ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(44)- (خطبهی- 167) در خواست قاتلین عثمان س از علیس
(1)یا إِخْوَتاهُ، إِنِّى لَسْتُ أَجْهَلُ ما تَعْلَمُونَ، وَلکِنْ کَیْفَ لِى بِقُوَّةٍ وَالْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلى حَدِّ شَوْکَتِهِمْ یَمْلِکُونَنا وَلا نَمْلِکُهُمْ؟ (2)وَها هُمْ هؤُلاءِ قَدْ ثارَتْ مَعَهُمْ عُبْدانُکُمْ، وَالْتَفَّتْ إِلَیْهِمْ أَعْرابُکُمْ، وَهُمْ خِلالَکُمْ یَسُومُونَکُمْ ما شآؤُا، وَهَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلى شَىْءٍ تُرِیدُونَهُ؟ (3)وَإِنَّ هذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جاهِلِیَّةٍ، وَإِنَّ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ مادَّةً. إِنَّ النّاسَ مِنْ هذَا الْأَمْرِ- إِذا حُرِّکَ- عَلى أُمُورٍ: فِرْقَةٌ تَرى ما تَرَوْنَ، وَفِرْقَةٌ تَرى ما لا تَرَوْنَ، وَفِرْقَةٌ لا تَرى هذا وَلا هذا، فَاصْبِرُوا حَتّى یَهْدَأَ النّاسُ، وَتَقَعَ الْقُلُوبُ مَواقِعَها، وَتُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً، (4)فَاهْدَأُوا عَنِّى، وَانْظُرُوا ماذا یَأْتِیکُمْ بِهِ أَمْرِى، وَلا تَفْعَلُواْ فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً، وَتُسْقِطُ مُنَّةً، وَتُورِثُ وَهْناً وَذِلَّةً، (5)وَسَأُمْسِکُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَکَ، وَإِذا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ الدَّواءُ الْکَىّ.
[(1)ای برادران(هم کیشان) به آنچه شما میدانید من بیاطلاع نیستم، ولی چگونه من را توانایی (کشیدن انتقام از کشندگان عثمان)است و حال آنکه گروهی که(برای کشتن او) گرد آمدند، در نهایت قدرت خود باقی هستند، بر ما تسلط دارند و ما بر ایشان مسلط نیستیم، (2) آگاه باشید کشندگان عثمان گروهی هستند که غلامان شما با آنها یار بوده و بادیه نشینانتان به آنان پیوستهاند، ایشان در بین شما هستند، آنچه بخواهند آزارتان میرسانند، آیا توانایی به آنچه خواهانید دارید؟، (3)این امر کاری است از روی نادانی، ایشان کمک و یاور دارند و مردم هرگاه سخن این خونخواهی به میان آید بر چند دستهاند: یک دسته میبینند آنچه شما میبینید؛ یک دسته میبینند آنچه شما نمیبینید؛ و یک دسته نه این و نه آن را نمیبینند، پس (برای انتقام)شکیبا باشید تا مردم آرامش یافته و دلها در جای خود قرار گیرد، حقوق در موقع مناسب به آسانی گرفته شود، (4)پس نزد من آرام باشید و ببینید فرمانم به شما چگونه صادر میشود، کاری نکنید که توانایی را نابود ساخته از بین ببرد، سستی و خواری جای آن را بگیرد، (5) به زودی این امر(اختلاف) را به مدارا، اصلاح کنم، مادامی که مدارای با آن ممکن باشد، هرگاه چارهای نیابم، پس آخرین دوا(تدبیر) داغ است(چارهای نیست، و میجنگم با کسانی که بیعت را شکستهاند).]