اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

قرآن پاسخ گوی فطرت


چنان که گذشت این آغازگر هر آغاز (قرآن) به پرسش‌های اساسی فطرت پاسخ می‌دهد؛ پرسش‌های همه‌ی انسان‌ها با آن رو به رو می‌شوند؛ خواه مؤمن باشند یا کافر، چه در این سفر از هدایت یافتگان باشند یا از گمراهان؛ چه به وجود این پرسش‌های فطری آگاهی داشته و یا که از آن بی‌اطلاع باشند:

-     چه کسی آفریننده‌ی این جهان است؟

-     چه کسی مدبّر هستی و پدیده‌های آن است؟

-     از کجا آمده‌ایم؟

-     پس از مرگ به کجا می‌رویم؟

-     به چه هدفی زندگی می‌کنیم؟

-     و بر اساس کدام برنامه و قانون، زندگی را به سر می‌بریم؟

پاسخ به این پرسش‌ها به هر نوعی که باشد برنامه و روش زندگی را مشخص می‌کند. هرگاه که پاسخ پرسش‌ها، همانند پاسخ شاعر جاهلی معاصر، ایلیا ابو ماضی، باشد، آن‌جا که سروده است:

جِئتُ لا أَعلَمُ مِن أَینَ وَلکِنِّی أَتَیتُ

 

وَلَقَد أَبصَرتُ قُدّامِی طَریقاً فَمَشَیتُ

«آمده‌ام، نمی‌دانم از کجا، ولی آمده‌ام، و پیش رویم راهی را دیده‌ام و آن را در پیش گرفته‌ام».

شکی نیست که این پاسخ، همه‌ی مظاهر سرگردانی و گمراهی جاهلیت را به هنگام فقدان نوری که بتوان در مسیر از آن اقتباس کرد، به نمایش گذاشته و برنامه‌ی زندگی جاهلیت را به درازای گمراهی که در آن حرکت می‌کند ترسیم می‌نماید، و تنها قرآن -سرآغازِ هر آغاز- پاسخ درست این گونه پرسش‌های فطری را می‌دهد و به این سان برنامه و روش درست زندگی ترسیم شده و شکل می‌گیرد.

قرآن و قضیه‌ی الوهیت و عبودیت

قرآن اهمیت زیادی به نخستین پرسش‌های فطری می‌دهد:

چه کسی آفریننده‌ی این جهان است؟

زیرا خداوند متعال می‌داند که این پرسش از جمله پرسش‌های محوری و اساسی است و پاسخ‌های نادرست به این پرسش‌های بزرگ، گمراهی‌های بزرگ به دنبال دارد و رسیدن به پاسخ درست نیز هدایت بزرگی در پی خواهد داشت.

به همین دلیل می‌بینیم که قضیه‌ی الوهیت محور آیات قرآن است و گسترده‌ترین دایره‌ی سخن را تشکیل می‌دهد، اما قرآن با عنایت بسیاری که به این قضیه دارد پرسش‌های دیگری نیر مطرح می‌کند:

از کجا آمده‌ایم؟ پس از مرگ به کجا خواهیم رفت؟ و برای چه هدفی و بر اساس چه برنامه‌ای زندگی می‌کنیم؟ و... .

می‌بینیم که پس از بحث طولانی درباره‌ی مسأله‌ی الوهیت به تفصیل از قضیه‌ی انسان سخن به میان می‌آورد.

به عبارت دیگر، آیات قرآنی شامل این دو قضیه‌ی مهم هستند:

قضیه‌ی الوهیت از یک سو، و قضیه‌ی عبودیت از سوی دیگر که انسان و جهان هستی در آن مشترکند.

﴿کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ١١٦ [البقرة: 116]. «همگی فرمان ‌بردار او هستند».

انسان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نقش را در میان آفریدگان به دوش دارد، چرا که او آفریده‌ای است که بار امانت را از میان همه‌ی آفریدگان به دوش گرفت، آن امانتی که همگان از به دوش کشیدن و به منزل رساندن آن ترسیدند و شانه خالی نمودند:

﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ [الأحزاب: 72].

«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم و از پذیرش امانت خودداری کردند و از آن ترسیدند، حال این‌که انسان آن را پذیرفت».

قرآن و عقیده


عقیده بزرگ‌ ترین موضوع قرآن است.

در حالی که به دنبال پاسخ مناسبی برای این پرسش هستیم که «قرآن را چگونه بخوانیم؟» ناگزیریم که این حقیقت را نیز در نظر داشته باشیم که قرآن به این دلیل که در رویارویی با عرب مشرک و منکر «لا إله إلا الله» قرار داشته، تمام توجّه خود را به قضیه‌ی عقیده معطوف نکرده است، بلکه با توجّه به اهمیت خود قضیه، مؤمنان را نیز مورد خطاب قرار می‌داده و به نسبت ضعف آنان به طرح و یادآوری آن اهتمام داشته است.

قرآن به این قضیه اهمیت می‌دهد، چرا که هستی انسان به آن بستگی دارد و گمراهی بشریت در طول تاریخ از خلال انحرافات مختلفی که در این قضیه وجود داشته است، سرچشمه می‌گیرد، انسان پیوسته در معرض این انحرافات قرار داشته است، نه تنها در جزیرة العرب پیش از بعثت رسول اکرم بلکه در حال حاضر، و در هر زمان که انسان از نصوص صحیح عقیده یا در عمل به مفهوم آن منحرف شود به مقدار این انحراف، در زندگی خود دچار پریشانی و آشفتگی خواهد بود.

ما باید به هنگام خواندن قرآن این حقیقت را به خاطر داشته باشیم که قضیه‌ی الوهیت از جمله قضایایی نیست که فقط در گذشته و برای دیگران مطرح بوده، بلکه قضیه‌ای است لحظه‌ای، و در هر لحظه قابل طرح است، و هم اکنون نیز برای ما، برای فرد فرد ما، چرا که هر فردی از ما تا وقتی که قرآن در فکر و قلب او نباشد و او را در هر زمینه‌ای مرجع خود نداند در معرض فراموشی عقیده قرار دارد و ممکن است در هر لحظه‌ای که با فشارهای زندگی و دشمنی دشمنان در کمین نشسته‌ی اسلام از هر سو، برخورد کند، در فهم و عمل بر حقیقت عقیده دچار تزلزل و پریشانی شود.

گذشته از آن باید این حقیقت را نیز از یاد نبریم که ما کسانی که در این عصر خود را مسلمان لقب داده‌ایم از دیگر مردمان به تدبر و مصاحبت با قرآن، به خصوص در رابطه با مسأله‌ی الوهیت به علت ضعف آگاهی‌مان نسبت به آن، نیاز بیشتری داریم، درست نیست کلمه‌ای بر زبان آوریم در حالی که قلب از مقتضیات آن غافل باشد، و در پیشاپیش این مقتضیات پذیرفتن حاکمیت شریعت خداوندی است.

حقیقت مهم دیگر در جهان اسلام معاصر که جاهلیت قرن بیست و یکم آن را احاطه کرده و او را با مقتضیات عقیده‌اش بیگانه ساخته است قضیه‌ی ایمان به برپایی قیامت است که می‌طلبد مسلمان تمام تلاش خود را برای تقویت آن به صورت جمعی و گروهی مسیر اصلی خویش را بیابد.

از این رو علاوه بر علتی که پیوسته قضیه‌ی الوهیت را قضیه‌ای لحظه‌ای در زندگی انسان قرار می‌دهد، علت دیگری نیز وجود دارد که جهان اسلامی معاصر از آن رنج می‌برد و بر هر فرد از ما واجب می‌گرداند که قرآن را در قضیه‌ی الوهیت بر این اساس که خود مخاطب اصلی این قضیه است بخواند، نه این‌که قرآن درسی است مطالعاتی که در آن فقط برهه‌ای از تاریخ گذشته مرور می‌شود.

اما قرآن را چگونه بخوانیم؟


-         آیا آن را برای مجرد تلاوت بخوانیم؟

-          بخوانیم تا یادی از مرگ و آخرت و برانگیخته شدن و جزا و پاداش کرده باشیم؟

-         بخوانیم تا از بلاغت و فصاحت آن در شگفت آییم و با زیبایی عبارات و الفاظش شادمان گردیم؟

-         بخوانیم تا از آن بحث‌های عمیق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تربیتی و روان شناسی دست یابیم؟

-         بخوانیم تا از آن پندهای اخلاقی برگزینیم و خود و اطرافیان را با آن موعظه کنیم؟

هر کدام از موارد بالا را که خواستیم، انجام می‌دهیم، و هیچ مانعی وجود ندارد به عنوان هدف قرار گیرد، و چنانچه در هنگام تلاوت رضایت خداوند منظور باشد، خداوند برای آن اجری معین کرده است؛ البته شکی نیست که مقدار آن بر اساس تدبری که به دست می‌آید، خواهد بود، از این رو تدبر یک هدف ذاتی نیست، بلکه وسیله‌ا‌ی است برای دستیابی به هدف بزرگ‌تری که خواسته شده است:

﴿فَبَشِّرۡ عِبَادِ١٧ ٱلَّذِینَ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٨ [الزمر: 17-18].

«مژده بده به بندگانم! آن کسانی که به همه‌ی سخنان گوش فرا می‌دهند و از نیکوترینش پیروی می‌کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایت‌شان بخشنده است و ایشان همان خردمندان هستند».

﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِیثِ کِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِیَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُدَى ٱللَّهِ یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُۚ... [الزمر: 23].

«خداوند بهترین سخن را فرو فرستاده است، کتابی که همگون و مکرر است، از آن لرزه بر اندام کسانی می‌افتد که از پروردگار خود می‌ترسند و از آن پس پوست‌هایشان و دل‌هایشان نرم و آماده‌ی پذیرش قرآن خدا می‌گردد، این رهنمود الهی است، و خدا هر که را بخواهد در پرتو آن راهیاب می‌سازد...».

این همان امر بزرگی است که مطلوب پروردگار است، این‌ که دقت شنیداری به سمت قرآن معطوف گردد و تأثیر خاشعانه از قرآن به هدایت منجر شود، به گونه‌ای که انسان را به آیات خداوندی در قرآن پایبند گرداند. به عبارتی دیگر، منجر به تحولی گردد به سوی روش درست زندگی.

قرآن رهنمای زندگی


قرآن تنها راهنمای سفر انسان در مسیر زندگی دنیاست.

همان گونه که راهنمای سفر، مسافر را همراهی می‌کند تا به او بیاموزد که سفر را از کجا آغاز کند و به کجا پایان دهد، و چگونه با کمک این راهنما در طول مسیر، جهت خود را تغییر دهد، شایسته است که مسلمان در سفر زمینی خود، راهنمای سفرش، قرآن، نیز او را همراهی نماید تا بداند سفر او از کجا آغاز شده و به کجا متنهی می‌شود، و چگونه به کمک این راهنما پیچ و خم‌های مسیر را به سلامت طی کند.

همان گونه که راهنما، مسافر را از گم کردن راهش نجات می‌دهد و می‌کوشد او را از سرگردانی نجات دهد تا از بین نرود، به همین روش قرآن نیز با مسلمان رفتار می‌کند، وقتی مسلمان به آن مراجعه می‌کند او را از گمراهی و سرگردانی در زندگی دنیوی‌اش نجات می‌دهد، و طبیعت جایگاه‌ها و قضایایی که در طول سفرش در این سیاره با آن‌ها رو به رو می‌شود، بیان می‌دارد و نگرانی و پریشانی را از چهره‌ی او می‌زداید و مانع از به هدر رفتن تلاش وی در این دنیا می‌گردد.

بنابراین در آغاز باید بنگریم که این دلیل و راهنما چه می‌گوید؟

قرآن را چگونه بخوانیم؟


قرآن همان روحی است که مؤمن در سفر دشوار خود در این زمین با آن انس می‌گیرد، نوری است که ابعاد روحی او را روشن می‌نماید، معلمی است که به او می‌آموزد و راهنمایی است که راه را به او نشان می‌دهد.

زندگی با قرآن، جهانی از احساسات را در جان انسان بر می‌انگیزاند، و تنها کسی آن را دریافته است که قرآن را با حسی بیدار و قلبی گشاده همراهی کرده باشد، جهانی که روح در اکناف آن شناور می‌شود، و اندیشه در میادین آن جولان می‌گیرد، و روح از فیوضاتش به اندازه‌ی سیراب شدن یا به اندازه‌ای که توانش را داشته باشد، بهره‌مند می‌شود!

زندگی با قرآن زندگی با خداست، قرآن کتابی است که از جانب خداوند فرود آمده است و کلامی است که به انسان عنایت دارد؛ به جان، قلب و اندیشه‌ی او. قرآن کلامی است متّصل به الله با شکوه و عظمت و سزاوار ستایش، که او را با اسماء، صفات و افعالش می‌ستاید، قدرت معجزه آسایش را توصیف می‌کند؛ بزرگی و جبروت او را به رخ می‌کشد و او را به صفاتی که نقش بشری می‌تواند آن را درک کند و بفهمد، می‌شناساند.

هنگامی که انسان با قرآن، در واقع با خدای خود زندگی می‌کند؛ چه آن زمان که رحمت و فضل بی‌کران او را حس می‌کند؛ همان نیرویی که می‌طلبد پروردگار باشکوهش او را از خلال آیات کتابش مخاطب قرار دهد، در حالی که او ذره‌ای فانی و غباری پراکنده در گستره‌ی هستی بیش نیست، ذره‌ای که اگر رحمت بی‌پایان و فضل بی‌کرانش نمی‌بود، در مالکیت بی‌حد و حصر خداوند و در سیاره‌ای که در آن به سر می‌برد، وزنه‌ای به شمار نمی‌آمد، عنایتی که رعایت این ذره را نموده و رسول کریم را به سویش گسیل داشته است و کتاب فرود آمده‌اش را به او خوانده است تا به وسیله‌ی آن هدایت یابد، آری اگر فضل خدا نمی‌بود، او ذره‌ی فانی، غباری پراکنده و ضایع شده‌ای بیش نبود.

چه آن زمان که رحمت گسترده‌ی خداوندی را حس می‌نماید، یا آن زمان که به دنبال سخن خداوند پاک و بلند مرتبه در قرآن از اولین سوره تا آخرین سوره باشد، از فاتحه تا معوذتین (ناس و فلق)، آری او در هر لحظه که با قرآن زندگی می‌کند با خدای خود به سر می‌برد.

از این رو رسول اکرم ج مومنان را به مداومت در تلاوت و ذکر قرآن سفارش می‌کند و از جدایی میان مسلمانان و کتاب خدا بر حذر می‌دارد تا که این رابطه‌ی زنده قطع نشود و ریسمانی که قلب مؤمن را به خدا پیوند می‌دهد از هم گسیخته نگردد و تا که زنگاری بر دل‌ها ننشیند.

نفس بشری در معرض میکروب‌ها و ویروس‌هایی است که خاک پراکنده در فضای هستی پیوسته آن‌ها را به او عرضه می‌کند، چه آن خاک، خاک تن پروری باشد، و یا خاک مادی گرایی و کشمکش‌هایی که پیرامون آن وجود دارد، و اگر انسان این خاک را از نفس و روحش نزداید، آهسته آهسته متراکم می‌گردد تا به آن‌جا که پاکی نفس او را از بین می‌برد، و شفافیت روح را کدر می‌کند، و در نهایت نوری از آن گذر نخواهد کرد.

آنگاه که انسان در قرآن با خدا زندگی کند، قرآن این زنگار را از نفس او پاک می‌نماید، که در نتیجه‌ی آن روح از اسارت نفس جدا می‌گردد و به حرکت در می‌آید و از نور خداوندی اقتباس می‌کند، و کلام متصل از جانب خداوند در اعماق نفس او روان می‌گردد و آن را نورانی می‌نماید:

﴿۞ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ کَمِشۡکَوٰةٖ فِیهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِی زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوۡکَبٞ دُرِّیّٞ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَکَةٖ زَیۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِیَّةٖ وَلَا غَرۡبِیَّةٖ یَکَادُ زَیۡتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٣٥ [النور: 35].

«خدا روشنگر آسمان و زمین است، نور خدا به چل چراغی می‌ماند که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حباب درخشانی که ستاره‌ی فروزان است و این چراغ افروخته می‌شود از درخت پربرکت زیتونی که نه شرقی و نه غربی است، انگار روغن آن بدون تماس با آتش دارد شعله‌ور می‌شود، نوری است در فراز نوری، خدا هر که را بخواهد به نور رهنمود می‌کند، خداوند برای مردمان مثل‌ها می‌زند و خداوند آگاه از هر چیزی است».

بنابراین مسلمان از تلاوت و مصاحبت با قرآن بی‌نیاز نمی‌شود، نفس تلاوت عبادت است، کتابی که خداوند برای خواننده‌ی آن به ازای هر حرفی، اجری در نظر می‌گیرد.