اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

(45)- (مکتوب- 58) علی فرموده: اختلاف با اهل شام به خاطر قتل عثمان است

(45)- (مکتوب- 58) علیس فرموده: اختلاف با اهل شام به خاطر قتل عثمانس است

(1)وَکانَ بَدْءُ أَمْرِنا أَنَّا الْتَقَیْنا وَالْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، وَ‏الظّاهِرُ ‏أَنّ‏ ‏رَبَّنا ‏واحِدٌ، وَنَبِیَّنا واحِدٌ، وَدَعْوَتَنا فِى الْإِسْلامِ واحِدَةٌ، وَ‏لا ‏نَسْتَزِیدُهُمْ‏ ‏فِى‏ ‏الْإِیمانِ‏ بِاللَّهِ وَالتَّصْدِیقِ ‏لِرَسُولِهِ‏ وَلا یَسْتَزِیدُونَنا وَالْأَمْرُ واحِدٌ إِلّا مَا اخْتَلَفْنا فِیهِ مِنْ دَمِ ‏عُثْمانَ‏، وَنَحْنُ مِنْهُ بَراءٌ! (2)فَقُلْنا: تَعالَوْا نُداوِى ما لا یُدْرَکُ الْیَوْمَ بِإِطْفاءِ ‏النَّائِرَةِ وَتَسْکِینِ الْعامَّةِ، حَتّى یَشْتَدَّ الْأَمْرُ وَیَسْتَجْمِعَ، فَنَقْوى عَلى وَضْعِ الْحَقِّ فِى مُواضِعِهِ، فَقالُوا: بَلْ نُداوِیهِ ‏بِالْمُکابَرَةِ! فَأَبَوْا حَتّى ‏جَنَحَتِ‏ ‏الْحَرْبُ‏ وَ‏رَکَدَتْ‏، وَ‏وَقَدَتْ‏ نِیرآنها وَ‏‏حَمِشَتْ‏‏، فَلَمَّا ‏ضَرَّسَتْنا وَإِیَّاهُمْ، وَوَضَعَتْ مَخالِبَها فِینا وَفِیهِمْ، أَجابُوا عِنْدَ ذلِکَ إِلَى الَّذِى دَعَوْناهُمْ إِلَیْهِ، فَأَجَبْناهُمْ إِلى ما دَعَوْا، وَ‏سارَعْناهُمْ‏ إِلى ما طَلَبُوا، حَتَّى اسْتَبانَتْ عَلَیْهِمُ الْحُجَّةُ، وَانْقَطَعَتْ مِنْهُمُ الْمَعْذِرَةُ، (3)فَمَنْ تَمَّ عَلى ذلِکَ مِنْهُمْ فَهُوَ الَّذِى أَنقَذَهُ اللَّهُ مِنَ الْهَلَکَةِ، وَمَنْ لَجَّ وَتَمادى فَهُوَ ‏الرَّاکِسُ‏ الَّذِى ‏رانَ‏ ‏اللَّهُ‏ ‏عَلى ‏قَلْبِهِ‏، وَصارَتْ دائِرَةُ السَّوْءِ عَلى رَأْسِهِ.

[(1)و ابتدای کار ما این بود، که ما و اهل شام به هم بر خوردیم در حالی که به حسب ظاهر پروردگارمان یکی و پیغمبرمان یکی و روش تبلیغمان در اسلام یکسان بود، ما از ایشان نمی‌خواستیم که ایمان به خدا و رسولش را زیاد کنند، و آنان هم از ما این را نمی‌‏خواستند، کار یکنواخت بوده و هیچ اختلاف و جدایی بین ما نبود، مگر درباره‌ی خون عثمان، ما از آن دور و به آن آلوده نبودیم! (2)پس گفتیم: بیایید امروز با خاموش کردن آتش فتنه و آرامش دادن به مردم چاره کنیم چیزی را که پس از این علاج و چاره نمی‌توان کرد، تا کار استوار و منظم گردد، آنگاه ما بتوانیم حق را در مواضع آن به کار بریم، گفتند: بلکه ما چاره‌ی این کار را به دشمنی و زد و خورد می‌کنیم! پس سرپیچی کردند تا این‌که جنگ برپا و استوار گردید، آتش آن افروخته و کار دشوار شد، چون جنگ و زد و خورد ما و آنان را دندان گرفته و چنگال‌هایش را در ما و ایشان فرو برد، در آن هنگام (آنان)پذیرفتند چیزی را که ما ایشان را به آن می‌‏خواندیم، پس(از ما خواستند تا دست از جنگ بکشیم) دعوتشان را پذیرفته و به خواهش آنان شتافتیم، تا آنکه حجت بر ایشان هویدا گردد و عذری برای آن‌ها باقی نماند، (3)پس هر کس از اینان بر این سخن پایدار باشد، او را خدا از هلاکت و تباهی رهایی داده، هر که ستیزگی نموده به گمراهی خویش باقی بماند، او به حال اوّل خود برگشته(پیمان شکسته) و خدا دلش را (با غفلت)پوشانده، و پیش آمد بدی دور سر او چرخ می‌زند.]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد