤمنی برایش سجده می‌کند، و کسانی که در دنیا به جهت ریاء و سمعه سجده می‌کردند، می‌خواهند که سجده کنند، پشت آن‌ها مانند طبقی راست قرار می‌گیرد». [و قدرت به سجده کردن پیدا نمی‌کنند].

سُورَةُ النَّازِعَاتِ



[1]- سورۀ (قلم) مدنی است، ابن ندیم از ابن عباسب روایت است که گفت: این سوره تا ﴿سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلۡخُرۡطُومِ مکی، و بعد از این آیه تا ﴿لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ، مدنی است، و امام سخاوی/ می‌گوید: این سوره بعد از سورۀ (مزمل)، و پیش از سورۀ (مدثر) نازل شده است.

      2) این سورۀ دارای (2) دو رکوع، و (52) پنجاه ودو آیت، و (306) سه صد وشش کلمه، و (1295) یک هزار و دوصد ونود وپنج حرف، و (593) پنج صد ونود سه نقطه است.

[2]- مراد از این حدیث اغلبیت است نه اکملیت، یعنی: اغلب کسانی که به بهشت می‌روند از نوع اول می‌باشند، و اغلب کسانی که به دوزخ می‌روند از نوع دوم، و این طور نیست که هر ضعیف و نا توانی به بهشت برود، و یا هر فربه و مستکبری به دوزخ.

سورۀ تحریم

سورۀ تحریم([1])

73- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَۖ

باب [73]: قوله تعالی: ﴿ای پیامبر! چرا چیزهایی را که خدا برایت حلال کرده است حرام می‌گردانی

1793- عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَشْرَبُ عَسَلًا عِنْدَ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ، وَیَمْکُثُ عِنْدَهَا، فَوَاطَیْتُ أَنَا وَحَفْصَةُ عَلَى، أَیَّتُنَا دَخَلَ عَلَیْهَا فَلْتَقُلْ لَهُ: أَکَلْتَ مَغَافِیرَ، إِنِّی أَجِدُ مِنْکَ رِیحَ مَغَافِیرَ، قَالَ: «لاَ، وَلَکِنِّی کُنْتُ أَشْرَبُ عَسَلًا عِنْدَ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ، فَلَنْ أَعُودَ لَهُ، وَقَدْ حَلَفْتُ، لاَ تُخْبِرِی بِذَلِکَ أَحَدًا» [رواه البخاری: 4912].

1793- از عائشهل روایت است که گفت: پیامبر خدا ج در نزد زینب بنت جحشل عَسَل می‌خوردند و نزدش مکث می‌کردند، من و حفصه با هم اتفاق کردیم که چون پیامبر خدا ج نزد هر کدام ما آمدند بگوئیم: مگر (مغافیر) خورده‌اید؟ [مغافیر گیاهی است صحرائی و بد بوی]، از دهان شما بوی (مغافیر) می‌آید.

[چون این سخن را به ایشان گفتیم] فرمودند: نه خیر! چیزی عَسَل در نزد زینب بنت جحش تناول نموده‌ام، و بار دیگر از آن عسل نخواهم خورد، و به این چیز سوگند خورده‌ام، و نباید از این موضوع به کسی خبر بدهی»([2]).

سُورَةُ الْقَلَمِ



[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:

      1) سورل (تحریم) مدنی است.

      2) این سورۀ دارای (2) دو رکوع، و (12) دوازده آیت، و (253) دوصد وپنجاه وسه کلمه، و (1123) یک هزار ویک صد وبیست وسه حرف، و (519) پنج صد ونزده نقطه است.

[2]- قصد عائشه و حفصهب دروغ گفتن برای پیامبر خدا ج نبود، بلکه می‌خواستند ایشان را از زینب جحشل دور سازند، و غیرت و حسادت زن‌ها در این باره معروف است، و حتی بعضی از علماء گفته‌اند: عملی که در بین زن‌ها از روی حسادت با یکدیگر سر می‌زند مؤاخذۀ ندارد، زیرا حسادت بردن زن‌ها بر یکدیگر برای آن‌ها فطرت و سجیه است، و نمی‌توانند از آن خود داری نمایند.

سورۀ منافقون

سورۀ منافقون([1])

72- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿إِذَا جَآءَکَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ

باب [72]: قوله تعالی: ﴿آنگاه که منافقان نزد تو آمده و گفتند: شهادت می‌دهیم که تو فرستاده خدا هستی

1790- عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنْتُ فِی غَزَاةٍ فَسَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أُبَیٍّ، یَقُولُ: لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِهِ، وَلَئِنْ رَجَعْنَا مِنْ عِنْدِهِ لَیُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِعَمِّی أَوْ لِعُمَرَ، فَذَکَرَهُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَدَعَانِی فَحَدَّثْتُهُ، فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَیٍّ وَأَصْحَابِهِ، فَحَلَفُوا مَا قَالُوا، فَکَذَّبَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَصَدَّقَهُ، فَأَصَابَنِی هَمٌّ لَمْ یُصِبْنِی مِثْلُهُ قَطُّ، فَجَلَسْتُ فِی البَیْتِ، فَقَالَ لِی عَمِّی: مَا أَرَدْتَ إِلَى أَنْ کَذَّبَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَقَتَکَ؟ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿إِذَا جَآءَکَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ فَبَعَثَ إِلَیَّ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَرَأَ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ صَدَّقَکَ یَا زَیْدُ» [رواه البخاری: 4900].

1790- از زید بن ارقمس روایت است که گفت: در یکی از غزوات بودم، که از عبدالله بن أبی بن سلول [سرکرده منافقان] شنیدم که می‌گفت: برای کسانی که نزد رسول الله می‌باشند چیزی ندهید، تا از نزدش پراکنده شوند، و هنگامی که از نزد وی به مدینه برگردیم، اشخاص با عزت و آبرومند، مردم پست و ذلیل را از این شهر بیرون خواهند کرد.

این خبر را برای کاکایم (عمویم) و یا برای عمر رساندم، و او این سخن را برای پیامبر خدا ج رسانید، ایشان مرا خواستند، و من آنچه را که شنیده بودم برای‌شان گفتم.

پیامبر خدا ج به طلب عبدالله بن ابی و یاران او فرستادند، و آن‌ها سوگند یاد کردند که چنین سخنی نگفته‌ایم، پیامبر خدا ج مرا دروغگو پنداشته و سخن او را قبول کردند، [از این پیش آمد] چنان اندوهی به من رخ داد که در عمر خود به چنین اندوهی گرفتار نشده بودم، و در خانه نشستم.

کاکایم (عمویم) آمد و برایم گفت: مگر دیگر کاری نداشتی که خود را در نزد پیامبر خدا ج دروغگو معرفی کردی، و سبب قهر و غضب ایشان نسبت به خود شدی؟ و همان بود که خداوند متعال این آیه را نازل کرد که: ﴿آنگاه که منافقان نزد تو آمدند.

پیامبر خدا ج مرا نزد خود خاستند و این آیۀ مبارکه را تلاوت نموده و فرمودند: «ای زید! خداوند سخن تو را تصدیق نمود».

1791- وَعنْهُ فی روایة قالَ: فَدَعَاهُمُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِیَسْتَغْفِرَ لَهُمْ، فَلَوَّوْا رُءُوسَهُمْ [رواه البخاری: 4903].

1791- و از زید بن ارقمس در روایت دیگری آمده است که گفت: پیامبر خدا ج منافقان را طلبیدند تا برای آن‌ها طلب مغفرت نمایند، ولی آن‌ها از این کار خود داری نمودند.

1792- وَعنْهُ رَضِیَ اللهُ قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْأَنْصَارِ، وَلِأَبْنَاءِ الأَنْصَارِ» وَشَکَّ ابْنُ الفَضْلِ فِی: «أَبْنَاءِ أَبْنَاءِ الأَنْصَارِ» [رواه البخاری: 4906].

1792- و از زید در روایت دیگری آمده است که گفت: از پیامبر خدا ج شنیدم که فرمودند: «الهی! برای انصار و اولاد انصار بیامرز»

و راوی در اینکه: «اولاد اولاد انصار را نیز گفته باشند» در شک است([2]).

سُورَةُ التَّحْرِیمِ



[1]- سورۀ (منافقون) مدنی است، و این سورۀ دارای (2) دو رکوع، و (11) یازده آیت، و (183) یک صد وهشتاد وسه کلمه، و (821) هشت صد وبیست ویک حرف، و (342) سه صد وچهل ودو نقطه است.

[2]- ولی در صحیح مسلم آمده است که پیامبر خدا ج برای اولاد انصار نیز طلب مغفرت نمودند.

سورۀ جمعه

سورۀ جمعه([1])

71- باب: قَوله تَعَالَى: ﴿وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ لَمَّا یَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ

باب [71]: قوله تعالی: ﴿و [پیامبر ج را] در مردم دیگری که به آن‌ها نپیوستند نیز مبعوث ساختیم

1789- عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأُنْزِلَتْ عَلَیْهِ سُورَةُ الجُمُعَةِ: ﴿وَءَاخَرِینَ مِنۡهُمۡ لَمَّا یَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ قَالَ: قُلْتُ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَلَمْ یُرَاجِعْهُ حَتَّى سَأَلَ ثَلاَثًا، وَفِینَا سَلْمَانُ الفَارِسِیُّ، وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ، ثُمَّ قَالَ: «لَوْ کَانَ الإِیمَانُ عِنْدَ الثُّرَیَّا، لَنَالَهُ رِجَالٌ - أَوْ رَجُلٌ - مِنْ هَؤُلاَءِ» [رواه البخاری: 4897].

1789- از ابوهریرهس روایت است که گفت: نزد پیامبر خدا ج نشسته بودیم که سورۀ جمعه نازل گردید، [و از آن جمله این آیۀ کریمه که]: ﴿و[پیامبر ج را] برای مردم دیگری که به آن‌ها نپیوستند نیز مبعوث ساختیم.

گفت: گفتم: یا رسول الله! این‌ها چه کسانی‌اند؟ و پیامبر خدا ج متوجه نشدند، تا آنکه سه بار از ایشان سوال نمودم، و در بین ما مسلمان فارسیس نیز وجود داشت.

پیامبر خدا ج دست خود را بر سر سلمان نهاده و فرمودند: «اگر ایمان در ثریا باشد، اشخاصی و یا شخصی از این مردم، به یقین آن را در می‌یابند»([2]).

سُورَةُ المُنَافِقونَ



[1]- از مسائل متعلق به این سورۀ آنکه:

      1) سورۀ (جمعه) مدنی است، امام سخاوی/ می‌گوید که این سورۀ بعد از سورۀ (تغابن) و پیش از سورۀ (فتح) نازل شده است.

      2) این سورۀ دارای (2) دو رکوع، و (11) یازده آیت، و (176) یک صد وهفتاد وشش کلمه، و (787) هفت صد وهشتاد وهفت حرف، و (357) سه صد وپنجاه وهفت نقطه است.

[2]- از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه:

      1) این حدیث دلالت بر این دارد که اهل (فارس) در طلب علم و خدمت دین و ایمان بر دیگران سبقت دارند، و این خبر پیامبر خدا ج به حقیقت پیوسته و عملی گردیده است، و از علائم نبوت آن حضرت ج بشمار می‌آید، زیرا بسیاری از علمای شهیر اسلام و کسانی که در خدمت این دین بودند، از اهل (فارس) بوده و هستند، مانند: امام ابوحنیفه، امام بخاری، امام مسلم، امام ابوداود، امام ترمذی، امام نسائی، امام ابن ماجه، امام ابن حبان بستی، امام ابوحاتم رازی، امام ابو زرعه رازی، امام غزالی، امام سرخسی، امام فخرالدین رازی، امام بزدوی، عبدالرحمن جامی، حاکم نیشاپوری، ابن سینای بلخی، قاری هروی، نسفی، جصاص، و ده‌ها بلکه صدها امام دیگر که در علوم مختلف دین، از قبیل تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه، تاریخ، نحو، صرف، و غیره سرآمده روزگار بود، و تالیفات و تصنیفات معتبر و با ارزشی داشته‌اند.

      2) اهل (فارس) از اولاد فارس بن جابر بن یافث بن نوح÷ می‌باشند، در اول دارای عقیده توحید و در دین نوح÷ بودند، بعد از آن به متابعت از یکی از ملوک (فرس) به صبائیت گرائیدند، و سپس به متابعت از عقیده زردشت آتش پرست شدند، تا آنکه نور اسلام ظهور نمود، و در زمان خلافت عمر فاروقس مشرف به دین اسلام شدند.