3167-2182- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ: الإِمَامُ عَادِلٌ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِی عِبَادَةِ الله، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ بِالمَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِی اللَّهِ؛ اجْتَمَعَا عَلَیْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَیْهِ، وَرَجُلٌ دَعَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ، وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخْفَاهَا؛ حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ یَمِینُهُ، وَرَجُلٌ ذَکَرَ اللَّهَ خَالِیًا فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ».
رواه البخاری ومسلم. [مضى 5- الصلاة/10].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت گروه هستند که خداوند در روزی که سایهای جز سایهی [عرش] او نیست، آنها را در سایهی [عرش] خود جای میدهد: امام عادل، جوانی که در عبادت خداوند رشد و نشأت یافته باشد، مردی که دلبسته به مسجد است، دو نفری که برای رضای خدا همدیگر را دوست دارند بر این اساس گردهم آمده و از یکدیگر جدا میشوند، مردی که زنی صاحب مقام و زیبا او را [برای کام گرفتن] نزد خود بخواند و او در جواب بگوید: من از خدا میترسم و مردی که صدقه دهد و آن را چنان پنهان کند که دست چپش از انفاق دست راستش بیخبر باشد و مردی که در تنهایی و خلوت خداوند را یاد کند و اشک از چشمانش جاری گردد».
3168-1316- (1) (ضعیف) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُرَدُّ دَعْوَتُهُمْ: الصَّائِمُ حَتَّى یَفْطُرَ، وَالْإِمَامُ الْعَادِلُ، وَدَعْوَةُ الْمَظْلُومِ؛ یَرْفَعُهَا اللَّهُ فَوقَ الْغَمَامِ، وَیُفْتَحُ لَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ؛ وَیَقُولُ الربُّ: وَعِزَّتِی لَأَنْصُرَنَّکِ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ».
رواه أحمد فی حدیث، والترمذی وحسنه، وابن ماجه، وابن خزیمة، وابن حبان فی "صحیحیهما". [مضی 5- الصلاة/ 10]
رسول الله ج فرمودند: «سه نفر دعایشان رد نمیشود: روزهدار تا زمانی که افطار کند؛ امام عادل؛ و دعای مظلوم. خداوند متعال دعای ایشان را بالای ابرها میبرد و درهای آسمان به روی آنها باز میشود و خداوند متعال میفرماید: به عزتم سوگند تو را یاری میکنم و لو اینکه بعد از مدتی باشد».
3169-2183- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرو بنِ العَاصی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ الْمُقْسِطِینَ عِنْدَ اللهِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، عَنْ یَمِینِ الرَّحْمَنِ، وَکِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ؛ الَّذِینَ یَعْدِلُونَ فِی حُکْمِهِمْ وَأَهْلِیهِمْ وَمَا وُلُّوا».
رواه مسلم والنسائی. [مضى 17- النکاح/4].
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «عدالتکنندگان نزد خداوند بر منبرهایی از نور در طرف راست خداوند هستند و هر دو دست خداوند راست است. کسانی که در قضاوت و در مورد خانواده و کسانیکه سرپرستی آنها را برعهده دارند، عدالت میکنند».
3170-2184- (3) (صحیح) وَ
عَنْ عِیَاضِ بْنِ حِمَارٍ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «أَهْلُ الْجَنَّةِ ثَلَاثَةٌ: ذُو سُلْطَانٍ مُقْسِطٌ مُوَفَّقٌ، وَرَجُلٌ رَحِیمٌ رَقِیقُ الْقَلْبِ لِکُلِّ ذِی قُرْبَى وَمُسْلِمٍ([1])، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِیَالٍ».
رواه مسلم.
از عیاض بن حمار س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اهل بهشت سه گروه هستند: حاکم دادگری که در امتثال اوامر الهی و اجتناب از نواهی او موفق باشد، کسی که نسبت به هر خویشاوند نزدیک و هر مسلمان مهربان و دلسوز باشد و عیالوارِ پاکدامن و خویشتندار و با عزت».
(المقسط): عادل.
3171-1317- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «یَوْمٌ مِنْ إِمَامٍ عَادِلٍ؛ أَفْضَلُ مِنْ عبَادَةِ سِتِّینَ سَنَةً...».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، وإسناد "الکبیر" حسن([2]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «یک روز از روزهایی که امام عادل پشت سر میگذراد، بهتر است از عبادت شصت سال...».
3172-1318- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یا أبا هریرة! عَدْلُ ساعَةٍ؛ أفضَلُ مِنْ عِبادةِ ستِّین سنَةً قیامِ لیلِها، وصیامِ نهارِها. ویا أبا هُرَیْرَةَ! جَورُ ساعَةٍ فی حُکْمٍ؛ أشدُّ وأعْظَمُ عندَ الله عزَّ وجلَّ مِنْ معاصِی ستِّینَ سنة».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای ابوهریره، عدالت لحظهای بهتر از عبادت شصت سالی است که شبش به قیام و روزش به روزه سپری شود. و ای ابوهریره، لحظهای ظلم در حکم، نزد خداوند بدتر و بزرگتر از گناهان شصت سال است».
(ضعیف) وفی روایة: «عَدْلُ یومٍ واحدٍ؛ أفضلُ مِنْ عبادَةِ ستِّین سنةً».
رواه الأصبهانی.
و در روایتی آمده است: «رعایت عدالت در یک روز بهتر است از عبادت شصت سال».
3173-1319- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخدریِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ یَوْمَ القِیَامَةِ وَأَدْنَاهُمْ مِنْهُ مَجْلِسًا؛ إِمَامٌ عَادِلٌ، وَأَبْغَضُ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَی وَأَبْعَدُهُمْ مِنْهُ مَجْلِسًا؛ إِمَامٌ جَائِرٌ».
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت محبوبترین انسانها نزد خداوند و نزدیکترین آنها به او، حاکم عادل است و منفورترین آنها نزد خداوند متعال و دورترین آنها از او تعالی، حاکم ظالم است».
رواه الترمذی، والطبرانی فی "الأوسط" مختصراً؛ إلا أنه([3]) قال: «أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِمَامٌ جَائِرٌ».
وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب"([4]).
و در روایت طبرانی آمده است: «روز قیامت از میان مردم شدیدترین عذاب از آن حاکم ظالم است».
3174-1320- (5) (ضعیف جداً) وَعَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَفْضَلُ النَّاسَ عِندَ اللَّهِ مَنْزِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ إِمَامٌ عَادلٌ رَفِیقٌ، وَشَرُّ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ إِمَامٌ جَائِرٌ خَرِقٌ([5])».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة ابن لهیعة، وحدیثه حسن فی المتابعات([6]).
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت از میان مردم برترین جایگاه از آن حاکم عادل مهربان است. و در آن روز از میان مردم بدترین جایگاه نزد خداوند از آن حاکم ظالم جاهل و احمق است».
3175-1321- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «یُجاءُ بالإمامِ الجائرِ یومَ القیامَةِ، فتُخاصِمُهُ الرَّعِیَّةُ، فیَفلُجوا علیه، فیقالُ له: سُدَّ رُکْناً مِنْ أرکانِ جَهَنَّمَ».
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روز قیامت حاکم ظالم را درحالی میآورند که رعیتش به دشمنی با وی برمیخیزند و با حجت و برهان بر وی غلبه میکنند. پس به او گفته میشود: رکنی از ارکان دوزخ باش».
رواه البزار. وهذا الحدیث مما أنکر على أغلب بن تمیم.
(فیفلجوا علیه) یعنی: با حجت و برهان بر وی غلبه مییابند و در حال مخاصمه و مجادله بر او چیره میگردند.
3176-2185- (4) (حسن) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ مَنْ قَتَلَ نَبِیًّا، أَوْ قَتَلَهُ نَبِیٌّ...»([7]).
رواه الطبرانی، ورواته ثقات؛ إلا لیث بن أبی سُلَیم. وفی "الصحیح" بعضه.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در روز قیامت شدیدترین عذاب دوزخیان از آن فردی است که پیامبری را کشته یا به دست پیامبری کشته شده است».
ورواه البزار بإسناد جید؛ إلا أنه قال: «وَإِمَامُ ضَلَالَةٍ»([8]).
و در روایت بزار آمده است: «و کسی که در گمراهی پیشوا است».
3177-2186- (5) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعَةٌ یَبْغُضُهُمُ اللَّهُ: الْبَیَّاعُ الْحَلَّافُ، وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ، وَالشَّیْخُ الزَّانِی، وَالْإِمَامُ الْجَائِرُ».
رواه النسائی، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار گروه مورد خشم و غضب خداوند میباشند: فروشندهای که بسیار سوگند میخورد، فقیر متکبر، پیر زناکار و حاکم ظالم».
(صحیح) وهو فی مسلم بنحوه؛ إلا أنه قال: «وَمَلِکٌ کَذَّابٌ، وَعَائِلٌ مُسْتَکْبِرٌ». [یأتی بتمامه 21- الحدود/7].
و در روایت مسلم آمده است: «حاکم دروغگو و فقیر و تهیدست متکبر».
3178-1322- (7) (ضعیف جداً) وَعَنْ طَلْحَةَ بْنِ عُبَیْدِاللَّهِ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «أَلَا أَیُّهَا النَّاسُ! لَا یَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ إِمَامٍ جَائِرٍ».
رواه الحاکم من روایة عبدالله بن محمد العدوی وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "وعبدالله هذا واه متهم، وهذا الحدیث مما أنکر علیه".
از طلحه بن عبیدالله س روایت است: از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «بدانید ای مردم، خداوند متعال نماز حاکم ظالم را نمیپذیرد».
3179-1323- (8) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا تُقْبَلُ لَهُمْ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ: - فذکر منهم- الْإِمَامُ الْجِائِرُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه دستهاند که خداوند متعال گواهی دادنشان به لااله الاالله را قبول نمیکند – و یکی از آنها را- حاکم ظالم میشمارد».
3180-1324- (9) (موضوع) وَرُوِیَ عَن ابْنِ عُمَر ب عَن النَّبِیّ ج قَالَ: «السُّلْطَانُ ظِلُّ اللَّهِ فِی الأَرْضِ، یَأْوِی إِلَیْهِ کُلُّ مَظْلُومٍ مِنْ عِبَادِهِ، فَإِنْ عَدَلَ کَانَ لَهُ الأَجْرُ، وَکان - یَعْنِی عَلَى الرَّعِیَّةِ - الشُّکْرُ، وَإن جَارَ أَوْ حَافَ أَوْ ظَلَمَ کَانَ عَلَیْهِ الْوِزْرُ، وَعَلَى الرَّعِیَّةِ الصَّبْرُ، وَإِذَا جَارَتِ الْوُلاةُ قَحَطَتِ السَّمَاءُ، وَإِذَا مُنِعَتِ الزَّکَاةُ هَلَکَتِ الْمَوَاشِی، وَإِذَا ظَهَرَ الزِّنَا ظَهَرَ الْفَقْرُ وَالْمَسْکَنَةُ، وَإِذَا أُخفِرَتِ الذِّمَّةُ أُدِیلَ الْکُفَّارِ. أَوْ کلمة نحوها».
رواه ابن ماجه، وتقدم لفظه [فی "الصحیح" 16- البیوع/9]، والبزار واللفظ له.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حاکم سایه خداوند در زمین است. هر بنده مظلومش به او پناه میبرد. پس اگر با عدالت رفتار کند، برای او پاداش خواهد بود و بر رعیت وی شکرگزاری لازم است. و اگر ظلم کند گنهکار خواهد بود و بر رعیت صبر لازم است. و چون عهدهداران امر ظلم کنند، قحطسالی میآید و چون زکات پرداخت نشود، چهارپایان هلاک میشوند و چون زنا ظهور پیدا کند، فقر و ذلت ظهور میکند و چون عهد و امان شکسته شود، کفار پیروز میشوند. یا اینکه سخنانی چون این فرمود».
0-2187- (6) (صحیح لغیره) والبیهقی([9]) ولفظه: عَن ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: کنّا عند رسول الله ج فقال: «کیف أنتُم إذا وقَعت فیکُم خَمسٌ؟ وأعوذُ بالله أن تکونَ فیکُم أو تُدرکوهُنَّ: ما ظَهَرت الفاحشةُ فی قوم قَطٌّ یُعمَلُ بها فیهم علانِیَةَ؛ إلا ظهرَ فیهمُ الطاعونُ والأوجاعُ التی لَم تَکُن فی أسلافِهِم، وما مَنعَ قومٌ الزکاة؛ إلا مُنِعوا القَطْرَ مِنَ السماءِ ولولا البهائم لم یمطروا، وما بَخَسَ قومٌ المِکیالَ والمیزانَ؛ إلا أُخِذوا بالسنینَ وشِدَّةِ المؤنَةِ وجَورِ السلطانِ، ولا حکَم أُمَراؤهم بغیرِ ما أنزلَ الله؛ إلا سلَّطَ الله علیهم عدُوُّهُم فاستنقَذوا بعضَ ما فی أیدیهم، وما عَطَّلوا کتابَ الله وسنَّةَ نبیِّهِ؛ إلا جَعلَ الله بأسَهُم بَینَهُم».
ورواه الحاکم بنحوه من حدیث بریدة وقال: "صحیح على شرط مسلم". [مضیا 8- الصدقات/2].
از ابن عمر ب روایت است ما نزد رسول الله ج بودیم که فرمود: «چگونه خواهید بود زمانی که پنج فتنه در میان شما رخ دهد؟ و من به خداوند پناه میبرم که در میان شما باشد یا آن زمان را دریابید: هرگز عمل فحشا در میان قومی رواج نمییابد و آشکارا در میان خود مرتکب آن نمیشوند مگر اینکه بیماری طاعون و بیماریهای دیگری که در میان پیشینیان سابقه نداشته است، در میان آن قوم منتشر خواهد شد. و زکات نمیپردازند مگر اینکه باران از آنها قطع میشود و اگرچهارپایان نبودند باران نمیبارید. و در میزان و ترازو کم نمیکنند مگر اینکه خشکسالی و سختی در کسب رزق و روزی دامنگیر آنها شده و حاکم ظالم بر آنها مسلط میشود. و حاکمانشان به آنچه خداوند نازل کرده حکم نمیکنند مگر اینکه خداوند دشمنشان را بر آنها مسلط میسازد که بعضی از آنچه در اختیار دارند تصاحب میکنند. و کتاب الله و سنت رسولش را ترک نمیکنند مگر اینکه به درگیریهای داخلی دچار میگردند».
3181-2188- (7) (صحیح لغیره) وَعَنْ بُکَیْر بْن وَهْب قَالَ: قَالَ لِی أَنَس: أُحَدِّثُکَ حَدِیثًا مَا أُحَدِّثُهُ کُلَّ أَحَدٍ؟ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَامَ عَلَى بَابِ الْبَیْتِ وَنَحْنُ فِیهِ فَقَالَ: «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ، إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقًّا، وَلَهُمْ عَلَیْکُمْ حَقًّا مِثْلَ ذَلِکَ، مَا إِنْ اسْتُرْحِمُوا رَحِمُوا، وَإِنْ عَاهَدُوا وَفَوْا، وَإِنْ حَکَمُوا عَدَلُوا، فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ مِنْهُمْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ».
رواه أحمد بإسناد جید - واللفظ له- وأبو یعلى والطبرانی.
از بکیر بن وهب روایت است که انس س به من گفت: حدیثی به تو میگویم که آن را به هر کسی نمیگویم؟ رسول الله ج بر دَر خانه ایستاد و ما درون آن خانه بودیم، پس فرمود: «امامان از قریش هستند([10])، من بر شما حقی دارم و آنها چنین حقی بر شما دارند، مادامی که هرگاه از آنان طلب رحم شد، رحم کنند و اگر عهد بستند وفا کنند؛ و در اجرای حکم عدالت ورزند. پس اگر کسی از آنها چنین نکند، لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم بر او باد».
3182-2189- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ سَیَّارُ بْنُ سَلَامَةَ أَبِی الْمِنْهَالِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أَبِی بَرْزَةَ وَإِنَّ فِی أُذُنَیَّ یَوْمَئِذٍ لَقُرْطَیْنِ وَأَنَا غُلَامٌ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْأُمَرَاءُ مِنْ قُرَیْشٍ - ثَلَاثًا -، مَا فَعَلُوا ثَلَاثًا: مَا حَکَمُوا فَعَدَلُوا، وَاسْتُرْحِمُوا فَرَحِمُوا، وَعَاهَدُوا فَوَفَوْا، فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ مِنْهُمْ؛ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ».
رواه أحمد، ورواته ثقات، والبزار وأبو یعلى بقصه.
از سیار بن سلامة ابی المنهال روایت است: درحالیکه کودک بودم و در دو گوشم گوشواره بود، همراه پدرم به نزد ابو برزه رفتیم. ابوبرزه گفت: رسول الله ج سه بار فرمود: «امراء از قریش هستند تا زمانی که سه چیز را انجام دهند: اگر حکم کردند عدالت کنند، اگر از آنها طلب رحم شد رحم کنند و اگر عهد و پیمان بستند به عهد خود وفا کنند؛ پس اگر کسی از آنها چنین نکرد، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد».
3183-2190- (9) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س قَالَ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَى بَابِ بَیْتٍ فِیهِ نَفَرٌ مِنْ قُرَیْشٍ وَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَقَالَ: «هَلْ فِی الْبَیْتِ إِلَّا قُرَشِیٌّ؟». قَالَ: فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! غَیْرُ فُلَانٍ ابْنِ أُخْتِنَا. فَقَالَ: «ابْنُ أُخْتِ الْقَوْمِ مِنْهُمْ»، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ فِی قُرَیْشٍ مَا دَامُوا إِذَا اسْتُرْحِمُوا رَحِمُوا، وَإِذَا حَکَمُوا عَدَلُوا، وَإِذَا قَسَمُوا أَقْسَطُوا، فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ مِنْهُمْ؛ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، لَا یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَلَا عَدْلٌ».
رواه أحمد، ورواته ثقات، والبزار والطبرانی.
از ابو موسی س روایت است که رسول الله ج کنار دَرِ خانهای ایستاد که در آن چند نفر از قریش بودند؛ چارچوب در را گرفته و فرمود: «آیا در خانه غیر از قریشی کسی هست؟». گفته شد: ای رسول الله ج! غیر از فلانی پسر خواهرمان کسی نیست. رسول الله ج فرمود: «پسر خواهر قوم از خودشان است». سپس فرمود: «این امر در قریش است تا زمانی که هرگاه از آنها تقاضای رحم شد رحم کنند و اگر حکم کردند عدالت کنند و اگر مالی را تقسیم کردند عدالت ورزند؛ پس اگر کسی از آنها چنین نکند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او میباشد و هیچ عملش قبول نمیشود».
3184-2191- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاوِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا تُقَدَّسُ أُمَّةٌ لَا یُقْضَى فِیهَا بِالْحَقِّ، وَلَا یَأْخُذُ الضَّعِیفُ حَقَّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتَعٍ».
رواه الطبرانی، ورواته ثقات.
از معاویه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پاک و مبارک نمیگردد امتی که در آن به حق قضاوت نمیشود و ضعیفش جز با پیگیری حقش را از قوی آن نمیگیرد».
0-2192- (11) (صحیح لغیره) ورواه البزار بنحوه من حدیث عائشة مختصراً.
0-2193- (12) (صحیح لغیره) والطبرانی من حدیث ابن مسعود بإسناد جید.
0-2194- (13) (صحیح) ورواه ابن ماجه مطولاً من حدیث أبی سعید. [مضى بلفظه 16- البیوع/16].
3185-1325- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ طَلَبَ قَضَاءَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّى یَنَالَهُ؛ ثُمَّ غَلَبَ عَدْلُهُ جَوْرَهُ؛ فَلَهُ الْجَنَّةُ، وَمَنْ غَلَبَ جَوْرُهُ عَدْلَهُ؛ فَلَهُ النَّارُ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خواهان قضاوت امور مسلمانان باشد تا اینکه به این مقام دست یابد، سپس عدالتش بر ظلمش غلبه یابد، بهشت پاداش اوست و اگر ظلمش بر عدالتش غلبه کند، برای او آتش خواهد بود».
رواه أبو داود([11]).
3186-2195- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ ابْنِ بُرَیْدَةَ عَنْ أَبِیهِ؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «القُضَاةُ ثَلَاثَةٌ، قَاضِیَانِ فِی النَّارِ وَقَاضٍ فِی الجَنَّةِ: رَجُلٌ قَضَى بِغَیْرِ حَقٍّ یَعلَمُ بذَلکَ، فَذَلکَ فِی النَّارِ، وَقَاضٍ لَا یَعْلَمُ فَأَهْلَکَ حُقُوقَ النَّاسِ فَهُوَ فِی النَّارِ، وَقَاضٍ قَضَى بِالحَقِّ فَذَلِکَ فِی الجَنَّةِ».
رواه أبو داود، وتقدم لفظه [هنا/1- باب]، وابن ماجه والترمذی - واللفظ له- وقال: "حدیث حسن غریب".
ابن بریده از پدرش روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «قضات سه دسته هستند، دو دستهی آنان در آتش جهنم و یک دسته در بهشت میباشند؛ قاضی که حق را میداند اما به ناحق قضاوت میکند، در آتش است؛ قاضی که نمیداند و قضاوت کرده و حقوق مردم را پایمال میکند، در آتش است؛ و قاضی که حق را میداند و به آن قضاوت میکند، در بهشت است».
3187-2196- (15) (حسن) وَعَنِ ابْنِ أَبِی أَوْفَى س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ القَاضِی مَا لَمْ یَجُرْ، فَإِذَا جَارَ تَخَلَّى عَنْهُ وَلَزِمَهُ الشَّیْطَانُ».
از ابن ابی اوفی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند همراه قاضی است تا زمانی که ظلم نکند، پس هرگاه ظلم نمود، او را رها کرده و شیطان با او همراهی و مصاحبت میورزد».
رواه الترمذی وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه" والحاکم؛ إلا أنه قال: «فَإِذَا جَارَ تَبَرَّأَ اللَّهُ مِنْهُ».
و در روایت حاکم آمده است: «پس چون ظلم کند، الله متعال از وی برائت میجوید».
رووه کلهم من حدیث عمران القطان، وقال الترمذی: "حدیث حسن غریب لا نعرفه إلا من حدیث عمران القطان". وقال الحاکم: صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "وعمران یأتی الکلام علیه إن شاء الله تعالى" [فی آخر کتابه].
3188-2197- (16) (صحیح موقوف) وَعَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیِّبِ: أَنَّ مُسْلِماً وَیَهُودِیّاً اخْتَصَمَا إِلَی عُمَرَ س، فَرَأَى [أَنَّ] الْحَقَّ لِلْیَهُودِیِّ، فَقَضَى لَهُ عُمَرَ بِهِ. فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ: وَاللَّهِ لَقَدْ قَضَیْتَ بِالْحَقِّ، فَضَرَبَهُ عُمَرُ بِالدِّرَّةِ وَقَالَ: وَمَا یُدْرِیکَ؟ فَقَالَ الْیَهُودِیُّ: وَالله إِنَّا نَجِدُ فِی التَّورَاةِ: لَیْسَ قَاضٍ یَقْضِی بِالْحَقِّ، إِلَّا کَانَ عَنْ یَمِینِهِ مَلَکٌ، وَعَنْ شِمَالِهِ مَلَکٌ، یُسَدِّدَانِهِ وَیُوَفِّقَانِهِ لِلْحَقِّ مَا دَامَ مَعَ الْحَقِّ، فَإِذَا تَرَکَ الْحَقَّ عَرَجَا وَتَرَکَاهُ.
رواه مالک.
از سعید بن مسیب روایت است که مسلمان و یهودی اختلاف خود را برای رسیدگی نزد عمر س بردند؛ عمر چنان دید که حق با یهودی است، پس به نفع او قضاوت نمود. یهودی به او گفت: قسم به خدا که به حق قضاوت نمودی؛ عمر با شلاقش ضربهای به او زده و گفت: و تو چه میدانی؟ یهودی گفت: قسم به خدا که ما در تورات چنین یافتیم: قاضیای نیست که به حق قضاوت کند مگر اینکه از سمت راست و چپ او فرشتهای میایستد که او را یاری داده و بر اجرای حق موفق میگردانند تا زمانی که همراه حق باشد، پس هرگاه حق را ترک کند بالا رفته و او را رها میکنند.
3189-1326- (11) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ - یعنی ابن مسعود- س یَرْفَعُهُ قَالَ: «یُؤْتَى بِالْقَاضِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُوقَفُ عَلَى شَفِیرِ جَهَنَّمَ، فَإِنْ أُمِرَ بِهِ دُفِعَ؛ فَهَوَى فِیهَا سَبْعِینَ خَرِیفًا».
رواه ابن ماجه، والبزار - واللفظ له-؛ کلاهما من روایة مجالد عن عامر عن مسروق عنه، وتقدم لفظ ابن ماجه فی الباب قبله [الحدیث 4].
از عبدالله بن مسعود س به صورت مرفوع روایت است: «روز قیامت قاضی را آورده و او را بر دهانه دوزخ متوقف میکنند، پس اگر در مورد او دستور صادر شود، به اندازه هفتاد سال به دوزخ انداخته میشود».
3190-1327- (12) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س؛ أَنَّ بِشْرَ بْنَ عَاصِمٍ الجُشَمیَّ س؛ حَدَّثَ عمرَ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «لَا یَلِی أَحَدٌ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ شَیْئًا؛ إِلَّا وَقَّفَهُ اللَّهُ عَلَى جِسْرِ جَهَنَّمَ، فَزُلْزِلَ بِهِ الْجِسْرُ زَلْزَلَةً، فَنَاجٍ أَوْ غَیْرُ نَاجٍ، لَا یَبْقَى مِنْهُ عَظْمٌ إِلَّا فَارَقَ صَاحِبَهُ، فَإِنْ هُوَ لَمْ یَنْجُ؛ ذُهِبَ بِهِ فِی جُبٍّ مُظْلِمٍ کَالْقَبْرِ فِی جَهَنَّمَ، لَا یَبْلُغُ قَعْرَهُ سَبْعِینَ خَرِیفًا». وَأَنَّ عُمَرَ سَأَلَ سَلْمَانَ وَأَبَا ذَرٍّ: َهَلْ سَمِعْتُمَا ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَا: نَعَمْ.
رواه ابن أبی الدنیا وغیره([12]).
از ابوهریره س روایت است که بشر بن عاصم الجشمی س از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «هیچکس عهدهدار امری از امور مردم نمیشود مگر اینکه خداوند متعال او را بر پل دوزخ متوقف میکند و پل در زیر پای او میلرزد که یا نجات مییابد یا نجات نمییابد؛ پس اگر نجات نیابد هیچ استخوانی برای او نمیماند مگر اینکه صاحبش را ترک میکند و اینگونه در گودالی تاریک چون قبر، در دوزخ قرار میگیرد که تا هفتاد سال به قعر آن نمیرسد». عمر س از سلمان و ابوذر سوال کرد: آیا هر دوی شما این روایت را از رسول الله ج شنیدید؟ گفتند: بله.
3191-1328- (13) (ضعیف) وَعَنْ مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ وَلِیَ أُمَّةً مِنْ أُمَّتِی؛ قَلَّتْ أَوْ کَثُرَتْ؛ فَلَمْ یَعْدِلْ فِیهِمْ؛ کَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّارِ».
از معقل بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس عهدهدار عدهای از امتم شود، چه اندک باشند یا زیاد؛ و در میان آنها به عدالت رفتار نکند، خداوند متعال او را با صورت به دوزخ میاندازد».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة عبدالعزیز بن الحصین وهو واهٍ، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([13])، ولفظه: قال: «مَا مِنْ أَحَدٍ یَکُونُ عَلَى شَیْءٍ مِنْ أُمُورِ الْأُمَّةِ؛ فَلَم یَعْدِلُ فِیهِمْ؛ إِلَّا کَبَّهُ اللَّهُ فِی النَّارِ».
و در روایت حاکم آمده است: «کسی نیست که مسئولیت امری از امور این امت را بر عهده داشته باشد و در آن به عدالت رفتار نکند مگر اینکه خداوند متعال او را به دوزخ میاندازد».
وهو فی "الصحیحین" بغیر هذا اللفظ، وسیأتی لفظه إن شاء الله [فی هذا الباب].
3192-1329- (14) (ضعیف) وَعَن أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ فِی جَهَنَّمَ وَادِیًا، وَفِی الْوَادِی بِئْرٌ یُقَالُ لَهُ: هَبْهَبٌ([14])، حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُسْکِنَهُ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن، وأبو یعلى، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([15]).
از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در دوزخ وادی است که در آن چاهی است که به آن هبهب گفته میشود؛ این حق برای خداوند است که هر سرکش عناد پیشهای را در آن سکونت دهد».
3193-2198- (17) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَمِیرِ عَشَرَةٍ إِلَّا یُؤْتَى بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَغْلُولًا، لَا یَفُکُّهُ إِلَّا الْعَدْلُ، [أَوْ یُوبِقُهُ الْجَوْرُ]([16])».
رواه أحمد بإسناد جید، رجاله رجال "الصحیح".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی نیست که امیر ده نفر باشد مگر اینکه روز قیامت درحالی آورده میشود که غل و زنجیر شده است؛ جز عدل او را آزاد نمیکند یا ظلم و ستم او را در غل و زنجیر نگه میدارد».
3194-2199- (18) (صحیح لغیره) وَعَنْ رَجُلٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ قَالَ: سَمِعْتُ غَیْرَ مَرَّةٍ وَلَا مَرَّتَیْنِ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ أَمِیرِ عَشَرَةٍ إِلَّا یُؤْتَى بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَغْلُولًا؛ لَا یَفُکُّهُ مِنْ ذَلِکَ الْغُلِّ إِلَّا الْعَدْلُ».
رواه أحمد والبزار، ورجال أحمد رجال "الصحیح"؛ إلا الرجل المبهم.
مردی از سعد بن عُبادَه س روایت میکند که گفت: بیش از یک یا دو بار شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «فردی نیست که امیر ده نفر باشد مگر اینکه روز قیامت درحالی آورده میشود که غل و زنجیر شده است و جز عدل او را از آن غل و زنجیر آزاد نمیکند».
3195-2200- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أَمِیرِ عَشْرَةٍ إِلَّا یُؤْتَى بِهِ مَغْلُولًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، حَتَّى یَفُکَّهُ الْعَدْلُ، أَوْ یُوبِقَهُ الْجَوْرُ».
رواه البزار والطبرانی فی "الأوسط"، ورجال البزار رجال الصحیح.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فردی نیست که امیر ده نفر باشد مگر اینکه روز قیامت درحالی آورده میشود که غل و زنجیر شده است و عدل او را آزاد میکند یا ظلم و ستم او را در غل و زنجیر نگه میدارد».
0-1330- (15) (ضعیف) وزاد فی روایة: «وَإِنْ کَانَ مُسِیئًا زِیدَ غِلًّا إِلَى غِلِّهِ».
و در روایتی آمده است: «و اگر بدکار باشد، بر غل و زنجیرهای وی افزوده میشود».
0-1331- (16) (ضعیف) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" بهذه الزیادة أیضاً من حدیث بریدة [قلت ولفظه: «مَا مِنْ أَمِیرِ عَشْرَةٍ إِلَّا أَتَى اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَغْلُولَةً یَدُهُ إِلَى عُنُقِهِ، فَإِنْ کَانَ مُحْسِنًا فُکَّ غِلُّهُ، وَإِنْ کَانَ مُسِیئًا زِیدَ إِلَى غِلِّهِ»]([17]).
و در روایت طبرانی در «الاوسط» آمده است: «هیچکس نیست که امیر ده نفر باشد مگر اینکه روز قیامت درحالی نزد خداوند حاضر میشود که دستش بر گردنش بسته شده است؛ پس اگر نیکوکار بوده، غل و زنجیر وی باز میشود و اگر بدکار بوده به غل و زنجیرهای وی افزوده میشود».
3196-2201- (20) (حسن صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب یَرْفَعْهُ قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ وَلِیَ عَشَرَةً؛ إِلَّا أُتِیَ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَغْلُولَةً یَدُهُ إِلَى عُنُقِهِ، حَتَّى یُقْضَى بَیْنَهُ وَبَیْنَهُمْ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط"، ورجاله ثقات([18]).
از ابن عباس ب به صورت مرفوع روایت است: «مردی نیست که امیر ده نفر باشد مگر اینکه روز قیامت درحالی آورده میشود که دستش به گردنش غل و زنجیر شده است تا بین او و بین آنها قضاوت شود».
3197-1332- (17) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ وَالِی ثَلَاثَةٍ؛ إِلَّا لَقِیَ اللَّهَ مَغْلُولَةً یَمِینُهُ، فَکَّهُ عَدْلُهُ، أَوْ غَلَّهُ جَورُهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" من روایة إبراهیم بن هشام الغسانی([19]).
از ابودرداء س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی نیست که امیر سه نفر باشد مگر در حالی خداوند را ملاقات میکند که دست راستش بسته است و عدالت وی آن را باز میکند یا ظلمش آن را بسته نگه میدارد».
3198-1333- (18) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «عُرِضَ عَلَیَّ أَوَّلُ ثَلَاثَةٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ: أَمِیرٌ مُسَلَّطٌ، وَذُو أَثَرَةٍ مِنْ مَالٍ لَا یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ فِیهِ، وَفَقِیرٌ فَخُورٌ».
رواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما". [مضى 8- الصدقات/2].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین سه نفری که وارد دوزخ میشوند بر من عرضه شد: پادشاهی [که با ظلم و ستم بر رعیتش] چیره است. ثروتمندی که حق خداوند در مالش را نمیپردازد و فقیر فخر فروش».
3199-1334- (19) (ضعیف جداً) وَعَن عَوف بنِ مَالک ٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنِّی أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مِنْ أَعْمَالٍ ثَلَاثَةٍ». قَالُوا: مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «زَلَّةُ عَالِمِ، وَحُکْمٌ جَائِرٍ، وَهَوًى مُتَّبَعٌ».
رواه البزار والطبرانی من طریق کثیر بن عبدالله المزنی وهو واه، وقد احتج به الترمذی وأخرج له ابن خزیمة فی "صحیحه"، وبقیة إسناده ثقات.
از عوف بن مالک س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «در سه مورد بر امتم میترسم». گفتند: آنها چیست ای رسول خدا؟ فرمود: «لغزش عالم، حکم ظالم و هوی و هوسی که از آن پیروی شود».
3200-2202- (21) (صحیح) وَعَن عَائِشَةَ ل قَالَت: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ فِی بَیتِی هَذَا: «اللهُمَّ مَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِی شَیْئًا، فَشَقَّ عَلَیْهِمْ؛ فَاشْقُقْ عَلَیْهِ، وَمَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِی شَیْئًا، فَرَفَقَ بِهِمْ؛ فَارْفِقْ بِهِ».
رواه مسلم والنسائی.
از عایشه ل روایت است: از رسول الله ج در همین خانهام شنیدم که فرمود: «خدایا! هرکس قسمتی از امور امتم را بر عهده گرفت و بر آنها سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هرکس قسمتی از امور امتم را بر عهده گرفت و با آنها مدارا کرد و آسان گرفت، تو هم بر او آسان بگیر».
0-1335- (20) (منکر معضل) ورواه أبو عوانة فی "صحیحه"، وقال فیه: «وَمَنْ وَلِیَ مِنْهُمْ شَیْئًا فَشَقَّ عَلَیْهِمْ؛ فَعَلَیْهِ بَهْلَةُ اللَّهِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا بَهْلَةُ اللَّهِ؟ قَالَ: «لَعْنَةُ اللَّهِ»([20]).
(قال الحافظ): "ویأتی [أحادیث] فی "10- باب الشفقة" إن شاء الله".
و در روایت ابوعوانه آمده است: «هریک از آنها که عهدهدار امری از امور امت شد و بر آنها سخت گرفت، پس بر او باد بهلة الله؛ گفتند: ای رسول خدا، بهلة الله چیست؟ فرمود: «لعنت خداوند».
3201-2203- (22) (صحیح موقوف) وَعَنْ أَبِی عُثْمَانَ قَالَ: کَتَبَ إِلَیْنَا عُمَرُ س وَنَحْنُ بِـ (أَذْرَبِیجَانَ)([21]): یَا عُتْبَةَ بْنَ فَرْقَدٍ! إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ کَدِّکَ، وَلَا کَدِّ أَبِیکَ، وَلَا کَدِّ أُمِّکَ، فَأَشْبِعِ الْمُسْلِمِینَ فِی رِحَالِهِمْ مِمَّا تَشْبَعُ مِنْهُ فِی رَحْلِکَ، وَإِیَّاکُمْ وَالتَّنَعُّمَ، وَزِیَّ أَهْلِ الشِّرْکِ، وَلَبُوسَ الْحَرِیرَ.
رواه مسلم.
از ابو عثمان روایت است: زمانی که ما در آذربایجان بودیم، عمر س نامهای [با این مضمون] به ما نوشت: ای عتبةَ بنَ فَرقَد! از سعی و تلاش تو و پدر و مادرت نیست، پس مسلمانان را از آن چیزی سیر کن که خودت را از آن سیر میکنی؛ و از رفاه و لباس اهل شرک و پوشیدن ابریشم برحذر باشید».
3202-1336- (21) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أُمَّتِی أَحَدٌ وَلِی مِنْ أَمْرِ النَّاسِ شَیْئًا، لَمْ یَحْفَظْهُمْ بِمَا یَحْفَظُ بِهِ نَفْسَهُ؛ إِلَّا لَمْ یَجِد رَائِحَةَ الْجَنَّةِ».
رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط".
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از امت من نیست که عهدهدار امری از امور مردم شود و چنانکه از خود حفاظت میکند از آنها حفاظت نکند، مگر اینکه بوی بهشت را استشمام نمیکند».
3203-1337- (22) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَیضاً ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ وَلِیَ شَیْئًا مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمِینَ؛ لَمْ یَنْظُرِ اللهُ فِی حَاجَتِهِ حَتَّى یَنْظُرَ فِی حَوَائِجِهِمْ».
رواه الطبرانی، ورجاله رجال "الصحیح"؛ إلا حسین بن قیس المعروف بـ(حنش) وقد وثقه ابن نمیر، وحسن له الترمذی غیرَ ما حدیث، وصحح له الحاکم، ولا یضر فی المتابعات([22]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس عهدهدار امری از امور مسلمانان شود، خداوند متعال به هیچیک از نیازهای وی توجه نمیکند تا اینکه وی به نیازهای رعیت خود توجه داشته باشد».
3204-2204- (23) (صحیح) وَعَن مَعْقِلِ بْنِ یَسَارٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَسْتَرْعِیهِ اللهُ ﻷ رَعِیَّةً، یَمُوتُ یَوْمَ یَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ رَعِیَّتهُ؛ إِلَّا حَرَّمَ اللهُ تَعَالَی عَلَیْهِ الْجَنَّةَ».
از معقل بن یسار س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هیچ بندهای نیست که خداوند رعیتی را به او سپرده باشد و او در روزی که میمیرد، درحالی بمیرد که نسبت به زیردستانش خائن بوده، مگر اینکه خداوند بهشت را بر او حرام میکند».
وفی روایة: «فَلَم یُحِطْها بِنُصْحِهِ، لَمْ یَرَحْ رائحَةَ الجَنَّةِ».
رواه البخاری ومسلم.
و در روایتی آمده است: «با خیرخواهی خود آنها را محافظت نکند، هرگز بوی بهشت به مشامش نمیرسد».
3205-2205- (24) (صحیح) وَعَنهُ أَیضاً عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ أمیرٍ یَلی أمورَ المسلمینَ ثُمَّ لا یَجْهَدُ لَهُمْ، ویَنْصَحُ لَهُم؛ إلا لَمْ یَدْخُلْ معَهُمُ الجَنَّةَ».
و از معقل بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ امیری نیست که امور مسلمانان را به دست بگیرد و برای آنها تلاش و کوشش نکند و نسبت به آنان دلسوزی و خیرخواهی نکند، مگر اینکه با ایشان وارد بهشت نخواهد شد».
(حسن) رواه مسلم، والطبرانی([23]) وزاد: «کنُصْحِه وجَهدِهِ لنَفسِهِ».
و در روایت طبرانی آمده است: «همانند دلسوزی و کوششی که برای خود دارد».
3206-2206- (25) (صحیح) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ وَلِیَ مِنْ أمورِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئًا، فَغَشَّهُمْ؛ فَهُوَ فِی النَّارِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر"، ورواته ثقات؛ إلا عبدالله بن میسرة أبا لیلى.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس عهدهدار بخشی از امور مسلمانان گردد و آنها را فریب داده و خیانت کند، در آتش است».
3207-2207- (26) (حسن صحیح) وَعَنْ عبدالله بن مغفلِ المزنی س قَالَ: أَشهَدُ لَسَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَا مِنْ إِمَامٍ وَلا والٍ باتَ لیلَةً سوْداءَ غَاشًّا لِرَعِیَّتِهِ؛ إِلَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن.
از عبدالله بن مغفل مزنی س روایت است: شهادت میدهم از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «امام و والی نیست که در شب تاریک بخوابد درحالیکه حق رعیتش را ضایع نموده، مگر اینکه خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند».
(صحیح لغیره) وفی روایة له: «مَا مِنْ إِمَامٍ یَبیتُ غَاشّاً لِرَعیَّتِهِ؛ إلا حَرَّمَ الله علیه الجنَّةَ، وعَرفُها یوجَدُ یومَ القِیامَةِ مِنْ مسیرَةِ سَبْعینَ عاماً».
و در روایتی آمده است: «حاکم و امامی نیست که درحالی بخوابد که حق رعیتش را ضایع نموده، مگر اینکه خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند، حال آنکه بوی آن در روز قیامت از مسیر هفتاد سال به مشام میرسد».
3208-2208- (27) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مَرْیَمَ عَمرو بنِ مَرَّةَ الجهنی س؛ أَنَّهُ قَالَ لمعاویَةَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ شَیْئًا مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ، فَاحْتَجَبَ دُونَ حَاجَتِهِمْ وَخَلَّتِهِمْ وَفَقْرِهِمْ؛ احْتَجَبَ اللَّهُ دُونَ حَاجَتِهِ وَخَلَّتِهِ وَفَقْرِهِ یَومَ القِیَامَةِ». [قَالَ:] فَجَعَلَ معاویة رَجُلًا عَلَى حَوَائِجِ المسلمین.
از ابو مریم عمرو بن مرة الجهنی س روایت شده که وی به معاویه س گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسیکه خداوند او را متصدی جزئی از امور مسلمانان کند و او در زمان احتیاج و نیاز شدید و فقر آنها به وی، خود را از آنها پنهان و از دسترسشان دور نماید، خداوند متعال در روز قیامت و در زمان احتیاج شدید و فقر او، خود را از او پنهان میسازد». معاویه س وقتی این را شنید، یک نفر را مأمور رسیدگی به نیازمندیهای مردم نمود.
(صحیح لغیره) رواه أبو داود - واللفظ له-، والترمذی ولفظه: قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ إِمَامٍ یُغْلِقُ بَابَهُ دُونَ ذَوِی الحَاجَةِ وَالخَلَّةِ وَالمَسْکَنَةِ؛ إِلَّا أَغْلَقَ اللَّهُ أَبْوَابَ السَّمَاءِ دُونَ خَلَّتِهِ وَحَاجَتِهِ وَمَسْکَنَتِهِ».
ورواه الحاکم بنحو لفظ أبی داود وقال: "صحیح الإسناد".
و در روایت ترمذی آمده است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هیچ حاکم و امامی نیست که دروازه رسیدگی به حاجت نیازمندان را به روی آنها ببندد، مگر اینکه خداوند در زمان احتیاج و نیاز شدید و فقرش به وی، درهای آسمان را به روی او میبندد».
3209-2209- (28) (صحیح لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بنِ جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ شَیْئًا، فَاحْتَجَبَ عَنْ أُولِی الضَّعفِ وَالْحَاجَةِ؛ احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
رواه أحمد بإسناد جید والطبرانی وغیره.
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه امری از امور مردم را بر عهده بگیرد و خودش را از ضعیفان و نیازمندان پنهان کند، خداوند در روز قیامت خودش را از او پنهان میکند».
3210-2210- (29) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی الشَّمَّاخِ([24]) الْأَزْدِیِّ عَنِ ابْنِ عَمٍّ لَهُ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج: أَنَّهُ أَتَى مُعَاوِیَةَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ وَلِیَ أَمْرَ النَّاسِ، ثُمَّ أَغْلَقَ بَابَهُ دُونَ الْمِسْکِینِ وَالْمَظْلُومِ وَذِی الْحَاجَةِ؛ أَغْلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ دُونَهُ حَاجَتِهِ وَفَقْرِهِ؛ أَفْقَرَ مَا یَکُونُ إِلَیْهَا».
رواه أحمد وأبو یعلى، وإسناد أحمد حسن.
ابو شَمَّاخ ازدی از پسرعمویش که از اصحاب رسول الله ج است روایت میکند: وی به نزد معاویه س رفت و گفت: کسیکه امور مردم را به عهده بگیرد، سپس دروازه رسیدگی خود را بر مسکین و مظلوم و نیازمند ببندد، خداوند تبارک و تعالی درهای رحمتش را در زمان نیاز شدید وی بروی او میبندد».
3211-1338- (23) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ: أَنَّ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ ضَرَبَ عَلَى النَّاسِ بَعْثًا، فَخَرَجُوا، فَرَجَعَ أَبُو الدَّحْدَاحِ، فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ: أَلَمْ تَکُنْ خَرَجْتَ؟ قَالَ: بَلَى، وَلَکِنِّی سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللهِ ج حَدِیثًا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَضَعَهُ عِنْدَکَ مَخَافَةَ أَنْ لَا تَلْقَانِی؛ سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! مَنْ وَلِیَ عَلَیکُمْ عَمَلًا فَحَجَبَ بَابَهُ عَنْ ذِی حَاجَةِ الْمُسْلِمِینَ؛ حَجَبَهُ اللهُ أَنْ یَلِجَ بَابَ الْجَنَّةِ، وَمَنْ کَانَتْ هِمَّتُهُ الدُّنْیَا؛ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ جَوَارِیَ، فَإِنِّی بُعِثْتُ بِخَرابِ الدُّنْیَا، وَلَمْ أُبْعَثْ بِعَمَارَتِهَا».
رواه الطبرانی ورواته ثقات؛ إلا شیخه جبرون بن عیسى، فإنی لم أقف فیه على جرح ولا تعدیل([25]). والله أعلم به.
از ابوجحیفه روایت است: معاویه بن ابوسفیان گروهی از مردم را برای جهاد در منطقهای فرستاد. از میان آنها ابوالدحداح بازگشت که معاویه به او گفت: آیا تو خارج نشدی؟ گفت: بله، اما از رسول الله ج حدیثی را شنیدم که دوست دارم آن را نزد تو بیان کنم چون ترس آن دارم پس از این مرا نبینی. از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «ای مردم، هریک از شما که عهدهدار عملی شد و به نیازهای مسلمانان در آن مورد توجهی نداشت، خداوند متعال مانع وارد شدن او به بهشت میشود و هرکس نگرانی وی دنیا باشد، خداوند متعال همنشینی با من را بر او حرام میکند. من برای خوار شمردن دنیا مبعوث شدم نه برای آباد کردن آن».
3- (ترهیب من ولی شیئاً من أمور المسلمین أن یولی علیهم رجلاً وفی رعیته خیر فیه)
([1]) الأصل: "قربى مسلم"، قال الناجی: "سقط من الأصل هنا (الواو) فی (مسلم)، ولا بد منها، وهو واضح". قلت: وهو بإثباتها فی "مسلم" (8/ 158)، و"المسند" أیضاً (4/ 162 و266).
([2]) قلت: فیه نظر من وجوه ذکرتها فی "الضعیفة" (1595)، خلاصتها أن الحدیث معلول بالجهالة والاضطراب سنداً ومتناً، وللحدیث فی الأصل تتمة حذفتها لأن لها شواهد خرجت بعضها فی "الصحیحة" (231) وسیأتی بعضها فی "الصحیح" (21- الحدود /5).
([3]) لعل الأَولى أن یقال: "بلفظ"، لأنه یفید حصر روایة الطبرانی به دون سائره. فتأمل.
([4]) کذا قال! وعطیة ضعیف مدلس. ورواه الطبرانی بسند ضعیف جداً عن ابن مسعود. وهو مخرج فی "الضعیفة" (8159).
([5]) بالتحریک: مصدر (الأخرق)، وقد خَرِق بالفتح خرقاً، والاسم (الخُرق) بالضم والسکون. قاله الناجی.
عبارت است از جهل و حماقت.
([6]) کذا قال! وتبعه الهیثمی، وقلدهما الثلاثة المعلقون، وفیه أیضاً أحمد بن رشدین، قال بن عدی: "کذبوه". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1157).
([7]) هنا فی الأصل: وإمام جائر" فحذفتها لأنی لم أجد لها شاهداً، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1159)، بخلاف روایة البزار فهی حسنة الإسناد، وأما المعلقون الثلاثة فلم یفرقوا!!
([8]) قلت: وکذا عزاه للبزار عبدالحق الإشبیلی فی "أحکامه"، وقد قصَّر هو والمؤلف فالحدیث فی "مسند أحمد" بلفظ البزار، وزاد: "وممثل من الممثلین". انظر "الصحیحة" (281).
([9]) فی "الشعب" (3/ 197/ 3315)، ورواه من طریق أخرى بسیاق آخر بنحوه مضى هناک.
([10]) حاکم یا امیر یا خلیفه مسلمانان در حالت انتخاب از سوی اهل حل و عقد باید از قریش باشد. مصحح
([11]) قلت: فیه (موسى بن نجدة) مجهول، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1186)، وأما قول المعلقین الثلاثة (3/ 108): "وفیه موسى بن نجدة عن جده أبی کثیر، مجهولان"! فهو من شططهم وجهلهم، فإن أبا کثیر هذا ثقة اتفاقاً ومن رجال مسلم.
([12]) قلت: کالطبرانی، بإسنادین ضعیفین جداً، وبیانه فی "الضعیفة" (6865).
([13]) قلت: فی إسناده جهالة واضطراب، ومخالفة فی لفظه للثقات، من ذلک ما أشار إلیه المؤلف وهو فی "الصحیح" من هذا الباب، وبیان ما أجملته فی "الضعیفة" (5364).
([14]) (الهبهب): سریع؛ و «هبهب السراب»: زمانی است که سراب تکان بخورد.
([15]) کذا قال! ووافقه الذهبی (4/ 332)، وهو عجیب فإنه من روایة أزهر بن سنان عن محمد ابن واسع بسنده عن أبی موسى. وأزهر هذا قال الذهبی نفسه فی "الکاشف": "ضُعِّف". ولم یوثقه أحد، وابن عدی الذی ألان القول فیه ذکر هذا الحدیث فیما أنکر علیه. وأیضاً فقد خالفه الثقة هشام بن حسان فقال: عن محمد بن واسع قال: بلغنی أن فی النار جباً. . إلخ، وهذا أولى کما قال العقیلی. وهو مخرج فی "الضعیفة" (1181).
([16]) زیادة من "المسند"، غفل عنها الغافلون الثلاثة!
([17]) قلت: وکذا رواه البزار أیضاً عن بریدة، وعزو المؤلف الروایة المذکورة للبزار عن أبی هریرة من أوهامه التی تبعه علیها الهیثمی کما حققته فی "الضعیفة" (6866)، وأشرت هناک إلى صحة الحدیث دون قوله: "فإن کان محسناً. ." إلخ.
([18]) هذه الأحادیث الأربعة، حسنها الثلاثة المشار إلیهم، وقد ضعفوا حدیث أبی أمامة المتقدم فی الباب الأول، فراجع ردی علیهم هناک لترى جهلهم وتعدیهم على السنة، ثم اعتبرْ، وادعُ لهم بالهدایة.
([19]) قلت: وهو متروک، وقوله: "ثلاثة" منکر، والمحفوظ "عشرة" کما فی حدیث أبی هریرة المشار إلیه آنفاً.
([20]) قلت: لیس هو عند أبی عوانة (4/ 412) من حدیث عائشة مرفوعاً کما یقتضیه صنیع المؤلف، وإنما هو من روایة له عن حرملة - بعدما رواه عنه بسنده عن عائشة مرفوعاً باللفظ الذی فی "الصحیح"-: قال حرملة: وسمعت عیاش بن عباس یقول: قال النبی ج: فذکره. وعیاش هذا من أتباع التابعین، فالحدیث بهذا اللفظ منکر معضل.
([21]) اقلیمی معروف در آن سوی عراق.
([22]) قلت: إن کان یعنی بمفهومه أنه ینفع فی المتابعات، فلا؛ لأنه شدید الضعف کما ینبئک بذلک قول المصنف مراراً: "متروک". وکذلک قال الحافظ فی "التقریب".
([23]) لم أره فی "المعجم الکبیر" إلا بلفظ: "لا یحوطه کما یحوط نفسه وأهله" (20/ 218/ 506)، وفیه ضعیف. ثم أخرجه (513) من طریق آخر نحوه، وفیه ضعیف وآخر لم یسم. وإنما رواه فی "المعجم الصغیر" من طریق أخرى حسنة، وهو مخرج فی "الضعیفة" تحت الحدیث (5364).
([24]) بالمعجمتین، ووقع فی "الأصل" و"المجمع" وغیرهما بالمهملتین، والتصحیح من "المخطوطة" و"المسند"، وغفل عنه النقلة الثلاثة فلم یصححوه، مع أنهم نقلوه عن الهیثمی على الصواب!!
([25]) قلت: فهو مجهول، وشیخه یحیى بن سلیمان الجُفری -بضم الجیم وقیل الحاء المهملة-؛ قال أبو نعیم: "فیه مقال"، ووثقه الذهبی. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6651)، وأما قول المعلقین الثلاثة: (3/ 117): "حسن بشواهده"! فمن خبطاتهم، فإن جملة الخراب منکرة لا شاهد لها.