فصل سوم:
پیشنهادات ضروری تربیتی
و در خاتمه کتاب، این فصل که حاوی پیشنهادات ضروری تربیتی است، به خوانندۀ تقدیم میگردد.این پیشنهادات از نقطه نظر تربیتی کم اهمیتتر از فصول قبلی نیست. در فصلهایی که گذشت بر مسئولیتهای مربیان، وسایل و ابزار مؤثر تربیتی و مبانی اساسی تربیت فرزندان بحث کافی صورت گرفت و تلاش ما بر آن بود که موضوعات را همه جانبه و به حد کافی و واقی تشریح نمائیم تا دید و بینش جدیدی به مربیان عزیز جهت تربیت اخلاقی و فکری و روحی داده باشیم، تا به خواست خداوند فرزندانمان به عنوان عضوی شایسته در جامعه و امت اسلامی بتواند در مجموعه بزرگتر خانوادۀ اسلامی که همانا جامعه اسلامی است، افرادی مؤثر و مفید باشند.
پیشنهادات مورد بحث در این فصل شامل موارد ذیل است:
1- تشویق فرزند برای انتخاب شریفترین مشاغل
2- در نظر گرفتن و پرورش استعداد ذاتی فرزند
3- در نظر گرفتن وقت و شرایط مناسب جهت استراحت و بازی فرزندان
4- گسترش همکاری بین خانه، مسجد و مدرسه
5- تقویت پیوند و رابطه معنوی مربی و فرزند
6- حرکت کردن براساس برنامه تربیتی در تمامی ساعات شب و روز
7- فراهم نمودن ابزار و شرایط رشد فرهنگی فرزند
8- تشویق فرزند به مطالعه مداوم
9- تذکر مداوم به فرزند در ارتباط با وظایف و مسئولیتهای دینی
10- تعمیق روحیه جهاد در فرزند
به یاری خداوند متعال تلاش میشود تا در این فصل بعد کفایت در ارتباط با هر کدام از پیشنهادات فوق بحث شود، لذا از خدای یگانه یاری و توفیق خود را در این جهت طلب مینمائیم.
1- تشویق فرزند برای انتخاب شریفترین مشاغل
یکی از مهمترین مسئولیتهای مربیان در قبال فرزندان تشویق ایشان بر مشاغل سودمند و با ارزش و مفید اجتماعی است، و تفاوتی ندارد که ظاهر شغل چه باشد؛ صنعت، زراعت یا تجارت.
همانطور که میدانیم پیامبران† به چنین مشاغلی پرداختهاند و بعضاً نیز در بعضی شغلها تخصیص داشتهاند. این بزرگان برای تمامی نسلها و جوامع بشری الگوهای نیکوی کسب حلال و شغل شریف بودند.
حضرت نوح که درود خدای بر او باد با صنعت کشتیسازی آشنایی داشت و خدایتعالی به او امر مینماید که کشتی بسازد آنجا که میفرماید:
﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ ٣٧ وَیَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنکُمۡ کَمَا تَسۡخَرُونَ ٣٨﴾ [هود: 37-38].
(و به نوح÷ وحی شد) و کشتی را تحت نظارت ما و برابر تعلیم وحی ما بساز و در ارتباط با آنان که ظلم کردند با من سخن مگو که غرق خواهند شد.و نوح÷ کشتی را میساخت و هرگاه قومش بر او میگذشتند، تمسخر مینمودند و (نوح) میگفت اگر ما را تمسخر میکنید، ما هم همانگونه شما را مسخره میکنیم)
بالاخره حضرت نوح÷ و همه کسانی که با او بودند، وارد کشتی شدند و نجات یافتند.
و حضرت داوود÷ که به شغل آهنگری مسلط بود به لباسهای جنگی فلزی میساخت. خدایتعالی میفرماید:
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ ٨٠﴾ [الأنبیاء: 80].
«و به [داوود] فن زره [سازى] آموختیم، تا شما را از [خطرات] جنگتان حفظ کند. پس آیا شما سپاسگزارید؟.
و همچنین میفرماید:
﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِیدَ ١٠ أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتٖ وَقَدِّرۡ فِی ٱلسَّرۡدِۖ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ١١﴾ [سبأ: 10-11].
«و همچنین آهن را برای او نرم کردیم(و به داود دستور دادیم) که زرههای کامل و فراخ بساز و بافتههای آن را(حلقههای آن را) به اندازه و متناسب کن و کار شایستهایی انجام دهید، که من بر شما ناظر هستم».
و حضرت موسی÷ به مدت هشت سال برای حضرت شعیب÷ در مقابل ازدواج بایکی از دخترانش چوبانی کرد.
خدایتعالی در این مورد میفرماید:
﴿قَالَ إِنِّیٓ أُرِیدُ أَنۡ أُنکِحَکَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَیَّ هَٰتَیۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِی ثَمَٰنِیَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِکَۖ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَۚ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٢٧﴾ [القصص: 27].
«(شعیب پدر آن دو دختر به موسی) گفت: من میخواهم یکی از ایندو دختر خود را به ازدواج تو در آورم. به این شرط که هشت سال برای من کار کنی، سپس اگر هشت سال را به ده سال رساندی محبتی کردهایی(دو سال اضافه بر تو واجب نیست) من نمیخواهم بر تو سختگیری کنم، اگر خدا بخواهد مرا از زمره نیکان خواهی یافت»
و رسول بزرگوار اسلام، پیامبر گرامی ما نیز قبل از بعثت مدتی چوپانی و زمانی تجارت مینمود، آن حضرت میفرماید:
«در مقابل کسری از دینار برای اهالی مکه چوپانی میکردم». (روایت بخاری)
نبی اکرم ج دوبار به جهت تجارت به سوریه مسافرت نمود. بار اول همراه عمویش ابوطالب که دراین هنگام دوازده ساله بود و بار دوم توسط حضرت خدیجهل همراه غلامش«مسیره» به سفری تجاری فرستاده شد؛ در حالیکه بیست و پنج سال داشت و به نیکوترین صورت وظیفه خود را به انجام رسانید.
بر اساس شواهد و مدارکی که ارائه گردید به خوبی در مییابیم که یادگیری مشاغل مختلف خصوصاً درزمینه صنایع و پرداختن به داد و ستد و تجارت و اعمالی اینچنین از جمله شریفترین مشاغل و گواراترین حلال خواهند بود، زیرا این موارد جزو مشغله انبیاء و کارهای فرستادگان خداوند بوده است «علیهم افضل الصلاة و اتم التسلیم».
و اسلام بر مبنای مبانی فراگیر و تشریع کامل و همه جانبه خود، کار و تلاش را میستاید، مقدس میداند و زندگی براساس دسترنج و حاصل کار را از بهترین راههای نزدیکی به خداوند محسوب میدارد.
و در اینجا تعدادی از آیات قرآن و احادیث پیامبر خدا ج در این رابطه تقدیم خوانندگان میشود.
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَیۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥﴾ [الملک: 15].
«او کسی است که زمین را رام شما گردانیده است در اطراف و جوانب آن راه بروید و از روزی خدا بخورید، که حیات دوباره بدست اوست».
«آنگاه که نماز خوانده شد. در زمین پراکنده گردید و به دنبال رزق و روزی خدا بروید».
و در روایت«امام احمد» از پیامبر اکرم ج آمده است که: برترین کسب و کار کاری است که آدمی با دستان خود انجام میدهد».
و در روایت «طبرانی و ابن عدی و ترمذی» از پیامبر خدا ج آمده است که: «بدرستی که خداوند بنده شاغل خود را دوست میدارد.»
و در روایت «بخاری» آمده است که آنحضرت فرمودند: هر کدام از شما که طنابش را بردارد برود هیزم جمع کند و بر دوش بگذارد بهتر از آن است که دست گدایی به جانب مردم دراز نماید که به او چیزی بدهند یا ندهند.
و در روایت«بخاری و احمد و ابن ماجه» نیز آمده است خدا ج فرمودند:
نیکوترین طعامی که میخورید، طعامی است که از دسترنج خودتان بدست آمده است حضرت «داوود» پیامبر خدا، دسترنج کار یدی خود را میخورد.
و در روایت «طبرانی و بیهقی» نیز آمده است که پیامبر فرمود:
کسب حلال واجبی است بعد از واجب.
اما آنچه سلف صالح در ارتباط با بیکار و بیکاری گفتهاند به شرح ذیل است:
در روایت «ابن الجوزی» آمده است که «عمربن خطاب»س گروهی بیکار را مشاهده کرد، گفت: شما کی هستید؟ گفتند: توکل کنندگان بخدا!! گفت: دروغ میگوئید! توکل کننده کسی است که دانه در زمین میکارد و برای سبز شدن آن به خدا توکل میکند. هیچکدام از شما نباید بیکار بنشینید بعد بگوئید خدایا روزی مرا برسان در حالیکه میداند از آسمان طلا و نقره نمیبارد.
به همین دلیل «عمر بن خطاب»س مکرراً فقرا را از تنبلی و بیکاری و چشم داشتن به صدقات مردم نهی میکرد و میگفت: ای گروه فقیران در تلاش و فعالیت از یکدیگر سبقت بگیرید و سر بار جامعه اسلامی نباشید همچنان «سعید بن منصور» از «ابن مسعود»س روایت کرده است که گفت: دوست نمیدارم که آدمی بیکار و بدون تلاش باشد چه برای امور دنیا چه آخرت.
و خدای تعالی «امام شافعی» را رحمت فرماید که فرمود:
لنقل الصخر من قلل الجبال |
|
أحب إلی من منن الرجال |
یقول الناس کسب فیه عار |
|
فقلت العار فی ذل السؤال |
برای من جابجا کردن صخرههای سنگی قله کوهها از زیر بار منت مردم رفتن سادهتر است. مردم میگویند: کسب و کار و عار و ننگ است من میگویم عیب و عار در پستی گدایی کردن است.
بر اساس این نصوص به خوبی در مییابیم که از نظر اسلام اهتمام به تلاش و کار بویژه کار همراه به فعالیت جسمی، امری محوری است، و به دلیل بیکاری و تنبلی را نکوهش میکند و کار و کوشش را میستاید.
رسیدن به این نوع درک در فرزندان ما، در همان سنین پائین که برنامههای تربیتی جای میگیرد امکانپذیر است، زیرا پذیرش فکری و یادگیری بنا به اقتضای سنی در این دوران بیشتر و بهتر است و فرزند میتواند حرفههای مناسب را به خوبی و با مهارت اکتساب نماید. به همین دلیل بر مربیان واجب است که در همان سنین نوجوانی فرزندان خود را به یادگیری مشاغل فنی، صنعتی و مفید تشویق نمایند. البته شروع به یادگیری حرفه باید پس از اتمام دوران ابتدائی بعد از یادگیری زبان عربی، تلاوت قرآن و علوم شرعی و تاریخی خواهد بود. اگر فرزند یاد بگیرد از دست رنج خود بهره گیرد و حاصل عرق جبینش را بخورد سربار دیگران نخواهد بود.
در این مورد بهتر است به سخنان ابن سینا راجع به لزوم آموزش حرفه فنی یا مهارتهای صنعتی، گوش فرا دهیم، او میگوید:
بعد از آنکه کودک از فراگیری زبان عربی و تعلیم قرآن فارغ گشت به سوی حرفهایی که دوست دارد و توان انجام آن را دارا میباشد، فرستاده میشود. در صورتی که مایل به فراگیری نویسندگی باشد، علاوه بر درس زبان عربی، دروس نامهنگاری سخنران و بحث و گفتگو و اصطلاحات و محاورات متداول اجتماعی را میتواند فراگیرد. لازم است که کودک در ارتباط با درس حساب نیز در صورت دخول در مشاغل دیوانی اهتمام نماید، در این موارد تمرین خط نیز ضروری است. چنانچه کودک خود مایل به آموزش امور دیگری نیز باشد، ضروری خواهد بود که خواست او مورد توجه قرار گیرد.
با دقت در آنچه گفته شد در مییابیم که در تاریخ آموزش اسلام یادگیری زبان عربی و قرآن کریم از مواد اساسی دروس مسلمانان بوده است پس از اتمام دوره خاص متناسب با سن کودک در این مورد، شروع فعالیت حرفهایی برای کسب مهارت، به چشم میخورد.
از جمله داستانها و وقایع جالب در ارتباط با اهمیت تلاش فرد مسلمان برای کسب حلال است کوشش برای فراگیری شغل خطاطی است.
هنگامی که زمان وفات پدر امام غزالی رسید به او و برادرش احمد توصیه کرد که به یکی از دوستان خوب و دلسوزش مراجعه کرده به او بگویند: من بسیار متأسفم که در زمان حیایتم نتوانستم حرفه خطاطی را بیاموزم اما امیدوارم که دو فرزندم این نقیصه را جبران کنند، به هر قیمتی که شده ولو تمام ماترک مرا خرج کنی آن دو را آموزش بده! پس از فوت پدر، دوست او که صوفی بود به آموزش خط به دو فرزندش مبادرت نمود تا جایی که تمام ارثیه باقی مانده را در این رابطه خرج کرد تا حدی که از خرج خورد و خوراک آنها باز ماند و به امام غزالی و برادرش گفت: من هر چه داشتم خرج شما کردم، و میدانید که من فردی زاهد و فقیرم و مالی ندارم که با آن شما را پشتیبانی نمایم، بهترین راهی که برای گذراندن زندگی شما در نظر دارم آن است که به عنوان دانش جویان علوم به مدرسهایی وارد شوید و با توانی که حالا پیدا کردهاید، زندگی خود را اداره نمائید.
دو برادر نیز چنین کردند که موجب شد به درجات علمی و معنوی بسیار بالایی برسند امام غزالی میگوید: ما آموزش علمی را برای غیر خدا شروع کردیم، اما آن را ناخوشایند آمد مگر آنکه فقط برای خدا باشد.
البته لازم است بین دو گروه از فرزندان در ارتباط با یادگیری هنر یا مهارت فنی تمییز قائل شویم.
گروه اول: دانش آموزان درس خوان و ممتاز
این گروه بهتر است تحصیلات خود را تا مراحل عالی ادامه دهند چون ضریب هوشی آنها بالاست. اما بهتر است در ایام تعطیلات تابستانی یا فرصتهای بیکاری به یادگیری حرفه یا مهارت صنعتی مشغول شوند. چون آدمی نمیداند چه گرفتاریها و بلایایی بر مسیر زندگی او امکان دارد ظاهر شود. به قول معروف دست ماهر سپر فقر و نداری است و خدای تعالی از حضرت «عمر» راضی باد که میفرماید: گاهی مردی را میبینم توجهم را جلب میکند سؤال میکنم آیا مهارت در زمینهای شغلی داری؟ اگر گفت نه از نظرم بیارزش میشود.
این گروه یا بهرۀ متوسطی از هوش دارند یا بچه پولدارها هستند، این گروه پس از آموزشهای دینی لازم است به یاد گرفتن حرفهایی یا مهارتی صنعی گمارده شوند. بهتر است از هر زمانی که احساس شد دچار عقب افتادگی تحصیلی هستند، و در خواندن درس تنبلی میکنند، آنان را به آموزش حرفهایی بگمارند. اگر بر ادامه فعالیت تحصلی این افراد اصرار شود، نتیجهایی حاصل نمیگردد.
و چه بسیارند جوانهایی که از نظر تحصیلی به جایی نرسیدند و به علت اهمال یا بیتوجهی پدر و مادر نیز هیچ حرفهایی یاد نگرفتند، عاطل و باطل در جامعه پرسه میزنند. به خصائل سربار شدن و دست دراز کردن به سوی مردم جهت کمک آنها گرفتار آمدند یا بتدریج به راه جرم و جنایت کشیده شدند تا بتوانند برای خود از اموال مردم بهرهایی و نصیبی کسب نمایند. در هر دو صورت این افراد کرامت و احترام خود را از دست میدهند، شخصیت آنها پایمال میشود و نهایتاً کیان اجتماعی را نیز به خطر میاندازند.
پس بار دیگر به پدر و مادرها تاکید میکنم که با این پدیده جدیتر برخورد نمایند. و بدنبال راهی باشند تا فرزند خود را برای زندگی شرافتمندانه در آینده در اجتماع آماده سازند آنها را طوری تربیت کنند که بتوانند مسئولیتپذیر و مستقل بر پای خویش بایستند.
اما در ارتباط با دختران نیز لازم است تذکر دهم که ایشان نیز مانند آموزش مهارتهای فنی هستند. مهارتها و تواناییهایی که با خصوصیات آنان تطابق و هماهنگی داشته باشد، مهارتهایی که به نوعی در ارتباط با وظایف مادرانه، تربیت کودک، اداره منزل با اموری مانند دوزندگی، بتواند در جهت رفع نیازهای خانواده و جامعه سودمند واقع گردد.
اما در ارتباط با کارها و مشاغلی فراتر از آنچه گفته شد، از نظر اسلام ایشان معاف هستند.
زیرا تعدادی از مشاغل اجتماعی با ساختمان جسمی و طبیعت زنانگی خانمها ناسازگار است.
مثلاً شرکت در جنگ یا ساختمانسازی و بنایی و آهنگری!!
یا به نوعی کار و مشغله او با مسئولیتها و وظایف اصلی او در تضاد است، به این معنی که مانع رسیدن به بچهها و منزل میشود مانند کار در کارخانه و اداره، در حالیکه شوهر و فرزند دارد.
گاهی ممنوع بودن کار زن به این دلیل است که موجب فساد اجتماعی میشود. مانند: اداراتی که در ارتباط نزدیک و کاری زن و مرد به چشم میخورد.
به نظر بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان گاهی این ممنوعیتها مغایرتی با احترام و ارزش زن ندارد بلکه به منظور حفظ عفت او و پاسداری حیثیت و نجابت ایشان است.
چه عاقلی راضی میشود زنان به کارهایی سنگین و پرمشقتی بپردازند که آنان را فرسوده و ناتوان و مریض سازد.
چه انسان با غیرتی راضی میشود که زن در محیطی کار کند که شرف و ناموسش لکهدار شود و آیا با ارزشتر از آبرو و شرف زن چیز دیگری وجود دارد.
خلاصۀ کلام آنکه تلاش و کسب کار و خوردن نان بازو و دسترنج دست از جمله شریفترین اعمال انسانی و حلالترین مکاسب آدمی است. پس بهتر است، فرزندانمان را به آن جهت سوق دهیم تا بتوانند ارزش و شخصیت خود را به عنوان عضوی از جامعه حفظ نمایند، جایگاه و ارزش خود را در میان آدمیان بیابند و با اطمینان و استواری بر پای خود بایستند.
2- رعایت استعدادهای فطری یا ذاتی فرزندان
از جمله امور مهم که لازم است والدین و مربیان محترم به آن توجه داشته باشند، در نظر گرفتن استعدادهای ذاتی و فطرتی فرزندان است، بهتر است فرزند را در جهت همان استعداد ذاتی سوق دهیم و راهنمایی نمائیم. زیرا طبیعی است که ایشان در جهتی که دوست دارند و با تواناییها و اهداف و آمال آنها سازگار است، موفقتر خواهند بود.
در این امر هیچ تردیدی نیست که سرشت و توانایی و بهرههوشی فرزندان بسیار با هم تفاوت دارد. مربی حکیم و پدر و مادر فهیم که دلسوز کسانی هستند که فرزند را در جایگاه مناسبی که با این خصائل او سازگار است، قرار میدهند! و در محیطی به فعالیتی میگمارند که با این جهات شخصیتی او سازگاری یا هماهنگی داشته باشد.
گاهی کودک باهوش است بسیار در درس پیشرفت میکند و علاقمندانه و با کوشش به پیش میرود. باید راه را برای چنین فرزندی باز بگذاریم تا به هدف تحصیلی خود برسد.
و گاهی برخلاف مورد بالا بهرههوشی فرزند، متوسط است تمایلی چندانی به درس ندارد، در عوض در کار دستی و مهارت فنی زود پیشرفت میکند و علاقمند نیز هست در این مورد باید او را یاری دهیم تا به مطلوب خود دست یابد.
گاهی نیز کودک کند ذهن و ناتوان است در این مورد نیز لازم است او را به کاری بگماریم که متناسب با عقل و توان ذهنی و عملی اوست.
در روایتی از «مسلم و ابوداود» آمده است که حضرت «عائشهل» از پیامبر ج روایت میکند که «رسول خدا» فرمود: مردم را هر یک در جایگاه مناسب قرار دهیم.
حتی در درس خواندن و ادامه تحصیل نیز طبایع و علائق متفاوت است. تعدادی به ادبیات و شعر علاقه دارند، عدهای در هندسه و ریاضی پیشرفت میکنند و گروهی به پزشکی علاقمند میشوند هر کدام از اینها به اجبار در رشته دیگر به تحصیل وادار نمائید، پیشرفت نخواهند کرد.
اگر دانشآموز را وادار سازیم، هم زمان در چندین رشته یا درس مختلف درس بخواند، دچار افت تحصیلی خواهد شد بهتر است، رشتۀ تحصیلی انتخابی دانشآموز با علایق و توان او تناسب داشته باشد. محال است که آدمی در رشتهایی که از آن تنفر دارد به مرحله نبوغ یا تحقیق علمی نائل شود.
و چه زیبا گفته است رسول خدا ج که:
تلاش کنید؛! هرکس در جهتی پیشرفت میکند که برای آن خلق شده است. روایت «طبرانی از ابن عباسس»
بعد از این توجیهات نبوی در ارتباط با رعایت توانایی و کشش دانشآموزان در تحصیل به سخنان دانشمندان صاحبنظر در تربیت اسلامی مانند ابن سینا در ارتباط با همین موضوع گوش فرا میدهیم:
هر مهارت و صنعتی را که فرزند درخواست کرد. نباید عجولانه جهت فرستادن او برای آموزش اقدام کنید. سرشت فرزند خود را بیازمائید. و ذوق و قریحۀ او را دریابید، مقدار هوش و ذکاوت او را امتحان کنید، آنگاه برای یادگیری حرفه یا مهارت فنی بفرستید. اگر قرار بود به محض علاقمند شدن به یک شغل بدون زحمت و بدون استعداد ذاتی، فرد صاحب مهارت و توانایی در حرفه شود، هیچ فرد غیر ادیب و بیمهارت صنعتی وجود نداشت در آن صورت تمام مردم به طرف بهترین آداب و مشاغل رفته و همه سرآمد آن میشدند. و چه بسیار هم اتفاق میافتد که طبع آدمی از بسیاری از علوم و حرف فراری است. هیچکدام را فرا نمیگیرد. پس بر مربی لازم است که در انتخاب حرفۀ مناسب تمام موارد فوقالذکر را رعایت نماید.[1]
«عبدالرحمن الجوزی» (متوفی به سال 597 هجری» در ارتباط با استعدادهای ذاتی و تمایل محصل برای یادگیری حرفۀ فنی با دقت و توجه و موشکافی زیادی موارد ذیل را تذکر میدهد.
تمرینهای ورزشی فقط در کودکان هوشمند مفید است و دانشآموز کند ذهن یا کودک نمیتواند از آن بهرهایی بگیرد زیرا اگر حیوانی که توحش ذاتی آن است پرورشدهی خونریزی را کنار نخواهد گذاشت.
مقصود ابن جوزی آن است که بهره هوشی دانشآموز و سرعت انتقال ذهنی نقش اساسی را در پیشرفت علمی او ایفاء میکند شاعر در این باره میگوید:
إذا ما المرء لم یولد لبیبا |
|
فلیس بنافع قدم الولادة |
اگر آدمی از جنبه ذهنی (استعداد و ضریب هوشی) باهوش متولد نشود، سن و سال تاثیری در توانایی فکری او نخواهد داشت (استعداد فکری فطری است نه اکتسابی).
بنابراین لازم است اولیاء محترم و مربیان عزیز تمامی توان خود را در جهت شناخت استعدادهای فطری فرزندان بکار گیرند و همراه با آن تمایل و علاقه او را در ارتباط با رشته تحصیلی و مهارت فنی دریابند و او را در جهتی سوق دهند که موجب شکوفایی علمی یا مهارت فنی اوست. و به این ترتیب موجب سودمندی افراد جامعه و پیشرفت بیشتر آن شوند.
اما نکتۀ ضروری که باید به آن توجه نمود آن است که نباید مانع دستیابی فرزند به رشته مورد علاقه گردید. این تمایلات فطری حاوی مصلحتهایی است و حکمتی دارد که نتایج مفید آن در نهایت امر به جامعه باز میگردد.
گاهی ادامۀ تحصیل فرزند مستلزم هزینه کردن مبالغی از جانب پدر است و در مواردی والدین تنگ دست هستند. در اینگونه موارد بهتر است به هر صورتی که شده است. مخارج ادامه تحصیل فرزندانتان را فراهم نمائید. زیرا بزودی پس از دریافت مدرک علمی و در آمدن در زمره دانشمندان نتیجه زحمات و مخارج خود را خواهید دید و در صورتیکه توانایی فرزند در جهت مهارت فنی بود چه بسا بتواند در شکوفایی و پیشرفت صنعتی جامعه مؤثر باشد. پس والدین نباید فقط به آرزوها و تمایلات خود فکر کنند و مانند سدی مانع پیشرفت فرزندانشان در جهت مناسب گردند. چه بسیار اتفاق میافتد که مشاجره و درگیری بین فرزند و والدین نه تنها موجب عقبافتادن او میشود بلکه در نهایت منجر به ترک منزل یا عواقب ناگوار دیگری است که حتی به فکر پدر و مادر خطور نکرده است.
و چه زیبا گفته است پیامبر خدا ج که:
خداوند رحم آرد بر پدر و مادری که فرزندشان را در جهت نیکویی یاری دهند.
3- وقتی هم برای استراحت و تفریح فرزندانتان باقی بگذارید
اسلام دین واقعبینی و دین فطرت است در احکام خود تمایلات عاطفی خصائص جسمانی و طبیعت انسانی را با تمامی جوانب مختلف آن در نظر میگیرد.
قرار نیست که هر چه انسان مسلمان میگوید: ذکر باشد و کل سکوت او همراه با تفکر و هر تأملش عبرتی گردد یا هر فراغتی را به عبادت اختصاص دهد.
اسلام با در نظر گرفتن تمامی زوایای شخصیت آدمی، تمایل فطری بشر به سرور و شادمانی تفریح و بازی شوخی و نشاط را در نظر میگیرد و آن را در چهارچوبه شرع و در حدود آداب اسلامی رعایت میکند.
در تعدادی از یاران پیامبر علو روحی به حدی رسیده بود که تصور میکردند لازم است بطور دائم عبادت نمایند همیشه در ذکر خداوند باشند و هر چه از موهبات دنیایی است بدور اندازند دیگر نیازی به تفریح و سرگرمی و بازی ندارند، باید همیشه متمایل به آخرت باشند و هیچ حظ و بهرهایی از حیات دنیایی نگیرند.
در این مورد بهتر است به گفتار «حنظلۀ اسدیس» که در روایت «مسلم» آمده است گوش فرا دهیم.
حنظله میگوید:
روزی با ابوبکر برخورد کردم.
گفت: حنظله چطوری؟
گفتم: حنظله منافق شده است!
گفت: سبحانالله چه میگویی؟
گفتم: هنگامی که در خدمت رسول خدا ج هستیم ما را به یاد بهشت و دوزخ میاندازد، گویی با چشم خویش آن را میبینیم، اما هنگامی که از حضور آن حضرت مرخص میشویم به سرگرمی با اهل و عیال و امور دنیایی مشغول میگردیم. و بسیاری از آنچه را که در خدمت آن حضرت شنیدهایم از یاد میبریم!
ابوبکر/ به خدا قسم که من هم همین طوری هستم!
«حنظله» میگوید من و «ابوبکر» براه افتادیم و به خدمت پیامبر خدا ج رسیدیم.
گفتم: ای رسول خدا، حنظله منافق شده است؟
پیامبر خدا فرمود: چطور؟
گفتم: هنگامی که در خدمت شما هستیم ما را به یاد بهشت و جهنم میاندازید گویی با چشم خویش آن را میبینیم، اما هنگامی که از حضور شما مرخص میگردیم به سرگرمی با اهل و عیال و امور دنیای مشغول میشویم و بسیاری از آنچه را که در خدمت شما شنیدهایم از یاد میبریم.
پیامبر خدا ج فرمود:
قسم به خدایی که جانم به دست اوست اگر به ذکری که در کنار من میکنید ادامه دهید. ملائک درهر راهی که میروید و بر هر جایگاهی که مینشینید با شما همراهی خواهند نمود.
اما ای «حنظله» بدان که آدمی ساعت به ساعت احوالش تغییر میکند و این جمله را سه بار تکرار فرمودند.
آری این طبیعی آدمی است که پیامبر خدا بر آنان تاکید میکند. زیرا، رسیدگی به اهل و عیال و موجبات شادمانی ایشان را فراهم آوردن جزوی از طبیعت انکارناپذیر آدمی است.
اما حالا که لازم است فرزندانمان تفریح کنند ورزش نمایند و شاد باشند چه بهتر است از این طریق وسایل و برنامهایی فراهم سازیم تا ایشان را برای جهاد دینی مستعد سازد و موجب سلامت جسمانی و نشاط روحی آنان باشد.
هر صاحب بصیرتی که با دین اسلام آشنا باشد میداند که اسلام تفریح و بازی را مباح کرده است اما در جهتی قرار گیرد که تأمینکننده مصالح فرد خانواده، جامعه و عقیدۀ اسلامی باشد. از جملۀ این وسایل و ابزار موکد در احادیث نبی اکرمس، تیراندازی، اسبسواری، شنا و همبازی شدن با اهل خانواده است این موارد مشروحاً در فصول قبل مورد بررسی قرار گرفتند. اما در جهت فراهم نمودن شرایط مناسب جهت ورزش و تفریح سالم به نکات ذیل باید توجه شود.
1- قابلیت یادگیری (در هر جهتی جسمی و ذهنی) در کودکی بسیار بهتر از بزرگسالی است. حدیث نبی اکرمس دراین باره قبلاً روایت شده است که علم در کودکی مانند نقش حک شده بر سنگ است.
2- یا به بازی و جست وخیز و فعالیت بدنی در دوران کودکی بیشتر است حدیث روایت شده از «ترمذی» میگوید که پیامبر خداس فرمود:
جستوخیز و نشاط و حرکت دوران کودکی موجب افزایش توانایی عقلی در بزرگسالی است.
در این مورد پیامبر خدا شایستهترین الگوست، با فرزندان صحابی بازی میکند موجب شادی و نشاط آنان میشود با آنان انس و الفتی برقرار میکند و ایشان را به بازیهای مفید تشویق میکند.
در اینجا چند نمونه از آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
امام «احمد» از «عبدالله بن الحارث» روایت میکند که:
رسول خدا ج «عبدالله و عبیدالله و کثیر بن العباسش» را به صف میکرد. و میفرمود هر کدام از شما زودتر خودش را به من برساند فلان جایزه را به او میدهم، بچهها مسابقه میدادند به سرعت به طرف رسول خدا ج میدویدند بر سینه و پشت آن حضرت میافتادند پیامبر آنان را در آغوش میگرفت و میبوسید.
«عمر بن الخطاب»س میگوید: حسن و حسین را دیدم که بر دوش پیامبر سوار شده بودند گفتم: بر چه اسب خوبی سوار شدهاید! پیامبر خدا ج فرمود: آن دو چه سوارکاران خوبی هستند!
در روایت «طبرانی» از جابر آمده است که به خدمت پیامبر خدا رسیدم در جایی به سفره غذای دعوت شدیم. بیرون آمدیم در مسیر خود به «حسین بن علی»ب برخوردیم که با کودکان در کوچه بازی میکرد حضرت رسول ج خود را به سرعت به جلوی صف جماعت رساند سپس در حالیکه آغوش خود را گشوده بود به طرف حضرت «حسینس» رفت او هم با نشاط کودکانه به این طرف و آنطرف میدوید رسول خدا ج همراه او میخندید تا موفق شد و او را گرفت یک دست را بر چانه او و دست دیگر را ما بین دو گوش و سرگذاشت، او را در آغوش کشید و بوسید و فرمود:
«حسین» از من است و من از او هر که او را دوست بدارد خداوند دوستش خواهد داشت.حسن و حسین از نیکوترین نوهها هستند.
«طبرانی از جابر» روایت میکند که: روزی به خدمت پیامبر رسیدم در حالیکه بر زانوها و دو دست راه میرفت، حسن و حسینب بر پشتش سوار شده بودند و آن حضرت میفرمود: به به چه شتر خوبی دارید و چه سوار کارهای خوبی هستید.
در روایت «مسلم» از حضرت «انس ابن مالکس» آمده است که میگوید:
پیامبر خدا ج صاحب نیکوترین اخلاق بود، روزی مرا به دنبال کاری فرستاد گفتم به خدا نخواهم رفت در حالیکه قلباً مایل به رفتن به دنبال کاری بودم که آن حضرت فرموده بود بیرون آمدم در کوچه به چند کودک برخورد کردم که مشغول بازی بودند. ناگهان متوجه شدم رسول خدا ج بدنبال من آمده و پشت سر من حرکت میکند. به او نگاه کردم او میخندید، فرمود:اٌنیس (انس کوچولو) رفتی به آنجایی که گفتم؟ جواب دادم آری رسول خدا ج دارم میروم.
«انس» میگوید: نه سال به آن حضرت خدمت کردم. هیچوت یادم نمیآید گفته باشد: چرا فلان کار و فلان کار را کردی یا گفته باشد چرا فلان کار را انجام ندادی.
3- در روایت «بیهقی» آمده است که «امیرالمومنین عمر بن الخطاب»س میگوید:
به فرزندانتان شنا و تیراندازی یاد دهید و به ایشان بیاموزید به چالاکی به روی اسب بپرند.
بنابر بازی نبی اکرم ج با کودکان و مهر و محبت ایشان و رهاکردن آنان برای تفریح و بازی دانشمندان تربیت اسلامی نتیجه گرفتهاند که:
کودکان بطور طبیعی نیازمند بازی و تفریح هستند خصوصاً پس از اتمام درس یا سایر وظایف دیگر.
«امام غزالی» در کتاب احیاء علوم الدین میفرماید:
لازم است به کودک اجازه داده شود پس از اتمام درس به بازی مناسبی مشغول شود تا استراحتی کرده باشد و خستگی درس از تن او بدر رود البته به گونهای نباشد زیاد او را خسته نماید.
باز داشتن کودک از بازی و تفریح و اجبار به درس خواندن موجب مرگ عواطف و حالات قلبی، کم شدن بهرههوشی و افسردگی است این اجبار میشود که کودک همواره در فکر حیله یا چارهایی که از درس یا هر وظیفه دیگر بگریزد.
«العبدری» نیز همین روش امام غزالی را در ارتباط با تفریح پس از درس برگزیده است. آنجا که میگوید:
واضح است که هدف و حکمت بازی و استراحت کودک از بین بردن احساس خستگی و ناراحتی است تا به این وسیله آمادگی ذهنی مجدداً ایجاد شود و نشاط و حرکت بار دیگر تجدید شود و از نظر بهداشتی نیز جسم را در مقابل امکان ابتلاء به بیماری محافظت میکند.
اما باید مربی دو نکته مهم را در ارتباط با کودکان در نظر داشته باشند.
اول: مربی باید از فعالیت شدید و خستهکننده کودک جلوگیری نماید، زیرا هم منجر به ضعف جسمی میشود و احتمالاً به بدن او صدمه وارد میکند. و طبق قاعده لاضرر و لاضرار مبتنی بر فرموده حضرت رسول اکرم ج این امر مغایر قاعده دینی است
دوم: نوع بازی باید در جهت سایر وظایف کودک باشد تا در طی آن آموزش یابد.در غیر اینصورت وقت کودک تلف خواهد شد. نبی اکرم ج میفرماید:
در ارتباط با چیزی تلاش کن که سودمند باشد از خدا یاری بخواه و سستی نکن.
روایت «مسلم»
4- همکاری بین مدرسه، مسجد و خانه
از جملۀ عوامل مؤثر در تکوین شخصیت فرزندان از جهتهای مختلف علمی، روحی و جسمی ایجاد تعاون بین مدرسه، مسجد و خانه است.
· مسئولیت خانه در درجۀ اول در ارتباط با تربیت فرزند مربوط به پرورش جسمی است، زیرا کسی که در این امر کوتاهی کند دچار گناه بزرگی شده است و در حق معیشت افراد تحت تکلف خود اهمال ورزیده است
در روایت «ابوداود» از نبی اکرم ج آمده است که:
برای آدمی همین گناه کافی است که حق افرادی را که غذا میدهد، ضایع کند. و در روایت «مسلم» آمده است که همین گناه برای آدمی کافی است، نانآور از دادن قوت و غذا به افراد تحت تکلف خودداری کند.
· باید تاکید نمود که رسالت مسجد از نقطه نظر اسلام در درجۀ اول متکی بر تربیت روحی است. زیرا نماز جماعت و قرائت قرآن کریم حاوی فیوضات ربانی است و رحمت گسترده الهی نه پایان دارد و نه قطع میشود. در روایت «بخاری و مسلم» آمده است که رسول خدا ج فرمود:
نماز مسلمان در جماعت بیست و پنچ برابر نماز منزل یا محل کار ثواب دارد. زیرا وقتی به نیکوئی وضو گرفت و برای نماز به طرف مسجد حرکت کرد و قصد او فقط نماز باشد با هر گام که برمیدارد خدای تعالی مرتبهای او را رفعت میدهد و گناهی را از او پاک میگرداند و در هنگام نماز خواندن و در محل نمازش تا زمانی که وضویش باقی است ملائک بر او درود میفرستند و میگویند:
خدایا به او رحم کن! خدایا به او رحم کن! و تا زمانی که منتظر نماز بعدی است در رحمت و دعای مغفرت آنان قرار دارد.
و در روایت «مسلم» از «ابوهریره»س آمده است که رسول خدا ج فرمود:
هرگاه در منزلی از منازل خداوند دور هم جمع شوند کتاب خداوند را بخوانند یا آن را تدریس کند و یاد بگیرند آرامش الهی بر آنان نازل میشود. رحمت الهی آنان را فرا میگیرد، ملائک مجلس آنان را احاطه میکند و خدای تعالی از آنان در جمع کسانی که نزد اویند یاد میکند.
· و کسی تردید ندارد که مسئولیت اصلی مدرسه در ارتباط با تربیت علمی است زیرا آموزش علمی از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت فرد است و موجب افزایش ارج و کرامت او میگردد.
به این دلیل فضیلت آموزش علمی از نظر اسلام بسیار والاست.
از جمله روایت «ترمذی» که «هرکس به مسیری برود که علم بیاموزد، خدای تعالی راهی برای ورود به بهشت برایش هموار میکند.»
و در روایت «ابوداود و ترمذی» ملائک بالهای خود را در مسیر طالب علم به احترام او میگسترانند به جهت آنکه از این عمل او راضی هستند و هر آنکس در آسمانها و زمین است و حتی ماهیان دریا برای طالب علم از خداوند طلب مغفرت میکنند.
و در روایت «ابوداود و ترمذی» ایضاً که «برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه به سایر سیارات است»
پس هرگاه بحث از همکاری مسجد و مدرسه میشود مقصود اشاره به این نکته مهم است که ارتباط این دو بخش به گونهای باشد که موجب تکامل شخصیت و باروری روحی، جسمی و قلبی باشد به صورتی که به فرد مفید در پیشرفت جامعه خود و عامل سرافرازی دینش تبدیل گردد.
اما از نظر اینجانب این همکاری باید شرایطی داشته باشد.
· بین رهنمودهای منزل و مدرسه تناقض و اختلاف نباشد.
· همکاری باید در نهایت ایجاد کننده تکامل و توازن در شخصیت اسلامی فرزند باشد. اگر این دو شرط رعایت شود به مقصد مورد بحث رسیدهایم که موجب تحسین جامعه و شاخص شدن شخصیت فرد است.
در ارتباط با همکاری مدرسه باید نکاتی را تذکر دهم.
(أ) بسیاری از معلمین و اساتید ما در مدارس و دانشگاهها چیزی از تربیت درست بجز بعضی تقلیدهای چسم بسته از بیگانگان خصوصاً غربیها نمیدانند به زعم خود با پیروی از اخلاق و روش زندگی غربیها نوعی نوگرایی یا روشنفکری
برای شرقیها به ارمغان میآورند.
آگاه باشید که عاشقان اروپای برهنه و کمونیستهای بیدین فرزندانتان را براساس روش آن چنان غربی تربیت میکنند. زیرا عواطف آلوده و قلوب پلید و عقلهای زائل و منحرف شده ایشان در دام اندیشه و روش الحادی غربیهاست. و شیفته ماده و زندگی پر جاه و جلال است.
(ب) تعدادی از کتابهای درسی که دانشآموزان در مدارس میخوانند پر است از توهین به ادیان، شک در اعتقاد و نیرنگ در فکر، اینان به کفر دعوت میکنند برای مثال در کتاب دانشگاهی سال دوم دانشگاه سوریه این چنین آمده است: نظریه بنیانگذاری حرکتهای سیاسی بر مبانی دینی، اندیشهای است که در نهایت به نتیجهای نمیانجامد، عقیم خواهد شد.
همچنین در کتابهای علومتجربی دانشگاهی نظریه داروین به عنوان حقیقت علمی مطرح شده است که به این وسیله تخم شک را نسبت به خالق در دلها بکارند.
با علم به این نظریات جدید علمی آن را باطل کرده و در ردیف نظریات بیاعتباری قرار داده است.
و در کتابهای ادبیات و علوم اجتماعی به حجاب اسلامی به عنوان علامت عقبماندگی و ارتجاع اشاره میشود و در کتاب تاریخ، تاریخ اسلامی را به عنوان تاریخ غارت و استبداد و ظلم مطرح مینمایند.
(ج) کتابهای تعلیمات دینی در مقایسه با سایر مواد درسی بسیار کمتر است با این وضعیت درسی در مدارس فرد مسلمان نه میتواند به خوبی قرائت قرآن را یاد بگیرد و نه به احکام شرعی آگاهی پیدا کند و قادر نخواهد بود حقایق سیره پیامبر و تاریخ اسلامی را یاد بگیرد پس دانشجویان ما با ذهنیتی محدود از اسلام و با اندیشهایی ناقص دربارۀ نظام اسلامی و علوم قرآنی و تاریخ پرافتخار ما از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند.
اگر پدر احساس کند که آن چنان که باید در مدرسه به تربیت عقیدتی فرزندش اهتمام نمیشود بر او واجب خواهد بود که در جهت تعالیم مبانی، عقیده اسلامی آموزش اخلاقی و عبادی بیش از پیش در ارتباط با فرزند خود اقدام نماید و زمان مناسبی را برای این امر اختصاص دهد، او را با مسجد و دانشمندان ربانی مرتبط سازد، دوستان خوبی برایش بیابد به مبلغان دینی معرفی نماید و به این طریق فرزندش را با پوششی از اندیشه استوار اسلامی احاطه کند و موجبات رشد خصائل محکم و ژرف دینی و اخلاقی را در او به گونهایی فراهم سازد که با هیچ گمراهی و انحرافی از راه خارج نشود و به دنبال بیبند و باری و فساد گام نزند.
5- تقویت رابطه میان مربی و فرزند
تقویت رابطۀ مربی و فرزند از جمله قواعدی است که عموم جامعهشناسان و روانشناسان بر کارآمدی آن در به ثمر نشستن فعالیتهای تربیتی به بهترین صورت و نیز بر اثر بخشی آن در تکمیل فرایند پرورش علمی، روانی و اخلاقی براساس والاترین ارزشها و مفاهیم، توافق نظر دارند.
از دیدگاه صاحبنظران و افراد روشن بین مسلم است که در صورت وجود شکاف ارتباطی میان مربی و فرزند و یا معلم و دانشآموزفعالیتهای آموزشی و اقدامات تربیتی بینتیجه و ناکام خواهند ماند. از این روجستجوی شیوههای صمیمانه و روشهای کارآمد و جذاب به منظور جلب محبت فرزندان، تقویت رابطۀ متقابل ایجاد کانالهای همکاری و ابراز شفقت و دلسوزی نسبت به فرزندان و دانشآموزان، ضرورتی جدی است که باید از سوی والدین و معلمان مورد توجه قرار گیرد.
از جمله این شیوههای رابطهساز و محبت آفرین که باید از سوی مربی رعایت شوند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
* مربی همواره با گشادهرویی و لبخند با فرزند برخورد کند؛ چنانچه ترمذی از ابوذر روایت میکند که پیامبر ج فرمودهاند: «تبسمک فی وجه اخیک صدقة».
«لبخند زدن تو به روی برادرت، صدقهای به حساب میآید».
* تشویق فرزند با دادن جایزه و هدیه به هنگام سرزدن کاری نیک و پسندیده از وی و یا به هنگام کسب موفقیت درسی، چرا که بنابه روایت طبرانی در کتاب «الاوسط» عایشهل به صورت مرفوع از پیامبر ج نقل میکند که فرمودند: «تهادوا تحابوا»: «به همدیگر هدیه بدهید تا [از این طریق] همدیگر را دوست بدارید».
* ابراز محبت و شفقت نسبت به فرزند و متوجه ساختن وی به این نکته که وی در نظر مربی دارای ارزش و احترام و مورد توجه و اهتمام اوست، چنانکه بیهقی در حدیثی مرفوع از انسس روایت میکند که پیامبرص فرمود: «من لا یهتم بأمر المسلمین فلیس منهم» «کسی که دغدغه رسیدگی به امور مسلمانان را نداشته نسبت به مشکلات آنها بیتفاوت باشد، از مسلمانان به حساب نمیآید».
* برخورد محبتآمیز و صمیمانه با فرزند؛ زیرا بنابه روایت ترمذی، نسایی و حاکم از ابوهریرهس پیامبر ج فرمودهاند: «أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خلقا وألطفهم بأهله» «دیندارترین و باایمانترین مسلمانان، فردی است که خوش اخلاق بوده با خانواده خود نرمخوتر باشد».
* چنانچه فرزند برای انجام کارهای مثبت از مربی کمک خواست، از حمایت و یاری وی دریغ نورزد؛ چرا که ابوشیخ از پیامبر ج روایت میکند که: «رحم الله والدا أعان ولده علی بره»: «رحمت خداوند بر پدری که فرزندش را در کارهای نیک و مثبت یاری کند».
* برخورد به اصطلاح خودمانی با فرزند داشتن و با وی «قاطی شدن» و رفتار کودکانه در پیش گرفتن و پرهیز از تکلف و حشمت فروشی؛ نمونه این برخورد درسیره پیامبر ج را طبرانی از جابر چنین نقل میکند: بر پیامبر ج وارد شدم در حالیکه حسن و حسین را روی پشتش نشانده بود و بر روی چهاردست و پا میرفت و میگفت: «شترتان بهترین شتر و شما نیز بهترین بار هستید»
پیامبر اسلام ج مربی نخست و الگوی شایسته برای تمامی انسانها (در بهرهگیری علمی از این ابزارهای کار آمد در میان یاران و افراد فامیل و فرزندانش) و نمونه درخشان و والا بود.....
مثلاً در زمینه گشادهرویی و تسبم؛ ابوالدرداء - بنابه روایت امام احمد- میگوید:
«ندیدم و نشنیدم که پیامبر ج بدون تبسم سخنی بر زبان آورده باشد».
در همین زمینه ترمذی از جریر بن عبداللهس چنین روایت میکند: «از زمانی که اسلام را پذیرفتم هرگاه پیامبر ج به من برخورد میکرد و یا مرا میدید، به رویم لبخند میزد».
در زمینه هدیه دادن و هدیه پذیرفتن؛ ایشان ج هدایای اعطایی از سوی دیگران را میپذیرفت و در مقابل به آنها هدیه میداد.
در زمینه مهرورزی با فرزندان و عنایت به امور آنان و شفقت بر آنها... ایشان ج دست شفقت بر سر کودکان میکشید و آنان را میبوسید، شیخان از عایشهل روایت میکنند که: پیامبر ج در حضور اقرع و بن حابس تمیمی، حسن و حسین دو فرزند علیس را بوسید اقرع با دیدن این منظره گفت: من دارای ده فرزند هستم اما تاکنون هیچکدام از آنها را نبوسیدهام! پیامبر ج اندکی به وی نگریست سپس گفت: «من لا یرحم لا یرحم» «کسی که مهر نورزد، مهربانی نخواهد دید».
طبرانی از ابن عباسب روایت میکند که پیامبر ج «نوبرانه میوههای دریافتی را به کودکان حاضر در مجلس میبخشید».
شیخان از انسس روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «من به هنگام شروع نماز، قصد طولانی کردن آن را داردم، اما گاه صدای گریه کودکی را میشنوم و نظر به شدت دلهره و اشتیاق مادرش، نمازم را مختصر میکنم».
در زمینه خوش اخلاقی و نرمخویی با اصحابش که میتوان بیشمار مثال آورد؛
- در صحیحین [بخاری و مسلم] از قول انسس آمده است: «در مدت بیست سالی که خدمتکار پیامبر ج بودم، هیچگاه سخن تلخ و بیمورد خطاب به من نگفت و مرا به خاطر انجام و یا عدم انجام کاری سرزنش نکرد و هرگز به قصد توبیخ به من نگفت که چرا فلان کار را کردی و چرا فلان کار را نکردی؟» و بنابه روایت دیگری از ابونعیم انس چنین میگوید:
«پیامبر ج هیچگاه سخن ناسزا و دلآزاری به من نگفت، نه از دستش کتکی خوردم، نه سرزنشم کرد، نه با چهره درهمکشیده و خشمآلود نگاهم کرد و نه به خاطر سستی و ناکامی در انجام امور محوله مرا مؤاخذه کردند، در چنین حالتی چنانچه فردی از خانوادهاش مرا سرزنش میکردند، میفرمود: «دعوه، لو قدر شی کان»: «دست از سرش بردارید، اگر [این کار] مقدر میبود، لابد صورت میگرفت».
- ابن سعد روایت میکند که از عایشهل سوال شد: رفتار پیامبر ج به هنگام حضور در خانهاش چگونه بود؟ ام المؤمنین پاسخ داد: «ایشان نرمخوترین مردم بود، فراوان لبخند میزد و بسیار میخندید و هیچگاه دیده نشد که در میان اصحابش پاهایش را دراز کند» چنین رفتاری برخاسته از شکوه شخصیت فرهیختگی و کمال وقارشان بود.
- بخاری در «الادب المفرد» ترمذی و ابن ماجه از قول حضرت علیس نقل میکنند که: عمار اجازه شرفیابی به حضور پیامبر ج را خواست، پیامبر ج صدایش را شناخت و فرمود: «خوش آمدی، ای پاک سیرت صفابخش»
- امام احمد براساس حدیث انسس میگوید: پیامبر ج چون به دیدار فردی میرفت، احوالش را جویا میشد و میگفت: «فلانی چطوری؟» طرف مقابل که میگفت: خوبم، خدا را شکر، پیامبر ج به وی میگفت: «خداوند تو را خوب و خوش کند»
- طبرانی از قول جریر بن عبدالله بجلیس روایت میکند که: هنگامی که پیامبرج
مبعوث شدند، نزدش رفتم. از من پرسید: «انگیزه آمدنت چیست؟» گفتم: آمدهام که دین اسلام را بپذیرم بلافاصله عبایش را به سویم انداخت و فرمود: «إذا أتاکم کریم قوم فأکرموه»: «هرگاه سر گروه و بزرگ طایفهای نزدتان آمد، برایش احترام قائل شوید و بزرگش بدارید».
- مسلم از قول سماک بن حرب روایت میکند که: به جابربن سمرهس گفتم: آیا با پیامبر ج همنشینی داری؟ جابر در پاسخ گفت: آری، خیلی زیاد؛ پیامبر ج تا برآمدن آفتاب، از جایی که نماز صبح را در آنجا میخواند برنمیخاست، با طلوع آفتاب ایشان نیز برمیخاستند و صحابه در خصوص گفتارهایی به بحث و گفتگو میپرداختند و میخندیدند و ایشان ج هم لبخند میزدند.
- در صحیحین از انسس روایت شده است که: پیامبر ج در بحثهای دوستانه ما شرکت میکردند و با ما به شوخی و بذلهگویی میپرداختند، مثلاً به یکی از دوستان من فرمود: «یا ابا عمیر، ما فعل النغیر؟»[2] ای اباعمیر،چه خبر از نغیر؟ زیرا وی بلبلی داشت که با وی به بازی میپرداخت. از قضا بلبل مُرد, پیامبرج برایش ناراحت شد و به وی گفت: «یا ابا عمیر، ما فعل النغیر؟»...
بازتاب این شیوههای رابطهساز و کارآمد که پیامبر ج در برخوردها و روابط خود با اصحاب و حتی خردسالان و کودکان لحاظ میکردند، این بود که صحابهش نسبت به ایشان ارادتی راستین و محبتی ناب ورزیدند، و از شدت ایمان و علاقهای که به او ج داشتند اصلیترین و محبوبترین سرمایه خود یعنی زندگی و جانهایشان را فدای وی و دینش ساختند. آنان به تعبیر و توصیف خداوند در قرآن: «با وجود پیامبر ج برای جانهایشان ارزشی قائل نبودند»[3] و احدی را بر وی ترجیح نمیدادند.
اکنون به چند مورد از مواردی که عمق این محبت صادقانه و خالصانه صحابه نسبت به پیامبر ج را هویدا میسازند، اشاره میکنیم:
*از امیرالمؤمنینس سؤال شد: مهرورزی شما نسبت به پیامبر ج چگونه بود؟
در پاسخ گفت: «پیامبر در نظر ما از اموال، اولاد و پدران و مادرانمان محبوبتر بود و اشتیاق ما نسبت به ایشان از اشتیاق فرد تشنه به آب خنک بیشتر بود»
* بیهقی و ابن اسحاق روایت میکنند که پدر، برادر و همسر زنی انصاری در نبرد احد به شهادت رسیدند. وقتی خبر این رویداد به آن زن رسید، پرسید از پیامبر ج چه خبر؟ پاسخ دادند: به لطف خدا ایشان همانگونه که دوست داری سالم هستند. گفت: ایشان را به من نشان دهید تا وی را با چشمان خود بنگرم؛ هنگامی که پیامبر ج را دید، گفت: «تو که زنده و سالم باشی، دیگر هر نوع و مصیبتی آسان و قابل تحمل خواهد بود»
- از جمله نشانههای بارزی که استواری و عمق این محبت پرده برمیدارد این است که صحابه تاب دوری از پیامبر ج را چه در دنیا و چه درآخرت نداشتند.
* طبرانی از عایشه روایت میکند که مردی- که نامش ثوبان بود- نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای پیامآور خدا، به یقین تو در نزد من از خانواده و داراییام محبوبتری هرگاه به یادت میآورم، صبر و قرارم از دست میرود تا اینکه به نزدت میآیم اکنون به جدایی و مرگ خود و شما که میاندیشم میدانم شما وارد بهشت که میشوی، همراه با پیامبران به درجات والای بهشت نایل خواهی آمد و در این صورت من برای همیشه از لذت دیدارت محروم خواهم ماند! در پی این ماجرا خداوندأ این آیه را فرستاد:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا ٦٩﴾ [النساء: 69].
«کسی که از خدا و پیامبر اطاعت کند (درروز قیامت) همنشین پیامبران و راستروان و شهدا و صالحان که خداوند نعمت خود را بدیشان ارزانی داشته است خواهد بود و اینان چه همنشینان و دوستان خوبی هستند، پیامبر ج ثوبان را فرا خواند و این آیه را برایش تلاوت فرمود».
- از دیگر نشانههای استواری و عمق این محبت، این بود که: سخن از پیامبر ج
که به میان میآمد صحابهش به گریه میافتادند:
* ابن سعد از عاصم بن محمد و او نیز از پدرش نقل میکند که: ابن عمر هر وقت که نام پیامبر ج را بر زبان میآورد، چشمانش غرق در اشک میشد و به گریه میافتاد.
* باز ابن سعد از قول انسس روایت میکند که: شبی نبود که من حبیبم ج را نبینم، سپس اشک از چشمانش سرازیر میشد.
* ابن عساکر با سند قابل پذیرش- بنابه تأیید حافظ زرقانی- از بلال روایت میکند که چون وی در محل «بداری»- نام محلی در نزدیکی شام- فرود آمد، پیامبرج را در خواب دید- یعنی بعد از وفاتشان- در حالیکه میفرمود: این بیوفایی و جفا چیست ای بلال؟ آیا وقت آن نرسیده است که به دیدارم بیایی؟ بلال، وحشتزده و اندوهناک از خواب برخاست، بر مرکبش سوار شد و به سوی مدینه به راه افتاد.سپس بر سر قبر پیامبر ج رفت و در حالیکه رخسارش را بر آرامگاه او میمالید به گریه و زاری پرداخت. در این اثنا حسن و حسینس به وی گفتند: حسرتمندانه آرزومند شنیدن نوای اذانی هستیم که در مسجد برای پیامبر ج سر میدادی. بلال درخواستشان را پذیرفت. بر بالای مسجد رفت و در همان مکان پیشین خود ایستاد با پیچیدن آوای «الله اکبر الله اکبر» وی در فضا غوغا در مدینه برخاست؛ وقتی به «اشهد ان لا اله الا الله» رسید، جوش و خروش مدینه هر چه بیشتر فزونی یافت به «اشهد ان محمداً رسول الله» که رسید، زنان از خانههایشان بیرون زدند و گفتند: مگر پیامبر ج دوباره مبعوث شدهاند؟! و شمار مردان و زنان محزون و گریان به حدی بود که میتوان گفت از زمان وفات پیامبر ج روزی اندوهبار و اشکبارتر از آن روز در تاریخ مدینه دیده نشده بود. این امر ناشی از تجدید خاطره پیامبر ج به سبب شنیدن نوای اذان مؤذن یعنی بلالس بود.
واقدی از قول ام سلمهل روایت میکند که: در اثنای اینکه ما به مناسبت درگذشت پیامبر ج شب را بیدار مانده گرد هم آمده و گریه میکردیم و جنازه پیامبرج هنوز در منزل بر روی تخت قرار داشت- و دیدن آن تسلیبخش خاطر ما بود- ناگهان با دمیدن سحر صدای کلنگ مردم را شنیدیم که مشغول کندن قبر بودند. ام سلمه در ادامه میگوید: با شنیدن این صدا ما فریاد کشیدیم و ساکنان شهر مدینه هم شیون دادند. با بلند شدن صدای شیون گویی مدینه را نالهای واحد به لرزه افکند.سپس بلال نوای اذان صبح را سر داد و به فغان و مویه پرداخت؛ اذان حزنآمیز و نالههای بلال هر چه بیشتر بر ماتم و اندوه ما افزود در این هنگام موج تشییعکنندگان به هنگام خاکسپاری پیامبر ج برای رسیدن به قبر ایشان هجوم بردند که با ایجاد مانع از هجوم آنها جلوگیری شد.
أم سلمهل میافزاید: و واقعاً عجب مصیبت بزرگی بود! بعدها هرگاه دچار مصیبتی میشدیم با یادآوری مصیبت فقدان پیامبر ج تحمل آن بر ما سهل و آسان میگشت.
أبوالعتاهیه اشعاری متناسب با این سخن پایانی ام سلمه دارد؛ وی میگوید:
اصبر لکل مصیبة وتجلد |
|
واعلم بأن المرء غیر مخلد |
أو ما تری أن المصائب جمة |
|
وتری المنیة للعباد بمرصد |
من لم یصب ممن تری بمصیبة |
|
هذا سبیل لست فیه بأوحد |
فإذا ذکرت محمداً ومصابة |
|
فاذکر مصابک بالنبی محمد |
«در برابر هر مصیبتی شکیبا باش و در فکر چارهجویی و پایداری باش و بدان که نوع بشر در دنیا، قبای بقا بر تن نخواهد کرد. مگر نمیبینی که انبوه بلایا و مرگ در کمین انسانها هستند؟! زاز اینهایی که در پیرامونت میبینی کیست که طعم مصیبت دیدگی را نچشیده باشد؟ آری، این راهی است که تو در آن تنها نیستی پس هرگاه محمد ج و مصیبتش را به خاطر آوری، مصیبتدیدگی خودت را با فقدان پیامبر ج به یاد بیاور».
با عنایت به مطالب گذشته ما در مورد ابزارهای مثبت و شیوههای کارآمد مورد استفاده عینی کردن ارجمندی و احترام آنان در نظر وی و بالاخره به منظور کاشتن روحیه همگرایی و همکاری در شخصیت آنان، برای هر خردمند فرازانهای کاملاً روشن میگردد که تحکیم روابط متقابل مربی و فرزند بر روی بنیانهای محبت، برادری و تفاهم از مهمترین اصول در فرایند هویتسازی دینی، پرورش شخصیت اسلامی براساس ارزشها و تبدیل مفاهیم والای دینی به خصلتهای راسخ روانی و رفتاری در شخصیت فرد میباشد تا در نهایت از طریق این تفاهم متقابل و توفیق فعالیتهای تربیتی دوسویه فایده مورد نظر و اثر مطلوب میان مربی و شاگرد حاصل گردد، مربی به توفیق برداشت محصول زحمات و تلاش و چیدن میوۀ نهالهای دست پروردۀ خویش نایل آید و در نهایت شاگرد را در بوستان پارسایان فرهیخته و در زمره کاروان فرخیتگان پارسا مشاهده کند....!!
اکنون تو ای برادر مربیام، اگر در این فکر هستی که فرزندت انتظاراتت را برآورده سازد، درخواستهایت را بپذیرد و به اندرزها و راهنماییهایت فروتنانه گوش بسپارد باید رهنمودی را که اسلام برای ایجاد پیوندهای دوستانه وعاطفی با فرزند ارائه کرده است، رعایت کنی و نحوۀ رفتار و برخورد پیامبر ج با صحابه و شیوه پسندیده معاشرت وی با نزدیکان و همنشینانش را به عنوان الگوی عملی و شرط توفیق خود، پیش چشم داشته باشی.....
در این صورت است که بر طریق صحیح تربیت گام نهاده و به کار آمدترین شیوههای پرورشی، مجهز و در نتیجه بر قلب فرزندت مسلط گشتهای؛ فرزندت نیز شیفته تو شده و کمند تعلق عاطفی قلب وی را به تو وابسته خواهد ساخت و در نتیجه فراهم شدن چنین بستر مناسبی، پذیرای تمامی اندرزهای دلسوزانه و تلاشهای اصلاحی تو خواهد بود.
6- رعایت یک برنامة تربیتی در شبانه روز
یکی از کارسازترین و ضروریترین وظایفی که مربی باید بدان اهتمام جدی بورزد و در مورد آن به تلاش بپردازد هدایت تدریجی فرزند براساس یک طرح تربیتی منظم شبانهروزی، تا مرحله تبدیل شدن آن طرح به یک عادت رفتاری در وجود فرزند میباشد و تا اینکه در نهایت اجرای آن در آینده به دلیل رسوخ آن عادت دریافت شخصیتی فرد و ریشه داشتن در ژرفای احساس و قلب وی امری عادی و طبیعی جلوه کند...
واینک ای برادر مربیام این شما و این هم تفاصیل این طرح مهم از آموزههای اسلام، بدین امید که مقبول نظر افتد و مبنای حرکت قرار گیرد:
الف) به هنگام بامداد، مربی طرح زیر را دنبال میکند
· چه زیباست که از خواب برخاستن تو و فرزندت، با ذکر خداوند همراه گردد و این دعای مأثور را به هنگام بیدار شدن از خواب بخوانید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانًا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»: «سپاس خدایی که ما را پس از مرگ دوباره زنده کرد و محشور شدن ما هم [در روز قیامت] به سوی او خواهد بود». روایت از بخاری و مسلم.
«لا إله إلا أنت سبحانک اللهم إنی أستغفرک لذنبی وأسألک برحمتک اللهم زدنی علما ولا تزغ قلبی بعد إذ هدیتنی وهب لی من لدنک رحمة إنک أنت الوهاب».
«هیچ معبودی جز تو حقانیت ندارد. پروردگارا، تو را از ناتوانی و باطل به دور میدارم و به قدرتمندی و حقانیت میستایم، آمرزش گناهانم را از تو خواستارم و چشم به راه مهرورزی تو هستم پروردگارا بر دانش و آگاهی من بیفزای و پس از اینکه هدایتم کردی مرا دوباره به وادی جهالت و ضلالت باز مگردان و از لغزشهای فکری و عملی مصونم بدار، و رحمت خود را بر من فرو ریز به راستی که تو بسیار فیاض و بخشندهای.»روایت از ابوداود
· سپس چنانچه فرزند به دستشویی نیاز داشت، آداب ورود به دستشویی و چگونگی قضای حاجت را به شرح زیر به وی ییاوز:
- به وی بیاموز که به هنگام ورود به دستشویی پای چپ و به هنگام خروج از آن پای راستش را مقدم بدارد، چرا که آغاز کارهای شریف با اعضای راست و شروع امور پست با اعضای چپ یک فرهنگ نبوی است.
- به وی بیاموز هنگامی که هرگاه قصد وارد شدن به دستشویی را داشت، این دعای مأثور را بخواند: «اللَّهُمَّ إنی أعُوذُ بِکَ مِنَ الخُبْثِ[4] وَالخَبَائث»: «پروردگارا از شر شیاطین مذکر و مؤنث به تو پناه میبرم».
- به وی بیاموز از به همراه بدن چیزهای که واژه «الله» [یا معادلهای آن در دیگر زبانها] به گونۀ آشکار در آن ذکر شده است خودداری کند، زیرا بنابه روایت صاحبان سنن مانند حاکم از انسس پیامبر ج به هنگام وارد شدن به دستشویی انگشتری خود را که منقوش به عبارت «محمد رسول الله» بود، از انگشتش بیرون میآوردند.
- به وی بیاموز، در صورتیکه به هنگام قضای حاجت در مکانی مسطح مانند دشت و بیابان بود، از دید مردم دورتر رود؛ زیرا بنا به روایت ابوداود از جابرس پیامبر ج که قصد قضای حاجت داشت، آنقدر دور میشد که دیگر کسی ایشان را نبیند.
- به وی بیاموز، که در حالت رو به قبله و نیز پشت به قبله قضای حاجت نکند؛ زیرا بنابه روایت بخاری و مسلم از ابوایوبس انصاری پیامبر ج فرمود: «هنگام رفتن به دستشویی و قضای حاجت نه به قبله روی و نه بدان پشت کند، بلکه به شرق و غرب روی, یا پشت کند».
- به وی بیاموز که در راهها، محلهای تجمع مردم و در سایههایی که استراحتگاه انسانها میباشد، قضای حاجت نکند؛ زیرا بنابه روایت مسلم و احمد از ابوهریرهس پیامبر ج فرموده است: «از دو کاری که باعث سرازیر شدن لعنت به سویتان میشوند، بپرهیزید، سوال شد: این دو کار لعنتآور کدامند؟ فرمود: قضای حاجت در راه عبور مردم و یا در سایهای که محل تجمع و استراحت آنان است».
- به وی بیاموز که به هنگام قضای حاجت مطلقاً سخن نگوید؛ چرا که بنابه روایت مسلم و دیگر محدثان از ابن عمرس پیامبر در حال ادرار کردن، سلام مردی را که از کنارش میگذشت بیپاسخ گذاشت.
- به وی بیاموز، که در ادرار کردن عجله نکند به گونهای که مقداری از آن در مجرای ادرار باقی بماند. [چرا که باقیمانده ادرار در مجرا بعداً به صورت غیراختیاری تراوش میکند و لباس و بدن را نجس میکند و سبب بطلان عبادات میشود] و نیز به وی تذکر بده که خود را از نجاست دور بدارد تا اینکه ذرههای نجاست به بدن و لباس وی نچسبد؛ زیرا بنابه روایت دارقطنی از ابوهریره پیامبر ج میفرماید: «استنزهوا من البول فإن عامة عذاب القبر منه»: «خود را با دقت از ادرار پاک کنید چرا که قسمت اعظم عذاب قبر نتیجه بیدقتی و سهلانگاری به هنگام ادرار کردن است».
- به وی بیاموز که برای استنجاء از دست راستش استفاده نکند؛ زیرا بنابه آنچه در صحیحین از ابی قتادهس آمده، پیامبر ج فرمودهاند: «هرگاه یکی از شما مردان خواست ادرار کند، ذکرش را با دست راست نگیرد و برای استنجاء از دست راست استفاده نکند و [به هنگام نوشیدن نوشیدنیها] ظرف را یک نفس سر نکشد».
- به وی بیاموز که به هنگام استنجاء هم از کاغذهای مخصوص استفاده کند و هم از آب زیرا این نحوه استنجاء بهتر است؛ چنانکه بنابه روایت بزار، و حاکم از انسس پیامبر ج به اهل قباء فرمود: «خداوند نحوه طهارت شما را ستوده است راستی شما چگونه عمل طهارت را انجام میدهید؟» گفتند: «دراستنجاء هم از سنگ استفاده میکنیم و هم از آب».
- به وی بیاموز که به هنگام خروج از دستشویی پای راستش را جلو بگذارد [یکی از] این دعاهای مأثور را بخواند:
«اللهمَّ غُفْرَانَکَ»: «خدایا آمرزش گناهان را از درگاهت خواستارم». روایت از ابوداود و ترمذی
«الحَمْدُ لله الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّی الأَذَى وَعَافَانِی»: «سپاس خدایی که ناپاکیها را از من دور کرد و بدینوسیله به من سلامت بخشید» روایت از ابن ماجه.
در روایت دیگری چنین آمده است: «الحَمْدُ لِلَّه الَّذی أذَاقَنِی لَذَّتَهُ، وأبْقَى فِیَّ قُوَّتَهُ، وَدَفَعَ عَنِّی أَذَاهُ»: «سپاس خدایی را که مزه غذا را به من چشاند انرژی آن را جذب بدنم نمود و بخشهای ناسالم و زیانبخش آن را از بدنم دفع کرد»
- به وی بیاموز که پس از بیرون آمدن از مستراح، دستهایش را با آب و صابون بشوید: چنانکه نسایی از جریر بنعبداللهس چنین روایت میکند: «من همراه پیامبر ج بودم. ایشان به آبریزگاه رفت و قضای حاجت نمود، سپس فرمود: ای جریر برایم شویه (ماده پاک کننده) بیاور، من برایش آب حاضر کردم و او هم استنجاء کرد و دستش را دراز کرد و بر زمین مالید».
* سپس آموزش وضو به وی را آغاز کن
- وی را از فضیلت و اهمیت وضو آگاه کن و برایش بیان نما که وضو سبب آمرزش گناهان است. چنانکه بنابه روایت مسلم از ابوهریرهس پیامبر ج فرمودهاند: «هرگاه بنده مسلمان قصد وضو گرفتن کرد، صورتش را که شست تمامی گناهانی را که با چشم مرتکب شده میریزد، و وقتی پاهایش را شست تمامی گناهانی را که از طریق پاهایش مرتکب شده است با آب وضو یا با آخرین قطره آب محو میگردند تا اینکه در نهایت با حالت پاکی از تمامی گناهان از وضو گرفتن فارغ میشود».
- به وی بیاموز بعد از تمام کردن وضو این دعای مأثور را بخواند:
«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
«شهادت میدهم که معبودی جز الله حقانیت ندارد یگانه و فاقد شریک است وشهادت میدهم که محمد بنده و پیامآور اوست. روایت از مسلم و احمد….
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَوَّابِینَ، واجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرِینَ»: «پروردگارا مرا در زمره توبهکاران و پاکیزگان قرار بده». روایت از ترمذی
«سبحانک اللهم وبحمدک أشهد أن لا إله إلا أنت أستغفرک وأتوب إلیک»:
«پروردگارا تو را از ناتوانی و باطل به دور میدارم و به قدرتمندی و حقانیت میستایم، شهادت میدهم که جز تو معبودی حقانیت ندارد، آمرزش گناهانم را از تو خواستارم و به سوی تو باز میگردم. روایت از نسایی.
- به وی بیاموز که پس از هر وضویی دو رکعت نماز بگزارد چنانکه مسلم و امام احمد از قول عقبه بن عامر جهنیس روایت میکند که پیامبر ج فرموده است: «ما من مسلم یتوضأ فیحسن وضوءه ثم یقوم فیصلی رکعتین یقبل علیها بقلبه ووجهه إلا وجبت له الجنة»: «مسلمانی نیست که که وضو بگیرد و در گرفتن وضو دقت کند، سپس برخیزد و در حالیکه با قلب و رخسارش به قبله رو نموده است دو رکعت نماز بگزارد، مگر اینکه بهشت برای او تضمین خواهد بود».[5]
* در مرحله بعد خواندن نماز شب به قدر امکان را همراه با وی آغاز کن
به این دلیل که مسلم و ابوداود از قول ابوهریره از پیامبرص روایت میکنند که: «هرگاه یکی از شما قصد شب زندهداری داشت، نماز را با دو رکعت خفیف آغاز کند».
پیش از شروع نماز دعای تهجد را بخواند؛ چنانکه شیخان از عبدالله بن عباسس روایت میکننند که: «رسول خدا ج هرگاه قصد خواندن نماز شب را داشت به مناجات و تهجد میپرداخت و چنین میگفت:
«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ، أَنْتَ نُورٌ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ، وَلَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ قَیِّمُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ وَلَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ مَلِکُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ وَلَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ الْحَقُّ، وَوَعْدُکَ الْحَقُّ، وَقَوْلُکَ حَقٌّ، وَلِقَاؤُکَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَالسَّاعَةُ حَقٌّ، وَمُحَمَّدٌ -صلى الله علیه وسلم- حَقٌّ، وَالنَّبِیُّونَ حَقٌّ، اللَّهُمَّ لَکَ أَسْلَمْتُ، وَبِکَ آمَنْتُ، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، وَإِلَیْکَ أَنَبْتُ، وَبِکَ خَاصَمْتُ، وَإِلَیْکَ حَاکَمْتُ، فَاغْفِرْ لِى مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ، وَمَا أَعْلَنْتُ أَنْتَ الْمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ». أَوْ قَالَ:«لاَ إِلَهَ غَیْرُکَ».
نماز شب عددی معینی ندارد بلکه هر فرد میتواند توانایی و شرایط خود دو رکعت نماز بگزارد. چنانکه در صحیحین از ابن عمرس از قول پیامبر ج آمده است که: «نماز شب دو رکعت است اگر نگران فرار رسیدن صبح بودی یک رکعت وتر بخوان[و آن را پایان بده]
- از جمله فضایل نماز شب این است که این کار راهی است به سوی بهشت چنانکه ترمذی از عبدالله بن سلامس روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «أیها الناس! أفشوا السلام وأطعموا الطعام وصلوا باللیل والناس نیام تدخلوا الجنة بسلام»: «ای مردم، سلام و امنیت را گسترش دهید از خوراک خود انفاق کنید و در دل شب آنگاه که مردم خوابیدهاند به نماز بایستید که در این صورت در حال سلامت وارد بهشت خواهید شد»
- از دیگر فضایل نماز شب این است که فرد شب زندهدار در نزد خداوند در گروه مردان و زنان ذاکر و خدا اندیش نوشته میشود، چنانکه ابوداود از قول ابوسعیدس از پیامبر ج نقل میکند که: «هرگاه فردی شب هنگام خانوادهاش را بیدار کند و دو نفری به نماز بایستد و یا خود وی دو رکعت نماز بخواند در زمره زنان و مردان ذاکر نوشته خواهد شد».
- از دیگر فضایل نماز شب این است که نماز شب مایه تقرب به خداوند و آمرزش گناهان است چنانکه ترمذی از ابوأمامهس روایت میکند که رسول خدا ج فرمود: «علیکم بقیام اللیل فإنه دأب الصالحین قبلکم وقربة إلی ربکم ومکفرة للسیئات ومنها عن الاثم»: «بر شما باد شب زندهداری و نماز شب که عادت صالحین پیش از شماست و نیز مایه تقرب به پروردگارتان، عامل محو شدن گناهان و پیشگیری از ارتکاب گناه میباشد».
* سپس ادای نماز صبح را در مسجد همراه با وی آغاز کن
- به وی بیاموز که دعای مأثور ویژۀ بعد از اذان را بخواند، چنانکه مسلم و ابوداوود و دیگر محدثان از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت میکنند که پیامبر ج
فرمود: «وقتی ندای مؤذن را شنیدید، عبارتهایی را که مؤذن میگوید تکرار کنید[6]،
سپس بر من صلوات بفرستید؛ چرا که هرکس یکبار بر من صلوات بفرستد خداوند در مقابل دهبار بر وی صلوات و درود میفرستد؛ سپس وسیله را از خداوند برایم درخواست کنید. وسیله جایگاهی است که به یکی از بندگان خدا اختصاص دارد و امیدوارم که آن شخص من باشم، لذا هرکس وسیله را برای من درخواست کند، شفاعت من شامل وی خواهد شد».
دعای بعد از اذان باید همان دعایی باشد که صحت انتساب آن به پیامبر ج اثبات شده باشد.
بخاری و دیگران از جابرس روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: هرکس هنگام شنیدن اذان بگوید: «اللَّهُمَّ رَبِّ هَذهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَالصَّلاةِ القائِمةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ والفَضِیلَةَ، وابْعَثْهُ مَقاماً محموداً الذی وَعَدْتَهُ[7]» شفاعت من در روز قیامت برایش قطعی خواهد بود.
- فضیلت نماز جماعت مسجد را برای وی بیان کن؛ چنانکه بنابه روایت ابوداود و ترمذی از بریدهس پیامبر ج فرموده است: «بشروا المشائین فی الظلم الی المساجد بالنور التام یوم القیامة»: «به کسانی که در تاریکیها به سوی مساجد گام برمیدارند، مژده بده که در روز قیامت از نور کامل برخوردار خواهند بود».
مسلم از ابوهریره روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «من تطهر فی بیته ثم مضی الی بیت من بیوت الله لیقضی فریضه من فرائض الله کانت خطواته إحداها تحط خطیئةً والاخری ترفع درجة» «کسی در خانهاش وضو بگیرد سپس به قصد ادای فریضهای از فرایض خداوند رهسپار خانهای از خانههای خدا شود، با هر گامی که برمیدارد یکی از گناهان وی محو خواهد شد و با برداشتن دیگری یک درجه ترقی خواهد کرد».
همچنین از ابن عمرب روایت کردهاند که پیامبر ج فرموده است: «صلاة الجماعة افضل من صلاه الفذ بسبع و عشرین درجة»: «نماز جماعت بیست وهفت درجه از نماز تنهایی برتر و ارزشمندتر است».
- خواندن تسبیحات و دعای بعد از اتمام نماز را به وی بیاموز؛ چنانکه مسلم از ابوهریره روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «هر مسلمانی که در پایان هر نماز سی و سهبار «سبحان الله» و سی وسهبار «الحمدالله» و سی وسهبار «الله اکبر» بگوید که در مجموع نود و نهبار میشود، سپس گفت: برای تکمیل آن و رسیدن به صدا این دعا را نیز بخواند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» گناهانش آفریده خواهد شد هر چند که به اندازه کف روی دریا هم باشد»
دعای مأثور پس از نماز صبح و مغرب
«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» ده بار (ترمذی)
«اللَّهُمَّ أجِرْنِی مِنَ النَّارِ» هفت بار (ابوداوود)
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْجَنَّةَ» هشت بار
«اللهمَّ أَنْتَ السَّلاَمُ، وَمِنْکَ السَّلاَمُ، تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَلاَلِ وَالإِکْرَامِ»: «پروردگارا تو آرامش دهنده هستی و امنیت و آرامش سرچشمه از تو دارد پر برکت هستی بر تو ای خداوند شکوهمند و با عظمت». (مسلم و دیگران)
«اللَّهُمَّ أعِنِّی على ذِکْرِکَ وَشُکْرِکَ وَحُسْنِ عِبَادَتِک»: «پروردگارا کمکم کن که همیشه به یاد تو باشم از نعمتهایت مطابق فرمان تو بهره بگیرم و به روش صحیح یعنی به شویه محمدی تو را عبادت کنم». (ابوداود و نسایی)
«اللَّهُمَّ قِنی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبادَکَ» «پروردگارا مرا از عذاب خودت محفوظ فرما، آن روز که بندگانت را دوباره [برای محاسبه و پاداش] زنده میکند». (مسلم)
سپس آیهالکرسی سوره اخلاص ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ و سپس معوذتین یعنی: «﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١﴾» را میخوانی.
سپس «سبحان الله، والحمدالله، والله اکبر» را هر کدام سی وسه بار تکرار میکنی (مسلم)
و برای تکمیل تعداد تسبیحات قبلی این ذکر را هم میخوانی: ««لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (مسلم)
و دیگر دعاهای مأثور را میتوانی پس از نماز بخوانی.
- به وی یادآوری کن که خواندن نماز سنت یا مستحب پس از نماز صبح و عصر مکروه میباشد؛ چنانکه بخاری و مسلم از قول ابوسعید خدریس روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: «لاصلاة بعد الصبح حتی ترتفع الشمس ولا صلاة بعد العصر حتی تغیب الشمس»: «در فاصله بین نماز صبح تا بالا آمدن خورشید ونیز در فاصله بین نماز عصر تا غروب خورشید نمازی وجود ندارد».
- برایش توضیح بده که در سه موقع نماز خواندن مطلقاً مکرو است: به هنگام طلوع خورشید، هنگام ظهر [که خورشید کاملاً در وسط آسمان قرار دارد و بر ناظر عمود است] و هنگام غروب[8]؛ چنانکه مسلم و دیگر محدثان از عقبه بن عامرس روایت میکنند که: «سه موقع هستند که پیامبر ج ما از ادای نماز و یا دفن مردگانمان در آنها نهی کرده است: وقتی که خورشید تازه طلوع میکند تا هنگامی که در آسمان بالا میآید، وسط ظهر هنگامی که خورشید کاملاً در وسط آسمان و بر زمین عمود است تا هنگامی که از نقطه عمود منحرف میشود و از ابتدای مایل شدن خورشید به سمت غروب تا زمانی که غروب کامل میشود».
* سپس اذکار بامداد را با وی شروع کن
در متون دینی ما در خصوص ذکر و لزوم همیشه و در همه حالات به یاد خداوند بودن، دستور صریح وارد شده و توجه به این امر، مورد تشویق و تحسین قرار گرفته است: خداوند در قرآن میفرماید:
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ﴾ [البقرة: 152].
«پس مرا یاد کنید تا من همیشه شما را یاد کنم».
در جایی دیگر میفرماید:
﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205].
«و پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با ناله و زاری و هراس و بدون آشکار ساختن الفاظ، در درون خود یاد کن و از غافلان مباش».
همچنین میگوید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ ذِکۡرٗا کَثِیرٗا ٤١ وَسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا ٤٢﴾ [الأحزاب: 41-42].
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید خداوند را فراوان یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید و به پاکی بستایید».
- پیامبر ج هم میفرماید: «دو جمله هستند که بر زبان سبک در ترازوی [سنجش اعمال] سنگین و در نظر خداوند رحمان دوست داشتنیاند: 1) سبحان الله وبحمده و 2) سبحان الله العظیم».
- شیخان از پیامبر ج روایت میکنند که: «مثل الذی یذکر ربه والذی لا یذکر ربه کمثل الحی والمیت» «مثل کسی که پروردگارش را یاد میکند و کسی که او را یاد نمیکند، مثل فرد زنده و مرده است.»
- مسلم از ابوهریرهس روایت میکند که: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای پیامآور خدا، دیشب عقربی مرا نیش زد، فرمود: اما اگر هنگام شب میگفتی: «أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: «پناه میبرم به جملات پرمعنا و کامل خدا، از شر هر آنچه که او آفریده است آسیبی به تو نمیرساند.»
- ابوداود و ترمذی از ابوهریره نقل میکنند که پیامبر ج وقتی صبح از خواب برمیخواست میگفت: «اللَّهُمَّ بِکَ أَصْبَحْنَا وَبِکَ أَمْسَیْنَا وَبِکَ نَحْیَى وَبِکَ نَمُوتُ وَإِلَیْکَ النُّشُورُ» و هنگام شب میگفت: «اللَّهُمَّ بِکَ أَمْسَیْنَا وَبِکَ أَصْبَحْنَا وَبِکَ نَحْیَى وَبِکَ نَمُوتُ وَإِلَیْکَ النُّشُورُ»[9]
* سپس تلاوت مقداری ممکن از آیات قرآن را وی شروع کن
اهمیت و فضیلت خواندن قرآن در احادیث صحیح زیادی مورد اشاره قرار گرفته است:
- مسلم از ابوأمامهس روایت میکند که: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود:
«اقرؤوا القرآن فإنه یأتی یوم القیامة شفیعاً لأصحابه»: «قرآن را بخوانید که قرآن در روز قیامت شفیع یاران خود خواهد بود».
- بخاری از قول عثمان بن عفانس از پیامبر ج روایت میکند که: «خیرکم من تعلم القرآن وعلمه» «بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرید و به دیگران بیاموزید»
- ترمذی از ابن مسعودس روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «کسی که یک حرف از کتاب خدا را بخواند، برای وی یک حسنه خواهد بود، و حسنه ده برابر میشود نمیگویم الم یک حرف است بلکه الف یک حرف لام یک حرف و میم یک حرف است»
فراموش مکن که هر روز حتماً مقداری از قرآن را هر چند آیات کمی هم باشد، برای خود و فرزندت بخوانی و بدانی که «بهترین اعمال بادوامترین آنهاست هر چند که اندک هم باشد» «خیر العمل ادومها و إن قل»
* سپس تمرینات ورزشی را با وی شروع کن
زیرا خداوند دستور داده است:
﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن﴾ [الأنفال: 60].
«تا میتوانید برای [مبارزه با] آنان نیرو آماده کنید».
انجام تمرینات ورزشی به جهت عملی ساختن این فرموده پیامبر ج میباشد:
«المؤمن القوی خیر وأحب الی الله من المؤمن الضعیف وفی کل خیر»: «مؤمن نیرومند از مؤمن ضعیف و ناتوان بهتر و نزد خدا محبوبتر است [اگر چه در نگاه کلی] همه خوبند»
توجه به مسایل ورزشی در تربیت کودکان از جنبهای دیگر ناشی از اهتمام پیامبرج به این مسئله و وجود جلوههای تفریحی و فعالیتهای مفرح و اصول آمادهسازی و تربیتبدنی در سیره پیامبر ج است که راهکارهای چنین فعالیتهای را خود پیامبر ج ارائه و در میدان واقعیت نیز آنها را عملاً پیاده کرده است تا به عنوان الگو و سرمشق برای مربی درآیند. دربارۀ این فعالیتها و بازیهای ورزشی اندکی پیشتر به بحث و معرفی پرداختیم.
این تمرینات تمامی انواع ورزشها از جمله: دو، حرکات نرمشی، پرش، کشتی، وزنهبرداری و..... را در برمیگیرد.
چه هنرمند و قابل تحسین است مربی، آنگاه که در انجام وظیفۀ تربیت فرزندان و شاگردان، شیوهای متوازن اتخاذ نموده و میان عبادت و جهاد تربیتروحی و تربیتبدنی، جدیت و بذله گویی دین و دنیا و این جهان و آن جهان تعادل و آشتی برقرار میسازد.
و عجب ارزشی در نظر خدا و مردم خواهد داشت آنگاه که با روشنگری و رفتار خویش، واقعگرایی اسلام، نرمی و تسامح این دین و خوشرفتاری با گلهای زندگی و پارههای جگر پدران و مادران را به صورت عینی به نمایش بگذارد!!
* سپس همراه با وی به مطالعه فرهنگی بپردازید
توجه به کتابخوانی و مطالعه در راستای اجرای این فرموده خداوند است:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114].
«و بگو: پروردگارا بر دانش و آگاهی من بیفزای».
همچنین در جهت عملی کردن این فرموده پیامبر ج است: «من سلک طریقاً یلتمس فیه علما سهل الله له طریقاً الی الجنة»: «هرکس راهی را برای فراگیری علم بپیماید، خداوند در مقابل راهی را به سوی بهشت برای وی هموار خواهد ساخت» (مسلم)
فرزند اگر دانشآموز باشد، طبیعی است که محور فعالیتهای مطالعاتی وی کتابهای مدرسهای خواهد بود، بدینگونه که در این موقع بامدادی به انجام تکالیف درسی و بازنگری درسهای پیشین میپردازد؛ البته پرداختن به مطالعه در حوزه فرهنگ عمومی در کنار مطالعات درسی به منظور پختهتر شدن عقلانیت فرزند و افزایش رشد فرهنگی وی بلامانع است.
چنانکه فرزند پیشهور یا کارگر باشد، محور مطالعه، فرهنگی خواهد بود بدینگونه که به امید رسیدن به سطح مطلوب رشد عقلانی هوشمندی فرهنگی و گستردگی آگاهیهای علمی، دراین زمان بامدادی به اندازۀ توان به مطالعۀ فنون معرفت و حقایق علمی خواهد پرداخت....
در صورتیکه مربی، به علت کمبود فرصت نتواند شخصاً به راهنمایی و آموزش فرزند بپردازد، بهرهگیری از برخی مربیان یا فرزندان بزرگتر در کار پرورش عملی فرزندان و آمادهسازی آنان از نظر درسی و فرهنگی ایرادی ندارد.
* سپس به همراه وی به خواندن نماز سنت چاشت بپرداز
زیرا احادیثی صحیح در اشاره به اهمیت و فضیلت نماز چاشت در شریعت وارد شده است:
- شیخان از ابوهریرهس چنین روایت میکنند: دوستم (پیامبر ج) مرا به انجام سه کار سفارش نمود: «روزه داشتن سه روز از هر ماه، به جای آوردن دو رکعت نماز چاشت و خواندن نماز وتر پیش از خوابیدن»
- مسلم و امام احمد نیز از قول عائشهل چنین نقل میکنند:
«پیامبر ج به هنگام چاشت چهار رکعت نماز میگزارد و بر این مقدار هم الی ماشاءالله میافزود»
- کمترین تعداد رکعات نماز چاشت نزد جمهور فقها دو رکعت و بیشترین تعداد آن هشت رکعت میباشد. وقت نماز چاشت از تقریباً نیم ساعت پس از طلوع خورشید آغاز میشود و تا چهل و پنج دقیقه پیش از وقت نماز ظهر ادامه مییابد.
* سپس همراه با او به صرف صبحانه بپرداز
بر مربی لازم است که آداب خوردن و آشامیدن را که در بخش دوم کتاب «چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم» تحت عنوان «آداب خوردن و آشامیدن» از آن سخن رفت، رعایت کرده و به فرزندان نیز بیاموز تا در حال خوردن و آشامیدن به آن رعایت کنند و در نهایت، رعایت این آداب به صورت خصلت و خوی همیشگی آنان در آید.
برادر مربیام، اکنون به بحث مذکور مراجعه کن تا به هنگام نشستن بر سرسفره با همسر و فرزندانت، مرحله به مرحله آن را به اجرا درآوری.
* سپس آداب خروج از خانه را به وی بیاموز
- به وی بیاموز که در پوشیدن کفش، پیراهن، کاپشن، کت،.... از اعضای راست، و به هنگام درآوردن آنها را از اعضای چپ شروع کند؛ چنانکه مسلم از ابوهریرهس و او از پیامبر ج روایت میکند که: «إذا انتعل أحدکم فلیبدأ بالیمنی وإذا خلع فلیبدأ بالشمال»: «هرگاه یکی از شما قصد پوشیدن کفش داشت، باید از پای راست و هرگاه قصد درآوردن آن را داشت باید از پای چپ شروع کند»
- دعای خروج از منزل را به وی بیاموز، همانگونه ترمذی از انس بن مالک روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «چنانچه فردی قصد بیرون رفتن از خانه را داشت و بگوید» «بسم الله توکلت علی الله لا حول ولا قوة إلا بالله» به وی گفته میشود: «همین کافی است هدایت و ضمانت شدی و در پناه قرار گرفتی و شیطان از وی بازداشته میشود».
از ام سلمهس روایت شده است که پیامبر ج به هنگام خروج از خانه میگفت:
«بِسْمِ الله تَوَکَّلْتُ عَلَى الله اللّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ نَزِلَّ أَوْ نَضِلَّ أَوْ نَظْلِمَ أَوْ نُظْلمَ أَوْ نَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَیْنَا»: «به نام خدا، بر خدا توکل نمودم، پروردگارا به تو پناه میآوریم از اینکه دیگران را منحرف کنیم و یا دیگران مرا منحرف کنند، ازاینکه به دیگران ستم کنیم و یا مورد ستم قرار گیریم و از آنکه نسبت به دیگران بدرفتاری و تندخویی کنیم و یا ما با تندی و بدرفتاری برخورد شود.
* سپس رعایت آداب راه و حق معابر را به وی بیاموز
- به وی یاد بده که آهسته و با وقار بر روی زمین راه برود؛ چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ٦٣﴾ [الفرقان: 63].
«فرمانبران خداوند رحمان کسانی هستند که آرام و با وقار بر زمین راه میروند و هرگاه بد رفتاران و افراد بد اخلاق آنان را مخاطب (سخنان نازیبا) قرار میدهند، بدون ابراز واکنش مشابه از آنان روی میگردانند».
- به وی بیاموز که از چشم چرانی و نگاه شهوانی به نامحرم بپرهیزد؛ زیرا خداوند میفرماید:
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِکَ أَزۡکَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ﴾ [النور: 30-31].
«به مردان مؤمن بگو چشمان خود را از نگاههای حرام فرو گیرند و عورتهای خود ار مصون دارند و به زنان مؤمنه بگو چشمان خود را از نامحرمان فرو گیرند و عورتهایشان را پاسداری کنند».
- روش سلام کردن را به وی بیاموز که عبارت است از گفتن: «السلام علیکم» به هنگام سلام کردن و پاسخ دادن سلام با لفظ: «و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته»
برادر مربیام میتوانی برای کسب اطلاع بیشتر در این زمینه به بحث «آداب سلام دربخش دوم کتاب «چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم» مراجعه کنی تا فرزند را مطابق آن راهنمایی کنی و او را به آن آداب متخلق سازی.»
از آداب سلام این است که بر تمامی افراد، چه آشنا و چه ناآشنا سلام کنی؛ چنانکه شیخان از عبدالله بن عمرو بن عاصس روایت میکنند که: مردی از پیامبر ج سؤال کرد: کدام رفتار دینی بهتر است؟ در پاسخ فرمود: «تطعم الطعام و تقرا السلام علی من عرفت و من لم تعرف» «از خوراک انفاق کنی و به آشنا و نا آشنا سلام کنی»
- به وی بیاموز که هرگاه یکی از دوستان و برادران دینیاش را دید با وی دست بدهد؛ چنانکه ترمذی با اسناد صحیح از براء بن عازبس روایت میکند که پیامبر ج
فرمود: «إذا التقی المسلمان فتصافحا و حمدا الله و استغفراه غفرلهما»: «هرگاه دو مسلمان به هم برسند و با هم دست بدهند و خدا را سپاس گویند و [برای یکدیگر] از وی آمرزش طلب نمایند، گناهانشان بخشوده خواهد شد».
در روایتی دیگر آمده است که پیامبر ج فرمود: «ما من مسلمین یلتقیان فیتصافحان الا غفر لهما قبل ان یتفرقا»: «دو مسلمان نیستند که به هم برسند و با هم دست بدهند مگر اینکه پیش از جدا شدن از یکدیگر، گناهانشان آمرزیده میشود»
- به وی بیاموز که از خطرهای راه بپرهیزد: با احتیاط از میان ماشینها بگذرد و در پیادهرو راه برود. زیرا دایره فراگیری این فرموده خداوند این گونه موارد را هم شامل میشود:
﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ﴾ [البقرة: 195].
«خودتان را با دست خویش به هلاکت نیندازید».
- به وی بیاموز چیزهایی مانند مواد لغزنده را که باعث آزار مردم میشوند، بر زمین نریزد، زیرا پیامبر ج میفرماید: «لاضرر و لا ضرار»: «ضرر دیدن و ضرر رساندن در اسلام مردودند» همچنین به وی یاد بده که اشیایی مانند سنگ و چیزهای زیانبار را که سبب آزار و آسیب دیدن رهگذر میشوند از سر راه بردارد. چنانکه بنابه روایت بخاری از ابوهریرهس پیامبر ج فرمود: «ایمان هفتاد و چند شاخه دارد، برترین آنها را پذیرش الوهیت انحصاری خداوند و اقرار به «لااله الا الله» و پایینترین آنها برداشتن مواد مضر از سر راه است»
- حق راه را به طور کلی به وی بیاموز؛ چنانکه شیخان از ابوسعید خدریس روایت میکنند که پیامبر ج فرمود: «إیاکم والجلوس فی الطرقات»: «هشدار که بر سر راهها نشینید» گفتند: ای پیامآور خدا ما نمیتوانیم از همنشینیهایی که در آنها به گپ زدن دوستانه میپردازیم، صرف نظر کنیم! پیامبر ج در جواب فرمود: «فإذا أبیتم إلا المجلس فأعطوا الطریق حقه»: «وقتی نمیتوانید از تجمع در معابر چشم بپوشید پس حق راه را رعایت کنید» گفتند: راه چه حقی بر ما دارد ای پیامآور خدا؟ فرمود: «غض البصر وکف الأذی ورد السلام والأمر بالمعروف والنهی عن المنکر»: «پرهیز از چشم چرانی خودداری از آزار رسانی، پاسخ دادن به سلام و امر به معروف و نهی از منکر»
- به او بیاموز، به هنگام رفتن به سوی مدرسه یا کارگاه حقوق همراه و رفیق خویش را ادا کند
این حقوق عبارتند از: سلام و احوالپرسی به هنگام دیدار، عیادت از او به هنگام بیماری، گفتن «یرحمک الله» وقتی که عطسه میزند، به دیدار وی رفتن در مناسبتها به یاری وی شتافتن در شرایط دشواری و پذیرش دعوت وی.
در بحث «حق رفیق» در بخش دوم کتاب «چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم» درباره این حقوق به صورت مستدل و مفصل سخن گفتهایم. لذا میتوانید به آنجا مراجعه کنید.
- همچنین به وی بیاموز که حقوق معلمش را چه در مدرسه و چه در محیط کار رعایت کند؛ این حقوق عبارتند از: 1) در برابر او فروتنی ورزد. 2) با دیده بزرگی و احترام به وی بنگرد 3) برتری او را بر خویش همواره پیش چشم داشته باشد 4) در صورت عصبانی شدن معلم تندخویی او را تحمل کند 5) در حضور معلم مؤدبانه بنشیند 6) برای ورود به کلاس از وی اجازه بگیرد 7) به سخنان معلم با دقت گوش بسپارد.
درباره این حقوق نیز در همان کتاب فوقالذکر به تفصیل و با ارائه شواهد به صورت مستدل به بحث و بررسی پرداختهام لذا میتوانی به آنجا مراجعه کنی.
در پایان پیش از آنکه از منزل بیرون برود به وی سفارش کن که خدا ترسی و پارسایی را مد نظر داشته، خدا را در نهان و آشکار مراقب خود بداند، در سر وقت خواندن نمازهایش جدیت و پشتکار به خرج دهد، جز با پارسایان و دینداران با کسی رفاقت نورزد، مواظب باشد که رفتاری بیادبانه یا خلافاخلاق از وی سرنزند که به نیکنامی وی لطمهزده و شخصیت وی را لکهدار سازد....
ب- مربی به هنگام شب برنامۀ زیرا دنبال میکند:
* بکوش که نماز مغرب و عشا در مسجد محله اقامه شود
زیرا بنابه حدیث نبوی، «نماز جماعت بیست وهفت درجه از نماز تنهایی برتر و ارزشمندتر است»[10] (روایت از بخاری و مسلم)
- بنابه آیه شریفه:
﴿خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ﴾[11] [الأعراف: 31].
«سعی کن خود و فرزندان با لباسهای آراسته و مرتب در هر نمازی حضور پیدا کنید».
- موقع رفتن به مسجد سعی کن به منظور جلوگیری از اذیت شدن مردم خوراکیهایی مانند سیر و پیاز نخورید؛ زیرا شیخان از قول جابرس از پیامبر ج روایت میکنند که: «مَنْ أَکَلَ ثُومًا أَوْ بَصَلاً فَلْیَعْتَزِلْنَا مَسْجِدَنَا» «هرکس سیر یا پیاز خورده است از مسجد ما دور شود».
- سعی کن قیافهای شیک، خوشبو، و پاکیزه در مسجد و در هر مکان دیگری حاضر شوی؛ زیرا بنابه روایت ترمذی از سعیدبن مسیب از عامربنسعد از پدرش پیامبر ج میفرماید: «إن الله طیب یحب الطیب نظیف یحب النظافة، کریم یحب الکرم جواد یحب الجود فنظفوا أفنیتکم و لاتشبهوا بالیهود» «به راستی خداوند پاک است و پاکی را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد، بزرگ است و بزرگمنشی را دوست دارد، بخشنده است و بخشندگی را دوست دارد، پس پیشگاه خانههایتان را نظافت کنید وهمسان یهودیان نشوید»
- بنابه این فرموده پیامبر ج که مسلم آن را روایت میکند: «إذا شهدت إحداکن المسجد فلا تمس طیباً»: «هرگاه از شما زنان قصد حضور در مسجد را داشت، از مواد خوشبو استفاده نکند»، چنانچه زنان قصد رفتن به مسجد را داشته باشند، نباید از عطر و دیگر مواد خوشبو کننده استفاده کنند، زیرا چنین کاری باعث فتنهانگیزی در میان مردان خواهد شد.
- سعی کن که ورود به مسجد، با آرامی و همراه با وقار صورت گیرد زیرا شیخان از ابوقتاده روایت میکنند که یکبار هنگامی که با پیامبر ج مشغول ادای نماز بودیم، ایشان سرو صدای مردان را شنید پیامبر ج پس از فراغت از نماز فرمود: چه خبرتان شده است؟ پاسخ دادند: برای رسیدن به نماز عجله داشتیم؛ فرمود: «فلا تفعلوا إذا أتیتم الصلاة فعلیکم بالسکینة فما أدرکتم فصلوا و ما فاتکم فأتموا»: «اینگونه نکنید، هرگاه برای نماز آمدید، وقار و آرامش را رعایت کنید، به هر مقدار از نماز که رسیدید آن را [همراه با جماعت] بخوانید، هر مقدار را هم که از دستتان رفته است، تکمیل کنید»
- بکوش که وقتی به قصد ادای نماز از خانه بیرون میروی، این دعای نبوی را که احمد، ابن ماجه و ابن خزیمه از ابوسعید خدری روایت میکنند، بخوانی. ابوسعید میگوید: از پیامبر خدا ج شنیدم که میفرمود: کسی که به قصد ادای نماز از خانه خارج میشود بگوید: «من خرج مِنْ بیته إلى الصلاة، فقال: اللَّهمَّ إنی أسألُکَ بحق السائلین علیک، وبحق خروجی إلیک، إنک تعلم أَنه لم یُخرِجنی أَشَرٌ ولا بَطَرٌ، ولا سُمْعَةٌ، ولا رِیاءٌ، خَرجتُ هَرَبا وفِرَارا مِنْ ذُنُوبی إلیک، خرجتُ رجاءَ رحمتک، وشَفَقا من عذابک، خرجتُ اتِّقَاءَ سخطک، وابتغاءَ مرضاتک، أَسألک أن تُنْقِذَنی من النار برحمتک[12]». «پروردگارا، تو را به یاری میطلبم به حق خداجویان و به حق خروجم به سوی تو؛ تو خود میدانی که خروج من نه از سرفزون خواهی است و نه از سر ناسپاسی و نه به خاطر شهرتجویی و خودنمایی؛ بلکه انگیزه بیرون آمدنم فرار از وبال گناهان، امید به برخوردار شدن از رحمتت و هراس از عذابت میباشد؛ آری، بیرون آمدم به امید اینکه از خشم تو در امان بمانم و رضایت تو را جلب کنم، پروردگارا فروتنانه از تو میخواهم که با مهرورزی و بنده پروری خویش، مرا از آتش جهنم نجات دهی».
اما مسلم این دعا را نیز روایت کرده است:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ فی قَلْبِی نُوراً، وفی لِسانِی نُوراً، وَاجْعَلْ فی سَمْعِی نُوراً، وَاجْعَلْ فی بَصَری نُوراً، وَاجْعَلْ مِنْ خَلْفِی نُوراً، وَمِنْ أمامی نُوراً، وَاجْعَلْ مِنْ فَوْقی نُوراً وَمِنْ تَحْتِی نُوراً، اللَّهُمَّ أعْطِنی نُور».
- وقتی به مسجد رسیدید، سعی کنید پای راست را به هنگام ورود جلوتر بگذارید و این دعا را بخوانید:
«أَعُوذُ بِالله الْعَظِیمِ، وَبِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقدِیمِ مِنْ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ».
«اللهم صل و سلم و بارک علی سیدنا محمد».
«رب اغفرلی ذنوبی وافتح لی أبواب رحمتک»: «پروردگارا گناهانم را ببخشای و درهای مهرت را به رویم باز کن»
این دعاها را ابوداود مسلم، نسایی و ترمذی روایت کردهاند.
- سعی کن پیش از نشستن دو رکعت نماز سنت تحیه المسجد را به جا آوری؛ زیرا شیخان از ابوفتاده نقل میکنند که پیامبر ج فرموده است: «إذا جاء أحدکم المسجد فلیرکع رکعتین قبل أن یجلس»: «هرگاه یکی از شما مسلمانان به مسجد آمد، باید پیش از نشستن دو رکعت نماز بخواند».
- پس از تمام شدن نماز همراه با فرزندانت به خواندن اذکار و اوراد بعد از نماز که قبلاً آنها را بیان کردیم، بپردازید.
- به هنگام خروج از مسجد پای چپت را جلوتر بگذار و این دعا را بخوان:
«اللهم صل و سلم و بارک علی سیدنا محمد»
«رب اغفرلی ذنوبی و افتح لی أبواب فضلک»
بکوش پس از اینکه در اجرای عملی این آداب از تو تقلید کردند، اینها را به فرزندانت یاد دهی.
در راستای عمل به این حدیث نبوی که بیهقی آن را از عایشهل روایت میکند: «إن الله یحب إذا عمل أحدکم عملاً أن یتقنه»: «خداوند دوست دارد هرگاه فردی از شما مسلمانان را راهنمایی کن که در انجام کارهایشان جدی و دقیق باشند و تحصیلات خود را به نحو احسن به پایان برسانند.»
هیچ اشکالی ندارد که مربی با ارائه آیات قرآن، احادیث نبوی و با بیان سخنان روشنگر ارزش علم و دانشاندوزی را به فرزندان یادآوری کند....
- اکنون چند نمونه از این آیات، احادیث و سخنان را در زیر میآوریم:
﴿هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ﴾ [الزمر: 9].
«آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟».
﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ﴾ [المجادلة: 11].
«خداوند، جایگاه دینداران و دانشمندان جامعه شما را از دیگران والاتر و ارجمندتر میسازد».
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114].
«و بگو، پروردگارا بر دانش من بیفزای».
﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: 28].
«از میان بندگان خداوند، فقط آگاهان و دانشمندانند که هیبت خداوند را در دل دارند و از وی میهراسند»[13].
ترمذی از ابوهریرهس روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «الدنیا ملعونة ملعون ما فیها إلا ذکر الله و ما والاه و عالماً أو متعلماً»: «دنیا ملعون است، و ملعون است آنچه در دنیا وجود دارد مگر ذکر خدا فرمانبران او، و معلم یا دانشآموز».
ترمذی اینبار از قول انسس چنین روایت میکند: «من خرج فی طلب العلم فهو فی سبیل الله حتی یرجع»: «کسی که به قصد دانشاندوزی از خانه خارج شود، تا زمان بازگشت در راه خدا خواهد بود».
همو در جایی دیگر، این حدیث نبوی را از أبوأمامه نقل میکند: «فضل العالم علی العابد کفضلی علی أدناکم....إن الله و ملائکتة و أهل السماوات والارض حتی النملة فی جحرها و حتی الحوت یصلون علی معلمی الناس الخیر»: «برتری عالم بر عابد همانند برتری من بر پایینترین فرد شماست..... خداوند، فرشتگان وی و ساکنان آسمانها و زمین حتی مورچه در سوراخ خود و حتی ماهی بر کسانیکه امور پسندیده را به مردم میآموزند، درود میفرستند»
بدینگونه که مربی روبه فرزند نموده و میگوید: دانش جایگاه و ارزش افراد را بالا میبرد، آنها را در کاروان بزرگان و فهرمانان جای میدهد، و لذا مورد احترام مردم و بزرگداشت جامعه قرار میگیرد..... در مقابل، جهل و بیدانشی کاخهای عزت و احترام را ویران میکند و دوستان خود را در میان دانشمندان، روشنفکران و اندیشمندن ومصلحان، سبک و بیمقدار میسازد.... رحمت خدا بر امام شافعی، آنجا که میگوید: «هرکس طالب دنیاست به علم روی آورد و هرکس طالب آخرت است وی نیز به علم پناه برد و فردی که دینا و آخرت را با هم میخواهد او هم دست به دامان علم شود»
خداوند از امام علی راضی باد آنجا که میگوید:
فقم بعلم و لا تبغ به بدلاً |
|
الناس موتی و أهل العلم أحیاء |
به دانش اندوزی بپرداز و دنبال جایگزین مباش، که مردم همه مانند مردگانند مگر اهل علم که زندهاند.
و نمونههایی دیگر از این گونه فرازهای راهگشا و ارزشمند که علم آموزی را مورد تشویق قرار میدهند و جایگاه رفیع علم را نزد خدا و ارزش والای آن را در نظر مردم بیان میدارند.
مربی در زمینه القای ارزشمند علم و دانشمندان با فقدان ابزار و امکانات مواجه نیست، بلکه هر روشی را که برگزیند چه روش موعظه، چه قصهگویی، چه با بهرهگیری از ضربالمثلها و چه از طریق استفاده از سرودهها و گفتههای بزرگان و گذشتگان، در تمامی این زمینهها با انبوهی از مطالب متناسب با موضوع روبرو خواهد شد.....
به عنوان مثال، هنگامی که مناسبت مهمی مانند «اسراء و معراج» فرا میرسد، همسر و فرزندانت را دور هم جمع کن و حقایق زیر را برایشان بیان کن:
1) رویداد اسراء و معراج معجزهای است جاودان که خداوند در موقعیتی دشوار و شرایطی تنگ در زمانی که کفار تمامی توان و تلاش خود را برای آزاررسانی به پیامبر ج متوقف ساختن دعوت و تنگناسازی و شکنجه پیروان و یاوران وی به کار انداخته بودند، بدان وسیله حضرت رسول ج را گرامی داشت و از وی دلجویی و قدردانی نمود
این حادثه، یعنی اسراء و معراج یا به تعبیر بهتر این بزرگداشت و اکرام که سفری مبارک و پرخیر در ملکوت آسمانها و زمین بود، یکسال پیش از هجرت روی داد.
اسراء یعنی: سفر شبانه پیامبر ج از مکه به بیتالمقدس در مدت چند لحظه.
معرج یعنی: صعود پیامبر ج و طی هفت آسمان در مدت چند ثانیه.
اسراء و معراج هر دو هم روحانی بودهاند و هم جسمانی، تا بدینترتیب این معجزه نیز در کارنامۀ معجزات فراوان پیامبر که همچون دلایل محکم بر پیامبر بودن وی و اسنادی گویا در تأیید رسالتش عمل میکنند، به عنوان معجزه جاودان به ثبت برسد.
3) مهمترین منظرههایی که پیامبر ج در آن سفر پر برکت مشاهده کرد، کدامند؟
- بنابه روایت طبرانی، بخاری، بیهقی و بزار، پیامبر ج «بر گروهی گذشت که در یک روز کار کاشت و برداشت را انجام میدادند و هرگاه محصول را برداشت میکردند دوباره به حالت اول برمیگشت! از جبرائیل پرسید: جریان از چه قرار است؟ گفت: اینان مجاهدان راه خدایند که هر عمل نیکی که انجام دادهاند برایشان هفتصد برابر میشود؛ و هر چیزی را در راه خدا انفاق کردند، خدا جای آن را پر میسازد و او بهترین روزیدهندگان است»
- «سپس گروهی را دید که بر پیش و پس آنها وصلههایی قرار داده شده است، همانند چهارپایان میچرند، خوراکیهای دوزخ یعنی «ضریع» و «زقوم» و قلوهسنگهای تفتیده را میخورند. پرسید: اینان چه کسانی هستند؟ جواب داد: اینان کسانی هستند که زکات اموالشان را نمیپرداختند، البته خدا به آنان ستم نکرده است و پروردگار تو در حق بندگان ستم نمیکند»
- «سپس گذارش بر گروهی افتاد که یک دیگ گوشت پخته و یک دیگ گوشت خام کثیف در جلو دستشان بود. آنان شروع کردند به خوردن گوشت خام کثیف و به پخته دست نمیزدند. پرسید ای جبرائیل اینها کدامند؟ جواب داد: این مرد فردی از امت توست که علیرغم برخورداری از زن حلال و پاک به سراغ زنی بدکاره میرفت و شب را تا صبح نزد وی میماند؛ این زن هم همچنین، علیرغم برخورداری از مرد حلال به سراغ مردی بیناموس و پلید میرفت و شب را تا صبح نزد او میگذراند»
- «سپس به گروهی رسید که زبانها و لبهایشان را با قیچیهایی آهنین میبریدند، و پس از هربار برش دوباره به همان حالت اول برمیگشتند بدون اینکه دردی از آنها بکاهد. پرسید: جریان اینها چگونه است؟ ای جبرائیل؟ جواب داد: اینان خطیبان فتنهانگیزند»
- «از کنار گروهی عبور کرد که لبهایشان همانند شتر بود، پارههایی آتش را میبلعیدند و از پایین بدنشان خارج میشد. از جبرائیل پرسید: اینان چه کسانی هستند؟ پاسخ داد: اینان کسانی هستند که اموال و دارایی یتیمان را به ناحق تصاحب میکردند و میخوردند».
- «گروهی را دید که گوشت پهلوهایشان را میبریدند سپس آن را در خوردشان میدادند، پرسید: اینها کدامند؟ پاسخ داد: اینان افراد مسخرهگر و عیبجو هستند»
و دیگر منظرههایی که در شب اسراء و معراج به صورت مجسم در معرض دید پیامبر ج قرار داده شدند.
همچنین بنابه گزارش شخص پیامبر ج ایشان در این سفر مبارک که با پیامبران† همنشینی و دیدار داشته است و پیامبران به وی خوشامد گفتهاند و بر وی سلام و درود فرستادهاند و حضرت محمد ج پیش نمازی آنان را در مسجدالاقصی بر عهده گرفتهاند.
مربی میتواند پس از ذکر پیاپی این منظرهها بر اهمیت نماز انگشت تأکید بگذارد، و نظرها را روی سرنوشت افرادی که درمورد نماز سهلانگاری و تنبلی میورزند متمرکز کند، خواری و عذاب دردناکی را که در انتظار آنان است بیان نماید و تذکر دهد که نماز در شب اسراء و معراج در آسمان واجب گردیده است تا فرد مسلمان از طریق آن روحش را در لحظات خشوع و فروتنی به سوی آسمان پرواز دهد و از خداوند عزوجل نشاط و روحیه زیستن، حس مبارزه و جهاد و دغدغه پاک و متقیانه زندگی کردن را طلب کند... و فرد مسلمان در این ارتباط آسمانی از آلایشهای زندگی وسوسههای نفس بدفرمای و مطامع دنیایی زودگذر پاک و پیراسته میگردد....
همچنانکه میتواند درباره زشتی و خطر زنا، خوردن اموال مردم به ناحق، بدگویی و سخنچینی و تمسخر دیگران هشدار دهد و فرزندانش را از ارتکاب این گناهان برحذر بدارد.... بدینترتیب که در مورد هر رذیلت و صفت زشتی که پیامبر ج در اثنای گزارش مشاهدات خود در آن سفر مبارک بدان اشاره مینماید، به ارائه توضیحات حاشیهای بپردازد... باشد که فرزندان از این طریق با اطلاع یافتن از فرجام بدکاران و سرنوشت اسفبار آنان از زشتکاری و گناه پرهیز کنند!!
4) مسجدالحرام چه نسبتی با مسجدالاقصی دارد؟
دکتر مصطفی- سباعی- رحمت خدا بر او باد- در ضمن یکی از گفتارهایش چنین میگوید:
«اما خویشاوندی مسجدالحرام با مسجدالاقصی خویشاوندی حرمت با حرمت است، زیرا ساکنان مکه به دلیل اینکه از سوی ابراهیم علیه السلام به عنوان نگهبان و خادم کعبه تعیین شدهاند، محترمترین افراد روی زمین هستند و مسجدالاقصی هم در گستره تاریخ بشری مکان نزول ادیان آسمانی و محل دیدار پیامبران بوده است... لذا بسیار بجا و ضروری است که کاروانهای آزادیبخش از این دو مکان مقدس روانه دیگر نقاط شوند و سپاهیان ایمان از این دو مسجد به راه بیفتند... تا جهان منحرف و رو به نابودی را به مسیر صحیح بازآورند و بشریت سرگشته را با پرتوهای زرین ایمان و پیام پرمحتوای اسلام به گلزار نیکبختی راهنمایی کنند...
و پس از رویداد اسرا سالهای پیاپی با سرعتی فراوان سپری شد تا اینکه مسلمانان فاتحانه و در حالی که ارمغان خوشبختی را به همراه داشتند وارد بیتالمقدس شدند... سپس از بیتالمقدس روانه شرق و غرب و شمال و جنوب شدند تا شام، عراق و مصر را در کشوری واحد قرار دهند که لشکریانشان از آنها فاتحانه و با ارمغان آزادی به سوی نقاط مختلف عالم بشتابند...
این نخستین اخبار معجزۀ جاودان قصه اسراء و اولین تفسیر عینی و سیاسی از پیام ژرف و بزرگ آن بود... سپس تاریخ همچنان شتابان سپری شد تا اینکه صلیبیها بیتالمقدس را به اشغال خود در آوردند، در خیابانها و مسجدالاقصی نهرهای خون به راه انداختند و بدینترتیب قدس، نزدیک به یک قرن به پایتخت دینی صلیبیان تبدیل گشت.... و تاریخ راه خود را همچنان به سرعت میپیمود که صلاح الدین ایوبی یکبار دیگر دروازههای بیتالمقدس را گشود و آن را از اسارت صلیبان ستمکار آزاد ساخت بیآنکه خونی برزمین ریخته شود، حرمتی هتک، یا آبرویی پایمال و یا پیمانی نادیده گرفته شود..... بدینترتیب بیتالمقدس و فلسطین تماماً در حاکمیت مسلمانان باقی ماند و کلیساها و معابد آن نیز به عنوان امانت نزد مسلمانان محفوظ ماندند. به وضعیتشان رسیدگی میکردند و به خوبی از آنها مراقبت مینمودند تا زمانیکه در جنگ جهانی اول نیروهای متفقین وارد بیتالمقدس شدند و «آلن بی»[14] فرمانده انگلیسی در حالیکه گمان میبرد که آن را برای همیشه از دست مسلمانان گرفتهاند، سخن مشهور خویش را بر زبان آورد: «جنگهای صلیبی، اکنون پایان یافت»؛ و انگلیس تا زمانی که نیروهای متفقین یادگار شومی به نام «اسرائیل» را در فلسطین برجای گذاشتند، حاضر به خروج از آن سرزمین مقدس نشد.
قدرتهای بزرگ این عملی کردن نقشه رویایی اسرائیل به پشتیبانی از صهیونیسم پرداخته و آن جنگهای خانماسوز را برافروختند تا اینکه با سقوط مسجدالاقصی در جنگ 1967 فاجعه به اوج خود رسید و سرزمین اسراء و معراج همچون شکاری لذیذ به چنگ صهیونیستها افتاد....
جنگ خونین میان مسلمانان و اسرائیل هنوز هم ادامه دارد در حالیکه نمیدانیم روزهای آتی از تاریخ این درگیری و از مطامع توسعه طلبانه یهود چه صحنههای جدیدی به نمایش خواهد گذارد؟!
اکنون آیا به راز رویداد اسراء پی بردیم؟ و آیا اکنون مقصود بزرگی را که در بطن این رویداد معجزهآسا نهفته است دریافتیم؟!»
5) وظیفه مسلمانان در قبال فلسطین و آن مسجد اسیر و نالان چیست؟
این وظیفه در حقیقت وظیفهای است دشوار و سخت، بلکه مسئولیت بزرگی است در برابر خدا در برابر تاریخ و در برابر نسلهای کنونی و آینده...
بیگمان پیامبر ج با این رویداد اسراء ماموریت خطیری بر دوش ما مسلمانان گذاشته است و آن اینکه: مسجدالاقصی و پیرامونش را از چنگال یهودیان خیانتکار و از اسارت صهیونیسم کینهتوز نجات دهیم، سرزمین فلسطین را به عنوان بخشی جداییناپذیر از میهن اسلامی بزرگمان پاس بداریم و تا باز پسگیری آخرین وجب از خاک سرزمین اسراء و معراج از چنگال نیروهای متجاوز و ستمکش به مبارزه بیامان خویش ادامه دهیم و در این راه از بذل خون و جان خویش دریغ نورزیم...
مسلمانان باید هرگونه راه حل مسالمتآمیزی را که بوی حذف قضیه فلسطین یا برنامهریزی برای سازش با اسرائیل از آن به مشام میرسد، قاطعانه رد کنند.... زیرا چنین فردی داوطلبانه باعث ذلت و سرافکندگی خود و ملتش شده و چک خیانت را با دستان خود امضا کرده است.
چنانچه امروز افرادی ندای سازش با اسرائیل سردادند،بر ملل مسلمان واجب است دلیرانه به پاخیزند و اریکههای چنین پیمانشکنان و خائنانی را واژگون سازند، سپس در زیر پرچم اسلام و باشعار «الله اکبر» برای آزاد سازی سرزمین مقدس فلسطین به راه افتند!!...
«بیگمان اسرائیل نابود نخواهد شد و فلسطین نجات نخواهد یافت مگر به وسیله مؤمنانی صادق، راکع، ساجد، امر به معروف، نهی از زشتیها و منکرات و پاسدار حدود خداوند، کسانی که در حال طهارت و با وضو وارد میدان نبرد میشوند... چنین کسانی هرگاه ندای «الله اکبر»، «بوز ای بهشت»، «ای امداد خداوند، نزدیک شو»، «ای سربازان قرآن، قرآن را با اعمالتان بیارایید» را بشنوند، نه کسی در برابرشان تاب مقاومت خواهد داشت و نه نیرویی در مقابلشان دوام خواهد آورد.
چنین کسانی عمیقاً باور دارند که اگر همراهی مردم، پشتیبانی جهان و کمک دولتها را از دست بدهند، در عوض خدا با آنان است و کافی است که خدا یاریگر و پشتیبان فردی باشد و سربازان خداوند وی را همراهی نمایند و شمار سربازان خدا را کسی نمیداند. با چنین کسانی است که فلسطین نجات خواهد یافت و یهودیت در خاک اسلام ریشه کن خواهد گردید؛ چنین کسانی هدفی غیر از برتر نشاندن قانون خدا، عنوانی غیر از اسلام شعاری غیر از بندگی خدا و فریادی جز الله اکبر ندارند»[15]
هرگونه آزاد سازی و راه حلی که خاستگاهی غیر از این معانی و شعارها داشته باشد- سوگند به خدا- جز سرافکندگی و زیان و شکستهای فاحش نتیجهای نخواهد داشت..
بنابه روایت شیخان، پیامبر ج میفرماید: «لا تزال طائفة من أمتی ظاهرین علی الحق لا یضرهم من خالفهم حتی یأتی أمر الله» «در میان امت من همواره گروهی وجود خواهد داشت که بیتوجه به آزار مخالفان به دفاع از حقیقت میپردازد تا اینکه فرمان [نهایی] خداوند سر رسد»
از خداوند بزرگ میطلبیم برای عزت بخشیدن به اسلام نسلهایی دین پرور و مؤمن مهیا نماید که در زمره مسلمانان راستینی قرار گیرند که خداوند آنها را برای دفاع از دین خود، ترقی برنامه الهی و جهاد در راه خود برگزیده است....
حال کجایند پاکبازان راه خدا؟! کجایند کسانیکه دنیا را به قیمت سرای آخرت فروختهاند و کجایند کسانیکه با شنیدن فراخوان جهاد و بانگ: «بشتابید به سوی جهاد»، «بوز ای باد بهشت» و «ای امداد خداوند، نزدیک شو» جان و زندگی خود را اندک و ناچیز میشمارند؟!
بر مربی واجب است به صورت مداوم و در هر فرصت مناسبی که پیش آید، مسأله جهاد برای آزادسازی فلسطین را در ذهن فرزندان نهادینه و مستحکم سازد تا از این طریق علاقه به جهاد در درون فرزند عمیقاً جای گیرد و مسئولیت خود و دیگران در قبال نجات مسجدالاقصی از چنگال یهود و پاکسازی فلسطین از لوث صهیونیسم غاصب در قلبش رسوخ یابد... مربی باید بداند که توجه دایمی فوقالعاده کارساز است، نه آیا چکیدن مداوم یک قطره درسنگ خارا تأثیر میگذارد!!
بدینترتیب مربی میتواند در هر شامگاهی با بیان مطالبی که به رشد اخلاقی فرزندان کمک نموده با شرایط اجتماعیشان مرتبط میباشد و فراست فکری و فهم تاریخی آنان افزایش میدهد به راهنمایی و ارشاد آنان بپردازد.
برای توفیق بیشتر در این خصوص میتوان از کتابهای حدیث و تفاسیر قدیم و جدید بهره برد. همچنین لازم است از کتابهایی که به موضوعاتی مانند: اخلاق، رویدادهای سیره و نظامهای گوناگون اسلام[16] (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی....) پرداختهاند استفاده نمود. «وعلی الله قصد السبیل»: «و هموار کردن راه بر خداوند است»
* تلاش کن که فضای خانه و محیط خانواده را شاداب و شادمان سازی
برای این کار میتوان از روشهای زیر استفاده نمود:
- میتوان مسابقاتی فرهنگی و فکری با هدف: فعال کردن ذهن، تحرک بخشیدن به اراده، پرورش مهارتهای فکری و عقلانی و بسط روحیه شادمانی در فضای خانواده در میان فرزندان تربیت داد.
- میتوان برای تجدید نشاط و رفع روحیه افسردگی و کسالت روانی از جک و بذلهگویی لطایف دلنشین و حکایتهای جذاب و شیرین استفاده نمود.
- میتوان با هدف تقویت نشاط جسمانی تثبیت ارزشهای اخلاقی و پرورش مهارتهای فکری بازیهای ورزشی، مشاعره و گفتگوهای ادبی و نمایشهای اجتماعی و تاریخی ترتیب داد.
برادر مربیام نمونههایی از شوخیهای پیامبر ج با اصحاب و بازی ایشان با کودکان و مواردی از سرگرمیهای مباح و هدفدار در سیره نبوی قبلاً بیان شد... پس به سنت پیامبر هدایت، رحمت و تسامح اقتدا کن تا فضای خانه را از سرو شعف و قلوب فرزندانت را از شادمانی لبریز نمایی...
زیرا بیدار ماندن و دیر به خواب رفتن به سلامت فرد زیان وارد میسازد اختلال عصبی و فشار روانی به بار میآورد برکت صبحخیزی را سلب مینماید و سبب فوت نماز صبح و سستی بدن به هنگام برخواستن از خواب میگردد.
زود خوابیدن و زود برخواستن نشانه مسلمانی و سیره عملی و گفتاری حضرت رسول ج میباشند.
دلیل اینکه زود خوابیدن نشانه مسلمانی است این است که: خوابیدن پیش از عشا و صحبت کردن پس از آن در نظر پیامبر ج ناپسند و مکروه بود. در این خصوص، بخاری از ابوبرزه اسلمی روایت میکند که پیامبر ج «خواب قبل از عشا و صحبت کردن بعد از آن را نمیپسندید.»
صحبت کردن پس از عشا چنانچه برای هدفی سودمند و پیرامون موضوعی تربیتی یا آموزشی مفید صورت گیرد، جایز و بلا اشکال است...... چنانچه بخاری و امام احمد روایت میکنند که عمرس چنین گفته است: «پیامبر خدا ج نزد ابوبکرس به شبنشینی میپرداخت همچنین در مورد موضوعی از امور مسلمانان به بحث و بررسی مینشست در حالیکه من نیز با وی بودم»
اما شبنشینی پس از عشا همراه با همسر مطلقاً جایز است؛ چنانکه مسلم از ابن عباسس چنین نقل میکند: «شبی با اطلاع از اینکه پیامبر ج نزد میمونه است به خانه وی رفتم تا ببینم نماز پیامبر ج چگونه است ابن عباسس در ادامه میافزاید: پیامبر ج [پس از عشا] ساعتی با همسرش به گفتگو نشست سپس خوابید....»
اما چنانچه شبنشینی با یاوهگویی و غیبت و امور غیر شرعی همراه گردد، آنگونه که امروزه محور مجالس شبانه مردم را بدگویی و خوردن گوشت مردم (غیبت) و تماشای برنامههای تلویزیونی فاسد و زیانبار تشکیل میدهد چنین شبنشینیهایی به اتفاق علما حرام و گناه است.
اما اینک نمونهای از سفارشها و اندرزهای پیامبر ج درمورد صبحخیزی و زود برخواستن از خواب: طبرانی در «الاوسط» از پیامبر ج چنین روایت میکند: «بورک فی أمتی فی بکورها»: «برای امت من در صبحخیزی [افراد] آن خیر و برکت قرار داده شده است».
از جمله امور مهمی که اطلاع از آن برای مربی ضرورت دارد این است که ورزیدگی و توانایی جسم و اندامهای بدن برای انجام امور معیشتی و تکالیف زندگی در گرو برخورداری از فرصت کافی برای خواب و استراحت میباشد.
لذا فرزند به دلیل شرایط ویژهای که دارد و از آنجا که در حال گذراندن مراحل رشد جسمی عقلی و روانی است باید در زمینههای سلامتی و خواب مورد عنایت ویژه قرار گیرد..... در همین راستا لازم است که در طول شبانه روز حداقل هشت ساعت بخوابد وگرنه دچار ضعف جسمی و نابودی خواهد شد.
پیامبر ج بعد از نماز سنت چاشت قیلوله میکردند تا کسری خواب شبانهاش را بدینوسیله جبران نماید..... این عمل ایشان، راهنمای خوبی است برای افراد این امت تا سلامتی بدن، نیرومندی اراده و نشاط و سرزندگی خود را جدی بگیرند و توجه به این امور را لازم بشمارند.
* تلاش کن فرزندانت را چنان تربیت کنی که پیش از رفتن به رختخواب دست والدینشان را ببوسند،[17] دعای مأثور خوابیدن را بخوانند نیت شب زندهداری و خواندن نماز صبح را در دل بگذارند تا روز بعد برنامه روزانهشان را دوباره آغاز کنند
سنت است هنگامی که قصد رفتن به رختخواب را داری ابتدا آن را با ملحفه یا پارچهای بروبی تا از نبود حشرات موذی مطمئن شوی، سپس بر پهلوی راست دراز بکشی و وضو داشته باشی، سپس این دعا را بخوانی: «الحمدلله الذی أطعمنا وسقانا وکفانا و آوانا فکم ممن لا کافی له مؤوی»: «سپاس خدایی که ما را سیر و سیراب کرد و ما را محافظت نمود و پناهمان داد و چه بسا کسانی که نه محافظی دارند و نه پناه دهندهای». (مسلم و دیگران)
سپس آیهالکرسی را بخوانی سپس سه بار در دستانت بدمی و این سه سوره را بخوانی:
- ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾.
- ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾.
- ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١﴾.
سپس دستانت را بر قسمتهایی از بدنت که میتوانی بکشی و این کار را سه مرتبه تکرار نمای. (بخاری و مسلم)
سپس ذکرهای «سبحان الله» «الحمدلله» «الله اکبر» را هر کدام سی و سهبار تکرار کنی (مسلم)
سپس دست راستت را زیر گونهات بگذاری و بگویی: «اللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَکَ»: «پروردگارا مرا در آن روزی که بندگانت را دوباره زنده میکنی از عذاب خود دور بدار.»(ترمذی)
و در پایان این دعا را بخوانی:
- «بِاسْمِکَ اللَّهُمَّ أَمُوتُ وَأَحْیَا»: «پروردگارا با نام تو زندگی میکنم و با نام تو میمیرم» (بخاری و مسلم)
- «باسْمِکَ رَبی وَضَعْتُ جَنْبِی وَبِکَ أرْفَعُهُ، إنْ أمْسَکْتَ نَفْسِی فارْحَمْها، وَإِنْ أرْسَلْتَها فاحْفَظْها بما تَحْفَظُ بِهِ عِبادَکَ الصَّالِحینَ»: «پروردگارا با نام تو پهلویم را بر زمین میگذارم و با کمک تو آن را از زمین برمیدارمد، اگر جانم را گرفتی آن را مورد رحمت خویش قرار بده و اگر دوباره رهایش کردی، آن را با همان نیرویی که بندگان درستکارت را بدان محافظت میکنی، محافظت فرما» (بخاری و مسلم)
- «اللَّهمَّ ربَّ السماواتِ وربَّ الأرضِ، وربَّ العرْشِ العظیم، وربَّ کُلِّ شیء، فالِقَ الحَبِّ والنَّوَى، مُنْزِلَ التَّوراةِ، والإِنْجِیل، والقرآن، أَعُوذ بک من شرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أنتَ آخِذٌ بِناصیتها»: «پروردگارا ای صاحب اختیار آسمانها و زمین و عرض بزرگ و ای صاحب اختیار هر چیز ای شکافننده دانهها و هستهها، ای فرو فرستنده تورات و انجیل و قرآن به تو پناه میآورم از شر هر جنبندهای که در کنترل توست»(مسلم و دیگران)
- «اللَّهُمَّ أَنْتَ الأَوَّلُ فَلَیْسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ، اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَأَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ»: «پروردگارا اول تویی و پیش از تو چیزی نبوده است آخر تویی و پس از تو چیزی نخواهد بود نمایان تویی و بالاتر از تو چیزی وجود ندارد، باطن تویی و پایینتر از تو چیزی وجود ندارد، [پروردگارا] ما را از بدهکاری نجات بده و از نیازمندی به دارایی و بینیازی برسان»(مسلم وبخاری در ادب مفرد و دیگران)
- «اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ نَفْسِی إِلَیْکَ، وَوَجَّهْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجَى مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ، آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»: «خدایا جانم را به تو سپردم، رویم را به سوی تو نمودم کار و بار و سرنوشتم را به تو واگذار کردم و به تو پشت بستم [همه این کارها را نه به خاطر کسی یا چیزی دیگر بلکه] از سر علاقه و هراسی که به تو داردم [انجام دادهام اگر از تو هم بگریزم] پناهگاه و جای امنی جز درگاه تو سراغ ندارم به کتابی که فرستادهای و به پیامآوری که روانه ساختهای ایمان آوردهام [دیگر خود دانی!] (بخاری و مسلم).
سپس با قصد خواندن نماز شب و ادای نماز صبح به خواب برو به اذن خدا به موقع بیدار خواهی شد. چنانچه دچار بیخوابی شدی دعای زیر را بخوان: بگو: «اللهمَّ رَبِّ السَّمَواتِ السَّبْعِ وما أظَلَّتْ وَرَبِّ الأرَضینَ وما أقلَّتْ ورَبَّ الشَّیاطِینِ وما أضَلَّتْ کُنْ لِی جاراً مِنْ شَرِّ خَلْقِکَ کُلِّهِمْ جَمِیعاً أنْ یَفْرُطَ عَلَیَّ أحَدٌ منهُمْ أوْ أنْ یَبْغِیَ عَزَّ جارُکَ وَجَلَّ ثَناؤکَ ولا إِلَّهَ غَیْرُکَ ولا إله إلاَّ أنْتَ[18]»: «پروردگارا ای صاحب اختیار آسمانهای هفتگانه و آنچه در زیر آنها جاری دارد ای پروردگار زمینهای و آنچه در بطن دارند ای خدای شیاطین و آنهایی که از راه منحرف میکنند مرا از آسیب تمامی آفریدههایت و از اینکه احدی مرا مورد تعرض قرار دهد یا به من ستم کند در پناه خود بگیر که پناه تو بسیار محکم و غیرقابل نفوذ است ستایش تو کاری بسیار ارزشمند است و فریادرس و پناهگاهی غیر از تو وجود ندارد آری غیر از تو فریادسی وجود ندارد»
برادر مربیام چنانچه مشاهده کردی این طرح پرورشی شبانه روزی جامع ذکر و عبادت و آداب اسلام بوده و ورزش و برنامههای فرهنگی و تفریحی را دربردارد و جنبههای مشخصی از ارشاد و آمادهسازی جسمی و روانی فرزندان و تربیت آنها را مورد تأکید و عنایت ویژه قرار داده است.
لذا در صورت رعایت و اجرای مداوم این برنامه و محور قرار دادن آن در امر تربیت بیگمان فرزندت به گونهای پاک و اخلاقی رشد نموده و آرام آرام از پلکان ایمان و پارسایی بالا خواهد رفت و شخصیتی متعادل و سنجیده پیدا خواهد کرد که در نهان و آشکارا خداترس بوده و چه درخانه و چه در بیرون از خانه خدا را برگفتار و رفتار خویش حاضر و ناظر خواهد دانست و در سفر و حضر به اصول و ارزشهای دین اسلام پایبند خواهد بود. فراتر از این با پاک رفتاری و پارسایی خود، سرمشق شایستهای برای دیگر افراد پیرامونش ارائه خواهد شد.... پس ای برادر مربیام مجدانه و به دور از هرگونه خستگی و دلسردی در اجرای عملی این برنامه تلاش کن تا در نهایت فرزندت را درصف افراد متقی و خداترس مشاهده کنی، و «چنین کاری برای خداوند دشوار نیست»[19]
اما باید امور ذیل را در پایان برنامه مدنظر قرار دهی
1- مطالب گفته شده در فصل «ابزارهای مؤثر در تربیت فرزند» و نیز آنچه را که در فصل «مسئولیت تربیت اجتماعی» آمده است به هنگام راهنمایی فرزندانت درمقطع صبح و شام و در همه اوقات دقیقاً رعایت کنی.
2- محتوای این برنامه تربیتی برای فرزندانی که به سن بلوغ رسیدهاند و یا بالاتر از چنین سنی هستند مناسب میباشد؛ اما چنانچه سن فرزندن پایینتر از ده سال باشد، بر مربی لازم است که برای توفیق در کار تبیت آنان شیوه متناسب دیگری را اتخاذ کند که محور اساسی آن دو مطلب ذیل باشد:
الف) القای اصول عقاید اسلامی و آموزش ارکان عبادی به ویژه نماز.
ب) القای اصول اخلاقی اسلامی، از جمله: صداقت، امانتداری، نیکی به پدر و مادر، به کارگیری الفاظ زیبا و عناوین پسندیده به هنگام مورد خطاب قرار دادن افراد..... و در طرف مقابل بازداشتن آنان از: دروغگویی، خیانتکاری، رنجاندن والدین، به کارگیری فحش و ناسزا»
اختصاص برنامهای جداگانه به خردسالان، متناسب با اصلی تربیتی است که پیامبرج در این فرموده خویش بدان اشاره کرده است: «أمرنا معاشر الأنبیاء أن نحدث الناس علی قدر عقولهم»: «به ما صنف پیامبران فرمان داده شده است که به اندازه رشد فکری مردم با آنان سخن بگوییم.» (روایت از دیلمی)
3- بخشی از وقت برنامه روزانه را به پرسش از فرزندانت در خصوص محتوای مطالب تربیتی و آموزشی مدرسه که به آنها ارائه میشود اختصاص بده؛ اگر دیدی مطالبی که در مدرسه به فرزندانت آموخته میشود با ارزشهای فکری و اخلاقی اسلام همخوانی ندارد، بلافاصله افکارش را [با توجیهات و توضیحات مستدل] تصحیح کن و آنان را از خطر معلمانی که مطالبی خلاف اسلام و اخلاق آموزش میدهند آگاه ساز و در برابر کسانی که فرزندان ملت را از مسیر دین اسلام منحرف میکنند و دراجرای مأموریت تربیت صحیح خیانت میورزند و فرزندان را در دام گمراهی و دین گریزی میاندازند اقدامات احتیاطی و پیشگیرانه به عمل آور.
4- ارزشهای بنیادینی چون: برادری، مهرورزی، همکاری و ایثار را همواره در اندیشه و قلب فرزندانت تلقین کن تا هنگامی که بزرگ میشوند همدلی متقابل میان آنان به صورت یک خصلت و عادت در آید و نیک رفتاری آنان نسبت به والدین به صورت خودجوش و داوطلبانه صورت گیرد حتی فراتر از اینها در سایه چنین تربیتی فرزندانت را نمونه والای همدلی و محبت و احسان خواهی یافت.
5- هرگاه فرصتی مناسب برای بیرون بردن فرزندان از خانه و گردش در یک نزهتگاه و یا امکان رفتن به ساحل دریا فراهم شد، نباید در رعایت این حق تربیتی فرزندان کوتاهی ورزی پس این نعمت را از آنان دریغ مکن تا از این طریق ورزیدگی و نشاط بدنی و آسایش و سرور روانی آنان تأمین گردد و مهارتهای ورزشی شنا و دیگر بازیهای را که امکان فراگیری آنها قبلاً نبوده است بیاموزید.
6- در ایامی که روزه داشتن در آنها شرعاً سنت است همراه با همسر و فرزندانت روزه بگیر هنگامی که بر سر سفره افطار نشستید خندان و خوش برخورد باش تا فرزندانت با تأثیرپذیری از شخصیت پدر خانواده به عنوان الگوی شایسته و با مشاهده اخلاق والا و رفتار پسندیدهات به روزه علاقهمند شده به آن عادت کنند.
7- میتوان در رابطه با فرزندان شیوه اعطا و پذیرش هدایا را در پیش گرفت و به درخواستهای مالی و تقاضاهای آنان پاسخ مثبت داد رحمت خدا بر پدری که فرزندانش را در انجام کارهای نیک مورد حمایت قرار میدهد نقش ارزنده هدایا در تشویق فرزند به استمرار عبادت پایداری درتلاش و موفقیت در امتحان ناگفته پیداست!!.....
اینها مجموعه پیشنهادهایی است که رعایت آنها در برنامه تربیتی شبانه روز به نظر لازم آمد پس ای مربی گرامی تلاش کن که این موارد را عملاً به کار بندی تا تربیت فرزندت به صورت مطلوب اسلامی به شیوهای که وظیفهات اقتضا میکند صورت گیرد و توفیق در انجام امور بدست خداست.
پروردگارا ما را از گروه کسانی قرار بده که به سخنان جدی و سنجیده گوش میسپارند و نیکوترین آنها را از مبنای عمل خویش قرار میدهند. پروردگارا از خزانه کرمت قدرتی یاریگر ارادهای استوار و عزمی پولادین به ما عنایت فرما که تو بهترین نقطه امیدی.
7- فراهم ساختن امکانات فرهنگی سودمند
از آنجا که مربیان در قبال شاگردان و افراد تحت تعلیم و عنایت خود مسئولند، لذا بر آنان واجب است که انواع امکانات سودمند آموزشی و فرهنگی را برای فراگیران تهیه کنند تا فرزند یا فرد تحت تعلیم از نظر عقلی رشد کرده و در زمینه علمی و فکری پرورش یابد.......
این امکانات به نظر من عبارتند از:
1- تشکیل کتابخانهای ویژه برای فرزندان که موارد زیر را در برداشته باشد
الف- قرآن کریم با خط خوانا و کلمات اعرابگذاری شده برای هر کدام از افراد خانواده[20]
ب- تفسیر سورههای کوتاه، متناسب با میزان فهم فرزندانی که به سن بلوغ رسیدهاند.
ج- تفسیر کل قرآن متناسب با فهم فرزندانی که در سنین پس از بلوغ قرار دارند.
د- کتب ویژه احادیث شریف متناسب با میزان سن فهم و اطلاعات عمومی افراد
ه- کتب فقهی بویژه در زمینه عبادات، متناسب با میزان سن، فهم و اطلاعات عمومی افراد.
و- کتب ویژه عقیده اسلامی که در قالب داستان یا گفتگو به موضوع پرداخته باشند.
ز- کتب ویژه سیره نبوی و تاریخ که جذابیت و آساننویسی در نگارش آنها لحاظ شده باشد.
ح- کتب فکری عمومی متناسب با دانش و فهم فرزندان به گونهای که اسلام را به عنوان برنامهای یکپارچه و کامل، شامل نظام سیاسی و شیوه زندگی عرضه کنند و به گمان افکنیها و شبهه پراکنیهای مخالفان مکتب اسلام پاسخ گویند.
ط- کتب علمی، تاریخی، ادبی و پزشکی در حد فهم فرزندان و متناسب با سطح آگاهی مدرک و سن آنان.
مشهورترین نویسندگانی که اسلام را به عنوان یک «کل» و دینی یکپارچه و جامع مورد بحث و بررسی قرار دادهاند عبارتند از:
1- شهید حسن البنا صاحب «مجموعه رسائل»
2- استاد سید قطب
3- استاد محمد قطب.
4- استاد ابوالحسن ندوی
5- استاد علی طنطاوی
6- استاد فتحی یکن
7- استاد سعید حوی
8- دکتر محمد سعید رمضان البوطی
9- استاد یوسف العظم
10- استاد متولی شعراوی
برادر مربی برای اطلاع از کتب متناسب با درک سن و آگاهی فرزندان و نیز کتابهای که با تلقی اسلام از هستی زندگی و انسان مخالف نیستند میتوانی از دعوتگران مخلص و روشنفکران دیندار کمک بگیری تا تو را در این زمینه راهنمایی کننند.
نکتهای که در اینجا لازم میدانم اشاره کنم این است که جای کتابهای فکری و روشنگرانه و آموزشی برای مقطع سنی 6تا12 سال واقعاً در کتابخانه اسلامی خالی است و ما در این زمینه واقعاً با کمبود جدی روبرو هستیم تا حدی که من اطلاع دارم نمیتوان کتابهای که به شکل ویژه برای چنین مقطعی تدوین شده باشد دست نشان نمود مگر زنجیره «شکوفههای اسلام» که با شیوهای سهل و آسان از سوی استاد یوسفالعظم نوشته شده است.
لذا من عموم نویسندگان دین خواه را فرا میخوانم که قلمهایشان را در دست گیرند و آستین همت بالا زنند باشد که نگارش کتابهایی آموزشی، فکری و توجیهی که اندیشه کلی اسلام را درباره هستی زندگی و انسان برای کودکان بیان میکنند و نظریه صحیح اسلامی را در مورد سیستمهای کلی و فراگیر این دین برای آنان روشن میسازند، در صدد برطرف ساختن این نقض کتابخانه اسلامی برآیند
2- اشتراک مجلات هتفگی یا ماهانه
در انتخاب این گونه مجلات باید معیارهای زیر را در نظر گرفت:
الف- به داشتن رویکرد اسلامی یا علمی خالص معروف باشد
ب- مطالب و نوشتههای آن منحرفکننده نباشد
ج- در نگارش مطالب نگاه فراجنسیتی اما واقعبینانه داشته باشد.
د- تصاویر مخالف با ارزشهای دینی و اخلاقی منتشر نکند.
ه- به نگارش مطالب موهن و موضوعات دین ستیزانه معروف نباشد.
چنانچه مجلهای با این خصوصیات یافتی بردن آن به خانه و گذاشتن آن در دسترس فرزندان بلامانع و بلکه مطلوب است.
از جمله این مجلات اینها را میتوان نام برد:
- مجله «الحضاره» چاپ کشور سوریه.
- مجله «المجتمع» چاپ کشور کویت.
- مجله «الوعی الاسلامی» چاپ کشور کویت
- مجله «البعث الاسلامی» چاپ کشور هند.
- مجله «الدعوه» از مصر
- مجله «الاعتصام» چاپ کشور مصر.
- مجله «الازهر» چاپ کشور مصر
و دیگر مجلات مشابهی که در جهان اسلام چاپ و منتشر میشود.
3- استفاده از ابزارهای دیداری و نمایش فیلم
از جمله امکانات فرهنگی سودبخش و کارآمد که توانایی علم آموزی فرزندان را افزایش میدهد و سطح آگاهی آنان را بالا میبرد، استفاده مربی از تلویزیون و دستگاه ویدئو و نمایش فیلمهای درباره حقایق علمی، افتخارات تاریخی، مکانهای جغرافیایی و اندرزهای تربیتی است.
- راستی فرزند وقتی حقایق علمی و تاریخی را در قالب مناظر واقعی وتصویرهای واضح و متحرک با چشمان خود آشکارا مشاهده میکند چهقدر هیجانزده و خوشحال میگردد؟! مشاهده این صحنههای واقعی چه اندازه نشاط وی را تجدید و هوشمندیش را تقویت میکند؟!
- هنگامی که فرزند جلوههای حج را در قالب مناظری واقعی میبیند که مناسک حج را از آغاز تا پایان و بیکم و کاست به صورت مجسم و عینی به نمایش میگذارد و وی از این طریق این مناسک را همانند یک حقیقت واقعی و رویای مجسم با چشم خود میبیند رسوخ بحث و بررسی در ذهن وی چقدر خواهد بود؟!
- یا هنگامی که فرزند از طریق فیلم با سرزمینهای اسلامی آشنا میشود و احساسات ایمانی وی به واسطه پیوند عقیدتی و اخوت دینی که میان خود و ساکنان آن سرزمینهای حس میکند، به جوش و خروش در میآید و قلب صافش به آنها اشتیاق و علاقه پیدا میکند، چه کسی میتواند میزان شادمانی و سرور وی را در چنین حالتی تعیین کند؟
- یا هنگامی که فرزند این حقایق مجسم و قابل مشاهده را عیناً بر روی پرده نمایش یا صفحه تلویزیون میبیند، میزان حقایق علمی اثبات شده را که دستگاه ادراکی فرزند دریافت میکند چه کسی میتواند تعیین کند؟!
به نظر من این وسیله از نظر حجم اطلاعات انتقالی تعمیق آنها در ذهن فرزند و علاقهمند کردن وی به موضوعات آموزشی و تربیتی از کارآمدترین و بهترین ابزارهای پرورشی سودمند به حساب میآید!!
لذا ضرورت دارد که مربی تلاش خود را برای تأمین چنین وسیلهای خواه از طریق خریداری یا اجاره یا امانت به کار گیرد و درکار خود از آن استفاده کند.
در اینجا تذکر نکتهای را لازم میدانم و آن اینکه بر فعالان مسلمان واجب است که تمام توان خود را برای تشکیل موسسات هنری و تولید فیلمهای علمی، تاریخی و جغرافیایی و تربیتی متناسب با میزان آگاهی و سن فرزندان به کارگیرد تا بتوان این گونه فیلمها را در سطح خانوادهها محلهها و شهرها توزیع و دست به دست کرد کارایی قابل ملاحظه این فیلمها در آموزش فرزندان افزایش سطح آگاهی خانوادهها و اصلاح جامعه به اندازهای روشن است که نیاز به توضیح ندارد.
4- بهرهگیری مربی از وسایل کمک آموزشی و ابزارهای روشنگر
از جمله امکانات کارآمد در آموزش و پرورش فرزندان بهرهگیری مربی از وسایل کمک آموزشی است که هر مطلب مبهمی را به کمک آنها برای دانشآموز روشن هر مساله دشواری را آسان و هر راهی را برای وی میسر کند.
به نظر من این وسایل و امکانات را میتوان در امور ذیل خلاصه نمود:
الف- تصاویر و نقشههای جغرافیایی که فرزند را به صورت عام از موقعیت کل جهان و به صورت خاص از جهان اسلام آگاه کند.
ب- تصاویری از کشورهای اسلامی که بیانگر میزان آبادانی و پیشرفت مادی این کشورها بوده و مساجد، کارخانهها و دیگر موارد مربوط به احوال عمومی آنها را به نمایش بگذارد.
ج- تصاویری که تمدن اسلامی را در طول تاریخ برای فرزند مجسم کننند تا دستاوردهای ارزنده تمدن و پیشرفتهای علمی نیاکان افتخارآفرین خویش را عیناً ببیند.
د- تصاویر و نقشههای که حدود و مسیر فتوحات اسلامی و عظمت اسلام و حکومت آن در همه اعصار را برای فرزند روشن کند.
هـ- تصاویری از ابزارهای رزمی که نیاکان دلاورش آنها را در فتوحات گذشته و جهاد بیوقفه و مبارزه بیامان خویش به کار میبردند.
و- تصاویری دیگر که حقایق علمی، ادبی و تاریخی را برای فرزند مجسم کنند.
و دیگر تصاویری که در کار فراگیری علم، فرزندان را کمک میکنند، آگاهی وی را افزایش میدهند و معلومات را در ذهن وی عمیقاً میکارند.
لذا بر مربیان لازم است که درصدد تأمین چنین ابزارهایی برآیند و همواره برای دستیابی به چنین تصاویری بکوشند تا در نهایت فرزندانشان را ببیند که مدارج پختگی و علمی را طی کرده و به سلاح دانش و تخصص علمی مجهز گشتهاند.
5- بازدید از موزهها هر چند وقت یکبار
از امور مهمی که مربیان را به رعایت آنها سفارش میکنیم و انجام آنها را مورد تشویق قرار میدهیم ترتیب دادن برنامههای زمانمند برای بازدید از موزههای آثار باستانی داخلی و موزههای سایر کشورهای اسلامی است بیگمان این بازدید افقهای تازهای از شناخت تمدن و آگاهی تاریخی را به روی فرزند میگشاید همانگونه که فرزند را با رشتههای عظمت و مجد اصیلی پیوند میدهد که ستونهای آن را قهرمانانی از این امت بنیان نهادهاند که در تاریخ دارای آوازه و در میان نسلهای بشر دارای جایگاه والا و ارزش فوقالعادهای هستند. مشاهده این آثار باستانی همچنین باعث تقویت زمینههای درونی و قلبی برای تصمیمگیری جدی در کاری که گذشتگان سرافراز در دوران طلایی اسلام به انجام رساندند و چنین کاری برای خدا دشوار نیست!!
حال باید از موزهها و آثار باستانی را در برنامه تربیتی خود بگنجانی و فرزندانت را نیز در این بازدید به همراه ببری تا از این طریق صفات تسلیمناپذیری و عزتمندی در شخصیت آنان ایجاد گردد و حقیقت عزت و توان و روحیهخیزش در هویت آنان شکل گیرد و خدا رحمت کند شاعری را که گفته است:
تلک آثارنا تدل علینا |
|
فانظروا بعدنا إلی الآثار |
اینها آثار ما هستند که بیانگر عظمت ما هستند پس بعد از ما به این یادگارها بنگرید.
6- بازدید از کتابخانههای عمومی هر زمان که فرصت فراهم شود
از جمله ابزارهای فرهنگی که باید از سوی مربیان مورد عنایت و توجه واقع گردد ترتیب دادن برنامه بازدید ازکتابخانههای عمومی- چه قدیمی و چه تازه- به هنگام فراهم شدن فرصت و اقتضای شرایط میباشد.
این امر فواید بسیاری در بر دارد از جمله: رشد فرهنگی و گسترش اطلاعات، دستیابی به شناخت کلی در مورد میراث فکری و علمی امت اسلامی، اطلاع از اندیشه کلی اسلام درباره هستی، زندگی و انسان، و گشوده شدن افقهای تازهای از خیزش فرهنگی امت اسلامی در طول تاریخ
گذشته از اینها بازدید از کتابخانهها در سنین کودکی باعث میشود که فرزندان از شیوه کار کتابخانهها و روش امانتدهی موقت یا دائم کتابها مطلع شوند. این کار همچنین سبب میشود که فرزندان نوعی جسارت مثبت و جرات اخلاقی پیدا کنند و با شیوه رفتار در اماکن عمومی، فرهنگسراها و مکانهای علمی و نحوه استفاده از امکانات آنها آشنا شوند.
پس ای مربی گرامی سعی کن برای دستیابی به اهداف علمی و فرهنگی و نیز به منظور آموزش موارد فوق به فرزندان و تثبیت آن ارزشها در شخصیت آنان بازدید از کتابخانههای عمومی را حتماً در برنامه تربیتی خانوادهات بگنجانی چنانچه به علت کمبود فرصت یا فراهم نشدن شرایط شخصا! نمیتوانی فرزندانت را به بازدید ببری به آنان اجازه بده تا همراه با افراد با تجربه و ماهر به آنجا رفته و نحوه بازدید و شیوه استفاده از امکانات را با کمک و راهنمایی آنها بیاموزند.
برادر مربی، اینها مهمترین امکانات و ابزارهای فرهنگی کارآمد در زمینه پرورش فرهنگی، عملی و فکری، فرزندان بودند پس سعی کن این وسایل را تهیه کنی تا همیشه در دسترس فرزند خانوده و اقوامت باشد که در آینده نزدیک فرزندانت را در حالی ببینی که گذشته از اینکه از نظر عقیدتی و فکری مسلمان و دینخواه بوده با تاریخ اسلام پیوند روحی و عاطفی داشته تمدن اسلامی را سرمشق و مایه عزت دانسته و با علوم جدید سودمند پیوند معرفتی و فرهنگی دارند از نظر عقلی و معرفتی نیز به رشد کافی رسیده دامنه اطلاعاتشان گسترده شده استعدادشان شکوفا گشته و در سطح بالایی از علوم و معارف قرار دارند.
8- تشویق فرزند به مطالعه دائمی
با عنایت به این شعارهای اسلامی
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114].
«و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بیفزاى»
﴿هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ﴾ [الزمر: 9].
«بگو: «آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟»
با توجه به مسئولیت روشنگری فکری که اسلام آن را به عنوان یک امانت بر دوش والدین و مربیان گذاشته است بر تمامی کسانی که مسئله فکر و عقیده فرزند و پرورش علمی و فرهنگی وی برایشان مهم و حساس است واجب است از زمانی که فرزند به سن بلوغ و رشد میرسد:
* اسلام را به عنوان یک برنامه فراگیر و منسجم و مجموعه دین و حکومت به وی معرفی کنند.
* قرآن عظیم را به عنوان سیستم زندگی و خواستگاه ارزشها و قوانین به وی معرفی کنند
* تاریخ اسلامی را به عنوان سند عزت و توانمندی به وی معرفی کنند
* فرهنگ اسلامی را با تنوع و گستردگی آن به وی معرفی کنند
* عضویت در کاروان دعوت اسلامی را به عنوان تجلیگاه منطقی شور و حماسه دینی به وی معرفی کنند
این امر البته بدون مطالعهای هوشمندانه و فراگیر براساس محورهای ذیل ممکن نخواهد بود:
· مطالعه کتابهای فکری، که جاودانگی دین اسلام را به این برخورداری از ویژگیهای شمول، تجدیدپذیری و دوام، برای فرزند بیان کنند.
· مطالعه کتابهای تاریخی که عظمت گذشته اسلام و عزت از دست رفته مسلمانان را برای فرزندان بازگو نمایند.
· مطالعه کتابهای درباره تهاجم فکری، که فرزند را از نقشهها و توطئههای دشمنان اسلام چه صهیونیسم توطئهگر چه مارکسیسم دینستیز و چه صلیبیهای کینهتوز آگاه سازند.
· مطالعه کتابهایی در موضوع تمدن که از تمدن درخشان اسلامی که در طول تاریخ و در خلال اعصار به وسیله گذشتگان بنا شده است پرده بردارند.
از همین روست که گذشتگان صالح ما به ضرورت هوشمندی فکری، تاریخی و فرهنگی فرزندانشان اهمیت میدادند و آنان را در این زمینهها آموزش میدادند
پیشتر در بحث «مسئولیت تربیت عقلی» گفتههای مربیان مسلمان را در باب ضرورت آموزش موادی چون: قرآن، حدیث، سرگذشت نیکان، شعر مثبت، تاریخ حماسهها، و غزوات پیامبر ج به فرزندان بیان کردیم اهتمام سلف صالح و مربیان مسلمان به امر تعلیم و تربیت تأکیدی است بر اینکه: در نگاه دین اسلام وظیفه آموزش و تربیت فکری فرزندان و کاشت بذر تفکر اسلامی صحیح در ذهن آنان از آغاز بلوغ و در تمامی مراحل مختلف زندگی مسئولیتی است همگانی که هم متوجه والدین است و هم متوجه معلمان
اما راه توفیق در این امور کدام است؟
یگانه راه در این زمینه مطالعه دقیق و هوشمندانه و همیشگی در کنار آموزش صحیح است!!
اما فرزندان به مطالعه روی نخواهند آورد و به کتابخوانی علاقهمند نخواهند شد مگر اتخاذ شیوههایی که در درون آنان شور مطالعه و شوق کتابخوانی ایجاد کند
این شیوههای تشویقی و زمینهساز به نظر من عبارتند از:
· مقایسه علم و جهل و نیز دانشمندان و نادانان برای فرزند اینگونه شیوهای قرآنی برای اقناع و اقامه حجت است چنانکه خداوند میفرماید:
﴿هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَۗ﴾ [الزمر: 9].
«بگو: «آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟».
هیچ فکر کردهای وقتی ارجمندی آگاهان و دانشمندان و شوربختی نادانان برای فرزندان روشن گردد چهقدر به ضرورت مطالعه قانع شده و چه اندازه به درس خواندن و مطالعه توجه نشان خواهد داد؟ یا هیچ فکر کردهای آنگاه که فرزند ما از جایگاه رفیع علم آموزان و ارزش والای آنان نزد خدا و مردم[21] اطلاع یابد شعور و شوق علم و دانش چه هیجان و تحرکی در درون وی به پا خواهد کرد؟!
- معاذبن جبلس میگوید: «علم حیاتبخش قلبها، روشنایی چشمها و نیروی تنهاست؛ در سایه آن انسان به مقام نخبگان و نیکان دست مییابد و به درجات والای دنیا و آخرت نائل میآید؛ اندیشیدین درباره آن معادل روزه و بازنگری و بررسی آن معادل شب زندهداری است؛ در نتیجه علم است که پیوندهای خویشاوندی برقرار میمانند و حلال و حرام از همه بازشناخته میشوند؛ علم به سان پیشوا و عمل پیرو آن است به نیکبختان الهام و از شوربختان دریغ میگردد»[22]
- - علامه خواجه نصیرالدین طوسی در ابتدای رسالهاش «آداب المتعلمین» میگوید: «ارزش علم بر کسی پوشیده نیست زیرا نعمت علم فقط ویژه انسانهاست و تمامی صفات دیگر مانند: شجاعت، نیرومندی، شفقت و همه در میان انسان و سایر حیوانات مشترکند، با علم بود که خداوند برتری آدم÷ را بر فرشتگان اعلام نمود و به آنان دستور داد که در مقابل وی به سجده افتند؛ همچنین علم چنانچه مبنای عمل قرار گیرد تنها راه دستیابی به خوشبختی ابدی است» [23].
- حسن بصری÷ میگوید: «اگر علم دارای صورت و سیما بود به یقین از خورشید و ماه و ستارگان و آسمان خوش سیماتر و زیباتر میبود»[24].
· طرحریزی مسابقاتی میان فرزندان: برخی در زمینه تندخوانی، برخی در مورد شمار کتابهای خوانده شده در یک زمان معین و سپس آزمون مسابقات را برگزار کرد و به منظور تشویق و ایجاد انگیزه برای فعالیت بیشتر به نفرات برتر جوایز یا نشانهایی اعطا نمود این شیوه یعنی تشویق فرزند در مواردی که کاری را به خوبی و با موفقیت به پایان میرساند و یا رفتاری زیبا و پسندیده از وی سر میزند شیوهای است که امام محمد غزالی لزوم بهرهگیری از آن را توصیه نموده است وی رحمه الله در بخش سوم کتاب «إحیا» میگوید: «هنگامی که برخوردی زیبا و کاری پسندیده از کودک سر زد لازم است که به خاطر آن کار از او تجلیل و قدردانی گردد و با اعطای جایزهای جذاب و شادیبخش به وی پاداش داده شود و به منظور تشویق بیشترش به رعایت اخلاق والا و رفتار پسندیده در میان مردم تعریف و تمجید به عمل آید»
ارزش قائل شدن برای فرزند و تشویق وی با اعطای جایزه یا هدیه و یا از طریق خطابهای زیبا و دوستانه با سیره پیامبر ج همخوانی و مطابقت دارد؛ طبرانی روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «تهادوا تحابوا»: «به همدیگر هدیه بدهید [و از این طریق] یکدیگر را دوست بدارید» ابوداود و نسایی از ایشان ج روایت میکنند که فرمودند: «من أسدی إلیکم معروفاً فکافئوه فإن لم تستطیعوا فادعوا له»: «اگر کسی در حق شما لطفی کرد نیکی او را جبران کنید و اگر نتوانستید در حق وی دعای خیر کنید» همچنین ترتیب دادن مسابقه و اعطای جایزه با این روایت ابن عمرس متناسب است که میگوید: «پیامبر ج در بین سوارکاران مسابقهای ترتیب داد و به نفر برتر جایزه داد». (روایت از امام احمد)
· تفهیم این مطلب به فرزند که مطالعات وی و مطالب مفیدی که میخواند چنانچه با نیت صحیح و قصد پسندیده همراه گردد شرعاً عبادت محسوب شده و ثواب عابدان و پارسایان برای وی منظور خواهد شد، زیر پیامبر ج میفرماید: «إنما الأعمال بالنیات وإنما لکل امرء ما نوی»: «مبنای پاداش کارها نیت میباشد و به هر فردی بر اساس نیتش پاداش داده خواهد شد»
فقها از حدیث نبوی فوق این حکم را برگرفتهاند:
«نیت صحیح اعمال عادی و روزمره را به عبادت تبدیل میکند»
بیگمان وقتی فرزند دریابد که وی در قبال مطالعه و دانشاندوزی از سوی خداوند بزرگ اجر و پاداش دریافت خواهد کرد بدون هیچگونه سهلانگاری و کوتاهی و با تمام توان به مطالعه و کتابخوانی روی خواهد آورد......!!
· فراهم آوردن فضای پاک، آرام و مناسب..... دارای روشنایی کافی، مناظر چشمنواز و دلربا، آرامش کامل، مطبوع در زمستان و هوای ملایم و خنک در فصل تابستان..... مجموعه این شرایط زمینه مناسب را برای روی آوردن به مطالعه مهیا کرده و باعث تشویق و علاقهمندی فرزندان به کتابخوانی میگردد.
· مهیا کردن کتابهای گوناگون و قرار دادن آنها در دسترس فرزندان، خواه از طریق کتابخانه منزل مدرسه، مسجد یا کتابخانه عمومی.
بیتردید چنانچه فرزند کتاب مورد علاقهاش را در زمینههای مختلف داستانی، ادبی، تاریخی یا اخلاقی در دسترس داشته باشد، خود بخود به سوی مطالعه گرایش پیدا کرده و مشتاقانه به تلاش در این عرصه خواهد پرداخت.
· و بالأخره متوجه ساختن فرزند به این نکته که: زمان همانند شمشیری بران است [اگر در شکار آن پیشدستی نکنی، عمرت را شکار خواهد کرد] وظایف هر فرد از فرصتهای وی بیشتر و شمار مجهولات وی از معلوماتش افزونتر است و اسلام به مسلمان فرمان میدهد که اوقاعت فراغتش را به امور مثبت و کارهای سودمند پر کند چنانچه بنابه روایت مسلم پیامبر ج میفرماید: «احرص علی ما ینفعک واستعن بالله ولا تعجز»: «در انجام امور سودمند کوشا و سیریناپذیر باش و از خداوند طلب یاری و کارسازی نما و اظهار ناتوانی مکن». اسلام همچنین به فرد دیندار دستور میدهد که به منظور انجام فعالیت مداوم برای کسب عزت دنیوی و نجات اخروی همواره در صدد شکار فرصتها و ربودن موقعیتهای مناسب باشد چنانچه بنابه روایت مستند حاکم، پیامبر ج میفرماید: «اغتنم خمساً قبل خمس: حیاتک قبل موتک وصحتک قبل سقمک وفراغک قبل شغلک وشبابک قبل هرمک وغناک قبل فقرک»: «پنج چیز را قبل از پنچ چیز غنیمت بدان: زندگیت را پیش از فرا رسیدن مرگت، سلامتیت را پیش از بیمار شدن، فراغتت را پیش از درگیر شدن با مشکلات جوانیت را پیش از پیری و بینیازیت را پیش از نداری و نیازمندی».
و بالأخره مطالعه بدون رعایت نکات زیر بیثمر خواهد بود
1- آمادگی روانی پیش از مطالعه، بدینگونه که شخص به یاد آورد که مقصود وی از مطالعه دستیابی به دانش و پختگی فکری برای گسترش دعوت، تبلیغ پیام اسلام و خدمت به ملت و کشورش میباشد.
2- تمرکز فکری به هنگام مطالعه از طریق حاضر کردن ذهن و دقت بر روی موضوع مطالعه تا در نتیجه پیام مطلب را کاملاً دریافته و معانی نهفته در متن را به گونه فراگیر و شامل فهم کند.
3- کشیدن خط زیر نکات کلیدی و مطالب اصلی متن به وسیله مداد. تا از این طریق در مرحله پس مطالعه و بازنگری این نکات در ذهن وی رسوخ کرده و مطالب اصلی در خاطرش نهادینه شوند.
4- نگارش مطالب بنیادین در حاشیه صفحه با استفاده از مداد، بدین منظور که این مطالب هر چه کاملتر و فراگیرتر فهم گردند.
5- یادداشت عناوین مهم یا پیام کلی موضوعهای مورد علاقه در دفتر یادداشت ویژه با ذکر نام کتاب و شماره صفحه، تا در صورت نیاز بتوان به آسانی به منابع مراجعه کرد.
6- تدارک دفتر یاد داشتی بزرگ برای جمعآوری نکاب جالب و مطالب دلپذیری که خواننده در اثنای مطالعه به آنها برخورد میکند، مطالبی مانند: شواهد شعری، نکات دلنشین ادبی، اندرزهای منظوم، حکایات شیرین تاریخی، حقایق علمی یا فتواهای شرعی....
بدون شک این یادداشتها چکیدۀ کتابهای فراوانی است که خواننده در زمانهای گذشته و با صرف فرصتهای بسیار به مطالعه آنها پرداخته است و به سان گنجینهای سودآور و بهترین اندوختهای هستند که در مراحل بعدی زندگی علمی و عملی فرد به کارش میآیند.
پس ای برادر مربی تلاش کن که فرزندانت را به مطالعه و رعایت قواعد آن عادتدهی و با ارائه راهنمایی و اندرز، اهمیت و نقش حیاتی این کار را به آنان تفهیم نمایی تا در آینده روزگار در شمار اندیشمندان بزرگ و به عنوان دستهای از لایههای روشنفکر و بالأخره از نسل فهیم و پخته به حساب آیند... و چنین امری برای خداوند دشوار نیست.
9- متوجه ساختن فرزند به مسئولیت در قبال دین اسلام
از جمله امور حیاتی و مهمی که بر لزوم توجه بدانها تأکید میکنیم و توجه مربیان را به آنها جلب مینمائیم تلاش مداوم برای تفهیم حقایق زیر به فرزندان است:
الف) «گروه دینداری که در خانه ارقم دور هم جمع شده و بقا و فیروزی دین اسلام مدیون مجاهدتهای آنهاست، عموماً از نسل جوان جامعه خویش بودند به عنوان مثال: پیامبر ج به هنگام بعثت چهل ساله بود، ابوبکرس سه سال از ایشان کوچکتر بود، عمرس بیست و هفت ساله، عثمانس از پیامبر ج کوچکتر و علی از همگان کم سن و سالتر بود همچنین عبدالله بن مسعود، عبدالرحمن بن عوف، ارقم بن أبی الأرقم، سعید بن زید، مصعب بن عمیر، بلال بن رباح، عمار بن یاسرش اجمعین و دهها بلکه صدها نفر دیگر همگی جوان بودند»[25]
ب) همین جوانان بودند که مشکلات دعوت را بر دوش کشیدند و همینان بودند که در راه ابلاغ پیام قرآن سختترین شکنجهها و دردآورترین آزارها را متحمل شده و درخشانترین اسطورههای پایداری و پاکبازی را به نمایش گذاشتند و همین جوانان بودند که شب و روزشان را به هم متصل میکردند و واژه خستگی یا استراحت در قاموسشان جای نداشت...... تا اینکه با این جدیتها و مجاهدتها گسترش دین اسلام و دولتش را و فیروزی این دین و حاکمیت آن را عینیت بخشیدند و بدینترتیب در فاصلهای بسیار کم مسلمانان دارای دولت و قدرت شده و قبای حاکمیت و پیشوایی بر تن کردند.... و دو ابر قدرت ایران و روم منقاد حکومت آنان شدند؛ و حوزه فرمانروایی آنان از شرق تا سرزمینهای سند و از شمال تا مناطق خزر، ارمنستان و نواحی روس گسترش یافت و سرزمینهای شام، مصر، برقه، طرابلس، و بقیه مناطق آفریقایی در زیر چتر عدالت و دادگری اسلام در آمدند تمامی این پیشرفتها هم در طول فقط سی و پنچ سال صورت گرفت.
در عهد بنیامیه حکومت مسلمانان چنان گستردگی قابل ملاحظهای یافت که مسلمانان وارد مناطق سند، بخش عمده سرزمینهای هند و نواحی ترکستان شدند و حدود شرقی حکومت اسلامی را به مرزهای چین رسانده و در غرب هم به مناطق اندلس پای نهادند.
وسعت آن زمان جهان اسلام را هارون الرشید یکی از خلفای عباسی به خوبی برای جهانیان به تصویر کشیده است وی خطاب به ابر بیبارانی که از بالای سرش میگذشت چنین میگوید:
«هر جا که میخواهی ببار، چرا که خراج [محصولات ناشی از بارش] تو به زودی به سوی ما حمل خواهد شد»[26].
ج) راز سربلندی و توفیق پیشاهنگان نسل صحابهش و مسلمانان پاک دین بعد از آنها در دستیابی به اوج مجد و عظمت در دو عامل نهفته است:
نخست- التزام فکری و عملی آنها به اسلام و پایبندیشان به ارزشهای دینی در دو حوزه اندیشه و عمل
با در پیش گرفتن چنین رویکردی پیروزی و تسلط خود را بر دشمنان خدا و دین اسلام قطعی نمودند و بدون این امر امکان نداشت که طعم سربلندی را بچشند و یا پرچم عزتمندی و سیادت را در دست بگیرند تاریخ نقل میکند که وقتی عمر بن خطابس کار فتح مصر را کند یافت با ارسال نامهای به عمروبن عاص- که فرماندهی لشکریان اسلام را بر عهده داشت- خطاب به وی چنین گفت: «اما بعد از کندی کار شما در فتح مصر در شگفتم، از دو سال پیش تاکنون با آنان جنگید [اما هنوز موفق به شکست آنها نشدهاید] علت این ناکامی هم چیزی نیست جز اینکه اهداف غیردینی جدیدی برای خود تراشیدهاید و به امور دنیوی دل بستهاید که دشمنان شما هم دلبسته همان امورند، حال آنکه خداوند تبارک و تعالی هیچ گروهی را یاری نمیکند مگر در صورتی که در نیات و اهداف خود صادق باشند».
رحمت خداوند بر این خلیفه دادپرور آنجا که میگوید: «ما ملتی هستیم که خداوند با دین اسلام به ما عزت بخشیده است لذا که هر وقت عزت را در منبعی غیر از اسلام جستجو کردیم خداوند ما را سرافکنده و خوار ساخت» (روایت از حاکم)
دوم- رساندن پیام اسلام به جهانیان از طریق جهاد و فداکاری و نیروی شکیبایی و دلاوری خود
جدیت آنان در دینگستری به حدی بود که چون فتوحات آنان به آخرین نقطه غرب رسید، عقبه فرزند نافع در ساحل اقیانوس اطلس (دریای تاریکیها) توقف کرد و- در حالیکه اسبش در داخل آب قرار داشت- چنین گفت: «پروردگارا ای خدای محمد اگر این دریا نبود در راه گسترش دین تو دنیا را فتح میکردم خدایا تو شاهد باش!!»
فتوحات به شرقیترین نقطه رسید و قتیبه باهلی در مناطق چین رخنه کرد؛ یکی از یارانش از سر خیرخواهی و دلسوزی به وی چنین هشدار داد: «وارد سرزمینهای ترکنشین شدهای قتیبه، حوادث هم میان بالهای روزگار قرار دارند و میآیند و میروند»
قتیبه با کمال ایمانداری چنین پاسخ داد: «با یقین به یاری خداوند پیش آمدهام و هرگاه مرگ پیش آید از ساز و برگ چه برآید؟!»[27] وقتی آن فرد هشداردهنده قاطعیت و جدیت وی را در ادامه گسترش دین خدا مشاهده کرد دوباره به وی چنین گفت: «به راهت ادامه بده و هر جا میخواهی برو ای قتیبه این جدیت را کسی جز خدا نمیتواند سست کند!!»
آری بدون چنین حرارت و جدیتی امکان نداشت که بتوانند حتی یک وجب از زمین را فتح نموده و دین خدا را در جهان گسترش دهند.
د) ما نسل کنونی اسلام چنانچه شیوه گذشتگان را در پایبندی به دین اسلام و مسیر سلف صالح در جهاد و فداکاری شکیبایی و سفارش متقابل به بردباری و در دلاوری و شهادت در پیش گیریم، حاکمیت اسلام را با دستان خویش محقق و حکومت مسلمانان را با تکیه به بازوان خود بنا خواهیم کرد و با یاری و توفیق خداوند مجد و عظمت و جاودانگی مسلمانان را باز خواهیم گرداند و نقش و مقام بهترین و سودبخشترین امت برای مردم را باز خواهیم یافت زیرا ما «مرد»[28] هستیم و نیاکانمان نیز «مرد» بودند و خداوند جدیت و همت مردان را ستوده است آنجا که میفرماید:
﴿رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن یَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِیلٗا ٢٣﴾ [الأحزاب: 23].
«مردانی که در پیمان خود با خدا صادق بودند برخی جان خود را وفادارانه فدای این عهد و پیمان کردند و برخی هنوز منتظرند در حالیکه هیچگونه تغییری در قاطعیت آنان را نیافته است»
﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ ٣٧﴾ [النور: 37].
«مردانی که اشتغال به امور تجاری و خرید و فروش آنان را از [قانون قرآن یا] ذکر خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات غافل نمیسازد، از روزی که در آن دلها و چشمها دگرگون میشوند بیمنا کند».
نسل کنونی اسلام از اینکه در ظاهر همانند رجال و در باطن همچون «جبال» باشند، خسارتی نمیبینند رحمت خداوند بر شاعر اسلام، محد اقبال لاهوری آنجا که میگوید:
من ذا الذی رفع السیوف لیرفع
اسمک |
|
فوق هامات النجوم منازلا |
کانوا جبالاً فی الجبال و ربما |
|
ساروا علی موج البحار بحارا |
چه کسانی شمشیر برداشت تا نامت را تا اوج ستارگان رفعت بخشند؟! [آری، مجاهدان دینپرور در راه اعلای قرآن] گاهی مرد کوهستان بودند و گاهی همچون مردان دریا بر روی امواج حرکت میکردند!
هـ) جهان امروز در تاریکیهای مادیگرایی بیلگام سرگردان و ویلان است و در باتلاق لاقیدی و اباحیگری بدون راهنما و کورکورانه گام برمیدارد و پاهایش را که با زنجیر ظلم و پابند استبداد بسته شدهاند، به سختی دنبال خود میکشاند؛ و در سیاهیهای ایدئولوژیها و مکاتب، گرفتار جدال و درگیری است قدرتهای بزرگ هم که چنگالهای خود را در پیکر تمدن بشری فرو برده و مشغول دریدن آن هستند و دارند با طناب طغیان و وحشیگری خود ارزشهای انسانی و مفاهیم والای بشری و توصیههای انبیا را به دار اعدام میآویزند و برای اینکه انسانها را به بندگی و بردگی بکشانند و میهن و سرمایهیشان را غصب کنند و آنها را با فرزندان زنان و سالخوردگانشان آوارۀ بیابانها سازند، از هر طرف آنها را مورد حمله قرار میدهند
راستی راه نجات از این سیه روزیها و فاجعهها چیست؟ چه عاملی میتواند بشریت را در برابر انحطاط فکری و افسار گسیختگی اخلاقی حمایت کند؟ چه عاملی میتواند مردمی را که اکنون در امنیت به سر میبرند از خطر جنگی ویرانگر و خانمانسوز حفظ کند؟ به دیگر سخن، کشتی نجات چیست؟ تکیهگاه امنیت کدام است؟
در ارزیابی من و ارزیابی بسیاری از اندیشمندان فلاسفه و علما تنها ارزشهای معنوی نظامهای اجتماعی و سیاسی مبتنی بر اصول اسلامی هستند که از شایستگی و کارایی لازم برای تصدی رهبری جهان در عرصه تفکر و اصلاحگری و نیز برای نجات انسان از سقوط در باتلاق گمراهی و پرتگاههای فساد و اباحیگری برخوردار میباشند
آقای «الیاس ابوشبکه» در کتاب خود «پیوندهای فکری و روحی میان عرب و فرنگ» چنین میگوید: «نابودی تمدن عربی [اسلامی] برای اسپانیا و اروپا نامبارک و مایه شوربختی بود به عنوان نمونه اندلس جز در زمان حکومت عرب [مسلمانان] روی خوشبختی را ندید و به محض خروج عرب [مسلمانان] ویرانی جایگزین رفاه هنر و خرمی شد».
فیلسوف نامدار انگلیسی «برنارد شو» در سخن مشهور خویش چنین گفته است:
«بیگمان دین محمد به خاطر درونمایه حیاتبخش شگفتآوری که دارد شایسته تقدیر و تمجید است این دین یگانه دینی است که دامنه حاکمیت آن تمامی مراحل گوناگون زندگی را در بر میگیرد به نظر من محمد را باید فرشته نجات انسانیت نامید. و چنانچه مردی همانند او عهدهدار رهبری جهان نوین گردد قطعاً در حل مشکلات آن موفق خواهد شد».
«ویلز» مورخ انگلیسی در کتاب خود «گوشههایی از تاریخ انسانیت» میگوید: «اروپا از این لحاظ که بخش عمده قوانین تجاری و اداری خود را از اسلام وام گرفته است شهری متعلق به این دین است»
[اکنون از وضعیت بحرانی و نیمه جهان کنونی آگاه شدیم و دریافتیم که نجات انسان و دنیای رو به نابودی حاضر تنها به اصول و ارزشهای نورانی اسلام میسر است]
لذا نسل مسلمان حاضر موظف است که مأموریت خطیر و نقش تمدنی خود را در این موقعیت حساس ایفا کند و بشریت را از تیرگیهای مادیگرایی سرکش موجهای مرگبار اباحیگری و طوفان ویرانگر جنگها نجات دهد و این امر میسر نخواهد شد مگر با انتقال دوباره پیام جاودانی اسلام به ساکنان سراسر دنیا تا با ارسال چنین ارمغانی رفاه، امنیت و آسایش بر تمامی نقاط عالم، حاکم، و نوع بشریت از نعمت فروغ ایمان و شریعت قرآن برخوردار گردد
این شریعت دارای ویژگیهای: ربانیت، جهانشمولی، جامعیت یا فراگیری، کارآمدی و جاودانگی میباشد.
ربانی است، زیرا از سوی خداوند حکیم فرو فرستاده شده است.
جهانشمول است، زیرا برنامه زندگی فرد فرد انسانهاست
فراگیر است زیرا عموم جنبهها و بخشهای گوناگون زندگی را در بر میگیرد کارآمد است زیرا در هر زمان و مکانی پاسخگوی نیازهای بشر است.[29] [البته غنای «ارزشی» شریعت را نباید- جز در عرصه عبادات- به غنای «روشی» تفسیر و تحویل کرد]
جاودان است، زیرا عوامل بالندگی و ماندگاریش را در ساختار طبیعی خود به همراه دارد.
برای افتخار و جاودانگی امت اسلامی همین کافی است که خداوند در قرآن کریم آن را اینگونه معرفی میکند:
﴿کُنتُمۡ خَیۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ﴾ [آل عمران: 110].
«شما بهترین و سودمندترین گروهی هستید که به نفع مردم آفریده شده است. [زیرا] به انجام کارهای نیک دستور میدهید و از ارتکاب زشتیها نهی میکنید و به خدا ایمان دارید. [یعنی: مخلصانه و مشتاقانه، عواطف، اندیشهها و رفتارهای خود را بر اساس معیارهای دین وی تنظیم میکیند».]
پس این امت همانگونه که خداوند به وی فرمان داده است باید در صدد اجرای مأموریت خود برآید و بار رفتاری همانند نیاکان دلاور و رادمرد، با همتی همانند پیشگامان قهرمان و بیپاک با نبردهای چون بدر، قادسیه، یرموک و حطین و بالاخره با ارمغان اسلام و ارزشهای قرآن کریم در عرصه پهناور گیتی به تلاش و دینگستری بپردازد.
آری، آری! مربیان باید این حقایق را در درون فرزندان و شاگردانشان بنشانند و لحظه به لحظه این مفاهیم را به اندیشه و قلبشان القا کنند تا حساسیت مسئولیت خود را کاملاً درک کرده و وظیفهشان را به گونه جدی و مطلوب به انجام رسانند
اگر مربیان چنین کردند در آینده فرزندان و شاگردانشان را در کسوت دعوتگرایی صادق و در لباس سربازانی مخلص برای دین اسلام خواهند دید که بیآنکه خوف کسی جز خدا را در دل داشته باشند به تبلیغ فراخوان پروردگار و پیام قرآن میپردازند؛ تمامی رنجها، آزارها و شکنجهها را در راه دینگستری به جان میخرند و به یاری خدا در پایان کار به بهترین پیروزی والاترین عزتمندی و کرامت مطلوب نایل خواهند آمد و چنین امری برای خدا دشوار نیست.
10- تعمیق روحیه جهادی در درون فرزند
از جمله مسایل خطیر و امور مهمی که لازم است مربیان بدان اهتمام ورزند و بخش عمده توجه و حساسیت خود را بدان معطوف سازند تعمیق روحیه جهادی در درون فرزند و استوار کردن مفاهیم همت و پایداری در اندیشه قلب و عواطف وی است به ویژه در شرایط کنونی و عصر حاضر که حاکمیت اسلام بر کشورهای اسلامی ساقط شده و خورشید عزت اسلام غروب کرده طاغوتها حاکم گشته و زمام امور در بیشتر کشورهای اسلامی در دست کسانی است که دغدغه و هدفی ندارند جز اجرای طرحها و توطئههای مخالفان خدا و اسلام، خواه این نقشهها مارکسیستی باشند خواه استعماری، خواه صهیونیستی و خواه صلیبی از پیامدهایی چنین سیاستی بود که خلافت اسلامی برچیده شد موجهای مادیگری طوفانهای بنیان کن لاقیدی و اباحیگری و جریانهای برخواسته از مکاتب منحرف و دینستیز، جوامع اسلامی را به سیهورزی و رنجوری دچار ساختند و در نتیجه کشورهای مسلمان به طعمه هر طمعکار و هدف هر سودجویی تبدیل شدند!!
لذا بر مربیان واجب است که فرزندانشان را با نیروی صبر و پایدار مجهز کنند و روحیه جهادی و دلاوری را در شخصیتشان عمیقاً بکارند، بدینامید که بتوانند با سخت کوشی و تلاش دلیرانه خود بنای فرو ریخته عظمت اسلام و مجد مسلمانان را بازسازی کنند!
اما مراحلی که مربیان در فرایند تعمیق جهاد در درون فرزندان و استوار کردن مفاهیم جهادی در شخصیت و اندامهای آنان لازم است بپیمایند کدامند؟
به نظر من این مراحل عبارتند از
1- تذکر مداوم این نکته به فرزند که: تحقق عزت اسلامی و بنای مجد و عظمت دینی منحصراً از طریق جهاد و تلاش برای اعلای قانون خداوند ممکن خواهد شد
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ﴾ [المائدة: 54].
«ای مؤمنان هر کس از شما از دینش روی بگرداند [یقین بداند که فقط خودش زیان خواهد دید و حتی اگر همه شما از ادامه دینداری و دینپروی امتناع ورزید خمی به ابروی اسلام نخواهد آمد زیرا] خداوند به زودی گروهی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان هم متقابلاً او را دوست میدارند در مقابل مؤمنان نرمخو و فروتن و در مقابل کافران، جدی و قاطعند، درراه خداوند و به جهاد میپردازند و از طعن و تهدید سرزنشگران هراسی به دل راه نمیدهند».
2- تفهیم همیشگی این مطلب به فرزند که: جهاد در راه خدا انواع گوناگونی دارد:
· جهاد مالی: از طریق انفاق به منظور گسترش دین خدا. این جهاد پشتوانه مهم هر جهاد دیگری است که امت اسلامی انجام میدهد چه جهاد تبلیغی، چه آموزشی، چه سیاسی و چه رزمی و جنگی
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ﴾ [التوبة: 111].
«خداوند جانها و اموال مؤمنان را از آنان خریداری نموده است تا در مقابل بهشت از آن ایشان گردد».
﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ﴾ [التوبة: 41].
«حرکت کنید؛ سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید».
- بنابه روایت ترمذی و نسایی پیامبر ج میفرماید: «من أنفق نفقهً فی سبیل الله کتبت له بسبعمائة ضعف»: «کسی که مالی را در راه خدا انفاق نماید تا هفتصد برابر پاداش برایش نوشته خواهد شد»
- در حدیث دیگری که بجز مالکس در بقیه صحاح ششگانه روایت شده است چنین آمده است: «من جهز غازیاً فی سبیل الله فقد غزا ومن خلف غازیاً فی أهله فقد غزا»: «تجهیر جنجگوی راه خدا و رسیدگی به امور خانوادگی مجاهدین شرعاً در حکم جهاد است».
· جهاد تبلیغی: یعنی تبلیغ برنامه اسلام به وسیله زبان تفهیم حقانیت پیام اسلام به کفار منافقان دین ستیزان و کژ روان و اتمام حجت بر آنها.
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٧١﴾ [التوبة: 71].
«مردان و زنان مؤمن برخی یاور و پشتیبان یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند و نماز را بر پا میدارند و زکات میپردازند و از خدا و پیامبرش پیروی میکنند چنین کسانی را که خداوند مورد رحمت قرار خواهد داد بیگمان خدا توانمند و فرزانه است».
﴿ٱلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَیَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا یَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِیبٗا ٣٩﴾ [الأحزاب: 39].
«[دینداران راستین] کسانی هستند که پیامهای خداوند را ابلاغ میکنند و از وی میهراسند و محبت احدی غیر از خدا را در دل ندارند و خدا برای حسابرسی کافی است».
- بنابه روایت ترمذی امام احمد و ابن حبان پیامبر ج میفرماید: «نضرالله امرءاً سمع منی شیئاً فبلغه کما سمعه فرب مبلغ أوعی من سامع»: «خداوند شاد و خرم کند کسی که سخنی از من میشنود و آن را همانگونه که شنیده است به دیگران میرساند چه بسا کسی که سخن به وی میرسد از شنونده خوش فکرتر و هوشمندتر باشد [و پیام آن دریافت کند و هدایت یابد]»
- همچنین بنابه روایت مسلم و اصحاب سنن پیامبر ج میفرماید: «من دعا إلی هدیً کان له من الأجر مثل أجور من اتبعه لا ینقص ذلک من أجورهم شیئاً»: «آنکه به انجام امور پسندیده و طرق خیر فرا میخواند، به اندازه پاداش کسانی که از وی پیروی میکنند پاداش خواهد برد بدون اینکه این پاداش اضافی چیزی از پاداش پیروانش بکاهد»
· جهاد آموزشی: یعنی تلاش در جهت پرورش علمی، فرهنگی و فکری جامعه اسلامی و آموزش تلقی صحیح از دیدگاه اسلام درباره هستی زندگی و انسان
﴿۞وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ﴾ [التوبة: 122].
«و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى کوچ نمىکنند تا [دستهاى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را -وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند- باشد که آنان [از کیفر الهى ]بترسند».
- طبرانی از قول ابن عباسس چنین از پیامبر ج روایت میکنند:
«تناصحوا فی العلم فإن خیانة أحدکم فی علمه أشد من خیانة فی ماله وإن الله مسائلکم»: «در خصوص علم و روشنگری دینی نسبت به یکدیگر جدی و دلسوز باشید زیرا خیانت علمی [از جمله کتمان علم، وارونهنمایی واقعیات، احتکار آن، استفاده از توان علمی در راههای ناصحیح، فخر فروشی و مجادله هوسآلود و..] از خیانت مالی زیانبارتر و بدتر است و خداوند شما را مورد مؤاخذه و بازخواست قرار خواهد داد»
- در حدیثی دیگر ابوداود و ترمذی آن را روایت کردهاند پیامبر ج میفرماید: «من سئل عن علم فکتمه ألجم بلجام من نار یوم القیامة»: «کسی که در مورد مطلبی از وی سؤال شود و آن را کتمان کند در روز قیامت با افساری آتشین لگام خواهد شد.»
· جهاد سیاسی: یعنی تلاش برای برپایی حکومت اسلامی براساس اصول این دین و قواعد کلی و فراگیر آن به طور خلاصه اینکه: حاکمیت و مقام قانونگذاری در این سیستم سیاسی از آن خداوند باشد و بس.
﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ ٤٩ أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ٥٠﴾ [المائدة: 49-50].
«در میان آنان مطابق قوانین خدا داوری و حکومت کن و از درخواستها و انتظارات غیرمعقول و هوسآلود آنان پیروی مکن و مواظب باشد که تو را از برخی قوانیی که خداوند به سوی تو فرو فرستاده است منحرف نکنند. اگر [از پذیرش دستورات دین] روی گرداندند بدان که خداوند میخواهد به علت برخی گناهانشان آنان را مجازات کند و بیشتر مردم به قیود دینی پایبند نیستند آیا جویای حاکم جاهلیت هستند و چه کسی برای اهل یقین از خدا بهتر قانون و حکم صادر میکند؟!».
- مسلم از عبدالله بن مسعودس روایت میکند که پیامبر ج فرمود: «مَا مِنْ نَبِیَ بَعَثَهُ الله فِی أُمّةٍ قَبْلِی، إِلاّ کَانَ لَهُ مِنْ أُمّتِهِ حَوَارِیّونَ وَأَصْحَابٌ یَأْخُذُونَ بِسُنّتِهِ وَیَقْتَدُونَ بِأَمْرِهِ. ثُمّ آنها تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمِ خُلُوفٌ، یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ، وَیَفْعَلُونَ مَا لاَ یُؤْمَرُونَ. فَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِیَدِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِلِسَانِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِقَلْبِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ. وَلَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ الإِیمَانِ حَبّةُ خَرْدَلٍ»»: «هر کدام از پیامبرانی که خداوند آنها را در میان امتهای پیش از من برانگیخته است از میان امت خود حواریون و یارانی داشتهاند که به سنت وی پایبند بوده و از فرمان وی اطاعت میکردهاند سپس نسلی جانشینی این حواریون شدند که سخنانی میگویند که خود بدانها عمل نمیکنند و کارهایی انجام میدهند که دستور انجام آنها را ندارند، هرکس که با دستش با چنین کسانی جهاد کند مؤمن است و هرکس با زبانش به جهاد به آنها بپردازد مؤمن است و هرکس با قلبش با آنها جهاد کند مؤمن است و پایینتر از این حد به اندازه دانهای خردل ایمان وجود ندارد»
· جهاد جنگی یا قتال: یعنی تلاش و جهدورزی برای ایستادگی در برابر هر حاکم تجاوزگری که در راه اجرای احکام خداوند و گسترش دعوت وی در زمین مانعتراشی و سنگاندازی میکند فرقی ندارد چه این طاغوتها در دار الاسلام باشند چه در دارالحرب؟
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ کُلُّهُۥ لِلَّهِۚ﴾ [الأنفال: 39].
«و با آنان بجنگند تا مانعی [در راه اجرای احکام دینی و گسترش دعوت] باقی نماند و فرمانروایی یکسره از آن خداوند گردد».
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩﴾ [التوبة: 29].
«با اهل کتابی که به الله و روز آخرت ایمان ندارند و حرام داشته خدا و پیامبرش را حرام نمیگیرند و دین حق را نمیپذیرند پیکار کنید تا به دست خویش و خاکسارانه جزیه[30] بپردازند».
- و این هم سخنان ربعی بن عامرس در جریان مذاکرات مسلمانان با رستم فرخزاد فرمانده سپاهیان ایران: «إن الله ابتعثنا لنخرج الناس من عبادة العباد إلی عبادة الله ومن ضیق الدنیا إلی سعتها ومن جور الأدیان إلی عدل الإسلام»: «خداوند ما را برانگیخته تا مردم را از فرمانبری بندگان به اطاعت خداوند از تنگنای دنیا به فضای گسترده آن و از ستم دیگر ادیان به عدالت اسلام باز آوریم»
هنگامی که مربی این معنای عام و گسترده از جهاد را به فرزند تفهیم کند و وقتی انواع آن و شاخههای منشعب از آن را به وی بیاموزد با تمام عزم و ارادهاش روانۀ میادین جهاد خواهد شد چرا که جهاد در این معنای عام هر نوع فعالیت تبلیغی را به شرط اینکه با نیت اعلای قانون خدا و گسترش دین او صورت گیرد شامل میشود[31]
3- توجه دادن مداوم فرزند به اقدامات قهرمانانه فرزندان صحابهش تا وی نیز با الگوپذیری از آنان درراهشان گام بردارد و مسیرشان را بپیماید؛ اکنون توجه شما را به نمونههایی از این موضوع جلب میکنم:
الف- وقتی مسلمانان راه احد را در پیش گرفتند پیامبر ج سپاهیانی را که در سنین پایین قرار داشتند نپذیرفت از جمله کسانی که آنها را به علت صغر به پشت جبهه باز فرستاد یکی رافع بن خدیج و دیگری سمره بن جندب بود بعداً وقتی پیامبرج اطلاع پیدا کرد که رافع تیرانداز ماهری است به وی اجازه داد در جنگ شرکت کند.
سمرهس به گریه افتاد و به ناپدریش گفت: پیامبر ج به رافع اجازه داد است در جنگ شرکت کند و من را نپذیرفته است و این در حالی است که رافع در کشتی حریف من نمیشود این خبر به پیامبر ج رسید لذا هر دو نفر را فرا خواند و مسابقهای در میانشان ترتیب داد، نتیجه کشتی به سود سمره تمام شد، لذا پیامبر ج به وی نیز اجازه داد در جنگ شرکت کند.
ب- زمانیکه پیامبر ج و یاور وی ابوبکرس به سوی مدینه هجرت کردند و به مدت سه روز در غار ثور ماندند عائشه و اسماء دختران ابوبکرس کار تهیه توشه و امکانات لازم برای آنان را به عهده داشتند اسماء کمربند خود را باز کرد و قسمتی از آن را برید تا دهانه مشک آبی را که همراه میبرد با آن ببندد. به همین سبب به ذات النطاقین (صاحب دو کمربند) شهرت یافت. عبدالله فرزند ابوبکرس نیز آنان را در جریان اخبار مربوطه میگذاشت. هر تصمیم مخفیانهای را که قریش علیه این دو نفر اتخاذ میکردند عبداللهس به هر طریقی ممکن آن را درمییافت و شامگاه خبر آن را بدیشان میرساند. گاهی شب را نزد آنان میماند و به هنگام سحر از اقامتگاه آنان خارج میشد و صبح همانند فردی که شب را در مکه بوده است همراه با سایر مردم شهر بیدار میشد. چنانکه میدانید عائشهل و عبداللهس در آن هنگام هنوز به سن بلوغ نرسیده بودند.
ج- بنابه نقل کتابهای تاریخ، نوجوان مسلمانی از پدرش تقاضا میکرد که امکانات لازم را در اختیار وی بگذارد تا برای دستیابی به اوج مجد و بزرگی مناطق مختلف زمین را درنورد و به تجارت و کسبروزی بپردازد:
إقذف السرج علی المُـ |
|
هر وقرطه اللجاما |
ثم صب الدرع فی را |
|
سی و ناولنی الحساما |
فمتی أطلب إن لم |
|
أطلب الرزق غلاما |
سأجوب الرض أبغی |
|
ـه حلالاً لا حراما |
فلعل الظعن ینفی الف |
|
قر أو یدنی الحماما |
اسب را زین کن و بر دهانش افسار بزن سپس سرم را با کلاه خود بپوشان و شمشیر را در دستم بگذار [تا برای تجارت روانه سفر گردم] اگر در سن نوجوانی به کار بازرگانی نپردازم، پس کی به فکر کسب و کار بیفتم؟ به زودی راه سفر در پیش میگیرم و نه از را حرام بلکه از طریق حلال به جستجوی رزق و روزی میپردازم این سفر یا فقر و تهدستی را دور خواهد کرد یا مرگ را نزدیک.
کسانی که خواستار نمونههای بیشتری از این قبیل هستند به بحث «پدیدۀ ترس» در بخش دوم کتاب «چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم؟» مراجعه کنند که در آنجا به اندازه کافی از این موارد ذکر شده است.
4- واداشتن فرزند به حفظ سورههای انفال، توبه، احزاب و آیات مربوط به موضوع جهاد همراه با اسباب نزول و تفسیر آنها بیان شجاعتهای پیامبر ج و اصحاب بزرگوارشان در جنگهای بدر، خندق، حنین و بیان این دلاوریها و رشادتها بیتردید روحیه فرزندان را قوی میکند و از وی فردی بیباک و صفشکن خواهد ساخت که در اجرای فرمان خدا به طعن و تهدید هیچ سرزنشگری اعتنا نخواهد کرد بلکه با تمام توان روانه میدان نبرد شده و شهادت درراه خدا را آرزو میکند. هماهنگونه که اجدادش قبلاً روانه میدان شدند و نسل اول این امت محمدی شهادت در راه خدا را آرزو کردند[32].
5- تعمیق عقیده قضا و قدر دردرون فرزند؛ تا درنتیجه وی باور قطعی داشته باشد که آنچه به وی رسیده است نرسیدنش غیرممکن و آنچه به وی نرسیده است رسیدنش محال بوده است و اگر تمامی افراد بشر به همکاری و همراهی بپردازند تا نفعی به وی برسانند امکان ندارد بتوانند نفعی جز آنچه خداوند برای وی در نظر گرفته است به او برسانند همچنین چنانچه برای وارد آوردن زیانی به وی همه دور هم گرد آیند ضرری جز آنچه قبلاً از سوی خداوند مقدر شده است به وی نخواهند رساند. در مورد مرگ نیز عمیقاً باور داشته باشد که با پایان یافتن عمر مقرر مرگ بدون لحظهای زودتر یا دیرتر خواهد رسید. زندگی و مرگ عزت و ذلت زیان و نفع و تنزل و رفعت همگی در انحصار خداوند هستند کلید تمامی کارها در دست اوست و بر انجام هر گونه کاری تواناست
میتوان درباره این مفاهیم به گفتهها و اشعار گذشتگان نیز استشهاد نمود:
از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست |
|
روزیکهقضااست وروزیکه قضا نیست |
روزیکهقضاستکوششدرآننکندسود |
|
روزیکهقضانیستدرآنمرگروا نیست |
إذا غامرت فی شرف مروم |
|
فلا تقنع بمادون النجوم |
فطعم الموت فی أمر حقیر |
|
کطعم الموت فی أمر عظیم |
هنگامی که دلیرانه به کار والا و مطلوبی پرداختی به کمتر از مقام ستارگان رضایت مده [سعی کن والاترین مقام را در آن زمینه کسب کنی و در فکر سختی و مرگ مباش] زیرا طعم مرگ چه در کارهای پست و چه در کارهای بزرگ یکسان است
أقول لها و قد طارت شعاعاً
|
|
من الأبطال ویحک لن تراعی |
فإنک لوسالت بقاء یوم |
|
علی الأجل الذی لک لن تطاعی |
فصبراً فی مجال الموت صبراً |
|
فما نیل الخلود بمستطاع |
در حالیکه سرمست قدرت شده و همانند پهلوانان سرگرم قدرت نمایی بود به وی گفتم وای بر تو مرگ از تو حیا نخواهد کرد اگر درخواست کنی که یک روز بیشتر از عمر مقررت زنده بمانی به تقاضایت توجه نخواهد شد. در مورد مرگ چاره فقط صبر است و صبر زیرا دستیابی به عمر ابدی غیرممکن است
اینها اهم نقاط و مراحل تعمیق روحیه جهادی در درون فرزند بود که برای شما مربیان تشریح گردید؛ اکنون وظیفه شما این است که با رعایت توضیحات و مراحل یاد شده و القای مفاهیم گفته شده به اندیشه و قلب فرزندان زمینهای فراهم کنید که وقتی به سن جوانی رسیدند و منادی جهاد آنان را فرا خواند قهرمانانه و مجاهدانه و در حالیکه هراس کسی جز خدا را در دل ندارند به سوی رزمگاه و میدانهای نبرد بشتابند در آنجا نیز با کمال دلاوری و تسلیمناپذیری بجنگند و سلاح خود را بر زمین نگذارند و از جهاد و اعلای فرمانهای خداوند دست نکشند تا زمانی که پرچم اسلام را برافراشته و بیرق پیروزی را در حال اهتزار مشاهده کنند در این هنگام مؤمنان با مشاهده یاری خداوند شادمان خواهند شد او هرکس را بخواهد حمایت میکند و او توانمند و مهرورز است.
[1]- به نقل از کتاب «التربیة الاسلامیة وفلاسفتها» تألیف محمد عطیه الابراشی.
[2]- گنجشک بلبل.
[3]- اشاره به آیه 120 سوره توبه:(مترجم)
[4]- مراد از خبث و خبائث شیاطین مذکر و مؤنث میباشد.
[5]- برای کسب اطلاع و آموزش چگونگی وضو و آداب آن میتوانی به هر کتابی از کتب فقهی مراجعه کنی در مورد مسواک زدن که بیش از صد حدیث درباره آن آمده است سفارش میکنم که آن را جدی بگیرید.
[6]- یعنی همان عبارتهای مؤذن را عیناً تکرار کند، مگر در «حی علی صلاه» و «حی علی الفلاح» که باید در پاسخ آن «لا حول ولا قوه الا بالله» گفت؛ همانگونه که امام مسلم در روایت کرده است.
[7]- پروردگارا، ای صاحب این فراخوان پرمحتوا و کامل و[ای صاحب] این نمازی که در حال برپا شدن است، والاترین جایگاه بهشت و ارجمندترین مقام را به محمد ج ارزانیدار و منزلت ستودهای را که به او وعده کردهای به وی عطا کن.
[8]- مدت هر کدام از این سه موقع تقریبا نیم ساعت میباشد.
[9]- مراجعه کنید به کتاب «المأثورات» حسن البنا- خداوند او را غرق رحمت خویش سازد- که مجموعه ارزشمندی است از دعاها و اذکار بامدادی و شامگاهی و همگی مستند به احادیث صحیح هستند.
[10]- متن عربی در صفحه 367
[11]- در هر نمازی آراسته حضور یابید.
[12]- این حدیث بعلت وجود «عطیة العوفی» در سند آن ضعیف میباشد. جامع الأصول فی أحادیث الرسول /ابن الأثیر/ تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط 2324* و همچنین نووی در کتاب «الأذکار النوویة للإمام النووی» آن را نیز ضعیف قرار داده است 2/68.
[13]- خدا ترسی که اساس تمامی هنجارهای دین پسندانه است، نتیجه دانش و اگاهی و صفت دانشمندن معرفی شده است.عقیم بودن تکیه صرف به قانون- ولوبهترین قانون هم باشد- و کم توجهیها بیتوجهی به عنصر فرهنگی در اصلاح زندگی اجتماعی انسانها، امری است تجربه تاریخی جوامع عموم جامعه شناسان و فلاسفه تعلیم وتربیت را به پذیرش آن وادار ساخته است. با پذیرش اهمیت فرهنگ در امر اصلاح و توسعه از آنجا که در جوامع ما از یک طرف اسلام اساس فرهنگ وخاستگاه و الهام بخش رویکردهای فکری و عملی مردم بوده و از طرف دیگر اساس اسلام «خداشناسی» به معنای دقیق کلمه میباشد، لذا میتوان گفت که گام نخست و اساسی در حوزه فرهنگ به عنوان زیربنای توسعه تصحیح تلقی عمومی مردم از خداپرستی و معرفی صحیح «حقیقت خدایی» و «خدای حقیقی» است، تنها در چنین حالتی است که پروژه توسعه از پشتوانه فرهنگی قابل اطمینانی برخوردار خواهد شد شناخت و علمی هم که در آیه فوق مقدمه خداترسی معرفی شده است، برخلاق آنچه که از سوی برخی مسلمانان مرعوب مدرنیته و تکنولوژی غرب عنوان میشود نه علم تجربی و دانش فناوری بلکه آگاهی قرآنی و علم توحیدی برگرفته از منابع معرفت اسلامی است که صرف نظر از برخی ریزهکاریها و جزئیات تخصصی شرط مسلمانی و دینداری بوده و طبعاً اطلاع از آن برای فرد فرد مسلمانان ضرورت تام دارد. چکیده کلام اینکه: فرهنگ زیربنای توسعه و اسلام زیربنای فرهنگ ماست و خداشناسی و خداترسی، اساس اسلام و منشأ همه فضایل فردی و اجتماعی میباشد که خود نتیجه علم و آگاهی است. (مترجم)
1- Allenby.
[15]- برگرفته از کتاب «دروس من النکبة» نوشته: استاد قرضاوی.
[16]- تفاسیر پیشنهادی: تفسیر ابن کثیر و «فی ظلال القرآن» سید قطب [با ترجمه فارسی دکتر خرمدل] کتابهای حدیث : «الترهیب» منذری و «ریاض الصالحین» امام نووی [با ترجمه فارسی عبدالله خاموش هروی].
کتابهای اخلاقی: «إحیاء علوم الدین» امام غزالی، «مختصر منهاج القاصدین» ابن قدامه مقدسی و «رساله المسترشدین» محاسبی.
در موضوع نظامهای اسلام وسیره: «فقه السیره» استاد بوطی و محمد غزالی [هردو به فارسی ترجمه و چاپ شدهاند] «روح الدین الاسلامی» استاد طباره [با ترجمه فارسی ابوبکر حسن زاده] «النظم الاسلامیه» «دکتر صبحی صباح».
[17]- برای اطلاع از دلیل جواز بوسیدن بزرگترها به بحث «بوسیدن دست بزرگترها» واقع در بخش دوم کتاب «چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم» مراجعه کنید.
[18]- بروایت ترمذی 3523 همچنین گفته است که سند قوی ندارد و به گونهی دیگر مرسل روایت شده/ و عبد القادر الأرنؤوط در تحقیق کتاب (جامع الأصول فی أحادیث الرسول) این حدیث را ضعیف قرار داده است
[19]- سوره ابراهیم / 20
[20]- مربیان قرآن قرآنهایی را که به خط «عثمان طه» نوشته شدهاند به عنوان مناسبترین قرآن پیشنهاد میکنند (مترجم)
[21]- قبلاً در جاهای زیادی در همین کتاب درباره ارزش علم و علما سخن گفتهایم
[22]- این سه گفته را از کتاب «رساله المسترشدین» نوشته محاسبی تحقیق جناب استاد شیخ عبدالفتاح ابوغده حفظه الله نقل نمودهام
[23]- همان
[24]- همان
[25]- برگرفته از کتاب «السیره النبویه» تألیف مرحوم دکتر مصطفی سباعی، ص82
[26]- به نقل از صفحات 10و9 کتابم تحت عنوان «حتی یعلم الشباب».
[27]- إذا انقضت المدة لم تنفع العدة
[28]- مرد نه به معنای انسان مذکر بلکه به معنای: فردی که از امور پست بیزار و دلبسته کارهای بزرگ و عالی است غیرتمند و با شهامت؛ که در این معنا خصلتی عام و فرا جنسیتی است.(مترجم)
[29]- برای کسب اطلاع کافی از ویژگیها و مزایای شریعت اسلامی به بحث «القرآن دستورنا» در کتابم «حتی بعلم الشباب» مراجعه کنید.
[30]- جزیه مالیاتی است که از اهل ذمه یعنی یهودیان مسیحیان و زردتشتیان ساکن در قلمرو حکومت اسلامی که نه با مسلمانان میجنگند و نه اسلام میآورند با محترم شمردن اسلام و آزار نرساندن به مسلمانان در ازای حمایت از آنان و حقوق اجتماعیشان دریافت میشده است این مالیات سالی یکبار و فقط از مردان سالم و متمکن دریافت میشده و زنان و کودکان و بیماران و فقیران و پیران از کار افتاده از پرداخت آن معاف بودهاند.(مترجم)
[31]- برادر مربی برای دستیابی به آگاهی کافی و وافی درباره مفهوم جهاد و انواع فراگیر آن به کتاب ما «حتی یعلم الشباب» مراجعه کنید.
[32]- به مربی سفارش میکنم که کتاب «حیاة الصحابه» کاندهلوی و کتاب «شهداء الاسلام فی عصر النبوة» تألیف «نشار» را برای فرزندانش بخواند.
برادر مربیام با عنایت به مطالب مفصلی که در خلال بحثهای گذشته در خصوص موضوع «تربیت فرزندان در اسلام» به عمل آوردیم کاملاً روشن میگرددکه دین اسلام در امر آمادهسازی ایمانی و اخلاقی پرورش روانی و عقلانی و بالأخره درتربتیت جسمی و اجتماعی فرزندان برنامه کامل و شیوه ممتاز خود را دارد؛ تا در نهایت با تکیه بر برنامه پرمحتوا و اتخاذ شده کارآمد خود از فرزندان امروز انسانهایی شایسته دارای شخصیت گوناگون زندگی دیدندارانه و عمل به مأموریتهای محوله جدی و مسئولانه عمل کنند و سرانجام به والاترین هدف زندگی مؤمنانه که همان کسب خشنودی خداوند دستیابی به نعمت بهشت و نجات از آتش جهنم است نائل آیند.
از طرفی بنابه تأکید اکثریت قریب به اتفاق علمای اخلاق جامعهشناسان و بزرگان علیم و تربیت چنانچه مربی حال چه معلم، چه پدر، چه مادر و چه یک مرشد ربانی، با نهایت اهتمام و حداکثر تلاش و توان در اجرای این برنامه ربانی و تحقق این سیستم تربیتی برخواسته از اصول و ارزشهای اسلامی بکوشد قطعاً فرزند یا شاگرد وی فردی با ایمان و دینخواه به بار خواهد آمد شخصیتی آراسته به صفات اخلاقی مثبت و مزین به فضایل والای انسانی پیدا خواهد کرد و درعرصه اجتماعی نیز با برجستهترین نمادهای جامعهپذیری مانند: پختگی اندیشه و اخلاق، سنجیدگی رفتار، بزرگمنشی پاکرفتاری، خوش برخوردی و نمودار خواهد گشت.
اما اینکه برخی از مربیان و والدین از انحراف اخلاقی عدم سربه راهی و والدین آزاری به فرزندانشان گلهمند هستند ریشه در جای دیگری دارد و مسئولیت این نابهنجاریها و معضلات تربیتی در درجه نخست به خود این قبیل والدین و مربیان باز میگردد.
اخلاق فرزند چگونه صلاح خواهد پذیرفت وقتی پدر به فرزندش اجازه میدهد با افراد ناباب به رفات بپردازد؟!
باورهای اسلامی چگونه در قلب و فکر فرزند جایگیر و واستوار گردند وقتی پدر در انتخاب مدرسه مناسب برای فرزند سهلانگاری نموده و آنان را به مدارس غیر دینباور و یا مخالف اسلام از جمله: مدارس خارجی و مراکز تبلیغی دیگر ادیان و افکار میسپارند؟!
چگونه میتوان از سلامت اخلاقی فرزندان سخن گفت وقتی پدر با آوردن تلویزیون و دیگر ابزارهای رسانهای تصویری به داخل خانه، زمینه مشاهده انواع صحنهها ضد اخلاق و مناظر بیعفت و رمانهای عاشقانه را که غرایز را دستمایه تجارت و سودجویی قرار داده و مروج فساد اخلاقی میباشند، در دسترس قرار میدهد؟!
چگونه میتوان به سلامت ایمان فرزند اطمینان داشت وقتی پدر در قبال عضویت وی در سازمانهای دینستیز و گروههای سکولا و غیردینی بیخیالی و سکوت پیشه میکند؟!
به طور کلی آنگاه که برنامه تربیتی اسلام و شیوه پرورشی این دین در امر تربیت دخالت داده نمیشود چگونه میتوان انتظار داشت که فرزندان بهنجار و بااخلاق بار آیند؟!
آفرین بر عمر بن خطابس که وقتی اطلاع یافت پدری حقوق فرزند را در آموزش قرآن انتخاب مراسم نیکو و گزینش مادرش ضایع نموده است بیدرنگ و دردشناسانه اینگونه بر وی بانگ زد: نزد من آمدهای و از بدخلقی و درشتی فرزندت گلهمند هستی در حالیکه پیش از آنکه وی تو را برنجاند و در حقت جفا و ناسپاسی ورزد تو او را رنجانده و نسبت به وی کوتاهی و بیمهری نمودهای؟!!![1]
آری، حضرت عمرس پدران را در صورت بیتوجهی [در همسرگزینی] و کم کاری در امر تربیت نخستین عامل و مسئول کژرفتاری و بدخلقی فرزندان میشمارد.
حقیقت مطلب هم همین است و ادعای برخی والدین مبنی بر اینکه علیرغم دقت و جدیتی که در کار تربیت فرزندان به عمل آوردهاند، باز هم شاهد انحراف و بدرفتاری آنان میباشند؛ ادعایی است بیپایه و مردود؛ زیرا با ریشهیابی موضوع در مییابیم که سبب این نارساییهای اخلاقی خود والدین هستند حال چه به علت ارائه الگوی نامناسب چه به علت وانهادن برنامه تربیتی اسلام و چه به علت کم کاری در انجام وظیفهای که اسلام بر آنان واجب نموده است!!
از جمله این افراد گلهمند میتوان به عربی بدوی اشاره نمود که داستان وی در کتب اخلاق بیان دشده است وی که از بدرفتاری فرزندانش به تنگ آمده بود آنان را با ابیات زیر هجو کرد:
إن بنی کلهم کالکلب
|
|
أبرهم أو لا هم بسبی |
لم یغنی عنهم أدبی و ضربی |
|
و لا اتساعی لهم و رحبی |
فلیتنی مت بغیر عقب |
|
أو لیتنی کنت عقیم الصلب |
فرزندانم همگی مانند سگانند، نیکوترین آنها کسی است که در ناسزاگویی به من پیشقدمتر باشد. نه تلاشهای تربیتی، نه تأدیب و کتک و نه مدارای من هیچکدام سودی به حال آنان نداشته است ای کاش با بیفرزندی سر بر خاک میگذاشتم و ای کاش عقیم میبودم!!
البته کسی چه میداند شاید بدرفتاری فرزندان این عرب بدوی با وی انتقامی خدایی و انعکاس رفتار ناشایست خود وی با پدر و مادرش باشد!!
در همین مورد بنابه روایت ابونعیم دیلمی و ابن عدی پیامبر ج میفرماید: «البر لا یبلی و الذنب لا ینسی و الدیّان لا یموت فکن کما شئت فکما تدین تدان»: «نه نیکی گم خواهد شد نه گناه فراموش خواهد شد و نه خداوند حسابرس و بازپرس خواهد مرد پس هرگونه که میخواهی باش که به تناسب رفتارت با تو رفتار خواهد شد»
همچنین طبرانی و حاکم از ابن عمرب نقل میکنند که پیامبر ج فرمود: «بروا آباءکم تبرکم أبناؤکم وعفوا تعف نساؤکم»: «با والدینتان نیکرفتار باشیدکه در این صورت فرزندانتان هم به شما احترام خواهند گذاشت و پاکدامنی و عفت پیشه کنید که زنانتان هم پاکدام خواهند ماند»
ممکن است مواردی نیز خلاف قاعده رخ دهد: مربی نهایت همت و تلاش خود را به کار بندد و برنامه تربیتی اسلام را هم رعایت کند با این همه فرزند منحرف و نامطلوب بار بیاید نمونه این مطلب فرزند نوح است که از پذیرش هدایت و تربیت نبوی سر باز زد و به آفت خود برتربینی گرفتار شد و به گروه کافران پیوست خداوند هم وی را همراه با آنان به مجازات طوفان مبتلا ساخت و همگی غرق شدند.
در اینگونه موارد مربی به دلیل ادای وظایف و انجام مأموریت دینی در پیشگاه خداوند معذور و از کیفر الهی در امان خواهد بود.
برادر مربیام در پایان با خدای خود عهد کن که این برنامه را در تربیت فرزندانت به کار بندی و قاطعانه تصمیم بگیر که آن را در تمامی مراحل و با رعایت تمامی جوانب به طور کامل اجرا کنی اگر چنین کاری قطغاً فرزندانت را در آینده خورشیدهای اصلاحگری ستارههای هدایت و فرشتگانی خواهی یافت که بر روی زمین راه میروند؛ فراتر از اینها مشاهده خواهی کرد که به عنوان نمونههای صفای درون، پاکدلی، بزرگواری، خوشرفتاری و توازون شخصیت در میان مردم شناخته خواهند شد.
من بسیار خوشبین هستم که نسل کنونی در صورت التزام فکری و عملی به دین اسلام و استفاده از آموزههای آن به عنوان برنامه و راهکار دوران مجد و اعتلای گذشته را بازسازی و حکومتی مقتدر و توانمند در سطح حکومتهای بزرگ جهان بنا خواهد کرد که در قدرت و آوازه با ابر قدرتهای برابر کرده و حتی تمامی ملتها در برابر شکوه و اقتدار آن سر تعظیم فرود آورند و چنین امری برای خداوند دشوار نیست.
برادر مربیام، نسلهای پایانی این امت اصلاح نخواهند شد مگر با برنامهای که نسل نخست این امت در سایه تکیه به آن اصلاح شد اگر نسل نخست متدین به این دین با پایبندی عملی به اسلام در طریق اصلاح گام نهاده و به قله سروری و موفقیت دست یافتند نسلهای بعدی نیز برای دستیابی به هدایت و عزت راهی جز پایبندی جدی به اسلام ندارند.
خدا رحمت کند عمر بن خطابس را که گفت: «ما ملتی هستیم که خداوند با دین اسلام به ما عزت بخشیده است لذاست که هر وقت عزت را درمنبعی غیر از اسلام جستجو کردیم خدا ما را سرافکنده و خوار ساخت». (روایت از حاکم)
و چه درست فرموده است پیامبر ج آنجا که میگوید: «ولا حکم أمراؤهم بغیر ما أنزل الله إلا سلط علیهم عدوهم فاستنفدوا بعض ما فی أیدیهم و ما عطلو کتاب الله و سنه نبیه إلا جعل الله بأسهم بینهم»: «و حاکمانشان قوانین مغایر با دستورات خدا را حاکم نساختند مگر اینکه دشمنان را بر َآنان مسلط نمود در نتیجه برخی از داراییهای آنان را نابود کردند؛ و کتاب خدا و سنت پیامبرش را کنار ننهادند مگر اینکه آنان را به همستیزی و خودخودری مبتلا کرد»
از جمله خواستگاههای ترقی و گامهای نخست رسیدن به تعالی و سربلندی آغاز اصلاح از خود ما و سپس اقدام به اصلاح خانوادههایمان است فرایند اصلاح اعضای خانواده هم جز با به کارگیری برنامه اسلام در تربیت پسران و دخترانمان میسر نخواهد بود چرا که اصلاح فرد سرآغاز طبیعی بهسازی خانواده است به دنبال بهبود یافتن خانوادهها، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. بدینترتیب شالوده محکمی از مؤمنان مخلص و مجاهد که تکیهگاههای حکومت اسلامی و امیدهای بازسازی عزت مسلمانان هستند در جوامع اسلامی شکل خواهد گرفت.
پس ای پدران، مادران و ای مربیان
این است برنامه اسلام برای تربیت فرزندانتان و این است بهترین و کارآمدترین راهکار برای اصلاح و هدایت آنها پس برای اجرای مأموریتهای خود اقدام کنید و به وظایفتان عمل نمایید و تا اصلاح فرزندان و خانوادههایتان در جوامع اسلامی عملاً تحقق یابد و پایگاههای جهاد و سرافرازی در میان ملتهای مسلمان شکل گیرند و نقش خود را در نجات جهان از گمراهی جاهلیت و مادیگری و هدایت آن به نور حق و دین اسلام ایفا کنند!!
﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ١٠٥﴾ [التوبة: 105].
«و بگو به عمل بپردازید که کارتان را خدا و پیامبرش و مؤمنان خواهند دید و به زودی به سوی خدای آگاه از جهان پینهان و پیدا بازگردانده میشوید و او از آنچه انجام میدادید آگاهتان خواهد ساخت».
و فرجامین سخن ما هم ستایش خدای جهانیان است
پایان ترجمه:
1/6/1379
[1]- مشی مؤمنانه دینداران سلف و حساسیت آنان در تطبیق عواطف و سلوک عملی با آموزههای قرآنی و نبوی فراست و ظرافت ویژهای به آنان بخشیده بود که ژرفای قضایا و دقایق امور را با کمک آن در مییافتند آنان عمیقا معتقد بودند که چگونه رفتار فرزندان آنها بازتاب مستقیم اخلاق و رفتار خود آنهاست. عبدالله انصاری در اشاره به همین مطلب میگوید: «لقمه خوری هر جایی طاعت کنی* ریایی صحبت رانی هوایی [هوسبازانه] فرزند خواهی خدایی؟!! زهی مرد سودایی!! (مترجم)
احادیث ضعیف و موضوع وارده در کتاب «چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم؟»
ردیف |
متن حدیث |
درجه حدیث |
منبع حدیث (تخریج) |
1 |
من أصبح ولم یهتم بأمر المسلمین فلیس منهم.
|
ضعیف جدّاً |
العراقی" الإحیاء" (2/227) الهیثمی "المجمع" (10/248) الألبانی "الضعیفة" (310)(1) |
2 |
من کان موسراً لأن ینکح، ثم لم ینکح، فلیس منی. |
ضعیف |
البیهقی "السنن" (7/78). الهیثمی "المجمع" (4/251). ابن حجر "التلخیص" (3/117). |
3 |
ما استفاد المرء بعد تقوى الله خیراً له من زوجة صالحة : إن أمرها أطاعته، وإن نظر إلیها أسرته، وإن أقسم علیها أبرَّته وإن غاب عنها نصحته فی نفسها وماله.
|
ضعیف |
المنذری "الفیض" (5/535) المناوی "الفیض" (5/535) الألبانی "ضعیف ابن ماجه" (408). |
4 |
من تزوج امرأة لعزها لم یزده الله إلا ذلاًّ، ومن تزوجها لمالها لم یزده الله إلا فقراً، ومن تزوجها لحسبها لم یزده الله إلا دناءة، ومن تزوج امرأة لم یرد بها إلا أن یغض بصره ویحصن فرجه ویصل رحمه، بارک الله له فیها، وبارک لها فیه. |
موضوع |
ابن حبان " المجروحین" (2/151). الهیثمی "المجمع" (4/254). الشوکانی" الفوائد" (ص121). |
5 |
إیاکم وخضراء الدمن... المرأة الحسناء فی المنبت السوء. |
ضعیف جدّاً |
الشوکانی "الفوائد" (ص130). الدارقطنی "المقاصد" (ص135). الألبانی "الضعیفة" (14). |
6 |
تخیروا لنطفکم ؛ فإن العرق دسّاس. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/403) العجلونی "کشف الخفاء" (1/302). |
7 |
تخیروا لنطفکم وأنکحوا الأکفاء. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/403) الذهبی "المستدرک" (2/63) السخاوی "المقاصد" (ص155). |
8 |
تخیروا لنطفکم؛ فإن النساء یلدن أشباه إخوانهن وأخواتهن. |
موضوع |
ابن عدی"ذخیرة الحفاظ" (2/1140). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/614). الألبانی "السلسلة الضعیفة" (730).
|
9 |
اطلبوا مواضع الأکفاء لنطفکم، فإن الرجل ربما أشبه أخواله. |
ضعیف |
الخطیب البغدادی "کشف الخفاء"(1/302) السخاوی "المقاصد" (ص155). |
10 |
تزوجوا فی الحجر الصالح، فإن العرق دسّاس. |
موضوع |
ابن عدی" ذخیرة الحفاظ" (2/1147). العراقی "الإحیاء" (2/47). السخاوی "المقاصد" (ص155). |
11 |
لا تنکحوا القرابة، فإن الولد یخلق ضاویاً. |
لا أصل له |
ابن الصلاح "الإحیاء" (2/47). ابن طاهر المقدسی "التذکرة" (ص127). العراقی "الإحیاء" (2/47). |
12 |
اغتربوا ولا تضووا. |
لیس بحدیث
|
العراقی "الإحیاء" (2/47). |
13 |
لا یؤمن أحدکم حتى یکون هواه تبعاً لما جئتُ به. |
ضعیف |
ابن رجبْ الحنبلی "جامع العلوم" (2/386). ابن عساکر"کتاب السنَّة"(13). الألبانی"المرجع السابق"(12). |
14 |
أن النَّبیَّ لما وُلد بشَّرتْ به ثویبةُ عمَّه أبا لهب وکان مولاها... فأعتقها. . . فلم یضیع الله ذلک له، وسقاه بعد موته فی النقرة التی فی أصل إبهامه... أن العباس قال: لما مات أبو لهب رأیته فی منامی بعد حوْل فی شر حال، فقال: ما لقیتُ بعدکم راحة إلا أن العذاب یخفف عنی کل یوم اثنین. |
ضعیف |
ابن حجر "الفتح" (9/181) وقال: الخبر مرسل، أرسله عروة، ولم یذکر من حدّثه به، وعلى تقدیر صحته، فالذی فی الخبر رؤیا منام فلا حجة فیه. . . أ.هـ. العینی "عمدة القاری" (20/95).
|
15 |
رأیت رسول الله أذّن فی أذن الحسین بن علی حین ولدته فاطمة. |
ضعیف |
ابن القطان "بیان الوهم" (4/594). الذهبی "المستدرک" (3/179). ابن حجر "التلخیص" (4/149) |
16 |
من ولد له مولود فأذّن فی أذنه الیمنى، وأقام فی أذنه الیسرى لم تضرَّه أم الصبیان. |
موضوع |
الهیثمی"المجمع" (4/59). الذهبی "المیزان" (4/397). العراقی "الإحیاء" (2/61). |
17 |
أنَّ النَّبیَّ أذّن فی أذن الحسن بن علی یوم ولد، وأقام فی أذنه الیسرى. |
ضعیف |
ابن حبان "المجروحین" (2/128). البیهقی "الشعب" (6/390). |
18 |
إنَّکم تُدعون یوم القیامة بأسمائکم وبأسماء آبائکم فأحسنوا أسماءکم. |
ضعیف |
البیهقی "السنن" (9/306). المنذری "مختصر أبی داود" (7/251). ابن حجر "الفتح" (10/706) ح6193.
|
19 |
تسموا بأسماء الأنبیاء وأحب الأسماء إلى الله : عبد الله وعبد الرحمن، وأصدقها : حارث وهمّام، وأقبحها : حرب ومرّة. |
ضعیف دون زیادة "وأحب الأسماء…" |
أبو حاتم "العلل" (2/312). ابن القطان "بیان الوهم" (4/379). الألبانی "الإرواء" (4/408).
|
20 |
جاءت امرأة إلى رسول الله فقالت: یا رسول الله، إنی قد ولدت غلاماً فسمیته محمداً وکنیته أبا القاسم، فذکر لی أنک تکره ذلک، فقال: "ما الذی أحلّ اسمی وحرّم کنیتی ؟ " . |
ضعیف |
ابن القیم "الزاد" (2/347). ابن حجر "الفتح" (10/702) ح6189. الألبانی "ضعیف أبی داود" (1057). |
21 |
من تسمى باسمی فلا یتکنى بکنیتی، ومن تکنى بکنیتی فلا یتسمّى باسمی. |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (5526). |
22 |
أتى طلحة النَّبیَّ فقال: اسمه محمد، أکنیه أبا القاسم؟ فقال: لا تجمعهما، هو أبو سلیمان. |
ضعیف |
نقله ابن القیم فی "التحفة" (ص106) عن "ابن أبی خیثمة" قلت: وفیه انقطاع. |
23 |
إن الناس یعرضون یوم القیامة على العقیقة کما یعرضون على الصلوات الخمس. |
ضعیف |
ابن حجر "الفتح" (9/742) ح5472. |
24 |
أن ابعثوا إلى القابلة منها -(أی: العقیـقة )- برِجل وکلوا وأطعموا ولا تکسروا منها عظماً. |
ضعیف |
ابن حزم "المحلی" (7/529) ط الفکر. ابن حجر "التلخیص" (4/148). |
25 |
زِنی شعر الحسین، وتصدقی بوزنه فضة، وأعطی القابلة رِجل العقیقة. |
ضعیف |
الذهبی "المستدرک" (3/179). ابن حجر "التلخیص" (4/148). |
26 |
من أسلم فلیختتن وإن کان کبیراً. |
ضعیف |
ابن القیم "التحفة" (ص121). ابن حجر"التلخیص" (4/82).
|
27 |
عن علی رضی الله عنه قال: وجدنا فی قائم سیف رسول الله فی الصحیفة "أن الأقلف لا یترک فی الإسلام حتى یختتن". |
موضوع |
الألبانی "ضعیف الجامع" (1415). |
28 |
إنه - (أی: إبراهیم علیه السلام)- أول من أضاف الضیف، وأول من لبس السراویل، وأول من اختتن، واستمر الختان بعده فی الرسل وأتباعهم حتى بعثة الرسول . |
ضعیف |
ابن القیم "التحفة" (ص117).
|
29 |
أربع من سنن المرسلین، الختان والتعطر والسواک والنکاح. |
ضعیف |
الدارقطنی"علل" (6/123). الألبانی"الإرواء"(1/116).
|
30 |
... أبلغی من لقیتِ من النساء أن طاعة للزوج، واعترافاً بحقه یعدل ذلک -(أی: أجر المجاهدین)- وقلیل منکن من یفعله. |
ضعیف |
ابن حبان "المجروحین" (1/302). المنذری "الترغیب" (4/121). الهیثمی "المجمع" (4/305). |
31 |
ألا أخبرکم بخیر ما یکنـز الرجل؟ المرأة الصالحة : إذا نظر إلیها سرّته، وإذا أمرها أطاعته، وإذا غاب عنها حفظته بماله ونفسها. |
ضعیف |
الألبانی "الضعیفة" (1319). |
32 |
آمروا النساء فی بناتهن. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/421). ابن حبان "المجروحین" (3/111). المنذری "مختصر السنن" (3/39).
|
33 |
أکمل المؤمنین إیماناً أحسنهم خلقاً، وألطفهم بأهله([1]). |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (5/9). الذهبی "المستدرک" (1/53) الألبانی "الصحیحة" (284و751).
|
34 |
أبغض الحلال إلى الله الطلاق. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/431). ابن حبان"المجروحین" (2/64). المنذری"مختصر السنن" (3/92). |
35 |
إن الله فرض على أغنیاء المسلمین فی أموالهم بقدر الذی یسع فقراءهم، ولن یجهد الفقراء إذا جاعوا وعروا إلا بما یصنع أغنیاؤهم وإن الله یحاسبهم حساباً شدیداً، ویعذبهم عذاباً ألیما.
|
ضعیف |
ابن الجوزی "المتناهیة" (2/492). المنذری "الترغیب" (2/107). |
36 |
.. وارموا وارکبوا، وأن ترموا أحب إلی من أن ترکبوا . |
ضعیف |
ابن القطان"بیان الوهم"(5/73). العراقی "الإحیاء" (2/311). الألبانی "غایة المرام" (338).([2]) |
37 |
المرء مع من أحب، وله ما اکتسب ([3]) |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (5923). |
38 |
إیاک وقرین السوء ؛ فإنک به تُعرف.
|
موضوع |
ابن عساکر "الضعیفة" (847). ابن حبان "المجروحین" (2/243). الألبانی "الضعیفة" (847).
|
39 |
رحم الله والداً أعان ولَده على بِرِّه. |
ضعیف |
العراقی "الإحیاء" (2/237) الشوکانی "الفوائد" (ص257). العجلونی "الکشف" (1/427).
|
40 |
لک فی بیتک شیء؟ … ائتنی بهما… من یشتری هذین… من یزید على درهم… اشتر بأحدهما طعاماً… واشتر بالآخر قدوماً… اذهب فاحتطب. . . اشتر ببعضها طعاما... هذا خیر لک من أن تجىء المسألة نکتة فی وجهک یوم القیامة، إن المسألة لا تحل إلا لذی فقر مدقع أو لذی غرم مفظع أو دم موجع.
|
ضعیف |
البخاری " التلخیص" (3/15). ابن القطان "بیان الوهم"(2/439). الألبانی "الإرواء" (5/130).
|
41 |
أیُّما رجل مات ضیاعاً بین أقوام أغنیاء، فقد برئت منهم ذمة الله، وذمة رسوله. |
لم أجده |
وأقرب لفظ له وجدته هو "... وأیما أهل عرصة أصبح منهم امرؤ جائع فقد برئت منهم ذمة الله". فإن کان هو المراد فهو تتمة حدیث ضعیف أوله "من احتکر... " وسیأتی عند ص(983) من کتاب المصنف.
|
42 |
أدِّبوا أولادکم وأحسنوا أدبهم. |
ضعیف جدّاً |
العقیلی"الضعفاء" (1/214)([4]). الألبانی "الضعیفة" (1649). |
43 |
اعملوا بطاعة الله، واتقوا معاصی الله .. ومروا أولادکم بامتثال الأوامر واجتناب النواهی، فذاک وقایة لهم من النار. |
لم أجده. |
ولابن عباس رضی الله عنهما قول فی تفسیر قوله تعالى {قو أنفسکم وأهلیکم ناراً... } [التحریم/6] وهو قریب جداً مما ذکره المصنف - رواه ابن جریر الطبری (14/166) - فلعله اشتبه علیه. والله أعلم.
|
44 |
أدِّبُوا أولادکم على ثلاث خصال: حب نبیکم، وحب آل بیته وتلاوة القرآن، فإن حملة القرآن فی ظل عرش الله، یوم لا ظل إلا ظله. |
ضعیف |
المناوی "الفیض" (1/292). العجلونی "الکشف" (1/74). الألبانی "الضعیفة" (2161). |
45 |
من وضع یده على رأس یتیم رحمة کتب له بکل شعرة مرت على یده حسنة. |
ضعیف |
ابن حبان "المجروحین" (2/203). العراقی "الإحیاء" (2/227). |
46 |
من قبض یتیماً بین المسلمین إلى طعامه وشرابه حتى یغنیه الله تعالى، أوجب الله تعالى له الجنة ألبتة، إلا أن یعمل ذنبا لا یغفر له.
|
ضعیف جدّاً |
الترمذی "السنن" (4/320). الهیثمی "المجمـع" (8/162). الألبانی "ضعیف الجامع" (5745).
|
47 |
لأن یؤدب الرجل ولده خیر من أن یتصدق بصاع. |
موضوع |
أبو حاتم "العلل" (2/241). الترمذی "السنن" (4/337). الذهبی "المستدرک"(4/263). |
48 |
افتحوا على صبیانکم أول کلمة بـ "لا إله إلا الله". |
موضوع |
البیهقی "الشعب" (6/398). ابن الجوزی "الموضوعات" (2/395). الذهبی "ترتیب الموضوعات" (ص299).
|
49 |
ما نحل والد ولداً من نحل أفضل من أدب حسن. |
ضعیف جدّاً |
الترمذی "السنن" (4/338). ابن حبان "المجروحین" (2/188). الذهبی "المستدرک" (4/263). الهیثمی "المجمع" (8/159). |
50 |
من حق الوالد على الولد أن یحسن أدبه ویحسن اسمه. |
موضوع |
البیهقی "الشعب" (6/400). العراقی "الإحیاء" (2/237). الهیثمی "المجمع" (8/47). الألبانی "الضعیفة" (199). |
51 |
الغلام یعق عنه یوم السابع، ویسمى... فإذا بلغ ست سنین أُدِّبَ، وإذا بلغ تسع سنین عزل عن فراشه، فإذا بلغ ثلاث عشرة سنة ضرب على الصلاة والصوم... فِتْنَتُک فی الدنیا وعذابک فی الآخرة.
|
ضعیف |
العراقی "الإحیاء" (2/237). |
52 |
کَبُرت خیانة أن تحدث أخاک حدیثاً هو لک مصدق وأنت به کاذب. |
ضعیف |
المنذری "مختصر السنن" (7/265). الهیثمی "المجمع" (8/98). الألبانی "الضعیفة " (1251). |
53 |
لا یکن أحدکم إمّعة یقول أنا مع الناس، إن أحسن الناس أحسنتُ، وإن أساءوا أسأت، ولکن وطِّنوا أنفسکم، إن أحسن الناس أن تحسنوا، وإن أساءوا أن تجتنبوا إساءتهم. |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (6271). ([5]) |
54 |
الحکمة ضالّة کل حکیم فإذا وجدها فهو أحق بها. |
ضعیف |
ابن عدی "ذخیرة الحفاظ" (4/1926). الترمذی "السنن" (5/51). ابن الجوزی "المتناهیة" (1/96). |
55 |
إن الله عز وجل بعثنی رحمة وهدى للعالمین، وأمرنی أن أمحق المزامیر والمعازف والخمور والأوثان التی تعبد فی الجاهلیة. |
ضعیف جدّاً |
ابن الجوزی "المتناهیة" (2/785). العراقی "الإحیاء" (2/296). الهیثمی "المجمع" (5/69). |
56 |
من قعد إلى قینة یستمع منها، صَبَّ الله فی أذنیه الآنک یوم القیامة. |
موضوع |
الإمام أحمد "المتناهیة" (2/786). ابن حزم "المحلى" (9/57). الألبانی "ضعیف الجامع" (5410).
|
57 |
من استمع إلى صوت غناء لم یؤذن له أن یستمع إلى صوت الروحانیین فی الجنة. |
ضعیف |
السیوطی "الفیض" (6/78). الألبانی "ضعیف الجامع" (5409).
|
58 |
قال لأمِّ سلمة ومیمونة "احتجبا منه"... فقالتا: ألیس هو أعمى لا یبصرنا ولا یعرفنا؟ فقال النَّبیُّ : "أفعمیاوان أنتما، ألستما تبصرانه"؟ . |
ضعیف |
الإمام أحمد "المبدع" (7/11). ابن عبد البر "التمهید" (19/154). الألبانی "الإرواء" (6/211). |
59 |
جاء رجل إلى الرسول من بین یدیه، فقال، یا رسول الله، ما الدین؟ قال "حسن الخلق" فأتاه من قبل یمینه... قال "حسن الخلق"، ثم أتاه من قبل شماله... قال "حسن الخلق"... ثم أتاه من ورائه... فالتفت إلیه وقال " أما تفقه هو أن لا تغضب". |
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (5/80). ابن رجب "جامع العلوم" (1/406). العراقی "الإحیاء" (3/54).
|
60 |
لا تشربوا واحداً کشرب البعیر، ولکن اشربوا مثنى وثلاث وسمُّوا إذا أنتم شربتم، واحمدوا إذا أنتم رفعتم. |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (4/302). ابن حجر "الفتح" (10/115) ح5631. الألبـانی "ضعیـف الجامع" (6233). |
61 |
لا یشربن أحدکم قائماً، فمَن نسی فلیستقء. |
ضعیف، وقد صح الحدیث دون ذکر (النسیان) |
القاضی عیاض "الفتح" (10/102) ح5615. الألبانی "الضعیفة" (927).
|
62 |
تمعددوا واخشوشنوا وانتضلوا. |
ضعیف جدّاً |
العراقی "الإحیاء" (1/312). السخاوی "المقاصد" (ص164). ابن الدیـبع "التمییـز" (ص70).
|
63 |
لا یزنی الزانی حین یزنی وهو مؤمن... وزاد "النسائی": "فإذا فعل ذلک فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه". |
ضعیف |
الحدیث فی الصحیحین دون زیادة "فإذا فعل ذلک... " وهی فی "النسائی" انظر "ضعیف النسائی" (ص205). و"السلسلة الصحیحة" (3000).
|
64 |
نهى عن کل مسکر ومفتِّر |
ضعیف([6]) |
الألبانی "ضعیف الجامع" (6077).
|
65 |
قال سعید بن جبیر: عذّب الله أمة کانوا یعبثون بمذاکیرهم. |
موضوع مرفوعاً |
ابن الجوزی "المتناهیة" (2/634) وقال - بعد أن ذکره مرفوعا-: هذا لیس بشیء. |
66 |
سبعة لا ینظر الله إلیهم... _ وعدّد منهم_ "الناکح یده".
|
ضعیف |
ابن الجوزی "المتناهیة" (2/633). ابن کثیر"التفسیر" (3/319) ابن حجر"التلخیص" (3/188). |
67 |
الزناة تشتعل وجوههم ناراً. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/415). المنذری "الترغیب" (4/310). السیوطی "الفیض" (2/435).
|
68 |
الزانی بحلیلة جاره لا ینظر الله إلیه یوم القیامة، ولا یزکیه، ویقول: ادخل النار مع الداخلین. |
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (4/318). الألبانی "ضعیف الجامع" (3188). |
69 |
أربعة یصبحون فی غضب الله ویمسون فی سخط الله. . المتشبهون من الرجال بالنساء، والمتشبهات من النساء بالرجال والذی یأتی البهیمة والذی یأتی الرجال. |
ضعیف |
ابن عدی "ذخیرة الحفاظ" (1/385). المنذری "الترغیب" (4/324). الهیثمی "المجمع" (6/273). |
70 |
من خرج فی طلب العلم فهو فی سبیل الله حتى یرجع. |
ضعیف |
العقیلی "الضعفاء" (2/17). الألبانی "الضعیفة" (2037). |
71 |
ما بال أقوام لا یفقهون جیرانهم ولا یعلمونهم ولا یعظونهم ولا یأمرونهم... وما بال أقوام لا یتعلمون من جیرانهم... ولیتعلمن قوم من جیرانهم ویتفقهون ویتعظون أو لأعالجنهم العقوبة. |
ضعیف |
البخاری "المجمع" (1/164) الهیثمی "المجمع" (1/164)([7]) |
72 |
العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر.
|
موضوع |
السخاوی"المقاصد"(286). الهیثمی"المجمع" (1/125). العجلونی"الکشف"(2/66). |
73 |
طلب -النَّبیُّ - إلى "الشفاء" أن تعلمها -(أی: حفصة رضی الله عنها)- تحسین الخط وتزیینه کما علمتها أصل الکتابة.
|
لم أجده |
لم أجد روایة "تعلیم تحسین الخط" مسندةً صحیحةً، وأما تعلیم الشفاء الکتابة لحفصة رضی الله عنها فثابت. انظر "الصحیحة" (178). |
74 |
اللهم لا یدرکنی زمان لا یتبع فیه العلیم، ولا یستحیا فیه من الحلیم، قلوبهم قلوب الأعاجم وألسنتهم ألسنة العرب.
|
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (2/264). العراقی "الإحیاء" (3/189). الهیثمی "المجمع" (1/183). |
75 |
عن الشعبی: أن امرأة دفعت إلى ابنها یوم " أحد " السیف فلم یُطق حمله... فقال النَّبیُّ : أی بنی، احمل هاهنا... فأصابته جراحة فصرع. . . فقال: لعلک جزعت؟ قال الولد: لا یا رسول الله.
|
ضعیف |
رواه ابن أبی شیبة "المصنف" (7/370) وروایة الشعبی عن النَّبیِّ ج مرسلةٌ. |
76 |
لقد رأیتُنی فی غلمان من قریش ننقل الحجارة لبعض ما یلعب الغلمان کلنا قد تعرّى وأخذ إزاره... وإزاری علیَّ من بین أصحابی.
|
ضعیف |
أکرم العمری "السیرة النبویة" (1/115). مجدی السید "سیرة ابن هشام" (1/239).
|
77 |
استُحلف علیه الصلاة والسلام باللات والعُزى وهو صبی فقال للمستحلِف: لا تسألنی بهما شیئاً ، فوالله ما بغضتُ شیئاً بغضی لهما. |
ضعیف([8]) |
ابن اسحق "سیرة ابن هشام" (1/236).
|
78 |
کان یُنبل على أعمامه فی حرب " الفجار". |
ضعیف |
أکرم العمری "السیرة النبویة" (1/111) وقال "ولم یثبت أنَّ رسول الله ج شهدها -أی: حرب الفجار". مجدی السید "سیرة ابن هشام" (1/240). |
79 |
ساووا بین أولادکم فی العطیة.
|
ضعیف |
ابن عدی "الذخیرة"(3/1463). الهیثمی "المجمع" (4/153). ابن حجر "التلخیص" (3/72). الألبانی "الإرواء" (6/67). |
80 |
روى أنس: أن رجلاً کان عند النبی فجاء ابن له فقبّله وأجلسه على فخذه، وجاءت ابنة له فأجلسها بین یدیه، فقال رسول الله "ألا سوّیتَ بینهما". |
ضعیف |
الهیثمی "المجمع" (8/156). |
81 |
لا تظهر الشماتة لأخیک فیرحمه الله ویبتلیک. |
ضعیف جدّاً |
ابن حبان "المجروحین" (2/213). ابن الجوزی "الموضوعات" (2/399). الذهبی"ترتیب الموضوعات" (ص301). |
82 |
عرامة الصبی فی صغره زیادة فی عقله فی کِبَره. |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (3698). |
83 |
أما ترضى أن أکون لک أبا، وتکون عائشة لکَ أمًّا؟. (قاله لیتیم). |
ضعیف |
الهیثمی "المجمع" (8/161). |
84 |
کاد الفقر أن یکون کفراً.
|
ضعیف |
الذهبی "المیزان" (1/464). العراقی "الإحیاء" (3/199). السخاوی"المقاصد"(ص311). |
85 |
نِعْمَ الجمل جملکما، ونعم العدلان أنتما. [ للحسن والحسین ]. قلت: وفی بعض المصادر بالحاء المهملة بدلاً من "الجیم". |
ضعیف |
ابن حبان "المجروحین" (3/19). ابن عدی "الذخیرة" (5/3066). ابن الجوزی "المتناهیة" (1/257) |
86 |
إیاکم والحسد، فإن الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النار الحطب. |
ضعیف |
البخاری "التاریخ" (1/272). المنذری"مختصر السنن" (7/226). الألبانی "الضعیفة" (1902). |
87 |
لیس منی ذو حسد. |
موضوع |
المنذری "الترغیب" (5/146). الهیثـمی "المجـمع" (8/91). الألبانی "الضعیفة" (586). |
88 |
الحسد یفسد الإیمان کما یفسد الصبر العسل.
|
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (2782). |
89 |
الغضب من الشیطان، وإن الشیطان خلق من النار وإنما تطفأ النار بالماء، فإذا غضب أحدکم فلیتوضأ.
|
ضعیف |
ابن حبان "المجروحین" (2/25). الألبانی "الضعیفة" (582). |
90 |
ألا إن الغضب جمرة تتوقد فی قلب ابن آدم، ألا ترون إلى انتفاخ أوداجه، واحمرار عینیه؟ فمن أحس من ذلک شیئاً فالأرض الأرض...
|
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الترمذی" (ص249). |
91 |
ألا أنبئکم بما یشرف الله به البنیان ویرفع الدرجات؟... تحلم على من جهل علیک، وتعفو عمن ظلمک، وتعطی من حرمک، وتصل من قطعک. |
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (4/340). الذهبی "المستدرک" (2/295). الهیثمی "المجمع" (8/189). |
92 |
قال ابن عباس: ما من مسلم له والدان مسلمان یصبح إلیهما محتسباً [ أو محسناً] إلا فتح الله له بابین -یعنی من الجنة- وإن کان واحداً فواحد، وإن کان واحداً فواحد، وإن غضب أحدهما لم یرض الله عنه حتى یرضى عنه... وإن ظلماه. |
ضعیف |
أبو زرعة "العلل" (2/211). - الألبانی "ضعیف الأدب المفرد" (ص21). * تنبیه: وروی هذا الأثر مرفوعاً إلى النَّبیِّ ج ولا یصحُّ أیضاً. انظر "الذخیرة" (4/2121) و"المیزان" (2/643). |
93 |
من البر أن تصل صدیق أبیک. |
ضعیف جدّاً |
الهیثمی "المجمع" (8/147). |
94 |
أن رجلاً کان فی الطواف حاملاً أمَّه یطوف بها، فسأل رسول الله هل أدیتُ حقها؟ قال: لا، ولا بزفرة واحدة ([9]). |
ضعیف |
ابن کثیر "التفسیر" (3/52). الهیثمی "المجمع" (8/137). |
95 |
أن شاباً کان على عهد رسول الله یُسمى "علقمة" فمرض واشتد مرضه، فقیل له، قل لا إله إلا الله، فلم ینطق لسانه. . . وله أم کبیرة. . . فقالت: یا رسول الله. . . أنا علیه ساخطة. . . فقال رسول الله "سخط أمه حجب لسانه عن شهاد أن لا إله إلا الله ". . . یا بلال، انطلق واجمع حطبا کثیراً حتى أحرقه فی النار، وقالت:. . . إنی قد رضیتُ عنه. . . فقال لا إله إلا الله ومات من یومه وغسل وکفن وصلّى النبی علیه. . . |
موضوع |
البیهقی "الشعب" (6/198). ابن الجوزی "الموضوعات" (2/280). الذهبی "ترتیب الموضوعات" (ص248). الهیثمی "المجمع" (8/148). الشوکانی "الفوائد" (ص231). |
96 |
ما برّ أباه من سدّد إلیه الطرف بالغضب.
|
ضعیف جدّاً |
ابن عدی "الذخیرة" (4/2069). الهیثمی"المجمع" (8/147). الألبانی"ضعیف الجامع" (5036). |
97 |
أتى رسولَ الله رجلٌ ومعه شیخ، فقال له "یا هذا، من هذا الذی معک؟ " قال: أبی. قال: "فلا تمش أمامه، ولا تجلس قبله، ولا تدْعه باسمه، ولا تستسب([10]) له".
|
ضعیف |
الدار قطنی "علل"([11]) (5/76). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/521). الهیثمی "المجمع" (8/137). |
98 |
کل الذنوب یؤخر الله ما شاء إلى یوم القیامة إلا عقوق الوالدین، فإن الله یعجله لصاحبه فی الحیاة قبل الممات.
|
ضعیف |
الذهبی "المستدرک" (4/156).
|
99 |
إن الصدقة وصلة الرحم یزید الله بهما فی العمر، ویدفع بهما میتة السوء، ویدفع بها المکروه والمحذور.
|
ضعیف |
ابن عدی"ذخیرة الحفاظ" (1/561). المنذری "الترغیب " (5/19). الهیثمی "المجمع" (8/151). |
100 |
إن الله لیعمر بالقوم الدیار، ویثمر لهم الأموال وما نظر إلیهم منذ خلقهم بغضا لهم. . . بصلتهم الرحم.
|
ضعیف |
الألبانی "الضعیفة" (2425). |
101 |
ثلاث من کن فیه حاسبه الله حساباً یسیراً، وأدخله الجنة برحمته. . . تعطی من حرمک، وتصل من قطعک، وتعفو عمن ظلمک، فإذا فعلت ذلک یدخلک الله الجنة. |
ضعیف جدّاً |
ابن عدی"الذخیرة" (2/1183) المنذری "الترغیب" (4/341). الذهبی "المستدرک" (2/516). الهیثمی "المجمع" (8/189). |
102 |
... ألا إن أربعین داراً جار، ولا یدخل الجنة من خاف جاره بوائقَهُ. |
ضعیف جدّاً والشطر الثانی منه صحیح |
العراقی "الإحیاء" (2/232). الهیثمی "المجمع" (8/169). ابن حجر "الفتح" (10/548) ح6020. السخاوی "المقاصد" (ص170).
|
103 |
من أغلق بابه دون جاره مخافةً على أهله وماله فلیس ذلک بمؤمن. . . أتدری ما حق الجار؟ إذا استعانک أعنته. . . ولا تستطل علیه بالبنیان فتحجب عنه الریح إلا بإذنه... ولا یخرج بها ولدک لیغیظ بها ولده.
|
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/220). ابن رجب "جامع العلوم" (1/388). العراقی "الإحیاء" (2/233). ابن حجر "الفتح" (10/547) ح6019. |
104 |
الجیران ثلاثة : جار له حق واحد وهو أدنى الجیران، وجار له حقان وجار له ثلاثة حقوق... وأما الذی له ثلاثة حقوق فجار مسلم ذو رحم له حق الإسلام وحق الجوار وحق الرحم. |
ضعیف جدّاً |
ابن رجب "جامع العلوم" (1/383). العراقی "الإحیاء" (2/231). الهیثمی "المجمع" (8/164). الشوکانی "الفوائد" (ص258).
|
105 |
تعلموا العلم، وتعلموا للعلم السکینة والوقار، وتواضعوا لمن تعلَّمون منه. |
ضعیف جدّاً |
ابن عدی"الذخیرة"(2/1158). المنذری "الترغیب" (1/90). الهیثمی "المجمع" (1/129). |
106 |
ثلاثة لا یستخف بهم إلا منافق : ذو الشیبة فی الإسلام وذو العلم وإمام مقسط. |
ضعیف |
الهیثمی "المجمع" (1/127). الألبانی "ضعیف الجامع" (2601). |
107 |
من لقی أخاه عند الانصراف من الجمعة، فلیقل تقبل الله منا ومنک. |
موضوع |
ابن طاهر المقدسی "التذکرة" (ص164). الشوکانی "الفوائد" (ص235). |
108 |
یا نساء المؤمنین تهادَیْن ولو فِرسن شاة، فإنه ینبت المودة ویذهب الضغائن. |
ضعیف |
الهیثمی "المجمع" (4/146)([12]) |
109 |
علیکم بالهدایا ؛ فإنها تورث المودة وتذهب الضغائن. |
ضعیف |
ابن حجر "التلخیص" (3/69). العجلونی "الکشف" (1/320). |
110 |
تصافحوا یذهب الغل، وتهادوا تحابوا وتذهب الشحناء. |
ضعیف([13]) |
ابن حبان "المجروحین" (2/288). النووی "الأذکار" (ص280). الذهبی "المیزان" (3/548). |
111 |
کلا یا فلان، إن کل صاحب یصحب آخر فإنه مسؤول عن صحابته ولو ساعة من نهار.
|
لا أصل له |
ابن حبان "المجروحین" (1/143). العراقی "الإحیاء" (2/190). الشوکانی "الفوائد" (ص261). |
112 |
ما أکرم شاب شیخاً لسنِّه إلا قیّض الله له مَن یکرمه عند سنه. |
ضعیف |
ابن عدی"الذخیرة" (4/2062) الترمذی "السنن" (4/372). العراقی "الإحیاء" (2/213). السخاوی"المقاصد" (ص361). |
113 |
أنزلو الناس منازلهم([14]) . وفی روایة: أمرنا أن ننزل الناسَ منازلهم. |
ضعیف |
أبو داود "السنن" (4/261). المنذری "مختصر السنن" (7/190). الألبانی "الضعیفة" (1894). |
114 |
لو کان الحیاء رجلاً لکان رجلاً صالحاً، ولو کان الفحش رجلاً لکان رجل سوء. |
ضعیف |
الهیثمی "المجمع" (8/27). العجلونی "الکشف" (2/161). الألبانی"ضعیف الجامع" (4831). |
115 |
کان النَّبیُّ یحدثنا، فإذا قمنا، قُمنا قیاماً حتى نراه دخل إلى بعض أزواجه. |
ضعیف |
الألبانی"ضعیف النسائی" (ص197).
|
116 |
أن رسول الله کان جالساً، فأقبل أبوه من الرضاعة فوضع له بعض ثوبه فقعد علیه، ثم أقبلت أمه فوضع لها شق ثوبه من الجانب الآخر فجلست علیه ثم أقبل أخوه من الرضاعة فقام رسول الله فأجلسه بین یدیه. |
ضعیف |
الألبانی "الضعیفة" (1120). |
117 |
برکة الطعام الوضوء قبله، والوضوء بعده. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (2/10). الذهبی "المستدرک" (4/106). العراقی "الإحیاء" (2/4). |
118 |
من أحبَّ أن یکثر الله خیر بیته فلیتوضأ إذا حضر غذاؤه وإذا رفع. |
ضعیف جدّاً |
أبو حاتم"العلل" (2/11). ابن عدی" الذخیرة"(4/2175) البوصیری"ابن ماجه" (2/1085). |
119 |
ومن دخل دار قوم فلیجلس حیث أمروه، فإن القوم أعلم بعورة دارهم. |
باطل |
الذهبی "المیزان" (4/478). الهیثمی "المجمع" (3/201)([15])
|
120 |
أن رسول الله لعن من جلس فی وسط الحلقة. قال حذیفة رضی الله عنه: ملعون على لسان محمد مَن جَلس وسط الحلقة. |
ضعیف |
شعبة " مسند أحمد" (5/398). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/711). الألبانی "الضعیفة" (638). |
121 |
عن علی بن الحسین رضی الله عنهما قال: أقبل العباس رضی الله عنه إلى رسول الله وعلیه حلّتان، وله ضفیرتان وهو أبیض، فلما رآه تبسّم... فقال "أعجبنی جمال عمِّ النَّبیِّ "، فقال العباس: ما الجمال؟ قال: "اللسان".
|
موضوع |
الذهبی "المیزان" (1/116). ابن حجر "التلخیص" (4/28). الشوکانی "الفوائد" (ص259). العجلونی "الکشف" (1/333). |
122 |
عن العباس: ما الجمال فی الرجل؟ قال: "فصاحة لسانه". |
موضوع |
الذهبی "المیزان" (1/116). ابن حجر "التلخیص" (4/28). الشوکانی "الفوائد" (ص259). العجلونی "الکشف" (1/333). |
123 |
إن الله لم یخلقنی لحّاناً، اختار لی خیر الکلام، کتابَه القرآن. |
ضعیف
|
أورده الهندی فی "کنـز العمال" ( 31990 ) ونسبه للشیرازی فی "الألقاب" وهو مظنة الأحادیث الضعیفة. |
124 |
أمرنا معاشر الأنبیاء أن نحدث الناس على قدر عقولهم. |
ضعیف جدّاً وقد صح نحوه موقوفاً على ابن مسعود |
ابن تیمیة "مجموع الفتاوى" (18/338). الزرکشی "التذکرة" (ص107). العجلونی "الکشف" (1/196). |
125 |
لا تحدثوا أمتی من أحادیثی إلا ما تحمله عقولهم، فیکون فتنة علیهم. |
ضعیف |
ابن الجوزی "المتناهیة" (1/130). العقیلی "المرجع السابق".
|
126 |
عن أنس رضی الله عنه قال: ما رأیت رجلاً التقم أُذُن النَّبیِّ - یعنی: یکلمه سرّاً- فینحّی رأسه عنه حتى یکون الرجل هو الذی ینحّی رأسه، وما رأیت رسول الله أخذ بید رجل فترک یده، حتى یکون الرجل هو الذی یدع یده.
|
ضعیف |
المنذری " مختصر السنن" (7/170). السیوطی "الفیض" (5/203). |
127
|
عن عمرو بن العاص قال: کان رسول الله یقبل بوجهه وحدیثه على شر القوم، یتألفه بذلک... فقلت: یا رسول الله، أنا خیر أم أبو بکر؟ فقال: أبو بکر... عمر... عثمان فلما سألت رسول الله صدَّ عنی، فوددت أنی لم أکن سألته.
|
ضعیف |
الألبانی "الضعیفة" (1416) وخیر هذه الأمة بعد نبیِّها ج الخلفاء الأربعة على حسب ترتیبهم فی الخلافة. والحدیث یصیر حسناً إن کان فی إسناد الطبرانی تصریح محمد بن اسحاق بالتحدیث. |
128
|
عن أم الدرداء قالت : کان أبو الدرداء لا یحدِّث حدیثاً إلا تبسم فیه ، فقلت له : إنی أخشى أن یحمقک الناس ، فقال : کان رسول الله صلَّى الله علیه وسلم لا یحدّثُ بحدیثٍ إلا تبسَّم . |
ضعیف
|
الهیثمی "المجمع" (1/131). المناوی "الفیض" (5/233). |
129 |
لستُ من ددٍ ولا الدّد منی. |
ضعیف |
ابن عدی"الذخیرة" (4/1936) العقیلی "الضعفاء" (4/427). الألبانی "الضعیفة" (2453).
|
130 |
لا تروعوا المسلم، فإن روعة المسلم ظلم عظیم.
|
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (5/138). الهیثمی "المجمع" (6/253). الألبانی "ضعیف الجامع" (6211).
|
131 |
لا یؤمن العبد الإیمان کله حتى یترک الکذب فی المزاحة والمِراء (الجدال) وإن کان صادقاً. |
ضعیف |
البخاری"التاریخ الکبیر" (7/347). ابن حجر "تعجیل المنفعة" (ص458). الألبانی "الإیمان" لأبی عبید (ص64). |
132 |
عن عوف بن مالک الأشجعی قال: أتیتُ رسول الله فی غزوة تبوک، وهو فی قبة من أَدَم (من جلد) فسلّمت فردّ، وقال"ادخل" فقلت: أَکُلِّی یا رسول الله؟ قال: "کلَّک" فَدَخلتُ. |
ضعیف
|
الذهبی "المستدرک" (4/1551). |
133 |
لا یدخل الجنة عجوز. قلت: ثم تبین لی "حسن" الحدیث ، انظر "مختصر الشمائل" (ص ). |
ضعیف |
العراقی "الإحیاء" (3/138). الهیثمی "المجمع" (10/419). |
134 |
من لقی أخاه بما یحب لیسره بذلک سرّه الله عز وجل یوم القیامة.
|
ضعیف جدّاً |
أبو حاتم "العلل" (2/307). ابن عدی "الذخیرة"(4/2400) الألبانی "الضعیفة"(1286). |
135 |
إن مِن موجبات المغفرة إدخالک السرور على أخیک المسلم.
|
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (2/309). المنذری "الترغیب" (5/71). الهیثمی "المجمع" (8/193). |
136 |
إن أحب الأعمال إلى الله تعالى بعد الفرائض إدخال السرور على المسلم.
|
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (5/71). الهیثمی "المجمع" (8/193). الألبانی "الضعیفة" (2163). |
137 |
من أدخل على أهل بیت من المسلمین سروراً، لم یرضَ الله له ثوابا دون الجنة. |
ضعیف |
ابن عدی"الذخیرة" (4/2194) المنذری "الترغیب" (5/71). الهیثمی "المجمع" (8/193). |
138 |
... یا غلام، زوّدک الله بالتقوى، ووجَّهک فی الخیر، وکفاک الهم... قبل الله حجّک، وغفر ذنبک، وأخلف نفقتک. |
ضعیف |
الهیثمی "المجمع" (3/211). ابن حجر "الفتوحات الربانیة" لابن علاّن (5/176). |
139 |
أن خالد بن معدان لقی واثلة بن الأسقع فی یوم عید، فقال له: تقبل الله منا ومنک. فقال له مثل ذلک. وأسنده إلى النَّبیِّ . |
موضوع
|
ابن حبان "المجروحین" (2/301). الهیثمی "المجمع" (2/206). ابن حجر "الفتح" (2/567) ح952. |
140 |
تهادوا وهاجروا تورِثوا أبناءکم مجداً، وأقیلوا الکرام عثراتهم. |
ضعیف جداً |
ابن حجر "التلخیص" (3/70). الألبانی "الإرواء" (6/44). |
141 |
تهادوا فإن الهدیة تذهب وَحر الصدر.
|
ضعیف |
الترمذی "السنن" (4/441). ابن حجر "التلخیص" (3/69). الألبانی "الإرواء" (6/45). |
142 |
کان النبی لا یعود إلا بعد ثلاث.
|
موضوع |
أبو حاتم "العلل" (2/315). البیهقی "الشعب" (6/542). الزرکشی "التذکرة" (ص46).
|
143 |
عن ابن عباس رضی الله عنهما: العیادة بعد ثلاث سنَّة. |
لم أجده |
|
144 |
إذا دخلتم على مریض فنفّسوا له فی أجله (بطول العمر) فإن ذلک لا یرد شیئا، ویطیّب نفسه. |
ضعیف جدّاً |
أبو حاتم "العلل" (2/241). الترمذی "السنن" (4/412). البیهقی "الشعب" (6/541). |
145 |
إذا دخلتَ على مریض فمُرْه فلْیَدْعُ لک، فإن دعاءه کدُعاء الملائکة. |
ضعیف جدّاً |
المنذری "الترغیب" (6/124). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/868. ابن حجر "الفتح" (10/150). ح5662. |
146 |
من عزّى مصاباً فله مثل أجره. |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (3/385). البیهقی "الشعب" (7/14). ابن حجر"التلخیص" (2/138). |
147 |
أن النَّبیَّ قال لفاطمة رضی الله عنها: "ما أخرجکِ یا فاطمة من بیتِکِ؟ "قالت: أتیتُ أهل هذا المیت فترحمتُ إلیهم میِّتَهم، أو عزیتُهم به. |
ضعیف
|
النسائی "السنن" (4/27). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/903). الذهبی "المهذب"(3/484)([16]). |
148 |
لا یحقرن أحدکم نفسه... یرى أن علیه مقالاً ثم لا یقول فیه، فیقول الله عز وجل یوم القیامة: ما منعک أن تقول فیّ کذا وکذا؟ "فإیای کنتَ أحق أن تخشى". |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف ابن ماجه" (ص325). |
149 |
إن الله عز وجل یکره رفع الصوت بالتثاؤب والعطاس. |
موضوع |
الألبانی "ضعیف الجامع" (1756). |
150 |
أنه علیه الصلاة والسلام لم یتثاءب قط. |
ضعیف |
ابن حجر "الفتح" (10/747). ح6226. |
151 |
لمّا وقعت بنوا إسرائیل فی المعاصی نهاهم علماؤهم فلم ینتهوا فجالسوهم فی مجالسهم، وواکلوهم وشاربوهم فضرب الله قلوب بعضهم ببعض ولعنهم على لسان داود وعیسى بن مریم بما عصوا وکانوا یعتدون... لا والذی نفسی بیده حتى تأطروهم (تُلزموهم) على الحق أطراً.
|
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (2/430). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/788). الألبانی "ضعیف الجامع" (4773). |
152 |
یا أیها الناس إن الله یقول لکم : مروا بالمعروف وانهوا عن المنکر قبل أن تدعو فلا أجیب لکم، وتسألونی فلا أعطیکم وتستنصرونی فلا أنصرکم. |
ضعیف |
العراقی "الإحیاء" (2/335). الهیثمی "المجمع " (7/266). |
153 |
ما مِن عبدٍ یخطب خطبة إلا الله سائله عنها یوم القیامة ما أردتَ بها. |
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (1/103). الألبانی "الضعیفة" (2122). |
154 |
مَن أمر بمعروف فلیکن أمره بمعروف. |
ضعیف جدّاً |
المناوی "الفیض" (6/114). الألبانی "الضعیفة" (590). |
155 |
عن عائشة: قُبض رسول الله ولم یر منی ولم أر منه - یعنی: فرجه -. قلت: وقد رأیت حدیثاً قریباً من لفظ المصنِّف – یضاف إلى ما سبق فی (ص157) - فی "معجم الطبرانی الصغیر" (1/100) . والحدیث موضوعٌ فیه: برکة بن محمَّد الحلبی. قال عنه ابن عَدِیٍّ – وساق له هذا الحدیث -: وسائر أحادیث برکة مناکیر أیضاً باطلٌ کلُّها لا یرویها غیره. أ.هـ "الکامل" (2/47). وقال الدارقطنی: برکة یضع الحدیث.أ.هـ "الکشف الحثیث" (ص75). وقال الحاکم – وساق له هذا الحدیث -: یروی أحادیث موضوعةً.أ.هـ "لسان المیزان" (2/8). |
لم أجده |
لم أر هذا اللفظ فی شیءٍ من کتب الحدیث التی وقفتُ علیها. ولعله مرویٌّ بالمعنى. وکل ما ورد فی المنع أو النهی عن رؤیة فرج الأمَة أو الزوجة فموضوعٌ باطلٌ، وانظر الأحادیث الواردة فیه مع حکم أهل العلم علیها فی: 1- "الموضوعات "لابن الجوزی(2/176). 2- "الفوائد المجموعة" (ص127). 3- "السلسلة الضعیفة" (حدیث195-196). |
156 |
قال الله تعالى: النظرة سهم من سهام إبلیس مَن ترکها مِن مخافتی أبدلتُه إیماناً یجد حلاوته فی قلبه. |
ضعیف جدّاً |
المنذری "الترغیب" (4/106). الذهبی "المستدرک" (4/314). الهیثمی "المجمع" (8/63). |
157 |
ما من مسلم ینظر إلى محاسن امرأة ثم یغض بصره إلا أحدث الله له عبادة یجد حلاوتها فی قلبه. |
ضعیف جدّاً |
ابن عدی "الذخیرة"(4/2427) المنذری "الترغیب" (4/106). الهیثمی "المجمع" (8/63). الألبانی "الضعیفة" (1064).
|
158 |
ثلاثة لا ترى أعینهم النار : عین حرست فی سبیل الله، وعین بکت من خشیة الله، وعین کفّت عن محارم الله. |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (2591). |
159 |
من علامات الساعة: اکتفاء الرجال بالرجال، واکتفاء النساء بالنساء. |
موضوع |
ابن حبان "المجروحین" (1/98). السیوطی "الضعیفة" (1602). الألبانی "الضعیفة" (1602). |
160 |
ستفتح علیکم أرض العجم، وستجدون فیها بیوتاً یقال لها الحمامات، فلا یدخلها الرجال إلا بإزار وامنعوها النساء إلا مریضة أو نفساء.
|
ضعیف |
ابن الجوزی "المتناهیة" (1/343). المنذری "مختصر السنن" (6/15). الألبانی "غایة المرام" (ص135). |
161 |
إیاکم والزنى فإن فیه أربع خصال : یُذهب البهاء عن الوجه، ویقطع الرزق، ویسخط الرحمن، ویسبب الخلود فی النار. |
موضوع |
ابن حبان" المجروحین" (1/98). ابن الجوزی "الموضوعات" (2/297). الهیثمی "المجمع" (6/255). |
162 |
التیمم ضربتان، ضربة للوجه وضربة للذراعین إلى المرفقین.
|
ضعیف |
الإمام أحمد"زاد المعاد"(1/199) ابن القیم"زاد المعاد"(1/200). ابن حجر"التلخیص" (1/151) |
163 |
فإنی لا أحل المسجد لجنب ولا حائض. |
ضعیف |
النووی "المجموع" (2/160). ابن حزم "المحلى" (2/185). الخطابی"معالم السنن" (1/67). |
164 |
لا تمس القرآن إلا وأنت طاهر. |
ضعیف |
النسائی "المجمع" (1/277). النووی "التلخیص" (1/131). ابن حجر"التلخیص" (1/131) |
165 |
لا تقرأ الحائض والجنب شیئاً من القرآن. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/49). النووی "المجموع" (2/168). ابن حجر "الفتح" (1/538). ح305. الشوکانی "النیل" (1/284). |
166 |
إنی رأیت الملائکة تغسل حنظلة بین السماء والأرض بماء المزن فی صحاف الفضة. |
ضعیف([17]) |
الألبانی "ضعیف الجامع" (2087). |
167 |
تناکحوا تناسلوا تکثروا، فإنی مباهٍ بکم الأمم یوم القیامة.
|
ضعیف([18]) |
العراقی "الإحیاء"(2/25). ابن حجر"التلخیص" (3/116) الألبانی "ضعیف الجامع" (2484). |
168 |
إیاکم والتعری فإن معکم من لا یفارقکم إلا عند الغائط وحین یفضی الرجل إلى أهله فاستحیوهم وأکرموهم. |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (5/112). البغوی "شرح السنَّة" (9/25). ابن القطان"بیان الوهم" (3/507). |
169 |
إذا کان دما أحمر فدینار، وإن کان دما أصفر فنصف دینار. |
ضعیف |
البیهقی "السنن" (1/317). ابن الجوزی "التحقیق" (1/253). الألبانی "ضعیف الترمذی" (20)([19]) |
170 |
"ما ترون أنی فاعل بکم؟ " قالو: أخٌ کریم وابن أخٍ کریم. قال: "اذهبوا فأنتم الطلقاء". |
ضعیف |
العراقی "الإحیاء" (3/194). الألبانی "فقه السیرة" (ص415). أکرم العمری "السیرة الصحیحة" (2/481).
|
171 |
... والله یا عم لو وضعوا الشمس فی یمینی، والقمر فی یساری على أن أترک هذا الأمر ما ترکته حتى یظهره الله أو أهلک دونه([20]). |
ضعیف |
الألبانی "الضعیفة" (909). مجدی السید "سیرة ابن هشام" (1/331). |
172 |
من تعلم صرف الکلام لیسبی به قلوب الرجال، لم یقبل الله منه یوم القیامة صرفاً ولا عدلاً.
|
ضعیف |
المنذری "الترغیب" (1/93). الألبانی "ضعیف أبی داود" (1065). |
173 |
... یا رسول الله کیف الطهور؟ فدعا رسول الله بماءٍ فی إناء فغسل کفیه ثلاثاً، ثم استوفى، ثم قال "فمن زاد عن هذا أو نقص فقد تعدى وظلم".
|
صحیح دون قوله "نقص" |
مسلم([21]) "الفتح" کتاب الوضوء/ باب1 (1/311). الألبانی "ضعیف أبی داود" (22). |
174 |
جاءت فتاة إلى النَّبیِّ فقالت: إن أبی زوّجنی من ابن أخیه لیرفع بی خسیسته (لیغطی نقصه) وأنا کارهة. فأرسل النَّبیُّ إلى أبیها وأمره أن یجعل الأمر إلیها. فقالت الفتاة: قد أجزتُ ما صنع أبی، ولکن أردتُ أن تعلم النساء أن لیس للآباء من الأمر شیء([22]).
|
ضعیف |
الدارقطنی "السنن" (2/163). الألبانی "غایة المرام" (217). |
175 |
عرِّفوا ولا تعنفوا. |
انظر ما بعده |
|
176 |
علِّموا ولا تعنفوا، فإن المعلِّم خیرٌ من المعنِّف.
|
ضعیف |
ابن عدی "الذخیرة " (3/1586). البیهقی "الشعـب" (2/276). ابن الدیـبع "التمییز" (ص122). |
177 |
لمّا أمر النَّبیُّ برجم الغامدیة، أخذ حصاة کالحمصة ورماها بها، ثم قال للناس: "ارموها واتقوا الوجه... ".
|
ضعیف |
الألبانی "ضعیف أبی داود" (958). |
178 |
اتقوا الله واعدلوا بین أولادکم کما تحبون أن یبروکم ([23]). |
ضعیف |
السیوطی "الفیض" (1/165). الألبانی "ضعیف الجامع" (121). |
179 |
إذا رأیتم الرجل یعتاد المساجد، فاشهدوا له بالإیمان. |
ضعیف |
الذهبی "المستدرک" (1/332). مغلطای "الفیض" (1/459). الألبانی "ضعیف الجامع" (519). |
180 |
من صلَّى بعد المغرب ست رکعات لم یتکلم بینهن بسوء عُدلن له بعبادة اثنتی عشرة سنة. |
ضعیف جدّاً |
البخاری "سنن الترمذی" (2/298). الترمذی "المرجع السابق". ابن القیم "المنار المنیف" (ص47). |
181 |
صلاة الحاجة، وهی رکعتان ثم یدعو بعدهما بهذه الأدعیة المأثورة "لا إله إلا الله الحلیم الکریم، سبحان الله رب العرش العظیم... لا تدع لی ذنبا إلا غفرته، ولا همّاً إلا فرّجته، ولا حاجة هی لک رضىً إلاّ قضَیتها یا أرحم الراحمین. |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (2/344). الذهبی "المستدرک" (1/466). الألبانی "ضعیف الترمذی" (73). |
182 |
صوموا یوم عاشوراء، وخالفوا الیهود، وصوموا یوما قبله ویوماً بعده.
|
ضعیف |
الذهبی "المیزان" (2/13). الهیثمی "المجمع" (3/188). المناوی "الفیض" (4/284). |
183 |
الکیِّس من دان نفسه وعمل لما بعد الموت، والعاجز من أتبع نفسه هواها وتمنى على الله [الأمانی]([24]). |
ضعیف |
ابن عدی "الذخیرة"(4/1928). الذهبی "المستدرک" (1/125). الزرکشی "التذکرة" (ص139). |
184 |
من کتم علماً مما ینفع الله به فی أمر الدین ألجمه الله یوم القیامة بلجام من نار. |
ضعیف([25]) |
المنذری "الترغیب" (1/98). العراقی "الإحیاء" (1/71). الألبانی "ضعیف الجامع" (5814).
|
185 |
ما فوق الرکبتین من العورة، وما أسفل السرة من العورة. |
ضعیف جدّاً |
البیهقی "السنن" (2/229). ابن الجوزی "التحقیق" (1/322). ابن حجر "التلخیص" (1/279). |
186 |
لا تبرز فخذیک، ولا تنظر إلى فخذ حیٍّ ولا میت.
|
ضعیف جدّاً |
أبو حاتم "العلل" (2/271). أبو داود "السنن" (4/40). ابن حجر "التلخیص" (1/278). |
187 |
الرکبة من العورة.
|
ضعیف |
الدارقطنی "السنن" (1/237). ابن الجوزی"التحقیق" (1/322). |
188 |
إیاکم والکذب، فإن الکذب مجانب للإیمان. |
ضعیف |
الدارقطنی "علل" (1/258). البیهقی "الشعب" (4/206). الألبانی "الضعیفة" (2393). |
189 |
إیاکم وزی الأعاجم. |
ضعیف |
انظر "تمعددوا" (ص224). |
190 |
إذا فعلت أمتی خمس عشرة خصلة حلّ بها البلاء: إذا کان المغنم دولا، والأمانة مغنما، والزکاة مغرما، وأطاع الرجل زوجته وعق أمّه... ولعن آخر هذه الأمة أولها، فلیرتقبوا عند ذلک ریحا حمراء أو خسفاً أو مسخاً. |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (4/494). المنذری"الترغیب " (4/294). العراقی "الإحیاء" (3/362). |
191 |
نهى عن التحریش بین البهائم. |
ضعیف |
الألبانی "غایة المرام" (383). |
192 |
من قتل عصفوراً عبثاً عجّ إلى الله یوم القیامة یقول: یا رب، إن فلانا قتلنی عبثا، ولم یقتلنی منفعة. |
ضعیف |
ابن عدی "الذخیرة" (4/2361). الألبانی "غایة المرام" (46). |
193 |
من کثّر سواد قوم فهو منهم. |
ضعیف |
البوصیری "الإتحاف" . انظر "هامش المطالب العالیة". |
195 |
تنظفوا فإن الإسلام نظیف.
|
ضعیف |
ابن حبان "غایة المرام" (71). السخاوی "المقاصد" (ص146). ابن الجوزی "المتناهیة " (2/713). |
196 |
النظافة تدعو إلى الإیمان، والإیمان مع صاحبه فی الجنة. |
ضعیف جداً |
العراقی "الإحیاء" (1/150). السخاوی "المقاصد" (ص146). الألبانی "غایة المرام" (72). |
197 |
إنکم قادمون على إخوانکم، فأصلحوا رحالکم، وأصلحوا لباسکم حتى تکونوا کأنکم شامة فی الناس فإن الله لا یحب الفحش ولا التفحش([26]). |
ضعیف |
ابن القطان "بیان الوهم" (5/108). الألبانی "الإرواء" (7/209). |
198 |
أن رجلاً جاء إلى النَّبیِّ ثائر الرأس واللحیة،... "ألیس هذا خیرا من أن یأتی أحدکم ثائر الرأس کأنه شیطان" . |
ضعیف |
الألبانی "غایة المرام " (73). |
199 |
قال ابن عباس: إنما نهى رسول الله عن الثوب المصمَّت من الحریر (أی: الحریر الخالص)، فأما العلَم من الحریر، وسدى الثوب، فلا بأس به.
|
صح دون قوله "فأما العَلَم..." |
الألبانی "ضعیف أبی داود" (876). |
200 |
من علّق تمیمة فلا أتمّ الله له، ومن علَّق ودعة فلا أودع الله له. |
ضعیف |
السیوطی "الفیض" (6/234). الألبانی "الضعیفة" (1266). |
201 |
العیافة والطیرة والطَّرْق من الجبت. |
ضعیف |
الألبانی "غایة المرام" (301). |
202 |
إذا تطیّرتم فامضوا، وعلى الله فتوکلوا. |
ضعیف |
ابن حجر "الفتح" (10/262) ح5753. |
203 |
لا تشتروا السمک ؛ بالماء فإنه غرر. |
ضعیف |
الدارقطنی "علل" (5/275). البیهقی "السنن" (5/340). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/595).
|
204 |
من احتکر الطعام أربعین لیلة فقد برىء من الله وبرىء الله منه. |
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (1/392). الهیثمی "المجمع "(4/100). ابن حجر "الفتح" (4/438) ح2131. |
205 |
الجالب مرزوق، والمحتکر ملعون. |
ضعیف |
الذهبی "المستدرک" (2/14). ابن حجر "التلخیص" (3/13). السخاوی "المقاصد" (ص170). |
206 |
من اشترى سرقة وهو یعلم أنها سرقة، فقد اشترک فی إثمها وعارها. |
ضعیف جداً |
ابن عدی "الذخیرة"(4/2206) المنذری "الترغیب " (4/21). الذهبی "المستدرک" (2/41). |
207 |
عن واثلة ابن الأسقع قال: قلت یا رسول الله ما العصبیة؟ قال: "أن تعین قومک على الظلم". |
ضعیف |
ابن عدی"الذخیرة"(4/2164). الألبانی "غایة المرام " (305). |
208 |
لیس منا من دعا إلى عصبیة، ولیس منا من قاتل على عصبیة، ولیس منا من مات على عصبیة.
|
ضعیف |
المنذری "مختصر أبی داود" (8/19). المناوی "الفیض" (5/492). الألبانی "غایة المرام" (304). وقال "صحیح المعنى" |
209 |
إن الله یحب العبد المحترف. |
ضعیف جدّاً |
أبو حاتم "العلل" (2/128). البیهقی "الشعب" (2/88). الهیثمی "المجمع" (4/62). |
210 |
کسب الحلال فریضة بعد الفریضة([27]). |
ضعیف جداً |
البیهقی "الشعب" (6/420). العراقی "الإحیاء" (1/261). الهیثمی "المجمع" (10/291). |
211 |
سئلت عائشة رضی الله عنها: کیف کان رسول الله إذا خلا فی بیته؟ فقالت: کان ألین الناس، بسَّاماً ضحَّاکاً، لم یُرَ قط مادّاً رجلیه بین أصحابه. |
باطل([28]) |
الدارقطنی"الإحیاء" (2/396). العراقی " المرجع السابق ". |
212 |
أن امرأة من الأنصار قد قتل أبوها وأخوها وزوجها شهداء یوم أحد مع رسول الله ، فقالت -لما أُخبرت بذلک-: ما فعل رسول الله ؟ قالوا: خیراً، فلما رأته علیه الصلاة والسلام قالت: کل مصیبة بعدک جلل – أی: هینة-"([29]). |
ضعیف |
أکرم العمری "السیرة الصحیحة" (2/395). مجدی السید "سیرة ابن هشام" (3/63). |
213 |
عن بلال رضی الله عنه أنه لمّا نزل "بداریّا" - اسم موضع قریب من الشام - رأى النَّبیَّ فی المنام - أی: بعد وفاته- وهو یقول: ما هذه الجفوة یا بلال؟ أما آن لک أن تزورنی؟ فانتبه بلال حزیناً خائفاً، فرکب راحلته وقصد المدینة فأتى قبر النَّبیِّ فجعل یبکی ویمرغ وجهه علیه! ... فعلا سطح المسجد... فلما قال "الله أکبر الله أکبر" ارتجت المدینة... فما رئی یوم أکثر باکیا ولا باکیة بالمدینة بعده أکثر من ذلک الیوم. |
موضوع |
ابن حزم "المحلى" (3/152). الذهبی "السیر" (1/358). محمد بن عبد الهادی "الصارم المنکی " (237). ابن حجر "اللسان " (1/108). الشوکانی "الفوائد" (ص21). الألبانی "الرد على البوطی" (ص94). |
214 |
عند الاستیقاظ من النوم: " لا إله إلا أنت سبحانک اللهم وبحمدک، أستغفرک لذنبی، وأسألک رحمتک، اللهم زدنی علما، ولا تزغ قلبی بعد إذ هدیتنی، وهب لی من لدنک رحمة، إنک أنت الوهّاب. |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف أبی داود" (1074). |
215 |
عن أنس رضی الله عنه قال: کان رسول الله إذا دخل الخلاء وضع خاتمه. وکان منقوشا علیه "محمد رسول الله". |
ضعیف |
أبو داود "السنن" (1/5). الدارقطنی "التلخیص" (1/108). ابن القیم "هامش مختصر أبی داود" (1/26).
|
216 |
قال رسول الله لأهل قباء: "إن الله قد أحسن علیکم الثناء فی الطهور، فما ذاک؟ " قالو: نجمع فی الاستنجاء بین الأحجار والماء. أما الاستنجاء بالماء دون الحجارة فهو المحفوظ فی الثناء على أهل قباء. وانظر - إضافة لما سبق- "الإرواء"(1/84). |
ضعیف |
العراقی "الإحیاء" (1/57). ابن حجر "التلخیص" (1/112). الألبانی "الإرواء" (1/83). |
217 |
دعاء الخروج من الخلاء: أ- الحمد لله الذی أذهب عنی الأذى وعافانی. |
ضعیف |
الدارقطنی "علل" (6/235). المنذری" مختصر أبی داود" (1/33). البوصیری "سنن ابن ماجه" (1/110). |
218 |
من الدعاء الوارد بعد صلاة الفجر والمغرب: "اللهم أجرنی من النار" سبع مرات "اللهم إنی أسألک الجنة" ثمانی مرات([30]).
|
ضعیف |
الألبانی "الضعیفة " (1624). |
219 |
إذا التقى المسلمان فتصافحا وحمدا الله، واستغفراه، غفر لهما. |
ضعیف([31]) |
المنذری "مختصر أبی داود" (8/79). الألبانی "الضعیفة" (2344).
|
220 |
إن الله طیب یحب الطیب، نظیف یحب النظافة، کریم یحب الکرم، جواد یحب الجود، فنظفوا أفنیتکم ولا تشبهوا بالیهود. |
ضعیف([32]) |
الترمذی "السنن" (5/112). ابن الجوزی "المتناهیة" (2/712). السخاوی "المقاصد" (ص146). |
221 |
من خرج من بیته إلى الصلاة فقال: "اللهم إنی أسألک بحق السائلین علیک، وبحق خروجی إلیک... خرجت اتقاء سخطک، وابتغاء مرضاتک، أسألک أن تنقذنی من النار برحمتک".
|
ضعیف |
أبو حاتم "العلل" (2/184). المنذری "الترغیب" (3/272). البوصیری "سنن ابن ماجه" (1/256). النووی "الأذکار" (ص40).
|
222 |
من أدعیة دخول المسجد: أ- "اللهم صلِّ وسلم وبارک على سیدنا محمد". ب- رب اغفر لی ذنوبی، وافتح لی أبواب رحمتک". |
ضعیف بهذا التمام. |
* فی مسلم "اللهم افتح لی أبواب رحمتک". * وفی "أبی داود" (1/126) زیادة فی أوله "فلیسلم على النَّبیِّ ج". وهی زیادةٌ صحیحةٌ. * وفی الترمذی "اللهم صلِّ على محمد، اللهم اغفر لی ذنوبی، وافتح لی أبواب رحمتک" وقد ضعفه "الترمذی" (2/128) وغیره. [ وعلیه، فلیس فی الدعاء: "بارک" ولا "سیدنا" ولا اغفر لی ذنوبی] والله أعلم. |
223 |
من أدعیة الخروج من المسجد: أ- " اللهم صل وسلِّم وبارک على سیدنا محمد". ب- رب اغفر لی ذنوبی، وافتح لی أبواب فضلک". |
ضعیف بهذا التمام. |
* فی "مسلم": "اللهم إنی أسألک من فضلک". * وفی "أبی داود": "السلام على النَّبیِّ ج". ویؤیده روایة "ابن خزیمة" (1/23)وغیره. [ وعلیه، لیس فی الدعاء: "بارک" ولا "سیدنا" ولا "اغفر لی ذنوبی"] والله أعلم.
|
224 |
من المشاهد التی رآها النَّبیُّ فی المعراج([33]): 1- " مرَّ على قوم یزرعون ویحصدون فی یوم، کلما حصدوا عاد کما کان، فقال لجبریل علیه السلام، ما هذا؟ قال: هؤلاء المجاهدون فی سبیل الله، تضاعف لهم الحسنة إلى سبعمائة ضعف، وما أنفقوا من شیء فهو یخلفه وهو خیر الرازقین". 2- "ثم أتى على قوم ترضخ رؤوسهم بالصخر، کلما رضخت عادت کما کانت ولا یفتر عنهم من ذلک شیء، فقال: ما هذا یا جبریل؟ قال: هؤلاء الذین تتثاقل رؤوسهم عن الصلاة المکتوبة". 3- " ثم أتى على قوم على أقبالهم رقاع، وعلى أدبارهم رقاع، یسرحون کما تسرح الأنعام یأکلون الضریع، والزقوم، ورضْف جهنم، فقال: ما هؤلاء؟ قال: هؤلاء الذین لا یؤدون زکاة أموالهم، وما ظلمهم الله، وما ربک بظلام للعبید. 4- " ثم أتى على قوم بین أیدیهم لحم نضیج فی قدر، ولحم نیّىء خبیث فی قدر، فجعلوا یأکلون من النیّىء الخبیث ویَدَعون النضیج، فقال: ما هؤلاء یا جبریل؟ قال: هذا الرجل من أمتک تکون عنده المرأة الحلال الطیب، فیأتی امرأة خبیثة فیبیت عندها حتى تصبح، والمرأة یکون عندها الرجل الحلال، فتأتی رجلاً خبیثاً، فتبیت عنده حتى تصبح". 5- " ثم أتى على قوم تُقرض ألسنتهم وشفاههم بمقاریض من حدید کلما قُرضت عادت کما کانت لا یفتر عنهم من ذلک. قال ما هذا یا جبریل؟ قال: هؤلاء خطباء الفتنة".
|
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف |
* هذه الروایات الخمس جاءت من حدیث أبی هریرة. وقد رواه البزار والطبری فی "التفسیر" والبیهقی فی "الدلائل" وهو حدیث طویل غریب عجیب، لا یصح عن النَّبیِّ ج، وهذه أقوال الأئمة فیه: 1- ابن کثیر"التفسیر" (3/26-32) قال: وهذا الحدیث فی بعض ألفاظه غرابة ونکارة شدیدة... ویشبه أن یکون مجموعاً من أحادیث شتى أو منام أو قصة أخرى غیر الإسراء. أ.هـ. وقال عن "أبی جعفر الرازی" والظاهر أنه سیء الحفظ ففیما تفرد به نظر. أ.هـ. 2- الذهبی "السیرة النبویة" (ص278) قال: تفرد به أبو جعفر الرازی، ولیس هو بالقوی، والحدیث منکر یشبه کلام القصّاص، إنما أوردته للمعرفة لا للحجة. أ.هـ. 3- الهیثمی " المجمع" (1/67-72) قال: رواه البزار ورجاله موثقون! إلا أن الربیع بن أنس قال: عن أبی العالیة أو غیره، فتابعیه مجهول. أ.هـ قلت: وفى "المجمع " (5/5) قال عن أبی جعفر الرازی "ثقة وفیه ضعف". قلت: لکن الراجح ضعفه.
|
225 |
1- "ومر بقوم مشافرهم کالإبل، یلتقمون جمراً فیخرج من أسافلهم، فسأل جبریل: من هؤلاء؟ فقال: هؤلاء الذین یأکلون أموال الیتامى ظلماً. 2- " ومر بقومٍ یقطع من جنوبهم اللحم ثم یطعمونه، فسأل جبریل: من هؤلاء؟ فقال: إنهم الغمّازون اللمّازون" (أی: المستهزئون العیّابون). |
ضعیف |
* وهاتان الروایتان من حدیث أبی سعید الخدری، وقد رواه "الطبری" فی "التفسیر" والبیهقی فی "الدلائل" وغیرهما، وهو حدیث ضعیف أیضا، وهذه أقوال الأئمة فیه: 1- البیهقی "دلائل النبوة" (2/396-403). [وتصریحه بضعفها فی (ص389)]. 2- ابن کثیر"التفسیر"(3/18-21) قال:... عن أبی هارون العبدی واسمه عمارة بن جوین وهو مضعّف عند الأئمة، وإنما سقنا حدیثه ههنا لما فیه من الشواهد لغیره أ.هـ 3- الذهبی "السیرة النبویة" (272-276) قال: هذا حدیث غریب عجیب حذفت نحو النصف منه... عن أبی هارون عمارة بن جوین العبدی، وهو ضعیف شیعی... وبسیاق مثل هذا الحدیث صار أبو هارون متروکا. أ.هـ. |
226 |
من الأدعیة قبل النوم: "اللهم قنی عذابک یوم تبعث عبادک" ثلاث مرات. |
صحیح دون قوله "ثلاث مرات"([34]) |
الألبانی "ضعیف أبی داود" (1071). |
227 |
دعاء الأرق قبل النوم: "اللهم رب السموات السبع وما أظلت، ورب الأرضین وما أقلّت، ورب الشیاطین وما أضلت. . . کن لی جاراً من شر خلقک. . . ولا إله غیرک، لا إله إلا أنت" |
ضعیف |
الترمذی "السنن" (5/539). المنذری "الترغیب" (3/270). النووی "الأذکار" (ص107). |
228 |
تناصحوا فی العلم، فإن خیانة أحدکم فی علمه أشد من خیانته فی ماله وإن الله سائلکم. |
ضعیف جداً |
ابن الجوزی "الموضوعات" (1/167). الذهبی "ترتیب الموضوعات " (ص58). الهیثمی "المجمع" (1/141). |
229 |
لمّا خرج المسلمون إلى "أحد" ردّ النَّبیُّ مَن استصغر منهم، وکان فیمن ردّه "رافع بن خدیج"، و"سمرة بن جندب" ثم أجاز رافعاً لما قیل له: إنه رامٍ یحسن الرمایة. . (وتصارع رافع وسمرة) فکان الغالب سَمُرة فأجازه علیه الصلاة والسلام. |
ضعیف |
أکرم العمری "السیرة الصحیحة" (2/283). مجدی السید "سیرة ابن هشام" (3/11). |
230 |
البر لا یبلى، والذنب لا یُنسى، والدیان لا یموت، فکن کما شئت، فکما تدین تدان |
ضعیف |
البیهقی "التذکرة" للزرکشی (ص120). المناوی "الفیض"(3/285). العجلونی "الکشف" (2/126). |
231 |
بروا آباءکم تبرکم أبناؤکم، وعفوا تعفَّ نساؤکم. |
ضعیف |
الألبانی "ضعیف الجامع" (2329). |
تذکر اضافه بر آنچه گذشت:
حدیث سهوتُ عنه وهو فی (ص555) عند المصنف ولفظه "تحت کلِّ شعرةٍ جنابةٌ "، وهو حدیثٌ ضعیفٌ ، ضعَّفه الترمذی فی سننه (1/178 ) ، وأبو داود فی سننه (1/65 ) وغیرهما.
وحدیث فی (ص 348 ) وهو " لا یزال الناس بخیر ما لم یتحاسدوا".
والحدیث : رواه الطبرانی (8 /309) وفیه سلیمان بن عبد الرحمن الدمشقی ، وهو ضعیف جدّاً.
(1) وقد ذکر شیخنا حفظه الله روایات هذا الحدیث وهی ما بین ضعیف جداً وموضوع، انظرها مخرجة محققة تحت الأرقام (309-312).
([1]) ذکر المصنف فی ص(117) أنه رواه البخاری ومسلم، وهو وهم واضح، وفی ص(571) قال إنه رواه الترمذی والنسائی بسند جید، وهو غیر جید، إذ لم یروه النسائی ثم الحدیث ضعیف کما علمت. والحدیث دون زیادة "وألطفهم بأهله" صحیح، فانظر "السلسلة الضعیفة " رقم الحدیث 284 و 751.
([2]) وأوله : " إن الله عز وجل لیدخل بالسهم الواحد ثلاثة نفر... ".
([3]) هو فی الصحیحین دون : "وله ما اکتسب".
([4]) بلفظ أکرموا أولادکم... ". وما ذکره فی (ص 136و666و790) بلفظ "علِّموا أولادکم وأحسنوا أدبهم" فلم أجده. والله أعلم.
([5]) بلفظ "لا تکونوا إمّعة. . " وقد صحَّ نحو هذا القول عن ابن مسعود رضی الله عنه.
([6]) صح الحدیث دون قوله "ومفتِّر".
([7]) وفی (7/261) قال "وفیه ضعف" فرجَّح ما ذهب إلیه الإمام البخاری رحمهما الله وذلک بعد تردد فی الجزء المشار إلیه أعلاه.
([8]) وهو جزء من قصة الراهب "بحیرا" وتضعیف ابن اسحاق لها إنما هو بسوقها من غیر إسناد، وقوله فی أثناء القصة "یزعمون" ثلاث مرات وهو یعد تشکیکاً فی ثبوت القصة عنده کما قال الشیخ أکرم العمری فی کتابه "السیرة النبویة الصحیحة" (1/108) وقد صحح مجمل الروایة دون بعض تفصیلاتهأ.هذا، وقد روى هذه الزیادة ابن سعد فی طبقاته (1/122-124) لکنها من روایة الواقدی وضعفه شدید، وقد اتهمه النسائی بـ "الوضع".
([9]) وذکر المصنف بعد هذا الحدیث حدیثاً آخر بمعناه وفیه "... لعله أن یکون لطلقة واحدة" وهو ضعیف أیضا إذ قد روی بإسناد الحدیث الذی قبله، کذا قال الهیثمی رحمه الله "المجمع" (8/137) وقد صح نحوه موقوفا على ابن عمر رضی الله عنهما، فانظر "صحیح الأدب المفرد" (ص36).
([10]) یعنی لا تفعل فعلا تتعرض فیه لأن یسبک لأجل فعلک. وقد صحت الوصایا الثلاث الأول عن أبی هریرة رضی الله عنه من قوله. انظر "صحیح الأدب المفرد" (ص46).
([11]) "علل" هو کتاب الدارقطنی المشهور بـ "العلل"، وإنما أردت تمییزه عن "العلل" لابن أبی حاتم.
([12]) أشار الهیثمی رحمه الله إلى أن فی إسناده "الطیب بن سلیمان" وقال "وثقه الطبرانی وضعفه الدارقطنی" لکنه ذکر فی (3/154) أنه "ضعیف" لذا ذکرتُ تضعیفه رحمه الله. وقد صحَّ الحدیث دون التعلیل" فإنه... " إذ هو فی الصحیحین بلفظ "لا تحقرن جارة لجارتها ولو بفرسن شاة" والفِرسنِ: ظلف الشاة وهو للغنم کالحافر للفرس.
([13]) وجملة "تهادوا تحابوا" قد صحت عن النبی.
([14]) وأشار الإمام مسلم فی "مقدمة" صحیحه لضعفها.
([15]) وأورده رحمه الله فی (8/179) ولم یتکلم علیه بشیء، بینما نقل فی الموضع السابق تضعیف الذهبی له بـ "یونس بن تمیم".
([16]) بوساطة "النافلة فی الأحادیث الضعیفة" (2/67).
([17]) أما استشهاده جُنباً وتغسیل الملائکة له رضی الله عنه، فثابت. انظر"مستدرک الحاکم" (3/225) "والسلسلة الصحیحة" (326).
([18]) وقد صح عنه "تزوجوا فإنی مکاثر بکم الأمم. . " و "تزوجوا الودود الولود فإنی مکاثر بکم الأمم" انظر "الصحیحة" (1782) و "آداب الزفاف" (ص89 و 132).
([19]) والأصح وقفه على ابن عباس رضی الله عنهما کما صرّح به البیهقی والألبانی.
([20]) ویغنی عنه "أترون هذه الشمس؟ " قالو: نعم. قال: "فما أنا بأقدر على أن أدع ذلک منکم على أن تستشعلوا منها شعلة". انظر "السلسلة الصحیحة" (92).
([21]) ذکر الحافظ ابن حجر أن الإمام مسلماً عدَّ هذا الحدیث - بهذه الزیادة - من منکرات "عمرو بن شعیب".
([22]) وقد صحّ - فی البخاری وغیره - ردّ النبی نکاح خنساء بنت خزام لمّا زوّجها أبوها وهی کارهة.
([23]) والحدیث فی الصحیحین دون : "کما تحبون... ".
([24]) هذه الزیادة لیست عند أحدٍ ممن خرّج الحدیث. وقال الأخ محمد عمرو عبد اللطیف إنه وجدها فی "أمالی الطوسی" الرافضی بإسناد هالک فیه خمس علل. انظر "تکمیل النفع بما لم یثبت فیه وقف ولا رفع " (ص94).
([25]) وقد صح الحدیث دون : " مما ینفع الله به فی أمر الدین".
([26]) وقد ثبت فی صحیح مسلم " إن الله لا یحب الفحش ولا التفحش".
([27]) هذا لفظ البیهقی فی الشعب أما الطبرانی فلفظه "طلب الحلال... ".
([28]) أما الفقرة الأولى والثانیة فثبت الحدیث الصحیح بهما.
([29]) قال المصنف هنا: إنه رواه البیهقی، وظاهره یوهم أنه فی "السنن" ولیس کذلک، بل هو فی "الدلائل" له (3/302)! .
([30]) وقد صح دعاء الاستجارة من النار سبع مرات، وسؤال الجنة سبع مرات مطلقا من غیر تحدید لوقت بذاته. انظر "الصحیحة" (2506).
([31]) وقد صح الحدیث دون قوله "وحمدا الله" انظر "الصحیحة (225).
([32]) وقد صح عنه " إن الله جواد یحب الجود". وقوله "فنظفوا أفنیتکم ولا تشبهوا بالیهود".
([33]) قال المصنف: إن هذه الروایات فی الطبرانی! والبخاری! والبیهقی والبزار. أ.هـ ولیس شیء منها فی "البخاری"، ولا البیهقی فی "السنن" إنما هی فی "الدلائل"، وضعفها!.
([34]) وهی روایة الترمذی وغیره من حدیث البراء بن عازب رضی الله عنه.