ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(35)- (سخن- 219) وصف عمر فاروقس
(1)لِلَّهِ بِلادُ فُلانٍ، فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ، وَداوَى الْعَمَدَ، وَ اَقامَ السُّنَّةَ، و خَلَّفَ الْفِتْنَةَ، (2)ذَهَبَ نَقِىَّ الثَّوْبِ، قَلِیلَ الْعَیْبِ، أَصابَ خَیْرَها، وَسَبَقَ شَرَّها، أَدّى إِلَى اللَّهِ طاعَتَهُ وَاتَّقاهُ بِحَقِّهِ، (3)رَحَلَ وَتَرَکَهُمْ فِى طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ، لا یَهْتَدِى فِیهَا الضَّالُّ، وَلا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِى.
[(1) خداوند شهرهای فلانی(عمرس فرزند خطاب) را برکت دهد و نگاه دارد، کجی را راست نمود(گمراهان را به راه آورد)، بیماری را معالجه کرد، سنت را برپا داشت (احکام دین را اجرا نمود)، فتنه را پشت سر گذاشت (در زمان او فتنهای رخ نداد)، (2)پاک جامه و کم عیب از دنیا رفت، نیکویی خلافت را دریافت و از شر آن پیشی گرفت(خلافت او منظم بود، اختلالی در آن راه نیافت)، طاعت خدا را به جا آورد، از نافرمانی او پرهیز کرد، حقّش را ادا نمود، (3)از دنیا رفت در حالی که مردم در راههای گوناگون بودند، (که)گمراه در آنها راه نمییابد، و راه یافته بر یقین و باور نمیماند.]