ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حضرت ابوبکر س با اهل بیت چنان روابط صمیمی و دوستانه همراه با احترامی برقرار نموده بود که در شأن و مقام هر دو طرف بود. دو طرف کاملا نسبت به یکدیگر محبت و دوستی داشتند. حضرت علی س از فرط صمیمیتی که با حضرت ابوبکر داشت یکی از فرزندانشان را ابوبکر نامید و پس از وفات حضرت ابوبکر سرپرستی پسر او "محمد" را که هنوز خردسال بود به عهده گرفت که بعدها در زمان خلافت خود او را فرماندار کرد.[1]
حضرت ابوبکر س از پدر گرامیش (ابوقحافه) بسیار فرمانبردار بود. در ماه رجب سال 12 هجری ایشان برای ادای عمره به مکه رسید، سر ظهر وارد شهر شده به خانه شان رفتند. پدر بزرگوارش ابوقحافه س کنار در نشسته بود. دور و برش چند جوان نیز بودند. به او اطلاع دادند پسرش از راه رسیده است. او فورا برای دیدار پسرش از جا برخواست. حضرت ابوبکر که تازه رسیده بود با دیدن پدرش فورا از شترش پایین پرید و آنرا رها کرده تا هر چه زودتر مراتب احترام و بزرگواری و اطاعت و فرمانبرداری پدر را به نحو احسن بجای آورد. پس از آن مردم یکی یکی میآمدند و به ایشان سلام میکردند. حضرت ابوقحافه به ایشان گفت:" پسرم عتیق! اینها از سرداران قومشان هستند، با آنها بخوبی رفتار کن". حضرت ابوبکر س عرض کردند: «یا أبت لا حول ولا قوة إلا بالله، طوقت أمرا عظیما لا قدرة لی به ولا یدان إلا بالله». " پدر جان! بدون قدرت و توان و توفیق و لطف الهی هیچ مجالی برای انجام کار نیک یا دوری از بدی نیست. بار مسئولیت بسیار سنگینی بر دوشم نهاده شده، من طاقت و توان حمل آنرا ندارم مگر اینکه خداوند مرا یاری دهد".[1]
· امام نووی در کتابشان "التهذیب" آورده؛ حضرت ابوبکر صدیق س از جمله آن اشخاصی بود که تمام قرآن را حفظ داشت.
· حضرت حذیفه بن اسید س میگوید: من حضرت ابوبکر و عمر ب را دیدم که از ترس اینکه مبادا افرادی در پیروی از آنها نماز ضحی – اشراق – را بر خود فرض کنند، نماز اشراق نمیخواند.[1]
· حضرت ابوبکر صدیق س فرزندانش را به بهترین صورت تربیت کرده بود. او همیشه حقوق همسایهها را به آنها گوشزد میکرد و به آنها دستور میداد تا با همسایهها رفتار نیک و پسندیده داشته باشند.
· روزی ایشان پسرش عبدالرحمن را دید که با همسایهاش بگومگو دارد، او را صدا زده به او گفت: «لا تماظ جارک، فإن هذا یبقى ویذهب الناس». "با همسایهات دعوا و مرافه مکن، چرا که این همسایه است و اینجا میماند و مردم میروند".[2]
حضرت ابوبکر صدیق س در اصلاح جامعه و مردم نقش بسزایی داشت و همواره مردم را به انجام کارهای دست و صحیح تشویق میکرد. میمون بن مهران / آورده که شخصی وارد مجلسی شد که حضرت ابوبکر در ان حضور داشت. آن شخص تنها به ایشان سلام کرد و گفت: «السلام علیک یا خلیفة رسول الله!». آن حضرت به او گفت: «من بین هؤلاء أجمعین!»."از بین همه این مجلس تنها چرا مرا سلام کردی؟".[1]
اگر در مسألهای به حضرت عبدالله بن عباس رجوع میشد ایشان قبل از همه حل آنرا در کتاب الله جستجو میکردند. اگر برای آن جوابی نمییافتند به سنت پیامبر اکرم ج رجوع میکردند. اگر در سنت پیامبر نیز جوابی نمییافت در فتواهای حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق نگاه میکرد. حضرت ابن عباس بزرگترین فقیه و سرشناسترین محدث و عالم طراز اول زمان خود بود که او را «حبر الأمة» - دانشمند امت – مینامیدند. علم او انعکاسی بود از دعای پیامبر اکرم ج که در حق او گفته بود، خداوند او را در دین فقیه گرداند و فهم و درک درست قرآن را بدو بیاموزد.[1]