اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

جلسه حکمیت

جلسه حکمیت([1])

در ماه رمضان سال سی‌وهفت هجری، بنابر توافق قبلی، زمان ملاقات حضرت ابوموسی اشعری و حضرت عمرو بن عاص فرا رسید و آنان در محل مقرر حضور یافتند. حضرت علی چهارصد نفر را به ریاست حضرت عبدالله بن عباس برای حضور در این نشست اعزام کرد. حضرت معاویه نیز چهارصد نفر را به محل نشست فرستاد که عبدالله بن عمر در میان آنان بود.

بعضی از مسلمانان خواهان شرکت دادن سعد بن ابی‌وقاص س در این گفت‌وگوها بودند و بعضی نیز از او می‌خواستند که برای ایجاد وحدت در میان مسلمانان و پایان نزاع مقام خلافت را بپذیرد. اما او خود را از این حوادث کنار کشیده بود و از هیچ یک از طرفین جانبداری نمی‌کرد.

اولین نشست حکمیت برگزار شد و دو طرف راجع به راهکار‌های مختلف برای حل و فصل نزاع پیش آمده به بحث و بررسی پرداختند.

نباید فراموش کرد که در آن شرایط که جلسه حکمیت در أذرح در حال برگزاری بود، خلیفه مسلمین تنها امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب س بود، و حضرت معاویه نه مدعی احراز مقام خلافت بود، نه خود را در مقام امیرالمؤمنین نهاده بود و نه اتباع و هوادارانش با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند.

منظور این است که دو طرف نزاع و اختلاف هردو خلیفه و امیرالمؤمنین نبودند، بلکه یک طرف نزاع حضرت علی خلیفه و امیرالمؤمنین بود که اکثریت مسلمانان با او بیعت نموده و عده‌ای هم مانند مردم شام به رهبری حضرت معاویه بیعت با او را مشروط به مجازات شورشیان گردانیده بودند.

حضرت معاویه در مورد اهلیت و شایستگی حضرت علی برای مقام خلافت اعتراضی نداشت، و به خود به عنوان جایگزینی برای حضرت علی نگاه نمی‌کرد، بلکه انتقادش در مورد پاره‌ای از تصمیم‌گیری‌های حضرت علی بود،‌ از جمله شتاب در عزل و نصب‌ها و عدم مجازات مجرمان شورشی، آن هم در شرایطی که هنوز بسیاری از مردم با او بیعت نکرده بودند. حال با ملاحظه آنچه گفته شد، به جریان اولین نشست حکمین نگاه می‌کنیم‌ تا به حقیقت موضوع بیشتر پی ببریم.

واقعیت موجود فراروی حضرت ابوموسی اشعری و حضرت عمرو بن عاص این بود که گروه زیادی از مردم با حضرت علی س بیعت نموده و خود را ملزم به اطاعت از او می‌دانستند، و از طرف دیگر عده زیادی از مسلمانان شام و در رأس آن‌ها حضرت معاویه - نه بر پایه عدم شایستگی حضرت علی و نزاع با او بر سر خلافت - هنوز با ایشان بیعت نکرده بودند،‌ و بر این باور بودند که انتخاب ایشان از طریق اصول صحیح اسلامی ـ مورد نظر آنان ‌ـ صورت نگرفته و تعدادی از اصحاب هنوز با ایشان بیعت نکرده‌اند. از طرف دیگر احکام الهی را در مورد شورشیان فتنه‌گر و مجرم به اجرا نگذاشته و در عین حال بسیاری از آن جنایت‌کاران خود را در میان سپاهیان ایشان جای داده و در کنار ایشان شمشیر می‌زدند.

از نظر آنان انتخاب حضرت علی س عملاً‌ به ایجاد تفرقه انجامیده بود و زمینه را برای جنگ‌های داخلی از جمله جنگ جمل که در آن چندین هزار نفر کشته و زخمی شدند و همچنین جنگ صفین که در آن بنابر یک روایت هفتاد هزار نفر کشته و تعداد بسیار زیادی زخمی شدند، فراهم کرد.

از نظر مخالفان حضرت علی س این سؤال مطرح بود که با توجه به این همه حوادث و جنگ‌های خونینی که پس از انتخاب ایشان به عنوان امیرالمؤمنین در میان مسلمانان روی داده است، و از طرفی بسیاری از مسلمانان هنوز با ایشان بیعت نکرده‌اند، اگر ایشان همچنان خلیفه باشد و اوضاع نیز همچنان نابسامان و جنگ و نزاع میان مسلمین ادامه داشته باشد، آیا بهتر نیست که ایشان از مسئولیت خلافت صرف‌نظر نمایند و تصمیم‌گیری در این مورد را به اهل حل و عقد متشکل از اصحاب رسول‌خدا ج بسپارند تا شخص مناسبی که همه مسلمانان در مورد وی اتفاق‌نظر داشته باشند به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب گردد.

این موضوع توسط حضرت عمروبن عاص و حضرت ابوموسی اشعری، در اجتماع «أذرح» مورد بحث و بررسی قرار گرفت. پس از گفت‌وگوهای بسیار، حضرت ابوموسی اشعری و حضرت عمرو بن عاص در این مورد به توافق رسیدند که تصمیم‌گیری در مورد خلافت را به اهل حل و عقد و اصحابی که هنوز در قید حیات هستند و رسول خدا ج تا هنگام فوت خود از آنان راضی بود، بسپارند؛ شورایی متشکل از خود حضرت علی، سعد بن ابی‌وقاص، سعید بن زید و عبدالله بن عمر ب که در شورایی که حضرت عثمان را به خلافت انتخاب کرده بودند، مشارکت داشتند.

آنان توافق کردند که اصحاب مذکور برای تصمیم‌گیری در مورد خلافت در «أذرح» تشکیل جلسه دهند و از میان خود یکی را به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب و با او بیعت نمایند تا پس از آنان همه مسلمانان در سرتاسر سرزمین‌های اسلامی با ایشان بیعت کنند.

اتفاق‌نظر آنان در این مورد به معنای آن بود که حضرت علی تا تشکیل جلسه شورای حل و عقد، مدعی مقام خلافت و فرمانروایی بر تمام سرزمین‌های اسلامی نباشد، اما در صورتی که بار دیگر از طرف شورای حل و عقد به عنوان خلیفه برگزیده شد همه با او بیعت خواهند کرد و در غیر این صورت هر کسی که به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب گردد حضرت علی نیز با وی بیعت کند.

حکمین همچنین توافق کردند که تا موعد اجتماع و نشست اهل حل و عقد برای انتخاب خلیفه، حضرت علی س به اداره امور ممالکی مانند عراق و حجاز و یمن بپردازد، و حضرت معاویه نیز امور مربوط به شام و مصر و شمال آفریقا را سروسامان دهد و جنگ را پایان یافته تلقی کنند.

حضرت عمرو بن عاص بخشی از گفت‌وگوهایی را که میان او و ابوموسی اشعری در نشست تحکیم روی داده بود، در پاسخ به پرسش حضین بن منذر توضیح داده است. حضین بن منذر از حضرت عمرو بن عاص پرسید: در اجتماع حکمیتی که به تو و حضرت ابوموسی اشعری سپرده شده بود، میان شما چه گفت‌وگوهایی انجام گرفت؟

حضرت عمرو بن عاص گفت: بسیاری در مورد گفت‌وگوهای ما سخن‌های گزافی گفته‌اند، اما سوگند به خداوند، بسیاری از آنچه را آنان گفته‌اند، درست نبوده است. من به حضرت ابوموسی گفتم: نظر تو در مورد خلافت چیست؟‌ ایشان گفت: من بر این باورم که آن عده از اصحابی که رسول خدا با خشنودی از آنان از دنیا رفت، از میان خود یکی را به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب کنند.‌

به او گفتم: نقش من و معاویه در ارتباط با آن چیست؟ حضرت ابوموسی گفت:‌ کسی که به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب گردید برای سروسامان دادن امور از شما هم یاری بخواهد، اگر هم نیازی به شما نداشت، مسئولیت از دوش شما ساقط می‌شود.

حضرت ابوموسی نیز در مورد حضرت عمرو بن عاص می‌گوید: او خود را مورد ملامت قرار می‌داد و سرزنش می‌کرد و راجع به سیرت درخشان خلافت ابوبکر صدیق و عمر فاروق ب سخن می‌گفت.([2])

متأسفانه برای اجرای موارد مورد اتفاق حکمین گام‌های عملی برداشته نشد‌ و حاصل گفت‌وگوها و حکمیت آنان موجب رضایت طرفین قرار نگرفت و بزرگان اصحاب برای انتخاب خلیفه نتوانستند گرد هم بیایند و اوضاع میان حضرت علی و حضرت معاویه همچنان به صورت قبلی باقی ماند. حضرت علی س در ممالک زیر سلطه خلافت خویش دخل و تصرف می‌نمود، و حضرت معاویه نیز در مناطق و ممالکی که زیر فرمانروایی وی قرار داشت دخل و تصرف می‌کرد، و دخل و تصرف او در مقام استانداری بود نه به عنوان مدعی خلافت. اما متارکه جنگ میان آنان همچنان پابرجا بود. بدین ترتیب جریان حکمیت بدون آنکه مشکل موجود را حل و فصل کند،‌ پایان یافت.

پس از پایان نشست حکمیت، سرزمین شام زیر حاکمیت حضرت معاویه در آرامش قرار داشت و همه از او اطاعت می‌کردند.‌ اما حضرت علی س با مشکل رو به افزایش خوارج روبرو گردید و در پی آن جنگ نهروان رخ داد. سرانجام حضرت علی س در پی توطئه تروریستی خوارج، با شمشیر زهر‌آلود فردی شقی و نگون‌بخت به نام عبدالرحمن بن ملجم خارجی در بامداد روز جمعه هفدهم رمضان سال چهل هجری بر دروازه مسجد کوفه زخمی گردید و شب ۱۹ رمضان دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.

پس از شهادت حضرت علی س مردم عراق با حضرت حسن س بیعت کردند. اوضاع چنان پیش می‌رفت که نزدیک بود رویارویی دیگری میان سپاه عراق و شام رخ دهد. دو طرف تحرکاتی را نیز آغاز کردند، اما در میان سپاه عراق هرج و مرج پیش آمد و آنان از دستورات حضرت حسن س سرپیچی کردند و همین امر باعث شد تا ایشان به فکر مصالحه با حضرت معاویه بیفتد و به همین منظور نامه‌ای برای وی فرستاد. سرانجام پس از مذاکراتی، در ماه ربیع‌الاول سال چهل‌ویک هجری بین حضرت حسن و حضرت معاویه قرارداد صلح امضا شد و حضرت حسن به نفع حضرت معاویه از مقام خلافت کنار رفت، و این سال، «سال همبستگی» میان تمام مسلمانان نام گرفت.



(2) الخالدی، صلاح عبدالفتاح، خلفای راشدین از خلافت تا شهادت (الخلفاء الراشدون بین الاستخلاف و الاستشهاد)، ترجمه عبدالعزیز سلیمی، ص: ۳۳۹ـ۳۳۲، نشر احسان، چاپ اول، ۱۳۸۲، تهران.

(۱) العواصم من القواصم، ابن‌العربی، ص: ۱۷۸ـ ۱۸۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد