ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1211-845- (1) (صحیح) عَن ابْن عُمَرَ ب [قَالَ: سَمِعْتُ عُمَرَ یَقُولُ]([1]): کَانَ رَسُولُ اللهِ ج یُعْطِینِی العَطَاءَ فَأَقُولُ أَعْطِهِ أَفْقَرَ إِلَیْهِ مِنِّی. قَالَ: فَقَالَ: «خُذْهُ، إِذَا جَاءَکَ مِنْ هَذَا المَالِ شَیءٌ، وَأَنْتَ غَیْرُ مُشْرِفٍ وَلاَ سَائِلٍ، فَخُذْهُ فَتَمَوَّلْهُ، فَإِن شِئتَ کُلهُ، وَإِن شِئتَ وَتَصَدَّقْ بِهِ، وَمَالاَ فَلاَ تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ». قَالَ سَالِم ابن عبدالله: «فَلِأَجْلِ ذَلِکَ کَانَ عبدالله لَا یَسْأَلُ أَحَدًا شَیْئًا، وَلَا یَرُدُّ شَیْئًا أُعْطِیَهُ».
رواه البخاری ومسلم والنسائی.
عبدالله بن عمر ب [میگوید: از عمر س شنیدم که میگفت]: گاهی رسول الله ج مالی به من میداد و من میگفتم: به کسی که از من محتاجتر است عطا کن. عمر میگوید: رسول خدا ج میفرمود: «آن را بگیر، هرگاه از این مال چیزی به تو رسید و تو بر آن حرص و طمعی نداشته و آن را درخواست نکرده بودی، آن را بگیر و از آن استفاده کن، اگر خواستی آن را بخور و اگر خواستی صدقه بده؛ وگرنه در پی آن مباش». سالم بن عبدالله ب میگوید: به همین سبب، پدرم عبدالله ب از کسی چیزی نمیخواست و اگر چیزی به او داده میشد، رد نمیکرد.
1212-846- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَارٍ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج أَرْسَلَ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س بِعَطَاءٍ، فَرَدَّهُ عُمَرُ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لِمَ رَدَدْتَهُ؟»، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَیْسَ أَخْبَرْتَنَا أَنَّ خَیْرًا لِأَحَدِنَا أَنْ لَا یَأْخُذَ مِنْ أَحَدٍ شَیْئًا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّمَا ذَلِکَ عَنِ الْمَسْأَلَةِ، فَأَمَّا مَا کَانَ مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ، فَإِنَّمَا هُوَ رِزْقٌ یَرْزُقَکَهُ اللَّهُ». فَقَالَ عُمَرُ س: أَمَا وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا أَسْأَلُ أَحَدًا شَیْئًا، وَلَا یَأْتِینِی شَیْءٌ مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ إِلَّا أَخَذْتُهُ.
رواه مالک هکذا مرسلاً، ورواه البیهقی عن زید بن أسلم عن أبیه قال: سمعت عمر بن الخطاب س یقول: فذکر بنحوه([2]).
از عطاء بن یسار س روایت است که رسول الله ج هدیهای برای عمر س فرستاد. اما عمر س آن را نپذیرفت. رسول الله ج فرمود: «چرا آن را نپذیرفتی؟» گفت: ای رسول الله ج! آیا به ما خبر ندادی که برای ما بهتر این است که از کسی چیزی نگیریم؟ رسول الله ج فرمود: «آن برای زمانی است که درخواست کرده باشی، اما آنچه بدون درخواست قبلی باشد، درواقع رزقی است که خداوند آن را به تو روزی داده است». عمر س گفت: قسم به کسی که جانم در دست اوست، از کسی چیزی نمیطلبم و اگر چیزی بدون درخواست به من برسد آن را میپذیرم.
1213-503- (1) (ضعیف) وَعَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِاللهِ بْنِ حَنْطَبٍ: أَنَّ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَامِرٍ بَعَثَ إِلَى عَائِشَةَ ل بِنَفَقَةٍ وَکِسْوَةٍ، فَقَالَتْ لِلرَّسُولِ: أَی بُنَیَّ! لَا أَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ شَیْئًا، فَلَمَّا خَرَجَ الرَّسُولُ قَالَتْ: رُدُّوهُ عَلَیَّ. فَرَدُّوهُ، فَقَالَتْ: إِنِّی ذَکَرْتُ شَیْئًا، قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا عَائِشَةُ! مَنْ أَعْطَاکِ عَطَاءً بِغَیْرِ مَسْأَلَةٍ فَاقْبَلِیهِ، فَإِنَّمَا هُوَ رِزْقٌ عَرَضَهُ اللَّهُ إِلَیک».
رواه أحمد والبیهقی، ورواة أحمد ثقات، لکن قد قال الترمذی: "قال - محمد یعنی البخاری-: لا أعرف للمطلب بن عبد الله سماعا من أحد من أصحاب النبی ج إلا قوله: حدثنی من شهد خطبة النبی ج "، وسمعت عبد الله بن عبد الرحمن یقول: لا نعرف للمطلب سماعاً من أحد من أصحاب النبی ج". (قال المملی) س: "قد روی عن أبی هریرة، وأما عائشة؛ فقال أبو حاتم: المطلب لم یدرک عائشة. وقال أبو زرعة: ثقة أرجو أن یکون سمع من عائشة، فإن کان المطلب سمع من عائشة فالإسناد متصل، وإلا فالرسول إلیها لم یسم. والله أعلم".
از مطلب بن عبدالله بن حنطب روایت است که: عبدالله بن عامر مقداری نفقه و لباس برای ام المومنین عایشه ل فرستاد. عایشه ل به فرستادهی عبدالله بن عامر فرمود: فرزندم، من چیزی از کسی قبول نمیکنم. زمانی که فرستادهی عبدالله از خانه خارج شد، عایشه ل فرمود: او را بازگردانید. پس او را بازگرداندند. عایشه ل گفت: چیزی به یاد آوردم؛ رسول خدا ج به من گفت: «ای عایشه، هرکس چیزی بدون درخواست تو، به تو بخشید، آن را قبول کن چراکه آن رزقی است که خداوند به تو عطا کرده است».
1214-847- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ عُمَرَ([3]) بْنِ الْخَطَّابِ س قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی: إِنَّ خَیْرًا لَکَ أَنْ لَا تَسْأَلَ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ شَیْئًا. قَالَ: «إِنَّمَا ذَاکَ أَنْ تَسْأَلَ، وَمَا آتَاکَ اللَّهُ مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ، فَإِنَّمَا هُوَ رِزْقٌ رَزَقَکَهُ اللَّهُ».
رواه الطبرانی وأبو یعلى بإسناد لابأس به.
عمر بن خطاب س روایت است که گفتم: ای رسول الله ج! آیا به من نگفتید: برایت بهتر این است که از هیچیک از مردم چیزی طلب نکنی. فرمود: «آن برای زمانی است که تو درخواست کنی اما آنچه خداوند بدون درخواست [تو از مردم] به تو میدهد درواقع رزقی است که خداوند آن را به تو روزی داده است».
1215-848- (4) (صحیح) وَعَنْ خَالِدِ بْنِ عَدِیٍّ الْجُهَنِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ بَلَغَهُ عَنْ أَخِیهِ مَعْرُوفٌ مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ وَلَا إِشْرَافِ نَفْسٍ، فَلْیَقْبَلْهُ وَلَا یَرُدَّهُ، فَإِنَّمَا هُوَ رِزْقٌ سَاقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَل إِلَیْهِ».
رواه أحمد بإسناد صحیح، وأبو یعلى والطبرانی، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از خالد بن عَدی جُهَنی س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی که از برادرش به او خیر و نیکی برسد درحالیکه آن را درخواست نکرده و بر آن حرص و طمعی نداشته، باید آن را بپذیرد و برنگرداند؛ زیرا رزق و روزیی است که خداوند آن را متوجه او نموده است».
1216-849- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ آتَاهُ اللَّهُ مِنْ هَذَا الْمَالِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَسْأَلَهُ فَلْیُقْبَلْهُ؛ فَإِنَّمَا هُوَ رِزْقٌ سَاقَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ».
رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"([4]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که خداوند متعال چیزی از این مال به او بدهد درحالیکه آن را درخواست نکرده، پس باید آن را قبول کند؛ زیرا رزق و روزیی است که خداوند آن را متوجه وی نموده است».
1217-850- (6) (صحیح) وَعَنْ عَائِذِ بْنِ عَمْرٍو س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ عَرَضَ لَهُ مِنْ هَذَا الرِّزْقِ شَیْءٌ مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ وَلَا إِشْرَافٍ، فَلْیتوَسّعْ بِهِ فِی رِزْقِهِ، فَإِنْ کَانَ غَنِیًّا فَلْیُوَجِّهْهُ إِلَى مَنْ هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْهُ».
از عائذ بن عمرو س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از این رزق چیزی بر او عرضه شده بدون اینکه آن را درخواست کرده باشد و نسبت به آن حرص و طمعی داشته است، پس باید به وسیلهی آن در رزق و روزیش فراخی و گشایش ایجاد کند و اگر بینیاز است باید آن را به سوی کسانی بفرستد که از او نسبت به آن نیازمندترند».
رواه أحمد والطبرانی والبیهقی، وإسناد أحمد جید قوی. قال عبد الله بن أحمد بن حنبل رحمه الله: «سَأَلْتُ أَبِی: مَا (الْإِشْرَافُ)؟ قَالَ: تَقُولُ فِی نَفْسِکَ: سَیَبْعَثُ إِلَیَّ فُلَانٌ، سَیَصِلُنِی فُلَانٌ!».
عبدالله بن احمد بن حنبل / میگوید: از پدرم سؤال کردم (إشراف) چیست؟ گفت: اینکه با خودت بگویی فلانی برای من خواهد فرستاد یا فلانی به من خواهد رساند.
1218-504- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا الْمُعْطِی مِنْ سَعَةٍ بِأَفْضَلَ مِنَ الْآخِذِ، إِذَا کَانَ مُحْتَاجًا».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کسی که با گشاده دستی میبخشد برتر از گیرندهی نیازمندی نیست که آن را دریافت میکند».
1219-505- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ النَّبِیَّ ج: «مَا الَّذِی یُعْطِی بِسَعَةٍ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِنَ الَّذِی یَقْبَلُ إِذَا کَانَ مُحْتَاجًا».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" وابن حبان فی "الضعفاء".
از انس س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کسی که با گشادهدستی میبخشد پاداشی بزرگتر از کسی ندارد که نیازمند است و دریافت میکند».
8- (ترهیب السائل أن یسأل بوجه الله [غیر الجنة]([5]) وترهیب المسؤول بوجه الله أن یمنع)
([1]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من المصورة التی عندی، وکذا من "الصحیحین" والنسائی، ولیس عندهم جملة المشیئة، وإنما هو: "فتموله، أو تصدق به"، ولم یتنبه المعلقون الثلاثة لهذا السقط، فصارت القصة عندهم لابن عمر! رغم أنی کنت نبهت على خطأ ذلک فی الطبعة السابقة بعبارة أخرى، ورغم أنهم عزوا الحدیث للمصادر الثلاثة بالأرقام! وزادوا مصدراً رابعاً فقالوا: "وأبو داود (1671) "، وهو خطأ أیضاً!!
([2]) قلت: ومن هذا الوجه وصله أبو یعلى فی "مسنده"، وعنه الضیاء المقدسی فی "الأحادیث المختارة" (رقم 83- بتحقیقی)، وهو الآتی بعده.
([3]) الأصل: (واصل)، وهو خطأ، والتصویب من "مسند أبی یعلى" و"الأحادیث المختارة" للضیاء المقدسی، رواه من طریق أبی یعلى، دون الطبرانی، ولم یعزه إلى هذا الهیثمی (3/ 100)، ولیس هو فی "مسند عمر" من "معجم الطبرانی الکبیر"، ولا فی "الأوسط" و"الصغیر"، ففی عزو المؤلف إلیه نظر، ولعله مقحم بعض النساخ، فإنه غیر موجود فی نسخة مخطوطة عندی، ثم إنَّ لفظ أبی یعلى أتم، کالذی قبله، ویختلف عن هذا فی بعض الکلمات. والله أعلم.
([4]) وکذا قال الهیثمی فی "المجمع". وأما قول المعلقین الثلاثة (1/ 651): "وقد صححه الهیثمی (3/ 100-101) ". فهذا مما یدل على جهلهم بهذا العلم، لأنه لا یعنی أکثر من توفر شرط من شروط الصحة عند قائله، ألا وهو ثقة رجاله! وقد نبهت على ذلک مراراً؛ فی المقدمة وغیرها. ولیت شعری لم نسبوا الصحة التی زعموا إلى الهیثمی دون المؤلف؟! وقد سبقه إلیها!
([5]) ما بین المعقوفتین لیس فی «صحیح الترغیب». [ش].